درس‌هایی از انیمیشن گربه چکمه پوش - صفحه 4

794 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سمیه زحمتکش گفته:
    مدت عضویت: 1624 روز

    به نام خداوند بخشاینده مهربان

    اوست خدایی که شمارا در خشکی ودریارسیر میدهد تا آنگاه که در کشتی نشینند وباد ملایمی کشتی را به حرکت آرد وشما شادمان وخوشحال باشید که ناگاه باد تندی بود وکشتی از هر جانب با آمواج خطر درافتد خود را در ورطه هلاکت ببیند آن زمان خدارا به اخلاص وفطرت بخوانید که:

    بارالها مارا از این خطر هرگاه نجات بخشی دیگر همیشه شکر وسواس تو را خواهیم کرد

    پس از آنکه نجاتشان دادیم باز در زمین به ناحق ستمگری کنند

    ای مردم بدانید شما هرظلم وستم کنید منحصرا به نفس خویش کنید درپی متاع فانی دنیا آن گاه درآخرت که به سوی ما بازمی‌گردد شمارا به آنچه کرده آید آگاه می‌سازیم ؛

    خداوندا توراسپاس به خاطر کلام قرآن که هدایتگر همه انسانها در همه زمان هاست

    خداوندا توراسپاس به خاطر هرنفسم که فرو میرود مود حیات است وچون برمی آید مفرح ذات

    از دست وزبان که برآید کز عهده شکرش به در آید

    یارب برزبان وقلبم جاری شو

    عاشقتم خدا جونم که هدایتم کردی به توحیدی ترین استاد جهان واستاد مریم بانو

    سلام ودرود به استاد توحیدی ومریم گلم

    چقدر این قسمت خس و حال عجیبی داشت برام

    از نعمت هایی که خدا به من بخشیده ومن بنده فراموش کردم که از کجا به کجا رسیدم

    استاد 6ماه پیش هدایت شدم به مقدمه کشف قوانین که روی سایت رایگان بود وبا دخترم چکاب فرکانسی نوشتم وتاریخ زدم

    به سه هفته پیش به طرز اتفاقی رفتم سراغش وهرچی نوشته بودم انجام شده بود

    یعنی اگر ما این نعمت هارا به خودمون یادآوری نکنیم ناسپاس میشیم وگردن کش

    به این درک رسیدم که واقعا باید سپاس گزاری این نعمت های که دادم باشم واز همین جایی که هستم به زیبایی هایش توجه کنم تا جهان من را به جای بهتر هدایت کنه

    باید به خودم بگم سمیع از اون خونه ای که هیچ امکانات رفاهی نداشت اومدی به مکان وخونه بهتر پس شکر گزاری کن

    چقدر شما الگوی عالی هستید برای من

    چون میبینم از همون قم از همون بندرعباس چقدر احساستون خوب بوده چقدر حالتون عالی بوده ولذت میبردید از همون چیزی که بود

    واین همون شکروسپاسگزاری از خداست

    الان هم با وجود همه نعمت ها وثروت هوایی که خداوند. به شما عطا کرده وبهشتی که الان دارید مثل بهشت خداست واون وعده خدا عملی شد براتون چون شما به وعدتون عملی کردید وهزاران نفر را با خدا دوست کردید با خدا آشنا ورفیق کردید

    الان هم در اوج این همه نعمت وازادی مالی ومکانی وزمانی چقدر فروتن هستید وسرتعظیم به درگاه خدا دارید

    چقدر لذت میبرم از شاگرد شما استاد بودن به خودم افتخار میکنم که باخرف های شما توحید شما آشنا شدم وزندگی را از یه نگاه دیگه دیدم نگاه زیباتر نگاه تسلیم بودن نگاه شاکرتر بودن نگاه آسان تر به قوانین خداوند

    هر چیزی که در زندگیم میبینم نتیجه باورهای خودم هست ومن این را پذیرفتم

    وتا احساسم خوب میشه وافکارم مثبت میشه همه چیز برام لذت بخش میشه وبه نفعم میشه

    چقدر باورها نتایج را برای ما متفاوت می‌کنه

    از صبح که بیدار شویم از همون طلوع صبح از همون صدای پرنده از همون هوای خوب شکر گزارباشیم واحساسم خوب باشه به خدا دیدم که تا شب اتفاقات عالی میفته

    یعنی جهان کاری نداره که من از یه اتفاقی حق دارم ناراحت باشم نتیجه احساس بد یا خوب برمیگرده به خودم

    خداوندااز تو میخواهم دراوح همه ثروت‌ها ونعمت ها مرا متواضع کن ودر مقابل تپ سرتسلیم فرود آورند وناسپاس نباشم که به خودم ظلم کرده ام

    هرزمان غرور داشتم با کله خوردم زمین

    هرزمان تسلیم شدم وگفتم خدایا فقط تورادارم همه چیز برام بهشت شد نزدیکانم مهربان تر شدند نعمت رسید

    در قرآن از شیطان که خداونددستور داد همه تعظیم کنند به انسان گفته شده و تنها کسی که تعظیم نکرد شیطان بود و رانده شد به خاطر غرورش و70 هزارسال عبادتش به خاطر غرور ازبین رفت

    ببین غرور چه می‌کنه باما

    استاد چه نکته جالبی بیان کردید:

    وقتی می‌ترسیم جهان بوش را احساس می‌کنه

    وقتی می‌ترسیم فرکانسی از خودم ارسال میکنیم که نزدیکترین افراد به ما هم متوجه میشه ونمیشه تظاهر کنیم که شجاع شدیم ولی از درون بترسیم فرکانس را نمیشه پنهان کرد و متوجه میشن اطرافیان

    آیه 64سوره توبه

    وخدا از آنچه میترسید به سرشما خواهد آورد

    واین قانون است وباید آویزه گوشم کنم به جای ترس ایمانم را قوی تر کنم در معنای واقعی

    چقدر اتفاقاتی که ما فکر می‌کنیم برامون شر هست برامون خیر هست وما متوجه نمیشم ولی بعد مدتی میفهمیم

    خدایا هدایتم کن که از این زندگیم لذت ببرم ومتواضع باشم وبه تو ایمان داشته باشم و تسلیم تو باشم

    حال خود برای اینده ام از دست ندهم واز همین لحظه ام شاد وشکرگزار باشم

    (دکمه هدایت ودکمه قلب ) نکته کلیدی مهم که هدایت خداوند بود برام وسعی کنم همیشه از خدا هدایت بخوام از کوچکترین کارهام تا بزرگترین

    خدایی که یه عمر خدا بوده وحواسش به همه ما هست

    حتما میرم این انیمیشن را میبینم با نگاه جدید

    استاد جان سپاسگزارم که در همه چیز نکات جالب برای ما دارید ونگاه شما به همه چیز متفاوت است

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  2. -
    علیرضا قلیچ گفته:
    مدت عضویت: 941 روز

    سلام استاد عباسمنش و خانم شایسته عزیز

    خیلی خیلی دوست دارم بیام پیشتون و صبح تا شب در مورد این مسائل صحبت کنیم چون واقعا صحبت کردن در مورد این مسائل و قوانین بدون تغییر خدا بینهایت لذت بخش هست.

    جایی که من واقعا برام خیلی خیلی جالب بود البته کُلِش بینظیر بود ولی اونجایی که گفتید شما هم به سمت سگ ها رفتید بدون ترس واقعا نیاز به شجاعت دارد و همینطور ایمان

    ولی اگه شما تونستید انجام بدید پس من هم میتونم انجام بدم نه فقط تو اون زمینه بلکه در همه جنبه ها و موارد زندگیم و اینکه گفتید ما فکر میکنیم اگه به فلان چیز برسیم دیگه چی میشه درسته خیلی خوشحال میشیم ولی نباید الان مون رو احساس شادی و توجه به داشته هامون رو بخاطر اون از دست بدهیم من خودم واقعا خیلی ضعف دارم تواین زمینه و زمینه های دیگر و واقعا باید اصولی مثل شما روی خودم کار کنم بازم میگم الان خیلی خیلی افتضاحم ولی میشود

    خیلی خیلی دوستون دارم خدایاشکرت که هستید و وجود دارید و زمان حیات من با زمان حیات شما یکی هست و میتونم بیام پیشتون

    مرسی که انقدر برامون وقت و انرژی میذارید

    عاشقتونم من.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    نرگس و مهدی گفته:
    مدت عضویت: 3488 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام خدمت استاد توحیدی و خوشتیپم و خانم شایسته ی عزیز

    سلام خدمت دوستان عزیزم

    خدایا شکرت چقدر این فایل فوقالعاده است

    استاد سپاسگزارم بخاطر ضبط این فایل فوقالعاده خیلی بهم چسبید

    این فایل یک صبحانه ی خوشمزه و لذیذی که نوش جان کردم

    دیشب جلسه ی 7 دوره ی راهنمای عملی دستیابی به رویاها رو دیدم و گوش کردم که اونم واقعا فایل فوقالعاده ای هست و تا الان بهترین جلسه ی این دوره است برای من اون فایل هم دقیقا مربوط به این فایله دقیقا در زمان دقیق برای من بوده هماهنگی گوش کردن این دوتا فایل

    توی اون فایلی که دیشب گوش کردم میگفتین من خیلی معتقدم به خداوند و قرآن که دقیقا این فایل فقط داره همین یک جمله ی شما رو باز کرده برام

    خیلی احساسم لطیف شده

    استاد میخوام بگم منم مثل باور دارم که حیوانات میتونن فرکانس مارا دریافت کنن هر احساسی که نسبت بهش داشته باشیم اونم همون جور رفتار میکنه با ما بقیه میگن نه اون حیوونه چیزی حالیش نیست ولی من میگم خالق همه ی موجودات یکیه و مهم فرکانسه همه از یک انرژی شکل گرفتیم به شکلهای متفاوت

    مثال همین سگ که توی این فایل زدید منم تجربه دارم

    استاد اول اینو بگم تجربه ای که داشتین از شهریار اینو بگم که منم توی یکی از روستاهای شهریار زندگی میکنم

    منم از سگ نمیترسم چون درکش کردم که فرکانسه که جواب میده

    چند وقت من صبح ها میریم دوچرخه سواری یه مدتی یکی از دوستام هم خواست که بیاد همراهم بشه وقتی میرفتیم دوچرخه سواری از یه جایی گذر میکردیم که تعدادی سگ بودن نشسته بودن اونجا من همیشه از اونجا رد میشدم سگا فقط نگاهم میکردن و از جاشون تکون نمیخوردن ولی اولین روزی که با اون دوستم رفتیم از اونجا این دوستم خیلی از سگ میترسید و من نمیدونستم که اون میترسه وقتی از اون منطقه ای که سگ بود رد شدیم من راحت رد شدم رفتم پنج دقیقه بعد برگشتم دیدم دوستم نیست بخاطر ترسی که داشت قبل همون سگا مونده بود بعد از یه آقایی خواسته بود که اون سگا رو بزنه که بتونه رد بشه بار دوم دوباره که رد شدیم باز هم من رد شدم همون سگا رفت سمت دوستم و پارس کردن به دوستم و دورش رو گرفتن دوستم از شدت ترس داشت سکته میکرد وقتی من به راحتی رد میشدم تعجب میکرد که چطور اینقدر راحت رد میشی و کاری بهت ندارن بعد اون باهاش صحبت کردم گفتم ببین اونا فرکانس ما رو میفهمین اگر بترسیم ازشون اونا هم کاری میکنن که ما بترسیم ولی اگر برترسمون غلبه کنیم و بریم تو دلش اونا خود به خود آروم میشینن چون میفهمن اینم بهش گفتم که غلبه ای که واقعی باشه، درونی باشه نه الکی

    بعد اینکه باهاش حرف زدم بار سوم که خواستیم از اونجا رد بشیم اونم حرفم رو باور کرده بود و راحت با من رد شد گفت واقعا راست گفتی وقتی نترسیدم هیچ کاری نداشتن باهام و حتی پارس هم نکردن

    چرا باور کرده بود؟

    چون رفتار منو در عمل هم دیده بود فقط حرف نبود

    وقتی تجربه ی خودتون رو گفتین منم یاد این داستان افتادم خواستم این تجربه ی خودم رو با شما به اشتراک بذارم

    بهترین بهترین ها رو براتون آرزو میکنم انشالله که همیشه سلامت وشاد و سعادتمند و در مسیر توحیدی باشید در پناه خدای یکتا

    نرگس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  4. -
    احمد محمدیان گفته:
    مدت عضویت: 1935 روز

    سلام

    الهی شکرت خدا

    چه جنگل زیبای،چه آفتابی،چه هوای،خدایا منم میخوام از صمیم قلبم دلم کشید

    این جهان کوه هست و فعل ما ندا

    سوی ما آید ندا ها را صدا

    چقدر دلم خواست این طرز زیبا بینی رو

    چقدر دلم کشید دیدن زیبای زندگیمو با لنزی که استاد گفت

    واقعا چقدر استاد خوشحال شدم ،داستان در مورد روبه رو شدن با سگ ها رو تعریف کردی

    چون من مثل چی از سگ میترسیدم

    الان شهامت گرفتم چون شما این کار رو کردید تا رس هام ریخت،و یک لحظه گوشه ای از قفسه سینم خالی شد که من دیگه از پس همه چی بر میام من از هیچ کس و هیچ چیز دیگه تو دنیا نمیترسم،و جهان هم سرشو اورده پایین در مقابلم،

    خدایاشکرت درسی که من از این فایل گرفتم نترسیدن بود،اما در مقابل خدا سر بزیر بودن بود،

    خداشاهده استاد من همیشه در مقابل خدا مثل شما عمل میکنم،که اعتبار همه چیز رو بدم به خدا،اما ترس از کاری کردن،حرفی زدن،رفتن به دل ترس ها،بزرگ کردن دیگران،رو دارم هنوزم یکم

    اما واقعا چون خیلی حمله کردم به این ترس هام خوب خیلی کمتر شده اما بعد از دیدن این فایل نمیدونم چم شده که انگاری یکباری بر همه ترس هام چیره شدم،انگار قدرتمندتر از ترس هام شدم،انگ شظد ظار واقعا تا وقتی خدا پشت پناهت هست چیزی برای ترسیدن وجود نداره،ترس نقطه مقابل ایمانه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  5. -
    تانیان پاشایی گفته:
    مدت عضویت: 1006 روز

    به نام الله

    سلام به استاد بی نظیر و مریم عزیزم

    استاد یعنی حتی انیمیشنی که می‌بینید که هدایتی هست . یادم باشه منم بگم خدایا منو به بهترین فیلم یا ویدیویی که قراره بهم کمک بکنه تا بهتر درک بکنم قانون رو هدایت کنه .

    استاد درمورد ترس که حرف زدید دیشب همین اتفاق برای من افتاد . دیشب اولین شبی بود که توی ماشینی که مال خودمه با مادرم رفتیم مهمونی اونم توی شهر کوچیکی که همه همه چیز رو حرف میکنن. و شوهرم هیچی نگفت که مثلاً شبه و نرید و تنهایید . و جالب تر اینکه من اولا نترسیدم که شب تنهایی داریم با ماشین میریم مهمونی . استاد واقعا توی ماشین داشتم به این فکر میکردم که تو تغییر کنی از درون همه چیز امکان پذیره . استاد من دیگه تا میتونم حالم خوبه . تا میتونم هر لحظه توی هر موضوعی از خدا هدایت و نشانه می‌خوام دیگه اون آدم غر غرو و گیربده و ترسوووو نیستم و خدایاشکرت که چقدر حالم خوبه .

    استاد دیشب دم در خونه میزبان که رسیدیم سه تا سگ ولگرد بودن که به قول مامانم سگ نبودن اسب بودن از لحاظ جثه . مامانم هم به شدت میترسید و من گفتم نترس الان اوکیش میکنم و افتادم دنبال سگ ها و سگ ها همشون بدو بدو داشتن میرفتن و منننننن چقدر ذوق کردم با این اتفاق چون من همون آدمی بودم که از چندین متر دور تر سگ می‌دیدم میگفتم اونطرف نریم میترسم و همیشه هم غر میزدم که آه همه جا سگ هست و چقدر زیاده و…. ولی الان خیلی کم سگ میبینم دیشب هم بعد از چندین مدت دیدم که باعث شد خودم رو محک بزنم .

    چون از ترسیدن خیلی اذیت شدم تصمیم گرفتم که من به ترس هام حکومت کنم نه اونا به من .

    چند وقت پیش هم تو حیاط خونمون مار اومده بود و من اصلا نترسیدم یه خوف کوچیکی اومد که اونم به خاطر ذهنیت های قبلی و گذشتم بود .

    Now I’m a brave and strong girl that I proud my self .

    خدایاشکرت به خاطر همه چیز که میبینم . اگه ندیدم من درک نکردم .

    دوستتون دارم استاد و مریم جون .

    در پناه الله یکتا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      حمید حیدری گفته:
      مدت عضویت: 1821 روز

      سلام دوست عزیز

      درود برشما که بر ترسهاتون حمله ور شدید دقیقا اینها تو پرونده ذهن ثبت میشه و جز موفقیت هایی میشکه میشه ازش الگو و استناد گرفت در مراحل بعدی که ایمانمون رو قویتر میکنه که با قدرت و حمایت خداوند قدم برداریم.

      با آرزوی بهترینها از خداوند یکتا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    محمدرضا یکتای مقدم گفته:
    مدت عضویت: 1335 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به کل خانواده عزیزم سایت عباسمنش

    خدا را بی نهایت شاکرم که من رو در مدار دیدن این فایل قرار داد.

    استاد خیلی لذت بردم.به محض اینکه اومدم سایت و دیدم فایل جدید اومده و وقتی اسم فایل رو دیدم با خودم گفتم حتما این فیلم کارتنی چیزی داشت که استاد براش فایل 40 دقیقه ای درست کرده.

    اول زدم فایل دانلود بشه بعد رفتن کارتن رو از اینترنت آنلاین نگاه کردن و با این دید که این فیلم پر از آگاهیی هست شروع کردم با دقت نگاه کردن و واقعا هم پر از درس هستش این فیلم .چقدر لذت بردم از دیدنش و چقدر قانون رو توش تایید کردم .

    استاد در مورد شخصیت خوبه گربه چکمه پوش وقتی دیدم که آدم هر‌چقدر در لحظه زندگی کنه

    هر‌چقدر نترسه و‌بره دنبال ماجراه جوی هاش

    و از زندگی معمولی و‌از محدوده امنش خارج بشه زندگی چقدر لذت بخش میشه چقدر پر برکت میشه چقدر باعث پیشرفت جهان میشه

    چقدر زندگی پر رونق تر وغنی تر میشه.

    وقتی ی لحظه زندگی خودم رو مرور کردم واقعا دیدم که به خاطر ترس به خاطر‌قضاوت شدن

    به خاطر تایید نشدن و‌حرف مردم خیلی از لذت های زیادی رو تجربه نکردم

    این ترس و موندن در منطقه امن باعث کم شدن اعتماد به نفسم شده

    لمس کردم که زمان هایی که زدم توی دل ترسهام چقدر ارزشش رو داشت

    چقدر موفقتر شدم و حالم از خودم بهتر بود و چقدر جهان همون لحظه بهم پاداشش رو داده

    تیکه اول فیلم جدا از غرور و تکبر گربه واقعا از دید معمولی نبودن به خودت ایمان داشتن رفتن به دل ترس هات کیفیت و نتایج زندگیت رو عوض میکنه.

    و چقدر قشنگ مشخص بود که وقتی گربه حرف اون دکتر رو قبول کرد ترس اومد سراغش

    و ضعیف و ضعیف تر شد

    تا حدی که اون شخصیت قوی و پر هیجانش رو فراموش کرد و کرد زیر خاک

    و‌شروع کرد به معمولی زندگی کردن .و کاملا نشون میده اگه ما هدف نداشته باشیم اگه حرکت نکنیم و خودمون زندگی خودمون رو نسازیم دیگران برای ما تعیین میکنند چطور زندگی کنیم .و اون قسمت اینکه گربه تسلیم نشد

    دست از فرار کردن برداشت و رفت توی دل ترس کلا زندگی براش عوض شد

    و تونست خودش و عشقش رو پیدا کنه و زندگی اش رو دوباره قشنگ بسازه.

    و شخصیت سگ چقدر شخصیت مثبت اندیش و سپاس گذار داشت چقدر نشون داد کل زندگی فقط به نوع نگاه ما در مورد اتفاق های زندگی بستگی داره

    چقدر قدرت در دست ماست که همه چیز رو اونطور که ما دوست داریم معنی کنیم .چقدر همه چی از ذات خودش بی معنی هست و ما هستیم که معنا میبخشیم با باور هامون به زندگی .

    چقدر شخصیت سگه بهم یاد داد که زندگی رو میشه مثل ی بازی باهاش رفتار کنیم

    و این نوع نگاه چقدر شبیه خواست خداست

    چقدر شبیه هدف این جهان که گسترشش هست هستش.

    چقدر قشنگ نشون داد مسیر زندگی به مسیر متناسب با باور های ماست

    چقدر نشون داد قدرت انسان رو

    چقدر نشون داد فقط باید هر لحظه قدر داشته هامون رو بدونیم چقدر باید سپاس گذار نعمت های خدا باشیم.

    استاد از حرف هاتون چقدر فهمیدم که باید چشم هایم رو باید بشورم و نا سپاسی رو بذار کنار

    چقدر چقدر جا داره نعمت هایم رو پیدا کنم

    چقدر احساس خوشبختی کردم که منم چقدر خدای مهربون دارم

    چقدر من نعمت دارم

    چقدر فرصت دارم عالی زندگی کنم

    چقدر خوشبختی نزدیک و در دست منه و منتظره من فقط ازش استفاده کنم

    خیلی این فیلم برام حال خوبی و‌درس داشت و چقدر باید نگاه کنم و ازش چیز یاد بگیرم

    استاد همیشه و هرلحظه شما دارید توحید رو به ما آموزش میدید و‌ ما بچه ها چقدر خوشبختیم

    چقدر به اصل وصلیم

    چقدر حالمون خوبه

    خیلی دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  7. -
    شکوفه خیرخواه نیا گفته:
    مدت عضویت: 919 روز

    سلام استاد عزیز

    امروز صبح با حال بدی بیدار شدم ولی خداوند منو هدایت کرد که اول صبح همراه همسرم این فایل زیبا رو نگاه کنم و بفهمم من دیگه نباید به زندگی بد بین باشم ، من دوست دارم زندگی زیبایی تجربه کنم . من باید حالمو خوب کنم چون حال بد نتایج بدی برام داره. من باید زندگی زیبا رو تجربه کنم .

    من چند روزی هست حال خوبی ندارم و از این ترن هوایی حال بد و حال خوب خیلی داشتم . همه این ها به خاطر عدم تعهد و ورودی های بد و بد بینی و ترس هست . امروز که این کامنت رو میزارم میخوام به خودم بگم ، شکوفه بسه دیگه به خودت بیا ، زندگی رو سخت نگیر ، زندگی قشنگه ، آدما خوبن ، تو میتونس ، نترس برو جلو. تو رسالتت رو پیدا کردی فقط کافیه نسبت به خودت و زندگیت خوش بین باشی و بدون ترس باشی . استاد ، شما در فایل توحید عملی 9 هم خیلی قشنگ درمورد ترس و نگرانی گفتین و من باید حواسم باشه شرک نداشته باشم ، ترس نداشته باشم و با شجاعت و تعهد فراوان و خوش بینی و کنترل ذهن برم جلو و قطعا با این ها مسیر زیبا و راحتی داشته باشم. اگه من آسون بگیرم ، زندگی هم برای من آسون میشه. من میخوام زندگی زیبا رو تجربه کنم و مهم تر از همه از مسیرش باید لذت ببرم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    علی روحی ۱۱۰ گفته:
    مدت عضویت: 1367 روز

    ،،،،هو،،،،

    الحمدالله رب العالمین

    سلام بر استاد عزیزم و برادر بزرگم (s,h,a)

    استادجان

    مدتی است که یک آیه دیوانم کرده و گذاشتمش روی دسکتاپ گوشیم

    و چقدر هم این آیه با این فایل تطابق داره

    یا ایها الذین آمنو اذکرو نعمت الله علیکم:

    ای کسانی که ایمان آورده‌اید ، نعمت خداوند رو بر خودتان یاد کنید

    استاد، این آیه خیلی واضح داره کلید خوشبختی و موفقیت و نعمت و ثروت رو به ما میده

    اما نکته اینجاس که چرا ما توجه نمیکنیم آخه،

    دیگه خداوند چجوری باید بگه که بنده من ، توجه کن به نعمتهایی که بهت دادم، ببینشون، لذت ببر ازشون، حال کن، فقط اگه میخای بازم بیشتر بهت بدم،شکر گذار باش،

    بنده ی من، انقدر غر نزن، نق نزن، نرو توی فاز منفی و فقر و گله گذاری

    اگه اینکارو کنی ، در واقع داری خودتو از نعمات دور میکنی

    استاد جان، یاد قسمت دوم آیه ی لءن شکرتم لازیدنکم میفتم

    آخه همه عادت داریم که همین قسمت اول رو تکرار کنیم و بگیم شکرگذاری کنید تا بر شما بیفزایم

    ولی………

    بخدا قسم این آیه 2قسمت داره

    همون قدر که قسمت اول مهمه، قسمت دومش هم مهمه،

    یعنی دقیقاً مثل 2بال میمونه برای پرواز

    که ما فقط یک بال رو میبینیم و تکرار میکنیم

    اما قسمت دوم و بال دوم که باید بهش توجه کنیم تا بتونیم پرواز کنیم اینه:

    و لءن کفرتم ان عذابی لشدید

    اگه ناشکری کنید و کفران نعمت کنید و غر بزنید و ناله کنید، عذابِ من شدیده

    به قول قدیما: به چِکنم چکنم میفتید

    استاد جان

    من مدتیه به همه میگم

    میگم که خداوند نعمت رو در حق من تمام کرده،

    خصوصاً با این آیات

    دیگه بستگی به من داره که چقدر میتونم از این دریای نعمت، آب و نعمت بر دارم

    این بستگی به من داره که با سبد برم آب و نعمت بردارم یا سطل ماست یا بشکه یا تانکر، یا اینکه یه لوله بکشم و پمپ بزارم و 24ساعته آب و نعمت رو وارد زندگیم کنم

    من میتونیم با این آب زلال و بی پایانی که خداوند در اختیارم گذاشته، کویر زندگیم رو به باغ تبدیل کنم، باغی که سرسبز باشه با درختان میوه و چه چه بلبل ها و…….

    و هم میتونم با توجه به قسمت دوم اون آیه که عرض کردم، باغم رو تبدیل به کویر خشک و بی آب و علف کنم

    حالا یه آیه ی قشنگ تر بگم که همگی مون شاد بشیم و شاه کلید رو دستمون بگیریم و همه قفل های زندگیمون رو باز کنیم،

    آماده اید:

    برو بریم:

    فاذکرو آلاء الله لعلکم تفلحون

    نعمت های خداوند را یاد کنید تا »»بر مشکلات پیروز شوید««

    آخه دیگه ما چی میخایم

    خداوند که خالق ما هست و اون کدنویسی کرده و مارو بوجود آورده ، داره واضح میگه که شاه کیلید چیه!

    چرا توجه نمیکنیم؟

    چرا غرور داریم؟

    چرا خودمون رو میزنیم به اون راه؟

    استاد عزیزم،

    والله قسم که افتادم توی یه مداری که فقط یک چیز حالم رو واقعاً خوب میکنه

    شادم میکنه

    دماغم چاق میشه

    قلبم آروم میشه

    امید وار میشم

    و اون فقط و فقط سپاسگزاری و شکر گذاری بابت داشته هامه

    الحمدالله رب العالمین

    الحمدالله رب العالمین

    الحمدالله رب العالمین

    خیلی دویدم توی زندگیم

    اساتید زیادی داشتم

    خیلی تحقیق کردم

    فراز و نشیب زیاد داشتم

    اما در آستانه ی 40سالگی به این نتیجه رسیدم که هرجا روی غیر خدا حساب کردم، آخرش ضرر کردم و پشیمون شدم

    هرجا روی خدا حساب کردم، از اونجایی که فکرشو نمیکردم، وارد نعمت ها شدم و کارم درست شد

    و کفی بربک وکیلا

    و کافیست که پروردگارت کارساز باشد

    یدالله فوق ایدیهم

    قدرت خداوند از همه بالاتر است

    هو معکم أین ما کنتم

    او با شماست هرجا که باشید

    والله یعلم اعمالکم

    و خدا کارهای شما را میداند

    و علی الله فلیتوکل المومنون

    و مومنان باید فقط بر خدا توکل کنند

    خداوندا، تو شاهد باش که من آنچه را که درک کردم و فهمیدم و یاد گرفتم ، در این کامنت نوشتم و در طبق اخلاص گذاشتم

    شاید به درد یک نفر بخوره و به دل یک نفر بشینه تا بتونه از تاریکی به سمت نور حرکت کنه

    هرچند که من خودمم مرتبا در حال حرکت توی این مسیرم و هنوز اول مسیرم

    خدایا، کمکون کن تا قوانین رو بهتر درک کنیم و دست و پای اضافی نزنیم

    یا الله ، خودم و بچه های این سایت رو، به خودت میسپارم

    ما را به راه راست هدایت فرما

    استاد دوستتون دارم

    نور قلبتون رو دوست دارم

    یا الله مددی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
    • -
      حمید حیدری گفته:
      مدت عضویت: 1821 روز

      سلام دوست عزیز

      مرسی از کامنت زیباتون، دقیقا دارید حرفای استادرو تو عمل پیاده میکنید که میگفت:وقتی یه جمله حتی یه کلمه شمارو درگیر کرد انقدرتو ذهنتون منطقیش کنید تا نفوذ کنه تو ذهنتون، حالا اگه این جمله آیه ای نورانی از قرآن باشکه کن فیکن میکنه، وقتی شیطان از درگاه خداوند رانده شد قسم خورد که انسان رو منحرف کنه تا نزاره شکرگزار باشه.چون میدونست با شکرگزاری به همه چیز از جمله توحید و نزدیکترین فرکانس بخداوند میرسه.

      قَالَ فَبِمَآ أَغْوَیْتَنِى لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَ طَکَ الْمُسْتَقِیمَ(سوره اعراف آیه16و17)

      ثُمَّ لَأَتِیَنَّهُم مِّن بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَیْمَنِهِمْ وَعَن شَمَآئِلِهِمْ وَلَا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شَکِرِینَ

      (شیطان) گفت: پس به خاطر آنکه مرا گمراه کردى، من هم براى (فریب دادن) آنان حتماً بر سر راه راست تو (به کمین) خواهم نشست.

      سپس از روبرو و از پشت سر و از راست و چپشان بر آنان مى ‏تازم و بیشتر آنان را سپاسگزار نخواهى یافت

      با آرزوی بهترینها برای شما دوست عزیز

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      نگار گفته:
      مدت عضویت: 2149 روز

      علی اقا سلاام

      کامنتت ب دلم نشست حسابی

      با اشتیاق ایات و‌ معانی میخوندم

      اخه قبلی که بیام سراغ کامنتا

      ب خدا گفتم واضح از تو کامنتا من هدایت کن و باهام حرف بزن

      زدم روی صفحه 17 ولی نمیدونم چرا نرفت و در حالیکه منتظر باز شدن صفحه 17 بودم

      یهو چشمم خورد ب این جمله تون

      یا ایها الذین آمنو اذکرو نعمت الله علیکم:

      ای کسانی که ایمان آورده‌اید ، نعمت خداوند رو بر خودتان یاد کنید

      و همینطوری ادامه دادم تا اخر

      ممنونم

      در پناه خدا باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    مریم جوان گفته:
    مدت عضویت: 1327 روز

    قَالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتَابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ ۚ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قَالَ ههَٰذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَأَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ ۖ وَمَنْ شَکَرَ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ ۖ وَمَنْ کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ

    آیه 40 سوره نمل

    آن کس که به علمی از کتاب الهی دانا بود گفت که من پیش از آنکه چشم بر هم زنی تخت را بدین جا آرم (و همان دم حاضر نمود)، چون سلیمان سریر را نزد خود مشاهده کرد گفت: این توانایی از فضل خدای من است تا مرا بیازماید که (نعمتش را) شکر می‌گویم یا کفران می‌کنم، و هر که شکر کند شکر به نفع خویش کرده و هر که کفران کند همانا خدا (از شکر خلق) بی‌نیاز و (بر کافر هم به لطف عمیم) کریم است.

    سلام بر استاد گرانقدرم ، سلام بر مریم بانوی شایسته

    سلام بر این جمعه و این همه زیبایی پارادایس و این همه آگاهی ، که ما رو وادار به تعمق میکنه که کجاییم و از کجا آمده ایم .

    آیه بالا برای زمانی است که سلیمان تخت بلقیس را در چشم بر همزدنی برایش می آورد و میبینیم که سلیمان اعتبارش را بخدا میدهد و بعد از آن بلقیس ایمان می آورد .

    از حضرت سلیمان بعنوان کسیکه کل عالم از جن و انس را مسخر خود کرده نام برده میشود ، کسیکه ثروت فراوان و نعمت فراوان در دسترس داشته و دعای او که بخدا میگوید :

    «رَبِّ اغْفِرْ لی وَهَبْ لی مُلْکًا لَّا یَنبَغِی لِأحَدٍ مِّن بَعْدِی إنَّکَ أنتَ الْوَهّابُ»

    و سلیمان از خدا می‌خواهد چنان پادشاهی و قدرت و شوکتی بدو دهد که بعد از او هیچ کس بدان دست نیابد! و خدا هم خواست او را استجابت می‌کند!

    امــــــا من تا بحال فکر کرده ام چرا ؟؟؟؟؟؟

    آیا تابحال جستجو کرده ام ببینم که چرا لایق دریافت چنین نعمتی شده ؟؟؟

    آیا تابحال فکر کرده ام که خدایی که عالم رو مسخر من کرده چرا نمیتونم دسترسی داشته باشم به بینهایت نعمت ؟؟؟؟؟؟؟

    در حالیکه هر دو انسان هستیم هر دو از یک جنس و یک روح آفریده شده ایم ؟؟؟؟

    هـــــــرگــــــز

    چون سلیمان بخدا باور و ایمان داشته ، مغرور و سرکش نشده ، اعتماد کرده و باور داشته که اگر فقط از او بخواهد داده خواهد شد و همیشه خدا را با لقب وهــــاب مورد خطاب قرار میداد یعنی خدایی که عطا میکنه بی حساب ، بدون چشم داشت و بدون در نظر گرفتن اینکه تو الان تو چه شرایطی هستی ، کی هستی ، کجا زندگی میکنی ، پیرو چه دین و مسلکی در ظاهر هستی ، مسلمانی ، یهودی هستی ، مسیحی هستی ، لاییک هستی

    وهاب یعنی بخشیدن با استمرار و بدون وقفه یعنی خدایی که بینهایت هست و بینهایت توان بخشیدن داره

    و این باور فقط در کلام و گفتار نیست بلکه باید با عمل ثابت کرد با سپاسگزاری ، با احساس قربانی نداشتن ، با توکل ، با امید ، محتاج دیگران نبودن والتماس نکردن به انسانها ، ترس نداشتن در مشکلات و نشان دادن ایمان که کسی حمایتم میکنه که قدرتمندترین فرمانروای جهان هست ، کسیکه هوای تازه همیشه در اختیارم قرار داده و من براحتی نفس میکشم و برای نفس کشیدن نیاز به هیچ کار خاصی ندارم

    کلمه انسان برگرفته شده از نسیان به معنی کسی که فراموش میکند آمده است و بارها خداوند در قرآن گفته که در زمان سختی و مشکلات بارها مرا صدا زده ای و بعد از گذر از آن فراموش کرده ای که در چه شرایطی بوده ای و گویا هیچ اتفاقی نیافتاده

    در دوره 12 قدم که شروع من در این سایت بودشما از ما میخواهید که چک آپ فرکانسی انجام دهیم برایم معنی نداشت اما بعد که برگشتم و مطالعه کردم هدف پشت آنرا درک کردم و فهمیدم که از کجا به کجا رسیده ام و انقدر این مسیر زیبا و آروم طی شده که متوجه تغییرات نبودم و این دقیقا مشکلی است که داریم و یادمون میره که چه نعمتهایی داشتیم و چه نعمتهایی داریم بدست میاریم نعمتهایی که در جهان وجود داره و در دسترس هست و از ابتدا بوده و من بخاطر فرکانس و باورهای ضعیفم خودمو از داشتن اونها محروم کردم

    گیاهانی که از ابتدا بودن و خاصیت درمانی دارن ، سیارات و کهکشهانهایی که بودن ، موجودات دریایی که بودن و ما با بدست آوردن آگاهی های جدید داریم اونها رو کشف و شناسایی میکنیم و اینها همه وجود داشتن و اینکه چون دانش ما کم هست دلیل بر نبودن شان نیست دلیل بر انکار آنها نیست ، خدایی که دیده نمیشه دلیل بر انکارش نیست خدایی که هزاران نشانه از وجودش در سراسر عالم هست و این پرده ای که جلوی چشم ما هست و مانع از دیدن اون و نعمتهاش هست

    منی که یادم میره کجا بودم ، در چه شرایطی بودم مستاجر و بدهکار و گرفتار که شب و روز نداشتم و از شدت نگرانی خوابم نمیبرد الان به مسیری هدایت شدم که مسیر نعمت و فراوانی و خوشبختی است پس باید هر روز و هر شب یادم بیاد قبلم رو باید هر روز یادآوری کنم و شکرگزار باشم که الان خانه ای زیبا و عالی دارم ، الان زندگیم راحتتر و روون تر شده ، از خانواده و فرزند عالی که دارم ، باید اینو بدونم که این من نبودم که شرایط و مسیر و هموار کردم بلکه خدای من بوده که منو هدایت کرده ، اعتبار داده ، آدمها و شرایط و موقعیتها رو ایجاد کرده

    و چه زمانی ؟؟؟؟

    زمانی که تسلیم شدم ، زمانی که فروتن شدم ، زمانیکه دست از انسانها کشیدم و دستم رو به سمت اون دراز کردم و گفتم هر چه میخواهم تو بده که بی منت میدهی زمانیکه پذیرفتم اگر من میتوانم کاری انجام دهم قبلا چرا نکردم زمانی که پر از شرک بودم

    زمانی که به روح خدایی خودم اعتماد کردم ، زمانی که سعی کردم خودم و ذهنم رو از شرک پاک کنم ، زمانیکه پی بردم که باید سپاسگزار باشم ، زمانیکه واقعا نعمتهای زندگیو رو دیدم ، و زمانیکه هدایت خواستم و برای تغییر شرایطم با تک تک سلولهایم درخواست کردم خالصانه و خالصانه و خالصانه

    هدایت شدم هدایت شدم به مسیری که هر روز به من یادآوری کنه نعمتها و فراوانی ها رو ، مسیری که هر روز بمن یکتا بودن خدا رو یاد آوری کنه ، مسیری که بمن توحید رو یاد داد ، مسیری که بمن یاد داد فکر کنم کدوم راه از شرک میگذره و هدایت شدم به این سایت ، هدایت شدم به دو انسانی که فروتنانه و بدون چشمداشت دستم رو گرفتن و بمن راه رفتن آموختن ، هدایت شدم به یک خانواده توحیدی که عاشقانه دوستشون دارم ، هدایت شدم به یک جهان زیبایی ، هدایت شدم به یک دنیای پر از آرامش و توکل و امید

    و من مریم جوان هیچ شباهتی ندارم به مریم قبل ، در تمام ابعاد زندگیم تغییرات اتفاق افتاده و جهان هر روز برای من یک چیز جدید و خوب رو میکنه و من هر روز صبح عاشقانه آماده دریافت اتفاقات و نعمتها هستم

    برای شما استاد عزیزم و مریم دوست داشتنی و تمام خانوده عزیزم در این سایت آرزوی خوشبختی و سعادت دارم

    میبوسمتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  10. -
    اسماعیل خسروی گفته:
    مدت عضویت: 2447 روز

    به نام خدا

    سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان و دوستان بسیار دوست داشتنی

    جا دارد سپاسگزاری کنم از دوستان بابت توجه به کامنتی که در جلسه توحید عملی قسمت 9و از همه دوستان سپاسگذارم

    دوران کودکی بنده هم شرایط سختی رو سپری کردم، برمیگردد به حدودا 32 سال گذشته پدرم کارمند دانشگاه علوم پزشکی اهواز بود و ما از روستای میداوود نزدیک رامهرمز به شهر اهواز مهاجرت کردیم و به مدت 7 سال بصورت مشترک با خانواده عمو زندگی می‌کردیم شرایط نا جوان مردانه سخت بود،و من از همان کودکی 4 سالگی تشنه پول رفاه و استقلال مالی بودم، به شدت کنجکاو و پیش فعال بودم مثلا تلویزیون روشن بود آب میریختم می سوخت کولر همین طور و …..با بی پولی

    هرچه بیشتر میگذشت بیشتر دوست داشتم سریعتر به درآمد زدایی برسم،

    و تا سن 19 سالگی یک اسماعیل مومن ،افتاده خدمتکار به خانواده و بستگان بودم، ناگفته نماند بسیار خانواده شوخ و مهماندوست و اهل تفریح و خوش گذرانی بودیم،تنها چیزی که خانواده ما داشت و بستگانشان نداشتن همین ویژگی بود و برعکس،

    به شدت از کتاب و درس متنفر بودم ولی با تلاش پدر و مادرم بدون وقفه فوق دیپلم رو گرفتم و سربازی شروع شد،

    با یک دوستی آشنا شدم براش طراحی دکوراسیون انجام دادم با نرم افزار تریدی مکس،و من رو تا خونه میرسوند،گفت خونه خودتون هست داخلش هستید!!

    سال 84 خندیدم گفتم کی میتونه خونه بخره دیگه،

    گفت میتونید بخرید گفتم چطور

    گفت یکم کار داری

    ولی همیشه بسیار امیدوار بودم که من موفق میشم از لحاظ مالی ولی خام خام بودم،

    گفت چندتا کتاب بهت معرفی میکنم اونا رو بخون خودم کمکت میکنم و راهنماییت میکنم اصلا به کاتب هم علاقه نداشتم ولی همیشه مهمترین موضوع برای من پول بود

    ناگفته نماند اولین کتاب رو

    برادر عزیزم کتاب استادعشق دکتر حسابی قبل از خدمت سربازی بهم معرفی کرد گفت اینو بخون کتاب جالبیه،

    پذیرفتم و شبها اشک میریختم و زندگی نامه دکتر حسابی رو میخوندم اصلا دوست نداشتم این کتاب تمام شود،

    و ورق برگشت و به کتاب علاقه پیدا کردم ،

    و دوستم کتابهای چه کسی پنیر مرا جابجا کرد خلاصه بگم هرچه کتاب در حوضه موفقیت بود و زندگی نامه افراد رو به مدت کمی خوندم و لذت بردم، میرفتم کتاب فروشی 5 تا کتاب همزمان میخریدم، اسماعیلی که تا زمان کاردانی یک کتاب مطالعه نرد فقط موقع امتحانات مرور سوالات و جزوه

    سربازیم با برادرم بودیم روزی که میخواستیم اعزام بشیم،کیف من پر بود از کتاب حدودا 20 تا کتاب با خودم بردم

    و حالا

    به دانش و آگاهی بدون عمل و بدون تجربه و تشنه پول و به دنبال انتقام از گذشته بودم

    تا اینجا و 2 سال بعد از پایان سربازی به شدت افتاده مهربان متواضع راضی مردمی و دائم در عبادت و خلاصه خیییییلی خوب بودم

    خانواده ما 4 نفر هستیم پدر و مادر و برادر

    نشستیم گفتم میخوام این خانواده رو زیر و رو کنم دیگه خسته شدیم 25 سال مستاجری و زندگی معمولی و کم کیفیت،

    پدرم گفت ای اسماعیل بشین سر جات بزار زندگیمون رو کنیم گفتم دیگه تمام پدر

    و رفتم یک پروژه کابینت و کمد دیواری گرفتیم قرارداد به شدت بد و یک طرفه و خلاصه قرارداد ترکمن چای

    برای شروع کار به پول نیاز داشتیم پدرم 3 تا وام 5 میلیون گرفت بهم داد گفت اینم برای خودت من که پول ندارم ولی در توانم بود این کار رو کردم

    شرایط سخت شد کارفرما بی رحم صفته بهش دادیم و پول هم نمیداد و هر روز که میگذشت …..

    بعد از 2 ماه 15 کیلو وزن کم کردم روزانه فقط دو عدد بیسکویت ساغه طلایی میخوردم

    و پدر و مادر هیچی نمی‌گفتند

    یک روز داییم اومد گفت زیر و روشون کردی آقا اسماعیل و شرمنده بودم

    بعد از یکسال گذشت و خدا کمکمون کرد

    اونجایی که خدا میگه وقتی توی گرفتاری هستید از ما درخواست کمک میکنید بعد از برطرف کردن مشکلتون طوری رفتار میکنید فراموش میکنید در چه شرایطی بودید

    بعد از یک سال خداوند کمکمون کرد

    ولی توی همون شرایط سخت کاری به دوستم گفتم من با پیکان وانت از این ساختمان بیرون میرم

    دوستم خیلی انسان شریف و محترمی بود و هست

    بهم گفت دهنتو ببند دیگه کافیه این همه توهم

    و به لطف خدا با پیکان وانت صفر از ساختمان زدیم بیرون

    به خاطر ویژگی ها و مهارتهایی که کار فرما داشت و به شدت خبره و حیله گر بود

    و من بسیار تاثیر پذیر و خام بودم

    حالا یک اسماعیلی شدم که دیگر رام نشدنی بودم و مثل یک افعی

    حالا کتابها رو خونم و تجربه و مهارتهای یک فرد خبره که خلبان و مسئول خلبانان یکی از خطوط ایران بود

    شرایط مالی روز به روز بهتر شد

    دفتر زدم کارگاه، زمین، سوله ،راننده دوتا منشی 5 تا طراح، پروژه پشت سر هم

    ولی غرور و تکبر

    پدر و مادرم را دیگر دوست نداشتم خانه ای که زندگی می‌کردیم دویت نداشتم

    روزانه 5 بار لباس عوض میکردم بخاطر خوش تیپ باشم

    و اگر پدرم با دوستش دم درب بودن سلام نمیکردم

    گویی فراموش کردم برای پروژه سختی که گذروندم پدرم بهم پول میداد

    مجبور شد وسایل خونه رو میبرد بازار جمعه بفروشه برای مخارج خانه

    خدا را قبول نداشتم و بعد از 4 سال باز هم خورشید غروب کرد و اینبار دیگر فرق داشت

    قبل از اینکه مجدد ورق برگردد با سایت عالی استاد عباس منش آشنا شدم و همون لحظه پذیرفتم و تمام

    و طوری بود که انگار این 4 سال 40 تا نیرو اینهمه اعتبار و سفرها و درآمدها و ماشینها یک خواب بودن و تمام شد و با کلی بدهی

    ولی اینبار فرق داشت

    اینبار تسلیم شدم

    بدون هیچگونه اعتیادی 3 سال در انجمنهای 12 ق می بدون وقفه در بالا ترین پست های خدماتی خدمت کردم

    به قول کتاب انجمن 12 قدمی

    ما از درد بی خدایی به خدایان دروغین پناه برده بودیم

    لباس،کلاس،پول،ماشین،دنبال همسر پزشکی….سر پر سودا

    و مهمترین اتفاق زندگیم رقم خورد و صدای خداوند رو شنیدم

    گفت برو اگر فکر میکنی میتونی مدیریت کنی و بیا بالا و کسی میتونه کمکت کنه برو

    گفتم تسلیم

    گفت برو لیست سپاسگذاری از پدرت بنویس ، بعد از 10 تا اونقدر گریه کردم و دیدم چقدر بهم خدمت کرد و من چقدر ناسپاس بودم و ندیدم

    اون موقع حقوق کارمند 3 میلیون تومن بود و درآمدمان حدودا 40 میلیون تومان بود و همیشه ناراضی بودم و پول حالم را خوب نکرد

    چونکه خدا نبود توی رفتارم عملم گفتارم و نبود و دردها کشیدم از غرور و منیت

    قسمتی بصورت پراکنده گفتگو بین خودم و خدا رو میگم

    یک روز همون روزهای ابتدایی ندای درون و صدای خداوند

    گفت هر اتفاقی که برات روخ داد ما بودیم ما خواستیم اینجوری بشی

    با عصبانیت و تسلیم بودم و مشتاق بودن

    گفتم چرا

    گفت،زمانی که میخواستی نیرو استخدام کنی میگفتی مذهبی ،چادری سطح پایین نمیخوام ،ما هم اون طوری که میخواستی برات می فرستادیم،اما اونقدر نقشه اشتباه انجام می‌دادند و ضرر ها کردم گفت خودت درخواست کردی

    سرم را خم کردم گفتم ببخشید

    و هزاران مثالی که من بودم و تصمیم درست و خدا نبود

    و یاد مکالمه استاد با ابراهیم مدیر سایت می افتم که استاد گفت قلبم گفت تو رو انتخاب کنم و این هدایت هست این نتیجه رو رقم میزنه

    و بعد از اینکه رفتم ترکیه و برگشتم و ابتدای مسیر که شرایط بهتر شد

    یک پروره گرفتم وسط کار بهم الهام شد

    خونه اون مشتری که کار کردید و ناراضی بود برو درستش کن

    گفتم هنوز کار تمام نشد پول این پروژه رو نیاز دارم،و میشه همون تصمیمات قبلی که وسط کار پول رو جای دیگه خرج میکردم

    گفت اینبار ما به تو میگوییم

    و هر کاری را میگوییم ما مسئولیتش رو بعهده میگیریم و واقعا همین شد

    و فهمیدم باید سپاسگزار باشم ،من نمیتونم تصمیم درست بگیرم بهتره اجازه بدم خداوند برایم انتخاب کند

    واقعا زندگی من گلستان شد

    استاد از شما بسیار سپاسگزارم بابت این آگاهی و این درک عالی

    از دوستان عزیزم تشکر میکنم تا اینجا آمدید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 30 رای: