درس‌هایی از انیمیشن گربه چکمه پوش

از میان نظراتی که شما دوستان عزیز در بخش نظرات این قسمت می نویسید، نوشته ای که بیشترین ارتباط با محتوای این فایل را داشته باشد، به عنوان متن انتخابی این قسمت انتخاب می شود.
منتظر خواندن نوشته تأثیرگذارتان هستیم
  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری درس‌هایی از انیمیشن گربه چکمه پوش
    583MB
    40 دقیقه
  • فایل صوتی درس‌هایی از انیمیشن گربه چکمه پوش
    38MB
    40 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

794 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «ملیحه نصیری» در این صفحه: 7
  1. -
    ملیحه نصیری گفته:
    مدت عضویت: 1791 روز

    سلام ب استاد عزیزم و مریم بانوی دوسداشتنی

    چقدرررر زیبا استاد توهمه چی ردپای قانون رو میبینند و زیبا برای ماتوصیح میدن

    گفت اسان گیر برخود کارها کز روی طبع

    سخت میگیرد جهان بر مردمان سخت کوش…

    واقعا ماجرای این انیمیشن همین ماجراست

    لدت ببریم

    از لحطه ها از داشته هامون

    همون چیزهایی ک الان داریم برا خیلی ها ارزوست

    این روزها بیشتر از قبل تو حال خوبم

    اونقدرررر ک هرکی منو میبینه متعجب میشه از این حال و احوال

    نمیدونن ک من در قلب خودم خدایی پیدا کردم ک مالک تمام اسمانهاو زمین است.((خدایی که همیشه فکر میکردم تو اسمونهاست و کیلومتر ها دور از منه))

    منبع عشق و ثروت

    منبع ارامش و سلامتی و هرچیز خوب دیگر

    و قانونی ک بمن این قدرت رو داده ک خالق زندگی خودم باشم هرجور ک دوسدارم.

    ب گدشته خودم ک نگاه میکنم دیدم مثل اون سگ ماجرا بودم

    سرخوش و خوشحال

    روزهای شاد زیادی داشتم

    سرخوش و مستان

    دوستان خوب

    روزهای قشنگ

    خاطرات زیبا

    صدای خنده هام همیشه بالا بوده

    میخندیدم

    لدت میبردم از همه چی

    حتی روزهایی ک هزارتومان نداشتم

    اما تکه ای بزرگ کم بود

    (( اول ارزشمند دونستن خودم

    دوم لیاقتم

    سوم شناخت خدایی ک هرچی بخام بهم میده و بیشتراز من مشتاقه برای موفقیت من

    چهارم اعتماد و توکل ک منم رو هم هدایت میکنه ب سمت خواسته هام

    و مهمتر از همه من خودم مسول تمام زندگیم هستم)))

    کارتون رو ک نگاه میکردم دیدم من از هر شخصیت یک بخش توی وجودم دارم

    از گربه چکمه پوش

    سگ

    دختر یتیم

    شعبده باز

    و خانم گربه

    ازهرکدوم تو وجودم پیدا کردم

    اما شخصیت سگ بیشتر بوده ک روزهام خوشتر بوده.

    مثل خانم گربه دنبال 1نفر ک کنارم باشه(این یعنی گدا بودن و دنبال عشق بیرون از خودت بودن و نتیجه اشم همه میدونیم)

    دحتریتیم(همیشه خیییییلی نعمتها تو زندگیم داشتم ک ارزوی خیلی ها بوده و من ندیدم مثلا خانواده ام ک همیشه شاکی بودم و ناراحت.البته چون خییییلی اهل شکایت کردن و حرف زدن با کسی تبودم در این موارد خداروشکرررررررر خیلی ازار دهنده نبود فقط 1مدت کوتاه بود)

    شعبده باز( جلب توجه و خاص بودن و توچشم بودن ک منم زمانی برای جلب توجه پدرو مادرم خییییییلی ازاین کارها میکردم و نتیجه شرک رو همه میدونیم خاری و خفت بود و از زمانی ک کنار گداشتم و خاستم فقط برا دل خودم زندگی کنم نه برای تایید شدن از طرف پدرو مادرم همه چی تغییر کرد)

    گربه چکمه پوش(زمانی معرور ب این شدم ک من4تا داداش دارم و بابام مثل کوه پشتم هستند ک نمیزارن اب تو دلم تکون بخوره اما باز هم پاداش شیرین و عبرت امیز شرک نصیبم شد و باعث شد من بیداربشم ک نباید رو هیچکسی حساب کنم)

    این روزها خییییییییییلی تلاش میکنم از زاویه استادم و توحید ب همه چی نگاه کنم

    درصلح باشم باخودم و رفتارهام و نقصهام و کوتاهی هام و ارزشمندی های زیبایی ک برای خودم ساختم

    درصلح باشم با عقاید و اعتقادات ادمها

    بپدیرم ک این 1 مسیره برای همه

    و بقولی هرکسی از 1کجا شروع کنه و بخاد در نهایت بهش میرسه

    انشا.. ک همه مون زودتر بیداربشیم و تواین مسیر بمونیم و ادامه بدیم و ببینیم تمام نعمتهایی ک الان داریم و نخایم زود ب اخر مسیر برسیم

    همین الانم کلی خوشی تو زندگیهامون هست ک میشه لدت برد

    از دوستان

    درامد

    کارمون

    خانواده

    ازادی

    از شخصیت زیبایی ک داریم برا خودمون مثل 1 مجسمه ساز با ارامش و زیبایی میسازیم و لدت میبریم از رشد دادن خودمون

    و استادی توحیدی و عاااالی ک مسیر رو نشونمون میده ک اسانتر و لدتبخش تر ب خاسته ها برسیم و رشد کنیم و بزرگ بشیم.

    و در نهایت مثل گروه دوستی بریم دنبال لدت بردن بیشتر با همون چیزهایی ک داریم و خوشی بیشتر و بیشتر و بیشتر در انتطارمونه

    اگر چیزهایی ک الان داریم ببینیم و سپاسگدار باشیم و مثل سگ ماجرا سخت نگیریم و دنبال ارزویی خاص نباشیم

    اینارو برا خودم نوشتم

    سپاس بیکران از استاد توحیدی عزیزم و مریم جان ارام و درصلح با خودش و همه جهان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 34 رای:
  2. -
    ملیحه نصیری گفته:
    مدت عضویت: 1791 روز

    سلام ب استاد عزیزم

    و مریم بانوی دوسداشتنی

    استاد میدونم ک میدونید این فاااایل چقدرررررررززز ب موقع و درزمان درست صبط شد

    و اگاهی های نابش

    اول بگم حرفهای شمارو گوش دادم و با نگاه شما بعد انیمیشن رو دیدم

    و من عاااااشق انیمیشن هستم

    و چقدرررررر زیبا بود ک همه مانعمتهایی رو داریم خوشبختی رو داریم الانم اما دنبال چیز دیگه هستیم برای خوشبختی

    در صورتی ک من الان همه چیز لازم رو دارم و همین لحطه هم میتونم از زندگیم لدت ببرم و چیزهای فراوانی برای سپاسگداری دارم ک نمیبینم

    و اما بگم از همزمانی این فایل با زندگی من:

    تقریبا 8ماهی هست شایدم 9ماه

    ک پروسه ای برام شروع شده

    مثل کلاس درس

    ک قراره من بزرگتر.توحیدی تر.موحدتر .متوکلتر.رهاتر بشم

    و بینهااااااایت زیبا این پازل برام چیده شد

    ماجرا از یک تصاد عاطفی شروع شد

    بارها ماجراشو تعریف کردم

    مختصر میگم:

    خلق 1رابطه زیبا درتاریخ موردنطر با تمام ویزگی های مدنطر و حتی خصوصیاتی ک نداشت بعدا بدون تلاش و درخواست من در طرفم ایجاد شد

    روزهای زیبا و قشنگ

    لحطه های شاد رقم خورد

    طبق حواسته من

    والبته بکم از اول درخواستم این بود شخصی بیاد با ویزگی های من میخام مدتی دوست باشیم و بعد ازدواج کنیم

    از درو دیوار نشانه ازدواج و … ومنم تایید کننده و همه رو ب فال نیک میگرفتم

    ب تصادهای کوچیک میخوردم همه اش میگفتم من باید ب این توجه کنم من چی میخام

    تصاد چه درسی داره و…

    تا 1تصاد دیگه اومد و من کمی ناراحت

    خدای درونم گفت میترسی از دستش بدی

    گفتم نه

    گفت پس بگو یا خود واقعیت باش یا تمام

    و منم نوشتم

    ورق برگشت

    واین اقا یهو اومد گفت تصمیم گرفته ازدواج کنه با1 دختر دیگه ک گویا تو معازشون زیاد میاد و میره

    والبته بگمم ک خودشم شاک شده بود از رفتارش و نمیدونست داره چیکارمیکنه و چرا تادیروز ک ماخوب بودیم یهو عوص شد همه جی….

    وقت سر کلاس رفتن و بزرگتر شدن من بود

    کلاس من از فرداش شروع شد

    اولش بیتابی کردم

    اصلا انتطار این اتفاق رو نداشتم

    بعدش خودمو جمع و جور کردم و تلاش کردم مثل استادم نگاه کنم و درخواست توحیدی بودن دادم مثل 1شاگرد خوب سرکلاس بشینم

    این وسطها هم دلتنگ میشدم و بیقرار

    اما….

    سعی کردم ادامه بدم

    اعتمادکنم بهش

    و هرچی از استادم یاد گرفته بودم رو اجرا کنم

    وقت عمل بود

    رفتم تو دل تنهایی تو 1باغ و شب وسط1باع بی درو پیکر خابیدم

    داستانشو تو 1فایل نوشتم…

    کلاسها یکی یکی شروع شدن

    اولین کلاس:

    دوست داشتن خودم بود.لایق دیدن و ارزشمند بودنم بود

    فایل استاد ک سرمایه اصلی شماچیسیت کمی بیدارم کرد

    بزرگترین پاشنه اشیل من اینکه ارزشمندی خودمو ب عوامل بیرونی میدادم بود)

    کلاس بعد لایق دونستن خودم بود

    کلاس بعد خالق بودن من( این کلاس هم برااین بود ک من فکرمیکردم بقیه میتونند ب هرچی میخان برسن جز من)

    کلاس بعد شناختن خدایی ک منو خلق کرده

    کلاس بعد توحید و تکیه کردن فقط روی خدا و تنها از خودش خاستن بود

    کلاس بعد هرچی بخای بهت داده میشه تو باید بخای زیاد بخای (درخواست کردن یاد نداشتم و فکرمیکردم ک نمیشه و خدابمن نمیده)

    کلاس بعد رهایی بود از خاسته ها

    کلاس بعد لدت بردن از لحطه ها بود

    و تیکه اخر این پازل شگفت انگیز بعد از اتفاق دیشب ک اون بنده خدارو با نامزدش دیدم بود(بگمم ک تواین مدت هنوز ایشون عقد نکرده و خییییلی جالبه با تمام دوستانش ک قبلا باهم همگی بیرون میرفتیم قطع رابطه کرده و نمیره)

    دیشب وقتی دیدم تو شهر باهم

    حالم دگرگون شد

    گفتم من بهت ایمان دارم

    نمیدونم قراره چی بشه اما من میدونم تو تموم نشدی ک بخام ماتم بگیرم

    قحطی پسر نیومده ک بخام گریه کنم

    و ایمان دارم همه چی ب نفع منه

    و برگی بدون ادن تو ب زمین نمیافته

    اما نمیدونم چرا تواین همه مدت من ندیدمشون

    اما این چند روز اخر 3بار دیدمشون

    هرجور بود دیشب خودمو اروم کردم و از شام خوردن با دوستم وبا اتفاقات اطراف سرمو گرم کردم.

    وقتی اومدم خونه فقط اینو تکرار میکردم

    خداوند از هرراهی خودش صلاح بداند خاسته منو بهم میده

    و امروز این فایل استاد و دقیقه 32

    اعتبار همه چیز مال اونه ن من

    تیکه اخر پازل و کلاس اخر بود

    متن تمام کلاسهام این بود:

    من تورو خلق کردم و قطره ای از وجودمو درون تو کداشتم.و بهت ارزشمندی دادم .چون تیکه ای ازمن هستی.نهایت ارزشمندی و لیاقت

    ارزشمندیت ب درونته ن بیرون

    ب پول و ماشین وقیافه و اعتبار و جایگاه اجتماعیت نیس.

    تورو خلیفه خودم قراردادم و قانونی برجهان گداشتم ک هرجور میخای خلق کنی و لدت ببری

    همیشه کنارتم و بیشترازتو میخام ب خواسته هات برسی

    خودتو لایق بدون

    خودتو ارزشمتد بدون

    زیاد بخاه

    من هدایتت میکنم ب هرچی میخای برسی

    اماااااا فراموش نکن فقط باید از من بخای

    فقط رو من حساب کن

    و فراموش نکنی تو بدون من هیچی نیستی!!

    خدایا اعتبار همه چی مال توست.

    ومن بدون تو هیچ هستم

    ازصبح این شعر تو ذهنم میچرخه

    سالها با جور لیلا ساختی من کنارمت بودمو نشناختی…

    گفت ای دیوانه لیلایت منم

    در رگ پنهان و پیدایت منم

    سال‌ها با جور لیلا ساختی

    من کنارت بودم و نشناختی

    عشق لیلا در دلت انداختم

    صد قمار عشق یکجا باختم

    کردمت آواره‌ی صـحرا نشد

    گفتم عاقل می‌شوی اما نشد

    سوختم در حسرت یک یا ربت

    غیر لیلا بر نیامد از لبت

    روز و شب او را صدا کردی ولی

    دیدم امشب با منی گفتم بلی

    مطمئن بودم به من سر می‌زنی

    در حریم خانه‌ام در می‌زنی

    حال این لیلا که خوارت کرده بود

    درس عشقش بی‌قرارت کرده بود

    مرد راهش باش تا شاهت کنم

    صد چو لیلا کشته در راهت کنم…

    انگار روزهام شده مثل 1انیمیشن ک از جلو چشمام میگدره

    و الان رسیدم قطعه اوج داستان و سکانس اخر…

    من بدون تو هیچی نیستم

    خدایا من تسلیمم

    باتمام وجودم

    همه چی توهستی

    اول و اخر

    درسته منم خالقم

    اما بدون تو هیییییچی نیستم

    و تویی ک تمام کارها رو انجام میدی و من فقط تسلیم این همه عطمت و بزرگی ام

    1قطره در کنار بینهاااااایت هیچی نبس

    و چقدرررر حرف استادم زیبا بود ک اعتبار همه چی فقط برای اونه

    منی ک حتی نمیتونم 1کارکوچیک براخودم بکنم

    راحت نفس میکشم

    مینویسم

    میبینم

    میشنوم

    میخورم.میخابم.عشق میورزم

    اگه تو نباشی ک من هییییییییچی نیستم

    منی نبود اکر تو نبودی

    من خفته بودم در خابگاه عدم

    عشق تو امد و بیدارم کرد…..

    بینهااایت سپاسگدارم استاد عزیزم

    بابت این همزمانی فوق العاده و نگاه زیبا و اشنایی من با خالق خودم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 74 رای:
  3. -
    ملیحه نصیری گفته:
    مدت عضویت: 1791 روز

    سلام ب فاطمه عزیزم

    خییییلی خوشحالم ک کامنتم مفید بوده

    حتماااااااااا میام مینویسم

    حتماااااااااااا

    و البته ک بنطر خودم 2تاحالت داره

    یا من قراره خیییییلی عزیزتررررر بشم

    یا قراره شخصی فوق العاده ترررررر بیاد

    و قطعا من نتیجه رو مینویسم

    بینهاااایت سپاس از شما دوست عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  4. -
    ملیحه نصیری گفته:
    مدت عضویت: 1791 روز

    سلام ب دوست عزیزم ماریا

    واااای ک اشک منو دراوردی

    بینهاااایت سپاسگدارم ک این همه منو تحسین کردی

    انگار خدا داشت تحسینم میکرد

    و چقددرررر در زمان درست این کامنت رو خوندم

    بینهااااایت سپاسگدارم سپاسگدارم سپاسگدارم

    و الان میفهمم هرچی رهاترباشم همه چی عالی تر جلو میره

    ماریای عزیزم…

    فهمیدم همه ما درونمون گربه چکمه پوش

    شعبده باز

    دختر یتیم

    و اون خانم گربه رو داریم

    اما باید دوستشون داشته باشیم

    چون جزیی از ماهستن

    ما بادیدگاه قبلی مون اونارو ساختیم

    با دیدگاه جدیدمونم میتونیم تعییرشون بدیم

    فقط نباید باهاشون بجنگیم

    درصلح و ارامش تعییربدیم.با نگاه جدیدمون

    با باورهای درست

    همون نقاط خراب باعث شدن الان همه مون اینجا توپارادایس استاد عزیزمون باشیم

    و گرنه ک هرکسی الان سرگرم روزهای خودش بود بدون استاد….

    پس بقول استاد درفایل 9کشف قوانین…

    ماریای عزیز…

    ارام باش.از زندگیت لدت ببر.

    از داشته هات لدت ببر.همه چی بهت داده میشود وقتی سپاسگدارتر و ارامتر باشی

    در پناه تنها قدرت جهان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  5. -
    ملیحه نصیری گفته:
    مدت عضویت: 1791 روز

    سلام ب دوست مهربان حمید اقا

    بینهاااااایت از شما سپاسگدارم بابت نوشتن دیدگاهتون

    و چقدررررر عالیه ک جایی هستیم ک حال و هوای هم رو و حرفهای همدیگه رو درک میکنیم

    و همدیگه رو تحسین و تشویق میکنیم ب ادامه دادن و جلو رفتن

    و من بینهاااااایت از خدا از استاد عزیزم و مریم جانم و تمام بچه های سایت سپاسگدارم ک همچین مکانی هست و میشه خودتو رشد داد و جور دیگه زندگی کرد…

    و من همیشه دلم میخاسته ک جور دیگه زندگی کنم

    چون همیشه ته دلم اینو بهم میگفته من لیاقتم بیشتر از اینه و این اسمان و زمین ک مسخر من شده با ارزش تر از اونه ک بخام درگیر 1سری مسایل حاشیه ای بشم ک همه پدیرفتیم زندگی همینه دیگه….

    و چقدررررر خوشحالم و خداوند رو سپاسگدار ک با استادی منو اشنا کرده ک جور دیگه ای زندگی میکنه

    اونجور ک شایسته اشرف مخلوقات هست

    و منم تمام تلاشمو میکنم ک اینچنین زندگی کنم

    باشد ک خداوند هدایتم کنه ک در این راه ثابت قدم باشم و استوار

    ک من بدون اون هیییییییچ هستم

    در پناه الله یکتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    ملیحه نصیری گفته:
    مدت عضویت: 1791 روز

    سلام ب دوست مهربان امین جان

    بینهااایت سپاسگدارم از تحسین کردن من

    بینهایت سپاسگدارم

    بینهااااایت سپاسگدار خداوندی هستم ک منو ب این مکان درست برای رشد کردن هدایت کرد

    بینهاااایت سپاسگدار استاد عزیزم و مریم بانوی دوسداشتنی هستم برای تدوین چنین فایلهای نابی و ایجاد چنین بستر فوق العاده ای

    براتون بهترینهارو ارزو میکنم امین جانم

    روزهاتون پرازشادی و لحطه هاتون پراز ارامش الهی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    ملیحه نصیری گفته:
    مدت عضویت: 1791 روز

    سلام ب دختر مهربون

    اول از خودت برامون عکس بزار ببینیم اون چهره ماه رو

    انقدررررر تو این مسیر رشد کردم ک نگم براتون

    هر روز تلاش میکردم توحال خوب بمون

    دوره لیاقت رو برای خودم خریدم و چقدررررررر منو رشد داد

    پیشنهاد میکنم حتما تهیه کنید عاااالیه

    بزارید یکم از داستان تعریف کنم:

    خدا همون اولایل رفتن نشانه هایی بهم داد

    مثلا فهمیدم رفتن ازمایش

    اما خدا گفت اصلااا خودتو ناراحت نکنی هاااا همینطوری رفتن

    قرار نیس اتفاقی بیافتع

    و واقعا هم الان1سال و نیم شده اتفاق نیافتاده

    خدا دختری سرراهش گداشته نقطه مقابل من

    یعنی من کل جهانو میگشتم نمیتونستم دختری نقطه مقابل خودم پیدا کنم و سر راهش بزارم

    نگم براتون ک توی تک تکلحطه ها من جلو چشمش بودم

    و چقدرررررر خصوصیات عالی ک ساختم و خودم ندیدم بچشم بنده خدا اومده

    ازاینطرف با دوره لیاقت چقدررررررر بچشم خودم اومد این ویژگیهام

    چقدرررررررر من رشد کردم

    ایمانم

    توکلم

    رهاترشدنم…

    دوست عزیزم

    بنطرم هرکسی 1 پاشنه اشیل داره

    شایدم چندتا

    اما همون پاشنه اشیل رو درست کنی رشد میکنیو تو رفع همون پاشنه اشیل میفهمی چه خدایی کنارته و توحیدی تر میشی

    انگار همه تصادها برای رشد کردن منه و شناخت بیشتر خودش….

    17خرداد ماه قبل دوستم بهم زنگ زد

    گفت وسط1 شلوعی عجیبی ام اما خدا بشدددت اصرار کرده بهت زنگ بزنم

    منم گفتم خیره

    حرف بزن ببینم یاتو قراره بمن حرفی بزنی

    یامن بتو..

    خلاصه حرفها ب 2 نهال انگور رسید ک دوستم از خاهرش بهش رسیده بود

    2 نهال زخمی یکی کمتر یکی بیشتر زخمی و اسیب دیده

    دوستم میاد نهال هارو تو باغچه خونه اش بکاره

    همسرش میگه اینکه کمتر اسب دیده ممکنه جوانه بزنه

    اما اینکه خیلی وصعش خرابه بهش امید نداشته باش

    دوست من میگه نه تو بکار

    من مطمنم هردوتاشون خوب میشن…

    خلاصه ک ایمان کار خودشو میکنه و هر دودرخت حتی اون زخمی خراب جوانه میزنند

    درسش برای من این بود

    ))) تو شرایطی ک هیییییچ نشانه ای از جوانه زدن نباشه

    ایمان همه کار میکنه برات))))

    و فردای اون روز اون بنده خدا بمن پیام داد….

    همون ایمانی ک قیافه اش اصلا جوری نبود ک بخاد پیام بده

    اما ایمان و اطمینان ب شدن

    و حال خوب

    و سپردن بخدا کارشو کرد…

    نگم برات ک منو چقدررررررر عزیزتر کرده براش

    چقدرررررر خاطراتم هرلحطه جلوی چشماش مرور شده

    چقدررررررر فهمیده من کی بودم و قدر ندونسته

    ازاینطرف ماجرا منم خودم فهمیدم کی هستم و چه کوه الماسی خدا جون از من ساخته و من ندیدم….

    این پروسه ب اینجا رسید با کامنت علی ملکی عریز

    در فایل چه موصوعی را باور کرده ای

    ک حتما برو بخون کامنتهای این پسر روک محشره و پراز اگاهی

    با خوندن کامنت علی تار موی اخر رو پاره کردم و رهاش کردم

    و توی 1 موتورسواری ناب

    خداجون گفت:

    حالا چندتا این ادم میخای تا فدات کنم

    و من در جواب

    بمن اقیانوس نشون دادی من دیگه ب برکه راصی نیسام…..

    دوست عزیزم

    ارام باش

    قلبتو باز بزار

    ازش هر لحطه هدایت بخاه

    حال خوب بخاه

    بخاه از هرکسی و هرچیزی رهات کنه

    وقتی ب رهایی برسی همه چی عالی میشه

    خودتو بشناس

    عاشق خودت بشو

    خوبیهاتو هرروز بنویس و بخون

    با خودت تواینه حرف بزن

    بشو رفیق صمیمی خودت

    با خدا رفیق تر شو

    بخدا کاری میکنه همه عاشق بشن

    اونوقت تو دیگه ب برکه راضی نیستی

    اقیانوس خودشو میخای…

    برات حال خوبمو ارزو میکنم

    پراز رهایی

    اطمینان

    در لحطه زندگی کردن

    تو قراره بزرگ بشی

    ببین این تصاد چی میخاد بهت یاد بده

    درسهاتو بگیر

    رشد کن

    ب برکه نچسب

    اندازه ما اقیانوسه نه برکه

    الان ب لطف خداجون و دوره های اسناد

    ب جاییرسیدم ک سپردم ب جریان هدایت

    من شادی بیشتر میخام

    چه این ادم چه هرکسی دیگه

    من اون ویژگیهای مدنطرمو نوشتم و ب تنها قدرت جهان سپردم

    الان دیگه چیزی میخام تو حال خوب بودنه

    باخودش صمیمی تر شدنه

    ما انسانیم و نیازهای انسانیمون طبیعیه و سرزنشی در کار نیس

    اما تا به اصل و خودمون وصل نشیم

    و شادی رو از درونمون پیدا نکنیم

    اومدن اون ادم

    خرید ماشی.خونه و… حالمونو خوب نمیکنه

    دیدن نعمتهای زندگی تو این لحطه ب حال خوب میرسونتت

    و طبق قونون

    لااااجررررررم اتفاقات خوب خاسته هومون بصورت کاملا طبیعی و بدیهی میان

    فقط تو حال خوب بمون

    از خودش بخاه کمکت کنه

    هر روز تو ستاره قطبی حال خوب بخاه

    تو مسیر موندن بخاه

    قدرت سپاسگداری بیشتر و عمیقتر بخاه

    دیدن نعمتها و زیبایی های زندیگتو بخاه

    اتفاقت خوب خودشون میان وقتی تو حالت خوبه

    منتطر اومدنشون نباش

    اتقدررررر سرگرم لدت بردن از زندگی الانت بشو ک یادت بره خواسته ات

    یهو میبینی اومد و داریش

    اینارو بیشتر براخودم نوشتم مهربون جان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: