- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری درسهای زندگی از یک بازی | قسمت 1722MB55 دقیقه
- فایل صوتی درسهای زندگی از یک بازی | قسمت 1107MB55 دقیقه
درسهای زندگی از یک بازی | قسمت 1
ما به اندازه ای که می توانم ذهن خود را کنترل کنیم، می توانیم زندگی خود را کنترل کنیم.
یکی از موضوعاتی که نقش کنترل ذهن را خیلی شفاف به ما نشان داده است، بازی پینگ پونگ است.
در خلال بازی پینگ پونگ، ما به وضوح می بینیم که اگر بتوانیم ذهن خود را در بازی کنترل کنیم، اتفاقات در بازی به نفع ما پیش می رود و اگر از عهده ی کنترل ذهن بر نیاییم، در هر صورت اوضاع سخت پیش می رود.
به عنوان مثال، حین بازی اتفاقی رخ می داد و مرا عصبان یا ناراحت می کرد. به محض اینکه ذهنم از کنترل خارج می شد، می دیدم که به طرز عجیبی مهارت هایم مثل قبل جواب نمی دهد و امتیازها را از دست می دهم.
حتی می دیدم هرچه احساس من بدتر می شد، به طرز عجیبی جهان اتفاقاتی را رقم می زد که ناراحتی ام را بیشتر کند:
مثلا توپ حریف من به تور می خورد و به نحوی در زمین من می افتاد که دفع آن غیر ممکن می شد.
یا ضربه های که همیشه نقطه برتری من حساب می شد به طرز عجیبی خارج از میز زده می شد و امتیاز به حریف من داده می شد
یعنی جهان بدون توجه به مهارت یا عملکرد من، جوابی درخور با احساس و کانون توجه من می داد. فارغ از اینکه من چه دلایلی برای احساس بد داشتم، جهان طبق قانون احساس بد = اتفاقات بد، به من پاسخ می داد.
بازی پینگ پونگ – در لحظه – قانون احساس خوب = اتفاقات خوب و احساس بد = اتفاقات بد را در سریعترین و دقیق ترین حالت ممکن به ما نشان داد و به ما کمک کرده تا نقش حیاتی عمل به این قاون را در زندگی خود جدی بگیریم.
این بازی ما را به شهود رساند که کنترل ذهن، بالاترین مهارت و مهم ترین اصل در تجربه خوشبختی است.
ما نتیجه ی مستقیم احساسات خود را در حین بازی تجربه کرده ایم. بعنوان مثال اگر به خاطر کنترل ذهن، من احساس خود را خوب نگه می داشتم، فارغ از اینکه چقدر بازی به ضرر من بود و چقدر امتیازهایم کم بود، در نهایت اوضاع به نفع من تمام می شد. برعکس وقتی کنترل ذهن ندارشتم، نمی توانستم از مهارت هایم در بازی بهره ببرم.
پیام این فایل این است که:
وقتی اوضاع ناجالب است، به آن شرایط نگاه نکن. بلکه سعی کنیم بهترین عملکرد خودت را در کنترل ذهن انجام دهی و خواهی دید که اگر از عهده کنترل ذهن خود بر بیایی، اوضاع به نفع تو چرخش می کند.
اگر در شرایط به ظاهری بد، بتوانی ذهن خود را کنترل کنی، مثلا بگویی من تلاش می کنم تا اعراض کنم و همین امروز حالم را خوب نگه دارم و دوباره سعی کنی روز بعد هم به همین منوال برای یک روز حال خود را خوب نگه داری،
هم خواهی دید که چطور به طرز معجزه وار شرایط به نفع شما تغییر می کند.
برای بهره برداری از درس های این فایل، درباره این دو مورد در بخش نظرات بنویس:
مورد اول: رابطه بین احساس عدم لیاقت و از دست دادن نعمت ها:
در بخش نظرات، در باره تجربه هایی بنویس که احساس عدم لیاقت باعث شد نعمت هایی که داشتید را از دست بدهید.
بنویسید که چه افکاری در ذهن تان آمد و چه افکاری به شما احساس عدم لیاقت داد
به عنوان مثال:
رابطه ی عاطقی شما به طرز جادویی خوب پیش می رفت و این فکر در ناخودآگاه شما شروع به چرخش کرد که:
من آنقدر ها لیاقت ندارم که این حد از عشق را در رابطه ام تجربه کنم؛
یا من آنقدر ها لایق نیستم که اینقدر در حق من خوبی باشد؛
یا احساس گناه کنی که “وقتی خانواده من یا خواهر من رابطه ی خوبی ندارد، این ناجوانمردانه است که من اینقدر از رابطه ام لذت ببرم؛
سپس به محض شروع این افکار و ادامه یافتن آنها، رابطه شما به طرز عجیبی با مشکل مواجه شد…
یا درباره موضوعات مالی، فروش شما عالی شده، درآمد شما زیاد شده، پول ساختن برایت راحت تر شده، سپس افکاری به ذهن شما آمده که شما را به احساس عدم لیاقت درباره دریافت این نعمت ها رسانده که:
آنقدر ها هم حقم نیست که اینقدر راحت پول بسازم؛
وقتی بقیه در فقر هستند این انصاف نیست که اینقدر من خوب پول بسازم و …
سپس دیدی که با ادامه ی این افکار، نه تنها جریان پول در زندگی ات کم و کمتر شده، حتی قطع هم شده است.
این تجربیات را بنویس تا همه ما درسهای این قانون را بگیریم که:
در چنین لحظاتی باید بتوانیم این نجواها را کنترل کنیم. و گرنه اگر این فکر و فرکانس ادامه پیدا کند ،این جنس از فرکانس نه تنها مانع ورود نعمت ها می شود بلکه نعمت ها ی کنونی زندگی ات را نیز از تو می گیرد.
مورد دوم:احساس قربانی شدن
احساس قربانی شدن، پاشنه آشیل همه ماست. یعنی هر کدام از ما کم یا زیاد، از این ضعف ضربه می خوریم و همه ما نیاز داریم تا ریشه های این احساس را بهتر بشناسیم تا بتوانیم در این مواقع ذهن خود را راحت تر و سریعتر کنترل کنیم.
زیرا این احساس مخرب، به سرعت رشد می کند و تبدیل می شود به خشم نفزت کینه افسردگی و…
به این شکل اوضاع را بدتر و بدتر می کند و شما بدون اینکه آگاه باشی، با ماندن در این احساس به خودت ظلم می کنی و مانع ورود نعمت ها به زندگی ات می شوی.
برای درک رابطه میان “احساس قربانی شدن” و “بسته شدن جریان نعمت ها به زندگی”، در بخش نظرات، در باره تجربه هایی بنویس که احساس قربانی شدن باعث شد شرایط به گونه ای پیش برود که باز هم بیشتر احساس قربانی شدن داشته باشی.
تجربیاتی را به یاد بیاور که احساس کردی قربانی شرایطی شده ای یا در حق شما بی عدالتی شده است. مثلا در موضوعاتی مثل رابطه عاطفی یا درآمد یا کسب و کار، شما سمت خودت را خوب انجام دادی، اما اتفاقاتی رخ داده و ظاهرش این بوده که در حق شما بی انصافی شده است.
مثلا با اینکه شما به خوبی کسب و کار خود را مدیریت کرده ای، ناگاهان لایحه ای تصویب شده که جلوی صادرات شما را گرفته است یا هر مثال دیگری که باعث شده بعد از آن اتفاق به ظاهر ناجالب، افکار منفی شروع به رشد کرده و شما را به این احساس رسانده که در حق من بی عدالتی شده است؛
یا من هرچقدر هم خوب عمل کنم، عوامل بیرونی باعث می شود به حقم نرسم و …
در یک کلام، درباره تجربیاتی بنویس که در احساس قربانی شدن گیر افتاده اید و بدون اینکه متوجه موضوع باشید، به خاطر ماندن در این احساس، اتفاقات ناجالب بیشتری را وارد زندگی خود کرده اید.
بنویسید این احساس قربانی شدن از کجا شروع شد و چه افکاری در ذهن خود چرخاندی که این احساس را تشدید کرد؟
بنویس در آن زمان شرایط به چه شکل پیش رفت و چه ناخواسته های بیشتری به جمع ناخواسته های قبلی افزوده شد.
و چه نگاهی به شما کمک کرد تا بتوانی ذهن خود را کنترل کنی و از احساس قربانی شدن خارج شوی؟
نوشتن درباره این موضوع به شما کمک می کند تا رابطه بین “احساس قربانی شدن” و “اتفاقات ناخواسته ای که زنجیره وار رخ می دهد” را درک کنی و بفهمی تمام بلاهایی که فکر می کردی عواملی بیرون از شما برایت رقم زده را، چطور خودت با ماندن در احساس قربانی شدن رقم زده ای. چون نتوانستی در این شرایط ذهن خود را کنترل کنی و جلوی ادامه ی این افکار رو بگیری.
هرچه این رابطه را بهتر بفهمی، سریعتر می توانی در این مواقع، از رشد افکار منفی خودداری کنی
هرچه این رابطه را بهتر بفهمی، راحت تر می توانی این احساس مخرب را با این افکار منفی تغذیه نکنی.
منتظر خواندن تجربیات شما و درس هایی که از این تجربیات گرفته اید، هستیم.
منابع بیشتر:
سلام استاد عزیزم، خانم شایسته عزیزم و دوستان گرامی و عزیزم
استاد قبل از نکات این فایل من بگم اینجانب دارم دیواااااانه میشم از این حجم کامنت های فوق العاده، بچه های فوق العاده و نتایج عالیییی شون، رابطه فوق العاده رویایی بچه های سایت با یکدیگر، فایل های رویایی شما ک دقیقه ب دقیقه اش درس زندگی عه و هزار بارهم ببینی باز کمه، گاهی ب خودم میگم خدایا ب من فقط عمر 1000 ساله بده من وقت کم میارم، استاد من نمیرسم ب همه شونننننننن چکار کنم !؟؟؟ میدونین چقدر فایل توپ اومده چقدر کامنت عالی اومده، اصن یه کامنت با امتیاز برای من گاها چندین ساعت وقت برده، چون میخونم بعد میام برا خودم مینویسم اش و مثال میزنم و تازه هر کدوم شون رو باید چندبار بخونم برای درک درست
خلاصه ک خودم رو آروم میکنم یه جورایی، و بخودم میگم نگران نباش اگر حتی یک کامنت یک روز طول بکشه و بخوبی درکش کنی کافیه، چون قانون ثابت عه و خداوند متناسب با ظرف وجودی ات، متناسب با سوالی ک تو ذهنت داری هدایتت میکنه ب اون چیزی ک باید، پس عجله نکن و آرام باش چون بالاخره مغز تو ظرفیتی داره دیگه یه حجم مشخصی از آگاهی میتونی بهش بدی، پس آرام و آهسته و بدون عجله ادامه بده ؛)))))
باز قبل از نکات بگم امروز مجدد تمرین آگهی بازرگانی رو انجام دادم اونم جلوی پسرهای محل توی پارک، و خودمم تعجب کردم واقعا چون برام سخت بود اینکه شاید بعدا من رو تو پارک ببینن چون هر روز پیاده روی دارم و مسخره ام کنن، و اینکه میگفتم اگر بقیه تورو جلوی پسرا ببینن چی درموردت فکر میکن؟ ولی برای کسی ک دوره عزت نفس شمارو تهیه کرده مگر حرف مردم اهمیتی دارد ؟؟؟ خیر ندارد ؛))))) و چقدر انسان های محترم و متشخصی بودن، من میخوندم و اونا سرشون و پایین انداخته بودن، یعنی انقدر متشخص اونم تو محل ما ؟؟ یعنی تمام سدهای ذهنی و باورهای اشتباهم شکست، من قبل نسبت ب پسرهای محل مون نفرت داشت بعد ک با قانون آشنا شد اعراض و بی توجهی میکرد و بیشتر با خودم در صلح قرار گرفتم و این گیر دادن خیلی خیلی کمتر شد، با اینکه من خیلی خیلی خودم هستم ب لطف دوره عزت نفس(هم از لحاظ رفتار،هم لباس و…)، خلاصه از امروز ب همه شون احترام میزارم حتی توی ذهنم هم بهشون بی احترامی نمیکنم و میدونم هرچه بوده در ذهنم بوده، حتی یکی شون بهم گفت آفرین اینارو همیشه با خودت بگو هر روز و گفتن خیلی عالی، خلاصه ک خوشحاااااال ب پیاده روی ام ادامه دادم
خوب حالا برویم سراغ نکات :
ما بازی رو بازی میکنیم نه به این خاطر ک کی میبره کی میبازه، هدف بازی این بود ک لذت ببریم
هدف بازی این بود ک مهارت مون رو افزایش بدیم، جسم مون سالم تر باشه
کری خوندن از بین رفته و همدیگر رو تحسین میکنیم.
استاد یک شخصیت کمک کننده و تحسین کننده دارن و هر ضربه خوبی ک حریف میزنه رو تحسین میکنن.
_
ادامه دادن و استمرار، حرکت کردن و اصلاح کردن، عشق داشتن، شور و شوق داشتن، در نتیجه میشه پیشرفت عالی خانم شایسته. خیلی قابل تحسین عه با اینکه ایشون صفر صفر بودن، اصن روحیه جنگنده خانم شایسته توی بازی مشخص بود، مشخص بود چقدر تمرکز بالایی دارن روی کاری ک انجام میدن.
_
خانم شایسته تمرکز روی نکات مثبت بازی گذاشتن، و خودشون رو با استاد مقایسه نکردن و ب نوعی کمال گرا نبودن و این دید رو داشتن ک من دارم ورزش میکنم و کوچک ترین بهبودهاشون رو تحسین میکردن
من با خودم خیلی مهربون بودم
توقع نداشتم ک همون اول بیام استاد رو ببرم
من کلییییی باختم ب ایشون و تمرکزم روی مقایسه کردن نبود و میگفتم دارم مهارت جدید یاد میگیرم و سعی میکردم کوچک ترین بهبودهامو ببینم و ب خودم کردیت میدادم حتی کوچک ترین حرکت هامو.
_
خانم شایسته : استاد خیلی باهوش هستن و دنبال بهتر عمل کردن هستن، و این باعث میشه من خلاق تر بشم و ذهن من متوقف نشه. چقدرررر دید مثبتی دارین خانم شایسته، یادم گرفتم رقیب ام رو قدر ندونم و ازش تعریف کنم حتی توی ذهنم و بگم قدرت حریف باعث میشه من خلاق تر بشم و از توانایی هام بیشتر استفاده کنم.
_
نتیجه فرکانس تحسین و فرکانس انکار موفقیت دیگران رو بوضوح میشه دید.
حسادت نکنیم و تحسین کنیم، نگیم شانسی بوده، با اینکار خودمون رو از خوشبختی و آرامش دور میکنیم.
تاثیر ذهن روی اتفاقات
تاثیر ذهن رو عملکرد ما
خودسرزنشی، احساس بد، عصبانی شدن، ناراحت شدن
تمرکز رو میاره پایین و ذهن از کنترل خارج میشه و در لحظه نتیجه ش رو میبینی ک خراب میکنی
و برای راه حلش بخودم میگفتم باید الان تمرکز کنم، باید الان آروم باشم، باید فکرای بد و بیارم بیرون از سرم و بعد میدیدم ک بازی م داره بهتر میشه
برای لذت بردن نیاز به چیزهای عجیب و غریب نیست
از چیزهای کوچیک لذت ببر، از زندگیت لذت ببر
توی هر شرایطی ک هست یک جنبه فان و لذت بخش رو پیدا کنیم و استفاده کنیم.
استاد بارها شده من از اطرافیان و خانواده ام شنیدم کاشکی ماهم ویلا داشتیم، کاشکی ما هم میتونستیم همچین مسافرت های خارجی و فلان رو بریم و همش حسرت و حسرت
بعد من ب خودم نگاه میکنم و اینکه از شما یاد گرفتم ک تا سپاسگزار نعمت های اکنون ات نباشی ب نعمت ها و خوشی های بزرگتر نمیرسی، میدونین انگار قشر ضعیف و قربانی جامعه میخوان همیشه اون تنبلی اون انگشت اشاره مقصر دونستن بقیه رو، تو همه جنبه های زندگی شون داشته باشن
مثلا آقا جان من دارم در مورد خانواده خودم میگم و خود من، من هر روز پیاده روی تو پارک محل مون رو دارم و هر روز سپاسگزار این پارک، این سرسبزی، سمفونی پرندگان و انسان های شاد و سالم و کودکان و نسیم بهاری و غیره هستم و حتی لیست پارک های تهران رو نوشتم و هرازچندگاهی برنامه میچینم برای پیاده روی در مناطق جدید برای تجربه لذت های جدید و هفته ای یکبار کوه نوردی رو میرم و خدا کلیییی زیبایی و نعمت نشونم داده ، بعد ب خودم میگم آقا جان تو خودت حتی برای همین لذت بردن از نعمت های خدا پا نمیشی و حرکتی نمیزنی فقط میچرخی تو فضای مجازی و وقتت رو تلف میکنی
میدونین باز میرسم ب اون حرف تون ک میگین یک سری از آدم ها حاضرن بمیرن ولی تغییری نکنن، ینی حاضرن تا ابد شخصیت قربانی رو بگیرن در همه جنبه ها
یا جدیدا از خودم سوال کردم ناعمه تو فکر میکنی وقتی پولدار بشی خوشحال و شاد خواهی بود ؟؟ چرا الان اون شادی رو در درونت بوجود نمیاری؟ واقعا بی انصافی عه اگر شاد نباشی چون شرایط الان تو خیلی خیلی بهتر از استاد توی بندرعباس هست. و شما رو ب یادم میارم ک میگین توی بندرعباس با یه جفت کتونی شاد و خوشحال و اشک ریزان با خدای خودم رازو نیاز میکردم
و باز میبینم ک هروقت من توجه ام ب زیبایی های اطرافم بوده و روزی ک بیشتر نکات مثبت خودم واطرافیانم و سپاسگزاری هایم رو نوشتم اون روز برایم بهترین بوده و حالم چقدر خوب تر بوده و نتیجه : هرقدر سپاسگزارتر بودم اون روز من شادتر بودم حالم بهتر بوده درصلح و آرام تر بودم. ذهن خیلی وقتا دنبال فوت کوزه گری میگرده درصورتی ک همه چیز همون احساس خوب و حال خوب هست همون دیدن نکات مثبت روزم هست. الان فهمیدم قانون یکی هست کل صحبت های شما نتیجه اش میشه همون بوجود آوردن احساس خوب در خودمان. ولی ذهن فراموش میکنه و من یادم میره ک همه چیز برمیگرده ب دید مثبت داشتن نسبت به همه چیزززززز، و گاهی فکر میکنه این یک کار فانتزی و بیهوده است، پس باید هر روز ورودی هام رو با سایت و آگاهی هاش جهت بدم سمت خوبی ها و هر روز این آگاهی هارو ب خودمون یادآوری کنیم.
_
تحسین میکنم این رابطه زیبا و فوق العاده رویایی تون رو، ک انقدر باعث پیشرفت و بزرگتر شدن وجود یکدیگر میشید، حتی توی بازی کردن هم از قوانین باهم صحبت میکنید و چقدر یکدیگر رو تحسین میکنید و سپاسگزار وجود یکدیگر هستین، دقیقا مصداق آیه زنان پاک برای مردان پاک، تا آرامش بگیرید در کنار هم.چندین بار استاد و شما صمیمانه از یکدیگر و از خدا برای وجودتون سپاسگزاری کردید. چقدر لذت بخشه پارتنرت هم بازی ات بشه و علایق مشترک داشته باشی.
_
خودسرزنشی
هرچی خودم رو سرزنش کنم،احساسم بدتر میشه و در ازاش اتفاقات بدتری هم برام میوفته.
وقتی کنترل ذهن نداری حتی نمیتونی از توانایی هات استفاده کنی.
باید امیدوار باشم باید بتونم ذهنم رو کنترل کنم
فقط ب ضربه بعدی فکر کن، فقط ب گرفتن این امتیاز
مثالش برای خودم فتح قله برای اولین بار بود، ک فقط ب قدم بعدی ام فکر میکردم و یکهو ب خودم اومدم دیدم رسیدم ؛))))
کاری نداشته باش ک 10 یک عقبی، فقط ب توپ بعدی فکر کن ب ضربه بعدی، فقط تمرکز کن ک توپ بعدی رو خوب بزنی
اگر اختلاف فاصله بتونه احساست رو بد کنه بازی رو باختی ولی اگر ب اون توجه نکنی و فقط ب ضربه بعدی فکر کنی، میتونی بازی رو ببری
فقط کافیه حرکت بعدی رو بهتر انجام بدی
تو هر شرایطی ک هستیم نگاه نکنیم ب ظاهر کلی شرایط مون فقط سعی کنیم تو اون لحظه بهترین خودمون رو ارائه بدیم
فقط سعی کنیم اون روز بهتر زندگی کنیم
فقط سعی کنیم اون لحظه رو اون روز و اون ساعت و ذهن مون رو کنترل کنیم و کاری نداشته باشیم ب بقیه اش و با احساس خوب ادامه بدیم و بعد میبینی الخیر فی ماوقع رو
من فقط همین یه ساعت و همین ی روز حالم رو خوب نگه میدارم، سعی میکنم ک تمرکز نکنم ب ظاهر شرایط و احساسم رو خوب نگه دارم دوباره فرداش همینو بگی و سعی کنی همیشه ناظر برافکارت باشی و ذهنت رو کنترل کنی و خواهید دید تمام اون شرایط ب ظاهر بد ب نفع تو تغییر میکنه و عوض میشه.
_
اگر عجله کنی و کمتر تمرکز بزاری و به نوعی شل بگیری بازی رو ممکنه نتیجه برگرده، مثال دقایق پایانی بازی فوتبال.
کنترل ذهن کنترل زندگی
نتیجه احساسات با اتفاقات زندگی رو بهمون یاد میده.
_
احساس عدم لیاقت
نه دیگه انقدم نباید راحت باشه، انقدرم حقم نیست راحت ببرم
وقتی یک اتفاق خوبی برات رخ میده و فکر میکنی لیاقت نداری و شک میکنی
وقتی احساس عدم لیاقت داری از اون مسیر آسانی ک داره برات اتفاق میوفته، از اون شرایط خوبی ک برات بوجوو اومده و میگی آیا من واقعا لیاقت این همه خوبی رو دارم ؟؟
اون وقت خودت خودت رو از اون نعمت محروم میکنی و ممکنه ورق برگرده
از لحاظ عاطفی یه رابطه خوبی داریم و میگیم دیگه داره خیلی با ما خوب رفتار میکنه.
یا یک اتفاق خوبی از لحاظ مالی میوفته برامون مثلا درآمد خیلی خوبی داریم یا فروشمون عالیه و خیلی راحت داریم پول میسازیم. بعد این فکر تو ذهن مون میاد، چرا انقدر راحت داره پیش میره من لایق نیستم.
اینا رو آگاهانه نمیگیم ها
اینا فکرهایی هست ک میاد بخاطر گذشته مون،
بخاطر اینکه گفتن نابرده رنج گنج میسر نمیشود
بارها شده جهان روی خوبش رو ب ما نشون میده ولی اون افکاری ک از بچگی داشتیم و بهمون گفتن و گفتن باید پدرت دربیاد، پول زیر پای فیله و….
احساس عدم لیاقت
باعث میشه ک اون چیزی ک داریم رو از دست بدیم و نعمت ها از دست بره.
مثلا رابطه عاطفی داره ب طرز جادویی خوب پیش میره و ناخودآگاه شما میگه من احساس لیاقت ندارم، اونجاهاست ک ما باید رو باورهامون کار کنیم و اون نجواهای شیطان رو ک میگه تو لایق این همه خوبی و لطف نیستی، رو تغییرش بدیم و گرنه اگر این نجواها ادامه پیدا کنه و ما نتونیم اون افکار رو تغییر بدیم، اون روابط عاشقانه اون ثروت زیاد اون نعمت اون فراوانی ب راحتی از دست میره.
احساس عدم لیاقت باعث از بین رفتن نعمت ها میشه
_
احساس قربانی شدن
هر وقت احساس قربانی داشتیم اوضاع بدتر و بدتر شده
اینکه حس کردیم حق مون ضایع شده و گفتیم ببین حق تو بود، تو زحمت کشیدی، اون شانس اوورد، حق تورو خوردن، خدا حق ات رو بهت نداده، بی عدالتی رخ داده
و این افکار باعث میشد کنترل ذهن رو از دست بدیم و عصبانی بشیم و احساس قربانی بودن پیدا کنیم.
وقتی احساس قربانی شدن داری این احساس قربانی شدن تبدیل میشه به خشم، نفرت، احساس افسردگی، و بعد اون شغل اون رابطه رو از دست میدی و به نوعی گورخودت رو میکنی.
اینجاهاست ک باید ذهنت رو کنترل کنی
ازش بگذری، درگیرش نشی، نشینی تجزیه تحلیل اش کنی، نشینی با خدا بحث کنی، با طرف مقابل بحث کنی، نگی حق من بود و فلان، درکل نجنگی نه با افراد نه با شرایط
چیکار کنیم حالا ؟؟
اگر بتونی ذهنت رو کنترل کنی میتونی زندگی ات رو کنترل کنی، بعد می بینی همون اتفاقه ب نفع ات میشه در نهایت
_
استاد : منی ک خودم سالهاست دارم روی خودم کار میکنم، خودم میفهمم ک چقدرررد هنوز کار دارم ک ذهنم رو کنترل کنم، چقدررر باید حواسم ب افکارم باشه
استاد چقدر دلگرمی میده حرفاتون، اینکه ما همیشه نیاز ب کنترل ذهن داریم و این اصل رو همیشه باید تکرار کنیم، و این ب ما میگه ک همیشه همیشه باید مواظب افکارت باشی و افسار ذهنت دستت باشه حتی اگر چندیدن و چندسال تو سایت باشی.
_
نقش شور و شوق و لذت بردن از اون لحظه ات
خانم شایسته : بازی وقتی داشت ب روال خوب پیش میرفت ک من داشتم لذت میبردم از اون لحظه ام
بچه ها ما فقط میخواییم لذت ببریم، اصن بی خیال اینکه نتیجه چی میشه بیایم فقط لذت ببریم.
و فقط تمرکز کنیم روی این ضربه و بعد میبینم ک ب طرز عجیبی اوضاع برمیگرده.
*وقتی بتونی شور و شوق ات رو حفظ کنی و فارغ از نتیجه بتونی لذت تو ببری، اتفاقا نتایج فوق العاده ای هم میگیری.
*وقتی شما شور و شوق داری و احساس خوب داری آسان میشوی برای آسانی ها و همه چی عالی پیش میره برات.
نتیجه : حضور در لحظه، باید بتونی در لحظه زندگی کنی.
وقتیکه ما در لحظه زندگی میکنیم، وقتی صبح ک از خواب بلند میشیم با احساس خوب شروع میکنیم روزمون رو و کاری نداریم ب روز گذشته و اتفاقات قبلی، میتونیم نتایج متفاوتی رو برای خودمون رقم بزنیم.
مثل اولیا خدا لاخوف علیهم و لاهم یحزنون
نه ترسی بر آنها هست و نه غمی، نه غم از گذشته و نه ترس از آینده
و وقتیکه احساس خوبی داشته باشیم لاجرم لاجرم اتفاقات خوبی برامون میوفته.
وقتی تو لحظه زندگی کنیم و فراموش کنیم گذشته رو و دنبال آینده دور نباشیم(همون فاصله و اختلاف امیتازها) اون وقت احساس خوشبختی واقعی داریم.
مثال انجمن معتادان گمنام، فقط برای امروز پاک باشیم ب فردا اصلا فکر نکن، امروز و میتونی مصرف نکنی ؟ امروز و میتونی شاد و سپاسگزار باشی ؟؟؟
فقط امروز
فقط امروز
و همین در لحظه زندگی کردن و ب آینده طولانی و گذشته فکر نکردن، باعث میشه 20 ساله ک پاک باشه و هنوزم میگن من امروز رو میخوام پاک باشم.
خانم شایسته : لذت بردن از چیزهای ساده در زندگی قدرت جادویی داره برای جاری کردن جریان خوشبختی توی زندگی ات
آدما میگن من اگر اون خونه خاص رو بخرم احساس شادی میکنم، اگر ماشین خاص رو بخرم، اگر اون جای خاص زندگی کنم
درسته اونا توی یه لحظه منو خوشحال میکردن ولی بعد یادم میرفت ولی چیزهای کوچیک و ساده روزمره منو تو یه لذت همیشگی قرار میده
برای لذت بردن از زندگی نیاز ب نتایج خیلی بزرگ نیست، و میتونیم از هرررر لحظه زندگی مون یک نکته ای پیدا کنیم ک ازش لذت ببریم.
جمله معروف انیشتین : یه سبد میوه، یه صندلی و یه ویالن، آیا برای لذت بردن از زندگی به چیز بیشتری هم نیازی هست!؟؟
انیشتین با اون همه نتایج فوق العاده اش میگه همینا برای لذت بردن برا من کافیه
حالا ذهن ما هی میگه نه بابا باید ب اون نقطه برسی، بعد ک اون خونه رو خریدی، بعد ک اون ماشینو خریدی، بعد ک اون بیزینس رو زدی، بعد ک اون رابطه عاطفی رو بوجود اووردی، بعد میتونی لذت ببری.
وقتی ک ما نتونیم از لحظه ب لحظه مون از همین چیزهای ساده لذت ببریم، نعمت های بزرگتر ب ما داده نمیشه، این قانون خداونده
از همون چیزهای ساده، از پیاده روی کردن و حرف زدن با خودت و خدات لذت ببر.
استاد: همون موقع ها انگار دنیارو داشتم و هیچ احساس کمبودی نمیکردم هیچ دستاورد بزرگ مالی نداشتم هیچ هیج. یک کتونی و یک بدن سالم داشتم ک میتونستم راه برم و باخدام حرف بزنم و انقدررررر لذت میبردم ک من تو مسیر گریه ام میگرفت از میزان لذتی ک میبردم.
اون ذهنیت لذت بردن از همین چیزهایی ک هست بجای حسرت خوردن بخاطر چیزهایی ک نداری، بجای حسودی کردن بخاطر چیزهایی ک بقیه دارن، بجای عصبانی بودن، بجای احساس قربانی شدن، داد و بیداد کردن با خداوند با دیگران . لذت بردن از همون کارت بازی، پیاده روی کردن، صدای چه چه پرندگان، غروب و طلوع خورشید ک در دسترس همه مون هست.
وقتی بتونی از همین چیزهای ساده لذت ببری و سپاسگزار باشی طبق قانوت بدون تغییر خداوند هدایت میشوی ب نعمت های بزرگتر
این قانونشه ک وقتیکه حالت خوبه اتفاقات بهتر و بهتر برات رخ میده
وقتیکه میتونی از چیزهای کوچیک لذت ببری،نعمت ها بزرگتر و بزرگتر و بزرگتر میشن، چون ظرفت داره بزرگتر میشه، چون احساس سپاسگزاری ات بیشتر میشه
به قول قران میگه اگر سپاسگزار باشید من شمارا می افزایم
مثل بچه ها، ک با کوچک ترین و ساده ترین چیزها بیشترین لذت هارو میبرن
سپاسگزارم بابت این فایل عالی
سلام آقای تجلی عزیز
سپاسگزارم بابت توجه و محبت تون برای پاسخ به دیدگاه هایم
خود من هم شروع کردم مجدد ب دوره عزت نفس، و حتما و حتما از شیوه ای ک بهم پیشنهاد دادین استفاده میکنم، اتفاقا من دنبال همچین نرم افزاری بودم دانلود کردم و دیدم چقدررر کاربردی و عالیه. من قبلا فایل های صوتی و رایگان استاد رو ویرایش و کات میکردم و اسم اون فایل رو مینوشتم، مثلا مهم نبودن نظر مردم یا نترسیدن از شروع ولی این ایده برای دوره عزت نفس بسیار بسیار عالی هست و حتما ازش استفاده خواهم کرد واقعا سپاسگزارم بابت محبت تون ک این توضیحات رو دادین، گیفت بسیار ارزشمندی دریافت کردم.
روش من برای دیدن فایل ها اینکه از لپتاپ میبینم و استپ و توی نت گوشیم یادداشت میکنم و خودم چندیدن بار از متنم میخونم و درآخر توی سایت ویرایش و بارگذاری میکنم و خودم هم تجربیات و دیدگاهی باشه اضافه میکنم ، و اینو بگم ایده نوشتن خیلی کمک میکنه، بعد از نوشتن ک مجدد فایل رو میشنوین متوجه دقت و تمرکز بیشترتون میشید.
برای تمرین آگهی بازرگانی هم فقط 10،15 ثانیه اولش سخته همون درخواست اولش، و واقعا اگر تجربه کرده باشین بعدش انگار آدم میوفته رو غلطک، من ب خودم میگفتم یعنی همین 10 ثانیه رو توحیدی عمل کن برو تو دل ترست بقیه اش رو بسپر ب خدا، و ب خودم بگم یادته دفعات قبل چقدر اسان انجام شد و بازخوردهای عالی گرفتی. من میخوام توی سیکل بزرگتری تجربه اش کنم،حتما مینویسم اش انجام ک دادم. انشاله شما هم بیاین از نتایج این تمرین بنویسین.
برای همه مون سلامتی، خوشی و بی غمی، عشق و ثروت رو خواهانم. در پناه الله باشید.