در این فایل، استاد عباسمنش از دل یک بازی ساده مثل پینگپنگ، درسهای اساسی زندگی را به ما میآموزد. درسهایی که اجرا یا عدم اجرای آنها، مسیر زندگی ما را بهاندازهی تفاوت میان یک جادهی سربالایی و پر از سنگلاخ یا یک جادهی آسفالته و صاف، دگرگون میکند.
موفقیت در هر جنبهای از زندگی اصول سادهای دارد. کار ما این است که این اصول ساده را یاد بگیریم و تکرار کنیم. آنوقت، زندگی به یک لذت بیپایان تبدیل میشود.
ابتدا توضیحات استاد عباس منش در این فایل را با دقت گوش دهید.سپس در بخش نظرات دربارهی تجربیات زندگی خود (در کسبوکار، سلامتی، روابط و…) بنویسید که:
- کجاها توانستید به قانون تکامل عمل کنید و مسیر برای شما آسان و لذت بخش شد؟
- کجاها برای رفتن به مرحلهی بعدی صبر داشتید و بهجای عجله، روی بهبودهای مستمر تمرکز کردید، تا جایی که پایههای این مرحله بهاندازهی کافی تقویت شد و توانستید موفقیتهای آینده را روی آن بنا کنید؟
- کجاها برعکس عمل کردید؟ یعنی بهجای تمرکز بر بهبودهای کوچک اما مستمر و تقویت فونداسیون درونی خود در این مرحله، عجله داشتید بدانید در مرحلهی بعدی چه خبر است، یا به خاطر مقایسه با دیگران، نمیخواستید از قافله عقب بمانید. در نتیجه، بهجای تقویت فونداسیون، بار اضافهای بر آن گذاشتید و قبل از تکمیل ساختمان، آن را ویران کردید.
مثلاً: هنوز کسبوکار خود را تازه شروع کرده بودید، اما در حالی که توانایی شما در مدیریت چند نیروی انسانی به ثبات نرسیده بود، شروع به گسترش کار و افزودن کارمندان بیشتر کردید. در نهایت، نهتنها سود بیشتری کسب نکردید، بلکه هزینهها بهشدت بالا رفت و همان سود قبلی را هم از بین برد.
4. برنامه شما برای استفاده از این درسها در هر جنبهای از زندگی خود، چیست؟
منتظر خواندن نظرات تاثیرگذارتان هستیم
درسهای زندگی از یک بازی | قسمت 1
یک خبر خوب
دانشجویان زیادی در طی عمل به آموزه های جلسات اولیه، توانسته اند مسیر زندگی خود را با دقت بی نظیری تصحیح کنند و نتایجی کسب کرده اند که مدتها برایش تلاش می کردند اما به نتیجه نمی رسیدند. می توانید بخش هایی از نتایج دانشجویان را از طریق لینک های زیر مطالعه کنید:
تجربیات دانشجویان دوره «هم جهت با جریان خداوند» به محض ورود به دوره
بخشی از نتایج دانشجویان از 3 جلسه اول دوره «هم جهت با جریان خداوند»
توضیحات دوره و سرفصل جلسات دوره تا الان را از طریق لینک زیر مطالعه کن. اگر حسی در قلب شما میگوید که آگاهیهای این دوره به شما کمک میکند تا نتایج نصف و نیمه زندگی خود را به ثمر برسانی و شرایط دلخواه خود را بسازی، اگر خداوند نشانهای به شما برای ورود به این دوره داد، با ما به جمع دانشجویان دوره “هم جهت با جریان خداوند” بپیوند.
مطالعه اطلاعات کامل درباره دوره «هم جهت با جریان خداوند»
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری درسهای زندگی از یک بازی | قسمت 2322MB53 دقیقه
- فایل صوتی درسهای زندگی از یک بازی | قسمت 251MB53 دقیقه
با سلام خدمت استاد گرامی و خانم شایسته گل و همه دوستان خوبم
کجاها توانستید به قانون تکامل عمل کنید و مسیر برای شما آسان و لذت بخش شد؟
در یکی از مسابقات کشوری که جایزه ش،سفر مکه بود و من خیلی انگیزه داشتم که حتما برنده بشم،و فکر میکردم که یه کتاب رو باید بخونم،اما وقتی برای دریافت کتاب رفتم،چندین کتاب بهم دادند که باید خط به خط یاد میگرفتم ،خوب اولش شوکه شدم که چجوری این همه کتاب رو بخونم ،اما خیلی زود گفتم برای برنده شدن باید شروع کنم،خلاصه برنامه ریزی کردم که مثلا اگر روزی فلان تعداد فصل از فلان کتاب رو بخونم ،میتونم چندین دور کتابها رو مرور کنم و کاملا مسلط بشم،و واقعا هم همین طور شد و من در امتحان کشوری نفر اول شدم و با یه نمره بالا قبول شدم،جوری که خانمی که برگه منو صحیح کرده بود میگفت پیش خودم گفتم لابد کلید سوالات رو داشتی،اخه تقریبا همه رو درست زده بودم .و واقعا از خوندن مطالب لذت بردم و قشنگ همه رو بلد شده بودم ،خب نتیجه شم عالی بود.
کجاها برعکس عمل کردید؟ یعنی بهجای تمرکز بر بهبودهای کوچک اما مستمر و تقویت فونداسیون درونی خود در این مرحله، عجله داشتید بدانید در مرحلهی بعدی چه خبر است، یا به خاطر مقایسه با دیگران، نمیخواستید از قافله عقب بمانید. در نتیجه، بهجای تقویت فونداسیون، بار اضافهای بر آن گذاشتید و قبل از تکمیل ساختمان، آن را ویران کردید.
واقعا در بحث عجله کردن ،هزاران مثال دارم،از عجول بودن ،از عدم تکامل،در بحث یادگیری زبان ،رانندگی،دروس دانشگاهی،حتی دوره های استاد،یادگیری یه مطلب یا نرم افزار جدید
یعنی مثلا در بحث زبان انگلیسی،چون علاقه دارم،استعداد و پشتکار هم دارم،مثلا گرامر حال ساده رو یاد گرفتم،حالا مثلا به جای اینکه بیام هزاران بار با جمله های کاربردی که در زندگی روزمره به کار میبریم ازش استفاده کنم و بزارم قشنگ تو وجودم بشینه ،سراغ ده ها متد و اپلیکیشن و کلاس و استاد و …،میرفتم ،چون فکر میکردم با اون روش یا استاد یا کتاب ،من سریعتر به هدفم که مکالمه هس میرسم،خوب نتیجه شم این شد اصلا دلزده شدم و خیلی وقت ها دیگه پیگیرشم نباشم ،میخوام بگم من علاقه و استعداد داشتم ،ولی به خودم اجازه نمیدادم که با گوشت و پوستم یکی بشه و همش عجله داشتم ،چون خواهرشوهرم هم مدرس زبان برای بچه ها هس،دیگه منم میگفتم همین فردا منم باید شاگرد بگیرم و اصلا اینجوری فایده نداره،حالا صدتا کار دیگه هم در کنارش انجام میدادم که میخواستم توی همه شون بهترین بشم،نتیجه شم مشخصه دیگه.
ولی واقعا میبینم عجله فقط باعث شده که من پانصد بار تا نزدیک قله برم ،بعدش دوباره سُربخورم پایین.
اما حالا میگم همزمان که داریم به سال جدید نزدیک میشیم،باید و باید این شخصیت رو در خودم بسازم که هر کجا خواستم عجول باشم به خودم بگم دفعات قبل که عجله کردی به کجا رسیدی،خیلی مهمه که به خودم یادآوری کنم.
راستی چه دستگاههای جالبی که برای بازی ساخته شده بودند ،خیلی عالیع که شما میتونید هر وقت و هر مکان که حالشو داشتید بیایید و بازی کنید ،یعنی اون ربات که همیشه اماده بازی هس و چی از این بهتر،خدایا شکرت.
اما فضای زیبای خانه هم برام جالب بود و دوست دارم که استاد توضیحاتی راجب بهش بدن.
ممنونم ازتون