درس‌هایی از انیمیشن گربه چکمه پوش

از میان نظراتی که شما دوستان عزیز در بخش نظرات این قسمت می نویسید، نوشته ای که بیشترین ارتباط با محتوای این فایل را داشته باشد، به عنوان متن انتخابی این قسمت انتخاب می شود.
منتظر خواندن نوشته تأثیرگذارتان هستیم
  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری درس‌هایی از انیمیشن گربه چکمه پوش
    583MB
    40 دقیقه
  • فایل صوتی درس‌هایی از انیمیشن گربه چکمه پوش
    38MB
    40 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

794 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «حسین عربی» در این صفحه: 1
  1. -
    حسین عربی گفته:
    مدت عضویت: 1199 روز

    به نام خداوند بخشنده بخشایشگر بنام الله یکتا . تنها شادی بخش دلها . سلام به استاد زیبایم که نور الهی در چهره زیبایش موج میزنه و سلام به بانوی گل خانم شایسته عزیز. عاشقتونم استاد نمیدونم چجوری شروع کنم وقتی که بحث توحید رو در آخرای فایل بازکردید من باز اشک درچشام جمع شد از شادی. و خیلی کمک کرد تا بذر توحید رو در وجودم با تمام قدرت بکارم. نمیدونم چرا هروقت بحث از توحید میشه بی اختیار اشک میریزم و خدا درقلبم ازخوشبختی و سعادتی که ازش با تمام قلبم ازش درخواست کردم عاشقونه حرف میزنه و یقین میده و احسااااااس عشق خوشبختی سعادت شاااادی وصف ناپذیررر در من ایجاد میشه و عاشقانه سجده میکنم و سپاسگذاری میکنم با تمام قلب و روحم و چقدر احساسش میکنم. الهی شکرت. استاد میخواستم در مورد سگها که گفتید داستانی رو تعریف کنم و دیگ بحث توحید اومد و قلبم باز شد و این کامنتارو نوشتم باعشق. استاد 3 سال پیش من ساعت 2 بامداد رفتم بیرون و تو اون منطقه سگهای خیابوونی این ساعتها میان بیرون بعد ازینکه همه میرن خونه و تک و تنها خودم بودم و از سمتی که من رد میشدم دست کم 40 تا سگ گشنه بود که همشون پارس میکردن و از گرسنگی میخواستن همدیگه رو بخورن. ومن با ایمانی که داشتم بدون یه ذره ترس وقتی درست از وسط اونها رد میشدم صداشون اروم و وحشتناک بود و اصلا بهم نگاه هم نکردن و سالها قبل تر ازون اتفاق من و 2 تا از دوستان دبیرستانیم میرفتیم از یک جاده خلوت و خاکی صبح ساعت 7 و دیرمون شده بود به درخواست من بادوستان از جاده پشت دبیرستان و خاکی رفتیم که زود برسیم و داشتیم میرفتیم هوا هم بارونی و زیبا بود آذر ماه بود فک کنم سال 92 و اون سمت یک کارخونه بود که 5 تا سگ وحشی داشت دوتاشم سیاه بود و هرموقع کسی رو میدیدن که داره ازونجا رد میشه وحشتناک حمله میکردن و من یکی دوبار قبلا با دوستان دیگه ازونجا گذر کرده بودم و هیچ اتفاقی هم نیوفتاده بود و تو جاده خاکی نزدیک اون کارخونه که میشدیم این دوستام بار اولشون بود وقضیه رو نمیدونستن که ایجا سگه و حمله هم میکنن وگرنه از اولش بامن به این جاده نمیومدن و یهو اون سگهااا باز حمله کردن به سمت ما که من به دوستام گفتم نترسین همینجا بمونین و اونام داشتن میومدن وحشیانه و نزدیک که شدن تقریبا 1.5 متر دوستام فرار کردن و منی که وسط بودم سگا تو فاصله 1.5 متری از حمله به من تغییر جهت دادن به سمت دوستانم که فرار کردن و یکیشون سر خورد چون گلی بود بارونم باریده بود و نقش برزمین شد و سگ بهش نزدیک شد و بعد برگشتن جاشون برگشتم دیدم اون یکی دوستمم یجوری فرار کرده این سمت که از دید داره دور میشه و من رفتم دنبالش گفتم چررا فرار کردین که اومد سمتتون و خلاصه که این دوستمون که خورد زمین پشیمون شد از تزس و فرارش و دید که این ترس پوچ و خالی بود و سگه باهاش کاری نداشت بعدازینکه خورد زمین ووایساد چون اگر همینطوری به فرار ادامه میداد بازم دنبالش بود سگا . و من از ایمان و باوری که داشتم عشق کردم ولی اونموقع به این حد از قوانین وفرکانس و بوی ترس آگاه نبودم و الان فهمیدم که چرا اونموقع سگها اصلا به من حمله نکردن. استاد تجربه خوبی بود و کلی ازین فایل لذت بردم واقعا خاطره خوبی بود . استاد من تو زندگیم به این باورم که بهترین باور ( ️و ایمان اینه که از ته دل واقعا ایمان داشته باشی که خدا همیشه پیشته️) وقتی این باور رو درخودم واقعی ایجاد کردم ترس در وجود من بصورت باور نکردنی خشکید والانم ذره هایی که مونده بود اونام دارن به لطف الله میخشکن. خدارو صد هزازمرتبه شکر استاد منو ول کنی از توحید حرف میزنم هزاران بار و خسته نمیشم و این کامنت زیبایی که نوشتم لحظه تایپش الان اصلا احساس خستگی ندارم میتونم صدبار دوباره برگردم بنویسم بدون حتی یکبار کپی پیست و انگشتانم رو با عشق رو کیبورد تایپ میکنم عاشقانه و این انرژی خدا هس که میتونم بدون خستگی و خوردن آب و غذا صد بار این کلمات کهکشانی رو تایپ کنم. استاد با عشق این کامنت رو نوشتم و یقین دارم دوستانی که با حوصله این متن رو بخونن خییلی تاثیر داره که باورهای قدرتمند توحیدی رو در وجودشون ایجاد کنند . عاشقتوووونم یه روز توی آمریکا از نزدیک میبینمتون و همینطور در بهشت زیباتون و کلی برات حرف دارم. .و لحظه دیدار عاشقانه در آغوش بکشم تورو️ بارالها سپاسگذارم سپاسگذارم سپاسگذارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: