live | استفاده آگاهانه از قدرت تجسم خلّاق

برای من، آگاهی های این live، یکی از متحول کننده ترین و تنظیم کننده ترین آگاهی ها بوده که مرا با خواسته ام در هماهنگی قرار داده و به سمت تحقق آن هدایت کرده است. وقتی به این live هدایت شدم و پای آگاهی های این فایل نشستم. آنقدر آگاهی های این فایل هدایت کننده بود، آنقدر اصل اساسی خلق شرایط دلخواه را به یادم می آورد و آنقدر فرکانس هایم را در جهت خواسته هایم تنظیم می کرد که تصمیم گرفتم این آگاهی ها را در سایت با شما دوستان عزیز به اشتراک بگذارم.


منابع مرتبط با این فایل: 

قدم دوم | دوره 12 قدم

دوره قانون آفرینش بخش 3 | قدرت تجسم خلاق

ما به عنوان انسان، از توان فیزیکی محدودی برخورداریم اما نیروی ذهنی بی انتهایی داریم. قدرت فیزیکی انسان از بسیاری از حیوانات کمتر است اما آنچه تفاوت اساسی بین انسان و سایر موجودات ایجاد کرده، قدرت خلق ذهنی این موجود است که توانایی ای بی انتهاست. توانایی که باعث شده انسان موجوداتی را به خدمت خود در بیاورد که از نظر قدرت فیزیکی، بارها و بارها از انسان قویتر هستند.

ما موجودات خالقی هستیم که با توانایی خلق شرایط زندگی خود به دنیا آمده ایم. منظور از توانایی خلق این است که ما می توانیم با جهت دهی آگاهانه افکارمان به سمت آنچه می خواهیم، فرکانس آن را به جهان ارسال کنیم و جهان نیز طبق قوانین بدون تغییر خداوند، اساس آن فرکانس را در تجربه زندگی ما بازتاب می دهد. متاسفانه ما اکثراً از این توانایی بر علیه خود و در جهت ناخواسته ها استفاده می کنیم یعنی ما اکثراً آنچه را در ذهن خود تجسم می کنیم که نمی خواهیم رخ دهد یا می ترسیم رخ دهد. همچنین افراد زیادی “تجسم” را با “توهم” اشتباه گرفته اند. این سوء برداشت درباره “قانون تجسم خلاق” باعث شده خیلی از ما به بهانه واقع بین بودن، این توانایی درونی نامحدود را دست نخورده باقی بگذاریم.

استفاده از قدرت تجسم خلاق به معنای یک گوشه نشستن و تجسم کردن نیست. زیرا ایمانی که عمل نیاورد، حرف مفت است. وقتی شما این نیروی درونی خلاق را با استفاده از “تجسم خواسته” فعال می کنی، قطعاً به ایده ها و راهکارهایی دسترسی پیدا می کنی که اجرای آنها و اقدام عملی در راستای آنها، خواسته مد نظر را از نظر فیزیکی وارد زندگی شما می کند. اما برای رسیدن به آن مرحله، اول باید به قول خداوند ایمان به غیب را در عمل اجرا کنی تا دسترسی شما به آن ایده ها باز شود. 

تجسم خلاق” یعنی جهت دهی آگاهانه افکار بر خواسته و تمرکز بر آن. منظور از تمرکز بر خواسته یعنی پروراندن هر فکری درباره آن خواسته در ذهن است که شما را درباره آن خواسته به احساس خوب، احساس امید، احساس اطمینان و یقین می رساند و در این احساس نگه می‌دارد. در واقع ریشه اصلی تجسم، ایمان به غیب است. یعنی ایمان به نتیجه ای که از نظر فرکانسی به آن باور داری با اینکه هنوز در تجربه فیزیکی شما ظاهر نشده است.

“تجسم خلاق” یعنی استفاده آگاهانه از قدرت افکار برای ارسال فرکانس خواسته به جهان. زیرا ما در جهانی زندگی می کنیم که به فرکانس های ما پاسخ می دهد. ارسال جنین جنسی از فرکانس، موجب می شود تا جهان راههای دسترسی به آن خواسته را برای ما باز کند و ما را در مدار دریافت آن خواسته قرار دهد. این یعنی هدایت.

بزرگترین مانع ذهنی ما در برابر دریافت خواسته هایمان این است که باور نداریم آن خواسته برای ما امکان پذیر است با اینکه با تمام وجود آن خواسته را می خواهیم. این باور ما را در مسیر خلاف جهت با خواسته قرار می دهد و به همین شکل، تمام تلاش های ما در مسیر خلاف جهت با خواسته، هرز می رود و تعجب می کنیم از اینکه چرا با وجود این همه تلاش، به خواسته خود نرسیده ایم. 

در واقع ذهن ما به خاطر باورهای محدودکننده‌، همیشه در برابر امکانِ داشتنِ خواسته ها مقاومت دارد. به همین دلیل نیز عمده تلاش هایش خصوصا در اولین قدم ها این است که با پر رنگ نشان دادن موانع پیش رو، ما را وادار به پذیرفتنِ محدودیت ها کند تا جایی که بی خیال آن خواسته شویم و برایش قدمی برنداریم. 

در چنین شرایط ذهنی، “تغییر ذهنیت” باید از “تجسم خلاق” شروع شود. زیرا از نظر منطقی شما برای تجسم، نیاز به امکانات بیرونی نداری، نیاز به صرف هزینه نداری، نیاز به اقدام فیزیکی نداری. کافیست کمی ایمان درونی ات را فعال کنی تا از عهده فعال کردن تجسم خلاق بر بیایی. اما در ادامه، خواهی دید که معجزاتی رخ می دهد و شرایط به نحوی تغییر می کند که صدها اقدام فیزیکی و امکانات مادّی، قدرت انجامش را نداشتند.

تجسم خلاق، وقتی طبق اصول قانون تجسم اجرا شود، قدرت نامحدود ذهنی ما را فعال می کند و آرام آرام با کم کردن مقاومت های ذهنی ما درباره داشتن آن خواسته، ایمانی را در وجود ما فعال می کند تا امکان پذیری آن خواسته را باور کنیم.

این باور، آرام آرام افکار ما را به سمت آن خواسته جهت دهی می کند و فرکانس های هماهنگ با خواسته را ارسال می کند و جهان در پاسخ به این جنس از فرکانس ها، دسترسی ما به ایده ها، راهکارها و فرصت هایی را باز می کند که اجرای آنها در نهایت خواسته ما را محقق می کند. به همین دلیل وقتی مهارت فعال کردن قدرت تجسم خلاق را می آموزی و آن را در مسیر خواسته ات به کار می بندی، این قدرت قطعا به شکل ایده ها، راهکارها، هدایت هایی‌‌ و دست هایی از طرف خداوند  در مسیر شما ظاهر می شود. سپس این نیرو به همان شکل که آن ایده ها و موقعیت ها را به سمت شما هدایت کرده، قدرت تشخیص این هدایت ها و جدی گرفتن آنها را نیز به شما می دهد و وقتی آنها را جدی می گیری و اقدامات عملی در راستای آنها را انجام میدهی،  آنوقت است که این نیروی ذهنی به ثمر می نشینند و در قالب خواسته تو در زندگی ات ظاهر می شود.

به طور خلاصه، تجسم خلاق یعنی توجه به خواسته ها؛ یعنی «جهت دهی آگاهانه به کانون توجه»، به منظور هم-مدار شدن با خواسته ها. به همین دلیل است که وقتی به تجسم یک موضوع ادامه می دهی‌، نشانه های از آن جنس خواسته در زندگی ات ظاهر می شود. زیرا تجسم خلاق، شما را وارد مدار آن خواسته کرده است. حالا تمام کار شما ماندن در این مدار است تا تجربه شما از دیدن نشانه ها تبدیل شود به زندگی با واقعیت آن خواسته. نقش تجسم خلاق، باورپذیر کردن یک خواسته برای ذهن است. زیرا ذهن ساخته شده تا شما را از کار بیهوده بر حذر دارد. بنابراین، تا وقتی ذهن موضوعی را امکان پذیر نداند، از هر ترفندی استفاده می کند تا مانع قدم برداشتن شما بشود. 

“تجسم خلاق”، با حذف مقاومت های ذهنی، فاصله فرکانسی میان شما و خواسته را کم می کند. وقتی ذهن در تخیل با آن خواسته زندگی می کند، آن را به عنوان واقعیت باور می کند زیرا سیستم ذهن به گونه ای است که بین خیال و واقعیت تفاوتی قائل نمی شود. در نتیجه، به خاطر این باور، دیگر در برابر امکان پذیر بودن آن خواسته، مقاومتی ندارد. در نتیجه، نه تنها در برابر ایده های الهامی شما درباره آن خواسته مقاومتی ندارد بلکه آنها را منطقی هم می داند. یعنی شما بوسیله تجسم خلاق، ذهن خود را مثل یک هوش مصنوعی تربیت میکنی برای باور کردن امکان پذیری یک خواسته و همدست شدن با هدایت های درونی ات. 

وقتی ذهن موضوعی را امکان پذیر بداند، آنوقت است که نه تنها در برابر اجرای ایده ها مقاومت نمی کند‌، بلکه نیروی جسمانی شما را نیز در مسیر هم جهت با خواسته، رهبری می کند، انگیزه هایت را تقویت می کند، عزمت را برای قدم برداشتن جزم می کند و قدم هایت را استحکام می بخشد چون به این نتیجه رسیده که تحقق این خواسته، برایش امکان پذیر است.

این منطق پشت “قانون تجسم خلاق” است. حالا که این مفاهیم را خوانده ای، حتماً ذهن شما تجربیاتی را به یادتان انداخته که چطور (آگاهانه یا ناآگاهانه) با تجسم خواسته هایت، آنها را از دل غیب در زندگی ات ظاهر کردی بی آنکه بدانی “چطور”!!!

بنابراین، واقعاً ارزش دارد که آگاهانه در راستای تحقق خواسته هایت، بخش مهمی از وقت و انرژی خود را صرف تمرین قانون تجسم خلاق کنی تا معجزاتش را در زندگی ات ببینی و به قول خداوند آسان شوی برای به آسانی رسیدن به خواسته هایت.

جلسه دوم از قدم دوم، اصول مهم درباره تجسم خلاق و استفاده آگاهانه از این قدرت ذهنی را به شما یاد می دهد

ضمن اینکه دوره قانون آفرینش | بخش سوم، مبحث تجسم خلاق را به صورت مفصل و کامل آموزش می دهد. شما در این بخش از دوره، گام به گام، اصول اجرای تجسم خلاق و شیوه بهره برداری از این قدرت درونی را در عمل یاد می گیری.

اطلاعات کامل درباره  محتوای آموزشی دوره قانون آفرینش بخش 3 | مبحث قدرت تجسم خلاق


منتظر نظرات زیبا و تأثیرگزارتان هستیم.

سایر قسمت های live با استاد عباس منش

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری live | استفاده آگاهانه از قدرت تجسم خلّاق
    207MB
    44 دقیقه
  • فایل صوتی live | استفاده آگاهانه از قدرت تجسم خلّاق
    43MB
    44 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

732 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «آرمین» در این صفحه: 1
  1. -
    آرمین گفته:
    مدت عضویت: 3922 روز

    به نام خدا

    به نام همون خدایی که این دو سه روزه اخیر خیلی پررنگ تر دارم احساسش میکنم و نمیدونم چطور داره این همزمانی ها و شرایط و اتفاقات رو سر راهم قرار میده تا نشونه و تاییدی باشه به درستی قانون ….

    یکیش همین فایل لایو … خدایا بی نهایت شکرت …

    همین الان اومدم تو سایت تا داستان خلق رویا مربوط به یکی از دوستانم (مهشید) رو تو قسمتی که ارتباط موضوعی داره، بنویسم و به محض اینکه اومدم رو ذره بین (آیکن سرچ) بالای صفحه کلیک کنم تا کلید واژه های مرتبط با “خلق رویا” ، “رسیدن به خواسته” ، “تحقق اهداف” و اینچنین واژه هایی رو سرچ کنم، یهو دیدم فایل جدید اومده رو سایت و گفتم خدایا، همینه…

    همینجا باید این داستان رو تعریف کنم …

    حتی من دیشب هم تو سایت بودم و تا ساعت 10 شب که داشتم یکی از قسمت های زندگی در بهشت رو میدیدم و گروه تحقیقاتی عباس منش رو تحسین میکردم به خاطر ویژگی جدید فهرست وار که روی سایت گذاشتن، این فایل لایو نبود…..

    پس اول فایل لایو رو دیدم و الان مطمئن ترم که اینجا همون جای درسته

    خدای عزیزم رو بی نهایت سپاسگزارم که منو آسان میکنه برای آسانی ها … و منو هدایت کرد به این لایو تا روایت واقعی رو بگم که شاید همون طور که برای من نور امید و انگیزه و اشتیاق بود برای میلیون ها نفری که قراره این داستان رو بخونن، چراغ امید و هدایت باشه و رویاهاشون رو زنده نگه دارن….

    ماجرا مربوط میشه به دوست عزیزی به نام مهشید که حدود 3 سال پیش از طریق یکی از باشگاه های کوهنوردی تهران با هم آشنا شدیم و تا همین چند ماه پیش، تهران مشغول به کار بود و تحصیلاتش رو هم تا مقطع دکترا به پایان رسوند و شاهد موفقیتش چه در زمینه تحصیلی و چه در زمینه کوهنوردی بودم…

    مهشید دوستی هست که تا وقتی تهران بود، هر هفته الی هر ماه یکبار همدیگه رو تو کوه میدیدیم و از طریق فضای مجازی و تماس تلفنی ، گاه دیر به دیر و گاه زود به زود، بدون برنامه مشخص از احوال هم جویا میشدیم و کسی هست که وقتی تو فاز گفتگوهای مرتبط با قانون و موفقیت و ارتعاش و فرکانس باشیم، میتونیم تا دو سه ساعت در موردش صحبت کنیم. یعنی تا امروز، تنها دوستی که تونستم باهاش به مدت طولانی در مورد موضوع مشترک در حیطه ارتعاش و فرکانس و موفقیت صحبت کنم و خیالم راحت باشه که قضاوت نمیشم و میفهمه چی میخوام بگم، همین مهشیده.

    (و البته خب فضای سایت هم همینجوریه که به راحتی میتونم در مورد هر چیزی که میخوام صحبت کنم و خیالم راحته که بقیه دوستان میفهمن که چی دارم میگم)

    و طی این ارتباط و شناخت کمی که از مهشید دارم، تو ذهنم اونو به عنوان یه انسان موفق و پرانگیزه و پرتلاش می بینم و خب نتایجی هم که داره رقم میزنه، برام تاییدی هست که واقعا یه انسان موفقه و با تمام وجودم خوشحالم که با این بشر دوست هستم و یکی از اشتیاق ها و دلخوشی های من اینه که به موفقیت جدیدی برسه و داستانش رو از زبون خودش بشنوم تا منم به همون اندازه که خوشحاله و ذوق داره و با اشتیاق برام تعریف میکنه، ذوقی و هیجان زده بشم …

    چند ماه پیش ، مهشید برای گذروندن دوره پسا دکترا، مدت 2 سال دعوت شد به کشور آلمان و در حال حاضر هم یکی از شهرهای آلمان زندگی میکنه تا این دوره دو ساله تموم بشه …

    حدود 1 هفته پیش، هر چی پیام تو واتساپ میدادم، 2 تا تیک میخورد ولی سین نمیشد، این قضیه تا دو روز ادامه داشت و روز سوم که دیگه اصلا 2 تا تیک هم نمیخورد … چیزی که در مورد مهشید اصلا سابقه نداشت که یهو برای چندین روز آنلاین نشه…. یکم براش نگران شدم … و همین 2 روز پیش با خط جدیدش بهم پیام داد …

    ماجرا از این قرار بود که مهشید برای مدت 7 روز کشور آلمان رو به قصد صعود قله فوجی سان ژاپن ترک میکنه و تو مسیر صعود به قله، به خاطر بارش باران شدید، گوشیش میسوزه و به همین خاطر تا وقتی برگرده آلمان و بتونه گوشی جدید بخره، از دسترس خارج شده بود که خداروشکر با خرید گوشی جدید و اتصال به واتساپ، برامون یه کلیپ بامزه و جذاب و دوست داشتنی از صعودش فرستاد و یه گزارش برنامه مفصل از اینکه چطور رویایی که سال ها پیش در ذهنش شکل گرفته، امروز به واقعیت تبدیل شده و من عین گزارش برنامه رو به قلم خودش براتون میفرستم:

    نمیدونم اجازه دارم که دوستان رو ارجاع بدم به سایت باشگاه کوهنوردی سرکچال تا عکس های مربوط به این برنامه رو از طریق این سایت سرچ کنن و ببینن؟! اگر خلاف قوانین سایت هست، لطفا این پاراگراف رو پاک کنید و البته درخواست دارم از گروه تحقیقاتی عباس منش که امکان ارسال مستندات تصویری و ویدئویی رو هم در سایت برای کاربران فراهم کنید.

    گزارش صعود به قله فوجی سان ژاپن

    در روزهای پر از التهاب و اضطراب نوشتن رساله دکتری در سال 1398 بود که کتاب کفش‌باز نوشته فیل نایت، بنیان‌گذار برند نایکی را می‌خواندم. قسمتی از کتاب که درباره سفرش به ژاپن و کوه فوجی بود، بدجوری دلم را برد. چه ایده جذابی: سفری معنوی برای تطهیر روح و رسیدن به خلوص. به اعتقاد بسیاری از مردم مذهب شینتو، هر کسی که قله فوجی را صعود کند، آرزوهایش برآورده خواهد شد. اما برای من، در آن لحظه، خود فوجی به یک آرزو تبدیل شد؛ آرزویی که در آن روزها خیلی امیدی به تحققش نداشتم.

    رساله تمام شد و روزها از پی هم گذشتند، اما رویای سفر به ژاپن و صعود فوجی همچنان باقی ماند، تا اینکه…

    در ماه‌های اول پذیرشم در دوره پسا دکترا (1403)، به دلیل اینکه سابقه کارم در ایران هنوز تأیید نشده بود، حداقل حقوق را دریافت می‌کردم و به همان نسبت هم هزینه‌هایم را تنظیم کرده بودم. اما بعد از سه ماه، با تأیید سابقه کاری‌ام، حقوقم افزایش زیادی پیدا کرد و مابه‌التفاوت این سه ماه پس اندازی شد تا رویای قدیمی‌ام را دوباره زنده کنم.

    غول مرحله اول: ویزای ژاپن

    ژاپنی‌ها به سخت‌گیری و دقت مشهورند. با اینکه فرم‌ها را با دقت پر کرده بودم، درخواست اولم برای ویزا رد شد. اما در تلاش دوم، با اصلاح و تکمیل مدارک، بالاخره موفق شدم و از غول این مرحله عبور کردم.

    غول مرحله دوم: آب و هوای ژاپن

    از آنجایی که برای ویزای ژاپن باید حتماً بلیط و اقامت از پیش تهیه می‌کردم، بلیطم را زودتر گرفته بودم و با نزدیک شدن به تاریخ سفر، مرتب وضعیت آب و هوا را برای صعود بررسی می‌کردم. اما متأسفانه، پیش‌بینی‌ها از بادهای شدید و بارش سنگین حکایت داشت. بادهایی با سرعت 100 کیلومتر و باران شدید در تمام مدت اقامتم هیچ امیدی برای صعود باقی نمی‌گذاشت. شب قبل از سفر، پروازم را کنسل کردم، به امید اینکه شرایط بهتری پیش بیاید. به جرات می‌توان گفت، در تمام ماه آگوست، هوای کوه فوجی افتضاح بود.

    چند روز آخر آگوست، در حالی که تنها 10 روز از مدت ویزایم باقی مانده بود، در کمال ناباوری دیدم که برای 30 آگوست هوا کاملاً آفتابی پیش‌بینی شده است. فوراً بلیط و اقامت را گرفتم و دو روز بعد راهی ژاپن شدم.

    کوه فوجی با ارتفاع 3776 متر بلندترین کوه ژاپن و یک آتشفشان فعال است که مانند کوه دماوند به صورت مخروطی و شبیه به هرم دیده می‌شود. این کوه چهار مسیر اصلی برای صعود دارد که شامل مسیرهای یوشیدا، سوباشیری، گوتمبا و فوجینومیا هستند.

    روز اول:

    پس از حدود 20 ساعت در راه بودن (14 ساعت پرواز)، در بارانی شدید، حوالی ساعت 8 شب به محل اقامت در نزدیکی ایستگاه کاواگوچیکو رسیدم. اتوبوس‌هایی که کوهنوردان را به پای کار می‌برند، از این ایستگاه حرکت می‌کنند.

    روز دوم:

    به دلیل پرواز طولانی شب را نتوانستم بخوابم. صبح زود، ساعت 5 به سمت ایستگاه کاواگوچیکو رفتم، اما نه آدمی بود و نه اتوبوسی برای رفتن به پای کار. یکی از راننده‌های تاکسی گفت که به دلیل خراب بودن هوا و وقوع طوفان (تایفون)، گیت‌های مسیر یوشیدا (مسیر نرمال صعود فوجی) بسته شده و هیچ‌کس اجازه صعود ندارد و پیشنهاد داد که می‌توان با تاکسی به مسیر سوباشیری رفت و از آنجا صعود کرد، اما با توجه به شرایط بد هوا و اینکه تنها بودم، تصمیم گرفتم این ریسک و هزینه را نکنم.

    روز سوم:

    شب قبل گفته بودند که گیت‌ها همچنان به دلیل احتمال وقوع طوفان بسته‌اند و هیچ اتوبوسی برای رسیدن به پای کار وجود ندارد. اما صبح دوباره ساعت 5 صبح شال و کلاه کردم و به ایستگاه کاواگوچیکو رفتم، شاید فرجی شود. هوا کاملاً صاف و آرام بود و کوه فوجی تمام قد دیده می‌شد. نه ابری بود، نه بادی، نه بارانی. از مسافران و راننده‌های اتوبوس مختلف پرس‌وجو کردم تا راهی برای رسیدن به پای کار پیدا کنم. در این بین، سه نفر دیگر به من ملحق شدند و تصمیم گرفتیم که ماشین اجاره کنیم و خودمان را به پای کار برسانیم. اجاره کردن ماشین در ژاپن به دلیل دقت و سخت‌گیری‌ها زمان زیادی برد، و نهایتاً حدود ساعت 11 به ابتدای مسیر گوتمبا رسیدیم. این مسیر به ندرت صعود می‌شود و برخلاف مسیرهای دیگر، گیت نداشت و برای صعود نیازی به دریافت مجوز نبود. مسیر گوتمبا از ارتفاع حدود 1,400 متر شروع می‌شود، و بخش زیادی از آن شن‌اسکی است.

    هوا ظاهراً بد نبود؛ باد می‌وزید، اما مانع حرکت نمی‌شد. آرام‌آرام به سمت قله حرکت کردیم. در مسیر شاهد یکی از شگفت‌انگیزترین پدیده‌های طبیعی بودم: شکل گیری ابر عدسی‌. برخلاف معمول که این ابرها روی قله شکل می‌گیرند، این یکی حدود 500 متر پایین‌تر از قله و با فاصله عرضی زیاد از ما ایجاد شده بود. ابتدا یک دایره تشکیل داد و سپس مثل جاروبرقی، ابرهای اطراف را به درون خود کشید و به شکل عدسی تبدیل شد. همچنان که از این منظره هیجان‌زده و مبهوت شده بودم ایستگاه ششم را رد کردیم، هوا بارانی شد و هرچه بالاتر می‌رفتیم، شدت باران بیشتر می‌شد. نزدیک ساعت 3 و در نزدیکی ایستگاه هفتم (در ارتفاع حدود 3,000 متر)، باران و باد به شدت افزایش یافت و ناگهان رعد و برق شروع شد. در حالی که حدود 1.5 تا 2 ساعت تا قله فاصله داشتیم، تصمیم گرفتیم که به سرعت به پایین برگردیم. انگار که زیر دوش آب با شدت زیاد در حال دویدن بودم با وجود پانچو و گرتکس ذره ای از وجودم خشک نمانده بود. با توجه به شن‌اسکی بودن مسیر، فرودمان زمان زیادی نبرد و نهایتاً حدود ساعت 4 به سان موش آبکشیده به ابتدای مسیر رسیدیم.

    روز چهارم:

    به دلیل باران شدید روز قبل، موبایلم که تنها وسیله من برای پیدا کردن مسیر و تعامل با مردم ژاپن بود، سوخت. روز چهارم را به خرید موبایل جدید گذراندم. از طرفی، هوا هم بسیار خراب و بارانی بود و مچ پایم به دلیل دویدن‌های روز قبل در شن اسکی حسابی داغان شده بود.

    روز پنجم:

    طبق گزارش هواشناسی، طوفان عبور کرده بود و گیت‌های مسیر دوباره باز شده بودند. دوباره ساعت 5 صبح به سمت ایستگاه کاواگوچیکو راه افتادم و سوار بر اتوبوس به ایستگاه پنجم یوشیدا شدم که معمولاً نقطه شروع صعود در این مسیر است. پس از دریافت مجوز صعود و پرداخت هزینه‌ای برای حفاظت از محیط زیست، یک دستبند کاغذی به ما دادند تا آمار دقیق کوهنوردانی که بالا می‌روند و برمی‌گردند را داشته باشند.

    بالاخره، حوالی ساعت 7:50 صبح، صعودم را آغاز کردم و ساعت 12:30 از دروازه توریی (Torii) در قله فوجی عبور کردم. تا ایستگاه هشتم (ارتفاع حدود 3,200 متر) هوا خوب بود، اما پس از آن باد و باران خفیف شروع شد. روی قله، باد شدید بود و سرعتی نزدیک به 45 کیلومتر در ساعت داشت، به‌طوری که تعادل کسی مثل من که وزن کمی دارم، به راحتی به هم می‌خورد. از طرفی، وجود مه و باران باعث شد که دهانه آتشفشان قله را نتوانم ببینم.

    پس از خوردن سوپ میسا در پناهگاه، فرود را آغاز کردم و بالاخره ساعت 4:40 بعدازظهر، پس از چندین روز تلاش و تکاپو، به ایستگاه پنجم یوشیدا رسیدم و سفر معنوی خود به قله فوجی را به پایان رساندم.

    تاریخ صعود: 12 شهریور 1403

    گزارش: مهشید ستوده

    و در پایان میخوام وویسی که مهشید در واتساپ برام فرستاد و با لحن پر هیجان و پر امید و انگیزه ، نور امید رو تو قلبم روشن کرد، به صورت متنی بنویسم. چون حرفی رو زد که ارزش نوشتن داره. شما موقع خوندن، با همون لحن پرهیجان و پر از اشتیاق بخونید :))))

    وویس مهشید:

    آرمین وااااقعا با تماااااام قلبم بهت میگم، رویاشو بساز… عکسشو بگیر و بذار جلوی چشمت …. ژاپن واقعااااا ارزش مسافرت کردن داره …

    ببین مثلا من بگم بیا اروپا، اروپا هیچ چیز خاصی نداره. ولی ژاپن اینقدر تنوع داره، غذاهای خوشکل، خوش رنگ و لعاب، ساختمون، معماری، آدما …. اصلا ژاپن بییییینظیره …. واقعا برای سفر کردن، اگه از من بپرسن یه بار تو زندگیت فرصت داری سفر کنی، اونو کجا میری؟ من میگم ژاپن … خیییییلی خوبه …. خیییییلی خوبه …

    اصلا بهش فکر نکن چطوری!!!! فقط …. رویاشو تو وجودت نگه دار…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای: