درسهای زندگی از یک بازی | قسمت 1

ما به اندازه ای که می توانم ذهن خود را کنترل کنیم، می توانیم زندگی خود را کنترل کنیم.
یکی از موضوعاتی که نقش کنترل ذهن را خیلی شفاف به ما نشان داده است، بازی پینگ پونگ است.
در خلال بازی پینگ پونگ، ما به وضوح می بینیم که اگر بتوانیم ذهن خود را در بازی کنترل کنیم، اتفاقات در بازی به نفع ما پیش می رود و اگر از عهده ی کنترل ذهن بر نیاییم، در هر صورت اوضاع سخت پیش می رود.
به عنوان مثال، حین بازی اتفاقی رخ می داد و مرا عصبان یا ناراحت می کرد. به محض اینکه ذهنم از کنترل خارج می شد، می دیدم که به طرز عجیبی مهارت هایم مثل قبل جواب نمی دهد و امتیازها را از دست می دهم.
حتی می دیدم هرچه احساس من بدتر می شد،  به طرز عجیبی جهان اتفاقاتی را رقم می زد که ناراحتی ام را بیشتر کند:
مثلا توپ حریف من به تور می خورد و به نحوی در زمین من می افتاد که دفع آن غیر ممکن می شد.
یا ضربه های که همیشه نقطه برتری من حساب می شد به طرز عجیبی خارج از میز زده می شد و امتیاز به حریف من داده می شد
یعنی جهان بدون توجه به مهارت یا عملکرد من، جوابی درخور با احساس و کانون توجه من می داد. فارغ از اینکه من چه دلایلی برای احساس بد داشتم، جهان طبق قانون احساس بد = اتفاقات بد، به من پاسخ می داد.
بازی پینگ پونگ – در لحظه – قانون احساس خوب = اتفاقات خوب و احساس بد = اتفاقات بد را در سریعترین و دقیق ترین حالت ممکن به ما نشان داد و به ما کمک کرده تا نقش حیاتی عمل به این قاون را در زندگی خود جدی بگیریم.
این بازی ما را به شهود رساند که کنترل ذهن، بالاترین مهارت و مهم ترین اصل در تجربه خوشبختی است.
ما نتیجه ی مستقیم احساسات خود را در حین بازی تجربه کرده ایم. بعنوان مثال اگر به خاطر کنترل ذهن، من احساس خود را خوب نگه می داشتم، فارغ از اینکه چقدر بازی به ضرر من بود و چقدر امتیازهایم کم بود، در نهایت اوضاع به نفع من تمام می شد. برعکس وقتی کنترل ذهن ندارشتم، نمی توانستم از مهارت هایم در بازی بهره ببرم.
پیام این فایل این است که:
وقتی اوضاع ناجالب است، به آن شرایط نگاه نکن. بلکه سعی کنیم بهترین عملکرد خودت را در کنترل ذهن انجام دهی و خواهی دید که اگر از عهده کنترل ذهن خود بر بیایی، اوضاع به نفع تو چرخش می کند.
اگر در شرایط به ظاهری بد، بتوانی ذهن خود را کنترل کنی، مثلا بگویی من تلاش می کنم تا اعراض کنم و همین امروز حالم را خوب نگه دارم و دوباره سعی کنی روز بعد هم به همین منوال برای یک روز حال خود را خوب نگه داری،
هم خواهی دید که چطور به طرز معجزه وار شرایط به نفع شما تغییر می کند.
برای بهره برداری از درس های این فایل، درباره این دو مورد در بخش نظرات بنویس:
مورد اول: رابطه بین احساس عدم لیاقت و از دست دادن نعمت ها:
در بخش نظرات، در باره تجربه هایی بنویس که احساس عدم لیاقت باعث شد نعمت هایی که داشتید را از دست بدهید.
بنویسید که چه افکاری در ذهن تان آمد و چه افکاری به شما احساس عدم لیاقت داد
به عنوان مثال:
رابطه ی عاطقی شما به طرز جادویی خوب پیش می رفت و این فکر در ناخودآگاه شما شروع به چرخش کرد که:
من آنقدر ها لیاقت ندارم که این حد از عشق را در رابطه ام تجربه کنم؛
یا من آنقدر ها لایق نیستم که اینقدر در حق من خوبی باشد؛
یا احساس گناه کنی که “وقتی خانواده من یا خواهر من رابطه ی خوبی ندارد، این ناجوانمردانه است که من اینقدر از رابطه ام لذت ببرم؛
سپس به محض شروع این افکار و ادامه یافتن آنها، رابطه شما به طرز عجیبی با مشکل مواجه شد…
یا درباره موضوعات مالی، فروش شما عالی شده، درآمد شما زیاد شده، پول ساختن برایت راحت تر شده، سپس افکاری به ذهن شما آمده که شما را به احساس عدم لیاقت درباره دریافت این نعمت ها رسانده که:
آنقدر ها هم حقم نیست که اینقدر راحت پول بسازم؛
وقتی بقیه در فقر هستند این انصاف نیست که اینقدر من خوب پول بسازم و …
سپس دیدی که با ادامه ی این افکار، نه تنها جریان پول در زندگی ات کم و کمتر شده، حتی قطع هم شده است.
این تجربیات را بنویس تا همه ما درسهای این قانون را بگیریم که:
در چنین لحظاتی باید بتوانیم این نجواها را کنترل کنیم. و گرنه اگر این فکر و فرکانس ادامه پیدا کند ،این جنس از فرکانس نه تنها مانع ورود نعمت ها می شود بلکه نعمت ها ی کنونی زندگی ات را نیز از تو می گیرد.
مورد دوم:احساس قربانی شدن
احساس قربانی شدن، پاشنه آشیل همه ماست. یعنی  هر کدام از ما کم یا زیاد، از این ضعف ضربه می خوریم و همه ما نیاز داریم تا ریشه های این احساس را بهتر بشناسیم تا بتوانیم در این مواقع ذهن خود را راحت تر و سریعتر کنترل کنیم.
زیرا این احساس مخرب، به سرعت رشد می کند و تبدیل می شود به خشم نفزت کینه افسردگی و…
به این شکل اوضاع را بدتر و بدتر می کند و شما بدون اینکه آگاه باشی، با ماندن در این احساس به خودت ظلم می کنی و مانع ورود نعمت ها به زندگی ات می شوی.
برای درک رابطه میان “احساس قربانی شدن” و “بسته شدن جریان نعمت ها به زندگی”، در بخش نظرات، در باره تجربه هایی بنویس که احساس قربانی شدن باعث شد شرایط به گونه ای پیش برود که باز هم بیشتر احساس قربانی شدن داشته باشی.
تجربیاتی را به یاد بیاور که احساس کردی قربانی شرایطی شده ای یا در حق شما بی عدالتی شده است. مثلا در موضوعاتی مثل رابطه عاطفی یا درآمد یا کسب و کار، شما سمت خودت را خوب انجام دادی، اما اتفاقاتی رخ داده  و  ظاهرش این بوده که در حق شما بی انصافی شده است.
مثلا با اینکه شما به خوبی کسب و کار خود را مدیریت کرده ای، ناگاهان لایحه ای تصویب شده که جلوی صادرات شما را گرفته است یا هر مثال دیگری که باعث شده بعد از آن اتفاق به ظاهر ناجالب، افکار  منفی شروع به رشد کرده و شما را به این احساس رسانده که در حق من بی عدالتی شده است؛
یا من هرچقدر هم خوب عمل کنم، عوامل بیرونی باعث می شود به حقم نرسم و …
در یک کلام، درباره تجربیاتی بنویس که در احساس قربانی شدن گیر افتاده اید و بدون اینکه متوجه موضوع باشید، به خاطر ماندن در این احساس، اتفاقات ناجالب بیشتری را وارد زندگی خود کرده اید.
بنویسید این احساس قربانی شدن از کجا شروع شد و چه افکاری در ذهن خود چرخاندی که این احساس را تشدید کرد؟
بنویس در آن زمان شرایط به چه شکل پیش رفت و چه ناخواسته های بیشتری به جمع ناخواسته های قبلی افزوده شد.
و چه نگاهی به شما کمک کرد تا بتوانی ذهن خود را کنترل کنی و از احساس قربانی شدن خارج شوی؟
نوشتن درباره این موضوع به شما کمک می کند تا رابطه بین “احساس قربانی شدن” و “اتفاقات ناخواسته ای که زنجیره وار رخ می دهد” را درک کنی و بفهمی تمام بلاهایی که فکر می کردی عواملی بیرون از شما  برایت رقم زده را، چطور خودت با ماندن در احساس قربانی شدن رقم زده ای. چون نتوانستی در این شرایط ذهن خود را کنترل کنی و جلوی ادامه ی این افکار رو بگیری.
هرچه این رابطه را بهتر بفهمی، سریعتر می توانی در این مواقع، از رشد افکار منفی خودداری کنی
هرچه این رابطه را بهتر بفهمی، راحت تر می توانی این احساس مخرب را با این افکار منفی تغذیه نکنی.
منتظر خواندن تجربیات شما و درس هایی که از این تجربیات گرفته اید، هستیم.

منابع بیشتر:
  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری درسهای زندگی از یک بازی | قسمت 1
    722MB
    55 دقیقه
  • فایل صوتی درسهای زندگی از یک بازی | قسمت 1
    107MB
    55 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

693 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «نسرین سلطانی» در این صفحه: 3
  1. -
    نسرین سلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2514 روز

    درسهای زندگی از یک بازی

    با سلام خدمت استاد عزیزم خانم شایسته ی عزیز و همه ی دوستان خوبم

    خداوند رو شاکرم که فرصت عالی رو برام فراهم کرده که متعهدتر و جدی تر روی خودم کار کنم با تایم زیادی که دارم

    من این فایل رو قبلا که روی سایت اومده بوده یکی دوبار نگاه کردم ولی حقیقتش خیلی تمرکز روش نکردم که نکته ها و درس هاش توی ذهنم ماندگار بشه الان دارم میفهمم که چرا استاد میگن فایل ها رو بارها گوش بدین چون این گام اوله برای درک کردن و ماندگار شدن توی ذهن

    الان که شروع کردم میبینم جمله به جملش نکته و درسه که سعی میکنم برای خودم نکته برداری کنم و بنویسم بارها چون این جوری بهتر درکش میکنم .پس بسم الله :

    1. در هر لحظه از زندگیم در هر شرایطی که هستم باید لذت ببرم

    2. باید یک جنبه لذت بخش رو پیدا کنم و ازش استفاده کنم

    3. بازی رو بازی کنم برای اینکه لذت ببرم نه با فرد مقابلم بحث کنم و از هدفم که لذت بردنه دور بشم

    4. اهداف بازی برای من باید این موارد باشه :

    لذت ببرم

    مهارت هام رو بالا ببرم

    ذهنم شادتر بشه

    جسمم سالم تر بشه

    5. خداوند پتانسیل یادگیری هر بازی رو در وجود من قرار داده و به محض اینکه اراده کنم میتونم یاد بگیرم

    6. شخصیت کمک کننده تحسین کننده و تشویق کننده داشته باشم برای فردی که تازه میخواد ی بازی رو یاد بگیره

    7. بازی میتونه کیفیت و عمق رابطه ی عاطفی من رو ببره بالا

    8. استمرار رمز موفقیت و پیشرفت در هر کاریه

    9. توی مسیر یادگیری برای هر بهبود کوچک باید خودم رو تحسین کنم

    10. حریف قوی باعث میشه ذهن من خلاق تر بشه برای پیدا کردن راه حل ها

    11. توی بازی میشه بهتر قانون فرکانس ها و نتایج رو دید و درک کرد

    12. کنترل ذهن میتونه به ما کمک کنه برای پیشرفت و عدم کنترل ذهن میتونه کارها رو خراب کنه

    13. اگر من بتونم ذهنم رو کنترل کنم میتونم دنیام رو کنترل کنم

    14. وقتی کنترل ذهن ندارم نمیتونم از تواناییهام استفاده کنم

    15. باید سعی کنم در هر لحظه ذهنم رو کنترل کنم و بهتر عمل کنم فارغ از شرایطی که دارم

    16. وقتی احساس عدم لیاقت میاد سراغت از مسیری که داره آسان برات پیش میره اوضاع رو برای خودت سخت میکنی و نتیجه های خوب از بین میرن

    17. احساس قربانی شدن تبدیل میشه به خشم کینه و نفرت و اگر ادامه پیدا کنه تبدیل میشه به افسردگی

    استاد اینجا دقیقا مثال من رو زدین که ی وقت شما میبینی تلاش میکینی کار میکنی اما ی دفه مجلس ی طرحی رو تصویب میکنه و به ضرر تو میشه و افرادی که ظاهرا حقشون نیست پاداش و امتیاز میگیرند

    دقیقا این اتفاق چند سالی میشه که شروع شده بود که مجلس طرحی رو برای جذب معلم تصویب کرد که افرادی که حوزه علمیه رفته بودن و مدتی پیش نماز مدارس بودن یا افرادی که به اصلاح مربی نهضت سواد آموزی بودن که همه میدونن 90 درصدش دروغه و فقط شناسنامه ی سری افراد رو جمع کردن و کلاسی برگزار نکرده بودن یا افرادی که فقط چند واحد اونم سالها پیش توی آموز پرورش تدریس کرده بودن بدون هیچ آزمونی جذب آموزش پرورش شدن به عنوان نیروی آموزشی و اونوقت افرادی مثل من که توی مدارس غیر دولتی درس میدادیم با کلی تحصیلات و سابقه ی تدریس و …… نه تنها جذب نشدیم بلکه حق و حقوقمون رو هم نمیدادن

    حالا بماند که خیلی ها به خاطر باورهای غلط این شرایط رو تحمل میکردن و همچنان به تدریس ادامه دادن ولی همونطوری که شما فرمودین ی حس قربانی شدن و بی عدالتی به همه مربیان مدارس غیر دولتی دست داده بود و همین الانش هم هست که من هم جزشون بودم

    وحتی قبل از آشنایی با شما هم این مساله توی ذهن من بوده که آقا افرادی مثل من حقشون خورده شده و بی عدالتی شده و از این جور حرفها که دقیقا باعث شده بود که من دچار افسردگی بشم که خدا رو شکر با آموزش های شما تونستم به میزان زیادی این رو بهبود بدم ولی الان که داشتم این فایل رو گوش میدادم و دقیقا شما به این موضوع اشاره کردین انگار که توی ناخودآگاه من هنوز این حسه هست که باید حواسم بهش باشه که کنترلش کنم

    18. وقتی که شور و شوق باشه در انجام کار که باعث ایجاد احساس خوب میشه نتایج عالی پیش میره

    19. وقتی که در لحظه زندگی میکنم و به اتفاقات افتاده در گذشته و یا اتفاقات احتمالی آینده فکر نمیکنم و احساسم رو خوب نگه میدارم طبق قانون لاجرم اتفاقات خوب برام می افته

    20. لذت بردن از موضوعات ساده میتونه جریانی از خوشبختی رو در زندگی من راه بندازه

    21. برای لذت بردن از زندگی نیازی به نتایج خیلی عجیب و بزرگ نیست

    22. وقتی نتونم از نعمت های کوچیک لذت ببرم نعمت های بزرگ به من داده نمیشه

    23. وقتی از نعمت های کوچک لذت ببرم ظرف من برای دریافت نعمت های بزرگ آماده میشه

    سپاسگزارم استاد عزیز و خانم شایسته ی عزیز برای این فایل پر از درس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  2. -
    نسرین سلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2514 روز

    درسهای زندگی یک بازی

    به نام خدایی که حامی منه در مسیر تغییر باورها و افکارم

    با سلام خدمت استاد عزیزم خانم شایسته ی عزیز و دوستان خوبم

    خدا رو شکر که باز هم فرصتی فراهم شد تا با جریان این آگاهی ها همراه بشم و با اونها بزرگ

    نکات این فایل زیبا

    نکته ی اول :

    توی هر شرایطی باید لذت بردن رو اصل قرار بدیم و بدنبال استخراج زیبایی ها از دلشون باشیم

    نکته ی دوم :

    وقتی میبینیم استاد و خانم شایسته رابطشون توی بازی اینقدر عالیه این به این معنی نیست که از اولش اینجوری بودن روش کار کردن تا به اینحا رسیده که رها هستن حتی توی بازی کردن .پس توی هر چیزی که میخوایم خوب باشیم باید روش کار کنیم و خودش خودبخود درست نمیشه این ما هستیم که بهش شکل میدیم و اونجوری که دوسش داریم درستش میکنیم

    نکته ی سوم :

    استعداد ملاک یادگیری نیست بلکه استمراره که یادگیری رو پایدار میکنه

    اینجا یاد صحبت های استاد توی دروه عزت نفس افتادم که مهم نیست ما ی چیزی رو بلد نیستیم اگر اراده کنیم میتونیم هرچیزی رو یاد بگیریم و توش پیشرفت کنیم چون خداوند این توانایی رو به ما داده که هر چیزی رو خلقش کنیم

    نکته ی چهارم :

    در مسیر یادگیری باید خودمون رو به خاطر بهبودهای کوچکی که داریم ایجاد میکنیم تحسین کنیم

    نکته ی پنجم :

    در مسیر یادگیری نباید خودمون رو با اونایی که بهتر از ما هستن و قبلا توی اون زمینه کار کردن مقایسه کنیم بلکه باید هر روز سعی کنیم نسبت به دیروز خودمون ی کم بهتر بشیم

    نکته ی ششم:

    با تغییر زاویه دید میشه هر کاری رو هم برای خودمون لذت بخش کنیم و هم مهارت ها و تواناییهامون رو ببریم بالا

    نکته ی هفتم :

    توی هر کاری وقتی تمرکز باشه نتیجه عالی میشه

    نکته ی هشتم :

    کار کردن با آدم های قوی تر از خودمون باعث میشه که ما هم به دنبال بهبود و قویتر شدن خودمون باشیم و پیشرفت کنیم

    اینجا یاد صحبت های استاد توی دوره ثروت 1 افتادم که میگن مهاجرت کنین برین جاهایی که آدم های ثروتمندتر از شما هست چون این باعث میشه خودتون رو بکشین بالا و نشه مثل اون کلاسی که همه ضعیفن و چون تو از اونا ی کم بهتر هستی دیگه فکر کنی خیلی خوبی و تلاشی برای بهتر شدن نکنی

    نکته ی نهم :

    تحسین موفقیت ها و دستاوردهای دیگران باعث ایجاد احساس خوب میشه و احساس خوب اتفاقات خوب رو رقم میزنه که اگر استمرار داشته باشه زنجیره ای از اتفاقات خوب رو برای ما رقم میزنه

    نکته ی دهم :

    انکار موفقیت ها و دستاوردهای دیگران باعث ایجاد احساس بد میشه و احساس بد اتفاقات بد رو به دنبال داره که اگر کنترل نشه بصورت زنجیر وار اتفاقات بد رو وارد زندگی ما میکنه

    نکته ی یازدهم :

    اگر کنترل ذهن نباشه خدای توانایی هم باشی فایده نداره و اگر کنترل ذهن باشه با ی ذره توانایی هم موفق میشی

    نکته ی دوازدهم :

    اصل احساس خوب اتفاق خوب توی تمام جنبه های زندگی صدق میکنه

    نکته ی سیزدهم :

    عجله کردن برای موفق شدن حتی میتونه در لحظه ی آخر ما رو از موفقیت دور کنه و امید به پیروزی میتونه حتی در لحظه ی آخر ما رو از شکست به پیروزی برسونه

    نکته ی چهاردهم :

    باورهای محدود کننده قبلی میتونه در اوج موفقیت ما رو زمین بزنه چون احساس عدم لیاقت رو در وجود ما بیدار میکنه و ما خودمون رو لایق اون موفقیت ها نمیدونیم

    تجربه من :

    من بعد از اینکه با آگاهی های استاد تونستم درآمدم رو چند برابر کنم به راحتی احساس دلسوزی که در مورد خواهرم داشتم که چرا اون کاری نداره و درآمدی نداره باعث میشد که احساسم بد بشه ولذت نبرم از خریدهایی که انجام میدادم و سعی میکردم قایم کنم از ایشون خرید هام رو یا جلوش نشون ندم چی خریدم

    یا این حس بد سراغم می اومد که من کار خاصی نمیکنم و کاری که من دارم انجام میدم خیلی ارزش بالایی نداره و من نباید اون مبالغ رو از شاگردهام بگیرم و همین باعث میشد که من مبلغ های کمتری رو بهشون بگم و طبیعتا درآمدم هم کمتر بشه در مورد قربانی شرایط بودن :

    چند بار این اتفاق برام افتاد مثلا توی ی آزمون استخدامی شرکت کرده بودم که از بین شرکت کننده ها من تونسته بودم نمره علمی لازم رو کسب کنم ولی وقتی رفتم برا مصاحبه و دیدم که ی نفر دیگه با من هست که چند ساله مربی خودشونه این توی ذهنم اومد که بابا اینا این آزمون رو برا این برگزار کردن که این مربی خودشون رو بگیرن و این ی چیز صوریه که بهشون گیر ندن چرا این کار رو کردن و همین احساس قربانی بودن باعث شد که من شل بشم و در نهایت هم همون فرد استخدام شد

    یا ی مثال دیگه این بود که من توی قسمت اداری ی دانشگاهی کاری می کردم و داشتم کارم رو هم به نحو احسن انجام میدادم جوری که توی استان واضح بود از زمانی که من رفته بودم اونجا سیستم آموزشی اینا فعال شده بود و کارها خیلی خوب انجام میشد اما با اینهمه موقع انتخاب رشته برای اون دانشگاه توی سیستم آموزش من نا آگاهانه ی اشتباهی رو کردم و ی جنسیت رو انتخاب نکردم و همین ی اشتباه باعث شد که با وجود تمام کارهای خوبی که براشون انجام داده بودم قرار داد من رو تمیدید نکنن بعد من با این باور که توی دانشگاههای غیر انتفاعی همه بدنبال بکارگرفتن فک و فامیل های خودشون هستن خودم رو قربانی اون شرایط میدیدم که اره اینا دنبال ی بهانه ای هستن که افراد غیر فامیل رو دک کنن که از اونجا برن و من بد شانسی آوردم و اینهمه کار خوب براشون انجام دادم اما اونا فامیل های خودشون که ی مشت آدم بی سوادهستن که چیزی حالیشون نیست رو نگه داشتن و همین موضع باعث شد دوباره توی ی دبیرستان خصوصی از من دعوت بکار بشه اما دوباره بعد از ی سال مشابه همون اتفاق برای من افتاد که من فکر میکردم اونا برای اینکه فامیل خودشون رو بیارن کلاس ها رو از من گرفتن و همین اتفاقات باعث شد که من اسحساس کنم حقم خورده شده و در حق من بی عدالتی شده و همین هم باعث شد من از اجتماع فاضله بگیرم و منزوی بشم تا مدت چند سال

    اما بعدش با آگاهی های استاد و این سایت به خودم اومدم و به خودم گفتم که من اصلا چرا بخوام برای دیگران کار کنم اونم با ی دستمزد خیلی کم من میام تمرکزم رو میزارم روی کار خودم و خودم میشم رئیس خودم مربی خودم خدمتکار خودم و از وقتی که تصمیم گرفتم و اینکار رو انجام دادم و سعی کردم به قول استاد مسولیت همه چیز رو بپذیرم که خودم بوجودشون آوردم و هر چی بود تموم شد و رفت و تلاش کردم طبق آگاهی های دوره عزت نفس خودم رو قربانی شرایط ندونم شرایط عوض شد به سمت بهتر شدن و هر سال بهتر و بهتر شد

    نکته ی پانزدهم :

    باید خودمون رو رها کنیم از چسبیدن به نتیجه و فقط لذت بردن از مسیر رو ملاک قرار بدیم که البته این نیاز داره به شور و شوق

    من خودم توی این زمینه خیلی مشکل دارم و باید روش کار کنم

    نکته ی شانزدهم :

    حضور در لحظه با همراهی احساس خوب میتونه خوشبختی رو برای ما به ارمغان بیاره

    نکته ی هفدهم :

    برای لذت بردن از زندگی از امکانات الانمون استفاده کنیم و اون رو موکول نکنیم به داشتن ی چیز دهن پر کن خاص

    سپاسگزارم استاد عزیز و خانم شایسته ی عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
  3. -
    نسرین سلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2514 روز

    سلام به آقای بهاری عزیز. منم از شما سپاسگزارم که اول صبحی حال خوبم رو بیشتر کردین .چه همزمانی عالی من هم دارم فایل های دسته کنترل ذهن رو کار میکنم در کنار دوره های دیگه واقعا خیلی کم کننده اس. چقدر زیبا اشاره کردین به اینکه خیلی ها میخواستن تدریس کنن اما نتونستن به این هدفشون برسن اما من سالها این هدف رو داشتم تجربه میکردم . برای شما دوست خوبم موفقیت بیشتر رو در تمام جنبه ها از خداوند وهاب خواستارم .اینکه نوشتین با کنترل ذهن تونستین نتایج عالی رو رقم بزنین هم برام نشونه بود در انتخاب دسته بندی کنترل ذهن .بازم سپاسگزارم .در پناه الله یکتا همواره شاد و سعادتمند باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: