سرفصل آگاهی های این فایل شامل:
- رعایت تکامل یعنی، بهبود عملکرد فعلی ات نسبت به قدم قبلی و استمرار در این روند؛
- تکامل به این معنای صرف زمان طولانی برای رسیدن به یک خواسته نیست، بلکه این معناست که: وقتی ظرف وجود ما آماده دریافت می شود، به خواسته هامان می رسیم. اینکه چقدر زمان می برد تا ظرف وجود ما آماده شود، بستگی کاملی به کار کردن روی باورهایمان دارد؛
- “طمع، حرص و عجله”، بزرگترین اسلحه های شیطان هستند. به اندازه ای که از این خصوصیات دور می شوی، در مسیر هموار تحقق خواسته هایت قرار می گیری
- اگر بخواهی قانون تکامل را دور بزنی، حتی اگر به خواسته ات برسی، نه تنها از مقصد لذت نمی بری، بلکه به پوچی می رسی؛
- رعایت قانون تکامل یعنی: مقایسه نکردن خود با دیگران. ریشه این ویژگی، ااحساس خود ارزشمندی درونی است؛
- سختی های مسیر، نتیجه عدم درک و رعایت قانون است. وگرنه به اندازه ای که با قوانین هماهنگ باشی و بر طبق قانون عمل کنی، به همان اندازه مسیر رشد شما هموار می شود؛
برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری live | رعایت قانون تکامل = هموار شدن مسیر رشد266MB37 دقیقه
- فایل صوتی live | رعایت قانون تکامل = هموار شدن مسیر رشد36MB37 دقیقه
به نام خداوند بخشاینده و مهربانم
سلام ب استاد عزیز، خانم شایسته نازنین و دوستانم
رعایت قانون تکامل، استادجان دقیقا همون حرفی ک شما زدین، شما نمی دونید حرف هاتون چقدررر از ضررها جلوگیری کرده برای من یکی، خیلیا همین تجربیات رو باید کسب کنن ولی بعد از کلی چک و لگد خوردن و ضررهای مالی و روحی روانی. و من همیشه گفتم خدایا من چه خوشبختم ک هدایت شدم ب این مسیر راست.
نمونه قانون تکامل برای من، شروع بیزنس مغازه داری بدون هیچ تجربه ای بعد خروج از کار اداری، من هیچ تجربه ای نداشتم، کسب و کار بلد نبودم، مشتری مداری، کاسبی، قیمت گذاری، تهیه کردن جنس، حتی پول جنس هم نداشتم.
یادمه من با 2 ردیف از قفسه هام شروع کردم، چون پول خود مغازه معجزه وار جور شده بود جوری ک من اصلا نفهمیدم چی شد ک خواسته آزادی زمانی ام خواسته کار کردن برای خودم ب این زودی محقق شد، اونم نتیجه و پاداش شجاعتم و خروج و استعفا از کارم بود.
یادمه اولا مشتریا میگفتن آخییی چرا جنس نمی ریزی اینجوری ک کارت پیش نمیره، حتی کلی از اطرافیان پیشنهاد دادن ک بهت قرض بدیم جنس بخر گفتم نه ممنون، و قبول نمی کردم، با وجود سوسه های زیاد ولی خدا آرامش و سکینه اش رو ب قلبم وارد میکرد و راه و روش درست رو بهم گوشزد میکرد. خودش مشاورم بود، رئیسم بود، مشتری بود برام، حتی برای همون اجناس کم من مشتری می فرستاد و نوری در قلبم می تابوند.
بله دقیقا عزت نفسی ک من ساخته بودم از خودم نزاشت حرف مردم برام مهم باشه، نزاشت من طمع کنم و قرض بگیرم، حتی مسخره میشدم ک چی با این جنس نشستی الکی تو مغازه ات، ولی بعد ب خودم گفتم تو جنس بیشتر برا چی میخوای؟ مگه خوشبختی برات عدد تو حساب بانکی یا فروش زیاده؟ میدونی چه نشتی انرژی ای می گیری وقتی قرض میکنی، چه حجمی از افکارت درگیر پس دادن اون پول میشه و این احساس بد برات اتفاقات بد رو رقم میزنه. دیدم آقا مردم و ولششش کن بزار فکر کنن من فروش کم دارم، من رفته رفته جنسام زیاد شد و مشتری های ثابت و باکیفیت داشتم، با همون پولی ک میساختم کارتن های کوچولو کوچولو جنس سفارش میدادم. و اینطور شد ک توی یک سال من کلیییی تجربه کسب کردم، کلی مولد بودم و ثروت خلق کردم، درس های زیادی گرفتم، تقوا، صبر، عجله نکردن، دیدن خداوند در تک تک مشتری ها، کار کردن روی باورهای فراوانی و شکستن مقاومت های ذهنی ام در مورد باورهای محدودکننده و فقر، نتیجه تقوا رو دیدم، نتیجه ایمان رو دیدم، و…. اینا برای من مهم بود، میدونستم متعلق ب این مکان نیستم ولی میگفتم تو قراره اینجا درس یاد بگیری، شده بود کتابخونه ام مدام تو سایت بودم، قرآن میخوندم، می نوشتم.
این روزها هم دارم تحویل میدم مغازه رو و وارد حیطه ی دیگه ای میشم، و بله استاد زندگی برای من هم کسب تجربه است، دوست دارم انقدر ب تجربیات زندگیم اضافه کنم تا وارد مسیر عشق و علاقه ام بشم، با اینکه بقیه میگن چرا تو یه جا بند نیستی ولی من میگم من باید از مسیر عشق و علاقه ام مولد باشم، مهم رضایت خودم از زندگی عه، من خودم باید راضی باشم از کاری ک میکنم. باید روزهام با ذوق و شوق بیدارشم و این حس زنده بودن در من جریان داشته باشه. زندگی برای من فقط پول بدست اوردن نیست، هی بدوئم بدوئم ک عدد حساب بانکی ام بره بالا؟ پس من زندگی کردم آیا؟ من باید از مسیر یونیک خودم ثروت خلق کنم.
الانم ک دارم برنامه نویسی رو یاد می گیرم، منی ک هیچی از کد زدن بلد نبودم و کل عمرم متنفر بودم، ولی هدایت گفت باید اینو یاد بگیری، خیلی ب این حرفای شما احتیاج داشتم، باید آرام آرام و با ب یاد اوردن قانون تکامل استمرار هر روزه توی مسیر یادگیری ام داشته باشم، از همون اول سنگ بزرگ برندارم نگم چه فایده و ب نتیجه نهایی فکر نکنم فقط بدونم الان این قدم ب من گفته شده، من کاری ب آینده نداشته باشم. اونو بسپرم ب خدا، تا وقتی این قدم رو تموم نکنم و ایمانم رو نشون ندم قدم های بعدی ب من گفته نخواهد شد.
من هم ب سختی مسیر اعتقاد ندارم، و میگم مسیری ک با هدایت خدا پیش بره سخت نیست، چرا این مسیر ایمان میخواد شجاعت میخواد حرکت کردن میخواد، بالا رفتن از یه پله میخواد، باید لیمیت هات رو افزایش بدی، ولی سخت نیست فقط همت میخواد، اگه خودت رو لایق یه زندگی خوب و باکیفیت میدونی پس باید براش حرکت کنی، پس اون شرایط ایده آل تو ذهنت بشه اهرم لذتت ک طبق قانون عمل کنی و ب خودت سخت نگیری و توی هر شرایطی بتونی ب جنبه مثبت روزت توجه کنی، ینی فقط اگه من بدونم همه چیز فقط و فقط کنترل ذهنم هست دیگه کار تمومه ولی من قانون ب این سادگی رو فراموش میکنم، و اجازه میدم شیطان با نجواهای پوچش منو بترسونه و الکی همه چیز رو گنده کنه، واقعا چرا انقد سخت می گیرم گاهی، فقط باید رها باشم و تسلیم، چرا می چسبم ب زندگی دنیا و انقدر ابدی می بینم همه چیز رو.