https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/09/abasmanesh.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-29 02:36:522024-11-08 04:54:02live | استفاده آگاهانه از قدرت تجسم خلّاق
732نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
تجسم چیزی غیر از جهت دهی افکار به موضوعی در آینده نیست.
تجسم فقط وجهه مثبت نیست ما در روز 95 درصد به چیزی که نمیخواهیم داریم در ذهنمان میسازیم.
پس در روز باید ما مراقب ورودی وافکاری که در ذهنمان میآید باشیم و این احتیاج به یک روند تکاملی دارد و ما آگاهانه به این دیدگاهها فکر میکنیم.
موقعیت فعلی ما چیزی به جز افکار گذشته ما نیست که این اولین قدم است و ما هستیم که این تاثیرات را پذیر فتهایم و در ذهنمان خلقش کردهایم.
افکار یک فاصله زمانی است که اثراتش مشخص شود که شما فرکانس میفرستی و فرکانس تقویت میشود نه با یک یا دو بار با تکرار آن افکار که همان (باور) اتفاقات را رقم میزند چه خواسته یا چه ناخواسته باشد.
کوچکترین حرکت در مسیر خواستهها در مسیر درست نتیجه ایجاد میکند.
دنیای مادی صفر و یک ندارد یک چیزی بین این دو است پس ما نباید پرفکت باشیم و کمالگرا باشیم.
اگر از قانون درست استفاده کنی و از آنها انگیزه بگیری اگر افکارتان را در خواستههایتان درست تجسم کنید آن مسائلهایی را که درگیرشان بودهاید میشود برای شما نعمت…
بله استاد این موضوع تجسم کردن را در دوره کشف قوانین یاد گرفتم و با کامنت دوستان هم بیشتر متوجه این موضوع شدم و آنچه را که درخواست کنیم و آن را تجسم کنیم (البته اگر مقاومت نداشته باشیم همان گاز و ترمز که در دوره بحث آن میشود را طبق قوانین رعایت کنیم خیلی راحت و ساده به خواستههایمان میرسیم)
همه چیز نشئات میگیرد از باورهای ما که این باورها باید منطقی شود و بعد از آن میبینیم که چه راحت و ساده به خواسته خود رسیدیم من چند خواسته داشتم و طبق اصول همین قوانین معجزاتش را دیدم.
نکات ارزشمند استاد:
وقتی که ما روی خودمان کار میکنیم آدمهای اطرافمان تغییر میکنند و یک عالمه آدم از زندگیتان بیرون میرود و خیلی سرتان خلوت میشود. با آدمهای افکار نامناسب شاید یک مدتی تنها باشی و این خبر خوبی هست (تنهایی )و این قانونش هست .«و این کبوتر با کبوتر باز با باز است »
آنهایی که تو فرکانس شما نیستند از زندگیتان میروند بیرون و این تنهایی فرصت خوبی هست که برای اینکه روی خودتان بهتر کار کنید.
وقتی شما فرکانستان عوض میشود خود به خود در مدارش قرار میگیرید و آدمهای مناسب تو فرکانس قرار میگیرد و بنابراین قانون را درک کنید و اگر الان تنها هستید خوشحال باشید ، نشانهاش این هست قانون دارد کار میکند.
بله استاد اوایل که به فایلهایی ارزشمند شما گوش میدادم و متوجه این موضوع شدم من خیلی تنها بودم و متوجه این قضیه نبودم که چرا چنین میشود.
با یکی از دوستان که در این سایت هست صحبت کردم و او گفت تو با خودت در صلح هستی و این خیلی خوب هست کم کم جهان خودش آدمهای مناسب به زندگیت راه میدهد و اما الان مانند قبل خیلی حس تنها بودن را نمیکنم و من در کل روزم پر است از کارها و هدفهایی که هرروز برای خودم تعیین میکنم،و وقتی برای بیخود و بیجهت تلف کردن را ندارم آنقدر احساس ارزشمندی من نسبت به قبل بالا رفته است که هرگاه احساس خستگی کنم راحت و بدون دغدغه استراحت میکنم این را مدیون استاد عزیزم هستم و خداوند را شکر میکنم که مرا با این استاد عزیز و دوستان نازنین در این سایت آشنا کرد.
سلام بر بندگان خاص خدا سلام بر استاد عزیزم و عشق و همدم استادم مریم بانو و دوستان بینظیرم
استاد در جلسه 3 قدم میگه: وقت بذارید برای تجسم کردن، یک کار اصلی زندگی تون باشه. و در ادامه میگه
تجسم یک کار فانتزی نیست،یک گار اصلی باشه، اون داره کار اصلی رو انجام می دهد
و اما داستان تجسم من:
از اونجایی که روحیه بشدت حمایتگری داشتم، همیشه دوست داشتم قهرمان زندگی خانواده و بقیه باشم و به آنها کمک کنم و همه بگن اگه رضوان نبود ما چکار می کردیم این دختر چقدر مهربونه!!!و در یک کلام آقا فرشته نجات یا زورو همه بشم. و کلی هم تو این مسئله موفق بودم، و از اینکه دارم چه ضربه هایی به خودم میزدم اطلاعی نداشتم و میگفتم اشکال نداره پدرم داره در میاد در عوضش خدا داره من می بینه و بهم پاداش میده و در پس این کمک کردنه،احساس قربانی قوی نهفته بود احساس بیچارگی ولی اصلا متوجه آن نبودم. تجسم آنقدر قوی بود که حتی مادرشوهر رو به خودم وابسته کردم که تا یه ساعت بیرون باشم ده بار زنگ میزنه میگه: کجایی دلم رفت برات بیا خونه،خونه بدون تو وله. دیگه از وابستگی شوهر و بچهها نگم. مادر و پدرم هم همینطور. حتی اگه یه نفر مرا برای اولین بار ببینه و یکم با هم صحبت کنیم میگه شما چقدر مهربونی.
قبل از این فایل اصلا این رو یادم رفته بودم که از بچگی همچین چیزهایی در ذهنم تجسم می کردم که شده الان زندگی من. و موقع شنیدن اسم تجسم فقط به فکر خلق خواسته در آینده فکر می کردم و زیاد اهمیت نمیدادم. الهی العفو.
امروز میخوام برم وسایل ام رو از سالنی که کار میکردم بردارم بیارم تو مغازه ی که کنار خونمون دارم بذارم و کوتاهی رو انجام بدم، و در واقع مستقل بشم اول کار همینکار انجام دادم ولی اون موقع نیاز بود یکم از خانه دور بشم ولی دیگه الان نیازی نیست. و میتونم برای خودم راحت تو سالن کوچلوی خودم کوتاهی و بافت انجام بدم. باید وفور مشتری و رو برای خودم تجسم کنم. و مطمئن ام خبرای عالی در راه است.
بی نهایت خوشحالم که کار خودتون رو در مغازه مستقل شروع میکنید و حقتونه که بهترین مشتریان و بیشترین درآمد و به امید خدا در آینده نه چندان دور مدیر کارتون و سالن دار بشید و آموزش بدید و لذت ببرید.شک ندارم حق شماست و شک ندارم بهش میرسید.پیشاپیش موفقیتهای آینده ات رو بهتون تبریک میگم.
سلام به ابراهیم عزیز و مومن و موحد و ثروتمند و خداجویم
با سپاس از پیام محبت آمیز و پر انرژی شما. الان که دارم این پیام رو برای شما می نویسم تازه از تمیز کاری و مرتب کردن سالن کوچولوی خودم آمدم یک سالن کوچلو که مدیر و مبلغ اش خداست و قراره با هم تقسیم کار کنیم. اون برام مشتری بیاره،خودش کوتاهی و بافت رو انجام بده و من فقط قربون صدقه اش برم و شکرش رو به جا بیارم. الهی شکر. چقدر مستقل شدن حس قشنگی داره، حس آزادی، حس نزدیکی بیشتر با خداوند. خدا را شکر.
مررررسی ابراهیم عزیز که با پاسخ الهی تان چشم و دلم را روشن کردید و این شروع توحیدی رو میمون و مبارک.
در پناه حق پاینده و پایدار و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید. الهی آمین
درود و وقت بخیر خدمت دوست عزیزم رضوان باغ بهشتی عزیزم
مبارکا باشه . انشالله همیشه و همیشه خوش بدرخشید و بلند آوازه بشی .. رضوان عزیزم بهت تبریک میگم و تحسینت میکنم که قدم به قدم های کوچک تو به نتیجه رسید و هم چنان به نتایج بیشتر و بهتر و قشنگتر . مغازه ی کوچولو موچولو نازنینت مبارک باشه بقول معروف فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه تیزه مطمعنم که به وسعت دریا پول و ثروت میاد توی دامنت .
بقول یک عزیزی نکته ی جالبی گفت که من نت برداری کرده بودم و دوست دارم برای تو دوست عزیزم هم به یادگار بنویسم
جهان فقط به شجاعان و صابرین پاداش و پاسخ میده به کسایی که افسانه شخصی شونو تا انتها زندگی میکنن به کسایی که با ایمان ادامه دادن. و مطمعنم که به خواسته های بیشتر میرسی همینکه اقدام کردی یعنی نیمی از راه رو رفتی بقیه اش رو خدا درست میکنه شک نکن!!!!
خداوند هرگز کسانی که رویاهاشون رو دنبال میکنن بدون یار و یاور نمیزاره بلاخره یه امدادی میاد و یک دری باز میشه
رضوان عزیزم برات آرزوی موفقیت روز افزون را. دارم !!!
بسم الله الرحمن الرحیم الرزاق الوهاب العلیم النور الغفور القریب المجیب الحی القیوم
سلام رویا جان، بانوی زیبا و توحیدی و فعال سایت.
تازه از سالن کوچلو موچلوی خودم اومده بودم و اولین مشتری هایم رو رد کرده بودم، که چشمم به نقطه آبی روشن شد و خستگی از تنم به در برد.( البته من از کارم خسته نمیشم، ولی صندلی ام نامناسب بود یکم خسته ام کرد که ان شاءالله قراره صندلی مناسب هم می آید همان طور که مشتری خوب میاد)
ممنون ام بابت تبریک که گفتید. ان شاءالله خدا به حال و مال و عمرتون برکت بده و لحظه به لحظه به و دم به دم یاد خدا مونس و همدمتون باشه.
رویا جان دوست دارم و بهترین ها رو برایتان آرزومندم.
در پناه حق پاینده و پایدار و سعادتمند در دنیا و آخرت باشی مهربان بانوی زیبا و قشنگم
سلام به استاد نازنین و مریم جان و همه دوستانم درسایت الهی
استاد اول اینکه دلمون خیلی براتون تنگ شده یه زندگی در بهشت برامون بزارین ببینیم شما رو رفع دلتنگی کنیم
در مورد این فایل بینظیر باید بگم که خدایا سپاسگزارم برای وقتی ازت هدایت میخوام به این روشنی هدایت میکنی و من با تجسم کردن خیلی چیزا به دست اوردم در آمدم به لطف پروردگارم چند برابر شده همونطور که گفتین من لحظه پایانی رو تجسم میکنم و نتجیه ها دارن خودشون رو نشون میدن یعنی برام ثابت شدس که با تجسم میشه به آنچه که میخواهیم برسیم و اینکه این فایل خودش چقدر درس داشت چقدر میشه آگاهانه فکر کرد همه و همه بستگی به خودمون داره که بتونیم زندگی زیباتری داشته باشم…. سپاسگزار شما استاد عزیزم هستم در پناه پروردگار شاد و ثروتمند باشین
بی نهایت سپاسگزارم خانم شایسته عزیزم که این لایو رو روی سایت قرار دادین اینقدر که صحبتهای استاد بی نظیر هستش وکیفیت صدا عالیست که یکم پایین بودن کیفت تصویر به چشم نمیاد وموضوع اینجاست که اینقدر این صحبت خوب وکلیدی هستن که واقعا حیف بود روی سایت قرار نگیره واصل موضوع صحبتهای ناب استاد هستش نه کیفیت تصویر
استاد عزیز سپاسگزارم که همیشه و هر کجا که باشین ودرمورد قانون ودانسته هاتون صحبت میکنید اینقدر سخاوتمندانه عمل میکنید
از دیروز که این فایل رو دانلود کردم چندبار به صورت صوتی ویکبار هم تصویری این فایل رو گوش کردم البته من فایلهای صوتی رودبهتر وبا تمرکز بیشتر میتونم گوش بدم تا فایل تصویری
خداجونم سپاسگزارم که زمانی این فایل روی سایت قرار گرفت که سعادت حضور در دوره ی توحیدی دوازده قدم رو دارم ودر حال حاضر قدم 3 هستم،
چقدر این حس قشنگ ولذت بخشه که اینقدر رشد کردم وتکاملم رو طی کردم تا به این مرحله برسم والان که این فایل روی سایت قرار میگیره من جز دانشجوهای دوره دوازده قدم باشم.
قدرت تجسم:
الان بهتر درک میکنم عدالت خداوندم رو،اینکه این خودمون هستیم که با افکارمون زندگیمون رو خلق میکنیم وقدرت خلق زندگیمون رو داریم…
کاری که باید بکنم اینکه باید آگاهانه افکارم رو مدیریت کنم وبه آن چیزی که میخام فکر کنم وقشنگی وزیبایی وعدالت قانون به همینه که همه چیز بستگی به افکارم داره
چقدر این جمله استاد رو دوست دارم چقدر انرژیش مثبته (ثروتمند شدن معنوی ترین کار دنیاست،تنها راه رسیدن به خداوند ثروتمند شدن هستش)من همین یه جمله رو درک کنم واز اعماق وجودم باورش کنم وبهش عمل کنم لذت واقعی زندگی رو تجربه میکنم.
کاری که در حال حاضر باید بکنم اینکه از لحظه لحظه زندگیم لذت ببرم وشکر گزار تمام نعمتهایی که دارم باشم ودید مثبت به تمام اتفاقات زندگیم داشته باشم.
وهر لحظه افکارم رو کنترل کنم وسعی کنم افکارم رو ببرم به سمت اتفاقات خوب واینقدر آگاهانه این کار رو انجام بدم تا یه عادت بشه برام.
سلام خدمت استاد دانا و آگاه و خانم شایسته ی عزیز و تمام دوستان عزیز در این سایت سراسر نور و آرامش!
همزمانی این فایل با بخش فایل های دانلودی که از اول شروع کردم و نوشتن کامنت ها در فایل های همین تاریخ و شروع قدم چهارم و آگاهی های نابش،برایم فوق العاده لذت بخش بود و چون تعهد دارم به دیدن و شنیدن این فایل های پنج سال پیش،وقتی سایت رو باز کردم اول فکر کردم تو همون صفحه ای که فایل ها رو می بینم مونده ولی وقتی دیدم فایل جدید هست شکر خدا رو کردم از این همزمانی ها که به شایستگی هر چه تمامتر،قانون خداوند جواب میدهد!
بقول آقای عطار روشن عزیز،که مطمئن هستیم استاد صد سال جلوتر از زمان خودش داره فکر میکنه و زندگی میکنه!
و ما که داریم این حرف ها رو میشنویم سالها از اطرافیان خود جلوتر هستیم!
دیشب در جمعی بودم و بعد از شام جلسه ها تشکیل شدند و هر یک در مورده اخبار تازه و اینیستاگردی هاشون و اینکه فلانی چیکار کرده و چه عملی رو انجام داده داشتند حرف میزدند و بقول استاد وقتی چند مدتی روی خودت کار میکنی دیگه فاصله میگیری از اینگونه حرفها و برداشت ها و اصلا دوست نداری در موردشون بشنوی و کنجکاوی هم نمیکنی که احیانا اگه شنیدی بیشتر در موردش بدونی و چقدر لذت بخشه این گونه زندگی کردن و وقتی شروع کردند و من شنیدم و دیدم جهت حرف هاشون در مسیر دیگه ایی هست آگاهانه اعراض کردم و سایت رو باز کردم و چون گوش داده بودم فایل جدید رو شروع کردم به خوندن کامنت های این فایل و دیدگاه زیبای خانم شهریاری عزیز رو خوندم و دیگه نشنیدم که چی میگن و وقتی آگاهانه جهت میدی به افکارت،جهان بلافاصله جواب میده و یه شخصی اومد بینمون نشست تا من دیگه کلا نشنوم حرفهای اونا رو…
چقدر اکثریت مردم اینطوری فکر میکنند و این طوری زندگی میکنند و اگه در این زمانه از این آگاهی ها باهاشون حرف بزنی تو رو کافر و از خدا بی خبر میدونند و خودشون رو عقل کل و این میشه که اکثریت سوق پیدا میکنند به مسیری که همه رفتند و نمیخوان از اکثریت گله وار جدا بشن برای همین افراده بسیار کمی در همه ی جنبه ها میتونند موفق باشند…
و همین الان اگه به این افراد بگی که اینطوری هم میشه زندگی کرد هیچ کدوم باور نمی کنند چون توی اون مداری که هستند دسترسی ندارند به اینگونه فکر کردن و زندگی کردن…
یادمه سالهای خیلی دور وقتی هفده،هیجده ساله بودم و هیچ آشنایی نسبت به این قوانین نداشتم با توجه به رفتارها و روابط پدر و مادرم و اینکه کلا هیچ رابطه ی خاصی هم با هم نداشتند و در حد یه زندگی کردن بود و کلا هیچ گونه ابراز عشق و محبتی در بینشون نبود و هیچ آگاهی نسبت به این قوانین نداشتم ولی وقتی استاد میگن که ما همه ی این آگاهی ها رو داشتیم و به مرور زمان با دیده ها و شنیده ها،رفتارامون تغییر کردند و باورا شکل گرفتند و من تجسم میکردم یه رابطه ی عالی رو و خیلی خوب اینکار رو انجام میدادم و همیشه یه چیزی رو ثابت می خواستم اینکه رابطه مون فوق العاده باشه و هیچ وقت تکراری نشه و دلزدگی نداشته باشه توش و چون از اکثریت شنیده بودم که این نوع رفتارهای خوشایند فقط در طول سالهای اول هست و بعدا به مرور کمرنگ تر میشه ولی باور نکرده بودم،الگویی هم نداشتم ولی باور نمیکردم و دوست داشتم که همیشه مثل یه رفیق باشیم و شکر خدا الان بعده بیست سال زندگی مشترک،همون احساس فوق العاده در هر دوی ماهست و شکر خدا لذت بخش ترین رابطه ی عاطفی رو تجربه میکنم و هیچ وقت برام تکراری نمیشه و هر وقت استاد در باره ی رابطه ی عاطفیشون حرف می زنند خیلی تحسین میکنم و مقاومتی هم ندارم در قبول نکردن حرف های استاد چون خودم تجربه اش میکنم!
و هر آن چیزی رو که از زندگی مشترک میخواستم از خونه ،ماشین ،سرمایه ،شغل مناسب،باغ ،فرزندان خوب و خانواده رو به زیبایی هر چه تماتر تصویر سازی کرده بودم و الان به لطف خدا از هر آنچه که تصور میکردم بهترین و بهترینش رو دارم و حتی بالاتر از اون حد از معیارهای من و الان که قانون رو میدونم و بلدش شدم چیزهای زیادی رو میخوام تجربه کنم با همین تجسم و تصویرسازی،که در آینده ی نزدیک به لطف خدا محقق بشن!
بقول استاد هر شرایطی که توش هستیم برای همیشه ماندگار نیست و ما میتونیم با جهت دهی آگاهانه بر روی موضوعی که توی ذهنمون هست چه خواسته و چه ناخواسته،شرایط اتفاق افتادنش رو تغییر بدیم یعنی با پروبال دادن به اون موضوع(خواسته یا ناخواسته)با تجسم کردن،با قدرت دادن بهش و دائما به اون موضوع فکر کردن باعث میشه اون موضوع در جهان حقیقی با توجه به افکار و باورهای ما به حقیقت بپیونده!
چقدر آگاهی های نابی داشت این فایل و چقدر بااینکه پنج سال از ضبط این فایل گذشته هنوز همون جنس از آگاهی ها درش هست که الان با توجه به مدارمون و فرکانسی که در اون قرار داریم در مسیر شنیدن و دریافت این آگاهی ها بودیم!
تمرین ستاره ی قطبی هم که در دوازده قدم هست بر پایه ی همین تجسم و تصویرسازی هست که صبح زود قبل از اینکه افکارت بره سمت چیزای ناجالب،میای و آگاهانه هر آنچه رو که دوست داری همون روز برات اتفاق بیفته رو مینویسی و با حال خوب و احساس عالی تجسمش میکنی و میسپاری به خودش و شب که میایی ببینی چند تا از اون چیزایی که از خدا خواسته بودی محقق شدند می بینی بیشتر از اون چه که نوشته بودی و خواسته بودی برات اتفاق افتاده و شب با احساس عالی و فوق العاده میخوابی و این جریان فرکانس رو به صبح فردا انتقال میدی تا باورات قوی بشن و برات قابل باور بشه که خودت با افکارت در حال خلق کردن زندگی خودت هستی!
سپاسگذار استاد عزیز هستیم که خداوند بر زبانشان جاری شد تا این فایل رو سالیان قبل برامون ضبط کنند و امروز در مدار دریافتش قرار بگیریم و تشکر میکنم از خانم شایسته ی عزیز که زحمت بارگذاری این فایل بسیار ارزشمند رو کشیدند و ما رو لایق دیدن و شنیدن این فایل کردند.
با نام و یاد خدای عزیزم و سلام خدمت استاد گرامی و دوستان توحیدی
یادمه زمانی که خیلی متعهدانه تر کار میکردم خیلی تمرکز داشتم که آگاهانه هر لحظه فکر کنم… مثلا وقتی از سر کار میرفتم خونه حواسم بود که ذهنم رو برنامه ریزی کنم که دقیقا زمانی که میرسم به ایستگاه اتوبوس هم زمان میرسه… و اتوبوس خطی
توی اون مسیر تقریبا هر 15 دقیقه الی 20 دقیقه یکبار به ایستگاه میومد و اگر دیر میرسیدیم باید کلی منتظر میموندیم…
و بنده با اینکه دقیقا سر ساعت مشخص از محل کار خارج نمیشدم (ساعت کار شروع حالت شناور داره بنابر این زمان خروج
هم شناوره) با دقت بالای 98 درصد دقیقا زمانی که به ایستگاه میرسیدم اتوبوس همزمان میرسید!!
این موضوع رو توی فوتبال هم امتحان کردم.. بنده اصلا دروازه بان خوبی نیستم و استعداد فوتبالی خاصی هم ندارم اما زمانهایی که با بچه ها میرفتیم فوتبال و قبلش خودمو تصور میکردم که هر ضربه ای میزنن میگیرم معجزه اتفاق میفتاد!!
یادمه فقط تو یه بازی تقریبا یکساعته فقط یکی دوتا گل خوردم و 11 تا ضربه رو دفع کردم..یعنی حتی میشد که من دید نداشتم و طرف شوت میزد و خیلی اتفاقی به پام میخورد و همه تحسینم میکردن!!
توی پینگ پونگ هم امتحان کردم و جواب گرفتم!! و جالبه که این موضوعات رو چون خیلی دم دستی بود فراموش کرده بودم
اما موضوع اصلی که میخوام اینجا ریشه ای تر بیان کنم چیزی فراتر از این داستانه… اینکه اصلا داستان چیه و چطور اتفاق
میفته…امروز چون احساسم نمیگفت مطلبی آماده نکرده بودم تا اینکه الهامی در این لحظه احساس کردم که باید این موضوع
رو بیان کنم تا هم برای خودم مفید فایده باشه و هم هرکسی که در مدارش باشه ان شااالله..
بریم سراغ تصویرسازی ذهنی و تجسم..همونطور که استاد گفتن هر لحظه ما در حال فکر کردن هستیم چه آگاهانه و چه ناآگاهانه…و این تصویرسازی یا همون فکر کردن در هر لحظه داره به جهان ارتعاشی رو ارسال میکنه که پاسخش میشه همون روتین زندگیمون… و این تصویرسازی بر اساس باورها و دیتاهایی که در ناخودآگاه ذخیره شده اتفاق میفته…
اما بریم سراغ پروسه آگاهی!! ما به میزانی که آگاه هستیم و در لحظه هستیم و حضور داریم و در حالت تفکر ناخودآگاه نیستیم و به قول قرآن متذکر هستیم و به قول علامه حسن زاده آملی در حال شکار هستیم میتونیم آگاهانه فارغ از این که
چه باورهایی داریم به جهان ارتعاش بفرستیم… وقتی که این آگاهی کما و کیفا رشد میکنه و ما زمان های بیشتری آگاه هستیم و آگاهانه به موضوعات توجه میکنیم نه اینکه ناخودآگاه باشه، چندتا اتفاق میفته…اولا اینکه از یه جایی به بعد اتفاقات جدید بیشتری میفته و از حالت تکرار خارج میشیم (چون فرمون دست خودمونه نه ذهن نیمه هوشیار یا همون نفس ما)… وقتی آگاه نیستیم که نفسمون طبق برنامه ریزی قبلی فرکانس میفرسته و ما دریافت میکنیم که خدا در قرآن میفرماید:
کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَهٌ
یعنی هر نفسی (هر ضمیر نیمه هوشیاری) رهین و گرفتار آن چیزهایی است که قبلا کسب کرده (یعنی دیتاهایی که قبلا در ضمیر نیمه هوشیار ذخیره شده که قرآن بهش میگه “اکتسابات نفس انسان یا همون بما کسبت”)…یعنی انسانها درگیر همون چیزی هستن که قبلا در نفسشون ذخیره شده و ادامه میده:
إِلَّا أَصْحَابَ الْیَمِینِ
بجز اصحاب یمین که همین کسانی هستن که آگاه هستن و آگاهانه فرکانس ارسال میکنن…
خب وقتی ما آگاه هستیم و آگاهانه فرکانس ارسال میکنیم چند تا اتفاق میفته… اولا خود این آگاهی نشونش حال خوبه که
نشانه اینه که ذهن نجواگر در اون لحظه تقریبا خاموشه که البته صفر و صدی نیست و تکامل میخواد… پس تلاش برای اینکه
احساسمون خوب باشه یعنی داریم بطور غیر مستقیم از چنبره دو تا ذهن رها میشیم…یکی ذهن خودآگاه یا همون منطق و
دومی که قدرتمندتره ذهن نیمه هوشیار یا همون نفسمونه که موقع برانگیخته شدن احساسات میتونیم قدرتشو به وضوح
ببینیم که تمام عقده ها و تمام باورها در اون جمع شده و ما بطور آگاهانه بهش دسترسی نداریم… وقتی ما تلاش میکنیم آگاه باشیم و در لحظه یعنی داریم به اصل وجودمون نزدیک میشیم که همون روحه… خوب روح چیکار میکنه؟
به قول قرآن روح از امر پروردگاره… امر چیه؟ امر همونیه که خداوند به وسیله اون خلق میکنه…یعنی وقتی آگاه هستیم
میتونیم آگاهانه خلق کنیم اما محدودیت داریم…
این محدودیت برمیگرده به میزانی که آگاه هستیم و هیچ کس نمیتونه صد در صد از چنبره ضمیر نیمه هوشیارش رها بشه
و در جاهایی که ضمیر نیمه هوشیار مقاومت و باورهای مخالف کمتری داره روح دستش بازتره و آگاهی بیشتره و قدرت خلق
بیشتره…
نکته بعدی اینه که وقتی آگاه هستیم که گفتم یه راهش رسیدن به حال خوبه چون مانع ذهنی کمتری داریم و نجواها کمتر
میشه الهامات بیشتری دریافت میکنیم و نکته بعدی اینه که در این حالت هر چی انسان رشد کنه همزمانی های زیادی رو
میبینه که اگه ادامه بده این همزمانی ها در کمیت و کیفیت افزایش پیدا میکنه…
یعنی یه حالت اینه که ما در auto pilot هستیم و ذهن هم ما رو کنترل میکنه و هم فرکانس ارسال میکنه
یه حالت اینه که انسان با آگاهی برتر یا همون روح و نفخه الهیش یکی شده و به امر خدا کن فیکون میکنه
تمام انسان ها بین این دو حالت هستن و صفر و صد نیست… اونایی که به حالت آگاهی نزدیک ترن حال بهتری دارن، آرامش بیشتری دارن..همزمانی های بیشتری رو میبینن و قدرت خلق بیشتری دارن که یکیش همین تصویرسازیه ذهنیه…
در حالت ناخودآگاه هم همزمانی داره اتفاق میفته…یعنی کلا تمام اتفاقات با افکار ما همزمانی داره…ولی تفاوت اینه که در حالت ناخودآگاه ما آگاه نیستیم که چه فرکانسی داره ارسال میشه اما نتیجش تکرار یکسری اتفاقاته که ما داریم هر روز تجربه میکنیم…اما اگه این حالت تصویرسازی و تفکر جنبه آگاهانه بگیره ما میتونیم این ارتباط رو خیلی دقیق رصد کنیم…
یادمه با یکی از همکارام اینو تست کردیم.. این که استاد میگن از دستاوردهاتون بگید همینه و من خودم رو آدم شایسته ای
میدونم که در مورد این قضیه صحبت کنم چون تستش کردم و بارها نتیجه گرفتم…
توی یه هفته با همکارم قرار گذاشتیم که مدام مراقب باشیم اتفاقات بیرون از ما با افکارمون چه ارتباطی داره…
این موضوع باعث شد ما توی اون هفته هر روز آگاه تر میشدیم و اتفاقات همزمان بیشتر و بیشتر میشد…یادمه یه روز توی یه زمان محدود فقط 10 تا همزمانی رو با هم به اشتراک گذاشتیم!!! بخدا اینا حقیقته که دارم میگم..
فقط باید عرض کنم این موضوع جااهایی خیلی راحت جواب میده که ذهن مقاومت کمتری داره، چون اون جاهایی که مقاومت بیشتری داره به سختی کنترل رو دست شما میده!! و شما به سختی میتونید تو اون موضوعات آگاهانه تصویرسازی کنید… پس بهتون پیشنهاد میکنم تو موضوعات دم دستی مثل همین اتوبوس یا چراغ قرمز و … یه هفته وقت بزارید و آگاهانه تصویرسازی کنید و خواهید دید که اگه روز اول این قضیه 10 درصد درست بود تا روز هفتم به 60 الی 70 درصد میرسه و هرچی بیشتر ادامه بدید قدرت خلقتون بیشتر میشه… و دیدن نتیجه به ذهن شما رو در دادن سلف کنترل به خودتون مجاب تر میکنه و مقاومت کمتر میشه و به همون اندازه آگاهی افزایش پیدا میکنه به حدی که یه روزهایی بی اختیار اشک میریزید (بخدا اینو من قبلا که خیلی سر به راه تر بودم بارها تجربه کردم) و طوری میشه همزمانی ها که احساس میکنید دنیای پیرامونتون مجازیه!
و همه این قدرت در یک کلمه است که خداوند میفرماید…
فذکر ان الانسان لذکری… این آگاهی رو خداوند در قرآن با کلمه ذکر بیان فرموده… و یه تمرین عملی داده برای اینکه توی حالت ذکر قوی تر بشیم و اون تمرین نمازه!!
إِنَّنِی أَنَا اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِی وَأَقِمِ الصَّلَاهَ لِذِکْرِی ..میگه نماز را برای ذکر من بجا بیاورید و جای دیگه میگه:
و لذکر الله اکبر… یعنی ذکر خدا از نماز بالاتره…یعنی نماز ابزاریه برای تمرین رسیدن به آگاهی…
دوستانی که از نماز گریزان هستن بخاطر اینکه احساس خوبی بهشون نمیده و با کسالت همراه…این مثل این میمونه که کسی بره باشگاه و انتظار داشته باشه همون دفعه اول 100 کیلو پرس بزنه…دوستان چیزی که دارم میگم ازش نتیجه گرفتم بخدا حرف نیست… من آگاهی رو بوسیله نماز درک کردم و تونستم توسعش بدم… و احساس آرامش و حال خوبی که میگیرم اول نبود…نماز تکامل داره…نماز ابزاریه برای اینکه قدرت ذکر و آگاهی در ما افزایش پیدا کنه و این قدرت به ما در خلق زندگیمون کمک کنه… کمک دیگر نماز اینه که ما رو از چنبره ذهن رها میکنه…و این میشه که خدا میفرماید تنهی عن الفحشا و المنکر…یعنی به اندازه ای که ما به وسیله نماز آگاه میشیم از تکرار الگوهای غلط ناشی از ذهن که یکیش همون هوای نفس هست که باورهای غلط منقوش در نفس یا همون ذهن عاملشه جلوگیری میشه… و این تکامل میخواد…
حالا اینکه چطور در نماز این حالت اتفاق میفته برمیگرده به این که چقدر سعی میکنیم در نماز آگاهانه کلمات رو با توجه به معنی و توجه به اینکه در حضور چه کسی هستیم ادا کنیم… این موضع اینقدر مهمه که خداوند قبل از اینکه شرابو حرام اعلام کنه و حکم تحریم شراب بیاد به مومنین میگه در حالت مستی به نماز نزدیک نشید..بعد میفرماید برای اینکه بدانید که چه میگویید…یا أیها الذین آمنوا لا تقربوا الصلاه وأنتم سکارى حتى تعلموا ما تقولون
اینکه کلی آدم نماز خون داریم که هر خطایی هم میکنن برمیگرده به همین موضوع که درک نکردن که نماز چیه و چطوری باید خونده بشه و نمازشون حالت کلاغی پیدا میکنه (من خودمو مستثنا نمیکنم اما در این موضوع واقعا خیلی بهتر شدم)
و زمانهایی که خیلی در نماز آگاه تر هستیم در زمان های بعدش هم این آگاهی تداوم پیدا میکنه…اینه که خداوند میفرماید: الذین فی صلواتهم دائمون… و این حالت اگر تداوم داشته باشه (حالت ذکر یا همون آگاهی) میتونه برسه به اینجا که خداوند میفرماید:
منطقی که توی نوشته های شما هست خیلی برای ذهن من قانع کننده و قابل پذیرش هست، میدونید بعضی وقتا نوشته های شما برای من به این صورت هست که من در مورد یه سری موضوعات به یه سری نتایجی رسیدم بعد شما تو کامنتهاتون در مورد اون موضوع و یه سری موضوعات دیگه یه مطلبی نوشتین و به هم ربط دادین و به یه نتیجه خوبی رسیدین که خیلی با منطق ذهن من هماهنگه و من از خوندنشون واقعا لذت میبرم، و یا یه سری مطالبی میگین که من دوست داشتم درموردشون بیشتر بدونم شما درمورد اون چیزها هم آگاهی های زیبایی رو میگین که واقعا احساس میکنم با خوندنشون بهم اضافه شده، الان شما تو همین کامنت و کامنتهای قبلیتون در مورد معنی کلمه ذکر تو قرآن نوشتین که خیلی خوب برام جا افتاد، یا آگاهی که نوشتین در مورد این قسمت از قرآن که زیاد هم تکرار شده که خداوند میفرماید: “بما کسبت ایدیهم” عالی بود، واقعا لذت بردم، یا در مورد ذهن ناخودآگاه و خودآگاه نوشتین که تو کامنتهای اخیرتون هم در موردش نوشته بودین، یادمه که من همون روزا تو خونه ایستاده بودم و یه دفعه یه صحنه ای از کودکی از پدرم تو ذهنم اومد و احساسم به این صورت بود که انگار توی تاریکی ذهنم یه رعد و برقی زده شد و یه نور زیادی روشن شد که من همون لحظه شوکه شدم از یادآوری اون صحنه و جالبیش برای من اینجا بود که همسر من اون ویژگی پدرم رو داره، و بعد از این آگاهی که خدا بهم داد داشتم به تاثیر الگوها در شکل گیری ذهن ناخودآگاه فکر میکردم و اینکه اگر من به صورت واضح ندونم که چی میخوام( و این کاملا به این این برمیگرده که چقدر خودم رو شناخته باشم) و فرکانس خواسته هام رو به صورت آگاهانه به دنیا نفرستم اونوقت اتفاقی که میفته اینه که ذهن ناخودآگاه من دست به کار میشه و فرکانسهای خودش رو به دنیا میفرسته که منجر به جذب اونا توی زندگیم میشه و یکی از چیزهایی که به شدت روی ذهن ناخودآگاه تاثیر میذاره الگوهایی هستن که ما توی زندگیمون دیدیم، و همونجا چقدر قشنگ برام جا افتاد که چرا استاد انقدر تاکید دارن که برای تغییر باورها الگو پیدا کنید، خب من به این چیزها فکر میکردم ک شما درمورد ذهن خودآگاه و ناخودآگاه هم توی کامنت قبلیتون و هم توی این کامنت خیلی عالی نوشتین و از خوندنش لذت بردم، من با خوندن این کامنت شما یاد تمرین ستاره قطبی استاد افتادم، اینکه استاد توی دوره دوازده قدم تاکید میکنه که قسمت مهم انجام این تمرین اون تجسم رسیدن به خواسته هست و اینکه وقتی تجسم میکنیم باید احساسی رو تجربه کنیم که وقتی به اون خواسته میرسیم داریم،
مطلب برای گفتن از نوشته های پر از آگاهی شما زیاد هست، باز هم ازتون تشکر میکنم و براتون از خداوند رسیدن به خواسته های قبلیتون رو خواستارم
بصورت رندوم اولین کامنتی که خواستم بخونم هدایت شدم به دیدگاه پر از آگاهی شما!
از همزمانی های گفتید که روزانه چندین مورد بهش برمی خوریم و وقتی آگاه میشیم به ذهنمون خیلی زودتر جواب میگیریم مثلا من هر وقت میخوام پشت چراغ قرمز بایستم آگاهانه تصویر سازی میکنم که با رسیدن من به اون نقطه چراغ برامون سبز میشه و چندین بار رو خودم آگاهانه حتی در چراغ قرمزهای متوالی رقم زدم و شاید روزانه چندین مورد از این اتفاقات افتاده که وقتی میخواییم بریم جایی برای دیدن یه شخص و همزمان همون فرد رو تو خیابون یا کوچه می بینیم و همونجا به خودم میگم زمان ارسال فرکانس آگاهانه تمرکز کردم و تجسم کردم که این اتفاق افتاده!
بسیار لذت بردم از آگاهی هایی که از جنس الهی بوده و خوب درکش کردین و تحسینتون کردم و شکر خدا که با اولین کامنت،به زیبایی هر چه تمامتر هدایت شدم به این صفحه و دیدگاه ناب و الهی شما…
منم یک مدت نماز رو متفاوت میخوندم ونتیجش برام جالب بود
شنیده بودم میگفتن حضرت محمد باتمرکز نماز میخوندن من هم سعی کردم که وقتی نماز میخونم ذهنم رو کنترل کنم تاحدی که میتونم ودر توانم هست به چیزی فکر نکنم بعد مدت کوتاهی ناخداگاه به زمان حال میومدم نمیدونم میگن حالت بی زمانی،احساس میکردم یک پرده ای از جلوی چشمام کنار رفته همه چیز برام شفاف و روشن وجدید بودواین تجربه خیلی خوبی بودبرام
سلام خدمت شما دوست عزیز، باعث افتخاره و خداوند رو شاکرم که قلمی بودم به دست قدرتمند پروردگار تا این مطالب رو که به قلبم الهام کرد با شما بزرگوار به اشتراک بزارم، اگه خدا به بنده توفیق بده در آینده بیشتر خواهم نوشت و اول خودم در این کلاس میشینم و افتخار تلمذ دارم چرا که هیچیش از من نیست و خداوند بر این مدعا شاهده. موفق باشید
قبلا که ناآگاهانه تجسم انجام میدادم همین چگونگی انجام دادن من را ناامید میکرد و افسرده میشدم
اما اما
چیزی که بتونی تجسم کنی و خودت را در نقطه ی پایانی ببینی و احساس کنی صدرصد اتفاق میفته
اگر میتونی تجسمش کنی میتونی خلقش کنی
اگر میتونی تجسمش کنی صدرصد اتفاق میفته صدرصد
اگر میتونی خودت را در نقطه ی پایانی رسیدن به خواسته هات ببینی صدرصد اتفاق میفته
صدرصد میتونه اتفاق بیفته ،چطور ؟
من نمیدونممممممم هیچکس نمیدونههههه
قانون میگه این اتفاق میفته و من هم ازش استفاده میکنم …
استاد آگاهی های این جلسه من را زنده کرد
استاد من پر انگیزه شدم
همین الان بعد از تجسمِ رسیدن به نقطه ی پایانی خواسته هام دارم کامنت مینویسم
غرق در حال خوبم
از دیروز که دارم جلسه دوم قدم دوم را یادداشت میکنم از دیروز بسکه حالم خوبه
تو خونه آهنگ میزارم میرقصم
خداشاهده اگر دروغ بگم
میگم میشه میشه این قانونشه
قانون دروغ نمیگه
اصلا من الان دارم دارمشون
من دارم زندگی میکنم با همون خواسته هایی که بهشون رسیدم
وااای اینا چقدر حالمو خوب میکنه
چقدر سرحال تر میشم وقتی میگم
دختر تو داری فرکانسشو میفرستی
یعنی اتفاقات داره رخ میده
اینا حال منو بهتر و بهتر میکنه
خداااایااااا شکرت
استاد عزیزم سپاسگزارم
حالا میخام یه نمونه از تجسم هایی که انجام میدادم ناآگاهانه و بهش رسیدم را عنوان کنم .
من خیلی دوست داشتم کابینت آشپزخونه م های گلاس سفید و صفحه ش از این جدیدا باشه
چون من سال های قبل عکاسی میکردم کابینت فلزی داشتم و مناسب عکاسی و استوری پیجم نبود
و همیشه تو خواب و بیداری تجسم میکردم من دارم من اون کابینتو دارم ، و عکاسی های من تو اون آشپزخونه انجام میشه و من مشغول ادیت زدن عکاسا هستم و با حال خوب انجام میدادم
و اصلا اصلا اصلا به چگونگیش فکر نمیکردم این عمل ناآگاهانه بود
و همیشه دلم میخاست یخچال دوقلو رنگ سیلور داشته باشم
و تجسم میکردم درِ یخچالو باز میکنم
و اون عطر یخچال نو به مشامم میرسه
و اینو بارها بارها تجسم میکردم
دوستان نمیدونم باور می کنید یا نه
من الان دارمشون
میخاید چجوریشو بگم ؟ کاملا جادویی
ما پول کابینتو یخچالو مگه داشتیم ؟ هرگز
اما الان جفتشو داریم
سال 1401 یهو به همسرم گفتم طبقه بالایی خیلی آشپزخونش قشنگه کابینت زده فلان
اصلا باورتون میشه رفتن من به خونه همسایه هدایتی بود
همینو به همسرم گفتم ، گفت میخای ما هم کابینتو عوض کنیم ؟
گفتم آره چجوری ؟
گفت درست میشه
هر روز چندین کابینت کار میاورد میرفتن
تا اینکه یک شب یک کابینت کار اومد که یکی از دوستان همسرم معرفی کرده بود
اومد بالا اندازه گیری کنه و دوست همسرم این لحظه اومدن
من گفتم ببخشید میشه ازش بپرسین قیمتش چند میشه ؟
گفت شما چیکار داری ؟ اصلا حرفشم نزنید
گفتم آخه حداقل باید قیمتشو بدونیم
اشاره کرد اصلا کاری نداشته باشید
کابینت آماده شد اومد تو خونه ی من
چجوری ؟ از کجا ؟
باورتون میشه منم نمیدونم ؟
همون دوست همسرم همه ی کارها را انجام داد
هماهنگی های لازم انجام داد
من فقط عکس فرستادم این رنگ میخام .
این صفحه کابینت میخام
خودش رفت خرید
خودش پول پرداخت کرد
آخ از یخچال بگم ، چی بگم چجوری بگم ؟
من تو خونه نشسته بودم
خدایا تو شاهد بودی و هستی
تو خونه نشسته بودم ،مادر و خواهر دوست همسرم
میرفتن این فروشگاه اون فروشگاه
تماس میگرفتن : زهره خانم ما رفتیم این فروشگاه یخچالش خوب نبود
سلام وهزاران درود به استاد ارجمندم ومریم بانوی نازنین ودوستان الهی ام
دوره دوازده قدم فوق العاده وبی نظیر هست دوره ای است که آگاهیهای آن یه پکیج کامل در همه زمینه های زندگی را شامل میشه هم در بحث ثروت ،هم سلامتی ،هم موفقیت وکسب وکار عالی وهم روابط فوق العاده وازهمه مهم تر بحث توحید هست ومن ابتدا میخوام نتایجی که از کار کردن بر روی سه قدم اول این دوره تا کنون گرفتم را بنویسم تا ردپایی باشه برای خودم والگویی برای دوستانم:
با این دوره من ارتباط بهتری با خدا ،بامنبع گرفتم ،چقدر باخودم در صلح قرار گرفتم ،بهتر قانون احساس خوب = اتفاقات خوب را درک کردم وسعی میکردم به آن عمل کنم ، خیلی خیلی بیشتر از قبل مراقب ورودیهای ذهنم هستم وچقدر کنترل ذهن با تمرینات این دوره که البته من فعلا قدم 4 هستم راحت تر شده است آرامشی که دارم قابل قیاس با قبل نیست ،من تنهام واز تنهایی خودم لذت میبرم
من به خاطر شرایط جسمانی ناجالبی که داشتم با دنبال کردن نشانه ها این دوره را تهیه کردم وتمام تمرکزم برروی سلامتی ام بود من با شروع دوره هرروز ،روزی 4 ساعت فیزیوتراپی می رفتم آن هم با یه همراه که برای انجام تمرینات ورزشی به من کمک کند وتمام تمرینات رو نشسته انجام می دادم ولی الان من هفته ای دوروز فیزیوتراپی میرم آن هم روزی یک ساعت تنها وتمام تمریناتم را ایستاده انجام می دهم قبل از شروع دوره من هفته ای یکبار به دکتر مراجعه میکردم در حدود روزی 30 عدد قرص میخوردم ولی الان شاید دو ماهی یکبار دکتر برم تعداد داروی مصرفی یک سوم شده با دز کمتر ، در تمام این یکسال تضادها بودند ،مسائلی بود که اگر در این مسیر قرارنداشتم نمیدونم چطور میخواستم تحمل کنم تحملی باصبر نه از روی اجبار ومن باهر تضاد بزرگتر شدم حتی خود این تضاد چقدر باعث رشد من وبزرگ شدنم شد من همیشه بابت سلامتی اماز خدا سپاسگزار بودم هر پله ای که بالا وپایین می رفتم وهر قدمی که بر می داشتم ولی با این تضاد فهمیدم حتی درد هم سپاسگزاری دارد چون اگر بدنم بی حس باشه نه تنها درد بلکه لذت وشادی خنکی ،گرمی ،وزبری هم حس نمیکنم پس یاد گرفتم هر موقعه درد دارم بگم خدایا شکرت به من نشون بده که برای بازگشت سلامتی ام چکار باید بکنم ودیگه آه وناله نکنم از درد جسمم
روز قبل از روزی که این فایل رو سایت قرار بگیره فیزیوتراپی بودم متوجه شدم یه پیرزنی وارد شد وناله میکرد ومیگفت ای خدایا پام همون لحظه از وجودم یکی گفت چقدر با بنده ها ناسپاسیم که وقتی سالمیم فکر میکنیم این بدن خودمون هست این خود ما هستیم که کارها رو انجام می دیم ما در نمازهای یومیه هر روز میگیم به حول وقوه تو بلند میشیم ومینشینم ولی چقدر اعتقاد داریم که حتی حرکات انگشتان وبهم خوردن پلک چشمامون به قدرت خداوند هست ووقتی سلامتی رو از دست میدیم گله وشکایتمون برای خداست یه لحظه نمیگیم این خود ماهستیم که این آسیب را به جسممان زدیماینقدر مغروریم که حاضر نیستیم مسئولیت اعمالمون وافکارمون را بپذیریم(مخاطب این متن خودم هستم ) همان موقعه فهمیدم که حتی برای درد جسمانی ام هم باید سپاسگزار باشم با شروع این دوره من به راحتی از شغل کارمندی ام با 16 سال سابقه کار جدا شدم به طرز معجزه واری بازنشست شدم آنهم با 16 سال سابقه کار با حقوق کامل، وخیلی اتفاقات خوب ریز ودرشتی که نتیجه بودنم در این مسیر زیبا بود
^^^^^^^^_
چگونه میتونیم اتفاقات زندگیمون رو آنطور که می خواهیم رقم بزنیم ؟ با تجسم
تجسم : جهت دهی افکارمون به یک موضوعی در آینده به صورت آگاهانه
چون ما در هرلحظه در حال فکر کردن وتجسم کردن هستیم باید یاد بگیریم با کنترل ورودیهای ذهنمون افکارمون را به اتفاقاتی که در آینده دوست داریم تجربه کنیم جهت دهی کنیم
استاد جان از دوره قانون آفرینش تجسم کردن برای خلق خواسته هایم را از شما آموختم وخیلی بطور آگاهانه از قدرت تجسم برای خلق خواسته هام استفاده میکردم
من با تجسم موفق شدم بعد از جدایی از همسر سابقم همسرم را با ویژگیهای اخلاقی که دوست داشتم جذب کنم
جذب جای پارک ماشین در محلهای پرتردد …. ولی چون ما فراموش میکنیم مسیر رو وفراموش میکنیم قانون تکامل رو ،وقتی به خواسته ای نمی رسیم دیگه این قدرت هم فراموش میکنیم
وقتی در جلسه دوم قدم دو یکبار دیگه این آگاهیها برام مرور شد
هرروز سعی کردمدر کنار تمرین ستاره قطبی وآگاهانه اتفاقاتی که میخوام در طول روز تجربه کنم را تجسم کنم
من بخاطر شرایط جسمانی ذهنم نسبت بستری شدن خیلی مقاومت داشت ولی آنروز که نوبت دکتر داشتم در طول روز سعی کردم آگاهانه افکارم را طوری جهت دهی کنم که به احساس بهتری برسم وکم کم مقاومت ذهنم نسبت به بستری شدن کم شد وبه خودم گفتم الخیر وفی ماوقع ودر کل مسیر من توجه ام را گذاشتم روی زیبایی ها ووقتی خانم دکتر گفت برا ام آر ای مجدد باید بستری شوی من بدون مقاومت پذیرفتم چون قلبم آروم بود وقرار شد فردا صبح مراجعه کنم فردای آن روز که آماده میشدم ودر طول مسیر همسرم گرفته بود وحرف نمیزد ولی من داشتم سناریو را تو ذهنم مینوشتم که خانم دکتر بعد از ام آر ای به خوشحالی میاد دم اتاقم بهم میگه روند بهبودی ات خیلی خوب بوده وهمسرم در راه برگشت همین جور شاد وشنگول هست بشکن میزنه به الله قسم عین چیزی که تجسم کردم استاد اتفاق افتاد ومن از شادی گریه میکردم وخداروشکر میکردم
سپاسگزارم از استاد شایسته عزیز به خاطر این حسن انتخاب عالی که داشتند
در پناه الله بهترین بهترینها را برایتان آرزو میکنم شاد ،ثروتمند وسعادتمند باشید در دنیا وآخرت
به نام آنکه مرا خالق زندگیم آفرید
سلام گرم من به استاد عزیزم و مریم جان
نکات ارزشمند استاد:
تجسم چیزی غیر از جهت دهی افکار به موضوعی در آینده نیست.
تجسم فقط وجهه مثبت نیست ما در روز 95 درصد به چیزی که نمیخواهیم داریم در ذهنمان میسازیم.
پس در روز باید ما مراقب ورودی وافکاری که در ذهنمان میآید باشیم و این احتیاج به یک روند تکاملی دارد و ما آگاهانه به این دیدگاهها فکر میکنیم.
موقعیت فعلی ما چیزی به جز افکار گذشته ما نیست که این اولین قدم است و ما هستیم که این تاثیرات را پذیر فتهایم و در ذهنمان خلقش کردهایم.
افکار یک فاصله زمانی است که اثراتش مشخص شود که شما فرکانس میفرستی و فرکانس تقویت میشود نه با یک یا دو بار با تکرار آن افکار که همان (باور) اتفاقات را رقم میزند چه خواسته یا چه ناخواسته باشد.
کوچکترین حرکت در مسیر خواستهها در مسیر درست نتیجه ایجاد میکند.
دنیای مادی صفر و یک ندارد یک چیزی بین این دو است پس ما نباید پرفکت باشیم و کمالگرا باشیم.
اگر از قانون درست استفاده کنی و از آنها انگیزه بگیری اگر افکارتان را در خواستههایتان درست تجسم کنید آن مسائلهایی را که درگیرشان بودهاید میشود برای شما نعمت…
بله استاد این موضوع تجسم کردن را در دوره کشف قوانین یاد گرفتم و با کامنت دوستان هم بیشتر متوجه این موضوع شدم و آنچه را که درخواست کنیم و آن را تجسم کنیم (البته اگر مقاومت نداشته باشیم همان گاز و ترمز که در دوره بحث آن میشود را طبق قوانین رعایت کنیم خیلی راحت و ساده به خواستههایمان میرسیم)
همه چیز نشئات میگیرد از باورهای ما که این باورها باید منطقی شود و بعد از آن میبینیم که چه راحت و ساده به خواسته خود رسیدیم من چند خواسته داشتم و طبق اصول همین قوانین معجزاتش را دیدم.
نکات ارزشمند استاد:
وقتی که ما روی خودمان کار میکنیم آدمهای اطرافمان تغییر میکنند و یک عالمه آدم از زندگیتان بیرون میرود و خیلی سرتان خلوت میشود. با آدمهای افکار نامناسب شاید یک مدتی تنها باشی و این خبر خوبی هست (تنهایی )و این قانونش هست .«و این کبوتر با کبوتر باز با باز است »
آنهایی که تو فرکانس شما نیستند از زندگیتان میروند بیرون و این تنهایی فرصت خوبی هست که برای اینکه روی خودتان بهتر کار کنید.
وقتی شما فرکانستان عوض میشود خود به خود در مدارش قرار میگیرید و آدمهای مناسب تو فرکانس قرار میگیرد و بنابراین قانون را درک کنید و اگر الان تنها هستید خوشحال باشید ، نشانهاش این هست قانون دارد کار میکند.
بله استاد اوایل که به فایلهایی ارزشمند شما گوش میدادم و متوجه این موضوع شدم من خیلی تنها بودم و متوجه این قضیه نبودم که چرا چنین میشود.
با یکی از دوستان که در این سایت هست صحبت کردم و او گفت تو با خودت در صلح هستی و این خیلی خوب هست کم کم جهان خودش آدمهای مناسب به زندگیت راه میدهد و اما الان مانند قبل خیلی حس تنها بودن را نمیکنم و من در کل روزم پر است از کارها و هدفهایی که هرروز برای خودم تعیین میکنم،و وقتی برای بیخود و بیجهت تلف کردن را ندارم آنقدر احساس ارزشمندی من نسبت به قبل بالا رفته است که هرگاه احساس خستگی کنم راحت و بدون دغدغه استراحت میکنم این را مدیون استاد عزیزم هستم و خداوند را شکر میکنم که مرا با این استاد عزیز و دوستان نازنین در این سایت آشنا کرد.
با سپاس
بسم الحی الذی لا یموت النور الغفور القریب المجیب
سلام بر بندگان خاص خدا سلام بر استاد عزیزم و عشق و همدم استادم مریم بانو و دوستان بینظیرم
استاد در جلسه 3 قدم میگه: وقت بذارید برای تجسم کردن، یک کار اصلی زندگی تون باشه. و در ادامه میگه
تجسم یک کار فانتزی نیست،یک گار اصلی باشه، اون داره کار اصلی رو انجام می دهد
و اما داستان تجسم من:
از اونجایی که روحیه بشدت حمایتگری داشتم، همیشه دوست داشتم قهرمان زندگی خانواده و بقیه باشم و به آنها کمک کنم و همه بگن اگه رضوان نبود ما چکار می کردیم این دختر چقدر مهربونه!!!و در یک کلام آقا فرشته نجات یا زورو همه بشم. و کلی هم تو این مسئله موفق بودم، و از اینکه دارم چه ضربه هایی به خودم میزدم اطلاعی نداشتم و میگفتم اشکال نداره پدرم داره در میاد در عوضش خدا داره من می بینه و بهم پاداش میده و در پس این کمک کردنه،احساس قربانی قوی نهفته بود احساس بیچارگی ولی اصلا متوجه آن نبودم. تجسم آنقدر قوی بود که حتی مادرشوهر رو به خودم وابسته کردم که تا یه ساعت بیرون باشم ده بار زنگ میزنه میگه: کجایی دلم رفت برات بیا خونه،خونه بدون تو وله. دیگه از وابستگی شوهر و بچهها نگم. مادر و پدرم هم همینطور. حتی اگه یه نفر مرا برای اولین بار ببینه و یکم با هم صحبت کنیم میگه شما چقدر مهربونی.
قبل از این فایل اصلا این رو یادم رفته بودم که از بچگی همچین چیزهایی در ذهنم تجسم می کردم که شده الان زندگی من. و موقع شنیدن اسم تجسم فقط به فکر خلق خواسته در آینده فکر می کردم و زیاد اهمیت نمیدادم. الهی العفو.
امروز میخوام برم وسایل ام رو از سالنی که کار میکردم بردارم بیارم تو مغازه ی که کنار خونمون دارم بذارم و کوتاهی رو انجام بدم، و در واقع مستقل بشم اول کار همینکار انجام دادم ولی اون موقع نیاز بود یکم از خانه دور بشم ولی دیگه الان نیازی نیست. و میتونم برای خودم راحت تو سالن کوچلوی خودم کوتاهی و بافت انجام بدم. باید وفور مشتری و رو برای خودم تجسم کنم. و مطمئن ام خبرای عالی در راه است.
سلام رضوان عزیز
بی نهایت خوشحالم که کار خودتون رو در مغازه مستقل شروع میکنید و حقتونه که بهترین مشتریان و بیشترین درآمد و به امید خدا در آینده نه چندان دور مدیر کارتون و سالن دار بشید و آموزش بدید و لذت ببرید.شک ندارم حق شماست و شک ندارم بهش میرسید.پیشاپیش موفقیتهای آینده ات رو بهتون تبریک میگم.
به نام خدایی که بشدت کافی است
سلام به ابراهیم عزیز و مومن و موحد و ثروتمند و خداجویم
با سپاس از پیام محبت آمیز و پر انرژی شما. الان که دارم این پیام رو برای شما می نویسم تازه از تمیز کاری و مرتب کردن سالن کوچولوی خودم آمدم یک سالن کوچلو که مدیر و مبلغ اش خداست و قراره با هم تقسیم کار کنیم. اون برام مشتری بیاره،خودش کوتاهی و بافت رو انجام بده و من فقط قربون صدقه اش برم و شکرش رو به جا بیارم. الهی شکر. چقدر مستقل شدن حس قشنگی داره، حس آزادی، حس نزدیکی بیشتر با خداوند. خدا را شکر.
مررررسی ابراهیم عزیز که با پاسخ الهی تان چشم و دلم را روشن کردید و این شروع توحیدی رو میمون و مبارک.
در پناه حق پاینده و پایدار و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید. الهی آمین
درود و وقت بخیر خدمت دوست عزیزم رضوان باغ بهشتی عزیزم
مبارکا باشه . انشالله همیشه و همیشه خوش بدرخشید و بلند آوازه بشی .. رضوان عزیزم بهت تبریک میگم و تحسینت میکنم که قدم به قدم های کوچک تو به نتیجه رسید و هم چنان به نتایج بیشتر و بهتر و قشنگتر . مغازه ی کوچولو موچولو نازنینت مبارک باشه بقول معروف فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه تیزه مطمعنم که به وسعت دریا پول و ثروت میاد توی دامنت .
بقول یک عزیزی نکته ی جالبی گفت که من نت برداری کرده بودم و دوست دارم برای تو دوست عزیزم هم به یادگار بنویسم
جهان فقط به شجاعان و صابرین پاداش و پاسخ میده به کسایی که افسانه شخصی شونو تا انتها زندگی میکنن به کسایی که با ایمان ادامه دادن. و مطمعنم که به خواسته های بیشتر میرسی همینکه اقدام کردی یعنی نیمی از راه رو رفتی بقیه اش رو خدا درست میکنه شک نکن!!!!
خداوند هرگز کسانی که رویاهاشون رو دنبال میکنن بدون یار و یاور نمیزاره بلاخره یه امدادی میاد و یک دری باز میشه
رضوان عزیزم برات آرزوی موفقیت روز افزون را. دارم !!!
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»
اون بهترین حفاظت کننده است.
شاد و سلامت و موفق و پایدار باشی.. بازم بهت تبریک میگم خدا رو شکر
بسم الله الرحمن الرحیم الرزاق الوهاب العلیم النور الغفور القریب المجیب الحی القیوم
سلام رویا جان، بانوی زیبا و توحیدی و فعال سایت.
تازه از سالن کوچلو موچلوی خودم اومده بودم و اولین مشتری هایم رو رد کرده بودم، که چشمم به نقطه آبی روشن شد و خستگی از تنم به در برد.( البته من از کارم خسته نمیشم، ولی صندلی ام نامناسب بود یکم خسته ام کرد که ان شاءالله قراره صندلی مناسب هم می آید همان طور که مشتری خوب میاد)
ممنون ام بابت تبریک که گفتید. ان شاءالله خدا به حال و مال و عمرتون برکت بده و لحظه به لحظه به و دم به دم یاد خدا مونس و همدمتون باشه.
رویا جان دوست دارم و بهترین ها رو برایتان آرزومندم.
در پناه حق پاینده و پایدار و سعادتمند در دنیا و آخرت باشی مهربان بانوی زیبا و قشنگم
سلام به استاد نازنین و مریم جان و همه دوستانم درسایت الهی
استاد اول اینکه دلمون خیلی براتون تنگ شده یه زندگی در بهشت برامون بزارین ببینیم شما رو رفع دلتنگی کنیم
در مورد این فایل بینظیر باید بگم که خدایا سپاسگزارم برای وقتی ازت هدایت میخوام به این روشنی هدایت میکنی و من با تجسم کردن خیلی چیزا به دست اوردم در آمدم به لطف پروردگارم چند برابر شده همونطور که گفتین من لحظه پایانی رو تجسم میکنم و نتجیه ها دارن خودشون رو نشون میدن یعنی برام ثابت شدس که با تجسم میشه به آنچه که میخواهیم برسیم و اینکه این فایل خودش چقدر درس داشت چقدر میشه آگاهانه فکر کرد همه و همه بستگی به خودمون داره که بتونیم زندگی زیباتری داشته باشم…. سپاسگزار شما استاد عزیزم هستم در پناه پروردگار شاد و ثروتمند باشین
به نام خداوند بخشنده مهربانم
سلام به استاد عزیزم ومریم جان خوش قلبم
سلام به تک تک دوستان توحیدیم.
بی نهایت سپاسگزارم خانم شایسته عزیزم که این لایو رو روی سایت قرار دادین اینقدر که صحبتهای استاد بی نظیر هستش وکیفیت صدا عالیست که یکم پایین بودن کیفت تصویر به چشم نمیاد وموضوع اینجاست که اینقدر این صحبت خوب وکلیدی هستن که واقعا حیف بود روی سایت قرار نگیره واصل موضوع صحبتهای ناب استاد هستش نه کیفیت تصویر
استاد عزیز سپاسگزارم که همیشه و هر کجا که باشین ودرمورد قانون ودانسته هاتون صحبت میکنید اینقدر سخاوتمندانه عمل میکنید
از دیروز که این فایل رو دانلود کردم چندبار به صورت صوتی ویکبار هم تصویری این فایل رو گوش کردم البته من فایلهای صوتی رودبهتر وبا تمرکز بیشتر میتونم گوش بدم تا فایل تصویری
خداجونم سپاسگزارم که زمانی این فایل روی سایت قرار گرفت که سعادت حضور در دوره ی توحیدی دوازده قدم رو دارم ودر حال حاضر قدم 3 هستم،
چقدر این حس قشنگ ولذت بخشه که اینقدر رشد کردم وتکاملم رو طی کردم تا به این مرحله برسم والان که این فایل روی سایت قرار میگیره من جز دانشجوهای دوره دوازده قدم باشم.
قدرت تجسم:
الان بهتر درک میکنم عدالت خداوندم رو،اینکه این خودمون هستیم که با افکارمون زندگیمون رو خلق میکنیم وقدرت خلق زندگیمون رو داریم…
کاری که باید بکنم اینکه باید آگاهانه افکارم رو مدیریت کنم وبه آن چیزی که میخام فکر کنم وقشنگی وزیبایی وعدالت قانون به همینه که همه چیز بستگی به افکارم داره
چقدر این جمله استاد رو دوست دارم چقدر انرژیش مثبته (ثروتمند شدن معنوی ترین کار دنیاست،تنها راه رسیدن به خداوند ثروتمند شدن هستش)من همین یه جمله رو درک کنم واز اعماق وجودم باورش کنم وبهش عمل کنم لذت واقعی زندگی رو تجربه میکنم.
کاری که در حال حاضر باید بکنم اینکه از لحظه لحظه زندگیم لذت ببرم وشکر گزار تمام نعمتهایی که دارم باشم ودید مثبت به تمام اتفاقات زندگیم داشته باشم.
وهر لحظه افکارم رو کنترل کنم وسعی کنم افکارم رو ببرم به سمت اتفاقات خوب واینقدر آگاهانه این کار رو انجام بدم تا یه عادت بشه برام.
سپاسگزارم استاد عزیزم وسپاسگزارم مریم جان مهربانم
برا همه آرزوی بهترینهارو دارم انشاالله همیشه شادوسالم وسعادتمند وثروتمند باشید.
به نام خدا
سلام خدمت استاد دانا و آگاه و خانم شایسته ی عزیز و تمام دوستان عزیز در این سایت سراسر نور و آرامش!
همزمانی این فایل با بخش فایل های دانلودی که از اول شروع کردم و نوشتن کامنت ها در فایل های همین تاریخ و شروع قدم چهارم و آگاهی های نابش،برایم فوق العاده لذت بخش بود و چون تعهد دارم به دیدن و شنیدن این فایل های پنج سال پیش،وقتی سایت رو باز کردم اول فکر کردم تو همون صفحه ای که فایل ها رو می بینم مونده ولی وقتی دیدم فایل جدید هست شکر خدا رو کردم از این همزمانی ها که به شایستگی هر چه تمامتر،قانون خداوند جواب میدهد!
بقول آقای عطار روشن عزیز،که مطمئن هستیم استاد صد سال جلوتر از زمان خودش داره فکر میکنه و زندگی میکنه!
و ما که داریم این حرف ها رو میشنویم سالها از اطرافیان خود جلوتر هستیم!
دیشب در جمعی بودم و بعد از شام جلسه ها تشکیل شدند و هر یک در مورده اخبار تازه و اینیستاگردی هاشون و اینکه فلانی چیکار کرده و چه عملی رو انجام داده داشتند حرف میزدند و بقول استاد وقتی چند مدتی روی خودت کار میکنی دیگه فاصله میگیری از اینگونه حرفها و برداشت ها و اصلا دوست نداری در موردشون بشنوی و کنجکاوی هم نمیکنی که احیانا اگه شنیدی بیشتر در موردش بدونی و چقدر لذت بخشه این گونه زندگی کردن و وقتی شروع کردند و من شنیدم و دیدم جهت حرف هاشون در مسیر دیگه ایی هست آگاهانه اعراض کردم و سایت رو باز کردم و چون گوش داده بودم فایل جدید رو شروع کردم به خوندن کامنت های این فایل و دیدگاه زیبای خانم شهریاری عزیز رو خوندم و دیگه نشنیدم که چی میگن و وقتی آگاهانه جهت میدی به افکارت،جهان بلافاصله جواب میده و یه شخصی اومد بینمون نشست تا من دیگه کلا نشنوم حرفهای اونا رو…
چقدر اکثریت مردم اینطوری فکر میکنند و این طوری زندگی میکنند و اگه در این زمانه از این آگاهی ها باهاشون حرف بزنی تو رو کافر و از خدا بی خبر میدونند و خودشون رو عقل کل و این میشه که اکثریت سوق پیدا میکنند به مسیری که همه رفتند و نمیخوان از اکثریت گله وار جدا بشن برای همین افراده بسیار کمی در همه ی جنبه ها میتونند موفق باشند…
و همین الان اگه به این افراد بگی که اینطوری هم میشه زندگی کرد هیچ کدوم باور نمی کنند چون توی اون مداری که هستند دسترسی ندارند به اینگونه فکر کردن و زندگی کردن…
یادمه سالهای خیلی دور وقتی هفده،هیجده ساله بودم و هیچ آشنایی نسبت به این قوانین نداشتم با توجه به رفتارها و روابط پدر و مادرم و اینکه کلا هیچ رابطه ی خاصی هم با هم نداشتند و در حد یه زندگی کردن بود و کلا هیچ گونه ابراز عشق و محبتی در بینشون نبود و هیچ آگاهی نسبت به این قوانین نداشتم ولی وقتی استاد میگن که ما همه ی این آگاهی ها رو داشتیم و به مرور زمان با دیده ها و شنیده ها،رفتارامون تغییر کردند و باورا شکل گرفتند و من تجسم میکردم یه رابطه ی عالی رو و خیلی خوب اینکار رو انجام میدادم و همیشه یه چیزی رو ثابت می خواستم اینکه رابطه مون فوق العاده باشه و هیچ وقت تکراری نشه و دلزدگی نداشته باشه توش و چون از اکثریت شنیده بودم که این نوع رفتارهای خوشایند فقط در طول سالهای اول هست و بعدا به مرور کمرنگ تر میشه ولی باور نکرده بودم،الگویی هم نداشتم ولی باور نمیکردم و دوست داشتم که همیشه مثل یه رفیق باشیم و شکر خدا الان بعده بیست سال زندگی مشترک،همون احساس فوق العاده در هر دوی ماهست و شکر خدا لذت بخش ترین رابطه ی عاطفی رو تجربه میکنم و هیچ وقت برام تکراری نمیشه و هر وقت استاد در باره ی رابطه ی عاطفیشون حرف می زنند خیلی تحسین میکنم و مقاومتی هم ندارم در قبول نکردن حرف های استاد چون خودم تجربه اش میکنم!
و هر آن چیزی رو که از زندگی مشترک میخواستم از خونه ،ماشین ،سرمایه ،شغل مناسب،باغ ،فرزندان خوب و خانواده رو به زیبایی هر چه تماتر تصویر سازی کرده بودم و الان به لطف خدا از هر آنچه که تصور میکردم بهترین و بهترینش رو دارم و حتی بالاتر از اون حد از معیارهای من و الان که قانون رو میدونم و بلدش شدم چیزهای زیادی رو میخوام تجربه کنم با همین تجسم و تصویرسازی،که در آینده ی نزدیک به لطف خدا محقق بشن!
بقول استاد هر شرایطی که توش هستیم برای همیشه ماندگار نیست و ما میتونیم با جهت دهی آگاهانه بر روی موضوعی که توی ذهنمون هست چه خواسته و چه ناخواسته،شرایط اتفاق افتادنش رو تغییر بدیم یعنی با پروبال دادن به اون موضوع(خواسته یا ناخواسته)با تجسم کردن،با قدرت دادن بهش و دائما به اون موضوع فکر کردن باعث میشه اون موضوع در جهان حقیقی با توجه به افکار و باورهای ما به حقیقت بپیونده!
چقدر آگاهی های نابی داشت این فایل و چقدر بااینکه پنج سال از ضبط این فایل گذشته هنوز همون جنس از آگاهی ها درش هست که الان با توجه به مدارمون و فرکانسی که در اون قرار داریم در مسیر شنیدن و دریافت این آگاهی ها بودیم!
تمرین ستاره ی قطبی هم که در دوازده قدم هست بر پایه ی همین تجسم و تصویرسازی هست که صبح زود قبل از اینکه افکارت بره سمت چیزای ناجالب،میای و آگاهانه هر آنچه رو که دوست داری همون روز برات اتفاق بیفته رو مینویسی و با حال خوب و احساس عالی تجسمش میکنی و میسپاری به خودش و شب که میایی ببینی چند تا از اون چیزایی که از خدا خواسته بودی محقق شدند می بینی بیشتر از اون چه که نوشته بودی و خواسته بودی برات اتفاق افتاده و شب با احساس عالی و فوق العاده میخوابی و این جریان فرکانس رو به صبح فردا انتقال میدی تا باورات قوی بشن و برات قابل باور بشه که خودت با افکارت در حال خلق کردن زندگی خودت هستی!
سپاسگذار استاد عزیز هستیم که خداوند بر زبانشان جاری شد تا این فایل رو سالیان قبل برامون ضبط کنند و امروز در مدار دریافتش قرار بگیریم و تشکر میکنم از خانم شایسته ی عزیز که زحمت بارگذاری این فایل بسیار ارزشمند رو کشیدند و ما رو لایق دیدن و شنیدن این فایل کردند.
سلام به دوست هم راهم اعظم عزیز
من از دیروز که تولدم بود، با توجه به تضادهایی که در رابطه ی الانم دارم، داشتن رابطه ی عالی و رو به بهبود دائمی برام شکل گرفت.
و همون دیشب که تولدم بود همه ی خواسته هام در این رابطه رو نوشتم
و براش جا گذاشتم تا اضافه کنم.
امروز صبح هم در مورد خواسته هام از داشتن یک رابطه ی توحیدی و عاشقانه فکر میکردم و تصویرسازی.
کامنت های فایل رو باز کردم، رسیدم به شما.و چقدر رابطه تون رو تحسین کردم و از خداوند بخاطر تمام روابط رویایی و عاشقانه سپاسگزاری کردم.
عشقتون همواره استوار و مستدام
با نام و یاد خدای عزیزم و سلام خدمت استاد گرامی و دوستان توحیدی
یادمه زمانی که خیلی متعهدانه تر کار میکردم خیلی تمرکز داشتم که آگاهانه هر لحظه فکر کنم… مثلا وقتی از سر کار میرفتم خونه حواسم بود که ذهنم رو برنامه ریزی کنم که دقیقا زمانی که میرسم به ایستگاه اتوبوس هم زمان میرسه… و اتوبوس خطی
توی اون مسیر تقریبا هر 15 دقیقه الی 20 دقیقه یکبار به ایستگاه میومد و اگر دیر میرسیدیم باید کلی منتظر میموندیم…
و بنده با اینکه دقیقا سر ساعت مشخص از محل کار خارج نمیشدم (ساعت کار شروع حالت شناور داره بنابر این زمان خروج
هم شناوره) با دقت بالای 98 درصد دقیقا زمانی که به ایستگاه میرسیدم اتوبوس همزمان میرسید!!
این موضوع رو توی فوتبال هم امتحان کردم.. بنده اصلا دروازه بان خوبی نیستم و استعداد فوتبالی خاصی هم ندارم اما زمانهایی که با بچه ها میرفتیم فوتبال و قبلش خودمو تصور میکردم که هر ضربه ای میزنن میگیرم معجزه اتفاق میفتاد!!
یادمه فقط تو یه بازی تقریبا یکساعته فقط یکی دوتا گل خوردم و 11 تا ضربه رو دفع کردم..یعنی حتی میشد که من دید نداشتم و طرف شوت میزد و خیلی اتفاقی به پام میخورد و همه تحسینم میکردن!!
توی پینگ پونگ هم امتحان کردم و جواب گرفتم!! و جالبه که این موضوعات رو چون خیلی دم دستی بود فراموش کرده بودم
اما موضوع اصلی که میخوام اینجا ریشه ای تر بیان کنم چیزی فراتر از این داستانه… اینکه اصلا داستان چیه و چطور اتفاق
میفته…امروز چون احساسم نمیگفت مطلبی آماده نکرده بودم تا اینکه الهامی در این لحظه احساس کردم که باید این موضوع
رو بیان کنم تا هم برای خودم مفید فایده باشه و هم هرکسی که در مدارش باشه ان شااالله..
بریم سراغ تصویرسازی ذهنی و تجسم..همونطور که استاد گفتن هر لحظه ما در حال فکر کردن هستیم چه آگاهانه و چه ناآگاهانه…و این تصویرسازی یا همون فکر کردن در هر لحظه داره به جهان ارتعاشی رو ارسال میکنه که پاسخش میشه همون روتین زندگیمون… و این تصویرسازی بر اساس باورها و دیتاهایی که در ناخودآگاه ذخیره شده اتفاق میفته…
اما بریم سراغ پروسه آگاهی!! ما به میزانی که آگاه هستیم و در لحظه هستیم و حضور داریم و در حالت تفکر ناخودآگاه نیستیم و به قول قرآن متذکر هستیم و به قول علامه حسن زاده آملی در حال شکار هستیم میتونیم آگاهانه فارغ از این که
چه باورهایی داریم به جهان ارتعاش بفرستیم… وقتی که این آگاهی کما و کیفا رشد میکنه و ما زمان های بیشتری آگاه هستیم و آگاهانه به موضوعات توجه میکنیم نه اینکه ناخودآگاه باشه، چندتا اتفاق میفته…اولا اینکه از یه جایی به بعد اتفاقات جدید بیشتری میفته و از حالت تکرار خارج میشیم (چون فرمون دست خودمونه نه ذهن نیمه هوشیار یا همون نفس ما)… وقتی آگاه نیستیم که نفسمون طبق برنامه ریزی قبلی فرکانس میفرسته و ما دریافت میکنیم که خدا در قرآن میفرماید:
کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَهٌ
یعنی هر نفسی (هر ضمیر نیمه هوشیاری) رهین و گرفتار آن چیزهایی است که قبلا کسب کرده (یعنی دیتاهایی که قبلا در ضمیر نیمه هوشیار ذخیره شده که قرآن بهش میگه “اکتسابات نفس انسان یا همون بما کسبت”)…یعنی انسانها درگیر همون چیزی هستن که قبلا در نفسشون ذخیره شده و ادامه میده:
إِلَّا أَصْحَابَ الْیَمِینِ
بجز اصحاب یمین که همین کسانی هستن که آگاه هستن و آگاهانه فرکانس ارسال میکنن…
خب وقتی ما آگاه هستیم و آگاهانه فرکانس ارسال میکنیم چند تا اتفاق میفته… اولا خود این آگاهی نشونش حال خوبه که
نشانه اینه که ذهن نجواگر در اون لحظه تقریبا خاموشه که البته صفر و صدی نیست و تکامل میخواد… پس تلاش برای اینکه
احساسمون خوب باشه یعنی داریم بطور غیر مستقیم از چنبره دو تا ذهن رها میشیم…یکی ذهن خودآگاه یا همون منطق و
دومی که قدرتمندتره ذهن نیمه هوشیار یا همون نفسمونه که موقع برانگیخته شدن احساسات میتونیم قدرتشو به وضوح
ببینیم که تمام عقده ها و تمام باورها در اون جمع شده و ما بطور آگاهانه بهش دسترسی نداریم… وقتی ما تلاش میکنیم آگاه باشیم و در لحظه یعنی داریم به اصل وجودمون نزدیک میشیم که همون روحه… خوب روح چیکار میکنه؟
به قول قرآن روح از امر پروردگاره… امر چیه؟ امر همونیه که خداوند به وسیله اون خلق میکنه…یعنی وقتی آگاه هستیم
میتونیم آگاهانه خلق کنیم اما محدودیت داریم…
این محدودیت برمیگرده به میزانی که آگاه هستیم و هیچ کس نمیتونه صد در صد از چنبره ضمیر نیمه هوشیارش رها بشه
و در جاهایی که ضمیر نیمه هوشیار مقاومت و باورهای مخالف کمتری داره روح دستش بازتره و آگاهی بیشتره و قدرت خلق
بیشتره…
نکته بعدی اینه که وقتی آگاه هستیم که گفتم یه راهش رسیدن به حال خوبه چون مانع ذهنی کمتری داریم و نجواها کمتر
میشه الهامات بیشتری دریافت میکنیم و نکته بعدی اینه که در این حالت هر چی انسان رشد کنه همزمانی های زیادی رو
میبینه که اگه ادامه بده این همزمانی ها در کمیت و کیفیت افزایش پیدا میکنه…
یعنی یه حالت اینه که ما در auto pilot هستیم و ذهن هم ما رو کنترل میکنه و هم فرکانس ارسال میکنه
یه حالت اینه که انسان با آگاهی برتر یا همون روح و نفخه الهیش یکی شده و به امر خدا کن فیکون میکنه
تمام انسان ها بین این دو حالت هستن و صفر و صد نیست… اونایی که به حالت آگاهی نزدیک ترن حال بهتری دارن، آرامش بیشتری دارن..همزمانی های بیشتری رو میبینن و قدرت خلق بیشتری دارن که یکیش همین تصویرسازیه ذهنیه…
در حالت ناخودآگاه هم همزمانی داره اتفاق میفته…یعنی کلا تمام اتفاقات با افکار ما همزمانی داره…ولی تفاوت اینه که در حالت ناخودآگاه ما آگاه نیستیم که چه فرکانسی داره ارسال میشه اما نتیجش تکرار یکسری اتفاقاته که ما داریم هر روز تجربه میکنیم…اما اگه این حالت تصویرسازی و تفکر جنبه آگاهانه بگیره ما میتونیم این ارتباط رو خیلی دقیق رصد کنیم…
یادمه با یکی از همکارام اینو تست کردیم.. این که استاد میگن از دستاوردهاتون بگید همینه و من خودم رو آدم شایسته ای
میدونم که در مورد این قضیه صحبت کنم چون تستش کردم و بارها نتیجه گرفتم…
توی یه هفته با همکارم قرار گذاشتیم که مدام مراقب باشیم اتفاقات بیرون از ما با افکارمون چه ارتباطی داره…
این موضوع باعث شد ما توی اون هفته هر روز آگاه تر میشدیم و اتفاقات همزمان بیشتر و بیشتر میشد…یادمه یه روز توی یه زمان محدود فقط 10 تا همزمانی رو با هم به اشتراک گذاشتیم!!! بخدا اینا حقیقته که دارم میگم..
فقط باید عرض کنم این موضوع جااهایی خیلی راحت جواب میده که ذهن مقاومت کمتری داره، چون اون جاهایی که مقاومت بیشتری داره به سختی کنترل رو دست شما میده!! و شما به سختی میتونید تو اون موضوعات آگاهانه تصویرسازی کنید… پس بهتون پیشنهاد میکنم تو موضوعات دم دستی مثل همین اتوبوس یا چراغ قرمز و … یه هفته وقت بزارید و آگاهانه تصویرسازی کنید و خواهید دید که اگه روز اول این قضیه 10 درصد درست بود تا روز هفتم به 60 الی 70 درصد میرسه و هرچی بیشتر ادامه بدید قدرت خلقتون بیشتر میشه… و دیدن نتیجه به ذهن شما رو در دادن سلف کنترل به خودتون مجاب تر میکنه و مقاومت کمتر میشه و به همون اندازه آگاهی افزایش پیدا میکنه به حدی که یه روزهایی بی اختیار اشک میریزید (بخدا اینو من قبلا که خیلی سر به راه تر بودم بارها تجربه کردم) و طوری میشه همزمانی ها که احساس میکنید دنیای پیرامونتون مجازیه!
و همه این قدرت در یک کلمه است که خداوند میفرماید…
فذکر ان الانسان لذکری… این آگاهی رو خداوند در قرآن با کلمه ذکر بیان فرموده… و یه تمرین عملی داده برای اینکه توی حالت ذکر قوی تر بشیم و اون تمرین نمازه!!
إِنَّنِی أَنَا اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِی وَأَقِمِ الصَّلَاهَ لِذِکْرِی ..میگه نماز را برای ذکر من بجا بیاورید و جای دیگه میگه:
و لذکر الله اکبر… یعنی ذکر خدا از نماز بالاتره…یعنی نماز ابزاریه برای تمرین رسیدن به آگاهی…
دوستانی که از نماز گریزان هستن بخاطر اینکه احساس خوبی بهشون نمیده و با کسالت همراه…این مثل این میمونه که کسی بره باشگاه و انتظار داشته باشه همون دفعه اول 100 کیلو پرس بزنه…دوستان چیزی که دارم میگم ازش نتیجه گرفتم بخدا حرف نیست… من آگاهی رو بوسیله نماز درک کردم و تونستم توسعش بدم… و احساس آرامش و حال خوبی که میگیرم اول نبود…نماز تکامل داره…نماز ابزاریه برای اینکه قدرت ذکر و آگاهی در ما افزایش پیدا کنه و این قدرت به ما در خلق زندگیمون کمک کنه… کمک دیگر نماز اینه که ما رو از چنبره ذهن رها میکنه…و این میشه که خدا میفرماید تنهی عن الفحشا و المنکر…یعنی به اندازه ای که ما به وسیله نماز آگاه میشیم از تکرار الگوهای غلط ناشی از ذهن که یکیش همون هوای نفس هست که باورهای غلط منقوش در نفس یا همون ذهن عاملشه جلوگیری میشه… و این تکامل میخواد…
حالا اینکه چطور در نماز این حالت اتفاق میفته برمیگرده به این که چقدر سعی میکنیم در نماز آگاهانه کلمات رو با توجه به معنی و توجه به اینکه در حضور چه کسی هستیم ادا کنیم… این موضع اینقدر مهمه که خداوند قبل از اینکه شرابو حرام اعلام کنه و حکم تحریم شراب بیاد به مومنین میگه در حالت مستی به نماز نزدیک نشید..بعد میفرماید برای اینکه بدانید که چه میگویید…یا أیها الذین آمنوا لا تقربوا الصلاه وأنتم سکارى حتى تعلموا ما تقولون
اینکه کلی آدم نماز خون داریم که هر خطایی هم میکنن برمیگرده به همین موضوع که درک نکردن که نماز چیه و چطوری باید خونده بشه و نمازشون حالت کلاغی پیدا میکنه (من خودمو مستثنا نمیکنم اما در این موضوع واقعا خیلی بهتر شدم)
و زمانهایی که خیلی در نماز آگاه تر هستیم در زمان های بعدش هم این آگاهی تداوم پیدا میکنه…اینه که خداوند میفرماید: الذین فی صلواتهم دائمون… و این حالت اگر تداوم داشته باشه (حالت ذکر یا همون آگاهی) میتونه برسه به اینجا که خداوند میفرماید:
رِجَالٌ لَا تُلْهِیهِمْ تِجَارَهٌ وَلَا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاهِ وَإِیتَاءِ الزَّکَاهِ ۙ یَخَافُونَ یَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ
و خیلی قبل تر از این آیه میفرماید نور من در خانه این انسانها متجلی میشه….
از خداوند برای همه گی آرزوی توفیق روز افزون دارم… خیلی مقاومت داشتم که اینها رو ننویسم اما قلبم بهم گفت بنویس و من اطاعت امر کردم…
رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَهً ۚ إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ
سلام به حسین آقای عزیز
خیلی خیلی خیلی ممنون و سپاسگزارم که مینویسی،
منطقی که توی نوشته های شما هست خیلی برای ذهن من قانع کننده و قابل پذیرش هست، میدونید بعضی وقتا نوشته های شما برای من به این صورت هست که من در مورد یه سری موضوعات به یه سری نتایجی رسیدم بعد شما تو کامنتهاتون در مورد اون موضوع و یه سری موضوعات دیگه یه مطلبی نوشتین و به هم ربط دادین و به یه نتیجه خوبی رسیدین که خیلی با منطق ذهن من هماهنگه و من از خوندنشون واقعا لذت میبرم، و یا یه سری مطالبی میگین که من دوست داشتم درموردشون بیشتر بدونم شما درمورد اون چیزها هم آگاهی های زیبایی رو میگین که واقعا احساس میکنم با خوندنشون بهم اضافه شده، الان شما تو همین کامنت و کامنتهای قبلیتون در مورد معنی کلمه ذکر تو قرآن نوشتین که خیلی خوب برام جا افتاد، یا آگاهی که نوشتین در مورد این قسمت از قرآن که زیاد هم تکرار شده که خداوند میفرماید: “بما کسبت ایدیهم” عالی بود، واقعا لذت بردم، یا در مورد ذهن ناخودآگاه و خودآگاه نوشتین که تو کامنتهای اخیرتون هم در موردش نوشته بودین، یادمه که من همون روزا تو خونه ایستاده بودم و یه دفعه یه صحنه ای از کودکی از پدرم تو ذهنم اومد و احساسم به این صورت بود که انگار توی تاریکی ذهنم یه رعد و برقی زده شد و یه نور زیادی روشن شد که من همون لحظه شوکه شدم از یادآوری اون صحنه و جالبیش برای من اینجا بود که همسر من اون ویژگی پدرم رو داره، و بعد از این آگاهی که خدا بهم داد داشتم به تاثیر الگوها در شکل گیری ذهن ناخودآگاه فکر میکردم و اینکه اگر من به صورت واضح ندونم که چی میخوام( و این کاملا به این این برمیگرده که چقدر خودم رو شناخته باشم) و فرکانس خواسته هام رو به صورت آگاهانه به دنیا نفرستم اونوقت اتفاقی که میفته اینه که ذهن ناخودآگاه من دست به کار میشه و فرکانسهای خودش رو به دنیا میفرسته که منجر به جذب اونا توی زندگیم میشه و یکی از چیزهایی که به شدت روی ذهن ناخودآگاه تاثیر میذاره الگوهایی هستن که ما توی زندگیمون دیدیم، و همونجا چقدر قشنگ برام جا افتاد که چرا استاد انقدر تاکید دارن که برای تغییر باورها الگو پیدا کنید، خب من به این چیزها فکر میکردم ک شما درمورد ذهن خودآگاه و ناخودآگاه هم توی کامنت قبلیتون و هم توی این کامنت خیلی عالی نوشتین و از خوندنش لذت بردم، من با خوندن این کامنت شما یاد تمرین ستاره قطبی استاد افتادم، اینکه استاد توی دوره دوازده قدم تاکید میکنه که قسمت مهم انجام این تمرین اون تجسم رسیدن به خواسته هست و اینکه وقتی تجسم میکنیم باید احساسی رو تجربه کنیم که وقتی به اون خواسته میرسیم داریم،
مطلب برای گفتن از نوشته های پر از آگاهی شما زیاد هست، باز هم ازتون تشکر میکنم و براتون از خداوند رسیدن به خواسته های قبلیتون رو خواستارم
سلام به وجود ارزشمند و پر از آگاهی شما
بصورت رندوم اولین کامنتی که خواستم بخونم هدایت شدم به دیدگاه پر از آگاهی شما!
از همزمانی های گفتید که روزانه چندین مورد بهش برمی خوریم و وقتی آگاه میشیم به ذهنمون خیلی زودتر جواب میگیریم مثلا من هر وقت میخوام پشت چراغ قرمز بایستم آگاهانه تصویر سازی میکنم که با رسیدن من به اون نقطه چراغ برامون سبز میشه و چندین بار رو خودم آگاهانه حتی در چراغ قرمزهای متوالی رقم زدم و شاید روزانه چندین مورد از این اتفاقات افتاده که وقتی میخواییم بریم جایی برای دیدن یه شخص و همزمان همون فرد رو تو خیابون یا کوچه می بینیم و همونجا به خودم میگم زمان ارسال فرکانس آگاهانه تمرکز کردم و تجسم کردم که این اتفاق افتاده!
بسیار لذت بردم از آگاهی هایی که از جنس الهی بوده و خوب درکش کردین و تحسینتون کردم و شکر خدا که با اولین کامنت،به زیبایی هر چه تمامتر هدایت شدم به این صفحه و دیدگاه ناب و الهی شما…
سعادتمند ،موفق ،ثروتمند و سلامت باشید!
سلام وخداقوت ممنون بابت کامنت پراز آگاهیتون
منم یک مدت نماز رو متفاوت میخوندم ونتیجش برام جالب بود
شنیده بودم میگفتن حضرت محمد باتمرکز نماز میخوندن من هم سعی کردم که وقتی نماز میخونم ذهنم رو کنترل کنم تاحدی که میتونم ودر توانم هست به چیزی فکر نکنم بعد مدت کوتاهی ناخداگاه به زمان حال میومدم نمیدونم میگن حالت بی زمانی،احساس میکردم یک پرده ای از جلوی چشمام کنار رفته همه چیز برام شفاف و روشن وجدید بودواین تجربه خیلی خوبی بودبرام
سلام بر حسین اقا و خانواده گرامی تون
من کم پیش میاد برای کامنتها پاسخ بنویسم.
معمولا لایک میکنم و ستاره میدم
اما واقعا حیفم امد از کامنتی که گذاشتین تشکر نکنم.
اقا معرکه بود، کلی از گره های ذهنیم باز شد.مجهول فرمول ذهن رو کاملا باز کردین و توضیح دادین.
حسابی لذت بردم.
از اون نظراتی هست که جا داره چندین بار خونده بشه.
از اینکه مثالهای زندگی تون رو بیان میکنین خیلی سپاسگزارم.من با مثال خیلی بیشتر یاد میگیرم.
در پناه خدا، تندرست و شاد باشین
سلام خدمت شما دوست عزیز، باعث افتخاره و خداوند رو شاکرم که قلمی بودم به دست قدرتمند پروردگار تا این مطالب رو که به قلبم الهام کرد با شما بزرگوار به اشتراک بزارم، اگه خدا به بنده توفیق بده در آینده بیشتر خواهم نوشت و اول خودم در این کلاس میشینم و افتخار تلمذ دارم چرا که هیچیش از من نیست و خداوند بر این مدعا شاهده. موفق باشید
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم
بِه نامِ خُداوَندِ بَخشَنده مِهرَبان
سلام و درود خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته نازنین
امروز داشتم جلسه دوم قدم دوم را یادداشت میکردم
و همزمانی با این فایل داشت
کامنت خودم در جلسه دوم را اینجا کپی کردم
استاد چقدرررررر آدم حالش خوب میشه
آگاهی های این جلسات بی نظیره بی نظیر
نزارید شرایط فعلی شما ، شما را درگیر کنه
چطور ؟ نمیدونم چطور این کارِ جهانِ
جهان همیشه داره اینکارو انجام میده
قبلا که ناآگاهانه تجسم انجام میدادم همین چگونگی انجام دادن من را ناامید میکرد و افسرده میشدم
اما اما
چیزی که بتونی تجسم کنی و خودت را در نقطه ی پایانی ببینی و احساس کنی صدرصد اتفاق میفته
اگر میتونی تجسمش کنی میتونی خلقش کنی
اگر میتونی تجسمش کنی صدرصد اتفاق میفته صدرصد
اگر میتونی خودت را در نقطه ی پایانی رسیدن به خواسته هات ببینی صدرصد اتفاق میفته
صدرصد میتونه اتفاق بیفته ،چطور ؟
من نمیدونممممممم هیچکس نمیدونههههه
قانون میگه این اتفاق میفته و من هم ازش استفاده میکنم …
استاد آگاهی های این جلسه من را زنده کرد
استاد من پر انگیزه شدم
همین الان بعد از تجسمِ رسیدن به نقطه ی پایانی خواسته هام دارم کامنت مینویسم
غرق در حال خوبم
از دیروز که دارم جلسه دوم قدم دوم را یادداشت میکنم از دیروز بسکه حالم خوبه
تو خونه آهنگ میزارم میرقصم
خداشاهده اگر دروغ بگم
میگم میشه میشه این قانونشه
قانون دروغ نمیگه
اصلا من الان دارم دارمشون
من دارم زندگی میکنم با همون خواسته هایی که بهشون رسیدم
وااای اینا چقدر حالمو خوب میکنه
چقدر سرحال تر میشم وقتی میگم
دختر تو داری فرکانسشو میفرستی
یعنی اتفاقات داره رخ میده
اینا حال منو بهتر و بهتر میکنه
خداااایااااا شکرت
استاد عزیزم سپاسگزارم
حالا میخام یه نمونه از تجسم هایی که انجام میدادم ناآگاهانه و بهش رسیدم را عنوان کنم .
من خیلی دوست داشتم کابینت آشپزخونه م های گلاس سفید و صفحه ش از این جدیدا باشه
چون من سال های قبل عکاسی میکردم کابینت فلزی داشتم و مناسب عکاسی و استوری پیجم نبود
و همیشه تو خواب و بیداری تجسم میکردم من دارم من اون کابینتو دارم ، و عکاسی های من تو اون آشپزخونه انجام میشه و من مشغول ادیت زدن عکاسا هستم و با حال خوب انجام میدادم
و اصلا اصلا اصلا به چگونگیش فکر نمیکردم این عمل ناآگاهانه بود
و همیشه دلم میخاست یخچال دوقلو رنگ سیلور داشته باشم
و تجسم میکردم درِ یخچالو باز میکنم
و اون عطر یخچال نو به مشامم میرسه
و اینو بارها بارها تجسم میکردم
دوستان نمیدونم باور می کنید یا نه
من الان دارمشون
میخاید چجوریشو بگم ؟ کاملا جادویی
ما پول کابینتو یخچالو مگه داشتیم ؟ هرگز
اما الان جفتشو داریم
سال 1401 یهو به همسرم گفتم طبقه بالایی خیلی آشپزخونش قشنگه کابینت زده فلان
اصلا باورتون میشه رفتن من به خونه همسایه هدایتی بود
همینو به همسرم گفتم ، گفت میخای ما هم کابینتو عوض کنیم ؟
گفتم آره چجوری ؟
گفت درست میشه
هر روز چندین کابینت کار میاورد میرفتن
تا اینکه یک شب یک کابینت کار اومد که یکی از دوستان همسرم معرفی کرده بود
اومد بالا اندازه گیری کنه و دوست همسرم این لحظه اومدن
من گفتم ببخشید میشه ازش بپرسین قیمتش چند میشه ؟
گفت شما چیکار داری ؟ اصلا حرفشم نزنید
گفتم آخه حداقل باید قیمتشو بدونیم
اشاره کرد اصلا کاری نداشته باشید
کابینت آماده شد اومد تو خونه ی من
چجوری ؟ از کجا ؟
باورتون میشه منم نمیدونم ؟
همون دوست همسرم همه ی کارها را انجام داد
هماهنگی های لازم انجام داد
من فقط عکس فرستادم این رنگ میخام .
این صفحه کابینت میخام
خودش رفت خرید
خودش پول پرداخت کرد
آخ از یخچال بگم ، چی بگم چجوری بگم ؟
من تو خونه نشسته بودم
خدایا تو شاهد بودی و هستی
تو خونه نشسته بودم ،مادر و خواهر دوست همسرم
میرفتن این فروشگاه اون فروشگاه
تماس میگرفتن : زهره خانم ما رفتیم این فروشگاه یخچالش خوب نبود
شما چه مدلی میخاید ؟
میخایم بریم فروشگاه فلانی
کاش میشد استیکر بزارم
چشمای من گررررررد سرم به آسمون
خدایاااا اینا کین ؟ دارن چیکار میکنن ؟ اصلا چرا ؟؟؟
رسیدیم به اجاق گاز و هود
مادر و خواهر دوست همسرم اومدن خونمون
به زبان ترکی مادرش با کابینت کار حرف میزد
من به خواهرش گفتم ببخشید مادرتون چی میگن ؟
گفت مامان داره بهشون میگه چرا انقد کُند کار میکنید
چرا خودتون اجاق گاز نیاوردین ؟
همینجا بمونید ما الان میریم اجاق گاز و هود میخریم میایم ؟
من مات و مبهوت
خدایااااا اینا چی میگن ؟ اینا کین ؟
خدای من شاهد بود مادر و دختر رفتن نیم ساعت بعد با اجاق گاز و هود برگشتن
وقتی رفتن من فقط سرمو گرفتم رو به آسمون
با چشمان خیس گفتم
خدایاااا تو هستی داری اینکارها را میکنی
خدایا من میدونم تویی
همه تویی
خلاصه یروز دیدم یخچال دوقلو سیلور اومد خونه م
دیدم کابینت من کامل شده با گاز و هود
خداوند خودش شرایط را طوری هماهنگ کرد که
ما پول اونها را خیلی راحت خیلی راحت از حقوق همسرم پرداخت کردیم
بدون اینکه هزار تومن بدهکار کسی باشیم
استاد میگن : قول میدم احساس خوب و لذتی که میبری وقتی داری خواسته هاتو تجسم میکنی همه کار برات میکنه
همه کار برات میکنه جوری که تو فقط سجده میکنی
تو فقط سپاسگزار خداوند و قوانینش هستی
دقیقا من اونروزها فقط سجده شکر بجا میاوردم و سپاسگزار خداوند بودم
و از قوانینش هیچ اطلاعی هم نداشتم
اما امروز یاد گرفتم تجسم من ، فرکانس های من بوده که ااون کارها را کرد ،
بقول استاد من اینا را ساختم من اینارا همون موقع که تجسم میکردم داشتم و الان تکاملم را طی کردم و بهش رسیدم .
خدایااااا شکرت
استاد عزیزم با تمام وجودم میگم که دوستتون دارم و بی نهایت بی نهایت سپاسگزار هستم.
به نام الله یکتا
سلام به همه ی عزیزانم
فرصت چند دقیقه ای قبل از کلاسم داشتم دلم خواست کامنت بنویسم
نمیدونم باید از کجا شروع کنم،فقط اینو میدونم شرایطی که الان داخلش هستم شرایط عالی نیست،یه سری مسائل هست که باید حل بشه،ولی میدونم که برام نیاز بوده
این آرامش این تنهایی این دور بودن از همه کس وهمه چیز،این خلوت ناب با خودم وخدا نیاز بوده
روزهای سخت سپری شده،الان دقیقا وسط هستم،سختیها تاحدودی رفته ،ولی آرامش من از قبل خیلی بیشتر شده
یه جاهایی میگم خدا جونم این همه آرامش رو هیچ وقت نداشتم قدرش رو میدونم
یادم میاد بچه که بودم خیلی با خودم حرف میزدم
یه وقتایی مامان میگفت ،(مخصوصا شبها قبل خواب)میگفت بچه جون یواش تر حرف برن میخوایم بخوابیم
من هم تو رویاهام سیر میکردم کیف میکردم،ومیخوابیدم
الان که فکر میکنم به خیلی ازون رویاها رسیدم وبقیه هم مطمئن هستم اتفاق میفته
چون وقتی بهشون فکر میکنم ،انگار اتفاق افتادن فقط زمان میبره
برام هیچ چیز نشدنی نیست
قبلا شک میکردم،لحظه ای،ولی الان اون لحظه هاهم دیگه وجود نداره
چون خالقش رو قدرت لا یتناهی میدونم
خدایی که همیشه کنارم بوده،لحظه ای تنهام نزاشنه
من بودم که دور بودم وضررش هم دادم
خدایا شکرت که هستی
دلم میخواد بنویسم فرصت ندارم
فقط دلم خواست بنویسم
یاحق
بنام خداوند بخشنده ومهربان
به نام او که هرچه دارم از اوست
سلام وهزاران درود به استاد ارجمندم ومریم بانوی نازنین ودوستان الهی ام
دوره دوازده قدم فوق العاده وبی نظیر هست دوره ای است که آگاهیهای آن یه پکیج کامل در همه زمینه های زندگی را شامل میشه هم در بحث ثروت ،هم سلامتی ،هم موفقیت وکسب وکار عالی وهم روابط فوق العاده وازهمه مهم تر بحث توحید هست ومن ابتدا میخوام نتایجی که از کار کردن بر روی سه قدم اول این دوره تا کنون گرفتم را بنویسم تا ردپایی باشه برای خودم والگویی برای دوستانم:
با این دوره من ارتباط بهتری با خدا ،بامنبع گرفتم ،چقدر باخودم در صلح قرار گرفتم ،بهتر قانون احساس خوب = اتفاقات خوب را درک کردم وسعی میکردم به آن عمل کنم ، خیلی خیلی بیشتر از قبل مراقب ورودیهای ذهنم هستم وچقدر کنترل ذهن با تمرینات این دوره که البته من فعلا قدم 4 هستم راحت تر شده است آرامشی که دارم قابل قیاس با قبل نیست ،من تنهام واز تنهایی خودم لذت میبرم
من به خاطر شرایط جسمانی ناجالبی که داشتم با دنبال کردن نشانه ها این دوره را تهیه کردم وتمام تمرکزم برروی سلامتی ام بود من با شروع دوره هرروز ،روزی 4 ساعت فیزیوتراپی می رفتم آن هم با یه همراه که برای انجام تمرینات ورزشی به من کمک کند وتمام تمرینات رو نشسته انجام می دادم ولی الان من هفته ای دوروز فیزیوتراپی میرم آن هم روزی یک ساعت تنها وتمام تمریناتم را ایستاده انجام می دهم قبل از شروع دوره من هفته ای یکبار به دکتر مراجعه میکردم در حدود روزی 30 عدد قرص میخوردم ولی الان شاید دو ماهی یکبار دکتر برم تعداد داروی مصرفی یک سوم شده با دز کمتر ، در تمام این یکسال تضادها بودند ،مسائلی بود که اگر در این مسیر قرارنداشتم نمیدونم چطور میخواستم تحمل کنم تحملی باصبر نه از روی اجبار ومن باهر تضاد بزرگتر شدم حتی خود این تضاد چقدر باعث رشد من وبزرگ شدنم شد من همیشه بابت سلامتی اماز خدا سپاسگزار بودم هر پله ای که بالا وپایین می رفتم وهر قدمی که بر می داشتم ولی با این تضاد فهمیدم حتی درد هم سپاسگزاری دارد چون اگر بدنم بی حس باشه نه تنها درد بلکه لذت وشادی خنکی ،گرمی ،وزبری هم حس نمیکنم پس یاد گرفتم هر موقعه درد دارم بگم خدایا شکرت به من نشون بده که برای بازگشت سلامتی ام چکار باید بکنم ودیگه آه وناله نکنم از درد جسمم
روز قبل از روزی که این فایل رو سایت قرار بگیره فیزیوتراپی بودم متوجه شدم یه پیرزنی وارد شد وناله میکرد ومیگفت ای خدایا پام همون لحظه از وجودم یکی گفت چقدر با بنده ها ناسپاسیم که وقتی سالمیم فکر میکنیم این بدن خودمون هست این خود ما هستیم که کارها رو انجام می دیم ما در نمازهای یومیه هر روز میگیم به حول وقوه تو بلند میشیم ومینشینم ولی چقدر اعتقاد داریم که حتی حرکات انگشتان وبهم خوردن پلک چشمامون به قدرت خداوند هست ووقتی سلامتی رو از دست میدیم گله وشکایتمون برای خداست یه لحظه نمیگیم این خود ماهستیم که این آسیب را به جسممان زدیماینقدر مغروریم که حاضر نیستیم مسئولیت اعمالمون وافکارمون را بپذیریم(مخاطب این متن خودم هستم ) همان موقعه فهمیدم که حتی برای درد جسمانی ام هم باید سپاسگزار باشم با شروع این دوره من به راحتی از شغل کارمندی ام با 16 سال سابقه کار جدا شدم به طرز معجزه واری بازنشست شدم آنهم با 16 سال سابقه کار با حقوق کامل، وخیلی اتفاقات خوب ریز ودرشتی که نتیجه بودنم در این مسیر زیبا بود
^^^^^^^^_
چگونه میتونیم اتفاقات زندگیمون رو آنطور که می خواهیم رقم بزنیم ؟ با تجسم
تجسم : جهت دهی افکارمون به یک موضوعی در آینده به صورت آگاهانه
چون ما در هرلحظه در حال فکر کردن وتجسم کردن هستیم باید یاد بگیریم با کنترل ورودیهای ذهنمون افکارمون را به اتفاقاتی که در آینده دوست داریم تجربه کنیم جهت دهی کنیم
استاد جان از دوره قانون آفرینش تجسم کردن برای خلق خواسته هایم را از شما آموختم وخیلی بطور آگاهانه از قدرت تجسم برای خلق خواسته هام استفاده میکردم
من با تجسم موفق شدم بعد از جدایی از همسر سابقم همسرم را با ویژگیهای اخلاقی که دوست داشتم جذب کنم
جذب جای پارک ماشین در محلهای پرتردد …. ولی چون ما فراموش میکنیم مسیر رو وفراموش میکنیم قانون تکامل رو ،وقتی به خواسته ای نمی رسیم دیگه این قدرت هم فراموش میکنیم
وقتی در جلسه دوم قدم دو یکبار دیگه این آگاهیها برام مرور شد
هرروز سعی کردمدر کنار تمرین ستاره قطبی وآگاهانه اتفاقاتی که میخوام در طول روز تجربه کنم را تجسم کنم
من بخاطر شرایط جسمانی ذهنم نسبت بستری شدن خیلی مقاومت داشت ولی آنروز که نوبت دکتر داشتم در طول روز سعی کردم آگاهانه افکارم را طوری جهت دهی کنم که به احساس بهتری برسم وکم کم مقاومت ذهنم نسبت به بستری شدن کم شد وبه خودم گفتم الخیر وفی ماوقع ودر کل مسیر من توجه ام را گذاشتم روی زیبایی ها ووقتی خانم دکتر گفت برا ام آر ای مجدد باید بستری شوی من بدون مقاومت پذیرفتم چون قلبم آروم بود وقرار شد فردا صبح مراجعه کنم فردای آن روز که آماده میشدم ودر طول مسیر همسرم گرفته بود وحرف نمیزد ولی من داشتم سناریو را تو ذهنم مینوشتم که خانم دکتر بعد از ام آر ای به خوشحالی میاد دم اتاقم بهم میگه روند بهبودی ات خیلی خوب بوده وهمسرم در راه برگشت همین جور شاد وشنگول هست بشکن میزنه به الله قسم عین چیزی که تجسم کردم استاد اتفاق افتاد ومن از شادی گریه میکردم وخداروشکر میکردم
سپاسگزارم از استاد شایسته عزیز به خاطر این حسن انتخاب عالی که داشتند
در پناه الله بهترین بهترینها را برایتان آرزو میکنم شاد ،ثروتمند وسعادتمند باشید در دنیا وآخرت
باسلام خدمت استاد
ودوستان همفرکانسی
حدودا یکسالی هست که عضواین سایت هستم
ثروت یک وتهیه کردم کارمیکنم شدید روی فایلها وتمرینها
زندگیم ازهمه نظر عالیه
ازنظرروابط خانوادگی
ازنظرسلامتی
ازنظرروابط عمومی
فقط نتایج مالی برام چندبارخوب اتفاق افتاد ولی من زدم به خاکی ،ازاین سایت به اون سایت،استاد به استاد
نتایجم کمرنگ شده دوباره جدی برگشتم وهرچی سایت وگروه داشتم پاک کردم
بقول استادلیزرفوکوس زوم کردم تواین سایت
امشب که خودمو بازرسی کردم دیدم خدای من چقد من توانایی دارم که خودم اصلااهمیت نمیدادم ونمیدیدم وارزش قایل نشدم به توانایی خودم
چه کارهایی کردم وبه سرانجام رسوندم
بدون اینکه توی اون کار شاگردی کرده باشم
ولی هیچوقت به توانایی خلق خودم افتخارنکردم
به خودم ننازیدم
امروز فهمیدم که بابا من خودم خالقم خالق
خلاقم،هنرمندم،فعالم،مدیرم
امروزاگاهانه افکارم وهدایت وراهنمایی میکنم به خواستهام برسم