- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری درسهایی از انیمیشن گربه چکمه پوش583MB40 دقیقه
- فایل صوتی درسهایی از انیمیشن گربه چکمه پوش38MB40 دقیقه
درسهایی از انیمیشن گربه چکمه پوش
از میان نظراتی که شما دوستان عزیز در بخش نظرات این قسمت می نویسید، نوشته ای که بیشترین ارتباط با محتوای این فایل را داشته باشد، به عنوان متن انتخابی این قسمت انتخاب می شود.
منتظر خواندن نوشته تأثیرگذارتان هستیم
به نام خداوند نقشهای قشنگ
سلام به استاد عباس منش عزیز و سخاوتمند از حتی از ریزترین و روزمرهترین اتفاقات زندگی برای ما درسهای شگفت انگیز بیان میکند.
از همان جعبه جادویی ، جادوی قوانین را برای درس دادن به ما استفاده میکند همان جعبهای که همه ما وجهههای منفی و برهم زننده آرامشمان را با پیگیری اخبار و سریال های
بدبختی طی این سالیان برای خودمان رقم زدیم حالا استاد مثل کیمیاگری طلای ذات این جعبه جادو را برای ما نمایان میکند.
به لطف فرزندانم تاکنون 8 بار این انیمیشن را دیدم اما نکاتی که استاد گفتند برایم جذاب بود از چه جهت از آن جهت که سگ داستان را من آدم خنگ و ساده لوحی میدیدم نه مثبت نگر،
گرگ داستان را مظهر ترساندن بچهها میدانستم نه مظهر بیرون کشیدن و برانگیختن شجاعت . نکته دیگر دکتر داستان بود که اگر به حرفش گوش میدادی محکوم به فنا و نابودی بودی همان که استاد در فایل توحید عملی 8 در مورد ژنتیک و تاثیر آن و شرک توضیح داد.
استاد راستش را بخواهید انیمیشن« لوکا»، «پاندای قرمز» و چند انیمیشن انگیزشی دیگر هم هستند یکی از این جدیدترینها و مطابق قانون هستی ها ساخته شدهها، انیمیشن« المنتال» است اگر ببینید و با دید استادیتان برای ما شاگردها قوانین را به صورت تصویری و سناریویی بازگوکنید خیلی جذابتر و ماندگارتر در ذهن میشود جای بگیرد چون زبان تصاویر بسیار شیوا گویا و تاثیرگذار است.
باز هم ممنونم که حتی از کوچکترین لذتی که بردید بابت دیدن یک انیمیشن نگذشتید و آن لذت را با ما شریک شدید تا ما هم بیشتر از زندگی و قوانین لذت ببریم.
سلام به عارفه جان خوب رو و خلاق.
من از زمانی که بازی شکارچی نکات مثبت شدن را استاد از زبان شما بازگو کرد شما را تحسین میکنم. گرچه خودم موفق نشدم توی خانواده این بازی رو انجام بدم چون احساس کردم حالت رقابتی ایجاد کرد در خانواده ما اما خودم از آن زمان هر لحظه دنبال دیدن زیباییها هستم بیشتر از قبل
و خدا را شکر به صورت گذری یادآوری برای اعضای خانواده تازه فهمیدم هر فرد دنیای منحصر به فرد خودش رو داره و شیوه منحصر به فرد خودش رو برای رسیدن به حال خوب باید پیدا بکنه تازه بعد از یک سال عضو این خانواده بودن
از صمیم قلب تشکر می کنم هدیه ی تبریک شما بابت یک سال عضویت در این سایت را.
خودم روزشماری میکردم فکر نمیکردم خدا از طریق شما الگوی موفق هدیه این یک ساله شدنم رو بهم بده. از خوشحالی بال در آوردم.
خودم هم با توجه به هدیههایی که استاد و مریم جان در سریال زندگی در بهشت بابت کارهای معمولشان به خودشان میدادند به خودم هدیه دادم و اسمم را به اضافه شکوفه بهاری کردم.
درست فرمودید عارفه جانم، منم در انیمیشنها بیشتر قانون را میبینم. یکی از همین خوبها رایا و آخرین اژدها است شاید برای ما که فرزند کوچک داریم این هم یک نکته مثبت باشد که بتوانیم با فرزندانمان انیمیشنهای خوب ببینیم و قانون را از لا به لای این تصاویر بازگو کنیم هم قانون گفتیم هم لذت بردیم سرگرم بودیم هم در کنار هم بودیم .
یک تیر چند نشان .
همیشه لحظاتتون عاشقانه و عارفانه با خدا
سلام به عارفه عزیزم
چه نکته ظریفی را در مورد گربه سیاه خانم گفتید با اینکه من خیلی این کارتون را دیدم اما این نکته اعتماد را ندیده بودم .
تشویق شدم یکبار دیگر هم بشینم ببینم . کودک درونم از کارتون خوشش میاد و تقریباً همه کارتونهایی که بچه هام میبینن من خودم جلو جلو لود کردم و با هم می بینیم.
وجود شما در این سایت با این دید شکارچی مثبت ها برای همه ما هدیه است و چقدر من خوش شانسم که خدا منو پیش شما ها گذاشتن .
اون خاطرهای که از محرم شربت و غذای همراه نوشابه دختر گلتون (اگر درست یادم باشد مهدیس جان)برامون نوشتید هم پر از همین جنس حال خوب و آگاهی بود .
زندگی درست همین است در لحظه حال خوب از خود ساطع کردن.
در پناه جان جانان خوش و سرمست از عارفانه ها باشی .
سلام امیر آقا
واقعا نمیدونم چی بگم جمله به جمله کامنتتون پر از نکته بود
یه حقیقتی رو از خودم بخوام فاش کنم اینه که من درگیر مقایسه ام ،مقایسه تعداد روزی که افراد عضو سایت شدند و کامنتهای پر محتوایی که میگذارند.
ببینم من چند روز طول میکشه تا به این سطح از آگاهیها برسم در صورتی که اشتباه محض است و خودم رو باید فقط با خودم مقایسه کنم با پیشرفتهای خودم اینو فقط گفتم که بهتون تبریک بگم بابت درکتون از قوانین و فهمتون و مدارتون .
در قسمت نت گوشیم جملاتی است دوستان که بهم کمک میکنه توی حس خوب بمونم توی مدار توحیدی یادداشت میکنم و در طی روز بهش مراجعه میکنم تا از آگاهیهای ناب دوستان و الهاماتشون بهرهمند باشم از کامنت شما خیلی قسمتهای مهمی برام بولد شد اما این تیکه را یکبار دیگر اینجا می نویسم چون من به دنبال ثروت اومدم تو سایت ثبت نام کردم بدون اینکه خیلی فایل دانلودی ببینم یا از استاد چیزی بدونم ولی متوجه شدم گم شده من خداست توی زندگیم و برای همین فایلهای ثروت و کنار گذاشتم و الان دنبال درسهای توحیدی هستم.
چون تازه فهمیدم توحید همه چیز است .
در صورتی که منه بدبخت نمیدونم خدا این سازو کار رو راه انداخته و ایجاد کرده و منو از هیچ افریده و بین این همه ادم تو جهان منت سرم گزاشته این اگاهی ها رو بهم فهمونده و حالا من فکر میکنم خودمم که دارم خلق میکنم و من خالقم !!!! نه من فقط دارم تو مسیر طراحی شده خدا گام برمیدارم و همه رو اون انجام میده و قدم برداشتن منم از اونه نه خودم…………..تا آخر
سلام زهرای عزیز
چه زیباست زندگی در قامت شجاعت و چه برازنده ، چه زیباست دست در دست خدا سوت زنان در جاده بهشتی رفتن و چه گوارا ، چه زیباست خاطر خواه ادم یک تونل با فرش قرمز براش پهن کند وسط مشکلات و چه ایمن .
چقدر این بیماری اختلال خوش بینی درمان است و چه شیرین .
همه این ها زیباست و زیباترینش برای من که با وجود خریدن دوره ثروت کنارش گذاشتم و دارم فایل های دانلود و توحید عملی می بینم این قسمت از نوشته ات است اگه خواستهی شما مالیه و هنوز محقق نشده، چند لحظهای زوم رو از اون خواسته بر دارین، اون وقت میفهمین چه نتایج بزرگی گرفتین، نتایجی که شاید اگه پول زیاد هم داشتین به این راحتی محقق نمیشد و باز در حسرت چنین زندگی بودید که اینقدر روون و شیرین کارها رله بشه.چون گمشته من با وجود ظاهر و عقبه مذهبی خدااست . به قول سمانه صوفی همه چیز توحیده در محضر خدا همه چیز شفاف نورانی و امن و زیباست .
سپاس از هدیه خوبت
سلام سمانه نازنینم پرنده بهشتی.
فکر کنم این متن رو 3 یا 4 بار خوندم همراه پاسخهاش چقدر خوب خودت رو تحلیل کردی با یه شروع لطیف از واژه نازنین و بعد طوفان به پا کردی و با یک نسیم خنک توحیدی تمومش کردی چرا من انقدر با کامنتهای تو ارتباط میگیرم برای اینکه منم دنبال توحیدم و توی کامنتهای تو توحید موج میزنه اینکه اعتبار همه چیز به خدا برمیگرده اینکه حتی این نوشتن سر برگردوندن ماه رو دیدن حتی این القاب زیبا اعتبار همش الله یکتاست و چه خوب جاری توحید شد در نوشته تو آگاهی از اینکه چه چیز ما رو نابود میکنه شکل فقط عوامل بیرونی نیست غرور و منیت خودمون هست فراموشیمون از داشتههامون هست نفهمیدن اینکه الان من دارم مینویسم اعتبارش به خدا برمیگرده هست منم مثل شما از حمید حنیف یاد گرفتم بالاتر رفتن در مدار توحیدی رو درخواست کنم ازش خواستم لحظه به لحظه یادم بندازه که همه چیز خداست خودش باید یادم بندازه همین الان یاد یه حدیثی از حضرت موسی افتادم که به خدا برگشت گفت من حتی اگه شکر تو رو هم بکنم تو شکر رو بر زبان من جاری کردی
انقدر توحیدی بودند من اینقدر توحیدی بودن را میخواهم
سمانه جان حالا که بحث از قضاوت شدن و ترس از آن شد می خواهم بگویم من از دوره قانون سلامتی میترسم میترسم از فقط یک وعده در روز غذا خوردن، می ترسم از ویتامین به بدنم نرسیدن ،میترسم از ریزش مو پیدا کردن، میترسم از یک مدل غذای ثابت خوردن،میترسم از میوه نخوردن، می ترسم از تنوع نداشتن در غذا،میترسم از مهمانی رفتن دائم بگویم نه نمیخورم میترسم از اینکه نتوانم اهرم رنج و لذت در مورد خود شکمویم درست کنم. چون در مورد سحر خیزی این اهرم را درست کردم 21 روز که چه عرض کنم، شاید 40 روز خواندم ولی هنوز نتیجهای ندیدم .
نمیدانم کجای کار من با اهرم رنج و لذت جور در نمیآید، میترسم از دوباره تلاش کردن و نرسیدن
پرنده بهشتی به نظر من شجاع ترین آدمها کسیه که ضعفها و اشتباهاتش رو ببینید و انکار نکند. این کار هم شجاعت میخواد هم قدرت و جسارت.
این قدرت و جسارتت رو هم از خدا داری سمانه جان و خوشحال باش به خاطر خدایی که در کنارت است.
دست پر از هدیه های الهی باشی همیشه
سلام زهرای عزیزم
عذر تاخیر
به قول سمانه صوفی امروز دسترسی ام برای پاسخ باز شد خداروشکر.
امیدوارم نقطه آبی را در بهترین زمان و مکان دریافت کنی .
الان حالم خیلی خوبه ، می خواهم بگم چی شده چون وقتی از خودم می نویسم بیشتر و بهتر تو ذهنم ماندگار است. البته خواندن کامنت را بسیار بسیار دوست دارم نکاتش,( جواب های خدا بهم از لابلای کامنت ها )را توی گوشی ام کپی پیس می کنم .اما دائم باید برگردم ببینم ولی وقتی چیزی را خودم مینویسم بهتر یادم می ماند.
از اولش میگم ، مهاجرت کردم خدا آدم های بسیار عالی مثل فرشته هاش را برام فرستاد هر کدومشون یک گوشه کارم را گرفتن دستی شدند از دستان خدا برای یاری من نابلد قانون ندون زبان نا فهم . آدم هاییکه از لحاظ مالی هم از سطح بالاتری برخوردار ند .خداروشکر
ولی من با کمی اعتماد به نفس نمی تونستم خودم را تو جمعشون بپذیرم . از لباس هام ماشینم خونه ام خلاصه سر و وضعم جلوشون خجالت می کشیدم . خودم را کنار میکشیدم تا اینکه یک خانم دیگر وارد جمع شد که اون هم از لحاظ مالی بالای بالای بود وخیای همبه خودش رسیده بود من اصلا نتونستم برم سلام کنم . اونجا فهمیدم گیرم رو حسادت است. نتونستم ثورتشون را ببینم و تحسین کنم حسرت و حسادت و حرص خوردن فرکانسهای بد من بود ، نمیرفتم جلو سلام کنم احساس می کردم اون ها باید به من سلام کنن ومن با سلام کردن کوچک میشوم نگو بابا این کوچکی الان تو فرکانسم است . دفعه بعد که دیدمشون خودم پیش قدم شدم برای سلام با روی باز با اینکه هنوز ذهن اذیتم می کرد و خوشش نمی اومد.
ناگفته نماند ما هفته ای یکبار تقریباً همدیگر را تو مسجد میبینیم ، و امشب که اومدم با همه سلام احوالپرسی کردم با روی باز و همه قبل من لبخند میزدن و حتی خانمی که همبشه جدی و سفت با همه برخورد میکند اینبار خوشرو و با لبخند خودش اومد جلو و اول سلام کرد ، به نظرت غیر خدا کی می تواند دل ها را نرم کند ؟حال منو خوب کند و دستم را باز کند برای نوشتن .
کی این کار رو می کند وقتی تو بخواهی که خوب بشی بخواهی ازش از وضع موجودت ناراحتی و نمی خواهی تو حال بد بمونی ، خودش غیر سوء حالنابحسن حالک میشود .
خدایا لحظه لحظه زندگی ام را دوست دارم با یاد خ.دت بگذرونم تو توانایی بر اینکه دائم به من انسان دچار نسیان متذکر شوی قدرتت را و عشقت را و مهرت را و تمام صفاتت را
برای تو هم همین را از خدا می خواهم لحظه به لحظه در آغوش خدا باشی .
امیدوارم این توکل را در مورد ثروت هم به خدا پیدا کنم .
سلام زهرا ی عزیز و مهربانم.
با اشک شوقم دارم برات مینویسم ، چون تایید خدا را تو بهم دادی .
قبلاً نمیدونم گفتم بهت یا نه خیلی سعی کردم از اهرم رنج و لذت تو روانشناسی ثروت نتیجه بگیرم تو 21روز نشد دوباره سعی کردم نشد چند باره سعی کردم ، نشد . از روش نپریدم ،ایگنورش نکردم دوباره و دوباره گوش دادم تا فهمیدم هنوز تو ذهن من کار یعنی رنج ، چجوری فهمیدم ـ یک روز که کارهای آشپزخانه ام از صبح تا آخر شب درگیرم کرد همون وسط ها شروع کردم غر زدن ناگفته نماند این کارهای آشپزخانه تمرینی بود برای بالابردن توان کاری ام اما من کم آوردم و غر غر و غر …، همون جا تو ذهنم این جرقه زد که این نشونه کسی است که کار تو ذهنش یعنی رنج ، البته این تمرین و نشانه من بود .
خلاصه باز هم اهرم رنج و لذت را ادامه دادم این بار هر صبح دیگر فقط نمی خوندم هر بار از اول می نوشتم فکر کنم روی این اهرم شش هفت ماه یا بیشتره موندم تا جاش بندازم و احساس امروزم مثل کسیست که از درد فقر بی خوابه و بی قرار. اونم برای من خواب آلو مدرسه موشها. منی که خواب را حتی به خوردن ترجیح می دادم الان بیدارم تا دوباره بشینم روانشناسی ثروت را ادامه بدهم اومدم گوشیم را باز کنم پیامت از طریق ایمیل دیدم باز کردم و تایید خدا بود که ادامه بده. ممنونم که وقت باارزشت را گذاشتی و در بهترین زمان و مکان عشق را بهم رسوندی .
پی نوشت من هم سرمایی مدرسه موش ها ایییییش. هم خواب آلو ، بودم . اون زمان این کارتون ها بهترین بودن.
دست پر مهر خداوند همیشه روی قلبت آرامش و عشق و نور برات ببارد.