برای من، آگاهی های این live، یکی از متحول کننده ترین و تنظیم کننده ترین آگاهی ها بوده که مرا با خواسته ام در هماهنگی قرار داده و به سمت تحقق آن هدایت کرده است. وقتی به این live هدایت شدم و پای آگاهی های این فایل نشستم. آنقدر آگاهی های این فایل هدایت کننده بود، آنقدر اصل اساسی خلق شرایط دلخواه را به یادم می آورد و آنقدر فرکانس هایم را در جهت خواسته هایم تنظیم می کرد که تصمیم گرفتم این آگاهی ها را در سایت با شما دوستان عزیز به اشتراک بگذارم.
منابع مرتبط با این فایل:
دوره قانون آفرینش بخش 3 | قدرت تجسم خلاق
ما به عنوان انسان، از توان فیزیکی محدودی برخورداریم اما نیروی ذهنی بی انتهایی داریم. قدرت فیزیکی انسان از بسیاری از حیوانات کمتر است اما آنچه تفاوت اساسی بین انسان و سایر موجودات ایجاد کرده، قدرت خلق ذهنی این موجود است که توانایی ای بی انتهاست. توانایی که باعث شده انسان موجوداتی را به خدمت خود در بیاورد که از نظر قدرت فیزیکی، بارها و بارها از انسان قویتر هستند.
ما موجودات خالقی هستیم که با توانایی خلق شرایط زندگی خود به دنیا آمده ایم. منظور از توانایی خلق این است که ما می توانیم با جهت دهی آگاهانه افکارمان به سمت آنچه می خواهیم، فرکانس آن را به جهان ارسال کنیم و جهان نیز طبق قوانین بدون تغییر خداوند، اساس آن فرکانس را در تجربه زندگی ما بازتاب می دهد. متاسفانه ما اکثراً از این توانایی بر علیه خود و در جهت ناخواسته ها استفاده می کنیم یعنی ما اکثراً آنچه را در ذهن خود تجسم می کنیم که نمی خواهیم رخ دهد یا می ترسیم رخ دهد. همچنین افراد زیادی “تجسم” را با “توهم” اشتباه گرفته اند. این سوء برداشت درباره “قانون تجسم خلاق” باعث شده خیلی از ما به بهانه واقع بین بودن، این توانایی درونی نامحدود را دست نخورده باقی بگذاریم.
استفاده از قدرت تجسم خلاق به معنای یک گوشه نشستن و تجسم کردن نیست. زیرا ایمانی که عمل نیاورد، حرف مفت است. وقتی شما این نیروی درونی خلاق را با استفاده از “تجسم خواسته” فعال می کنی، قطعاً به ایده ها و راهکارهایی دسترسی پیدا می کنی که اجرای آنها و اقدام عملی در راستای آنها، خواسته مد نظر را از نظر فیزیکی وارد زندگی شما می کند. اما برای رسیدن به آن مرحله، اول باید به قول خداوند ایمان به غیب را در عمل اجرا کنی تا دسترسی شما به آن ایده ها باز شود.
“تجسم خلاق” یعنی جهت دهی آگاهانه افکار بر خواسته و تمرکز بر آن. منظور از تمرکز بر خواسته یعنی پروراندن هر فکری درباره آن خواسته در ذهن است که شما را درباره آن خواسته به احساس خوب، احساس امید، احساس اطمینان و یقین می رساند و در این احساس نگه میدارد. در واقع ریشه اصلی تجسم، ایمان به غیب است. یعنی ایمان به نتیجه ای که از نظر فرکانسی به آن باور داری با اینکه هنوز در تجربه فیزیکی شما ظاهر نشده است.
“تجسم خلاق” یعنی استفاده آگاهانه از قدرت افکار برای ارسال فرکانس خواسته به جهان. زیرا ما در جهانی زندگی می کنیم که به فرکانس های ما پاسخ می دهد. ارسال جنین جنسی از فرکانس، موجب می شود تا جهان راههای دسترسی به آن خواسته را برای ما باز کند و ما را در مدار دریافت آن خواسته قرار دهد. این یعنی هدایت.
بزرگترین مانع ذهنی ما در برابر دریافت خواسته هایمان این است که باور نداریم آن خواسته برای ما امکان پذیر است با اینکه با تمام وجود آن خواسته را می خواهیم. این باور ما را در مسیر خلاف جهت با خواسته قرار می دهد و به همین شکل، تمام تلاش های ما در مسیر خلاف جهت با خواسته، هرز می رود و تعجب می کنیم از اینکه چرا با وجود این همه تلاش، به خواسته خود نرسیده ایم.
در واقع ذهن ما به خاطر باورهای محدودکننده، همیشه در برابر امکانِ داشتنِ خواسته ها مقاومت دارد. به همین دلیل نیز عمده تلاش هایش خصوصا در اولین قدم ها این است که با پر رنگ نشان دادن موانع پیش رو، ما را وادار به پذیرفتنِ محدودیت ها کند تا جایی که بی خیال آن خواسته شویم و برایش قدمی برنداریم.
در چنین شرایط ذهنی، “تغییر ذهنیت” باید از “تجسم خلاق” شروع شود. زیرا از نظر منطقی شما برای تجسم، نیاز به امکانات بیرونی نداری، نیاز به صرف هزینه نداری، نیاز به اقدام فیزیکی نداری. کافیست کمی ایمان درونی ات را فعال کنی تا از عهده فعال کردن تجسم خلاق بر بیایی. اما در ادامه، خواهی دید که معجزاتی رخ می دهد و شرایط به نحوی تغییر می کند که صدها اقدام فیزیکی و امکانات مادّی، قدرت انجامش را نداشتند.
تجسم خلاق، وقتی طبق اصول قانون تجسم اجرا شود، قدرت نامحدود ذهنی ما را فعال می کند و آرام آرام با کم کردن مقاومت های ذهنی ما درباره داشتن آن خواسته، ایمانی را در وجود ما فعال می کند تا امکان پذیری آن خواسته را باور کنیم.
این باور، آرام آرام افکار ما را به سمت آن خواسته جهت دهی می کند و فرکانس های هماهنگ با خواسته را ارسال می کند و جهان در پاسخ به این جنس از فرکانس ها، دسترسی ما به ایده ها، راهکارها و فرصت هایی را باز می کند که اجرای آنها در نهایت خواسته ما را محقق می کند. به همین دلیل وقتی مهارت فعال کردن قدرت تجسم خلاق را می آموزی و آن را در مسیر خواسته ات به کار می بندی، این قدرت قطعا به شکل ایده ها، راهکارها، هدایت هایی و دست هایی از طرف خداوند در مسیر شما ظاهر می شود. سپس این نیرو به همان شکل که آن ایده ها و موقعیت ها را به سمت شما هدایت کرده، قدرت تشخیص این هدایت ها و جدی گرفتن آنها را نیز به شما می دهد و وقتی آنها را جدی می گیری و اقدامات عملی در راستای آنها را انجام میدهی، آنوقت است که این نیروی ذهنی به ثمر می نشینند و در قالب خواسته تو در زندگی ات ظاهر می شود.
به طور خلاصه، تجسم خلاق یعنی توجه به خواسته ها؛ یعنی «جهت دهی آگاهانه به کانون توجه»، به منظور هم-مدار شدن با خواسته ها. به همین دلیل است که وقتی به تجسم یک موضوع ادامه می دهی، نشانه های از آن جنس خواسته در زندگی ات ظاهر می شود. زیرا تجسم خلاق، شما را وارد مدار آن خواسته کرده است. حالا تمام کار شما ماندن در این مدار است تا تجربه شما از دیدن نشانه ها تبدیل شود به زندگی با واقعیت آن خواسته. نقش تجسم خلاق، باورپذیر کردن یک خواسته برای ذهن است. زیرا ذهن ساخته شده تا شما را از کار بیهوده بر حذر دارد. بنابراین، تا وقتی ذهن موضوعی را امکان پذیر نداند، از هر ترفندی استفاده می کند تا مانع قدم برداشتن شما بشود.
“تجسم خلاق”، با حذف مقاومت های ذهنی، فاصله فرکانسی میان شما و خواسته را کم می کند. وقتی ذهن در تخیل با آن خواسته زندگی می کند، آن را به عنوان واقعیت باور می کند زیرا سیستم ذهن به گونه ای است که بین خیال و واقعیت تفاوتی قائل نمی شود. در نتیجه، به خاطر این باور، دیگر در برابر امکان پذیر بودن آن خواسته، مقاومتی ندارد. در نتیجه، نه تنها در برابر ایده های الهامی شما درباره آن خواسته مقاومتی ندارد بلکه آنها را منطقی هم می داند. یعنی شما بوسیله تجسم خلاق، ذهن خود را مثل یک هوش مصنوعی تربیت میکنی برای باور کردن امکان پذیری یک خواسته و همدست شدن با هدایت های درونی ات.
وقتی ذهن موضوعی را امکان پذیر بداند، آنوقت است که نه تنها در برابر اجرای ایده ها مقاومت نمی کند، بلکه نیروی جسمانی شما را نیز در مسیر هم جهت با خواسته، رهبری می کند، انگیزه هایت را تقویت می کند، عزمت را برای قدم برداشتن جزم می کند و قدم هایت را استحکام می بخشد چون به این نتیجه رسیده که تحقق این خواسته، برایش امکان پذیر است.
این منطق پشت “قانون تجسم خلاق” است. حالا که این مفاهیم را خوانده ای، حتماً ذهن شما تجربیاتی را به یادتان انداخته که چطور (آگاهانه یا ناآگاهانه) با تجسم خواسته هایت، آنها را از دل غیب در زندگی ات ظاهر کردی بی آنکه بدانی “چطور”!!!
بنابراین، واقعاً ارزش دارد که آگاهانه در راستای تحقق خواسته هایت، بخش مهمی از وقت و انرژی خود را صرف تمرین قانون تجسم خلاق کنی تا معجزاتش را در زندگی ات ببینی و به قول خداوند آسان شوی برای به آسانی رسیدن به خواسته هایت.
ضمن اینکه دوره قانون آفرینش | بخش سوم، مبحث تجسم خلاق را به صورت مفصل و کامل آموزش می دهد. شما در این بخش از دوره، گام به گام، اصول اجرای تجسم خلاق و شیوه بهره برداری از این قدرت درونی را در عمل یاد می گیری.
اطلاعات کامل درباره محتوای آموزشی دوره قانون آفرینش بخش 3 | مبحث قدرت تجسم خلاق
منتظر نظرات زیبا و تأثیرگزارتان هستیم.
سایر قسمت های live با استاد عباس منش
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری live | استفاده آگاهانه از قدرت تجسم خلّاق207MB44 دقیقه
- فایل صوتی live | استفاده آگاهانه از قدرت تجسم خلّاق43MB44 دقیقه
به نام خدای بخشنده ی مهربان
سلامودرود خدا به استادان عزیزم و همه ی دوستان ارزشمندم درمسیر رشدوپیشرفت الهی
استادجان ازتون بی نهایت سپاسگزارم که اینقدر قانون جهان رو بازبانی ساده و روان بهمون یاد میدید
این فایل رو دوباره گوش دادمو یادم افتاد به تجربه های دختر هفت سالم که آگاهانه از آموزشهای استادعزیز استفاده کرد و به کلی از خواسته هاش تو این سال رسید
چندماه پیش دخترم ملکا ازم پرسید مامان استادعباسمنش خیلی پولداره؟
منم درجوابش گفتم آره اونقققدر پول داره که هرچی از توحساب بانکیش پول برمیداره پولاش کم نمیشه!
بعد دوباره پرسید یعنی چجوری تونسته اینهمه پول به دست بیاره؟
من درجوابش اومدم توپنج دقیقه کل آموزشهای استاد رو به این شکل براش توضیح دادم و گفتم ببین دخترم،استادعباسمنش یروزی هیچکدوم ازینا رو که میبینی نداشت،فقط یچیزی رو فهمید که باید هرآرزویی داره تو ذهنش مجسم کنه و بابتشون ازخدا تشکر کنه و همون چیزای کوچیکی که خدابهش داده بود کلی بابتشون از خدا تشکر میکرد،بخاطر همین عزیز دردونه ی خدا شد و خدا دید انقد داره خوب از نعمتاش تشکر میکنه نعمتای بیشتری ازجمله پول بیشتری بهش داد
یعنی همین چندجمله انگار برای دخترم کافی بود و همون لحظه بهم گفت مامان میشه یدونه دفتر بهم بدی تا من آرزوهامو برای خدا بنویسم و بابتشون ازخدا تشکر کنم؟
منم خیلی مشتاقانه گفتم چشم عزیزم فقط هرآرزویی داری دقیق بنویسشون و به خدا بگو ممنونم که همه ی اینهارو بهم میدی
گذشتو گذشت و بعداز چندماه من یادم رفته بود که دخترم دفتر سپاسگزاری داره،داشتم خونه رو مرتب میکردم یدفه یادم افتاد که این دفتر رو برای دخترم گذاشته بودم…
فکرنمیکردم که خیلی جدی گرفته باشه حرفای منو و آرزوهاشو نوشته باشه
ولی وقتی که اون دفترو بازکردم دیدم که خداای من تموم چیزایی که نوشته بود ماامسال بدون اینکه دخترم بهمون گفته باشه یازیاد اصراری براون خواسته کرده باشه براش همه ی اونهارو تهیه کردیم
اصلا خودم باورم نمیشد که هرچی که خواسته بود توی دفترش نوشته بود،حتی کوچکترین چیزی که من فکرشو نمیکردم اون نوشته بود و خیلی راحت شرایطش فراهم شده بود و به خواسته هاش رسیده بود
حساب کردم دیدم امسال فقط بالای پنجاه ملیون دخترم درخواست کرده و به راحتی پولش جورشده و براش خریدیم،و این دفتری که دیدم خیلی منو به فکر فروبرد و باخودم گفتم ببین من چندین هزارساعته دارم فایلای استاد رو گوش میدم و هنوز تو خیلی از آگاهیا مقاومت دارم که به اونها عمل کنم ولی دخترم کافی بود توپنج دقیقه براش توضیح بدم که استاد دقیقا از چه راهی داره اینقدر راحت به خواسته هاش میرسه،و اون هم بدون هیچمقاومتی فقط یک دفتر برداشت و کلی خواسته تودفترش نوشت و بابتشون ازخدا تشکر کرده و به همین راحتی خدا براش همه چیو مهیا کرده…
چطوره که من بااینکه بیشترازدخترم این آگاهی هارو گوش کردم ولی هنوز گاهی وقتا تو نوشتن تنبلی میکنم و فکرمیکنم انگار کهنوشتنه کافی نیست،و باید یه شاخ غولی هم شکسته بشه تا به فلان خواسته برسم
اول ازهمه خیلی خوشحال شدم که حداقل دارم بادخترم جوری حرف میزنم که نخواد مثل گذشته ی من کلی محدودیت تو ذهنش فرو کنه و فکر کنه که زمانی میتونه به خواسته هاش برسه که خودش درس بخونه وپول بسازه تابه اون خواسته برسه،یااینکه مثل گذشته ی من تو ذهنش این حرفارو بهش بفهمونم که شتر درخواب بیند پنبه دانه و محاله به این خواسته برسی ….
دوم اینکه چقدر همین دخترم برای من یک الگوشد که به راحتی درخواست بدم و کار به چگونگیش نداشته باشم و فقط بنویسم و بابتشون ازخدا تشکر کنم،به همین راحتی خدا شرایطشو درزمان مناسب فراهم میکنه و منو به خواستم میرسونه
گاهی وقتا شده که دخترم میگه فلان چیز رو میخوام و واقعا شرایط مالی خیلی خوبی نداشتیم،اما اون ازخواستش نمیگذره ومیگه صبرمیکنم تا شرایط مالیتون بهتربشه و همین که ازخواستش نمیگذره انگار که یجورایی ماهم بفکریم که حتما اون رو براش جور کنیم،و میبینیم که ازیجایی پولشو خدا فراهم کرده که مااصلا فکرشو نمیکردیم…
واقعا خیلی لذت بردم وقتی که دفتر دخترمو دیدم و ازهمه مهمتر به تموم خواسته هاش رسیده بود،خیلی شگفت زده شدم و اشک میریختم که چقدر خدا داره دقیق جواب میده و کوچیکو بزرگ نداره،همین که تو درست درخواست بدی همه چیزو برات ردیف میکنه
بعضیا که توحاشیه میرن ومیگن با چه فعلو فاعلی خواسته هامونو بنویسیم،این رو من دیدم که دخترم که تازه نوشتن رو یادگرفته خیلی هم فعلو فاعل خواسته هاش رو رعایت نکرده بود ولی خدا بهونه ی این رو نیورده که خواستش رو اجابت نکنه
اصلا همین الان که دارم میگم اشکم درومده که چقدر خدا عشقه و چقدر دقیق پاسخ میده واقعا این رفتار دخترم خیلی رو من تأثیر گذاشت که بابا یکم بیشتر جدی بگیرم و بیشتر روی خواسته هام متمرکزبشم
واقعا دخترم ازلحاظ فیزیکی چکاری میتونست انجام بده تاپول بسازه و به خواسته هاش برسه؟
خدا پدرش رو دستی از دستانش میکنه که به راحتی پول خواسته هاشو فراهم کنه و بهشون به راحتی برسه
خوب پس چرا من فکر میکنم برای رسیدن به خواسته هام حتما باید یه کارفیزیکی سخت انجام بدم تا بهشون برسم؟
استاد چند صدتا خواسته تودفترم نوشتم ولی بعضیاشونو اونقدر با مقاومت نوشتم که فکرمیکنم سالیان سال طول میکشه تابهشون برسم
برای دخترم یک دوچرخه ی ده ملیونی یک آرزوی خیلی بزرگی بود ولی چونکه بهش گفته بودم تو فقط بنویس وبابتش ازخدا تشکر کن دیگه اون بدون مقاومت نوشت و به راحتی اون دوچرخه براش جورشد،واقعا به راحتی جورشد
ولی من یکخونه ی چندملیاردی که درخواست کردم باکلی مقاومت نوشتم،و میدونم که مشکل از ذهن محدود خودمه وگرنه یک دوچرخه ی ده میلیونی با یک خونه ی چندمیلیاردی هیچ فرقی برای خدا نمیکنه،اون ذهن محدود منه که مقاومت میکنه….
استادجان بی نهایت ازتون سپاسگزارم که بهم قانون درست جهان رو یاد دادید
خیلی خوشحالم که دارم دخترم رو تواین سنوسال با قانون جهان آشنا میکنم و بهش دارم یاد میدم که چطور ازقانون استفاده کنه و به یادش بیارم که اون با خدا یکیه و هردرخواستی میتونه به راحتی ازخدا داشته باشه…
خداروصدهزارمرتبه شکر برای این فایل پراز نکته و پراز محتوا و ارزشمند
هرکجاهستید شادوپیروز باشید
به نام الله مهربان
سلام و درود بی پایان بر شما استادعزیزومریم جان
سپاسگزارم از لطف بی نهایت شما مریم جان که همیشه پا به پای استاد بهترین آگاهی های نابی که به استادعزیز الهام میشه رو باعشق در اختیار دانشجوهای این سایت مقدس میذارید
استادجان کی گفته که این فایل از لحاظ کیفیت تصویر قابل قبول نیست،شما همین صدای دلنشینتون برامون کافیه که هزاران هزار آگاهی ناب درش نهفته و اگه میلیاردهامیلیارد این صحبتهای گوهربارتون رو گوش فرابدیم هربار یک چیز جدید و آگاهی دهنده ی پرمحتوا بهمون گفته میشه
چقدر از این فایل و جلسات قدم دوم من اشکها ریختم و در یک برهه ای اززندگیم که یادم میوفته چقدر از قدرت تجسم به ضرر خودم استفاده کردم و خیلی از جاها هم به نفع و خیرخودم استفاده کردم
استاد جان هنوز نتونستم اون سپاسگزاریی که از شما به گردن من هست به جای بیارم،مخصوصا در دوره ی دوازده قدم که اون قدر آگاهی های هر جلسه زیاده که به جرأت میتونم بگم هر جلسه بیش از یک ماه زمان میبره تا به صورت بنیادین در ذهن رشد کنه،و من خیلی وقتا اونقدر نجواهای شیطاان تو ذهنم غلبه میکنه که متأسفانه از مدار درک وشنیدن جلسات دوازده قدم بیرون میام،ولی وقتی یک مدت به صورت متعهدانه به آگاهی های اون جلسات عمل میکنم درهایی از نعمتو ثروت وارد زندگیم میشه،ولی بازهم متأسفانه اونقدر در بخشی از موضوعات زندگیم احساس بی لیاقتی بهم دست میده که فکر میکنم نباید تااین حد خوشبختی رو احساس کنم،چون وقتی به زندگی آدمای دورواطرافم نگاه میکنم و میبینم چقدر زندگی پر دردورنجی رو دارن تحمل میکنن،با یک احساس ترحم و دلسوزی دوباره من هم از مدار این اگاهی ها خارج میشم و اون زندگیی رو که مد نظرمه ازش دور میشم
اما درمورد تجسم میتونم هزاران مثال بزنم که چه وقتایی به ضررم تجسم کردم و چه وقتایی به نفع خودم…،من همیشه اول آشناییم بااین آگاهی ها،آروزوم این بود که آدمایی که هرلحظه از اخلاقو رفتارمن درجهت نفع خودشون سواستفاده میکردن یه معجزه ای میشد که دیگه ماه ها چشمم به چشمشون نیوفته و اون سواستفاده ای که هربار به یک طریقی ازمن میشد دیگه خاتمه پیداکنه و انقدر تو هرموضوعی اززندگیم نخوام انقدر خودمو ثابت کنم و قسمو آیه بخورم که من اونی که فکر میکنید نیستم
از وقتی که فهمیدم چقدر دارم عمرمو صرف این میکنم که خودم به دیگران ثابت کنم و اونها رو ازخودم راضی نگهدارم،اومدم تاحدود نسبتا خوبی این دیدگاه رو با رنگ سفید پوشش دادم،و همیشه تجسم میکردم که دارم تو تنهایی خودم به این اگاهی های ناب الهی گوش فرامیدم و یک ارامش بی نظیری وجودمو فراگرفته،اونققدر این فضا رو تجسم میکردم،که الان رسیدم به نقطه ای در زندگیم که به جرأت میتونم بگم حدود هشتاد درصداز اون آدمهایی که درهرلحظه منتظر بودن منو ببینن و یک طعنه کنایه ای بهم بزنن،اونها رو شاید در ماه یکبارم نبینم و بیشتر اوقات زندگیم رو دارم در تنهایی خودم سپری میکنم،همسروفرزندم هم به طرز عجیبی انگار که رام این شرایط من شدن و همیشه در تلاشند که این تنهایی رو برای من فراهم کنند،چون میبینن هروقت تنهاهستم آرامش فوق العاده ای دارم
اون موقعا برام مهم بود که کسی بیمار میشه یا عمل جراحیی انجام میده،حتما به عیادتش برم،چون برام مهم بود که منو به عنوان یک آدم دلسوز بشناسند،الان به نسبت خیلی خوبی دارم رو این موضوع کار میکنم که دیگه از نزدیکترین افراد برام مهم نباشه که داره چه شرایط سختی رو متحمل میشه،چون دیدم نتیجه توجهاتم رو به موضوعات بیماری های دیگران،و تجربه کردن اساس اون بیماریهاوومشکلات درزندگیم….
دیدم که هرچقد به عیادت اینو اون رفتم و خواستم به عنوان یک انسان دلسوز تر از مادر در کنارشون باشم،نه تنها هیچ جایی پیدا نبود بلکه هربار یک وظیفه ی مهم میدونستن که به فلان نفر هم باید زنگ بزنم و جویای حال و شرایط نامساعدش باشم
من اومدم از یجایی به بعد این زنجیره رو قطع کردم،هرچند که خیلی نجواها رو به سختی خاموش میکردم،اما بلاخره تونستم از یک آدمایی که بهم نزدیک بودن و شاید ازم انتطار داشتن که جویای حال بیمارگونشون باشم و برای اونها دلسوزی کنم،شروع کردم و خیلی شجاعانه تونستم بر این ترسم که همون بد قضاوت شدنم توسط دیگران هست غلبه کنم
و دیدم که دلیل نود درصد پیشرفت نکردن من تو زندگیم وخارج شدنم از مدار این آگاهی ها بخاطر همین موضوعه که عیادت بیمارای دوراطرافم شده یک عادت روتین برای من توزندگیم و به طرز بیمارگونه ای نمیتونستم این رفتارمو ترک کنم،و ازیجایی به بعد فهمیدم که انگار قرار نیست این عیادتها تموم بشه و هربار هر نفری تو دوستوآشنا به یک بلاوومصیبت عجیب غریبی مبتلا شده که هربارهم انتظارات بیشترمیشه که بیشتر جویای حالشون بشیم
بهرحال این دیدگاهم رو هم خداروشکر تونستم تاحدود نسبتا زیادی تغییربدم و رسیدم به جایی که تنهایی باخودم یکی از لذتبخش ترین اوقات زندگیمه،و دیگه برام مهم نیست که آدما قراره منو به چه شکل قضاوت کنند،همین که دلم به این آگاهی ها قرصه و دیگه احساس تنهایی بهم دست نمیده و هربار آرامشم بااین اگاهی ها بالاتر میره انگار که یک احساس سیری ناپذیر از درک این آگاهی ها بهم دست میده و دوست ندارن این آگاهی ها رو باهیچ دوستو فامیلی عوض کنم
اونقدر از لحاظ درونی به ارامش رسیدم،که وقتی خانوادم منو میبینن،اونقدر حالمو درک نمیکنند که فکر میکنند من دچار افسردگی شدم که ترجیح میدم تنهاباشم تااین که توجمع آدمای دری وری باشم و خنده هایی که از سر تمسخر دیگران بر لبم جاری بشه،واقعا یک چیزه بیهوده ای میدونم و نمیخوام واقعا نمیخوام تو اینجور جمع ها حضور داشته باشم
دیگه برام مهم نیست قضاوت اطرافیانم
دیگه برام مهم نیست که بگن این دختر چقدر تنهاست
دیگه برام مهم نیست قضاوت خانوادم درمورد من
دیگه برام مهم نیست چقدر تیپوقیافم همرنگ جامعه نباشه و یا لباسای گرون قیمت نپوشم،اون چیزی که باهاش راحتم میپوشم نه اون چیزی که فقط دیگران بپسندن
دیگه خیلی آدما رو توزندگیم تو ذهنم بت نمیکنم،اون موقع بعضی از قضاوت آدمارو انقدر تو ذهنم بت میکردم که ساعتها تو ذهنم بااون ادم کلنجار میرفتم و تجسم میکردم که چجوری اونو قانع کنم که ازم دلخور نشه و خودمو ثابت کنم که من آدم بدی که تو فکر میکنی نیستم
خیلی خیلی قدرت تجسم درهرلحظه جواب میده و واقعا اگه خوب دقت کنیم خواهیم فهمید که مادرهرلحظه داریم تجسم میکنیم،و من حتی با شنیدن این آگاهی ها،بازهم ناآگاهانه خیلی از شرایط زندگیم رو به ضررخودم خلق کردم،چون اونقدر باورهای گذشته درمن ریشه دار شده که واقعا سوزوندن بعضی از ریشه ها کار خیلی سختیه،و یک جهاد اکبر نیازه که از لحاظ ذهنی روی اونها کار کرد،و حتی از لحاظ عوامل بیرونی هم باید خیلی شجاعانه رابطت رو باخیلی از آدمای نزدیکت کات کنی تا بتونی به صورت صد در صد این اگاهی هارو بپذیری و بهشون عمل کنی
اما در کل خیلی دارم سعی میکنم که ازهرزاویه ای باشنیدن این اگاهی های ناب الهی به ذهنم حمله میکنم،جوری که بعضی وقتا کم میارم و اشکم سرازیر میشه،انقدر که به خودم سخت میگیرم که به تموم این اگاهی ها عمل کنم،چون بازهم این نجواها تو ذهنم میچرخه که سی سال از عمرم رفت و اگه نتونم به تموم این اگاهی ها عمل کنم و نتونم ازخودم یک شخصیت درستی بسازم چی…و همین شخصیت کمالگرایانه گاهی وقتا منو ازمسیر ناامیدمیکنه و آیه ی نمیشود بر ذهم جاری میشه
استادجان اونقدر این آگاهی ها توی سایت فراوان هست که واقعا آدم نمیدونه از کدوم فایل یاکدوم اگاهی شروع به شنیدن و عمل کردن باشه،واقعا این سخاوتمندیتون در ترویج یکتاپرستی و توحید و این قوانین ثابت بدون تغییرخداوند،تحسین برانگیزه و بی نهایت بار ازشما و مریم جان سپاسگزاریم،که بهترین الگوی یک خانم و یک آقا برای هر فردی تو جهان شدید تا هرکسی باانتخاب الگویی مثل شما جهان رو جای بهتری برای زندگی کردن بکند
اونقدر کامنتهای دوستان برقلبو جان میشینه که این چندروز ترجیح دادم تجربه های دوستان عزیزولیاقتمندم رو بخونم تااینکه بخوام بنویسم
هرچند که این نوشتن چقدر بهم کمک میکنه که بیشتر در زمان حال باشم و بیشتر خودم رو رشد بدم،اما خوندن تجربیات دوستان واقعا یک انگیزه ی فوق العاده ای به ادم میده تا بتونیم این تغییرات رو درزندگیمون جدی بگیریم و بیشتر ازین اگاهی ها استفاده کنیم برای رشدو پیشرفت بیشترمون در تموم جنبه های زندیگمون….
خداروشکر برای این فرصتی که فراهم شد تابتوانم از اگاهی های ناب این جلسه ی گوهرباز استفاده کنم و یک تشکر ویژه از مریم جان میکنم که همیشه برای این سایت مقدس بهترین تلاش رو انجام دادید
عاشقتونم و درپناه ایزد منان میسپارمتون