درس‌هایی از انیمیشن گربه چکمه پوش

از میان نظراتی که شما دوستان عزیز در بخش نظرات این قسمت می نویسید، نوشته ای که بیشترین ارتباط با محتوای این فایل را داشته باشد، به عنوان متن انتخابی این قسمت انتخاب می شود.
منتظر خواندن نوشته تأثیرگذارتان هستیم
  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری درس‌هایی از انیمیشن گربه چکمه پوش
    583MB
    40 دقیقه
  • فایل صوتی درس‌هایی از انیمیشن گربه چکمه پوش
    38MB
    40 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

794 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سیدحبیب حافظان» در این صفحه: 5
  1. -
    سیدحبیب حافظان گفته:
    مدت عضویت: 2064 روز

    به نام خداوند جان و خداوند عشق

    سلام بر استادان عزیزم

    و سلام بر همراهان الهی

    خدارو شاکرم یک بار دیگه به من توفیق آموختن و درک آگاهی های ناب دیگری داد به لطف وجود استادانم

    برای هر نوع نقد و قضاوتی باید خوب می دیدم پس اول رفتم و فیلمو دیدم

    «منیت» و همراستا با «شرک»

    ریشه در تکتبر داره و من معتقدم غرور با تکبر فرق میکنه

    إِنَّ اللهَ لاَ یُحِبُّ مَن کَانَ مُخْتَالاً فَخُورًا

    خداوند کسانی که گردن کش و فخرفروش می‌باشند را دوست نمی‌دارد.

    از نظر من غرور لازمه عزت نفسه اما تکبر ریشه در خودخواهی داره

    دلیل تکبر کم بینی و حسده و دقیقا به خاطر ضعف و ضلالت نفسه

    آدمی که احساس حقارت میکنه در سدد جبران و خود بزرگ نشون دادن خودشه

    حقارت از مقایسه کردن نشأت میگیره

    حقارت از فقدان آگاهی و شناخت انسان از عظمت خودشه

    انسان آگاه ، به منشأ خلقت و عظمت خودش واقفه و عزت نفس داره پس اگر جایی لازم باشه با غرور و سربلندی حرف میزنه و عمل میکنه اما هرگز به پیشینه و یا شرایط موجودش تکبر نداره

    تکبر از جنس ابلیسه و ابلیس بخاطر حسد به آدم از فرمان خداوند سر باز زد و به آدم سجده نکرد و آدم بخشی از خدا بود و ابلیس میدونست که توان سرپیچی نداره و جنسیت خودشو به مقایسه و مقابله با آدم آورد.

    [(قال ما منعک الا تسجد اذامرتک قال انا خیر منه خلقتنی من نار وخلقته من طین ):(خداوند فرمود: چه چیز مانع تو شد هنگامی که تو را امر به سجده کردم ،سجده نمایی ؟ابلیس گفت : من از او بهترم ،مرا از آتش آفریده ای واو را از خاک خلق کرده ای )،خداوند فرمود: چه چیزی باعث شد که به آنچه من بدست خود خلق کرده ام سجده نکنی ؟ (ما منعک الا تسجد لما خلقت بیدی )(3)،و این توصیف به جهت اهتمام به امر خلقت انسان بود، اما جوابی که ابلیس می دهداولین نافرمانی ابلیس است و در این جواب برای نخستین بار خدای متعال معصیت شد، چون بازگشت تمام معاصی به ادعای خودخواهی و انانیت ومنازعه با کبریایی خدای متعال است ، در حالیکه کبریائی ردائی است که تنهاشایسته اوست و همه مخلوقات در برابر او ذلیل و خاضع می باشند، اما ابلیس دربرابر چنین پروردگار قیوم و عظیمی که منبع همه کمال وجمال و جلال می باشدادعای انیت نمود و با پروردگارش در مقام کبربایی منازعه کرد و گفت :(انا خیرمنه )،(من بهتر از او هستم ) و با استمرار و ثبات در تکبرش امر خدای سبحان رانافرمانی کرد و این کلام در واقع تکبر نسبت به خداست ، نه نسبت به آدم ، اماسجده ملائکه در واقع سجده به ماده آدم (که همان گل و خاک است ) نبود، بلکه سجده به شرافت روح و انسانیت او بود که خداوند او را از سایرین ممتاز نموده و از روح خویش در او دمیده بود، لیکن ابلیس بر اینکه خلقت آدم از گل است وخلقت او از آتش تأکید نمود و اصل مطلب را که همان تکبر او نسبت به پروردگارش بود مهمل گذاشت و صحبتی از آن نکرد، لذا خود خواهی و خودپرستی دیده بصرت او را کور کرده بود تا آنجا که پنداشت آتش از خاک برتراست و برتر نباید به پست تر سجده کند، درحالیکه خداوند از روح خود در آن خاک دمیده بود.]

    اینا استدلال و تحلیل های ابلیس بودند و دلیل سرپیچی

    پس از عرش به فرش آمد

    داستان ابلیس سرلوحه بسیاری از ماست که تکبرمون باعث سقوط و هبوط مون میشه

    و اما عشقی که بین دو گربه ، سبب بیداری گربه چکمه پوش شد تا زمانی که تکبر در قلبش جاری بود ، جایی برای عشق نمیذاشت .

    تکبر عمل تعصب هم هست و تعصب هم دشمن عشق

    اگر به خدا نرسیده‌ایم فقط،

    به خاطر این است، که در عشق جاری نیستیم…

    ترسها در پشت تکبر پنهان شدند و انسان متکبر همیشه از اینکه حقیقت برملا بشه میترسه

    چون از تهی بودنش خبر داره

    ترس با تردید توامه و انسان ترسو قادر به تصمیم گیری و مصمم در هدفش نیست.

    سست عنصر و متزلزل

    خوب که کنکاش میکنم میبینم ، تکبر یک حلقه متصل به تمام رذایل دیگست که مثل سرطان به همه وجود آدمی رسوخ میکنه

    ====================================

    کیتی(گربه ماده) به یک رغیب عشقی اشاره کرد،به عشق به خود یا همون خودپرستی(گربه چکمه پوش)که زیرمجموعه شرک و غیرپرستیه

    انسان متکبر آرامش نداره و در وجود مضطربش عشق جایی نداره چرا که خودبینی و خودخواهی جایی برای عشق ورزیدن به غیر نمیزاره

    قلب متکبر انگار که از سنگه

    سرد و یخ زده

    این چنین موجودی واقعا شباهتی به ذات و فطرت انسان نداره

    و اینجاست که اگر ابلیس چنین موجودی رو تصور کرده، حق داشته که سجده نکنه

    اما حکم خدا بر چنین موجودی ابلاغ نشده بود

    سجده بر غیر خدا هرگز جایز نبوده و نیست.

    در حقیقت همون‌طور که در آیه بالا اشاره شد ، حکم به سجده کردن موجودیه که سنگین ترین ماموریت در عالم هستی رو به عهده گرفته

    دوش دیدم که ملائک درِ میخانه زدند

    گِلِ آدم بِسِرشتَند و به پیمانه زدند

    ساکنانِ حرمِ سِتْر و عِفافِ ملکوت

    با منِ راه نشین بادهٔ مستانه زدند

    آسمان بارِ امانت نتوانست کشید

    قرعهٔ کار به نامِ منِ دیوانه زدند

    آدم بودن وظیفه سنگینی بود و آدم ماندن سنگین تر

    ابلیس رانده شده مهلتی برای جبران عباداتش خواست و خدا پذیرفت تا قیامت به او مهلت بده و او هم سوگند یاد کرد تا فرزندان آدم رو از سعادت و تعالی دور نگه داره

    به حق که خوب روی قسمش وایستاده و تقریباً 97٪ موفق بوده

    اما اون 3،٪ که از دام ابلیس گریختند کیا بودند؟!!

    همونایی که تونستند این بار امانت رو با خودشون بکشند

    بله«آدمیت»

    سگ کوچولوی این داستان ، نماد خوشبینی و ساده انگاریه و بهشت جایگاه ساده اندیشان است.

    دوش با من گفت پنهان کاردانی تیزهوش

    وز شما پنهان نشاید کرد سِرِّ مِی‌فروش

    گفت آسان گیر بر خود کارها کز رویِ طبع

    سخت می‌گردد جهان بر مردمانِ سخت‌کوش

    آرزوهایی اجابت شده ای که در اطراف ما رقصانند و ما به دنبال ستاره آرزوهای خودمون سرگردان در جنگل مشوش ذهن و در دنیای پر هیولای بیرون میگردیم

    ستاره آرزوهای ما در قلب ما دائم میدرخشه

    در حریمِ عشق نَتْوان زد دَم از گفت و شنید

    زان که آنجا جمله اعضا چشم باید بود و گوش

    بعله همون عشق

    همون که خدا در گل ما و در دل ما دمید

    و ما به دنبال شعبده بیرون آوردنش از کلاهمون بودیم.

    کجا داریم دنبالش میگردیم؟

    در آسمان بی انتهای آرزوهای ناکام؟

    یا در خرابه های شکست های پیاپی ؟

    باز ایستید و بدانید که من خدایم(آیه ای از انجیل)

    تا نگردی آشْنا زین پرده رَمزی نشنوی

    گوشِ نامحرم نباشد جایِ پیغامِ سروش

    خب عزیز من بیا و محرم شو و خواندن یک صیقه کافیست بین تو و معشوق

    خدا خودش یادت داده چجوری باهاش محرم بشی

    تا نگردی آشْنا زین پرده رَمزی نشنوی

    آشنایی شناخت میخواد، تا نشناسی که عاشق نمیشی

    «مَنْ عَرَفَ نَفسَهُ فَقَد عَرَفَ رَبَّهُ»

    تا خودتو نشناسی ، خدا و نمیشناسی

    و من خدا را در عشق یافتم در ساختارش

    باشد تا رستگار شویم ( ان شاءالله)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 46 رای:
  2. -
    سیدحبیب حافظان گفته:
    مدت عضویت: 2064 روز

    سلام و درود بر شما آقا رضای عزیز

    چقدر از خوندن کامنت شما لذت بردم

    یاد این شعر افتادم

    نردبــــان این جهان ما و منی ست عاقبت ایــــن نــردبان افتــــادنی ست

    لاجرم هر کس کــه بالاتر نشست استخوانش سخت تر خواهد شکست

    خوشحالم که از زندگی فعلیتون راضی هستیدو همه چیز خوب و بر وفق مراده

    و خوشحالم که مثل من شما هم به این سایت الهی و توحیدی هدایت شدید

    از خداوند متعال آرزوی اجابت تمام دعاهاتونو دارم

    منتظر خبرهای خوب تون هستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  3. -
    سیدحبیب حافظان گفته:
    مدت عضویت: 2064 روز

    سلام و سپاس بانو

    وجود دوستانی چون شما به من بیشتر انگیزه میده تا بیشتر دقت کنم و محتوای کلامم پر بارتر باشه

    خداوند رو شاکرم برای مخاطبانی که در این دوره کیمیا و ناب و کمیابند

    و سپاسگزارم از اینکه وقت گرانبهای خودتونو صرف پاسخ برای من کردید

    اجابت همه دعاهاتونو براتون آرزومندم

    من هم منتظر خبرهای خوبتون هستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    سیدحبیب حافظان گفته:
    مدت عضویت: 2064 روز

    سلام بر آبرومندترین بانوی سایت

    سلام بر وجیهه ترین وجه خدا

    درک این حقیقت سخته که انسان با تمام عظمتش اگر جایگاه و مقام والاشو (حتی در نزد خودش )،براش ارج و قرب و ارزش قائل نشه و به اصطلاح عزت نفس نداشته باشه، عملا هیچی نداره و حتی ارزش یاد کردن هم نداره چه رسد به سجده

    باید از خودمون بپرسیم چه کسی این آبرو و عزت رو به ما داده و چطور و به چه سبب؟

    اون بار امانتی که آسمان نتونست بکشه چی بود؟

    خدا چرا به خودش احسن الخالقین گفت ؟

    چرا به فرشتگان و ابلیس فرمان سجده داد؟

    از کدوم مقام حرف میزنیم؟

    خب بله« آدمیت»

    اما حتی تعریف درستی از آدمیت نداریم

    تعریف آدمیت سادست : امانت داری همون باری که بر دوشمون دادند

    «اختیار»و « اعتبار »و «مقام عاشقی»

    و هیچ موجودی چنین مقام و موقعیتی نداره

    خب کافیه تو این چند روزه زندگی به امانت خیانت نکنیم.

    خیانت چیه؟

    اینه که تو این جایگاه عظیم و این مقام شامخ و این شأن و منزلتی که خدا بهت داده رو حفظ کنی و خلیفه الله باقی بمونی

    کافیه این آبرویی که خدا بهت داده و با آبروی خودش گره زده رو ،حفظ کنی

    میدونم خیلی سخته اما تو عزیز دلم از پسش بر اومدی

    تو مقام و منزلت عشق رو در وجود خودت به زیبایی شناختی و زنده و پویا نگه داشتی

    تو یادم دادی که عاشقت باشم تا از لذت بی وصف عشق نهایت حظ رو ببرم

    یادم دادی فراموش نکنم انسان بدون عشق به حیوانیت نزول میکنه

    و در اکثر اوقات پایین تر

    از آبرو تو بود که آبرو گرفتم چون چندین سال در گمنامی و گمراهی صبورانه ایستادی تا خودمو پیدا کنم و سرگشتگی در بیام

    منم سرگشته حیرانت ای دوست

    کنم یک باره جان قربانت ای دوست

    خلیل آسا ز شوق وصل کویت

    دهم سر بر سر پیمانت ای دوست

    دلی دارم در آتش خانه کرده

    میان شعله‌ها کاشانه کرده

    دلی دارم که از شوق وصالت

    وجودم را ز غم ویرانه کرده

    من آن آواره ی بشکسته بالم

    ز هجرانت بتا رو بر زوالم

    منم آن مرغ سرگردان و تنها

    پریشان گشته شد یکباره حالم

    سحر سر بر سر سجاده کردم

    دعایی بهر آن دلداده کردم

    باشد تا رستگارشویم،(ان شاءالله)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    سیدحبیب حافظان گفته:
    مدت عضویت: 2064 روز

    سلام بر کیمیای ناب سایت

    کامنت تون اینقدر زیبا بود که دلم نمی‌خواست به این زودیا فرود بیاین

    (تو کامنتام به یک عروج بعد تصادف اشاره کردم که موجب درک و شهود بسیاری از قوانین و حقایق این جهان و بینهایت جهان(جهان های موازی) شدم.

    چیزی که میخوام بگم اینه که به ازاء پیشرفت و تعالی و رشدمون ما به سمت بالا میریم و هر واحد پیشرفت (تعالی و آگاهی) مارو به جهان بالاتر میبره بدون اینکه متوجه این جابجایی بشیم

    پس هیچ فرود اومدنی درکار نیست و هر پله که بالا میریم جهان زیر پامون پاک میشه و ما ناگزیریم به بالا رفتن و رشد

    تنها کسانی که اجازه داشتن به پایین بیان همون ارواح بزرگ و مطهری بودند که برای گرفتن دست در راه ماندگان به پایین میومدند و بزرگترین روح این عالم بانویی بود که در شب بعد از عروج به پایین اومد

    به من گفت اگر نمیترسیدی میتونستی منو ببینی

    اما در عین حالی که حضورشو درک میکردم نمیدیدمش چون میترسیدم

    و….

    (البته من 20 سال پیش در خواب دیده بودمش)

    او بزرگترین بانوی همیشه زنده این عالم « حضرت فاطمه » بود

    اونجا بود که فهمیدم چرا قبر نداره

    چون اصلاً نمرده

    همه تاکیدش این بود که (أَنَا بَشَر مِثْلُکُمْ )

    فقط ما همانیم که (فراموش نکردیم که) باید باشیم.

    خب اگر توحید رو به درستی درک کنیم

    دیگه نگران شرک نخواهیم بود و بزرگترین دستان خدا هم به کمک ما خواهند آمد‌.

    هر چند « الیس الله بکاف عبده»

    باشد تا رستگار (شویم ان شاءالله)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: