live | استفاده آگاهانه از قدرت تجسم خلّاق - صفحه 35 (به ترتیب امتیاز)

732 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سید محسن فاطمی گفته:
    مدت عضویت: 2272 روز

    سلام‌ب‌استادوخانم‌شایسته عزیز

    من یادم نمیره موقعی ک دوازده قدم را خریده

    بودم همراه شد با رسیدن ب یه خواسته ام و در

    این مسیر خبرهایی ک میومد اوایلش اصن خوب

    نبود و الان ک فکر میکنم اگ تو این دوره نبودم

    آیا بهش می‌رسیدم آیا میتونستم ذهنما کنترل کنم

    چون اون خبری ک میومد شاید من برای یه روز

    حالم اوکی نبود و فرداش انگار ن انگار ،ن خانی

    اومده ن خانی رفته و در نهایت بهش رسیدم

    و الان بابت اون کنترل ذهنا چقدر خودما تحسین

    میکنم و چقدر تو این مسیر توحیدی وار عمل کردم

    و خداوند هم معجزه می‌کرد برای من و دلها را

    نرم میکردم و در زمان و مکان مناسب قرارم داد

    دوره بی‌نظیریه از لحاظ آرامش روحی و سبک

    شدن و بهتر بگم یاد میده چطوری زندگی کنیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  2. -
    امیرحسین ترکمان گفته:
    مدت عضویت: 2097 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام به استاد عزیز و گرامی من

    برادر بزرگتر و همراه من در شرایط پیچیده

    قبل از هر چیز هزاران بار باید شکر گزار باشم که ندای خدا رو به وسیله شما دریافت میکنم و هدایت میشم.

    مو به موی این فایل برای من نوشته شده بود و گفته شده بود ، به وسیله هدایت بسمتش هدایت شدم و چقدر مطالبش ضروری برای شرایط فعلیم بود

    هیچوقت فکر نمیکردم توی بهترین جایگاها و دستاوردها هم برسه تایمی که سردرگم بشم

    ذهنم مختوش بشه و احساس بلاتکلیفی کنم

    که شدم ولی درسش بسیار برام با ارزش بود ؛ از خودم دور شدم ، از درونم فاصله گرفتم و در گیر بگیر و ببندهای روزمرگی قرار گرفته بودم

    بعد از گوش دادن به این فایل ، بهتره بگم وسطای فایل احساسی در درونم شکل گرفت که باهاش آشنا بودم ولی خیلی وقت بود توی وجودم خاموش شده بود ، احساس مهربانی و نگاه خدا به من و خداروشکر یک نور در درونم دوباره شروع به تابیدن کرده

    خوشحالم که با این فایل فهمیدم‌که توی روزمرگی قرار گرفته بودم و مسیری که ازش کلی نعمت دریافت کرده ام رو دوباره پیدا کردم

    واقعا باید هوشیار بود مدیریت کرد ، استاد راست میگه که شرک تو دل ما مثل راه رفتن مورچه توی دل تاریکی شب روی سنگ سیاه هستش

    من عمیقا این رو احساس کردم که چطور تمام وجودم و دست آوردام داشت زیر سوال میرفت و احساس بلاتکلیفی و سردرگمی ، کلافگی داشت قدرت میگرفت

    ولی من ، توی خواب و بیداری خدا رو دارم و من رو هدایت میکنه برای مسیرم

    به وسیله های مختلف ، خدای من بی نهایت بار شکرت که ذهن من رو از رویداد های ناخواستم آگاه کردی.

    پیش به سوی یک ریکاوری حساب .

    در پناه الله مهربان شاد ، سلامت و ثروتمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  3. -
    منیر گفته:
    مدت عضویت: 1688 روز

    به نام خدا

    سلام خدمت استاد و همه اعضای سایت

    فایلی که امروز هدایت شدم بهش موضوعش تجسم خلاق هست همه ما در طول شبانه روز و در هر لحظه در حال تجسم هستیم حالا این تجسم یا خودآگاه هست یا ناخودآگاه و هم مثبت هستش هم منفی هم خواسته هامون هست هم ناخواسته ها و این خود ما هم هستیم که انتخاب میکنیم چی رو تجسم کنیم البته موقعی انتخابمون آگاهانه هست که قوانین رو درک کرده باشیم و در این صورت افکارمون رو به سمت خواسته ها جهت دهی میکنیم و تجسم رو باید تا جایی ادامه بدیم که احساسمون خوب هست در غیر اینصورت فرکانس مخالف خواسته هامون به جهان ارسال میکنیم خود من از وقتی که با قوانین آشنا شدم تا جایی که بتونم افکاری که در جهت خواسته هام باشه رو در ذهنم مرور میکنم واقعا این تجسم یه نعمت خیلی بزرگیه که میتونیم هر آنچه رو که میخایم فارغ از عوامل بیرونی در ذهنمون تجسم کنیم و زندگی کنیم یادمه بار اولی که من ناخودآگاه تجسم کردم کلاس چهارم ابتدایی بودم که شب ها قبل از اینکه میخابیدم چشام رو می‌بستم و هر آنچه دوس داشتم با اون تصورات بچگیم تجسم میکردم و اینکار رو برای اولین بار که انجام دادم کلی احساس خوب گرفتم و باعث شد که تا مدت های زیاد این به یک عادت تبدیل بشه ولی خب من اون زمان هیچ گونه درکی از قانون نداشتم و نمیفهمیدم که این یه تکنیک هستش و فکر میکردم یه کاری رو خودم کشف کردم و به هیچ کس هم نمیگفتم چون میترسیدم منو مسخره کنن و بعد از سال‌های زیاد که گذشت و من به دوران جوانی رسیدم خداوند از راههایی که به ذهنم نمی‌رسید منو با قانون آشنا و به این سایت هدایت کرد تجسم موقعی میتونه نتیجه مثبت در جهت خواسته هامون داشته باشه که قانون رو درک کنیم و ورودی هامون رو کنترل کنیم و اونوقت با احساس خوب تجسم کنیم چون احساسمون تعیین میکنه نتیجه رو نه فرضا خود تجسم چون ممکنه در حین تجسم یه خواسته باورهای مخرب که از ورودی های نامناسب میاد حسمون رو بد کنه و حتی اگه روزی ده ساعت هم تجسم کنیم ولی حسمون بد باشه فرکانسی که ارسال میکنیم خلاف رسیدن به خواستمون باشه اینجاست که به قول استاد احساسات خوب=اتفاقات خوب و احساسات بد=اتفاقات بد خود من بعد از آشنایی با قانون همیشه سعی میکنم آگاهانه توجهم رو از مسائلی که دوس ندارم بردارم و رو مسائلی تمرکز کنم که بهم احساس خوب بدن و اینکه همیشه به خودمون یادآوری کنیم من مسئول تمام اتفاقاتی هستم که در طول زندگی برام میفته پس آگاهانه و طبق قانون جهان عمل کنیم که اتفاقات خوب رو تجربه کنیم و اینکه من خالق تمام خواسته هام هستم پس در جهت رسیدن به خواسته هام قدم بردارم.

    خدایا مارو به راه کسانی هدایت کن که به آسونی به خواسته هاشون میرسن الهی آمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  4. -
    زهرا دوستعلی گفته:
    مدت عضویت: 1070 روز

    سلام

    وای خدای من ترکیدم

    قربونت برم مریم جون که علاقه داری هر چیزی که خودت میبینیو باهاش کلی حال میکنی رو با ما هم به اشتراک بذاری. من عاشقتم دختر، عاشق عشق و سخاوتی که به استاد و ما داری، سپاسگزار اینکه بهشت ما رو بهشتیتر میکنی

    از این همفکرانسی چقدر لذت میبرم

    از خدای بینظیر خودم از قوانین بیتغییرش

    و قطعا تو تبدیلی در سنت الهی نخواهی یافت

    من مدتیه که تنهام، وقت بیشتری دارم، مسائلم خیلی راحت حل میشن، سپاسگزارترم، آرامش بیشتری روی خودم کار کنم.

    این فایل برام خیلی زیر و رو کننده بود یادم انداخت چه نتایج بی نظیری از دوره با شکوه 12 قدم گرفتم، که بعد از 2 ماه وارد شدن به این دوره، عزت نفس رو هم خریدم.

    که نتایج ملموسش خیلی کمتر از نتایج و تغییراتیه که من در درون خودم، در اعماق وجودم حس میکنم

    خیلی لذتبخشه، بچه ها، ادامه بدین، این مسیر، راه بهشته.

    من بعد هفت ماه و کار کردن 4 تا قدم و دوره عزت نفس دارم اینا رو میگم، ببینید وقتی چند سال بگذره و تکامل طی بشه، چه اتفاقاتی میفته،

    خدا جون، خدا، فکر کردن بهش هم شعف بر انگیزه،

    میبوسمتون استاد،

    میبوسمتون مریم بانو

    میبوسمتون بچه ها

    و استادم، مریم جون و تک تکتونو در آغوش میفشرم

    به امید خدایی که در فلوریدا ما رو دست در دست هم بذاره،

    به امید اون روز که خیلی نزدیکه،

    و تو چه میدانی شاید ساعت نزدیک است.

    من میخوام دوره ی احساس لیاقت رو بخرم، چون فهمیدم پاشنه آشیلم همینه، به زودی میام و از نتایج کوانتومیش میگم

    این کامنت از قلم خدا بر صفحه ی من جاری شد

    جاری باشید بچه ها، جاری باشید که رمز تکامل همینه،

    جاری باشید که خدا عاشقمونه

    این کامنت هدیه به شما عشقای دلم

    عاشقتونم

    در آغوش حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  5. -
    رویا مهاجرسلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2227 روز

    پروژه ی«خانه تکانی ذهن، گام به گام»

    گام بیست و ششم live | live |استفاده آگاهانه از قدرت تجسم خلّاق

    قدرت تخیل بدون آموزش بال داره ولی پا ندارها

    درود و وقت بخیر به استاد عباسمنش عزیزم و خانم شایسته نازنینم!!!!

    با درود و وقت بخیر خدمت همه ی عزیزانم که با حال خوب و ارسال ارتعاش احساس خوب و عالی در این قسمت گام به گام

    و خانه تکانی و ذهن تکونی اساسی حضور دارند الهی حال دلتون عالی واحوالتون متعالی و جیباتون پر پول و سلامت و تندرست باشید

    امروز صبح در ستاره ی قطبیم نوشته بودم که می‌خوام این فایل قدرت تجسم خلاق رو در یک مسیر پیاده روی داخل یک پارک خلوت گوش بدم . اتفاقا نزدیک های ظهر بود که از خونه حرکت کردم و هندس فری گذاشتم و حرکت کردم . تا یک مسیری رو تاکسی نشستم و رسیدم به آن پارکی که مد نظرم بود . اون پارک در بهترین جای پردیس هست یعنی خانه های ویلایی بزرگ و زیبا با متریال های جدید و نوساز ی که مثل قصرهای عجایب هفتگانه . البته قدیم‌ها عجایب بود ولی الان اکثر ثروتمندان این قصرهاشون همانند باغات عجایب بابل روف گاردن های جادویی با آلاچیق های زیبا و نورپردازی های بینظیری که شبها چشم ها رو خیره می‌کنه .. آره رفتم توی پارکی که چنین قصرهایی در اطرافش بود .. همینطور راه میرفتم و صدای پرندگان را می شنیدم و یک سمت گوشم هم هندس فری گذاشتم که هم صدای استاد را بشنوم و هم صدای سنفونی پرندگان را و هم آن قصرهای بابل اطرافم را ببینم تا تجسمم واقعی تر بشه .. بعدش رفتم با دستگاه های که توی این پارک نصب بود ورزش کردم و همینطور به آن خانه های زیبا خیره میشدم و به حرفهای استاد هم گوش میدادم و سعی میکردم آگاهانه و با چشم باز به این تجسمم توجه کنم .. و دقیقا همون حرف هایی که استاد میگفتن رو همزاد پنداری میکردم که استاد میگفتند زمانی که این آرزوها را داشتند هیچ فرش قرمزی براش پهن نشده بود و هیچ یک از این خواسته ها و یا آن اتوبوس RV و آن ماشین ها و موتورها و خانه ها در زندگی شون وجود نداشت..و اون روابط عاشقانه رویایی ..حتی صدای آن پرندگان را هم تصور می کردند و من خودمو به همان شکلی که استاد تصور می کردن می‌دیدم !!!! خیلی اون ثروتمندان را تحسین کردم خیلی دوستشون داشتم خیلی لذت می‌بردم که در اطراف مشرف به پارک سرسبز و زیبا چنین قصرهای زیبایی رو ساختن . واقعا چقدر لذت بخش بود و بعدش خودمو توی آن قصرها تصور میکردم و میگفتم این خانه ویلایی که بلند هست رو دوست دارم و می تونم از بالای آنجا شهر رو ببینم و طلوع و غروب خورشید را هر روز ببینم .. بعدش میگفتم نـــــه . اون یکی قشنگتره چون دیواره های روف گاردنش چوبیه قشنگتره .. بعدش اون یکی رو در نظر می‌گرفتم و میگفتم آره این یکی ستون های بلند و زیبا داره تازه سالن و پذیرایی روبروی پارک هستش و دیوار های بلند و طویل داره روی دیواری حیاطش چقدر چراغ های زیبایی نصب کرده فکرشو بکن شبها وقتی روشن میشه چقدر جادویی و رویایی میشه .. همینطور از این دستگاههای ورزش داشتم استفاده می کردم و میگفتم تازه آدم هر روز و هر زمان که دلش بخواد می‌تونه بیاد توی این پارک کلی ورزش کنه و با این دستگاهها هم ورزش کنه بعدش بپره بره توی ویلاشو و دوش بگیره یا بره استخر .‌ بعدش رفتم اون یکی دستگاه که برای بازوها میشه کار کرد و دقیقا چشمم افتاد به آسمان زیبا با اون ابرهای پلیسه ای و پخش شده توی آسمان مثل حریر بود و یکم دورترش یک تپه ای بود که یک جاده ای داشت بسمت آن بالا انگار یک دیوار دایره ای داشت که دکل فلزی بلند آنجا نصب بود نمی‌دونم دکل تلفن همراه بود و یا دکل برق ولی خیلی قشنگ بود و شاید هم ساختمان بزرگی روی آن تپه ای بود که میشد از آنجا کاملا شهر رو زیر پامون داشته باشیم بعدش گفتم خدایاااا من خانه ای بزرگ و زیبا روی تپه ای می‌خوام که تمام این قصرهای ویلایی زیبا را بتونم روز و شب ببینم و طلوع و غروب خورشید و آسمان زیبایت را هم بدون هیچ محدودیتی ببینم و لذت ببرم و روز و شب شکر گذارت باشم می‌خوام باغی سرسبز در این قصرم داشته باشم که از همه ی میوه ها بنا به فصل های مختلف جفت جفت داشته باشم و همچنین تمام سبزیجات و سیفی جان مورد نیازمو خودم بکارم و برداشت کنم برای مصارف شخصیم !!! و همینطور داشتم به اون رویاهام نگاه می کردم و صدای استاد هم می شنیدم و پیش خودم گفتم منم یک روزی داستان رسیدن به خواسته هامو مثل استاد تعریف میکنم و به دیگران میگم .. من رسیدم مطمعن باشید شما هم مثل من به خواسته هاتون می‌رسید چون استادم هم همینا رو بهم گفت و شد آنچه که باید میشد!!!!

    بقول استاد

    .اگر افکار من داره اتفاقات منو رقم میزنه من ..گفتم اگه قانون اینه، من شروع میکنم به تغییر زندگیم؛ شروع میکنم به داشتن آرزو؛ من شروع میکنم به داشتن خواسته؛ من شروع میکنم به خلق زندگیم اونجوری که میخوام

    مسئله اصلی اینه زبان خوداگاه ما همین زبانه یعنی همینطور که حرف میزنیم میفهمه چی میگیم ولی زبان ناخودآگاه ما تصویره و اصلا اینایی که ما میگیم نمیفهمه و اون فقط تصویرا میفهمه

    خدایاااا خودت کمکمون کن بتوانیم روی این باورهامون بصورت تمرکزی کار کنیم

    خدایاااا خودت من را همچون استاد عباسمنش عزیزم هدایتی کن به سمت تسلیم بودن در برابر خودت و خودم و خواسته هایم

    مرسی مرسی استاد عزیزم

    خانم شایسته ی نازنینم ممنون و سپاسگذارم برای تدوین و تنظیم و ترتیب و توضیحات کپشن و این پروژه ی خانه تکانی گام به گام ذهن که من را بیشتر از همیشه به آگاهی های بیشتری هدایت میکند ممنون و سپاسگذارتان هستم شکر حضورتون مرسی مرسی که هستید !!!!دوستون دارم یک عالمه خدایا شکرت

    من باید همیشه استادم رو الگو قرار بدم و این سوال رو از خودم بپرسم

    خدایا چگونه میتوانم از این بهتر و بهتر شوم. و در مسیر درست و صحیح حرکت کنم و از مسیرم برای رسیدن به خواسته ام لذت ببرم و خودم را متعهد به نتیجه کنم و همانند استادانم با نتایجم صحبت کنم ؟

    خدایا شکرت

    لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ

    شکر نعمت به جای آرید شما رو می‌افزایم

    صَدَّقَ بِالْحُسْنَىٰ ، فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَىٰ

    اگر خوبیها رو به خوبی تصدیق کنید ، ما هم شما رو آسون میکنم برای آسونی‌ها

    خدایاااا تنها فقط و فقط ترا می پرستم

    و تنها فقط و فقط از تو یاری و هدایت و آگاهی می خواهم

    IN GOD WE TRUST

    ما به خداوند اعتماد داریم

    IN GOD WE TRUST

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  6. -
    Farnazq گفته:
    مدت عضویت: 2918 روز

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته عزیزو نازنین برای آموزش های فوق العاده عالی که در سایت میذارند

    تجسم خلاق این نیست که حتما تو یه فضایی بشینیم بلکه همون افکار و ورودی ها و توجهمون هم شامل میشه

    پس باید مراقب ورودی ها و افکارمون باشیم و بتونیم آگاهانه از موقعیت فعلی بیرون بیایم و به آن چیزی که میخواهیم تمرکز کنیم

    ما خودمون موقعیت فعلی رو بوجود آوردیم حتی اگر بگیم تقصیر ما نبوده بازم این ماهستیم که از اون شرایط تاثیر گرفتیم و زمانی که این رو بپذیریم پیشرفت میکنیم

    باید ورودی های ذهنمون رو تغییر بدیم و باورهای مثبت جایگزین کنیم

    مثلا در زمینه مالی با ایجاد باورهایی مثل:

    ثروتمند شدن معنوی ترین کار دنیاست

    تنها راه رسیدن بخدا ثروتمند شدنه

    بعضی افراد سناریوسازی های منفی با دیدن حتی یه چیز کوچیک تو ذهنشون دارن و واکنش گرا هستند، از قدرتی که خدا داده بجای خلق زندگیشون برای نابودی استفاده میکنند

    بجاش میشه تجسم مثبت داشت یا سناریو مثبت ساخت و باید تمرین کنیم و البته کمال‌گرا نباشیم صفر و صد نگاه نکنیم و نیاز به تمرین داره تا بهتر و بهتر بشیم و تو این جهان هیچ چیز صفر و صد نیست

    با استفاده درست از قانون می تونیم درد و رنج رو به نعمت تبدیل کنیم مثلا با کنترل ورودی های ذهنمون

    وقتی رو خودمون کار میکنیم آدم های اطرافمون تغییر میکنن و با کارکردن روی خودمون آدم های نامناسب ازمون دور میشن و جهان اینکار رو برامون انجام میده یا ممکنه وقتی تو جمع قبلی بریم دیگه از صحبتهای بیهوده قبلی لذت نبریم و متوجه بشیم چقدر تغییر کردیم

    قانون جهان یکسانه و تغییری نمی کنه و اونا که دارن رو خودشون کار می‌کنند نتیجه ش رو می بینن

    باید بجای قدرت به عوامل بیرونی از قانون برای خلق زندگی خودتون استفاده کنید

    شما خودتون شرایط فعلی‌ روساختید و حالا هم با قانون می تونید تغییرش بدید

    تجربیات شخصی

    کارکردن روی باورهام باعث شد که تغییرات مثبتی در اطرافیانم رخ بده وقتی که تمرکزم رو از روی مشکلات برداشتم وقتی که تونستم نسبت به قبل بیشتر در صلح و دوستی با خودم و اطرافیانم قراربگیرم و همه ش نخوام بهانه ها رو روی این بذارم که شرایطم مناسب نیست و البته هنوزم بیشتر باید تمرین کنم

    همینطور با تجسم آگاهانه تونستم محصولاتم رو بفروشم بیشتر از چیزی که تجسم کرده بودم

    قبلا تو ذهن من فروش نقاشی یه چیز نشدنی بود اما همزمان که رو باورهای فراوانی و ارزشمندی نقاشیهام کار میکردم لحظه فروش و بسته بندی نهایی برای ارسال رو هم تجسم میکردم و بیشتر کارهایی که برا فروش گذاشته بودم به فروش رسیدند حتی یک بار من برای دو عدد نقاشی آگهی گذاشتم و بسته بندی اونها رو تجسم کردم و رو باورهام کار میکردم مشتری 8 عدد نقاشی رو انتخاب کرد

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  7. -
    محمد ایرانی گفته:
    مدت عضویت: 468 روز

    به نام الله یکتا

    سلام خدمت استاد عباسمنش و همه ی دوستان عزیزم

    خواستم موضوعی رو بگم خدمتتون که من بخاطر علاقه ای که به استخراج ارز دیجیتال داشتم شروع کردم و بصورت قراردادی با شرکت ها یعنی n تومن میدادم و در ازای اون پولی که میدادم n+n تومن بهم میدادن و خیلی اُکازیون های دیگه بعد چند گام از پروژه خانه تکانی ذهن گام نوزدهم که استاد گفتن اگه من پولی بدهم و یه شخص دیگه ای حالا هرکس.و طرف برای من کار انجام بدهد و به من سود برساند این باور اشتباه است و باید عوض شود حالا جدا از اینکه خیلی از این سایت ها کلا چند روزی بیشتر نیستند که اونم داستانی داره برای خودش چند روزی مقاومت داشتم که آقا داری راحت پول میسازی توی حوزه ی مورد علاقه ت هم هست این حرفا چیه بابا دیونه نشو بشین خونه پول در بیار دوباره باید بری روزی چند ساعت کار کنی ولی درونم باهاش موافق نبود بعد از فهمیدن این اطلاعات و اگه قبل از این اطلاعات بودم من توجه آن چندانی نمی‌کردم چون گفتم که ربا نیست فرض کن چیزی رو اجاره کردی و چند روز گذشت گفتم خب بزار این مقدار پولم رو بردارم بعد کلا قیدش رو بزنم پولام رو درآوردم و از اون وقت به بعد دیگه سرمایه گزاری نکردم داخل این سایت ها و دقیقا بعد از چند دقیقه پولارو در آوردن و سایت ها رو حذف کردن و یجورایی پل های پشت سر هم خراب کردن حدود پنج دقیقه فک کنم طول برد که هدایت شدم به یه عبارت تاکیدی که گفت ثروت مند شدن معنوی ترین کار دنیاست بعد با خودم گفتم این یه نشونه از طرف خداونده برای من یعنی تا اون سایت هارو گذاشتم کنار و برام هم یجورایی سخت بود یعنی اُکازیونی بود واسه خودش ولی من گذاشتمش کنار گفتم چرا خودم مزرعه ش رو راه نندازم مگه من چی از اونا کم دارم ولی هنوزم ذهنم باهاش مقاومت داره که برو سرمایه گزاری کن کن برو فلان کارو انجام بده ولی من دارم روی ذهنم کار میکنم خلاصه این نشونه آمد و جالبه من خیلی عبارت تاکیدی قبل این تکرار میکردم ولی یه چیزی از درونم گفت این یه نشونه از طرف خداست و خدا تورو قدم به قدم هدایت می‌کنه به مسیر های درست قدم به قدم بهت میگه چیکار کنی و اینم گفت برو 10 روز یکبار برداشت بزن ولی دقیق نمی‌دونم که این الهام از طرف خداوند بود یا نجوای شیطان و ایمان دارم اگه از طرف خداوند باشه دوباره به من گفته میشود اصلا نیازی نیست من کاری بکنم. خلاصه گفت این عبارت تاکیدی رو تکرار کن و بعد هدایت شدم منم گفتم چشم و دیگه دورش نرفتم بعد به دوره ی قانون آفرینش که دوره ی بسیار فوق العاده یه هدایت شدم توی سه هفته سه بار هدایت شدم به این دوره و گفتم این یه نشونه است و گفتم چشم و داخل این دوره ی فوق العاده شرکت کردم و الآنم میبینم که تو این فایل استاد داره در مورد این عبارت تاکیدی در این فایل صحبت می‌کنه و فهمیدم که بله راه من درسته این نشونه ها از طرف خداوند بوده و خداروشاکرم که شما رو دارم استاد عزیز خانم شایسته عزیز و دوستان محترم دوست داشتم که این مطلب رو با شما هم در میون بزارم از خدا براتون سعادت در دنیا و آخرت رو میخام و همگی مارا به راه راست به راه کسانی که به آن ها نعمت داده نه کسانی که به آن غضب کرده و نه گمراهان هدایت کنه که اون درخواست درخواست کننده را پاسخ میدهد

    در پناه الله یکتا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  8. -
    پارسا گفته:
    مدت عضویت: 808 روز

    با نام پروردگار مهربان

    -حقیقت اینه که من توی فایل های رایگان کامنت نمی‌ذارم چون علاقه دارم با بچه هایی که اونقدر ایمان آوردن و هم وقت و هم هزینه گذاشتن برای فایل های استاد باشم اما بعضی وقتا فایل های رایگان شیرین تر و دلچسپ تر مطالب رو بیان می‌کنن

    -در مورد تنهایی استاد فرمودند : من کلاً دوستای خیلی کمی داشتم شاید 7 یا8 تا ولی وقتی وارد دوره شدم به صورت ناگهانی همه (خودشون ) رفتن!

    درسته که برخی اوقات خلا هایی دارم اما در کل خوش حالم !

    -و البته خواسته های جدیدی هم در من به وجود اومده که یکی از اونا دوستای باحال هستش که دو سه روزه توی پوشه ای دارم که اونجا به روش خاص خودم تصور می‌کنم

    -و اما نکته جالب تر اینکه پسر دایی هام و خواهران هم از من دور شدن و کلا من خودم کمی انگار از جامعه و خبر و قوانین و هزاران موارد بی ارزش دور شدم اما «من خیلی خوشحال تر از گذشته هستم»

    مرسی استاد از یادآوری این نکته چون من دقیقاً شرایط مشابه شما رو دارم تجربه می‌کنم قول می‌دم تو این راه استمرار داشته باشم به امید خدا

    -و به زودی می‌خوام توی دوره عزت نفس یا قانون آفرینش شرکت کنم البته هنوز نمی‌دونم کدومشون ولی خب من به خدا ایمان دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  9. -
    فاطمه کریمی گفته:
    مدت عضویت: 526 روز

    ب نام خدای وهاب

    سلام استاد جان

    سلام م ب همه دوستان در این جمع فوق‌العاده

    خدایا شکرت بابت تمام نعمت های ک ب من داده ای و همواره ادامه دارد

    استاد من وقتی هنوز باشما و فایل هاتون آشنانبودم

    دوستان زیادی داشتم و همیشه از دیگران توقع داشتم ک برایم کاری انجام بدن اما وقتی با شما آشنا شدم و شروع کردم ب گوش دادن و عمل کردن

    زندگیم اروم اروم تغییر کرد تا اینجا ک …

    الان خیلی تنها هستم هنوز ازدواجی ک دوست دارم مهیا نشده ولی می‌دونم ک با خدا وشما تو میسر درست هستم ادامه میدم و ب خدا ی مهربان توکل میکنم

    استاد همش تجسم میکنم ک اون روز ک فرد مناسب زندگیم رو کنارم دارم و اون شادی رو با شما ب اشتراک می‌زارم را تجربه میکنم

    خدا رو سپاس بابت آرامش درونم

    خدا رو سپاس بابت سلامتی ام

    خدا رو سپاس بابت فراوانی

    خدا رو سپاس بابت وجود شما

    خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری می‌جویم

    دوستون دارم فاطمه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  10. -
    سیده فاطمه حسینی فر گفته:
    مدت عضویت: 1913 روز

    سلام استاد گرامی و دوستان همراه

    الهی هدایتم را سپاس، قوانین هستی را سپاس، فراوانی را سپاس

    ” تجسم ” یعنی جهت دهی افکار به موضوعی در آینده

    ما همیشه و هر لحظه در حال تجسم کردن هستیم. یا در جهت مثبت یا منفی.

    همین که شب میگیم صبح بیدار شدم فلان جا میرم، فلان کار رو انجام میدم، یعنی تجسم کردن.

    بارها و بارها شده که با شنیدن بیماری یا تصادفات و هر چیز منفی، ذهنمون به سمتی رفته که نکنه فلانی هم تو سفر اتفاقی براش بیفته، و بقول استاد داستان میبافیم.

    ما از انرژی ذهنی غافلیم، موقعیت های فعلی رو ابدی میدونیم و فکر میکنیم که دیگه تغییر نمیکنه.

    قدم‌ اول برای تغییر زندگی؛ اینکه بپذیریم شرایط فعلی مون چیزی جز افکار گذشته مون نیست. ولی تا حالا ناآگاهانه بوده.

    ” یک تجربه شخصی ”

    چندین سال قبل در یک محله غیر از محل سکونت مون دنبال خونه برای خرید میگشتیم .

    خونه ای که داشتیم دو خوابه و اتاق هاش بزرگ بود ولی سالنش دوبل بود و من اصلا دوسش نداشتم. اون زمان قانون رو نمیدونستم.

    تو ذهنم خونه با سالنی تصور میکردم که دوبل نباشه، ویو به سمت کوه داشته باشه، پرده ها تا زمین بیاد و …. ولی در مورد اتاق ها چیزی نمیگفتم.

    خونه ای که خریدیم، دقیقا ویو به سمت کوه، سالن دوبل نیست، ولی همون دو خوابه است. بعدها فکر کردم که خب من میتونستم سه یا چهار خوابه تصور کنم، چرا واقعا ؟! شاید تو ذهنم بزرگ بود، شاید چون خوب بود دیگه پذیرفتم همون رو .

    در حالیکه هر چیزی هر چقدر خوب باشه، بازم میتونه بهتر باشه، و زمانی به چیزی میرسیم که تو ذهنمون دست یافتنی باشه.

    الان که قانون رو شنیدم، تازه متوجه شدم که اون تجسم ناآگاهانه بوده و میشه مجدد تجسم کرد برای بهتر و بهتر شدن ها.

    سپاس بابت اگاهی های دوره

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: