درس‌هایی از انیمیشن گربه چکمه پوش

از میان نظراتی که شما دوستان عزیز در بخش نظرات این قسمت می نویسید، نوشته ای که بیشترین ارتباط با محتوای این فایل را داشته باشد، به عنوان متن انتخابی این قسمت انتخاب می شود.
منتظر خواندن نوشته تأثیرگذارتان هستیم
  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری درس‌هایی از انیمیشن گربه چکمه پوش
    583MB
    40 دقیقه
  • فایل صوتی درس‌هایی از انیمیشن گربه چکمه پوش
    38MB
    40 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

794 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سمانه سادات» در این صفحه: 3
  1. -
    سمانه سادات گفته:
    مدت عضویت: 996 روز

    به نام خداوند هستی بخش مهربان

    سلام بر استاد عزیزم و مریم جان شایسته و تمام دوستان عزیزم در این سایت توحیدی

    چقدر فراوانی چه سرسبزی چه درختان بلندی چه اندام زیبایی

    یکی از اهداف من زندگی در کلبه چوبی روی آب کنار درختان بلنده که اینو برای خودم هر شب تجسم می‌کنم خودمو اونجا می‌بینم و با احساس خوب می‌خوابم

    در مورد روابطم بین دوراهی گیر کردم از خدا هدایت می‌خوام خیلی از خدا نشونه می‌خوام که بهم فقط راهو نشون بده

    وقتی که سید علی خوشدل که به من راهنمایی کردن و گفتن 10 مورد خوب و بد همسرت رو بنویس بدی‌های این شون خیلی بیشتر بود به خاطر همین من تصمیم گرفتم که از ایشون جدا بشم و با پدرشون صحبت کردم بهشون گفتم که من حدود یک سال هست که در مورد زندگیم به هیچکس حرفی نزدم حتی شما و حتی خانواده خودم و خدا گفتم که من هرچی به ایشون میگم بیاین با هم صحبت کنیم مسئلتو بهم بگو که چرا این رفتارا رو انجام میدی اصلاً اهمیت نمیده و فقط کارش اینه که فحاشی کنه حرف گذشته بزنه و جلوی بچه‌ها مخصوصاً دختر 6 سالم حرفی بزنه که بهش بگه بابا این حرفت زشته و من بهشون گفتم که با هم صحبت کنیم به نتیجه برسیم و با احترام از هم جدا بشیم ایشون طبق عقاید خودشون صحبت کردن که باید زن از همسرش اجازه بگیره هر کاری ایشون گفت انجام بده و حرفای دیگه

    من اون شب قبول نکردم و گفتم هر جایی که دارم میرم فقط اطلاع میدم چون ایشون کلاً در هر صورت با من مخالفه خدا را شکر زمانی که روابطم را رها کردم خدا یک بیزینس خوب را جلوی راهم گذاشت

    اون صحبت‌ها نتیجه‌ای نداشت و باعث شد که دوباره رفتارهایی رو ایشون از خودش نشون بده

    بعد مدتی که گذشت و باعث شد که ایشون ماشین رو کلیدش رو از من بگیره و بهم ماشین دیگه نده و تهدیدها شروع بشه دیروز رفتم محل کاری که داییش هست صحبت کردم گفتم که بیاین با هم صحبت کنیم و به راحتی این کار را انجام بدیم بعد چی شد ایشون هم عقاید و حرفایی که خودش تو زندگیش داشت را به من می‌گفت باید این کارو انجام بدی باید اون کارو انجام بدی و من بعد از یکم صحبت کردن اومدم خونه

    دیروز من در مورد کارم باید جلسه می‌رفتم بعد ایشون اومدن ماشینو بردن و من گفتم که یک ساعت دیگه ماشینو می‌خوام زمان که گذشت تماس گرفتیم باهاشون گفتم تا یک ساعت و نیم دیگه در نهایت صحبت به اینجا ختم شد که این ماشین شخصیه خودمه هرکی هر جایی که بخواد بره خودش باید بره با اسنپ بره خیلی ناراحت شدم خیلی به هم ریختم و بهش گفتم که پارسا زمانی که من مهرمو گذاشتم اجرا و سر اشتباه خودم همه رو بهت دادم و خیلی قول به من دادی واسه همینه که برا من الان شیر شدی خودم اشتباه کردم

    حالم خوب نبود تو ذهنم اومد که سمانه بگی بخواب ولش کن جلسه برا چی بری مثل همون هفته است یه چیزی بهم می‌گفت که اشکال نداره درجا نزن ادامه بده تو می‌خوای به هدفت برسی گوشیمو گذاشتم رو حالت پرواز یکم دراز کشیدم بعد دیدم که تو گروهم لینک اومده که آنلاینم می‌تونستم با اون جلسه ارتباط داشته باشم زدم روش دیدم جلسه ای که مهمان هست فقط سریع پا شدم کارامو کردم اسنپ گرفتم تو ماشین آنلاین بودم تو جلسه و رفتم جلسه که جلسه خیلی خوبی بود خیلی خوب بود حتی منو هم تشویق کردن

    تا امروز که دوباره همسرم طبقه پایین مادرشون شروع کرد به تهدید کردن مثل خودت می‌کنم کارهایی که باهام کردی رو انجام میدم از این حرفا رو زدن و رفتن من فایل جدیدو گوش کردم و به خدا گفتم که خدایا امروز چی می‌خوای بهم بگی بگو

    بار دوم که قرآن را باز کردم سوره لقمان باز شد

    کامل سوره لقمان را خوندم

    رسیدم به آیه 17تا 19

    یَا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلَاهَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَاصْبِرْ عَلَىٰ مَا أَصَابَکَ ۖ إِنَّ ذَٰلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ ﴿١٧﴾

    پسرکم! نماز را برپا دار و مردم را به کار پسندیده وادار و از کار زشت بازدار و بر آنچه [از مشکلات و سختی ها] به تو می رسد شکیبایی کن، که اینها از اموری است که ملازمت بر آن از واجبات است. (17)

    وَلَا تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنَّاسِ وَلَا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحًا ۖ إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ ﴿١٨﴾

    متکبرانه روی از مردم برمگردان، و در زمین با ناز و غرور راه مرو، همانا خدا هیچ خودپسند فخرفروش را دوست ندارد. (18)

    وَاقْصِدْ فِی مَشْیِکَ وَاغْضُضْ مِنْ صَوْتِکَ ۚ إِنَّ أَنْکَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِیرِ ﴿١٩﴾

    و در راه رفتنت میانه رو باش، و از صدایت بکاه که بی تردید ناپسندترین صداها صدای خران است

    که چقدر هماهنگ بود با این فایل استاد

    دوراهیم اینه که از یه طرف همسرم که واقعاً ادامه زندگی ما عیچ فایده‌ای نداره چون ایشون خودشو داره اذیت می‌کنه عذاب میده منو عذاب میده و حتی بچه‌ها رو

    از یه طرفی این آیه‌ها

    از یه طرفی گفتم که خدایا خودت کمکم کن

    از یه طرفی حرکت کردم حرف زدم تحمل نکردم که بگم همینه که هست

    از یه طرفی فقط دارم نکات مثبت زندگیمو می‌بینم سپاسگزاری می‌کنم به چیزهای خوب فکر می‌کنم به دنبال هدف و کاری که تازه الان خدا جلو راهم گذاشته فکر می‌کنم مهارت کسب می‌کنم

    از یه طرفی رفتار حرف زدن برخورد همسرم با من

    دیروز زمانی که گفت ماشین رو نمیدم یه لحظه اصلاً گفتم چیکار کنم بدون ماشین بعد به خودم گفتم تو وابسته شدی به ماشین این یه ترمز من بود یه ترمز دیگه هم این بود که اگه همسرت بهت هیچی نده تو می‌خوای بری زندگی کنی تو که پس‌اندازی نداری فقط همون یکم طلا رو داری میخوای چیکار کنی بعد گفتم که اشکال نداره خدا بزرگه خدا مسیرو بهم نشون میده

    من هیچ ترسی از همسرم ندارم فقط می‌خوام خدا کمکم کنه خدا مسیرو بهم نشون بده و بهترین انتخاب را داشته باشم

    خدایا آنی و کمتر از آنی من را به حال خود وا مگذار

    در پناه الله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  2. -
    سمانه سادات گفته:
    مدت عضویت: 996 روز

    سلام بر سید علی خوشدل

    اینجا می‌نویسم چون هدایت شدم اینجا

    زمانی که به من گفتین ده مورد استفاده خوب و بد را بنویس و بدها بیشتر بودن من به این نتیجه رسیدم که بگم تمام کنیم

    حتی با پدرشون هم تک و تنها صحبت کردم گفتم بیاین به یه نتیجه برسیم و با احترام از هم جدا بشیم

    ایشون حدود چند ماهی میشه مدارک منو برداشتن و بهم نمی‌دن چون ترس داره که من مهرم را جرا بزارم

    در صورتی که چندین باره گفتم انجام نمیدم

    میدونید امروز چی متوجه شدم اینکه ایشون دارن اموالی که به نامشون هست را به نام کسی دیگه میکنند و حتی پلاک ماشین هم تغییر دادن و همش میگه صبر کن هر چیزی بوقتش و فقط داره تهدید می‌کنه

    که تازه من متوجه شدم و میخواد اذیت کنه

    من اینقدر غرق کار کردن رو خودم بودم و کار جدید که شروع کردم و اصلا به این فکر نمی‌کردم که میخواد این کارها را انجام بده

    من به غیر از یه کم طلا هیچی ندارم که بخوام برم جدا زندگی کنم

    حالا از یه طرفی اگه ایشون هیچی به من نده و هیچ جایی برای زندگی ندارم خونه مادرم هست ولی نمیخوام برم

    می‌خوام بدونم من زمانی که رفتم بدون هیچی اون موقع تسلیم هستم در مقابل خدا و الان هم هستم و ایمان دارم کمکم می‌کنه

    از یه طرفی قسمت 13 جلسه کشف قوانین استاد چیز دیگه میفرمایند که تو حالت را عالی و تجسم کن تا خلق بشه

    حالا دو مسیر متفاوت هست

    در پناه الله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    سمانه سادات گفته:
    مدت عضویت: 996 روز

    سلام به دوست عزیزم آقا حمید

    خوشحالم بابت حس زیباتون که برای من نوشتین

    میدونید چیه وقتی تو یه زندگی تمام حرمتها شکسته بشه و ایشون جلوی هر کسی رفتارهای درست نشون نده و واقعا تو این مدت من روحم هم خبر نداشت ایشون داره در مورد اموالش جابه جایی انجام میده و مدتهاست مدارک منو گرفتن و همش تهدید می‌کنه که اذیتت میکنم

    اینجا بازهم من باید کنار ایشون زندگی کنم

    چرا وقتی من با کس دیگه صحبت میکنم و تو مدت هر جمعی میرم فقط میخندم حسم خوبه و با خودم عشق میکنم حتی اگه ایشون تو اون جمع باشه و بق باشه و همه می‌بینند و میگن و من میگم خودم را عشقه قبلاً ها تا با ایشون جایی میرفتم خیلی تو خودم بودم و ناراحت و اصلا لذت نمی‌بردم ولی الان نه خیلی هر جایی که میرم خوش بهم میگذره و لذت میبرم

    خیلی برام سوال هست

    سپاس از شما

    در پناه الله همیشه سلامت و ثروتمند باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: