https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/05/abasmanesh-3.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-05-14 01:05:402025-03-07 07:49:43درسهای زندگی از یک بازی | قسمت 1
693نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
باعرص سلام خدمت شما استاد عزیزم و خانوم شایسته مهربان…
مورد اول:رابطه بین احساس عدم لیاقت و از دست دادن نعمتها…:
استاد بگذارید تجربه ای از خودم بگم،،من در شرکتی مشغولم ک مجموعه ای واقعا بزرگ هست و نزدیک به 1000 نفر نیروی کاری مستقیم داره،،ک کارشون تولید کنتور گاز و محصولات مربوطه است،،ک چندین و چند سالن مختلف داره،ک هر سالن یه قطعه جدا گانه تولید میکنه و درنهایت مونتاژ و اماده تحویل..2 سال پیش به لطف خدا سالن ما سفارش کارش بیشتر شد و باید زمان بیشتری سرکار حاصر میشیدیم تا بارها رو تحویل بدیم..ما جمعه روزهای تعطیل و همه رو میومدیم اضافه کاری و مشخصا حقوق هامون خداروشکر خوب بود ،،1 سال گذشت،،سالنهای دیگه نداشتن این شرایط رو و نسبت ب ما خیلی حقوق پایین میگرفتن،،همه بچه ها سالن،از جمله خود بنده شروع کردیم ب دلسوزی و غر زدن،ک چرا ما اندازه 3،4 برابر اونا حقوق بگیریم،،،جهانم درسی بزرگ بهمون داد،و یه دفعه دیگه قرار داد و سفارش برا ما نیمد و ما کلا نه 1 ساعت اضافه کاری داشتیم و ن پاداش،،من اون موقع نفهمیدم چطور شد،،ولی ب مرور زمان و درسهایی که از شما استاد عزیز اموختم فهمیدم از کجا اب میخوره…
در مورد احساس قربانی شدن؛به جرات میگم،الانم که یعنی دارم سعی میکنم رو خودم کار کنم و از محصولات استفاده میکنم،گاهز وقتا نجوا میاد که تو داری برای این شرکت مفتی کار میکنی،،این شرکت خصوصیه ،حق تو رو نمیدن،،ببین چقدر خودشون سود میکنن،تجارت میکنن محصولاتو ولی چند غاز ب تو میدن،،ولی من سعی میکنم ذهنمو کنترل کنم و بگم استاد تاکید کرده ب نکات مثبت محیط و افراد توجه کن،،لذت ببر از مسیرت،،پیش خودم میگم من میام شکر گزاری میکنم بابت کاری ک دارم،،بابت صاحب کاری که هست و شرکتی ب این بزرگی داره ک چقدر خیر میرسونه،،من سعی میکنم علایقم رو بهتر بشناسم و در کنار کارم سراغ علاقم برم ک منم بتونم مثل این شخص،،مثل استاد فرد تاثیر گذاری باشم تو دنیا و برا خودم کارافرین بشم و لذت ببرم از مسیر،،چرا با ناسپاسی خودمو از نعمت های بیشتر دور کنم،،از اضافه کاری و پاداش محروم کنم،،فعلا اینجایی ک هستم،سعی کنم درسهایی ک از استاد عباسمنش یاد گرفتم عمل کنم تا نتایج بزرگتر یواش یواش ب وجود بیاد،،خداروشکر ک الان داره زندگی میچرخه،،و سعی کنم بهترش کنم،،ممنون از استاد عزیزم که با هر فایل هدیه ک روی سایت میزاری دری از آگاهی و ثروت،نعمت ،برکت ،،برای ما ب همراه داره،،درمورد اخر فایلم استاد عالی بود،،همین امروز رو مواد مصرف نکردن و حال خوب داشتن،،برای من ک از دوره قانون سلامتی استفاده میکنم ،هم جواب میده،ایده خوبیه،،هر روز بگم امروز رو ب شیوه قانون سلامتی عمل کنم فقط امروز،بعد دوباره فردا همینو بگم،،چون از 17 اسفند 1400ک دوره اومد من همون اول صبح خریدم و از 20 اسفند 1400 شروع کردم و ب لطف خدا 35 کیلو وزن کم کردم و جوانتر شدم و شاداب تر،اما گاهی وقتا تقلب کردم،،و از پس نجوای ذهن نتونستم بر بیام،،ب خاطر حرفای بقیه ک لاغر شدی و،،،فلان،،،ولی انصافا به 80درصد دوره عمل کردم تا الان و این ایده امروز عالی بود ک بگم فقط برای امروز ب دوره قانون سلامتی عمل کنم..استاد قبلا هم گفتم من داداش ندارم،،ولی خیییلی سعی میکنم حرفای شمارو ب عنوان یه برادر بزرگتر گوش کنم و بهشون سعی میکنم عمل کنم،،،استاد فقط استاد عباسمنش،،درپناه خداشادو سلامت و ثروتمند باشید…
همون طور که در کامنت قبلی خود نوشته بودم این روزها ما به تضاد جدیدی برخوردیم که البته بعد از کنترل ذهنم هدایت شدم به اینکه این یک موضوع کاملا عادی بوده وچقدر بعداز درک این موضوع هم خودم وهم همسرم قلب آرام ما ارامتر شد.
مالک رستوران ما چند روز پیش هشدار تخلیه به ما داد.
نجواها تو این شرایط کار خودشون رو میکنند.
من با اعراض وتوجه به زیباییها وکارهایی که میتوانستم انجام دهم تا از آن شرایط احساسی ناخوب دربیام ، توانستم به احساس توکل واینکه هرچه پیش آید خوش اید برسم.
دیروز مالک دوباره آمد.
صحبت کردیم وایشون پیشنهاد غیر معمول وغیر منطقی از نظرما به ما داد که ما دوراه داشتیم یا باید پیشنهاد غیر منطقی ایشون رو میمیپذیرفتیم یا تخلیه…
همسرم خیلی بهم ریخت.
منم اولش حس قربانی شدن بهم دست داد که در هر دو صورت به ما ظلم بزرگی شده بود.
ذهنم شروع داشت میکرد که دل به دل همسرت بده .همسرت راست میگه کلی برای اینجا زحمت کشیدین بعداز دوسال کلی مشتری دارین حالا مالک طمع کرده وپیشنهاد غیر معقول داده تا ما قبول نکنیم وتخلیه کنیم وخودش وبچه هاش بیان تمام زحمات مارو برداشت کنند وخلاصه ذهن میگفت ومنی که از سال 97 شاگردی استاد رو میکنم جنس تمام این نجواها رو میشناختم.
حس قربانی شدن ومورد ظلم قرار گرفتن.
حس قضاوت مالک که چه انسان طماعیه
وخلاصه این حرفهای به ظاهر منطقی داشت منو همسرم رو میکشید پایین.
میدونستم اگه وضع به همین منوال ادامه پیدا کنه اتفاقات ناجالبی در انتظارمونه.
من خوب این حس ناخوب رو میشناسم ودر این سالها یاد گرفتم که در این شرایط هرطور که میتونم به حس یکم بهتر برسم.
نزدیک رستوران یه پارک کوچیکه.
شب شده بود .
از رستوران زدم بیرون.
بارون بود ونسیم خنک بهاری.
رفتم قدم زدم به زیباییها توجه کردم به گربه ی زیبایی که لای بوته های پارک نشسته بودواونم مثل من از نم بارون وبوی سبزه های پارک لذت میبرد.
نفسهای عمیقی کشیدم وبا ارامش عمیقی برای حضور داعمی خداوند که نزدیکتر از رگ گردنمه ازش تشکروسپاسگزاری کردم وتمام باورهای توحیدیم رو تکرار ومرورکردم وبا خواهرم ندا طلایی که باهم در این مسیر زیبا هم قدم هستیم تماس گرفتم قوانین رو باهم مرور کردیم وبعد با آرامش واطمینان قلبی بیشتر رفتم خونه .
یه هدایتی اومد که دنبال مغازه ی دیگه ای تو سایت دیوار باش .رفتم قیمت هارو دیدم .دیدم چقدر اشتباه فکر کردیم .چقدر اشتباه قضاوت کردیم.
دیدم واقعا قیمتها همینه وپیشنهاد مالک با توجه به قیمتهای سایت نه تنها غیر معقول وغیر منطقی نبوده بلکه خیلی هم منصفانه بوده.
بعد یه هدایتی اومد برو اسنپ فود وقیمت غذاهای رستوران های اطراف رو ببین ورفتم دیدم قیمت غذاهای ما نصف جاهای دیگست وهمین ها لامپ های جدیدی توی ذهنم روشن کرد که چقدر راحت با هماهنگ کردن قیمت غذاهامون با محیط میتونیم براحتی این افزایش قیمت کرایه رو پوشش بدیم دقیقا مثل آب خوردن.
چقدر همه چی برام منطقی شد.
فهمیدم نه تنها مورد ظلم قرار نگرفتیم بلکه خیروبرکت عظیمی برای ما در راهه.
شاید اگه این اتفاق پیش نمیومد من هیچ وقت قیمت غذاهارو چک نمیکردم چون یاد گرفتم کاری به دیگران نداشته باشم ومیرفتم تو ضرر با توجه به افزایش قیمت مواد اولیه.
واین هدایت الله بعداز کنترل ذهنم وارامش قلبی بود که دریافتش کردم .
حالا مطمعنم چقدر ،با مالک محترمانه تر و حتی صادقانه بهش میگین سوتفاهم پیش اومده بوده واستون و چقدر بابت این یکسال،سپاسگذارین ک کرایرو نسبت به عرف منطقه ،پایینتر داده بود به شما که این برای شما ،یعنی افزایش ثروت در این یکسال
گاهی اوقات،جدا از پولی ک در میاد ،گاهی ثروت بما از طرق مختلف داده میشه مثل هدیه،مثل تخفیف مثل کادو مثل دعوت شدن به کافه،مثل اجاره ی کمتر که اینها همه،افزایش ثروتن!
و سپاسگذاری ،چقدر موجب میشه نعمتو ثروت بیشتری وارد زندگی بشه
شاید به ظن اینک مالک چقدر تخیلی داره قیمت میده،و بعد از اینک متوجه اشتباه خودتون شدین،غرور نزاره به رومون بیاریم ک چقدر سپاسگذار هستیم بابت این عدد منصفانه ک دیشب فکر میکردیم طمعه مالکه!!
که همه ی این صداقت ها ،همه ی این تشکر ها برای اینک در این یکسال هم موجب ثروت بیشتر از طریق پایین بودن اجاره وارد زندگی شده،فرکانسش به زندگیه خودمون بر میگرده
اینارو برای خودم گفتم
وگرنه میدونم که شما اگاه تر ازمن،قانونو بهتر میشناسی
من فقط خودمو جای شما گزاشتمو این حرفارو به خودم زدم
و چقدر قشنگ ک با مرور قانون و کنترل ذهن،زود جواب اومد و نزاشت اشتباه بزرگی انجام بدیم بدون طی کردن تکامل
سلام استاد عزیزم بعد از یکسال ایناولین کامنت منه
خیلی سختم بوده تا الان که بخوام راجب معجزه های قوانین ک به لطف شما یاد گرفتم حرف بزنم چون واقعا نمیدونستم از کجاشروع کنم ولی ی روز تو ی فایل مرتبط حتما میام و منم با صحبت کردن راجبش ذکات این آگهی ها رو پرداخت میکنم.
بواسطه لطف خداوند و دستان پر توانش من هدایت شدم دوره آموزشی به پادگان پرندک تهران توی ارتش
جایی ک همه ازش بد تعریف میکردن
اما من واسم عالی بود جمعه شب از شاهرود میرفتم به سمت تهران صبح شنبه میرسیدم سه شنبه شب باز میرفتم به سمت شهر خودم اینقدر آزاد و اینقدر کویت
اونم توی آموزشی ک بدترین دورانه توی ارتشه
آموزشیم تموم شد و اومدم عید و بود بهش میگفتن دوره طلایی و ی مرخصی 20 روزه هم به ما دادن
وقتی دوره تموم شد من همش با خودم میگفتم چرا اینقدر همه چی راحت بود چرا اینقدر بد تعریف میکردن
من ک اینقدر نبایدهمه چی اینقدر خوب پیش میرفت
من واقعا الان میفهمم احساس عدم لیاقته چیکار کرد اون زمان با من
من به واسطه یکی از دست های خدا که البته الان میفهمم دست خدا بودن ،کارام ردیف شد که ادامه خدمت بیام شهر خودم منم خیلی خوشحال ومطمئنک ه اصن صد در صد شهرخودمم
روزی ک قرار شد بریم برگه معرفی به ادامه خدمت بگیرم اینقدر مطمئن بودم که حتی لباس سربازی نپوشیدم ک میرم برگه میگیرم شنبه میام همین شهر خودم واسه خدمت
رفتیم آقا چشمتون روز بد نبینه
به من که رسید گفت نامجو
من با خودم گفتم برگه شاهرود مارو بده بریم
گفت اع شاهرود….
سهیل نامجو پادگان شهدای مهندس بروجرد استان لرستان دوره کد تخریب مین
نگم براتون ادامه خدمت چگونه گذشت …
فقط بدونین ک احساس عدم لیاقت همه چی رو ازتون میگیره الان میفهمم و دارم یاد میگیرم ازاستاد عزیزم ک دیگه لطف و نعمت خدارو زیادی نبینم برای خودم
امیدوارم همه دوستان عزیزم خیلی حواسشون به مکالمات درونیشون باشه چون قوانین واقعا در عین اینکه میتونه شمارو به عرش ببره میتونه خیلی هم بی رحم باشه ….
دوستون دارم و از تون هر روز بیشتر و بیشتریاد میگیرم.
در زندگی هیچ چیز به اندازه سادگی زیبا ودلچسب نیست وشما چقدر با ظرافت این سادگی را ترسیم وتوضیح دادید یک بازی پینگ پنگ واینهمه درس ونکته من فکر میکردم که کنترل ذهن یعنی وقتی میخوام کاری شروع کنم به نکات مثبت توجه کنم یا مثلا شروع رابطه ای یعنی کارمهمی پیش رو داشته باشی اما شما برای یک بازی که اگر بشماری دریک ساعت حداقل هزاربار دوطرف به توپ ضربه میزنن چه کنترل ذهنی میخواد اصلا فرصت نمیمونه من فقط به این فکر کنم چطورضربه بزنم ودفاع کنم اما شما دقیقا دست گذاشتین روی همین چگونه ضربه یا دفاع کردن واصل تمرکز بر روی اینها برای بردن بازی والبته مهمتر لذت بردن از بازی هفته پیش من با دامادمون تخته بازی میکردیم در ابتدا 5بر2بردم اون خیلی از من حرفه ای تره وباور نمیکرد خودم هم تعجب میکردم ولی با حس خوب وریلکسی تاس هام خوب می نشست تا اینکه بعد شام دوباره بازی کردیم واینبار مسابقه وسر کله پاچه برای صبحانه فردا همین که این راگفت استرسم شروع شد ودست اول باختم اما اصلا به این فکر نکردم که تمرکز کنم فقط تاس ها را به اشکال مختلف با دلهره مینداختم وهمش میگفتم تاس ها خوب نمیاد وتو شانس آوردی خلاصه بازی را بافجیع ترین شکل ممکن 2بار مارس شدن باختم شاید اگر این فایل وفایل قبلی دیده بودم وکنترل ذهن برای حتی یک بازی ساده را میفهمیدم قطعا اون بازی جور دیگری رقم میخورد چون دامادمون بهم گفت چندجا مهره ها رابد حرکت دادی ومن تعجب میکردم علتش تنها استرس وهدف من فقط برای بردن بود نه لذت بردن استاد ممنونم از این همه دقت وریزبینی واینکه صفحه ای دیگه از تمرکز وداشتن احساس خوب در هرشرایطی برای من باز کردی سپاسگزارم وخدارابینهایت شکر برای این آگاهیها
بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام خدمت اساتید بزرگ و عزیزم استاد عباسمنش بزرگ و مریم جون خوشگل
خدارو بی نهایت شکر برای این همه زیبایی شادی ثروت عشق که در این فایل بینظیر موج میزنه خدارو بی نهایت شکر
و همچنین عشق بینظیر رویایی رمانتیک عشق واقعی و الهی بدور از هر گونه وابستگی و شرک استاد عباسمنش بزرگ و مریم جون که هر لحظه که مریم جون خوشگل و واقعا شایسته داره بهمون آگاهی میده استاد سرشار از عشق خالص و الهی میشه و واقعا چهره ی یه مرد عاشق رو میشه احساس کرد و دید این عشقی که استاد به مریم جون داره رو میشه حس کرد سرشار از عشق اما بدور از شرک و وابستگی الهی میلیاردها بار شکرت خداجون من همچین رابطه ای رو میخوام مثل استاد و مریم جون بینظیر که نشون دهنده ی اینه که دو طرف خودشون با خودشون در هماهنگی هستن و دارن هماهنگ میشن هر لحظه بیشتر با خودشون و رابطه شون هم هر لحظه هماهنگ تر میشه چون دو طرف خودشون با خودشون در صلح و آرامش و هماهنگی هستن الهی بی نهایت شکرت
و واقعا استاد شما آنتایم بدونه لحظه ای درنگ خودتون رو میرسونین با فایلاتون تو زندگیم خدارو بی نهایت شکر برای وجود پاک و مقدستون
چقد قشنگ راجع به کنترل ذهن تو بازی پینگ پونگ بهمون درساتون رو گفتین الهی بی نهایت شکرت که وقتی که یه لحظه ذهنتون رو رها میکنین بازی خلاف میل شما پیش میره و وقتی سریع به خودتون میایین دوباره بازی پینگ پونگ نتیجه ش مثل همیشه تو دستتونه خدارو بی نهایت شکر
واقعا تو زندگی هم همینطور که میگین استاد من تا یه لحظه افسار ذهنم از دستم در میره میگم اهان هیچ کاری نمیخواد بکنی شکرگزاری بابت داشته هات کن ذهن و روحتو هماهنگ کن باهم ویژگی های مثبت همه رو همه ی آدمها رو ببین فقط تمرکز روی ویژگی های مثبت همه چیز و همه ی آدمها کن و ببین تو همین لحظه بابت چه چیزی شکرگزاری و از همه مهم تر سریع گوش میدم به فایلاتون تو دوره ها دوباره میام تو مدار و مسیر درست و دوباره هماهنگی بین ذهن و روح و آرامش خدارو بی نهایت شکرت
در رابطه با موضوعاتی که استاد گفتن
هم احساس عدم لیاقت و هم حس قربانی شدن بدترین فرکانس هایی هست که ما ممکنه به صورت ناخودآگاه به جهان هستی میفرستیم و بدترین شرایط و رابطه ها رو برای خودمون با این فرکانس بد و منفی رقم میزنیم که حواسمون باید باشه به این احساس های منفی
و در رابطه با احساس عدم لیاقت استاد واقعا هم طرف خودم و هم طرف دیگه رابطه بخاطر این حس نشد که در بیشتر مواقع رابطه عاطفی شکل بگیره و اگر هم بعدش رابطه عاطفی شکل گرفت واقعا طبق گفته ی شما همه چیز خوب پیش میره اما این حس ضعف عدم لیاقت دوباره پیش میاد و رابطه رو خراب و نابود میکنه حس عدم لیاقت و حس قربانی شدن در غالب یه حسی که طرف از اینکه قربانی باشه لذت میبره از این حس که شاید خودشم ندونه ولی این یه چیزی به اسم کمبود عزت نفس که باید روی عزت نفسش فرد بسیار بسیار کار کنه تا همیشه که من به جرات استاد میتونم بگم خیلی خیلی کمتر شده این احساس منفی و ضعف شاید تا 90٪کم شده بعد از دوره عزت نفستون که هر روز دارم رو خودم کار میکنم و تا همیشه باید کار کنم چون پاشنه آشیل من هست همینطور حس عدم لیاقت خیلی خیلی کمتر شده ولی باز جاداره رو خودم کار کنم احساس قربانی شدن یا اینکه بزاریم دیگرام قضاوت منفی درباره ی ما کنند بدترین فرکانس برای روابط بخصوص روابط عاطفی هست که ناخودآگاه داره فرکانسش فرستاده میشه و ما باید با همت با تلاش آگاهانه حواسمون به این نکته ی بسیار بسیار ضعیفی که استاد دراوردن و تو دوره عزت نفس بسیار تاکید کردن باشه
الهی بی نهایت شکر برای همه چیز و الهی بی نهایت شکر برای وجود پاک و مقدستون استاد بزرگم که یکی از بزرگترین نعمت های زندگی من هستین عاشقانه هم شما هم مریم جون خوشگل رو میبوسم به امید دیدنتون خیلی زود
عاشقتونم
در پناه الله یکتا شاد ثروتمند سلامت خوشبخت و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید
یه تجربه که خودم داشتم توی رابطه ام یعنی زمانی که متن فایل رو میخوندم دقیقا مثل یک فیلم از جلوی چشمام رد شد که اول رابطه همه چی خوب بود تا اینکه من رفتم تو این فکر که طرف مقابل از من سر تره و من اصلا پیش اون هیچی نیستم ،من اصلا کی باشم که لایق این عشق باشم و بی انتها این افکار رو ادامه دادم توی ذهنم تا همه شرایط رو برعلیه خودم کردم که من لیاقت ندارم و رابطه داغون شد و حالا قصه شروع شد به خاطر خلع ها که من قربانی شرایط شدم من آدم خوبی ام اما اون طرف مقابل در حق من بدی کرد و قشنگ یادم وقتی دایی ها و زن دایی هام میومدن خونمون و مادرم شروع میکرد با صدای بلند در مورد داستان های که پیش اومد که چطور شرایط بهم ریخت من دقیقا یه همچین شکلی داشتم توی صورت خودم رو ناراحت و غمگین گرفته بودم که آره به من ظلم شده ولی از درون اصلا داشتم لذت میبرم و دلم خنک میشد و هی میگفتم بگو بگو آره بگو تا همه بدونن که به فردین ظلم شده و از این قربانی شدن لذت میبردم و این شرایط رو تا سه چهار سال ادامه دادم تا به خاطر درخواست های شدید من در تاریک ترین روزهای زندگیم از نظر خودم،سایت عباسمنش آمد و از اون به بعد همه چی گل و بلبل داره میره جلو.
خدایا شکرت به خاطر این همه آگاهی ناب
چون من دوره عشق و مودت رو واقعا روش کار کردم دیشب توی عروسی همون کسی که وابستگی عاطفی رو باهاش تجربه کرده بودم دیدم و براش آرزوی بهترین روزها و حال خوب رو کردم و واقعا آزاد و رها هستم و دارم روی خودم کار میکنم.
شما فوق العاده اید استاد عزیز و خانم شایسته عزیزم تمام زندگی من شدید و دارم باهاتون روزگار سپری میکنم و درسها و نکته ها ازتون یاد میگیرم
من بعد از یه وقفه یه ساله دوباره به سمت سایتتون هدایت شدم و چند وقتیه خواستم اولین پیام تشکرم رو بنویسم ولی نشد تا امروز بعد دیدن این قسمت فقط خواستم بیام تشکر کنم و خدارو شکر کنم برای داشتن شما دو بزرگوار انقدر خوشحالم که احساس میکنم هر نعمتی که دارم یه طرف و شما دو بزرگوار یه طرف- بدون شما من اونها رو نمیدیدم و سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم
جالبه ک من چند هفته ست بعد از سااالها، کنترل ذهنم رو از دست دادم و از زمین و زمان بر من بارید
مدتها بود که با تمرمز بر خوبی ها و نکات مثبت، فقط اتفاق های خوب ب سمت من میومد اما
در حوادث اخیری ک در کشور پیش اومد و خشم و تمرمز من بر بی عدالتیها و قوانین پوسیده، از جنس همین اتفاها در همه ی ابعاد زندگی جذب من شد
دیروز مجدد شروع کردم به شکرگزاری کردن، به نوشتن داشته هام و دیدن خوبی ها
جالبه ک مدتی حتی طرز فکر و باورهای همکارانم منو اذیت میکرد
امروز در کمال خونسردی توی حیاط محیط کارم، زیر سایه ی درخت نشستم برای خودم یک بستنی خریدم و از نگاه کردن ب درختها و آسمان لذت بردم
حتی فکر نکردم ک کجام…
من به جرات میگم تا هرررجااایی که غرق افکارمون بشیم در همون منجلابیم…افکار منفی باشه احساس در گل گیر کردن بیشتر، دست و پا زدن بیهوده
اما رها باشیم و آرام، و فقط زیبایی هارو ببینیم آسوده رو ب جلو حرکت میکنیم
من الان فقط از خدا برای خودم و مردم کشورم آزادی، صلح، ثروت، رفاه، شادی، خنده های از ته دل، و حال خوب و سلامتی میخوام… اگر خواسته ی جمعی باشه همینجا برام مهیا میشه و گرنه خودش منو هدایت میکنه به مسیر خواسته هام
از شما ممنونم ک به من نکات خوب و خوب زندگی کردن رو یادآوری میکنید
عرض سلام،عشق و درود خدمت اساتید عزیز و دوستان عزیزم در سایت
خدا وکیلی عجب عکس کاوریه،استاد محو جت های اف 35 آمریکایی شده و مریم گلی هم خنده شیرینی بر لب داره از اون عکسهایی هست که باید روزی چندین بار مرور بشه
استاد من که وقتی داشتم فایل را میدیدم به قدری محو زیبایی تصاویر شده بودم که انگار گوشام اصلا صدایی نمیشنید و فقط چشام میدید اونحا بود که فهمیدم شما چرا اول فایل گفتید این فایل را حتما به صورت صوتی گوش بدید،چقدر این محیط هواش پاکه،آسمونش آبیه آبیه،مردمش عاشق و با همه در صلح هستن،چقدر زیبا
خانم شایسته عزیز تبریک میگم به همتتون که با اینکه پینگ پنگ بلد نبودید الان تبدیل شدید به یک بازیکن عالی و این میسر نبود مگر با تمرین و تکرار،عشق و علاقه
مورد اول: رابطه بین احساس عدم لیاقت و از دست دادن نعمت ها
یادم میاد چندین سال پیش یه درآمد عالیه روزانه ای برام فراهم شد و بصورت نقد روزانه به حسابم واریز میشد ولی حس عدم لیاقت این درآمد اونم بصورت روزانه باعث شد سریع اونا از دست بدم،
یا همین پارسال یه پول زیادی دستم بود ولی چون از بی پولی میترسیدم پولا تو حسابم نگه داشته بودم و خرج نمیکردم مبادا یه روز حسابم خالی بشه و من بی پول بشم.
یا جدیدترین موردش،من محصول باغمون که بادام مامایی هست و صادرات میشه به کشور هند را تو انبار نگه داشتم و همین چند روز پیش فروختم چون ترس از دست دادن و خالی شدن انبار را داشتم،و مثل اینکه اون محصولات قوت قلبی بود برای من،و ترس از برگشت روزهای بی پولی که قبلا داشتم اونا را نگه داشته بودم
یا من دقت کردم زمان هایی که پول تو حسابم دارم کوچکترین خرج بزرگی ندارم ولی به محض بی پولی میشم ماشینم خراب میشه،خرج های الکی میاد سراغم،همین ماشینی که تا دیروز مثل ساعت کار میکرد و 6 یا هفت ماه هیچ مشکلی نداشت
یا موقعی که پول تو حسابم هست هیچ کسی بهم نمیگه پول قرض بده ولی به محض بی پولی ده ها نفر درخواست پول میکنن
شاید هر روز که با قانون بیشتر آشنا میشم و درکی بهتر و بیشتری نسبت بهش پیدا میکنم برام واضح تر و کلیر تر میشه که تمام اتفاقات را خودمون به وجود میاریم شاید ندونیم و بصورت ناخودآگاه باشه
هیچ اتفاقی،اتفاقی اتفاق نمیفته و در پس اون پُر از دلیل و منطق هستش اگر ما بشینیم و فکر کنیم خواهیم دانست
شاید قبلا اهل قضاوت کردن جهانی هستی و انسانها بودم و میگفتم که چرا بعضی افراد تو کشورهای فقیر و بعضی افراد تو کشورهای ثروتمند به دنیا اومدن و هزاران فکر بی ثمر که دونستن اونها کوچکترین کمکی به پیشرفت من که نمیکنه هیچ بلکه زمان گرانبهای منا که هیچ چیزی مثل اون ارزش نداره را ازم به رایگان میگیره
گاهی اوقات به خودم میگم که چقدر زمان من کم میارم برای کار کردن روی خودم و میگم ای کاش ساعت ها کمی آهسته تر سپری میشدن و ای کاش زودتر با قوانین الهی آشنا میشدم،ولی بازم به خودم میگم محمد خدا را شکر کن که تو اوج جوانی خدا این فرصت خودشناسی را به تو عطا کرد،تو هیچ چیزی نداری جزء لطف و رحمت خدا
الان که دارم این کامنت را مینویسم اومدم باغمون و درختا را آبیاری میکنم و غرق صدای باد و آب شدم نمیدونید چه لذتی داره،واسه خودش پارادایسی هست.
مورد دوم:احساس قربانی شدن
از احساس قربانی شدن ننویسم که این دیگه برا خود من هستش،من خدای احساس قربانی شدنی بودم برا خودم،اصلا کمربند سیاه این رشته پوچ را باید میدادن به من
احساس قربانی شدن هزار سو و هزار جهت،از طرف دوستان اقوام،خانواده و … همیشه حسم این بود که همه میخوان منا گول بزنن،حق منا بخورن، به من زور بگن و برای همین همیشه عینک بدبینی به چشمام میزدم و سعی میکردم کوچکترین ارتباط کلامی و عاطفی با هیچ کسی برقرار نکنم که مبادا بخواد از من سوء استفاده کنه(یا به قول خودمون رو بدم به طرف) الان که دارم مینویسم خندم گرفته ههههه بابا حج ممد کجا بودی الان کجای سالار،اینهمه تغییر،مگه داریم،مگه میشه ای بابا ببین خدا با ما چه ها نمیکنهخدایا هزارن مرتبه شکرت
الان هر روز زندگی من پر از اتفاقات عالی،پر از شادی و عشق و لذت بردن از تک تک لحظات،همین لحظاتی که قبلا اینجوری نبود و جهنمی بور برا خودش و هر روز به اندازه 100 سال سپری میشد
با خدا باش و پادشاهی کن
در آخر امیدوارم تیم محبوب آبی پوشم در شهر منچستر،چهارشنبه 3 بر صفر کهکشانی ها را بدرقه خونه بکنه،2 از گل ها رل هم هالند بزنه
سپاسگزارم استاد عزیزم بابت تهیه این فایل های زیبا که هر کدومش پرایسلس هست و درسهای زیادی را برای ما داره
به نام خدای مهربان و ثروتمند…
باعرص سلام خدمت شما استاد عزیزم و خانوم شایسته مهربان…
مورد اول:رابطه بین احساس عدم لیاقت و از دست دادن نعمتها…:
استاد بگذارید تجربه ای از خودم بگم،،من در شرکتی مشغولم ک مجموعه ای واقعا بزرگ هست و نزدیک به 1000 نفر نیروی کاری مستقیم داره،،ک کارشون تولید کنتور گاز و محصولات مربوطه است،،ک چندین و چند سالن مختلف داره،ک هر سالن یه قطعه جدا گانه تولید میکنه و درنهایت مونتاژ و اماده تحویل..2 سال پیش به لطف خدا سالن ما سفارش کارش بیشتر شد و باید زمان بیشتری سرکار حاصر میشیدیم تا بارها رو تحویل بدیم..ما جمعه روزهای تعطیل و همه رو میومدیم اضافه کاری و مشخصا حقوق هامون خداروشکر خوب بود ،،1 سال گذشت،،سالنهای دیگه نداشتن این شرایط رو و نسبت ب ما خیلی حقوق پایین میگرفتن،،همه بچه ها سالن،از جمله خود بنده شروع کردیم ب دلسوزی و غر زدن،ک چرا ما اندازه 3،4 برابر اونا حقوق بگیریم،،،جهانم درسی بزرگ بهمون داد،و یه دفعه دیگه قرار داد و سفارش برا ما نیمد و ما کلا نه 1 ساعت اضافه کاری داشتیم و ن پاداش،،من اون موقع نفهمیدم چطور شد،،ولی ب مرور زمان و درسهایی که از شما استاد عزیز اموختم فهمیدم از کجا اب میخوره…
در مورد احساس قربانی شدن؛به جرات میگم،الانم که یعنی دارم سعی میکنم رو خودم کار کنم و از محصولات استفاده میکنم،گاهز وقتا نجوا میاد که تو داری برای این شرکت مفتی کار میکنی،،این شرکت خصوصیه ،حق تو رو نمیدن،،ببین چقدر خودشون سود میکنن،تجارت میکنن محصولاتو ولی چند غاز ب تو میدن،،ولی من سعی میکنم ذهنمو کنترل کنم و بگم استاد تاکید کرده ب نکات مثبت محیط و افراد توجه کن،،لذت ببر از مسیرت،،پیش خودم میگم من میام شکر گزاری میکنم بابت کاری ک دارم،،بابت صاحب کاری که هست و شرکتی ب این بزرگی داره ک چقدر خیر میرسونه،،من سعی میکنم علایقم رو بهتر بشناسم و در کنار کارم سراغ علاقم برم ک منم بتونم مثل این شخص،،مثل استاد فرد تاثیر گذاری باشم تو دنیا و برا خودم کارافرین بشم و لذت ببرم از مسیر،،چرا با ناسپاسی خودمو از نعمت های بیشتر دور کنم،،از اضافه کاری و پاداش محروم کنم،،فعلا اینجایی ک هستم،سعی کنم درسهایی ک از استاد عباسمنش یاد گرفتم عمل کنم تا نتایج بزرگتر یواش یواش ب وجود بیاد،،خداروشکر ک الان داره زندگی میچرخه،،و سعی کنم بهترش کنم،،ممنون از استاد عزیزم که با هر فایل هدیه ک روی سایت میزاری دری از آگاهی و ثروت،نعمت ،برکت ،،برای ما ب همراه داره،،درمورد اخر فایلم استاد عالی بود،،همین امروز رو مواد مصرف نکردن و حال خوب داشتن،،برای من ک از دوره قانون سلامتی استفاده میکنم ،هم جواب میده،ایده خوبیه،،هر روز بگم امروز رو ب شیوه قانون سلامتی عمل کنم فقط امروز،بعد دوباره فردا همینو بگم،،چون از 17 اسفند 1400ک دوره اومد من همون اول صبح خریدم و از 20 اسفند 1400 شروع کردم و ب لطف خدا 35 کیلو وزن کم کردم و جوانتر شدم و شاداب تر،اما گاهی وقتا تقلب کردم،،و از پس نجوای ذهن نتونستم بر بیام،،ب خاطر حرفای بقیه ک لاغر شدی و،،،فلان،،،ولی انصافا به 80درصد دوره عمل کردم تا الان و این ایده امروز عالی بود ک بگم فقط برای امروز ب دوره قانون سلامتی عمل کنم..استاد قبلا هم گفتم من داداش ندارم،،ولی خیییلی سعی میکنم حرفای شمارو ب عنوان یه برادر بزرگتر گوش کنم و بهشون سعی میکنم عمل کنم،،،استاد فقط استاد عباسمنش،،درپناه خداشادو سلامت و ثروتمند باشید…
به نام خدا.
سلام استاد عزیز ومریم زیبا
سلام خانواده ی صمیمی من.
همون طور که در کامنت قبلی خود نوشته بودم این روزها ما به تضاد جدیدی برخوردیم که البته بعد از کنترل ذهنم هدایت شدم به اینکه این یک موضوع کاملا عادی بوده وچقدر بعداز درک این موضوع هم خودم وهم همسرم قلب آرام ما ارامتر شد.
مالک رستوران ما چند روز پیش هشدار تخلیه به ما داد.
نجواها تو این شرایط کار خودشون رو میکنند.
من با اعراض وتوجه به زیباییها وکارهایی که میتوانستم انجام دهم تا از آن شرایط احساسی ناخوب دربیام ، توانستم به احساس توکل واینکه هرچه پیش آید خوش اید برسم.
دیروز مالک دوباره آمد.
صحبت کردیم وایشون پیشنهاد غیر معمول وغیر منطقی از نظرما به ما داد که ما دوراه داشتیم یا باید پیشنهاد غیر منطقی ایشون رو میمیپذیرفتیم یا تخلیه…
همسرم خیلی بهم ریخت.
منم اولش حس قربانی شدن بهم دست داد که در هر دو صورت به ما ظلم بزرگی شده بود.
ذهنم شروع داشت میکرد که دل به دل همسرت بده .همسرت راست میگه کلی برای اینجا زحمت کشیدین بعداز دوسال کلی مشتری دارین حالا مالک طمع کرده وپیشنهاد غیر معقول داده تا ما قبول نکنیم وتخلیه کنیم وخودش وبچه هاش بیان تمام زحمات مارو برداشت کنند وخلاصه ذهن میگفت ومنی که از سال 97 شاگردی استاد رو میکنم جنس تمام این نجواها رو میشناختم.
حس قربانی شدن ومورد ظلم قرار گرفتن.
حس قضاوت مالک که چه انسان طماعیه
وخلاصه این حرفهای به ظاهر منطقی داشت منو همسرم رو میکشید پایین.
میدونستم اگه وضع به همین منوال ادامه پیدا کنه اتفاقات ناجالبی در انتظارمونه.
من خوب این حس ناخوب رو میشناسم ودر این سالها یاد گرفتم که در این شرایط هرطور که میتونم به حس یکم بهتر برسم.
نزدیک رستوران یه پارک کوچیکه.
شب شده بود .
از رستوران زدم بیرون.
بارون بود ونسیم خنک بهاری.
رفتم قدم زدم به زیباییها توجه کردم به گربه ی زیبایی که لای بوته های پارک نشسته بودواونم مثل من از نم بارون وبوی سبزه های پارک لذت میبرد.
نفسهای عمیقی کشیدم وبا ارامش عمیقی برای حضور داعمی خداوند که نزدیکتر از رگ گردنمه ازش تشکروسپاسگزاری کردم وتمام باورهای توحیدیم رو تکرار ومرورکردم وبا خواهرم ندا طلایی که باهم در این مسیر زیبا هم قدم هستیم تماس گرفتم قوانین رو باهم مرور کردیم وبعد با آرامش واطمینان قلبی بیشتر رفتم خونه .
یه هدایتی اومد که دنبال مغازه ی دیگه ای تو سایت دیوار باش .رفتم قیمت هارو دیدم .دیدم چقدر اشتباه فکر کردیم .چقدر اشتباه قضاوت کردیم.
دیدم واقعا قیمتها همینه وپیشنهاد مالک با توجه به قیمتهای سایت نه تنها غیر معقول وغیر منطقی نبوده بلکه خیلی هم منصفانه بوده.
بعد یه هدایتی اومد برو اسنپ فود وقیمت غذاهای رستوران های اطراف رو ببین ورفتم دیدم قیمت غذاهای ما نصف جاهای دیگست وهمین ها لامپ های جدیدی توی ذهنم روشن کرد که چقدر راحت با هماهنگ کردن قیمت غذاهامون با محیط میتونیم براحتی این افزایش قیمت کرایه رو پوشش بدیم دقیقا مثل آب خوردن.
چقدر همه چی برام منطقی شد.
فهمیدم نه تنها مورد ظلم قرار نگرفتیم بلکه خیروبرکت عظیمی برای ما در راهه.
شاید اگه این اتفاق پیش نمیومد من هیچ وقت قیمت غذاهارو چک نمیکردم چون یاد گرفتم کاری به دیگران نداشته باشم ومیرفتم تو ضرر با توجه به افزایش قیمت مواد اولیه.
واین هدایت الله بعداز کنترل ذهنم وارامش قلبی بود که دریافتش کردم .
سلام ابجیه من
الگوی من
حالا مطمعنم چقدر ،با مالک محترمانه تر و حتی صادقانه بهش میگین سوتفاهم پیش اومده بوده واستون و چقدر بابت این یکسال،سپاسگذارین ک کرایرو نسبت به عرف منطقه ،پایینتر داده بود به شما که این برای شما ،یعنی افزایش ثروت در این یکسال
گاهی اوقات،جدا از پولی ک در میاد ،گاهی ثروت بما از طرق مختلف داده میشه مثل هدیه،مثل تخفیف مثل کادو مثل دعوت شدن به کافه،مثل اجاره ی کمتر که اینها همه،افزایش ثروتن!
و سپاسگذاری ،چقدر موجب میشه نعمتو ثروت بیشتری وارد زندگی بشه
شاید به ظن اینک مالک چقدر تخیلی داره قیمت میده،و بعد از اینک متوجه اشتباه خودتون شدین،غرور نزاره به رومون بیاریم ک چقدر سپاسگذار هستیم بابت این عدد منصفانه ک دیشب فکر میکردیم طمعه مالکه!!
که همه ی این صداقت ها ،همه ی این تشکر ها برای اینک در این یکسال هم موجب ثروت بیشتر از طریق پایین بودن اجاره وارد زندگی شده،فرکانسش به زندگیه خودمون بر میگرده
اینارو برای خودم گفتم
وگرنه میدونم که شما اگاه تر ازمن،قانونو بهتر میشناسی
من فقط خودمو جای شما گزاشتمو این حرفارو به خودم زدم
و چقدر قشنگ ک با مرور قانون و کنترل ذهن،زود جواب اومد و نزاشت اشتباه بزرگی انجام بدیم بدون طی کردن تکامل
سلام استاد عزیزم بعد از یکسال ایناولین کامنت منه
خیلی سختم بوده تا الان که بخوام راجب معجزه های قوانین ک به لطف شما یاد گرفتم حرف بزنم چون واقعا نمیدونستم از کجاشروع کنم ولی ی روز تو ی فایل مرتبط حتما میام و منم با صحبت کردن راجبش ذکات این آگهی ها رو پرداخت میکنم.
اما راجب احساس لیاقت ی تجربه خیلی واضح دارم ک میخواستم بهتون بگم
من سال 96 رفتم خدمت سربازی
بواسطه لطف خداوند و دستان پر توانش من هدایت شدم دوره آموزشی به پادگان پرندک تهران توی ارتش
جایی ک همه ازش بد تعریف میکردن
اما من واسم عالی بود جمعه شب از شاهرود میرفتم به سمت تهران صبح شنبه میرسیدم سه شنبه شب باز میرفتم به سمت شهر خودم اینقدر آزاد و اینقدر کویت
اونم توی آموزشی ک بدترین دورانه توی ارتشه
آموزشیم تموم شد و اومدم عید و بود بهش میگفتن دوره طلایی و ی مرخصی 20 روزه هم به ما دادن
وقتی دوره تموم شد من همش با خودم میگفتم چرا اینقدر همه چی راحت بود چرا اینقدر بد تعریف میکردن
من ک اینقدر نبایدهمه چی اینقدر خوب پیش میرفت
من واقعا الان میفهمم احساس عدم لیاقته چیکار کرد اون زمان با من
من به واسطه یکی از دست های خدا که البته الان میفهمم دست خدا بودن ،کارام ردیف شد که ادامه خدمت بیام شهر خودم منم خیلی خوشحال ومطمئنک ه اصن صد در صد شهرخودمم
روزی ک قرار شد بریم برگه معرفی به ادامه خدمت بگیرم اینقدر مطمئن بودم که حتی لباس سربازی نپوشیدم ک میرم برگه میگیرم شنبه میام همین شهر خودم واسه خدمت
رفتیم آقا چشمتون روز بد نبینه
به من که رسید گفت نامجو
من با خودم گفتم برگه شاهرود مارو بده بریم
گفت اع شاهرود….
سهیل نامجو پادگان شهدای مهندس بروجرد استان لرستان دوره کد تخریب مین
نگم براتون ادامه خدمت چگونه گذشت …
فقط بدونین ک احساس عدم لیاقت همه چی رو ازتون میگیره الان میفهمم و دارم یاد میگیرم ازاستاد عزیزم ک دیگه لطف و نعمت خدارو زیادی نبینم برای خودم
امیدوارم همه دوستان عزیزم خیلی حواسشون به مکالمات درونیشون باشه چون قوانین واقعا در عین اینکه میتونه شمارو به عرش ببره میتونه خیلی هم بی رحم باشه ….
دوستون دارم و از تون هر روز بیشتر و بیشتریاد میگیرم.
با نام ویاد خدا
درود بر استاد عزیزومریم بانوی شایسته
در زندگی هیچ چیز به اندازه سادگی زیبا ودلچسب نیست وشما چقدر با ظرافت این سادگی را ترسیم وتوضیح دادید یک بازی پینگ پنگ واینهمه درس ونکته من فکر میکردم که کنترل ذهن یعنی وقتی میخوام کاری شروع کنم به نکات مثبت توجه کنم یا مثلا شروع رابطه ای یعنی کارمهمی پیش رو داشته باشی اما شما برای یک بازی که اگر بشماری دریک ساعت حداقل هزاربار دوطرف به توپ ضربه میزنن چه کنترل ذهنی میخواد اصلا فرصت نمیمونه من فقط به این فکر کنم چطورضربه بزنم ودفاع کنم اما شما دقیقا دست گذاشتین روی همین چگونه ضربه یا دفاع کردن واصل تمرکز بر روی اینها برای بردن بازی والبته مهمتر لذت بردن از بازی هفته پیش من با دامادمون تخته بازی میکردیم در ابتدا 5بر2بردم اون خیلی از من حرفه ای تره وباور نمیکرد خودم هم تعجب میکردم ولی با حس خوب وریلکسی تاس هام خوب می نشست تا اینکه بعد شام دوباره بازی کردیم واینبار مسابقه وسر کله پاچه برای صبحانه فردا همین که این راگفت استرسم شروع شد ودست اول باختم اما اصلا به این فکر نکردم که تمرکز کنم فقط تاس ها را به اشکال مختلف با دلهره مینداختم وهمش میگفتم تاس ها خوب نمیاد وتو شانس آوردی خلاصه بازی را بافجیع ترین شکل ممکن 2بار مارس شدن باختم شاید اگر این فایل وفایل قبلی دیده بودم وکنترل ذهن برای حتی یک بازی ساده را میفهمیدم قطعا اون بازی جور دیگری رقم میخورد چون دامادمون بهم گفت چندجا مهره ها رابد حرکت دادی ومن تعجب میکردم علتش تنها استرس وهدف من فقط برای بردن بود نه لذت بردن استاد ممنونم از این همه دقت وریزبینی واینکه صفحه ای دیگه از تمرکز وداشتن احساس خوب در هرشرایطی برای من باز کردی سپاسگزارم وخدارابینهایت شکر برای این آگاهیها
بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام خدمت اساتید بزرگ و عزیزم استاد عباسمنش بزرگ و مریم جون خوشگل
خدارو بی نهایت شکر برای این همه زیبایی شادی ثروت عشق که در این فایل بینظیر موج میزنه خدارو بی نهایت شکر
و همچنین عشق بینظیر رویایی رمانتیک عشق واقعی و الهی بدور از هر گونه وابستگی و شرک استاد عباسمنش بزرگ و مریم جون که هر لحظه که مریم جون خوشگل و واقعا شایسته داره بهمون آگاهی میده استاد سرشار از عشق خالص و الهی میشه و واقعا چهره ی یه مرد عاشق رو میشه احساس کرد و دید این عشقی که استاد به مریم جون داره رو میشه حس کرد سرشار از عشق اما بدور از شرک و وابستگی الهی میلیاردها بار شکرت خداجون من همچین رابطه ای رو میخوام مثل استاد و مریم جون بینظیر که نشون دهنده ی اینه که دو طرف خودشون با خودشون در هماهنگی هستن و دارن هماهنگ میشن هر لحظه بیشتر با خودشون و رابطه شون هم هر لحظه هماهنگ تر میشه چون دو طرف خودشون با خودشون در صلح و آرامش و هماهنگی هستن الهی بی نهایت شکرت
و واقعا استاد شما آنتایم بدونه لحظه ای درنگ خودتون رو میرسونین با فایلاتون تو زندگیم خدارو بی نهایت شکر برای وجود پاک و مقدستون
چقد قشنگ راجع به کنترل ذهن تو بازی پینگ پونگ بهمون درساتون رو گفتین الهی بی نهایت شکرت که وقتی که یه لحظه ذهنتون رو رها میکنین بازی خلاف میل شما پیش میره و وقتی سریع به خودتون میایین دوباره بازی پینگ پونگ نتیجه ش مثل همیشه تو دستتونه خدارو بی نهایت شکر
واقعا تو زندگی هم همینطور که میگین استاد من تا یه لحظه افسار ذهنم از دستم در میره میگم اهان هیچ کاری نمیخواد بکنی شکرگزاری بابت داشته هات کن ذهن و روحتو هماهنگ کن باهم ویژگی های مثبت همه رو همه ی آدمها رو ببین فقط تمرکز روی ویژگی های مثبت همه چیز و همه ی آدمها کن و ببین تو همین لحظه بابت چه چیزی شکرگزاری و از همه مهم تر سریع گوش میدم به فایلاتون تو دوره ها دوباره میام تو مدار و مسیر درست و دوباره هماهنگی بین ذهن و روح و آرامش خدارو بی نهایت شکرت
در رابطه با موضوعاتی که استاد گفتن
هم احساس عدم لیاقت و هم حس قربانی شدن بدترین فرکانس هایی هست که ما ممکنه به صورت ناخودآگاه به جهان هستی میفرستیم و بدترین شرایط و رابطه ها رو برای خودمون با این فرکانس بد و منفی رقم میزنیم که حواسمون باید باشه به این احساس های منفی
و در رابطه با احساس عدم لیاقت استاد واقعا هم طرف خودم و هم طرف دیگه رابطه بخاطر این حس نشد که در بیشتر مواقع رابطه عاطفی شکل بگیره و اگر هم بعدش رابطه عاطفی شکل گرفت واقعا طبق گفته ی شما همه چیز خوب پیش میره اما این حس ضعف عدم لیاقت دوباره پیش میاد و رابطه رو خراب و نابود میکنه حس عدم لیاقت و حس قربانی شدن در غالب یه حسی که طرف از اینکه قربانی باشه لذت میبره از این حس که شاید خودشم ندونه ولی این یه چیزی به اسم کمبود عزت نفس که باید روی عزت نفسش فرد بسیار بسیار کار کنه تا همیشه که من به جرات استاد میتونم بگم خیلی خیلی کمتر شده این احساس منفی و ضعف شاید تا 90٪کم شده بعد از دوره عزت نفستون که هر روز دارم رو خودم کار میکنم و تا همیشه باید کار کنم چون پاشنه آشیل من هست همینطور حس عدم لیاقت خیلی خیلی کمتر شده ولی باز جاداره رو خودم کار کنم احساس قربانی شدن یا اینکه بزاریم دیگرام قضاوت منفی درباره ی ما کنند بدترین فرکانس برای روابط بخصوص روابط عاطفی هست که ناخودآگاه داره فرکانسش فرستاده میشه و ما باید با همت با تلاش آگاهانه حواسمون به این نکته ی بسیار بسیار ضعیفی که استاد دراوردن و تو دوره عزت نفس بسیار تاکید کردن باشه
الهی بی نهایت شکر برای همه چیز و الهی بی نهایت شکر برای وجود پاک و مقدستون استاد بزرگم که یکی از بزرگترین نعمت های زندگی من هستین عاشقانه هم شما هم مریم جون خوشگل رو میبوسم به امید دیدنتون خیلی زود
عاشقتونم
در پناه الله یکتا شاد ثروتمند سلامت خوشبخت و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید
سلام استاد عزیز ومریم بانو گل و دوستان خوبم
یه تجربه که خودم داشتم توی رابطه ام یعنی زمانی که متن فایل رو میخوندم دقیقا مثل یک فیلم از جلوی چشمام رد شد که اول رابطه همه چی خوب بود تا اینکه من رفتم تو این فکر که طرف مقابل از من سر تره و من اصلا پیش اون هیچی نیستم ،من اصلا کی باشم که لایق این عشق باشم و بی انتها این افکار رو ادامه دادم توی ذهنم تا همه شرایط رو برعلیه خودم کردم که من لیاقت ندارم و رابطه داغون شد و حالا قصه شروع شد به خاطر خلع ها که من قربانی شرایط شدم من آدم خوبی ام اما اون طرف مقابل در حق من بدی کرد و قشنگ یادم وقتی دایی ها و زن دایی هام میومدن خونمون و مادرم شروع میکرد با صدای بلند در مورد داستان های که پیش اومد که چطور شرایط بهم ریخت من دقیقا یه همچین شکلی داشتم توی صورت خودم رو ناراحت و غمگین گرفته بودم که آره به من ظلم شده ولی از درون اصلا داشتم لذت میبرم و دلم خنک میشد و هی میگفتم بگو بگو آره بگو تا همه بدونن که به فردین ظلم شده و از این قربانی شدن لذت میبردم و این شرایط رو تا سه چهار سال ادامه دادم تا به خاطر درخواست های شدید من در تاریک ترین روزهای زندگیم از نظر خودم،سایت عباسمنش آمد و از اون به بعد همه چی گل و بلبل داره میره جلو.
خدایا شکرت به خاطر این همه آگاهی ناب
چون من دوره عشق و مودت رو واقعا روش کار کردم دیشب توی عروسی همون کسی که وابستگی عاطفی رو باهاش تجربه کرده بودم دیدم و براش آرزوی بهترین روزها و حال خوب رو کردم و واقعا آزاد و رها هستم و دارم روی خودم کار میکنم.
سلام
بنام خدایی که همین نزدیکی ست
شما فوق العاده اید استاد عزیز و خانم شایسته عزیزم تمام زندگی من شدید و دارم باهاتون روزگار سپری میکنم و درسها و نکته ها ازتون یاد میگیرم
من بعد از یه وقفه یه ساله دوباره به سمت سایتتون هدایت شدم و چند وقتیه خواستم اولین پیام تشکرم رو بنویسم ولی نشد تا امروز بعد دیدن این قسمت فقط خواستم بیام تشکر کنم و خدارو شکر کنم برای داشتن شما دو بزرگوار انقدر خوشحالم که احساس میکنم هر نعمتی که دارم یه طرف و شما دو بزرگوار یه طرف- بدون شما من اونها رو نمیدیدم و سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم
استاد عزیزم سلام
جالبه ک من چند هفته ست بعد از سااالها، کنترل ذهنم رو از دست دادم و از زمین و زمان بر من بارید
مدتها بود که با تمرمز بر خوبی ها و نکات مثبت، فقط اتفاق های خوب ب سمت من میومد اما
در حوادث اخیری ک در کشور پیش اومد و خشم و تمرمز من بر بی عدالتیها و قوانین پوسیده، از جنس همین اتفاها در همه ی ابعاد زندگی جذب من شد
دیروز مجدد شروع کردم به شکرگزاری کردن، به نوشتن داشته هام و دیدن خوبی ها
جالبه ک مدتی حتی طرز فکر و باورهای همکارانم منو اذیت میکرد
امروز در کمال خونسردی توی حیاط محیط کارم، زیر سایه ی درخت نشستم برای خودم یک بستنی خریدم و از نگاه کردن ب درختها و آسمان لذت بردم
حتی فکر نکردم ک کجام…
من به جرات میگم تا هرررجااایی که غرق افکارمون بشیم در همون منجلابیم…افکار منفی باشه احساس در گل گیر کردن بیشتر، دست و پا زدن بیهوده
اما رها باشیم و آرام، و فقط زیبایی هارو ببینیم آسوده رو ب جلو حرکت میکنیم
من الان فقط از خدا برای خودم و مردم کشورم آزادی، صلح، ثروت، رفاه، شادی، خنده های از ته دل، و حال خوب و سلامتی میخوام… اگر خواسته ی جمعی باشه همینجا برام مهیا میشه و گرنه خودش منو هدایت میکنه به مسیر خواسته هام
از شما ممنونم ک به من نکات خوب و خوب زندگی کردن رو یادآوری میکنید
نور باشید
سلام بر استاد عزیز و خانم شایسته مهربان
عدم احساس لیاقت:استاد ب قول شما طبیعی
همه چیز راحت و آسان پیش بره نیروی خوبی
خداکند ب سمت بهتر و راحتر شدنه و کسی ک
در مسیر خداوند حرکت کنه و صدق بالحسنا
داشته باشد طبیعی است ک خداوند ب مسیر
آسانش میکنیم برای آسانی ها هدایت کند
این طبیعی است
احساس قربانی کردن: این احساس قربانی داشتن
خیلی سمه یعنی نابود میکنه من احساس میکنم
توقع داشتن از آدمها در ازای انجام اون کار این
هم خیلی ب هم ربط دارند احساس خشم و کینه
ب وجود میارد و من این را تجربه کردم حس بد
و نفرت بهم دست داد و تونستم خودما جمعوجور
کنم و ذهنم را از اون موضوع بردارم
به نام خداوند بخشنده و مهربان
عرض سلام،عشق و درود خدمت اساتید عزیز و دوستان عزیزم در سایت
خدا وکیلی عجب عکس کاوریه،استاد محو جت های اف 35 آمریکایی شده و مریم گلی هم خنده شیرینی بر لب داره از اون عکسهایی هست که باید روزی چندین بار مرور بشه
استاد من که وقتی داشتم فایل را میدیدم به قدری محو زیبایی تصاویر شده بودم که انگار گوشام اصلا صدایی نمیشنید و فقط چشام میدید اونحا بود که فهمیدم شما چرا اول فایل گفتید این فایل را حتما به صورت صوتی گوش بدید،چقدر این محیط هواش پاکه،آسمونش آبیه آبیه،مردمش عاشق و با همه در صلح هستن،چقدر زیبا
خانم شایسته عزیز تبریک میگم به همتتون که با اینکه پینگ پنگ بلد نبودید الان تبدیل شدید به یک بازیکن عالی و این میسر نبود مگر با تمرین و تکرار،عشق و علاقه
مورد اول: رابطه بین احساس عدم لیاقت و از دست دادن نعمت ها
یادم میاد چندین سال پیش یه درآمد عالیه روزانه ای برام فراهم شد و بصورت نقد روزانه به حسابم واریز میشد ولی حس عدم لیاقت این درآمد اونم بصورت روزانه باعث شد سریع اونا از دست بدم،
یا همین پارسال یه پول زیادی دستم بود ولی چون از بی پولی میترسیدم پولا تو حسابم نگه داشته بودم و خرج نمیکردم مبادا یه روز حسابم خالی بشه و من بی پول بشم.
یا جدیدترین موردش،من محصول باغمون که بادام مامایی هست و صادرات میشه به کشور هند را تو انبار نگه داشتم و همین چند روز پیش فروختم چون ترس از دست دادن و خالی شدن انبار را داشتم،و مثل اینکه اون محصولات قوت قلبی بود برای من،و ترس از برگشت روزهای بی پولی که قبلا داشتم اونا را نگه داشته بودم
یا من دقت کردم زمان هایی که پول تو حسابم دارم کوچکترین خرج بزرگی ندارم ولی به محض بی پولی میشم ماشینم خراب میشه،خرج های الکی میاد سراغم،همین ماشینی که تا دیروز مثل ساعت کار میکرد و 6 یا هفت ماه هیچ مشکلی نداشت
یا موقعی که پول تو حسابم هست هیچ کسی بهم نمیگه پول قرض بده ولی به محض بی پولی ده ها نفر درخواست پول میکنن
شاید هر روز که با قانون بیشتر آشنا میشم و درکی بهتر و بیشتری نسبت بهش پیدا میکنم برام واضح تر و کلیر تر میشه که تمام اتفاقات را خودمون به وجود میاریم شاید ندونیم و بصورت ناخودآگاه باشه
هیچ اتفاقی،اتفاقی اتفاق نمیفته و در پس اون پُر از دلیل و منطق هستش اگر ما بشینیم و فکر کنیم خواهیم دانست
شاید قبلا اهل قضاوت کردن جهانی هستی و انسانها بودم و میگفتم که چرا بعضی افراد تو کشورهای فقیر و بعضی افراد تو کشورهای ثروتمند به دنیا اومدن و هزاران فکر بی ثمر که دونستن اونها کوچکترین کمکی به پیشرفت من که نمیکنه هیچ بلکه زمان گرانبهای منا که هیچ چیزی مثل اون ارزش نداره را ازم به رایگان میگیره
گاهی اوقات به خودم میگم که چقدر زمان من کم میارم برای کار کردن روی خودم و میگم ای کاش ساعت ها کمی آهسته تر سپری میشدن و ای کاش زودتر با قوانین الهی آشنا میشدم،ولی بازم به خودم میگم محمد خدا را شکر کن که تو اوج جوانی خدا این فرصت خودشناسی را به تو عطا کرد،تو هیچ چیزی نداری جزء لطف و رحمت خدا
الان که دارم این کامنت را مینویسم اومدم باغمون و درختا را آبیاری میکنم و غرق صدای باد و آب شدم نمیدونید چه لذتی داره،واسه خودش پارادایسی هست.
مورد دوم:احساس قربانی شدن
از احساس قربانی شدن ننویسم که این دیگه برا خود من هستش،من خدای احساس قربانی شدنی بودم برا خودم،اصلا کمربند سیاه این رشته پوچ را باید میدادن به من
احساس قربانی شدن هزار سو و هزار جهت،از طرف دوستان اقوام،خانواده و … همیشه حسم این بود که همه میخوان منا گول بزنن،حق منا بخورن، به من زور بگن و برای همین همیشه عینک بدبینی به چشمام میزدم و سعی میکردم کوچکترین ارتباط کلامی و عاطفی با هیچ کسی برقرار نکنم که مبادا بخواد از من سوء استفاده کنه(یا به قول خودمون رو بدم به طرف) الان که دارم مینویسم خندم گرفته ههههه بابا حج ممد کجا بودی الان کجای سالار،اینهمه تغییر،مگه داریم،مگه میشه ای بابا ببین خدا با ما چه ها نمیکنهخدایا هزارن مرتبه شکرت
الان هر روز زندگی من پر از اتفاقات عالی،پر از شادی و عشق و لذت بردن از تک تک لحظات،همین لحظاتی که قبلا اینجوری نبود و جهنمی بور برا خودش و هر روز به اندازه 100 سال سپری میشد
با خدا باش و پادشاهی کن
در آخر امیدوارم تیم محبوب آبی پوشم در شهر منچستر،چهارشنبه 3 بر صفر کهکشانی ها را بدرقه خونه بکنه،2 از گل ها رل هم هالند بزنه
سپاسگزارم استاد عزیزم بابت تهیه این فایل های زیبا که هر کدومش پرایسلس هست و درسهای زیادی را برای ما داره
خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم
سلام داداش گلم آقا محمد درخشان ایشالله همیشه بدرخشی،،
از خواندن کامنتت خیلی لذت بردم
سپاسگذارم برای تجربیاتی که نوشتی
امیدوارم همیشه در حال رشد و پیشرفت باشی و در پناه الله یکتا
و در آخر حرف دلمو زدی ایشالله هالند سه تا بزنه و بدرقه شون کنه
به مادرید️