https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/09/abasmanesh.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-29 02:36:522024-11-08 04:54:02live | استفاده آگاهانه از قدرت تجسم خلّاق
732نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
خدارا شکر میکنم که چنین قدرتهای خارق العاده ای به ما داده
قدرت تجسم قدرت خلق زندگی خودمون
واستاد الهی ای که اومده وبه طور واضح این قدرت ها روبه ما اموزش میده تا بتونیم ازشون درست استفاده کنیم و زیبا وبه دلخواهمون زندگیمونو بسازیم خدایا شکرت
استاد من ادمیم که هرجا باشم بعد یه مدت کوتاهی خسته میشم وبرام تکراری میشه ودیگه هیجان نداره(استاد خیلی خوشحالم که این اخلاقم مثل شماست )
حدود 8-9سالیه که به این شهر اومدیم سال اول به هرجا نگاه میکردم تمام وجودم پر از شادی وشعف میشد انگار درختها گلها ساختمونها جاده ها همه وهمه دارن باهام حرف میزنند وبه روم میخندند ومنم ناخوداگاه تحسین میکردمو ذوق میکردم(استاد جان اون موقع به قانون اگاه نبودم بگذریم که چقدر به این حس من که ذوق میکردم مثل بچه ها ویا دستهامو مثل ژاپنی ها وحالت تعظیمشون روی سینم میزاشتم ویا از ذوق از ته دل میخندیدم ….مسخرم میکردن یا تو ذوقم میزدن طوری که اشکم در میاومد)
اما بعد مدتی همه چی عادی شد با انکه الان اگاهانه زیبایی ها رو میبینمو تحسین میکنم ولی اون اوائل حسش فرق میکرد استاد الانم دقت که میکنم میبینم اکثر اوقات خودمو تو یه کشور دیگه میبینم با تمام زیباییها ودر حال پیاده رویم تو طبیعت زیبا وبا خودم تکرار میکنم میرم مطمئنم میرم در اصل وقتی
این کلماتو که ناخوداگاه تکرار میکنم یه ان به خودم میام ومتوجه افکارم میشم
من همیشه دوست داشتم زبانم خوب باشه که هر جا رفتم بتونم راحت ارتباط برقرار کننم وچون تعیین نکردم کجا رو میخوام وفقط از خدا خواستم هرجا ازادو راحت وشاد وخوشبخت وسلامت باشم خودش منو اونجا هدایت کنه.
واز اونجایی که ترک زبانم وکشور ترکیه. رو دوست دارم خیلی سعی کردم زبانشونو درست یاد بگیرم وفیلمهایی با زبان اصلی ببینم تا مسلط بشم .
ولی یه عشق وعلاقه خاصی به زبان انگلیسی دارم واین همه سال از ترس اینکه یاد نگیرم یا چون تو محیط نیستم فراموش میکنم وهزار تا دلیل دیگه که ذهن میاورد ومانع از رفتنم به کلاسهای زبان میشد
حالا اتفاق جالبی که افتاد ومنو هدایت کرد که حتما باید زبان یاد بگیرم.
استاد ماه پیش پسرم صدام کرد ماما این فایل استادو ببین خیلی جالبه دقیقا نمی دونم کدوم قسمت بود ولی شما مهمان داشتین یه خانم سیاهپوست بود ویه خانم واقایی که اقاهه ایرانی بود وخانمش معلم مایک بوده تو اون قسمت که شما صحبت میکردین واقعا خیلی فشار ذهنی شدیدی داشتم که ببین اگه زبان بلد بودی حالا میدونستی چی میگن البته من تو تمام فایلها که متوجه نمیشدم همینطور ناراحت میشدم ولی ترسها خیلی قوی تر بودن که من بخوام برم تو دلشون
خلاصه بعد این فایل یه حس درخواست عجیبی در من شکل گرفت اومدم از خدا هدایت خواستم وتونشانه روزانم دقیقا کامنت یکی از دوستانو دیدم که خیلی واضح میگفت باید بری زبان ونقاشی یاد بگیری اخه نقاشی رو هم خیلی دوست دارم میتونم بگم دیوانه وار ومدتهاست انروز وفردا میکنم .
استاد اصلا اینقدر این نشونه واضح بود که جای هیچ بهانه ای نمیموند وتا شب مدام تواین فکر بودم و خوابیدم نمیدونم چه خوابی میدیدم فقط یه لحظه متوجه شدم دارم یه کلمه رو هی تکرار میکنم مثل اینکه بخوام حفظش کنما طوری که کلافه شدم وجالبه چشمو باز کردم گوشیمو برداشتم ببینم این کلمه هونی به فارسی چیمی
شه وسرچ کردم دیدم میشه عسل .تعبیرشو نمیدونم چیه و لی به نظر خودم شاید چون من تو فکر زبان انگلیسی بودم خواسته به من بگه مثل عسل شیرینه
واین هدایت وراهنمایی خدای بی نظیرم باعث شد من برم ثبت نام کنم وکلاسمو شروع کنم دیروز جلسه دوم بود ومن که قبلا خیلی استرس داشتم دیروز کلی باذوق وشوق رفتم کلاس وخیلی لذت بردم از اینکه خیلی نکات رو من بلد بودم برام یاداوری شد.
ومطمئنم تا چشم به هم بزنم من میتونم مسلط بشم وراحت صحبت کنم وبه هرجایی که دلم خواست وخدا جونم هدایت کرد برم وراحت ارتباط برقرار کنم و مشکلی نداشته باشم
ومطمئنم این هدایت شروع اولین قدم مهاجرت بزرگ زندگیمه که خدای عزیزم برام رقم زده همون مهاجرتی که بعد هر مهاجرت کوچیکم همیشه گفتم البته خدا به دلم انداخته که اینها هر کدوم قدمهایی هستن برای اماده ومحکم شدن ودور شدن از وابستگیهاو قوی تر شدن برای مهاجرتی بزرگ که دستان خدا رو باز گذاشتم تا به لطف وکرم واگاهی خودش منو هرجا دلش خواست ببره ومنم با افتخار تسلیمم هر چی بگه ومن انجام بدم اصلا عاشق هدایتهاشم همیشه میگم خدا جونم طوری هدایت کن که من متوجه بشم ودرکش کنم وبهش عمل کنم لذت میبرم وقتی هدایتو حس میکنم میگم چشم انجام میدم تو فقط ارتباطو قطع نکن من عاشق عمل به دستوراتم وبا تمام وجود انجامش میدم بعد به خودم افتخار میکنم که چقدر خدا هوامو داره .
استاد جان انشالله یه روز بیام از نتایجم از عمل به هدایتم وتسط به زبان وبعدشم مهاجرتم که اونم دعوت خدای عزیزم به بهترین مکان الهی باشه بگم.
درپناه خدای یکتا ی عزیزم شاد سالم ثروتمند وسعادتمند در دوجهان باشیم همه دوستان واستاد عزیزم.
خداروشکر میکنم با شما استاد عزیزم در اینمسیر همراه هستم.
استاد موضوعی که میخواستم بگم اینه که چقدر عالی خداوند مرا هدایت کرد به سمت این فایل.
چند وقتی بود درگیر یک کاری بودم و به نشانه ها باز توجه نکردم.
فکر کردم اگر بایستم و مسائل را حل کنم، اینجوری پاداش میگیرم.
اما به اصلی ترین قانون، یعنی قانون تکامل دقت نکردم و بهایش را پرداخت کردم.
دوست داشتم امروز از نتایج عالی مالی ام با شما صحبت کنم. ولی خداروشکر یک تجربه عالی بدست آوردم.
چند روز پیش داشتم یکی از فایلهای دانلودی را گوش میدادم و خداروشکر میکردم که ببین چه انسان با شخصیتی.
اصلا آدمی نیست که کم کار بذاره حتی توی فایلهای دانلودی.
استاد چقدر عالیِ این قدرت تجسم.
خداروشکر میکنم.
استاد من خودم دوتا مورد مثال دارم که خوب تونستم تجسم کنم و خوب نتیجه گرفتم.
1. همسرم.
2. سلامتی و سایز های فعلی ام که به لطف قانون سلامتی به این نتایج رسیدم.
استاد من خدایی خیلی خوب میتونم تجسم کنم.
اما متاسفانه معمولا توی جای مناسب از اون استفاده نمیکنم.
این استفاده نکردنم، به ضررم تمام شده.
ولی استاد من به جرات میتونم بگم، با استفاده از دوره های شماست که تونستم نوی مدت زمان خیلی کمتری ذهنم را کنترل کنم.
من مسئولیت اشتباهم را پذیرفتم و البته اینبار یکم به خودم سخت گرفتم ولی خیلی سریع به خودم گفتم اشکالی نداره توی کارهای بعدی:
1. تکامل خودم را در نظر میگیرم. (یعنی میبینم قبلا چنین کارهایی انجام داده ام یا نه؟!)
2. هر کاری که دیدم طرف گفت من خیییییلییییی عجله دارم را؛ نکنم! این دقیقا مصداق همون موضوعی هست که شما میگفتید اگر طرف گفت الان اگر بخری فرصت عالی ای هست و بعد دیگه نیست و نمیشه…
خداروشکر که چقدر میتونه زندگی عالی بشه.
و خداروشکر که فرصت ها هرروز بیشتر و بیشتر میشه.
بینهایت سپاسگزارم که این فایل عالی را در این زمان مناسب بر روی سایت قرار دادید. آنهم بعد از 5 سال!
عاشقتونم.
ان شاءالله هرکجا هستید در پناه رب العالمین شاد، سالم، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
سلام استاد مهربونم سلام مریم خانوم عزیز و دوست داشتنی
چقدر خوشحال شدم این فایلو دیدم روی سایت،فکر کنم این لایو رو من یک بار تو تلگرامتونو دیده بودم
و همون موقع یادمه اون فرکانس جدیت شما در مورد باور به قانون و درکی که از قانون داشتینو حس کردم و دریافت کردم ،
و اولین کاری که کردم فیل صوتیش رو دانلود کردم و گذاشتم تو پوشه ی قدم دوم،
چون خیلی مهم بود و خیلی بیشتر الان میفهممش و درکش میکنم و تایید میکنم استاد حرفاتون رو،
استاد من این فرکانس رو از شما دریافت میکنم همیشه که اصلا شما نمیییتونید دروغ بگید نمیییتونید ادا در بیارید و خودتون نباشید،
و چقدر استاد کیف میکنم و سپاسگذارم که خداوند منو هدایت کرد به این مسیر و با یک استادی که خیلی راااحت خیلی صافو پوست کنده به یاد من بیاره قوانین جهان رو،
استاد جانم من قبل از آشنایی با شما هم بارها و بارها منقلب میشدم از کارهایی که برام میکرد از درخواست های که ازش سر نماز میکردم و بعد اجابت میکرد،
ولی خب خیلی عوامل بیرونی رو هم من دخیل میدونستم توی اجابت درخواست هام
مثلا اینکه روضه بری خیلی شاد نباشی تو محرم اصلا نخندی ناراحت باشی حتما بعد از نماز زیارت عاشورا بخونی حتما تو سر خودت بزنی برای اتفاقاتی که برای اماما افتاده، درسته خیلی احساس خوبی هم بعضی موقع ها میگرفتم از این موضوعات
اما شرمنده ی خدای خودم هستم که مشرک بودم،
یعنی من باور داشتم که کاراهام راحت انجام میشه همه دوستم دارن همه بهم محبت میکنن یا مثلا روزیم میرسه،اما به قول قرآن شریک هم برای خدا قائل بودم چون هزاراااان بار شنیده بودم که اگر میخوای خدا درخواست هات رو بپذیره باید نماز بخونی باید نذر کنی باید بری تو امام زاده تو حرم اماما اون جاست که خدا جوابتو میده اگر این کار زشتو انجام ندی خدا شاید دلش رحم بیاد یه ذره بهت کمک کنه و و و هزاران باور مذهبیه دیگه
که چقدر به قول شما چنگ زدیم به صورت خودمون و بعد نشستیم گریه کردیم،
اما خدارو و صددددد هزار مرتبه شکر که خداوند بزرگ و بلند مرتبه
من و شما و همه ی بچه های سایت رو هدایت کرده
به خدا که ما هدایت شده هستیم،
استاد جونم چرا نامید بشیم؟!
مگه کم قانون جواب داده برامون؟!
مگه کم خداوند وهاب دل هارو برامون نرم کرده ؟!
مگه کم به افکارمون پاسخ داده و چیزهایی که با تمرین ستاره قطبی ازش خواستیم برامون به وجود آورده؟!
خدارو شکر میکنم که الان تو این لحظه به این درک رسیدم که کل اتفاقات زندگیم داره توسط خودم رقم میخوره و نه به خاطر عوامل بیرونی نه به خاطر پدرم نه به خاطر مادرم نه به خاطر دوستانم نه به خاطر جامعه نه به خاطر رییس جمهور نه به خاطر کمبود نعمت ها نه به خاطر هیییچ عامل بیرونی دیگه ،
فقط و فقط من هستم من بودم که شرایط رو برای خودم رقم زدم،
دقیییقا خود من تو شرایطی که الان هستم رو خودم خلقش کردم،هرچی که هست،چه اون چیز هایی که دوستشون دارم چه دوستشون ندارم،
خودم با افکارم بهشون دامن زدم ،خودم با افکارم تجسمشون کردم و خلقشون کردم چه خوب چه بد،
اگر پدر من با من رفتار نامناسبی داره یا داشته خودم خلقش کردم خودم هزار بار تو ذهنم فکر کردم که الان بابام میاد و این برخورد رو باهام میکنه یا هزار بار کلامی در موردش صحبت کردم خودم خودم خودم،
آره ناآگاهنه بوده،
اما انصافا الان هم ما این قانون رو میدونیمش خیلی جاها برامون سخته که بهش عمل کنیم اما با تمرین شدنییه به خدا
به اندازه ای که بتونیم ذهنمون رو کنترل کنیم و جهتش بدیم به سمتی که میخوایم،
اون چیزی که میخوایم خلق میشه،
درسته من خودم قبلا وقتی یه اتفاقی برام میفتاد و همین الآنشم هست نمیگم دیگه نیست،
واکنش نشون میدادیم به اون اتفاق،
اگه خوب بود خوشحال میشدیم اگر بد بود غمگین میشدیم و تو سر خودمون میزدیم و کلی حال خودمون رو خراب میکردیم و برامون هم عجیب بوده که چرا اون اتفاقها تکرار میشده برامون تو زندگیمون هر چند وقت یکبار
چون به آنچه که توجه میکنی از همون بیشترو بیشتر وارد زندگیت میکنی
ما یه ورودی رو دریافت کردیم بعد طبق قانون جهان در دنیای مادی خلق شده و ما بهش برخورد کردیم و دیدیمش بعد تاییدش کردیم حالا اگر مثبت بوده تایید مثبت و خوشحالی ( که حتی خیلی از لطف های خداوند رو هم خیلی از دلیل اتفاقات خوب رو هم که به خاطر احساس خوبمون و افکار قدرتمند کنندمون رخ داده، فکر کردیم شانسی بوده یا لیاقتشو نداریم یا حول کردیم فکر کردیم تموم میشه یا حرص زدیم و اون نعمت هم از زندگیمون رفته)
و اگر اتفاقی بوده که دوستش نداشتیم بابتش عصبانی شدیم حرص خوردیم احساسمون بد شده،
و این روند به صورت یک سیکل تکراری ادامه پیدا کرده و تبدیل شده به شاکله ی اصلی باورهای ما ،
و باورهای ما هستن که نتایج تکراری و پایدار رو برای ما رقم میزنن،
اما به لطف خدای مهربانم به لطف خدای قدرتمندم ،پیامبری رو برای زمانه ی ما آماده کرد که افرادی که آماده هستن و ازش درخواست کردن که خدارو بشناسند و بیشتر باورش کنن مستقیم هدایت کنه به سمتش تا به خواستمون برسن تا آگاهانه زندگشونو در دست بگیرند و خلق کنن،
و من هزاران بار هم از خود خدا هم از دستش سید حسین عباس منش سپاسگذاری کردم و میکنم و خواهم کرد،
استاد جونم میخواستم اینو بگم ما امیدی چرا؟!
با کار کردن روی دوره ها و نتایج گرفتن،
اینقدر ایمانم قوی شده که من به هر خواسته ای داشته باشم میتونم برسم و خداوند در هر مسیری که قدم بگذارم هدایتم میکنه که دارم تمووووم برنامه هامو میچینم که فقط و فقط به صورت تمرکزی در مسیر علایقم حرکت کنم و هر روز روی بهبود خودم توانایی هام سرمایه گذاری کنم،
چون دیدم که توی سه سال گذشته هرچی خواستم شد،
یه جاهایی هم که تضادها اومده بودن که به من کمک کنند برای قدم بعدی ،من درگیر تضاد شدم و نتونستم بیام به جای اینکه روی تضاد تمرکز کنم،خواسته ای که در دلم شکل گرفته بود رو تو ذهنم تجسم کنم و اجازه بدم خداوند برام خلقش کنه،
ولی خدارو شکر،
الان تو موقعیتی هستم که کمتر از حرف آدم ها تاثیر میگیرم،چون میتونم بگم یک مقدار باورهام قوی تر شده،اعتمادم به خداوند بیشتر شده،
یعنی واقعا یه جاهایی یه حرفهای از دیگران میشنونم یا یه رفتارهایی از دیگران و البته خودم میبینم که واقعا افسوس میخورم که چرا ما به همه قدرت میدیم الا اون کسی که مارو خلق کرده این جهان رو خلق کرده؟!
و برای همین سعی میکنم ضد اون حرفها و صحبت ها و رفتارها حالا چه خودم چه دیگران فکر کنم حرکت کنم و عمل کنم،
واقعا برای انجام هرکاری کافیه که از خودمون سوال بپرسیم که چرا من دارم این کارو انجام میدم چرا میخوام فلان کارو انجام بدم و خدای مهربون درونمون به سوالات پاسخ میده و متوجه میشیم که ریشش از کجا آب میخوره و بعد میتونیم با پیدا کردن الگو ها و دلیل ها و منطق ها برای ذهنمون از زندگی خودمون و دیگران بیایم کد جدید رو جایگزین کنیم و به سمتش حرکت کنیم و بعد میبینیم که داریم تحربش میکنیم،
استاد جان دقیقا حرف شما درسته،
تا وقتی نعمتی تو زندگیت نباشه ثروتی نباشه واقعا کدوم خدا؟! خدا کجا بود؟! اگر خدا بود که وضع این نبود،
و از وقتی شروع میکنی خدارو باور کردن از وقتی سعی میکنی با ترسهات مقابله کنی و غمگین نباشی به خاطر شرایط و اتفاقات گذشتت که نتیجش احساس خوبه اونوقته که در مسیر درست قرار گرفتی و خداوند داره هدایتت میکنه به مسیر های بهتر و شرایط بهتر ،
و هر بار نعمتی وارد زندگیمون میشه عاشقانه سپاسگذارش باشیم و هر بار به خودمون بگیم که اینو با قدرتی که خدا بهم داده خلقش کردم پس چیزهای دیگه رو هم که میخوام خلقش میکنم،
و وقتی نعمت های بیشتری دریافت میکنی و البته در کنترل ذهن هم مهارت بیشتری پیدا میکنی،سپاسگذار تر میشی عاشق تر میشی مهربان تر میشی بخشنده تر میشی و غرق میشی در رابطهی خودت با خدای خودت باهاش عشق بازی میکنی بدون اینکه نگران مخارجت باشی بدون اینکه نگران قسطو بدهکاری باشی ،باهاش صحبت میکنی و اشششک میریزی لذت میبری از این دنیایی که در اختیارمون گذاشته،
وای خدای من
حتی بودن در چنین فضایی که من بتونم این صحبت هارو توش بنویسم حتی تو رویاهامم نمیگنجید
چه ساعت هایی که با خدا عشق بازی کردم اما نتونستم حسو حالم رو با دیگران به اشتراک بگذارم چون بقیه نمیفهمیدم مسخرم میکردن،و فقط در درون خودم باهاش عشق بازی میکردم و میدیدم که چطور در بیرون از خودم همه بهم عشق میورزن چطور دوستم دارن چطور کارهام راحت انجام میشه و اینا همه خودش بودن خود خود خدا بودن که تو زندگیم میومدن و بهم عشق میورزیدن و بهم کمک میکردم و خوشحالم میکردن،
و خوشحالم خوشحالم که برای سالها سر تایم دقیق به عبادت خدا برمیخیزدم و باهاش عشق بازی میکردم،درسته شرک هم توش بود،اما اون هدایتم کرد
دید تلاش های منو که برای نزدیکی به خودش انجام میدادم
دید تلاش های منو برای اینکه رفتار بهتری با انسان ها داشته باشم با مادرم به پدرم با خواهرم با برادرم با دوستان با اساتیدم
دید تلاش های منو وقتی که شرایط و فرصت های به وجود میومد که به راحتی میتونستم مسیر غلط و اشتباه رو برم اما انجام نمیدادم چون ریشش از ترس میومد و کسی که خداوند رو قبول داره مگه درسته که از آدم ها و شرایط بترسه؟؟
و میدیم که وقتی نمیترسم و کار درست رو انجام میدم خداوند به شکلی به من کمک کرده که از مهلکه بیرون بیام،
دید تلاش های منو وقتی که عاشقانه سعی میکردم کلامش توی قرآن رو بفهمم و اعراض کنم از چرتو پرتای بقیه که تو مسجدو مکان های مذهبی میگفتن،
و اون هدایتم کرد ،
آره خدا تلاشهای تک تک منو شمارو دیده و وقتی آماده شدیم وقتی سربلند از آزمون های گذشته بیرون اومدیم اونوقت مارو هدایت کرد به این مکان و فضا،
آره کار خدای ما هدایت کردنه عاشقانست به سمت خواسته هامون چه بخوایم بریم ته جهنم کمکمون میکنه چه بخوایم بریم تو بهشت کمکمون میکنه،
ما هستیم که انتخاب میکنیم،
در مورد تغییر مدار و فرکانس هم کاااملا برام قابل لمس و درکه حرف های استاد،که اصلا کجان اون آدم های قبلی؟! واقعا منم از یه جای به بعد که همین چند سال پیش بود واقعا درک نمیکردم دوستامو بچه هایی که صبح تا شب باهم بودیم حتی استادم ،اصلا درکشون نمیکردم، و من فقط سعی کردم رو خودم کار کنم و هرچقدر شجاعت و اعتماد به نفسم هم بیشتر شد خیلی هارو آگاهانه حذف کردم و سمتشون نرفتم خیلی هارو جهان جداشون کرد ازم و دیگه نه زنگی نه خبری،
منم مدت هاست که در یک تنهایی لذت بخش هستم درسته خداوند دوستان بینظیر رو سر راهم قرار داده که بی نهایت بهم عشقو محبت دارن،
اما واقعا میبینم که همون هایی هم که میان به محض اینکه یه اختلاف فرکانسی بین ما ایجاد میشه که قلب من نمیخواد بپذیرتشون میبینم بعد از چند وقت خودشون حذف شدن از زندگیم
و چقدر خوبه که اجازه بدی جهان کارشو انجام بده و افراد قبلی رو ببره و افراد جدید رو که با فرکانس حال حاضر ما هم خونی داره وارد زندگیمون کنه،و چنگ نزنیم به روابط قبلی،
حتی من تو این مدت متوجه شدم که با خواهرم که توی این دوساله بیشتر بیرون رفتنامون باهم بود اختلاف فرکانسی پیدا کردیم و حتی بدون اینکه من بخوام بهش بگم یا حرفی بزنم که البته یکمی هم تلاش کردم که نگم،
دیدم با دوست های جدیدی آشنا شده که خود به خود کمتر میتونه با من باشه و اصلا به من زنگ بزنه که بگه بیا بریم بیرون،و حتی خود من هم اولش مثلا یکم میخواستم ناراحت بشم سر این موضوع اما به محض اینکه یادم افتاد به کبوتر با کبوتر باز با باز،کلی هم خوشحال شدم و به خودم گفتم حتما این راه درسته و قرار فرد فوق العاده و هم فرکانس طبق درخواست های خودم وارد زندگیم بشه و من باید اجازه بدم جهان کارشو انجام بده،
اما در مورد یکسری مسائل ومثل رسیدن به اهدافت مثل دستیابی به رؤیاهات واقعا باید یک سری تصمیمات جدی بگیری ممکنه باید یک سری آدم های زندگیتو قربانی کنی باید یک سری علایقتو قربانی کنی برای رسیدن به اون هدفت،و این شجاعت میخواد این اعتماد به نفس میخواد این ایمان میخواد که بعضی جاها هم خودمون آگاهانه جامونو عوض کنیم یه سری آدم هارو رابطمونو باهاشون قطع کنیم و حتی بهشون فکر هم نکنیم چون دوباره میان،
چون ما هستیم که داریم همه چیز رو به سمت خودمون جذب میکنیم مثل یک آهنربا،
که کارکرد این آهنربا بر اساس افکار و باور هاست که چه چیز رو به سمت خودش جذب کنه در هر لحظه،
خلاصه که استاد جانم،
با اینکه خیلی کم به این قانون عمل کردم اما نتایج عالی بوده و دارم سعی میکنم هر روز همون نتایج کوچولو رو به یاد خودم بیارم و تایید کنم و تحسین کنم تا ایمان بیشتر بشه برای حرکت های بعدی
اگر کسی این قانون رو باور کنه باااااور کنه نه اینکه بگه
یه دریم بورد درست میکنه و وقت میگذارد وقت میگذاره به عنوان یک کار و توجه میکنه به مواردی که میخواد خلق کنه و سعی میکنه که احساسشون کنه که تو همون لحظه دارتشون و ایمان داره که اینا به زودی وارد زندگیش میشن،چطور؟! ما چمدونیم چطور
مگه ما برای نفس کشیدن کاری میکنیم؟! مگه ما بارونو به وجود میاریم؟؟ مگه ما درختهارو رشد میدیم یه کاریشون میکنیم میوه بدن ؟!
مگه ما بچه رو تو شکم مادرش یه کاری میکنیم که دستو پا در بیاره و رشد کنه؟!
مگه ما برای تپیدن قلبمون کاری میکنیم؟!سیم برقی مگه به ما وصله؟!
مگه وقتی دستمون زخممیشه میگیم چطوری این دست میخواد خوب بشه؟!
مگه وقتی یه چیزی رو از بالا ول میکنیم ممکنه که نیفته پایین؟!
مگه ما به زور اجسام رو روی زمین نگه میداریم؟!
ما چیکاره ایم واقعا؟!
قربون خدا بشم،
همه ی اینکارارو کرده که بیاد و خودشو در قالب جسمهای ما تجربه کنه،و لذت ببره،
عاشق تک تک جسمهای روی این کره ی خاکی هستم و به همشون احترام میگذارم چون همشون خدا هستن،هر کدوم خداهای متفاوت که اونجور که دوست داشتن دارن زندگی میکنن فکر میکنن و خلق میکنن،
و برای خودم هم خیلی احترام و ارزش قائل هستم چون من خدا هستم،و باید به قلبم به خواسته هام به رؤیاهام احترام بگذارم چون خداست که میخواد این خواسته هارو از طریق جسم مادی من تجربه کنه و خلق کنه،
و باید توجه کنم به ندای قلبم که چی میخواد و تجسمش کنم و به سمتش حرکت کنم و خودشم مثل تمام موارد بالا که گفتم خودش کاراشو انجام میده وخلق میشه و تجربه میشه،
خدارو صد هزار مرتبه شکر،
ما با خدایی طرف هستیم که وهابه یعنی چی؟؟
یعنی بی دلیل میبخشه بی دلیل عشق میورزد بی دلیل دوست داره عاشق اینه که رزق رو فراوانی روابط عاشقانه رو وارد زندگیمون کنه
اما این خود ما هستیم که داریم به خودمون ظلم میکنیم با باورهای محدود کنندمون یه سد درست کردیم جلوی ورود نعمت های خداوند و بعدهم میگیم چرا پس نمیده،
بابا اون عاشقه اینه که به ما نعمت بده،این ماییم که سرسختانه نمیزاریم به ما نعمت بده،
اما به محض اینکه شروع میکنی این سد رو شکوندن میبینی که جریانی از نعمت حتی قطره قطره شروع میکنه اومدن تو زندگیت و هرچی بیشتر این سد رو تخریب کنی جریان بیشتری میاد تو زندگیت،
فقط خواهشن هر روز وقت بگذار برای خراب کردن این سدها،
با خوندن کامنت های بچه ها،با خوندن قرآن،با پیدا کردن الگوهای مناسب،با کمتر کردن ترسهات و بیشتر کردن ایمانت،
انشاالله خدا به هممون تو این مسیر کمک کنه هدایتمون کنه،تا بیشتر تو این فضا بمونیم و هر روز برای بالاتر بردن مدار خودمون تلاش کنیم و لذت ببریم از زندگیمون،
الهی آمین،
خدارو شکر که این فایلو گذاشتین روی سایت،
از خدا میخوام که هر روز این سایت رو پر بار تر کنه هر روز این سایت رو پر کنه از نکات مثبت تصاویر مثبت در جهان هستی از صحبت ها و کلام های خدای گونه از عشق الهی تا کنترل ذهن برای ما آسون تر بشه راحت تر بشه توجهمون به نکات مثبت بیشترو بیشتر بشه،
و این محفل رو تبدیل کنه به بزرگترین مسجد آنلاین ،که در هر موقع هرکس خواست مراقبه کنه و وارد بهشت خداوند بشه برای لحظاتی بیاد و از این فضا استفاده کنه، و خودم که عاشقانه دارم از این مسجد استفاده میکنم که فقط نام خدا در اون برده میشه،و فکر میکنم بهترین مسجد جهان همین جاست ،انشاالله که انسانهای بیشتری سعادت حضور در این مسجد آنلاین رو داشته باشن،
خدارو شکر،
استاد جان مریم خانوم مهربونم تمام بچه های این خانواده از همتون سپاسگذارم و ممنونم،
براتون آرزوی سعادت الهی در این دنیا و در آخرت رو میکنم
اصلا گاهی اوقات احساس می کنم خداوند فایلی رو مختص به من از طریق استاد فرستاده
دقیقا همون موقعی که باید بشنوم و دوباره به خودم یادآوری کنم خیلی از چیزها رو
الهی شکرت
خیلی خوشحالم که تو دوباره در جمع و فرکانس سایت قرار گرفتم
تک تک این فایل ها گرانبها و ارزشمند هستن
ارزشمندتر از اینکه بشه توصیف کرد
شاید بارها و بارها در رابطه با باور ، افکار و فرکانس در فایل های مختلف استاد شنیدیم ولی هربار برام تازگی داره ، هربار چیز جدیدی از این موضوع یاد میگیرم و درک می کنم.
حتی همین جلسه دوم قدم دوم رو من بارها گوش دادم ولی این انگار یه چیز دیگه بود و جور دیگه ای استاد توضیح داد.
با این توضیحات می فهمیم که موضوع تجسم خیلی فراتر از اونه که ما تا به حال شنیدیم و تصور کردیم.
تجسم در حقیقت به معنای همون افکاریه که دائما هست ، همون افکاری که با تکرار زیاد تبدیل به باور میشن و بعد در زندگی اتفاق می افتند
همیشه فکر می کردیم تجسم یعنی تصویر سازیه خواسته هامون
و نمی دونستم که تجسم می تونی در ارتباط با یک اتفاق ناخوشایند و منفی هم موثر باشه
الهی شکرت به خاطر درک قوانین
خدایا کمکمون کن تا بتونیم این آگاهی ها رو در زندگی به بهترین شکل ممکن استفاده کنیم و زندگی مون رو اون جوری که دوست داریم خلق کنیم.
پاییز سال1402 بود که به لطف تمرکزی کار کردن روی فایلهای دانلودی، وضعیت مالی ام رو به بهبود بود و احساس میکردم که یواش یواش میتونم وارد یکی از دوره های استاد عزیز بشوم،
خودم براساس بررسی و بازخوردهایی که دوستان تو سایت گذاشته بودن و تاکیدات استاد، دوره عزت نفس رو مد نظر قرار داده بودم چون خیلی از فواید و اثرات مثبت این دوره گفته شده بود،
ولی یه نکته ای هم که بود این مطلب بود که استاد بیان می کردند که برای اینکه متوجه بشوید که چه دوره ای مناسب شخص خودمونه، از خدا هدایت بخواهید و به نشانه ها توجه بکنید، منم اواخر آبان 1402 از خدا هدایت خواستم، یه روز ظهر که از اداره اومدم بیرون و نشستم داخل ماشینم تا برم خونه، توی دلم دوازده قدم تداعی شد، بعد یه حسی بهم گفت ناصر الان برو سایت و نشانه امروز من رو بزن، منم با عجل رفتم تو سایت و زدم نشانه امروز من
همون لحظه با خودم عهد کردم که هر دوره ای بشه ، همون رو تهیه میکنم
یه فایل بالا اومد و زدم به صورت صوتی پلی کرد
استاد سلام و علیک کرد و درباره دوره 12قدم صحبت کردند
یعنی اون لحظه شوکه شدم که خدا چطوری منو داره هدایت میکنه
مو به تنم سیخ شد، از شدت خوشحالی میخواستم فریاد بزنم و اون لحظه طعم خوش هدایت رو باز چشیدم.
بعدش رفتم تو سایت تا ببینم هزینه دوره چقدره
قیمت دوره رو که دیدم خیلی تعجب کردم، چون 12 قدم به صورت قدم به قدم تو سایت بود و هر قدم مجزا بود و قیمت هر قدم کاملا برای من قابل پرداخت بود و اون لحظه با خودم فکر کردم که چرا تا حالا من متوجه این موضوع نشده بودم، اون لحظه یاد صحبت استاد افتادم که همیشه بیان میکردن که برای درک هر آگاهی باید در مدارش قرار بگیریم و من چون تکاملم رو طی نکرده بودم اصلا قیمت دوره 12 قدم رو هم نمیدیدم.
خلاصه تا سر ماه چند روزی وقت داشتم و رفتم سراغ فایلهای معرفی دوره 12 قدم، طی چند روز همه فایلها به جز آخری رو گوش کردم و اوایل آذرماه بود که بهم الهام شد که آخری رو نمیخاد گوش بدی ، برو دوره رو بخر,
منم همون شب قدم 1 رو خریدم و صبح ساعت 4 بیدار شدم و فایل جلسه یک رو گوش کردم و نوشتم
مطالب فایل خیلی برام تازگی داشت و جذاب بود و از اون روز زندگی من وارد فصل جدیدی شد
از اون موقع تلاش کردم طبق آموزشهای استاد جلو برم و نتایج عالی در حوزه های مختلف گرفتم،
مهمترین موفقیت من وارد شدن خدا به زندگیم بود، خدایی که قبلا فقط اسمش تو زندگیم بود، ازش میترسیدم، ارتباط خاصی باهاش نداشتم و اصلا درکش نمیکردم
ولی به لطف این دوره عالی حالا با خدا دوست شدم، ازش کمک و هدایت میخام، بهش میگم عاشقتم دوست دارم
دیگه ازش نمی ترسم و باهاش روز به روز صمیمی تر میشم.
از دیگر اثرات دوره این بوده آرامشی دائمی و لذت بخش رو تجربه میکنم.
اثر و نتیجه بعدی اینکه اطرافم خیلی خلوت شده و تقریبا کسی خونمون نمیاد و مهمونی هم خیلی کم میریم و تو اداره هم تو اتاقم تنهام و حجم کارهام هم خیلی کم شده و این برام یه فرصت عالی هست که بیشتر روی خودم کار کنم
اثر دیگه ای که تو زندگیم به وجود اومده، رها شدنم از عزیزانم هست و دیگه وابستگی ام خیلی کم شده و ترسی هم نسبت به آینده ندارم
الان قدم 6 هستم و البته طی این چند ماه شده که انرژی ام افت کرده، خسته شدم ولی با خودم مدارا کردم، ول نکردم و صبوری کردم و باز به مسیر برگشتم.
از اطراف هم بهم فشار میارن که چرا اینقدر بیخیال شدی، اینهمه بی خیالی رو از کجا میاری و زندگیمون داره فلان میشه و از این حرفها
ولی من به هیچ قیمتی این روشِ زندگی رو رها نمیکنم
چون آرامشی بهم داده که کل عمرم رو در حسرتش گذروندم و حالا دارم با عمق وجودم درکش میکنم،
از آگاهی های ناب دوره بخام بگم اینه که خیلی خالص و متعالی هستند و اگه کسی این آگاهی ها رو حتی فقط بتونه قبول بکنه و درک بکنه، خیلی برکت و نعمت به زندگیش وارد میشه که مهمترینش
احساس آرامش درونیه
آرامشی که هدف و غایت همه انسانهاست و تمام تلاشهای انسانی در هر زمینه ای در نهایت برای رسیدن به آرامشه و نه چیز دیگه ای.
اگه بخام در مورد نتایج و ویژگیهای دوره بگم فکر کنم یه کتاب بتونم بنویسم.
در پایان از استاد عزیزم و خانم شایسته و تیمشون هم از صمیم قلب قدردانی میکنم که با این دوره های عالی و الهی طعم خوش زندگی رو به ما میچشونن و برایشان برکت و نعمت بی نهایت آرزو میکنم.
بنام رب عالمیان، بنام تنها فرمانروا و قدرت کیهان و گیتیبنام خدایی که جهانی رو خلق کرده با قوانین ثابت و بدون تغییرش که هر چی رو میخوایم با درک و استفاده از قوانینش خلق کنیم و بشویم یکی از خلیفه های خدا روی زمین، بشیم خالق زندگی خودمون، خالق خواسته هامون فقط کافیه باورش کنیم کافیه خودمون، لیاقت خودمون این جوهره وجودی ارزشمند خودمون رو باور کنیم، خودمون رو باور کنیم توانایی هایی که بهمون داده رو درک کنیم و باور کنیم و واقعا استاد واقعا کلام تون حقه، درسته که میگین به اندازه ایی که لایق میشویم به اندازه ایی که باورهامون تغییر میکنه، میتونیم خلق کنیم میتونیم بدست بیاوریم.
اکنون که مینویسم تو دستم نتیجه است استاد… آره دقیقا تو دستم. آره کار کرد، آره موفق شدم، آره باورهای هم جهت ساختم با خواسته هام و نتیجه ها داره میاد، دارم آسان تر میشم برای دریافت نعمت ها، دارم حس میکنم که خدا منو بلند کرده و توی ابرام. نمیخوام احساسی بشم اما حس و حال اکنونم پر شده از یک بغض تماشایی، که هی میگم خدایا شکرت، اینه، درستش اینه. همینه، آره من لایقم، آره من خودم با افکار غالبم، با تلاش های ذهنی ام این چیزا رو خلق کردم. اینجانب 20شهریور 1367به دنیا اومدم و امروز میشه روز تولدم و حالا من خیلی دارم بزرگتر و پرقدرت تر میشم، به اندازه ایی که جسارت به خرج دادم به اندازه ایی شجاعت نشان دادم، خدا داره پاداش هاشو یکی یکی نشانم میده، اینقدر از دیشب تا حالا همزمانی رخ داده، اینقدر ردپای خدا و قوانین رو دارم میبینم که فقط میتونم بگم خدایا شکرت برای این قوانین ثابت و بدون خطات.
دیشب سورپرایز شدم اونم چه سورپرایزی، دریافت یک هدیه فوق العاده از همسر عزیز و مهربونم به مناسبت تولدم، یک گوشی موبایل همون رنگ مورد علاقه ام با امکانات فوق العاده، الان دارم با گوشی جدیدم تایپ میکنم، سال هاست من گوشیم رو عوض نکرده بودم قضیه ماشین درب و داغون دنده آرژانتینی استاد برای من، اون گوشی بود. گوشی که نزدیک ده ساله داشتمش. اغلب با لپ تاپ میومدم نه بخاطر تایپ راحت تر، بلکه گوشیم هنگ میکرد و سرعتش جواب نمیداد، اما الان با افتخار میتونم انتخاب کنم هر جا که باشم با هر دوی اونا بیام اینجا و ردپا بزارم، ردپا بخونم. استاد جان من خوشحالم نه برای تولدم، نه برای گوشی بلکه برای اینکه دارم تازه یادمیگیرم چقدر قانون ساده است چقدر داره نتایج میاد وقتی یک کوچولو هماهنگ تر از قبل فقط هدایت ها رو دنبال کردم، و فقط هماهنگ تر با قوانین الله یکتا قدم برداشتم. تازه غیر این همه خبر خوب و نتیجه یک خبر خوب دیگه هم دارم که میتونم بگم مثال خوبی از استفاده کردن نصفه نیمه جلسه دوم قدم دوم هستم. همین موضوع تجسم خلاق، همین موضوعی که اتفاقا داشتم چند روز پیش به واسطه صحبت کردن با داداشم به یاد می آوردم و همزمانی و دیدن عنوان فایل، بازم بهم گفت که راهم درسته و توی خط دریافت الهامات و هدایت ها هستم، فقط باید بیشتر حواسم رو جمع کنم تا بیناتر و شنواتر باشم برای دیدن نشانه ها و قدم برداشتن.
راستی من یکماهی هست دارم از اول دوره 12قدم رو کار میکنم، شاید چراغ خاموشم اما قرار نتایج هام بیاد حرف بزنه که این مدت چراغ خاموش کجا بودم و تمرکزم کجا بوده.
خبر خوب ونتیجه بعدی قبول شدن در مقطع ارشد در گرایشی که میخواستم هست، اونم کجا یکی از دانشگاه های خوبه تهران. خلاصه دانشجوی بهشتی شدم و ثبت نام حضوری و نهایی ام رو همین پریروز رفتم انجام دادم و برای اولین بار اونجا رو هم کشف کردم و تجربه کردم.
استاد داستان من از تجسم کردن نقطه نهایی رو در دوره پارسال قبل کنکور نوشتم و الان خودمو نزدیکتر میبینم به نقطه نهایی و اون تجسم هام. من توی تجسم کردن اصلا خوب نبودم الانم شاید خوب نیستم و خیلی خیلی جای کار و باور کردن داره اما با به یاداوردن اونا خیلی باورم قوی تر شده روی موضوع قدرت ذهن و تجسم و تصویرسازی.
استاد من صحنه ایی رو چندبار تجسم کردم موقع درس خوندن هام که، دارم پشت تریبون با تسلط کامل پایان نامه ام رو ارائه میدم و دفاع میکنم. اون موقع هنوز هیچی نمیدونستم هیچ منبعی، هیچ کتابی، هیچ نتیجه کنکوری هیچی نبود. کنکور دادم و هنوز هم نتایج اولیه هم نیومده بود و خدا هدایتم کرد به یک برنامه ایی که قبلا گفتم و فکر کنم کلیپش هم براتون ایمیل کردم. منتخب شدم و باید ارائه میدادم و اونم کجا دانشگاه تربیت مدرس، اونم کجا جلوی اساتید دانشگاه، اونم کجا سالن دفاع و پشت تریبون باید ارائه میدادم. ببینید هنوز من خبری از نتایج و دانشگاه نبود اما وقتی تو سالن نشسته بودم و منتظر بودم با خودم گفتم ببین فهیمه کجایی، اینا رو خودت خلق کردی، میبینی قانون چقدر درست کار میکنه، چقدر قشنگ هدایتت کرده و تو اینجایی و داری بخشی از تجسم و تصویرسازی نهایی ات رو اینجا خلق میکنی. ببین فهیمه اینا الکی ایجاد نشده فارغ از اینکه نفر چندم بشی تو بردی، ببین اینو خلق کردی و تو میخوای دقایق دیگه جلوی یکسری استاد ارائه بدی. تو بعد سال ها برگشتی به مسیر رشته ی مورد علاقه ات، ببین تو فقط سوت زدی و لذت بردی و خدا خودش دستتو گرفت گفت این فستیوال کلیپدبفرست، خدا هدایتت کرد گفت حتی از فیلم های سفربه دور امریکا الهام بگیر، خدا گفت از امکانات موجودت از توانایی تدوین کردنت استفاده کن و فقط قدم بردار، بقیه اش چی میشه بتوچه، تو فقط برو جلو نترس که تو دانشجو نیستی، نترس که سال ها از این موضوعات دور بودی، نترس که اصلا نمیدونی باید چیکار کنی و چطوری پاورپوینت آماده کنی، نترس به هیچی فکر نکن برو جلو… آره خدا جونم همش رو هم خودت گفتی و من انجام دادم و بندگی تو رو کردم و فقط از کاری که میکردم لذت میبردم. اصلا عشق میکردم وقتی داشتم سرچ میکردم ولی چیزی حالیم نمیشه، آره من فقط تو مسیر علاقه ام قدم برداشتم با عشق با لذت، با توکل با آرامش و شد روزی که منتخب شدم برای ارائه و دیدن بخشی از تجسم هام. و جالبه که بگم نفر اول شدم مقام آوردم و بهم هدیه هم دادند و پول هم ساختم. و بعد چند وقت نتایج اولیه کنکور اومد و مجاز شدم به انتخاب رشته، باز هم فارغ از حرف بقیه دانشجویان و دوستان استعداد درخشان و نخبه در رشته ایی که من شرکت کرده بودم، سعی کردم انتخاب رشته خوبی داشته باشم و نتایج اومد و من الویت ششم رو بعنی دانشگاه شهیدبهشتی تهران قبول شدم.چند روز پیش هم ثبت نام نهایی کردم. اینه قدرت تجسم، اینه وقتی وا بدی بزاری خدا ببردت، اینه یادگرفتن زبان خدا قانون های خدا، اینه شاگردی استاد عباسمنش رو میکنی و همه میگن چطوری و این ما هستیم که میدونیم هیچ قانونی بالاتر از خدا نیست اونه که داره کارای ما رو انجام میده. اون خدایی که قدرت خلق کنندگی به من داده. درسته من دقیق نمیدونستم کدوم دانشگاه رو میخوام من فقط ویژگی هایی که میخوام رو تجربه کنم رو بهش گفتم و قطعا اون خوب میدونه کجا برای من بهتره و قطعا دانشجو بهشتی شدن برای من خوبه و کلی درس و تجربه برام داره. قطعا چطوری رو هم اون مبدونه من فقط سمت خودمو باید خوب انجام بدم اون سمت خودشو خیلی خوب بلده.
خدایا شکرت که منو هربار به خواسته هام نزدیک و نزدیکتر میکنی. خدایا شکرت که تحولی در تولدهای من قرار میدی که نه، فقط بزرگ بشم بلکه رشد کنم و ظرف وجودم بزرگتر بشه، خدایا شکرت برای این گوشی عالی، برای این سایت برای استاد عزیز و گرانقدرم برای مریم بانو شایسته عزیزم، برای دوستان خوبم، برای همه دارایی ها و داشته هایم شکرت، برای این لحظه برای این احساس عمیق قدردانی و سپاسگزاری ام، این احساس عشق در تک تک سلول های بدنم شکرت.
درود و وقت بخیر خدمت دوست فرهیخته مون بخیر و متعالی
تولدتتت مبارکا باشه شهریوری عزیز فهمیمه ی خوشکل و نازنین . امید دارم هر سال بهتر از امسال تولدتتت رو جشن بگیری و از همسر جان کادویی های عالی و زیباتر و قشنگتری بگیری .. گوشی نو مبارک بخوبی و خوشی استفاده کنی میدونم چقدر لذت بخشع چون سال گذشته وقتی گوشی مو عوض کردم خیلی ذوق داشتم و تا الان هم ازش خیلی راضیم خدارو شکر .. مبارکتون باشه ..
فهیمه جونم موفقیت هات در دانشگاه و مسیر رشد و پیشرفت هات هم مبارک باشه
آنجا که گفتی ..
روزی که منتخب شدم برای ارائه و دیدن بخشی از تجسم هام. و جالبه که بگم نفر اول شدم مقام آوردم و بهم هدیه هم دادند و پول هم ساختم. خیلی تحسینت کردم آفرین آفرین برای تمام موفقیت هات واقعا تحسینت می کنم امید وارم پله های ترقی رو تند تند بالا بری و شاد و موفق و سلامت باشی عزیزم
خیلی برات خوشحالم که تو لایق بهترین ها هستی یعنی وقتی موفقیت های بچه های سایت رو میبینم خیلی خوشحال میشم و تحسینتون می کنم خدا رو شکر
بازم تولدتو بهت تبریک میکنم در کنار همسر جان و دیگر عزیزانت شاد و خوشحال موفق باشی
واقعا سپاسگزارم برای کامنت زیبا و پر از عشق و محبتت.واقعا لطف داری، واقعا چقدر عشقی تو آخه… آره میبینی رویا اومدم با نتیجه هام کامنت نوشتم، از شوق و ذوق هایی که از عمل کردن به قانون گرفتم.
این کامنتم نمونه و الگویی برای ذهن خودم شده که ببین فهیمه یک ذره روی تجسم کار کردی چه اتفاقات رو خلق کردی. خلاصه که خوشحالم که نوشتم اونم تازه با گوشی جدیدم. که اونم خودش نتیجه است هم برای من هم برای همسرم، که نقد و براحتی یک گوشی مدل بالا و فوق العاده خریده.
رویا جان واقعا سپاسگزارم از اینکه اینقدر با توجه های قشنگت باعث شدی باز منم مرور کنم.آره میشه از علاقه ات پول دربیاری و یکم این باور برام قوی تر شد که میتونم پژوهشگر باشم و پول هم خلق کنم. خیلی در مورد پول ساختن ترمز دارم خیلی زیاد باید روی خودم کار کنم، اینا تازه شروع ماجراست. تازه یک کوچولو به خودم گفتم لایقم و داره این لیاقت و حس ارزشمندی درونی تر میشه و شده این، اینا تازه شروع ماجرا و اتفاقات فوق العاده است.
خداروشکر که نوشتم، نوشتی:خداروشکر که گفتم گفتی و باز هم باورهای جدیدم رو با این توجه های قشنگ و خوب تغذیه کردم. انشاالله خبر تولد تحول های باشکوه همدیگر رو بشنویم و بشیم شاگردهای خوبه استاد جان که ما هم تمام و کمال به زیبایی و عزتمندانه خالقان زندگی خودمون بشیم.که استادمون رو هم خوشحال کنیم و هی جهان رو گسترش بدیم با خلق کردن ها و رسیدن به هدف هامون. خـــدایــا شــکرت که ما رو خالق آفریدی.
واقعا خیلی خوشحالم برای داشتن این خانواده صمیمی و ارزشمندم، سپاسگزارم برای وجود استادم شما و دوستان و اعضای این خانواده، برای این سایت، واقعا خداروشکر که اینجا هستیم و همچنین نعمت هایی رو داریم.
برات از الله یکتا بههبودهای دائمی رو خواهانم_ارادتمندت با عشق فهیمه
اونجا ک گفتین دوستانی ک در مدار شما نیستن حذف میشن، تنها میشی که رو خودت کار کنی
بخدا قصهی من همینه
من یک تعدادُ آگاهانه حذف کردم و دایره روابطم کمتر کردم و یک تعداد خودش کمتر شده حضورشون در زندگیم
البته من فک میکردم مشکل در منه ، من خیلی اندک گیر شدم چی شده که با هرکی حال نمیکنم، دنبال خدا در افراد هم نیستم فقط رفتارهایی میبینم که با من در تفاوته ، مثلا یک سری بی تفاوتیهای محض
اولش گمانم براین شد شاید توجه کردم رو این، ولی هرچه میگذره من رهاترم، من دیگه نیاز به هیچ توجهایی ندارم، من حتی ماهی دو یا سه بار بهم زنگ میاد،دیگه اصن دوست ندارم زیاد صحبت کنم ، زیاد دلیل بیارم، توضیح بدم ،قانع کنم دوستانو
فقط یک آرامش دور خودم کشیدم، از شبکات اجتماعی به دورم، گه گاهی میرم یک شعر جدید پست میکنم چون گاهی مینویسم
دیگه یوتیوب هست که مصاحبه افراد ببینم
وتسپ زیاد نیستم
به قول شما این شرایط باعث شده بیشتر رو خودم کار کنم، بیشتر تکیه کنم به خدا، بیشتر فرصت برا مطالعه داشته باشم
خیلی ممنون استاد عزیزم که با شنیدن این فایل من به جواب رسیدم
بس که خودمو ملامت میکردم که نازی اصلاح شو
روابط خودتو درست کن
حال من نه حرف بدی، نه کار بدی انجام میدم ولی آنچه راهم میبینم در خور خودم شایسته خودم نمیبینم
همینه ک من تنهایی را انتخاب کردم با تعداد محدودی از کسانی ک واقعن دوستم هستند .
هدایت خدا باعث شد دیگه در خودم دنبال عیب نباشم بدانم مدار من در حال تغییره و طبیعیه که یک سری آدمها حذف بشن از زندگیم و کمک الله، براینکه من رو خودم بیشتر کار کنم
نماز را به پا دارید و زکات را بدهید؛ و هر گونه نیکى که براى خویش از پیش فرستید، آن را نزد خدا باز خواهید یافت؛ آرى، خدا به آنچه مىکنید بیناست.
وااااای خدای من آخه چه جوری باید شکرت رو به جا بیارم… این آیه برای این کامنت فوق العاده است… آره خدای مهربونم هیچ فرکانسی گم نمیشه، فراموش نمیشه…
خدایا فرمون این کامنت نوشتن دست خودت بهم بگو چیا رو باید بنویسم
سلااااااام سلااااام به استاد عزیزم
سلااااام به بانوی پرادایس … ممنونم ازت که این فایل رو با ما به اشتراک گذاشتی… خیلی فوق العاده بود… الهی همیشه قلبت منور به نور خدا باشه
سلااااام به دوستان مدار بهشت
ایتدا نکات این جلسه رو می نویسم و بعد تجربیات حودم با هدایت الله هادی
لایو استاد: استفاده آگاهانه از تجسم خلاق
آگاهی های 12 قدم… سرمایه گذاری روی خودت… قوانین بدون تغییر خداوند
ج 2 قدم 2⬅️ هدایت شدم برم گوشش کنم … اون موقع این دوره ها رو خریدم فقط گوش کردم و اعتراف می کنم در مدارش نبودم و به خاطر همین کارایی برام نداشت و الان هدایتی میرم گوش می کنم و می بینم چقدر فوق العاده است
«موقعیت فعلی من ابدی نیست این حاصل فرکانس های قبلی منه»… در واقع اونایی که خدا رو باور دارن… باور دارن که افکار و کانون توجه شون داره 100% زندگیشون رو خلق می کنه فارغ از عوامل بیرونی… اونایی که باور دارن که شرایط می تونه متحول بشه از تاریکی ها به نور مثل صبحگاه… اینا میان از قدرت تجسم استفاده می کنن
تجسم= فکر کردن به یک موضوع در آینده
همه ما هر روز داریم اینو بارها انجام میدیم… ما باید از این قدرت به نفع خودمون استفاده کنیم… ذهنمون ناخوداگاه تربیت شده برای فکر کردن به ناخواسته ها ، حالا باید با تکرار و تمرین تربیتش کنیم برای اعراض از ناخواسته ها و ایگنور به خواسته ها… یعنی این انرژی رو تبدیل کنیم به نور و خواسته هامون
این کار اولش کار راحتی نیست… ولی با فیلتر کردن ورودی های ذهن، راحت تر میشه و بعد استمرار و استمرار باعث میشه، بشه عادت و بعد بشه جزوی از شخصیت و غرق در انعمت علیهم شدن…
تنها راه رسیدن به خدا⬅️ ثروتمند شدنه
موقعیت فعلی من ابدی نیست این حاصل فرکانس های قبلی منه… پس یعنی می تونم متحولش کنم… پس سرمایه گذاری می کنم روش… استاد: سه شبانه روز افکار توی ذهنم رو تایپ می کردم … گنج و قدرت تضادها که نیروی محرکه است برای حرکت و رشد…
تمرین عملی: یه خبر یا پیامک ناخواسته شنیدی:
1. افراد معمولی⬅️ شروع می کنن به داستان ساختن و ادامه اون صحبت ها و یه فیلم خیلی واضح ازش میسازه… به همین راحتی خودش، بدبختی و ناخواسته خلق می کنه
افکار و باورهای تو، می تونه اون پیامک و خبر رو واقعی کنه … تو این قدرت رو داری که انرژی رو تغییر بدی… مثل تحول شب به روز
2. افرادی که آگاهانه میان از تاریکی اعراض می کنن و ایگنور می کنن اون شرایط رو به سمت خواسته هاشون… و به همین راحتی خوشبختی رو خلق می کنن
پس اون اتفاق (خبر یا پیامک یا هر چیز دیگه) مهم نیست بلکه واکنش افراد به اتفاقِ که نتیجه رو رقم میزنه… این یعنی تو واکنشگرا نیستی بلکه خالقی
نکته: کمال گرا نباش… در جهان مادی صفر و یک نداریم بلکه طیفی از این دوتاست …. اگر توجه ات به تاریکی رفت مثل داود و سلیمان سریع توبه کن و برگرد به نور و ایگنور کن … تکاملی باید این مهارت رو یاد گرفت
استاد جاااانم وقتی منم 25 خرداد خبر تضاد همسرم رو شنیدم، به فضل خدا اون لحظه تونستم افکارم رو کنترل کنم و الماس هایی رو از این ناخواسته استخراج کردم که الان چراغی برای ادامه راهم که در کامنت های قبلیم بهش اشاره کردم
==================================
وقتی میام داستان خلق بچه ها رو می خونم یعنی دارم ورودی های خوب میدم به ذهنم
استاد با همین قدرت، شرایط الانش رو خلق کرد… اون موقع که نون نداشت بخوره، فهمید که این شرایط ابدی نیست و می تونه متحول کنه و اون موقع میومد آگاهانه با کلام و نوشتن، به خواسته هاش مثل آروی فکر می کرد و احساسش رو تجربه می کرد و میرفت عکس هاش رو سرچ می کرد و پیدا می کرد…
شرایط زندگی⬅️ یه خونه تو دل طبیعت… مرغ و خروس… گاو و گوسفند… گوجه و خیار …
من هم می تونم خواسته هام رو خلق کنم چون این قدرت رو خدا به همه آدم ها داده … به شرط اینکه همون قدر جدیت در فیلتر کردن ورودی هام و آگاهانه عمل کردن داشته باشم
استاد جااااانم بزار بگم از حاصل این تمرکز لیزری روی خودم
ما اول هدایت شدیم رفتیم زنجان خونه مادرم… اونحا هم با اینکه تو جمع بودم ولی احساس تنهایی می کردم چون جنس حرفای هیچ کس رو نمی فهمیدم و خداروشکر اطرافیان هم در حضور من حرفای نامربوط نمیزدن … ولی استاد همش لذت میبردم حتی اگه تنها بودم… و بعد هدایت شدیم رفتیم شمال… کجا؟؟ سراگاه… استاد تو این یکماه تمرکز روی سایت و سریال زندگی در بهشت … همشون رو در این سفر تجربه کردم… می دونم که باورتون میشه… تجربه بودن در کلبه روی آب و تا چشم کار می کنه سرسبزی و جنگل و صدای کلی پرنده… صدای شنا کردن ماهی ها…صدای مرغابی ها و غوها و اردک ها و مرغ و خروس ها… صدای خر… کلبه ای که روی آب بود و روبه روش سرسبزی و رقص آب و پشت سرش دشتی پر از زیبایی و کلی اسب و گاو … اصلاً استاد خیلی محشر بووووود... هر لحظه می گفتم نوش جونت استاد که چقدر این فضا لذت بخشه… یک ماه تمرکز باعث خلق این تجربه شد که تمرکز چندین ساله ی شما باید بشه پرادایس…خیلی زیبا بود… چه مردم بی نظیری داشت استاد … چقدر فوق العاده بودن… چقدر مهربون بودن… و بعد کاملاً هدایتی، هدایت شدیم به روستای قروق در سراگاه تالش… من و بچه ها رفتیم غرق در نور دریا شدیم و همسرم به خاطر شرایطش نتونست بیاد و همون ساحل تقریبا جنگلی اونجا نشست و با فروشنده ای که اونحا خوراکی و چای می فروخت مشغول صحبت شده بود و هدایت شدیم به خونه ی ایشون که بازم فضای پرادایس بود البته منهای دریاچه… پر از مرغ و خروس… کبوتر… اردک… غاز… استاد اون صحنه هایی که شما در رو باز می کردید اونا می افتادن دنبالتون دنبال غذا، همه اونا رو تجربه کردم… وااااای که چقدر لذت بخش بود… چه بو و عطری بود… کلی درخت های میوه بود… کلی فراوانی… استاد فرکانس های تمرکزی یک ماهه اینا رو برام خلق کرد… اگه من همین مسیر رو ادامه بدم خدا می دونه فقط خدا می دونه قرار چه چیزایی رو خلق کنم… اصلا دوست نداشتم بخوابم… فقط دوست داشتم ببینم … بو کنم… لمسش کنم… و به برکت قانون سلامتی هم از خوردن محصولات گیاهی و کلی دردسرهاش، رها بودم… فقط لذت بود و لذت… و بعد وقتی هوا تاریک شد خوابیدم و به محض روشن شدن هوا بیدار شدم و باز رفتم تا چشمام و گوشام، فقط زیبایی ببینه… اصلاً دوست نداشتم برگردم… خیلی تجربه های بی نظیری بود…
آره سارای عزیزم قانون داره کار می کنه… وقتی از تجربه هام اومدم برای اطرافیان تعریف کردم، اونا گفتن ای کاش ما هم می اومدیم… ولی همین قانون اجازه نداد اونا بیان تجربه کنن... و به قول آیه ابتدای این کامنت، من فرکانس های این تجربه رو ارسال کرده بودم و حالا داشتم تجربه می کردم…
استاد این سفری که رفتم و تجربه کردم فقط ایمانم رو به ادامه مسیر افزونتر کرد … الهی میلیون ها بار شکر… خلق می کنم اون رابطهی رویایی که لایقش هستم رو … خدایا بدون هیچ کویری فرمون خلق این رابطه رو میدم دست تو که مافوق تصورم خلق می کنی مثل این سفر رویایی…
=================================
نشونه ها رو ببین که هر بار اوضاع داره بهتر میشه… ناامید نشو… کاری به بقیه نداشته باش… خیلیا اینا رو باور ندارن… حتی نمی تونن بهش فکر کنن چه برسه که عمل کنن… نگران افراد سمی اطرافت نباش چرا که وقتی تو داری روی خودت کار می کنی، آدمای اطرافت تغییر می کنن … یه عالمه آدم از زندگیت میرن بیرون و احتمالاً خیلی سرت خلوت میشه و شاید یه مدتی تنها باشی… این تنهایی خبر خوبیه و نشونه اینکه قانون داره کار می کنه… پس لذت ببر از این تنهایی و از این فرصت… با خودت در مورد خواسته هات حرف بزن این قدرت تجسم رو خیلی میبره بالا و کمک می کنه از این شرایط بیای بیرون و فرکانس خواسته ها رو ارسال کنی و وقتی این فرکانس ها تقویت شد و به ثبات رسید، بوووووم بووووم میرسه از راه همون خواسته ها و فراتر از حد تصورت… این قانونه هم مداری که نمی تونه کار نکنه… پس دنبال افراد همفرکانس نباش اگه این قانون درسته، پس افراد مناسب رو میاره تو زندگیت…
استاد عزیزم منم تو این سفر به زنجان، وقتی قرار ملاقات با دوستام اوکی شد و رفتم و دیدمشون، اونا همون آدم ها بودن ولی من خیلی تغییر کرده بودم و دیگه جنس حرفاشون رو نمی فهمیدم و تنها چیزی که باعث شد از اون ملاقات لذت ببرم، خاطرات دوران دبیرستان بود که برام مرور شد و کلی خندیدم… وگرنه مثل آدم های دو تا سیاره بودیم… و خیلی زود خواستم که تموم بشه و برگردم!!…. من همونی بودم که از این جلسات سیر نمیشدم… اونا اصرار می کردن که چند ساعت دیگه بمونیم ولی من گفتم باید با بچه ها برم خرید و بیشتر از این نمی تونم بمونم…و تو راه و قبل خواب غرق در سپاسگزاری خداوند بودم که منو هدایت کرد وگرنه معلوم نبود وضعیت من چه جوری بود و بعد بابت اون تضاد آذر 99 که استارت تغییر من بود کلی خدا رو شکر کردم…
قدرت عوامل بیرونی= صفر
قدرت خودم با کانون توجه ام=100%
خدایا من هم تو رومی خوام هم خرما رو می خوام… آره طبیعیش اینه اگه در مسیر نور باشم پکیجی از خوشبختی رو با هم دارم… شغل لذت بخش می خوام … زوج موحدی که بوی تو رو بده، می خواااام… شرایط مالی و آزادی مالی و مکانی و زمانی رو می خواااام… توحید و زندگی هدایتی رو می خوااااام… دوستان و افراد موحد و هم مدار رو می خوااااام… سلامتی و تناسب اندام در بهترین حالتش رو می خوااااام… خلاصه مثل سلیمان همه چی رو با هم می خوام…. با هم…
و یه خبر خوب دیگه اینکه این سفر به شمال با اینکه از لحاظ مالی صفر تا صدش با من بود، موقع خرج کردن پول حالم بد نمیشد و این نشون دهنده رشد منه…. خدایا شکرت… ثروتمند شدن، معنوی ترین کار دنیاست… چقدر لذت بخشه که پول داشته باشی و خرج کنی و خواسته های خودت و عزیزانت رو خلق کنی… خدایا هزاران بار شکرت
بیستم شهریور مبااااارک… فردای برگشت از سفرمون به شمال رویایی
باور به اینکه با افکارمان ،با افکارمان ، با افکارمان شرایط فعلی را میتوانیم تغییر دهیم این اصلی ترین و ریشه ای ترین باوره. دی امسال 8 سال از حضورم در سایت میگذره و هیچ وقت اندازه ی 9 ماه گذشته جمله ی اول برایم جا نیفتاده بود. با همه ی تلاشی که کرده بودم هیچی نداشتم از نظر مالی. میتونید تصور کنید که چه احساسیه.
ولی باور داشتم که سطلم سوراخه و موانعی در ذهنم هست که نمیتوانم چیزی بدست بیارم. فایلهای معرفی دوره ی ارزشمندی و لیاقت را هی میشنیدم و فکر میکردم بهشون. دیدم خب من اساس باورهام در این مورد درست چیده نشده و فونداسیون ذهنیم سسته. یعنی اصلا احساس لیاقت راجع به داشتن یک وسیله مثل هولدر گوشی یا رسیدن به یک عدد مناسب از پتانسیل های وجودی ام ته ذهنم مطلوب نیست. زیبا نیست. موجه نیست. یا اگر فلان چیز را میخواهم باز برای لیاقت خودم نمیخوام برای اینه که بعدا با یه عده ای سهیم بشم که ته تهش تنها نباشم توی دنیا و دورم شلوغ باشه. یک فایل دارن استاد به نام (مفهوم فرکانس و چگونگی تنظیم آن) چندین بار شنیدم ، نشستم یه سری جمله نوشتم با صدای خودم ضبط کردم.گفتم امتحان میکنم اگه جواب داد که چه بهتر جواب نداد چیزی رو از دست ندادم. بهمن 1402شروع کردم و به دو هفته نرسید که دیدم درآمدم بهتر شد. اسفند دوباره به روز رسانی کردم و ادامه دادم. فروردین یه سری جدید نوشتم. به میزانی که این تلاش ذهنی را ادامه میدهم تا امروز نتیجه گرفتم. امید به شدن در ذهنم جوانه زد و میخوام درست آبیاریش کنم چون رویاهامو خیلی دوست دارم. قانون خیلی ساده س و بخاطر همین ما سخت باورش میکنیم. استاد در دوره عزت نفس یک جلسه را به تجسم اختصاص داده اند. با شنیدن این فایل بهتر آنرا درک کردم.قدرت ذهن، انرژی، ابدی نبودن شرایط فعلی و توانایی ایجاد تغییر با آسانی.هدایت کردن انرژی فکری به مسیر درست، چقدر این فایل آگاهی دهنده و تأمل برانگیز است. خدایا هدایت و حمایتم کن در همه حال.
چقدر با این لایو استاد حال دلم احساسی و بارانی شد و گفتم که خداجووونم تو چقدر خوبی که من رو هدایت کردی به این مسیر پر از برکت ونعمت وآگاهی..و یهویی این شعر رو زمزمه کردم..
در سمتِ توام دلم باران
دستم باران دهانم باران چشمم باران
روزم را با بندگی تو پاگشا میکنم
هر اذانی که می وزد پنجره ها باز میشوند
یاد تو پوران میکند هر اسم تورا که صدا میزنم
ماه در دهانم هزار تکه میشود کاش من همه بودم
با همه دهان ها تو را صدا میزدم
کفش های ماه را به پا کرده ام دوباره عازم تو ام
تا بوی زلف یار در آبادی من است
هر لب که خنده ای کند از شادی من است
زندگی با توست زندگی همین حالاست
خدایا اونقدر بهم رزق وثروت بی حساب بده که بتوانم با صدای بلند از یکتاپرستی و توحید حرف بزنم وصدات بزنم و هرروزم رو با عشق وبندگی تو شروع کنم.
صبح به محض بیدار شدن .هدایت شدم دوباره این فایل رو نگاه کنم…
استاد میگه،،. تنها راه رسیدن به خدا ثروتمند شدن هست.
خدایا شکرت که قدرت تغییر زندگیم در دست من هست.خودم خالق زندگیم هستم..
اگه میخوام که شرایط زندگیم هرروز بهتر و بهتر بشه..باید آگاهانه افکارم رو مدیریت کنم..و ورودی های خوب به ذهنم بده.
ومهترین باور.
ثروتمند شدن معنوی ترین کار دنیاست..
با تعهد وتمرکز وتجسم …و دیدن هرروزه ی نعمتهاوشکرگزاری کردن..
با تغییر افکارم به راحتی میتوانم زندگیم را تغییر دهم.
تنها کار من
در لحظه زندگی کردن وحال خوب ولذت بردن هست.
که حال خوب داشتن و کنترل ذهن با تکرار و تمرین و ممارست اتفاق می افته…رشد تکاملی..
هرچقدر بیشتر جدی بگیرم بهتر عمل میکنم و نتایج بزرگتری رو خلق میکنممممم.
سلام استاد عزیززم ومریم جان واقعا شایسته
وهمه دوستان عزیزم در مسیر نور و رحمت وهدایت الهی
خدارا شکر میکنم که چنین قدرتهای خارق العاده ای به ما داده
قدرت تجسم قدرت خلق زندگی خودمون
واستاد الهی ای که اومده وبه طور واضح این قدرت ها روبه ما اموزش میده تا بتونیم ازشون درست استفاده کنیم و زیبا وبه دلخواهمون زندگیمونو بسازیم خدایا شکرت
استاد من ادمیم که هرجا باشم بعد یه مدت کوتاهی خسته میشم وبرام تکراری میشه ودیگه هیجان نداره(استاد خیلی خوشحالم که این اخلاقم مثل شماست )
حدود 8-9سالیه که به این شهر اومدیم سال اول به هرجا نگاه میکردم تمام وجودم پر از شادی وشعف میشد انگار درختها گلها ساختمونها جاده ها همه وهمه دارن باهام حرف میزنند وبه روم میخندند ومنم ناخوداگاه تحسین میکردمو ذوق میکردم(استاد جان اون موقع به قانون اگاه نبودم بگذریم که چقدر به این حس من که ذوق میکردم مثل بچه ها ویا دستهامو مثل ژاپنی ها وحالت تعظیمشون روی سینم میزاشتم ویا از ذوق از ته دل میخندیدم ….مسخرم میکردن یا تو ذوقم میزدن طوری که اشکم در میاومد)
اما بعد مدتی همه چی عادی شد با انکه الان اگاهانه زیبایی ها رو میبینمو تحسین میکنم ولی اون اوائل حسش فرق میکرد استاد الانم دقت که میکنم میبینم اکثر اوقات خودمو تو یه کشور دیگه میبینم با تمام زیباییها ودر حال پیاده رویم تو طبیعت زیبا وبا خودم تکرار میکنم میرم مطمئنم میرم در اصل وقتی
این کلماتو که ناخوداگاه تکرار میکنم یه ان به خودم میام ومتوجه افکارم میشم
من همیشه دوست داشتم زبانم خوب باشه که هر جا رفتم بتونم راحت ارتباط برقرار کننم وچون تعیین نکردم کجا رو میخوام وفقط از خدا خواستم هرجا ازادو راحت وشاد وخوشبخت وسلامت باشم خودش منو اونجا هدایت کنه.
واز اونجایی که ترک زبانم وکشور ترکیه. رو دوست دارم خیلی سعی کردم زبانشونو درست یاد بگیرم وفیلمهایی با زبان اصلی ببینم تا مسلط بشم .
ولی یه عشق وعلاقه خاصی به زبان انگلیسی دارم واین همه سال از ترس اینکه یاد نگیرم یا چون تو محیط نیستم فراموش میکنم وهزار تا دلیل دیگه که ذهن میاورد ومانع از رفتنم به کلاسهای زبان میشد
حالا اتفاق جالبی که افتاد ومنو هدایت کرد که حتما باید زبان یاد بگیرم.
استاد ماه پیش پسرم صدام کرد ماما این فایل استادو ببین خیلی جالبه دقیقا نمی دونم کدوم قسمت بود ولی شما مهمان داشتین یه خانم سیاهپوست بود ویه خانم واقایی که اقاهه ایرانی بود وخانمش معلم مایک بوده تو اون قسمت که شما صحبت میکردین واقعا خیلی فشار ذهنی شدیدی داشتم که ببین اگه زبان بلد بودی حالا میدونستی چی میگن البته من تو تمام فایلها که متوجه نمیشدم همینطور ناراحت میشدم ولی ترسها خیلی قوی تر بودن که من بخوام برم تو دلشون
خلاصه بعد این فایل یه حس درخواست عجیبی در من شکل گرفت اومدم از خدا هدایت خواستم وتونشانه روزانم دقیقا کامنت یکی از دوستانو دیدم که خیلی واضح میگفت باید بری زبان ونقاشی یاد بگیری اخه نقاشی رو هم خیلی دوست دارم میتونم بگم دیوانه وار ومدتهاست انروز وفردا میکنم .
استاد اصلا اینقدر این نشونه واضح بود که جای هیچ بهانه ای نمیموند وتا شب مدام تواین فکر بودم و خوابیدم نمیدونم چه خوابی میدیدم فقط یه لحظه متوجه شدم دارم یه کلمه رو هی تکرار میکنم مثل اینکه بخوام حفظش کنما طوری که کلافه شدم وجالبه چشمو باز کردم گوشیمو برداشتم ببینم این کلمه هونی به فارسی چیمی
شه وسرچ کردم دیدم میشه عسل .تعبیرشو نمیدونم چیه و لی به نظر خودم شاید چون من تو فکر زبان انگلیسی بودم خواسته به من بگه مثل عسل شیرینه
واین هدایت وراهنمایی خدای بی نظیرم باعث شد من برم ثبت نام کنم وکلاسمو شروع کنم دیروز جلسه دوم بود ومن که قبلا خیلی استرس داشتم دیروز کلی باذوق وشوق رفتم کلاس وخیلی لذت بردم از اینکه خیلی نکات رو من بلد بودم برام یاداوری شد.
ومطمئنم تا چشم به هم بزنم من میتونم مسلط بشم وراحت صحبت کنم وبه هرجایی که دلم خواست وخدا جونم هدایت کرد برم وراحت ارتباط برقرار کنم و مشکلی نداشته باشم
ومطمئنم این هدایت شروع اولین قدم مهاجرت بزرگ زندگیمه که خدای عزیزم برام رقم زده همون مهاجرتی که بعد هر مهاجرت کوچیکم همیشه گفتم البته خدا به دلم انداخته که اینها هر کدوم قدمهایی هستن برای اماده ومحکم شدن ودور شدن از وابستگیهاو قوی تر شدن برای مهاجرتی بزرگ که دستان خدا رو باز گذاشتم تا به لطف وکرم واگاهی خودش منو هرجا دلش خواست ببره ومنم با افتخار تسلیمم هر چی بگه ومن انجام بدم اصلا عاشق هدایتهاشم همیشه میگم خدا جونم طوری هدایت کن که من متوجه بشم ودرکش کنم وبهش عمل کنم لذت میبرم وقتی هدایتو حس میکنم میگم چشم انجام میدم تو فقط ارتباطو قطع نکن من عاشق عمل به دستوراتم وبا تمام وجود انجامش میدم بعد به خودم افتخار میکنم که چقدر خدا هوامو داره .
استاد جان انشالله یه روز بیام از نتایجم از عمل به هدایتم وتسط به زبان وبعدشم مهاجرتم که اونم دعوت خدای عزیزم به بهترین مکان الهی باشه بگم.
درپناه خدای یکتا ی عزیزم شاد سالم ثروتمند وسعادتمند در دوجهان باشیم همه دوستان واستاد عزیزم.
چیه
سلام استاد عزیزم.
خداروشکر میکنم با شما استاد عزیزم در اینمسیر همراه هستم.
استاد موضوعی که میخواستم بگم اینه که چقدر عالی خداوند مرا هدایت کرد به سمت این فایل.
چند وقتی بود درگیر یک کاری بودم و به نشانه ها باز توجه نکردم.
فکر کردم اگر بایستم و مسائل را حل کنم، اینجوری پاداش میگیرم.
اما به اصلی ترین قانون، یعنی قانون تکامل دقت نکردم و بهایش را پرداخت کردم.
دوست داشتم امروز از نتایج عالی مالی ام با شما صحبت کنم. ولی خداروشکر یک تجربه عالی بدست آوردم.
چند روز پیش داشتم یکی از فایلهای دانلودی را گوش میدادم و خداروشکر میکردم که ببین چه انسان با شخصیتی.
اصلا آدمی نیست که کم کار بذاره حتی توی فایلهای دانلودی.
استاد چقدر عالیِ این قدرت تجسم.
خداروشکر میکنم.
استاد من خودم دوتا مورد مثال دارم که خوب تونستم تجسم کنم و خوب نتیجه گرفتم.
1. همسرم.
2. سلامتی و سایز های فعلی ام که به لطف قانون سلامتی به این نتایج رسیدم.
استاد من خدایی خیلی خوب میتونم تجسم کنم.
اما متاسفانه معمولا توی جای مناسب از اون استفاده نمیکنم.
این استفاده نکردنم، به ضررم تمام شده.
ولی استاد من به جرات میتونم بگم، با استفاده از دوره های شماست که تونستم نوی مدت زمان خیلی کمتری ذهنم را کنترل کنم.
من مسئولیت اشتباهم را پذیرفتم و البته اینبار یکم به خودم سخت گرفتم ولی خیلی سریع به خودم گفتم اشکالی نداره توی کارهای بعدی:
1. تکامل خودم را در نظر میگیرم. (یعنی میبینم قبلا چنین کارهایی انجام داده ام یا نه؟!)
2. هر کاری که دیدم طرف گفت من خیییییلییییی عجله دارم را؛ نکنم! این دقیقا مصداق همون موضوعی هست که شما میگفتید اگر طرف گفت الان اگر بخری فرصت عالی ای هست و بعد دیگه نیست و نمیشه…
خداروشکر که چقدر میتونه زندگی عالی بشه.
و خداروشکر که فرصت ها هرروز بیشتر و بیشتر میشه.
بینهایت سپاسگزارم که این فایل عالی را در این زمان مناسب بر روی سایت قرار دادید. آنهم بعد از 5 سال!
عاشقتونم.
ان شاءالله هرکجا هستید در پناه رب العالمین شاد، سالم، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
به نام خداوند بخشنده و بخشایشگر
سلام استاد مهربونم سلام مریم خانوم عزیز و دوست داشتنی
چقدر خوشحال شدم این فایلو دیدم روی سایت،فکر کنم این لایو رو من یک بار تو تلگرامتونو دیده بودم
و همون موقع یادمه اون فرکانس جدیت شما در مورد باور به قانون و درکی که از قانون داشتینو حس کردم و دریافت کردم ،
و اولین کاری که کردم فیل صوتیش رو دانلود کردم و گذاشتم تو پوشه ی قدم دوم،
چون خیلی مهم بود و خیلی بیشتر الان میفهممش و درکش میکنم و تایید میکنم استاد حرفاتون رو،
استاد من این فرکانس رو از شما دریافت میکنم همیشه که اصلا شما نمیییتونید دروغ بگید نمیییتونید ادا در بیارید و خودتون نباشید،
و چقدر استاد کیف میکنم و سپاسگذارم که خداوند منو هدایت کرد به این مسیر و با یک استادی که خیلی راااحت خیلی صافو پوست کنده به یاد من بیاره قوانین جهان رو،
استاد جانم من قبل از آشنایی با شما هم بارها و بارها منقلب میشدم از کارهایی که برام میکرد از درخواست های که ازش سر نماز میکردم و بعد اجابت میکرد،
ولی خب خیلی عوامل بیرونی رو هم من دخیل میدونستم توی اجابت درخواست هام
مثلا اینکه روضه بری خیلی شاد نباشی تو محرم اصلا نخندی ناراحت باشی حتما بعد از نماز زیارت عاشورا بخونی حتما تو سر خودت بزنی برای اتفاقاتی که برای اماما افتاده، درسته خیلی احساس خوبی هم بعضی موقع ها میگرفتم از این موضوعات
اما شرمنده ی خدای خودم هستم که مشرک بودم،
یعنی من باور داشتم که کاراهام راحت انجام میشه همه دوستم دارن همه بهم محبت میکنن یا مثلا روزیم میرسه،اما به قول قرآن شریک هم برای خدا قائل بودم چون هزاراااان بار شنیده بودم که اگر میخوای خدا درخواست هات رو بپذیره باید نماز بخونی باید نذر کنی باید بری تو امام زاده تو حرم اماما اون جاست که خدا جوابتو میده اگر این کار زشتو انجام ندی خدا شاید دلش رحم بیاد یه ذره بهت کمک کنه و و و هزاران باور مذهبیه دیگه
که چقدر به قول شما چنگ زدیم به صورت خودمون و بعد نشستیم گریه کردیم،
اما خدارو و صددددد هزار مرتبه شکر که خداوند بزرگ و بلند مرتبه
من و شما و همه ی بچه های سایت رو هدایت کرده
به خدا که ما هدایت شده هستیم،
استاد جونم چرا نامید بشیم؟!
مگه کم قانون جواب داده برامون؟!
مگه کم خداوند وهاب دل هارو برامون نرم کرده ؟!
مگه کم به افکارمون پاسخ داده و چیزهایی که با تمرین ستاره قطبی ازش خواستیم برامون به وجود آورده؟!
خدارو شکر میکنم که الان تو این لحظه به این درک رسیدم که کل اتفاقات زندگیم داره توسط خودم رقم میخوره و نه به خاطر عوامل بیرونی نه به خاطر پدرم نه به خاطر مادرم نه به خاطر دوستانم نه به خاطر جامعه نه به خاطر رییس جمهور نه به خاطر کمبود نعمت ها نه به خاطر هیییچ عامل بیرونی دیگه ،
فقط و فقط من هستم من بودم که شرایط رو برای خودم رقم زدم،
دقیییقا خود من تو شرایطی که الان هستم رو خودم خلقش کردم،هرچی که هست،چه اون چیز هایی که دوستشون دارم چه دوستشون ندارم،
خودم با افکارم بهشون دامن زدم ،خودم با افکارم تجسمشون کردم و خلقشون کردم چه خوب چه بد،
اگر پدر من با من رفتار نامناسبی داره یا داشته خودم خلقش کردم خودم هزار بار تو ذهنم فکر کردم که الان بابام میاد و این برخورد رو باهام میکنه یا هزار بار کلامی در موردش صحبت کردم خودم خودم خودم،
آره ناآگاهنه بوده،
اما انصافا الان هم ما این قانون رو میدونیمش خیلی جاها برامون سخته که بهش عمل کنیم اما با تمرین شدنییه به خدا
به اندازه ای که بتونیم ذهنمون رو کنترل کنیم و جهتش بدیم به سمتی که میخوایم،
اون چیزی که میخوایم خلق میشه،
درسته من خودم قبلا وقتی یه اتفاقی برام میفتاد و همین الآنشم هست نمیگم دیگه نیست،
واکنش نشون میدادیم به اون اتفاق،
اگه خوب بود خوشحال میشدیم اگر بد بود غمگین میشدیم و تو سر خودمون میزدیم و کلی حال خودمون رو خراب میکردیم و برامون هم عجیب بوده که چرا اون اتفاقها تکرار میشده برامون تو زندگیمون هر چند وقت یکبار
چون به آنچه که توجه میکنی از همون بیشترو بیشتر وارد زندگیت میکنی
ما یه ورودی رو دریافت کردیم بعد طبق قانون جهان در دنیای مادی خلق شده و ما بهش برخورد کردیم و دیدیمش بعد تاییدش کردیم حالا اگر مثبت بوده تایید مثبت و خوشحالی ( که حتی خیلی از لطف های خداوند رو هم خیلی از دلیل اتفاقات خوب رو هم که به خاطر احساس خوبمون و افکار قدرتمند کنندمون رخ داده، فکر کردیم شانسی بوده یا لیاقتشو نداریم یا حول کردیم فکر کردیم تموم میشه یا حرص زدیم و اون نعمت هم از زندگیمون رفته)
و اگر اتفاقی بوده که دوستش نداشتیم بابتش عصبانی شدیم حرص خوردیم احساسمون بد شده،
و این روند به صورت یک سیکل تکراری ادامه پیدا کرده و تبدیل شده به شاکله ی اصلی باورهای ما ،
و باورهای ما هستن که نتایج تکراری و پایدار رو برای ما رقم میزنن،
اما به لطف خدای مهربانم به لطف خدای قدرتمندم ،پیامبری رو برای زمانه ی ما آماده کرد که افرادی که آماده هستن و ازش درخواست کردن که خدارو بشناسند و بیشتر باورش کنن مستقیم هدایت کنه به سمتش تا به خواستمون برسن تا آگاهانه زندگشونو در دست بگیرند و خلق کنن،
و من هزاران بار هم از خود خدا هم از دستش سید حسین عباس منش سپاسگذاری کردم و میکنم و خواهم کرد،
استاد جونم میخواستم اینو بگم ما امیدی چرا؟!
با کار کردن روی دوره ها و نتایج گرفتن،
اینقدر ایمانم قوی شده که من به هر خواسته ای داشته باشم میتونم برسم و خداوند در هر مسیری که قدم بگذارم هدایتم میکنه که دارم تمووووم برنامه هامو میچینم که فقط و فقط به صورت تمرکزی در مسیر علایقم حرکت کنم و هر روز روی بهبود خودم توانایی هام سرمایه گذاری کنم،
چون دیدم که توی سه سال گذشته هرچی خواستم شد،
یه جاهایی هم که تضادها اومده بودن که به من کمک کنند برای قدم بعدی ،من درگیر تضاد شدم و نتونستم بیام به جای اینکه روی تضاد تمرکز کنم،خواسته ای که در دلم شکل گرفته بود رو تو ذهنم تجسم کنم و اجازه بدم خداوند برام خلقش کنه،
ولی خدارو شکر،
الان تو موقعیتی هستم که کمتر از حرف آدم ها تاثیر میگیرم،چون میتونم بگم یک مقدار باورهام قوی تر شده،اعتمادم به خداوند بیشتر شده،
یعنی واقعا یه جاهایی یه حرفهای از دیگران میشنونم یا یه رفتارهایی از دیگران و البته خودم میبینم که واقعا افسوس میخورم که چرا ما به همه قدرت میدیم الا اون کسی که مارو خلق کرده این جهان رو خلق کرده؟!
و برای همین سعی میکنم ضد اون حرفها و صحبت ها و رفتارها حالا چه خودم چه دیگران فکر کنم حرکت کنم و عمل کنم،
واقعا برای انجام هرکاری کافیه که از خودمون سوال بپرسیم که چرا من دارم این کارو انجام میدم چرا میخوام فلان کارو انجام بدم و خدای مهربون درونمون به سوالات پاسخ میده و متوجه میشیم که ریشش از کجا آب میخوره و بعد میتونیم با پیدا کردن الگو ها و دلیل ها و منطق ها برای ذهنمون از زندگی خودمون و دیگران بیایم کد جدید رو جایگزین کنیم و به سمتش حرکت کنیم و بعد میبینیم که داریم تحربش میکنیم،
استاد جان دقیقا حرف شما درسته،
تا وقتی نعمتی تو زندگیت نباشه ثروتی نباشه واقعا کدوم خدا؟! خدا کجا بود؟! اگر خدا بود که وضع این نبود،
و از وقتی شروع میکنی خدارو باور کردن از وقتی سعی میکنی با ترسهات مقابله کنی و غمگین نباشی به خاطر شرایط و اتفاقات گذشتت که نتیجش احساس خوبه اونوقته که در مسیر درست قرار گرفتی و خداوند داره هدایتت میکنه به مسیر های بهتر و شرایط بهتر ،
و هر بار نعمتی وارد زندگیمون میشه عاشقانه سپاسگذارش باشیم و هر بار به خودمون بگیم که اینو با قدرتی که خدا بهم داده خلقش کردم پس چیزهای دیگه رو هم که میخوام خلقش میکنم،
و وقتی نعمت های بیشتری دریافت میکنی و البته در کنترل ذهن هم مهارت بیشتری پیدا میکنی،سپاسگذار تر میشی عاشق تر میشی مهربان تر میشی بخشنده تر میشی و غرق میشی در رابطهی خودت با خدای خودت باهاش عشق بازی میکنی بدون اینکه نگران مخارجت باشی بدون اینکه نگران قسطو بدهکاری باشی ،باهاش صحبت میکنی و اشششک میریزی لذت میبری از این دنیایی که در اختیارمون گذاشته،
وای خدای من
حتی بودن در چنین فضایی که من بتونم این صحبت هارو توش بنویسم حتی تو رویاهامم نمیگنجید
چه ساعت هایی که با خدا عشق بازی کردم اما نتونستم حسو حالم رو با دیگران به اشتراک بگذارم چون بقیه نمیفهمیدم مسخرم میکردن،و فقط در درون خودم باهاش عشق بازی میکردم و میدیدم که چطور در بیرون از خودم همه بهم عشق میورزن چطور دوستم دارن چطور کارهام راحت انجام میشه و اینا همه خودش بودن خود خود خدا بودن که تو زندگیم میومدن و بهم عشق میورزیدن و بهم کمک میکردم و خوشحالم میکردن،
و خوشحالم خوشحالم که برای سالها سر تایم دقیق به عبادت خدا برمیخیزدم و باهاش عشق بازی میکردم،درسته شرک هم توش بود،اما اون هدایتم کرد
دید تلاش های منو که برای نزدیکی به خودش انجام میدادم
دید تلاش های منو برای اینکه رفتار بهتری با انسان ها داشته باشم با مادرم به پدرم با خواهرم با برادرم با دوستان با اساتیدم
دید تلاش های منو وقتی که شرایط و فرصت های به وجود میومد که به راحتی میتونستم مسیر غلط و اشتباه رو برم اما انجام نمیدادم چون ریشش از ترس میومد و کسی که خداوند رو قبول داره مگه درسته که از آدم ها و شرایط بترسه؟؟
و میدیم که وقتی نمیترسم و کار درست رو انجام میدم خداوند به شکلی به من کمک کرده که از مهلکه بیرون بیام،
دید تلاش های منو وقتی که عاشقانه سعی میکردم کلامش توی قرآن رو بفهمم و اعراض کنم از چرتو پرتای بقیه که تو مسجدو مکان های مذهبی میگفتن،
و اون هدایتم کرد ،
آره خدا تلاشهای تک تک منو شمارو دیده و وقتی آماده شدیم وقتی سربلند از آزمون های گذشته بیرون اومدیم اونوقت مارو هدایت کرد به این مکان و فضا،
آره کار خدای ما هدایت کردنه عاشقانست به سمت خواسته هامون چه بخوایم بریم ته جهنم کمکمون میکنه چه بخوایم بریم تو بهشت کمکمون میکنه،
ما هستیم که انتخاب میکنیم،
در مورد تغییر مدار و فرکانس هم کاااملا برام قابل لمس و درکه حرف های استاد،که اصلا کجان اون آدم های قبلی؟! واقعا منم از یه جای به بعد که همین چند سال پیش بود واقعا درک نمیکردم دوستامو بچه هایی که صبح تا شب باهم بودیم حتی استادم ،اصلا درکشون نمیکردم، و من فقط سعی کردم رو خودم کار کنم و هرچقدر شجاعت و اعتماد به نفسم هم بیشتر شد خیلی هارو آگاهانه حذف کردم و سمتشون نرفتم خیلی هارو جهان جداشون کرد ازم و دیگه نه زنگی نه خبری،
منم مدت هاست که در یک تنهایی لذت بخش هستم درسته خداوند دوستان بینظیر رو سر راهم قرار داده که بی نهایت بهم عشقو محبت دارن،
اما واقعا میبینم که همون هایی هم که میان به محض اینکه یه اختلاف فرکانسی بین ما ایجاد میشه که قلب من نمیخواد بپذیرتشون میبینم بعد از چند وقت خودشون حذف شدن از زندگیم
و چقدر خوبه که اجازه بدی جهان کارشو انجام بده و افراد قبلی رو ببره و افراد جدید رو که با فرکانس حال حاضر ما هم خونی داره وارد زندگیمون کنه،و چنگ نزنیم به روابط قبلی،
حتی من تو این مدت متوجه شدم که با خواهرم که توی این دوساله بیشتر بیرون رفتنامون باهم بود اختلاف فرکانسی پیدا کردیم و حتی بدون اینکه من بخوام بهش بگم یا حرفی بزنم که البته یکمی هم تلاش کردم که نگم،
دیدم با دوست های جدیدی آشنا شده که خود به خود کمتر میتونه با من باشه و اصلا به من زنگ بزنه که بگه بیا بریم بیرون،و حتی خود من هم اولش مثلا یکم میخواستم ناراحت بشم سر این موضوع اما به محض اینکه یادم افتاد به کبوتر با کبوتر باز با باز،کلی هم خوشحال شدم و به خودم گفتم حتما این راه درسته و قرار فرد فوق العاده و هم فرکانس طبق درخواست های خودم وارد زندگیم بشه و من باید اجازه بدم جهان کارشو انجام بده،
اما در مورد یکسری مسائل ومثل رسیدن به اهدافت مثل دستیابی به رؤیاهات واقعا باید یک سری تصمیمات جدی بگیری ممکنه باید یک سری آدم های زندگیتو قربانی کنی باید یک سری علایقتو قربانی کنی برای رسیدن به اون هدفت،و این شجاعت میخواد این اعتماد به نفس میخواد این ایمان میخواد که بعضی جاها هم خودمون آگاهانه جامونو عوض کنیم یه سری آدم هارو رابطمونو باهاشون قطع کنیم و حتی بهشون فکر هم نکنیم چون دوباره میان،
چون ما هستیم که داریم همه چیز رو به سمت خودمون جذب میکنیم مثل یک آهنربا،
که کارکرد این آهنربا بر اساس افکار و باور هاست که چه چیز رو به سمت خودش جذب کنه در هر لحظه،
خلاصه که استاد جانم،
با اینکه خیلی کم به این قانون عمل کردم اما نتایج عالی بوده و دارم سعی میکنم هر روز همون نتایج کوچولو رو به یاد خودم بیارم و تایید کنم و تحسین کنم تا ایمان بیشتر بشه برای حرکت های بعدی
اگر کسی این قانون رو باور کنه باااااور کنه نه اینکه بگه
یه دریم بورد درست میکنه و وقت میگذارد وقت میگذاره به عنوان یک کار و توجه میکنه به مواردی که میخواد خلق کنه و سعی میکنه که احساسشون کنه که تو همون لحظه دارتشون و ایمان داره که اینا به زودی وارد زندگیش میشن،چطور؟! ما چمدونیم چطور
مگه ما برای نفس کشیدن کاری میکنیم؟! مگه ما بارونو به وجود میاریم؟؟ مگه ما درختهارو رشد میدیم یه کاریشون میکنیم میوه بدن ؟!
مگه ما بچه رو تو شکم مادرش یه کاری میکنیم که دستو پا در بیاره و رشد کنه؟!
مگه ما برای تپیدن قلبمون کاری میکنیم؟!سیم برقی مگه به ما وصله؟!
مگه وقتی دستمون زخممیشه میگیم چطوری این دست میخواد خوب بشه؟!
مگه وقتی یه چیزی رو از بالا ول میکنیم ممکنه که نیفته پایین؟!
مگه ما به زور اجسام رو روی زمین نگه میداریم؟!
ما چیکاره ایم واقعا؟!
قربون خدا بشم،
همه ی اینکارارو کرده که بیاد و خودشو در قالب جسمهای ما تجربه کنه،و لذت ببره،
عاشق تک تک جسمهای روی این کره ی خاکی هستم و به همشون احترام میگذارم چون همشون خدا هستن،هر کدوم خداهای متفاوت که اونجور که دوست داشتن دارن زندگی میکنن فکر میکنن و خلق میکنن،
و برای خودم هم خیلی احترام و ارزش قائل هستم چون من خدا هستم،و باید به قلبم به خواسته هام به رؤیاهام احترام بگذارم چون خداست که میخواد این خواسته هارو از طریق جسم مادی من تجربه کنه و خلق کنه،
و باید توجه کنم به ندای قلبم که چی میخواد و تجسمش کنم و به سمتش حرکت کنم و خودشم مثل تمام موارد بالا که گفتم خودش کاراشو انجام میده وخلق میشه و تجربه میشه،
خدارو صد هزار مرتبه شکر،
ما با خدایی طرف هستیم که وهابه یعنی چی؟؟
یعنی بی دلیل میبخشه بی دلیل عشق میورزد بی دلیل دوست داره عاشق اینه که رزق رو فراوانی روابط عاشقانه رو وارد زندگیمون کنه
اما این خود ما هستیم که داریم به خودمون ظلم میکنیم با باورهای محدود کنندمون یه سد درست کردیم جلوی ورود نعمت های خداوند و بعدهم میگیم چرا پس نمیده،
بابا اون عاشقه اینه که به ما نعمت بده،این ماییم که سرسختانه نمیزاریم به ما نعمت بده،
اما به محض اینکه شروع میکنی این سد رو شکوندن میبینی که جریانی از نعمت حتی قطره قطره شروع میکنه اومدن تو زندگیت و هرچی بیشتر این سد رو تخریب کنی جریان بیشتری میاد تو زندگیت،
فقط خواهشن هر روز وقت بگذار برای خراب کردن این سدها،
با خوندن کامنت های بچه ها،با خوندن قرآن،با پیدا کردن الگوهای مناسب،با کمتر کردن ترسهات و بیشتر کردن ایمانت،
انشاالله خدا به هممون تو این مسیر کمک کنه هدایتمون کنه،تا بیشتر تو این فضا بمونیم و هر روز برای بالاتر بردن مدار خودمون تلاش کنیم و لذت ببریم از زندگیمون،
الهی آمین،
خدارو شکر که این فایلو گذاشتین روی سایت،
از خدا میخوام که هر روز این سایت رو پر بار تر کنه هر روز این سایت رو پر کنه از نکات مثبت تصاویر مثبت در جهان هستی از صحبت ها و کلام های خدای گونه از عشق الهی تا کنترل ذهن برای ما آسون تر بشه راحت تر بشه توجهمون به نکات مثبت بیشترو بیشتر بشه،
و این محفل رو تبدیل کنه به بزرگترین مسجد آنلاین ،که در هر موقع هرکس خواست مراقبه کنه و وارد بهشت خداوند بشه برای لحظاتی بیاد و از این فضا استفاده کنه، و خودم که عاشقانه دارم از این مسجد استفاده میکنم که فقط نام خدا در اون برده میشه،و فکر میکنم بهترین مسجد جهان همین جاست ،انشاالله که انسانهای بیشتری سعادت حضور در این مسجد آنلاین رو داشته باشن،
خدارو شکر،
استاد جان مریم خانوم مهربونم تمام بچه های این خانواده از همتون سپاسگذارم و ممنونم،
براتون آرزوی سعادت الهی در این دنیا و در آخرت رو میکنم
به نام خداوند مهربان
سلام استاد دوست داشتنی
سلام دوستان عزیز
خداروشکر به خاطر هماهنگی ها
و اینکه همه چیز در زمان مناسب رخ میده
اصلا گاهی اوقات احساس می کنم خداوند فایلی رو مختص به من از طریق استاد فرستاده
دقیقا همون موقعی که باید بشنوم و دوباره به خودم یادآوری کنم خیلی از چیزها رو
الهی شکرت
خیلی خوشحالم که تو دوباره در جمع و فرکانس سایت قرار گرفتم
تک تک این فایل ها گرانبها و ارزشمند هستن
ارزشمندتر از اینکه بشه توصیف کرد
شاید بارها و بارها در رابطه با باور ، افکار و فرکانس در فایل های مختلف استاد شنیدیم ولی هربار برام تازگی داره ، هربار چیز جدیدی از این موضوع یاد میگیرم و درک می کنم.
حتی همین جلسه دوم قدم دوم رو من بارها گوش دادم ولی این انگار یه چیز دیگه بود و جور دیگه ای استاد توضیح داد.
با این توضیحات می فهمیم که موضوع تجسم خیلی فراتر از اونه که ما تا به حال شنیدیم و تصور کردیم.
تجسم در حقیقت به معنای همون افکاریه که دائما هست ، همون افکاری که با تکرار زیاد تبدیل به باور میشن و بعد در زندگی اتفاق می افتند
همیشه فکر می کردیم تجسم یعنی تصویر سازیه خواسته هامون
و نمی دونستم که تجسم می تونی در ارتباط با یک اتفاق ناخوشایند و منفی هم موثر باشه
الهی شکرت به خاطر درک قوانین
خدایا کمکمون کن تا بتونیم این آگاهی ها رو در زندگی به بهترین شکل ممکن استفاده کنیم و زندگی مون رو اون جوری که دوست داریم خلق کنیم.
عااااشقتوووووونم
سلام استاد عزیزم
سلام خانم شایسته مهربان
سلام دوستان گلم
پاییز سال1402 بود که به لطف تمرکزی کار کردن روی فایلهای دانلودی، وضعیت مالی ام رو به بهبود بود و احساس میکردم که یواش یواش میتونم وارد یکی از دوره های استاد عزیز بشوم،
خودم براساس بررسی و بازخوردهایی که دوستان تو سایت گذاشته بودن و تاکیدات استاد، دوره عزت نفس رو مد نظر قرار داده بودم چون خیلی از فواید و اثرات مثبت این دوره گفته شده بود،
ولی یه نکته ای هم که بود این مطلب بود که استاد بیان می کردند که برای اینکه متوجه بشوید که چه دوره ای مناسب شخص خودمونه، از خدا هدایت بخواهید و به نشانه ها توجه بکنید، منم اواخر آبان 1402 از خدا هدایت خواستم، یه روز ظهر که از اداره اومدم بیرون و نشستم داخل ماشینم تا برم خونه، توی دلم دوازده قدم تداعی شد، بعد یه حسی بهم گفت ناصر الان برو سایت و نشانه امروز من رو بزن، منم با عجل رفتم تو سایت و زدم نشانه امروز من
همون لحظه با خودم عهد کردم که هر دوره ای بشه ، همون رو تهیه میکنم
یه فایل بالا اومد و زدم به صورت صوتی پلی کرد
استاد سلام و علیک کرد و درباره دوره 12قدم صحبت کردند
یعنی اون لحظه شوکه شدم که خدا چطوری منو داره هدایت میکنه
مو به تنم سیخ شد، از شدت خوشحالی میخواستم فریاد بزنم و اون لحظه طعم خوش هدایت رو باز چشیدم.
بعدش رفتم تو سایت تا ببینم هزینه دوره چقدره
قیمت دوره رو که دیدم خیلی تعجب کردم، چون 12 قدم به صورت قدم به قدم تو سایت بود و هر قدم مجزا بود و قیمت هر قدم کاملا برای من قابل پرداخت بود و اون لحظه با خودم فکر کردم که چرا تا حالا من متوجه این موضوع نشده بودم، اون لحظه یاد صحبت استاد افتادم که همیشه بیان میکردن که برای درک هر آگاهی باید در مدارش قرار بگیریم و من چون تکاملم رو طی نکرده بودم اصلا قیمت دوره 12 قدم رو هم نمیدیدم.
خلاصه تا سر ماه چند روزی وقت داشتم و رفتم سراغ فایلهای معرفی دوره 12 قدم، طی چند روز همه فایلها به جز آخری رو گوش کردم و اوایل آذرماه بود که بهم الهام شد که آخری رو نمیخاد گوش بدی ، برو دوره رو بخر,
منم همون شب قدم 1 رو خریدم و صبح ساعت 4 بیدار شدم و فایل جلسه یک رو گوش کردم و نوشتم
مطالب فایل خیلی برام تازگی داشت و جذاب بود و از اون روز زندگی من وارد فصل جدیدی شد
از اون موقع تلاش کردم طبق آموزشهای استاد جلو برم و نتایج عالی در حوزه های مختلف گرفتم،
مهمترین موفقیت من وارد شدن خدا به زندگیم بود، خدایی که قبلا فقط اسمش تو زندگیم بود، ازش میترسیدم، ارتباط خاصی باهاش نداشتم و اصلا درکش نمیکردم
ولی به لطف این دوره عالی حالا با خدا دوست شدم، ازش کمک و هدایت میخام، بهش میگم عاشقتم دوست دارم
دیگه ازش نمی ترسم و باهاش روز به روز صمیمی تر میشم.
از دیگر اثرات دوره این بوده آرامشی دائمی و لذت بخش رو تجربه میکنم.
اثر و نتیجه بعدی اینکه اطرافم خیلی خلوت شده و تقریبا کسی خونمون نمیاد و مهمونی هم خیلی کم میریم و تو اداره هم تو اتاقم تنهام و حجم کارهام هم خیلی کم شده و این برام یه فرصت عالی هست که بیشتر روی خودم کار کنم
اثر دیگه ای که تو زندگیم به وجود اومده، رها شدنم از عزیزانم هست و دیگه وابستگی ام خیلی کم شده و ترسی هم نسبت به آینده ندارم
الان قدم 6 هستم و البته طی این چند ماه شده که انرژی ام افت کرده، خسته شدم ولی با خودم مدارا کردم، ول نکردم و صبوری کردم و باز به مسیر برگشتم.
از اطراف هم بهم فشار میارن که چرا اینقدر بیخیال شدی، اینهمه بی خیالی رو از کجا میاری و زندگیمون داره فلان میشه و از این حرفها
ولی من به هیچ قیمتی این روشِ زندگی رو رها نمیکنم
چون آرامشی بهم داده که کل عمرم رو در حسرتش گذروندم و حالا دارم با عمق وجودم درکش میکنم،
از آگاهی های ناب دوره بخام بگم اینه که خیلی خالص و متعالی هستند و اگه کسی این آگاهی ها رو حتی فقط بتونه قبول بکنه و درک بکنه، خیلی برکت و نعمت به زندگیش وارد میشه که مهمترینش
احساس آرامش درونیه
آرامشی که هدف و غایت همه انسانهاست و تمام تلاشهای انسانی در هر زمینه ای در نهایت برای رسیدن به آرامشه و نه چیز دیگه ای.
اگه بخام در مورد نتایج و ویژگیهای دوره بگم فکر کنم یه کتاب بتونم بنویسم.
در پایان از استاد عزیزم و خانم شایسته و تیمشون هم از صمیم قلب قدردانی میکنم که با این دوره های عالی و الهی طعم خوش زندگی رو به ما میچشونن و برایشان برکت و نعمت بی نهایت آرزو میکنم.
در پناه رب العالمین شاد و خوشبخت باشید.
بنـــام الله یکتا
بنام رب عالمیان، بنام تنها فرمانروا و قدرت کیهان و گیتیبنام خدایی که جهانی رو خلق کرده با قوانین ثابت و بدون تغییرش که هر چی رو میخوایم با درک و استفاده از قوانینش خلق کنیم و بشویم یکی از خلیفه های خدا روی زمین، بشیم خالق زندگی خودمون، خالق خواسته هامون فقط کافیه باورش کنیم کافیه خودمون، لیاقت خودمون این جوهره وجودی ارزشمند خودمون رو باور کنیم، خودمون رو باور کنیم توانایی هایی که بهمون داده رو درک کنیم و باور کنیم و واقعا استاد واقعا کلام تون حقه، درسته که میگین به اندازه ایی که لایق میشویم به اندازه ایی که باورهامون تغییر میکنه، میتونیم خلق کنیم میتونیم بدست بیاوریم.
اکنون که مینویسم تو دستم نتیجه است استاد… آره دقیقا تو دستم. آره کار کرد، آره موفق شدم، آره باورهای هم جهت ساختم با خواسته هام و نتیجه ها داره میاد، دارم آسان تر میشم برای دریافت نعمت ها، دارم حس میکنم که خدا منو بلند کرده و توی ابرام. نمیخوام احساسی بشم اما حس و حال اکنونم پر شده از یک بغض تماشایی، که هی میگم خدایا شکرت، اینه، درستش اینه. همینه، آره من لایقم، آره من خودم با افکار غالبم، با تلاش های ذهنی ام این چیزا رو خلق کردم. اینجانب 20شهریور 1367به دنیا اومدم و امروز میشه روز تولدم و حالا من خیلی دارم بزرگتر و پرقدرت تر میشم، به اندازه ایی که جسارت به خرج دادم به اندازه ایی شجاعت نشان دادم، خدا داره پاداش هاشو یکی یکی نشانم میده، اینقدر از دیشب تا حالا همزمانی رخ داده، اینقدر ردپای خدا و قوانین رو دارم میبینم که فقط میتونم بگم خدایا شکرت برای این قوانین ثابت و بدون خطات.
دیشب سورپرایز شدم اونم چه سورپرایزی، دریافت یک هدیه فوق العاده از همسر عزیز و مهربونم به مناسبت تولدم، یک گوشی موبایل همون رنگ مورد علاقه ام با امکانات فوق العاده، الان دارم با گوشی جدیدم تایپ میکنم، سال هاست من گوشیم رو عوض نکرده بودم قضیه ماشین درب و داغون دنده آرژانتینی استاد برای من، اون گوشی بود. گوشی که نزدیک ده ساله داشتمش. اغلب با لپ تاپ میومدم نه بخاطر تایپ راحت تر، بلکه گوشیم هنگ میکرد و سرعتش جواب نمیداد، اما الان با افتخار میتونم انتخاب کنم هر جا که باشم با هر دوی اونا بیام اینجا و ردپا بزارم، ردپا بخونم. استاد جان من خوشحالم نه برای تولدم، نه برای گوشی بلکه برای اینکه دارم تازه یادمیگیرم چقدر قانون ساده است چقدر داره نتایج میاد وقتی یک کوچولو هماهنگ تر از قبل فقط هدایت ها رو دنبال کردم، و فقط هماهنگ تر با قوانین الله یکتا قدم برداشتم. تازه غیر این همه خبر خوب و نتیجه یک خبر خوب دیگه هم دارم که میتونم بگم مثال خوبی از استفاده کردن نصفه نیمه جلسه دوم قدم دوم هستم. همین موضوع تجسم خلاق، همین موضوعی که اتفاقا داشتم چند روز پیش به واسطه صحبت کردن با داداشم به یاد می آوردم و همزمانی و دیدن عنوان فایل، بازم بهم گفت که راهم درسته و توی خط دریافت الهامات و هدایت ها هستم، فقط باید بیشتر حواسم رو جمع کنم تا بیناتر و شنواتر باشم برای دیدن نشانه ها و قدم برداشتن.
راستی من یکماهی هست دارم از اول دوره 12قدم رو کار میکنم، شاید چراغ خاموشم اما قرار نتایج هام بیاد حرف بزنه که این مدت چراغ خاموش کجا بودم و تمرکزم کجا بوده.
خبر خوب ونتیجه بعدی قبول شدن در مقطع ارشد در گرایشی که میخواستم هست، اونم کجا یکی از دانشگاه های خوبه تهران. خلاصه دانشجوی بهشتی شدم و ثبت نام حضوری و نهایی ام رو همین پریروز رفتم انجام دادم و برای اولین بار اونجا رو هم کشف کردم و تجربه کردم.
استاد داستان من از تجسم کردن نقطه نهایی رو در دوره پارسال قبل کنکور نوشتم و الان خودمو نزدیکتر میبینم به نقطه نهایی و اون تجسم هام. من توی تجسم کردن اصلا خوب نبودم الانم شاید خوب نیستم و خیلی خیلی جای کار و باور کردن داره اما با به یاداوردن اونا خیلی باورم قوی تر شده روی موضوع قدرت ذهن و تجسم و تصویرسازی.
استاد من صحنه ایی رو چندبار تجسم کردم موقع درس خوندن هام که، دارم پشت تریبون با تسلط کامل پایان نامه ام رو ارائه میدم و دفاع میکنم. اون موقع هنوز هیچی نمیدونستم هیچ منبعی، هیچ کتابی، هیچ نتیجه کنکوری هیچی نبود. کنکور دادم و هنوز هم نتایج اولیه هم نیومده بود و خدا هدایتم کرد به یک برنامه ایی که قبلا گفتم و فکر کنم کلیپش هم براتون ایمیل کردم. منتخب شدم و باید ارائه میدادم و اونم کجا دانشگاه تربیت مدرس، اونم کجا جلوی اساتید دانشگاه، اونم کجا سالن دفاع و پشت تریبون باید ارائه میدادم. ببینید هنوز من خبری از نتایج و دانشگاه نبود اما وقتی تو سالن نشسته بودم و منتظر بودم با خودم گفتم ببین فهیمه کجایی، اینا رو خودت خلق کردی، میبینی قانون چقدر درست کار میکنه، چقدر قشنگ هدایتت کرده و تو اینجایی و داری بخشی از تجسم و تصویرسازی نهایی ات رو اینجا خلق میکنی. ببین فهیمه اینا الکی ایجاد نشده فارغ از اینکه نفر چندم بشی تو بردی، ببین اینو خلق کردی و تو میخوای دقایق دیگه جلوی یکسری استاد ارائه بدی. تو بعد سال ها برگشتی به مسیر رشته ی مورد علاقه ات، ببین تو فقط سوت زدی و لذت بردی و خدا خودش دستتو گرفت گفت این فستیوال کلیپدبفرست، خدا هدایتت کرد گفت حتی از فیلم های سفربه دور امریکا الهام بگیر، خدا گفت از امکانات موجودت از توانایی تدوین کردنت استفاده کن و فقط قدم بردار، بقیه اش چی میشه بتوچه، تو فقط برو جلو نترس که تو دانشجو نیستی، نترس که سال ها از این موضوعات دور بودی، نترس که اصلا نمیدونی باید چیکار کنی و چطوری پاورپوینت آماده کنی، نترس به هیچی فکر نکن برو جلو… آره خدا جونم همش رو هم خودت گفتی و من انجام دادم و بندگی تو رو کردم و فقط از کاری که میکردم لذت میبردم. اصلا عشق میکردم وقتی داشتم سرچ میکردم ولی چیزی حالیم نمیشه، آره من فقط تو مسیر علاقه ام قدم برداشتم با عشق با لذت، با توکل با آرامش و شد روزی که منتخب شدم برای ارائه و دیدن بخشی از تجسم هام. و جالبه که بگم نفر اول شدم مقام آوردم و بهم هدیه هم دادند و پول هم ساختم. و بعد چند وقت نتایج اولیه کنکور اومد و مجاز شدم به انتخاب رشته، باز هم فارغ از حرف بقیه دانشجویان و دوستان استعداد درخشان و نخبه در رشته ایی که من شرکت کرده بودم، سعی کردم انتخاب رشته خوبی داشته باشم و نتایج اومد و من الویت ششم رو بعنی دانشگاه شهیدبهشتی تهران قبول شدم.چند روز پیش هم ثبت نام نهایی کردم. اینه قدرت تجسم، اینه وقتی وا بدی بزاری خدا ببردت، اینه یادگرفتن زبان خدا قانون های خدا، اینه شاگردی استاد عباسمنش رو میکنی و همه میگن چطوری و این ما هستیم که میدونیم هیچ قانونی بالاتر از خدا نیست اونه که داره کارای ما رو انجام میده. اون خدایی که قدرت خلق کنندگی به من داده. درسته من دقیق نمیدونستم کدوم دانشگاه رو میخوام من فقط ویژگی هایی که میخوام رو تجربه کنم رو بهش گفتم و قطعا اون خوب میدونه کجا برای من بهتره و قطعا دانشجو بهشتی شدن برای من خوبه و کلی درس و تجربه برام داره. قطعا چطوری رو هم اون مبدونه من فقط سمت خودمو باید خوب انجام بدم اون سمت خودشو خیلی خوب بلده.
خدایا شکرت که منو هربار به خواسته هام نزدیک و نزدیکتر میکنی. خدایا شکرت که تحولی در تولدهای من قرار میدی که نه، فقط بزرگ بشم بلکه رشد کنم و ظرف وجودم بزرگتر بشه، خدایا شکرت برای این گوشی عالی، برای این سایت برای استاد عزیز و گرانقدرم برای مریم بانو شایسته عزیزم، برای دوستان خوبم، برای همه دارایی ها و داشته هایم شکرت، برای این لحظه برای این احساس عمیق قدردانی و سپاسگزاری ام، این احساس عشق در تک تک سلول های بدنم شکرت.
درود و وقت بخیر خدمت دوست فرهیخته مون بخیر و متعالی
تولدتتت مبارکا باشه شهریوری عزیز فهمیمه ی خوشکل و نازنین . امید دارم هر سال بهتر از امسال تولدتتت رو جشن بگیری و از همسر جان کادویی های عالی و زیباتر و قشنگتری بگیری .. گوشی نو مبارک بخوبی و خوشی استفاده کنی میدونم چقدر لذت بخشع چون سال گذشته وقتی گوشی مو عوض کردم خیلی ذوق داشتم و تا الان هم ازش خیلی راضیم خدارو شکر .. مبارکتون باشه ..
فهیمه جونم موفقیت هات در دانشگاه و مسیر رشد و پیشرفت هات هم مبارک باشه
آنجا که گفتی ..
روزی که منتخب شدم برای ارائه و دیدن بخشی از تجسم هام. و جالبه که بگم نفر اول شدم مقام آوردم و بهم هدیه هم دادند و پول هم ساختم. خیلی تحسینت کردم آفرین آفرین برای تمام موفقیت هات واقعا تحسینت می کنم امید وارم پله های ترقی رو تند تند بالا بری و شاد و موفق و سلامت باشی عزیزم
خیلی برات خوشحالم که تو لایق بهترین ها هستی یعنی وقتی موفقیت های بچه های سایت رو میبینم خیلی خوشحال میشم و تحسینتون می کنم خدا رو شکر
بازم تولدتو بهت تبریک میکنم در کنار همسر جان و دیگر عزیزانت شاد و خوشحال موفق باشی
روز و شبت بخیریت و خوبی و خوشی و سلامتی
سلام به شما دوست ارزشمندم
سلام رویای عزیزم
واقعا سپاسگزارم برای کامنت زیبا و پر از عشق و محبتت.واقعا لطف داری، واقعا چقدر عشقی تو آخه… آره میبینی رویا اومدم با نتیجه هام کامنت نوشتم، از شوق و ذوق هایی که از عمل کردن به قانون گرفتم.
این کامنتم نمونه و الگویی برای ذهن خودم شده که ببین فهیمه یک ذره روی تجسم کار کردی چه اتفاقات رو خلق کردی. خلاصه که خوشحالم که نوشتم اونم تازه با گوشی جدیدم. که اونم خودش نتیجه است هم برای من هم برای همسرم، که نقد و براحتی یک گوشی مدل بالا و فوق العاده خریده.
رویا جان واقعا سپاسگزارم از اینکه اینقدر با توجه های قشنگت باعث شدی باز منم مرور کنم.آره میشه از علاقه ات پول دربیاری و یکم این باور برام قوی تر شد که میتونم پژوهشگر باشم و پول هم خلق کنم. خیلی در مورد پول ساختن ترمز دارم خیلی زیاد باید روی خودم کار کنم، اینا تازه شروع ماجراست. تازه یک کوچولو به خودم گفتم لایقم و داره این لیاقت و حس ارزشمندی درونی تر میشه و شده این، اینا تازه شروع ماجرا و اتفاقات فوق العاده است.
خداروشکر که نوشتم، نوشتی:خداروشکر که گفتم گفتی و باز هم باورهای جدیدم رو با این توجه های قشنگ و خوب تغذیه کردم. انشاالله خبر تولد تحول های باشکوه همدیگر رو بشنویم و بشیم شاگردهای خوبه استاد جان که ما هم تمام و کمال به زیبایی و عزتمندانه خالقان زندگی خودمون بشیم.که استادمون رو هم خوشحال کنیم و هی جهان رو گسترش بدیم با خلق کردن ها و رسیدن به هدف هامون. خـــدایــا شــکرت که ما رو خالق آفریدی.
واقعا خیلی خوشحالم برای داشتن این خانواده صمیمی و ارزشمندم، سپاسگزارم برای وجود استادم شما و دوستان و اعضای این خانواده، برای این سایت، واقعا خداروشکر که اینجا هستیم و همچنین نعمت هایی رو داریم.
برات از الله یکتا بههبودهای دائمی رو خواهانم_ارادتمندت با عشق فهیمه
سلام استاد جان
این فایل مثل همیشه پر از آگاهیهای ناب بود
اونجا ک گفتین دوستانی ک در مدار شما نیستن حذف میشن، تنها میشی که رو خودت کار کنی
بخدا قصهی من همینه
من یک تعدادُ آگاهانه حذف کردم و دایره روابطم کمتر کردم و یک تعداد خودش کمتر شده حضورشون در زندگیم
البته من فک میکردم مشکل در منه ، من خیلی اندک گیر شدم چی شده که با هرکی حال نمیکنم، دنبال خدا در افراد هم نیستم فقط رفتارهایی میبینم که با من در تفاوته ، مثلا یک سری بی تفاوتیهای محض
اولش گمانم براین شد شاید توجه کردم رو این، ولی هرچه میگذره من رهاترم، من دیگه نیاز به هیچ توجهایی ندارم، من حتی ماهی دو یا سه بار بهم زنگ میاد،دیگه اصن دوست ندارم زیاد صحبت کنم ، زیاد دلیل بیارم، توضیح بدم ،قانع کنم دوستانو
فقط یک آرامش دور خودم کشیدم، از شبکات اجتماعی به دورم، گه گاهی میرم یک شعر جدید پست میکنم چون گاهی مینویسم
دیگه یوتیوب هست که مصاحبه افراد ببینم
وتسپ زیاد نیستم
به قول شما این شرایط باعث شده بیشتر رو خودم کار کنم، بیشتر تکیه کنم به خدا، بیشتر فرصت برا مطالعه داشته باشم
خیلی ممنون استاد عزیزم که با شنیدن این فایل من به جواب رسیدم
بس که خودمو ملامت میکردم که نازی اصلاح شو
روابط خودتو درست کن
حال من نه حرف بدی، نه کار بدی انجام میدم ولی آنچه راهم میبینم در خور خودم شایسته خودم نمیبینم
همینه ک من تنهایی را انتخاب کردم با تعداد محدودی از کسانی ک واقعن دوستم هستند .
هدایت خدا باعث شد دیگه در خودم دنبال عیب نباشم بدانم مدار من در حال تغییره و طبیعیه که یک سری آدمها حذف بشن از زندگیم و کمک الله، براینکه من رو خودم بیشتر کار کنم
خدایا شکرت
بسم الله الرحمن الرحیم
وَ أَقِیمُوا الصَّلاَهَ وَ آتُوا الزَّکَاهَ وَ مَا تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ مِنْ خَیْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ إِنَ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ
نماز را به پا دارید و زکات را بدهید؛ و هر گونه نیکى که براى خویش از پیش فرستید، آن را نزد خدا باز خواهید یافت؛ آرى، خدا به آنچه مىکنید بیناست.
وااااای خدای من آخه چه جوری باید شکرت رو به جا بیارم… این آیه برای این کامنت فوق العاده است… آره خدای مهربونم هیچ فرکانسی گم نمیشه، فراموش نمیشه…
خدایا فرمون این کامنت نوشتن دست خودت بهم بگو چیا رو باید بنویسم
سلااااااام سلااااام به استاد عزیزم
سلااااام به بانوی پرادایس … ممنونم ازت که این فایل رو با ما به اشتراک گذاشتی… خیلی فوق العاده بود… الهی همیشه قلبت منور به نور خدا باشه
سلااااام به دوستان مدار بهشت
ایتدا نکات این جلسه رو می نویسم و بعد تجربیات حودم با هدایت الله هادی
لایو استاد: استفاده آگاهانه از تجسم خلاق
آگاهی های 12 قدم… سرمایه گذاری روی خودت… قوانین بدون تغییر خداوند
ج 2 قدم 2⬅️ هدایت شدم برم گوشش کنم … اون موقع این دوره ها رو خریدم فقط گوش کردم و اعتراف می کنم در مدارش نبودم و به خاطر همین کارایی برام نداشت و الان هدایتی میرم گوش می کنم و می بینم چقدر فوق العاده است
«موقعیت فعلی من ابدی نیست این حاصل فرکانس های قبلی منه»… در واقع اونایی که خدا رو باور دارن… باور دارن که افکار و کانون توجه شون داره 100% زندگیشون رو خلق می کنه فارغ از عوامل بیرونی… اونایی که باور دارن که شرایط می تونه متحول بشه از تاریکی ها به نور مثل صبحگاه… اینا میان از قدرت تجسم استفاده می کنن
تجسم= فکر کردن به یک موضوع در آینده
همه ما هر روز داریم اینو بارها انجام میدیم… ما باید از این قدرت به نفع خودمون استفاده کنیم… ذهنمون ناخوداگاه تربیت شده برای فکر کردن به ناخواسته ها ، حالا باید با تکرار و تمرین تربیتش کنیم برای اعراض از ناخواسته ها و ایگنور به خواسته ها… یعنی این انرژی رو تبدیل کنیم به نور و خواسته هامون
این کار اولش کار راحتی نیست… ولی با فیلتر کردن ورودی های ذهن، راحت تر میشه و بعد استمرار و استمرار باعث میشه، بشه عادت و بعد بشه جزوی از شخصیت و غرق در انعمت علیهم شدن…
تنها راه رسیدن به خدا⬅️ ثروتمند شدنه
موقعیت فعلی من ابدی نیست این حاصل فرکانس های قبلی منه… پس یعنی می تونم متحولش کنم… پس سرمایه گذاری می کنم روش… استاد: سه شبانه روز افکار توی ذهنم رو تایپ می کردم … گنج و قدرت تضادها که نیروی محرکه است برای حرکت و رشد…
تمرین عملی: یه خبر یا پیامک ناخواسته شنیدی:
1. افراد معمولی⬅️ شروع می کنن به داستان ساختن و ادامه اون صحبت ها و یه فیلم خیلی واضح ازش میسازه… به همین راحتی خودش، بدبختی و ناخواسته خلق می کنه
افکار و باورهای تو، می تونه اون پیامک و خبر رو واقعی کنه … تو این قدرت رو داری که انرژی رو تغییر بدی… مثل تحول شب به روز
2. افرادی که آگاهانه میان از تاریکی اعراض می کنن و ایگنور می کنن اون شرایط رو به سمت خواسته هاشون… و به همین راحتی خوشبختی رو خلق می کنن
پس اون اتفاق (خبر یا پیامک یا هر چیز دیگه) مهم نیست بلکه واکنش افراد به اتفاقِ که نتیجه رو رقم میزنه… این یعنی تو واکنشگرا نیستی بلکه خالقی
نکته: کمال گرا نباش… در جهان مادی صفر و یک نداریم بلکه طیفی از این دوتاست …. اگر توجه ات به تاریکی رفت مثل داود و سلیمان سریع توبه کن و برگرد به نور و ایگنور کن … تکاملی باید این مهارت رو یاد گرفت
استاد جاااانم وقتی منم 25 خرداد خبر تضاد همسرم رو شنیدم، به فضل خدا اون لحظه تونستم افکارم رو کنترل کنم و الماس هایی رو از این ناخواسته استخراج کردم که الان چراغی برای ادامه راهم که در کامنت های قبلیم بهش اشاره کردم
==================================
وقتی میام داستان خلق بچه ها رو می خونم یعنی دارم ورودی های خوب میدم به ذهنم
استاد با همین قدرت، شرایط الانش رو خلق کرد… اون موقع که نون نداشت بخوره، فهمید که این شرایط ابدی نیست و می تونه متحول کنه و اون موقع میومد آگاهانه با کلام و نوشتن، به خواسته هاش مثل آروی فکر می کرد و احساسش رو تجربه می کرد و میرفت عکس هاش رو سرچ می کرد و پیدا می کرد…
روابط عاطفی ⬅️ دستپختش… نظمش… کارهای خونه… درکش… آگاهیش… اندامش… چهره اش… علایقش…
شرایط زندگی⬅️ یه خونه تو دل طبیعت… مرغ و خروس… گاو و گوسفند… گوجه و خیار …
من هم می تونم خواسته هام رو خلق کنم چون این قدرت رو خدا به همه آدم ها داده … به شرط اینکه همون قدر جدیت در فیلتر کردن ورودی هام و آگاهانه عمل کردن داشته باشم
استاد جااااانم بزار بگم از حاصل این تمرکز لیزری روی خودم
ما اول هدایت شدیم رفتیم زنجان خونه مادرم… اونحا هم با اینکه تو جمع بودم ولی احساس تنهایی می کردم چون جنس حرفای هیچ کس رو نمی فهمیدم و خداروشکر اطرافیان هم در حضور من حرفای نامربوط نمیزدن … ولی استاد همش لذت میبردم حتی اگه تنها بودم… و بعد هدایت شدیم رفتیم شمال… کجا؟؟ سراگاه… استاد تو این یکماه تمرکز روی سایت و سریال زندگی در بهشت … همشون رو در این سفر تجربه کردم… می دونم که باورتون میشه… تجربه بودن در کلبه روی آب و تا چشم کار می کنه سرسبزی و جنگل و صدای کلی پرنده… صدای شنا کردن ماهی ها…صدای مرغابی ها و غوها و اردک ها و مرغ و خروس ها… صدای خر… کلبه ای که روی آب بود و روبه روش سرسبزی و رقص آب و پشت سرش دشتی پر از زیبایی و کلی اسب و گاو … اصلاً استاد خیلی محشر بووووود... هر لحظه می گفتم نوش جونت استاد که چقدر این فضا لذت بخشه… یک ماه تمرکز باعث خلق این تجربه شد که تمرکز چندین ساله ی شما باید بشه پرادایس…خیلی زیبا بود… چه مردم بی نظیری داشت استاد … چقدر فوق العاده بودن… چقدر مهربون بودن… و بعد کاملاً هدایتی، هدایت شدیم به روستای قروق در سراگاه تالش… من و بچه ها رفتیم غرق در نور دریا شدیم و همسرم به خاطر شرایطش نتونست بیاد و همون ساحل تقریبا جنگلی اونجا نشست و با فروشنده ای که اونحا خوراکی و چای می فروخت مشغول صحبت شده بود و هدایت شدیم به خونه ی ایشون که بازم فضای پرادایس بود البته منهای دریاچه… پر از مرغ و خروس… کبوتر… اردک… غاز… استاد اون صحنه هایی که شما در رو باز می کردید اونا می افتادن دنبالتون دنبال غذا، همه اونا رو تجربه کردم… وااااای که چقدر لذت بخش بود… چه بو و عطری بود… کلی درخت های میوه بود… کلی فراوانی… استاد فرکانس های تمرکزی یک ماهه اینا رو برام خلق کرد… اگه من همین مسیر رو ادامه بدم خدا می دونه فقط خدا می دونه قرار چه چیزایی رو خلق کنم… اصلا دوست نداشتم بخوابم… فقط دوست داشتم ببینم … بو کنم… لمسش کنم… و به برکت قانون سلامتی هم از خوردن محصولات گیاهی و کلی دردسرهاش، رها بودم… فقط لذت بود و لذت… و بعد وقتی هوا تاریک شد خوابیدم و به محض روشن شدن هوا بیدار شدم و باز رفتم تا چشمام و گوشام، فقط زیبایی ببینه… اصلاً دوست نداشتم برگردم… خیلی تجربه های بی نظیری بود…
آره سارای عزیزم قانون داره کار می کنه… وقتی از تجربه هام اومدم برای اطرافیان تعریف کردم، اونا گفتن ای کاش ما هم می اومدیم… ولی همین قانون اجازه نداد اونا بیان تجربه کنن... و به قول آیه ابتدای این کامنت، من فرکانس های این تجربه رو ارسال کرده بودم و حالا داشتم تجربه می کردم…
استاد این سفری که رفتم و تجربه کردم فقط ایمانم رو به ادامه مسیر افزونتر کرد … الهی میلیون ها بار شکر… خلق می کنم اون رابطهی رویایی که لایقش هستم رو … خدایا بدون هیچ کویری فرمون خلق این رابطه رو میدم دست تو که مافوق تصورم خلق می کنی مثل این سفر رویایی…
=================================
نشونه ها رو ببین که هر بار اوضاع داره بهتر میشه… ناامید نشو… کاری به بقیه نداشته باش… خیلیا اینا رو باور ندارن… حتی نمی تونن بهش فکر کنن چه برسه که عمل کنن… نگران افراد سمی اطرافت نباش چرا که وقتی تو داری روی خودت کار می کنی، آدمای اطرافت تغییر می کنن … یه عالمه آدم از زندگیت میرن بیرون و احتمالاً خیلی سرت خلوت میشه و شاید یه مدتی تنها باشی… این تنهایی خبر خوبیه و نشونه اینکه قانون داره کار می کنه… پس لذت ببر از این تنهایی و از این فرصت… با خودت در مورد خواسته هات حرف بزن این قدرت تجسم رو خیلی میبره بالا و کمک می کنه از این شرایط بیای بیرون و فرکانس خواسته ها رو ارسال کنی و وقتی این فرکانس ها تقویت شد و به ثبات رسید، بوووووم بووووم میرسه از راه همون خواسته ها و فراتر از حد تصورت… این قانونه هم مداری که نمی تونه کار نکنه… پس دنبال افراد همفرکانس نباش اگه این قانون درسته، پس افراد مناسب رو میاره تو زندگیت…
استاد عزیزم منم تو این سفر به زنجان، وقتی قرار ملاقات با دوستام اوکی شد و رفتم و دیدمشون، اونا همون آدم ها بودن ولی من خیلی تغییر کرده بودم و دیگه جنس حرفاشون رو نمی فهمیدم و تنها چیزی که باعث شد از اون ملاقات لذت ببرم، خاطرات دوران دبیرستان بود که برام مرور شد و کلی خندیدم… وگرنه مثل آدم های دو تا سیاره بودیم… و خیلی زود خواستم که تموم بشه و برگردم!!…. من همونی بودم که از این جلسات سیر نمیشدم… اونا اصرار می کردن که چند ساعت دیگه بمونیم ولی من گفتم باید با بچه ها برم خرید و بیشتر از این نمی تونم بمونم…و تو راه و قبل خواب غرق در سپاسگزاری خداوند بودم که منو هدایت کرد وگرنه معلوم نبود وضعیت من چه جوری بود و بعد بابت اون تضاد آذر 99 که استارت تغییر من بود کلی خدا رو شکر کردم…
قدرت عوامل بیرونی= صفر
قدرت خودم با کانون توجه ام=100%
خدایا من هم تو رومی خوام هم خرما رو می خوام… آره طبیعیش اینه اگه در مسیر نور باشم پکیجی از خوشبختی رو با هم دارم… شغل لذت بخش می خوام … زوج موحدی که بوی تو رو بده، می خواااام… شرایط مالی و آزادی مالی و مکانی و زمانی رو می خواااام… توحید و زندگی هدایتی رو می خوااااام… دوستان و افراد موحد و هم مدار رو می خوااااام… سلامتی و تناسب اندام در بهترین حالتش رو می خوااااام… خلاصه مثل سلیمان همه چی رو با هم می خوام…. با هم…
و یه خبر خوب دیگه اینکه این سفر به شمال با اینکه از لحاظ مالی صفر تا صدش با من بود، موقع خرج کردن پول حالم بد نمیشد و این نشون دهنده رشد منه…. خدایا شکرت… ثروتمند شدن، معنوی ترین کار دنیاست… چقدر لذت بخشه که پول داشته باشی و خرج کنی و خواسته های خودت و عزیزانت رو خلق کنی… خدایا هزاران بار شکرت
بیستم شهریور مبااااارک… فردای برگشت از سفرمون به شمال رویایی
به نام خداوند جان و خرد /کزین برتر اندیشه برنگذرد
باور به اینکه با افکارمان ،با افکارمان ، با افکارمان شرایط فعلی را میتوانیم تغییر دهیم این اصلی ترین و ریشه ای ترین باوره. دی امسال 8 سال از حضورم در سایت میگذره و هیچ وقت اندازه ی 9 ماه گذشته جمله ی اول برایم جا نیفتاده بود. با همه ی تلاشی که کرده بودم هیچی نداشتم از نظر مالی. میتونید تصور کنید که چه احساسیه.
ولی باور داشتم که سطلم سوراخه و موانعی در ذهنم هست که نمیتوانم چیزی بدست بیارم. فایلهای معرفی دوره ی ارزشمندی و لیاقت را هی میشنیدم و فکر میکردم بهشون. دیدم خب من اساس باورهام در این مورد درست چیده نشده و فونداسیون ذهنیم سسته. یعنی اصلا احساس لیاقت راجع به داشتن یک وسیله مثل هولدر گوشی یا رسیدن به یک عدد مناسب از پتانسیل های وجودی ام ته ذهنم مطلوب نیست. زیبا نیست. موجه نیست. یا اگر فلان چیز را میخواهم باز برای لیاقت خودم نمیخوام برای اینه که بعدا با یه عده ای سهیم بشم که ته تهش تنها نباشم توی دنیا و دورم شلوغ باشه. یک فایل دارن استاد به نام (مفهوم فرکانس و چگونگی تنظیم آن) چندین بار شنیدم ، نشستم یه سری جمله نوشتم با صدای خودم ضبط کردم.گفتم امتحان میکنم اگه جواب داد که چه بهتر جواب نداد چیزی رو از دست ندادم. بهمن 1402شروع کردم و به دو هفته نرسید که دیدم درآمدم بهتر شد. اسفند دوباره به روز رسانی کردم و ادامه دادم. فروردین یه سری جدید نوشتم. به میزانی که این تلاش ذهنی را ادامه میدهم تا امروز نتیجه گرفتم. امید به شدن در ذهنم جوانه زد و میخوام درست آبیاریش کنم چون رویاهامو خیلی دوست دارم. قانون خیلی ساده س و بخاطر همین ما سخت باورش میکنیم. استاد در دوره عزت نفس یک جلسه را به تجسم اختصاص داده اند. با شنیدن این فایل بهتر آنرا درک کردم.قدرت ذهن، انرژی، ابدی نبودن شرایط فعلی و توانایی ایجاد تغییر با آسانی.هدایت کردن انرژی فکری به مسیر درست، چقدر این فایل آگاهی دهنده و تأمل برانگیز است. خدایا هدایت و حمایتم کن در همه حال.
چقدر با این لایو استاد حال دلم احساسی و بارانی شد و گفتم که خداجووونم تو چقدر خوبی که من رو هدایت کردی به این مسیر پر از برکت ونعمت وآگاهی..و یهویی این شعر رو زمزمه کردم..
در سمتِ توام دلم باران
دستم باران دهانم باران چشمم باران
روزم را با بندگی تو پاگشا میکنم
هر اذانی که می وزد پنجره ها باز میشوند
یاد تو پوران میکند هر اسم تورا که صدا میزنم
ماه در دهانم هزار تکه میشود کاش من همه بودم
با همه دهان ها تو را صدا میزدم
کفش های ماه را به پا کرده ام دوباره عازم تو ام
تا بوی زلف یار در آبادی من است
هر لب که خنده ای کند از شادی من است
زندگی با توست زندگی همین حالاست
خدایا اونقدر بهم رزق وثروت بی حساب بده که بتوانم با صدای بلند از یکتاپرستی و توحید حرف بزنم وصدات بزنم و هرروزم رو با عشق وبندگی تو شروع کنم.
صبح به محض بیدار شدن .هدایت شدم دوباره این فایل رو نگاه کنم…
استاد میگه،،. تنها راه رسیدن به خدا ثروتمند شدن هست.
خدایا شکرت که قدرت تغییر زندگیم در دست من هست.خودم خالق زندگیم هستم..
اگه میخوام که شرایط زندگیم هرروز بهتر و بهتر بشه..باید آگاهانه افکارم رو مدیریت کنم..و ورودی های خوب به ذهنم بده.
ومهترین باور.
ثروتمند شدن معنوی ترین کار دنیاست..
با تعهد وتمرکز وتجسم …و دیدن هرروزه ی نعمتهاوشکرگزاری کردن..
با تغییر افکارم به راحتی میتوانم زندگیم را تغییر دهم.
تنها کار من
در لحظه زندگی کردن وحال خوب ولذت بردن هست.
که حال خوب داشتن و کنترل ذهن با تکرار و تمرین و ممارست اتفاق می افته…رشد تکاملی..
هرچقدر بیشتر جدی بگیرم بهتر عمل میکنم و نتایج بزرگتری رو خلق میکنممممم.
شرایط قطعا بعداز عمل به آگاهی ها تغییر میکند.
خدایاشکرت .