درسهای زندگی از یک بازی | قسمت 1

ما به اندازه ای که می توانم ذهن خود را کنترل کنیم، می توانیم زندگی خود را کنترل کنیم.
یکی از موضوعاتی که نقش کنترل ذهن را خیلی شفاف به ما نشان داده است، بازی پینگ پونگ است.
در خلال بازی پینگ پونگ، ما به وضوح می بینیم که اگر بتوانیم ذهن خود را در بازی کنترل کنیم، اتفاقات در بازی به نفع ما پیش می رود و اگر از عهده ی کنترل ذهن بر نیاییم، در هر صورت اوضاع سخت پیش می رود.
به عنوان مثال، حین بازی اتفاقی رخ می داد و مرا عصبان یا ناراحت می کرد. به محض اینکه ذهنم از کنترل خارج می شد، می دیدم که به طرز عجیبی مهارت هایم مثل قبل جواب نمی دهد و امتیازها را از دست می دهم.
حتی می دیدم هرچه احساس من بدتر می شد،  به طرز عجیبی جهان اتفاقاتی را رقم می زد که ناراحتی ام را بیشتر کند:
مثلا توپ حریف من به تور می خورد و به نحوی در زمین من می افتاد که دفع آن غیر ممکن می شد.
یا ضربه های که همیشه نقطه برتری من حساب می شد به طرز عجیبی خارج از میز زده می شد و امتیاز به حریف من داده می شد
یعنی جهان بدون توجه به مهارت یا عملکرد من، جوابی درخور با احساس و کانون توجه من می داد. فارغ از اینکه من چه دلایلی برای احساس بد داشتم، جهان طبق قانون احساس بد = اتفاقات بد، به من پاسخ می داد.
بازی پینگ پونگ – در لحظه – قانون احساس خوب = اتفاقات خوب و احساس بد = اتفاقات بد را در سریعترین و دقیق ترین حالت ممکن به ما نشان داد و به ما کمک کرده تا نقش حیاتی عمل به این قاون را در زندگی خود جدی بگیریم.
این بازی ما را به شهود رساند که کنترل ذهن، بالاترین مهارت و مهم ترین اصل در تجربه خوشبختی است.
ما نتیجه ی مستقیم احساسات خود را در حین بازی تجربه کرده ایم. بعنوان مثال اگر به خاطر کنترل ذهن، من احساس خود را خوب نگه می داشتم، فارغ از اینکه چقدر بازی به ضرر من بود و چقدر امتیازهایم کم بود، در نهایت اوضاع به نفع من تمام می شد. برعکس وقتی کنترل ذهن ندارشتم، نمی توانستم از مهارت هایم در بازی بهره ببرم.
پیام این فایل این است که:
وقتی اوضاع ناجالب است، به آن شرایط نگاه نکن. بلکه سعی کنیم بهترین عملکرد خودت را در کنترل ذهن انجام دهی و خواهی دید که اگر از عهده کنترل ذهن خود بر بیایی، اوضاع به نفع تو چرخش می کند.
اگر در شرایط به ظاهری بد، بتوانی ذهن خود را کنترل کنی، مثلا بگویی من تلاش می کنم تا اعراض کنم و همین امروز حالم را خوب نگه دارم و دوباره سعی کنی روز بعد هم به همین منوال برای یک روز حال خود را خوب نگه داری،
هم خواهی دید که چطور به طرز معجزه وار شرایط به نفع شما تغییر می کند.
برای بهره برداری از درس های این فایل، درباره این دو مورد در بخش نظرات بنویس:
مورد اول: رابطه بین احساس عدم لیاقت و از دست دادن نعمت ها:
در بخش نظرات، در باره تجربه هایی بنویس که احساس عدم لیاقت باعث شد نعمت هایی که داشتید را از دست بدهید.
بنویسید که چه افکاری در ذهن تان آمد و چه افکاری به شما احساس عدم لیاقت داد
به عنوان مثال:
رابطه ی عاطقی شما به طرز جادویی خوب پیش می رفت و این فکر در ناخودآگاه شما شروع به چرخش کرد که:
من آنقدر ها لیاقت ندارم که این حد از عشق را در رابطه ام تجربه کنم؛
یا من آنقدر ها لایق نیستم که اینقدر در حق من خوبی باشد؛
یا احساس گناه کنی که “وقتی خانواده من یا خواهر من رابطه ی خوبی ندارد، این ناجوانمردانه است که من اینقدر از رابطه ام لذت ببرم؛
سپس به محض شروع این افکار و ادامه یافتن آنها، رابطه شما به طرز عجیبی با مشکل مواجه شد…
یا درباره موضوعات مالی، فروش شما عالی شده، درآمد شما زیاد شده، پول ساختن برایت راحت تر شده، سپس افکاری به ذهن شما آمده که شما را به احساس عدم لیاقت درباره دریافت این نعمت ها رسانده که:
آنقدر ها هم حقم نیست که اینقدر راحت پول بسازم؛
وقتی بقیه در فقر هستند این انصاف نیست که اینقدر من خوب پول بسازم و …
سپس دیدی که با ادامه ی این افکار، نه تنها جریان پول در زندگی ات کم و کمتر شده، حتی قطع هم شده است.
این تجربیات را بنویس تا همه ما درسهای این قانون را بگیریم که:
در چنین لحظاتی باید بتوانیم این نجواها را کنترل کنیم. و گرنه اگر این فکر و فرکانس ادامه پیدا کند ،این جنس از فرکانس نه تنها مانع ورود نعمت ها می شود بلکه نعمت ها ی کنونی زندگی ات را نیز از تو می گیرد.
مورد دوم:احساس قربانی شدن
احساس قربانی شدن، پاشنه آشیل همه ماست. یعنی  هر کدام از ما کم یا زیاد، از این ضعف ضربه می خوریم و همه ما نیاز داریم تا ریشه های این احساس را بهتر بشناسیم تا بتوانیم در این مواقع ذهن خود را راحت تر و سریعتر کنترل کنیم.
زیرا این احساس مخرب، به سرعت رشد می کند و تبدیل می شود به خشم نفزت کینه افسردگی و…
به این شکل اوضاع را بدتر و بدتر می کند و شما بدون اینکه آگاه باشی، با ماندن در این احساس به خودت ظلم می کنی و مانع ورود نعمت ها به زندگی ات می شوی.
برای درک رابطه میان “احساس قربانی شدن” و “بسته شدن جریان نعمت ها به زندگی”، در بخش نظرات، در باره تجربه هایی بنویس که احساس قربانی شدن باعث شد شرایط به گونه ای پیش برود که باز هم بیشتر احساس قربانی شدن داشته باشی.
تجربیاتی را به یاد بیاور که احساس کردی قربانی شرایطی شده ای یا در حق شما بی عدالتی شده است. مثلا در موضوعاتی مثل رابطه عاطفی یا درآمد یا کسب و کار، شما سمت خودت را خوب انجام دادی، اما اتفاقاتی رخ داده  و  ظاهرش این بوده که در حق شما بی انصافی شده است.
مثلا با اینکه شما به خوبی کسب و کار خود را مدیریت کرده ای، ناگاهان لایحه ای تصویب شده که جلوی صادرات شما را گرفته است یا هر مثال دیگری که باعث شده بعد از آن اتفاق به ظاهر ناجالب، افکار  منفی شروع به رشد کرده و شما را به این احساس رسانده که در حق من بی عدالتی شده است؛
یا من هرچقدر هم خوب عمل کنم، عوامل بیرونی باعث می شود به حقم نرسم و …
در یک کلام، درباره تجربیاتی بنویس که در احساس قربانی شدن گیر افتاده اید و بدون اینکه متوجه موضوع باشید، به خاطر ماندن در این احساس، اتفاقات ناجالب بیشتری را وارد زندگی خود کرده اید.
بنویسید این احساس قربانی شدن از کجا شروع شد و چه افکاری در ذهن خود چرخاندی که این احساس را تشدید کرد؟
بنویس در آن زمان شرایط به چه شکل پیش رفت و چه ناخواسته های بیشتری به جمع ناخواسته های قبلی افزوده شد.
و چه نگاهی به شما کمک کرد تا بتوانی ذهن خود را کنترل کنی و از احساس قربانی شدن خارج شوی؟
نوشتن درباره این موضوع به شما کمک می کند تا رابطه بین “احساس قربانی شدن” و “اتفاقات ناخواسته ای که زنجیره وار رخ می دهد” را درک کنی و بفهمی تمام بلاهایی که فکر می کردی عواملی بیرون از شما  برایت رقم زده را، چطور خودت با ماندن در احساس قربانی شدن رقم زده ای. چون نتوانستی در این شرایط ذهن خود را کنترل کنی و جلوی ادامه ی این افکار رو بگیری.
هرچه این رابطه را بهتر بفهمی، سریعتر می توانی در این مواقع، از رشد افکار منفی خودداری کنی
هرچه این رابطه را بهتر بفهمی، راحت تر می توانی این احساس مخرب را با این افکار منفی تغذیه نکنی.
منتظر خواندن تجربیات شما و درس هایی که از این تجربیات گرفته اید، هستیم.

منابع بیشتر:
  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری درسهای زندگی از یک بازی | قسمت 1
    722MB
    55 دقیقه
  • فایل صوتی درسهای زندگی از یک بازی | قسمت 1
    107MB
    55 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

693 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «عارفه محمودی» در این صفحه: 5
  1. -
    عارفه محمودی گفته:
    مدت عضویت: 1445 روز

    سلام درود به استاد عزیزم و خانم شایسته.

    بعدظهر که فایل تصویری رو دانلود کردم،وقتی حرفهای گوهربار استاد وخانم شایسته رو شنیدم.اینم بگمااا زیبایی های این ساحل به قدری زیبا بود که صحبت های استاد یهو نمی شنویدم.هم حالم گرفت هم خوشحال شدم حالم گرفت چون خیلی جاهاااا من احساس کم لیاقتی کم ارزشی کردم و نعمتی رو که بدست آوردم از دست دادم.نمی خواستم کامنت بزارم روی فایل بنابه دلایلی که حالم گرفته بشه و…آخ امروز روز تولدم،

    یکی از بزرگترین و شیرین ترین اتفاقات دوران زندگی ام وقتی افتاد برام،انگار روی ابرااا بودم یه چیزی فارغ از تصورات من بود،خدایش رویا بود همیشه هم توی رویاهام دوست داشتم که چنین اتفاقی بیفته وقتی اون اتفاق افتاد.وقتی بعد مدتی که ازش گذشت برام عادی شد ذهنم شروع کرد به اینکه من لیاقت این همه اتفاقات وشرایط خوب رو ندارم.خودم خیلی کم ارزش دونستم،یه جورایی هم همش خودمو نمی دیدم اصلا تا برسه بخوام ارزشمند بدونم یواش یواش اوضاع خراب شد ذهن منم شروع کرد آره دیدی تو ارزش نداری تو لیاقت نداری تو در حد داشتن این همه شرایط اتفاقات خوب نیستی وتوتوووو…. تا بعداز یه مدت طولانی از دستش دادم…

    روزهای خوبی که می تونستم داشته باشم و داشتم رو از دست دادم اون احساس داشتن شو که ذوق می کردم رو از دست دادم مقصر هم ذهن من باورهای من ،خود باوری نداشتن من بود که خراب کرد.

    وقتی توضیحات فایل عزت نفس رو گوش می کردم و فایل هایی که توی دسته بندی های دانلودی و کلید ها هست استاد توی خرید محصولاتش اول تاکید دارن دوستان از عزت نفس شروع کنند و پایه اساس رو داشتن عزت نفس خوب می دونند.

    یادم توی یکی از فایل ها که درمورد هدیه تولدمن که استاد به مناسبت روز تولدشون آماده کردن فرمود من توی خانواده و شرایط بزرگی شدم که هیچ کس روز تولد من یادش نبود چه برسه تبریک بگن ویا بخوان جشن بگیر.بعداز کار کردن روی خودم الان همه بهم تبریک می گن و حتی زمانی که ایران بودند از دوستان به قدری هدیه و چند روز متولی دوستان براشون جشن می گرفتن،

    وقتی اینا یادم آمد به خودم گفتم،درست من از دست دادم اون اتفاق خوبه،اما یه درس بزرگی که برام داشت این بود که خودمو دوست داشته باشم خودم ارزشمند بدونم.شاید اتفاق خوبه زندگی این تیکه اش بود که از دستش بدم.خدا یه چیز ویه شرایط موقعیت هزاربرابر بهتر از اون رو برام مهیا کنه تجربه کنم همانجوری که دفعه پیش غیر باور بود برام اتفاق افتاد،اینبار هم همان خدا باز می تونه سوپرایزم کنه می تونه دوبار اتفاق بیفته.اینبار دیگه ارزش داشتن شو خیلی بیشتر از قبل می دونم. خیلی بیشتر از خدا سپاسگزارتر میشم.نمی گم شانسکی بود میگم خدایی بود کار خدا بود ازش سپاسگزارتر میشم.درست از دستش دادم اما همین از دست دادن باعث شد خودمو خدا رو بهتر بشناسم.بیشتر روی فایل ها کار کنم تا توی احساس بد نمونم اتفاقی که افتاد خدارو پیدا کردم.

    استاد من فایل رو صوتی شو گوش نکردم تا سرفرصت

    چیزای دست پا شکسته با فایل تصویری شنیدم ازبس این منظر زیبا بود که اصلا متوجه صحبت هاتون به طور کامل نشدم خیلی محو دریا و موج ها آدم ها شدم.یادم پارسال بود که برای اولین بار توی عمرا رفتم شنا اون هم با ترس از آب رفتم یهو توی موج یاد خودم افتادم که نمی تونستم خودمو نگه دار از بس شدت موج زیاد بود منم که سبک آب راحت منو باخودش می برد هم ترس داشتم هم هیجان محو اون خانم ها بودم توی آب که انگاری خودم توی آب هستم دارم حس می کنم اون شدت موج ها رو که می خورد به اون خانم هاا با خودش می برد هیجان جیغی که می زدن خودم داشتم تصور می کردم چون برای اولین بار بود اون ترس وهیجان که قاطی بود برام داشت تداعی میشد با دیدن اون صحنه…

    این ساحل خیلی زیباست به قدری این شن ها سفید تمیز خیلی تمیز،هربار باید فرهنگ آدم های این سرزمین تحسین کرد که اینجوری احترام به محیط زیست و محیط زندگی شون می زارن….

    تمام نکاتی که شما وخانم شایسته زیبا اندام زیبا چهره برامون در مورد ذهن و عملکرد ذهن وقانون فرکانس برامون عنوان کردید با گوشت پوست جانم درک کردم،هدیه تولدمو امروز از شما وخانم شایسته گرفتم. خیلی برام جالب بود که خانم شایسته توی این فایل توضیحات شون هم قد اندازه شما بود اخ اکثر اوقات به غیراز فایل های زندگی دربهشت و سفر به دور آمریکا خانم شایسته بسیار کم صحبت می کنند.اما امروز روی فایل همراه شما صحبت کردن اینو هم نشونه دیدم که از خانم شایسته هم هدیه ام گرفتم.

    هم اشک ریختم هم خندیدم هم خدارو شکر کردم بابت دریافت این آگاهی ها هم افسوس خوردم هم ریز بین تر شدم به خودم رفتار افکار و ذهنم،……

    یادم توی توی فایل نتایج دوستان اقای عطار روشن فرمود من تعداد107 خواسته مو نوشتم و….

    من درست 24 فرودین ماه بود شروع کردم به نوشتن خواسته هام امروز که دفترمو نگاه می کردم 2تا از خواسته هام دیروز برام خط خورد درعرض یکماه خداروشکررر یکیش داشتن هارد اکسترنال بود که دیروز توسط دستان بهترین آدم زندگیم برادرم رسیدم بهش.

    یه چیزی هم بگم در مورد باوری که استاد شما همیشه با خانم شایسته برای سفرهاتون و… دارید.

    ما همیشه در زمان مناسب در مکان مناسب قرار می گیریم.

    چند روز پیش داشتم توی باغچه خونه به نعناع و ریحونه هایی که کاشتم می رسیدم علف هرز هاش می کندم.یهو توی ذهنم این جرقه زد این باور شما

    پیش خودم گفتم این علف ها در مکان نامناسب رشد کردن و در زمان نامناسب، همینجوری که داشتم می کندم می گفتم قانون کائنات هم در برابر ما هم همینجوری عمل می کنه وقتی منم در جای نامناسب باشم در زمان نامناسب کنده میشم،این علف هرزااا خیلی زیبا بودن ای کاش سایت قابلیت عکس داشت این علف هرزهااا مثل پیچک هستن برگ هاشون مثل توت فرنگی و گُل های آبی فیروزه ای و بنفش کمرنگ 4تا گلبرگ که هر 4 گلبرگش باهم فرق داشت به قدری زیبا بودن وهستن دلم نیامد همشون بکنم اما در جای نامناسب در زمان نامناسب رویدن. وقتی اینارو مرور می کردم با خودم گفتم اولین فایل که روی سایت بیاد حتمااا اینو می نویسم و ربطش می دم به محتوای فایل وقتی من احساس کم ارزش کم لیاقتی کنم جهان و قانون کائنات منو می کنه می بره به جایی که متناسب همسنگ اون افکار فرکانس ها باشه… وقتی ارزش خودتو نبینی وقتی سپاسگزار نباشی وقتی خودتو لایق داشتن ش ندونی ازت گرفته میشه مثل یه علف هرز باهت برخورد می کنه می خواهی گل باشی یا آدم چه بسا زیبا باشی دلنواز دلبرااا قانون قانون فرکانس،

    استادعزیزم وخانم شایسته مهربانم بابت این فایل ازتون ممنونم چه بسا هدیه تولد خودم می دونم از سمت شما خانم شایسته عزیز ممنونم که دراین فایل برامون از تجربه خودتون وعملکرد ذهن تون گفتید،

    عشق تون شادی هاتون پایدار… دوست تون دارم.

    درپناه الله یکتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  2. -
    عارفه محمودی گفته:
    مدت عضویت: 1445 روز

    سلام دوست عزیزم فرشته جان

    سلام درود فراوان به تو ای فرشته زمینی سلام.

    خیلی ممنون و سپاسگزارم از شما که کامنت منو خونید و برام کامنت گذاشتید سپاس،

    از خدا می خوام کمکم کنه نکاتی رو بنویسم در پاسخ کامنت شما که هم احساس خودم خوب بشه هم احساس شما،من هم مثل شما دراین مسیر شاگرد استاد هستم، دوست دارم.

    این کامنت منو بعنوان نکات تکمیلی یا یاد آوری ویا تکرار آموزه های خودتون بدونید،

    ما انسان ها عاشق احساسی میشیم که پیش کسی تجربه اش می کنیم. به همین خاطر هست استاد می فرمایند هیچ وقت تاکید برای رسیدن به شخص خاصی رو نداشته باشید،

    می تونم بگم شما از دست ندادید شما درقبال این تجربه خیلی چیزهارو بدست آوردید،اول خودتون بهتر شناختید،خواسته هاتون از یه رابطه عاطفی، خواسته هاتون از ویژگی هایی که دوست دارید طرف تون داشته باشه،نوع نگاه تون به یه رابطه عاطفی وسیع تر شد شما کلی چیز بدست آوردید،مهم تر از همه خدارو شناختید که منبع رزق روزی هست،حالا رزق شما چی می خواهید تفسیر کنید،رزق یه همسر همراه زندگی رزق حال خوب انگیز هرچیزی،در واقع اون اتفاق باید می افتاد تا شما بزرگتر بشید برای یه شرایط بهتر و ایده آل اگه این جمله من به دلتون نشست که اگه یکبار اتفاق افتاد بازم می افته چه بسا بهتر از شرایط قلب مطمئن باشید،یه چراغ یه نوری امیدی بوده از سمت خدا برای شما، اینم بدونید و مطمئن باشید که چنین اتفاقی برای شما خواهد افتاد به 2 دلیل یکیش احساس خوبی از خواندن ان جمله پیدا کردید و دومیش اینه که من انروز که این کامنت رو نوشتم هیچ انگیزه برای نوشتن نداشتم، فایل تصویری شو دیدم ، اصلا دلم نخواست کامنت بزارم با اینکه الان چندماهی هست فایل که می بینم همان لحظه کامنت مو می نویسم هرچیزی که اون لحظه احساس کنم می نویسم انروزوقتی فایل رو دیدم حالم گرفت به جای کامنت نوشتن و پذیرفتن خودم فرار کردم که کامنت ننویسم تا خودمو ذهنمو درگیر نکنم فایل که دیدم،دیدم هنوز هیچ کامنتی برای فایل نیامد بود بعداز چندساعت که انلاین شدم مجدددیدم 40تا کامنت آمد یکی از کامنت ها رو که خوندم.یه آن انگاری یه حسی یه نیرویی به انگشتام انگیزه نوشتن داد که خو منم می نویسم اما اشاره نمی کنم به مسائل خودم شاید باورتون نشه به محضی که کامنت من تموم شد و دکمه ارسال رو زدم. امدم چندجاشو ویرایش کردم رسیدم پایین دیدم استاد کامنت منو امتیاز داد و منتشر کرد چندبار سایت چک کردم که چرا ننوشته در حال انتظار تایید… دیدم استاد داره کامنت هارو منتشر می کنه این همزمانی واقعااا برام یه نشونه بود روز تولدم چنین اتفاق همزمانی اینکه کامنت تو بنویسی بعداز خیلی زمان کوتاه یهو بیاد روی سایت یه آن حالم بدجوری عوض شد از این همزمانی….

    می تونید با این دیدگاه به تجربه اتون نگاه کنید که خداوند خواست بهت نشون بده که می تونم هزاران برابر بهتر از اون شرایط وموقعیت رو برات مهیا کنم به شرط ایمان و دیدن منبع اون رزق و سپاسگزاری خدا بهت راه رسیدن به خواسته هاتو نشان داد استاد توی فایل می فرمایند تضادها آمدن تا تو خواسته هاتو بشناسی،مسائل عاطفی دردش قلب آدم رو بدجوری به درد می آره،اما خدارو پیدا کردی،

    گاهی اوقات یاد زلیخا می افتم وقتی خدا رو پیدا کرد وقتی عاشق خدا شد،خدا بهش همه چیز داد جوانی سلامتی زیبایی ثروت عزت جلال همه چیز همه چیز،همه اینهارو روهم قبلا داشت،اما وقتی با خدا به همه اینها رسید دیگه عطش عشقش عوض شد، حتی جایگاهش دراین عشق عوض شد.

    این کامنت منو رو بعنوان یه دوست که خواست دانسته هاش با شما به اشتراک بزاره به خاطر احساسی از کامنت شما داشتم.نگاه کنید وبخونید‌.

    براتون آرزوی سلامتی شادی ثروتمندی سعادتمندی در دنیا وآخرت رو دارم درپناه الله یکتا منتظر خبرا اتفاقات خوبتون در سایت هستم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    عارفه محمودی گفته:
    مدت عضویت: 1445 روز

    سلام درود فراوان به دوست عزیزم رضوان مهربان

    چقدرزیبا این جمله رو نوشتید”دقیقا الان احساس می کنم مثل روزایی که دَرسِت رو نخوندی و معلم میاد امتحان میگیره، شما دارید، آشغال درنمون رو بیرون می کشید. خیلی سخته ولی باید انجام داد،باید خوب فکر کرد، وقتی خوب فکر می کنم”

    روزی که فایل آمد روی سایت من تصویری دیدم جملات استاد وخانم شایسته بدجوری اون عدم لیاقت نداشتن احساس کم ارزشی کردن خودمو رو بهم یاد آوری کرد که باعث از دست دادن و باعث ایجاد یکسری مشکلات در اتفاقات وشرایط زندگی خودم شدم که همه اینها مسبب اصلی شون خودمم تنها به یک دلیل که خودم ارزشمند ندوستم و بهتر بگم کم ارزشی و عدم لیاقت. فایل که تموم شد.حالم بدجوری گرفته بود اصلا نخواستم کامنت بنویسم بستم گوشی رو نشستم به مطالعه درسی خودم اما ذهنمودرگیرکرده بود بعد 2ساعت دیگه امدم سایت سر زدم 1 کامنت خوندم اما اعصابم بهم ریخته بود که نتونستم حتی توضیحات ابتدایی فایل رو بخونم چه برس 40 کامنت که بعداز دیدن من از فایل بعداز چندساعت امد بود روی سایت، امدم 1 کامنت بخونم اما تمرکز ذهنی نداشتم به خاطر صحبت های استاد وخانم شایسته…1 کامنت نوشتم نه به اراده قلبی یا به ذوق شوق خودم به اجبار احساسی که در من ایجاد شده بودکامنتی رو که نوشتم به محضی که دکمه ارسال زدم امدم ویرایش کردم چندتا اشتباه هاتم رسیدم ذخیره کنم دیدم استادامتیاز داده بود یه چیز عجیب بود برام ننوشته بود درحال انتظار تایید… حالم بدجوری دگرگون شد، از دیروز 100 بار امدم توی سایت اما نتونستم کامنت دوستانم رو باتمرکز بخونم برای اولین بار توی این چندماه یه فایل امد روی سایت من یکبار گوشش کردم کامنت هاشو نخوندم. الان بعداز مطالعه درسی ام امدم از کامنت شما شروع کنم به خوندن همین جمله شمارو دیدم انگاری

    سنگین اون حرفهای استاد خانم شایسته اون همزمانی که کامنت فرستادم در عرض 30 دقیقه استاد امتیاز داد تایید ارسال شد…

    وقتی جمله ابتدای کامنت شما رو خوندم، بدجوری حالم رو گرفت

    درست نخوندی استاد ازت امتحان می گیره درس سختی که از دیروز این فایل 1بار گوش کردم از خوندن کامنت هاش فرار کردم. تحسین تون می کنم این شجاعت نه برای اینکه کامنت کردی به خاطر اینکه تونستی بپذیرشون و حتی بنویسی و دنبال حلش باشی تغییر بدید می دونید الان متوجه صحبت های استاد میشم وقتی می فرمایند ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است،گوش کردن فایل ها یه طرف عمل کردنش یه طرف.

    ضربه هایی که از عدم لیاقت از کم ارزش از افکاری که همشون کم ارزشی و عدم لیاقت رو به من تلقین کرد ریشه اش خیلی کلفت اما به وسیله آگاهی های استاد تبر می کنم می زنم نابدشون می کنم، این عدم لیاقت کم ارزشی روی روان جسم اعصاب هم تاثیر داره….

    عدم لیاقتی که انسان تجربه می کنه نه به مدرک تحصیلی نه به دانشگاهی که تحصیل کردی نه به معدل الف نه به خیلی از امتیازات علمی هست که اکتسابی هستن کسب شون کردم عدم لیاقت وارزشمندی که استاد توی این سایت به آموزش می ده یه احساس درونی ابدی…. یاد لحظه ای که دانشگاه قبول شدم یاد تمامی احساس های خوبی که بعداز رسیدن خیلی چیزااا بدست آوردم اما انگاری زود جذابیت شون از دست دادن حتی سپاسگزار بودن از خدا حتی یادم رفت یه روزی آرزوم بود نمی دونم همان احساس عدم لیاقتی که می کنی خود به خود خیلی چیزااا خراب میشن یه جاهایی ازندگیم احساس قربانی بودن کردم به خاطر دختر بودن توی چنین خانواده ای با این تفکر دیدگاه بزرگ شدم باعث شد رابطه ام با بهترین آدم های زندگیم خراب باشه وبشه، می دونید خوبی این سایت اینه دوستان هیچ هیچ کس روقضاوت نمی کنن همه همه در راه رشد هم کامنت می نویسن سایتی که استاد خانم شایسته تاکیدشون براین که فقط روی خودت کار کن موفقیت ازآن توست رو بهمون یاد می دن وقتی متوجه میشی از ریشه افکار باورها و یا احساس هایی که در محیطی که زندگی کردم یا کردیم تجربه کردیم واین احساس ها درما لانه کرده وباید خراب شون کنیم تا ازون پیله ای که خواسته یا ناخواسته به دور ما تنیده شده رها بشیم تا یه پروانه زیبایی از من عارفه محمودی بسازه عارفه ای که خودش می دونه چقدر توانمند قدرتمند رضوان عزیز کامنت منو وا داشت کامنتی که دیروز از نوشتنش اشاره کردن بهش فرار کنم یه گریزی بنویسم

    تحسینت کردم و می کنم رضوان جان شرایط شما چه بسا سخت ازمن بوده ویا باسه اما یه جاهایی مثل من به خاطر دختر بودن….. اما اینو بدون عزیزم اون احساس اینکه چون که دختری چون که تو زنی حق نداری…. برای زمانی بود که ما باسایت این آگاهی ها آشنا نبودیم الان دیگه وقتی می دونم

    خودم خالق زندگی خودم هستم دیگه اون افکار جایی نداره در زندگی ما….

    اما همین که شجاعت داشتی خودش اولین قدم برای تغییر تحول شماست من از دیروز فقط امدم توی سایت رفتم از این فایل وکامنت هاش فرار کردم. تنها فایلی بود که امد من کامنت هاش نخوندم امتیاز ندادم. روبه رو شدن شنیدن حرفهای استاد خانم شایسته بدجوری با دلم بازی کرد…چه برسه بخوام کامنت هارو بخونم.

    مثل همیشه دوستان کامنت های زیبا پراز آگاهی نوشتن ….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  4. -
    عارفه محمودی گفته:
    مدت عضویت: 1445 روز

    سلام و احترام فراوان به آقای زرگوشی،

    کامنت تون فوق العاده عالی بود چقدر بهم احساس خوبی داد چقدررر عالی که نکاتی که استاد فرمود رو بُلد کرده بودید و زیرش مثال های خودتون نوشته بودید برای منی که چندماه با تعهد شروع کردم روی خودم کار کردن این مدل نوشتن کامنت شما خیلی بهم کمک می کنه در درک آگاهی های فایل و شکستن مقاومت هام از پذیرش برخی آگاهی هاا یا بهتر بگم فرار نکردن تنبلی نکردن از ریز ریز شدن به افکار عملکردهای خودم

    چقدررر بهم احساس خوبی داد وقتی دیدم کامنت تون رو نکاتش رو با تیتر درس 1..5،تقسیم کردید.

    این نظم ،این منسجم بودن،همراه با مثال چقدررر لذت بردم،تحسین برانگیز بود برام این نظمی که در نوشتن کامنت تون داشتید….

    چقدررر خوشحالم در جمع این سایت دوستان هستم.چقدر تحسین تون کردم هرپاراگرافی که خوندم چقدر خوب روی خودتون کار کردید چقدر خوبه انسان خودش خوب بشناس و بدون چطور باید عملکردهای ذهن شو کنترل کنه.

    ممنون که دانسته وآموخته هاتون از قوانین وقانون فرکانس باما به اشتراک گذاشتید.

    درپناه الله مهربان شادسلامت ثروتمند سعادتمند در دنیا وآخرت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    عارفه محمودی گفته:
    مدت عضویت: 1445 روز

    سلام مجدد به دوست عزیزم رضوان جان دختر زیبارو سلام.

    چقدررر زیبا روی هستید چقدر لبخندتون زیباست، چقدرعکس تون زیبا درست کردید اونم توی پرادایس،

    خیلی ممنون سپاسگزارم که پاسخ کامنت منو به این طولانی به این زیبایی و پراز آگاهی برام تایپ کردید ممنون عزیزم که وقت گذاشتی برای پاسخ به کامنت من، باعشق وبا یک عالم ذوق کامنت دوستانی که برام کامنت می زارن می خونم. خیلی خوشحالم که توی این سایت دوستانی چون شما رو دارم خدارو شاکرم که من توی جمع این دوستان توحیدی دوستانی که راه مسیر رشد خودشون هستندو لحن بیان صحبت هاشون کلام شو با محبت توحیدی وباعشق هست. که هر کلام هرجمله ای که کامنت می کنند سرشار از انرژی خوب وآگاهی هست.خداروشکر.

    کامنت تو باعشق چندبار خوندم هرجمله اش لبخندی به لبام نشاند.احساس خوبی بهم داد.

    برات آرزو موفقیت ثروت سعادتمندی می کنم.منتظر خبرای موفقیت هات هستم. :)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: