- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری درسهایی از انیمیشن گربه چکمه پوش583MB40 دقیقه
- فایل صوتی درسهایی از انیمیشن گربه چکمه پوش38MB40 دقیقه
درسهایی از انیمیشن گربه چکمه پوش
از میان نظراتی که شما دوستان عزیز در بخش نظرات این قسمت می نویسید، نوشته ای که بیشترین ارتباط با محتوای این فایل را داشته باشد، به عنوان متن انتخابی این قسمت انتخاب می شود.
منتظر خواندن نوشته تأثیرگذارتان هستیم
﷽
بــــــــــــنام خــــــــــــدایی که بشــــــــــــدت کافیست
سلام به استاد توحیدیم وسلام به همراه زندگیش خانم شایسته مهربانم سلام.
سلام به تمامی دوستانم در مسیر خودشناسی و خداشناسی سلام.
صبح که فایل رو دیدم امدم کامنت نوشتم بعد پاکش کردم به خودم گفتم چرا باید کامنتی بنوسیم که از خودم بگم پاکش کردم. بعد یادکامنت یزدان عزیز افتادم که دیشب ازش خوندم نوشته بود چرا من باید همیشه میگم وقتایی که حالم خوبه باید کامنت بنویسم؟و …… وکامنت یزدان عزیز که در فایل های الگوهای تکرارر شوند باعث شد برنجوای ذهنم دستور سکوت بدم و بیاموبنویسم.
استاد یه چیزی داخل پرانتز بنویسم بعد کامنتم در رابطه با فایل بنویسم.
(استاد وقتی داستان گربه رو برامون توضیح می دادید.گربه ها 7 یا 9 تا جون دارند. می تونم بگم باتوجه به تجربه شخصی خودم در گذشته ….ما انسانها می تونیم بی نهایت جون داشته باشیم و روح بشیم در عین حال که یه یکی هستیم. یعنی من بینهایت عارفه رو ببنیم اما یه عارفه باشم،عارفه که جسم، عارفه که به یک آسمان تاریک خیره شده و داره آسمان رو می بینه،و عارفه که این دو عارفه رو می بینه و به سمت آسمان صعود می کنه درصورتی اون ترس از ارتفاع وواوج گرفتن رو داره تجربه می کنه. می تونه از همان آسمان هرکدوم عارفه که می بینه همان بشه و حس حالش رو درک کنه، چیزی که من وقتی شما فرمودید گربه 7 جون داره خواستم بگم ما انسانها بی نهایت جون داریم در عین حال که یکی هستیم و اون یکی می تونه با نگاه کردن به هرکدوم از این روح ها وحتی جسمی که مثل ماهی لب ساحل در حال جون دادن همان بشه و حس حالش رو دریافت کنه.)
و دومین مورد که در رابطه با انتهای داستان گربه و همراهانش بود می تونم بگم همه ما بارها این تجربه رو داشتیم که با گذر زمان متوجه شدیم.چقدر ما نعمت ها داشتیم اما ندیدیم و درگیر مساله پوچ بیهوده شدیم فکر کردم یا خدااا من چقدر بدبختم ،و حرص شو خوردیم و ناراحت شدیم و دربیشتر مسائل که من،من عارفه به جای سپاسگزار بودن از سلامتی که دارم همان سلامتی دوپای نازنین سالم که دارم که هرکجا می تونم باهش برم کلی کارهام انجام بدم…. سلامتی به نظرم چیزی که میشه در زمان هایی درگیر یکسری مسائل زندگی به ظاهر حل نشدنی میشی می تونی فقط برای سلامتیت شکر کنی….. (نه اینکه آرزو مرگ کردن بمیرم من راحت شم )
خب دیگه اون عارفه گذشته اینجوری بود الان دیگه شاگرد استادعباس منش شدم باید بگم خدابیامرز عارفه قدیم رو
خدایااا بابت آشنایتم با استاد شکر خدایاشکرتتتتت .
استاد ازروقتی امدم برای توحید عملی 9 کامنت گذاشتم نشد بود که اینقدر برگردم عقب چه برسه یکبارربنویسم وتعریف کنم و بخوام ازدید و آگاهی هایی که از شما دریافت کردم یکبار نگاه کنم به تجربه خودم از زندگی همیشه سکوت حرف نزدن در رابطه با اتفاقات پیشی می گرفتم و حتی خودمم می گفتم یه تلنگر بود همین…
و بخوام یکبار با این آگاهای هایی که دریافت کردم طی این مدت به اندازه ظرف وجودی خودم، به زندگی خودم،و واکنش ها و افکار خودم نگاه کنم. وقتی داستان گربه و همراهانش رو تعریف می کردید من دقیقااااا اینو تجربه کرده بودم.
تجربه که گربه داستان داشت
تجربه که فینال و پایان داستان یه زندگی که زندگی کردی،لحظه پایانی متوجه میشی چقدررر این موضوعات پوچ بی اساس بودن که به خاطرش آرزو مرگ خودمان رو می کنیم…. حالا به قول گفتی هزار یک دعا می کنی مستجاب نمی شود اما یک دعا در یه زمان زود به اجابت می رسه. الله اکبر
گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است گاهی نگفته قرعه به نام تو میشود
گاهی گدایِ گدایی و بخت باتو یار نیست گاهی تمام شهر گدایِ تو میشود.
گاهی تمامِ آبی این آسمان ما یکباره تیره گشته و بی رنگ میشود
گاهی نفس به تیزی شمشیر میشود از هرچه زندگیست، دلت سیر میشود
گویی به خواب بود جوانیمان، گذشت گاهی چه زود فرصتمان دیر میشود/ گاهی چه زود فرصتمان دیر میشود
حالا این داستان گربه و همراهانش واقعیت زندگی خیلی از امثال منه بعضی وقتا نیاز از اون عارفه که درگیر اون مسئله میشه و مساله شده خودمو بکشم بیرون از دور نگاه کنم.
استاد جان چقدر سپاسگزار شما هستم بابت دروه به صلح رسیدن با خودمان که 9 جلسه ی آرامش در پرتو آگاهی سایت چقدرررررر من دوستش دارم. چقدر ما رو آروم میکنه.چقدر منو از کالبد جسمم بیرون می کشه….
استاد خیلی شما دوست دارم می دونید چرا چون همیشه یه جوری به موضوع نگاه می کنی می تونه منطقی ترینش که در عین حال توحیدی ترین نگاه می تونه باشه.
وقتی داستان گربه و همراهانش رو تعریف می کردیدو نکاتی که براش بیان می کردید من هیچ وقت به این منیت ها غرورها و من من کردن هام وناسپاس بودن هام ناسپاس بودن هام و خیلی از مسائل دیگه نگاه نکرده بودم. درگیر یکسری حاشیه ها شدم و یا شده بودم. می دونید دنبال چیزایی که اصل نبودن فرع بود. اینکه احساسات مو برای چه چیزاا بی خودکی درگیر کردم می کنم و فرکانس فرستادم کمی جدی نگرفتن رو باید بیشتر تمرین کنم. به قولی هروقت درگیر مشکلات مساله شدم بگم اینا واقعیت ماجرااای زندگی من نیست. در جایگاه شاهد و ناظر باشم و تسلیم فقط نگاه کنم تا احساساتی نشم که فرکانس ارسال بشه احساس بد اتفاقات بد منجربشه
توی یکی از قسمت های سریال زندگی دربهشت شما فرمودید خانم شایسته در برخورد با بعضی مسایل به خودش میگه من چه فرکانسی فرستادم که این وجه طرف رو برانگیخته کردم نه اینکه طرف رو مقصر مسائل مشکلات بدونم
من هستم که زندگیم رو خلق می کنم….ببین من چه فرکانسی فرستادم این وجه دیگران رو برانگیخته کردم
بهتر باخودم و خدای خودم در صلح باشم به مشکلات بگم من یه خدایی بزرگ دارم نه به خدا بگم من مشکل بزرگی دارم…..
همان شعر معروف حافظ که شما در فایل هاتون بارها برامون خونید.
دوش با من گفت پنهان کاردانی تیزهوش
و از شما پنهان نشاید کرد سر می فروش
گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع
سخت می گردد جهان بر مردمان سختکوش
ویه جمله که خیلی خوب شما مطرح می کنید ومن بارها از خودم سوال می پرسم اینکه آیا این این باور این نگاهی که من به زندگی دارم چقدر کمک کرده در گذشته به من یا می کنه در حال حاضر .
مثل سگ داستان من خوش بین نبودم خو مسلما چک لگد ها رو از روزگار می خوردم و خوردم اما متوجه نبودم و نمیشدم.
استاد هرچه بیشتر فایل های شما رو دنبال می کنم بیشتر خودم میشناسم.بیشتر متوجه میشم دنبال فرع بودم یا اصل
این داستان گربه و همراهانش ، داستان خیلی از ماهاست که هرکدوم داریم در زندگی تجربه می کنیم و یا کردیم.
با اینکه فکر می کنیم در مسیر هستیم اما نیستیم فکر می کنیم که هستیم در ولقع مثل همان الله اکبر نماز می ماند برای من ، که فکر می کنم با الله اکبر گفتن نمازم شروع شد و باید توجه م به نمازم باشه چون که دارم نماز می خونم اما اینگونه نبود.
با الله اکبری که سر سجاده ام می گم هزار یک فکردر ذهنم مرور میشه آیا هیچ متوجه جمله هایی که در پیش گاه الله میگم هستم ؟
همان ایاک نعبد و ایاک نستعین که شما بارهااا در فایل های توحید عملی می فرمایید و با صدای بلند درگوشم من شنیده میشه من باهش غریبه ام باورتون میشه منی که روزی 10بار توی نمازهام می گم ایاک نعبد و ایاک نستعین ،10 بار سوره حمد رو کامل می خونم اما واقعااااا دارم میگم واعتراف می کنم اون حمدی که با تمرکز در فایل های شما درکش می کنم کجا واون حمدی که سر نمازهام می خونم کجاااا.
من معنی بسم الله الرحمن رحیم معنی بخشنده بودن خدا از شما یاد گرفتم و توی کامنت هام مفصل توضیح دادم چه دیدگاهی به آیه بسم الله الرحمن الرحیم هزاران بار در همین مدت زندگی داشتم کجا و از:شما معنی درستش رو دریافت کردم کجااااا خدایا شکرت
بله قصه در مسیر توحید بودن عمل به توحید، فرکانس و کنترل ذهن همان قصه نماز خوندن که من فکر می کنم دارم نماز می خوانم اماجای دیگه سِیر می کنم
فکر می کنم توی سایتم روی خودم دارم کار می کنم اما درگیر ……
بعد میگم چرا نتایج برای من لاک پشت وار می اد.
و جمله پایانیم وقتی پی می بریم چقدر ما نعمت داشتیم و سپاسگزاری نبودیم توجه بهشون نکردیم افسوس می خوریم و ومتوجه میشیم که مسائل چقدر اینقدر پوچ هستند وقتی که که از دور از بیرون بهش نگاه کنیم. وقتی که متوجه می شویم که فرصت ها زندگی ما و یا فرصت ما تمام شده است اما قبل از اینکه به این مرحله برسیم بهتر بهش برسیم..
خدایا شــــکرت بابت این آگاهی هاا
استاد جان بی نهایت ازتون سپاسگزارم.
درپناه الله مهربان.
سلام به دختر سرزمینم ایران
سلام یگانه عزیز.
چقدر هدایتی کامنت تو خوندم.
چه همزمانی هم برای من داشت.
اتفاقااا امشب با یکی از استادهام توی تلگرام چت می کردم. نمی دونم چرا و چه باوری من از خودم دارم که خیلی ها دوستم دارند حتی اساتیدی که من که دانشگاه نمی رم سراغ مو می گیرند حالمو می پرسند.
خلاصه هفته پیش یکشنبه همین استاد زنگ زد بهم کلی باهم حرف زد از درس کار دانشگاه تااا دختر دار شدنش که توی راه….
منم برخلاف قوانین قانون دلیل کمرنگ شدنم در برخی فعالیت هام گفتم.
امشب خیلی نگران من بود که از سر نگرانی به من پیام داد کلی باهم حرف زد کلی در مورد مساله ای که من دارم راهکار داد یه جاهایی حس کردم ایمانم ضعیفه یه جاهایی فکر کردم اشتباه می کنم حرف می زنم قانون چی می گه نباید درد دل کرد یه جاهایی می گفتم….. وقتی باهشون چت می کردم و صحبت می کردیم به خیلی از چیزا فکر می کردم. ایشون وقتی از خودش صحبت کرد و از موقعیتی که در سن من داشت می گفت متوجه شدم از خیلی لحاظ ازمن شرایطش هم سخت بود وهم خیلی از امکانات و شرایطی که من داشتم نداشته اول به خودم گفتم ایمانش به خدا و توکلش بوده
اما الان با کامنت شما متوجه شدم.
کنار ایمان و توکل خود باوری و لیاقت چیزی بود که
من توش ضعف داشتم و دارم و ایشون نداشته
چقدر داستان دوست تون در راستای صحبت های من با استادم بود کلی منو فکری کرده بود.
وقتی افرادی که با شرایط دوس تون اینقدر سپاسگزار خدا هستند و در لحظه حال زندگی می کنند و هیچ گونه وابستگی ندارند و غل زنجیر برای پیشرفت خودشون نمی ببینه پس حق شون که خدا بهشون بیشتر بده و یاورشون باشه….
وقتی به خدا و خودت باور داشته باشی و خودت رو لایق بهترین بدونی جهان برات تعظیم می کنه.
خدا خودش کارها رو درست می کنه برای لذت بردن بیشتر از زندگیش.
برای شما و دوست تون آرزوی بهترین ها رو دارم.
تحسینش می کنم که قدم برای مهاجرت شون برداشتن درود برایشون انشاالله که با هدایت الله در بهترین مکان کشور اقامت شون درست بشه.
سلام درود فراوان به آقای زرگوشی
اول از همه این رابطه پدر و دختری تون تحسین می کنم.
چقدرررررر لذت بردم چقدرررر خوشحال شدم چقدررر برام قابل تجسم و دوست داشتنی بود وقتی فرمودید که “انیمیشن رو دانلود کردم و با خودم گفتم صبر میکنم دخترمم از استخر بیاد با همدیگه انیمیشن رو ببینیم و سورپرایز بشه! ”
چقدر سوپرایز شدن یه دختر توسط پدرش براش لذت بخش حتما دارم که این لحظات در ذهنش می مونه، حالا بماند که شینا عزیز زیاد سوپرایز نشدن چون که دیده بودن.
اما برام اینقدرررر لذت بخش تحسین برانگیز بود این نوع برخورد دخترتون که با اینکه دید بودخواسته پدرشو رد نکرد کنار پدر مهربان نازنین دوست داشتنیش دراز کشید باهم نگاه کردن برای بار دوم درست تکراری بود براش اما با پدر دیدن براش تکراررر نبود اصلا کیف هم داره دوتایی نگاه کردند حرف زدن بهانه برای باهم بودن پدر دختری، گل روی شینا عزیر ببوسید آخ این دختر چقدررر می تونه دوست داشتنی باشه این نشون می ده چقدررر این رابطه پدر و دختری و بلعکس دختر و پدری خوب عالی. برای تون بهترین لحاظات باهم بودن، رابطه ای که سرشار ازعشق سرشارازدوست داشتن رابطه که هرچقدر شینانازنین بزرگتر شدن این رابطه قشنگتر قشنگتر عاشقانه تر بشه براتون از خدا یکتا خواستارم…..خدایااا شکرت،خیلی برام دوست داشتنی بود همین اول کامنت تون کلش لبخند روی لبام بود….
و پارت سوم کامنت تون اول بنویسم. لذت بردم از خاطره تابستان تون . توی پرانتز بگم من یکبار توی عالم بچگیم ابتدایی بودم که اینقدرر غرور داشتم خیلی تند می دوم و کسی نمی تونه به من برسه…. سگی که نگهبانی باغمان رو می کرد و باز بود و منم می دونستم بازه به خیال اینکه نمی تونه به من برسه از جلو چشماش دویدم که باهاش مسابقه داد باشم.. همان 2 متری اول به من رسیدو ازپشت حمله کرد بهم ومنو زیر دستاش نگه داشت( وقتی شما توی کامنت تون نوشته بودید یک کیلومتر دوید سگ بهتون نرسید تحسین تون کردم و فهمیدم نه از من تندتر دویدید من غرورر داشتم )
چون از پشت به من حمله کرد من صورتم مثله حالت سجده چسبوندم زمین با دستام صورتم گرفتم از ترس جیغ هم نزدم اما زیر دستاش بودم تا پدرم آمد ،سگ دوست داشتنی بود دندونم نگرفت اما خو طوری از پشت حمله کرد با اون هیکلش که انگاری دزد گرفته. اینم تاوان غرور من که نگم تند می دوم شیر هم به من نمی رسه 2 متر تقریبا دویدم سگ طوری گرفت که جرات تکون خوردن زیر پنجه هاش نداشتم جالب وقتی زیرپنجه هاش بودم دندونم نگرفت فقط تحویل پدرم داد.این دختر سربه هوا رو نترس اخ ادم با سگ نگهبان هم مسابقه می زاره با چه عقلی من اینکار کردم نمی دونم اما هیکل سنگینش دوبرابر هیکل اونزمان من بود مثل آب خوردن بچه خرگوش انگار گرفت هنوز هنوز یاد پنجه هاش روی شونه هام اون هیکل و قدش می افتم الان می ترسم اونوقت با چه عقلی اینکار کردم نمی دونم غرور فقط غرورر بگذریم….
پارت دوم کامنت تون که اصل هست برام. من باید کامنت های شمارو حتماااا بخونم چون که کلی نکته داره برام کلی قانون برام دوره میشه کلی درش برام باورهام تقویت می کنه تحسین تون می کنم که اینقدررر خوب عالی روی خودتون کار می کنید.و بازخوردش ما توی کامنت هاتون دریافت می کنیم و استفاده می کنیم سپاسگزارم.
این تکه از کامنت تون که نوشته بودید” جهان همواره به دید نظاره گرش واکنش نشان می دهد! جهان را هر جور که نگاه کنی (باور کنی) جهان هم همانگونه برایمان خواهد بود و اتفاقات و شرایط و موقعیت هایی سر راهمان قرار می دهد که این باورمان را تقویت نماید.انتظار هر چیزی رو داشته باشیم، همان برایمان اتفاق می افتد زیرا جهان فرکانس های ما را مانند آئینه به ما برمی گرداند سخت گیرد جهان بر مردمان سخت گیر.” بگم با گوشت پوست جانم درک کردم چشیدمش بی راه نگفتم اگه هزاران بار توی فایل و کامنت های استاد بشنوم باز برام یه معنی ویک آگاهی جدید داره....
و تکه ای که نوشته بودید.
” این ما هستیم که با نوع نگاه و فرکانسمون موقعیت ها و شرایط زندگیمان را خلق می کنیم . اینکه دنیا چه رویی رو به ما نشون میده همش برمیگرده به باورهامون، به درونمون! و اینگونه نیست که از قبل در طالع ما نوشته شده باشه و ما اسیر شرایط و موقعیت و اتفاقات زندگیمان باشیم و فکر نکنیم که جنگل نمیخواهد کسی به آن ستاره برسد!! ” می دونید من گاهی اوقات ناخودآگاه درگیر همان باورهای کهنه و قدیم که در پس زمینه های زندگی قبل از آشنایتم با استادمیشم. اینقدررر اینها بتن سیمان شدند که با کوچکترین ترس بحث و…. زودی دنیا روی بدشو بهتر بگم روی از باوراای منو به خودم نشون می ده این جملات شما درست استادد بارهاا در فایل هاشون مطرح کرده می کند شاید بفرمایید من که چیز جدید نگفتم همان حرف استاد با کمی تغییر نوشتم.
اما برای من جدید برای منی که هنوز هنوز دارم انرژی فرکانس های نابه دلخواه خودم دریافت می کنم جدید،
یاد حرف استاد می افتم که می فرمایند فایل هامنو بارها بارها گوش بدید الان درک می کنم این جمله یعنی چی؟ هرچقدر ظرف من از درک قانون قوانین می ره بالا به همان اندازه با شنیدن جملات به اصطلاح تکراری، اما برای من جدید هستش برای من با یک دنیا آگاهی جدیدهمراه …
این نظم و پارت بندی که در کامنت هاتون دارید من خیلی دوست دارم این تقسیم بندی کامنت هاتون خیلی خیلی به من خواننده کمک می کنه،خیلی دوست دارم این سبک کامنت نوشت تون. ممنون وسپاسگزارم آگاهی هاتون رو با کامنت نوشتن باما به اشتراک می زارید و ماهم استفاده می کنیم سپاس فراوان
براتون بهترین ها رو درکنار شیناعزیز دختر گل تون آرزو مندم. درپناه الله مهربان شاد سلامت پایدار باشید.
سلام درود فراوان به برادر ایران زمینم سلام
چقدررر خوشحال شدم از شیناعزیز برامون نوشتید سپاسگزارم
این روحیه خلاق، وپشتکار و اعتماد به نفسی که منجر به خلق ثروت شده تحسین می کنم و تبریک می گم به شما و شینای عزیز.
شیناجان، تودختر کوچک و باهوشی و پُراز امید هستی با روحیه پر از نور
آیندهای درخشان برای تو در انتظار است
برآورده کردن رؤیاهات، قدم اول است
پس با اعتماد به نفس و شجاعت به جلو حرکت کن
دستان کوچکت قادر به خلق ثروت بسیار و سپید کردن دل های بسیاراست
صدای تو ملودی زندگی است و آسمان را فروغ میدهد
شینا، تو دختری با قلبی پر از عشق و مهربانی هستی
باد صبح، سحاب قوس قزح، خورشید درخشان
برای تو به عنوان یک دختر خاص و زیبا ساخته شدهاند
به هر آنچه که میخواهی برس و به رویایت پایان نده
شینا، تو دختری هستی که همه افتخار میکنندبهت و خواهندکرد.
با آرزوی موفقیت های روز افزون منتظر خبرهای خوبت در سایت هستم،دختر سرزمینم ایران شینای زیباروی.
در پناه الله مهربان