درس‌هایی از انیمیشن گربه چکمه پوش - صفحه 10

794 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فاطمه شاکری گفته:
    مدت عضویت: 1926 روز

    سلام به استاد عزیزم و دوستای هم فرکانسی

    استاد کارتون گربه چکمه پوش دقیقا منم دیدم چون دخترم همیشه جدیدترین کارتونها میبینه منم تا نصفش دیدم تا اونجایی که گربه رفت خونه پیرزن گربه خونگی بشه و بعد کاری پیش امد نتونستم ببینم استاد من تاهمونجایی که دیدم یه کارتون معمولی دیدم اصلا این نگاه نداشتم چقدر نگاه شما مثبته و چه خوب کارتونو تفسیر کردید داشتید تعریف میکردیدبعد تو ذهنم میامد به خودم میگفتم اره سگه چقدر مثبت نگر بود چقدر گربه چکمه پوش ترس داشت از اون گرگه یا هر باریکه مرد غرور تکبر داشت تیکه تیکه یادم می امد

    این فایلو بارها بارها باید ببینم چقدر درس داره چقدرتو لحظه لحظه زندگیمون خداوند داره کمکم میکنه من مگه چی بلدم چه علمی دارم مگه من همش محتاج هدایت خداوندم

    اگر خداوند نباشه

    من هیچی نیستم و من باید بارها بارها به خودم بگم باید سپاسگزارتر باشم و حداوند ظرفمو بزرگتر میکنه

    و یک مورد دیگه ام وقتی ما می ترسیم جهان بوشو احساس میکنه حتی مثالی که زدین اگه از سگ بترسین سگ بو ترسو احساس میکنه دقیقا هم همینطوره من وقتی از سگ ترس داشتم حتی دنبالمم میکرد وقتی اگاهانه تصمیم گرفتم از سگ نترسم الان سگی که خودم دارم وحتی سگهایی میبینم لذت میبرم ازنوازششون کنم کاری که فکر این موضوع قبلا برام عذاب اور بود

    یا نگاهی که سگه به اون نقشه داشت. نگاهی که بقیه داشتن مسیر که سگ میدید اسون مسیری که اونها میدید مسیر پر خطر خطرناک یاد داستانی که استاد تو دوره دوازده قدم برامون تعریف میکرد میافتم که دوتا راه جنگلی بود یه راه درههای عمیق حیوانات وحشی پر خطر و یه راه دیگه هم یه جاده اسفالتی که سوت میزنی و میرسی به ثروت نعمت هر دو مقصد یکی بود

    یا یک نگاه دیگه اینکه چون من الان فلان خونه فلان ماشین فلان درامدو ندارم نمیتونم خوشبخت باشم در صورتی که من بدون اینهاهم میتونم خوشبخت باشم احساس خوشبختی کنم باید بیشتر رو خودم کار کنم هنوز تو این مورد خوب نیستم

    ممنونم ازتون برای زحمتیکه کشیدن برای این فایل

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
  2. -
    سیدحبیب حافظان گفته:
    مدت عضویت: 2067 روز

    به نام خداوند جان و خداوند عشق

    سلام بر استادان عزیزم

    و سلام بر همراهان الهی

    خدارو شاکرم یک بار دیگه به من توفیق آموختن و درک آگاهی های ناب دیگری داد به لطف وجود استادانم

    برای هر نوع نقد و قضاوتی باید خوب می دیدم پس اول رفتم و فیلمو دیدم

    «منیت» و همراستا با «شرک»

    ریشه در تکتبر داره و من معتقدم غرور با تکبر فرق میکنه

    إِنَّ اللهَ لاَ یُحِبُّ مَن کَانَ مُخْتَالاً فَخُورًا

    خداوند کسانی که گردن کش و فخرفروش می‌باشند را دوست نمی‌دارد.

    از نظر من غرور لازمه عزت نفسه اما تکبر ریشه در خودخواهی داره

    دلیل تکبر کم بینی و حسده و دقیقا به خاطر ضعف و ضلالت نفسه

    آدمی که احساس حقارت میکنه در سدد جبران و خود بزرگ نشون دادن خودشه

    حقارت از مقایسه کردن نشأت میگیره

    حقارت از فقدان آگاهی و شناخت انسان از عظمت خودشه

    انسان آگاه ، به منشأ خلقت و عظمت خودش واقفه و عزت نفس داره پس اگر جایی لازم باشه با غرور و سربلندی حرف میزنه و عمل میکنه اما هرگز به پیشینه و یا شرایط موجودش تکبر نداره

    تکبر از جنس ابلیسه و ابلیس بخاطر حسد به آدم از فرمان خداوند سر باز زد و به آدم سجده نکرد و آدم بخشی از خدا بود و ابلیس میدونست که توان سرپیچی نداره و جنسیت خودشو به مقایسه و مقابله با آدم آورد.

    [(قال ما منعک الا تسجد اذامرتک قال انا خیر منه خلقتنی من نار وخلقته من طین ):(خداوند فرمود: چه چیز مانع تو شد هنگامی که تو را امر به سجده کردم ،سجده نمایی ؟ابلیس گفت : من از او بهترم ،مرا از آتش آفریده ای واو را از خاک خلق کرده ای )،خداوند فرمود: چه چیزی باعث شد که به آنچه من بدست خود خلق کرده ام سجده نکنی ؟ (ما منعک الا تسجد لما خلقت بیدی )(3)،و این توصیف به جهت اهتمام به امر خلقت انسان بود، اما جوابی که ابلیس می دهداولین نافرمانی ابلیس است و در این جواب برای نخستین بار خدای متعال معصیت شد، چون بازگشت تمام معاصی به ادعای خودخواهی و انانیت ومنازعه با کبریایی خدای متعال است ، در حالیکه کبریائی ردائی است که تنهاشایسته اوست و همه مخلوقات در برابر او ذلیل و خاضع می باشند، اما ابلیس دربرابر چنین پروردگار قیوم و عظیمی که منبع همه کمال وجمال و جلال می باشدادعای انیت نمود و با پروردگارش در مقام کبربایی منازعه کرد و گفت :(انا خیرمنه )،(من بهتر از او هستم ) و با استمرار و ثبات در تکبرش امر خدای سبحان رانافرمانی کرد و این کلام در واقع تکبر نسبت به خداست ، نه نسبت به آدم ، اماسجده ملائکه در واقع سجده به ماده آدم (که همان گل و خاک است ) نبود، بلکه سجده به شرافت روح و انسانیت او بود که خداوند او را از سایرین ممتاز نموده و از روح خویش در او دمیده بود، لیکن ابلیس بر اینکه خلقت آدم از گل است وخلقت او از آتش تأکید نمود و اصل مطلب را که همان تکبر او نسبت به پروردگارش بود مهمل گذاشت و صحبتی از آن نکرد، لذا خود خواهی و خودپرستی دیده بصرت او را کور کرده بود تا آنجا که پنداشت آتش از خاک برتراست و برتر نباید به پست تر سجده کند، درحالیکه خداوند از روح خود در آن خاک دمیده بود.]

    اینا استدلال و تحلیل های ابلیس بودند و دلیل سرپیچی

    پس از عرش به فرش آمد

    داستان ابلیس سرلوحه بسیاری از ماست که تکبرمون باعث سقوط و هبوط مون میشه

    و اما عشقی که بین دو گربه ، سبب بیداری گربه چکمه پوش شد تا زمانی که تکبر در قلبش جاری بود ، جایی برای عشق نمیذاشت .

    تکبر عمل تعصب هم هست و تعصب هم دشمن عشق

    اگر به خدا نرسیده‌ایم فقط،

    به خاطر این است، که در عشق جاری نیستیم…

    ترسها در پشت تکبر پنهان شدند و انسان متکبر همیشه از اینکه حقیقت برملا بشه میترسه

    چون از تهی بودنش خبر داره

    ترس با تردید توامه و انسان ترسو قادر به تصمیم گیری و مصمم در هدفش نیست.

    سست عنصر و متزلزل

    خوب که کنکاش میکنم میبینم ، تکبر یک حلقه متصل به تمام رذایل دیگست که مثل سرطان به همه وجود آدمی رسوخ میکنه

    ====================================

    کیتی(گربه ماده) به یک رغیب عشقی اشاره کرد،به عشق به خود یا همون خودپرستی(گربه چکمه پوش)که زیرمجموعه شرک و غیرپرستیه

    انسان متکبر آرامش نداره و در وجود مضطربش عشق جایی نداره چرا که خودبینی و خودخواهی جایی برای عشق ورزیدن به غیر نمیزاره

    قلب متکبر انگار که از سنگه

    سرد و یخ زده

    این چنین موجودی واقعا شباهتی به ذات و فطرت انسان نداره

    و اینجاست که اگر ابلیس چنین موجودی رو تصور کرده، حق داشته که سجده نکنه

    اما حکم خدا بر چنین موجودی ابلاغ نشده بود

    سجده بر غیر خدا هرگز جایز نبوده و نیست.

    در حقیقت همون‌طور که در آیه بالا اشاره شد ، حکم به سجده کردن موجودیه که سنگین ترین ماموریت در عالم هستی رو به عهده گرفته

    دوش دیدم که ملائک درِ میخانه زدند

    گِلِ آدم بِسِرشتَند و به پیمانه زدند

    ساکنانِ حرمِ سِتْر و عِفافِ ملکوت

    با منِ راه نشین بادهٔ مستانه زدند

    آسمان بارِ امانت نتوانست کشید

    قرعهٔ کار به نامِ منِ دیوانه زدند

    آدم بودن وظیفه سنگینی بود و آدم ماندن سنگین تر

    ابلیس رانده شده مهلتی برای جبران عباداتش خواست و خدا پذیرفت تا قیامت به او مهلت بده و او هم سوگند یاد کرد تا فرزندان آدم رو از سعادت و تعالی دور نگه داره

    به حق که خوب روی قسمش وایستاده و تقریباً 97٪ موفق بوده

    اما اون 3،٪ که از دام ابلیس گریختند کیا بودند؟!!

    همونایی که تونستند این بار امانت رو با خودشون بکشند

    بله«آدمیت»

    سگ کوچولوی این داستان ، نماد خوشبینی و ساده انگاریه و بهشت جایگاه ساده اندیشان است.

    دوش با من گفت پنهان کاردانی تیزهوش

    وز شما پنهان نشاید کرد سِرِّ مِی‌فروش

    گفت آسان گیر بر خود کارها کز رویِ طبع

    سخت می‌گردد جهان بر مردمانِ سخت‌کوش

    آرزوهایی اجابت شده ای که در اطراف ما رقصانند و ما به دنبال ستاره آرزوهای خودمون سرگردان در جنگل مشوش ذهن و در دنیای پر هیولای بیرون میگردیم

    ستاره آرزوهای ما در قلب ما دائم میدرخشه

    در حریمِ عشق نَتْوان زد دَم از گفت و شنید

    زان که آنجا جمله اعضا چشم باید بود و گوش

    بعله همون عشق

    همون که خدا در گل ما و در دل ما دمید

    و ما به دنبال شعبده بیرون آوردنش از کلاهمون بودیم.

    کجا داریم دنبالش میگردیم؟

    در آسمان بی انتهای آرزوهای ناکام؟

    یا در خرابه های شکست های پیاپی ؟

    باز ایستید و بدانید که من خدایم(آیه ای از انجیل)

    تا نگردی آشْنا زین پرده رَمزی نشنوی

    گوشِ نامحرم نباشد جایِ پیغامِ سروش

    خب عزیز من بیا و محرم شو و خواندن یک صیقه کافیست بین تو و معشوق

    خدا خودش یادت داده چجوری باهاش محرم بشی

    تا نگردی آشْنا زین پرده رَمزی نشنوی

    آشنایی شناخت میخواد، تا نشناسی که عاشق نمیشی

    «مَنْ عَرَفَ نَفسَهُ فَقَد عَرَفَ رَبَّهُ»

    تا خودتو نشناسی ، خدا و نمیشناسی

    و من خدا را در عشق یافتم در ساختارش

    باشد تا رستگار شویم ( ان شاءالله)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 46 رای:
    • -
      وجیهه بانو گفته:
      مدت عضویت: 1830 روز

      هزاران درود و مهر از قلبم به قلب پر مهرت

      چه کامنت پر محتوایی آفرین ، آفرین آفرین….

      برای خودم یادآوری میکنم :

      دلیل تکبر ؛ خودخواهی ، کم بینی و حسد که ریشه در عدم اعتماد به نفس و کمبود عزت نفس داره…

      و امانتی که انسان به دوش کشید روح الهی ست که با آدمیت به اون خواهد رسید…

      و برای رسیدن به آدمیت باید محرم و پرده نشین درگاه حق باشیم….

      و برای این مقام باید «خودشناسی» رو الویت هررررررر آموزشی قرار بدیم..

      و برای خودشناسی باید عشق رو درک کنیم…

      عجبببببب !!!!!!!

      خداوند فرمول رسیدن به خودش رو همه جا ، به همه زبانها برای منِ وجیهه داره فریاد میزنه…

      در کتاب قانونش، قرآن عزیز

      در طبیعتش با زیبایی و دلربایی

      و گاه با کلام حبیبش به شیوایی….

      خدایا آگاهی رو روزی هر روز ما قرار بده و اراده انجامش رو بهمون عطا کن. الهی آمین

      سپاسگزارم حبیب جانم

      الهی هر لحظه غرق در نور و عشق الهی باشی عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      کیمیا رضایی گفته:
      مدت عضویت: 1936 روز

      سلام به آقای حافظان عزیز

      من عاشق دوستانی مثل شمام که اینجوری با عشق زمان میزارن و کامنت های به این قشنگی می‌نویسن به شخصه برای من از اون دسته کامنتا بود که دوست دارم چند بار بخونمش و یه آرامش و حس خوبی که داره رو هر دفعه بگیرم ازش

      مرسی از شما برای نوشتن این کامنت ارزشمند و این شعر های قشنگی که نوشته بودید ، اون قسمتی که راجب شیطان و غرورش برای سجده نکردن نوشته بود و این دقتی که شما داشتید و اینقدر خوب توضیحش دادید رو واقعا تحسین میکنم.

      امید وارم همیشه شاد و ثروتمند و سلامت باشید و همیشه کامنت های عالی و قشنگتون رو ببینم روی سایت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
      • -
        سیدحبیب حافظان گفته:
        مدت عضویت: 2067 روز

        سلام و سپاس بانو

        وجود دوستانی چون شما به من بیشتر انگیزه میده تا بیشتر دقت کنم و محتوای کلامم پر بارتر باشه

        خداوند رو شاکرم برای مخاطبانی که در این دوره کیمیا و ناب و کمیابند

        و سپاسگزارم از اینکه وقت گرانبهای خودتونو صرف پاسخ برای من کردید

        اجابت همه دعاهاتونو براتون آرزومندم

        من هم منتظر خبرهای خوبتون هستم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    ساحل گفته:
    مدت عضویت: 3482 روز

    سلام براستاد عزیزم ،خانوم شایسه گرامی و همه دوستان…

    چقدر عالی حتما میرم این انیمیشن رو میبینم.

    و اینجا میخواستم یه انیمیشن عالی دیگه رو معرفی کنم که بالای سی چهل بار دیدمش و هربار اشک ریختم از‌حس خوبی ک بهم داده

    انیمیشنsing2016

    وقسمت دومشsing2021

    که هردو عالین

    و من بیشتر از شخصیت باستر مون خوشم میاد ک یه کوالا فوق العاده شجاعه و هرگز تسلیم نمیشه و حتی وقتی هیچ ایده ای نداره قدم برمیداره و در مسیر قدم های بعدی بهش گفته میشه و

    اون مثل،،، عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد،، هم من اینجا دیدم و خیلی حس های مثبت و نکات اموزنده برای من داشته️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  4. -
    حمید حیدری گفته:
    مدت عضویت: 1823 روز

    یا رب العالمین

    فَإِذَا مَسَّ الْإِنْسَانَ ضُرٌّ دَعَانَا ثُمَّ إِذَا خَوَّلْنَاهُ نِعْمَهً مِنَّا قَالَ إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَىٰ عِلْمٍ ۚ بَلْ هِیَ فِتْنَهٌ وَلَٰکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لَا یَعْلَمُونَ(سوره زمر آیه49)

    هنگامی که انسان را زیانی رسد، ما را میخواند،سپس هنگامی که از جانب خود به او نعمتی دهیم، میگوید: این نعمت را بخاطر کاردانی خودم به من داده اند، ولی این وسیله آزمایش است، اما بیشترشان نمیدانند.

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان

    سلام به همه دوستان با عشقم

    استاد و خانم شایسته عزیز چقدر تحسینتون میکنم وقتی آگاهید از قوانین، وقتی کارتون یا فیلمی هم که میبینید از دریچه قوانین بهش نگاه میکنید و با زوایه دید قوانین برای خودتون منطقیش میکنید.

    در مورد غرور و منیت چقدر زیبا اشاره کردید که وقتی به حدی از غرور برسیم چه با کائنات چه با خداوند، یعنی با سرعت هر چه تمامتر روز شکست ماست.

    وقتی با خودمون و دنیای خودمون در صلح باشیم جهان روی زیباش رو نشون میده و دقیقا به تخسیر ما در میاد.وقتی نپذیریم مسیر سخت رو وقتی باور کنیم بیس این جهان بر اساس سادگی و راحتی هست هدایت میشیم به مسیرهای راحت.

    نکته بعدی که گفتید ترس هست، نقطه مقابلش ایمان هست.ترس یعنی باج دادن به شیطان یعنی خدارو نادیده گرفتن.قدرتش رو نادیده گرفتن وقتی تو دلش میریم شجاعتی در ما شکل میگیره. و پاداش ها میاد. دائم این رو بخودم یادآوری میکنم که خداوند به شجاعان پاسخ میدهد و بصورت تکاملی بر ترسهام غلبه میکنم.و این باور که خداوند حافظ بندگان خویش هست و هیچ برگی بدون اذن خداوند به زمین نمیفته چنان دلگرمی بهم میده که بتونم قدمهای بعدیم رو محکمتر بردارم. من خودم یه لیستی از ترسهام نوشتم و بصورت تکاملی دارم واردشون میشم.

    وطبق سوره عنکبوت آیه3

    وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ ۖ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَلَیَعْلَمَنَّ الْکَاذِبِینَ

    ما کسانی را که پیش از آنان بودند آزمودیم، باید علم خدا درباره کسانیکه راست میگویند و کسانیکه دروغ میگویند تحقق یابد

    چیزی از بین من و خداوند جدا نیست باید ایمانم رو نشون بدم تا خداوند هم تاییدش کنه اینکه بگم من شجاعم و تو دل ترسام نرم هیچ پاداشی نیست، موقعی خداوند پاداش رو میده که برم تو دل ترسام با حرف زدن ایمانم هیچوقت اثبات نمیشه بعمل هست که خداوند مهر تایید رو میزنه.

    عاشق همتونم در پناه خداوند شاد و پیروز و موفق و ثروتمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
    • -
      کیمیا رضایی گفته:
      مدت عضویت: 1936 روز

      سلام یه آقای حیدری عزیز

      این کامنت برای من ازون دسته کامنت هایی بود که چندین بار خوندمشون و هربار بیشتر از قبل از خواندنش لذت بردم

      با خواندن همون آیه که اول کامنت نوشته بودید کلی منو به فکر فرو برد که چقدر منم همین شکلی عمل کردم خیلی جاها چقدر کم شکرگزار بودم و چقدر خیلی جاها این رسیدن هارو از هوش و قدرت خودم دونستم و چقدر خوب راجب ترس و ایمان و به صلح رسیدن صحبت کردید و من خیلی لذت بردم از این نگاه شما به جهان و قوانین

      ممنونم از شما برای نوشتن این کامنت زیبا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        حمید حیدری گفته:
        مدت عضویت: 1823 روز

        سلام خانم رضایی عزیز

        ممنون از دقت نظرتون و حسن توجهتون، اینکه ما انسانیم و فراموش کار ولی بقول استاد هر لحظه این باور مثل ذکر در وجودمون پرورش بدیم که اعتبار همه چیز خداونده، حتی العان با این انگشتانم تایپ‌میکنم از خداست، کل این انرژی همه چیز اوست، چیزی بین من و خداوند نیست، ولی خب وقتی منیتی به نام من بوجود بیاد و نفس غلبه کنه بر روح منیت شکل میگیره، بطور ناخوداگاه اعتبارو میبریم بخودمون میدیم که خودم خیلی جاها دستاوردی داشتم میگفتم خودم خلقش کردم، که این خود از منیت میومد نه از من واقعی، ولی هر لحظه بتونم به این باور برسم خداوندا من هیچم تو فرمانده این جهانی تو داری مدیریت و رهبریش میکنی من رو هر لحظه هدایت کن به راه راست به راه کسانیکه نعمت دادی نه بر آنان که غضب کردی، اینطوری دیگه اعتباریم باشه از آن حضرت حقه، یادمه تو تحصیل وقتی نمره میگرفتیم میگفتیم دم خودم گرم قبول شدم وقتی هم میفتادیم میگفتیم استاد بی انصاف انداخت مارو دقیقا مصداق همین آیه اول هست.

        ان شاالله همواره تو مدارعشق،لذت،شادی، سپاسگزاری،و تو جهت خلق خواسته هاتون با قدرت و حمایت جان جانان باشید.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    فرحناز کریمی گفته:
    مدت عضویت: 1080 روز

    ماییم که از باده ی بی‌جام خوشیم

    هر صبح منوریم و هر شام خوشیم

    گویند سرانجام ندارید شما

    ماییم که بی‌هیچ سرانجام خوشیم

    سلام و درود

    استاد عزیز وخانم شایسته مهربان درود بر دوستان عزیزم

    خدایا سپاس گذارم

    دوباره بوم نقاشی زیبای پرادایس ،استاد عزیزم ،درختان زیبا ،اسمان آبی ونیلگون و هدایتی دیگر از جانب استاد دلها

    یه خدا قوت جانانه به شما استاد وخانم شایسته همراه

    چقدر فایل زیبایی بود اول فایل را خوب گوش دادم بعد هم رفتم وفیلم را دانلود کردم و دیدم ،عالی،بی نظیر

    چقدر خودم را پیدا کردم چقدر درس ها گرفتم

    سه تا نقش متفاوت با افکار متفاوت چقدر در زندگی ما این لوکیشن ها زیاد اتفاق افتاده ،چندین بار فایل را گوش دادم اصلا انگار خیلی جاها من بودم تو همه نقش ها ،یه جا نقش گربه چکمه پوش ،یه جا اون دختر ،یه جا اون گربه پنجه طلا واقعا همه جا حس کردم نقش هایش

    را داشتم تو زندگیم

    یه لحظه خودم را گزاشتم جای گربه چکمه پوش ،خیلی جاها، منم ،زدم اره من انجام دادم کار خودم بود بعد یادم با کله اومدم زمین اما خودمون را زدیم به کوچه علی چپ ادامه دادیم گره ها میومد باز که میشد یادم می‌رفت تو باز نگردی ،یکی دیگه باز کرده یادم خیلی چکودلگد خوردم از دنیا تا اینکه یه روز فهمیدم تو هیچی نیستی اگه اون بالای نباشه ،اره تو قدم بر میداریم اما کی که می‌ره تو جا می‌زاری جای پاش فقط خدا ،،،

    چقدر ترس ها داشتم چقدر ترسیدم یادم 30سال پیش اولین ترسم سوار شدن به تاب بود وقتی سوار شدم و ترسیدم موقع پیاده شدن خوردم زمین و سرم شکست اولین ترسم و تجربه کردم ،سعی کردم دیگه نترسم گذشت بزرگتر شدم زندگی تشکیل دادم خیلی جاها ترسیدم ،باختم اما دوباره یه نیروی کمکم کرد گفت پاشو من هستم از سن 22سالگی که دیگه حسابی ترس هام درس عبرت شد برام دیگه نترسیدم خیلی جالب دنیا بعضی وقتها از چشم ما قشنگ نیست خودم را میگم درست 20سالگی دنیا برام شد جهنم اما یکی اومد سر راهم عینک بدبینی رو برداشت مثل قصه این گربه و سگ ،چقدر قشنگ وقتی نقشه را باز کردن اونا مسیر تاریک دیدن اما اون چون رها بود آزاد ،فقط زیبایی دید

    مثل آمایی که میان سر راه ما به ما میگن دنیا خیلی قشنگ ولی ما بعضی وقتا میگیم نه تو اینجوری فکر می‌کنی اره درست چون اونا با چشمای خودشون نگاه نمی کنند با چشم دلشون نگاه میکنن

    منم وقتی چشم دنیاییم رو بستم وچشم دلم رو باز کردم دیدم اره خار تو بیابون هم قشنگ ،یه جوی باریک داخل یه کوچه ی کاه‌گلی هم قشنگ ،صدای باد هم وقتی میوزه داخل درختان شاید اگه زیبا گوش بدی قشنگ باشه شاید هم اگه گوش جان نسپاری بترسی

    استاد دنیام را وقتی چشم دلم را باز کردم خیلی قشنگ تر دیدم یادم چند سال قبل از همه چی بدیش برام رقم میخورد

    امروز گرگ این داستان خیلی درس ها به من داد ما با نگاه خودمون گرگ درونمون را زنده میکنیم و همه‌چیز را بد میبینیم حتی اگه نگاهت هم قشنگ باشه می تونی عزراییل را زیبا ببینی اون به خودت بستگی داره

    چقدر اون قسمت داستان که گربه بین تمام تصویر های خودش زندانی شد جالب بود

    غرور ،فخر ،منم ،نیازی به کسی نیست انواع چهر ها را بهش نشون دادن جالب خودش هم دوست نداشت گذشته ی وجود خودش را

    اینکه آدم بپذیر خیلی حرف استاد

    امروز درس بزرگی گرفتم اینکه بپذیری اونوقت میتونی تغییر بدی رها بشی

    خود واقعیت رو پیدا کنی

    چقدر استاد این حرفتان دلنشین نوشتم بزرگ داخل اتاقم زدم

    هر چقدر در مقابل خداوند فروتن باشی خداوند هرروز بزرگتر ت می‌کنه

    این جمله طلایی

    شاید روزی هزار بار بهش فکر میکنم

    چقدر حالم خوبه از وقتی در مسیر شما قرار گرفتم

    از همه چیز زندگیم لذت می‌بریم

    از غذا پختن روی آتیش ،موتور سواری داخل باغ ،گوشدادن صدای پرندها ،راه رفتن ودویدن کبک ها میان درخت‌ها ،دیدن میوه های باغ وچیدنش که حس بی نظیر دنیا ،پختن املت گوجه با گوجه های باغی و فلفل سبز های ریز، داخل سینی روحی وبا دست غذا خوردن ،شنیدن صدای آب رود خونه و تنی به آب زدن ،دیدن ماه کامل وسط این آسمون زیبا ،رهابودن از حرف مردم ودل دادن به خدایی که می‌دونی امروز را بهت فرصت دوباره داده ،چیدن بادوم ریختن پرزه هاش روی دستات وسوزشش که باحال ،نشستن پشت وانت و پاهات را آویزون کردن وخوش حال بودن ونترسیدن از این که خودت باشی

    استاد همش از وقتی خدای وجودم را پیدا کردم به کمک شما دارم

    با تمام وجود به دوستان عزیزم میگم که زندگی کنید ،مهم نیست همه‌چیز اوکی باشه تو باید پایه باشی همه چی درست میشه

    کلام آخرم

    استاد چند روز پیش یه فایل از شما گوش دادم در مورد یکی از دوستان که از شما پرسیده بود در مورد مرگ شما زیبا و صف کرده بودین که. این دنیا مثل یک مهمانی که میایم وهر کس به اندازه ای که خودش دوست داره لذت می‌بره ومیره شاید به اندازه برداشتیم یه شکلات یا شاید چندین پرس غذا و جالب که گفته بودید من در مسیر خوب زندگی کردم منتظر نبودم حتما به چیزی بر سم تا لذت ببرم از مسیرم لذت بردم از همان ابتدا واقعا استاد محشرید نمی دونم با تمام وجودم از شما تشکر میکنم عاشقتونم استاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  6. -
    مریم میرشب گفته:
    مدت عضویت: 1930 روز

    به نام خدای مهربونم خدایی که داره کمکم میکنه تا من خودمو بهتر بشناسم و بفهمم مشکلم چیه چن وقته دارم روی خودستایی و منیت و غرورم کار میکنم و چندین فایله که شمادارین درمورد این مسئله صحبت میکنید

    استاد عزیزم ازتون یه دنیا ممنونم شما روز به روز دارین کمکم میکنین که توحیدی تر شم شما روز به روز کمک میکنید که زخمهامو پیدا کنم مثل یک طبیب ماهر که دست میزارین روی اون غده چرکین و بهمون سخت میگیرین دردمون میاد نمیخاییم بپذیریم ولی شما میگین ریشه درد اینجاست بهمون مسکن نمیدین بهمون داروی خواب آور نمیدین و چه خووووب طبیبی هستین…

    استاد من هرچی جلوتر میرم متوجه میشم چقد نگاه دیگران در من پر رنگه و چقدددد من مشرکم من متوجه شدم ادمی هستم که محتاج توجه و تایید دیگرانم و بشدت اهل شواف کردن

    ادمی که شواف میکنه یعنی چی یعنی بی ظرفیت یعنی بی لیاقت یعنی بقول شما ظرفش کوچیکه و چه رابطه عمیقی داره این عدم لیاقت و ظرف کوچیک من با مشرک بودنم

    من میخام شواف کنم میخام جلب توجه کنم چرا چون تمام اعتبارشو دارم به خودم میدم اعتبار همه نتایجم اعتبار همه داشته هام در صورتی که من هیچم و همه رو خدا بهم داده و منه مشرک همیشه روی خودم حساب میکردم روی عقل خودم روی هوش خودم روی آگاهیایی که دارم که آررررره من قانون جذبیم من قانون فرکانسها رو بلدم و اینقد خودمو بت کردم که یادم رفت که کل داستان توحید و شرکه که یادم رفت که مریم تو حتی خودتم بت کنی …. چقد راحت وارد ترسام شدم چقد راحت موانع رو برداشتم و همه رو اعتبارشو به خودم میدادم و توی داستان ثروت هم هی میخام اینکارو بکنم و نمیشه چرا چون دقیقا توی این داستان بیشتر از همه میشه شواف کرد بیشتر از همه میشه دهن همه رو سرویس کرد بیشتر از همه منیت و غرور داشت و پز بدی که من بودم که موفق شدم من بودم که ثروتمند شدم…. و چقد تقلا کردم

    ولی دیگه الان پایان فصل تقلا کردنه دیگه میخام تسلیم باشم به درگاهش و بدونم که من هیچم و اونکه بهم هرچیزی که دارمو داده

    شاید توی داستان رشدمن غول آخر خودم بودم بت آخر خودم بودم نمیدونم ولی صدرصد از خودمم عبور میکنم هذا من فضل ربی ….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  7. -
    بهنام عباسیان گفته:
    مدت عضویت: 2258 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    مدت تولد در سایت 1555 روز

    خدایا میلیاردها بار شکر

    به اندازه ای که شکر گزار هستید ظرف وجود شما را می افزایم

    سلام به استاد گلم

    که در این ساعت که کامنت مینویسم احتمالا در پرادایس خواب هستند

    وصورت ماهتان را از دور میبوسم

    سلام به خانم شایسته مهربان

    وسلام به بجه های گل سایت

    سپاسگزار چشمهایی هستم که این کامنت را می‌خواند

    خدای مهربانم بگو تا بنویسد انگشتان یکی از بندگانت …..من نمی‌دانم تو بگو

    بسم‌الله الرحمن الرحیم

    ففرو الی الله

    به سوی خداوند بشتابید( فرار کنید)

    آیه 23 سوره هود

    آن الذین آمنوا وعملا الصالحات واخبتوا الی ربهم اولئک اصحاب الجنه هم فیها خالدون

    آنهایی که به خدا ایمان آورده وعمل نیکو پرداختند

    وبه درگاه خداوند خاضع وخاشع گردیدند

    آنها البته اهل بهشت جاویدند

    ودر آن متنعم ابدی خواهند بود

    به به به این پرادایس زیبا

    که می‌شود هوای عالی واین عطر دل‌انگیز هوا را در پرادایس استشمام کرد واین

    همه زیبایی را دید وتحسین کرد

    خدا را شکر برای داشتن

    استاد عزیزم

    خدایا شکرت برای استاد شایسته گل

    خدایا شکرت برای بچه های گل سایت عباس منش عزیز

    خدایا شکرت برای پرادایس زیبا وبهشتی

    خدایا شکرت برای نعمت موبایل واینترنت

    خدایا شکرت برای چشمهایم

    دستهایم

    پاهای من

    لب ودندان وسق دهان

    زبانم

    خدایا شکرت به خاطر

    موهای زیبایم

    صورت زیبایم

    به خاطر ابروها ومژه هایم

    خدایا شکرت به خاطر

    گلو.. نای ..معده روده ..زانوها…کلیه هایم

    خدایا شکرت به خاطرناخن ها انگشتان دست پاهایم

    به خاطر کبدو قلبم

    به خاطرلوزالمعده رگ وپی تلیاردها سلول بدنم

    به خاطر گوش هایم به خاطر حس لامسه حس چشایی حس بویایی

    وسلامتی وخون که در رگ هایم جاریست

    به خاطر گلوبولهای سفید ودستگاه ایمنی قوی

    خدا را تلیارد ها بار شکرت

    وبه خاطر تمام نعمتهایی که از حساب بانکی وماشین سنگین هوو

    که این کامنت رو در عسلویه پتروشیمی جم دارم مینویسم وبار زدم برای تهران شور اباد

    به خاطر پدر ومادر وهمسر وفرزندان

    وحساب بانکی وپراید موتور و موبایل اینترنت

    وهزاران میلیاردها نعمت که عاجزم از شمارش آنها خداوند را بابت نعمتهایم

    سپاسگزاری میکنم

    خدایییییییییییییا شکرررررررررررررررت

    استاد عزیزم …..انیمیشن گربه چکمه پوش…..

    از شما تشکر میکنم که این انیمیشن رو برای ما

    با توجه به قوانین قوانین توضیح دادید

    واگر ملیونها نفر هم این انیمیشن را ببیند هیچ درکی از آن نمی‌کنند وتنها خردمندان

    به قول قران متذکر می‌شوند

    واستاد گلم همانجور که مدیر فنی آقا ابراهیم عزیز

    گفتند

    شما استاد همه چیز رو با عینک قانون می‌بینید

    دوش دیشب با من گفت کاردانی تیز هوش

    که اسان گیر بر خود کارها

    که از روی طبع جهان سخت می‌گردد بر مردمان سخت کوش(کسانی که خلاف قانون را بروند)

    واین فایل بسیار ارزشمند رو استاد عزیزم برای

    ما ظبط کرد

    سپاسگزارم استاد

    واینکه ما مغرور نشویم ودر مقابل خداوند متواضع باشیم وکردیت واعتبار همه چیز رو در زندگی به رب مهربانم بدهیم

    هذا من فضل ربی

    اینها همه از فضل رب من است

    انشالله هر کجا هستیم هدایت شویم

    برای آسانی ها

    وبه اتهاماتی که خداوند می‌گوید عمل کنیم

    چند روز پیش پشت یه ماشین سنگین نوشته بود

    به راه بادیه رفتن

    به است از نشستن باطل

    (معنی آن با عینک قانون)

    یعنی که ما به اندازه‌ای که میدونیم با توجه به تکامل عمل کنیم (یعنی بیکار نباشیم)

    نه اینکه تو خونه بشینیم وبگیم یه گونی پول خدا بندازه پایین

    خدا یار ونگهدار همگی باشه

    سپاسگزارم که وقت گذاشتید وکامنت این بنده را خواندید

    سپاسگزارم که خداوند گفت ومن هم نوشتم

    خدایا دوستت دارم

    آاخر وعاقبت همه ما را ختم به خیر کن

    خدایا چنان کن سر انجام کار تو خوشنود باشی وما رستگار

    شاگرد شما

    بهنام عباسیان از شهرضا

    سپاسگزارم️️️️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  8. -
    امیرحسین خواجوی گفته:
    مدت عضویت: 1697 روز

    درود فراوان به استاد عباسمنش، خانم شایسته و همه دوستان عزیزم در مسیر توحید و یکتا پرستی

    استاد واقعا هر روز که داره میگذره من دارم بیشتر درک میکنم که ترس باعث نابودی انسان میشه

    من اشکم در اومد تو اون صحنه که از گربه و عزراییل داشتید صحبت میکردید گفتید:

    گربه چکمه پوش دیپه فهمیده بود که هر سری جونش رو از دست داده به خاطر ترس هاش بوده

    اینسری که عزراییل اومده جونش رو بگیره با تمام شجاعت باهاش میجنگه و دیگه نمیترسه، حتی شمشیر عزراییل که می افته زمین اون میتونسته کار عزراییل رو تموم کنه ولی به عزراییل میگه:

    اسلحت رو بردار و مبارزه کن

    این جمله اشک رو تو چشمام جمع کرد که چقدررر احساس شجاعت و قوی بودن ما رو از شکست ها و تجربه های بد دور میکنه و جهان به تعظیم ما در میاد

    استاد دیشب که کامنت گذاشتم تو سایت راجب تمرین اگهی بازرگانیم گفتم، گفتم که بر نجواهای ذهنم غلبه کردم و رفتم تو خانوما تمرینم رو خوندم انقدر احساس قدرت و شجاعت کردم که میخواستم کوه رو بکنم.

    با اینکه کسب و کارم شرایطش اوکی نیست (بخاطر باورهای خودم تا چند وقت پیش)

    اما احساس پیروزی و موفقیت میکردم خواسته هام رو تجسم میکردم با احساس لیاقت

    استاد من دارم بین این همه نعمت زندگی میکنم ولی نمیبینمشون

    انقدر نجواها گاهی بر من غلبه میکنه من نمیبینم نعمت هام رو ،

    اوضاع رو داره برام در بدیترین حالت ممکن نشون میده و احساسم رو بد میکنه و ترس ها سراغم میاد

    ولی هر بار با انجام تمرین اگهی بازرگانی، احساس قدرت برمیگرده بهم و خودم رو بیشتر باور میکنم

    من باور دارم که این تمرین بسیار مهمه که شما هم تو دوره عزت نفس، هم دوره 12 قدم و هم به گفته دوستان تو روانشناسی ثروت ازش گفتین.

    استاد این جمله هم خیلی روم تاثیر گذاشت از گربه چکمه پوش:

    دیگه نمیخوام با ترس زندگی کنم اگر قراره بمیرم میخوام با شجاعت بمیرم

    استاد من این فایل رو دیدم چشمم به نعمت هایی که همین لحظه دارم باز شد.

    میشه تو گرمای تابستون که اینجا میگن دما 42 درجه هست و بسیار گرمه تهران زیر باد کولر بشینی و نسکافه بخوری از خداوند تشکر کنی

    اینجا اینقدر گرمه که تهران رو تعطیل کردن چند روزه ولی من اصلا گرمایی احساس نمیکنم چون خداروشکر کولر هست

    استاد من اگر فقط ترس رو از وجودم ریشه کن کنم موفق، ثروتمند و سعادت مند میشم در دنیا و اخرت، چطورش رو نمیدونم اما تجربه زندگی من میگه که 27 سال ترس ها باهات بودن به جایی نرسیدی، از الان به بعد با طی کردن تکاملت ترس ها رو یکی یکی بزار کنار حمله من بهش و زندگیت تغییر میکنه، به قول دوستمون خدا بازیو عوض میکنه

    چون ترس یعنی شرک یعنی قدرت دادن به هر عاملی غیر از الله

    و توحید و حرکت و شجاعت یعنی متوکل بودن به خداوند و دریافت نعمت ها

    چطورش رو نیمدونم اون کار خداست کار من نیست

    من باید تسلیم باشم و سرسپرده به جریان هدایت

    من باید بندگی کنم همین

    قدرت الله

    من از خودم چیزی ندارم

    من فقیرم

    من در برابر خداوند فقیرم در تمام موارد

    پس من شجاعت نشون بدم بقیش با خودش

    چون من فکر میکنم ایمان و توکل که از شجاعت میاد خودش یک باور قوی و فوندانسیون بسیار قوی هست که باعث میشه باورهای مخرب زیادی از بین بره مثل ترس، مثل کمبود، مثل احساس عدم لیاقت همه اینا از بین میرن وقتی روی توحید و یگانگی الله حساب کنی و باورش داشته باشی

    خدایا ما رو هدایت کن به مسیر افرادی که به آنها نعمت داده ای، نه افرادی که بر انها غصب کرده ای و نه گمراهان.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  9. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 1907 روز

    به نام خداوندِ هدایتگر، بخشنده و مهربانم.

    سلام به همه ی نازنین های سایت، در ساعت 13:13 دقیقه، 13 مرداد 1402.

    داشتم سپاس گزاری مینوشتم تو جلد 7 دفترم، و برای سومین بار این فایل شگفت انگیز رو گوش میدادم که متوجه شدم باید بیام اینجا و شروع کنم به نوشتن از این فایلِ خفنِ خفنِ خفن.

    درکِ من از این فایل، صحبت‌های استاد و مریم جانم درباره انیمیشن گره چکمه پوش، آخرین آرزو:

    سمانه جان، هر چی داری، به هر چی رسیدی، هر چی خلق کردی، هر چی فهمیدی و شنیدی و دیدی که باعثِ درک بهترت شده:

    همه چیز از فضل، لطف، محبتِ خداست و لاغیر.

    اعتبار همه چیز از اللهِ یکتا هست.

    هر چی میپوشی، هر چی نوشِ جان میکنی از نعمت های خداونده.

    اینکه لیاقت پیدا میکنی برای خوشحال کردنِ مخلوقاتش، از فضلِ خداست.

    سمانه جان، وقتی زیبا و دلنشین مینویسی و صحبت میکنی، همه از فضلِ خداست.

    سمانه جان اینکه خوش خطی، خوش سلیقه ای، خلاقیت داری، هنرمندی، از فضلِ خداست.

    سمانه جون، نعمتِ پیاده رویِ روزانه رو از خدا داری هر روز، صبحِ زود بیدار شدنت، از مهرِ خداست، سپاس گزار باش هر روز.

    اینکه لیاقت پیدا کردی در مسیرِ بهبود زندگیت باشی، درک پیدا کنی نسبت به اصل و فرع، در مسیر رشد باشی و شاهد تغییرات و بهبودهات هستی، از فضلِ خداست.

    هر چی خلق میکنی، خلق کردی، همه از فضلِ خدا بوده و هست.

    هر وقت رسیدی، موفق شدی، نتیجه گرفتی و دیدی، از فضلِ خداونده.

    وقتی آسان شدی بر آسانی ها، خدا برات آسانش کرده.

    وقتی سپاس گزار بودی و هستی، خدا ظرفِت رو بزرگتر میکنه.

    یعنی نعمتها برای همه هست، اما با سپاس گزاری دسترسی های تو باز و بازتر میشه و میتونی استفاده کنی از نعمت های خدا.

    لَئِن شَکَرتُم لَأَزیدَنَّکُم

    اگر شکرگزاری کنید، (نعمت خود را) بر شما خواهم افزود

    هر هدیه ای که دریافت کردی و می کنی و خواهی کرد، از روزی های غیرِ حسابِ خداست.

    هر پول، ثروت، وسیله ای که واردِ زندگیت میشه، از فضلِ خداونده.

    مریم جانم گُل گفتی:

    وقتی دکمه ی ذهن خاموش شه، دکمه ی هدایت روشن میشه.

    کلید و راهنمای جذابی بود، شگفت زده شدم از این راهکار ساده و به شدت کاربردی.

    و مجدداً طیِ این روزهای اخیر، هدایت شدم به سپاس گزاریِ بیشتر و بیشتر

    توجه به نکات مثبت و زیبایی های پیرامون

    نگاه کردن و فکر کردن به پیرامون به طوریکه بهم کمک کنه، بهم حسِ خوب بده، انگیزه و امید بده

    چقدر عاشقِ شخصیتِ سگِ خوش بینِ قصه شدم:

    مخصوصا وقتی داستانِ توی جوراب قرار گرفتنش با سنگ رو زیبا و سرگرم کننده تعریف میکنه، یعنی باورش اینه، نه فقط حرفش..‌

    یعنی حتی وقتی آشکارا باهاش عِناد و دشمنی دارن و نقشه ی مرگش رو میکشن، برداشتش بازی و فان هست، پس جهان هم براش تبدیلش به فان و تفریح میکنه.

    هر طور ببینی، همون میشه.

    آسان گیر…

    جهان سخت میگیره بر مردمان سخت کوش…

    عاشقِ توجهش به بو کردن و ستایشِ گلها شدم، یادِ خودم افتادم وقتی به زیبایی های مسیرِ پیاده روی توجه میکنم، مخصوصا چاق سلامتی و احوالپرسی هام با سگ و گربه های بزرگوار و چشم قشنگ.

    عاشقشم اونجا که سگِ قصه، نقشه ی مسیر رو ساده، هموار، لذت بخش میبینه، سایرِ دوستان نقشه براشون سخت میشه، مسیرِ سختی بهشون نشون میده تا جلو برن تو مسیر…

    (نسخه دوبله و زبان اصلیِ این انیمیشن رو گذاشتم دانلود شه ببینمش.)

    استاد و مریم جون، عاشقتونم که علاوه بر لذت بردن از تماشای یه انیمیشن خوش ساخت و موزیکال، نکات مهم، اصل، قوانینِ بدون تغییر خداوند رو، از توی دلش بیرون میکشین و در موردش تفکر میکنین، بعدش ازش فایل آماده میکنین و با ما به اشتراک میذارین تا ما هم به تفکر بپردازیم…

    برای خودمم جالبه، عموما روز اول، ساعات ابتدایی که یه فایل میاد روی سایت، کامنت نمیذارم، چون میخوام بهتر گوش بدم یا بیشتر بعد کامنت بذارم. (شاید تله ی کمال گرایی باشه گاهی اوقات)

    منتها این فایل، کاملا هدایتی اومدم که تایپ کنم از درس ها، نکات مثبت و زیبایی های سرشاری که این فایل برام داره.

    آخ آخ چقدر تلنگر خوبی بود صحبت از غرور شد در محضرِ خدا.

    چقدر مرزِ باریکیه یه لحظه از توحید ممکنه سقوط کنم به شرک…

    درک کردم، غرور، شرک هست.

    قدرت دادن به خود و گرفتن قدرت از خدا…

    اینبار نه قدرت دادن به یه آدم بیرونی یا شرایط بیرونی

    اینبار قدرت دادن به خود…

    حسم میگه، این شرک از شرک های دیگه خیلی خیلی خطرناک تره، چون غفلت کنم اصلا نمی‌فهمم دچار غرور شدم و دارم از خدا و اصلِ توحید دور میشم…

    غفلت کنم با مخ کوبیده شدم کَفِ آسفالت…

    یا تو در و دیوارم دائم.

    امروز هم به لطف خدا، چندین قاب هنری جدید درست کردم، چسبوندم روی دیوار به واسطه ی آگاهی های نابِ این فایل…

    اول اشتباهی نوشتم آگاهی های نابِ این دوره…

    الحق که این فایل، دقیقا عینِ یه دوره است برای من.

    جملاتم رو مینویسمشون اینجا…

    قبلش یه چیز باحال بگم، الان چسب یکی از قاب هایِ زندگی بخشم، از روی دیوار باز شد، کدومش؟ این بزرگوار:

    سمانه جان به توحید برسی به همه چیز میرسی.

    دقیقا وقتی دارم از توحید و شرک و غرور مینویسم، چسبِ این آگاهی و باورِ ناب باز میشه، توجهم جلب میشه بهش، به حدی که اینجا هم می‌نویسمش.

    به به از این هدایتِ نورانی و لذت بخشِ خدا برای سمانه و همه.

    قاب های هنریِ امروزم:

    وقتی سپاس گزارم، دسترسی ام به نعمت های خدا، که برای همه وجود داره، باز میشه. ظرفم بزرگتر میشه تا بیشتر برداشت کنم از نعمت های خدا.

    دکمه ی ذهن خاموش میشه، دکمه ی هدایت روشن میشه.

    من نمیدونم، تو میدونی. خدا هر لحظه هدایتم می کنه یادِ خودش بیوفتم و از غرور دور شم.

    الهی به امیدِ تو، من هیچ همه تو

    یه چیز باحالِ دیگه: پروانه هایی که واسه تزئین میچسبونم روی کاغذها، اوریگامی هستن، هنرِ دستانِ هنرمند و خوش سلیقه ی خودم (به لطفِ خدا)

    و اینکه بال هاشون کمی سطح بالاتری وایمیسته روی کاغذ، حالت سه بعدی تر…

    امروز یه آن

    حس کردم روی دیوار یه عالمه پروانه ی رنگی رنگیِ حقیقی دارم که اتاق رو گلستان کردن، با اون بال های باز و قشنگشون.

    الهی شکر برای فضای گل و بلبلِ اتاق هامون…

    ایده این قاب های هنری از اول تا حالا با خداست، الهی شکر.

    خدا منو میشناسه، با مدلِ خودم، شادم میکنه، بهم انگیزه میده. عاشقشم از بس نکته سنجه، دقیقه، اگاهه.

    یا خدا، کارتون رو ندیده انگار دیدم، انقدر که زیبا توصیفش میکنین با عشق.

    مگه میشه عاشقِ قصه ی دختر و خانواده ی جدیدش (3 خرسِ مهربان) نشد؟

    ندیده عاشقتون شدم خرس های مهربون، نمادِ آدم های مهربونِ اطرافم یا نعمت های اطرافم که چشم هام نمیدیدشون، و جای دیگه دنبالِ نعمت و ثروت میگشتم.

    به لطف خدا، تازه چشم هام کم کم باز شدن و متوجه میشم چه حجمِ بالایی از آدم های مهربون، نعمتهای فراوان و متنوع رو اطرافم دارم.

    خدایا شکرت از آگاهی های بی نهایتِ این فایل برای سمانه، برای همه.

    تلنگر خوبی دریافت کردم مجدد برای:

    لذت بردن از داشته هام

    خوشحالی بابتشون، بابت داشتنشون الان، دقیقا همین الان نه گذشته و آینده که نداشتم…

    مثال میزنم برای درکِ بهترِ سمانه، جالبه این آگاهی دیروز اومد، امروز هم فایلِ استاد که تکمیلش کرد…

    مثلاً 2 بسته گوشت چرخکرده تو فریزر هست…

    سمانه ی قبلی با نگاه به دو بسته میگه:

    اوه اوه، آخرشه، تموم شه فعلا شرایطشو نداریم بخریم…

    و بلافاصله بعد از این فکر: ترس، یاس، کمبود، ناراحتی، نگرانی.

    حالا ورژنِ جدید سمانه، مخصوصا طیِ یکی دو روز اخیر که عمیقا از خدا میخوام تو این سیستم قوی تر بشم:

    خب، چه خوب. دو بسته هست، الان دو بسته داریم، خوشحالم که این دو بسته الان حضور دارن و میبینم و میتونیم نوشِ جان کنیم، لذت ببریم، غذای خوشمزه بپزیم و بخوریم باهاش.

    الان هست، دمش گرم که هست، خدارو شکر که هست.

    همون خدایی که این سری، و قبل و قبل تر ها، این گوشت ها رو آورده تو فریزر، خودش بلده، بازم وارد کنه تو فریزر، تو بِکِش کنار دختر خوب…

    فارغ از نگاه پول داشتن توی کارت یا نه.

    یه به قولِ حمید آقای حنیف که یه بار تو کامنتش خوندم، نگاه به اینکه الان چندم ماخ هست؟

    کی حقوق جدید واریز میشه و …

    سمانه به نطرت ناسپاسی نیست خدا رو انقدر کوچولو ببینی که فقط اول هر ماه پول واریز میکنه به کارتتون به اسمِ حقوق؟

    پس این حجم از نعمت که خارج از مبلغِ حقوق هر ماه، هر روز واردِ زندگیتون میشه از کجا میاد؟ کی میده به شما؟

    جدی فکر کن!

    سایر نعمتهای مادی و غیر مادی از کجاست؟

    منبعش کجاست؟

    حالا منبعِ حقوقِ واریزیِ ماهیانه از کجاست؟

    چرا دست خدا رو میبندی که نعمتهاش فوران کنه تو زندگیت؟

    چرا دخترِ خوب؟

    خدایا شکرت برای نعمتهای فراوانی که از بی طریق راه و روش وارد زندگیم میکنی.

    با عزت، با خوشحالی، با لذت.

    هر روز و ثانیه شاهدشم، نمونه ی داغ اش هم کیکِ دیشب.

    سمانه جونم خواهشا تو مسائلی که بهت مربوط نیست (روزی- خداوند روزیِ هر مخلوقی رو میده)، دخالت نکن قشنگم، نازنینم.

    چند روز پیش به یه هاپو که معلوم بود دنبال غذاست گفتم، راحت باش خدا غذاتو میده، روزی تو میرسونه.

    خدایی که به تک تک مخلوقاتش روزی میرسونه، به انسان هم بهترین روزی ها رو میرسونه، به شرطِ اعتماد و باور …

    تو پرانتز: بَه بَه برم بنویسم بچسبونم رو دیوار، عجب باور خفن و امید بخشی که البته حقیقت محض بوده و هست، من تو مدار درکش نبودم، خدا رو شکر الان قرار گرفتم.

    در رابطه با ترس از سگ: قبل ها، اوایلِ شروع پیاده روی هام، سگ هارو اگه میدیدم مسیر رو عوض میکردم، بعدها که بهتر شدم، اینطوری شدم که با باورِ شجاعت عبور میکردم به آرومی از کنارشون، حتی بر نمیگشتم ببینم دنبالم میان یا نه، یعنی نمیترسیدم، ادامه میدادم مسیرمو، بعد کاشف به عمل اومد که وقتی من نترسم ازشون، اونا هم کاملا بی تفاوت میشدن بهم.

    البته بگم سگ های اطراف ما، به شدت به شدت به شدت باشخصیت و مهربونن، رفتارشون دوستانه است، با اون چشم های قهوه ایِ مهربونشون.

    الهی شکر برای تغییراتم که همه از فضلِ خداست.

    الان دیگه رفیق شدیم، نازشون کردم، غذا هم دادم بهشون…

    خدایا تو کاملا هدایتی منو آوردی تو مسیرشون، تا هم ترسم بریزه، هم عاشقشون بشم، هم اینکه بفهمم حیوانات و مخلوقاتت چقدر عشقن، چقدر معصوم و دوست داشتنی و جیگر طلا هستن.

    و اینکه بفهمم چه لذت هایی تو زندگیم بوده که درک نکردم و الان درک کردم و دارم کیف میکنم باهاشون.

    عجب جمله ای میگین وقتی نزدیک شدین به سگ ها، استاد جان:

    بُرو براشون، اشکال نداره اگه میترسی، بُرو براشون…

    از هر چی بترسی، سَرِت میاد.

    جمله ی کلیدی:

    خدایا، تو سختی ها ایمانم حفظ بشه.

    خدایا تو خوشی ها ایمانم حفظ بشه.

    یعنی اگه شرایط منو به تنگ آوردن، آروم بمونم که خدا هست و هوامو داره، درست میشه.

    و وقتی تو خوشی هستم، مغرور نشم، باز هم یادم بمونه منشاء و اعتبارِ خوشحالیم از زندگی و شرایطم، از کجاست. از خداست ولاغیر.

    هر چی ناتوان تر شم در برابرِ خدا، (دور شم از تکبر و غرور در محضرِ خدا)، جایگاهم رفیع تر میشه.

    یه نکته ای حس کردم، ما به محض تولد یه سری دکمه داریم که داخلمون گذاشته خدا، دکمه ای که هست ولی پیش فرضِش آف هست، به عبارتی آن کردن اون دکمه ها توسط خودِ اون آدم اتفاق میوفته، وقتی که درک میکنه اون دکمه ها رو داره، تا با روشن کردنش آپشن های اون دکمه اکتیو شن.

    حالا اون دکمه ها چیا هستن؟

    دکمه ی توحید

    دکمه یادِ خدا، عبادتِ خدا

    دکمه ی ارزشمندی

    دکمه رابطه خوب

    دکمه امنیت

    دکمه ی لیاقت

    دکمه ی شجاعت

    دکمه عزت نفس

    دکمه اعتماد به نفس

    دکمه ی هدایت

    دکمه سپاس گزاری

    دکمه تحسین

    دکمه توجه به زیبایی ها

    دکمه امید

    دکمه سکوت

    دکمه صبر

    دکمه تسلیمِ خدا بودن

    دکمه صداقت و راستگویی

    دکمه صلح با خود

    دکمه شادی، نشاط و سَر زندگی

    دکمه ثروت

    دکمه خوش رویی

    دکمه درک و لذت بردن از داشته ها

    دکمه فراوانی

    دکمه آگاهی ها

    دکمه حُسنِ خلق

    دکمه مهربانی

    دکمه احترام

    دکمه ی اصل ها

    دکمه باورهای زیبا، کمک کننده و امیدبخش

    و بی نهایت دکمه های زیبای دیگه

    حالا یه نکته ی جذابتر:

    در کنار دکمه های بالایی دکمه های زیر هم هستن که پیش فرض هستن، حالا مهمه که آف بمونن و اتفاقاً آن نشن، تا آسیب هاشون غیر فعال بمونن.

    دکمه ی شرک

    دکمه ترس

    دکمه قضاوت

    دکمه وسواس

    دکمه حسادت

    دکمه غُصّه

    دکمه عذاب وجدان

    دکمه سرزنش

    دکمه خشم

    دکمه کینه

    دکمه ناراحتی

    دکمه ناسپاسی

    دکمه غرور و تکبر

    دکمه دروغ گویی

    دکمه جهل

    دکمه رودربایستی داشتن

    دکمه خجالتی بودن

    دکمه نقاب زدن

    دکمه سانسورِ خود

    دکمه بی احترامی

    دکمه کمبود

    دکمه فرع ها

    دکمه یاس و ناامیدی

    دکمه افسردگی

    دکمه باورهای نازیبا و ترمز

    و سایرِ دکمه های نازیبای دیگه

    این ایده، از کلامِ جذابِ مریم جون به قلبم رسید که در رابطه دکمه ذهن و هدایت گفت.

    این دکمه ها همون مدارها هستن.

    استاد جان، مریم جانم، بی نهایت سپاس گزارم ازتون برای این فایلِ شگفت انگیز از ابعادِ متفاوت.

    مریم جونم مرسی مثل هر بار با عشق دوربین رو به دست های نازنینت میگیری و فیلمبرداری میکنی.

    یه طوری فیلمبرداری میکنی انگار نه انگار، بدون لرزش، بدون تکون هایی که موقع حرکت آدم تو ویدئوها متوجهش میشه.

    سمانه جان ممنونم ازت به هدایت گوش دادی، چشم گفتی، بهت افتخار میکنم با بهبودگرایی اومدی و کامنت نوشتی.

    خدایا شکرت برای اپسیلون به اپسیلونِ آگاهی ها، درکشون، عمل بهشون.

    پیامم ساعت 15:25 دقیقه ارسال شد.

    پروسه ی این کامنت از 13:13 دقیقه شروع شد تا 15:25 دقیقه، این زمان اختصاص داشت به عبادتِ امروزِ من به لطفِ اللهِ یکتا.

    به قولِ استاد صلاه یعنی: توجه به خدا، یادِ خدا

    استاد شما همیشه الگوی بسیار بسیار شایسته ای هستین برای من به عنوانِ یه انسانِ سپاس گزار.

    سپاس گزارِ خدا و نعمت هاش.

    سپاس گزارِ مخلوقاتِ خدا.

    اینکه شما طوری سپاس گزار خدا هستین، انگار بار اول هست که از اون نعمت استفاده میکنین، شما هر روز تو پردایس هستین، بارها و بارها و بارها تو دریاچه ی قشنگتون شنا کردین، اما طوری سپاس گزار هستین انگار همین الان اجازه پیدا کردین داخلِ دریاچه شنا کنین و لذت ببرین. انگار تازه الان دسترسی تون به دریاچه باز شده…

    چقدر عالی و منسجم روی خودتون کار میکنین که عادت نمیکنین به نعمت های خدا.

    حس میکنم عادت کردن به نعمتهای خدا، شاید به نوعی ناسپاسی محسوب بشه، چون وقتی عادت میکنم، کم کم دیگه متوجهِ نعمت های زندگیم نمیشم،فکر می‌کنم پیش فرض همیشه بودن و هستن و خواهند بود.

    به قولِ شما، لذت بردن از زندگی، خوشبختی، خوشحالی، همین الان هست، با هر چی که داریم، همین چیزهایی که الان داریم هر کدوم مون خیلی خیلی عالی هستن و خوشبختی ساز برایِ تک تک مون.

    به شرطِ باز شدنِ قلبمون به روی خدا و نعمت هاش.

    استاد جان، مریم جان، همه ی عزیزان این سایت

    همگی در پناهِ اللهِ یکتا باشین.

    خدایا کمکم کن، هدایتم کن در برابرت گردن کِش و مغرور نشم.

    خدایا شکرت برای همه چیز، خدایا شکرت برای همیشه، خدایا شکرت به اندازه ی بی اندازه، خدایا شکرت برای تک تک نعمتهات، روزی های حساب و غیر حسابت. خدایا شکرت با همین کامنت کلی آگاهیِ ناب به خودم هدیه دادی. چه خوبه که هستی، سمانه عاشقته

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  10. -
    الهام امیریان گفته:
    مدت عضویت: 1147 روز

    به نام تنها هدایتگری که اینقدر قشنگ همه چیزو در زمان مناسب در مکان مناسب قرار میده

    با سلام خدمت عزیزترین الگوی زندگیم

    چه همزمانی داشت امروز این فایل جدیدی که گذاشتین رو سایت با فکری که امروز ذهنمو درگیر خودش کرده بود

    امروز داشتم به رفتارام و افکارم در مورد روابطم فکر میکردم که یهو یاد انیمیشن غارنشینان افتادم که چه درسایی رو میتونم ازش بگیرم و تو زندگیم استفاده کنم و به یاد شجاعت و جسارت دختر غارنشین افتادم که میخواست بره چیزهای جدید رو تجربه کنه ولی خانوادش میترسیدن از موقعیت های جدید و بلاخره یه شب که خواب بودن یه نوری رو دید و دنبالش رفت و پدرش خیلی از این کارش عصبانی شد ولی بلاخره اون غاری که همیشه توش زندگی میکردن نابود شد و مجبور شدن که به سمت خورشید حرکت کنن با اینکه پدره خیلی میخواست مثل اجدادش زندگی کنه ولی دخترش مسمم شد که خارج از رسومات اجدادیش باشه و بره دنیای جدیدی رو کشف کنه و بلاخره هم موفق شد و خونوادش همراهش رفتن تا به یه سرزمین زیبا و پر از نعمت هدایت شدند همینجوری که منم داشتم به این فکر میکردم که منم از منطقه امن خودم خارج بشم و اجازه ندم که مسیری که خانواده ام انتخاب کردن رو منم ادامه بدم قطعا خداوند دستهاشو به سمتم هدایت میکند و پاداش این جسارتم رو میده

    استاد جون و مریم نازنینم، عاشقتونم که اینقدر قشنگ بهمون درس زندگی رو یاد میدین که بتونم به این قشنگی یه انیمیشنی رو که قبلا هم میدیدم ولی هیچ درسی رو ازش نمیگرفتم فقط برا وقت گذرونی میدیدم ولی الان میتونم درسهایی رو ازش بگیرم که میتونه تو زندگیم کارساز باشه و ازشون استفاده کنم

    دوستون دارم با تمام وجودم ان شالله در پناه حق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: