درسهای زندگی از یک بازی | قسمت 1

ما به اندازه ای که می توانم ذهن خود را کنترل کنیم، می توانیم زندگی خود را کنترل کنیم.
یکی از موضوعاتی که نقش کنترل ذهن را خیلی شفاف به ما نشان داده است، بازی پینگ پونگ است.
در خلال بازی پینگ پونگ، ما به وضوح می بینیم که اگر بتوانیم ذهن خود را در بازی کنترل کنیم، اتفاقات در بازی به نفع ما پیش می رود و اگر از عهده ی کنترل ذهن بر نیاییم، در هر صورت اوضاع سخت پیش می رود.
به عنوان مثال، حین بازی اتفاقی رخ می داد و مرا عصبان یا ناراحت می کرد. به محض اینکه ذهنم از کنترل خارج می شد، می دیدم که به طرز عجیبی مهارت هایم مثل قبل جواب نمی دهد و امتیازها را از دست می دهم.
حتی می دیدم هرچه احساس من بدتر می شد،  به طرز عجیبی جهان اتفاقاتی را رقم می زد که ناراحتی ام را بیشتر کند:
مثلا توپ حریف من به تور می خورد و به نحوی در زمین من می افتاد که دفع آن غیر ممکن می شد.
یا ضربه های که همیشه نقطه برتری من حساب می شد به طرز عجیبی خارج از میز زده می شد و امتیاز به حریف من داده می شد
یعنی جهان بدون توجه به مهارت یا عملکرد من، جوابی درخور با احساس و کانون توجه من می داد. فارغ از اینکه من چه دلایلی برای احساس بد داشتم، جهان طبق قانون احساس بد = اتفاقات بد، به من پاسخ می داد.
بازی پینگ پونگ – در لحظه – قانون احساس خوب = اتفاقات خوب و احساس بد = اتفاقات بد را در سریعترین و دقیق ترین حالت ممکن به ما نشان داد و به ما کمک کرده تا نقش حیاتی عمل به این قاون را در زندگی خود جدی بگیریم.
این بازی ما را به شهود رساند که کنترل ذهن، بالاترین مهارت و مهم ترین اصل در تجربه خوشبختی است.
ما نتیجه ی مستقیم احساسات خود را در حین بازی تجربه کرده ایم. بعنوان مثال اگر به خاطر کنترل ذهن، من احساس خود را خوب نگه می داشتم، فارغ از اینکه چقدر بازی به ضرر من بود و چقدر امتیازهایم کم بود، در نهایت اوضاع به نفع من تمام می شد. برعکس وقتی کنترل ذهن ندارشتم، نمی توانستم از مهارت هایم در بازی بهره ببرم.
پیام این فایل این است که:
وقتی اوضاع ناجالب است، به آن شرایط نگاه نکن. بلکه سعی کنیم بهترین عملکرد خودت را در کنترل ذهن انجام دهی و خواهی دید که اگر از عهده کنترل ذهن خود بر بیایی، اوضاع به نفع تو چرخش می کند.
اگر در شرایط به ظاهری بد، بتوانی ذهن خود را کنترل کنی، مثلا بگویی من تلاش می کنم تا اعراض کنم و همین امروز حالم را خوب نگه دارم و دوباره سعی کنی روز بعد هم به همین منوال برای یک روز حال خود را خوب نگه داری،
هم خواهی دید که چطور به طرز معجزه وار شرایط به نفع شما تغییر می کند.
برای بهره برداری از درس های این فایل، درباره این دو مورد در بخش نظرات بنویس:
مورد اول: رابطه بین احساس عدم لیاقت و از دست دادن نعمت ها:
در بخش نظرات، در باره تجربه هایی بنویس که احساس عدم لیاقت باعث شد نعمت هایی که داشتید را از دست بدهید.
بنویسید که چه افکاری در ذهن تان آمد و چه افکاری به شما احساس عدم لیاقت داد
به عنوان مثال:
رابطه ی عاطقی شما به طرز جادویی خوب پیش می رفت و این فکر در ناخودآگاه شما شروع به چرخش کرد که:
من آنقدر ها لیاقت ندارم که این حد از عشق را در رابطه ام تجربه کنم؛
یا من آنقدر ها لایق نیستم که اینقدر در حق من خوبی باشد؛
یا احساس گناه کنی که “وقتی خانواده من یا خواهر من رابطه ی خوبی ندارد، این ناجوانمردانه است که من اینقدر از رابطه ام لذت ببرم؛
سپس به محض شروع این افکار و ادامه یافتن آنها، رابطه شما به طرز عجیبی با مشکل مواجه شد…
یا درباره موضوعات مالی، فروش شما عالی شده، درآمد شما زیاد شده، پول ساختن برایت راحت تر شده، سپس افکاری به ذهن شما آمده که شما را به احساس عدم لیاقت درباره دریافت این نعمت ها رسانده که:
آنقدر ها هم حقم نیست که اینقدر راحت پول بسازم؛
وقتی بقیه در فقر هستند این انصاف نیست که اینقدر من خوب پول بسازم و …
سپس دیدی که با ادامه ی این افکار، نه تنها جریان پول در زندگی ات کم و کمتر شده، حتی قطع هم شده است.
این تجربیات را بنویس تا همه ما درسهای این قانون را بگیریم که:
در چنین لحظاتی باید بتوانیم این نجواها را کنترل کنیم. و گرنه اگر این فکر و فرکانس ادامه پیدا کند ،این جنس از فرکانس نه تنها مانع ورود نعمت ها می شود بلکه نعمت ها ی کنونی زندگی ات را نیز از تو می گیرد.
مورد دوم:احساس قربانی شدن
احساس قربانی شدن، پاشنه آشیل همه ماست. یعنی  هر کدام از ما کم یا زیاد، از این ضعف ضربه می خوریم و همه ما نیاز داریم تا ریشه های این احساس را بهتر بشناسیم تا بتوانیم در این مواقع ذهن خود را راحت تر و سریعتر کنترل کنیم.
زیرا این احساس مخرب، به سرعت رشد می کند و تبدیل می شود به خشم نفزت کینه افسردگی و…
به این شکل اوضاع را بدتر و بدتر می کند و شما بدون اینکه آگاه باشی، با ماندن در این احساس به خودت ظلم می کنی و مانع ورود نعمت ها به زندگی ات می شوی.
برای درک رابطه میان “احساس قربانی شدن” و “بسته شدن جریان نعمت ها به زندگی”، در بخش نظرات، در باره تجربه هایی بنویس که احساس قربانی شدن باعث شد شرایط به گونه ای پیش برود که باز هم بیشتر احساس قربانی شدن داشته باشی.
تجربیاتی را به یاد بیاور که احساس کردی قربانی شرایطی شده ای یا در حق شما بی عدالتی شده است. مثلا در موضوعاتی مثل رابطه عاطفی یا درآمد یا کسب و کار، شما سمت خودت را خوب انجام دادی، اما اتفاقاتی رخ داده  و  ظاهرش این بوده که در حق شما بی انصافی شده است.
مثلا با اینکه شما به خوبی کسب و کار خود را مدیریت کرده ای، ناگاهان لایحه ای تصویب شده که جلوی صادرات شما را گرفته است یا هر مثال دیگری که باعث شده بعد از آن اتفاق به ظاهر ناجالب، افکار  منفی شروع به رشد کرده و شما را به این احساس رسانده که در حق من بی عدالتی شده است؛
یا من هرچقدر هم خوب عمل کنم، عوامل بیرونی باعث می شود به حقم نرسم و …
در یک کلام، درباره تجربیاتی بنویس که در احساس قربانی شدن گیر افتاده اید و بدون اینکه متوجه موضوع باشید، به خاطر ماندن در این احساس، اتفاقات ناجالب بیشتری را وارد زندگی خود کرده اید.
بنویسید این احساس قربانی شدن از کجا شروع شد و چه افکاری در ذهن خود چرخاندی که این احساس را تشدید کرد؟
بنویس در آن زمان شرایط به چه شکل پیش رفت و چه ناخواسته های بیشتری به جمع ناخواسته های قبلی افزوده شد.
و چه نگاهی به شما کمک کرد تا بتوانی ذهن خود را کنترل کنی و از احساس قربانی شدن خارج شوی؟
نوشتن درباره این موضوع به شما کمک می کند تا رابطه بین “احساس قربانی شدن” و “اتفاقات ناخواسته ای که زنجیره وار رخ می دهد” را درک کنی و بفهمی تمام بلاهایی که فکر می کردی عواملی بیرون از شما  برایت رقم زده را، چطور خودت با ماندن در احساس قربانی شدن رقم زده ای. چون نتوانستی در این شرایط ذهن خود را کنترل کنی و جلوی ادامه ی این افکار رو بگیری.
هرچه این رابطه را بهتر بفهمی، سریعتر می توانی در این مواقع، از رشد افکار منفی خودداری کنی
هرچه این رابطه را بهتر بفهمی، راحت تر می توانی این احساس مخرب را با این افکار منفی تغذیه نکنی.
منتظر خواندن تجربیات شما و درس هایی که از این تجربیات گرفته اید، هستیم.

منابع بیشتر:
  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری درسهای زندگی از یک بازی | قسمت 1
    722MB
    55 دقیقه
  • فایل صوتی درسهای زندگی از یک بازی | قسمت 1
    107MB
    55 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

693 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سیدعلی خوشدل» در این صفحه: 7
  1. -
    سیدعلی خوشدل گفته:
    مدت عضویت: 2643 روز

    به نام خدایی که به من توانایی تغییر زندگیم را داد و سرنوشت من را به دست خودم سپرد

    سلام و صد سلام به استاد نازنین و معرکه خودم

    خانم شایسته مهربان٬ متعهد و پر انرژی

    و به همه دوستان عزیز و هم مسیر

    اول از همه خداروشاکرم دوباره زندگی و حضرت حق فرصتی داد در مسیر پیشرفت و رو به جلو حرکت کنم و من رو به مسیری هدایت کرد که بتونم به تمام خواسته هام برسم

    با انسان های پیش به کمالی آشنا بشم که رسیدن به خواسته هاشون براشون نتنها لذت بود بلکه مسیری بود برای درک بهتر خدا و شناخت بیشتر حقایقی که هدف خلقت ما جز پیدا کردن اون های نیست و نبوده

    استاد عزیزم من وقتی دارم این دیدگاه رو میزارم که حدود چند ماهی از مهاجرتم می گذره و دقیقا مثل یک کودک از دنیای دیگه وارد دنیای جدیدی میشه و از فرط ناشناخته ها بی اختیار گریه می کنه!

    گریه هایی که گاهی از تجربه های بسیار قدرتمند که یه وقتایی وجودم رو لرزوند که به خودم حتی شک کردم و یه وقتایی منو به عرش برد …

    ( من بخشی از این دیدگاه رو توی یک دوره گذاشتم ولی چون دوست داشتم ردپام عمومی تر و محکم تر برای خودم ثبت بشه )

    —————————————————–

    من در حال رانندگی بودم که متوجه شدم همسر عزیزم دوره شیوه حل مسائل رو تهیه کردن و لا به لای فایل ها که داشت گوش میداد به یک جمله برخورد کردم که فان مع العسر یسری و ان مع العسر یسری …

    برخورد کردم و برداشت بی نظیر خانم شایسته و استاد منو یک تکون وحشتناک داد و به یکی از زیباترین نگاه ها به این آیه برخورد کردم که باعث شد دوره تهیه کنم و شروعش کنم که از اون لحظه شاید حدود 3 هفته میگذره…

    ( من یه عادت مهم دارم حتی اگر یک نفر یک دوره رو به من هدیه بده حتما باید هزینه بابتش پرداخت کنم حتی اگر اون استاد یا شخص بخواد رایگان در اختیارم بزاره…

    یعنی اگر حتی شما بخواین رایگان به من آشپزی یاد بدی من به ازاش حتما باید برای شما زمین رو جارو کنم یا کاری بکنم که ارزشمندی اون رو بهتر و بیشتر درک بکنم … و این لاجیک رو ایجاد کنم که من برای این محتوا کاری کردم! تا بتونم خب افسار ذهن رو بکشم و در ادامه بیشتر بهش دقت کنم .. )

    اما بخوام بگم من کجا هستم و چه کار دارم می کنم میشه از اینجا شروع کرد که

    من تو ایران به یک درآمد خیلی خوب رسیدم که به لطف خدا شرایط مهاجرت رو برای من فراهم کرد و به آسانی تونستم بیام امارات

    وقتی خواستم مهاجرت کنم به دلیل درگیری در توهم های کودکانه و برای اثبات به بقیه که بلههههههه

    من سیدعلی خوشدل هستم و سوپر من تاریخم می خوام فقط با اینقدر مبلغ خاص مهاجرت کنم و تصمیم گرفتم دیگه از هیچ مبلغ دیگه استفاده نکنم و …

    چون میگفتم زبونی که خدا به اعداد نیست ای مردم

    ای مردم خدا نگفته که شما نیاز به سرمایه دارین و فقط و فقط توحید کافیه!

    راستیتش مشکل از باور نبود ها ولی مشکل از طرز فکر پشت این باور و در نظر نگرفتن شرایط احساسی بود که من داخلش بودم

    شاید یادم رفته بود که این باور زمانی معنی داره که تو از لحاظ روحی هم یه سری مسائل رو پذیرفته باشی و اینو قبول کنی که از هرجایی میشه شروع کرد نه اینکه علاوه بر این باور هات

    سوال های از جنس چرایی و چگونگی داستان برای خودت بسرایی و هر روز برای خودت اون هارو بلغور کنی !!

    خلاصه می خواستم یه جورایی بگم آره استاد من با چمدون قرمز رفته من تازه بدون چمدون رفتم و ببین منو

    پس … :))

    امان از انسان حسود و آز طلب !!!

    خلاصه کنم که نتنها من نتونستم با اون مبلغ کاری بکنم بلکه منجر به این شد که 5 ماه نتونم داخل امارات حتی 1 فلس پول در بیارم

    آنچنان درگیر شرایط خنده داری شده بودم که به خاطر باورهای غلط و ترس های که برای خودم ایجاد کردم روی درآمد ایران خودم تاثیر بزارم! و اونو به یک سوم برسونم!

    من از نگاه خودم هیچ ترسی نداشتم

    وحتی به نظر هیچ احساس گناهی نداشتم

    شاید بیشتر و بهتر از ایران تو حال خوب بودم ولی گیر بسیار خنده داری توی کار بود که نمیزاشت به ثروت برسم و خبر نداشتم که آب در کوزه و ما تشنبه لبان دور جهان می گردیم!

    وقتی که من امارات اومدم شرایط مهاجرتی رو برای خودم به لطف خدا سریع فراهم کردم

    به این شکل ساده که حسم گفت وقتشه بری سفر زبانت رو تست کنی

    به همین نیت بلیط امارات گرفتم و بدون اینکه از کسی زیاد سوال کنم و … با خانومم رفتیم روز اولم تازه ماشین رنت کردم :)))

    و خب در عرض دو هفته من کار اقامتم رو شروع کردم و کمتر از دو هفته بعدش مقیم شدم…

    اما وقتی برگشتم ایران و تصمیم گرفتم دیگه مهاجرت جدی کنم به جای اینکه دنبال اون فرمول همیشگیخودم باشم که ( مهم نیست چی تو ذهنته ولی هرچیزی که حاضری جونتو براش بدی و مشغولش باشی و ناهار و شام حالیت نیست اون راهه رسیدن پول و خداست! )

    و همیشه هم مثل ملا ها به همه میگفتن برای رسیدن به ثروت باید این کار هارو کرد ای مردم ….

    کاری رو کردم که باعث این شد کسی که تجربه درآمد های سنگین رو داشته حتی نتونه هزار تومن پول در بیاره! (‌خیلی واقعا مسئله مهمه ای که شاید حتما کتابش کنم چون خیلییییییی هارو قطعا از توهم خنده دار در میاره …! )

    و واقعا چیزی نبود جز شرک و دنبال بهترین روش پول سازی بودن …

    وقتی اومدم امارات متاسفانه به دلیل شنیده ها و آماده نبودم ذهنم برای استفاده از عزت نفس شخصی خودم

    گفتم خببب بریم ببینیم چه کاری توش پوله؟!

    به به زعفرون!!

    به به گل و گیاه!!

    همه و همه ایده های بود که منو ترغیب می کرد به چیزی به غیر از توانایی های خودم فکر کنم!

    به چیزی فکر کنم که من رو به سمت مشارکت مشرکانه سوق میداد دیگه

    و چون محاسبات عددی می کردم و به عدد چند برابری سود میرسیدم با خودمم حساب می کردم به به به آخر ماه میشه انقدر و تارگت 10 برابری درآمدی هرسال نسبت به سال بعد رو نتنها تو سال بلکه تو ماه می زنم!!

    خلاصه که به خیال خوش خودم من باروشو دارم و

    من که ثروت ساختم قبلا

    من که باورام خوبه خدارو دارم دیگه

    و ….. هزار چرت و پرت دیگه باعث شد در نهایت با یکی از دوستان صحبت کنم که آقا بیا باهم بریم امارات تو هم بیا…

    میریم گل می فروشیم تو که گلخونه آشنا داری و مدت خیلی زیاد رو گل و گیاه کار کردی …

    و از طرفی دل سوزی احمقانه شرک آلود باعث شد که بیشتر و بیشتر ترغیبش کنم و ناخداگاه با غلو های کودکانه که قطعا ریشه در دروغ و دلسوزی مادرانه داره باعث بشم رفیقم ترغیب بشه مهاجرت کنه!

    همین مهاجرت کردن همانا و من وارد دنیای ترس های رفیقم شد و دنیای های ترس های خودم رو به رفیقم دادم!

    یعنی وارد مبارزه کردن با خودم شدم که آرهههه تو قول دادی

    بدو باید فردا به پول برسی

    بدو امشب به پول نرسی دهنت سرویسه

    رفیقت باید اجاره خونه بده

    رفیقت باید هزینه خورد و خوراکش رو دریاره

    روزی 15 ساعت کار کن

    سایتت باید تو امارات بیاد لینک 1

    از همه باوارت استفاده کن

    ( خلاصه یک استرتس وحشتناک‌ )

    پاک فراموش کرده بودم که من نخبه IT هستم و با ساعتی 1000 دلار هم برای کسی کار نمی کنم

    هنوز که 2 سال پروژه زدن رو رها کردم مردم خواهش می کنن آقا راهی نداره این کارو انجام بدی هر جه قدر هزینش باشه اوکیه …

    ولی حالا تو این مدت همون آدم برای خرید جنس و سر کله زدن با کسب و کار فیزیکی کلا دیگه کارم شده بود

    و خلاصه یه چیز دیگه غیر از شخصیت و رفتار خودم

    هر روز با اینکه حالم رو عالی نگه می داشتم ولی مثل آبکش نشت انرژی داشتم!!!

    هر روز کنترل ذهن و هر روز این امیدواری اگر رفیقت رو بیاری تو مسیر حل میشه حالا وقتشه دوستت رو توحیدی کنی!

    پس قدم برداشتم و وارد فاز دوم خطرناک زور زدن برای تغییر بقیه شدم …!!

    خیلی خدا دوستم داشت و تونستم موفق بشم چون تقریبا به نتیجه رسیدم ولی باروتون نمیشه شبا دعام اینطوری بود!

    خدایااا من تورو دیدم به رفیقمم خودتون نشون بده٬‌شرمندم نکن جلوی رفیقم و ….

    یعنی باز یه ححم از ترس جدید

    من اومده بودم مهاجرت کنم که از دنیای آرامش و لذت کیف کنم ولی خودم رو انداختم تو شرایط محیطی ترسناک تر ..

    گرچه که موفق شدم

    ولی خبر نداشتم که فقط درآمد ربطی نداره به این قضیه و باورهای مالی یک دنیای دیگست و هرچه قدر تو زور بزنی نمیتونی یک مشارکت رو به شکل صحیح انجام بدی وقتی که دو طرف وابسته بهم باشن‌!

    خلاصه هر روز صبح کسی الان که یک سایت داره با بیش از 8.5 میلیون ورودی گوگل در سال چشم انتظار رفیقش بود که یه حرکتی بزنه!

    کسی که میتونست با یک ساعت درآمدش یک دوره بخره ولی حالا به چه فلاکت و ترسی افتاده‌ که فکر پنیر و نون رفیقشه !:|:|

    خلاصه کنم که من به حای اینکه به دوستم پول بدم چون کار زشتی بود از نظرم

    غیر مستقیم هعی ازش درصد خریدم و گفتم حالا بیا درصدتو می خرم انشالله فردا درست میشه :)))

    ای ای امان از آدم نفهم و نادان که حتی با قانون خودش رو گول میزنه و مسیر تکامل رو پاره می کنه!

    منجر به این شد که من درصد ها بخرم و حتی یک فروش پیش نیاد از آخر بفهمم بله اصلا مشارکت من غلط بوده!

    خیلی جالبه بگم محصول ما بیش از 4000 بار دیده شد!

    لینک 2 گوگل و …. هر چیزی که شما اسمش رو رسیدن به فروش بزارین …

    آمازون و ….

    دیگه چه راهی بلدین همه رو تست کردم :)) ولی فروش نشد!!

    حتی قیمت های مختلف..

    انگار یه شتری نشسته بود دم در فروش هرکی میاد یکی میزد پس کلش میگفت بخری اینو گازت میگیرم :))

    اینارو نگفتم که حالتون بد بشه می خواستم بگم مهم نیست چه قدر باورهای خوب داری ولی مهم اینه که چه قدر رفتار های خوب از خودت نشون میدی!

    باور یعنی عملکرد!

    باور یعنی انجام یک رفتار مفید.

    باور زمزمه احمقانه کودکانه نیست!

    باور یک فعل و انفعال شیمیایی در ذهن شماست که باعث میشه شیش صبح بیدار میشی دوباره نخوابی و بلند شی بشینی …

    حالا که نشستی لب تاب رو دستت بگیری.

    حال که گرفتی صفحه ادیتور کدت رو باز کنی…

    و بگی خب خدایا در خدمتم !!!

    اما برسم سر قسمت قشنگ داستان که چند شبه دارم بابتش واقعا گریه های از روی عشق به خدا می کنم

    خداروشکر من جز اندکی زمان و اندکی پول چیزی از دست ندادم به جاش تجربه های بی نظیییییر و رشد فوق العاده ای کسب کردم..

    من آدم بسیار زرنگی هستم و واقعا اینو همه بهم میگن و خیلی زود متوجه اشتباهاتم میشم ولی این دفعه 5 ماه طول کشید :)) من دیگه واقعا خواستم افسار این ادعا رو بکشم و الکی اسم خودم رو یدک نکشم

    و بگم رفقای گلم که حتی شما اگر باورهای عالی و تجربه های عالی داشته باشی ولی تو مسیر نباشی عمرا بتونی کاری بکنی!!!

    خداروشکر خیلی زود متوجه شدم و به رفیقم گفتم آقا مدل کاریمون باید اینطوری بشه که من آزاد آزاد باشم!

    من می خوام رها باشم

    هرجا بخوام برم و فقط فقط روی محیط آنلاین کار می کنم چه شما بخوای نخوای

    من اصلا فروش فیزیکی رو قبول ندارم چون تجربه ای توش ندارم و تمام باورهای من تو دنیای آنلاینه و اینجا جز یه ماهی قرمز کوچولو بیش نیستم و تورو هم زور نمی کنم با من همراه باشی

    و خلاصه دست روزگار و هدایت خدا این شرایط آزادانه رو برای من فراهم کرد که درک جدیدی از خودم داشته باشم و قدر توانایی هام رو بدونم اگر حتی خدا اومد گفت بیا با یک نفر شریک شو بگم خدا جهنم کدوم وره ؟! :)))

    من نمی دونستم که با این شراکت نگاهم به دستان دوستمه و مسئولیت همه چیز رو تو بیزینس قبول نکردم و همش شرط میزارم باید اونکارو کرد باید اینکارو کرد….

    من نمیدونستم که خودم تنهایی خیلی توانایی رشد زیادی دارم ولی به خاطر ترس های کودکانه با اینکه مثل بلبل انگلیسی حرف میزدم شده بودم مترجم فقط تو این بیزینس و اصلا هیچ چیز اونجوری که می خواستم پیش نرفت!

    با اینکه خدا بهم بهترین هدیه زندگیم رو داد و یک سایت بهم درکنار سایت این بیزینس هدیه داد که الان چیزی هست که دارم زمانم رو روش میزارم و شغل آیندمه و الان شب و روزم درگیرشم و دست بر قضا حوزه فعالیتش هم کلا آمریکاست( که خودش یه داستان معجزه آساست که وقتش میگم … ) ولی بازهم یه عالم تجربه بی نظیر کسب کردم و فهمیدم که جا تره و بچه نیست :)))

    و اینک بگم که پروژه سایت قبلیمون رو کلاا همه قدرتش رو انتقال دادم به سایت جدیدم …. ( پس درنهایت شد الخیر فی ما وقع !)

    من یه تجربه جالب دارم از اینکه چه قدر این حس یادگیری حس خوبیه!

    من یادمه وقتی بچه بودم همیشه دایی هام نمیزاشتن باهشون pes بازی کنم از بس بازیم ضعیف بود

    خدا شاهده زیر 10 تا نمی خوردم ولی خب نامردی بود دیگه اونا 20 سال از من بزرگ تر بودن و من 7 سالم بود

    ولی هر بار که بازی می کردیم میگفتم انشالله بازی بعدی سوراخی :)))

    میگفتم ببین مشکل کار رو فهمیدم

    می رفتم تو دنیای کودکی ویدیو ها از فوتبال میدیدم مربی هارو درست می کردم

    بعد یه روز به داییم گفتم ببین رو کاغذ ترکیب چیدم اسمشم گذاشتم قلعه ( اون موقع عاشق بازی قلعه بودم — Stronghold ) و خب خوشبختانه دو برابر گل خوردم و خیلی هم خندیدم ولی یک گل زدم ! قلعه جواب داد

    دیگه منو تا دو سال مسخره می کردن!

    آقا براتون جالبه بگم که انقدر برام مهم شد میرفتم گیم نت با اینکه واقعا خوشم نمیومد از فضاش

    فقط پول میدادم بیان خفنا بازی کنن مجانی با من حتی ناچارا شرطی می باختم که بازیم بهتر شه

    در عرض یک سال و نیم هنوزم الان جوریه که منو از بازی میزارن بیرون چون 13 – 0 می بازن :)))

    تا قهرمانی کشور PES رفتم و قهرمان شدم توی PES 2016 !

    هیچ وقت یادم نمیره یه روز نزدیک 50 تا بازی کردم! نزدیک 10 ساعت شد با آدمای مختلف بازی کردم :))

    و همیشه من اینطوری بودم که دیدم و بهش رسیدم

    دیدم و بهش رسیدم !

    ولی واقعا تو PES هر موقع من نمی ترسیدم گل می کردم و یادمه مسابقه سال دوم بعد قهرمانیم بود با محمد کمالی هم شهریمون بازی می کردم تو فینال فقط به این جمله باختم که علی ممد کمالی 12 تا انگشت داره ها!

    با این که 2-0 جلو بودم با چند تا سوتی خیلی شیرین که شاید 80 درصدش باگ بازی بود ( ولی در اصل دلیلش استرس و باورهای ضعف من بود ) باختم!

    من الان به لطف خدا یک سایت خیلی عالی دارم که به لطف هوش مصنوعی یه عالم دارم روش کار می کنم و از زندگیم لذت میبرم و دیشب زیر دوش داشتم سوره رحمان رو گوش میدادم

    خیلی گریه کردم و از خدا عذرخواهی کردم!!

    همین که من مهاجرت کردم و دارم تو یک کشور دیگه دوش میگیرم این خودش نعمت بزرگی نیست؟!

    تو در آرزوی داشتن دوست خارجی نبودی؟! و الان دوست فرانسوی و آمریکایی و …. داریی

    در آرزوی این نبودی که با یک نفر انگلیسی صحبت کنی؟! الان داری تمرین ویدیو انگلیسی گرفتن میکنی و همه میگن شروعش کن اوکیه ؟!

    می خوام بگم واقعا خیلی مهمه که هر لحظه چه قدر آگاهیم به خودمون

    چه قدر به لذت هامون دقت می کنیم!

    چه قدر داریم عملکرد توحیدی نشون می دیم یعنی نه ترس داریم نه ناراحتیم!

    خب قبل از این که من دوره بی نظیر و شاهکار حل مسائل رو شروع کنم یک سری تعهد به خودم دادم که می خوام اینجا بنویسم و از امروز به مدت 40 روز میام خروجی کارم تا جایی که حس نکنم دارم ادعا می کنم رو تو دوره حل مسائل کامنت کنم و تقریبا اگر 40 روز باشه هر جلسه 5 تا 6 روزم رو مشغول میکنه که میام حتما از تجربه هام و تمرین هام میگم.

    اما برنامه های تعهدیم با اینکه خیلی برام سخته نوشتم و اگر نتونم این کارو بکنم و یک روزه سختی که ساختم رو باید انجام بدم و اونم اینه که به ازای هر روز تعلل یک روز به هیچ وسیله الکترونیکی نمی تونم دست بزنم

    یعنی حتی نمیتونم گوشیم رو جواب بدم !

    حتی نمی تونم کد بزنم :|||‌ ( برای این من قضیه از مرگ بالا تره … )

    باید روزی حداقل 6 ساعت کار مفید بکنم و پیشرفتی حاصل بشه و شب لیست بکنم فعالیت هامو و حتما بفهمم چه کار کردم

    این 6 ساعت مربوط به پروژه های خودم هست و پروژه های که در حال حاضر توشون فعالیت دارم که میشه:

    سایت یک …

    سایت دو …

    شروع فعالیت فریلنسری !

    باید حداقل روزی یک ساعت ورزش غیر از کلاس ورزشیم انجام بدم

    این خیلی مهمه که هر روز باشه و نباید حتی یک دقیقه بیشتر از یک ساعت بشه و یک دقیقه کمتر دقیق 60 دقیقه

    باید حداقل روزی یک ساعت روی شخصیتم کار بکنم به صورت خود محوری نه فقط فایل گوش دادن یا شنیدن

    باید بشینم قشنگ بررسی کامل و جامع کنم و بفهمم کجای کارم

    و البته میتونم از فایل ها هم کمک بگیرم ولی جزو زمان حساب نمیشه و یک ساعت خروجی مفید باید بده و بفهمم اون روز وضعیتم چیه و حتما بزارم تو یک محیط مثلا سایت استاد یا تلگرام شخصیم و …

    حداقل روزی 30 دقیقه تا 1 ساعت رو باید بزارم برای افزایش دانش انگلیسیم نه بیشتر نه کمتر

    که میشه شامل تمرین های شنیداری

    تمرین های نوشتاری

    تمرین های کتبی

    تمرین های لهجه آمریکن

    حداقل روزی نیم ساعت قرآن فهمی و درک قرآن رو باید داشته باشم به طوری که دقیق کلمات رو بررسی کنم و حداقل 4 آیه از هر طرف رو بررسی کنم نباید بیشتر از نیم ساعت بشه که روحم خسته نشه٬ یادت نره علی تداوم خیلی مهم تر از حجمه!

    روزی حداقل باید 30 دقیقه مطالعه آزاد داشته باشم و به صورت عنوان وار هر روز یادداشت کنم که چی یادگرفتم تا اطلاعات عمومیم بهم عزت نفس بالایی بده در مواجهه با مسائل جدید

    روزی 1 ساعت مطالعه روش های جدید در کار و حوزه کاری مورد علاقم یعنی برنامه نویسی رو داشته باشم

    باید تبدیل به یک برنامه نویس واقعی بشم یعنی بتونم بگم من در این حوزه جزو بهترین هایی هستم که میشناسم

    و روزی یک ساعت به صورت مفید در کارهای خونه کار کنم و از مسئولیت کارها فرار نکنم و قبول کنم که من هم مسئولیت های زندگی و شق القمر نمی کنم که پول در میارم

    اسم این زندگی درمانی که امیدوارم بتونم دائمیش کنم رو من گذاشتم 40 روز زندگی توحیدی که بر پایه

    علم : کسب آگاهی بیشتر

    تذهیب : کنترل ذهن یا همون تقوا

    ورزش : تقویت جسم برای سواری بهتر دادن به روح

    هستش

    استاد عزیزم عاشقتونم و در کمتر از یک سال انشالله میام میبینمتمون و گرچه الانم میشه ولی ترجیه میدم وقتی یه عالم حرف واسه ی گفتن داشتم با هم دیگه گفتگو کنیم

    خیلی دوستتون دارم در پناه یگانه واحد منان شاد و عاشق پیشه باشین

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 530 رای:
  2. -
    سیدعلی خوشدل گفته:
    مدت عضویت: 2643 روز

    سلام به وحید عزیز و دوست داشتنی

    ممنونم که انرژی و زمان گذاشتی و به کامنتم پاسخ دادی

    چه قدر نگرشش عجله نکردن و ندویدن مسئله مهمیه که حداقل من داخلش ضعیفم

    میدونی آدم بسیار زود عادت میکنه به اینکه در زندگیش در حال تکاپو باشه و از طرفی رشد و میل به کمال همه دلش می خواد سرعتت رو ببری بالا تر ولی باید بدونی تا کجا ادامه بدی که نفس نبره

    خیلی ارزشمنده که در حال آرامش همیشه باشی

    من خودم سالیان سال سعی کردم آرامش رو بیشتر داشته باشم ولی به نظرم بخشی هست که توش باید واقعا به شکل بسیار قوی تر عمل کنم

    یک مرز باریکه بین رها بودن و تنبلی نکردن

    یه مرز باریکه بین حرس نزدن و کار نکردن!

    میدونی همه رو باید دقیق و صحیح مثل یک کولیس هعی بهتر و بهتر بفهمی و لذت ببری

    خلاصه منم باید برم چهار کیسه نخ خودم رو بخرم و سعی نکنم به فکر کامیون نخ باشم

    الان شرایطم خیلی عالیه ولی باید یادم باشه که حتما باید 4 کیسه نخ 5 تا بشه!

    اگر نشه مشکل از منه

    خیلی بابت انرژیت سپاس گزارم و برات آرزوی ارزشمندی های فراوان دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 56 رای:
  3. -
    سیدعلی خوشدل گفته:
    مدت عضویت: 2643 روز

    سلام به رضوان بانوی عزیز

    خیلی سپاس گزارم که به دیدگاهم پاسخ دادین و این عبارت وَاصْطَنَعْتُکَ لِنَفْسِی بسیار به من انرژی خوبی داد!

    آیه ای که خطاب به حضرت موسی است!

    واقعا من زندگی خودم رو مثل حضرت موسی در حال سوال کردن میبینم و همیشه دلم میخواد به سمت خزر نبی سیر کنم ولی این پرسشگر بودن

    این هیجان …

    همه و همه باعث میشد آرامش کمتر باشه و دریا همیشه طوفانی باشه

    ممنونم بابت دعای ارزشمندتون دوست خوبم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  4. -
    سیدعلی خوشدل گفته:
    مدت عضویت: 2643 روز

    سلااام به بانو نظام الدینی عزیز

    به به

    ماشالله خیلی ممنونم بابت این همه انرژی و پاسخ بسیار ارزشمندی که به من دادین

    من یه نکته خیلی ساده رو دوست دارم بگم و فک می کنم خیلی مهمه!

    من سالیان سال هست که دارم روی خودم کار می کنم و همزمان با خیلی از بچه ها شروع کردم و که میشناختمشون و رفیق بودیم ولی خیلی برام جذابه تعداد بسیار معدودی تونستن ادامه بدن و از طرفی هنوزم با استادن در کمال ناباوری بخشی از بچه ها هستن که اسم استاد رو میاد میگن جمعش کن بابا!

    کسی که دوره شرکت کرده بود و مدت زیادی هم رو خودش کار کرده بود!!

    توقع ما انسان ها با درک مفاهم قانون بالا میره و دوست داریم خواسته هامون بلافاصله عملی بشه ولی اصلا هیچ درکی با کلمه الخیر فی ما وقع و خواسته های قبلی نداریم!

    من همون آدمی بودم که دلم آزادی زمانی و مکانی می خواست و می خواست با یک کوله دنیارو زیر پا بزارم!

    پس اگر درگیر این کار شراکتی میشدم نمی تونستم به خواسته ام برسم

    پس اون خواسته عمیق مانع رسیدن به موفقیت شد گرچه که حس 4 ماهم خوب بود!

    پس این الخیر فی ما وقع

    نکته دوم حس می کنم واقعا به حجم فایل گوش دادن نیست بحث همینه که چه قدر ما در همین مواردی که مثل مسئله دختر خوشگل و نازنین شما مواجه میشیم چه واکنشی نشون میدیم

    حتی واکنش عصبانیت که نههههههه من هرگز قرض نمی کنم هم غلطه و شمارو دور می کنه از فراکنس

    همه باید شرایط دخترتون رو در نظر بگیرین و هم شرایط خودتون

    یعنی : دخترم منم خیلی دوست دارن که گوشی تهیه کنم ولی ترجیه می دم وقتی اینکارو بکنم که حس کنم کامل مال خودمه- چون اگر شکست نگم آخ!!!

    من واقعا به خودم این تحسین رو میگم که در کنار آموزه های استاد همیشه یک درک بیشت رو یک درک عمیق تر به مسائل کلامی استفاده اضافه کردم

    برای همین من قید کردم تو تمرین درک مفهومی ! به فایل گوش دادن اصلا نیست به خدا قسم که من ستاره قطبی رو بیش تر از 2 ماه ننوشتم و اصلا کلا ننوشتم

    ولی فهمیدم باید جوری باشه که بتونم بخش زیادی از روزم رو درگیر فهمیدن قانون باشم نه اینکه الکی بخندم بگه هاهاهاها چه قدر خدای من رزاق است !

    من دیروز پمپ بنزین بودم کارتم موجودی نداشت و حواسم نبود که این کارتی که دستمه پول توش نیست و گفتم طبق عادت پرش کن باک رو

    بعد که خواستم حساب کنم 50 درهم کم داشتم – خیلی مودبانه گفتم آقا اجازه میدین من 5 دقیقه برم اونجا بایستم پول منتقل کنم؟

    بنده خدا بلاخره متوجه شدم و 15 دقیقه من منتظر بودم ولی موفق نشدم پول منتقل کنم و دست بر قضا پرداختی من خورد به خطای بانکی و هنوز که هنوزه از دیروز ظهر واریزی آنی نیومده!

    من یاد گرفتم اینجا ها درس برای تو هست پس چشاتو واکن و آماده یادگیری باش

    گفتم خب پس دیگه وقتشه از ماشین های بنزنی خدافظی کنم و تمرکزم رو بزارم روی ماشین های الکتریکی ! وقتشه تسلا بخوام

    من خیلی ساده تعهد دادم گفتم براتون میرم نقد میارم

    گفت تا 1.5 ساعت نیاین ریپورت میدیم.

    منم گفتم راست میگه حتما وظیفشه در قبال کارفرماش درست عمل کنه.

    و بنده خدا از ماشین عکس گرفت شمارمو گرفت و من با آرامش رفتم و برگشتم.

    منم با آرامش رفتم و تو راه همینطور سوره رحمان رو می خوندم و اصلا ذهنم درگیرش نبود و در کمتر از 40 دقیقه – بازم قید می کنم بدون عجله که آی بدووو و … برگشتم بقیشو دادم

    و با بنده خدا یه خوش بشی کردم و خدافظ!

    حالا آی چرا اینطوری شد خدایا

    چرا اونطوری شد مگه من چه فرکانسی فرستادم

    حتی ریپورتم می کرد مهم نبود

    حتی از اماراتم دیپورت میشدم به خاطر 40 درهم مهم نیست!

    مهم اینه که من نترسم از موقعیت ها و درک کنم شرایطم چیه!

    الان من 2.5 ساله پروژه انجام ندادم و الان حس می کنم باید انجام بدم دال بر این نیست که پروژه دیگه نباید انجام بدم

    من فهمیدم باید تکاملم در ارتباط با مشتری اینجا گسترش بدم و بفهمم مخاطب انگلیسی چه برخوردی داره

    اصلا یعنی چی

    مثلا فهمیدم پرداخت چند تیکه تو کار ما میشه milestone payments

    خب همین باعث میشه اگر با یک مشتری خواستم صحبت کنم بگم در ضمن مایل استون پیمنت هم اوکیه ها

    من این تضاد رو خوردم که از الان حتی بگیم برای 200 سال دیگه که من خواستم ماشین بهتر و بهتر بخرم این عامل باشه که تسلا رو انتخاب کنم!

    اگر شما امروز اون گوشی رو به زور خریده بودی سفر رویایی فردات رو هرگز نمیدیی!

    هر رفتار امروز ما بذری هست برای آینده ما

    و به قرآن ناراحت نیستم که این روزا شرایطم بالا پایین

    من تعهد انفاق 20 درصدیم رو به خدا دارم

    زندگیمو می کنم و کیف می کنم و شب از خستگی کار می خوابم که کامل میفهمم عبادته

    گاهی اوقات اونقدر مادی گرا میشیم که یادمون میره شب مردی جات تو قبره ها!

    من یکی از چیزهای که دوست دارم حتما استاد لطفا بیشتر روش وقت بزارن مبحث آخرته!

    من میبینم خیلی از بچه ها واقعا آخرت رو فراموش کردن و این تیکه قرآن رو درش رو بستن

    باید بدونیم میمیرم!

    پس عجله نباید بکنیم و خیلییییی آراااام لذت ببریم هر تلاش و کوششی در این دنیا جهت رشد روح ماست و گرنه که این جسم خوراک مور و ملخ میشه! و خودش خودش رو بعد از مرگ می خوره و تخریب می کنه!

    یعنی ما از الان یه سری باکتری تو بدنمون آماده داریم که منتظرن بمیریم بسم الله بگم شروع کنن!

    واقعا من عاشق این زندگیم که در حلقه صالحینم

    دوستان خوبی دارم که هر روز به دیدگاه هام پاسخ میدن و یادآور میشن که چه قدر میشه ارزش خلق کرد

    خیلی زیاد سپاس گزارم

    و چهره زیباتون هم بسیار انرژی بی نظیری گرفتم براتون آرزوی موفقیت در پروژه هاتون دارم

    و یادتون باشه سیدحسین عباس منش هم باشید باز هم باید مهارت هاتون شاهکار باشه برای کار! حتی تموم شد کل مهارت ها تو زمینتون

    وقتشه مهارت خلق کنین!

    خیلی مخلصیم یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 39 رای:
  5. -
    سیدعلی خوشدل گفته:
    مدت عضویت: 2643 روز

    سلام به سعیده بانو عزیز

    به به دقیقا

    من واقعا لذت میبرم از این مسیر و خیلی خوشحالم که آگاهی همیشه در اختیارم قرار میگیره

    من همیشه به دوستانم خوبم میگم وقتی صحبت میکنین به حرفاتون دقت کنین خیلی وقتی از کلام خودتون بیشتر از هر کتابی یاد میگیرین!!!

    دقیقا نکته همینجاست که همیشه باید بپذیریم که گاهی اوقات در شرایط عالی کلمات شاهکاری بیان می کنیم که درمان خودمون هست اگر فقط حرف نزنینم و واقعا متعهد باشیم

    متشکرم از شما بابت یادآوری این آگاهی

    هنوز اونقدر این عادت رو توی خودم پرورش ندادم که برگردم کلام و متن خودم رو بخونم ولی حتما باید نگرش بکنم و بهش

    و این یک نشانه ارزشمند بود برای من

    براتون آرزوی سلامتی از جانت حق تعالی مهربان دارم!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  6. -
    سیدعلی خوشدل گفته:
    مدت عضویت: 2643 روز

    سلام به شما دوست خوبم

    تبریک میگم به اولین قدم برداشتن برای نوشتن دیدگاه داخل سایت استاد !

    احسنت به شما منم از 4 روزی که این دوره زندگی توحیدی رو شروع کردم بسیار نتایج شاهکاری داشتم که دلم می خواد فردا کامل شدش رو ثبت کنم توی سایت و خلاصه 5 روز رو بگم چون هنوز نیاز به تحقیق کامل تر دارم

    تعهد مهم ترین عملکردی هست که همه ما میتونیم انجام بدیم!

    من واقعا با اینکه خدا به من نعمات شاهکاری داده همیشه به نظرم 5 درصد چیزی که خدا بهم داده هم عمل نکردم!

    این عملگرایی خیلی مهمه

    ادامه دادن مهمه

    روزهایی که اندر خم تغییر ساده یک خط کد HTML بودم ولی الان سایت تمام اختصاصی طراحی می کنم با سرعت لود زیر 1 ثانیه!

    من همون آدمم فقط ترس هام کم شده و خاطراتاتم از نتایج موفقم در کار زیاد شده که میشه دانش و آگاهی اسمش

    شما هم با ادامه دادن و تعهد دادن خیلی نتایج بزرگی براتون ایجاد میشه!

    من در قله تمام لذت هام ایستادم و هر روز زندگی می کنم و عشق میکنم.

    بلاخره با همین ورزش و تعهد تونستم خوردن پروتئین رو هم شروع کنم در حالی که هیچ وقت فکرشو نمی کردم ماهی یک بار بخورم به خاطر عادت کودکی و نخوردن گوشت!

    همه چیز زندگی ذره ذره تغییر میکنه

    و لذت ها ذره ذره ایجاد میشه

    من میدونم هفته دیگه 6 ساعت خیلی برام سخت میشه چون واقعا کاری دیگه ندارم و اینجاست که باید باز بهبود بدم!

    قدیم با 1 هفته کار کردن سایت وردپرسی طراحی می کردم الان 3 ساعته سایت تموم شدست!

    پس 6 ساعت الان من 2 هفته قبل منه ولی بازم باید 6 ساعت رو ادامه بدم که دو هفته الانم بشه 6 ساعت سال آیندم!

    براتون آرزوی موفقیت دارم و مطمئنم به زودی نتایجتون بسیار بسیار بزرگ تر و عظیم تر میشه و از وجود خدا بیشتر و بیشتر در زندگیتون لذت می برید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
  7. -
    سیدعلی خوشدل گفته:
    مدت عضویت: 2643 روز

    سلام به دوست مهربانم سمانه بانو عزیز

    دلم نیومد این پیام زیبارو بی پاسخ بزارم!

    یه حقیقتی که وجود داره اینه که ما باید همیشه در تلاش باشیم که روی پر از خوبی و زیبای دیگران رو برانگیخته کنیم نه اینکه از ذات و وجودشون اعراض کنیم!

    اعراض یعنی از صفات بدشون دوری کنیم و به صفات خوبشون تمرکز کنیم!

    تربیت فرزند شاید یکی از سخت ترین کارهایی باشه ( در باور خیلی ها ولی میتونه نباشه) که پدر مادر ها باهش دست و پنجه نرم می کنن

    این داستان رابطه مستقیم داره با همون عزت نفس در روابط و میزان دوستی که با آدم ها داریم

    خیلی وقت ها اطرفانیامون ممکنه عصبانی باشن ممکنه از مسائلی ناراحت بشن که اصلا مهم نیست و ما درکی ازشون نداشته باشیم!

    ولی من فهمیدم خیلی وقت ها شما میتونین خیلی از مسائل رو با نگرش صحیح حل کنین

    ایمان منجر به عمل صالح میشه

    شما باید خوب باشین و خوبی رو نشر بدین با عملتون

    اگر بچه سر صدا میکنه

    اگر بچه ناراحت میش

    اگر بچه هر رفتاری نشون میده ابزار مدیریتش وجود داره و اون ایجاد آرامش در محیط هست

    بچه لذت میبره از اینکه بتونه سلطه طلبی کنی پس این سلطه طلبی رو وقتی به دست میاره که ببینه با گریه و سر صدا میتونه شمارو بهم بریزه

    این مصداق برای تمام آدم هاست!

    وقتی محمد رسول رو میگن ما تو رو می کشین و اون میگه شما با خدایانتان و من با خدایم و حتی ذره ای پلک نمی زنه این انرژی طرف مقابل رو می ترسونه که به جایی متصله حتما!

    وقتی کسی شکمبه گوسفند روی سر مبارکش میریزه و به دنبال اون فرد میره و ….

    داستان های زیادی که شنیدم این رفتار قوی ترین رفتار برای درمانه خیلی از مسائله

    خیلی وقتی ما غافلیم که هرچیزی که تجربه می کنیم در زندگیمون خروجی رفتار ما هستش و صرفا تمرین کردن و نشستن خیلی از مسائل رو حل نمی کنه!

    من همیشه به خودم گفتم باور صرفا و صرفا وقتی که همه کم میارن باعث میشه تو کم نیاری!

    ولی باعث نمیشه تو بشینی و به خواسته هات برسی!

    فقط یک رفتار شیمیایی هست که به شما کمک می کنه عملکرد بهتری داشته باشین و وقتی که دنیا بر عدالت سوار باشه منطقا عملکرد بهتری پشت سر هم و کار غلط نکردن پشت سرهم میشه موفقیت

    خیلی تعریفش سادس و نیاز به فرمول بالا و پایین نداره!

    من خیلی وقتی آدم ها سعی کردن به باورهام توهین کنن و یا برخورد بکنن همیشه گفتم درست میگی عزیزم

    خودت چه طوری؟

    میای یه بازی بکنیم

    نظرت چیه یه دوری بزنیم

    چه هوای خوبیه حاجی!!

    یعنی شما باید همیشه کاری بکنین که آدم ها به شما احساس نزدیکی بکنن و همین احساس نزدیکی باعث میشه رفتار صحیح اونا بر انگیخته بشه

    مطمئن باشین هر مسئله ای که هست راه حلی توش وجود داره

    فقط قضیه پول و …. نیست

    مسئله شما اگر کودک یا خانوادتونه باورهاتون رو توی این زمینه قوی کنین نه چیز های که براتون مهم نیست و شاید عمل کردنشم تغییری براتون ایجاد نکنه

    براتون آرزوی خوشبختی و خوشنوودی توئم با آرامش بی نهایت دارم دوست خوبم

    خدا همیشه به بندگان خوبش از روی لطف و کرم نگاه می کنه و شما هم یکی از خوبانین

    موفق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای: