درس‌هایی از انیمیشن گربه چکمه پوش

از میان نظراتی که شما دوستان عزیز در بخش نظرات این قسمت می نویسید، نوشته ای که بیشترین ارتباط با محتوای این فایل را داشته باشد، به عنوان متن انتخابی این قسمت انتخاب می شود.
منتظر خواندن نوشته تأثیرگذارتان هستیم
  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری درس‌هایی از انیمیشن گربه چکمه پوش
    583MB
    40 دقیقه
  • فایل صوتی درس‌هایی از انیمیشن گربه چکمه پوش
    38MB
    40 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

794 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سهیلا سلیمی» در این صفحه: 1
  1. -
    سهیلا سلیمی گفته:
    مدت عضویت: 947 روز

    سلام استاد دوست داشتنی من

    مرسی بابت این فایل زیباتون چقدر حرفهاتون به ما آرامش میده ومسیر زندگیمون را زیباتر بهمون نشون میده چقدر همه چیز سرجاشه

    چقدر مریم عزیزم زیبا بیان کردن وتوضیح دادن

    استاد مثال زندگی که دو دید متفاوت وجود داره بین دونفر استاد اگر قبل از آشنایی با این مباحث بود واقعا توجه من به نازیباییها بیشتر بود با این که سعی میکردم از زندگیم لذت ببرم ولی نمیشد وهمیشه موانعی سر راهم بود چون به شدت آدمی ترسو بودم ترس از طرد شدن ترس از درگیر شدن با آدمها که بزرگترین پاشنه ی آشیل من بوده وهنوز هم هست وهمیشه سعی میکردم صلح کنم وبه خیال خودم که انسانی صبور وبا گذشت هستم خلاصه اینکه همه چیز را وارونه فهمیده بودم اما با آموزهای شما چقدر بهتر شدم ومیدونم که خیلی بهتر میشم به لطف پروردگارم

    استاد من انیمیشن گربه ی چکمه پوش را دانلود کردم وبه اتفاق خانواده دوبار توی یک روز نشستیم وتماشا کردیم برای اولین بار بود که بعد ازدواجم نشستم ویک فیلم انیمیشنی راتا آخر تماشا کردم وقبلش برای همسر وبچه ها درموردش کمی صحبت کردم وبعد همگی دیدم وچقدر لذت بردیم

    استاد امروز به یه بنده خدایی که در نزدیکی ما زندگی میکنه سری زدم قبلا هرروز بایستی بهشون سر میزدم وچنان پای دردودلهاش مینشستم وغرق افکار ناامیدی ونگرانی وناراحتی میشدم ولی کلی باهاش صحبت میکردم ودلداری واین حرفها اما حالم بد میشد بچه هاش از من میخواستن که من باهاش حرف بزنم ومن غافل از اینکه دارم خودم را نابود میکنم وهر روز یه ماجرای جدید اما به شدت هم قدر نشناسی میکرد واین کار من شده بود یک وظیفه اما از یه جایی دیگه فاصله گرفتم وچسبیدم به اینکه روی خودم کار کنم وباور داشتن به اینکه من مسئول زندگی هیچ احدی نیستم وچقدر این مسئله تونست کمکم کنه وزندگیم خصوصا روابطم عالی شد حس وحالم عالی شاید به تضادهایی برمیخورم اما با یادگیری قوانین میتونم افکارم را کنترل کنم بچه هام به شدت دوستم دارن ورابطم باهمسرم خیلی خوبه

    امروز بعد از تماشای انیمیشن رفتم سری با ایشون بزنم چون چند روزی بود که نرفته بودم استاد دیدم تفاوت نگاه آدمها را داستان از اینجا شروع میشه که در همسایگی ما بنده خدایی زندگی میکنه که یک ماشین خرابی داشت که صبحها وقتی میخواست سر کار بره خیلی ماشینش صدا میکرد ویه جورایی مزاحمت ایجاد میشد وقتی از خواب بیدار میشدم فقط دستهاما بالا میبردم ومیگفتم خدایا یه ماشین عالی به این آقا بده که اینقدر سروصدا ایجاد نکنه باورتون نمیشه بعد یکی دوهفته ایشون یه ماشین تمیزی خرید ودیگه خبری از این سر وصداها نیست یکی دیگه از همسایه ها هم یه مشکل دیگه وهیچ کدوم هم قصد اذیت ندارن وبه شدت انسانهای شریفی هستن ومدام براشون دعا میکردم

    امروز که رفتن به دیدن ایشون شروع کرد به گفتن اینکه این مزاحمتها را برامون ایجاد میکنن من گفتم نه ما که خیلی سروصدایی نمیشنویم ووقتی در مورد دعا کردن بهش گفتم به شدت تعجب کرد وگفت من جز نفرین چیزی براشون نمیفرستم توهم لازم نیست دعا کنی اینها لیاقت دعا را ندارن

    استاد خیلی برام عجیب نبود حرفهاشون چون دیدش در مورد تمام جنبه های زندگی همینه وقبلا خیلی سعی در تغییر در دیدگاهش داشتم چون به زندگی داغونش دلسوزی میکردم اما الان دیدم عوض شده ومیدونم وقتی مدارم تغییر کنه افراد منفی خود به خود از زندگیم حدف میشن

    اما نکته ی جالبش اینکه مسیر زندگی که انتخاب کرده این بشر مثل اون شخصیتهای کارتونی هست که چقدر پر از سختی هستش

    استاد فهمیدم که باید هر لحظه روی خودم کار کنم مراقب افکارم باشم واگر توی شرایطی هم که شاید به ظاهر نازیبا باشه قرار داشته باشم با رعایت قوانین زندگیما تبدیل کنم به بهشت

    استاد حالم خوبه حالم در کنار خانوادم دوستام خوبه به زیبائیها توجه میکنم اون هم آگاهانه وبعد از سر زدن که جزو وظایفم بود وخوب نگه داشتن حس خوبم وقتی اومدم خونه هدایت شدم به یک جای پر از زیبایی همسرم پیشنهاد داد تا برای خرید چند تا گل به گلفروشی بریم وهدایت شدیم به یک گلخانه ی بسیار بسیار بزرگ با گلهای زیبا که شاید هزاران مدل ووسط این گلخانه ی زیبا یک قفس بزرگ پر از خرگوشهای زیبا با بچه هاشون من با دیدن اونها یاد احساست خانم شایسته ی عزیز افتاده بودم وکلی با اونها حرف میزدم ومیگفتم خدای من چقدر اینا خوشکلن

    دوساعتی اونجا بودیم وکلی لذت بردیم و8تا کوزه ی گل خریدم وچقدر زیبا با قیمتهای استثنایی خدایا شکرت خدایا شکرت زندگی یعنی همین یعنی کنار عزیزانت بودن توی همینجا در کنار همینها ولذت بردن از مسیر زندگیت بابا احساست را عالی کن نعمتها خودشون خیلی راحت مثل نفس کشیدن وارد زندگیت میشن استاد یک دنیا ممنون شما بی نظیرید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای: