live | استفاده آگاهانه از قدرت تجسم خلّاق

برای من، آگاهی های این live، یکی از متحول کننده ترین و تنظیم کننده ترین آگاهی ها بوده که مرا با خواسته ام در هماهنگی قرار داده و به سمت تحقق آن هدایت کرده است. وقتی به این live هدایت شدم و پای آگاهی های این فایل نشستم. آنقدر آگاهی های این فایل هدایت کننده بود، آنقدر اصل اساسی خلق شرایط دلخواه را به یادم می آورد و آنقدر فرکانس هایم را در جهت خواسته هایم تنظیم می کرد که تصمیم گرفتم این آگاهی ها را در سایت با شما دوستان عزیز به اشتراک بگذارم.


منابع مرتبط با این فایل: 

قدم دوم | دوره 12 قدم

دوره قانون آفرینش بخش 3 | قدرت تجسم خلاق

ما به عنوان انسان، از توان فیزیکی محدودی برخورداریم اما نیروی ذهنی بی انتهایی داریم. قدرت فیزیکی انسان از بسیاری از حیوانات کمتر است اما آنچه تفاوت اساسی بین انسان و سایر موجودات ایجاد کرده، قدرت خلق ذهنی این موجود است که توانایی ای بی انتهاست. توانایی که باعث شده انسان موجوداتی را به خدمت خود در بیاورد که از نظر قدرت فیزیکی، بارها و بارها از انسان قویتر هستند.

ما موجودات خالقی هستیم که با توانایی خلق شرایط زندگی خود به دنیا آمده ایم. منظور از توانایی خلق این است که ما می توانیم با جهت دهی آگاهانه افکارمان به سمت آنچه می خواهیم، فرکانس آن را به جهان ارسال کنیم و جهان نیز طبق قوانین بدون تغییر خداوند، اساس آن فرکانس را در تجربه زندگی ما بازتاب می دهد. متاسفانه ما اکثراً از این توانایی بر علیه خود و در جهت ناخواسته ها استفاده می کنیم یعنی ما اکثراً آنچه را در ذهن خود تجسم می کنیم که نمی خواهیم رخ دهد یا می ترسیم رخ دهد. همچنین افراد زیادی “تجسم” را با “توهم” اشتباه گرفته اند. این سوء برداشت درباره “قانون تجسم خلاق” باعث شده خیلی از ما به بهانه واقع بین بودن، این توانایی درونی نامحدود را دست نخورده باقی بگذاریم.

استفاده از قدرت تجسم خلاق به معنای یک گوشه نشستن و تجسم کردن نیست. زیرا ایمانی که عمل نیاورد، حرف مفت است. وقتی شما این نیروی درونی خلاق را با استفاده از “تجسم خواسته” فعال می کنی، قطعاً به ایده ها و راهکارهایی دسترسی پیدا می کنی که اجرای آنها و اقدام عملی در راستای آنها، خواسته مد نظر را از نظر فیزیکی وارد زندگی شما می کند. اما برای رسیدن به آن مرحله، اول باید به قول خداوند ایمان به غیب را در عمل اجرا کنی تا دسترسی شما به آن ایده ها باز شود. 

تجسم خلاق” یعنی جهت دهی آگاهانه افکار بر خواسته و تمرکز بر آن. منظور از تمرکز بر خواسته یعنی پروراندن هر فکری درباره آن خواسته در ذهن است که شما را درباره آن خواسته به احساس خوب، احساس امید، احساس اطمینان و یقین می رساند و در این احساس نگه می‌دارد. در واقع ریشه اصلی تجسم، ایمان به غیب است. یعنی ایمان به نتیجه ای که از نظر فرکانسی به آن باور داری با اینکه هنوز در تجربه فیزیکی شما ظاهر نشده است.

“تجسم خلاق” یعنی استفاده آگاهانه از قدرت افکار برای ارسال فرکانس خواسته به جهان. زیرا ما در جهانی زندگی می کنیم که به فرکانس های ما پاسخ می دهد. ارسال جنین جنسی از فرکانس، موجب می شود تا جهان راههای دسترسی به آن خواسته را برای ما باز کند و ما را در مدار دریافت آن خواسته قرار دهد. این یعنی هدایت.

بزرگترین مانع ذهنی ما در برابر دریافت خواسته هایمان این است که باور نداریم آن خواسته برای ما امکان پذیر است با اینکه با تمام وجود آن خواسته را می خواهیم. این باور ما را در مسیر خلاف جهت با خواسته قرار می دهد و به همین شکل، تمام تلاش های ما در مسیر خلاف جهت با خواسته، هرز می رود و تعجب می کنیم از اینکه چرا با وجود این همه تلاش، به خواسته خود نرسیده ایم. 

در واقع ذهن ما به خاطر باورهای محدودکننده‌، همیشه در برابر امکانِ داشتنِ خواسته ها مقاومت دارد. به همین دلیل نیز عمده تلاش هایش خصوصا در اولین قدم ها این است که با پر رنگ نشان دادن موانع پیش رو، ما را وادار به پذیرفتنِ محدودیت ها کند تا جایی که بی خیال آن خواسته شویم و برایش قدمی برنداریم. 

در چنین شرایط ذهنی، “تغییر ذهنیت” باید از “تجسم خلاق” شروع شود. زیرا از نظر منطقی شما برای تجسم، نیاز به امکانات بیرونی نداری، نیاز به صرف هزینه نداری، نیاز به اقدام فیزیکی نداری. کافیست کمی ایمان درونی ات را فعال کنی تا از عهده فعال کردن تجسم خلاق بر بیایی. اما در ادامه، خواهی دید که معجزاتی رخ می دهد و شرایط به نحوی تغییر می کند که صدها اقدام فیزیکی و امکانات مادّی، قدرت انجامش را نداشتند.

تجسم خلاق، وقتی طبق اصول قانون تجسم اجرا شود، قدرت نامحدود ذهنی ما را فعال می کند و آرام آرام با کم کردن مقاومت های ذهنی ما درباره داشتن آن خواسته، ایمانی را در وجود ما فعال می کند تا امکان پذیری آن خواسته را باور کنیم.

این باور، آرام آرام افکار ما را به سمت آن خواسته جهت دهی می کند و فرکانس های هماهنگ با خواسته را ارسال می کند و جهان در پاسخ به این جنس از فرکانس ها، دسترسی ما به ایده ها، راهکارها و فرصت هایی را باز می کند که اجرای آنها در نهایت خواسته ما را محقق می کند. به همین دلیل وقتی مهارت فعال کردن قدرت تجسم خلاق را می آموزی و آن را در مسیر خواسته ات به کار می بندی، این قدرت قطعا به شکل ایده ها، راهکارها، هدایت هایی‌‌ و دست هایی از طرف خداوند  در مسیر شما ظاهر می شود. سپس این نیرو به همان شکل که آن ایده ها و موقعیت ها را به سمت شما هدایت کرده، قدرت تشخیص این هدایت ها و جدی گرفتن آنها را نیز به شما می دهد و وقتی آنها را جدی می گیری و اقدامات عملی در راستای آنها را انجام میدهی،  آنوقت است که این نیروی ذهنی به ثمر می نشینند و در قالب خواسته تو در زندگی ات ظاهر می شود.

به طور خلاصه، تجسم خلاق یعنی توجه به خواسته ها؛ یعنی «جهت دهی آگاهانه به کانون توجه»، به منظور هم-مدار شدن با خواسته ها. به همین دلیل است که وقتی به تجسم یک موضوع ادامه می دهی‌، نشانه های از آن جنس خواسته در زندگی ات ظاهر می شود. زیرا تجسم خلاق، شما را وارد مدار آن خواسته کرده است. حالا تمام کار شما ماندن در این مدار است تا تجربه شما از دیدن نشانه ها تبدیل شود به زندگی با واقعیت آن خواسته. نقش تجسم خلاق، باورپذیر کردن یک خواسته برای ذهن است. زیرا ذهن ساخته شده تا شما را از کار بیهوده بر حذر دارد. بنابراین، تا وقتی ذهن موضوعی را امکان پذیر نداند، از هر ترفندی استفاده می کند تا مانع قدم برداشتن شما بشود. 

“تجسم خلاق”، با حذف مقاومت های ذهنی، فاصله فرکانسی میان شما و خواسته را کم می کند. وقتی ذهن در تخیل با آن خواسته زندگی می کند، آن را به عنوان واقعیت باور می کند زیرا سیستم ذهن به گونه ای است که بین خیال و واقعیت تفاوتی قائل نمی شود. در نتیجه، به خاطر این باور، دیگر در برابر امکان پذیر بودن آن خواسته، مقاومتی ندارد. در نتیجه، نه تنها در برابر ایده های الهامی شما درباره آن خواسته مقاومتی ندارد بلکه آنها را منطقی هم می داند. یعنی شما بوسیله تجسم خلاق، ذهن خود را مثل یک هوش مصنوعی تربیت میکنی برای باور کردن امکان پذیری یک خواسته و همدست شدن با هدایت های درونی ات. 

وقتی ذهن موضوعی را امکان پذیر بداند، آنوقت است که نه تنها در برابر اجرای ایده ها مقاومت نمی کند‌، بلکه نیروی جسمانی شما را نیز در مسیر هم جهت با خواسته، رهبری می کند، انگیزه هایت را تقویت می کند، عزمت را برای قدم برداشتن جزم می کند و قدم هایت را استحکام می بخشد چون به این نتیجه رسیده که تحقق این خواسته، برایش امکان پذیر است.

این منطق پشت “قانون تجسم خلاق” است. حالا که این مفاهیم را خوانده ای، حتماً ذهن شما تجربیاتی را به یادتان انداخته که چطور (آگاهانه یا ناآگاهانه) با تجسم خواسته هایت، آنها را از دل غیب در زندگی ات ظاهر کردی بی آنکه بدانی “چطور”!!!

بنابراین، واقعاً ارزش دارد که آگاهانه در راستای تحقق خواسته هایت، بخش مهمی از وقت و انرژی خود را صرف تمرین قانون تجسم خلاق کنی تا معجزاتش را در زندگی ات ببینی و به قول خداوند آسان شوی برای به آسانی رسیدن به خواسته هایت.

جلسه دوم از قدم دوم، اصول مهم درباره تجسم خلاق و استفاده آگاهانه از این قدرت ذهنی را به شما یاد می دهد

ضمن اینکه دوره قانون آفرینش | بخش سوم، مبحث تجسم خلاق را به صورت مفصل و کامل آموزش می دهد. شما در این بخش از دوره، گام به گام، اصول اجرای تجسم خلاق و شیوه بهره برداری از این قدرت درونی را در عمل یاد می گیری.

اطلاعات کامل درباره  محتوای آموزشی دوره قانون آفرینش بخش 3 | مبحث قدرت تجسم خلاق


منتظر نظرات زیبا و تأثیرگزارتان هستیم.

سایر قسمت های live با استاد عباس منش

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری live | استفاده آگاهانه از قدرت تجسم خلّاق
    207MB
    44 دقیقه
  • فایل صوتی live | استفاده آگاهانه از قدرت تجسم خلّاق
    43MB
    44 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

732 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «ناهید رحیمی تبار» در این صفحه: 2
  1. -
    ناهید رحیمی تبار گفته:
    مدت عضویت: 1182 روز

    سلام و درود فراوان به استاد عزیز و گرامی خودم و مریم جان عزیز و تمامی دوستان گرامی.

    از کودکی به طور ناآگاهانه با قانون تجسم آشنا بودیم البته اسمش تجسم نبود یا تو توهم بودیم یا تو خیال یا تو رویا !

    الان متوجه شدم توهم و خیال و رویا واژه‌هایی هستن که هرجا بکار می‌بردم خواسته هامو دور از دسترس‌ میدیدم و نسبت بهش احساس خوبی نداشتم . اما کلمه ی «تجسم » یعنی دیدن خواسته‌هات .

    چیزی که حس خوبی بهت میده. اگه بش فکر کنی میتونی بدسش بیاری.

    تجسم یه جور آگاهانه خلق کردنه .

    ینی با فکر و برنامه ی قبلی نشستن تو هر زمینه ای که دلت میخواد میتونی حسش کنی.

    تجسم انرژی و انگیزه ی آدمو بالا میبره و باعث حرکت و تلاشت میشه.

    البته یه پل ارتباطی بین تجسم و باورهای ما وجود داره که به میزانی که باورهامون قوی باشن و بتونیم مقاومتها رو تو ذهنمون بشکنیم ، می‌تونیم با احساس خوب تجسم کنیم.

    منم قبلنا تجسم کردن بلد نبودم و اتفاقاً از اون دسته آدمایی بودم که نمی‌دونم بگم تو رویا یا توهم یا خیال زندگی میکردم . هیچ وقت چیزایی که داشتمو نمی‌دیدم و از چیزایی که داشتم لذت نمیبردم . همیشه مرغ همسایه برام غاز بود.

    همونطور که میدونید روابط با همسرم از پاشنه آشیلهای من بود که وقت منو برای تغییرات خیلی میگرفت .هنوزم که هنوزه برای استحکام و دوام زندگیم و داشتن آرامش و لذت بردن از روابطم به تغییراتم ادامه میدم تا به نقطه‌ای برسم که خودم احساس رضایت داشته باشم یعنی درون و بیرونم یکی باشه.

    اما قبل از این تلاش‌ها به نحوی زندگی میکردم که تو تجسماتم بیشتر نداشته‌هامو می‌دیدم.

    چیزایی که بخاطرشون حسرت میخوردم.

    استاد عزیز تجسم کردن رو یاد دادن تا با تجسم کردن باورهامون تقویت بشه و اینکه این تجسمات ما رو به احساس خوبی ببره که با داشتن احساس خوب بتونیم اتفاقات خوبی را رقم بزنیم

    زمانی که معنی درست تجسم رو از زبون استاد عزیز شنیدم سعی کردم به رویه‌ای که ایشون میگن پیش برم. منتهی طبق عادتهای قبلی و اینکه تغییر نیاز به تکامل داره، نمی‌تونستم درست تجسم کنم.

    ادای آدمایی که با تجسم زندگی خودشونو خلق می‌کنن رو در میووردم ولی خودم خوب می‌فهمیدم که این مدل تجسم کردن جواب نمیده اما متاسفانه انگار مرض داشتم و از روی مرض و بیماری با خودم تجسماتی داشتم که هیچ ربطی به استحکام بخشیدن زندگیم نداشت. انقد این مدل تجسم رو ادامه دادم تا بالاخره به این حرف استاد رسیدم ، که تا وقتی شرایط الانتون هرچن جالب نباشه رو نتونید درست کنید هر جای دیگه با هر کی دیگه‌ای که باشید بازم همین شکل از زندگی رو حالا شاید به یه نحو دیگه تجربه خواهید کرد.

    اوایل این حرف استاد خیلی برام سنگین بود احساس میکردم اگه چیزی خرابه باید یه کاری کنی از دستش خلاص بشی یعنی یه جور فرار کنی تا به اون رهایی و آزادی برسی. به هیچ وجه نمی‌تونستم درک کنم که باید یاد بگیرم تو این شرایط و موقعیتم خوب عمل کنم تا بتونم آینده ی خوبی برای خودم خلق کنم. حالا میتونه این شرایط مرتبط به مال باشه یا روابط و یا هر چیز دیگه ای !!

    انقد این جمله رو از استاد شنیدم تا بالاخره تونستم غلبه به غرور و خودخواهی خودم بکنم. ظاهراً میخواستم زندگیمو قشنگ‌تر کنم اما به روش و راهی که خودم فک میکردم درسته . هرچی پیش رفت و هرچی بیشتر از قوانین فهمیدم ، متوجه شدم همه ی این کارا دور زدن و پیچوندن و حتی ظلم کردن به خودمه و اینکه چقدر وقت و انرژی و عمرمو از دست میدم .

    به قول استاد نیازی نیست بگید من با کی ، چ طوری و چ جوری ثروت میخوام .رابطه میخوام . فقط کافیه بگید میخوام و باور کنید می‌تونید به ثروت برسید. میتونید رابطه ی خوبی داشته باشید . رابطه ای که لذت ببرید. لطف کنید به راهش فکر نکنید به چ جور و چ طورش فکر نکنید . شما قسمت خودتون که توجه به ویژگی‌های مثبت طرف مقابلتونه ، به زیبایی‌های اطرافتون ، به نقاط خوب و مثبت دیگران ، به دیدن داشته‌ها و سپاسگزار بودن بخاطرشون بپردازید ،خداوند خودش از راه و روش خودش ثروتی که میخواهید رو بهتون میده ، رابطه‌ای که میخواید رو براتون مهیا میکنه ،آزادی و سلامتی و هر خواسته ی دیگه ای که دارید رو بر آورده میکنه !

    فقط کافیه باورش کنیم و با این باور به تجسمات خودمون ادامه بدیم. تجسم کردن تا وقتی که احساس خوب بهمون بده جواب میده . اگه دیدیم تجسمات حالمونو بد می‌کنه یا اینکه هیچ حسی بهش نداریم بهتره برای مدتی تجسم نکنیم.

    تو این چن ساله که دنبال تغییرات مثبت برای داشتن روابط خوب با همسرم بودم ، از اونجایی که ذهن من قفلی زده بود به راهی که به نظر خودم تنها راه بود همین موانع زیادی ایجاد میکرد که تو رابطه ی من هیچ اتفاقی نیفته. اما وقتی خودمو تسلیم کردم و قبول کردم که این افکارم درست نیست و این راه نمی‌تونه تنها راهی باشه که منو به اون آرامش و لذتی که میخوام برسونه به همین جهت سعی کردم اجازه بدم خداوند خودش برام پلن بچینه .

    همه ی قوانینی که استاد بهمون آموزش دادن زنجیره وار به هم متصل هستن. به میزانی که به این قوانین اعتماد میکنم و میپذیرم مسیر خودم درست نیست و از اونجایی که ما احساسی هستیم و به قضایا فقط از یه زاویه نگاه میکنیم برای هر لحظم از خداوند هدایت میطلبم . سعی می‌کنم صبورتر باشم .در طی طول روز با استفاده از قوانین رفتار و عملکردهای بهتری داشته باشم .دست از حرفها و کارها و رفتارهای تکراری که منجر به تکرار رفتارهای اشتباه میشن بردارم .

    خودم میفهمم هر جایی که اعتماد صدمو روی خدا میزارم اتفاقات دقیقاً همونطور پیش میره که دلم می‌خواست .

    استاد عزیز میگن : به جای اینکه به فکر چ طور رسیدن مقصد باشید بیایید از مسیری که دارید میرید لذت ببرید. این حرف برای کسانی که زندگیشون سرشار از مشکل هستش سنگین و غیر قابل هضمه. ولی ناامید نشید چون یه روزی برای خودمم همینطور بود اما امروز بعد از گذشت چن سال ، احساسات‌ و توقعات و درکم نسبت به هر چیزی خیلی تغییر کرده حتی خواسته‌هام شکل و رنگ و بوی دیگه‌ای گرفتن.

    هرچی پیش میرم بیشتر به این میر‌سم که اصلاً به هیچی فکر نکنیم . سعی کنیم روز خوبی رو بگذرونیم . هرچی بی‌خیال تر طی کنیم انگار اتفاقات بهتر، بر وفق مرادمون میچرخن. یه نگاهی به گذشتمون بندازیم این همه دست و پا زدیم ، این همه حرص خوردیم ، این همه فکر کردیم، این همه امر و نهی کردیم، این همه خط و نشون کشیدیم، این همه داد و فریاد کردیم ، این همه عجله کردیم، این همه ، رو کله ی‌ خودمون راه رفتیم ، این همه منم منم کردیم، کجا رو گرفتیم ؟! به کجا رسیدیم ؟! من که به هیچ جا!!!!

    حالا چ اشکالی داره بیاییم خوش بینانه‌تر باشیم صبورتر باشیم بیشتر به خدا اعتماد کنیم بیشتر رها کنیم بیشتر بسپاریم کمتر فکر کنیم بیشتر اجازه بدیم جهان ما رو تو مسیر خودش پیش ببره بیشتر تلاش کنیم برای داشتن احساس خوب . این یه جمله رو سرلوحه و سرمشق زندگیمون قرار بدیم. بچسبیم به همین یه مورد به هر طریقی که هس کاری کنیم احساساتمون کنترل بشن. سریع واکنش ندیم . تحت تاثیر حرفی رفتاری چیزی از کسی که به عوامل بیرونی ربط داره قرار نگیریم. بیشتر به این فکر کنیم که چ طور به صلح درون برسیم تا آرامش داشته باشیم تا به هماهنگی ذهن و روح برسیم. وقتی به این نقطه برسیم دیگه همه چی خود به خود حل میشه ثروت میاد. روابط خوب میشه . رهایی و آزادی بوجود میاد. سلامت جسم وروحمون تضمین میشه . سیم اتصالیمون با خدا خیلی قوی‌تر میشه. کمتر دست و پا میزنیم بیشتر اجازه میدیم خداوند ما رو هدایت کنه .

    وقتی به این درجه از درک و آگاهی میرسیم اونوقته که دیگه ناخودآگاه تجسماتمون جلوه ی قشنگ‌تری به خودش می‌گیره و با توجه به شرایط و موقعیتمون تجسم می‌کنیم. توقع و انتظارمون از جهان هم به میزان رشد و تغییراتی میشه که خودمون متوجش میشیم .

    دیگه می‌فهمیم همه چی دست خودمونه و همه ی اتفاقات زندگیمون بر اساس تفکرات و باورهایی هستش که داریم. بنابراین به همین میزان از جهان توقع می‌کنیم و به همین میزان تجسم می‌کنیم. تجسماتی می‌کنیم که می‌دونیم می‌تونیم خلقشون کنیم . به میزانی که تو هر زمینه موفقیت کسب می‌کنیم قدرت تجسم در ذهن ما پرورش پیدا می‌کنه .

    وقتی سالها بگذره متوجه میشیم پله پله اومدیم جلو و هر چیزیو در زمان خودش بدست اووردیم .

    که میشه همون داستان تکامل .

    بله تجسم کردن هم تکامل خودشو میخواد .نمیشه از جای پایین به نقطه ای نگاه کنی که گفتگوهای ذهنیت بت بگن نمیشه نمیتونی بی خیالش شو ولش کن .

    با توجه به شرایط و موقعیتمون قدم به قدم باید پیش بریم..

    اینجوری دیگه ناامید نمیشیم اتفاقا بیشتر باور میکنیم که می‌شود .چون یه درجه از مرحله ی قبل بهتر شدیم .هر بار بهتر از قبل و بعد از گذشت زمان انشالله به یاری خدا اوضاع طوری میشه که دلمون میخاست تو اون شرایط باشیم .

    استاد جونم مرسی ازت .

    مرسی که هستی .

    الهی باشی همیشه .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    ناهید رحیمی تبار گفته:
    مدت عضویت: 1182 روز

    سلام به استاد عزیز و گرانقدر و دوست داشتنی خودم و مریم جان عزیز و تمامی دوستان گرامی.

    به قول استاد عزیز ما در هر لحظه قدرت تجسم داریم . در هر لحظه و با توجه به هر شرایطی وقتی به ناخواسته‌ یا تضادی بر می‌خوریم تو ذهنمون رسیدن به اون خواسته و یا برطرف کردن اون تضاد رو تجسم می‌کنیم.

    یادمه روزای اولی که راجع به تجسم کردن مطالبی رو یاد گرفته بودم آگاهانه میشستم و وقت برای تجسم کردن میزاشتم . خیلی این کارو کردم. خیلی وقتا باعث انگیزه گرفتن برای ادامه راهم میشد تا جایی این کارو ادامه دادم که تجسم کردن حالمو خوب میکرد اما متاسفانه از یه جایی به بعد تجسماتم احساسمو بد میکرد. وقتی کندوکاو کردم متوجه شدم در حین تجسم کردن ، تمام امورات زندگیمو تو همه ی زمینه‌ها کنترل می‌کنم .

    ینی چی ؟!!!

    انگار عجله برای بدست اووردنشون داشتم .

    از داشته‌هام لذت نمی‌بردم و تمام تمرکزمو روی خواسته‌هام گذاشته بودم.

    از اونجایی که رسیدن به خواسته‌ها آسون نبود و نیاز به تکامل خودش داشت و من درکی از این حقیقت نداشتم و دنبال معجزه یا اتفاقات شگفت انگیزی می‌گشتم و وقتی رخ نمیداد ناراحت میشدم و احساسم بد میشد طوری که با زوم کردن به آینده ، لحظات حالم رو از دست می‌دادم.

    و این نه تنها خوب نبود بلکه به نظرم فاجعه‌ بود.

    کم کم و به تدریج وقتی دوره‌ها رو بیشتر کار کردم بخصوص دوره ی 12 قدم رو چندین بار با دقت کار کردم متوجه شدم که لزومی نداره هر روز وقتی برای تجسم کردن بزارم . به قول استاد برخورد با ناخواسته‌ها خودش باعث بوجود اومدن خواسته‌ها میشه ینی وقتی به تضاد یا ناخواسته ای برمی‌خوریم انگار داریم به جهان اعلام می‌کنیم که ما جایگزین اون چ چیزی می‌خواهیم. البته به شرط اینکه در مدار و فرکانس مثبت باشیم.

    پی بردم تجسم کردن تا وقتی قشنگه و تا وقتی درسته که من احساس خوبی ازش دریافت کنم . اگه دریافت نمی‌کنم لزومی نداره سمتش برم.

    سعی کردم به طور کلی چیزهایی که از خداوند میخوام رو هم تجسم کنم و هم برای خدا بازگو کنم و اینکه خودم بدونم از جهان چی میخوام. یه جورایی نگاه کردن به افق‌ باشه و بعد رهاش کنم. رها کردن نه به این منزله که فکر کنم اتفاق نمیفته بلکه از این جهت که یقین دارم اتفاق میفته ولی مهم نیست انقد ذهنمو درگیرش کنم.

    به میزانی که شناخت بیشتری نسبت به خداوند و قوانینش پیدا میکردم بیشتر باورم میشد که خواسته هایی که از خداوند میخوام حتماً در وقت و زمان خودش اتفاق میفته.

    بنابراین خودمو متعهد کردم که تمام تمرکزم رو تو لحظات حال بگذارم لحظاتی که باهاش درگیرم و همون لحظه باید احساسات خوبی داشته باشم.

    و اینکه هرجا خواسته‌هایی که دلم میخواد رو در دیگران می‌بینم هم تحسینشون کنم هم به خاطرش سپاسگزاری کنم و همین که تو اون لحظات خودمو جای اون‌ها ببینم .

    یه جورایی آگاهانه تمرکز روی خواسته‌هایی که من دوست دارم داشته باشم ولی در حال حاضر در افرادهای دیگه‌ای می‌بینم بزارم. مثلاً از قصد به کسانی که سوار ماشینهای خارجی مدل بالا میشن نگاه می‌کنم چون هم از دیدن ماشین لذت می‌برم همین که باور پذیریم بیشتر میشه که منم یه روزی می‌تونم همچین ماشین خوبی برای شخصه خودم داشته باشم و اینکه نعمت و ثروت زیادی در این جهان وجود داره که هر کسی خودشو لایق بدونه حتماً بدستش میاره.

    یا نگاه کردن به خونه‌های ویلایی و آپارتمانهای شیک و بزرگ و هر چیز زیبای دیگه‌ای که منو به وجد بیاره.

    با وجود اینکه این خواسته‌هامو در دیگران می‌بینم واقعاً از صمیم قلبم خوشحال میشم و از خداوند درخواست می‌کنم کسانی که صاحب نعمت و ثروت زیادی هستن از زندگیاشون به بهترین شکل ممکن لذت ببرن.

    امروز باور پذیریم برای رسیدن به خواسته‌هام به مراتب نسبت به گذشته خیلی خیلی بیشتر شده ! چون با روند تکاملی آروم و آهسته به خیلی از خواسته‌هام رسیدم که نشونه‌های خوبی هستن برای رسیدن به خواسته‌های بزرگم.

    توجه و تمرکزم برای دیدن زیبایی‌ها و نقاط مثبت افراد و دیدن این نشونه‌ها و نگه داشتن احساس خوبم تحت هر شرایطی خیلی بهم کمک میکنه که با انگیزه ‌تر و امیدوارانه‌تر با لذت به زندگیم ادامه بدم.

    داشتن برنامه ی روزانه ، درگیر کردن خودت با چالشهای کوتاه مدت و لذت بردن از داشته‌هات و سپاسگزار بودن به خاطرشون از عوامل مهم رسیدن به خواسته‌هامون هستش .

    یکی از مهمترین عواملی که احساس تو رو به خاطر تجسماتت خوب نگه میداره اینه که واقعاً از صمیم قلبت به خداوند و قوانینش ایمان و اعتماد داشته باشی. یعنی ذهنتو درگیر موضوعات و مسائلی که به خاطرشون عاجز هستی و کاری از دستت بر نمیاد نکنی . سعی کنی رها زندگی کنی و فقط به اندازه ی سهم و نقش خودت حرکت وتلاش بکنی.

    به میزانی که اعتماد و ایمان داری رهاتر هستی و هر چقد رهاتر باشی زودتر به خواسته‌هات میرسی. چرا که خودتو دربند و اسیر چارچوبهایی نمی‌کنی که بخوای بخاطرشون زور یا تقلای بیش از اندازه داشته باشی.

    در گذشته فکر می‌کردیم باید برای بدست اووردن هر چیزی بیش از اندازه تلاش کنیم، این ینی آزار و اذیت کردن خودمون. متوجه نبودیم زور زدن و تلاش بیش از حد توانمون ، ینی ظلم کردن به خودمون!

    و وقتی به خودت ظلم کنی حس لیاقت رو از خودت می‌گیری و تمام ارزشهای خودت رو زیر سوال می‌بری.

    باید یاد بگیریم و باور کنیم که ما در حد توانمون سهم و نقشی داریم که باید انجامش بدیم بقیشو به خداوند بسپاریم باور کنیم که خداوند بهتر از ما حواسش به همه چیز هس. اگه اون ایمانی که گفتم رو داشته باشیم زودتر به اهدافمون میر‌سیم بنابراین همه چی بستگی به افکار و باورهای خودمون داره.

    شاید به نسبت قبل، تجسماتی در مورد خواسته‌هام نداشته باشم اما این به این معنی نیست که دیگه به دست اووردنشون برام مهم نیست و یا اینکه لیاقت بدست اووردنشون رو نداشته باشم فقط به این معنیه که ایمان پیدا کردم که بدون گفتن منم خداوند به تمام خواسته‌های کوچیک و بزرگم توجه میکنه.

    با این باور همه چیزو رها کردم و تمام تمرکزم فقط روی داشتن احساس خوب در طول روزه .

    باید تغییرات زندگی و اتفاقات قشنگی که در حین کار کردن خودمون روی تغییراتمون به وجود اومده رو ببینیم . به قول استاد اون‌ها رو بولد کنیم تا بیشتر بهمون داده بشه.

    بدونیم که این مسیر درسته و باید به همین روند ادامه بدیم تا به اونچه که می‌خواهیم دست پیدا کنیم

    اگه صبوری کنیم و متوکل باشیم میاد روزایی که اتفاقات خوب و عالی پشت سر هم اتفاق بیفته .

    من که خیلی امیدوارم .

    نشانه‌های خیلی زیادی تو زندگیم دارم می‌بینم که حس خوبی بهشون دارم. منتظرم اتفاقات چشمگیری رخ بده . که میدونم رخ میده . اون وقت دلم میخواد با دست خیلی خیلی پر بیام و اینجا برای استاد عزیز و دوستان گرامی به اشتراک بزارم .

    یادمه یه روزی حسرت و آرزوی اینو داشتم که روابطم با همسرم اوکی بشه ، بتونم در مقابل خیلی چیزا خشم و عصبانیتمو کنترل کنم ، بیشتر سکوت کنم ، بیشتر به نقاط مثبت همسرم توجه کنم ، سعی کنم از زندگیم لذت ببرم ، انقدر منتظر نشینم!!! چون در گذشته تمام لحظاته حالمو فقط به خاطر این انتظار که روزی برسه اون اتفاقایی که من میخوام پیش بیاد بعد حالم خوب بشه گذروندم . در حالی که الان به این فهم و درک رسیدم که می‌تونم تو همین لحظات و تو همین شرایط و با همین مرد، زندگی خوب و ایده آلی داشته باشم. اصلن انقدر ایمان پیدا کردم که هر چیزی یا هر کسی تو زندگیم اضافی باشه خداوند بدون اینکه من دست و پایی برای از بین بردن و یا حذف کردنش بزنم خودش همه کارا رو سر وقتش برام انجام میده خوشم میاد، حال می‌کنم که دلی به خود اعتماد کردم و دیگه منتظر چیزی نیستم . البته منتظر از جهت فرکانس منفیش نیستم وگرنه که چرا واقعاً دلم میخواد همه چیز طبق میل و خواستم باشه .

    خدا رو شکر و سپاس میگم . الانشم به خاطر تغییرات مثبتی که خودم کردم اتفاقات قشنگ و خوبه زیادی رو دارم تجربه می‌کنم که اگر نتایج مثبتشم حاصل بشه همه رو با تمام جزئیاتش تعریف می‌کنم.

    حتی همسرم بعد از این همه سال به طور ناخودآگاه شغلش تغییر کرد و به شغل مناسب‌تر و با امکانات بیشتر و حتی حال خوبه بیشتری هدایت شد .

    دقیقاً همونطور که من دلم می‌خواست .همون چیزی که من تو ذهنم خیلی سالها تجسم کرده بودم و به خاطر دیدن خیلی از ناخواسته‌هام بابت این موضوع از خداوند درخواست می‌کردم که یه کاری یه اتفاقی پیش بیاره که من بابتش آرامش داشته باشم که دقیقاً با تغییر شغل همسرم همون چیزی که من می‌خواستم اتفاق افتاد. بی‌نهایت بابت این موضوع از خدا سپاسگزارم .

    شاید روزی بود که فک میکردم هیچ وقت تو زندگیم بابت شغل همسرم به آرامش نمیرسم ولی بالاخره اون روز رسید و من به خاطرش خیلی آرومم. خودشم از این تغییر خیلی خوشحاله و خیلی راضی. همین اتفاق و همین تغییر خودش تغییرات و اتفاقات قشنگ‌تر دیگه‌ای رو تو زندگیمون وارد کردش.

    استاد همیشه میگن روزی میاد که اتفاقات خوب بوم بوم بوم پشت سر هم اتفاق میفته. الان تو جایگاهی هستم که اینطور تصور می‌کنم. از اینکه به زندگیم خوش بینانه نگاه میکنم خودمو تحسین می‌کنم .

    البته که پی بردن به ارزشها و توانمدیهای خودم و درست مراقبت کردن از ذهن و روح خودم، تاثیرات مثبتی توی روند تغییراتم داشته.

    برای تغییر تک تک نواقص اخلاقیم هم ، زیاد تجسم کردم که روزی برسه از خودم احساس رضایت داشته باشم. نمیگم عالی هستم و تمامشونو تونستم تغییر بدم اما با گذشته ی خودم خیلی فرق کردم و شخصیت خیلی بهتری از خودم ساختم .

    تلاش برای بهبود شخصیتی ، هنوزم ک هنوزه جزع خواسته های بزرگمه !

    استاد جونم دوستت دارم عاشقتم .

    از خدا میخام باشی همیشه .

    همه ی حال خوبمو بخاطر آگاهی های ناب شما دارم .

    بهترینها نصیب دل مهربونت .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای: