live | استفاده آگاهانه از قدرت تجسم خلّاق - صفحه 34

732 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ندا گلی گفته:
    مدت عضویت: 1822 روز

    سلام بر همه عزیزان

    گام 26 خانه تکانی ذهن

    استاد فکر کنم دوربین کار گزاشتین خونه ما :))) بابا مگه دااریییم؟؟ دقیقاااا دیشب موضوع صحبت منو خواهرم تجسم خلاق بود و ایشون داره روی دوره احساس لیاقت کار میکنه و جلسه ای مربوط به تجسم خلاق بود که باهم صحبت کردیم منم داشتم درباره صحبتهاتون تو قدم دوم براش صحبت میکردیم اینم بگم دقیققااا این فایل کپی جلسه دوم قدم دوم هست و این بازم خلوص شما و اطمینان قلبی به گفته هاتون هست که همون چیزی رو میگین که تو دوره ها میگین و واقعا رایگان و پولی براتون فرقی نداره اصل صحبتهاتون و میخواین که ما بهش برسیم و زندگیش کنیم بینظیرید شما مرد

    و در ادامه همزمانی اینم بگم دقیقا هممون وقتی که داشتم تمرکزی بعد 3سال روی دوره قدم دوم و همین جلسه دوم سوم کار میکردم این فایل و مریم جان هدایت شدن که بزارنش روی سایت و چقدر اون موقع من سپاسگزار و ذوق زده بودم براش کامنت گذاشتم و گفتم چون دقیقا با گوش دادن اون فایل و تجسم و تمرین ش من یه سفر بینظیر برای خودم ساختم به ترکیه و تو جلسه دوم مفصل توضیحش دادم این در حالی بود که موجودی حساب من اون لحظه 200 هزار تومن بود و من داشتم از سفر لاکچری که قرار بود برم صحبت میکردم و دقیقااا همون کشور همون شهرش شاید اگه با همین اطمینان و باور راجع به کشور دیگه ای صحبت میکردم شاید که نه قطعا اونجا بودم 1هفته یه سفر بینظیر به استانبول جای همگی خالی

    با 1بار فکر کردن در جهت مثبت و منفی اتفاقی نمیفته تکرار اون فکر که اسمش باور هست اتفاقات و رقم میزنه

    وقتی صحبت میکردین من با خودم گفتم ببین ندا چرا قبلا اینو درک نکرده بودی که بله انتظار نداشته باش با یک بار دو بار فکر در مورد خواسته ت که هنوز تو ذهنت هم باور نداری که انجام بشه برسی بهش ولی الان درکش کردی و با هر بار درکش و عمل کردن بهش میبینی که داره اتفاق میفته و بعدش گفتم قبلا تو مدارش نبودم و نیاز داشتم هی برام تکرار و تکرار بشه تا اصلا بفهمش و بعدم نگرانی م در مورد وقتایی که گذری از ذهنم افکار منفی عبور میکنه راحت شد و این تو حال و احساسم خیلی تاثیرگزار بود و هست چون وقتی افکار منفی میاد سریع از ذهنم عبورش میدم و میگم احساسم هست که بهش بال و پر میده پس نگران نباشم و ازش عبور کنم با این منطق که من خالق شرایطمم و نمیزارم همچین موردی پیش بیاد چون قرار نیست بهش فکر کنی اگه خیلی افکار منفی ش پر قدرت باشه همون بار اول دوم نمیشه خیلی کنترلش کرد ولی سعی میکنم هر راهی که شده برای اعراض پیدا کنم چون بخوام نخوام همینه قانون قانونه خیلی اوضاع سخت تر میشه اینو کاملا قبول دارم ولی سخت تر ازینا رو من رد کردم همیشه اینو با خودم میگم

    وقتی فیلم قدیمی خونه بندر عباس و نشون دادین واقعا ذهن جرات نداره جیکش در بیاد اصلا میفهمم و حس میکنم که ساکته ساکته و فقط میگم خدای من انگار اصلا استاد نیست اینقدر باور نکردنی و خدا رو شکر این فیلم موجود بود و برامون پخشش کردین اولین بار اگه اشتباه نکنم تو فایل رسیدن به خواسته ها 1 یا 2 بود دقیق یادم نیست اونجا که اصلا دهنم باز بود و همیشه منطقش و میکوبیدم تو ذهنم

    بعد یاد شرایط خیلی قبل خودم افتادم تقریبا به همون فاصله زمانی شما از بندرعباس تا فلوریدا و بعد قبلنا خیلی احساسم و بد میکرد و سعی میکردم خیلی وارد اون دوران نشم تو ذهنم ولی بعدها که شما یاد دادین تضادها دوست ما هستن و اومدن که مارو بزرگ کنن و گذشته و تجربیاتش یه نعمت بوده که اون موقع بهش به این دید نگاه نمیکردی ولی وقتی اون شرایط و زمین تا آسمون تغییر دادی میفهمی چه نعمتی بوده و واقعا هم همینه خدایا شکرت که تضادها به اون اندازه بزرگ و سخت و طاقت فرسا نیستن که بخوای برای لحظه ای کم بیاری

    ازینجا به بعد هرجا شما صحبت کردی من فقط مثال های در باره خودم یادم میومد که به خودم یادآوری بشه که دقیقا استاد راست میگن مثل فلان جا یا بگم آرهههه منم اینطوری بودم و ازین موارد در تایید قانون

    مثلا مثال های در باره روابط عاطفی که زدین من همش دارم سعی میکنم خیلی خیلی از قبلم هربار بهتر بشم و رشد کنم هیچ وقت نمیزارم تو دام این بیفتم که الان دیگه خیلی عالی شدم چون باعث میشه غرور بیاد سراغم و بلدم بلدم بعد یهو با سر بخورم زمین چیزی که تو روند بعد از نتایج سراغم داشت میومد و اگه جلوی پامو ندیده بودم با مخ میخوردم زمین خدا رو شکر خدا بهم یادآوری کرد برای همین همیشه سعی میکنم کوچیییکترین تضاد در این باره رو سریع بفهمم نه تنها در این مورد بلکه در زمینه سلامتی و حال خوب و هنوز نمیتونم تو ثروت بگمش چون هنوز نوپام و در حال رشد …

    استاد گفتین که زندگی در پرادایس و همراهی عزیز دل شما و عزیز دل ما (ایموجی قلبی) رو با تجسم بدست آوردین من همون بار اولی که تو فایل های قدیمی و قبلی راجع بهش گفتین همون موقع رفتم که تمرین ش و انجام بدم و در رابطه با رابطه عاطفی م وقتی چند روز پیش برای خواهرم میخوندم خصوصیاتی که نوشته بودم رو هم خودم هم ایشون تاکیید کردیم که دقیقا همراه من 98 درصدش و داره بدونن اغراق یه جاهایی اگه تاریخ و نمیخوندم فکر میکردم از روی ایشون این خصوصیات و نوشتم مخصوصا خصوصیات باطنی و شخصیتی چون ظاهر خیلی سلیقه ای هست و بمرور خیلی برات اولویتی نداره حداقل اندازه خصوصیات رفتاری و شخصیتی ش نه نه که کلن نباشه :)))

    و خب این باعث شد خواهرمم ببینه که میشه و الگوی واقعی رو ببینه و بره تو قابلمه بپزه عشقش و :)))

    و در نهایت در باره اینکه وقتی فرکانس ما تغییر میکنه ادمهای اطرافمون هم تغییر میکنه که بارها تو کامنتهای مختلفم گفتم و یکم خلاصه وار اینجا هم میگم یه بخش هایی ش و

    من تا همین پارسال پیارسال هم قفلی بودم روی دوام رابطه هام ناآگاهانه ادمهای اطرافمم و نگه میداشتم مخصوصا اکیپ هایی که داشتم بعد بمرور میدیدم الگوی تکرار شونده ازش زیاد داره میشه یعنی هربار یه برنامه ای میچینیم یه دیدار ساده حتی و تا پای انجامش میره و به هر دلیلی نمیشه یبار که به یکی از دوستهای دخترم که خیلی روابط خوبی با هم داشتیم و خب متاهل هم بود و همش میگفت قبل اینکه من با پارتنرم وارد رابطه بشم به شوهرش میگفته کاش اینا باهم اکی بشن که خیلی رفت و امد کنیم :))) ولی به طرز عجیبی که میدونم عجیب نیست و فرکانس ما رابطه مون کات شد اصلا انگار نه خانی اومده نه خانی رفته البته خیلی سال نبود که همو و میشناختیم تقریبا دو سال ولی اینجوری شد من با چند بار اول متوجه نشدم بعد گفتم بابباااا فرکانس دیگه به هر دلیلی دیگه نمیشه که ادامه داد قفلی چیه این وسط؟؟ برای همین ازون به بعد سریع گوشی دستم میاد و تمام روند اطرافیانم و جاهایی که میریم همه و همش خود به خود شکل میگیره و انجام میشه در صورتی که قبلن رییس من بودم خخخ یعنی همه برنامه ریزی ها جمع شدن ادمها و پیگیری ها از طرف من بود با وجود اینکه حتی سرکارم میرفتم همه رو هندل میکردم ولی از یه جا به بعد هدایت شدم به اینکه همه چیز و همه کارها رو خدا باید انجام بده من همه رو میسپارم به خودش که عالی تر از هربار پیش میره عالی ترین افراد با عالی ترین حس و حال و عالی ترین موقعیت ها و شرایط یعنی شده مثلا اگه یروز خواهرمم که از همه بهم نزدیکتره حال روحی ش اکی نباشه خیلی دور و بر هم پیدامون نمیشه یا دوستامم اگه حتی یک ساعت قبلش خیلی حالشون گرفته باشه یا به هر دلیلی شرایط مساعد نداشتن وقتی بهم رسیدیم فول انرژی و سرحال و عالی همه چیز طبق قوانین بدون تغییر خداوند پیش میره

    خدایا شکرت

    استاد من بهترینی شما ممنونم ازت ممنون از مریم قشنگم که این فایل رو روی سایت گزاشتن و کاراشو انجام دادن دوستتون دارم زیاد زیاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  2. -
    فاطمه تقی زاده گفته:
    مدت عضویت: 2322 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربانم

    سلام به استاد عزیزم ومریم جانم

    سلام به دوستان خوبم

    خداروصدهزارمرتبه شکر باز سعادت شنیدن این صحبت‌های ناب استادم رو داشتم.

    از وقتی که شروع کردم به حرکت کردن دراین مسیر وبا طی کردن تکاملم وکم کم باورهاموتغییر دادم و روی خودم کار کردم به همان اندازه ای که تو این مسیر موفق بودم وتوانستم باورهامو تغییر بدم به همان اندازه هم نتیجه گرفتم.

    قبلا یادمه هر چند روز یکبار باید از خونه میرفتم بیرون حالا خونه اقوام مکان تفریحی جایی همیشه التماس همسرم میکردم بیا یه جایی بریم تو خونه حوصله م سر رفته و وقتی هم از خونه بیرون میرفتم معمولا یه اتفاقی یه حرفی صحبتی پیش می اومد که حالم رو بد می‌کرد وچه بیرون خونه وچه داخل خونه آخر اون آرامش واحساس خوبی که الان دارم تجربه میکنم تجربه نکردم خلاصه این روند زندگیم بود ویه چیز طبیعی میدیم وفکر میکردم زندگی همه همینه وکاری هم نمیشه کرد

    تا اینکه با سایت استاد عزیزم آشنا شدم وپله پله تغییر کردم ودر طی این چند سال عضویتم به جایگاهی رسیدم که از تنهایی خودم لذت میبرم وهرچه بیشتر تنها باشم واسم لذت بخش تره وآرامش بیشتری دارم وجهان افراد سمی اطرافم رو ازم دور کرد بدون اینکه من کار خاصی بکنم وبه جاش با افراد دیگری در ارتباطم وکلا رفت اومدهای فامیلیمون قطع شده بدون هیچ گله و گذاری

    الان فقط هرچقدر در خلوت وتنهایی خودم باشم بازهم وقت کم می‌آورم فکر میکنم هنوز بیشتر از اینا به سکوت وتنهایی خودم نیاز دارم وبه خدای خودم نزدیک ونزدیک تر شدم .سپاسگزارخداوندم هستم که دراین مسیر قرارم داد.

    استاد عزیزم مریم جانم هرکجا هستین شاد وسالم وسعادتمند باشید.

    برای تمام دوستانم دراین سایت آرزوی بهترینهارو دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  3. -
    بهار بختیاری گفته:
    مدت عضویت: 1682 روز

    به نام او که هر چه دارم از اوست.

    استاد جانم سلام

    دلم برای روی ماهتان تنگ شده.

    خانم شایسته ی عزیزم

    سلام

    برایم تحسین برانگیز هستید همیشه

    گاهی وسعت روح شما را اصلا نمیتوانم درک کنم.

    انگار وارد کالبد شما میشوم، می‌خوام به سبک شما به مسایل نگاه کنم ولی در روح بزرگ شما جا نمی‌شوم.

    این لایو همان لایوی است که جرقه‌ای شد برای خانه تکانی ذهن

    چقدر لازم بود این خانه تکانی

    سپاسگزارم برای وجود شما و استادم

    وجودی که همیشه تازه است.

    ارزشمند است.

    امیدبخش است و

    توحیدی

    این فایل را که گوش دادم برای خودم یک بازی طراحی کردم.

    میخواهم ذهنم را اینگونه به این سبک تفکر و تجسم عادت بدهم.

    بازی به اینگونه است که در همه مسایل، اتفاقات و شرایط چه با ربط و چه بی ربط، بهترین نتیجه، بهترین دستاورد، بهترین برخورد را تجربه کنم.

    صبح که این بازی را طراحی کردم، تصمیم داشتیم با همسرم منزل را تمیز کنیم.

    تصور کردم که همسرم با لبخند بیدار شده و خیلی لذت بخش خانه را تمیز میکنیم.

    الان وسط خانه‌ای هستم که مثل دسته گل هست، تمیز و خوشبو

    تصور کردم به معلمم که سر میزنم، مدیر مدرسه با خوشرویی برخورد کرده و کلی از سیستم آموزشی بهار آکادمی تعریف خواهد کرد.

    عین همین اتفاق افتاد.

    تصور کردم وسیله ای که برای فروش گذاشتم مثل آب خوردن فروش میرود، دقیقا همان شد.

    حال تصورم بر این است که یک ناهار ارزشمند و خوب خواهم میل کرد.

    کلاس هایم عالی و درجه یک برگزار خواهد شد و شب با همسرم کلی لحظات شاد و زیبا خواهیم داشت.

    این حرف ها را هزاران بار استاد به طرق مختلف گفته ولی ذهنم گاهی فرار میکند، مثل استاد که می‌گفت من هم گاهی ذهنم بازیچه در میآورد.

    این بازی لذت بخش است.

    فارغ از هر نتیجه، فارغ از هر گذشته‌ای، خالق یک ثانیه بعد زندگی‌ام خودم هستم.

    خدایا مرا به راه راست هدایت کردی، مرا ثابت قدم و با ثبات قرار بده.

    راه را بر من بگشا. دستم را بگیر و پایم را در مسیر درست قرار بده.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 38 رای:
  4. -
    مریم درویشی گفته:
    مدت عضویت: 2858 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام به استاد عباسمنش عزیزم و خانم شایسته عزیز

    و همگی دوستانم در پروژه خانه تکانی به صورت گام به گام

    امروز بیستو شیشومین گام من در پروژه خانه تکانی است

    خداروشکر بخاطر این فایل فوق العاده

    استاد جانم از شما ممنونم بخاطر این سخاوتی که در گسترش و انتقال آگاهی هاتون دارید اگاهیی هایی که باهاش به آرزو ها و رویاهاتون رسیدید

    استاد جانم وسط فایل بود که داشتید از پرادایس میگفتید که خریدینش همونجا بود که یادم افتاد توی دوره راهنمای عملی پروژه هدایتی شدن ملکتون گفتید بخاطر همین پاز کردم رفتم سراغ دوره راهنمای عملی از روی حدس جلسه 11 رو دانلود کردم و شروع کردم گوش دادم البته قبلش توی کامنتها و متن سعی کردم نشونه و ردی پیدا کنم که از این موضوع صحبت کرده باشید ولی پیدا نکردم اما شروع کردم به گوش دادن استاد بالاخره من گوشم دوباره به راهنمای عملی خورد از اول پروژه من چندبار از دوره راهنمای عملی صحبت میکردم وایی چقدر دلم برای این تن صدای شما توی این دوره تنگ شده بود

    جلسه یازده موقعی که داشتید ضبط میکردین بارون داشت می‌بارید و صدای رعد و برق میومد و صداش کنار صحبت‌های شما میومد استاد اشک ریختم با این فایل 70 دقیقه بود دقیقا 70 دقیقه رو وسط این فایل گوش دادم

    چقدر موضوعش ربط داشت به کامنتم توی گام قبلی، ممنونم ازت استاد بخاطر راهنمای عملی

    خداروشکر ،چند روز پیش میخواستم جلسه 1 رو دانلود کنم اما سرعت اینترنتم کم بود گفتم فردا صبح دانلود میکنم که نکردم و گوشم ندادم

    استاد چقدر فایل 11 خوب بود خیلی برام جالب که متضاد دقیقا مسیری بود که من اومده بودم و باور داشتم، هرچند برای درک هر جمله ش واقعا باید وقت بذارم، خیلی با خودم صحبت کردم سعی کردم خودم اروم کنم

    اما همین که رفتم دانلودش کردم و گوشش دادم یه نشونس که به زودی تمام تمرکزم میذارم روی دوره ارزشمند راهنمای عملی دستیابی به رویاها، دوره راهنمای عملی منو خیلی احساساتی میکنه استاد دقیقا مثل جلسه 11 که از قرآن صحبت کردید و تک به تک باورهای توحیدی گفتید که من با تکیه با اونها تصمیم گرفتم کنکور و دانشگاه رو بیخیال بشم

    و برم فوتسالم شروع کنم

    استاد از اونجایی که صدای شما شنیدم گفتین که 100 درصد تمرکز نه 99 درصد من تمام تمرکزم گذاشتم میدونی تنها انرژی بیهوده ای که صرف کردم این بود که رفتم سر جلسه کنکور و سفید بلند شدم (اونم بخاطر اینکه فشار خانوادم کمتر شه یکم) کنم گفتم باشه میرم ولی فقط سفید میام بیرون چون نمیخواستم به حرفهای اونا عمل کنم خودم درگیر مسیری کنم که از ریشه هیچ اشتیاقی ندارم

    اونا اصرار که چندتا بزن هرچی بلد بودی من

    سفید میدم تمام.

    استاد جانم خیلی دوستت دارم

    برگه معایب و مزایای این تصمیم روبروم

    توی مزایا نوشته بودم مستقل میشم و میتونم به تنهایی به هرجای که میخوام سفر کنم و به آرزوهام میرسم

    استاد همین الان فهمیدم که اون سفر چندساعته ای که چند هفته پیش داشتم به اهواز اونم تنهایی، دقیقا همون چیزی بود فوتسال بهم داد، استاد من اینو نوشته بودم سفر تنهایی برم و مستقل بشم الان بعد از چندسال که میگذره از این کاغذ ولی اون شب که تصمیم گرفتم منتظر نمونم و تصمیم بگیرم و برم بازی ملی حفاری و پالایش نفت آبادان ببینم و همینطور برای تست دادنم رفته بودم

    میبینم همون چیزی که من نوشته بودم همین چند هفته پیش در راست‌اش حرکت کردم و اتفاق افتاد، یعنی اونقدر برام فوتسال مهم بود که بخاطرش خطر کردم

    با این که من سفر خارج از استان داشتم ولی اصلا به اون ورژنی نبود که باعث رشد بشه

    میدونی استاد جانم من یه بار سفر خارج از استان داشتم اما همش با چنگ زدن به عوامل بیرونی و نگرانی بود

    اما این چند ساعت سفر من به اهواز باعث شد من برای اولین با تک تک ترسام روبرو بشم

    از اینکه صبح زود اسنپ گیرم میاد گرفته

    و…..

    یعنی استاد خداشاهده البته خودتون استادیم میدونید من هر قدم که میخواستم برم جلو نبود که یه نجوا نیاد واسههههه همه چیز وارد هر مرحله میشدم این نجوا هم میومد

    استاد جان جمعه صبح رسیدم ایستگاه راه کارون و اسنپ گرفتم اولش اسنپی درخواستم نمی‌پذیرفت بعدش هی ذهنم میگفت برو برو با همین ماشین های که دم راه آهن منتظر مسافرن سوار شو

    (استاد توی پرانتز بگم خیلی عجیبببب بود الان یادم افتاد وقتی از قطار اومدم پایین این راننده تاکسی ها یه جوری حمله ور شدن که فلان جا میری؟ فلان خیابون میری؟ اصلا هجومشون عجیب بود چرا واقعا اینجوری؟)

    بعدش گفتم نه من نمیرم با اینکه ذهنم میگفت مریم نمیرسی مسابقه شروع میشه تا بخوای برسی حداقل به 20 دقه طول میکشه

    گفتم نه منتظر میمونم با اسنپ من انتخاب اولم اسنپ، اینجوری نمیرم جلو که توی فکر اسنپ باشم بعد همزمان سوار این تاکسی ها بشم

    اگر میخوای بری اول باید اسنپ کامل ایگنور کنی توی ذهنت و بری به سمت این ماشین ها

    گفتم نه با اسنپ چند دقیقه گذشت یه اسنپ پیدا شد

    همزمان استاد جان دختری چند متر اونور تر دیدم و صداش اومد که گفت این اسنپی داره هی دور دور تر میشه

    طولی نکشید اسنپ من رسید سوار شدم و رفتم به سمت سالن ورزشی مسابقه دو تیم لیگ برتری که هر دو هم خوزستانی هستند

    رسیدم به سالن و دیدم عه هنوز مسابقه شروع نشده دقیقا دقایق آخر به اینکه مسابقه شروع بشه رسیدم دقیقا و به موقع بود

    بعد از اونم استاد رفتم صحبت هام کردم که با در بسته روبرو شدم واسه تست اما فعلا نمیخوام اینو بازش کنم تا برسم به مراحل بالاتر میگم درموردش

    برگشتن هم میخواستم اسنپ بگیرم

    دو دفعه استاد این اسنپ ها دور میشدن و هی میدیدم هر لحظه خیابون عوض میشه از مبدا دورتر میشن بعدش من هیچ کاری نکردم گذاشتم خودشون لغو کنن دیگه اونجا عجله نداشتم چون تا ساعت حرکت 1 ساعت نیم یا 2 ساعت زمان داشتم

    تا اینکه یه اسنپ پیدا شد رفتم راه اهن

    توی راه آهن گریه کردم و تا جایی که می‌شد خودم خالی کردم آخر اون لحظه بخاطر حرفها و نه که شنیدم احساس ناامیدی کردم به خودم میگفتم مریم دیدی چیشد شکست خوردن نشد که نشد اشکام پاک کردم

    بعدش سوار قطار شدم

    یه نکته از قطار اهواز فهمیدم از 30 دقیقه قبل از حرکت مسافر ها سوار کردن که سر ساعت حرکت کنن و این برام خیلی جالب بود حتی این باعث شد که از اطلاعات بپرسم واقعا این قطار اهواز به.. هست بعدش گفت آره

    میدونید من موقع رفت تعللی در حرکت ندیدم فقط در حد نهایتا 3 یا 4 دقه بعد از زمانی که توی برنامه حرکت اعلام شده بود حرکت کرد ولی از اونجا که روی این تایم و وقت حساسم همیشه سعی میکنم به موقع و حاضر باشم برام خیلی مهم هست و بود و البته استرس نرسیدن به مسابقه ام داشتم

    خداروشکر سوار شدم و رسیدم بابام اومده بود دنبالم

    صبح که میخواستم برم استاد هیچ کس بیدار نکردم حتی بابام بلند نکردم منو ببره من رسیدم اهواز توی سالن بودم بابام زنگ زد پیام داد کجایی چرا نگفتی ببرمت راه آهن

    گفتم بابا الان نمیتونم تلفنی صحبت کنم شلوغه

    دیگه اومدم

    بابام گفت باشه خوش باشی

    استاد بابام اصرار داشت که خودم میبرمت برگشتن میام گیانپارس ناهار میخوریم برمیگردیم و…

    ولی من قبول نکردم بهش گفتم اول آخر این اتفاق میوفته و تو ممکن نباشی

    و مامانم اصلا راضی نبود

    احساس میکنم بخاطر باورها و ترسها شون اصلا حس نکردن که صبح باید بلند شن که میخوام برم با خودم گفتم اگر قلبا دوست می‌داشتن و هم مسیر بودن همشون صبح زود بلند میشدن که منو راهی کنن مثل مدرسه که هر اتفاقی میوفتاد حواسشون به این بود منو بیدار کنن

    و هم یه جورایی انگار باید ایمان و جسارت خودم نشون میدادم و وابسته بودن رها میکردم

    هیچ اتفاق خاصی نیوفتاد اون ترسهای که منو می‌ترسوند حتی من برای بلیط گرفتن هم ترس داشتم وقتی اومدم بلیط بگیرم از دستگاه بلد نبودم و برای اولین بار اینکار انجام دادم یه دختره اومد کنارم گفت من نمیدونم تو میدونی چطور میشه بلیط خرید؟

    اونجا فهمیدم عه بعضیا مثل من اولین بارشون

    استاد با مبلغ 11،700 بلیط گرفتم و رفتم

    مامانم باورش نمیشد که اینقدر باشه

    قبل تر ها وقتی بهشون میگفتم قیمت بلیط این اندازه هاس اصلا باورشون نمیشد یادم دقیقا.

    استاد برای اولین بار از روی پل سفید اهواز رد شدم چقدر این پل زیباست

    اصلا این کارون و پل هاش خودش یه زیبایی برگشتن از یه پل دیگه رد شدم

    چقدر محله امانیه قشنگ بود دوتا خیابون خوشگل توی مسیرم دیدم که توی ذهنم موند

    همه اینا رو گفتم که به خودم بگم من توی مسیرم توی مسیر رویام، توی مسیر لژیونر شدن، بهترین بازیکن فوتسال جهان شدن

    توی مسیر لیگ برتر تیم ملی و جام ملت‌های آسیا، جام جهانی فوتسال

    من الان درمسیر حرفه ای شدن توی فوتسالم

    اره منم در مسیر رسیدن و تجربه علاقه م هستم رویا، رسالت، آرزو هرچیزی که اسمش هست

    خداروشکر بخاطر وجودت استاد

    میدونی دارم به این فکر میکنم شما چه باوری ساختی چه مسیری رو که امروز احساس کردم شما دلیلی هستین که من به آرزوهام برسم

    به تیم ملی به قهرمانی جام ملت‌ها آسیا

    به حرفه ای شدن توی فوتسال

    دیده شدن توی رشته خودم

    چه باورهای خوبی ساختید استاد در مورد الگو بودن شهرت، اینا همون باورهایی که توی دوره راهنمای عملی ازش صحبت کردید

    اینکه این توی ذهنتون منطقی شده که من با رسیدن به این خواسته ها و نتایج و دیدن شدن ها باعث گسترش جهان میشم باعث ایجاد زنجیره ای میشم که آدمهای بسیار زیادی دیگه ای هم به آرزوهاشون به زندگی خوب برسن یا حداقل به سمتش حرکت کنن

    استاد دیروز یه نیم نگاهی به خلا های درونیم که دوست دارم دیده بشم و تایید بشم کردم یه لحظه به خودم گفتم چرا نمیای اینجوری بهشون نگاه کنی که با رسیدن و مطرح شدنت باعث گسترش فوتسال زنان میشی

    اعتباری به این ورزش میدی که خیلیا میان و توش سرمایه گذاری میکنن و باعث بالا رفتن بی چون و چرا کیفیت و امکانات تیم ها میشی

    ارزش احساس لیاقت توی این رشته میبری بالا

    چون خیلی می‌شنویم که ما فوتسالیست های خوبی داریم تاپ لول ولی میزان توجه و اهمیت یا بهتره بگیم اولویت پایینی براشون قائلیم

    خوب این اولویت نداشتن باعث میشه پسرفت کنیم

    مثل شکست تیم ملی ایران جلوی مراکش برخلاف انتظارها همه توقع داشتن حداقل جز 4 تا بشیم و نرسیدیم

    یا نزول رتبه بندی تیم ملی فوتسال زنان در آسیا ، آخرین چیزی که دیدم از اول اومدیم دوم

    و..

    خلاصه استاد یه صحفه و نیم نوشتم که با مطرح شدن و موفق شدن و دیده شدنم با رشد و پیشرفت چی و کیا و چیا میشم

    چقدر افکار تغییر میکنه

    نمیخوام بیشتر وارد جزئیاتش بشم در زمان لازمش یه جایی توی سایت مینویسم

    خیلی دوست دارم استاد

    قول میدم که مثل روزی که با شما و خدایی که بهم شناسوندی خدایی که هر قدم همراهته برسم به آرزوهام

    اسناد اینم بگم من روزی که تصمیم گرفتم برم سراغ فوتسال توی کاغذ نوشتم و امضا کردم که میرم میرسم به فلان جا اینم درحالی که هیچی نمیدونستم هیچ کس موافق نبود هیچ پولی نداشتم هیچ کسی ام فرش قرمز پهن نکرده بود هیچ آشنای ورزشی مربی و.. نمیشناختم

    و از تمام چیزام این برگها که نشونه راهن نگه داشتم قبلا تمام نکات و اگاهی ها و.. که از قائلا و دوره هاتون داشتم ریختم دور سبک سبک

    فقط الان 3 دفتر دارم که پر کردم

    که الان سومیش دارم استفاده میکنم

    اگر به نوشته های این سه تا نگاه کنی میشه روند از ناامیدی و حال بد شروع کردن و حرکت به سمت رشد و تغییر دید

    چون قبلا از حال بد و.. مینوشتم ولی الان دیگه نمینویسم

    استاد سنم کمتر بود مثلا زیر 15 بودم مینوشتم ولی از حال بد مینوشتم از غم مینوشتم.

    الان استاد هرچی هست سعی میکنم نکات فایلها رو بنویسم یا باور ها و شفاف سازی های ذهنم بنویسم

    استاد جانم خیلی دوستت دارم

    تمام تلاشم میکنم که اول از همه به قدم اول این فایل عمل کنم برای اینکه به آرزو هام برسم

    و بعد متعهد متعهد متعهد به ادامه دادن به ساختن و قدرت دادن به باورهایی که لازمه و توشه راهمه

    از خانم شایسته عزیزم بسیار سپاس گزارم

    خوشحالم که اینجا توی این پروژه هستم

    با ایمان

    مریم درویشی

    1403/8/9

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  5. -
    هادی همایونی گفته:
    مدت عضویت: 2202 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز و دوستان گل

    بچه ها یه نکته ای استاد در مورد آر وی یا همون اتوبوس مسافرتی شون گفتن که دوست داشتم باهاتون به اشتراک بزارم.

    وقتی تازه با استاد آشنا شدم و دنبالشون میکردم دقیقا زمانی بود که استاد سفر به دور آمریکاشون رو شروع کرده بودن و اواسط دوره دوازده قدم بود

    منم خیلی دوست داشتم که یه همچین ماشین مسافرتی تو زندگیم داشته باشم و هرجایی که دلم میخواد برم و همیشه تجسم میکردم و سفرنامه رو دنبال میکردم.

    از اونجایی که هم سفرنامه و هم سریال زندگی در بهشت رو بطور کامل دنبال کردم و دیدم الان آرزوهام خیلی بهتر شده و خودمم راحتتر شدم

    حالا اصل مطلب چیه ؟؟؟

    سفر به دور آمریکا از نظر من 3 بخش هست

    اول اینکه استاد با آر وی میره سفر

    دوم با ماشین سواری میره و هتل میگیره

    سوم اینکه با فورد دوست داشتنی میره

    حالا چون من استاد رو دنبال میکردم و آرزو داشتم یه آروی داشته باشم راستش رو بخواید الان دیگه آرزوم نیست انگار با استاد تجربه اش کردم و من اون مدل هتل گرفتن رو خیلی بیشتر دوست دارم و دلم میخواد اون رو تجربه کنم

    و واقعا واقعا ازت ممنونم استاد که چقدر کار مارو جلو انداختی و راحتمون کردی و الان نیازی نیست که برم آر وی بخرم و تجربه اش کنم دمت گرم

    من عاشق اینم که برم با ماشینم هرجایی که دلم خواست بهترین هتل رو بگیرم و هر چقدر دلم خواست بمونم ، حتی در مورد سریال زندگی در بهشت هم همین طور مثلا من همیشه دوست داشتم چندین ماشین و مثل پورشه آبی و لندکروز سفید و هایلوکس قرمز و یک بنز مشکی داشته باشم ولی وقتی سریال زنگی در بهشت رو دنبال کردم انگار داشتن همه اینها رو تجربه کردم و با مزایا و معایب آرزوهام آشنا شدم و الان فقط دلم اون لندکروز سفید رو میخواد بعضی وقتها ما خیلی چیزای زیادی دلمون میخواد داشته باشیم ولی وقتی زندگی استاد رو میبینیم دیگه راه واسمون واضح تر میشه اصل چیه و فرع چیه

    بخدا که سفرنامه ها خودش میتونست یه دوره باشه و به دید یک فایل رایگان بهش نگاه نکنید چون توی همین سفرنامه ها میتونید اجرای قوانین رو توی زندگی استاد ببینید

    یه مثال واستون بزنم توی سریال زندگی در بهشت استاد داشت اون حفاظهای چوبی درو خونه رو با چکش بزرگش ازجا میکند که یهو میفته توی آب من انقدر اونجا جوش خوردم با اینکه من چیزی از دست نمیدادم ولی استاد خیلی راحت گفت اشکالی نداره فعلا با یه چکش دیگه کار میکنیم تا به یه راهی هدایت بشیم و بیاریمش بالا که بعد هم با اون آهنربای فوق قوی آوردیمش بالا

    مثال خیلی دارم که واقعا میگم هر روز داره بیشتر واسم واضح میشه چی رو میخوام

    مثلا دوست داشتم چندین خونه داشته باشم که اینم با دیدن زندگی استاد الان کامل میدونم چی رو میخوام و خودم الان تجسمم روی خواسته هام داره میشه لیزری

    مثل مرغ و خروس داشتن که استاد چه تکاملی رو طی کرد و به اینجایی رسید که الان جامع و کامل شده

    آره چقدر چیزای خوبی از این سفرنامه ها آدم یاد میگیره

    خدایا شکرت

    استاد دمت گرم خانم شایسته دمت گرم که زحمت این فایلها روی دوش شماست

    ازتون ممنونم بابت همه چی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  6. -
    نفیسه گفته:
    مدت عضویت: 646 روز

    گام 26

    خدایا کارم را اسان کن

    افکار بسیار قدرتمند هستند و خیلی ها از ذهنشون غافل هستن .

    خیلی ها شرایط فعلی شون رو ابدی می دونن.

    کسایی که ایمان دارند به تغییر شرایط از قدرت تجسم استفاده میکنند.

    تجسم همون فکر کردنه

    هدایت انرژی فکری به مسیر درست

    تجسم چیزی غیر از جهت دهی افکار به یه چیز مشخص نیست

    مراقب ورودی ها و افکارتون که میاد باشید

    اگاهانه از موقعیت فعلی بیاید بیرون

    موقعیت فعلی شما افکار گذشته شماست

    بقیه چیزی گفتن ولی این

    تو بودی که تاثیر گرفتی تکرار کردی باور کردی

    ما مثل بچه ها کنترل کامل روی افکارمون فقط نداریم

    افکار نیاز به تقویت شدن و تکرار شدن دارد تا اتفاق بیافتد

    باور : فکریه که بارها و بارها تکرار شده

    الان که فهمیدم: باید اگاهانه توجه کنم به چیزهایی که میخوام

    تنها راه رسیدن به خداوند ثروتمند شدنه

    کلیت اتفاقات شما به خاطر افکار غالب شماست

    خیلی از چیزهایی که بهشون رسیدم به خاطر تضادها بود

    تجسم : داستان ساختن و ادامه دادن اتفاق ها توی ذهنش با افکار (خوب یا بد)

    یک عمر ما واکنش نشون دادیم به مسائل

    به جای اینکه ندید بگیریم اتفاقات رو و ادامه اش رو خودمون با افکارمون بسازیم

    و اونجوری بسازیم که خودمون دوست داریم

    کوچکترین تغییر و مثبت و حرکت در مسیر درست نتایج بزرگی رو رقم می زنه

    دنیای مادی : صفر و یک نیست

    سفید و سیاه نیست

    یه چیزی بین این دو است

    وقتی داستان ادم های موفق رو گوش می کنم

    دارم ذهنم رو جهت میدم به سمت اتفاق های خوب و موفقیت

    شرایطی که هست حتی درد و رنج

    موقع استفاده از قانون میشه نعمت

    وقتی شما شروع می کنید به تغییر کردن

    ادم های اطرافیانتون شروع به تغییر می کنند اول خلوت میشه دورتون بعد ادم های جدید میان تو زندگیتون

    اگه این اتفاق افتاد خوشحال باشید قانون داره کار می کنه

    در مورد خواسته هاتون صحبت کنید با خودتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    نازنین خشنود گفته:
    مدت عضویت: 1431 روز

    به نام خدای مهربان سلام استاد جان

    تجسم کردن چیزی نیست جز توجه کردن

    ما در هرلحظه داریم تجسم میکنیم

    باتوجه کردن.

    وقتی داری به اون لحظه ی فکر میکنی ک اگر کارمو درست انجام ندم رییسم سرم داد میزنه ممکنه اخراجم کنه و….

    وقتی داری فکر میکنی به اینکه اگ توی ازمون قبول نشم چی میشه…

    وقتی داری فکر میکنی اگ فردا سر کلاس استاد ازم یچیزی بپرسه ک بلد نباشم

    اینا همش تجسمه و داری با دست خودت ناخواسته هاتو ب زندگیت دعوت میکنی

    باید بپذیری ک تمام اتفاقات زندگیت رو بدون استثنا خودت خلق کردی اونوقته ک میتونی نتیجه رو تغییر بدی

    سالها خدارو مقصر میدونستم

    وقتی ی اتفاق بد میفتاد برام بهش میگفتم

    چیه چته دست از سر من بردار خدایا منو اذیت نکن

    اما الان وقتی مهربونیاشو دارم میبینم.

    منو هرروز شرمنده ی خودش میکنه.

    باخودم میگم مگ من میتونستم یک هزارم این کارارو خودم انجام بدم؟ اگ اوون نبود؟؟

    پس بی انصافیه ک اگ ی ذره ب تضاد بخورم بخوام ازون شکایت کنم

    روم نمیشه راستش

    چقدر ذوق زده شدم وقتی چند روز پیش

    ی اتفاق خیلی کوچولوی ناخواسته. افتاد

    خندیدم و گفتم خدایا نمیتونممم چیزی به تو بگم

    خودم میدونم خودم خلقش کردم (نه الکی بگم

    واقعااااا با تمام وجودم باور دارم ک خودم اینکارو کردم)

    برا همین گفتم خدایا تو مشکلی نداری اتفاقا دستت درد نکنه ک پاسخ میدی بدون ذره ای اشتباه

    نگران نباش من خودم خراب کردم خودمم فرکانسمو درست میکنم

    ازتم ممنونم ک همیشه کنارمی

    معجزه هایی از تجسم دیدم ک اگ بخوام بگم ساعت ها باید بشینم بنویسم

    خداروشکر ک اون نگاه نمیکنه ک من چه عقبه ی داشتم چ گذشته ی داشتم اون داره با فرکانسای الان من ایندمو رقم میزنه

    اون، خیلی مهربونه.

    قراره معجزه کنه مثل هرروز

    عاشقتونم استادجان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  8. -
    سارا صارمی گفته:
    مدت عضویت: 2084 روز

    سلام به استاد عزیزم ، خانم شایسته عزیزم و دوستان خوبم

    اول که از خدای مهربان و شما عزیزان سپاسگزارم که فرصت استفاده از این آگاهی ها رو برای ما فراهم کردید .

    بعدم به همه دوستان توصیه می کنم توضیحات بی نظیر فایل رو مطالعه کنن چون بعد از خوندنش باعث شد تفکر من کلا راجع به تجسم تغییر کنه.

    همیشه وقتی استاد از تجسم صحبت می کردن من ازش فراری بودم ، علتشم این بود که تا شروع می کردم به انجام تمرینهای مربوط به همش ، موانع توی ذهنم بولد میشد و گاهی انقد زیاد بود که اصلا به چند ثانیه هم نمی کشید ، حسم بد میشد و من بیخیال انجامش میشدم.

    امروزم که دیدم عنوان فایل تجسم خلاق هست یه کم با بی میلی رفتم برای دیدنش . اما الان بعد از دیدن فایل و خوندن توضیحات که فکر می کنم شاهکار خانم شایسته هستش باید بگم کلی به احساس خوب رسیدم ومصمم شدم برای دوباره انجام دادن تمرینهاش.

    خانم شایسته راهکار غلبه بر این موانع رو این عنوان می کنن که از تجسم خلاق برای تغییر ذهنیتمون استفاده کنیم ، چون ما در ابتدای کار به هیچ ابزار فیزیکی و امکانات خاصی نیاز نداریم ، تنها مواد لازمش ذهنمونه … یعنی هر چقدرم مانع ها خواستن خودنمایی کنن ما اینطور ذهنمون رو خاموش کنیم که من فقط دارم بهش فک می کنم و توی دنیای ذهنم محدودیتی ندارم براش ، محدودیتها فقط برای دنیای مادی هستش و از این طریق ذهنمون پذیرا میشه .

    توی مرحله بعدم باید ایمانمون رو فعال کنیم ، یعنی تقویت این باور که این فرکانس ها هستن که دارن زندگی ما رو خلق میکنن حالا چه دردنیای ذهنی باشه چه در دنیای فیزیکی… یعنی لذت خوردن یه شیرینی خوشمزه در دنیای فیزیکی یا ذهنی یه جنس فرکانس مشخصه ، همینو بپذیریم .

    و درنهایت که مستقیم از متن فایل میارم این هست که در این حالت ذهنی فرکانسهای هماهنگ با خواسته ارسال میشه و به تبعش جهان هم ایده ها ، راهکار ها و هدایت هایی رو میاره که خواسته رو محقق کنن ، ضمن اینکه این نیرو به همان صورت که ایده ها و موقعیت ها را به سمت ما هدایت کرده ، قدرت تشخیصشون رو هم به ما نشون میده و اینکه جدی بگیریمشون که در نهایت منجر به اقدام عملی میشن ، یعنی حتی نگران تشخیص هدایت ها هم نباشیم ، ساز و کار اداره جهان بی نقصه .

    به این صورت ما مسیر و فرآیند تحقق خواسته رو طی کردیم و سپس خواسته به ثمر میشینه .

    خب ذهنم خیلی منطقی شد که منم از این ابزار استفاده کنم و به لطف الله نتایج عالی بگیرم .

    از خانم شایسته به خاطر این تعهدشون بسیار بسیار سپاسگزارم ، اینکه سعی می کنن مطالب رو برای ما قابل درک کنن . انشالله نتایج عالی در انتظار هممون باشه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  9. -
    مریم مهدوی فر گفته:
    مدت عضویت: 913 روز

    گاه گاهی که دلم می گیرد…

    به خودم می گویم:

    در دیاری که پراز دیوار است

    به کجا باید رفت؟

    به که باید پیوست؟

    به که باید دل بست؟

    حس تنهای درونم می گفت:

    بشکن دیواری…. که درونت داری!

    چه سوالی داری؟

    تو خدا را داری .‌….

    وخدا……

    اول وآخر باتوست.

    وخداوند عشق است…… (سهراب سپهری)

    سلام به استاد گرانقدرم ومریم جانم

    وهمه دوستانم در گامی بی نظیر دیگر

    خدایاشکرت سعادت بودنِ امروزم و دیدن روز زیبای دیگربا تمام متعلقاتش و مزین به صحبت‌های انسانی که تمام تابو ذهنم را شکست و ذهن وقلبم را به سمتی هدایت نمود که باید و من هر روز با بودنم در این مسیر زیبا شاهد معجزه داشتن حال واحساسی عالی وبی نظیری هستم و آرامشی که در پی آن تمام وجودم را به لذّت تبدیل کرده ،لذّتی از جنس ایمان به خداوند ،ایمان به خدایی که هر ناممکنی را ممکن نمود و من آنچه را در ذهنم خواسته بودم در طبق اخلاص به من عطا کرد….

    زمانی مستاجر بودم و درطبقه اول ساکن و بالکن کوچکی داشت که تمام عشقم بود و رازونیازم با خدا آنجا صورت می گرفت وچون اوایل آشنایی ام با استاد بودچقدر ذوق داشتم وبا اشتیاق خاصی هرروز صبح می رفتم وبا دیدن آسمان، طلوع ،درختان وگلها که تا محدوده ای از کوچه دیده می شد من لبریز از لذت می شدم وشکرگزاری و با خداوند صحبت می کردم که دلم می خواهد آسمانت را واضح تر ببینم، پهنای بیشترش را شاهد باشم،طلوع وغروب،ستاره ها ،ماه و…واضح تر دیده وشکرگزارتر باشم ،عبادت هایم در حیاط باشد وزیر آسمان زیبایت ،گل و درخت کاشته وعشق شان را بخورم و بیشتر عاشقت شوم ،بخدا که یادم می آید اشک در چشمانم حلقه می زند ،خدااااایا چه کردی؟؟!!! شاهکار خلقت با وجود وزندگیم چه کردی که امروز لحظه به لحظه اش ورد زبانم شکرگزاری شده و حیاطی به من عطا کردی که تمام آن زیبایی ها دَرش پدیدار است و عجب خدای وهابی و چه زیبا

    گردون را بگردانی

    و گردون را چه زیبادبرایم گرداندی آن هم در کنار استادم ،انسان که چه عرض کنم فرشته ای که هر لحظه با او بودن و به صحبت‌های گهربارش گوش جان سپردن با تو بودن بیشتر وایمان بیشتر وعاشقانه زندگی کردن وشکرگزاری های بیشتر است و دیدن معجزاتت وبس و من دیگر به دنبال چه باشم و هر چه خوبان همه دارند خدایا به استادم تو یک جا داده ای ،بی نهایت شاکروسپاسگزارم.

    آخ دوستانِ عزیزم تصویر و روند بی نهایت تاثیر گذار استاد هر روز در پرده سینمایی ذهن مان به نمایش درآمده و نقش بسته است و در این برهه که همه به لطف خداوند می توانند با گوشی یا لپ‌تاپ ببینند و گوش کنند یعنی دیگر هر گونه عذروبهانه ای برای رشدوپیشرفت در هر زمینه ای شرک است چون اینجا همان وعدگاهی هست که به واسطه مسیر صراط المستقیم اش پاداش پشت پاداش چه از لحاظ معنوی وچه مادی دریافت خواهیم کرد

    و چقدر عالی در قدم دوازدهم معنی واضح سوره تاثیر گذار حمد را با زبان شیوایتان استاد جانم بیان کردید و همین است که وقتی در این مسیر قرار بگیریم هر آنچه تجسم کنیم به صورت تکاملی وبعضا با ایمانِ قویتر نتایج تصاعدی که همه جوره برایمان خیر است عطا می گرداند….

    فقط کافیست باشیم وقدم به قدم هرروز ودراین وادی و این‌مسیر جادویی وتوحیدی کنار استاد و جا پای استاد گذاشته دنبالِ رو ایشان باشیم و از تمام قیدوبندها رها شویم و این تجربه خودم است که من از تمام آنهایی که باید جدا شدم و این نتیجه تعهد وتمرکز صددرصد روی این مسیر وتنها این‌مسیر بود آن هم با هرروز بودنم و آموختن و عمل کردن به فرامین ارزشمند وحیاتی استادم بخدا که هر خبری هم بشود از طرف خانواده ام که مستقیم به من گفته نشده و به مصطفی جان خبر داده اند، کوچکنترین تکانی نخورده ام که بخواهد حال واحساس عالی ام که جزء ناموس برایم هستند و من تمام وقت وانرژی خود را برای بدست آوردنشان هزینه کرده ام ، خدشه ای وارد شود هرچند که به مصطفی می گویم نمی خواهم اصلا چیزی بشنوم بخدا که من به اندازه کافی کشیده ام ،من فقط برایشان خیر طلب می کنم و به دستان قدرتمند خداوند سپردمشان ….

    وخداوند مرا به انسانی هدایت کرد که امروز احساس می کنم با او بودن یعنی داشتن همه چیز… چون با استاد بود که من به خودشناسی واقعی رسیدم

    به ایمان واقعی ،توکل وصبر

    به احساس وآرامش عالی

    به الگویی چون مریم جانم و تجارب بی نظیر و رشدوپیشرفت دوستانم

    رابطه عالی با عزیزدلم مصطفی

    به کسب وکاری عالی

    به تک تک خواسته هایم بدون تقلا و عجله ای و فقط با خواست خداوند و درک زمان مناسب رسیدن به هر خواسته

    به سلامتی

    و هزاران نعمت دیگر وبی نهایت نعمات دیگر که فقط کافیست من با خدا باشم و پادشاهی کنم و فقط نیازمند او باشم تا هرچه می خواهم در زمان مناسب به من عطا کند و فقط باید امانت دارخوبی باشم وقدردان وشکرگزارش …..

    شک نکن. درست در لحظه ی آخر،

    در اوج توکل و در نهایت تاریکی، نوری نمایان می شود،

    معجزه ای رخ می دهد،

    خدا از راه می رسد

    خدایاشکرت

    در پناه خداوندمهربانم هرنفس شاد، سلامت وعالی باشید و بدرخشیدعزیزانم ،، خیلی دوستتون دارم و امیدوارم فقط خود را به این مسیر زیبا وسراسر معجزه کنار استادگره کور بزنیم تا وسعت زندگی هر لحظه بودن در سعادت و خوشبختی و زیر سایه ایمانِ واقعی به خداوند را شاهد باشیم و از سر شوق فقط فریاد بزنیم خدایاشکرت…..

    خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت

    متشکرم متشکرم متشکرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  10. -
    خرم خمرنیا گفته:
    مدت عضویت: 1870 روز

    سلام و درود و خداقوت به همه دوستان عزیز

    روز 26 ام از پروژه …

    خدایا ممنونتم

    تجسم و تفکر و صحبت در مورد جهت دادن به اتفاقات و خواسته هام اهمیت زیادی داره

    باید درک کنم که من خالق شرایط زندگیمم و نه هیچکس دیگه و باید مرتب اینو به خودم یادآوری کنم ..

    من تنها فرد تأثیرگذار توی نتیجه اتفاقات زندگیم هستم … همه چیز از من شروع میشه و با من به پایان می رسه…

    منم که آگاهانه در مورد هر موضوعی تصویر می سازم توی ذهنم و در اثر تکرار اون تصویر رو به واقعیت تبدیل می کنم …

    یادم میاد از یکی شنیدم این جهان مادی مثل یک موجود ماده می مونه و نوع تفکر و ذهنیت انسان مثل یک موجود نر هست و با هر تفکر این موجود ماده باردار میشه و جهان چاره ای به جز به دنیا آوردن اون نوع از تفکر رو نداره…

    چی از این بهتر و عادلانه تر که من با ذهنم ، بذر خواسته و هدفمو توی این جهان می کارم و اگه ایمان داشته باشم جهان اون نوع تفکر رو برام تولید می کنه …

    خدایا ممنونم بابت اینهمه آگاهی …

    خدایا توفیق فهم و درک و عمل به این آگاهی هارو عطا کن …

    استاد ممنون بابت فایل تجسم …

    موفق و مؤید باشید .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای: