live | استفاده آگاهانه از قدرت تجسم خلّاق - صفحه 45

732 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    KING MAMMAD گفته:
    مدت عضویت: 711 روز

    سلام به دوستای عزیزم و استاد عباسمنش

    نمیدونین چقدر خوشحال شدم از اینکه استاد توی فایل گفت وقتی که تنها شدین و سرتون خلوت تر شده دارین مسیر درست رو میرین

    دقیقا من توی خوابگاه که بودم وقتی که توی دانشگاه کلاس داشتیم بعدش میرفتیم با همکلاسیام بیرون و بعد از اون هر موقع تایم خالی می‌آوردم روی این آموزه ها کار می‌کردم

    چیزی که الان اتفاق افتاده اینه که نه توی دانشگاه کلاسی هست و وقت منو بگیره و نه اون دوستای من هستن، چون دانشگاه تعطیل شده و همه رفتن به شهرشون اما من موندم توی خوابگاه و گفتم میخام این 3 هفته ای که تنها هستم رو روی خودم کار کنم و دیدم استاد میگه این خودش یه نشونه هست که داری این راهو درست میری

    خدایاااآاا شکرتتتتتتتتت چقدر خوشحال شدم از این موضوع

    حتی من قبلا که خونمون توی جنوب ایران بود تصور می‌کردم چی میشه آدم یه خونه مجردی توی شمال ایران داشته باشه نزدیک به دریا باشه و توی اون حال و هوا، عشق و حال کنه

    الان هیچکس توی خوابگاه ما نیست و من تک و تنهام و خوابگاه ما توی شهر بابلسره که دقیقا چسبیده به دریا و یجورایی یه ساحل اختصاصی فقط برای دانشجو ها هست و من اینجا دارم تنها زندگی میکنم

    از امکانات این خوابگاهم اینو بگم که سالن فوتسال، سالن بدنسازی، زمین چمن طبیعی، زمین والیبال ساحلی، زمین فوتبال ساحلی، سالن تیراندازی، سالن مطاله، سالن تلویزیون که همه اینا رایگان در اختیار ما قرار گرفته

    چقدر این خوابگاه در جای قشنگی قرار داره و این سرسبزی توی پاییز و زمستون و این آب و هوا اینجا واقعا تبدیل به بهشت کرده

    با اینکه 4 ماهه اینجا زندگی میکنم ولی بازم همون شوق و ذوق روز اول توی وجودم هست

    توی مدت دانشگاه اکثر بچه ها از کیفیت غذای سلف اعتراض میکردن اما من نسبت به این موضوع خیلی بیخیال بودم (با اینکه من تحقیق کردم دانشگاه مازندران بهترین کیفیت غذارو توی دانشگاه های کشور میده) و اتفاقی که الان افتاده اینه اینقدر غذا های اینجا خوشمزه هستن که هیچ فرقی با غذای خونگی نداره

    خداجونم واقعا سپاسگزارت هستم که این نعمت های فوق العاده رو وارد زندگیه من کردی و باعث شدی که همیشه شکر گزارت باشم

    امروز روز 555ام هست که توی سایت عضو هستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    نرگس پرورش گفته:
    مدت عضویت: 2198 روز

    به نام خداوند مهربان و هدایتگرم

    خداوند رو شاکر هستم که در گام بیست و ششم پروژه خانه تکانی ذهن دارم قدم میگذارم و قرار هست بازهم درک و تحول بزرگی در باورها و ذهنیتم اتفاق بیفته به واسطه تجربه‌ی این گام .

    سلام ب استاد نازنینم و تمام عزیزانم در این جمع بهشتی

    فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ خَیْرًا یَرَهُ ﴿7﴾

    پس هر که هموزن ذره‏‌اى نیکى کند آن را خواهد دید

    وَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ شَرًّا یَرَهُ ﴿8﴾

    و هر که هموزن ذره‏ اى بدى کند آن را خواهد دید

    سوره زلزله

    استاد عزیزم من هم قدم اول و قدم دوم رو تهیه کردم و تا قسمت سوم قدم اول دیدگاه نوشتم اما هنوز هم در همون جلسات قدم اول ب سر می‌برم و دارم اونا رو تکرار میکنم، هنوز هم موفق نشدم ک در مدار دریافت آگاهی‌های ناب قدم دوم قرار بگیرم .و درحال حاضر در پروژه های «خانه تکانی ذهن » و «مهاجرت به مدار بالاتر » ک روی سایت هست و سریال بهشت حضور دارم و در حال تکرار آگاهی‌ها و نوشتن دیدگاه هستم.

    بهترین کاری ک می‌تونم انجام بدم تجسم و استفاده از قدرت ذهن در شکل گیری اتفاقات زندگیم هست.

    وقتی دارم به چیزی فکر میکنم ک پیش بینی ذهن من در مورد آینده هست من در حال تجسم کردن هستم . انگار این صحبت استاد رو تازه فهمیدم. تازه فهمیدم ک یه عصای جادویی انگار همیشه همراهم بوده ک‌ من بلد نبودم چطور باید ازش استفاده کنم .

    شرایط فعلی من قرار نیست همیشگی باشه و می‌تونه تغییر کنه .

    اونایی که باور دارن ک افکارشون دارن زندگیشون رو رقم میزنه , اونایی ک باور دارن به خداوند، اونایی که باور دارن ک فارغ از اینکه در چ شرایطی دارن زندگی میکنن میتونن زندگی خودشون رو متحول کنن از قدرت تجسم استفاده میکنن . تجسم یعنی اینکه در ذهنت به شرایط و موقعیتی در آینده فکر می‌کنی . این قدرت رو همواره در حال استفاده کردن هستی اما شاید تا الان کنترلی بر اون نداشتی و با کمک آموزه‌ها و آگاهی های استاد یاد میگیرم ک چطور این قدرت رو هدایت کنم و در کنترل خودم قرار بدم .تجسم یعنی جهت دهی افکار به موضوعی در آینده . مراقب ورودی هات باش. مراقب افکاری ک ب ذهنت میاد باش و سعی کن آگاهانه از موقعیت و شرایط فعلی بیای بیرون و (موقعیت فعلی تو چیزی نیست غیر از آنچه خودت با افکار خودت ایجاد کردی نه هیچ کس دیگه ، باور و تکرار تو موقعیت فعلی ت رو خلق کرده . نرگسم! اولین قدم رو بردار ک بپذیری ک خودت خالق زندگی خودت بوده و هستی ) و آگاهانه به چیزی ک میخوای فکر کنی .

    بپذیر مسولیت ت رو و خودت رو ببخش و بدون ک تو ناآگاهانه برای خودت رنج و سختی ایجاد کردی و الان به این درک رسیدی ک باید آگاهانه به این مهارت برسی تا افکارت رو کنترل و هدایت کنی . خودت رو ببخش ک کنترلی بر افکارت نداشتی و با استفاده از قدرت افکار ت ب خودت آسیب زدی چون ناآگاه بودی . در زمینه با قوانین جهان هستی و درک از جهان نوزادی ناآگاه بودی . خودت رو ببخش ک از سر ناآگاهی در مورد قدرت افکار ، ورودیهای نامناسب به ذهنت دادی و هرآنچه ازش فراری بودی رو برای خودت در زندگیت خلق کردی . خودت رو ببخش ک ب دلیل عدم درک قدرت خلق کنندگی ک داشتی آنچه نخواستی رو برای خودت خلق کردی .به خودت بگو :

    حالا ک فهمیدم و درک کردم ،تصمیم میگیرم ک آگاهانه افکارم رو مدیریت کنم ، بررسی و مشاهده کنم و به آنچه ک می‌خوام توجه کنم . افکارم رو خودم با تکرار و تمرین بسازم با دادن ورودی‌های مناسب .

    ثروتمند شدن معنوی ترین کار جهان هست.

    خوشبخت شدن وظیفه و مسولیت من در قبال روحم هست .

    خداوند صاحب نعمت و خالق من و جهان من ه

    این چیزی که در زندگی من هست پایدار و دایمی نیست .این رو خودم آگاهانه و ناآگاهانه ایجاد کردم و خودم هم میتونم تغییرش بدم .

    با یکبار فکر منفی یا مثبت اتفاقی نمی‌افته بلکه با تکرار افکار در جهت مثبت و منفی اتفاقات رقم میخوره .

    بنابراین من هم کار میکنم روی افکارم . بنابراین روی افکارم سرمایه‌گذاری میکنم . من هم ذوق دارم ک میتونم افکارم رو عوض کنم . اینکه میتونم زندگی م رو عوض کنم به من احساس فوق العاده‌ای میده .

    تمام اتفاقات و تجربیات گذشته م نعمت‌هایی بوده و هستند که ب من کمک میکنند تا خواسته هام رو بشناسم و انگیزه‌ی حرکت به سمتش رو داشته باشم.

    همه چیز در نهایت به نفع من تمام میشه .

    من آگاهانه افکارم رو انتخاب میکنم و اجازه نمیدم ک افکار منفی در ذهنم رشد کنه.

    استاد! باید اعتراف کنم بااینکه در این فضا هستم و کمی در مورد قوانین و آگاهی‌های جهان اطلاع دارم باز هم نمیتونم در زمینه با مثالی ک زدید همچنان قوی عمل کنم . باید بتونم ک افکارم رو کنترل کنم و واکنش نسبت به اون چ ک میبینم و می‌شنوم نشان ندم بلکه آنچه ک می‌خوام رو در ذهنم تجسم کنم و فکر کنم اما هنوز هم در مواردی تاثیر میپذیرم. قبلاها بابت همین هم همه ش ذهنم منو سرزنش میکرد و ناامیدم میکرد از ادامه دادن و من هم درکی از قانون تکامل نداشتم . و جالبه هربار ک واکنشی عمل میکردم و از عملکردم ناراضی بودم ذهنم بهم کلی حس گناه میداد و با ناامید کردنم میگفت نه بابا تو نمیتونی کاری رو پیش ببری و این آموزه ها ب درد تو نمیخوره از این افکار منفی … باز بخاطر این افکار و احساسها از فضای آموزشی سایت دور میشدم تا بعدتر باز دوباره با ب در و دیوار خوردنها مجدد برمیگشتم و از نو شروع میکردم . و چقدر صحبت شما در مورد قانون جهان مادی و توقع بیجا نداشتن و کمالگرا نگاه نکردن و … می‌تونه به ادامه دادن ها با تمام نقص‌ها و کم کاری ها کمک کنه .

    شرایط در هر لحظه در حال تغییر هستند . قدرت دست من هست و قدرت در ذهن من هست . فقط باید یاد بگیرم در هر شرایطی این کار رو انجام بدم. و باید این رو بدونم ک ب هر اندازه ای ک بتونم افکار و ذهنم رو کنترل کنم نتایج در زندگی من خلق میشه .

    نرگس عزیزم ! همه چیز می‌تونه تغییر کنه به شرط اینکه جدیت و تعهد در ساختن باورهای درست داشته باشی و ورودیهای ذهنت رو کنترل کنی .

    اگر از قانون درست استفاده کنم حتا درد و رنجی ک الان دارم ، اگر افکارم رو جهت‌دهی کنم همه‌شون به نعمت تبدیل خواهد شد .

    گلستان کند آتشی بر خلیل

    Dreams come true

    رویاها به حقیقت می‌پیوندند.

    وقتی استاد تونسته منم میتونم . اوضاع خوب میشه .

    Everything will be ok

    خدایا شکرت که این همه نعمت به من دادی و الان در این فضای سرسبز و این طبیعت آرام و دوست داشتنی و این هوای بهاری دلنشین در کنار عزیزدلم نشستم و دارم دیدگاهم رو می‌نویسم تا درک خودم از این آموزش و این قدمم بیشتر و بیشتر بشه . خدایا شکرت برای این صدای زیبای طبیعت و پرندگان و وزش باد بهاری دلنشین و تشعشع لذت بخش آفتاب زمستانی. خدایا شکرت ک چای آتیشی و قارچ و تخم مرغ آتیشی درست کردیم و خوردیم و به این حرف مریم جان در سریال بهشت فکر کردم ک گفت «روح ما به این تجربه ها نیاز داره»… درحالی ک عزیزدلم داره چرت میزنه من دارم به فایل گوش میدم و دیدگاه می‌نویسم . دارم از زبان استاد می شنوم ک میشه اولین نفر بود ک ب درجه و جایگاهی رسید ک همه چیز رو نقد خرید کرد .می‌شنوم ک نباید نگران نظر و دیدگاه دیگران باشم چرا ک من خالق زندگی خودم هستم و اگر تاثیر نپذیرم از دیگران اونها نقشی در زندگی من نخواهند داشت . دارم می‌شنوم ک وقتی روی خودم کار می‌کنم از آدمهای دور و برم ک افکار مناسبی ندارند دور میشم و تنهایی تقواگونه‌ای برام ایجاد میشه ک بهتر بتونم روی افکار و باورهای خودم تمرکز کنم و زندگی خواسته‌م رو تجسم و خلق کنم . وقتی من فرکانسم عوض میشه آدم‌های مناسب وارد زندگی من میشن و این کار رو خداوند می‌کنه . خوشحال باید باشم اگر تنها هستم و آدمهای کمی دور و برم هستند این یعنی افکار من در حال پالایش و تغییر کردن هستند . از تنهایی لذت ببر ک میتونی متمرکزتر بدون صداهای مزاحم روی افکارت کار کنی و از زندگیت لذت ببری . با خودت صحبت کنی و تجسم کنی . با صحبت کردن میتونی تجسم رو قوی تر کنی.

    نتایج در نتیجه ی تعهد ایجاد میشه تعهد ب روی ایجاد کردن باورهای درست نتایج رو شکل میده .

    خدایا شکرت خدای مهربان و هدایتگر من ک همواره سریع الجواب بوده و هستی🩶

    سپاسگزارم استاد عزیزم و تمام عزیزانم در این مسیر بهشتی🩶

    خداوند عاشق همه‌ی ماست 🩶

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    مریم درویشی گفته:
    مدت عضویت: 2847 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته عزیز

    گام بیستو ششم – استفاده اگاهانه از قدرت تجسم خلاق

    نکته اول اینکه اگر مثل بقیه باور و فکر میکنم مثل بقیه نتیجه میگیرم

    اگر میخوام نتایج متفاوت بگیرم باید به کار کردن روی ذهنم ادامه بدم و خودم از بقیه جدا کنم

    استاد من نااگاهانه خودم از دوستایی که داشتم جدا کردم حتی چندبار از همین دوستای عباسمنشی که قبلا باهم کلی روزهای خوب داشتم و خواسته هامون تجسم میکردیم و.. حرف میزدیم یا اونا جدا شدن از من یا من دیگه به اونایی که پیام نمیدادن جواب نمیدادم

    بعضی ها هم که مدتها ازم خبر نداشتن بهم پیام میدادن اونها جواب ندادم

    یادم با یکی از دوستانم بود یه خواسته مشترک داشتیم و درموردش صحبت میکردیم ولی به دلایلی اون جدا شد و من خیلی ناراحت شدم قلبم ناراحت بود همش احساس میکردم که چقدر بی معرفت بود و..

    الان انگیزه گرفتم که بدون توجه به اون به خواسته ای که داشتم اون موقع برسم

    تاحدودی متوجه باورهای محدودم شدم فقط باید ادامه بدم انشالله در اینده انجام دادم میام مینویسم

    استاد دقیقا منم از این تجسم توی علاقم استفاده کردم اگاهانه، مثلا مدتی یه تیکه صحفه بازی یه دختر فوتسالیست میدیدم و مدام تجسم میکردم که دقیقا همون اتفاق افتاد با دقت 98 درصد

    که وقتی اومدم بیرون به خواهرم گفتم دیدی این همون صحنه ای بود که اون بازیکنه با هم تیمیش انجام دادن..

    یا خیلی الان نگاه میکنم اون موقع بشدت به این حرف شما که خوشبین باشید و همیشه تصویر خوب اتفاق قبل از اینکه اتفاق بیوفته رو ببینید بهش توجه میکردم

    مثلا ذخیره نشسته بودم با خودم میگفتم الان پرستو بگه مریم برو توی زمین و طولی نمیگذشت که پرستو میگفت مریم بلند برو داخل

    یا مثلا دوست داشتم برم دربازه میگفتم دلم میخواد برم دربازه بهش فکر میکردم بعد به پرستو میگفتم میشه برم دربازه میگفت برو

    تمام دنیای من این بود که توی فوتسال رشد کنم و لذت ببرم و کوچیک کوچیک پیش برم

    میخوام یه بار دیگه فرمولش یادآوری کنم

    وقتی هدایت میشی و میفهمی مثلا چجور با توپ کار کنی که تسلطت بیشتر بشه شروع میکنی تمرین کردن میبینی داری کوچولو کوچولو بهتر میشی دیگه کل کار بعدش اینکه اینو هی تمرین کنی تا توش خوب بشی همین میفهمی اولش جواب میده حالا فقط باید بیشتر تمرین کنی هی به مهارت برسی

    خدایاشکرت امروز تمام تلاشم میکنم که به سمت هدفم نزدیک تر بشم به فوتسال و با تمرکز و تعهد و ایمان بیشترم ادامه بدم

    به ذهنم رسید که این تمرین از چیزهای کوچک تر توی خونه شروع کنم اگر من خالقم پس 100 درصد باید قانون خودش نشون بده توی زندگیم

    دوست دارم روانشناسی ثروت 1 و 2 و 3 داشته باشم

    به امید خدا پاسپورتم میگیرم در اینده

    با ایمان

    مریم درویشی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    رضا دهنوی گفته:
    مدت عضویت: 2606 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام و احترام

    گام 26/ استفاده آگاهانه از قدرت تجسم خلّاق

    هر‌چه احساس لیاقت ادم بیشتر میشه ،، این باعث میشع بیشتر راحب خواسته هاش صحبت کنه ،، وقتی من دارم راحب خواسته هام صحبت

    میکنم پس همزمان دارم تجسم هم میکنم ..

    من بزای خودم یه دریم بورد خوشگل درست کردم و عکسای رنگی با کیفیت روش گذاشتم و میذونم یه روز حقیقت زندگی من میشن.. با خودم میگم این ها هم حقیقت میسن،، مثل خیلی چیزای دیگه یه زمانی برام بیگ شات بودن و بهشون رسیدن.. پس اون چیزایی که روی دریم بوردم گذاشتن هم بالاخره حقیقت میشن پس بهشون نچسبم..

    نکته ی جالب در اون ویدئو که از خونه ی بندر عباستون گذاشتید این بود که شما حتی اون موقع هم چقدرررر شاد و خوشحال بودید !!! و مثلا چقدر با ذوق و شوق راحب اون خونه صحبت میکردید !!

    خب اینم از رد پای من از گام 26 ،، خدایا کمکم کن گام ها رو تا انتها بردارم

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    عصمت دهقانی گفته:
    مدت عضویت: 1184 روز

    سلام به استاد عزیزم

    سلام به مریم جان مهربون

    سلام به دوستان سایت

    خدایاشکرت میکنم که هرروز بیشتر زبونم به سپاسگذاری باز میشه خدایاشکرت میکنم که هرروز نعمت هامو جلوی چشمام میارم و به خودم یاد آوری میکنم که چی دارم که باید بابتشون سپاس گذارباشم خدایاشکرت میکنم که هرروز بابت وجود فرزندم همسرم و دوستانم و پدرو مادرم بیشتر و بیشتر شکرگزاری میکنم

    خدایا شکرت به خاطر خودت خدای خوبم هرلحظه پیش منی کنارمی حامی منی کمکم میکنی قادرمطلقی توانایی به حرفام گوش میکنی راه حل ها و بهم نشون میدی تو بهم میگی چیکار کنم خداجونم اصن وقتی باتو حرف میزنم احساس میکنم بی نیازم نسبت به کسی که بخام کنارم باشه یا باهاش حرف بزنم که آروم بگیرم خودت در درون قلب من درجریانی احساست میکنم چون میفهمم وقتی حست میکنم چقد حالم خوبه چقد آرومم چقد میخام که عاشقی کنم خداجونم شکرت به خاطر خودت ای نیرومند ترین نیروهاعاشقتم

    خدایاشکرت به خاطر وجودشما استاد عزیزم که دستی از سوی خداشدید که آگاهی نابتون با عشق دراختیار من میذارید تابتونم استفاده کنم و زندگی بهتری برای خودم رقم بزنم الهی صدهزار مرتبه شکرت

    خدایاشکرت به خاطر خودم که تعهد بستم تغییر کنم اونم تغییر بنیادین هرروز به خودم سخت میگیرم که باید به اون چیزی که میدونم عمل کنم تا نتیجه بیاد الانم نشونه هاشو دارم میبینم الهی شکر

    من با تجسم اتفاق های زندگیمو خلق میکنم تجسم یعنی به یک موضوعی فکر کردن هستش من صبح تاشب دارم تجسم میکنم تجسم یعنی جهت دهی به یک موضوع خاص

    من نباید موقعیت فعلی مو ابدی بدونم این شرایط که توش هستم به خاطر افکار گذشته من هستش این موقعیت پایدار نیس اگر من به خداوند باور داشته باشم که افکارمه که داره زندگیمو خلق میکنه فارق ازاینکه چه گذشته ای داشتم توچی خانواده ای بزرگ شدم من میام برای خلق زندگیم از قدرت تجسم استفاده میکنم

    برای اینکه بتونم اتفاق های زندگیمو خودم خلق کنم اول باید بپذیرم کسی توی زندگیم تاثیر نداره اتفاق های زندگیمو خودم خلق کردم با افکار و باورهام وقتی اینو پذیرفتم اولین قدمو برداشتم بعدش میتونم باتغییر باورهام و افکارم زندگیمو اونجوری که میخام بسازم

    یک نوزاد نا آگاهانه به صورت خودش چنگ میندازه و تسلطی روی جسم خودش نداره صورتشو خونی میکنه

    اما ما تسلط روی جسم خودمون داریم اما تسلط روی افکار خودمون به طور کامل نداریم

    افکار یک فاصله زمانی میخاد تااتفاق بیوفته

    با یکبار فکر منفی یا با یکبار فکر مثبت اتفاقی پیش نمیاد باید اون ادامه پیدا کنه تا ب

    نتیجه بیاد پس من میام به چیزهای که میخام توجه میکنم باورهامو درست میکنم و استمرار دارم تا نتیجه پیدا بشه

    شرایط سختی که الان دارم همون تضاد های هست که استاد گفتند که بعدم میشه نعمت برامون چون از دل اون تضاد ها خواسته ها م به وجود اومدن و انگیزه های زیادی به وجود اومدن

    چقد خوبه استاد اینقد به قانون باور داشتید که

    میگفتید نون نداشتید بخورید توی اون شرایط سخت توی ذهنتون تجسم می‌کردید که یک اتوبوس مسافربری میخرید که مثل یک خونه ی و بااون همه جا می‌رفتید آزادی مکانی و آزادی زمانی داشتید و الان اون خواستتون محقق شده خدارشکر

    اون روابط عاطفی که میخواستی حتی ازاون چیزی که میخاستی بالاتر هست خدارشکر

    شما استاد عزیزم وقتی رسیدم به خواسته هاتون میگید برای ما اینو برای امکان پذیر تر میکنه که ما هم میتونیم خدایاشکرت

    یک چیزی دیگه هم که خیلی برام جالب بود این بود که گفتید وقتی من دارم روی خودم کار میکنم فرکانسم تغییر میکنه سرم خلوت تر میشه و آدم های اطراف هم تغییر میکنن و خیلی آدم ها از زندگیتون حذف میشن براحتی

    تا من بتونم در خلوت خودم بهتر روی خودم کار کنم راستش این سوالم برای من پیش میومد چرا من که حالم خوبه چرا کسی خونم نمیاد چرا انقد دور برم خلوته که این فایلو که گوش کردم فهمیدم دلیلش چیه این کار جهانه که کبوتر با کبوتر باز با باز رعایت میکنه استاد یک نشونه ای که دیدم این بود که یک آدمی تو زندگیم بود که ازش برخوردخوبی ندیدم و همش یک دلخوری ازش داشتم من اومدم به خاطر وجود همون آدمم توی زندگیم خدارشکر کردم که خیلی چیزها و به یاد دادو شکرگزار بودم که هرانسانی که سمت من میاد روی خوششو یا وجه مثبتشو نشون میده امروز همون آدم به همسرم به طرز قابل احترامی پیام دادن که نهار خونه ی ما دعوتید با خانواده تعجب کردم گفتم این همون کسی بود که برخوردهای بدی داشت چجوری یکدفعه اینقد باادب و احترام پیام داده و مارو دعوت کرده در صورتی قبلن زبونی هم گفته اما باز پیامم داده اون جا بود که فهمیدن قانون عمل میکنه وقتی من روی خودم کار کنم انسان ها رفتارشون تغییر میکنه خدایاشکرت

    امروزم تونستم کامنتی بذارم و توجه مو هدایت کنم روی نکات مثبت چیزی اصله

    الهی صد هزار مرتبه شکرت

    رد پای گام بیست و ششم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    ستاره گفته:
    مدت عضویت: 1583 روز

    سلام استاد فوق العاده

    ومریم خانم بی نظیر

    ودوستای عزیز هم فرکانسی

    پررررر از اگاهی بود خداروشکر

    دیدم خودم یه مدته کمتر واکنش نشون میدم به شرایط ناخواسته لحظه ای که پیش میاد یا مدت زمان کمتری تو فکرشم وذهنمو برمیدارم ومیزارم روی داشته هام یا راه حل چقدر عوض شدم

    صلح درونیم بیشتر شده به همه ی افرادی که کامنت منو میخونید بهتون پیشنهاد میدم دوره ی لیاقت رو بخرید بی نهایت عالیه برای شناخت خود واحساس خوب نسبت به خود

    نکاتی که این فایل برام داشت

    اول از همه بپذیر که تمام شرایط فعلی تو خودت ساختی

    حتی اگه بقیه یا چیزی تاثیر گذاشته این تو بودی که تاثیر گرفتی

    هیچ کس قدرتی در زندگیم نداره قدرت تو دستای منه قدرت افکار منه

    تجسم خواسته ها بدون توجه به شرایط فعلی

    وقتی تجسم میکنی خدا بهتر از اونو بهت میده فراتر از رویاهات

    من باید یاد بگیرم ذهنم وافکارمو جهات دهی کنم به سمت خواسته هام

    این قدرتی یه که دارم وهمیشه استفاده میکردم ومیکنم ولی نااگاهانه بوده از الان بعد باید اگاهانه تر استفاده کنم

    چقدر لذت بردم وقلبم باز شد وقتی گفتی من دقیقا این محله رو تصور کرده بودم ونشون دادی

    وراجبه مریم جون گفتی که دقیقا همون خصوصیات ولی فراتر از رویات این برای من یک الگو فوق العاده شد

    عاشق این فایل شدم دوس دارم بارها گوش بدم

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    محمد ایرانی گفته:
    مدت عضویت: 437 روز

    به نام الله یکتا

    سلام خدمت استاد عباسمنش و همه ی دوستان عزیزم

    خواستم موضوعی رو بگم خدمتتون که من بخاطر علاقه ای که به استخراج ارز دیجیتال داشتم شروع کردم و بصورت قراردادی با شرکت ها یعنی n تومن میدادم و در ازای اون پولی که میدادم n+n تومن بهم میدادن و خیلی اُکازیون های دیگه بعد چند گام از پروژه خانه تکانی ذهن گام نوزدهم که استاد گفتن اگه من پولی بدهم و یه شخص دیگه ای حالا هرکس.و طرف برای من کار انجام بدهد و به من سود برساند این باور اشتباه است و باید عوض شود حالا جدا از اینکه خیلی از این سایت ها کلا چند روزی بیشتر نیستند که اونم داستانی داره برای خودش چند روزی مقاومت داشتم که آقا داری راحت پول میسازی توی حوزه ی مورد علاقه ت هم هست این حرفا چیه بابا دیونه نشو بشین خونه پول در بیار دوباره باید بری روزی چند ساعت کار کنی ولی درونم باهاش موافق نبود بعد از فهمیدن این اطلاعات و اگه قبل از این اطلاعات بودم من توجه آن چندانی نمی‌کردم چون گفتم که ربا نیست فرض کن چیزی رو اجاره کردی و چند روز گذشت گفتم خب بزار این مقدار پولم رو بردارم بعد کلا قیدش رو بزنم پولام رو درآوردم و از اون وقت به بعد دیگه سرمایه گزاری نکردم داخل این سایت ها و دقیقا بعد از چند دقیقه پولارو در آوردن و سایت ها رو حذف کردن و یجورایی پل های پشت سر هم خراب کردن حدود پنج دقیقه فک کنم طول برد که هدایت شدم به یه عبارت تاکیدی که گفت ثروت مند شدن معنوی ترین کار دنیاست بعد با خودم گفتم این یه نشونه از طرف خداونده برای من یعنی تا اون سایت هارو گذاشتم کنار و برام هم یجورایی سخت بود یعنی اُکازیونی بود واسه خودش ولی من گذاشتمش کنار گفتم چرا خودم مزرعه ش رو راه نندازم مگه من چی از اونا کم دارم ولی هنوزم ذهنم باهاش مقاومت داره که برو سرمایه گزاری کن کن برو فلان کارو انجام بده ولی من دارم روی ذهنم کار میکنم خلاصه این نشونه آمد و جالبه من خیلی عبارت تاکیدی قبل این تکرار میکردم ولی یه چیزی از درونم گفت این یه نشونه از طرف خداست و خدا تورو قدم به قدم هدایت می‌کنه به مسیر های درست قدم به قدم بهت میگه چیکار کنی و اینم گفت برو 10 روز یکبار برداشت بزن ولی دقیق نمی‌دونم که این الهام از طرف خداوند بود یا نجوای شیطان و ایمان دارم اگه از طرف خداوند باشه دوباره به من گفته میشود اصلا نیازی نیست من کاری بکنم. خلاصه گفت این عبارت تاکیدی رو تکرار کن و بعد هدایت شدم منم گفتم چشم و دیگه دورش نرفتم بعد به دوره ی قانون آفرینش که دوره ی بسیار فوق العاده یه هدایت شدم توی سه هفته سه بار هدایت شدم به این دوره و گفتم این یه نشونه است و گفتم چشم و داخل این دوره ی فوق العاده شرکت کردم و الآنم میبینم که تو این فایل استاد داره در مورد این عبارت تاکیدی در این فایل صحبت می‌کنه و فهمیدم که بله راه من درسته این نشونه ها از طرف خداوند بوده و خداروشاکرم که شما رو دارم استاد عزیز خانم شایسته عزیز و دوستان محترم دوست داشتم که این مطلب رو با شما هم در میون بزارم از خدا براتون سعادت در دنیا و آخرت رو میخام و همگی مارا به راه راست به راه کسانی که به آن ها نعمت داده نه کسانی که به آن غضب کرده و نه گمراهان هدایت کنه که اون درخواست درخواست کننده را پاسخ میدهد

    در پناه الله یکتا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  8. -
    زینب رستگارمقدم گفته:
    مدت عضویت: 649 روز

    سلام به استاد عزیز و دوستان

    این فایل من رو یاد یک رویا و تجسم‌کودکی ام انداخت که همیشه به خاطر علاقه ی من به پارک و تاب سواری و اینکه مادر و پدرم وقت دائم پارک بردن من رو نداشتن ، همیشه بعد از اینکه از پارک برمیگشتیم تا چند روز تجسم یک تاب سفید بزرگ و خوشگل رو داشتم در یک ویلای زیبا و خوش آب و هوا و الان دقیقا بعد از گذشت این چند سال پدرم ویلایی دارد که دقیقا اون تاب بچگی هایم به رایگان و راحت در اختیار من و کودکانم است …

    خداروشکر که این روزا آگاه تر شدم و امیدوارتر که آنچه که میخواهم با تجسم و بدون محدودیت به شرط کنترل ورودی ها و باورهای درست و هدایت الله میتوانم خلق کنم…

    زیرا خدای بزرگم میخواهد که همه ما برتر باشیم اگر خودمان هم بخواهیم و عمل کنیم!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    علی قادری چاشمی گفته:
    مدت عضویت: 2046 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    خدایا شکرت که بنده ات را در مسیر کنترل ذهن و تقوا نگاهدارنده ای

    واقعا چقدر از این قدرت ذهنی مان غافلیم

    چقدر شرایط فعلی خودمان را پایدار می پنداریم

    این پاشنه آشیل بزرگ بشری است که مانع بزرگی برای تغییر است، اینکه می پنداریم شرایط همینی هست که هست!!!!

    امان از این غفلت و فراموشکاری ذهنم.

    روزها اول این دوره یادم هست که تیم فوتبال پرسپولیس در لیگ نخبگان آسیا با یکی از تیم ها بازی داشت و من در اتاقم مشغول کارهای خودم بود و تلویزیون داشت مسابقه را پخش می کرد، بازی یک بر یک مساوی بود که فکر کنم در دقیقه نود پرسپولیس یک پنالتی را به حریف داد، صدای گزارش بازی توجه مرا به خودش جلب کرد، جالب اینجا بود که بازیکن تیم حریف نتوانست توپ را گل کند و فکر می کنم همان توپ بعد از جریان بازی برگشت و این بار پنالتی شد به نفع پرسپولیس!

    بازیکن پرسپولیس از این موقعیت استفاده کرد و گل برتری تیمش را زد. همه این اتفاقات در کمتر از پنج دقیقه رخ داد و من خیلی تعجب کردم، آن ناامیدی اول که تیم ایرانی در دقایق آخر باخته! تا خوشحالی چند دقیقه بعد که تیم ایرانی برده!

    این اتفاق را در صفحه یادداشت گوشی ام یادداشت کردم و تا کنون بارها و بارها آنرا خواندم تا به یاد داشته باشم که شرایط هیچ وقت ثابت نمی ماند و در لحظه می تواند تغییر کند و نباید نا امید بود.

    همین امروز صبح این اتفاق برایم افتاد و ذهنم شروع کرد به ساز مخالف و ناامیدی زدن، کاری که توانستم انجام بدهم تمرکز بر نکات مثبت با نوشتن بود، قدم بعدی تمرکز بر آگاهی ها این فایل و به یاد آوری موضوعاتی که ثابت می کرد که خورشید همیشه پشت ابر نمی ماند.

    خودم بارها شرایطی را بد تر از این نجوهای ذهنی را تجربه کردم که از آنها به سلامت عبور کردم و این در حالی بود که آگاهی هایم به مراتب از اکنون کمتر و کمتر بود و ابزارها و دسترسی هایم به نکات و شرایط مثبت بسیار محدود تر بود.

    نکته ای که باید به خودم یادآوری کنم اینست که کار شیطان ذهن تمرکز بر ناخواسته ها و کمبود است و وعده فقر و فحشا می دهد و چقدر ورودی های نامناسب این موضوع را تشدید می کنند. این در حالی است که ما توانایی کنترل کانون توجه و اعراض از ناخواسته را داریم و اگر نخواهیم از آن استفاده کنیم خود مسئولیم.

    اگر از این قدرتی که خداوند به ما ارزانی داشته استفاده نکنیم یا در جهت نادرست بهره ببریم خودمانیم که ضرر کردیم.

    واقعا چقدر قوانین ساده است و ما به دنبال پیجیدگی هستیم؟!!

    تجسم چیزی نیست جز اینکه هر بار داریم به یک موضوعی فکر می کنیم، چون که با هر بار فکر کردن به یک موضوع داریم فرکانس آن را به جهان ارسال می کنیم و جهان و نیروهایش را در مسیر خلق آن موضوع جهت دهی می کنیم.

    اینکه هر روز با احساس خوب و با بالاترین اشتیاق و انگیزه به خواسته خودت فکر می کنی یعنی داری با سرعت هرچه تمام تر آنرا به سمت خودت می کشانی. همین قدر داستان ساده است.

    به یاد دارم اتفاقات شگرفی را که به راحتی در زندگی ام افتادند بدون اینکه ایده ای برای چگونگی آن داشته باشم،

    از سربازی گرفته تا دریافت پول، از چاپ کتاب تا خرید ماشین و …

    وقتی بیشتر فکر می کنم می بینم که سپاسگزاری عملی یعنی استفاده درست از قدرت ها و قابلیت هایی که خداوند به ما داده، وقتی که از این نیروی شگفت انگیز فکری در جهت تحقق اهداف خودت و برای گسترش زندگی خودت و گسترش جهانت استفاده می کنی یعنی تو سپاسگزاری

    خدای مهربانم این لطف مخصوص تو هست که در اینجا می نویسم در جهت بهبود افکار و فرکانسهایم

    این رحمت تو هست که مرا در بر گرفته تا از این برهه از زندگی ام به بهترین شیوه ممکن گذر کنم

    یقین دارم که تو مرا به بهترین آنچه که می خواهم هدایت می کنی چه از لحاظ مالی و چه از لحاظ ارتباطی و عاطفی

    این جمله را نوشتم تا به ذهنم بفهمانم که این خدا خیلی خیلی هوایم را داشته و دارد و به زودی مرا را راضی خواهد کرد

    هین مشو نومید چون واقف نه ای

    باشد اندر پرده بازی های پنهان غم مخور

    خدایا شکرت

    خدایا شکرت

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  10. -
    ندابشارتی گفته:
    مدت عضویت: 1382 روز

    با سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته ی عزیز

    روز 141

    رفتم کلاس زبان ثبت نام کردم به صورت خصوصی

    ده جلسه،6 تومن

    چندماه پیش به خودم زمان داده بودم ک شروع کنم به خوندن،وقتی به حدی رسیدم ک احساس کنم امادگی دارم،برم موسسه ثبت نام کنم

    چند روز پیش از خودم پرسیدم ندا مگه رو باور فراوانی کار نمیکنی؟مگه نمیگی ترمزه بزرگتو میشناسی؟ خب چه رفتارایی از تو تغییر کرده؟؟

    دیدم خیلی جاها دارم تحسین میکنم

    خیلی جاها نتایج مالیه بقیرو تایید میکنم

    ولی هنوززززر خیلی جاها یواش سرمو میندازم پایین و از موقعیتی ک باید از باور فراوانی استفاده کنم،در میرم تا روبرو نشم تا زحمت نکشم برم توی دل ترس از باور کمبود و نشون دادنه ایمانم

    از خودم پرسیدم واقعا زمان دادی به خودت ک خودت به تنهایی زبان بخونی تا اماده بشی،یا بخاطر یه ترم بالاتر افتادن و هزینه ی الکی برای یه ترم ندادن،تصمیم گرفتی ؟؟

    اره من بخاطره اینک ی ترم الکی پول ندم،داشتم به زور خودمو مجاب میکردم زبان بخونم

    در عین حال که میدونستم من با موسسه رفتن و داشتن استاد ،بهتر پیش روی میروم

    و این ایده ی قابل اجرا که برای پروسسه ی مهاجرت،بهم الهام شده بود رو به تعویق یا نامرتب انجام میدادم

    همون لحظه دست خودمو گرفتمو بردم موسسه ،ثبت نام کردم

    گفتم حالا هم به زبانت کمک کردی،هم باعث شدی یه موسسه ،یک استاد و کلی دسته دیگ خداوند در جهان با همین اقدامت،توسعه پیدا کنن

    با همین یک قدم از سمت تو

    بیشتر ک عمیق شدم ،گفتم چطور از جهان توقع ثروت و فراوانی داری،وقتی خودت برای یک کلاس،دو دوتا چهارتا میکنی ک بری؟؟

    چطور توقع داری خدا برات شاگرد خصوصی بفرسته وقتی خودت نمیتونی خصوصی بری؟؟

    رفتارتو عوض کن دختر

    جهان رفتارشو باهات عوض میکنه

    پول کلاس توی حسابم بود ولی نمیخواستم برم ثبت نام که چرا؟ چون حیف پولم نیس ک ی ترم پول بدم وقتی خودم میتونم بخونم؟دختر تو اگه بخون بودی تا اللن باید تموم شده بود

    چون طبق باورهای مزخرف قبلم،پولتو نگه دار شاید جای دیگ بازم باشه

    ووایی از خودم حرصم میگیره یاد رفتارای متناقض با باورهایی ک میدونم چقدر کارسازه برام،میفتم

    مورده بعدی ک این روزها برام اتفاق افتاده،چندماه قبل من از خدا این خواسترو داشتم که کمکم کنه متمرکز شم روی خودم

    بتونم بهتر تمرکزم رو بزارم روی خودم

    و در مقابل ،یه شاگردی دارم ک کم کم شد یکی از دوستای خوبم

    این به موجب محبتا و لطفای بی حسابش بود

    از تک تکه کارا و رفتاراش خیرو برکت و لطفه خدا ،برای من جاری بو‌د

    ولی تایم زیادی به بطالت میگذشت

    از بیکاری،بین کلاسام میرفتیم کافه و‌رستوران و خرید لباسو …

    یه جوری ک این رفتارام توی‌وجودم منو کلافه میکرد..

    مسائلی هم پیش میومد و من ورودیایی از مسائل خوبوبد دوستم داشتم

    در واقع میل قلبیم این بود که همه تمرکزم روی خودم باشه حتی نخوام مسائل نه‌تنها این دوسته خوبمو،بلکه حتی پارتنرمو بشنوم

    احساس میکردم احتیاج دارم برم توی وجوده خودمو با خودم زندگی کنم ببینم این دختر،کجای باوراشه

    تا تقریبا این دو سه هفته ی اخیر..

    رفتار دوستم به‌طرز عجیبی عوض شد

    نمیدونم دلیلش چیه!اولش فک میکردم من باعثه ناراحتیشم

    تا جایی ک میشد تلاش کردم خودمو زیر سوال نبرم

    ولی در عین حال،سه بار تلاش کردم که حالشو بپرسم

    واون خیلی با مقاومت زیاد،هیچی نگفتو میگفت خوبم

    در صورتی ک من سنگینیو از وجودش حس میکردم

    ندای قبل ،نه تنها احساس مسئولیت برای حال این بزرگوار میکرد بلکه با زور و تقلا دنبال دلیل این رفتارا و زدن برچسب به خودش بودو خودشو مقصر میدونست

    در ضمن ،برای جبران همه لطفا و کادوهای این دوست هم که شده،برای تایید گرفتن از این دوست ک بعدا نگه ندا چقد بی معرفته حتی حالمو نپرسیده،چه کارها ک نمیکرد..

    ندای امروز،یاد گرفته که در حد اعتدال زندگی کنه

    من سه بار تلاش کردم حال دوسته مهربونتر از مهربونمو بپرسم

    اما خودش دوس نداره حرف بزنه

    من اصله خودمو زیر سوال نمیبرم و برای تایید گرفتن از کسی ،خودمو اون خدای درونمواون ارزشه وجودیمو زیر پای کسی نمیذارم،به ظاهر خودخواهیه و غروره ولی نه،من تلاشمو بدون اذیت کردنه خودم کردم

    من نمیتونم ادمهارو مجبور به کاری کنم

    و به‌خودم یاداوری میکنم که ندا تو تعهد دادی به خودت،که راجب این اگاهی ها با کسی حرف نزنی پس دنبال این راه نباش ک بخوای دلیل ناراحتیه دوستتو بدونی تا بتونی کمکش کنی

    حتی اگه ازتوام ناراحته،باید اونقدر بزرگو قوی باشه ک راجبش بعد از سه بار تلاشه تو حرف بزنه واگع نمیزنه و همچنان داره سنگینو عجیب رفتار میکنه،مشکله تو نیس و چه خوب ک اصلا تو با ادمهایی مراوده داشته باشی ک حرف زدن و شجاعت در حرف زدن و حل کردنه مسائل داشته باشن تا اینک بخوان مدلشونو عوض کنن

    میرسم به این حرف استاد،که ادمها در مدارهای مختلفن

    اگه هم مدار باشین،کنارهمین

    اگه نه،خیلی راحت جدا میشین

    من قضاوتی ندارم ک کدوممون بالاتر یا پایین رفتیم ولی رهام نسبت به این دوستی

    هنوزم میاد سر کلاسا و تمرین داریم

    ولی دیگ اون وقت گذرونیا رو نداریم

    و میبینم چقد به خواسته ای ک قبلا داشتم نزدیک تر شدم

    بیشتر وقتمو تنها هستم

    پیاده رویها بیشتر روی‌فایلا متمرکز میشم تا اینک بخوام حرف بزنم

    دیگ گوش شنوا نیسم برای مسایل بقیه

    و برای اینک این ذهن نخواد تلاش کنه و منو زیر سوال ببره که حتما تو مقصری یا ایرادی در تو هست یا نگرانم کنه برای این حال دوستم ک چش شده ،فقط هروز رفتارها و کارهای خوبه دوستمو مرور میکنم و شکر میکنم

    تمرکز میکنم روی ویژگیهای خوبش و بیاد میارم ک کجاها،خدا از طریق این فرشته،بهم لطف کرده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای: