https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/09/abasmanesh.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-29 02:36:522024-11-08 04:54:02live | استفاده آگاهانه از قدرت تجسم خلّاق
732نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام به استاد عزیزم ، خانم شایسته مهربان و همه دوستان عزیزم
استادجان من چندوقته سعی کردم متعهدتر باشم ( مخصوصا در رفتارم )
از وقتی کتاب رویاهایی که رویا نیستند رو شروع کردم و الان فصل آخر هستم
و دوره 28 روزه شکرگزاری خانم راندا برن رو هم شروع کردم (تو یکی از کامنتهام نوشتم که چند بار شروع کردم و نیمه رها کردم )
این بار تصمیم گرفتم که تا آخرش ادامه بدم ولی به خودم سخت نگرفتم یعنی هر روز تمرینات رو انجام دادم ولی خب بعضی روزا کیفیت بالایی نداشت و فقط رفع تکلیف بود
ولی با این حال انجام دادم
پریروز کاری داشتم صبح زود از خونه زدم بیرون ، نزدیک ظهر برگشتم خونه و شروع کردم به انجام تمرین
اول نوشتن لیست ده مورد سپاسگزاری
و بعد تمرین (روز سیزدهم )
سفارش شگفت انگیز ب کائنات
نوشتن فهرست ده تایی از خاسته های برجسته ت طوری که انگار از قبل برآورده شده و به اون رسیدی همراه با تکرار 3 مرتبه عبارت خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
خلاصه من نشستم و 12 مورد ینی 2 مورد بیشتر نوشتم و با احساس داشتنشون شکرگزاری کردم
بعد چون شبش کلا 4 ساعت خوابیده بودم و به شدت خوابم میومد همونجا خوابم برد
تو خواب دیدم دارم مینویسم و 1 مورد دیگه نوشتم و اینبود
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت برای خریدن دو تا دوره ، خدایا سپاسگزارم ک دو تا دوره استاد رو تهیه کردم
بیدارشدم حس عجیبی داشتم آخه من قصد خرید دوره رو داشتم ولی هیچوقت جزو لیست خاسته هام نبود
دفترم جلو روم بود و شروع کردم به نوشتن مورد سیزدهم ( در سیزدهمین روز شکرگزاری )
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت برای خرید دو تا دوره استاد عزیزم
و چقدررررررر خوشحال بودم
با خودم گفتم حتما این خواب الهامی بود برام که دو تا دوره رو تهیه کنم و از خدای مهربانم سپاسگزاری کردم
درصورتیکه جریان چیز دیگه ای بود و من نمیدونستم
استادجان اینم بگم که همیشه دوست داشتم با دوره عزت نفس شروع کنم چون شما گفتین و اینکه احساس میکردم خیلی نیاز دارم بهش ، چون ریشه رفتارهای ما هست
گذشت و فرداش تلفنی با برادرم حرف میزدم ، در مورد مسئله ای خانوادگی
برادرم عضو سایت نیستن
ولی از زمانیکه من با قانون جذب آشنا شدم تشویقم کرد( قبل اشناییم با شما )
حتی گفت اگر استادی دوره حضوری داره شرکت کن
الان من چون دیدم دور شده از مسیر ، بهش پیشنهاد دادم عضو سایت شو و دوره ها رو تهیه کن
گفت چقدره ؟
گفتم قیمتای مختلفی داره
8 تومن ، از 1 و خورده ای هم میتونی شروع کنی
بعد گفت تو خودت دوره ای خریدی ؟
یاده خوابم افتادم براش تعریف کردم
گفتم حتما میخرم تا حالا نخریدم چون کم کاری کردم ، باید متعهد باشم
به گوشیم نگاه کردم باورم نمیشد ، اصلا مات موندم ، خدای من دقیقا قیمت دوره عزت نفس
الانم میگم اشک تو چشام حلقه میزنه
یعنی دقیقِ دقیق مبلغ دوره عزت نفس ، درصورتیکه برادر من اصلا عضو سایت نیست و هیچی نمیدونه
بعدِ تماس ، بلافاصله دوره رو خریدم و خیلی خدا رو شکر کردم و سجده شکر بجا آوردم
حالم عجیب بود و جشن گرفتم ، استاد جان من این کار رو از شما یاد گرفتم از سریال زندگی در بهشت ، من همیشه فکر میکردم جشن باید بزرگ باشه یا با تدارکی خاص همراه باشه ، باید مهمون دعوت کنی یا موضوع خاصی باید داشته باشه ، اصلا تعریف خاصی از جشن تو ذهنم بود که طرفش هم نمیرفتم :)))
من بابت خاسته ای پیشاپیش از خدا سپاسگزاری کردم و خدا به من عطا کرد
خدایاشکرت
خدایاشکرت
خدایاشکرت
راستش خاستم این متن رو در اولین جلسه از دوره عزت نفس بنویسم تا همیشه به یادم بمونه این روز
ولی وقتی دیدم این فایل روی سایت اومد و شکرگزاری پیشاپیش در مورد خاسته ها یجورایی تجسم هست یعنی احساس داشتن خاسته قبل از رسیدن بهش
این همزمانی رو به فال نیک گرفتم و اینجا نوشتم
استادجان بینهایت ازتون سپاسگزارم
خیلی دوستتون دارم و همینطور خانم شایسته عزیز و همه دوستان عزیز در این وادی مقدس
استاد نمی دونید چقدر خوشحال شدم وقتی که دیروز طبق روال روزانه سایت رو باز کردم و دیدم یک فایل جدید روی سایت اومده. با اینکه این لایو قدیمی هست ولی همیشه حرفهای شما برای من تازگی داره. از دیروز این فایل رو دو بار گوش دادم و به خودم می گفتم آره درسته همینه! باید مثل یه کودک تجسم کنیم. مثل یه کودک رویاهامون رو ببینیم. مثل یه کودک شاد زندگی کنیم و از زندگی نهایت لذت رو ببریم.
همونطوری که قبلا همه ما به همین شکل زندگی میکردیم و رویا بافی میکردیم. همه ما چیزی رو که میخواستیم بارها بارها تو رویا دیده بودیم و حتی فکر میکردیم که واقعا داریمش.
منم از وقتی که خیلی کوچیک بودم این عادت رو داشتم که رویابافی کنم. هر چیزی رو که میخواستم ساعتها بهش فکر میکردم و توی ذهنم داستان سرایی میکردم.
از وقتی هم که با شما استاد خوبم آشنا شدم بیشتر خواستم که آگاهانه این کار رو انجام بدم. چون قبلا این حس رو داشتم که دارم وقتم رو تلف میکنم و آدم با تجسم و رویابافتن به جایی نمیرسه و باید بیشتر تلاش فیزیکی داشته باشی تا بتونی به جایی برسی. متاسفانه این باور من بود که باور مخربی هم بود. خودم رو سرزنش میکردم و به خودم میگفتم که باید واقع بین باشی.
ولی وقتی که دوباره شروع کردم به تجسم آگاهانه, شرایط به طرز عجیبی عوض شد. خودم هم هنوز باورم نمیشه که چطوری این اتفاقات رخ دادند, چون اگه خودم میخواستم فقط با تلاش فیزیکی به چیزهایی که میخوام برسم صد سال طول میکشید!
به نظر من خود تجسم آگاهانه یک نوع تلاش محسوب میشه. اینکه واقعا برای تجسم کردن وقت بزاری و آگاهانه و با یک ذهن شاد به چیزهایی که میخوای فکر کنی یک قدم بسیار بزرگ و موثره.
استاد من با شما و آموزش های شما به چنان درکی از زندگی رسیدم که فقط میخوام توی لحظه باشم و از همه چیز لذت ببرم. همین لحظه ای که دارم این کامنت رو می نویسم برای من از هر چیز دیگه ای لذت بخش تره.
استاد عزیزم شما دستی از دستان خداوند هستید و یک نعمت بزرگ که هر کسی ارزشش رو نمی دونه.
هر کدوم از فایل های شما رو بارها و بارها گوش دادم و هر بار هم مطالبی که گفته میشه برای من جدیده. واقعا خارق العاده است!
من اول از خداوند سپاسگزارم که من رو هدایت کرد به سایت خوب شما و آشنایی با شما استاد عزیزم و دوم از خود شما ممنونم که اینقدر دقیق و عالی همه چیز رو آموزش میدید.
استاد عزیزم امیدوارم همیشه در پناه خداوند شاد , سالم , موفق و خوشبخت باشید.
خدارا سپاسگزارم چیزی که باور بنیادین در ذهن من ایجاد شده این هستش که خدا عاشقمه ودوست داره بهم خوش بگذره
استاد نمیدونید این فایل زیباتون چقدر به موقع بود وانگار میخواست به من کلی درس بده
استاد وقتی توی این مسیر عالی قرار گرفتم وروی خودم شروع کردم کار کردن ونتایج آرام آرام وارد زندگیم شد همون سیر تدریجی که شما فرمودید ووقتی من از بسیاری جهات تغییر در باورهام ایجاد شدآدمهایی از مدارم خارج شدندکه هیچ تقلایی برای رفتنشان نکردم وجهان برای من انجامشون داد
موضوعی که این روزها فکر مرا درگیر کرده بود رفتن گروهی از افراد که به ما خیلی نزدیک بودن ومن نگران از اینکه چی میشه وشاید درست نیست
در صورتی که من هیچگونه نقشی نداشتم
یک ترسی توی وجودم بود وفکرم را مشغول کرده وزندگیم را تحت شعاع خودش قرار داده بود
امروز صبح سوار اتوبوس بودم وطبق معمول هندزفری در گوشم وداشتم فایلهاتون را گوش میکردم یه جایی ذهنم پرید ورفت به سمت همون نگرانی وترس وناگهان چیزی در وجودم گفت استاد یه جایی گفت وقتی شما در مسیر هدایتید هر اتفاقی هر اتفاقی در مسیرتون پیش بیاددر راستای رسیدن به اهدافتونه وشک نکنید که به نفع شماست انگار یه چیزی یا کسی مرا حل داد توی یک فضایی که فقط رهایی بود ورهایی
دلم آرام گرفت ولبخند برلبانم نقش بست
وساعتی پیش وقتی توی سایت رفتم دیدم فایل جدید اومده خوشحال شدم ووقتی تماشا کردم دیدم بابا این درس من بوده چقدر عالی
استاد نمیدونم با چه زبانی ازتون تشکر کنم خدا خیرتون بده در این دنیا واون دنیا
اتفاقا در ستاره قطبی امروز از خدا خواستم خدایا بیا با هم امروز یکم تجسمی زنده و ملموس رو تجربه کنیم بیا از کلاممون خوب استفاده کنیم
خدایا بهم انرژی لازم رو بده
چقدر خدا کارشو دقیق و درست انجام میده واین فایل رو من دیدم و هدایت شدم و همزمان یکسری تجسم ها در ذهنم شروع به حرکت کردن کرد
چقدر ناخواسته روان و زندگیمو زخمی کردم
چقدر پنگول انداختم به خودم
از خدا مجدد این روزها هدایت و نجات خواستم
و بیاد آوردم که خدا اصلا قضاوت نمی کنه گذشته منو و با الان من کار داره
گفتم که خدا خودت میدونی نیت و قصد من خیر و خوبی و صداقت و حرکت در مسیر خودت بوده و هست
وگرنه هدایت نمیشدم به این مسیر اگر دروغ میگفتم
فقط راهشو گم کرده بودم
فقط فراموش کرده بودم
میدونی که من تمرین دارم میکنم وگرنه من ضعیفم تو اینو میدونی
دارم رشد میکنم پس من رو مورد قضاوت و سرزنش قرار نمیده
بلکه برعکس، دستمو میگیره و نجاتم میده و بالا میکشه
هر چقدر بیشتر تمرین میکنم سریعتر و راحت تر جذب یکنم انگار قدرت جذب و فرکانس ادم بالاتر میره
قبلا سوالم این بود مگه نمیگیم انسان تواناست در خلق، چرا پس در خلق ضعیف دارم عمل میکنم وقتی شروع میکنه به تمرینات نسبت به قبل چرا اینقدر تمرین نیازه؟ و چرا وقتی الان یک اتفاق خواسته رخ میده اینقدر شگفت زده و خوشحال میشیم؟
جواب اینه که بله تجسم میکردم همیشه بطور طبیعی انجام میشده و در3 یا4 یا 5 سالگی مثلا اینو طبیعی میدونستیم چون با این زاویه دید بطور طبیعی بدنیا اومده بودیم
بعدا دیگران و جامعه هی گفتن حالا بزار تو الان بچه ای نمیفهمی بزار بری تو مشکلات بزار بری تو زندگی بزار فلا بزار بیسار
اینطور که تو فکر میکنی نیست الان راحته نمیدونی این پول از کجا میاد
به بدبختی
باید جون بکنی
تو الان راحت داری بازیتو میکنی نمیفهمی پول این غذا و لباس و خونه و ماشین و خرج تحصیل از کجا و چطوری میاد!
راحت مهمونی میدادیم
راحت مهمونی میرفتیم
راحت سفر میرفتیم
در حال و هوای همون روز زندگی میکردیم
بعدا باور کردیم نکنه راست میگه؟! یا میگن؟!
عه؟ یعنی قراره بعدا دهنمون سرویس شه؟! چیکار کنم؟!
ترس ورمون میداشت و احساس تنهایی از همون موقع شروع شد
هر چی تجسم و لذت بود میریخت پایین
برای همین الان چهار تا تجسم میکنیم و یکم تمیرین میکنیم میبینیم هی راحت تر میشه خلق کرد تعجب میکنیم فکر میکنیم یه چیزی به توانایی ما اضافه شده
در صورتی که قبلا اینطوری بودیم فقط دفن شده بوده زیر آوار صحبتها و ترس های فرا گرفته شده قدیمی
برای همین الان دارم نزدیک میشم به تنظیمات اولیه کارخانه
چون در این چهار پنج سال گذشته خصوصا دوست داشتم اون طراوت و شادابی کودک درونم و در حال زندگی کردن دوران کودکی یا نوجوانی مو بدست بیارم
الان میبینم تقریبا خیلی چیزهایی که حتی در دل میگذرونم همون روز یا فرداش حدودا، میبینم
مثلا میگم ایکاش عروس دوماد ببینم امروز
غروبی از خرید داشتم پیاده بر میگشتم یهو جلوی در یک سالن آرایشگاه دیدم یک عروس دوماد ایستادن و عکاس داره ازشون عکس میگیره
میگم خدایا بهترین ذکرها رو بهم یادآوری کن یهو هدایت میشم به عبارات تاکیدی عالی و ناب
قبلا مقاومتم زیادتر بود
ولی الان کمتر شده و راحت تر میتونم اینکار رو انجام بدم تنها دلیلشم ساختن باورهای ریشه ای و پایه ای و اصلی هست که کمکم کرده
میگم اصلا این باورهای عالی و ریشه ای و این آگاهی ها کجا بودن تا حالا منی که اینقدر تلاش کرده بودم ولی نتایج خاصی نمیدیدم
این نکته طلایی رو فهمیدم از تجربه خودم
که حتی نه تنها در فیزیک هر چقدر تلاش بکنی نتیجه نمیگیریم بلکه حتی در متافیزیک و ذهن هم اگر درست تلاش نکنیم نتیجه ای نمیگیریم بلکه ناامید میشیم و حتی نتیجه برعکس و بدتر هم میگیریم
راستی اتفاقا من بطور کل تنهای تنها هستم جز توی خونه با مامانم و تا حدی هم برادرم
ولی تقریبا اکثر روز با خودم هستم و اصلا فضای مجازی هم ندارم بیش از دوسالی میشه
بسیار سپاسگزارم استاد عزیز عجب فایل به جا و زیبایی بود
سلام به استادی عزیزم که با این اگاهیها و آموزشها که از قلبی دریافت میکنه و خالص میباشد و از منبع انرژی خدا گرفته و با این اگاهیها حجت رو برای ما تمام کرده و فقط فقط تو این راه باشیم و عمل کنیم و تا زمانی که زنده هستیم با این فایلها و اگاهیها زندگی کنیم خدا یا شکرت که تو مدار الهی هستم و آنچه رو که تجسم میکنم میتوانم خلقش کنم من خالق 100درصد شرایط اتفاقات خودم هستم و خداوند مرا در هر لحظه و ثانیه هدایت میکنه و به لطف خدای قدرتمندم از هدایت دارم نتیجه میگیرم و هر روز بهتر و بهتر داره میشه طی تکاملم و من اون خدایی رو باور دارم وقتی این آرزو و رویا رو تو وجودم انداخته شرایطش هم برام ایجاد میکنه و با قدرت ایمان و توکل ادامه میدم و خدا رو 100 هزار مرتبه شکرت که تو مسیر راه راست هستم و از هر لحاظ سلامتی مهنویت و ثروت در حال پیشرفت هستم احساس عالیه دارم و به زودی من میلیاردر میشم و دارم لذت میبرم با این قوانین بدون تغییر خداوند و خداوند رو سپاسگزارم که مرا هدایت کرد به استاد یکتا پرستم سید حسین عباس منش که خدای واقعی و توحید رو درک کنم و تا زمانی که زنده هستم با توحید و یکتا پرستی هستم توحید همه چیزه توحید رو داشته باشی همه چیز رو داری بهترین رو از فرمانرواری کل کیهان برای استاد عزیز و خانواده محترمشان و تمامی دانشجویان سایت الهی و تمامی مخلوقات جهان خواستارم مجی پر انرژی هستم پر انرژی باشید در هر شرایطی دوستون دارم
یک روز پیش گفتم استاد فک کنم فایل بذاره وهمینحوریم شد واین هم زمانی رو به فال نیک گرفتم که
وواقعا ذوق زده شدم از این فایل زیبا قدرت تجسم خلاق
استاد همیشه میگه ادم فراموش کاره وخیلی چیزهارو فراموش میکنه و وقتی برمیگردم به گذشته خودم و فک میکنم که همه چی زندگیم رو خودم با تجسم خودم خلق کردم
ووقتی ریز میشم و میبینم بعضی جاها که هیچی نبوده ولی تجسم من چه چیزهایی رو خلق کرده وقتی ادم بتونه تجسم کنه یعنی باورهای خوبی ساخته که به مرحله تجسم رسیده
چند هفته پیش توی اوج گرما من تو خیابون ها فقط به فضای سبز ودرختها توجه میکردم وتحسین میکردم وفک میکردم هدایت شدم به یه سفر توی شمال که تاحالا تجربه اش نکرده بودن
یه زمانی چند سال پیش منی که فکرشم نمیکردم اما چون همش میگفتم من یه سفر خارجی میرم هدایت شدم به کشور دبی
هیچوقت اولین دوچرخه ای رو که برام خریدن رو فراموش نمیکنم وقتی شبها بغل دستم تو خواب تجسمش میکردم و میپریدم از خواب و فک میکردم بغلمه رو یادم نمیره
میخوام بگم همه چی همینجوری خلق میشه اما وقتی ادم بزرگ میشه یادش میره و میفته دنبال فرعیات میفته دنبال چیزهای پیچیده وسخت از اصل از خودش از روحش از درونش دور میشه و میفته دنبال وسوسه های شیطان و گمراه میشه وفک میکنه زندگی همینه دیگه باید جون کند تا به چیزی رسید
اصلا کجا نوشتن که تو باید جون بکنی یا حتما پدرت دربیاد یا فقر عامل خوشبختیه یا………
چرا باید بپذیرم تو کامنت قبلیم گفتم ادم وقتی قران رو میخونه میبینه خدا چقدر راحت اجابت میکنه خواسته هارو
وقسم حضرت عباس هم نمیخوره که بخوای بهت میدم میگه ایمان داشته باش باور کن که من نامحدودم واز من بخواه من هم بهت میدم تمام تو اومدی یه مدت تو جسم مادی لذت ببری دیگه این همه تقلا برا چیه
اینهارو دارم به خودم میگم که برگردم وغافل نشم ویادم نره قدرت دست کیه
استاد خیلی قشنگ اونجا گفتند که ما همیشه درحال تجسمیم ومثال رابطه رو زدند
همین قدر ساده و همین قدر هم هوشیار واگاه وشاید گفت سخت
به قول استاد عرشیانفر تو لایو با استاد میگه خیلی ها فک میکنند داشتن حس خوب کار راحتیه
من یه سردرد بگیرم یا یه مشکل کوچیک داشته باشم چه واکنشی نشون میدم(مثاله)
اونجا که گفتی استاد وقتی یه اس ام اس بد میاد چطوری واکنش نشون میدی وچجوری تجسم میکنی الان این میشه واون نمیشه
درحالی که با نوع نگاه به اون مسئله وتجسمش میتونی تغییرش بدی اگه باور داشته باشی همینه و هیچ چیز نیست
وقتی دارم نگاه میکنم به مدتی که با استاد اشنا شدم چقدر درگیر روزمره ای شدم وچقدر غافل شدم که اصل چیه واگه همون ادم قبل باشم با همون دودوتا چهارتا کردن عقل ناقصم
ونتونم تجسم کنم ودلیل بیارم تجسم چی من الان غرق این مشکلاتم و دنبال راه حل با عقل محدودم بگردم تازه ادم میفهمه که اگه اینجاست جایه درستشه
هرچند البته باید گفت درمورد من طی یه تکامل بوده که یاید طی میشده
واقعا بعضی وقتها اینکه برعکس 90درصد جامعه فک کنی کار سختیه اما این همون بهایه که باید بدی
از خدام میخوام هدایتمون کنه به راه راست راه کسانی که به انها نعمت داده نه راه گمراهان
قبل از هر چیز هزاران بار باید شکر گزار باشم که ندای خدا رو به وسیله شما دریافت میکنم و هدایت میشم.
مو به موی این فایل برای من نوشته شده بود و گفته شده بود ، به وسیله هدایت بسمتش هدایت شدم و چقدر مطالبش ضروری برای شرایط فعلیم بود
هیچوقت فکر نمیکردم توی بهترین جایگاها و دستاوردها هم برسه تایمی که سردرگم بشم
ذهنم مختوش بشه و احساس بلاتکلیفی کنم
که شدم ولی درسش بسیار برام با ارزش بود ؛ از خودم دور شدم ، از درونم فاصله گرفتم و در گیر بگیر و ببندهای روزمرگی قرار گرفته بودم
بعد از گوش دادن به این فایل ، بهتره بگم وسطای فایل احساسی در درونم شکل گرفت که باهاش آشنا بودم ولی خیلی وقت بود توی وجودم خاموش شده بود ، احساس مهربانی و نگاه خدا به من و خداروشکر یک نور در درونم دوباره شروع به تابیدن کرده
خوشحالم که با این فایل فهمیدمکه توی روزمرگی قرار گرفته بودم و مسیری که ازش کلی نعمت دریافت کرده ام رو دوباره پیدا کردم
واقعا باید هوشیار بود مدیریت کرد ، استاد راست میگه که شرک تو دل ما مثل راه رفتن مورچه توی دل تاریکی شب روی سنگ سیاه هستش
من عمیقا این رو احساس کردم که چطور تمام وجودم و دست آوردام داشت زیر سوال میرفت و احساس بلاتکلیفی و سردرگمی ، کلافگی داشت قدرت میگرفت
ولی من ، توی خواب و بیداری خدا رو دارم و من رو هدایت میکنه برای مسیرم
به وسیله های مختلف ، خدای من بی نهایت بار شکرت که ذهن من رو از رویداد های ناخواستم آگاه کردی.
خدارا شکر میکنم که چنین قدرتهای خارق العاده ای به ما داده
قدرت تجسم قدرت خلق زندگی خودمون
واستاد الهی ای که اومده وبه طور واضح استفاده از این قدرت ها روبه ما اموزش میده تا بتونیم ازشون درست استفاده کنیم و زیبا وبه دلخواهمون زندگیمونو بسازیم خدایا شکرت
استاد من ادمیم که هرجا باشم بعد یه مدت کوتاهی خسته میشم وبرام تکراری میشه ودیگه هیجان نداره(استاد خیلی خوشحالم که این اخلاقم مثل شماست )
حدود چند سالیه که به این شهر اومدیم سال اول به هرجا نگاه میکردم تمام وجودم پر از شادی وشعف میشد انگار درختها گلها ساختمونها جاده ها همه وهمه دارن باهام حرف میزنند وبه روم میخندند ومنم ناخوداگاه تحسین میکردمو ذوق میکردم(استاد جان اون موقع به قانون اگاه نبودم بگذریم که چقدر به این حس ناخود اگاه من که ذوق میکردم مثل بچه ها ویا دستهامو مثل ژاپنی ها وحالت تعظیمشون روی سینم میزاشتم ویا از ذوق از ته دل میخندیدم ….مسخرم میکردن یا تو ذوقم میزدن طوری که اشکم در میاومد)
اما بعد مدتی همه چی عادی شد با انکه الان اگاهانه زیبایی ها رو میبینمو تحسین میکنم ولی اون اوائل حسش فرق میکرد استاد الانم دقت که میکنم میبینم اکثر اوقات خودمو تو یه کشور دیگه میبینم با تمام زیباییها ودر حال پیاده رویم تو طبیعت زیبا وبا خودم تکرار میکنم میرم مطمئنم میرم در اصل وقتی
این کلماتو که ناخوداگاه تکرار میکنم یه ان به خودم میام ومتوجه افکارم میشم
من همیشه دوست داشتم زبانم خوب باشه که هر جا رفتم بتونم راحت ارتباط برقرار کننم وچون تعیین نکردم کجا رو میخوام وفقط از خدا خواستم هرجا ازادو راحت وشاد وخوشبخت وسلامت باشم خودش منو اونجا هدایت کنه.
واز اونجایی که ترک زبانم وکشور ترکیه. رو دوست دارم خیلی سعی کردم زبانشونو درست یاد بگیرم وفیلمهایی با زبان اصلی ببینم تا مسلط بشم .
ولی یه عشق وعلاقه خاصی به زبان انگلیسی دارم واین همه سال از ترس اینکه یاد نگیرم یا چون تو محیط نیستم فراموش میکنم وهزار تا دلیل دیگه که ذهن میاورد ومانع از رفتنم به کلاسهای زبان میشد
حالا اتفاق جالبی که افتاد ومنو هدایت کرد که حتما باید زبان یاد بگیرم.
استاد دوهفته پیش پسرم صدام کرد ماما این فایل استادو ببین خیلی جالبه دقیقا نمی دونم کدوم قسمت بود ولی شما مهمان داشتین یه خانم سیاهپوست بود ویه خانم واقایی که اقاهه ایرانی بود وخانمش معلم مایک بوده تو اون قسمت که شما صحبت میکردین واقعا خیلی فشار ذهنی شدیدی داشتم که ببین اگه زبان بلد بودی حالا میدونستی چی میگن البته من تو تمام فایلها که متوجه نمیشدم همینطور ناراحت میشدم ولی ترسها خیلی قوی تر بودن که من بخوام برم تو دلشون ولی حالمو بد نمیکردم وذهنمو کنترل میکردم که با خودم بدرفتار نکنم .
خلاصه بعد این فایل یه حس درخواست عجیبی در من شکل گرفت اومدم از خدا هدایت خواستم وتونشانه روزانم دقیقا کامنت یکی از دوستانو دیدم که خیلی واضح میگفت باید بری زبان ونقاشی یاد بگیری اخه نقاشی رو هم خیلی دوست دارم میتونم بگم دیوانه وار ومدتهاست امروز وفردا میکنم .
استاد اصلا اینقدر این نشونه واضح بود که جای هیچ بهانه ای نمیموند وتا شب مدام تواین فکر بودم و خوابیدم نمیدونم چه خوابی میدیدم فقط یه لحظه متوجه شدم دارم توخواب یه کلمه رو هی تکرار میکنم مثل اینکه بخوام حفظش کنما طوری که کلافه شدم وجالبه چشمو باز کردم گوشیمو از کنار تخت برداشتم ببینم این کلمه هونی به فارسی چیمیشه که من همش تکرارش میکردم
وسرچ کردم دیدم میشه عسل .تعبیرشو نمیدونم چیه و لی به نظر خودم شاید چون من تو فکر زبان انگلیسی بودم خواسته به من بگه مثل عسل شیرینه
واین هدایت وراهنمایی خدای بی نظیرم باعث شد من برم ثبت نام کنم وکلاسمو شروع کنم دیروز جلسه دوم بود ومن که قبلا خیلی استرس داشتم دیروز کلی باذوق وشوق رفتم کلاس وخیلی لذت بردم از اینکه خیلی نکات رو من بلد بودم وبقیه رو هم با تمرین وتکرار وطی کردن تکاملم یاد میگیرم استاد جان به لطف خدا ووجود اموزشهای با ارزش شما خوب یاد گرفته ام که عجله نکنم
ومطمئنم تا چشم به هم بزنم من میتونم مسلط بشم وراحت صحبت کنم وبه هرجایی که دلم خواست وخدا جونم هدایت کرد برم وراحت ارتباط برقرار کنم و مشکلی نداشته باشم
ومطمئنم این هدایت شروع اولین قدم مهاجرت بزرگ زندگیمه که خدای عزیزم برام رقم زده همون مهاجرتی که بعد هر مهاجرت کوچیکم همیشه گفتم( البته خدا به دلم انداخته) که اینها هر کدوم قدمهایی هستن برای اماده ومحکم شدن ودور شدن از وابستگیهاو قوی تر شدن برای مهاجرتی بزرگ که دستان خدا رو باز گذاشتم تا به لطف وکرم واگاهی خودش منو هرجا دلش خواست ببره ومنم با افتخار تسلیمم هر چی بگه ومن انجام بدم اصلا عاشق هدایتهاشم همیشه میگم خدا جونم طوری هدایت کن که من متوجه بشم ودرکش کنم وبهش عمل کنم لذت میبرم وقتی هدایتو حس میکنم میگم چشم انجام میدم تو فقط ارتباطو قطع نکن من عاشق عمل به دستوراتم وبا تمام وجود انجامش میدم بعد به خودم افتخار میکنم که چقدر خدا هوامو داره .وهدایت وحمایتم میکنه.استاد جان من شاگرد دوره دوازده قدم هستم و بعد دوره فوق العاده احساس لیاقت والانم قدمها تونستم یه ادم جدیدی بشم واینقدر حالم خوبه که نگو.وهر روز از لحظه بیدار شدن اولین کاری که میکنم فایلهای شما رو گوش میدم یا کامنت میخونم ونمیزارم موقع انجام کارهام ذهنم هر جور دلش خواست جولان بده واز تمام وقتم استفاده میکنم برای یادگیری .
استاد جان انشالله یه روز بیام از نتایجم از عمل به هدایتم وتسط به زبان وبعدشم مهاجرتم که اونم دعوت خدای عزیزم به بهترین مکان الهی باشه بگم.
درپناه خدای یکتا ی عزیزم شاد سالم ثروتمند وسعادتمند در دوجهان باشیم همه دوستان واستاد عزیزم.
متشکرم خانم شایسته که به ندای قلب ت گوش کردی و فرمان خدا که درخواست من بود اجرا کردی.
امروز صبح تو تمرین ستاره قطبی در مورد تجسم نوشتم که یادم نبود اما وقتی اومدم به سایت سر بزنم دیدم فایل جدید اومده که به من تجسم رو یه باره دگه یاد میده، اینجا شد که فهمیدم آره خدا بوده که از طریق هدایت شده به این لایو می خواد درخواست منو اجابت کنه.
متشکرم ازتون خانم عزیز
متشکرم
متشکرم
آره بارها این قدرت تجسم رو دارم تو زندگیم حس می کنم ، لمس می کنم، و باهاش زندگی می کنم.
چند وقت پیش خییییییییلی از یه ماشین شاسی بلند خوشم اومد زدم تو گوگل دیدم اسمش بالا اومد رنگش مشکی و خیییییلی جذاب بود برام.
یه صب که داشتم تمرین جعبه ی جادویی و درخواست هایی که شما تو دوره قانون آفرینش گفته بودید انجام می دادم که به از خواستههایی، که خیییییلی دلم خواست رو همین ماشین شاسی بلند خوش تیپ خوشکل اومد جلو چشمم ، منم یه کاغذ قلم برداشتم و کپی کردم با یه نقاشی عالی که اینققققققققدر با حال در اومد که حتی فکرش م ، نمی کردم خیلی لذت بردم خیلی قلب م باز شد خیلی اشک م در اومد.
عصر اون روز طبق معمول هر روز رفتم پیادهروی که حال کنم عشق کنم دو سه ساعت بعدش که برگشتم خونه دیدم خدای من ، خدای من همون ماشین با همون مشخصات جلوی درب خونه من پارک شده اولش زیاد متوجه داستان نشدم اما یه خورده که فک کردم یادم اومد این همون تجسم اول صبح و نقاشی و کپی و.و.و.و
خدای من ، من چقققققدر قدرتمند م اما خبر ندارم.
اومدم کلید رو به در بزنم صبر کردم، رفتم نزدیک ماشین دستم به جلوی ماشین ، پهلوی ماشین کشیدم ، ناز و نوازش ش کردم و کللللللی خوش آمد گویی کردم و یه بوسه ای تقدیم ش کردم گفتم فاطمه دیدی چقدر راحت این ماشین رو جلوی درب خونه آوردی آفرین پس باور کن که می تونی بازم فرکانس ش رو بفرست که بیشتر بیاد خیلی خدا رو شکر کردم از این همه قدرتی که بهم داده و عذرخواهی که تنبلی کردم و از این قدرت تو زندگیم خیلی کم استفاده می کنم.
این ماشین دختر همسایه مون بود که نمی دونن تو این مدت چرا تا حالا ندیدم فقط امروز و دوباره هی تکرار شد هی دیدم آره امروز می فهمم که این همش همون قدرت تجسم ه.
خدایا سپاسگزارم
استاد جان از متشکرم عجب لایوی
عجب درس های نابی چقققققدر لذت بردم متشکرم متشکرم
خدایا متشکرم بازم مثل همیشه تو بهترین زمان این فایل اومد و باهام حرف زدی
صبح بعد از دیدن جلسه دوم یک احساس قوی بهم گفت روی سایت فیلم جدید رو برو ببین .وقتی اومدم صفحه اصلی دیدم نوشته فایل جدید.جمله جمله و کلمه کلمه این فیلم برای من هدایت هست ، گویی خدا با این فایل منو هدایت کرد.مخصوصا این جمله فایل که این فایل برای 5 سال قبل هست.دیروز من قدم اول را تهیه کردم تاریخش برای 5 سال قبل بود.به خودم گفتم وای چقدر من عقبم.اما این فایل استاد بهم آرامش داد که دیر نشده برای موفقیت …
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به استاد عزیزم ، خانم شایسته مهربان و همه دوستان عزیزم
استادجان من چندوقته سعی کردم متعهدتر باشم ( مخصوصا در رفتارم )
از وقتی کتاب رویاهایی که رویا نیستند رو شروع کردم و الان فصل آخر هستم
و دوره 28 روزه شکرگزاری خانم راندا برن رو هم شروع کردم (تو یکی از کامنتهام نوشتم که چند بار شروع کردم و نیمه رها کردم )
این بار تصمیم گرفتم که تا آخرش ادامه بدم ولی به خودم سخت نگرفتم یعنی هر روز تمرینات رو انجام دادم ولی خب بعضی روزا کیفیت بالایی نداشت و فقط رفع تکلیف بود
ولی با این حال انجام دادم
پریروز کاری داشتم صبح زود از خونه زدم بیرون ، نزدیک ظهر برگشتم خونه و شروع کردم به انجام تمرین
اول نوشتن لیست ده مورد سپاسگزاری
و بعد تمرین (روز سیزدهم )
سفارش شگفت انگیز ب کائنات
نوشتن فهرست ده تایی از خاسته های برجسته ت طوری که انگار از قبل برآورده شده و به اون رسیدی همراه با تکرار 3 مرتبه عبارت خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
خلاصه من نشستم و 12 مورد ینی 2 مورد بیشتر نوشتم و با احساس داشتنشون شکرگزاری کردم
بعد چون شبش کلا 4 ساعت خوابیده بودم و به شدت خوابم میومد همونجا خوابم برد
تو خواب دیدم دارم مینویسم و 1 مورد دیگه نوشتم و اینبود
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت برای خریدن دو تا دوره ، خدایا سپاسگزارم ک دو تا دوره استاد رو تهیه کردم
بیدارشدم حس عجیبی داشتم آخه من قصد خرید دوره رو داشتم ولی هیچوقت جزو لیست خاسته هام نبود
دفترم جلو روم بود و شروع کردم به نوشتن مورد سیزدهم ( در سیزدهمین روز شکرگزاری )
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت برای خرید دو تا دوره استاد عزیزم
و چقدررررررر خوشحال بودم
با خودم گفتم حتما این خواب الهامی بود برام که دو تا دوره رو تهیه کنم و از خدای مهربانم سپاسگزاری کردم
درصورتیکه جریان چیز دیگه ای بود و من نمیدونستم
استادجان اینم بگم که همیشه دوست داشتم با دوره عزت نفس شروع کنم چون شما گفتین و اینکه احساس میکردم خیلی نیاز دارم بهش ، چون ریشه رفتارهای ما هست
گذشت و فرداش تلفنی با برادرم حرف میزدم ، در مورد مسئله ای خانوادگی
برادرم عضو سایت نیستن
ولی از زمانیکه من با قانون جذب آشنا شدم تشویقم کرد( قبل اشناییم با شما )
حتی گفت اگر استادی دوره حضوری داره شرکت کن
الان من چون دیدم دور شده از مسیر ، بهش پیشنهاد دادم عضو سایت شو و دوره ها رو تهیه کن
گفت چقدره ؟
گفتم قیمتای مختلفی داره
8 تومن ، از 1 و خورده ای هم میتونی شروع کنی
بعد گفت تو خودت دوره ای خریدی ؟
یاده خوابم افتادم براش تعریف کردم
گفتم حتما میخرم تا حالا نخریدم چون کم کاری کردم ، باید متعهد باشم
دیدم گفت الان یه نشونه برات میاد
صدای پیامک گوشیم رو شنیدم ، فهمیدم پول زده برام خندیدم
به گوشیم نگاه کردم باورم نمیشد ، اصلا مات موندم ، خدای من دقیقا قیمت دوره عزت نفس
الانم میگم اشک تو چشام حلقه میزنه
یعنی دقیقِ دقیق مبلغ دوره عزت نفس ، درصورتیکه برادر من اصلا عضو سایت نیست و هیچی نمیدونه
بعدِ تماس ، بلافاصله دوره رو خریدم و خیلی خدا رو شکر کردم و سجده شکر بجا آوردم
حالم عجیب بود و جشن گرفتم ، استاد جان من این کار رو از شما یاد گرفتم از سریال زندگی در بهشت ، من همیشه فکر میکردم جشن باید بزرگ باشه یا با تدارکی خاص همراه باشه ، باید مهمون دعوت کنی یا موضوع خاصی باید داشته باشه ، اصلا تعریف خاصی از جشن تو ذهنم بود که طرفش هم نمیرفتم :)))
من بابت خاسته ای پیشاپیش از خدا سپاسگزاری کردم و خدا به من عطا کرد
خدایاشکرت
خدایاشکرت
خدایاشکرت
راستش خاستم این متن رو در اولین جلسه از دوره عزت نفس بنویسم تا همیشه به یادم بمونه این روز
ولی وقتی دیدم این فایل روی سایت اومد و شکرگزاری پیشاپیش در مورد خاسته ها یجورایی تجسم هست یعنی احساس داشتن خاسته قبل از رسیدن بهش
این همزمانی رو به فال نیک گرفتم و اینجا نوشتم
استادجان بینهایت ازتون سپاسگزارم
خیلی دوستتون دارم و همینطور خانم شایسته عزیز و همه دوستان عزیز در این وادی مقدس
الهی الحمدلله رب العالمین
درود به استاد نازنینم
استاد نمی دونید چقدر خوشحال شدم وقتی که دیروز طبق روال روزانه سایت رو باز کردم و دیدم یک فایل جدید روی سایت اومده. با اینکه این لایو قدیمی هست ولی همیشه حرفهای شما برای من تازگی داره. از دیروز این فایل رو دو بار گوش دادم و به خودم می گفتم آره درسته همینه! باید مثل یه کودک تجسم کنیم. مثل یه کودک رویاهامون رو ببینیم. مثل یه کودک شاد زندگی کنیم و از زندگی نهایت لذت رو ببریم.
همونطوری که قبلا همه ما به همین شکل زندگی میکردیم و رویا بافی میکردیم. همه ما چیزی رو که میخواستیم بارها بارها تو رویا دیده بودیم و حتی فکر میکردیم که واقعا داریمش.
منم از وقتی که خیلی کوچیک بودم این عادت رو داشتم که رویابافی کنم. هر چیزی رو که میخواستم ساعتها بهش فکر میکردم و توی ذهنم داستان سرایی میکردم.
از وقتی هم که با شما استاد خوبم آشنا شدم بیشتر خواستم که آگاهانه این کار رو انجام بدم. چون قبلا این حس رو داشتم که دارم وقتم رو تلف میکنم و آدم با تجسم و رویابافتن به جایی نمیرسه و باید بیشتر تلاش فیزیکی داشته باشی تا بتونی به جایی برسی. متاسفانه این باور من بود که باور مخربی هم بود. خودم رو سرزنش میکردم و به خودم میگفتم که باید واقع بین باشی.
ولی وقتی که دوباره شروع کردم به تجسم آگاهانه, شرایط به طرز عجیبی عوض شد. خودم هم هنوز باورم نمیشه که چطوری این اتفاقات رخ دادند, چون اگه خودم میخواستم فقط با تلاش فیزیکی به چیزهایی که میخوام برسم صد سال طول میکشید!
به نظر من خود تجسم آگاهانه یک نوع تلاش محسوب میشه. اینکه واقعا برای تجسم کردن وقت بزاری و آگاهانه و با یک ذهن شاد به چیزهایی که میخوای فکر کنی یک قدم بسیار بزرگ و موثره.
استاد من با شما و آموزش های شما به چنان درکی از زندگی رسیدم که فقط میخوام توی لحظه باشم و از همه چیز لذت ببرم. همین لحظه ای که دارم این کامنت رو می نویسم برای من از هر چیز دیگه ای لذت بخش تره.
استاد عزیزم شما دستی از دستان خداوند هستید و یک نعمت بزرگ که هر کسی ارزشش رو نمی دونه.
هر کدوم از فایل های شما رو بارها و بارها گوش دادم و هر بار هم مطالبی که گفته میشه برای من جدیده. واقعا خارق العاده است!
من اول از خداوند سپاسگزارم که من رو هدایت کرد به سایت خوب شما و آشنایی با شما استاد عزیزم و دوم از خود شما ممنونم که اینقدر دقیق و عالی همه چیز رو آموزش میدید.
استاد عزیزم امیدوارم همیشه در پناه خداوند شاد , سالم , موفق و خوشبخت باشید.
سلام ودرود برشما استاد گرامی خانم شایسته ی مهربان وتمام همفرکانسیهای عزیزم
خدارا سپاسگزارم چیزی که باور بنیادین در ذهن من ایجاد شده این هستش که خدا عاشقمه ودوست داره بهم خوش بگذره
استاد نمیدونید این فایل زیباتون چقدر به موقع بود وانگار میخواست به من کلی درس بده
استاد وقتی توی این مسیر عالی قرار گرفتم وروی خودم شروع کردم کار کردن ونتایج آرام آرام وارد زندگیم شد همون سیر تدریجی که شما فرمودید ووقتی من از بسیاری جهات تغییر در باورهام ایجاد شدآدمهایی از مدارم خارج شدندکه هیچ تقلایی برای رفتنشان نکردم وجهان برای من انجامشون داد
موضوعی که این روزها فکر مرا درگیر کرده بود رفتن گروهی از افراد که به ما خیلی نزدیک بودن ومن نگران از اینکه چی میشه وشاید درست نیست
در صورتی که من هیچگونه نقشی نداشتم
یک ترسی توی وجودم بود وفکرم را مشغول کرده وزندگیم را تحت شعاع خودش قرار داده بود
امروز صبح سوار اتوبوس بودم وطبق معمول هندزفری در گوشم وداشتم فایلهاتون را گوش میکردم یه جایی ذهنم پرید ورفت به سمت همون نگرانی وترس وناگهان چیزی در وجودم گفت استاد یه جایی گفت وقتی شما در مسیر هدایتید هر اتفاقی هر اتفاقی در مسیرتون پیش بیاددر راستای رسیدن به اهدافتونه وشک نکنید که به نفع شماست انگار یه چیزی یا کسی مرا حل داد توی یک فضایی که فقط رهایی بود ورهایی
دلم آرام گرفت ولبخند برلبانم نقش بست
وساعتی پیش وقتی توی سایت رفتم دیدم فایل جدید اومده خوشحال شدم ووقتی تماشا کردم دیدم بابا این درس من بوده چقدر عالی
استاد نمیدونم با چه زبانی ازتون تشکر کنم خدا خیرتون بده در این دنیا واون دنیا
عاااااااااااااااشقتونم
درود
اتفاقا در ستاره قطبی امروز از خدا خواستم خدایا بیا با هم امروز یکم تجسمی زنده و ملموس رو تجربه کنیم بیا از کلاممون خوب استفاده کنیم
خدایا بهم انرژی لازم رو بده
چقدر خدا کارشو دقیق و درست انجام میده واین فایل رو من دیدم و هدایت شدم و همزمان یکسری تجسم ها در ذهنم شروع به حرکت کردن کرد
چقدر ناخواسته روان و زندگیمو زخمی کردم
چقدر پنگول انداختم به خودم
از خدا مجدد این روزها هدایت و نجات خواستم
و بیاد آوردم که خدا اصلا قضاوت نمی کنه گذشته منو و با الان من کار داره
گفتم که خدا خودت میدونی نیت و قصد من خیر و خوبی و صداقت و حرکت در مسیر خودت بوده و هست
وگرنه هدایت نمیشدم به این مسیر اگر دروغ میگفتم
فقط راهشو گم کرده بودم
فقط فراموش کرده بودم
میدونی که من تمرین دارم میکنم وگرنه من ضعیفم تو اینو میدونی
دارم رشد میکنم پس من رو مورد قضاوت و سرزنش قرار نمیده
بلکه برعکس، دستمو میگیره و نجاتم میده و بالا میکشه
هر چقدر بیشتر تمرین میکنم سریعتر و راحت تر جذب یکنم انگار قدرت جذب و فرکانس ادم بالاتر میره
قبلا سوالم این بود مگه نمیگیم انسان تواناست در خلق، چرا پس در خلق ضعیف دارم عمل میکنم وقتی شروع میکنه به تمرینات نسبت به قبل چرا اینقدر تمرین نیازه؟ و چرا وقتی الان یک اتفاق خواسته رخ میده اینقدر شگفت زده و خوشحال میشیم؟
جواب اینه که بله تجسم میکردم همیشه بطور طبیعی انجام میشده و در3 یا4 یا 5 سالگی مثلا اینو طبیعی میدونستیم چون با این زاویه دید بطور طبیعی بدنیا اومده بودیم
بعدا دیگران و جامعه هی گفتن حالا بزار تو الان بچه ای نمیفهمی بزار بری تو مشکلات بزار بری تو زندگی بزار فلا بزار بیسار
اینطور که تو فکر میکنی نیست الان راحته نمیدونی این پول از کجا میاد
به بدبختی
باید جون بکنی
تو الان راحت داری بازیتو میکنی نمیفهمی پول این غذا و لباس و خونه و ماشین و خرج تحصیل از کجا و چطوری میاد!
راحت مهمونی میدادیم
راحت مهمونی میرفتیم
راحت سفر میرفتیم
در حال و هوای همون روز زندگی میکردیم
بعدا باور کردیم نکنه راست میگه؟! یا میگن؟!
عه؟ یعنی قراره بعدا دهنمون سرویس شه؟! چیکار کنم؟!
ترس ورمون میداشت و احساس تنهایی از همون موقع شروع شد
هر چی تجسم و لذت بود میریخت پایین
برای همین الان چهار تا تجسم میکنیم و یکم تمیرین میکنیم میبینیم هی راحت تر میشه خلق کرد تعجب میکنیم فکر میکنیم یه چیزی به توانایی ما اضافه شده
در صورتی که قبلا اینطوری بودیم فقط دفن شده بوده زیر آوار صحبتها و ترس های فرا گرفته شده قدیمی
برای همین الان دارم نزدیک میشم به تنظیمات اولیه کارخانه
چون در این چهار پنج سال گذشته خصوصا دوست داشتم اون طراوت و شادابی کودک درونم و در حال زندگی کردن دوران کودکی یا نوجوانی مو بدست بیارم
الان میبینم تقریبا خیلی چیزهایی که حتی در دل میگذرونم همون روز یا فرداش حدودا، میبینم
مثلا میگم ایکاش عروس دوماد ببینم امروز
غروبی از خرید داشتم پیاده بر میگشتم یهو جلوی در یک سالن آرایشگاه دیدم یک عروس دوماد ایستادن و عکاس داره ازشون عکس میگیره
میگم خدایا بهترین ذکرها رو بهم یادآوری کن یهو هدایت میشم به عبارات تاکیدی عالی و ناب
قبلا مقاومتم زیادتر بود
ولی الان کمتر شده و راحت تر میتونم اینکار رو انجام بدم تنها دلیلشم ساختن باورهای ریشه ای و پایه ای و اصلی هست که کمکم کرده
میگم اصلا این باورهای عالی و ریشه ای و این آگاهی ها کجا بودن تا حالا منی که اینقدر تلاش کرده بودم ولی نتایج خاصی نمیدیدم
این نکته طلایی رو فهمیدم از تجربه خودم
که حتی نه تنها در فیزیک هر چقدر تلاش بکنی نتیجه نمیگیریم بلکه حتی در متافیزیک و ذهن هم اگر درست تلاش نکنیم نتیجه ای نمیگیریم بلکه ناامید میشیم و حتی نتیجه برعکس و بدتر هم میگیریم
راستی اتفاقا من بطور کل تنهای تنها هستم جز توی خونه با مامانم و تا حدی هم برادرم
ولی تقریبا اکثر روز با خودم هستم و اصلا فضای مجازی هم ندارم بیش از دوسالی میشه
بسیار سپاسگزارم استاد عزیز عجب فایل به جا و زیبایی بود
ارادتمند شما
مهدی رجبی
سلام به استاد توحیدی و یکتا پرست
سلام به استادی عزیزم که با این اگاهیها و آموزشها که از قلبی دریافت میکنه و خالص میباشد و از منبع انرژی خدا گرفته و با این اگاهیها حجت رو برای ما تمام کرده و فقط فقط تو این راه باشیم و عمل کنیم و تا زمانی که زنده هستیم با این فایلها و اگاهیها زندگی کنیم خدا یا شکرت که تو مدار الهی هستم و آنچه رو که تجسم میکنم میتوانم خلقش کنم من خالق 100درصد شرایط اتفاقات خودم هستم و خداوند مرا در هر لحظه و ثانیه هدایت میکنه و به لطف خدای قدرتمندم از هدایت دارم نتیجه میگیرم و هر روز بهتر و بهتر داره میشه طی تکاملم و من اون خدایی رو باور دارم وقتی این آرزو و رویا رو تو وجودم انداخته شرایطش هم برام ایجاد میکنه و با قدرت ایمان و توکل ادامه میدم و خدا رو 100 هزار مرتبه شکرت که تو مسیر راه راست هستم و از هر لحاظ سلامتی مهنویت و ثروت در حال پیشرفت هستم احساس عالیه دارم و به زودی من میلیاردر میشم و دارم لذت میبرم با این قوانین بدون تغییر خداوند و خداوند رو سپاسگزارم که مرا هدایت کرد به استاد یکتا پرستم سید حسین عباس منش که خدای واقعی و توحید رو درک کنم و تا زمانی که زنده هستم با توحید و یکتا پرستی هستم توحید همه چیزه توحید رو داشته باشی همه چیز رو داری بهترین رو از فرمانرواری کل کیهان برای استاد عزیز و خانواده محترمشان و تمامی دانشجویان سایت الهی و تمامی مخلوقات جهان خواستارم مجی پر انرژی هستم پر انرژی باشید در هر شرایطی دوستون دارم
به نام خداوند بخشنده مهربان سلام به
استاد عزیزم و خانم شایسته نازنین
وهمه ی دوستان هم فرکانسیم در این مسیر توحیدی
یک روز پیش گفتم استاد فک کنم فایل بذاره وهمینحوریم شد واین هم زمانی رو به فال نیک گرفتم که
وواقعا ذوق زده شدم از این فایل زیبا قدرت تجسم خلاق
استاد همیشه میگه ادم فراموش کاره وخیلی چیزهارو فراموش میکنه و وقتی برمیگردم به گذشته خودم و فک میکنم که همه چی زندگیم رو خودم با تجسم خودم خلق کردم
ووقتی ریز میشم و میبینم بعضی جاها که هیچی نبوده ولی تجسم من چه چیزهایی رو خلق کرده وقتی ادم بتونه تجسم کنه یعنی باورهای خوبی ساخته که به مرحله تجسم رسیده
چند هفته پیش توی اوج گرما من تو خیابون ها فقط به فضای سبز ودرختها توجه میکردم وتحسین میکردم وفک میکردم هدایت شدم به یه سفر توی شمال که تاحالا تجربه اش نکرده بودن
یه زمانی چند سال پیش منی که فکرشم نمیکردم اما چون همش میگفتم من یه سفر خارجی میرم هدایت شدم به کشور دبی
هیچوقت اولین دوچرخه ای رو که برام خریدن رو فراموش نمیکنم وقتی شبها بغل دستم تو خواب تجسمش میکردم و میپریدم از خواب و فک میکردم بغلمه رو یادم نمیره
میخوام بگم همه چی همینجوری خلق میشه اما وقتی ادم بزرگ میشه یادش میره و میفته دنبال فرعیات میفته دنبال چیزهای پیچیده وسخت از اصل از خودش از روحش از درونش دور میشه و میفته دنبال وسوسه های شیطان و گمراه میشه وفک میکنه زندگی همینه دیگه باید جون کند تا به چیزی رسید
اصلا کجا نوشتن که تو باید جون بکنی یا حتما پدرت دربیاد یا فقر عامل خوشبختیه یا………
چرا باید بپذیرم تو کامنت قبلیم گفتم ادم وقتی قران رو میخونه میبینه خدا چقدر راحت اجابت میکنه خواسته هارو
وقسم حضرت عباس هم نمیخوره که بخوای بهت میدم میگه ایمان داشته باش باور کن که من نامحدودم واز من بخواه من هم بهت میدم تمام تو اومدی یه مدت تو جسم مادی لذت ببری دیگه این همه تقلا برا چیه
اینهارو دارم به خودم میگم که برگردم وغافل نشم ویادم نره قدرت دست کیه
استاد خیلی قشنگ اونجا گفتند که ما همیشه درحال تجسمیم ومثال رابطه رو زدند
همین قدر ساده و همین قدر هم هوشیار واگاه وشاید گفت سخت
به قول استاد عرشیانفر تو لایو با استاد میگه خیلی ها فک میکنند داشتن حس خوب کار راحتیه
من یه سردرد بگیرم یا یه مشکل کوچیک داشته باشم چه واکنشی نشون میدم(مثاله)
اونجا که گفتی استاد وقتی یه اس ام اس بد میاد چطوری واکنش نشون میدی وچجوری تجسم میکنی الان این میشه واون نمیشه
درحالی که با نوع نگاه به اون مسئله وتجسمش میتونی تغییرش بدی اگه باور داشته باشی همینه و هیچ چیز نیست
وقتی دارم نگاه میکنم به مدتی که با استاد اشنا شدم چقدر درگیر روزمره ای شدم وچقدر غافل شدم که اصل چیه واگه همون ادم قبل باشم با همون دودوتا چهارتا کردن عقل ناقصم
ونتونم تجسم کنم ودلیل بیارم تجسم چی من الان غرق این مشکلاتم و دنبال راه حل با عقل محدودم بگردم تازه ادم میفهمه که اگه اینجاست جایه درستشه
هرچند البته باید گفت درمورد من طی یه تکامل بوده که یاید طی میشده
واقعا بعضی وقتها اینکه برعکس 90درصد جامعه فک کنی کار سختیه اما این همون بهایه که باید بدی
از خدام میخوام هدایتمون کنه به راه راست راه کسانی که به انها نعمت داده نه راه گمراهان
ایاک نعبدو وایاک نستعین
درپناه حق
دوستتون دارم
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام به استاد عزیز و گرامی من
برادر بزرگتر و همراه من در شرایط پیچیده
قبل از هر چیز هزاران بار باید شکر گزار باشم که ندای خدا رو به وسیله شما دریافت میکنم و هدایت میشم.
مو به موی این فایل برای من نوشته شده بود و گفته شده بود ، به وسیله هدایت بسمتش هدایت شدم و چقدر مطالبش ضروری برای شرایط فعلیم بود
هیچوقت فکر نمیکردم توی بهترین جایگاها و دستاوردها هم برسه تایمی که سردرگم بشم
ذهنم مختوش بشه و احساس بلاتکلیفی کنم
که شدم ولی درسش بسیار برام با ارزش بود ؛ از خودم دور شدم ، از درونم فاصله گرفتم و در گیر بگیر و ببندهای روزمرگی قرار گرفته بودم
بعد از گوش دادن به این فایل ، بهتره بگم وسطای فایل احساسی در درونم شکل گرفت که باهاش آشنا بودم ولی خیلی وقت بود توی وجودم خاموش شده بود ، احساس مهربانی و نگاه خدا به من و خداروشکر یک نور در درونم دوباره شروع به تابیدن کرده
خوشحالم که با این فایل فهمیدمکه توی روزمرگی قرار گرفته بودم و مسیری که ازش کلی نعمت دریافت کرده ام رو دوباره پیدا کردم
واقعا باید هوشیار بود مدیریت کرد ، استاد راست میگه که شرک تو دل ما مثل راه رفتن مورچه توی دل تاریکی شب روی سنگ سیاه هستش
من عمیقا این رو احساس کردم که چطور تمام وجودم و دست آوردام داشت زیر سوال میرفت و احساس بلاتکلیفی و سردرگمی ، کلافگی داشت قدرت میگرفت
ولی من ، توی خواب و بیداری خدا رو دارم و من رو هدایت میکنه برای مسیرم
به وسیله های مختلف ، خدای من بی نهایت بار شکرت که ذهن من رو از رویداد های ناخواستم آگاه کردی.
پیش به سوی یک ریکاوری حساب .
در پناه الله مهربان شاد ، سلامت و ثروتمند باشید.
سلام استاد عزیززم ومریم جان واقعا شایسته
وهمه دوستان عزیزم در مسیر نور و رحمت وهدایت الهی
خدارا شکر میکنم که چنین قدرتهای خارق العاده ای به ما داده
قدرت تجسم قدرت خلق زندگی خودمون
واستاد الهی ای که اومده وبه طور واضح استفاده از این قدرت ها روبه ما اموزش میده تا بتونیم ازشون درست استفاده کنیم و زیبا وبه دلخواهمون زندگیمونو بسازیم خدایا شکرت
استاد من ادمیم که هرجا باشم بعد یه مدت کوتاهی خسته میشم وبرام تکراری میشه ودیگه هیجان نداره(استاد خیلی خوشحالم که این اخلاقم مثل شماست )
حدود چند سالیه که به این شهر اومدیم سال اول به هرجا نگاه میکردم تمام وجودم پر از شادی وشعف میشد انگار درختها گلها ساختمونها جاده ها همه وهمه دارن باهام حرف میزنند وبه روم میخندند ومنم ناخوداگاه تحسین میکردمو ذوق میکردم(استاد جان اون موقع به قانون اگاه نبودم بگذریم که چقدر به این حس ناخود اگاه من که ذوق میکردم مثل بچه ها ویا دستهامو مثل ژاپنی ها وحالت تعظیمشون روی سینم میزاشتم ویا از ذوق از ته دل میخندیدم ….مسخرم میکردن یا تو ذوقم میزدن طوری که اشکم در میاومد)
اما بعد مدتی همه چی عادی شد با انکه الان اگاهانه زیبایی ها رو میبینمو تحسین میکنم ولی اون اوائل حسش فرق میکرد استاد الانم دقت که میکنم میبینم اکثر اوقات خودمو تو یه کشور دیگه میبینم با تمام زیباییها ودر حال پیاده رویم تو طبیعت زیبا وبا خودم تکرار میکنم میرم مطمئنم میرم در اصل وقتی
این کلماتو که ناخوداگاه تکرار میکنم یه ان به خودم میام ومتوجه افکارم میشم
من همیشه دوست داشتم زبانم خوب باشه که هر جا رفتم بتونم راحت ارتباط برقرار کننم وچون تعیین نکردم کجا رو میخوام وفقط از خدا خواستم هرجا ازادو راحت وشاد وخوشبخت وسلامت باشم خودش منو اونجا هدایت کنه.
واز اونجایی که ترک زبانم وکشور ترکیه. رو دوست دارم خیلی سعی کردم زبانشونو درست یاد بگیرم وفیلمهایی با زبان اصلی ببینم تا مسلط بشم .
ولی یه عشق وعلاقه خاصی به زبان انگلیسی دارم واین همه سال از ترس اینکه یاد نگیرم یا چون تو محیط نیستم فراموش میکنم وهزار تا دلیل دیگه که ذهن میاورد ومانع از رفتنم به کلاسهای زبان میشد
حالا اتفاق جالبی که افتاد ومنو هدایت کرد که حتما باید زبان یاد بگیرم.
استاد دوهفته پیش پسرم صدام کرد ماما این فایل استادو ببین خیلی جالبه دقیقا نمی دونم کدوم قسمت بود ولی شما مهمان داشتین یه خانم سیاهپوست بود ویه خانم واقایی که اقاهه ایرانی بود وخانمش معلم مایک بوده تو اون قسمت که شما صحبت میکردین واقعا خیلی فشار ذهنی شدیدی داشتم که ببین اگه زبان بلد بودی حالا میدونستی چی میگن البته من تو تمام فایلها که متوجه نمیشدم همینطور ناراحت میشدم ولی ترسها خیلی قوی تر بودن که من بخوام برم تو دلشون ولی حالمو بد نمیکردم وذهنمو کنترل میکردم که با خودم بدرفتار نکنم .
خلاصه بعد این فایل یه حس درخواست عجیبی در من شکل گرفت اومدم از خدا هدایت خواستم وتونشانه روزانم دقیقا کامنت یکی از دوستانو دیدم که خیلی واضح میگفت باید بری زبان ونقاشی یاد بگیری اخه نقاشی رو هم خیلی دوست دارم میتونم بگم دیوانه وار ومدتهاست امروز وفردا میکنم .
استاد اصلا اینقدر این نشونه واضح بود که جای هیچ بهانه ای نمیموند وتا شب مدام تواین فکر بودم و خوابیدم نمیدونم چه خوابی میدیدم فقط یه لحظه متوجه شدم دارم توخواب یه کلمه رو هی تکرار میکنم مثل اینکه بخوام حفظش کنما طوری که کلافه شدم وجالبه چشمو باز کردم گوشیمو از کنار تخت برداشتم ببینم این کلمه هونی به فارسی چیمیشه که من همش تکرارش میکردم
وسرچ کردم دیدم میشه عسل .تعبیرشو نمیدونم چیه و لی به نظر خودم شاید چون من تو فکر زبان انگلیسی بودم خواسته به من بگه مثل عسل شیرینه
واین هدایت وراهنمایی خدای بی نظیرم باعث شد من برم ثبت نام کنم وکلاسمو شروع کنم دیروز جلسه دوم بود ومن که قبلا خیلی استرس داشتم دیروز کلی باذوق وشوق رفتم کلاس وخیلی لذت بردم از اینکه خیلی نکات رو من بلد بودم وبقیه رو هم با تمرین وتکرار وطی کردن تکاملم یاد میگیرم استاد جان به لطف خدا ووجود اموزشهای با ارزش شما خوب یاد گرفته ام که عجله نکنم
ومطمئنم تا چشم به هم بزنم من میتونم مسلط بشم وراحت صحبت کنم وبه هرجایی که دلم خواست وخدا جونم هدایت کرد برم وراحت ارتباط برقرار کنم و مشکلی نداشته باشم
ومطمئنم این هدایت شروع اولین قدم مهاجرت بزرگ زندگیمه که خدای عزیزم برام رقم زده همون مهاجرتی که بعد هر مهاجرت کوچیکم همیشه گفتم( البته خدا به دلم انداخته) که اینها هر کدوم قدمهایی هستن برای اماده ومحکم شدن ودور شدن از وابستگیهاو قوی تر شدن برای مهاجرتی بزرگ که دستان خدا رو باز گذاشتم تا به لطف وکرم واگاهی خودش منو هرجا دلش خواست ببره ومنم با افتخار تسلیمم هر چی بگه ومن انجام بدم اصلا عاشق هدایتهاشم همیشه میگم خدا جونم طوری هدایت کن که من متوجه بشم ودرکش کنم وبهش عمل کنم لذت میبرم وقتی هدایتو حس میکنم میگم چشم انجام میدم تو فقط ارتباطو قطع نکن من عاشق عمل به دستوراتم وبا تمام وجود انجامش میدم بعد به خودم افتخار میکنم که چقدر خدا هوامو داره .وهدایت وحمایتم میکنه.استاد جان من شاگرد دوره دوازده قدم هستم و بعد دوره فوق العاده احساس لیاقت والانم قدمها تونستم یه ادم جدیدی بشم واینقدر حالم خوبه که نگو.وهر روز از لحظه بیدار شدن اولین کاری که میکنم فایلهای شما رو گوش میدم یا کامنت میخونم ونمیزارم موقع انجام کارهام ذهنم هر جور دلش خواست جولان بده واز تمام وقتم استفاده میکنم برای یادگیری .
استاد جان انشالله یه روز بیام از نتایجم از عمل به هدایتم وتسط به زبان وبعدشم مهاجرتم که اونم دعوت خدای عزیزم به بهترین مکان الهی باشه بگم.
درپناه خدای یکتا ی عزیزم شاد سالم ثروتمند وسعادتمند در دوجهان باشیم همه دوستان واستاد عزیزم.
به نام خدای مهربان
سلام به خانم شایسته عزیز
سلام به استاد عباس منش
متشکرم خانم شایسته که به ندای قلب ت گوش کردی و فرمان خدا که درخواست من بود اجرا کردی.
امروز صبح تو تمرین ستاره قطبی در مورد تجسم نوشتم که یادم نبود اما وقتی اومدم به سایت سر بزنم دیدم فایل جدید اومده که به من تجسم رو یه باره دگه یاد میده، اینجا شد که فهمیدم آره خدا بوده که از طریق هدایت شده به این لایو می خواد درخواست منو اجابت کنه.
متشکرم ازتون خانم عزیز
متشکرم
متشکرم
آره بارها این قدرت تجسم رو دارم تو زندگیم حس می کنم ، لمس می کنم، و باهاش زندگی می کنم.
چند وقت پیش خییییییییلی از یه ماشین شاسی بلند خوشم اومد زدم تو گوگل دیدم اسمش بالا اومد رنگش مشکی و خیییییلی جذاب بود برام.
یه صب که داشتم تمرین جعبه ی جادویی و درخواست هایی که شما تو دوره قانون آفرینش گفته بودید انجام می دادم که به از خواستههایی، که خیییییلی دلم خواست رو همین ماشین شاسی بلند خوش تیپ خوشکل اومد جلو چشمم ، منم یه کاغذ قلم برداشتم و کپی کردم با یه نقاشی عالی که اینققققققققدر با حال در اومد که حتی فکرش م ، نمی کردم خیلی لذت بردم خیلی قلب م باز شد خیلی اشک م در اومد.
عصر اون روز طبق معمول هر روز رفتم پیادهروی که حال کنم عشق کنم دو سه ساعت بعدش که برگشتم خونه دیدم خدای من ، خدای من همون ماشین با همون مشخصات جلوی درب خونه من پارک شده اولش زیاد متوجه داستان نشدم اما یه خورده که فک کردم یادم اومد این همون تجسم اول صبح و نقاشی و کپی و.و.و.و
خدای من ، من چقققققدر قدرتمند م اما خبر ندارم.
اومدم کلید رو به در بزنم صبر کردم، رفتم نزدیک ماشین دستم به جلوی ماشین ، پهلوی ماشین کشیدم ، ناز و نوازش ش کردم و کللللللی خوش آمد گویی کردم و یه بوسه ای تقدیم ش کردم گفتم فاطمه دیدی چقدر راحت این ماشین رو جلوی درب خونه آوردی آفرین پس باور کن که می تونی بازم فرکانس ش رو بفرست که بیشتر بیاد خیلی خدا رو شکر کردم از این همه قدرتی که بهم داده و عذرخواهی که تنبلی کردم و از این قدرت تو زندگیم خیلی کم استفاده می کنم.
این ماشین دختر همسایه مون بود که نمی دونن تو این مدت چرا تا حالا ندیدم فقط امروز و دوباره هی تکرار شد هی دیدم آره امروز می فهمم که این همش همون قدرت تجسم ه.
خدایا سپاسگزارم
استاد جان از متشکرم عجب لایوی
عجب درس های نابی چقققققدر لذت بردم متشکرم متشکرم
خدایا متشکرم بازم مثل همیشه تو بهترین زمان این فایل اومد و باهام حرف زدی
خدایا سپاس
سپاس
سپاس
سپاس
به نام الله
سلام خدمت استاد عزیز و مریم جان عزیز
صبح بعد از دیدن جلسه دوم یک احساس قوی بهم گفت روی سایت فیلم جدید رو برو ببین .وقتی اومدم صفحه اصلی دیدم نوشته فایل جدید.جمله جمله و کلمه کلمه این فیلم برای من هدایت هست ، گویی خدا با این فایل منو هدایت کرد.مخصوصا این جمله فایل که این فایل برای 5 سال قبل هست.دیروز من قدم اول را تهیه کردم تاریخش برای 5 سال قبل بود.به خودم گفتم وای چقدر من عقبم.اما این فایل استاد بهم آرامش داد که دیر نشده برای موفقیت …
ممنون استاد