در این فایل، استاد عباسمنش از دل یک بازی ساده مثل پینگپنگ، درسهای اساسی زندگی را به ما میآموزد. درسهایی که اجرا یا عدم اجرای آنها، مسیر زندگی ما را بهاندازهی تفاوت میان یک جادهی سربالایی و پر از سنگلاخ یا یک جادهی آسفالته و صاف، دگرگون میکند.
موفقیت در هر جنبهای از زندگی اصول سادهای دارد. کار ما این است که این اصول ساده را یاد بگیریم و تکرار کنیم. آنوقت، زندگی به یک لذت بیپایان تبدیل میشود.
ابتدا توضیحات استاد عباس منش در این فایل را با دقت گوش دهید.سپس در بخش نظرات دربارهی تجربیات زندگی خود (در کسبوکار، سلامتی، روابط و…) بنویسید که:
- کجاها توانستید به قانون تکامل عمل کنید و مسیر برای شما آسان و لذت بخش شد؟
- کجاها برای رفتن به مرحلهی بعدی صبر داشتید و بهجای عجله، روی بهبودهای مستمر تمرکز کردید، تا جایی که پایههای این مرحله بهاندازهی کافی تقویت شد و توانستید موفقیتهای آینده را روی آن بنا کنید؟
- کجاها برعکس عمل کردید؟ یعنی بهجای تمرکز بر بهبودهای کوچک اما مستمر و تقویت فونداسیون درونی خود در این مرحله، عجله داشتید بدانید در مرحلهی بعدی چه خبر است، یا به خاطر مقایسه با دیگران، نمیخواستید از قافله عقب بمانید. در نتیجه، بهجای تقویت فونداسیون، بار اضافهای بر آن گذاشتید و قبل از تکمیل ساختمان، آن را ویران کردید.
مثلاً: هنوز کسبوکار خود را تازه شروع کرده بودید، اما در حالی که توانایی شما در مدیریت چند نیروی انسانی به ثبات نرسیده بود، شروع به گسترش کار و افزودن کارمندان بیشتر کردید. در نهایت، نهتنها سود بیشتری کسب نکردید، بلکه هزینهها بهشدت بالا رفت و همان سود قبلی را هم از بین برد.
4. برنامه شما برای استفاده از این درسها در هر جنبهای از زندگی خود، چیست؟
منتظر خواندن نظرات تاثیرگذارتان هستیم
درسهای زندگی از یک بازی | قسمت 1
یک خبر خوب
دانشجویان زیادی در طی عمل به آموزه های جلسات اولیه، توانسته اند مسیر زندگی خود را با دقت بی نظیری تصحیح کنند و نتایجی کسب کرده اند که مدتها برایش تلاش می کردند اما به نتیجه نمی رسیدند. می توانید بخش هایی از نتایج دانشجویان را از طریق لینک های زیر مطالعه کنید:
تجربیات دانشجویان دوره «هم جهت با جریان خداوند» به محض ورود به دوره
بخشی از نتایج دانشجویان از 3 جلسه اول دوره «هم جهت با جریان خداوند»
توضیحات دوره و سرفصل جلسات دوره تا الان را از طریق لینک زیر مطالعه کن. اگر حسی در قلب شما میگوید که آگاهیهای این دوره به شما کمک میکند تا نتایج نصف و نیمه زندگی خود را به ثمر برسانی و شرایط دلخواه خود را بسازی، اگر خداوند نشانهای به شما برای ورود به این دوره داد، با ما به جمع دانشجویان دوره “هم جهت با جریان خداوند” بپیوند.
مطالعه اطلاعات کامل درباره دوره «هم جهت با جریان خداوند»
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری درسهای زندگی از یک بازی | قسمت 2322MB53 دقیقه
- فایل صوتی درسهای زندگی از یک بازی | قسمت 251MB53 دقیقه
بنام خداوند بخشنده مهربانم.
وَلَنْ تَرْضَىٰ عَنْکَ الْیَهُودُ وَلَا النَّصَارَىٰ حَتَّىٰ تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ ۗ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَىٰ ۗ وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِی جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ ۙ مَا لَکَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَلَا نَصِیرٍ
یهود و نصاری هرگز از تو راضی نمی شوند تا آنکه از آیینشان پیروی کنی. بگو: مسلماً هدایت خدا فقط هدایت [واقعی] است. و اگر پس از دانشی که [چون قرآن] برایت آمده از هوا و هوس های آنان پیروی کنی، از سوی خدا هیچ سرپرست و یاوری برای تو نخواهد بود.
فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ وَاشْکُرُوا لِی وَلَا تَکْفُرُونِ
پس مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم و مرا سپاس گزارید و کفران نعمت نکنید.
این آیه توی تابلو “خونمون زده..هر موقع بهش نگاه میکنم،” حالم خیلی خوب میشه از موقعه ایی که در این مسیر قرار گرفته ام.بیشتر میدونم سپاسگزار داشته ها یعنی در مسیر درست قرار گرفتن!..برای قدم برداشتن بسمت نعمتهای بیشتر..
سلام استاد قشنگُوم.خوبی چِقه خونت قشنگه!نکنه خونِی جدید گرفتی ..تو کجویی ایالت بسر میبری..الهی حال دلت خوبُخاش بوووه…
امروز داشتوم سِی فتیل نشانِیلوُم.(نشانه هام )مِیکردوم..یهو حسوم گفت برو استاد فایل جدید نادِه..
اصلا این نور الهی هرچه رِیش کار میکنیا.هی بیشتر باهات رفیق وامیوووو..
میخام ازت بگوووم خیلی دوستتدارم…
قربون ساده گی زندگی و خودت و پولدار بودنت برم..که سِی دلت هر چه دلت خاس میکنی..
ایقه پیِل خدا ازت داده. که هر چی دلت خاس سِی خووت میسونی…
نوش جانت بوووه ایِهمه رزق و روزی حلال…
رزق و روزی حلال احساس خوب میخا…
یچی ایروزل استاد فهمیدم..میفهمی چنه….میفهموم که میفهمی…ولی مو دانشجوت هِسوم….تازه درحال تکاملشوم…
دیه اییم نشون تکاملمه….
فهمیدم…پِیل (پول)…از دروازه احساس خوب ماندگاره…
پِیلی که احساس خوب نیسه توش تقلا و مقایسه و هدفهای پوچه..زِل(زود) از دست میره..
ولی وقتی خودتو دوستداری مخصوصا ایروزل(این روزها) دِیه خوووت میفهمی خووو.
رایل(راه های)زیادی برای تقلا کردن برای خوشکل شدن تو زنل (خانم ها)زیاد شده…
چقدر افرادل میبینوم که چقه پیلشونه تو راه حل خوشک مشکلی خرج میکنن که فقط دیده وابوون(دیده بشن)
خدارو شکر ..چقه خوووم تو زمان درسش نجاتوم دا ،”خدا!!!!!!(خداوند نجاتم داد)…
ایقه با خودوم.(خودم)در صلح وابیدم که زمانلی میگذره (زمانهایی میگذرد)میبینوم چقه مو خُودوم با خُودوم تنهایی زندگی میکنوم…نه در احساس بَدِشا….بلکه دوُسی با خودوم و با خدا…..
استادم دوست داشتم با زبان خودم صحبت کنم که یه فضایی دل نشین مثل روی زیبای شما بشه…
امروز یه حسی به یه ایه زیبایی از قرآن داشتم سوره انعام..راجع به نور بود…این باور مثل تیرکمانی بود که محکم خورد به قلبم…
راجع به نور خدا….خداوند گفته …
آیا کسی که [از نظر عقلی و روحی] مرده بود و ما او را [به وسیله هدایت و ایمان] زنده کردیم، و برای وی نوری قرار دادیم تا در پرتو آن در میان مردم [به درستی و سلامت] حرکت کند، مانند کسی است که در تاریکی ها [یِ جهل و گمراهی] است و از آن بیرون شدنی نیست؟! این گونه برای کافران [به خاطر لجاجت و عنادشان] آنچه انجام می دادند، آراسته شد…
ها…….همینه…کسی که نور نداره..هیچی نداره….
این نور تمام وجود یه انسان هست…
اگه نور نبود ما هیچ وقت لطف خداوند شامل حالوم نمیشد…
بیام تمرین امروزمو انجام بدم…
کجاها توانستید به قانون تکامل عمل کنید و مسیر برای شما آسان و لذت بخش شد؟
استاد من دقیقا سه سال خورده ایی که به سایتتون هدایت شدم بخاطر یسری تضادها .هم در زمینه بیزنسیم بود…و هم شخصیتم…..
و به لطف خدا…و لطف بی پایان شما استاد گرانقدرم…
همون روز اول. من تو دوره ایی که سالیان سال حتی توی دروس دانشگاهیمم مشکل داشتم وارد شدم.حالا توی یه پروسه بزرگ و حجم زیاد…
من خیلی خوب تکاملمو گذروندم..از همون روز قدم به قدم درسی که دانشگاه که پایه رشته ام در زمینه خیاطی بود و من مسروط شده بودم..
دلیل .پیشرفتم که بیزنسمم بود….که پیشرفت و رشدی نداشتم بخاطر عدم الگوشناسی بود..
به لطف خدا نمیخام صحبتم طولانی بشه…بازم لطف خدا..اینقدر هدایتها قوی بود..که قدم به قدم از صفر کلوین سال 1401 شروع کردم تو بازه زمانی 1 سال…تمام الگوهای استاد عزیزمو گوش دادن و الگو کشیدن..
تمام الگوها رو در پروسه تکمیلی و از کتابهای مخصوص رشته ام تمامشو از صفر شروع…و تونستم خودمو به ورژن بالایی برسونم..
استاد هر بار قوی تر و خوشحال میشدم.در کنارش:رشد شخصیتممم بود…
شخصیتم که واقعا یه جهاد اکبر بود..
و..
یادمه…اینقدر الهامات زیاد بود..روز جمعه بود..خداوند بهم گفت برو توی پروفایل شخصیت..مدام پشت سر هم میگفت.بهم گفت خوب نگاه کن…دیدم یه چند تا کلمه انگلیسیه…
بهم گفت بازش کن.
عقلم نجوا میگفت ولش کن حذفش کن..
تو چند دقیقه بیین این دو گزینه موندم..گفتم بازش:کنم وقتی بازش:کردم..
دیدم الله اکبر..خداوند کتاب چگونه فکر خدا را بخوانیم تو کله صبح طبق آمارش بهم هدیه داده..
یه ایمان قوی اومد تو وجودم…یه شب خواب دیدم.یه فرشته اومد یه کتابی رو بهم هدیه داد…
گفت این کتاب برای تو باشه…
استادم تنم میلیرزه…مبه محض این الهام درک کردم نشستم از اول کتاب رو جلوندم و بازم یه شروع کردم همون دوره استاد که شامل 15 تا فصل بود تمام دل رودشو دراوردم اینقدر قوی شده بودم انگار تو آسمون راه میرفتم…
میخام بگم..همه لطف خدا بود..در کنارشم پاشنه های شخصیتم..که تا دلت بخاد من قبلا توی بیزنسم با اشخاص با مشتریا داشتم…
رو راس ریشون میکردم…
من علاقه زیادی به خانه تکانی محل زندگیم دارم..دقیقا اون حس مثل آشغالهای ذهنم بود.یادمه اوایلی که اومده بودن تو سایتتون ..بالای 18 ساعت کم و بیش روی سایت کار میکردم..
اصلا سیری ناپذیر بود..
جهش خیلی خوبی داشتم..چون تضادهای گذشته ام خیلی زیاد بود.اون تضادها کجا..این دریافتهای الهامی کجا..هر بار قوی تر…
تا چند ماه بعدش بهم گفت..برو تو فصل سیزده روی فلان حیطه.که دستکش زنانه توی استیبل کاربردی هست کار کن..
میگفتم چه جالب..
اقا شروع کردیم روی همین استیت.و بازم شروع به الگوکشی…
تا اینکه یه لباس عروس سبک اروپایی امروزی طبق روند کاریم دوختم لباس شب دوختم..منیکه قبلشم دانشگاه کار کرده بودم..ولی این موقعیت هزاران برابر برای من ارزش داشت…
بازم ناگفته نمونه..اشتباهات 10 سال کارکردم توی این بیزنس..از نظر شخصیتیم بهم الهام میشد و روش کار میشد.ناگفته بازم نمونه..طبق الهامات رابطه ام کار میکردم.هدایتها میومد باید تو به این خاسته برسی..
حالا حساب کنید..34 سال ذهنت بهمچنین پکیچی نرسیده حالا این حجم از تلاش رو میخاد در همه جنبه ها انجام بده…
ولی خداوند بهم گفته بود.نرگس!!!!اگه باز گردی ما نیز بازمیگردییم..صحبت شما توی خرید دوره کتابها و فایلهای نشانه همگی یه هجوم سختی برای غلبه بر ذهن بود…
و من طبق الهاماتم و قدم به قدم…دقیقا شب عید همین سالی که هستیم.بهم گفت حالا باید تمرکزی روی این بیزنس کار کنی…
و من دقیقا روز اول عید توی یه نمایشگاه کارمو ارایه دادم.و تمام مشکلات دستها رو سایزشون نوع پارچه وووووووو هزاران دلیل برای یه دستکش عالی برای خانمه ها رو یاد گرفتم..
خیلی داستان داره ها..حالا شخصیتم کنارش رشد میکرد الهامات رابطه ام مدام مثل بمب بمب تکرار میشد..
تا ما به یه الگو نسبتا عالی رسیدم و چند تا کار فروش کردم.روز اول مهر طبق خاسته ام دوره عزت نفس رو خریدم..
و شخصیتم میومد…شراکتم در یه وام بود و کلی کارهای به تعویف افتاده بود به لطف خدا هنوزم دارم انجامشون میدم..الهام…عمل.الهام قوی تر عمل…
تا اینکه قدم غلبه بر ترس تاریکی از شرایط:قبرستان بهم الهام شد.و سفرهای هدایتی دیگر…که من در تنهایی بدون نبود کسی انجامش دادم..و بخاطر اون ایمانم نور الهی تایید میکردو میرفت.جلو…
راه تاریک در شب در قبرستان سه باز انجام شد.مادرم مدام میگفت دختر خودت تنهایی جایی نریا ..
ولی خداوند بهم گفت اگه نری خبر از موفقعیتت نیست.
یه قسمت باریک پشت همون قبرستان هست.من از بچگی میترسیدم.نگاه تو قبر..کلا میترسیدم..یه روز در تاریکی بدون نبود کسی گفتم نرگس باید بری.ناگفته نمونه خیلی ترس بود.بهم گفت مکث کن.قلبم از جا میخاست کنده بشه…
3 ساعت تو قبرستان که بتونم تو تاریکیها بازم خودمو محک بزنم..
ببینم چقدر جربزه دارم..ولی به لطف خدا انجام شد..حتی با وجود شخصی تو اون راه باریک که من اصلا ندیدمش:ولی این شخص به ارامی کنارم رد. شد…
حتی مادرمم میگفت ادم معتاد تو راه اون باغ هست نری اونجا.ولی من رفتم..
در کل فضا قبرستان هر کاری کنم یه حس ترس دارم.ولی من موفق شدم…
و تونستم غلبه بر ترس کنم.
یه شب بهم گفت..از مُرده نترس از انسهای زنده بترس..که نخان تو رو وارد مسیر نادرست کنن..
خندم گرفته بود..گعفتم عجب منطقی گفتی خدا!
اره میگفتم..استادم بیزنسم..رشد شخصیتم.رشد معنویتم همراه با هم دارن پیش میرن..
امروز که دارم این جمله رو مینویسم.
همین امروز سایتم توی گروه هنری قرار گرفته که بازم حتی نوشتنشم توی سایتهای مختلف هدایت خدا و تکامل بود…
روش عکسبرداری از کارم بازم تکاملی یاد گرفتم..
روش شرح نویسی..روش پروجکت کردن….
همه تکاملی پیش رفت طبق الهامات خدا.
امروز الان سه نوع دستکش زنانه از طریق دستانش که واقعا یه معجزه و درسهای زیادی برام داشت..همین امروز عصر این قدم تمام شد..
و بوسش کردم گذاشتمش کنار.موقع بیرون اومدن از اتاق کارم سپاسگزاری از وسایلم میکنم بوسشون میکنم شکرگزار خداوند میشم..
بازم فردا صبح برای بهبود دهی کارم..هر روز این بهبود گرایی و استمرار و هدایت باعث شد..
که امروز توی یه لول بالا از درک الگوشناسی مخصوص توی این حیطه..و هم از نظر مستری مداری هم جزو بهترین باشم..
یادمه اون موقع من قبلا توی کار دوخت سرویس خواب بودم..وقتی یه مشتری میگفت نمیخام..نکات منفی میگرفتم و التماسش میکردم از من خرید کنه..
ولی الان با این نگرش میگم یه الهام یه نشانه از خداست داره بهم درس میده ..
با همین باور باعث شد تا کارمو بهبود بدم..
و از نکاتی که افراد که دستان خداوند هستند تونستم کارمو هر روز بهبود بدم…
واقعا اینو میخام بگم از نمونه کارم طی تحقیقی که داشتم تو ایران نیست…
نمونه مشابهتیش:زیاده..ولی شکل دستکش من و حتی جعبه قرار گیریشم بازم طراحی از طرف خدا بود…
و هر بار تونستم بهترینشو عمل کنم.
حتی لوگوشم اسم خودم نرگس هست…با انگلیسی با شکل گل نرگس در ختم اسمم.
امروز دستکش نرگس طی تکاملش و سعی کردما!ناگفته نمونه یجاهایی کم میوردم که بازم از مقایسه میومد میفتادم تو دام عجله…اونجا مشخص میشد من هنوز از نظر شخصیتی بازم دارم مثل گذشته عمل میکنم.
ناگفته بازم نمونه یه روز بخاطر..عجله یه تصادف بزرگی کردن که یادم نیاد ..میگم نگاه نکن..مرگ از پلکتم نزدیکه…و یبار پاهام شکست..دیگه میخاست در اوج ناکامی بمیرییم که خداوند دستمو گرفت…
خدارو شکر که ناکام دنیای پر عشق شور مادی نشدیمم.
هر گاه میرم قبرستونی اینو بخودم یاداور میشم..عجله نکن بزار تکاملت طی بشه..
خدا میدونه خاسته هات کی وارد زندگیت بشن عجله نکن مقایسه نکن نه خودت نه دیگران..لین غروره..
روز گذشته هنوز این غرور مقایسه رو از طریق فرد نزدیکی بهم نشون داد..
گفتم نگاه کن اینحاها مشخص میشه تعقییر کردی یا نه…
خلاصه مطلب استاد.به لطف خدا پکیچ دستکشهام بجای خوبی رسیده…
خیلی زیباست انشالله به وقتش براتون ایمیل میکنم.خیلی دوستدارم از نتایجم براتون بفرستم.
همشو عکس گرفتم و هر روز بهش نگاه میکنم..و روند تکاملیمو با خودم در میون میزارم..
بخدا بخدا بخدا..من از سال 94.که فارغ التحصیل این رشته از دانشگاه شیراز شدم..
تا سال 1401…و از سال 1401 .تا به الان..
اگه این دو ورژن نرگس ..که تو شناسنامه فاطمه هست..رو بزاری کنار هم…میگم ..زمان تا اسمون از همه نظر متفاوت شده…
من نرگس قبلی رو خاک کردم خوابشم چند شب پیش دیدم تو همون راه قبرستون رفتم خاکش کردم..اینقدرم سنگین بود استاد ولی بردمش!.
یه چتر سیاه بی در پیکر بود.همون پاشنه های گذشتم بود به لطفش خاک شد…
من هنوز لطف دوره مومنتمی هات شامل حالم نشده.خدا بهم گفت به وقتش بهت میدم.تو فقط ادامه بده.تو لایقشی ولی تو زمان درسش…
و من همین روزا روی شونهاشم..الهامات مثل بمب میاد نشانها از در دیوار میان..من هر روز و هر ثانیه و هر لحظه روی شونهای ربم هستم.خدا همه جیز بهم داد.
بخدا یجاهایی به مو رسیده ولی پاره نشده..
از همون شخصی که سود واممو بهش بخشوندم چند میلیون تومن به حساب زد بدون اینکه من چیزی بهش گفته باشم.که خدا بهم گفت قبولش کن..
یه جریان قوی تو راهم افتاد..
میخام بگم پول…با احساس خوب برکت داره..خیر داره..برای منم همینه…
ناگفته نمونه پاهایی که چند سال شکسته بود.بخاطر عجله .به پولدار شدن بودا..هههاهه
چند ما انسانها بدبختیم یادمم میاد خندم میگیره..
الان براحتی از هر طرفی هدایای میلیون تومنی برام فرستاده میشه…
الله اکبر….
میخام بگم عجله دو بار خودمو ناقص کردم.برای بار سوم …لطف خدا نجاتم داد….
عجله بدبختی میاره.انسان رو نادون میکنه
عجله بقول زبان ما…هچ هچ هچ میاره..
عجله ویرانگره..
هر جا عجله کردم..کارم ناقص:شد….کارم رفت توی دام مقایسه حسرت کارهای کثافت کاری شیطانی…
ولی هر جا لذت بردم کم کم رفتم جلو…احساس خوب و امیدواری و الهامات خداوند بود…
و نکته ایی از شما تو این فایل خیلی برام بولد شد..اونم شما گفتین کم کم با کمترین نمونه شروع کنید یدفعه نیرو کار یا کارمند نگیرین..
برای کار منم با هگون یه نمونه امتحانی کار کنم..
منم همین رعایت نکردن توی این جنبه دقیقا پارسال همین موقع رعایت نکردم یه ضرر کوچ کردم ولی اونم جزو تکاملم بود..ولی بازم باید خیلی بیشتر روش کار کنم..
و نخام تولید زیاد کنم که روی دستم بمونه.
چون پارچه هیت برش:میخوره دیگه ایتفاده ایی نمیشه..
من روز گذشته خرید جدید از پارچه الهامی داشتم.به مقدار 1 متر با چتد وسایل جدید با کمترین که کمتر از 1 متر میگن برامون نمیصرفه..و منم گفتم بیشتر نمیخرم امتحان میکنم پرس جو کردم.طبق تکاملم فهمیدم الان چکار کنم خوبه.
از افراد متخصص کمک گرفتم به لطف خدا طبق نشانه ها پیش رفتم یه الهامیم از هفته گذشته تا به امروز به اندازه 50 سال تجربه به من انوخته..
توی یه مورد کوچک که هنوز هیچکسی درست و اصولی بهش فکر نکرده…
به لطف خدا.من پایه هاش و زیر بمش لطف خدا و الهام خدا.و تحقیق در سایتهای معتبر و دغدغه های خانمها بخاطر این ورژن بود…تونستم همه رو توی الگو استاندارد سازی کنم.
اینقدر الهامات زیاد میگم خدایا چقدر تو بزرگی..اینروزا تمام تمرکز روی الگوی جدید و بهبود الگوهای قبلی بوده..نمیتونم چجور وصش کنم که چقدر من دارم مثل بمب میرم جلو
خوابهای الهامیم حکم همینو برام داره….
خداوند رو سپاسگزارم که همجوره داره با نورش منو تو این مسیر قوی قوی تر میکنه…
راسی اینم بگم..دو هفته پیش ایده رابطه ام..بصورت واضح اومد مهر تایید زود برای قدم بعدی….خدا همه چیزه….
فقط میخام بگم من به لطف این دوره جدید..هر روز مومنتمی هاش به من اثر میکنه….
استادوم….خیلی دوستتداروما…راسی اینجا بهار اومده گلهای روی کوهمون اینقدر زیبا شده بخدا یه کلرادو به تمام معنا…دیروز رفتوم خودوم خدا بارون زده…حال میکنی یه قطعه ایی از بهشت..
اونجا بیادت بِیدوم….خیلی خاطرته میخامه..فکر نکن تو امریکایی …خیلی اَزمون دیری..(از ما دوری)..قلبوم همه لحظه بسمتتته..
میخام ازت بگوممم پسررررر دمت گرم…
مو خیلی نتیجه گرفتما…مخصوصا شخصیتی…ایقه حرف دارم میترسوم تا صبح طول بِکشه دیه تو چیشل قشنگت خسته وابووووو.
خووو دیه کاری نری…خیلی دوستتدارم ..خیلی زیاد..
فعلا خدا بخا….میام دَم از نتیجم سِیت میگووومم
اداتمند فاطمه علی پور دقیقا از جنوب غرب ایران شهرستان فراشبند(فرشبند).نزدیک کوه زاگرس بنام تل قلعه .تا جنوب فلوریدا امریکا…بزن تو گوگل سرچ کن تا مُونه پیدا کنی….دوسیتدارم..هر جا کوهه همونجا مُونوم…بیو تا برییم تو نخلستانمون!…