live | رعایت قانون تکامل = هموار شدن مسیر رشد

سرفصل آگاهی های این فایل شامل:

  • رعایت تکامل یعنی، بهبود عملکرد فعلی ات نسبت به قدم قبلی و استمرار در این روند؛
  • تکامل به این معنای صرف زمان طولانی برای رسیدن به یک خواسته نیست، بلکه این معناست که: وقتی ظرف وجود ما آماده دریافت می شود، به خواسته هامان می رسیم. اینکه چقدر زمان می برد تا ظرف وجود ما آماده شود، بستگی کاملی به کار کردن روی باورهایمان دارد؛
  • “طمع، حرص و عجله”، بزرگترین اسلحه های شیطان هستند. به اندازه ای که از این خصوصیات دور می شوی، در مسیر هموار تحقق خواسته هایت قرار می گیری
  • اگر بخواهی قانون تکامل را دور بزنی، حتی اگر به خواسته ات برسی، نه تنها از مقصد لذت نمی بری، بلکه به پوچی می رسی؛
  • رعایت قانون تکامل یعنی: مقایسه نکردن خود با دیگران. ریشه این ویژگی، ااحساس خود ارزشمندی درونی است؛
  • سختی های مسیر، نتیجه عدم درک و رعایت قانون است. وگرنه به اندازه ای که با قوانین هماهنگ باشی و بر طبق قانون عمل کنی، به همان اندازه مسیر رشد شما هموار می شود؛

برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری live | رعایت قانون تکامل = هموار شدن مسیر رشد
    266MB
    37 دقیقه
  • فایل صوتی live | رعایت قانون تکامل = هموار شدن مسیر رشد
    36MB
    37 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

608 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سعیده آقایاری شیخ نشین» در این صفحه: 1
  1. -
    سعیده آقایاری شیخ نشین گفته:
    مدت عضویت: 1992 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    با کسب اجازه و هدایت از خداوند برای نوشتن درباره آگاهی هایی که شنیدم…هدفم این هست تا نکات رو باز هم مرور کنم تا بهتر بفهمم چطور میتونم از این آگاهی ها در عملکرد روزانه ام استفاده کنم

    قانون تکامل قانونی هست که کیهان بر اساس اون شکل گرفته….خداوند براساس تکامل و با صبر فراوان در یک مسیر بهبود یابنده مستمر جهان رو شکل داده…و همچنان این روند بهبود ادامه داره….

    جمله ای از خانم شایسته در یکی از قسمتهای زندگی در بهشت خاطرم میاد>>>>> ایشون میگفتن که برای من روند کار کردن روی خودم و ذهنم یک روند دائمی هست که فارغ از اینکه اون قدم الان چقدر کوچیک باشه میدونم که در طی زمان منو به یک نقطه کاملا متفاوت با الانم میرسونه و یک شخصیت کاملا رشد داده شده در وجودم میسازه….برای همین هم ما برای هر بهبود کوچیکی که توی این بهشت زیبا ایجاد میکنیم حتی اگه به کوچیکی عوض کردن یه لامپ یا سرپیچ باشه انقدر هیجان زده هستیم

    این جمله خیلی زیاد توی گوشم مرور میشه….چون این جمله داره به قانون تکامل اشاره میکنه…قانونی که بهت این باور رو میده که حرکت در مسیر درست و برداشتن قدمهای تکاملی مستمر بهبود دهنده حتما ما رو در طی زمان به نقاطی میرسونه که خودمون باورمون نمیشه…تکامل در طی زمان دچار تصاعد میشه قدمها به مرور بزرگتر میشن…اونقدر بزرگ که حتی شاید خنده مون بگیره که یه موقعی ما چنین خواسته هایی داشتیم….

    استاد شما میگین که خیلییییییییییییییییی ها از عدم درک قانون تکامل ضربه خوردند…من یکی از اون خیلی ها هستم….و خیلی خیلی در موردش مقاومت داشتم….

    آدم وقتی سنش خیلی کمتره و در ابتدای مسیره از بی تجربگی و علاقه برای نشون دادن نتایج بزرگش به بقیه میاد تصمیمات عجولانه میگیره و میخواد یک شبه به همه خواسته ها برسه…که ریشه در عزت نفس پایین داره…عزت نفسی که وابسته به این هست که با نتایج خودمون رو به بقیه ثابت کنیم…

    بعد که اولین شکست رو تجربه کردم دیدم خوب اصلا اونقدر که فکر میکردم برای بقیه مهم نیست…بعد به یاد آوردم که وقتی من به نتایجی هم رسیدم بازم اونقدر برای بقیه مهم نبود…یه تبریک و تمام

    بعد کم کم آدم به این نتیجه میرسه که واقعا اونقدر که فکر میکنیم اصلا نه بقیه برای ما مهم هستند نه ما برای بقیه…البته این داستان نشون دادن نتایج به بقیه تا پایان عمر برای ما وجود داره و همیشه ما رو درگیر میکنه برای همین هم لازمه روی عزت نفس کار کنیم

    باور مخرب دیگه ای که باعث شده بود بعد از آشنایی با این مباحث من بخوام قانون تکامل رو دور بزنم این توهم بود که من دیگه انسان موحدی هستم که دستم توی دست خداست و دیگه ضد ضربه هستم و به راحتی هدفگذاری میکنم برای اهدافی که حتی یک میلیمتر بهشون نزدیک نشده بودم و بعد یهو میخواستم ظرف مدت کوتاهی به قله برسم…وقتی توی بازه زمانی معلوم شده بهش نمیرسیدم احساس بی لیاقتی بهم دست میداد در صورتی که من رشد کرده بودم اما به اون نقطه نرسیده بودم…هدف از من دور بود اما من به هدف نزدیکتر از قبل بودم….این رو نمیدیدم بعد ذهنم نجوا میکرد که کو اون خدایی که میپرستیدی…دیدی بهت نداد…دیدی برات نخواست…دیدی برای فلانی و فلانی خواست اما به توو نداد…از بس تو براش بی ارزشی…تو ب هیچی نمیرسی….و گفتگوهایی از این دست که کنترل کردنش و جهت دهی کردنش به سمت افکار خوب واقعا سخت بود

    یادمه یه فایلی از استاد شنیدم که بخشی از یکی از فایل قدیمی بود که میگفتن…آگاهی های جهان خیلی خالصه اما ما فقط به اون بخشی دسترسی داریم که با جایگاه فعلی مون همخوانی داره…من نمیتونم یکباره تمام دانش جهان رو درک کنم….واقعا جالبه آدم میتونه این رو برای یکسری مطالب بپذیره…مثلا اینکه شما آب رو میبینی که نیاز به زمان داره تا به 100 برسه…میتونی بپذیری که ساخت جهان و کره زمین و رشد و تکامل موجودات در این سیاره چطور براساس تکامل شکل گرفته…اینکه شما دانش رو با تجربه پیوسته یاد میگیری…باید کلاس ها رو یکی یکی بری بالا و یکی رو یهو توی آموزش کلاس 5 نمی نشونن…ولی این مسئله باعث نمیشه که ما همین دیدگاه رو تعمیم بدیم به همه امور زندگی مون….

    مثلا فکر میکنیم با رسیدن به یک ارثیه ما ثروتمند میشیم…یا با قرض و وام ثروتمند و دارا میشیم…یا برای کسب مشتری بیشتر یا جایگاه های بالاتر به جای بهبود خودمون تمرکز مون میره روی گسترش کسب و کارمون…میره روی به قول استاد میز و صندلی لاکچری تر…فضای بزرگتر یا لوکیشن های بهتر

    مثلا همین سر خیابون ما جلوی یک فضای سبز یه آقایی با ون برگر میفروخت….یکسال سر همین خیابون توی سرما و گرما مشتری ها رو مدیریت میکرد و کم کم مشتری هاش بیشتر شدند….و توی شهر اسمش شناخته شد…حالا حدود یک ماه هست که یه مغازه باز کرده که البته مغازه کوچیکی هست اما جای نسبتا خوبی هست…وقتی رفتم خودم ازش خرید کنم دیدم مشتری هاش اونجا هم زیادن….وقتی اولین بار از غذاش خوردم واقعا راضی بودم و حتما بازم امتحانش میکنم

    اما درست برعکسش یه آشپزخونه داریم توی نزدیکی مون که یبار ازش غذا سفارش دادم که کیفیتش متوسط بود….بعد اینا هنوز کیفیت غذا رو بهتر نکردن…یهو شعبه دوم رو با فضایی بسیار بزرگ که مناسب نمایشگاه ماشین هست باز کردند….از فرداش شروع کردند به اسمس دادن به مشترکین که به شما تخفیف 150 هزار تومنی داده شده…اعتبار تا یک هفته…با اینکه من هر هفته از این اسمس ها دریافت میکردم حتی یکبار رغبت نکردم ازشون سفارش بدم…یبار که مجبور بودم و سر راهم بودن گفتم فرصت خوبی هست که برم ببینم چطوری هست کارشون…دیدم اون فضای بزرگ که اونقدر برای تجهیزش هزینه شده بود کلی گرد و غبار گرفته بود…و معلوم بود استفاده زیادی ازش نمیشه….و هیچ کس اون مدتی که من بودم اونجا نیومد…و حتی برخوردشون هم اصلا مناسب نبود…من غذا رو گرفتم اما دیگه اونجا نخواهم رفت….

    من سعی میکنم خیلی به کسب و کارها توجه کنم و بخصوص به تکامل توی اونها دقت کنم…این مثال رو بیان کردم که توی ذهنم نقش بهبود مستمر در کیفیت خدمات و تکامل در کسب و کار رو بهتر درک کنم…

    من خودم از خودم همش میپرسم که توی چه بخشی از کارم خودم حاضرم از خودم خدمات بگیرم…توی چه بخشی حاضر نیستم…اگه بخشی هست که توش ضعف دارم باید توش بهتر بشم و بهانه ای ندارم….

    همین سال گذشته پیشنهاد کاری بهم داده شد که در یکی از کشورهای اطراف بود….نیاز داشت مجوزی بگیرم که کلی هزینه داشت…و حقوقم به راحتی 10 برابر حقوق اون زمانم بود….من خیلی سبک سنگین کردم…و خیلی به تکامل فکر کردم…که شاید من از عهده اون کار هم بربیام…وقتی من درامدی که الان تجربه کردم اینقدر بوده بیام کاری رو بپذیرم که برای گرفتن مجوزش باید کل حسابم خالی بشه…به این امید که برم اونجا یک درامد حداقل ده برابری رو تجربه کنم خیلی وسوسه کننده بود…اما من تصمیم گرفتم نپذیرم…یعنی همش تصور زندگی در یه جای امن و آروم…جایی که ارزش پولش 2.5 برابر دلار امریکاست…ثبات اقتصادی بالاتر…نزدیک دریا…همش تصویر خودم در خونه لاکچری و سوار شدن به ماشین های عالی میومد توی ذهنم…اما قبول نکردم…حتی الان هم گاهی این میاد توی ذهنم که اشتباه کردی…اما من تجربه بدی از عدم درک قانون تکامل توسط خودم و اطرافیانم دارم….و آموزش های استاد کمک کردن تا نسبت به قبل بهتر بشم…یکی از نزدیترین افراد به من فردی هست با عزت نفس بسیار پایین…سالها توی اون جایی که کار میکرد توانایی این رو نداشت که جایگاه بهتری برای خودش درخواست کنه….یادمه که یکی از اقوام که نفوذ بسیاری داشت رفت و وساطتتش رو کرد تا بهش کاری بهتر با دستمزد بهتر بهش بدن…دقت کنیم این آدم خودش نرفته بود برای خودش عزت نفس بسازه…خودش اون موقعیت رو خلق نکرد بلکه این موقعیت بهش داده شد….به همین دلیل آماده اش نبود…بعد از مدتی اون آدم که خیلی آروم و ساکت کارش رو میکرد شروع کرد به دوستی کردن با آدمهای نامناسب…استفاده از اون پول بیشتر برای به اصطلاح خودش لذتهایی که تاحالا تجربه نکرده بود…الکلی شد و در مرز از دست دادن کارش قرار گرفت…به سختی در همون کار قبلی اش ابقا شد…روابط اش با آدمهای مثبت تر رو از دست داد و همدمش شدن آدمهایی که به خاطر اون پول دورش رو گرفته بودن…و واقعا خودش رو نابود کرد

    دیدن چنین الگوهایی بهم میگه که قانون تکامل چقدر مهمه…من باید خودم رو از نظر شخصیتی و مهارتی رشد بدم و بعد همه چیز زندگی ام در یک سیر تکاملی بهتر و بهتر میشه

    امکان نداره من آدم نامناسبی باشم و بعد نعمتهای خداوند رو دریافت کنم

    من باید آدم مناسبی باشم….این مناسب بودن هم انتهایی نداره چون اگه همیشه دارم روی خودم کار میکنم من همواره خوب باقی میمونم…وگرنه به راحتی و به سرعت مسیر سقوط رو در پیش میگیرم

    من به جای پذیرش اون شغل رفتم یه یه شغل بهتر همینجا درامدش بهتر از قبل خودم…مهارتهای بیشتری نیاز داشته که نتیجه اش این بود که اعتماد به نفسم بهتر شد…حالا دوباره دارم یه شغل سطح بالاتر رو میپذیرم که از این ماه شروعش کردم….

    نکته اش این هست که وقتی من میام روی خودم تمرکز میکنم که جای بهبود رو پیدا کنم و بهبود میدم خودم رو… اعتماد به نفسی که من میسازم واقعی هست…چون نتایج واقعی هستند….میگم من این کارو مدیریت کردم و اینم نتیجه اش…ذهنم میپذیره…و برای قدم برداشتن برای کار بزرگتر با من همکاری میکنه….

    ذهن من هم الان پذیرش درامد بیشتری رو داره…هم پذیرش مسئولیت بالاتر

    با درامد بیشترم من خونه ماشین نخریدم…اما کلی از همین نیازهای کوچیک ترم رو برطرف کردم مثل مسافرت های بهتر…توان خرید بالاتر….ذهنی آروم تر و ثروتمندتر که خیلی نگران پول نیست چون نیازهای معمولش دیگه خیلی راحت جواب داده میشه

    با اون تجربه های وسیع تر کاری هزاران مسئله حل شده…هزاران چالش برطرف شده…این ذهن خودش رو توانا میدونه برای حل مسائل پیچیده تر….باور قوی تری به هدایتهای خداوند داره که در لحظه به نیازهاش پاسخ میده و هدایتش میکنه

    یکی از ویژگی هایی که همین سیر تکاملی بهم داده این هست که با اینکه ثروتمند نیستم اما اونقدر پس انداز دارم که دیگه هر کاری رو فقط به خاطر پول قبول نکنم…به صورت عملی تری باور کردم که من فقط باید روی حوزه مورد علاقه ام تمرکز کنم…بیشتر وقتی استاد میگن که شما با حرکت در مسیر علاقه تون به همه چیز میرسید رو درک میکنم….

    در طی تکامل در درک و استفاده از قوانین جهان، زندگی و خوشبختی برام معنای وسیع تری پیدا کرده….خوشبختی برام تجربه علاقه های واقعی خودم هست نه اون علایقی که برای نشون دادن به بقیه میخواستم دنبالشون کنم…خوشبختی برام تجربه خداوند در هر گام هست…خوشبختی برام لذت بردن از هر روزم هست بدون اینکه نگران فردا باشم چون باور انالله انا الیه راجعون برام محکم تر شده

    استاد سپاسگزارم برای آموزش این اصل اساسی زندگی ساز…این قانون مثل تمام قوانین خداوند ما رو از ترس و غم دور میکنه

    خدایا شکرگزارم که امروز هم در این کلاس درس حضور داشتم :)))

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: