ماجرای مایکل فلپس و بازگشتِ دوباره اش به المپیک ۲۰۱۶ و افتخاراتی که کسب کرد، درس هایی مهم از قوانین کیهانی را با خود داشت.
این ماجرا به ما یاد می دهد، هر چقدر هم موفق باشیم، باید نقشه ای برای رسیدن به موفقیت های بیشتر بکشیم.
هر چقدر که اهداف بزرگی را به تحقق رسانده باشیم، باز هم باید هدف بزرگتری برگزینیم.
به ما یاد می دهد که روزهای زندگی ما در این دو، سپری می شود:
یا در شور و شعف تکاپوی رسیدن به اهداف مان هستیم
یا سرگردان و پریشان، درگیر مشکلات بیهوده ای هستیم که جهان به خاطر نداشتن هدف و انگیزه برای حرکت و رشد، پیش رویمان گذارده است.
پس طبق توصیه قرآن:
“فَإِذَا فَرَغْتَ فَانصَب: پس هنگامى که از کار مهمى فارغ شدى به مهم دیگرى بپرداز”، یادمان باشد که مهم ترین قدم حتی قبل از رسیدن به هدف، تعیین گامِ بعدی و هدف بعدی است.
پیام این آیه، یکی از مهم ترین موضوعات در تحقق خواسته ها است.. همان چیزی که مایکل فلپس و افرادِ موفقِ زیادی در جهان، به دلیل نادیده گرفتنش، درگیر مشکلاتِ بیهوده ای شدند که آنها را تا مرز سقوط پیش برد. همان اساسی که دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها به آن تأکید دارد.
در واقع سقوط مایکل فلپس نیز از لحظه ای آغاز شد که فکر کرد دیگر تمام مرزهای ممکن را طی و آنقدر موفقیت کسب کرده که دیگر چیزی بعنوانِ موفقیت بیشتر، برایش وجود ندارد.
اما جهان راه خودش را دارد. همواره در حال رشد و گسترش است، برایش رکود و سکون معنایی ندارد. فرقی نمی کند چقدر موفقیت کسب کرده باشید، زیرا هدف او رشد و گسترش بیشتر است.
زیرا قوانینش می گوید، هر چقدر که موفق باشید، باز هم می توانید موفق تر باشید.
هر چقدر ثروتمند باشید، باز هم می توانید ثروتمند تر باشید.
هر چقدر شاد باشید، باز هم می توانید شادی بیشتری را تجربه کنید.
زیرا ما به دنیا آمده ایم تا رشد کنیم و با رشدِ خودمان به گسترشِ جهان کمک کنیم.
پس یا با تعیینِ هدف مان، خود را با حرکتِ جهان، هماهنگ و به رشدش کمک می کنیم یا با دستِ خود، خود را در چاهی می اندازیم که به خاطر نداشتنِ هدف، در چرخه ای از مشکلات عجیب و غریب گرفتار آمده و مرتباً از یک مشکل به مشکل دیگر، از یک نگرانی به نگرانی ای دیگر، از یک شکست به شکستی دیگر، از یک اشتباه به سمت اشتباهی دیگر بر خورد می کنیم…
تا جایی که یا تسلیم شده، مانند مایکل فلپس پیام جهان را دریافت و هدفی بزرگتر برای خود دست و پا می کنیم و مانند او تصمیم می گیریم به جای پرداختن به مشکلاتی بیهوده که نتیجه ی بی هدفی مان بوده، از نیروی مان شور و اشتیاقی می سازیم تا موجب شود، هر صبحگاه به اهداف جدید و چالش های جدیدی که برای خود ساخته ایم، سلام کنیم…
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD293MB24 دقیقه
- فایل صوتی درسهایی که از المپیک ریو آموختم22MB24 دقیقه
به خالق عشق
سلام به استاد ترین استادها و مریم خانم بی نظیر و فوق العاده و دوستان عزیزم
دیشب خیلی دلم گرفته بود.پدر ومادرم رفته بودند رشت وطن مادری.برای زندگی کردن.اما دچار مشکلات زیادی شدندو طاقت فرسا.و من خیلی زیاد نگرانشون شدم و تصمیم گرفتم از نشانه امروزم استفاده کنم اما وقتی با این فایل مواجه شدم یهو ناامید شدم.با خودم گفتم این جواب من نیست و برای خوابیدن آماده شدم.
امروز یادم اومد استاد فرمودند وقتی نشانه امروز را باز کردید تمام اون قسمت رو زیر و رو کنید تا به جواب برسید.
من هم همین کار رو کردم.و کنار این فایل به فایل اعتماد به رب رسیدم.حالم خوب شد استاد.دقیقا جواب من بود.
مخصوصا قسمتی که گفتید حضرت ابراهیم فرزند و همسرشون رو در بیابان رها کردند و فقط از خدا خواستند که مردم رو دور اونها جمع کنه که تنها نباشند.خیالم راحت شد.من هم پدر و مادرم رو با اعتماد کامل به خداوند سپردم و میدونم که خدا مراقبشون هست و هواشونو داره.و انسانهای خوب سر راهشون میذاره.
خداروشکر که خدا هست.خداروشکر که شما هستید و این خدا رو به من نشون دادید .حالم با خدا خیلی خوبه.وقتی با خودم میگه خدا هست قوی میشم.احساس تنهایی نمیکنم.و از داشتن چنین خدایی قلبم لبریز عشق و آرامش میشه.خدا شمارو حفظ کنه استاد که من رو با چنین خدایی آشنا کردی.
پدرم به خاطر بیماری مادرم تصمیم گرفت به رشت بره تا اونجا مامان با دیدن اقوام حالش بهتر بشه.من هم موافق بودم ولی پدر و مادرم رو به خدا سپردم نه فامیل .اما به خاطر اتفاقاتی که باور دارم خیر مطلق هست و ناراحتی بیش از اندازه پدرم
احساس ناراحتی همه وجودم رو گرفته بود و ترس از دست دادن پدر و مادرم داشت منو خفه میکرد.و از همه بدتر اینکه من این پیشنهاد رفتن به شهر مادری رو داده بودم.البته من با نهایت امید و توکل به خدا این پیشنهاد رو دادم در صورتی که دوری از اونها برای من هم سخت بود اما احساس میکردم پدر و مادرم به این تغییر نیاز دارند.
اما نارحتی های زیادی که کشیدند منو ترسوند.و مدام خودم رو سرزنش میکردم.
اما وقتی به خوبی ها توجه کردم مثل خوب شدن حال مامان. مریضی سخت بابا اونجا که با تشخیص به موقع خطر بزرگی از بابا دفع شد و از همه مهم تر انسانهای خیلی خوبی که سر راهشون قرار گرفت و نبود ما رو براشون جبران کرد.
با فایل اعتماد به رب.من یکبار دیگه پدر و مادرم رو با آرامش کامل و نهایت اعتماد و ایمان و توکل به خدا میسپارم و میدونم که در پناه خداوند هستند.
خدایا شکرت
مرسی استاد.در پناه الله یکتا شاد و پیروز و تندرست و ثروتمند باشید.