«گاریِ زهوار در رفته ی افکار محدودکننده» را رها کن - صفحه 5 (به ترتیب امتیاز)

253 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محسن مقدم گفته:
    مدت عضویت: 3731 روز

    آفرین بر تو و خدای تو که از آن شرایط سخت تاکسی و هوای گرم و شرجی و مشاجره با مشتری بر سر کرایه و دعوا با همکار سر مسافر بیشتر و جای پارک و هزار تا شرایط نامساعد به این شرایط عالی و توانمندی بالا رسیدی . درود بر تو و همه کسانی که مانند شما شرایطشون رو عوض کردن و به خواسته های بسیار بالای رسیدند. خدا هامون که یکیه پس همه ما هم میرسیم به شرایط بهتر و بهتر .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    مری گفته:
    مدت عضویت: 2291 روز

    گاری زهوار در رفته‌ی افکار محدود کننده رو رها کن

    خلاصه‌ای از نکاتی که تو این فایل گفته شد :

    تو داری خودت آگاهانه یا ناآگاهانه زندگی خودت رو خلق میکنی. این نیست که یکی از بیرون زندگی تو رو خلق کنه. خودتی و خودت.

    تو این کار رو با باور هات انجام میدی باور ها افکارین که زیاد تکرار شدن. هر لحظه ما در حال ارسال فرکانس هایی هستیم که در حال خلق شرایط و اتفاقات ما هستن . اگه همش در حال تمرکز روی نکات منفی و چیز هایی هستی که احساس بدی بهت میده باشی اتفاقات جوری رقم میخوره که تو احساس بد بیشتری رو تجربه کنی.

    اگه تو احساس خوب باشی شرایط بهتر و بهتر میشه و چرخ زندگیت می‌چرخه.

    کسی که تمرکزش رو اتفاقات بد زندگیشه مثل این میمونه که گاری افکار اشتباه رو به خودش بسته. گاری چندین تن هست و سنگینه تو مسیر سربالایی و هوای وحشتناک سرد داره پا برهنه حرکت میکنه

    فقط کافیه گاری رو باز کنی. هر چقدر بیشتر به چیز های زیبا توجه کنی و آگاهانه تمرکزت رو بزاری روی چیزهایی که میخوای؛ چیز هایی که بهت احساس بهتری میده؛ شرایط زندگیت بهتر و بهتر میشه.

    نزاری برگی تو باد باشی و بعد کم کم مسیر زندگی آروم آروم بهتر و زیباتر میشه

    «الگو های مناسب ایجاد کن. »

    نه اینکه فکر کنی دنیا خیلی بده ادم ها خیلی بدن ولی بیاید ما بگذریم و …

    دنیایی که توش زندگی می‌کنی واقعیتش زیباییه عشق هست و شادیه.

    یعنی این طوری نیست که درد داشته باشی و مسکن بخوری درد حس نکنی؛ این طوریه که اصلا دردی نیست.

    این طرز فکر برای کسایی هست که تعهد دارن بخاطره تغییر زندگیشون بها بپردازن. انرژی بزارن و هزینه کنند تا زندگیشون رو تغییر بدن. کسایی که برای زندگیشون هدف و برنامه دارن.

    انقدر نتایج می‌تونه بزرگ و بهتر بشه که حتی نتونی حدس بزنی تا چند سال دیگه تو چه جای خوبی هستی.

    «یاد بگیر که طبیعی زندگی کنی و به خدا اجازه بدی جریان نعمت رو وارد زندگیت کنه. »

    «به اصل بچسب نه به فرعیات»

    « کار کن رو خودت »

    به نشانه های هدایت خدا توجه کن و بدون زندگی می‌تونه بهشت باشه تو این دنیا؛ اگه تو بخوای و تغییر کنی.

    اگه روی خودت کار کنی دنیا بهت نتایجی میده که الان حتی نتونی تصور کنی.

    با تشکر از استاد و خانم شایسته‌ی دوست‌داشتنی. 💞

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    مینا مارکارادی گفته:
    مدت عضویت: 1467 روز

    سلام استاد عزیزم

    سپاس از شما و مریم جان عزیرم که وقت میگذاره و این فایل های الهامی را بر روی سایت برای ما به اشتراک میگذارد

    استاد عزیزم من مدتهاست که دارم از تمریناتی که از کتاب رویاهای که رویا نیستن انجام میدم و هرگز نا امید نشدم ولی در عین حال دلم میخواست از محصولات شما خریداری کنم

    این خواسته تو دلم بود ولی با فایل های دانلودی رایگان شما استفاده کردم وادامه دادم. چون از اخر به اول میاد صحفه ها من تمام فایل های لایو و سریال زندگی در بهشت و سفر به دور امریکا به لطف خدای بزرگ دیدم

    و البته نکات زیبای که خیلی دوست داشتم داخل دفترم مینوشتم

    البته بگم من هنوز میانه راه هستم در صحفه های دانلودی

    وتا رسیدم به بخش معرفی دوره ۱۲قدم

    گوشش دادم این خواسته خرید دوره ۱۲قدم قوی تر شد تو وجودم

    و دوره مقدماتی دوره ۱۲قدم گوش دادم که شما بلا استثنا در همه فایل های ۱۲قدم گفتید که متعهد باشیم به تمرینات

    و از خدا خواسته بودید کسای به این دوره هدایت کنه که آماده دریافت این آگاهی ها باشن

    من به خدا اون لحظه گفتم خدایا خودت ناظر بودی وهستی که چقد من متعهد هستم و انجام دادم تمرینات تا به الان ماهاست که دارم تمرینات استاد انجام میدم

    مخصوصا در جای که گفتید دنبال نشونه بگردید برای اینکه بخوایید این دوره را تهیه کنید

    من همش فکر کردم چیزی راستش ندیدم

    ولی امروز معرفی دوره ۱۲قدم که گوش میدادم یهو شور اشتیاق چنان شدیدی از وجودم احساس کردم که اشک چشمام پر کرد

    همین ۳ساعت پیش این حرف شما تو گوشم بود که میگفتید دنبال نشانه بگردید

    من وارد صحفه اول سایتtasvirkhani.com

    شدم

    و یه چیز بهم گفت برو داخل (من را به سوی نشانه ام هدایت کن) کلیک کن

    استاد وقتی کلیک کردم

    باورتون قطعا میشه چون این چیزای که ما میبینم شما دارید باهاش زندگی میکنید

    وقتی وارد شدم فقط محصولات خرید دوره ۱۲قدم بود

    استاد شکه شدم

    تنها چیزی که گفتم این بود خدایا صدهزار مرتبه شکرت

    استاد عزیرم به خودم تبریک گفتم که با نشان دادن تعهد چند ماهه و انجام تمرینات شما به این دوره بی نظیر هدایت شدم

    خدایا صدهزار مرتبه شکرت

    ان شاالله من هم از معجزاتی که در زندگی ام پیش خواهد آمد در کنار کامنت های بچه های ۱۲ قدم خواهم نوشت برای شما♥️🥰💖

    استاد عزیزم ومریم جان از شماهم سپاس گذارم♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️😍😍😍

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    زهرا ولایتی گفته:
    مدت عضویت: 1119 روز

    نشانه امروز من

    خدایاشکرت

    استاد من الان جلسه ۶ قدم یک هستم.

    دقیقا این تعهد رو که میگین میفهمم. چون ۷ ماه پیش که بابام و مامانم قدم اول رو خریدن من همین طوری بدون هیچ تعهدی به صورت گذرا فایل ها رو گوش می کردم و در واقع هیچ اتفاقی هم نمی افتاد.

    ولی یک ماه پیش یک نشانه ی خیلی واضح برام اومد که اونم داستانش رو میگم ، و بعد از اون نشانه از اونجایی که در مدار و فرکانس مناسب هم قرار گرفته بودم ، متعهد شدم و قدم اول رو شروع کردم . در حالی که مامان و بابام قدم شش بودن ولی من گفتم ، من باید تکامل خودم رو طی کنم و کاری به کسی نداشته باشم.

    خلاصه من شروع کردم و استااااد نمی دونین چه چیزایی یاد گرفتم ، نمی دونین هر بار که فایلی رو گوش میدم از هیجان می خوام پرواز کنم . الان چون متعهد شدم هر فایل رو چندین بار گوش میکنم ، نکاتش رو یادداشت میکنم ، کامنتش رو می نویسم ، تمرینش رو انجام میدم و بعد میرم جلسه بعد. و هیچ عجله ای هم برای تموم کردن دوره ندارم چون به این درک رسیدم که مهم تموم کردن دوره نیست مهم نتیجه گرفتن و عمل کردنه.

    خداروشکر خیلی راضی و خوشحالم

    حالا بریم سراغ نشانه ای که من رو وادار کرد این دوره رو شروع کنم.

    همون بحثی که استاد گفتن احتمال داره از یه چیز افراد چیز های متفاوتی درک کنن و بفهمن.

    ماجرا از این قراره که یک روز مامان من به صورت اتفاقی و بدون اینکه متوجه بشه از طریق عضویت من وارد سایت شده بود و روی نشانه امروز من کلیک کرده بود. و بعد به فایل آگاهی دوره ۱۲ قدم هدایت شده بود. و مامانم به من گفت که زهرا این فایل فوق العاده است حتما گوش کن. من هم فراموش کردم .

    از اونجایی که توی سایت نشانه ی امروز من تا ۲۴ ساعت تغییری نمیکنه و من هم اطلاع نداشتم که مامانم از طریق عضویت من روی این نشانه کلیک کرده ، من از گوشی خودم و عضویت خودم وارد سایت شدم و روی نشانه ی امروز من کلیک کردم. و دیدم عه چه جالب همون فایلی اومد که مامان به من پیشنهاد کرد بهش گوش بدم و من فراموش کرده بودم.

    خلاصه من اون فایل رو گوش کردم و دوتا برداشت و نشانه ازش گرفتم یکی از اون ها این بود که من باید این دوره رو استارت بزنم. بعد با ذوق و شوق رفتم به مامانم گفتم که مامان همون فایلی که شما به من گفتی نشانه ی امروزم بود و من این دوتا برداشت رو ازش داشتم.

    مامانم هم بهم گفت زهرا نمی دونم یه چیز رو بهت بگم یا نه؟ منم گفتم چیشده؟

    مامانم گفت من حواسم نبوده و از ایمیل تو وارد سایت شدم و نشانه ی امروز من رو زدم برای همین برای تو هم اینکه فایل اومده. منم خندم گرفت و گفتم چه جالب ولی من که نمی دونستم و به نظرم باز هم برای من همون نشانه ها بوده.

    مامانم گفت اره ولی من از این فایل دوتا برداشت کاملا متفاوت داشتم و وقتی برداشتی که از این فایل داشته و نشانه ای که گرفته رو برام گفت مثل این بود که مامانم یه فایل متفاوت رو گوش داده که من نشنیدم و اصلا چیزایی که مامانم گفت رو من نشنیده بودم و نفهمیده بودم و چیزایی که من فهمیده بودم مامانم نشنیده بود😂

    الان بسیار بسیار خوشحالم از اینکه این دوره رو شروع کردم و دارم بهش عمل میکنم.

    خدایا شکرت

    عاااااشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      سپیده گفته:
      مدت عضویت: 1377 روز

      زهرای عزیزززززم سلام

      چقدر تحسینت میکنم ک توی این مسیر هستی افرین واقعا بهت…

      تحسین میکنم مامان و باباتو ک اونا هم توی مسیر درستی هستن و در مدار عالی هستن…

      همیشه میگفتم باید اینقدر از لحاظ شخصیتی کامل بشم و بعد بچه دار بشم تا بتونم بچه مو درست تربیت کنم ولی توی این بهشت فهمیدم ک هیچ وقت یک انسان نمیتونه ادعا کنه ک کامل شده و با دیدن کامنتت فهمیدم ک من باید مسیر خودم رو ادامه بدم و بچه من هم میتونه با من هم مسیر باشه و من مسئول طرز فکر دیگران حتی بچمم نیستم…

      ولی خب خیلی فرق میکنه بچه ای ک توی چ محیطی بزرگ بشه و کامنتت نشونه ای بود برام ک ترسم رو بزارم کنار و ب مسیرم ادامه بدم..

      هدایت خدا برای همه در هر لحظه جاری هست حتی برای فرزند من ….

      زهرا عزیزم دختر خوش قلب و مهربونم ممنونم ازت ک ب این دنیا اومدی و مچکرم از تو ک وارد این مسیر و این بهشت زیبا شدی…

      کامنتت پر از درس بود برام…

      بهترین ها رو برات ارزو میکنم عزیزززم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    الهه عسگری گفته:
    مدت عضویت: 968 روز

    سلام به استاد عزیز

    خدارو شاکرم ک در این مسیر هستم و مدتی هست که فایل های رایگان رو گوش میدم و انجام میدم نتایج هم در حد آرامش ذهنی و روابط آرام و حذف آدم های سمی ،کسب کردم

    اما هنوز دوره ای رو نخریدم از خدا خواستم هدایتم کنه به بهترین راه و مسیر و ایده ها .

    هنوز فکر میکنم ک باید روی همین فایل های هدیه تمرکز کنم و تمرین هاشو انجام بدم .هرروز روی باورهام کار میکنم به روش های که استاد گفتن ،مثل با خودم صحبت کردن یا نوشتن یا ضبط کردن باور های جدید با صدای خودم و گوش دادن به اونها.خداروشکر راضیم اما می‌خوام سرعت رشد وپیشرفتم رو زیاد کنم چون تایم زیادی توو خونه بیکارم پس هر چقدر بیشتر روی خودم کار کنم بیشتر نتایج رو بدست بیارم

    هرروز روی خواسته هام تمرکز میکنم در هر اتفاقی دنبال جنبه های مثبت میگردم ،از اطرافیان سطح پایین فاصله گرفتم و راضیم و در آرامش روی خودم کار میکنم .شکرگزاری رو هم انجام میدم ولی باید تعهد بدم ک هرروز این کارو انجام بدم ،رابطه م با خدا و توکلم بر خدا بیشتر شده ،بیشنر صحبت میکنم با خدا و خواسته هامو فقط از خدا می‌خوام و مشکلاتمو خودش حل میکنه و دیگ احساس نمی‌کنم در دنیا سرگردان و بی پناه هستم و ب حال خودم رها شدم ،خدارو عاشقانه دوست دارم و شروع کردم به دوست داشتن خودم ک فقط خودم میتونم نجات دهنده خودم باشم.

    خدارو شاکرم و خوشحالم و سپاس از کامنت های دوستان و استاد عباس منش عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  6. -
    سپیده گفته:
    مدت عضویت: 3537 روز

    سلام به همه دوستان گلی که تو این خانواده هستن.

    استاد من هنوز فایل ندیدم اما اتفاقی افتاد که خاستم بیام تشکر کنم.. خاستم بیام تشکر کنم ازت که ما رو با خدا دوست کردی. خاستم بیام بگم ممنونم که یادمون انداختی باید تو مسیر زندگی توکل کنیم. یکی هست که حواسش به ما هست. خاستم بگم ممنون که یادمون دادی مسیر زندگی باید لذت بخش باشه.

    راستش امروز یکی از دوستان گفت یکی از دوستاش خودکشی کرده. گفتم خدایا شکرت که من به مسیری هدایت کردی که یاد بگیرم تو جاده زندگی غیر خودت نباید به کسی توکل کنم. نباید روی کسی جز خودت حساب کنم. باید لذت ببرم از زندگیم و یاد بگیرم که من خالق زندگیم هستم. نباید شرایط بر من غلبه کنه. من باید مشکلات حل کنم.

    نباید برای اینکه دلسوزی کسی جذب کنم خودم وارد مداری بکنم که همه اش بدبختیه و بدبختی و بدبختی.

    دیشب فایل قرآنی جلسه چهار گوش میکردم. به خودم گفتم چرا من لذت نبرم. چرا همونجوری که استاد داره تو فایل های سفرنامه از چیزای ساده و طبیعی لذت میبرن و برای خودشون اون یه معجزه میکنن من این کار نکنم. میخام بگم این مسیر خیلی قشنگه.

    میخاستم تو جلسه قبل بیام بگم این مشکل هست اون مشکل هست چطوری حلش کنم اما یه ندایی تو وجودم میگفت خب تمریناتت درست انجام ندادی. تو روی خودت کار نمیکنی. هنوز نتونستی افسار ذهنت بگیری. هنوز نتونستی احساست کنترل کنی. هنوز آشغالا رو میزاری زیر مبل.

    یادتون استاد می گفتید یه جایی میرسه که میگید بقیه چرا اینجوری فکر نمیکنن؟!

    چند روز قبل تو خونه درباره قربانی و چشم زخم صحبت شد. من گفتم تو قرآن نیست. اونا قبول نمیکردن. رفتن کلی گشتن و هیچ منبعی که بگه تو قرآن هست پیدا نکردن اما بازم قبول نمیکردن. به خودم گفتم عهههه اینا چطوری قبول نمی کنن. چرا دوست داریم آدما رو برای خودمون مهم کنیم؟

    البته که خیلی جا داره روی خودم کار کنم. خودم متوجه میشم هنوز اونی که باید بشم نشدم. اما اتفاق امروز باعث شد بخودم بگم خدایا شکرت که من هدایت کردی. آره این مسیری بود که من دوست داشتم. مسیری که چیزی سخت نباشه. مسیری که خودم بخاطر چیزای جزئی ناراحت نکنم.

    خدایا ممنونم ازت

    استاد ممنونم ازت که دست خدا شدی و ما رو به یاد اصل مون انداختی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    آوا گفته:
    مدت عضویت: 1402 روز

    به نام خداوند بخشاینده و مهربان

    روز 94ام از روزشمار زیبای تحولم

    دیروز و امروز روزهای پرماجرایی بود برام. دو روز پیش بعد از گوش دادن به داستان فوق العاده تاثیرگذار رزا در گفتگو با استاد چنان هیجانی در وجودم برای پیدا کردن شغل دلخواهم ایجاد شد که از ته دل گفتم خدایا منم حاضرم کاری که برام میفرستی رو قبول کنم و دقیقا فردای اون روز بود که از یک شرکت بزرگ برای سمت کارشناس بازرگانی بهم زنگ زدن که برم برای مصاحبه. وقتی اونجا رفتم از دعای خودم پشیمون شدم با خودم گفتم خدای بزرگ, من برای شغل دلخوام کلی شرایط گذاشته بودم که اون لحظه ی احساسی بعدِ شنیدن صدای رزا همه رو فراموش کرده بودم. من میخوام تو جو محترمانه ای باشم. تو محیط کاری ای که همه با احترام با هم صحبت می کنن و آرامش برقراره. دلیل پشیمونیم این بود که وقتی منتظر مصاحبه بودم صدای بسیار بلند یه خانمی رو می شنیدم که با تلفن صحبت میکرد و حس اضطراب رو بهم منتقل می کرد. این معیارِ آرامش بدلیل تضادهایی که قبلاً باهاشون برخورد کرده بودم خیلی برام اولویت داشت. خلاصه نوبت من شد و همون خانم که یکی از سهامداران شرکت بود باهام مصاحبه کرد. به تمام سوالاتش عالی و قاطع جواب دادم و اجازه ندادم اضطرابم نمایان بشه. البته عدم تمایلم برای بعضی وظایف که مغایر با شخصیتم بود رو هم گفتم ولی باهاش بحث نکردم و وقتی دلایلی در مخالفت من گفت ترجیح دادم سکوت کنم. وقتی خونه برگشتم حال خوبی نداشتم و وقتی لحن و رفتار اون خانم یادم میومد بحدی عصبی میشدم که کمی گردنم میگرفت.این نشانه ها برام آشنا بود و بهم می گفت که این کار برام مناسب نیست. یکروز گذشت و امروز وقتی به گوشیم نگاه کردم دیدم کلی تماس از همون شرکت دارم. متوجه شدم که مصاحبه ی اولم پذیرفته شده و من رو برای مصاحبه ی دوم به جایی متفاوت از محل اول دعوت کردند. با اینکه از اون خانم دیروزی خوشم نیومده بود و اصلا دلم نمیخواست باهاش در تماس باشم تصمیم گرفتم برای تجربه هم شده مصاحبه ی دوم رو برم. در مسیر حالم خیلی بد بود و ذهنم پر از افکار منفی بود.فقط میدونستم که فرصت دارم ذهنمو کنترل کنم. شروع کردم به گوش دادن به فایلهای استاد. ولی اثر نداشت و حالم بهتر نمی شد. یاد جمله ی استاد افتادم که میگفتن تو بندرعباس خیلی با خدا صحبت می کردن. شروع کردم اول دعای یا مقلب القلوب …. رو خوندم کمی آروم شدم بعد شروع به صحبت با خدا کردم . جملاتی که رزا از استاد یادگرفته بود رو گفتم. گفتم خدایا من نمیدونم چی برام خوبه تو هدایتم کن تسلیم توام. فقط میخوام آروم باشم. وقتی به شرکت رسیدم و شیکی ساختمون رو دیدم خوشم اومد. پرسنل متواضعی داشت. کارمند کارگزینی من رو پیش سرپرست بازرگانی برد و محل کار رو دیدم. محیطی بسیار آروم که هر کسی مشغول کار خودش بود. خوشم اومد آروم تر شدم. مصاحبه م با خانم سرپرست بسیار خوب بود و از شخصیت آرومش خوشم اومد. هنگام برگشت از مسئول کارگزینی پرسیدم و مطمئن شدم که من با اون خانم دیروزی سر و کار ندارم و مدیر مستقیم من این خانم سرپرست هستن. نظرم 180 درجه عوض شد و کلی انرژی گرفتم و خدارو شکر کردم که هدایتم کرد که بااینکه حسم بد بود ولی همش رزا جلوی چشمم میومد که میگفت “استاد میگه عمل کنید شروع کنید” و من هم تلاشم رو کردم که عمل کنم و نظرم کلا عوض شد و خدارو کلی شکر کردم بخاطر این فرصت شغلی. نتیجه رو حتما میام و مینویسم. ممنونم استاد عزیزم که صحبتهاتون اینقدر باعث آرامشه🍀🍀🍀🍀🍀💖💖💖💖💖💖💖💖💖🍀🍀🍀🍀🍀🍀

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  8. -
    امیرحسین ادیبی گفته:
    مدت عضویت: 2902 روز

    سلام

    قانون رو مرور میکنیم دوباره

    قانون اینه که زندگی ما دست خودمونه

    تمام زندگی ما…از اتفاقات بزرگ تا کوچکترین اتفاقات

    تمام حوزه ها، سلامتی، روابط، ثروت، معنویت .و…

    زندگی ما به صورت 100% توسط خودمون رقم میخوره، اونم با افکار غالبمون

    ممکنه خلق زندگیمون ناآگاهانه باشه، اما موضوع اینه که توسط خودمون رقم میخوره بالاخره

    نه خدا تصمیم میگیره برامون، نه بقیه میتونن تاثیری داشته باشن تو زندگیمون و نه هیچ چیز دیگه ای….فقط افکار و باورهامون رقم میزنه زندگیمون رو….

    با فرکانس هایی که میفرستیم زندگیمون رقم میخوره، این فرکانس ها از توجه ما میاد، توجه کردن میتونه با نوشتن و خوندن و فکر کردن باشه….

    وقتی توجه ما به سمت مسائل نامناسب و نازیبا باشه، و و قتی احساس بدی داشته باشیم، اتفاقات بدی برامون میفته و وقتی با توجه کردن به زیبایی ها احساس خوبی داریم، اتفاقات خوبی برامون میفته و به قول استاد عباسمنش چرخ زندگی روغن کاری میشه و همه چی راحت و زیبا پیش میره و زندگی روون و قشنگ میشه

    وقتی افکار بیماری زا داشته باشیم، مثل اینه که یک گاری ببندیم به خودمون و بخوایم از ک کوه بریم بالا….وقتی کم کم و آروم آروم به زیبایی ها توجه میکنیم و از نازیبایی ها اعراض میکنیم، وقتی آگاهانه صحبت میکنیم در مورد زیبایی ها و اتفاقات خوب، این کاری سبکتر و سبکتر و سبکتر میشه و کم کم این گاری رو جدا میکنیم از خودمون و بعد مسیر هم به مرور زمان هموار و بعد سرپایینی میشه و بعد وارد یک جنگل زیبا میشیم……

    توجه به نکات مثبت اینکار رو با ما میکنه…

    ما باید تصمیم بگیریم که همیشه، هراتفاقی افتاد، جوری بهش نگاه کنیم که احساس کمی بهتر به ما بده…باید تصمیم بگیریم و متعهدانه اینجوری عمل کنیم…

    وقتی افکار و باورهامون تغییر کنه، اینجوری نیست که اتفاقات بد همچنان بیفته ولی ما سرمون رو بکنیم توی برف، بلکه وقتی تغییر کنیم، اتفاقات کلا تغییر میکنه و همه چیز عالی میشه…

    باید متعهد بود، باید انرژی گذاشت، باید بها داد، باید ادامه داد….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    سعید صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1175 روز

    سلام بر بهترین ها

    سلام بر خوبی ها

    استاد امروز در مورد یک قانون برای من صحبت کرد که بسیار بسیار قابل فکر بود

    تمام اتفاقات زندگی خودم را من خودم در حال رقم زدن هستم

    با افکار و باورهای خودم که بسیار بسیار در من رقم می خورد و شکل می گیرد همه اینها سبب می شود که اتفاقات در زندگی من رقم بخورد

    حال بیاییم این گاری بی استفاده وبه درنخور را از خودم بار کنم

    گاری افکار منفی ، کارهای بد، نگاههای بد

    همه اینها در جهت زیبایی ها باشد و صبح که از خواب بیدار می شوم باری به هرجهت نباشم و برای خودم هدف داشته باشم و با برنامه جلو برم

    چرا مسیر زندگی من آسانتر و راحتر نباشد

    چرا زندگی من بدون دردسر باشد و بدون درد و رنج

    پس از خدای مهربان می خواهم که کمک کند من را تا در مسیر درست قرار بگیرم و به بهترین ها برسم

    می تواند زندگی من زیبا باشد

    می تواند حال من خوب باشد

    می تواند برای من بهترین باشد

    می تواند همیشه راحت و به آسانی به خواسته هامون برسم

    می خواهم با تغییر تفکر خودم زندگی خودم را به بهترین شکل ممکن ادامه بدهم به راحتی به خوبی و به آسانی

    چقدر زیبا استاد این قانون ها را برای ما بازگو می کند

    هرچه از خدای مهربان سپاسگذار باشم باز کم است

    خدای من ممنون تو هستم بخاطر تمام خوبی هایت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  10. -
    مرضیه و حسین گفته:
    مدت عضویت: 1168 روز

    سلام بر استاد عزیزم و مریم جان دوست‌داشتنی

    طبق قانون جهان هر فرد با باورهاش زندگیش رو در تمام جنبه های زندگی خلق می‌کنه

    ما با کانون توجهمون با افکارمون داریم فرکانسی رو به جهان ارسال میکنیم که جهان اتفاقات همسنگ با اونها رو وارد زندگیمون می‌کنه

    مرضیه تو این جهان کاملا طبیعیه که نعمت ثروت و سلامتی و روابط خوب وارد زندگیمون بشه اما ما با توجه به ناخواسته و نازیبایی ها از ورود این نعمت ها به زندگیمون جلوگیری میکنیم

    وگرنه این کاملا طبیعی هست که تو ثروتمند باشی

    استاد واقعا اینکه گفتین باید مشارکت داشته باشین باید به تمرین ها عمل کنید و کامنت بزارین چقدر مهمه من تا به حال کامنت گذاشتن رو واقعا جدی نگرفتم و فقط فایل ها رو گوش میدادم اما امروز سه بار این فایل رو گوش دادم و الان که می‌خوام درموردش کامنت بزارم باز هم حس میکنم که چقدر این فایل جای کار کردن داره و چقدر بیشتر گوشش بدم تا درکش کنم و الان میفهمم تلاش درست برای یادگیری قانون چقدر با چیزی که قبلا انجام میدادم متفاوته

    استاد وقتی گفتین توجهتون رو بزارین روی نعمت های زندگیتون روی زیبایی های زندگیتون یادم آمد اون اوایل که با قانون آشنا شده بودم به خاطر افکار غلطم به خاطر توجهات قبلیم به ناخواسته ها آنقدر شرایط بد بود که تنها نکته ی زیبایی که میدونستم اون موقع ببینم دیدن گنجشک ها و پرنده ها و دیدن آسمون آبی بود روزهایی که با همون درکی که از قانون پیدا کرده بودم سعی میکردم به قانون عمل کنم و همون توجهات کوتاه من به زیبایی های زندگیم من رو از بدترین موقعیت به این همه نعمت به این همه حس خوب رسوند و چقدر قانون فرار هست انگار یادم رفته بود که فقط گوش دادن قانون زندگیت رو تغییر نمیده بلکه عمل کردن به قانون هست که زندگیت رو تغییر میده

    وقتی از پرداخت بها برای دوره ها برای تغییر صحبت کردین یکم با خودم فکر کردم دیدم من همیشه گفتم کاش میشد یکی از دوره های استاد رو‌ بخرم، وقتی درآمد نداشتم بهانه ذهنم این بود که درآمد ندارم الان که درآمد دارم بهانه ی ذهنم اینه که حقوقم کمه و خرج های مهمتر دارم ولی دقت نکردم که این تغییر باور هست و تغییر دیدگاه هست که باعث شد من درآمد داشته باشم حالا چه هزینه آیی مهمتر از اینکه من بیام روی تغییر باور هام کار کنم ؟؟ الان یکسال و یه ماه هست که من درآمد دارم اگر ماهی صد هزار تومان کنار گذاشته بودم الان تونسته بودم دوره 12 قدم رو شروع کنم هر چند که وقتی آدم بخواهد کاری رو انجام بده حتما انجامش میده و خیلی بیشتر براش تلاش می‌کنه و پول کنار میزاره

    اگر تو زندگیمون توجهمون رو بزاریم روی ناخواسته ها و نازیبایی ها و چیزهایی که حس بدی بهمون میده جهان هم چیزهایی رو وارد زندگیمون می‌کنه که همون احساسات بد رو دوباره تجربه کنیم

    و اگر توجهمون رو بزاریم رو ی خواسته هامون روی قشنگی ها روی زیبایی ها اون وقت هر روز زندگیمون زیباتر میشه و احساسات خوب رو‌ تجربه میکنیم

    خواسته های من چیه؟ آزادی تو تمام جنبه های زندگیم چقدر دلم آزادی میخواد چقدر دوست دارم خودم مستقل زندگی کنم خودم برای خودم تصمیم بگیرم خودم برم مسافرت خودم برم هر جایی که دوست دارم

    من دلم روابط سالم و شاد و زیبا میخواد دلم دوستای زیادی میخواد دلم امنیت کامل میخواد دلم ثروت زیاد میخواد آزادی مالی سفر به کشور های دیگه

    خوشبختی و شادی می‌خوام خدایا شکرت می‌دونم که منو به همشون هدایت می‌کنی

    ممنونم استاد عزیزم و مریم جان گل

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: