- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری درسهایی از انیمیشن گربه چکمه پوش583MB40 دقیقه
- فایل صوتی درسهایی از انیمیشن گربه چکمه پوش38MB40 دقیقه
درسهایی از انیمیشن گربه چکمه پوش
از میان نظراتی که شما دوستان عزیز در بخش نظرات این قسمت می نویسید، نوشته ای که بیشترین ارتباط با محتوای این فایل را داشته باشد، به عنوان متن انتخابی این قسمت انتخاب می شود.
منتظر خواندن نوشته تأثیرگذارتان هستیم
با سلام خدمت استاد گرامی و خانم شایسته گل و همه ی دوستان خوبم:
منم این انیمیشن رو به همراه همسرم دیده بودم و کلی لذت برده بودم ولی انصافا اینهمه درسی که استاد فرمودند رو متوجه نشده بودم.
چقدر عالی بود ،بحث اینکه سپاسگزار این نعمتهایی که همین حالا ،هممون بلا استثنا داریم باشیم،نعمتهایی که برامون روتین شدند و اگر یه بار نداشته باشیم ،اون وقت قدرشون رو بیشتر میدونیم.
احساس خوشبختی این نیس که به اون چیزی که نداریم برسیم و همیشه در حسرت و دودیدن باشیم ،بلکه از لحظه لحظه زندگیمون لذت ببریم اونوقت هست که هر نعمت بیشتری هم که بخواهیم به ما داده میشود و البته اون نعمت بیشتر در مکان و زمان درستش هم داده میشود که بتونیم بیشترین استفاده رو ازش ببریم.
ترس باعث فریز شدنمون میشیم ،باعث میشه که ما رشد نکنیم ،اما وقتی بدونیم ترسها توهمی هستند و تنها راه گذر کردن از هر ترسی وارد شدن به اون هست، اون وقت دیگه اجازه نمیدیم که ترسهامون رشد کنن.
من خودم عاشق رانندگی هستم البته با رعایت کلیه نکات ایمنی.
ولی حرفهای منفی اطرافیانم باعث شده بود که کمترین اعتماد به نفس رو داشته باشم و اصلا برام یه رویا دست نیافتنی بشه.این در حالی بود که من در بعضی مسابقات حتی مقام اول کشوری رو داشتم و در مسابقات مدرسه ای هم رتبه بیارم.نمرات تحصیلی عالی هم داشتم.
اما وقتی با این ذهنیت منفی وارد آموزش شدم به سختی بسیار زیاد که واقعا هفت خوان رستم برام بود،تونستم گواهینامه ام رو بگیرم.
میخوام بگم وقتی من ترس داشتم از اینکه مثلا نتونم دفعه اول گواهینامه بگیرم ،و خیلی از ترسهای دیگه ،مثل مسخره شدن توسط اطرافیان و اثبات حرف برادرم که میگفت تو موفق نمیشی و از این حور حرفها .خلاصه با این ذهنیت مخرب ،من اقدام به گرفتن گواهینامه ام کردم، و جهان هم سخت ترین راهها رو جلوی پایم گذاشت.
مثال اینکه اولین مربی ام ،در خیابان یه متلک میشنید ،کلا از کوره در میرفت و وارد احساس منفی میشد و طبعا به منم انتقال میداد.جوری که من بارها پس از جلسه اموزشی گریه میکردم که خدایا چرا من ،یاد نمیگیرم. و این در حالی بود که همواره در دوران تحصیلم مخصوصا تا دبیرستان ،یا نفر اول بودم یا جز نمرات برتر بودم.
و اون موقع نمیدونستم که احساس بد من ،باعث شده بود این اتفاقات برام رقم بخوره.
ولی بعد از گواهینامه گرفتن ،مدتی رو با همسرم کارکردیم وواقعا خیلی بهترشدم.درسته که هنوز هم تنها نمیشم ولی تلاشم رو کردم که برترسم غلبه کنم و البته دیگه ذهنیت مثبت تری به خودم داشتم ،که من هم میتوانم.
راجب مغرور بودم که دیگه هیچی نگم بهتره ،یادمه مثلا در دوران دانشگاه یکی از بچه ها در جمع دوستانمون میگفت ،خوش به حالت که استاد برنامه میده به راحتی مینویسیش و به راحتی هم اجرا میشه.اصلا مصداق انا اکون کن فیکون شدی!
منم غرور میگرفتم.
البته ظاهر من ،اینو نشون نمیداد ولی قلبا بسیار مغرور میشدم که من کی هستم که برنامه های به این سختی رو حل میکنم.
خلاصه گذشت تا اینکه درس گرافیک کامپیوتری داشتیم و این درس رو بگم حتی بچه هایی که کمترین نمرات رو داشتن ،به راحتی و نمره خوب قبول شدند و حدس میزنید که ،من به راحتی افتادم.
جوری عجیب بود ،که یکی از بچه ها بهم میگفت ،حتی فلانی و فلانی هم این واحد رو پاس کردند ،توچطور نتونستی مگر از اونها کمتر بودی؟
و دوستم نمیدونست که من دچار منیت و غرور شده بودم.
میخوام بگم من ظاهرا خیلی افتاده و متواضع نشون میدادم ولی در قلبم بسیاری از جاها،به شدت مغرور شدم و از همون جایی که منیت کردم سقوط کردم.
سپاسگزارم ازتون استاد و خانم شایسته گرامی به خاطر تجربه های زیبایی که از خودتون گفتید.