سرفصل آگاهی های این فایل شامل:
- رعایت تکامل یعنی، بهبود عملکرد فعلی ات نسبت به قدم قبلی و استمرار در این روند؛
- تکامل به این معنای صرف زمان طولانی برای رسیدن به یک خواسته نیست، بلکه این معناست که: وقتی ظرف وجود ما آماده دریافت می شود، به خواسته هامان می رسیم. اینکه چقدر زمان می برد تا ظرف وجود ما آماده شود، بستگی کاملی به کار کردن روی باورهایمان دارد؛
- “طمع، حرص و عجله”، بزرگترین اسلحه های شیطان هستند. به اندازه ای که از این خصوصیات دور می شوی، در مسیر هموار تحقق خواسته هایت قرار می گیری
- اگر بخواهی قانون تکامل را دور بزنی، حتی اگر به خواسته ات برسی، نه تنها از مقصد لذت نمی بری، بلکه به پوچی می رسی؛
- رعایت قانون تکامل یعنی: مقایسه نکردن خود با دیگران. ریشه این ویژگی، ااحساس خود ارزشمندی درونی است؛
- سختی های مسیر، نتیجه عدم درک و رعایت قانون است. وگرنه به اندازه ای که با قوانین هماهنگ باشی و بر طبق قانون عمل کنی، به همان اندازه مسیر رشد شما هموار می شود؛
برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری live | رعایت قانون تکامل = هموار شدن مسیر رشد266MB37 دقیقه
- فایل صوتی live | رعایت قانون تکامل = هموار شدن مسیر رشد36MB37 دقیقه
استاد عزیزم سلام
بسیار بسیار بخاطر توضیحات این فایل در خصوص موضوع تکامل که به نوعی ادامه جلسه ۱۴ ثروت هم میتونه باشه ، سپاسگزارم و به جرأت میگم دروازه عظیمی در ذهن من باز کردی و هرچقدر در مورد تکامل صحبت کنیم کم گفتیم چون این موضوع از زوایای بی شماری قابل بحثه و تمام زندگی را در بر میگیره ….
موضوعی که امروز در ذهنم جرقه زد و گفتم اینجا هم مطرحش کنم این بود که امروز موقع پیاده روی داشتم جلسه ۱۳ ثروت را که در مورد باور فراوانی هست گوش می کردم تا رسید به اون جایی که شما گفتید « فراوانی در زمان » ، خدایا من دیگه همین کلمه را گرفتم و فکرم همین جور پرواز میکرد طوریکه وقتی به خودم اومدم دیدم دارم می دَوَم و همپای فکرم دارم پرواز می کنم …. اصلا انسان ها چون فراوانی در زمان را باور ندارند عجله میکنند و حرص میزنند که هر چیزی را زودتر انجامش بدند … حالا این فراوانی در زمان تعابیر متعددی داره ولی ریشه تمام اونها به باور کمبود وقت و زمان برمی گرده … مثلا من چند ماه دیگه چهل ساله م میشه و این شده یک ترمز برای من که چهل سالت شد و ثروتمند نشدی ، حالا بماند که به دلیل اینکه دارم روی خودم کار میکنم ، احساس من روزبروز داره جوون تر میشه و خودم روزبروز دارم سرحال تر و شوخ طبع تر و باانگیزه تر میشم اما اون ترمز باور کمبود زمان همین جور در ذهن من مشغول فعالیته و اجازه نمیده من از اینکه برعکس سنم دارم پیش میرم و هرروز پربارتر میشم لذت ببرم در حالیکه بقول دبیر قرآن دبیرستان مون ، زمان و مکان مال این دنیاست و در اصل خلقت ، ما با زمان و مکان روبرو نیستیم یعنی بهشت جاییه که فقط خیر و خوبیه بدون اینکه چیزی در اونجا زود بشه یا دیر بشه یا تمام بشه یعنی اصلا سرعت و ساعت در بهشت معنا نداره و بهشت یک حقیقت از ناحیه خداست و خداوند یک سیستمی هست که حتی برای پیشبرد خودش هم عجله نمی کنه چون سرعت براش تعریف نشده ولی لذت و زیبایی براش تعریف شده و اگر ما میخواهیم با این سیستم هماهنگ بشیم باید مثل خودش رفتار کنیم و خدا هم بخاطر اینکه دیر نشه و زودتر به فلان چیز برسیم کمکی به ما نمی کنه چون اصلا اینجور کمک کردن ها که به زعم ما کمک محسوب میشه در ذاتش نیست و سیستم خداوند به ته ذهن ما جواب میده ، به باورهای ما پاسخ میده ، بدون اینکه براش مهم باشه که من چند ساله هستم یا می خوام از کسب و کارم زود نتیجه بگیرم یا میخوام فلان هنر را زودتر یاد بگیرم که بتونم زودتر ازش پول بسازم ، یا هرچیز دیگری که من میخوام زودتر انجامش بدم … اصلا برای سیستمِ دارای انرژی ، زمان رسیدن من به خواسته هام مهم نیست ، سیستم به باورهای من جواب میده پس من اگر باهوش باشم بجای هر عجله ای ، روی باورهام کار میکنم که سیستم بدون برخورد با ترمزهای من که غالبا با طمع و حرص و عجله این ترمزها شکل گرفتند ، براحتی به باورهای جدید من جواب بده و به این صورت شرایط زندگی من ، فرصت های شغلی من ، موقعیت های من ، ارتباطات من و بینهایت اتفاقات دیگر در زندگی من تغییر کند و من به این نتیجه رسیدم که اگر فراوانی در زمان را باور کنم و باور کنم که هیچ محدویت زمانی در رسیدن به خواسته هام وجود نداره ، اون وقت هست که «زمان» ، بعنوان یک عامل بیرونی تأثیر گذار ، خودش را از زندگی من خارج میکنه و من بجای عجله برای رسیدن به خواسته های بزرگ ، از داشتن نعمت ها و رسیدن به خواسته های کوچیک لذت میبرم و در واقع هرچقدر من کمبود وقت و کمبود فرصت را بیشتر باور کنم ، بهش قدرت بیشتری میدم و در نتیجه مدام باید عجله کنم تا زودتر برسم و همین عجله باعث میشه تکاملم را طی نکنم و از مسیر لذت نبرم تازه اگر مسیری وجود داشته باشه ، که وقتی من خوب بهش فکر می کنم می بینم در حالت عجله ، اصلا مسیری تشکیل نمیشه که بخواد لذت بخش باشه یا نباشه ….. ولی اگر آرامش باشه و احساسِ خوب باشه ماشین زندگی خودش شروع به حرکت کردن میکنه و همون مفهوم گاز دوره کشف قوانین شکل میگیره و در واقع عجله ها و رعایت نکردن تکامل ، برخلاف اون چیزی که همه میخواهند باهاش سریع تر برسند ، بصورت ترمز عمل میکنه و نه تنها چرخ های ماشین را از حرکت باز می دارند بلکه باعث میشه ما هرگز به خواسته هامون نرسیم …
خب سؤالی که در مورد جلسات ۱۳و۱۴ دوره ثروت برای من پیش آمده بود فکر می کنم با صحبتهای استاد در لایو دیشب برطرف شد ، سؤال من این بود که عشق و علاقه ی من به هنر چه موقع منو به ثروت می رسونه ؟ جواب اینکه وقتی من برای خودم یک مسیر در نظر بگیرم و از این مسیر لذت ببرم و مطمئن باشم در این مسیر هم تکامل هست هم تصاعد ، بدون اینکه مدام به عناوین مختلف به عامل زمان توجه کنم چون توجه به زمان باعث سرعت و عجله میشه که برای سیستم تعریف نشده و عملکردش در ناحیه دریافت پاسخ از طرف من مختل میشه یعنی سیستم بی نقصه و منم که پام را روی ترمز زمان گذاشتم ، یعنی اولش من آرام آرام در حال یاد گرفتن هستم و باور دارم که باران همچنان می بارد و اینطور نیست که وقتی من هنوز مهارت کافی را کسب نکردم و وقتی در حالت تکامل هستم از دریافت نعمت محروم باشم ، خداوند به لاک پشت ها هم رزق می دهد ، خداوند هوای مورچه ها را دارد ، هیچ یوزپلنگی بخاطر سرعتش موفق به دریافت باران بیشتر نمی شود ، خداوند هر موجودی را با طبیعت خاص خودش خلق کرده ولی باران نعمتش را بر لاک پشت و مورچه و یوزپلنگ به یک اندازه گسترانیده است ، آسمان در هیچ نقطه ای قطع نمی شود ، انسان باید درک کند که باران فراوان الهی لحظه ای متوقف نمیشود اما جایگاه حضور ما در مسیر تکامل متفاوت است و دویدن در این جاده یعنی نرسیدن ، دویدن یعنی ایستادن ، دویدن یعنی سرعتی که تو را از دیدن زیبایی ها محروم کند ، دویدن یعنی گمراه شدن و به بیراهه رفتن …. تکامل در ثروت یعنی من به اندازه قطر ظرفم از نعمت ها بهرمند میشوم ، نه به اندازه مهارت هایم ، و منطق این صحبت هم ، استاد هنر من هست که علی رغم داشتن مهارت بسیار چون قطر ظرفش کوچک است آنچنان درآمدی ندارد ولی من با اینکه در حال یاد گرفتن آن مهارت و آن هنر هستم اما به لطف الله روزبروز قطر ظرفم بزرگتر میشود و خداوند از دستان بینهایتش به من نعمت میدهد و من واژه نعمت را خیلی دوست دارم چون در ذهن من از ثروت گسترده تر است و خداوند هم از این واژه استفاده کرده است …. اهدنا الصراط المستقیم ما را به راه راست هدایت کن ، اولا مسیر مستقیم و بدون پیچ و خمی وجود دارد و دوم اینکه این مسیر چراغ و تابلوی راهنما ندارد بلکه هدایتگری دارد که باید برای پیش رفتن از آن استفاده کرد پس اگر فکر میکنی با تکیه بر ذهنت میتوانی راه و چاه این جاده را تشخیص بدهی بدان که هرگز وارد این جاده نمی شوی ولی اگر باور داری که این جاده خداوندی دارد که هدایت تو را در هر لحظه بر عهده گرفته است بسم الله ………
و تسلیم یعنی اینکه تسلیم هدایت باشی که اگر اینطور باشد تو آرام آرام در این مسیر نعمت دریافت میکنی و واژه نعمت عظیم است چون تو در این جاده به همه چیز دسترسی داری ، تو علاوه بر نعمت ها به زیبایی ها دسترسی داری ، تو از باران خیس میشوی ، تو چمن ها را لمس میکنی ، تو پاهایت را در رود ها می گذاری و انگشتانت را در آب تکان میدهی ، تو صدای پرندگان را می شنوی ، تو گاهی دراز میکشی ، تو مجبور نیستی مدام راه بروی ، تو از عطر گیاهان مست میشوی ، تو لذت می بری ……. لذت ……..
سلام زهرا جان
سپاسگزارم …. خود من حسابی فکرم مشغول فراوانی در زمان شده چون از زوایای متعددی قابل تعمقه …. حتی به جایی رسیدم که « تکامل = باور فراوانی در زمان » ، شده یک فرمول ذهنی برام …. و واقعا اگر ما محدودیت را از زمان حذف کنیم دیگه عجله نمی کنیم دیگه حرص نمی زنیم دیگه طمع نمی کنیم و در یک کلام تکامل را باور میکنیم و می پذیریم و خیلی راحت و مطمئن ، در مسیر خواسته ها قرار می گیریم و با لذت قدم داخلش می گذاریم
سلام آقای مهرجوی عزیز
حرفهای دوستانم هرگز اضافی نیستند و من با جان دل گوش میکنم و پاسخ های دوستانم را می خونم …. از لطفی که به بنده دارید ممنونم و قطعا اعتبار این لطف ، به نگاه زیبای خود شما برمی گرده …. اگر موفقیت را مسیر بدونیم ، نه مقصد ، باید بگم که همین الان هم همه ما موفق هستیم به شرطیکه در حال لذت بردن از مسیر باشیم …. امیدوارم همواره خوشحال و راضی باشید
سلام آقای کفاش
ببینید حالا فرض کنید استاد اون هفده هجده تا ملک ایران را نداشت که ببخشه ، فرض کن استاد توی بورس سود نمی کرد ، فرض کن استاد اون ملک هشت خوابه تمپا را نداشت ، فرض کن اون همه موتور نداشت ، خب چی میشد ؟ هیچی نمی شد ، چون استاد که از این املاک ایران پولی به جیب نزده و موتور ها هم برای تفریح یا کلکسیون هستند ، سود سهامش هم که کلا نگرفته و تازه استاد تمام اینها را توی هشت نه سال بدست آورده و روزبروز هم داره جوون تر و با تجربه تر و معنوی تر و صمیمی تر میشه ، پس چرا ما عجله کنیم واقعا ، ما باید با لذت روی خودمون کار کنیم و با تمام اجزای زندگی عشق بازی کنیم ، اصلا وقتی در دنیایی زندگی میکنیم که هم مملو از فراوانیه و هم اینکه این فراوانی در همه جاش یکسان پخش شده پس چرا همین لحظه من احساس ثروتمند بودن نکنم ؟؟ بخدا بخدا بخدا همین الان ما ثروتمند هستیم و من اینو با باور دارم میگم و شعار نمیدم ، من وقتی فراوانی را باور می کنم دیگه خیالم راحته ، اصلا نمی فهمم که مردم بابت چه چیزی عجله میکنند ؟ میخواهند به چی برسند ؟ به چیزی که موجود هست ؟؟!! فراوانی که خودش هست ، پس دیگه چرا ما می دویم ، حالا هر سنی که داشته باشیم ، واقعا بجای توجه به عدد سن مون بیاییم چشم ها را ببندیم و فراوانی را تنفس کنیم و باور کنیم هوایی که استنشاق میکنیم پر از نعمته یعنی من با هر نفسم ثروت را وارد بدنم میکنم ، بخدا این ها دارند جزیی از اعتقادات من میشند …. حیف نیست به عدد سن مون توجه کنیم اونم توجه منفی ؟؟
سلام فرانک عزیز
این باور که من هستم که با کانون توجه خودم ، فرکانس به جهان ارسال میکنم و جهان بر اساس همون فرکانس ها به من جواب میده و به این شکل من خالق زندگی خودم هستم … طبق این تعریف ، شما باید ترمزهای که در مورد مهاجرت داری را برداری که استاد در دوره کشف قوانین در مورد ترمزها خیلی توضیح دادند و اینکه موضوع صاحبخونه را به مهاجرت ربط ندی ، نهایتا خونه را عوض میکنی دیگه ، کلا مسائل را بنویسید و سعی کنید در آرامش و جدا جدا حل شون کنید ، من فکر می کنم مهارت و قدرت حل مسائل خیلی مهمتر از موضوع مهاجرت باشه چون وقتی شما قانون حل مسأله را که استاد در خیلی جاها در مورد ش توضیح دادند را یاد بگیرید و اجراش کنید دیگه منتظر هیچ اتفاقی نمی مونید بلکه اتفاقات را خلق میکنید ، حالا آمریکا نشد یه جای دیگه هدایت میشید ، دست خدا را باز بگذارید تا هدایت بشید ، استاد در جلسه ۱۲ دستیابی به رویاها دقیقا همین موضوع را توضیح دادند که هیچوقت به چیز خاصی نچسبید بلکه خصوصیات خواسته را تعیین کنید و خود خواسته و زمان وقوعش را به خدا واگذار کنید مثلا نگید فلان شخص ، فلان ملک ، فلان کشور ، فلان شغل ، بلکه خصوصیات شخصی که میخواهید در رابطه باهاش قرار بگیرید ، خصوصیات کشوری که دوست دارید اونجا زندگی کنید که مثلا سرسبز باشه ، ساحل داشته باشه ، معتدل باشه ، بارانی باشه ، یا مثلا یک ملکی میخوام که ویوی فلان داشته باشه ، رنگ دیوارهاش فلان باشه ولی هرگز خونه خاص یا شخص خاص یا کشور خاص و خلاصه هیچ چیز خاصی را برای خودتون بزرگ نکنید که شرک تولید میشه ، چون چسبیدن و وابستگی میاره
سلام ، طبق صحبت های استاد باید این باور را بسازید که « فارغ از اینکه سفارت آمریکا بسته باشه و فارغ از هر مسأله دیگری که به ظاهر سد راه من شده ، من با فرکانس هام اتفاقات را بوجود میارم » یعنی این که شما باور کردید که سفارت آمریکا مانع رفتن شماست شرک به حساب میاد چون تو ذهن تون به موضوع سفارت قدرت دادید و طبیعتا قدرتمند در رابطه با شما عمل میکنه پس این ترمز را بردار ، چرا که صدها راه و روش برای رفتن هست که تنها زمانی به شما گفته می شوند که قدرت خدای آمریکا را باور کنی و اون را صاحب اختیار عالم و آدم بدونی و مطمئن باش خدا برای تو یکی هم که شده سفارت را باز میکنه فقط باید باور کنی ، خداوند جهان را بدون مرز آفرید و انسان ها مرزها را ایجاد کردند و خودشون را محدود کردند ، مرز از محدودیت میاد چون قادر به اداره کل جهان نبودند اومدند تقسیمش کردند اما ما با خدایی طرف هستیم که قادر به اداره جهانه و تقسیم بندی های زمینی خیلی براش مسخره س و جهان مال اونه پس اگر توکل داری کاری به سفارت نداشته باش و تو ذهنت فقط روی خدا حساب کن و به آنچه هدایت میشی تن بده ….