live | رعایت قانون تکامل = هموار شدن مسیر رشد

سرفصل آگاهی های این فایل شامل:

  • رعایت تکامل یعنی، بهبود عملکرد فعلی ات نسبت به قدم قبلی و استمرار در این روند؛
  • تکامل به این معنای صرف زمان طولانی برای رسیدن به یک خواسته نیست، بلکه این معناست که: وقتی ظرف وجود ما آماده دریافت می شود، به خواسته هامان می رسیم. اینکه چقدر زمان می برد تا ظرف وجود ما آماده شود، بستگی کاملی به کار کردن روی باورهایمان دارد؛
  • “طمع، حرص و عجله”، بزرگترین اسلحه های شیطان هستند. به اندازه ای که از این خصوصیات دور می شوی، در مسیر هموار تحقق خواسته هایت قرار می گیری
  • اگر بخواهی قانون تکامل را دور بزنی، حتی اگر به خواسته ات برسی، نه تنها از مقصد لذت نمی بری، بلکه به پوچی می رسی؛
  • رعایت قانون تکامل یعنی: مقایسه نکردن خود با دیگران. ریشه این ویژگی، ااحساس خود ارزشمندی درونی است؛
  • سختی های مسیر، نتیجه عدم درک و رعایت قانون است. وگرنه به اندازه ای که با قوانین هماهنگ باشی و بر طبق قانون عمل کنی، به همان اندازه مسیر رشد شما هموار می شود؛

برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری live | رعایت قانون تکامل = هموار شدن مسیر رشد
    266MB
    37 دقیقه
  • فایل صوتی live | رعایت قانون تکامل = هموار شدن مسیر رشد
    36MB
    37 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

608 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «لیلا توسلی» در این صفحه: 1
  1. -
    لیلا توسلی گفته:
    مدت عضویت: 787 روز

    به نام عاشق خودم سلللللللاااااااااام اوس کریم.وسلام به استادعزیزم ومریم جون وسلام پرمهرم توی ماه مهربونیهاهم به استاد هم خانواده بزرگ استاد. بافرمایشات شما فکرکنم هنوزخودخداقدمهای تکاملی اش رایه صورت آشکاروواضح داره طی میکنه چون ازشروع خدایی خودش وگستراندن زمین به روی آب هنوزهم که هنوزه داره جهان روگسترش میده اونم باکمک ماوبرای رشدوتکامل ما!نه اینکه خدابه مانیازداره برای تجربه ولذت بردن خودش که درابعادمابه جهان حبوت کرده وتعهدداده مارادرحوزه ی استحفاظی خودش که قانون هدایت،حمایت،حفاظت،شفاعت وغیره رادارد وازاین که دراین حوزه دعوت شده ام به خودم تبریک میگم بالبخندواحساس عالی

    خداکاروقدمهای تکاملی اش راتعطیل نمیکند!چون اگرازگسترش وهدایت این جهان دست میکشیدمنهم روبروش قرارمیگرفتم ازهمون ثانیه اول میگفتم :اگه قدم برداشتن خوبه چراخودت قدم برنمیداری قربونش بشم که مدام داره برام جان فدایی میکنه وتازه به من قول داده برای رشدوتکامل خودت وگسترش زندگی خودت قدم بردارمنم کمکت میکنم ،چون هرقدم پاک ومقدسش زندگی اجدا وآبادی مراازازل تاخاتم وابدمون بانورحمایتش کن فیکون میکند.به امیدعملگرایی من.

    ازیک ازدواج مثال میزنم ساده چون من ازامباوه ودیگران که نمیشناشم کاری ندارم!یک دخترویک پسرازدواج میکنندازهمون روزاول100تابچه ونوه وعروس ودامادونتیجه دورش نداره یک زندگی شیرین یاتلخ هرکس باافکارخودش انتخاب میکنه وثمره شومیبینه ودراین فرصت هم شناخت بیشتروهم لذت بیشتروهم برکت بیشترشدن بنده های دل نشین برای خدااضافه میشه قدم به قدم مثل ماشده خانواده خوش بخت 6قدم آخ که چه لذتی داره به خصوص دورسفره نشستن +الان درحال حاضریک عروس خوشپاقدم اضافه شده وباتوکل به خداقدمهای مبارک 3عروس دیگرراازهمین الان به خداوخودم وخانوادم تبریک میگم .حالابرای یک کسی هم که میخوادبیزینس راه اندازی کنه بایداول خودشو آماده کارکردن کنه بعدنیرواستخدام کنه. بچهای من بااشتباهی که خانوادگی حدود10الی15سال پیش داشیم البته شرکتهاخریدلوازم بودوزیرمجموعه لازم بود.ماسودمالی نداشتیم ولی بچه هام واردجامعه شدندازحق هم نبایدگذشت برامون شده ان مع العسریسری طبق گفته ی قرآن وفرمایشات استادعزیزم.خداروشکرمیکنم که بعلت شیوع نعمت پندمیک که باتوجه آدمهابازارش هروزدرحال داغترشدن بودوبه صورت کوانتمی پیشرفت میکردبچهای ماکارگراشون ازترسشون کاروجدی نگرفتن وکم کم شرکت به شکرانه ی خداتعطیل کردند.باپدری بازنشسته ودلسوزی بیجای من پسرسومم پول داشت علاقه خواصی به رانندگی داشت ازبس که من ذهنم فقیربودپولشودوستم گرفت گفت :بده من کارکنم قسطاشوبدم اوهم ورشکست شدومن دوباره ازقرعه کشی هایی که داشتم پول پسرموتهیه کردم چندوقتی گفتم سکه بگیربازسکه روفروخت براش زمین خریدم یک قولنامه یک شبه 10میلیون خداروشکراول سودکرد.ولی حرف خودشو میزدمن ماشین میخوام یکروزاومدخونه برای گرفتن پول به قبرپدرومادرم بی احترامی کرد!منم چوب برداشتم زدمش شوهرم ماروجداکردوبه خاطربی احترامیش گفتم:بروبیرون ورفت ،رفت،رفت وجدایی بین فرزندومادراونهم به ناراحتی میدونین چقدرچک ولگددنیاروداره!مادرابیشترمنودرک میکنن!اشتباه من این بودکه میگفتم:تنهانروبرای معامله ماشین کلاه سرت میزارن جنابعالی باغرورش رفت وهمانی که نبایدبشه اتفاق افتادا؛هرچی عزیزدلم باپسرداییم زنگمیزدن برای قولنامه برن کنارش باشن میگفت:نه بابااینهاآدمهای خوبی هستند.وازآخرکه چوبشوخوردگفت :باباتونیومدی برای نوشتن قولنامه، ازگفته: پسرم میگم وقت قولنامه تنظیم کردن خودمغرورش تنهابوده میگفت: به من چای نبات دادن خوردم وخوابم گرفت بعدنفمیدم چه برگه هایی امضاکردم که به ضررش امضاگرفتن وخانم دوستش گفته پسرجان اینهاخانوادتازورگیرن دوراینهاروخط بکش بروباخانوادت حالاراست ودروغش به گردن خودشون وتوی این مدت هم بیشترباخواهرم رابطه داشت که بعدازچندماه کارکردن خواهرم بامن سرسنگین بودبه نوه داییمون گفته بود:به لیلابگو باپسرش تماس بگیره برگرده ومن طی این چندماهی که نبودفقط گریه میکردم وبه عزیزدلم میگفتم زنگبزن صداشوبفهمم هرچی عزیزدلم: میگفت بیاخونه ،میگفت نه مامان اینجوری کردومدام انگشت اتهامش روی من بود!تااینکه به نوه دائیم گفتم: من هیچ مشکلی ندارم بیادخونه زنگم زدم جواب نمیده بنده خداگفت :دوباره زنگبزن زنگزدم جواب ندادنازمیکردپیام دادم وآدرس خانه جدیدودادم بعدزنگزدوالهی شکرت برگشت وچندماهی باماشین کارمیکرد.دوستشوکه پسرم شریک کرده بودبه علت نادانی که دوستم زن وبچه داره بیادبامن کارکنه پول ازپسرمن اون آقابدون هیچ پولی صاحب ماشین شدچندماهی گذشت ودوست عزیز شرخرپسرم شکایت کرد! برعلیه پسرم واین مزددلسوزی پسرم بودکه اورامیخواست ازدربه دری نجات بدهد اینم داغ به داغ جواب خوبیهای پسرموداد!وماهم ازاین کارهابلدنبودیم ماشین به دست آقای دولت افتادورفت توی مناقصه باقیمت خیلی کم یکی دیگرازراننده هاکه ازبرنامه هاشون خبرداشت ماشینوخریدویک مقداری پول به دست پسرم رسیدوخیلی هم دلسوزومهربونه ازکارکردش یکم رهن خانه به ماکمک کردوبقیه پولشوبازسرجمع شده نه زیادخدابده برکت .ودرحین این اتفاقات جدایی پسرسوم ازخانواده خداغریق نجاتمون شدمحله زندگییمونو تغییردادوپسرداییم یک کمپرسی8تن داشت آمددنبال عزیزدلم برای رانندگی وبه شکرانه الهی اول محله زندگی تغییرکردوبعدتوسط پسردومیم بااستادعزیزم سیدعرشیانفرآشناشدیم وباآشنایی این بزرگواربودکه پسرم سومم ازخانه رفته بودبه خانه برگشت وتاوقتی که بااستادآشنانشده بودم زیرچرخ دنده های

    روزگارله شدیم ومن قبلا4طبقه ونیم خانه رافروختم برای بسازوبفروش دوره اول آقای روحانی حسن کلیدسازپسردایی عزیزدلم بنگاه داشت.گفت: بیاپول ازشماکارازمن اینجاهم جوری که میخواستیم نشد.ودرسال حدوا1370به بعدیک قطعه زمین باهمین خواهرقبل خودم خریدیم اونم همسایه بغلی بعداز2الی3سال که هروقت میرفتیم سرزمینه مون میگفت :بیاین بسازین وماآمادگی شاختن خانه نداشتیم میگفتیم باشه برای بعدها.که بعداز2سال یا3سال همون همسایه بادخترش که یکروزرفتیم سرزمین خیلی باکمال پررویی گفتند:این زمین مال خودمونه ! هرچی دادگاه وپاسگاه صاحبهای قبل ازمابه دادگاه اومدن شهادت دادن حرف مابه جایی نرسیدچون الله واعلم اوقولنامه خانگی داشت قبل ازتاریخ قولنامه ما.بالاخره همه نجس درنجس!ناگفته نمانداودوستی که باپسرمن این کاروانجام دادضربه های سنگینی واردش شدمالی وجانی حتی روی اتوبوسی که کارگری میکردبه عنوان راننده توی بلوارمیثاق مشهدازپشت خودبه خودآتش گرفته بوددرحال کارکردن به محض اینکه توی گوشیهافیلمشوپخش کردن پسرم حدس زد!گفت: این همون دوسته منه که به من خیانت کردوبلافاصله ازگزارش5تلویزیون پخش شدکه پسرم رانندهای دیگه بهش مدام خبرمیدادن گفت: من خواب دیدم که زندگی این اقاکن فیکون میشودهنوزاول راهه. واون موردفروش خانه ماتوسط پسردایی عزیزدلم که بافروش خانه به اصطلاح مادربه درشدیم سال1399فرزندجوانشون بهشتی شدوبعداز15روزخودشون بهشتی شدن وازاین همه زرنگ بازی ناکام ازدنیارفت.روحش شاد.وبابت پول پسرم که دوستم گفت: پول پسرتوبده من کارکنم !پول خیلی هاروتوی قرعه کشی خوردوبه زندان افتاد.وهمون سیدی که اون زمینوبرامون قولنامه کردواون همسایه بغلی بعداز3سال صاحبش شد.بنگاه سیدرو یکم بلدبودم رفتم جاشون تعریف کردم یادش اومدگفت:آره اون خانواده هم خیری ندیدن وبنده خدااین سیدبنگاهدار برامون دوباره زمین معامله کردوبازهم زمینمون روفروختیم باهمین سیدبنگاه داررفتیم محضر سیستمهاقطع بودن پول به حسابم واریزنشدکارمون توی محضرانجام نگرفت! به فرداموکول شدفرداسیداومددنبالم پول به حسابم واریزشد.توی محضرکارامونوانجام میدادن من گاهی بیرون بودم گاهی توی محضریک آقای خیلی شیک که ازدوستان سیدبودن بنگاهدار حال واحوال وچرامن که این آقارونمیشناسم درهمین لحظه ای که داستان پیشرفتشوبرای یک شخصی فکرکنم ازکارمندای محضربودیامثل خودمودن ارباب رجوع چنان ازیک درآمدی باآب وتاب صحبت میکردبه یک دل نه، به هزاردل عاشق حرفهای این آقاشدم!حرفهاشون که تموم شدگفتم:ببخشیدمن قصدگوش کشی به حرفهای شمارونداشتم ولی یک چیزی شنیدم مثل بیسکوئیت بود اینهاخندیدن گفت: همونی که شنیدی درست بود پرسیدبچه داری؟گفتم آره گفت من فلان جابنگاه دارم کمی حرف زدم واول گفتم :من اززیرمجموعه سازی لذت نمیبرم چون یکباردیگه ازاین برنامه هاداشتیم دوست ندارم میخوام خودم باشم!ادرس وشماره تلفن دادمن اومدم خونه یک کمی برای بچه ها گفتم: ولی هیچی هم بلدنبودم فردابابچه هارفتیم بنگاه صحبت کردن وفرداش رفتیم .دفترمجموعه بازهم صحبت کردن من که بلدنبودم وازیک ارزی به نام بیکس بی تازه اومده ومثل بیت کوینه الی اخربازهم ماسرمایه گژاری کردیم 3نفره بعدعروسم بعدهمین پسرسومی بازهم از3قسمت اول یک قسمت پولمونوبرداشتیم برای یک واحد دیگه که بازهم همین سیدبنگاهی برامون معامله کرد واحدهای پیش فروش دوواحدبود.حالاباخریداین دوواحدبایدمدام پول تزریق کنی یک قسمت بیکس بی فروختیم بازبعدازچندماه ماشین پژوپارسمونوفروختیم بعدازچندماه شرکت رومون فشارآورد

    پول تزریق واحدهاکنین رفتم یک واحدوفروختم به خاطردیرکردواریزی 100ملیون جریمه دیرکردوتسویه یک واحدبعدی ویک مقداری خرج وسایل وخریدعروسی پسرکوچکم کردم ومقداری طلابه پسرسومی فروختم به سلامتی پسرکوچیکه رفت سرزندگیش. ازتاریخ1399/11/4که پسردومم ماروبااستادعزیزم سیدعرشیانفرآشناکردوتولددوباره کل خانواده شروع شدحالاهرکسی به اندازه عمل خودش نتیجه میبیندتمام هرانکس که باماهمفرکانس نبوده به صورت کم کم ازماجداشدن به خوشی ازهمه جداشدیم!ولی همین خواهرم که همیشه باهم بودیم توی کامنتهای دیگه گفتم ازوقتی که عروس گرفتم باب دل ایشون رفتارنداریم خانم لذت نمیبرن ویک واحدآپارتمان شریک داریم که بعدازچندماه من باپادرمیونی خان داداشم واحدروبه ایشان واگذارکردم همین خواهرم به ناکامی ازهم جداشدیم ولی بازهرجامیبینم احوالپرسی میکنیم

    .ودخترهاش روبغلم میکنم مثل همیشه احترام میگذاریم. بالاخره خیلی اتفاقات دیگر جدایی بابعضیهایاآشتی کردن خانواده برادرعزیزدلم ومهمترجمع شدن بچه هام ازهمه معجزه وارتراست وخبرخوش هم این است بعداز3سال ونیم به قول پسرم مامان واقعابااین همه این درواون درزدن پولهاهمینجوری رفت گفتم :کارکردن چه معنایی دارد؟بی هدف وبی انگیزه بازهم ازبعدازآشنایی بااستادعزیزخانوادگیمون سیدعرشیانی بازدوباره پسرم مدرک تحصیلی نمیدونم چه مدرکی بالاتری حتمالیسانس گرفته حالاهرچی، بایک دختری آشناشداونم به نتیجه نرسید! وکارهم نمیکردن 3تاپسربزرگ بیکارعزیزدلم یکسره غرمیزد پسربزرگم رفت نصب هواسازیکسال کارکردمدرکشوگرفت. پسردومی بادامادخواهرم رفت اداره هواشناسی ازهفته ی 500 هزارتومان حقوق شروع کردازبس که دامادخواهرم به‌حساب وحقوق دیگران احترام قائل نمیشدکه توی اداره به پسرمن بی احترامی کرده بودن اونم به خاطرحسابهای دامادخواهرم بوده وکسانی که باپسرم برخوردداشتن همونجابه رئیسشون میگن اشتباه میکنین این جوان آنقدرشریفاکه مدام داره شاهکاریهای اون آقارودرست میکنن خداروشکرعدوسبسب خیراست همیشه. پسرم ازاونجااومدبازهم ازدامادخواهرم راهنمایی میگرفت ودوباره به توفیق الهی شرکت نظافتی رایه شرکت پیمانکاری تغییردادپسربزرگم ازنصب هواسازبیرون آمدپسرسومم گاهی باهمون8تن کمک پدرش میکردکامیون روتحویل صاحبش دادند.والان عزیزدلم بیکاره وعلاقه خاصی به رانندگی داره باتوکل به خداخریدن کمپرسی وازدواج 3تاپسرم باموفقیت کامل اهداف وآرزوی کل خانوادست والا1ساله ونیم است که شرکت پیمانکاری عمران شروع کردن 3تاداداشابه کاررنگ ونقاشی ازطرف شهرداری خداروشکرقدم به قدم دارن پیش میرن خدایابرنامه پیشرفت کسب وکاروازدواج همه ی دخترپسرهای خانواده عباس منشی وسایرعزیزان راآسان کن چون ماآمده ایم برای آسانیهاوبه امیدروزی که این واحدپیش فروشی راکه چندساله حدود6سال فکرکنم بیشتره ماخریدیم بفروشم چون من دوست دارم فقط تمام بیزینسهام باخداباشه وخودمون خانواده گی پرقدرت بارهبریت خداازسرمایه ای که چه فیزیکی چه متافیزیکی است. استفاده کامل روببریم وازتمام افرادجامعه واقعاخانوادگی جداباشیم! آمین براتون آرزوی موفقیت دارم وامروزتولدجیگرگوشمه سال1368خدااین نعمت الهی بانام پاک محمدکه باسالروزتولدپیغمبریکی شدبودرابه ماهدیه داد.خدایاشکرت دعای خیرمادرانه ام بدرقه ی خانواده واولادعباسمنشی بادیاحق.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: