درسهایی از انیمیشن گربه چکمه پوش - صفحه 20 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/08/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-08-04 05:51:392023-08-04 05:53:32درسهایی از انیمیشن گربه چکمه پوششاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خداوند بخشنده مهربان
امروز روز برکت هست یا روز سرزنش الله ب من
از الله من سرزنش کردن منع شده
پس شاید این سرزنش و خودم ب خودم میکنم
یا شاید مسیری باشه برای هل دادن من ب سمت پیشرفت بیشتر
گرایش من
مسیری ب سمت پیشرفت بیشتر
وقتی تو ی مسیری میوفتی که پاشنه آشیلت هست و میخای روشون کار کنی واونمسیر برات لذت بخشه
یهویی تمام ترسهای قدیمی سر در میارن شبیه گلهای این انیمیشن
و تورومیخان منع کنن از رسیدن ب خاسته ات
چون میدونن اون مسیره لذت بخشه درسته و میخاد جواب بده
اصلا میخاد بگه تو نگاهت هنوز ب این موضوع داغونه و میخاد بگه تو باید و پایه این مسیر وروتوکل بخدا بچینی
برای پایه های محکم وفولادی
هدفشون اینه ،میخان تورو داشته باشن توی همون ترسهای قدیمی،ترسهایی چندین سال پیش، و میخان تو رو از محدوده امن خودت نری جلوتر
شیطان و ذهن هر دو دخیل هستن ومهمتر از همه کنترل نکردن ذهن خود ادم ،خود من
2 هفته ای هست که با تکرار باورهای تاکیدی اموراتم بهتر شده در زمینه سلامتی
و شیطان هم که رخصت گرفته برای خراب کردنحالم
میخادمن تو همون احساس ناسپاسی بمونم و من ومنع کنه تا لحظه مرگم از داشتن خاسته واقعی خودم
پس باورها و افکار و ترس های قدیمی رو بالا زده
و من دقیقا مثل اون گربه در تمامچیزها جسارت ب خرج دادم و الی سلامتی ترس دارم
و این یعنیمن هنوز ب احساس خوب=انفاقات خوب ایمان 100٪نیاوردم
هر وقت پاشنه ای حل شده اتفاقات بهشتی برام افتاده
من امروز احساس ادمی وداشتم که گوشه ی رینگ گیر افتاده و داره هی مشتمیخوره از این ترس
احساس کردمواحساس ضعف عجیبی داشتم فقط یکچیزی میگفت نترس من با تو هستم
همین العان تنها درخواستم اینه که فقط روی این پاشنه اشیل کار کنم
روی پاشنهآشیل ترس از نداشتن سلامتی
که منبعش بر میگرده به دوری واعتماد نداشتن ب خدا و ب خودت تکیه کردن
در همینجا مثل هزاران باری که انجام دادم سجده میکنم در برابر اینمقاومت ذهنی در پیش الله و توبه میکنم ومیخامخودش برام راه و باز کنه
تا من بوی ترس ندم در هیچجنبه ای
و ارتعاش ضعیف نفرستم تا انفاقات ضعیف جذب نشه
بلکه بویشجاعت بدم (آگاهانه)
و اتفاقات مدار بالا روجذب کنم با هدایت الله
داستان مو طلایی قصه بعضی مواقع حکایت منه
ب نظر خودمکمتر شده این ناسپاسی کردنهام
اما میتونم بهترش کنم خیلی بهترش کنم
برای دریافت نعمتهای بیشتر
پرودگارا زبان من روهمیشه سپاسگذار ببین برای داشتن نعمتهات
خداوندا توبه میکنم ب خاطر فرکانسهای اشتباهی که میفرستم که من انسانی هستم ضعیف ،یک گوشت و استخون ،فقط ب درگاه تو توسل دارم پروردگارا ،
العان ساعت 2 بامداده
اگر بخام هستوری امروز و بگم
من وهمسرمودخترمساعت 10/30 بلند شدیم و تصمیم گرفتیم مثل جمعه های دیگه بریم سمت کوه
کوه چلا انتخاب اغلب منه ،همسر عزیزم درخاست کردم که ماشینمون رو رانندگی کنم وایشونجواب منطق خودشون رو دادن،سپاسگذارم الله ب خاطر نعمتماشین
رفتیمسمت قصابی و گوشتشاندیز گرفتیم
همسرم انسانه دنیا دیده ای هست و کلی حرفهای عالی زد تومسیر و من باید یادبگیرم از ایشون
خداوندا تورو بخاطر هدایت ما دوتا ب سمت هم سپاسگذارم ،سپاسگذارم
دخترم مشغول چیپس خوردن بود ،در مسیر پودر قهوه خریدیم برای منزل،خدارو شاکرم
و رفتیم سمت چلاو ،صندلی ها روگذاشتیم یه ویو عالی ،جنگلهای سبز،پر درخت،خانواده های عالی،مسافرهای زیاد،ماشینهای خارجی،ماشینآمریکایی هم بود در دله کوه مازندران ،
و من در همین لحظه سپاسگذارم ب خاطر نعمت چشمهام برای دیدن این نعمتها ،
و از شما استادانعزیز ب خاطر پخش این اگاهی
خیر و برکت فراوان برای زندکی شما
دوستوندارم و انیمیشن و من ودخترم دقایقی پیش تموم کردیم و لذت بردیمو درس گرفتم ،درس
سلام استاد عباسمنش و سلام خانم شایسته.
استاد هرچی بیشتر به لطف الله بزرگ و مهربان خالق جهانیان توی مسیر هدایت الهی حرکت میکنم بیشتر متوجه میشم که شما (به قول خودتون که واحد اندازه گیریتون هیولاست:) چه هیولایی هستید در درک قوانین و واقعا چقدر عمیق مفاهیم رو آموختید و خدا رو شکر میکنم که خداوند به همچین استادی هدایتم کرد. از شما سپاسگزارم. خیلی دوسدارم ببینمتون و باهاتون همصحبت بشم و میدونم اون روز میاد ایتاد عزیزم.
استاد این فایل که مثل همه فایلهای دیگتون عاااالیه
دیروز به من گفته شد که بیام توی سایت و لیست آخرین فایلهای دانلودی رو سرچ کنم و وقتی سرچ کردم دیدم یه فایل جدید اومده. بعدش هم با ادامه هدایت خداوند دانلودش کردم و خیلی جذاب بود و همینطور که توی مسیر سرسبز هدایت به گفته خودتون وقتی حرکت میکنم واقعا درکم از قوانین بالا و بالاتر میره و ادراک و شرایط و اتفاقات تغییر میکنه. الان میخوام یه بار دیگه برم و فایل رو گوش کنم تا به امید خدا و لطف و فصل و هدایت خدای عزیز و بزرگ و مهربانم از هدایتها و آگاهی های جدیدتر و عالی تر بهره مند بشوم انشاالله.
دیشب انیمیشن رو دیدم و باید بگم من رو برد به یه دنیای دیگه. از تاثیرگذار ترین قسمتهاش اون قسمتی بود که دوتا گربه ها و اون سگ نقشه رو اولین بار باز کردن و اینکه دقیقا طبق قانون که شما واقعا خالصانه ( نمیدونم از چه اصطلاحی بهتر از ( خالصانه ) باید استفاده کنم) آموزش میدید راه هر کدوم نسبت به باورهاشون تغییر میکرد و این آموزه رو توی این انیمیشن با رسم شکل و نمودار توضیح داده بود. وااای چقدر عالی بود خدایا شکرت. این انیمیشن از جذب بچه های خانواده صمیمی عباسمنش بود. من رو توی دوره دوازده قدم اونجایی که درباره تمرین ستاره قطبی برای اولین بار توضیح میدید یاد اون قسمت انداخت که میگفتید توی یه جنگل یه قسمتی همه چیزهای عالی و خواسته های عالی ثروت و نعمتها و سلامتی و عشق و روابط عالی و همه چیزهای عالی و بینظیر قرار دارن و هر کسی از یه راهی به سمت اونا حرکت میکنن گفتید دره ها هستن کوه ها و رودخانه های خروشان و حیوانات درنده که اکثر اونایی که به دنبال اون قسمت مورد توجهشون توی جنگل حرکت میکنن از این دره ها و حیوانات وحشی و رودخانه ها و … باید رد بشن تا پوستشون کنده بشه و پدرشون دربباد تا برسن. ولیییییی یه تعدادی هم هستند که از جاده جنگلی آسفالت و امن سوت زنان از مناظر لذت میبرن و به سمت خواسته هاشون حرکت میکنند و میرسن به نعمتها. و این قسمت انیمیشن دقیقا تعریف داستان تمرین ستاره قطبیه. این انیمیشن جذب بچه های 12 قدم و سایر دوره ها و فایلهای شماست.
روزتون بی بهانه و بی نهایت خوش
سپاسگزارم
سلام استاد عزیزم و خانم شایسته بزرگوار
این غرور و منیت در زندگی هممون میشه یه جورایی رد پاشو گرفت ولی خداروشکر تو جمع بهشتیمون داریم هر روز روی خودمون کار میکنیم و به شخصه من نتایج عالی میگیرم و معجزه رو با چشمای خودم میبینم که یک مورد همین امروز اتفاق افتاد و داستانشو میخوام براتون تعریف کنم به یاری خدا
.
.
داستان از این قرار بود که یکی از مشتری های قدیمی هفته قبل اومده بود فروشگاه لپ تاپ من و بعد یک ساعت که اونجا بود و دیده بود که فروشگاه جنسش زیاده و احتمالا جای خالی آن را حس نخواهم کرد و منم با مشتری هام مشغولم و یا هر دلیل دیگر که خودش فکر کرده و اتفاقا اون روز تنها هم بودم این بنده خدا فریب شیطانو میخوره و یکی از لپ تاپ های قشنگ و خشکل رو برمیداره زیر بغلش شیک و مجلسی از منم خدا حافظی میکنه و حتی دست هم میده باهام و از فروشگاه میره بیرون و جای جالب ماجرا اینه که بعد این قضیه هم باهام تماس میگرفت و خیلی صمیمی که بازم میام بهت سر میزنم و لپ تاپ خرید دارم و این حرفا و منم اصلا به روش نمیاوردم و تو ذهن خودم براش برنامه ریزی میکردم که چه ترفندی به کار ببرم که این دوباره بیاد و تا نیاد بهش نگم و این حرفا. بعد یک هفته برنامه ریزی من بلاخره نتونستم این بابا رو بکشم فروشگاه و گفتم حتما ایشون فهمیده که دوربین هارو نگاه کردم و فهمیدم و دیگه دو روز آخر اصلا جواب تلفنم نمیداد و به نتیجه رسیدم که این دستگاه دیگه رفت و این شخص هم دیگه این طرفا دیگه امکان نداره بیاد
.
.
حالا واکنش من تا امروز صبح چی بود که دچار یه نوع منیت و غرور شده بودم و میخواستم با کمک ذهن و فکر خودم مسئله رو حل کنم و انواع و اقسام روش رو امتحان کردم که بکشمش فروشگاه مثلا بهش زنگ میزدم میگفتم یه باتری اورجینال عالی برات آوردم بیار باتری لپ تاپ رو برات عوض کنم یا مثلا به فلان همکار بدهکار بودی من برات حساب کردم بیا بعدا با من حساب کن و انواع روش دیگه که هیج کدام به نتیجه نرسید و طرف نیومد و خداروشکر امروز صبح به مشکل کارم پی بردم و دقیقا اینو به خدا گفتم
“خدای من این شخص یک هفته میشه که با انواع روش امتحان کردم ولی دیدی نشد و نیومد من اشتباه کردم و من به مشکلم پی بردم حالا عاجزانه ازت میخوام اگه به صلاحمه و این دستگاه حق منه خودت برام بیار بذار فروشگاه و من دیگه تو کارت دخالت نمیکنم و من دیگه از این کار عاجزم ”
و اینو واقعا از ته دل و عاجزانه به خدا گفتم و نتیجه چی شد!!! معجزه معجزه معجزه
به نیم ساعت نکشید طرف خودش زنگ زد خیلی هم عذرخواهی کرد که زیاد تماس گرفته بودی نتونستم جواب بدم و سر فرصت حتما میام از خجالتتون در میام. من شکه بودم از برنامه و پلن خدا و میگفتم خدایا تو چکار میکنی واقعا؟؟!!!! و خدا هم میگفت عادل تو فقط نظاره گر باش و ببین. ببین وقتی از من چیزی بخوای چکارها برات میکنم و من مات و مبهوت تو حس و حال خودم نشسته بود که یکی از دوستام اومد پیشم که اونم تو کار پرینتر بود و اتفاقا عباسمنشی هم بود و ماجرارو براش تعریف کردم و با زوق و شوق اونم لباش گل انداخت و فقط تو اون لحظه ایشون بود که حرفامو میفهمید خلاصه یه دو دقیقه ای داشتیم صحبت میکردیم و معجزه دوم رخ داد الله اکبر!!!!!!!!!!!!!!!!!!
.
.
طرف دوباره زنگ زد و گفت آقای مولانی من یه پرینتر برای فروش دارم و میخوام یه قیمت فروش بهم بدی چون لازمش ندارم و میخوام بفروشمش. منم تو دلم گفتم خدای من پرینتر ؟؟؟؟؟؟!!!! من؟؟؟؟؟!!!!! بعد یادم اومد هاااااااااااااااان پرینتر !!!!! این برنامه خودته؟؟؟؟؟!!!!!!!! و یه دفعه جواب دادم بله بله پرینتر دوست خوب دارم و قیمت خوب میده بهت اتفاقا همین الان پیشمه….
بعد گوشیو دادم به دوستم باهاش صحبت کرد و یه جوری صحبت شد که این بابا گفت همین الان تا یک ساعت میام پیشتون پرینترم میارم منم مات و مبهوت که این واقعا میاد اینجا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ برای فروش یه پرینتر پیش من؟؟؟؟؟؟؟؟ من که اینکاره نیستم آخه!!!!!!!!!!! و خدا میگفت تو فقط نظاره گر باش عادل جان !!!! و من داشت کم کم گریم میگرفت از کار خدا و پلنش که این همزمانی که ایجاد کرده بود و تو این مدت هم شیطان ذهنم همش دادو بیداد میکرد که بابا این الکی میگه این حرفا چیه یارو خنگ نیست که. این آدم حرفه ای ببین با چه مهارتی اومده ازت دزدی کرده و الان تو باور کردی دو دستی بیاد خودشو تقدیم تو کنه با اینکه میدونه دوربین داری و فهمیدی؟؟؟؟؟؟ برو بابا دلت خوشه ها!!!!!!!!!!
منم که صددرصد مطمئن بودم تا یک ساعت میاد فروشگاه فقط میخندیدم کیف میکردم و تو دلم هلهله بود با اینکه کار هنوز تموم نشده و صددرصد نه بلکه یک ملیون درصد مطمئن شدم که میاد(البته اینم بگم که همه بچه ها ی سایت میدونن این خوشحالی بخاطر بیست یا سی ملیون نیست که قراره برگرده چون به لطف خدای خودم این درآمد دو سه روزمه بلکه خوشحالی من بخاطر پلن و برنامه ریزی بود که خدا داشت انجام میداد اونم با چه سرعتی)
خلاصه یک ساعت نشد که طرف پرینتر تو دست اومد فروشگاه نشست روبروم و من باز مات و مبهوت نمیدونستم بگریم یا بخندم و مات از پلن خدا و فکر میکردم که این همه برنامه ریزی دقیق اگه من با ذهن خودم میخواستم انجام بدم واقعا قابل برنامه ریزی بود؟؟؟؟؟ نه اگه من یک ملیون سال مینشستم فکر میکردم اصلا همچین چیزی تو ذهنم نمیومد تا بخوام برنامه ریزی کنم دقیقا تو اون دو دقیقه که دوستم میاد پیشم اون تماس بگیره و اتفاقا یه قیمت دلچسب بهش بده که طرف تو دلش بشینه و ابن ریسک رو انجام بده و به این سرعت پاشو بذاره تو فروشگاهی که یه هفته پیش ازش دزدی کرده!!!!!!!!! بچه ها اینو واقعا میتونین درک کنین؟؟؟؟؟ دو دقیقه دوستم بیاد پیشم اونم دقیقا اون لحظه تماس بگیره و …..
الله اکبر از عظمتت.. الله اکبر از عظمتت .. الله اکبر از عظمت..
خلاصه داستان این شد ، که دستگاه برگشت جای خودش (زنگ زد خانوادش که لپ تاپ رو با یه اسنپ برام بفرستین) و این شخصم از رفتار ما و اینکه پلیس آگاهی رو در جریان نذاشتیم و آبروداری کردیم خیلی تشکر کرد و به قول خودش خیلی منقلب شد و اتفاقا عضو تازه خانواده عباسمنش شد …
انشاالله اگه در مدار دریافت آگاهی های این بهشت واقعی باشد خدای مهربان هدایتش خواهد کرد
همه دوستان گلم رو به خدای هدایتگر میسپارم
خدای من اشکم در اومد اخرش گفتید عباس منشی شد..
خدای من هزار الله اکبر هزار الله اکبر، لا اله الا الله، لا اله الا الله
واقعا از کلمه به کلمه کامنت شما مو به تنم سیخ شد، خدایا تو چقدر توانایی تو چقدر مهربونی، تو چقدر اجابت کننده ای، خدااااییییییی من……
یعنی چی واقعا…. خدایا شکر خدایا شکرت که انقدر راحت اجابت میکنی درخواست درخواست کننده رو در صورتی که به تو ایمان داشته باشه.
لا اله الا الله……..
خدارو شکر که کامنت شما رو خواندم تا ایمان بیشتر بشه،
برام مثل نشونه بود،
که ببین نرجس همچین توانایی دارما فقط کافیه خالصانه بخوای،،
چقدر گفتگوی شما با خدا ناب بود:
خدای من این شخص یک هفته میشه که با انواع روش امتحان کردم ولی دیدی نشد و نیومد من اشتباه کردم و من به مشکلم پی بردم حالا عاجزانه ازت میخوام اگه به صلاحمه و این دستگاه حق منه خودت برام بیار بذار فروشگاه و من دیگه تو کارت دخالت نمیکنم و من دیگه از این کار عاجزم ”
اول اقرار کردید که ناتوان هستید، بعد گفتید که اشتباه کردید،
و بعد عاجزانه از خدا درخواست کردید یعنی کاملا خودتون رو پیشگاه خدا خلا سلاح کردید و تمام قدرت رو به خدا دادید،
چقدر زیبا، گفتید اگر به صلاحمه،، در درخواستی قلبی شما چیزی که حق شما بود باز هم گفتید اگر به صلاحمه، باز هم اعتبار رو خواستید بدید به خدا، باز هم خلوص درخواست رو رعایت کردید… به چیزی چنگ نزدید..
گفتید من دیگه تو کارت دخالت نمیکنم،
خدای من شکرت شکرت امروز چه روز عالی هست برای من خوندن کامنت شما برام قطعه ای از بهشت بود،
چقدر گفتگوی شما با خداوند ناب بود……
برام الهامی از جانب خدا بود که ببین نرجس اینطوری درخواست کن،اینطور خالص باش و رها، کاملا بمن بسپار،
خدایا شکرت شکرت خدایا عاشقم چطور عاشقت نباشم که انقدر باحالی……….
سلام نرجس عزیز خیلی لذت بردم از پاسخ شما و باعث شدین دوباره مرور کنم اتفاق اون روزو و دوباره ایمانم محکم و محکمتر بشه و اینو به خودم یادآوری کنم که این آگاهی های ناب رو مثل وعده های غذایی لازمه توی روز به خورد ذهنمون بدیم وگرنه این ذهن چموش معجزه های به این بزرگی رو سعی میکنه از یادمون ببره و انسان همیشه فراموشکاره.
..
بله دقیقا معجزه رو توی ذهنم احساس کردم و ایمان آوردم که خدای ابراهیم که آتش رو گلستان کرد برای منم همون خداست
.
خدای موسی که رودخانه رو با همزمانی های عجیب شکافت برای منم هون خداست
.
و خدای تمام پیامبران که به درجه بالایی از عرفان رسیدن برای منم همون خداست
فقط کافیه با ایمان خالص و ناب ازش بخوام و انجام میشه
و دقت و کیفیت برطرف شدن خواسته های ما فقط به درجه ایمان و اعتقاد به نیروی برتر بستگی دارد و بس…
نرجس جان
ممنون از پاسخ زیباتون که باعث یادآوری قانون به خودم شد
همیشه در پناه و آغوش خدا باشین
خدانگهدر
سلام به استاد عزیزم خانم شایسته و دوستان موفق و پر تلاش در این سایت الهی
خداروشکر میکنم که زنده هستم ، نفس میکشم ، مینویسم و در میان شما عزیزان هستم .
داشتم یکسری از کارهای عقب افتادمو انجام میدادم و همینطور به فایل گربه ی چکمه پوش گوش میکردم یهو یه سری آگاهی به ذهنم رسید که خواستم بنویسم با اینکه وقت تنگه و باید سریع تر دفترمو آماده کنم اما دلم نیومد از این آگاهی ها بگذرم .
خانم شایسته در مورد تواضع صحبت کردن و من واقعا لذت بردم ، اگر قرار باشه کسی بین همه ما مغرور بشه ومنم منم کنه به نظرم استاده نه ما با وجود اینکه استاد در بین همه ما متواضع ترین آدمه .
من خیلی وقتا مغرور هستم و واقعا هم ضربه های شدیدی از این ضعف شخصیتی خوردم ، مهم نیست چی تو زندگیت داری اما این ویژگی میتونه به سراغت بیاد و دودمانتو به باد بده .
من تو زندگیم نتایج زیادی گرفتم و گاهی هم مغرور شدم که نه من باعثش شدم ، درسته خدا و کائنات و آموزش های استاد و … بودن ولی مممنننن اگه نبودم …
من کی هستم ، من رو کی آفرید ، قبل از من مگه منی وجود داشت ، چه تلاشی کردم که الان وجود دارم ، خدای من باعث شده که من وجود داشته باشم و هر عملی که انجام میدم ، هر فکری که به ذهنم میرسه همه کاره خداست ، همه هدایت خداست ، همش از خداست ، وقتی یه همچین تفکری داشته باشم دیگه ترسی ندارم از نتایج عملکردم چرا که میدونم خداوند وعده حق رو داده ، وعده اجابت خواسته ها ، ادعونی استجب لکم .
ایده ای به ذهنم میرسه ، تمام وجودم پر از ترس و تنش میشه که نه ، این نمیتونه کارساز باشه و میخوام مقاومت کنم یا حتی در شرایط سخت میخوام کاری رو انجام بدم و به زور خودم رو وادار میکنم همه اینا دلیلش کنترل خود و منم منم کردن هاست ، همش دلیلش همون باور هایی هست که خدایی نیست ، از منبع پاک نیست ، از زیبایی نیست .
عملی که بعد از احساس خوب بیاد از خداست گرچه همه چیز از اونه ، که استاد اشاره میکنه که خداوند تو قرآن میگه من میتونم مکارترین باشم ، میتونم ظالم ترین باشم ، درواقع میتونم اونی باشم که تو میبینی ، تو باور داری .
وقتی که من همه چیز رو از خودش ببینم به قول خانم شایسته این زرنگیه و بار های روی دوشم سبک میشه ، وقتی که خودم رو بهش بسپرم و برم تو بغل خدا اون منو به راحتی و آسانی به هر جایی که بخوام میبره .
ممنون از اینکه راه درست رو به من یاد دادی استاد و من هر بار این تغییر رو دارم در وجودم حس میکنم .
یه روز که کامنت نمیزارم احساس میکنم دارم از مسیر خارج میشم ، مثال همون ماشینی که تو جاده ای و خوابت میبره و آرام آرام به سمت کنار جاده میل میکنی و میری روی دست انداز های کنار جاده و ماشین میلزره دقیقا همین حس بهم دست میده .
من گاهی فکر میکنم علاقم به کامنت نوشتن به خاطره تایید طلبی هست و چون میخوام روی این ضعف شخصیتی کار کنم گاهی با اکراه این کارو میکنم .
اما میخوام دلی باشه و بنویسم حتی اگر به خاطر تایید طلبی باشه ، اتفاقا تایید طلبی در این مورد خوبه چون باعث رشدم میشه ، من تو این مدت که تو سایت کامنت میزارم خیلی از لحاظ روحی بهتر شدم ، خیلی قوی تر شدم ، با اعتماد به نفس تر شدم ، خالق تر شدم .
چه اشکالی داره یکی از آیتم های انگیزاننده ی من همین بحث تایید طلبی باشه ، این ویژگی بالاخره یکی از خصوصیات انسانیه منه و من دوست دارم کسی منو تایید کنه کی از شما بهتر استاد ، کی از دوستانم در این سایت بهتر ، البته باید تعادل داشته باشم و این باعث نشه من از خودم فاصله بگیرم .
حتی تو بیزینسم همین ویژگی تایید طلبی باعث میشه با همه وجود کارمو انجام بدم و آخره وقت با ذوق و حس مهم بودن برم به آقای مهندس بگم ببین این کار هارو انجام دادم ، ببین از بین همکارای دیگه من بهتر عمل کردم ، به نظرم تا جایی که تایید طلبی به من آسیب نزنه و حتی گاهی هم باعث رشدم بشه خیلی ام خوبه .
اگر بتونم مثل اون سگه تو انیمیشن گربه چکمه پوش احمقانه مثبت فکر کنم میتونم از هر چیزی استفاده کنم برای شادی ، لذت و پیشرفت .
خدایاشکرت
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
نکاتی که از فایل استاد دریافت کرده ایم :
– زمانی که موقعیت خوبی از نظر ثروت یا موفقیت و……به دست می اوریم هیچگاه نباید مغرور شده و نتایج ان را به خودمان نسبت دهیم. بلکه همواره باید با فروتنی در مقابل خداوند بدانیم که او ما را با قوانین ثابت و بدون تغییرش به این مسیر هدایت کرده همان گونه که مار ا از کودکی تا به حال حفظ کرده و همواره هدایتگر و حامی ما بوده است.
– از هر چیزی که بترسیم حتما برای ما اتفاق خواهد افتاد . پس یک بار برای همیشه بر ترسهای خود غلبه کرده و بدانیم که تمام ترسهای ما توهمی است که ذهن ما ساخته است و با مواجه شدن با ان متوجه می شویم که ترسناک نبوده و با غلبه کردن بر ان ظرف وجودی ما بزرگتر می شود و رشد می کنیم. جهان فرکانس ما را دریافت خواهد کرد و اگر بترسیم حتما با ان موارد ناجالب مواجه می شویم.
– مسیر زندگی کاملا بستگی به زاویه دید ما داشته اگر ان را اسان و لذت بخش ببینیم برای ما اسان و لذت بخش می شود.اگر با تمرکز بر نکات منفی شکایت و غر زدن ان را سخت ببینیم برای ما سخت می شود.
– افرادی که خوش بین بوده تمرکز انها بر روی نکات مثبت و زیبایی ها است همیشه به افراد شرایط و موقعیتهای خوب هدایت شده و می توانند رفتار منفی افراد را به نفع خود به سمت مثبت برانگیخته کرده و اتفاقات خوب را برای خود رقم بزند.
– زندگی مسیر لذت بخشی است که باید با تمرکز بر زمان حال و نعمتهای کنونی که در اختیار داریم از ان بهره برده و همیشه در فکر رسیدن به خواسته ها و زمان ان نباشیم و نعمتهای کنونی خود را دیده و سپاسگذار ان باشیم. وقتی به درستی به نعمتهایی که خداوند به ما عطا کرده توجه می کنیم می بینیم که ما بدون داشتن خواسته هایمان بسیار خوشبخت هستیم.
– اگر زاویه نگاه خود را تغییر داده و سپاسگذار باشیم دنیا روی زیبایش را به ما نشان خواهد داد.
– هیچگاه بر روی عقلمان حساب نکرده و اجازه دهیم خداوند با الهاماتش ما را به مسیر خواسته یمان هدایت کند.
خدایا شکرت
عاشقتونیم
سلام به استاد عزیز
سلام به دوستان خوب خودم
فایل زیبایی بود و نکته های عالی از این فایل من یاد گرفتم
آنها را اینجا من برای خودم بنویسم تا همیشه بیاد داشته باشم و آن ها را در زندگی خودم بکار ببرم و زندگی آسان و خوبی را برای خودم بسازم
کبر و غرور داشتن
منیت داشتن
من من کردن ها
خودم می توانم
خودم بهترین هستم
خودم عالی هستم
همه اینها نشان از کمبود عزت نفس و عدم شناخت خدای خودم و نداشتن باورهای توحیدی در درون من است
یادم باشد که من هر چه هستم بخاطر و واسطه خدای مهربان خودم هستم
یادم باشد که من با تکیه به قدرت برتر این جهان و با داشتن یک پشتیبان قوی است که می توانم به راحتی مسیر خودم را طی کنم
حال خوب داشتن
توجه به نکات مثبت
احساس امید و خوب داشتن
بزرگترین درس هایی است که از این فایل یاد گرفتم
هر چه بیشتر روی خودم و این باور کار کنم من موفق تر هستم
من شادتر هستم
من آرام تر هستم
حال من خوب تر است
نکته زیبای دیگر است که همیشه قدر نعمت های خودم را بدانم
همیشه از آنچه که دارم سپاسگذار باشم و بدانم که اگر آنها نبودند چقدر من برای داشتن آنها باید تلاش می کردم
این درس دیگر هم برای من عالی و بزرگ است که همیشه مثبت نگاه کنم
همیشه حال خوب داشته باشم
همیشه خدای خودم را در همه امور زندگی خودم جاری بسازم
همیشه روی خدای خودم حساب کنم و لاغیر
همیشه دنبال بهتر شدن روند زندگی خودم باشم
از لحظه خودم و از زندگی خودم لذت ببرم
این ها بزرگترین درس هایی است که می توانم همیشه و همیشه در همه لحظات زندگی خودم بکار ببرم و از آن استفاده کنم و حال خوب را به راحتی برای خودم بخرم
در نهایت و بصورت خلاصه می توان این را گفت که باید و باید همیشه سپاسگذار و قدردان خدای مهربان خودم باشم
سپاس از خدای مهربان خودم
سپاس از خدای زیبایی ها
سپاس از خدای مهربانی ها
سپاس از خدای فراوانی ها
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به استاد عزیزم که با کلام زیبا و الهیش زندگی من رو متحول کرد . سلام به مریم خانم شایسته که نماد و الگوی یک زن قدرتمند ، مستقل و خود ساختست
و سلام به تک تک اعضای این خانواده ی صمیمی.
استاد مثل همیشه باید تک تک حرفاتون رو با طلا بنویسم. من این انیمیشن رو یکی دو هفته پیش دیده بودم خیلی فان و جالبه و تنها نکته ای که توی این داستان بهش توجه کرده بودم این زیبا بینی سگه بود که انقدر واضح بود نمیشد بهش توجه نکرد اصلا.
الان که صحبت های شما رو شنیدم اولین چیزی که ذهنم رو درگیر کرد این تفاوت بینش بین من و شما بود. شما توی هر لحظه و در هر چیزی دارید دنبال قوانین میگردید . باورهای قدرتمند کننده و قوانین رو توی هر چیزی جست و جو میکنید و هر لحظه با نگاه کردن به هرچیزی برای خودتون تکرار و تکرار میکنین و اون رو تثبیت میکنید و هر لحظه واسش مثال های کوچیک و بزرگ پیدا میکنید تا بیشتر و بیشتر باورتون بشه. به نظر من این کاری که شما میکنید و من توی ویدیو های مختلف که میزارید دیدم اهمیت خیلی بالایی داره.
خیلی مهمه که من وقتی به خودم تعهد میدم که این مسیری که شما رفتید رو برم و با تمام وجودم تغییر کنم و هر لحظه خودمو توی مسیر درست نگه دارم بتونم هرچیزی رو تبدیل کنم به یک مثال ، یک مصداق که قانون رو به من یاداوری کنه و منطق های قوی تری برای پذیرشش توی ذهنم بسازه و برای خودم درکی از هر موضوع و هرچیز بسازم که باورهای قدرتمند کننده ی من رو قوی تر کنه.. این کار باعث میشه به جز وقت هایی که مینویسم به جز زمان هایی که فایل گوش میدم و یا با خودم صحبت میکنم در هرلحظه و در هرجایی و هر شرایطی درحال ساختن باور برای خودم باشم و قوانین رو به خودم یاداوری کنم.
باعث میشه من به هر اتفاقی برچسبی بزنم و معنی ای بدم که به من کمک میکنه. باعث میشه که هر چیزی که میبینم و میشنوم یه منطق قوی باشه واسه محکم تر شدن باورهای قدرتمند کنندم و من رو با یاداوری قوانین توی صراط مستقیم به سمت خواسته هام زیبایی ها و لذت ها نگه داره.
همونجوری که ایجاد عادت توجه به زیبایی ها این کارو با ما میکنه که هر لحظه با نگه داشتن توجهمون روی خواسته هامون و اعراض از نا خواسته ها فرکانس مارو تنظیم میکنه
استاد من این رو با تموم وجودم درک کردم که اتفاقات به خودی خود معنایی ندارن! این ما هستیم که روی اون ها برچسب میزنیم و با طرز تفکرمون بهش معنا میبخشیم و دقیقا همون رو هم تجربه میکنیم. مثلا من یک معامله دارم و به خاطر یک اشتباهی که میکنم معاملم بهم میخوره میتونم بشینم هفته ها و روزها خودمو سرزنش کنم. میتونم بگم یه درس خیلی عالی یادگرفتم این مقدمه ای بود برای یادگرفتن این درس و انجام معامله ای بزرگ.
به نظر من هرچیزی هرچقدر هم به ظاهر بد باشه به چشم همه یه جنبه ی مثبت داره که اگه بتونیم توی هر رویدادی جنبه ی مثبتش رو پیدا کنیم و بهش توجه کنیم نتایج ما از بقیه متفاوت میشه.
موضوع بعدی که توی صحبتاتون خیلی جای فکر کردن داشت ترسه..
من از بچگی روی این موضوع خیلی حساس بودم یعنی حاضر بودم بمیرم ولی زیر بار تهدید و یا حرف زور کسی نرم و خدا میدونه که هربار همه چیز به نفع من تموم میشد وقتی نمیزاشتم ترس به رفتارم حکم کنه.
مثلا یه بار مدرسه بودم با بچه ها کلاس دعوام شد و من موبایل همراهم بود. موبایل بردن ممنوع بود خیلیم سخت میگرفتن سر این موضوع با اینکه تهدیدم کردن کوتاه نیومدم و گفتم تهش اسنه که اخراج میشم دیگه! اخراج شم بهتره اینه که به خاطر ترس کوتاه بیام با ذلت.. دقیقا هم یادم نیست سر چی بود. بچه ها رفتن به مدیرمون گفتن ، معاون اومد کیف هارو گشت مال منو دوستمو. با اینگه گوشیم توی کیفم بود هرچی گشتن پیدا نکردن ولی گوشی دوستمو بردن.
از مثال های اینجوری خیلیییی توی بچگیم دارم که خیلی وقتا از ترس دست و پام میلرزید ولی انجامش میدادم و همیشه هم نتیجه مثبت بود واسه من
اما الان با به وجود اومدن باورهای محدود کننده بیشتر این ترس توی وجود من رخنه کرده که باعث میشه بعضی جاها نتونم عمل کنم. اما امروز با دیدن این فایل با خودم گفتم ته تهش اینه که میمیرم دیگه. بزار بمیرم ولی از روی ترس از کاری عقب نشینم و اون اهرمی که انگاری از بچگی توی ذهنم ناخوداگاه شکل گرفته بچد دوباره قدرتمند شد و به خاطر این موضوع از شما سپاسگذارم که با حرفاتون چقدر الهام بخش شاگردهاتون هستید.
استاد اگر من بتونم رها و تسلیم باشم و انقدر این جهان رو جدی نگیرم ، انقدر الکی همه چیزو بزرگ نکنم ، موقعیت هارو انسان هارو ، شرایط رو ، و فقط لذت ببرم و سپاسگذاری کنم همه چیز ساده و اسون میشه. این خودم هستم که همه چیزو سخت میکنم. با برچسب بد زدن روی همه چیز با فکر کردن با از عقلم استفاده کردن.
قبلا همیشه دوست داشتم یه شغلی داشته باشم که توش مسائل رو با ذهنم حل کنم و هوش و استعداد خودمو به کار بگیرم و پلن بچینم و نقشه بچینم مثل تو فیلما. اما الان فهمیدم که کدوم عقل؟؟ کدوم هوش؟؟ مگه ما عقل و هوشی هم داریم؟؟ تمام چیزایی که میدونیم و ذهنمون باهاش پردازش میکنه همون چیزاییه که کل زندگیمون دیدیم و شنیدیم.. چی میدونیم جز چیزی که خداوند خواسته ما بدونیم و بهمون نشون داده
چی میدونیم جز یه مشت خزعبلات که توی مغزمون کردن کسایی که خودشون هم هیچی نمیدونن توی کوچکترین مسائل روزمره ی خودشون موندن!!! من حتی نمیدونم الان به جز توی اتاقم چه اتفاقاتی داره میوفته بجز چهار دیواری اتاقم چیزی نمیبینم چجوری میخوام نقشه بکشم و پلن بریزم و از ذهنم کمک بگیرم. استاد وقتی به این چیزها فکر میکنم واقعا احساس عجز میکنم. واقعا میفهمم که من بدون خدا هیچی نیستم.
اون که از همه چیز در هر ثانیه اگاهه همه چیز تحت اختیار و کنترلشه و بر هر چیزی قادر و توانمنده اون برای من برنامه میچینه ، پلن میریزه ، همزمانی ها رخ میده ، من رو توی زمان درست در مکان درست قرار میده ، مهر و اعتماد به من رو به دل مشتریام میندازه ، اونه که همه ی کارهای منو داره انجام میده من از خودم هیچی ندارم به جز یه مشت باور اشتباه و یه مشت مزخرفات که کردن توی ذهنم. اگه اون هدایتم نمیکرد حتی مسیرمم پیدا نمیکردم ، حتی نمیفهمیدم دارم مسیر اشتباه میرم. هرچی که دارم از اون دارم.
چند روز پیش تو ماشین نشسته بودم پنجرمم پایین بود. یهو یه تیکه سنگ با شدت بالا خورد توی شیشه ی عقب که اگه یه وجب جلوتر خورده بود توی صورت من بود و فقط خدا میدونه چه بلایی سرم میومد کور میشدم بینیم میشکست گونم میشکست نمیدونم. فقط میدونم خدا هر لحظه و هر ثانیه داره منو از خطرات حفظ میکنه. خیلی اتفاقات هم میوفته که حتی من نمیفهمم.. ولی استاد با تموم وجودم درک میکنم وقتی میگید من هیچی از خودم ندارم.
تا زمانی که از عقلم سعی میکردم استفاده کنم هیچی نداشتم. هیچی درست پیش نمیرفت بعد از کلی که پلن میچیدم که چجوری کارمو پیش ببرم به یه روز نمیکشید یه اتفاقی میوفتاد که همش از ریشه نابود میشد. اما به محض اینکه گفتم بهترین برنامه ریز خداست و همه چیزو به دست اون سپردم زندگی من از این رو به اون رو شد. من نمیدونستم یه ساعت دیگه میخوام چیکار کنم و چه اتفاقی نیوفته ولی وقتی به تک تک معامله هام نگاه میکنم انگاری یکی با دقت بالا واسش پلن و برنامه ریخته انگاری همش یه نقشه بوده هیچکس باورش نمیشه میگن چجوری برنامه ریزی کردی همچین چیزی رو چیدیییی به خدا که من نیچکاری جز توکل تسلیم بودن نمیکنم و وقتی این کارو مسکنم همه چیز طبق برنامه ی خدا دقیق و زیبا پیش میره و در اخرش که همه چیز معلوم میشه همه انگشت به دهن میمونن.
استاد این نزدیکی به خداوند رو و این مسیر پر از لذت و اسون رو مدیون شما هستم که انقدر قشنگ با کلام ساده و زیبا و هدایت بخشتون قوانین این جهان رو برای من قابل درک کردید و باعث نزدیکی روز افزون من به خداوند شدید نزدیکی ای که درهای ثروت و نعمت رو به بروی من باز کرد… سپاسگذارم…
به نام خدای بخشنده بخشایشگر
الهی به امید خودت زیبای دلم
سلام به استاد عزیزم و مریم بانوی زیبایم
سلام به همه دوستای توحیدی ام
من تقریبا 9 ماه پیش این فایل دیدم و گوش کردم و امروز کامنتم خوندم که در 13 مرداد نوشته بودم وقتی بهش توجه کردم دیدم چقدر از لحاظ فرکانسی تغییر کردم چقدر از مسائل که اون روزها برام مهم بوده دیگه الان برام کم رنگ و یا رنگ باخته ولی هنوزم دارند سعی میکنند از مسیر منو منحرف کنند و این منم که باید حواسم باشه که میخام در مسیر درست لازم یا اینکه اجازه بدم ترسها بر من غلبه کنند ، میخام به خدا اعتماد کنم ، میخام بزرام اشتباهات گذشته زندگیمو تحت تاثیر بزاره یا باید همه رو رها کنم و ازشون درس بگیرم،
استاد خداروشکر هم از لحاظ افکار و باورها و اوضاع مالی خیلی از قبل رشد کردم از 9 ماه پیشم، مخصوصا از لحاظ احساس لیاقت من دیگه اون مریم قبل نیستم ، امروز این فایل هدایتی من بود تا به من خیلی نکات یادآوری کنه ،
ایمانت به خدای واحد حفظ کن
اعتماد داشته باش به خداوند
از ترسهات فراتر باش شجاعانه با توکل بر خدا برو تو دل ترسهات
از نجواهای ذهنت عبور کن ، فقط دارند انرژیت میگیرند
نسبت به زندگی ات خوشبین باش ، تو الانم زندگی خوبی داری داشته هاتو ببین، در یک خانواده خیلی خوب با انسانها های عالی داری زندگی میکنی، در یک حیات هزار متری ، پر از درختان میوه پر برکت و زیبا و پاک، مرغ و خروس های زیبا که تخم مرغ برات تامین میشه ، گوسفندان پر برکت که از گوشت و پشم و شیر اونها استفاده میکنی، هوای پاک مکان زندگیت که بوی بهشت میده، زمین های کشاورزی پر برکت که از هرچیزی که بخوای برات محیا کرده در تمام فصول سال داری از برکات خداوند استفاده میبری، خداروشکر شغل خیلی خوب و عالی داری معلمی که پر از زیبایی و عشق هست ، مهارتهای عالی که در کارهای سیستمی داری، همکارهای بسیار خوب و مهربان،کلاس زیبا و پر از امکانات عالی ، شیوه های عالی تدریس که بهت الهام میشه ،آدمهای خوبی که تو رو همراهی میکنند تا مدرسه، راننده شخصی که تو رو میبره تا مدرسه، همه و همه از لطف و مهربانی تو هست ای خدای مهربان و من هیچم و هیچی از خودم ندارم ، همین خودم هم از تو هستم ای خدای بخشنده مهربان
خدایا هرچه دارم از آن توست بابت تمام آنها ازت بی نهایت سپاسگزارم
خدابا در این فایل بهم گفتی در رشد باشم، و تغییر و مسیر الهی ات را ادامه بدم با عشق و پیوسته ازت ممنونم
خدایا بهم گفتی غرور منو نگیره از این پیشرفتم ، از این نعمتهایم ، خدایا من هرچه دارم از توست تو بهم دادی لیاقت داشتنه آنها و بیشترش بازم بده خدایا ازت بازم ممنونم و سپاسگزارم منو لایق داشتن آنها کردی در صورتی که من هیچ بودم و هستم در درگاه تو
خدایا ازت ممنونم چشمانم را به داشته هایم باز کردی و اونها را واضح تر نمودی ، خدایا بهم گفتی هیچ کسی ذره ای در زندگی ام تآثیر نداره و من خالق شرایطم هستم ، خدایا بهم گفتی با جان دلم به آموزه های استاد عزیزم گوش کنم و عمل کنم ، خدایا شکرت
چند لحظه پیش که مادرم صدایم کرد رفتم … تلویزیون خانمی این شعر میخوند، که توجهم جلب کرد
خدایا ازت ممنونم که بهم گفتی همه چیو بسپار به خودت
لاحول ولاقوه الا بالله
….
.
و در پایان کامنتم صدای زیبای اذان که از مناره مسجد به گوش میرسه
خدا بزرگ است خدابزرگ است ،و گواهی میدم جز او خدایی نیست او بی همتا و یکتاست.…
خدایا شکرت به خاطر این هم زمانی های ناب و پاک و الهی ات ، خدایا ممنونم همیشه باهام هستی،شکرت
سلام استاد عزیزم و مریم شایسته عزیز
عجب فایلی بود این فایل! عالی بود:) این فایل را باید بارها دید و هر بار قانون را تکرار کرد
نکته اول
شروع داستان با مرگ گربه چکمه پوش است که 9 تا جون داشته
نکته جالب در بخش اول این بود که تمام مواردی که در گذشته باعث مرگش شده بود، زمانی بوده که غرور و منیت وحشتناکی داشته است و احساس آسیب ناپذیری داشته است، بی نهایت مغرور شده است و فکر کرده راهی برای شکستش نیست و این فکرش باعث شده همانجا شکست بخورد
نکته استاد: هر چقدر ما در مقابل خداوند فروتن هستیم به همان اندازه سرمان جلوی بقیه بالا است.
اسیر تو از هشت خلد مستغنی است
غلام کوی تواز هر دوجهان آزاد است./
بی مغز بود سر که نهادیم پیش خلق
دیگر فروتنی به در کبریا کنیم.
(سعدی)
به قول مولانا که می گوید
عشق، از اول چرا خونی بُوَد؟ تا گریزد آنکه بیرونی بُوَد
چرا عشق از همان آغاز ظهور خود، سفاک و خونریز است؟ برای اینکه بیگانگان و نامحرمان عشق، دست از این بازی بردارند و فرار کنند.
عشقَ، عاشقان صادق را طلب می کند، نه آن کسانی را که هوس های آنی را را با مقولیه والای عشق در آمیخته اند.
اگر عشق از همان آغاز، خونریز و سرکش نبود هر آدم بی سر و پایی، هوس های مبتذل خود را رنگ عشق می زد و خود را در صف عاشقان قرار می داد.
وقتی این فایل را دیدم بیشتر به معنی کلمه توحید رسیدم و دلیل اینکه شما اینقدر در این زمینه پایدار هستید را فهمیدم اینکه شما در این عشق به خداوند پایبند هستید و همیشه در هر مقوله ای نقش خداوند را پر رنگ می بینید شاید اگر من این انیمیشن را می دیدم اینقدر به نکاتی که شما روی آن تاکید داشتید نمی رسیدم و دلیل آن این است که اینقدر نقش توحید در وجود شما پر رنگ شده است که در هر داستانی دنبال رنگ خداوند هستید.
صِبْغَهَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَهً وَ نَحْنُ لَهُ عابِدُونَ آیه 138 سوره بقره
با پاک شدن از رنگ تعلقات به رنگ خدایی درآیید و کیست از خدا نکوتر در رنگ آمیزی؟ و ما تنها عبادتگران اوییم.
ای بنده اگر تو خواجه بشناختیی
دل را ز غرور نفس پرداختیی
گر معرفتش ترا مسلم بودی
یک لحظه به غیر او نپرداختیی
نکته دوم
ترس از مرگ گربه چکمه پوش که باعث شد خودش را به یک گربه خانگی نزول بدهد و توانایی های خود را فراموش کرد تا خطر نکند مبادا آخرین جانش را از دست بدهد در حالیکه این کار او همان مرگ بود ولی به شکل دیگر
نکته استاد: زمانی که با یک مشکل روبرو می شویم و یک شرایط سختی برامون به وجود می یاد یا کلا اعتماد به نفسمون را از دست می دیم یا از اون تضاد استفاده می کنیم و پیشرفت می کنیم.
همون تضادهایی که در زندگی هامون به وجود می یاد و آدمهای قوی را برای ادامه راه قوی تر می کنه چون با دیدن تضاد و برخورد با ناخواسته ها، خواسته هاشون براشون واضح می شن و تمرکز می کنند روی رسیدن به میوه تضاد که همون توجه به خواسته هاشون است ولی آدمهای ترسو به جای اینکه با دیدن تضاد تغییر کنند و در جهت خواسته شون حرکت کنند و قوی تر بشوند، دست از تلاش بر میدارندو نزول می کنندو فقط به ناخواسته هاشون فکر می کنند و از همون جنس ناخواسته در زندگیشون بیشتر می شه به جای اینکه از طریق تضاد بفهمند که چی را می خواهند و روی آن تمرکز کنند و از جهان سپاسگزاری کنند که با نشان دادن ناخواسته به آنها باعث شده که بفهمند خواسته شون چیه و به سمت خواسته شون بروند
نکته سوم: ترس از مرگ
که یاد آن داستان مولانا می افتم که یک نفر با ترس می رود پیش حضرت سلیمان و می گوید امروز عزرائیل با خشم به من نگاه کرد تو مرا با قالی ات به هندوستان بفرست که شاید از دست عزرائیل فرار کنم.
فردای اونروز حضرت سلیمان به عزرائیل می گوید چرا به آن مرد با خشم نگاه کردی و باعث شدی از دست تو به هندوستان فرار کند و عزرائیل گفت من با تعجب به اون فرد نگاه کردم چون قرار بود که من جان او را در هندوستان بگیرم و وقتی او را در این شهر دیدم تعجب کردم
نک ز درویشی گریزانند خلق
لقمهٔ حرص و امل زانند خلق
ترس درویشی مثال آن هراس
حرص و کوشش را تو هندستان شناس
در اینجا مولانا نتیجه گیری می کند و صفت حرص و آز و آرزوهای دور و دراز را نکوهش می کند و می گوید مرم به خاطر این از درویشی گریزان هستند که اسیر آز و آرزوهای دور و دراز هستند هستند
و ترس از فقر هم مثل ترس از عزرائیل است و حرص و تلاش تو هم مثل هندوستان است همانطور که آن شخص سعی کرد خودش به وسیله باد به هندوستان برسونه تا از مرگ فرار کنه ولی گرفتار مرگ شد. انسانها هم تلاش می کنند فقر را با سعی و تلاش بیهوده و زیاد از بین ببرند ولی چاره کار این نیست همانطور که مرگ هم با ترس از مرگ از ما دور نمی شود.
به جای اینکه به دنبال آرزوی دور و دراز باشیم از لحظه مون لذت ببریم
نگاه زیبابین را در خودمون ایجاد کنیم
نکته چهارم
این قسمت، نقشه خوانی مسیر ستاره آرزوها توسط افراد است هر کدام طبق روحیات و ویژگیهایشان آن نقشه را می بینند.
یاد توضیحات استاد در مورد ستاره قطبی افتادم که استاد گفتند می خوان به ما یاد بدهند که چطور از یک جنگل زیبا به آسانی مسیر زندگی مان را پیدا کنیم و چطور آسان بشیم برای آسانی ها
و دقیقا اینجا سگ قصه که کانون توجهش به نکات مثبت بود و با خودش در صلح بود به همان جهت هدایت می شد یعنی مسیر زیبایی ها و آسانی ها و مسیر سنگلاخی که دیگران دیده بودند را به صورت جاده های زیبا و پر از گل و زیبایی می دید و به آسانی به جاهای زیبا هدایت می شد و راحت مسیر را برایش باز می کردند چون در مسیر لذت می برد و به زیبایی ها توجه می کرد.
پس دنیا اونجوری می شه که ما داریم به آن نگاه می کنیم به قول ملک الشعرا بهار
نگر جز خوب صد درصد نبینی
که گر بدبین شوی جز بد نبینی
چو نیکو بنگری در ملک هستی
بغیر از جلوه ایزد نبینی
ز نابخرد جهان را روز تیره است
نگر تا روی نابخرد نبینی
حقایق را ز چشم دیگران بین
که گر خودبینشوی جز خود نبینی
مسلم شد مرا کز حسن نیت
بغیر از حسن پیشامد نبینی
دد و دیوند خودبینان مغرور
همان بهتر که دیو و دد نبینی
نکته پنجم
وقتی ترس بر ما غلبه می کنه انسان فریز می شه انگار هیچ کاری نمی تونه بکنه
نکته ششم
غرور باعث شد که گربه چکمه پوش همیشه تنها باشه و گربه خانم هم نمی تونست تا وقتی که او اینقدر عاشق خودش باشد با اون آدم مغرور وجودش رقابت کنه
همیشه غرور باعث مرگ گربه چکمه پوش می شد
بزرگان نکردند در خود نگاه
خدا بینی از خویشتن بین مخواه
عطار نیشابوری
چون زلف بتان، شکستگی عادت کن
تا صید کنی هزار دل در نفسی
ابوسعید ابوالخیر
نکته هفتم
اگر شجاع باشی جهان به تو تعظیم می کنه اگر بترسی همه به تو آسیب می رسانند
نکته هشتم
نعمتهایمان را ببینیم و به داشته هامون توجه کنیم و سپاسگزار باشیم
نکته نهم
نعمتهایی که ما داریم همیشه توسط کسانی که آن نعمتها را ندارند، مورد توجه قرار می گیرد. پس به این فکر کنیم که امکان داره هر کسی آرزویش این باشد که نعمتهایی که ما داریم را داشته باشد. پس سپاسگزارتر باشیم.
نکته دهم
خوش بین بودن و دیدن اتفاقات از جنبه ای که زیبا به نظر برسد.
این قسمت داستان منو یاد یک مشکلی که برای خانه مان افتاده بود انداخت که اتفاق خوبی نبود ولی همون اتفاق و تضاد باعث شده بود که ما خانه مان را به خانه ای بهتر تغییر بدهیم وقتی من این اتفاق ناخوب را تعریف می کردم دوستم می گفت این اتفاق به نظر خیلی منفی است ولی تو جوری تعریف می کنی که خیلی مثبت به نظر می رسد:) و جالبه این قسمت منو یاد فایل 12 کشف قوانین انداخت که ما انتظارات مثبت داشته باشیم تا همون اتفاقات برامون بیافته
و نکته یازدهم
در زمانی که اتفاقات جالب پیش نمی ره امیدمون را از دست ندهیم
در زمانی که اتفاقات خیلی خوب پیش می ره ایمانمون را حفظ کنیم و فروتنی مون را حفظ کنیم
شود زیادت شادی و غم شود نقصان
چو شکر و صبر کنی در میان شادی و غم
ز شکر گردد نعمت بر اهل نعمت بیش
به صبر گردد محنت بر اهل محنت کم
” انوری ”
نکته دوازدهم
داشتن دو دکمه در وجود ما وجود دارد دکمه عقل و هوش و دکمه هدایت
حواسمون باشه به محص اینکه روی عقل حساب می کنم دکمه هدایت خاموش می شود.
نکته سیزدهم
هر چه در مقابل خدا ناتوان تر بشی و اعتبار همه کارها را به او بدهی دستاورد بیشتری خواهی داشت
تکبر در مقابل خداوند بلای جان می شود
فروتنی است دلیل رسیدگان کمال
که چون سوار به منزل رسد، پیاده شود.
صائب تبریزی
روی هدایت خداوند حساب کنیم و هر لحظه به خودمان یادآوری کنیم که هر چه داریم از خداوند است.
خداوند در قرآن می فرمایند به اندازه ای که سپاسگزار منی ظرفت را بزرگتر می کنم
نعمت شود زیاده به قدر زبان شکر
نخلی است این که ریشه آن در دهان توست
” صائب تبریزی ”
نکته آخر
هیچ جادویی لازم نیست می تونیم در همین لحظه از زندگیمون لذت ببریم
باز هم بابت این فایل بسیار زیبا و آموزنده ممنونم واقعا لذت بردم
همیشه سلامت و شاد باشید
به نام حضرت دوست که همه و هیچ در دست اوست️
سلام به استاد نازنینم و مریم جان عزیز
چه قدر همه ما خانواده عباسمنش خوشبختیم که در مدار شنیدن این آگاهی ها هستیم
چه قدر ممکنه که این چهل دقیقه عمق داشته باشه به خدا که به اندازه چهار هزار سال زندگی ارزش داشت این فایل،چند بار باید گوش داد بهش ،چه قدر باید پلی کنی و استاپ واسه این که بشه درک کنی جملاتشو،مثلا این جمله که جهان بوی ترس شما رو میفهمه،یک نفر بیاد قیمت بزاره رو این جمله مگه میشه ?وقتی خود این جمله اساس خلق هر شکلی از ثروت هست،یا جمله هایی که استاد درباره خداوند میگه در باره بخشیدن اعتبار هر چیزی به خدا من وقتی به این جمله ها گوش میکنم به یاد شعر حضرت حافظ میافتم((تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز)) و چه قدر استاد استادانه از میان برخواسته و اعتبار همه چیز رو به خدا میده در نهایت فروتنی که در این فرصت یکباره بندگی هر کس سرش رو خم تر کنه بالاتر میره ️
این جمله ها رو ارزشش رو منی درک میکنم که برای سالهایی طولانی در انفرادی ترس حبس بودم خوب درک میکنم من میدونم که در ترس و در یاس زندگی مطلقا وجود نداره
منی ارزش هدایت رو درک میکنم که زیر بار بی اعتمادی و دوری از خدا روحم و جسمم تکه تکه شده بود
منی که با اون مژگان خدا ناباور زندگی کرده و حالا داره با مژگانی زندگی میکنه که همیشه در حال حرف زدن با خداشه و حاضر نیست این لذت رو با هیچ چیز دیگه ای در زندگیش عوض کنه درک میکنه که این فایل گنجه یه گنج بزرگ
حالا که میتونم این آیه ((مؤمنان واقعی کسانی هستند که نه ترسی بر آنهاست و نه اندوهی)) رو یکبار به خودم بگم به جای اینکه یه بسته قرص ارمبخش بخورم که از طپش قلب و صدتا کابوس شبانه جلو گیری کنم و اتفاقا اثر بخشیش بیشتر از اون دارو هاست و البته به این دلیل که من باور دارم این ایه رو میام و مینویسم که این فایل قابلیت قیمت گذاری نداره
هر چه قدر بخوام بنویسم نه حرفام تمومی داره نه حق مطلب رو میتونم ادا کنم
فقط استاد عزیزم وقتی دارم نعمتهای زندگیم رو میشمرم همزمانی زنده بودنم با زنده بودن شما رو که منجر به رهایی من از اون تاریکی به نور شد رو چند بار میشمرم️
در پناه خداوند بزرگ ،آرام ترین باشید که آرامش نشانه اعتماد به خداست