live | رعایت قانون تکامل = هموار شدن مسیر رشد - صفحه 13
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/09/abasmanesh-9.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-02 02:14:202024-10-02 05:37:38live | رعایت قانون تکامل = هموار شدن مسیر رشدشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام استاد این کامنت رو دقیقه ۱۷ نگه داشتم دارم میزارم
من رشتم یه جورایی پیشگیری از آسیب های ورزشیه دقیقا کاری ک شما دارید انجام میدید
مردم عادی واسه مشکلات حاضر هستن پول خرج کنن چون مشکل رو میبینن ولی واسه آسیب احتمالی نزدیک هزینه نمیکنن تا زمانی که واسشون پیش نیاد
شما وقتی میگی فایل من مشکلات بعدی که واسه شما پیش میاد رو جلوشونو میگیره چون هنوز مشکلات رو ندارن قبول نمیکنن.
ولی نکته مثبت داستان اینجاست وقتی ی تیم حرفه ای میشع تو ورزش یا ی فرد حرفه ای میشه تو قوانینن متوجه میشه ک پیشگیری چقدر مهمه و اقدام میکنه
نتیجه حرف من پیشیگیری تو فاز تکامل اتفاق می افته اگه کسی با این دیدگاه میاد سایت عباسمنش که با خریدن یه دوره زندگیش عوض شه اشتباهه چون باید اول پیش فرض های اخلاقی رو از فایل های دانلودی بگیره تغیر و تکاملش شروع بشه بعد بره واسه محصول
دوستون دارم سید❤
استاد جونم سلام…
نمیدونم این کامنت رو میخونید یا نه چون لایو برای خیلی وقت پیشه..
من دو ماه میشه تقریبا عضو سایت شدم و این اولین کامنت منه بعد از دیدن کلی فایل..
.
انگار که تو این فایل شما شرح حال زندگی من رو گفتی. من چند سال پیش یه مغازه ای رو باز کردیم با یکی از دوستام به صورت شراکتی ولی چون قانون تکامل رو نمیدونستیم بعد از شش ماه با ۵۰ درصد ضرر جمع کردیم..
الانم بعد از گذشت ۷ سال من دوباره میخام یه حرکتی رو شروع کنم و خیلی هم عجله داشتم البته تا قبل از دیدن این لایو..
میگم انگار دقیقا داشتی با من حرف میزدی و بهم میگفتی که عجله نکن بزار هدایت بشی..
الان هم دیگه عجله ای در کار نیست خودم رو هر روز بهتر میکنم تو حوزه کاریم تا هر وقت موعدش شد خدا جونم بهم میگه.. یعنی برام رقم میزنه…
در کل استاد عزیزم دمتگرم این فایل برام واقعا ارزشمند بود مرسی ایول داری👍👍
سلام استاد من تازه وارد سایت شما شدم و از دوره دوازده قدم شروع کردم والان به مدت سه روز هست که هر روز نشانه های روز رو چک میکنم و خدا میدونه که چقدر چقدر این لایو شما مورد نیاز من بود و خدا رو سپاسگزارم که همیشه در شرایط و زمان مناسب همه چی رو در اختیار ما قرار میده . 🌺🌺
دقیقا مشکل من و زندگی من همین عدم توجه به قانون تکامل هست همین عجول بودن من هست که میخوام ره صد ساله رو ی شبه برم و اندکی صبر ندارم 😔
الان تو بدهی و چالش های کارم هستم و میدونم با کمک خدا و راهنمایی های شما و قانون تکامل همه رو حل میکنم و به عالیترین ها میرسم 🙏🙏🙏
سپاس از خدای بزرگ ❤️
سپاس از شما ❤️
سپاس از تمام آگاهی هایی که برای من میرسه❤️
سلام آقای عباسمنش.لایوتون عالی بود.جواب بسیاری از مسائل من بود.جواب اینکه چرا ماشین مورد علاقه م نصیبم نمیشه.چون من هنوز تکاملم طی نشده.چون من حتی گواهی رانندگی هم نگرفتم و میخوام اولین ماشینم شاسی بلند باشه و تازه بودجه شم ندارم و میخوام با وام بگیرم و خودمو تو کلی قرض بندارم تا شاید به بقیه بفهمونم ببینید من چقدر عالیم.جواب اینکه چرا اون شغل مدیریت فوق العاده نصیبم نمیشه.چون من هنوز تکاملم طی نشده.چون باید هنوز هم رو باورام هم روی مهارتهای فنی م کار کنم تا آماده شم تا وقتی نصیبم شد از پسش بر بیام و سرخورده نشم.همیشه برام سوال بود که چرا پیامبر اینهمه در شیب ابی طالب و …سختی کشید.مگه پیامبر خدا نبود مگه قوانینو نمیدونست پس چرا اینقدر طول کشید که پیامشو برسونه.و امروز استاد شما جوابمو دادید واقعا ممنونم که منو از سردرگمی در آوردید.خداوندا سپاس سپاس سپاس برای هدایتهات🌹🌹🌹
سلام خدمت دوستان عزیزم
۷/۲۸ دقیق ساعت ۷/۲۸ دقیقه صبح 😃 تو صف گاز میدان نماز تو نوبتم و دارم تو بهترین شرایط روحی و روانی فایلهای استاد عزیز رو گوش میدم و دلم میخواد از حال و هوای این روزهای قشنگم بیشتر بنویسم روزهایی که پر از شکرگزاری و سپاس از تمام نعمتهای بزرگی که خدا در اختیارم گذاشته.
در مورد قانون تکامل شنیدم که استاد میگه، قانون تکامل به معنی این نیست که ما هروقت کامل بشیم نعمتها به ما داده میشه بلکه وقتی آماده بشیم بوم بوم بوم اتفاقات و نعمتهای زیبا تو زندگیمون جاری خواهد شد این یه نکته زیبا بود که من امروز فهمیدم و درکش کردم همانطور که الان احساسش میکنم البته من خیلی این روزها صبور ترم و دارم از چیزهایی که دارم لذت میبرم و سعی میکنم وابستگی به هیچ چیز دیگری نداشته باشم چون خدا که بینهایته منو هدایت میکنه به سوی خوشبختی و شادی و نعمتهای فراوان و من که در این مسیر زیبا هستم فقط باید لذت ببرم و ایمان دارم که همه چی به نفع من پیش خواهد رفت و سعادت و شادی من در دنیا و آخرت تضمین شده چون من سراسر وجودم پر از خداست و خدایی که همه چی خودشه و همه چی خداست همه چی رو برام فراهم کرده است و در زمان مناسب من به آنها خواهم رسید 🤲
به نام خداوند بخشنده و بخشایشگر
سلام خدمت فرشته ای ک خدا فرستاده ک مارو اگاه کنه مسیر رو بهمون نشون بده
و سلام به بزرگی وسعت قلبتون ب خاندان وخانواده بزرگ عباس منش
خدا انشالله اگاه ترتون کنه ک قوانین و تجربه هایی ک داشتید رو رایگان در اختیار ما میزارید
واقعا این فایل های رایگان این توضیحات این اگاهیی ها خیلی خیلی خیلی عالین و ادم ک بهشون فک میکنه دقیقااااااا انگار هست واقعیه
مثلا طرف دو ب شک میشه ب بعضی چیزا
ولی این حرفایی ک شما میزنید دقیقااااا اصل جنسه اورجیناله
خیلی میشه درس گرفت خیلی
1.تو هر کاری هر کاری اول باید ریشه شو در بیاری ببینی چجوریه شرایط کار و شرایط تو تموما اطلاعاتشو در بیاری و تلاش کنی ک بهتر بفهمیش بعد شروعش کنی
2.اروم اروم کم کم به سمت هدفت قدم برداری و بزاری همراه با کاره خودتم رشد کنی چون قطعا اگه فقط کاره رشد کنه و تو هیچ تغییری نکنی زورش زیاد میشه درنهایت زمینت میزنه
3.این قانونه هست چه قبول کنی چ نکنی و هیچ راه میانبری وجود نداره باید طی بشه باید طی بشه چون اصلا اینجوریه ک تو به اون درصد ا انتظاری ک ا خودت داری میرسی چون غیر این باشه خسته میشی
4.هرچی کامل تر باشی خیلی لذت بخشتر میشه برات
مثه اون نجاری میمونه ک یه کمد میخاد درست کنه خیلی راحت و با لذت کارشو انجام میده و به ترتیب چوبشو میبره و چوبارو بهم وصل میکنه و اندازه هارو میدونه
ولی کسی ک کامل نشده باشه قطعا این وسط موقع بریدن چوبه دستشم با چوب میبره
خیلی عالیه این قانون تکامل باعث اگاهی بیشتر میشه
باعث انگیزه بیشتر میشه و ادمو ا افسردگی دور تر و دورتر نگه میداره
کسی ک درکش کنه واقعا ب طور خاصی لذت بخشه و ادم لذت میبره و هیچ وقت ا مسیر خسته نمیشه
استاد واقعا ممنونم مرسی ک هستی
مرسی ک خدا روز به روز اگاهی هامونو بیشتر و بیشتر میکنه
خدایا شکرت
خدایا شکرت
خدایاشکرت
دوستت دارم اِی خالِقِ زیبایی ها👆🌹
سلام
امروز مجددا اومدم که در مورد تکامل بنویسم و درک جدیدی که بواسطه یک سوال و بررسی کردن نتایج زندگیم بدست اومد
سوال این بود : چرا باز یک وقفه افتاد بین بحث پول ساختنم ، به ظاهر اینه که بیرون دوباره همه جا تعطیل شد ولی من که قانون رو میدونم ، میفهمم که آقا اگر فرکانس درست بفرستی و نتیجه بگیری ، باید اون نتیجه تکرار بشه دفعه بعد هم
مثل یک رودی که همیشه جاریه
اگر نمیشه پس حتما ترمزی داری که نمیشه.
بعد حسمم میگفت جواب تو همین بحث تکامله که داری کار میکنی و بعد خداوند به دلم انداخت که مشکل از اینه که تو عجله داری و نمیزاری به ثبات برسی توی این مداری که هستی و زود زود میخوای بری بالاتر درصورتیکه هنوز توی این مدار به ثبات نرسیدی .
حالا یعنی چی به ثبات نرسیدی ؟
یعنی اینکه هنوز باورهات تثبیت نشدن
یعنی باور کردن خود اون موفقیته ، نیاز به زمان داره تا تثبیت بشه چون وقتی چندبار تکرار بشه یه نتیجه خاصی ، دیگه ذهن میپذیره مثلا تو مثال مالی ، میپذیره اون عدد رو که آره دیگه طبیعیه که این عدد باشه و نمیتونه هیچ بهانه ای بیاره که نه حالا شانسی بود و از این حرفا ، دهنش بسته میشه ، یعنی نیاز نداری که بهش ثابت کنی و کنترل کنی ذهنت رو و باهات همراه میشه
وقتی تثبیت شد ، دفعه بعد کارت راحت تره و انرژی کمتر برای کنترل ذهن و باورهات قدرتمندتر و مسیر رو هم فهمیدی و فقط کافیه تکرارش کنی ، همین.
حالا مشکل من دقیقا توی همین به ثبات رسیدنه بود و به محض ایجاد اولین درآمد ، تعهد جدید نوشتم و خواستم سریع بهش برسم درصورتیکه باید با همون عددی که ساخته بودم راحت میشدم و باور میکردمش و اینطوری پله ها رو برای رسیدن به درآمد بعدی مدنظرم برمیداشتم و خیلی راحت در زمان مناسبش ، خودش اتفاقات رخ میداد و درآمد بعدی ایجاد میشد ولی چون عجله داشتم ، دنبال ایده برای پول بیشتر ساختن بودم که ایدش هم بهم داده شد و عمل هم کردم بهش ولی انجام نشد و خداوند از طریق دستان دیگش هدایتم کرد و در راستای عشق و علاقم ، شغلی بهم پیشنهاد شد ولی حقوقم رو دیرتر خواهم گرفت و الآنم که همه جا چند وقته تعطیله تو استان ما پس کاملا میتونم و میتونید ببینید که چطور بخاطر عجله کردن ، خودمو در موقعیتی قرار دادم که اون درآمدی که عجله داشتم واسش هم فعلا ازم دور شده و تو شرایطی قرار گرفتم که درآمدم نمیتونم بسازم که البته این عجله قبلا هم بوده و همه این عجله کردن ها روی هم شده و این نتیجه رو رقم زده وگرنه اگر من زودتر از این حرفا این رفتار عجولانه خودم رو تغییر میدادم ، مطمئنا جای بهتری از اینجایی که هستم میبودم ولی حسرتی هم ندارم و خوشحالم که فهمیدم مشکلم چیه و دارم رفتارم رو در کوچکترین کارها اصلاح میکنم
پس من چون هنوز باورهام در این مدار به ثبات نرسیده بود ، دسترسی به پله ی بالاتر نداشتم و با تمرکز روی پله ی بالا ، زمان وانرژیم رو جایی صرف کردم که هیچ نتیجه ای نداره. دقیقا مثالش مثال انتگرال و جمع و تفریقه که اگر بری سراغ انتگرال درصورتیکه هنوز جمع و تفریق و ضرب و تقسیم بلد نیستی ، فقط زمانت رو بیهوده صرف چیزی کردی که اصلا هیچی ازش سر در نمیاری و باید اول بیس ریاضیات رو بفهمی و درک کنی تا بعد برسی به انتگرال.
جالبه قشنگ ردپای این عجله که بصورت این بود که نزارم به ثبات برسم تو یک مدار ، تو تمام تصمیمات و کارهام میدیدمش و از وقتی اینو فهمیدم با خودم متعهد شدم که خیلی خوب یک مداری رو طی کنم و نتیجه بگیرم توی اون مدار و چند بار حالا هرچند بار که نیازه ، نتیجه خوب تکرار بشه و بعد خودم میفهمم که حالا وقتشه که ارتقا پیدا کنم و میفهمم که حالا وقتشه که برم پله بالاتر و پله قبلی خوب سفت و محکم شده.مثلا من مچ پام که دچار مصدومیت شده بود ، اول که اصلا به خاطر اینکه میخواستم خودمو به بقیه ثابت کنم که خودم میتونم مچم رو تنهایی درمان کنم و نیاز به دکتر ندارم ، کلی مقاومت کردم و آخرشم فهمیدم باید از کمک دکتر و تجهیزات روز استفاده کنم و اصلا بفهمم مشکل دقیقا چیه و وقتی رفتم دکتر ارتوپد ، علاوه بر اون ۱۰ جلسه که دستگاه گذاشته میشد ، تمریناتی میداد دکتر که میگفت همونجا انجام بدم و بعد ۱۰جلسه گفت بهم که همین تمرینات رو در روز ۳ بار یا دیگه حداقل ۲ بار انجام بدی و تا ۲ ماه این روند رو ادامه بده و بعد ۱ ماه از حالا بیا پیش من ببینم چطوره وضعت.خلاصه بعد یکماه رفتم و اگر در هر بار تمرین روزانه ۱۰ ثانیه هر حرکت کششی نگه داشته میشد ، حالا ایشون گفت ۱۵ ثانیه نگه دار و باز بعد ۱ ماه شد ۲۰ ثانیه و قشنگ من برای ۲۰ ثانیه آماده بودم هم ذهنی هم فیزیکی درصورتیکه روز اول ۱۰ ثانیه هم برام سخت بود
بعد من همینطور انجام میدادم با انگیزه چون وقتی دکتر گفت که مشکلت اینه و درمان داره ، من خیالم راحت شد چون تا قبلش همش به خاطر مقاومته ، درمان نمیشد یعنی دردش و تورمش فقط با یخ گذاشتن تسکین پیدا میکرد ولی باید یه سری تمرینات کششی هم انجام میشد تا بهبودی کامل پیدا کنه
البته خیلیم اون اوایل دوست داشتم که زودتر نتیجه بگیرم و خوب بشم و برم بازی کنم چون دکتر بهم گفت تو این ۲ ماه اصلا بازی نباید بکنی و واقعا سختمم بود و میگفتم خب ۲ ماه تمام بشه و برم بازی کنم و گوشه چشمی داشتم به روزها ولی هرچی جلوتر میرفتم و مخصوصا سر ۲ ماه ، خودم به دکتر گفتم که فکر کنم نیازه ۱ ماه دیگه پیش برم و ایشونم تایید کرد ( ولی دیگه جوری شده بودم که بازی میکردم راحتتر ) و ۱ ماه بعد میگفتم نه این هنوز تا کامل کامل خوب شدن زمان نیاز داره و همینطور ۸-۹ ماهی رو تمرین میکردم و هربار میدیدم که هی داره بهتر و بهتر میشه مثلا بعد از دو ماه دیدم که شوت که میزنم درد پام کمتره درصورتیکه قبلا از ترس اینکه نکنه بدتر بشه و همچنین به خاطر درد ، اصلا نمیتونستم شوت بزنم.مصدومیت منم علتش کوتاهی تاندون آشیل بود که به همین خاطر مچ پام آسیب دیده بود و برای رسیدن به حد مطلوب اندازه تاندون ، نیاز به همین تمرینات کششی بود که به هیچ عنوان یک شبه نمیشد درست بشه و تازه تو همین مسیر هم خوب تکامل رو رعایت نمیکردم چون هنوز اینقدر آگاه نشده بودم و یه جاهایی در انجام یه تمرین زیاده روی میکردم که دکتر گفت فقط یکبار انجامش بده نه بیشتر چون به زانو ها و پاهات فشار میاره و کل وزن بدن میافته روی یک پا ولی من برای اینکه زودتر نتیجه بگیرم کردمش دوبار در هر بار انجام در روز و مهمتر از همه ، یه مدت این کارو انجام دادم که دیدم بدنم داره آلارم میده و درد توی قسمتهایی از پام دارم موقع انجام تمرین و اگر ادامه بدم آسیب میزنم به خودم پس کمترش کردم و بعد دوباره همون یکبارش کردم
الان که دارم مینویسم ، خدا رو شکر خیلی عالی شده و دیگه مشکلی ندارم برای بازی کردن ولی باز احساس میکنم نه هنوز تا اینکه دقیقا مثل پای مقابلم بشه ، یه کمی فاصله هست که دارم تمرین میکنم که دیگه بشه مثل روز اولش و نمیدونم این حرفی که میزنم درسته یا نه ولی احساس میکنم این کوتاهی تاندون آشیل من ، دقیقا مثل همون پاشنه های آشیلی هستن که استاد میگن باید تا آخر عمر روشون کار کنیم ولی هربار که کار میکنیم داره بهتر میشه و کارمون راحتتر و زمان کمتر در عین حال نتیجه بخش تر چون در مورد همین تمرینات باید بگم که اون اوایل که ۲-۳ بار در روز تمرین بود ولی هرچی جلوتر اومدم خصوصا از خرداد به بعد دیگه با تعداد بار کمتری در هرروز تمرین ، میدیدم که نتیجه داره بهتر میشه و الان که یه بار کلا در روز تمرین میکنم ، احساس میکنم همین یکبار هم حسابی تأثیرگذاره.
البته اینم در مورد همین به ثبات رسیدنه بگم که اون اوایل تمرینات ، چون عجله داشتم ، گفتم اینقدر فشار میاوردم که قسمتهایی از پام درد میگرفت و باید استراحت میکردم و نمیتونستم دیگه تمرین کنم و میفهمیدم اگر تمرین کنم ، یه مصدومیت جدید ایجاد میشه و همین عجله ها هم باز باعث شد که بیشتر طول بکشه و اگر یه روندی رو آروم آروم طی میکردم ، دیگه به جایی نمیرسید که مجبور بشم استراحت کنم چون اینقدر با صبر و قدم به قدم اومده بودم جلو که مشکلی پیش نمیآمد و آروم آروم بهتر میشدم.
اینم یه درس بود ولی باز خدا رو شکر میکنم که چون توی مسیر همش با خودم یادآوری میکردم تکامل رو ، باز مسیرم بهتر بود ولی چون تکامل رو خوب درک نکرده بودم ، اشتباهاتی هم داشتم و عجله هایی که خیلیم خوب چون باعث شد یاد بگیرم و این درس رو در تمام زندگیم اجرا میکنم
یه مستند هم معرفی میکنم که بسیار عالیه برای همین بحث عدم رعایت تکامل.مستند تیم لیدز یونایتد انگلیس به نام ما را به خانه ببر ، پیشنهاد میکنم حتما تماشا کنید کلی درس داره.
یه نکته دیگه هم که در راستای همین بحثه ، هدایت های خداونده.
اونم اینه که
هدایتهای خدا در لحظست و وقتی من از قانون اصلیش که تکامل هست پیروی میکنم مثل خودش که از قانونش تخطی نمیکنه ، قدم به قدم میرم جلو و در لحظه قرار میگیرم ، در موقعیت درست ، در جای درست با آدمها و شرایط درست چون عجله ای ندارم که باعث بشه بخوام زودتر از موعد کاری انجام بدم و قدم به قدم با تکامل میرم جلو و ایده ها و الهامات رو دریافت میکنم چرا؟ چون توی اون مداری که هستم به ایده های اون مدار دسترسی دارم که بتونم کارم رو با همون چیزی که دارم و هستم شروع کنم و هدایت میشم و انجام میدم و میرم قدم بعد.باز تو قدم بعد با استفاده از نتایج قدم قبل و بیاد آوری تکامل ، میگم خب مسیر اینه و آرامترم ، هدایتها رو دریافت میکنم و پیش میرم و باز بالاتر و بالاتر .
پس چون آرومم و انتظار نتایج بزرگ یهویی ندارم ، در زمان و مکان مناسب هستم و الهامات رو دریافت میکنم و انجام میدم و حالم خوبه و چون عجله ندارم لذت هم دارم میبرم و با خداوند که هدفش گسترش جهانه هم مسیر میشم و منم چون تو مسیر خدا قرار گرفتم ، بی دردسر و آرام مثل جهانش مثل درختانش رشد میکنم و میشینم روی شونه های خدا و پله پله میرم بالا
اصلا همین درخت چقدر مثال خوبیه واقعا.هرکسی که تجربه داره مثلا کشاورزه ، درخت یا بذر یا گل میکاره ، انتظار نداره که همون لحظه سر از خاک دربیاره و ۱ ساعته بشه یه درخت تنومند یا یه گل زیبا یا یه خوشه گندم با هزاران دانه چرا؟؟ چون هزاران بار به چشم دیده که امکان ندارد ، نمیشود که یهویی این به نتیجه برسد ولی میتونه با تغییر ژنتیک گیاه سرعت رشد ، باردهی ، کیفیت و کمیت محصول رو افزایش داد که اینم حاصل همین تکامله که افراد نتیجه خوبی گرفتن از قبل و حالا میخوان بهترش کنن
ولی نمیشه یهویی یه نتیجه بزرگ ایجاد بشه
واقعا این موضوع تکامل اینقدر گستردس و اینقدر واضحه تو زندگی همه ماها که انتهایی نداره صحبت در موردش و فقط کافیه یکم تو زندگی خودمون و تجربیات گذشته ریز بشیم و تجربیات دیگران رو هم ببینیم و بیاد بیاریم تا کاملا برامون تثبیت بشه این قانون
خدا رو شکر میکنم
دوستون دارم شاد باشید
سلام به همگی
طبق تضادهایی که چندین روز پیش بهش برخوردم ، متوجه شدم که شیطان ذهنم از روزنه ای به اسم عدم درک قانون تکامل داره وارد میشه اینبار در مورد موضوع پول و گفتم باید روش جدی کار کنم که همون موقع خدا سریع به یادم آورد که لایو ۱۹ ، زندگی در بهشت ۱۳۷ و جلسه ۷ دوره عزت نفس در این مورد صحبت کردن و تصمیم گرفتم که همزمان که گوش میکنم ، هر صحبتی که احساس میکنم باید نوشته شود رو بنویسم که هم تمرکزم بالاتر بره هم کار تکرار آگاهی های گفته شده راحتتر بشه و هم اینکه بتونم تجربیات و مثالهای خودم رو و درک و فهمی که داشتم از موضوع رو هم بنویسم و خلاصه حسابی کار کنم روی فایلها
لایو ۱۹ بینظیره خصوصا از اونجایی که استاد شروع میکنه به حرف زدن در مورد تکامل تا اونجایی که دوباره کامنت ها باز میشه چون خیلی پیوسته و زیبا استاد صحبت کردن و کلی نکته و باورهای زندگی ساز داشت و بعدشم باز نکاتی صحبت شد در موردش که بی ربط به قانون تکامل نبود و در حقیقت پایه هایی هستن برای درست و بهتر اجرا کردن قانون تکامل در عمل که وقتی قدرت رو دست خودت ببینی ، میدونی که همه چی از جمله فرصت ها و شرایط و ایده ها و موقعیت های خوب رو خودت خلق میکنی و بینهایت هم از اینها هست و وقتی در کنار اینها قانون تکامل رو هم میدونی ، ناخودآگاه حرصی نمیزنی ، عجله ای نمیکنی چون گاهی اوقات میگیم با خودمون که آره دیگه فرصتها زیاده و من به هرچی بخوام دسترسی دارم ولی تکامل رو بیاد نداریم و ضربه میخوریم.چون درسته ما به هرچی بخوایم دسترسی داریم ولی باید تکامل طی بشه و نمیشه یهویی پله ها رو طی کنیم و باید آروم آروم بدون عجله بریم جلو چون نعمتها که همیشه هستن و داریم میبینیم شون توی مدارهای بالاتر ولی پله ها رو هم میبینیم و میدونیم اگر بخوایم سریع پله ها رو طی کنیم ، یه جایی پامون لغزش پیدا میکنه و با زانو میخوریم لبه پله ها و جوری آسیب میبینیم که شاید دیگه حتی نتونیم حرکت کنیم و به همون سرعتی که صعود کرده بودیم ، با همون سرعت سقوطی آزاد به پله ای پایین تر از پله اولی که بودیم ، تجربه میکنیم و به قول استاد از خدا میخوایم برسیم به استیتی که صفر بودیم و سالم بودیم
اینا رو که گفتم خودم تجربه کردم و در ادامه میخوام تجربیات خودم رو بگم که اصلا به خاطر همین اومدم کامنت بنویسم
تجربه من برمیگرده به زمانی که میخواستم وارد فوتبال حرفه ای شهرمون بشم و کارایی که قبلاً کرده بودم و قدمایی که برداشته بودم ، این بود که تو محله خودمون فوتبال بازی میکردم و گاهی اوقات هم سالن میرفتیم و تا حالا تمرین حرفه ای فوتبال نکرده بودم و اصلا تجربه بازی تو چمن رو نداشتم و کلا تو هیچ تیمی هم نبودم و تجربه بازی تو محلات هم اینطوری نبود که مدام با محله های دیگه بازی کنیم و شاید یکی دوبار با محلات دیگه ما بازی کردیم و بیشتر با همون بچه هایی که از کوچه های اطراف پارک جمع میشدن بازی میکردیم و تجربه قبل من این بود
حالا یه روز تو همین سالنا اسم چمن رو شنیدم و یکی از دوستان داشت به اون یکی میگفت بیا چمن بازی کن و من از اون دوستمون خواستم که بهم بگه کجا باید برم و من بلند شدم تنهایی رفتم و یه شجاعت خاصی تو وجودم بود در حقیقت خیلی با انگیزه بودم چون دلم میخواست فوتبالیست موفقی بشم
یه نکته این وسط داره.این حرکت من به سوی فوتبال و وارد شدن به چمن وقتی اتفاق افتاد که من یه مدتی بود که اعتماد بنفسم اومده بود پایین و مهارتهام که خیلی خوب بود هم افت کرده بود و کلا مدارم افت کرده بود و من داشتم نشونه هاشو میدیدم که مثلاً دیگه اون شور و شوق سابق برای فوتبال بازی کردن رو ندارم یا کارایی که قبلاً راحت انجام میدادم الان اصلا نمیشه ولی چون قانون رو نمیدونستم ، هیچ درمانی براش نمی دیدم و به حال خودش رهاش کردم
خلاصه وارد تیم شدم و اتفاقا روز اول خوب بازی کردم که باعث شد توجه مربی جلب بشه و بعدش منو تو مسابقه ای که اتفاقا رسمی هم بود فیکس گذاشت تو زمین ولی من اصلا آماده نبودم ، نه بدنی نه هوازی و با یه ذره دویدن نفسم میگرفت و چشام سیاهی میرفت و کلا از جریان بازی خارج شده بودم و باعث شد یه ترسی در وجودم شکل بگیره که من چطور میخوام اینهمه مسافت رو بدوم چون میگم تا قبل رفتن به چمن ، من تو محلات بازی میکردم و اونجا هم مسافت کمتری طی میشد و هر وقتم خسته میشدم یا یکم بهم فشار میآمد از لحاظ نفسی ، به خودم سختی نمیدادم مگر چی میشد که بخوام دنبال توپ کسی کنم و بگیرم ازش و آنچنان درک نمیکردم بحث آمادگی بدنی و هوازی رو و فقط دوست داشتم بازی کنم و چالشی هم نبود که بخواد مجبورم کنه رشد کنم و مهمتر از همه خودم هدفی نداشتم برای پیشرفت تو این چیزا و جهان با این تضادها کمکم کرد تا خواسته ام رو بشناسم
میدونید ولی نکتش اینه که میتونستم این تضاد رو به شکل بهتری بفهمم با درک تکامل ، مثلا وارد تیمی بشم که فقط برم تمرین کنم تو اون تیم و یاد بگیرم در مورد فوتبال و مربیش هم منو با کمترین تمرین نزاره تو مسابقه و آروم آروم به تضاد بخورم ، تضادی که برام خیلی بزرگ نیست با توجه به مدارم و میتونم حلش کنم راحت و یا اصلا به تضاد نخورم و سریع خودم خواستم رو واضح کنم و حرکت کنم و بفهمم که مثلا مثل بقیه ای که کار کردن نمیتونم بدوم و زود خسته میشم پس بیام تمرین کنم تا درست بشه و چون میدونم الان آماده نیستم و باید تکاملم رو طی کنم ، به محیطی هم هدایت میشدم و با مربی ای روبرو میشدم که اونم اینو میدونه و بهم زمان میده برای بهتر شدن و بعد آروم آروم ازم بازی میگیره و یواش یواش بهتر و بهتر میشم نه اینکه بدون تمرین خاصی بیام برم مسابقه بدم که البته گفتم همه این شرایط که به این نوع مربی هم هدایت بشم ، به خاطر خودم بوده که عجول بودم و نمیخواستم تکاملم رو طی کنم.
این اولین تجربه من از چمن بود که باعث شد این باور در وجودم شکل بگیره که آمادگی تو فوتبال سخته و ترس از اینکه چطور میخوام این کارو بکنم و آماده بشم و باعث شد که در تمام طول مسیر ، سختی بکشم ، اذیت بشم ، حتی اگر آمادگی رو هم با سختی بدست بیارم ، خیلی زود دوباره برگردم به حالت قبل و همیشه هم تکامل رو بازم رعایت نکنم و بازم عجله بیشتر و کمبود بیشتر.
خلاصه بعدش دیگه تمرینات تیم اصلی شروع شد و من بازم لقمه گنده تر از دهنم برداشتم و خواستم با تیمی تمرین کنم که میخواست تمام جامهای ممکن رو ببره و تمرینات واقعا سنگین بود و منم اصلا آماده نبودم نه فیزیکی و مهارتی و نه درک فوتبال و مهمتر از همه نه ذهنی.بازم به جای اینکه درس بگیرم از تجربه اولم و برم یه تیم سطح پایین تر تا آروم آروم رشد کنم ، بدلیل ناآگاهی بازم سنگ بزرگ رو برداشتم و واقعا سخت بود ، اذیت میشدم ، کلی فشار روحی و جسمی بود ، اصلا آمادگی ذهنی حضور در همچین تیمی نداشتم ، کلی به خودم فشار میاوردم و در اکثر مواقع هم لذت نمیبردم و حالم خوب نبود از تمرین کردن ولی به خاطر انگیزه بسیار بالایی که داشتم که به قول استاد کوه رو جابجا میکرد ، با تیم تمرین کردم و تونستم به آمادگی خوبی هم برسم و سرعتم همه رو حیرت زده میکرد و حتی تو یه بازی به عنوان تعویضی آمدم و گل زدم ولی هیچکدوم از این کارا جواب نداد و من نتونستم حتی تو تیم فیکس بازی کنم و بعدش هم از تیم کنار رفتم.یادمه همیشه تو هدفگذاری هام هم این عجله رو کامل داشتم و به همین علت هم اینجور حرکتای احمقانه میکردم.مثلا مینوشتم میخوام تا ۶ ماه دیگه بشم بهترین فوتبالیست استانمون و کلا از اینجور عجله کردنها ، دلیل اینکه میخواستم بهترین بشم هم این بود که میخواستم خودمو به بقیه ثابت کنم و نشون بدم که چقدر توانام و جالبه فکر کنم اون زمان فایلهایی هم استاد داشت در مورد هدفگذاری و در مورد تکامل هم شنیده بودم ولی اون اثبات کردن خودم به دیگران و احساس عدم لیاقت درونی و اون باور کمبودی که میگفت دیر شد دیر شد ، داره میشه ۱۸ سالت ، داره میشه ۲۰ سالت ، وای عقب نیافتی ، فلانی الان کجاست تو الان کجایی ؟ ، فرصتها تمام میشه ، سنت که بره بالا دیگه تیمی قبولت نمیکنه و از این دست باور کمبودها که باعث شده بود من همش در حال دویدن باشم ، عجله کنم ، کلا زندگیم رو دور تند بود ، مسافرت نمیرفتم ، تفریح نمیرفتم میگفتم عوضش میمونم روی خودم کار میکنم ، تمرین میکنم مهارتهام رو افزایش میدم ، سریع رشد میکنم و اصلا تو ذهنم لذت بردن از زندگی ، وقت تلف کردن بود چون عجله داشتم ، چون میگفتم وقتی تفریح میکنم یا مسافرت رفتم ، دارم عقب میافتم از پیشرفت توی فوتبالم ، چون فکر میکردم موفقیت توی فوتبال یه زمان خاصی داره که اگر بگذره دیگه تمامه.وای خدا این باور کمبود با آدم چیکار میکنه.
وقتی هم اینطوری هدفگذاری میکردم ، خب نمیرسیدم و باز بیشتر توی منجلاب باور کمبود و عدم رعایت تکامل فرو میرفتم و عزت نفسمم تحت تاثیر قرار میگرفت و میآمد پایین تر
کلا اون روزا دست به هرکاری میزدم ، خاکستر میشد چون خیلی عجول بودم و اصلا نمیتونستم بپذیرم که آقا نمیشه تو یه مدت کوتاهی رشد عظیم داشت مخصوصا تو که تا حالا اصلا بصورت حرفه ای بازی نکردی و حتی کل مسابقات رسمیت به انگشتهای یک دست نمیرسه و کلی هم از لحاظ ذهنی افت داشتی و مدارت اومده پایین ولی اون موقع اصلا و ابدا تو کتم نمیرفت.یاد فیلم کلیک افتادم که طرف دنبال یه راه میانبر بود که سریع تر به خواسته هاش برسه و یه کنترل جادویی پیدا کرد و هی زندگیش رو میزد جلو ، اتفاقات رو میزد جلو و اصلا لذتی از زندگیش نمیبرد و بعدشم به خاطر اینکه عجله داشت تو کل مسیر ، نمیتونست با خانوادش وقت بگذرونه ، همسرش ازش جدا شد چون طرف اصلا زمانی نمیذاشت برای همسرش که باهاش صحبت کنه چون همش درگیر کار بود و روابطش با پدرش بهم خورد ، حتی جلوتر که رفت کلی چاق شد و دچار بیماری شد و رفت بیمارستان و آخرشم مرد درحالیکه اصلا از زندگیش راضی نبود.
دقیقا این اتفاقیه که اگر ما هم قانون تکامل رو رعایت نکنیم میافته ، با این تفاوت که اصلا به هیچ خواسته ای نمیرسیم ، حالا تو این فیلم نشون میداد که طرف به موفقیت کاری رسیده ولی اصلا تو دنیای واقعی این اتفاق نمی افته و فردی که عجله داره نه به موفقیت کاری نه پول نه اعتبار نه روابط خوب نه سلامتی نه عزت نفس نه هیچی میرسه و همش تو زندگیش زجر کشیده و اینقدر این مسیر براش زجر آور بوده که کلا قید خواسته ها و قید عشق و علاقش رو میزنه و میگه من دیگه سراغ فوتبال نمیرم یا فوتبال اصلا خوب نیست جواب نمیده.زده میشه از همه چی.افسردگی میگیره.به پوچی میرسه ، پوچی یعنی چی؟ یعنی نمیتونه نعمتهاش رو ببینه و شکرگزار شون باشه و احساس میکنه هیچی نداره و راضی نیست از شرایطش
البته من خدارو شکر میکنم که اون زمان با استاد آشنا شده بودم و افسرده نشدم ، نشکستم.سعی میکردم جوری نگاه کنم که به حال بهتر برسم و سعی میکردم ذهنم رو کنترل کنم و باز دوباره از نو شروع میکردم ولی هربار که دوباره شروع میکردم انگیزه و اشتیاق بسیار کمتر بود و قدمهام بی رمق تر و سختی کار بیشتر چون کلی باور غلط به خاطر عدم رعایت تکامل ایجاد شده بود و باورهای غلط قبلی هم محکمتر شده بود.
خیلی زمان گذاشتم که دوباره به صفر برسم و خیلی تلاش های ذهنی داشتم برای از نو ساختن عزت نفس تخریب شدم.برای از نو باور کردن یه سری چیزا مثل فراوانی جهان.تازه الان یکمی از صفر فاصله گرفتم و دارم مخصوصا تو بحث مالی و مهارت توی فوتبال ، بهشت بیشتری تجربه میکنم.خیلی وقته که از لحاظ حال خوب به یه ثباتی رسیدم و اکثرا حالم خوبه ولی حالا دارم کم کم میوه های اون کنترل ذهنم رو میگیرم تازه هنوز خیلی خوبم قانون تکامل رو در عمل اجرا نمیکردم و همین حالاشم خیلی کار دارم ولی به نسبتی که خوب اجرا کردم ، حالمم خوبتر بوده ، عجلم کمتر بوده و راحتتر و خود بخود تر هم رسیدم و بی استرس تر بودم.
بیاد آوری این تجربیات گذشتم که تا بحال به این شکل دقیق نیامده بودم بررسی کنم ، بهم درس بزرگی داد که اگر دوباره بخوام عجله کنم اینبار در بحث مالی ، تمام بلاهایی که سر خودم آوردم به خاطر اینکه میخواستم بهترین فوتبالیست استان بشم ، اینجا ۱۰ برابرش رو تجربه میکنم و نابود کامل میشم و آخرشم مثل خیلیایی که اینطور بودن ، تهش یا زندانه یا مواد مخدر و تو جوب مردن یا خودکشی یا زنده بودن و زندگی کردن در جایی که سگ هم زندگی نمیکنه و روزی هزار بار آرزوی مرگ کردن و لرزیدن تو سرمای زمستون و از آفتاب سوختن توی گرمای تابستون.
تو بحث مالی هم تکامل رو طی نکردن میتونه گرفتن قرض باشه ، وامباشه ، فروختن چیزی برای خرید چیزی دیگر باشه یا دادن پول به کسی یا دستگاهی تا پولمو چند برابر کنه چون این تفکر محدودیته و آخرش باعث میشه به جایی برسی که تکامل رو نادیده بگیری چون از درون احساس لیاقت نیست و باور کمبود هم هست ، میتونه این تکامل طی نکردن به شکل قسطی خریدن چیزی باشه که در مورد من ، به خاطر عجله نزدیک بود به سمت قرض گرفتن برم که اگر خدا دستم رو نگرفته بود با هدایتم به عقل کل و از اونجا هدایتم به راهکارهای دوره ثروت ۱ و همون مقاله اول که چرا محصولم فروش نمیره ، اگر هدایت نمیشدم ، افتاده بودم دوباره تو چاه چون تا لبه چاه اومده بودم و اگر اون فشارهای ذهنی ادامه پیدا میکرد و منم کنترلشون نمیکردم ، در یک آن ممکن بود عقلم رو از دست بدم و اون کارو بکنم و باز مثل تجارب قبل ، برای بیرون اومدن از اون چاه ، خدا میدونه چقدر باید زمان میذاشتم و هیچ بهره ای هم از اون چیزی که میخواستم با اون قرض بخرم نمیبردم و به هدفم از خرید اون چیز نمیرسیدم.
خیلی چیزا رو هم نمیشد بنویسم تو این کامنت و بنظرم همین ها هم خیلی خوب بوده و مفهوم رو رسونده.جالبه همین چند روزه فقط به خودم دقت کردم دیدم چقدر عجله تو رفتارهام هست مثلاً خیلی وقتا موقع غذا خوردن ، دارم یه چیزی هم از مانیتور یا گوشی نگاه میکنم یا هی عجله دارم که یه کاری که بنظر کمتر مهمه رو زودتر تمام کنم تا برسم به مهما یا میام کلی فایل استاد در روز برای خودم میچینم که از اونا فقط اگر هنر کنم یکیشون رو میتونم هم خود فایل رو ببینم و بنویسم ، هم متنش رو بخونم ، هم نظر بزارم هم کامنت هاش رو بخونم اونم کامنت ها رو نمیشه تو یک روز خوند و بازم اون فایل رو باید تقسیم بندی به چند روز کنم ولی اینکه عجله دارم برای دیدن فایلها ، باعث میشه تمرکز نداشته باشم روی یکی و هی وسط فایلها یادم میاد اون فایلم باید ببرم جلو ، اون یکی هم هست ولی حالا سعی میکنم یکی رو خوب روش تمرکز کنم تمامش کنم بعد برم سراغ بعدی و عجله نکنم چون زمان زیاده و با عجله کردن فقط فرصت درست کار کردن روی خودم رو از خودم میگیرم
خدایا خودت منو دوستانم رو در این مسیر یاری ده و ما رو به راه راست راه کسانی که به آنها نعمت داده ای نه غضب شدگان نه گمراهان هدایت کن.جالبه حتی الان بهتر میفهمم مفهوم غضب شدگان و گمراهان رو و میفهمم دقیقا کسایی هستن که قانون تکامل رو رعایت نمیکنن چون شیطان با وارد شدن از این روزنه ، اول باعث میشه که خودت با دست خودت وجه غضب خداوند رو دریافت کنی و بعد هم گمراهت میکنه و به ناامیدی میرسونه سلام به همگی
طبق تضادهایی که چندین روز پیش بهش برخوردم ، متوجه شدم که شیطان ذهنم از روزنه ای به اسم عدم درک قانون تکامل داره وارد میشه اینبار در مورد موضوع پول و گفتم باید روش جدی کار کنم که همون موقع خدا سریع به یادم آورد که لایو ۱۹ ، زندگی در بهشت ۱۳۷ و جلسه ۷ دوره عزت نفس در این مورد صحبت کردن و تصمیم گرفتم که همزمان که گوش میکنم ، هر صحبتی که احساس میکنم باید نوشته شود رو بنویسم که هم تمرکزم بالاتر بره هم کار تکرار آگاهی های گفته شده راحتتر بشه و هم اینکه بتونم تجربیات و مثالهای خودم رو و درک و فهمی که داشتم از موضوع رو هم بنویسم و خلاصه حسابی کار کنم روی فایلها
لایو ۱۹ بینظیره خصوصا از اونجایی که استاد شروع میکنه به حرف زدن در مورد تکامل تا اونجایی که دوباره کامنت ها باز میشه چون خیلی پیوسته و زیبا استاد صحبت کردن و کلی نکته و باورهای زندگی ساز داشت و بعدشم باز نکاتی صحبت شد در موردش که بی ربط به قانون تکامل نبود و در حقیقت پایه هایی هستن برای درست و بهتر اجرا کردن قانون تکامل در عمل که وقتی قدرت رو دست خودت ببینی ، میدونی که همه چی از جمله فرصت ها و شرایط و ایده ها و موقعیت های خوب رو خودت خلق میکنی و بینهایت هم از اینها هست و وقتی در کنار اینها قانون تکامل رو هم میدونی ، ناخودآگاه حرصی نمیزنی ، عجله ای نمیکنی چون گاهی اوقات میگیم با خودمون که آره دیگه فرصتها زیاده و من به هرچی بخوام دسترسی دارم ولی تکامل رو بیاد نداریم و ضربه میخوریم.چون درسته ما به هرچی بخوایم دسترسی داریم ولی باید تکامل طی بشه و نمیشه یهویی پله ها رو طی کنیم و باید آروم آروم بدون عجله بریم جلو چون نعمتها که همیشه هستن و داریم میبینیم شون توی مدارهای بالاتر ولی پله ها رو هم میبینیم و میدونیم اگر بخوایم سریع پله ها رو طی کنیم ، یه جایی پامون لغزش پیدا میکنه و با زانو میخوریم لبه پله ها و جوری آسیب میبینیم که شاید دیگه حتی نتونیم حرکت کنیم و به همون سرعتی که صعود کرده بودیم ، با همون سرعت سقوطی آزاد به پله ای پایین تر از پله اولی که بودیم ، تجربه میکنیم و به قول استاد از خدا میخوایم برسیم به استیتی که صفر بودیم و سالم بودیم
اینا رو که گفتم خودم تجربه کردم و در ادامه میخوام تجربیات خودم رو بگم که اصلا به خاطر همین اومدم کامنت بنویسم
تجربه من برمیگرده به زمانی که میخواستم وارد فوتبال حرفه ای شهرمون بشم و کارایی که قبلاً کرده بودم و قدمایی که برداشته بودم ، این بود که تو محله خودمون فوتبال بازی میکردم و گاهی اوقات هم سالن میرفتیم و تا حالا تمرین حرفه ای فوتبال نکرده بودم و اصلا تجربه بازی تو چمن رو نداشتم و کلا تو هیچ تیمی هم نبودم و تجربه بازی تو محلات هم اینطوری نبود که مدام با محله های دیگه بازی کنیم و شاید یکی دوبار با محلات دیگه ما بازی کردیم و بیشتر با همون بچه هایی که از کوچه های اطراف پارک جمع میشدن بازی میکردیم و تجربه قبل من این بود
حالا یه روز تو همین سالنا اسم چمن رو شنیدم و یکی از دوستان داشت به اون یکی میگفت بیا چمن بازی کن و من از اون دوستمون خواستم که بهم بگه کجا باید برم و من بلند شدم تنهایی رفتم و یه شجاعت خاصی تو وجودم بود در حقیقت خیلی با انگیزه بودم چون دلم میخواست فوتبالیست موفقی بشم
یه نکته این وسط داره.این حرکت من به سوی فوتبال و وارد شدن به چمن وقتی اتفاق افتاد که من یه مدتی بود که اعتماد بنفسم اومده بود پایین و مهارتهام که خیلی خوب بود هم افت کرده بود و کلا مدارم افت کرده بود و من داشتم نشونه هاشو میدیدم که مثلاً دیگه اون شور و شوق سابق برای فوتبال بازی کردن رو ندارم یا کارایی که قبلاً راحت انجام میدادم الان اصلا نمیشه ولی چون قانون رو نمیدونستم ، هیچ درمانی براش نمی دیدم و به حال خودش رهاش کردم
خلاصه وارد تیم شدم و اتفاقا روز اول خوب بازی کردم که باعث شد توجه مربی جلب بشه و بعدش منو تو مسابقه ای که اتفاقا رسمی هم بود فیکس گذاشت تو زمین ولی من اصلا آماده نبودم ، نه بدنی نه هوازی و با یه ذره دویدن نفسم میگرفت و چشام سیاهی میرفت و کلا از جریان بازی خارج شده بودم و باعث شد یه ترسی در وجودم شکل بگیره که من چطور میخوام اینهمه مسافت رو بدوم چون میگم تا قبل رفتن به چمن ، من تو محلات بازی میکردم و اونجا هم مسافت کمتری طی میشد و هر وقتم خسته میشدم یا یکم بهم فشار میآمد از لحاظ نفسی ، به خودم سختی نمیدادم مگر چی میشد که بخوام دنبال توپ کسی کنم و بگیرم ازش و آنچنان درک نمیکردم بحث آمادگی بدنی و هوازی رو و فقط دوست داشتم بازی کنم و چالشی هم نبود که بخواد مجبورم کنه رشد کنم و مهمتر از همه خودم هدفی نداشتم برای پیشرفت تو این چیزا و جهان با این تضادها کمکم کرد تا خواسته ام رو بشناسم
میدونید ولی نکتش اینه که میتونستم این تضاد رو به شکل بهتری بفهمم با درک تکامل ، مثلا وارد تیمی بشم که فقط برم تمرین کنم تو اون تیم و یاد بگیرم در مورد فوتبال و مربیش هم منو با کمترین تمرین نزاره تو مسابقه و آروم آروم به تضاد بخورم ، تضادی که برام خیلی بزرگ نیست با توجه به مدارم و میتونم حلش کنم راحت و یا اصلا به تضاد نخورم و سریع خودم خواستم رو واضح کنم و حرکت کنم و بفهمم که مثلا مثل بقیه ای که کار کردن نمیتونم بدوم و زود خسته میشم پس بیام تمرین کنم تا درست بشه و چون میدونم الان آماده نیستم و باید تکاملم رو طی کنم ، به محیطی هم هدایت میشدم و با مربی ای روبرو میشدم که اونم اینو میدونه و بهم زمان میده برای بهتر شدن و بعد آروم آروم ازم بازی میگیره و یواش یواش بهتر و بهتر میشم نه اینکه بدون تمرین خاصی بیام برم مسابقه بدم که البته گفتم همه این شرایط که به این نوع مربی هم هدایت بشم ، به خاطر خودم بوده که عجول بودم و نمیخواستم تکاملم رو طی کنم.
این اولین تجربه من از چمن بود که باعث شد این باور در وجودم شکل بگیره که آمادگی تو فوتبال سخته و ترس از اینکه چطور میخوام این کارو بکنم و آماده بشم و باعث شد که در تمام طول مسیر ، سختی بکشم ، اذیت بشم ، حتی اگر آمادگی رو هم با سختی بدست بیارم ، خیلی زود دوباره برگردم به حالت قبل و همیشه هم تکامل رو بازم رعایت نکنم و بازم عجله بیشتر و کمبود بیشتر.
خلاصه بعدش دیگه تمرینات تیم اصلی شروع شد و من بازم لقمه گنده تر از دهنم برداشتم و خواستم با تیمی تمرین کنم که میخواست تمام جامهای ممکن رو ببره و تمرینات واقعا سنگین بود و منم اصلا آماده نبودم نه فیزیکی و مهارتی و نه درک فوتبال و مهمتر از همه نه ذهنی.بازم به جای اینکه درس بگیرم از تجربه اولم و برم یه تیم سطح پایین تر تا آروم آروم رشد کنم ، بدلیل ناآگاهی بازم سنگ بزرگ رو برداشتم و واقعا سخت بود ، اذیت میشدم ، کلی فشار روحی و جسمی بود ، اصلا آمادگی ذهنی حضور در همچین تیمی نداشتم ، کلی به خودم فشار میاوردم و در اکثر مواقع هم لذت نمیبردم و حالم خوب نبود از تمرین کردن ولی به خاطر انگیزه بسیار بالایی که داشتم که به قول استاد کوه رو جابجا میکرد ، با تیم تمرین کردم و تونستم به آمادگی خوبی هم برسم و سرعتم همه رو حیرت زده میکرد و حتی تو یه بازی به عنوان تعویضی آمدم و گل زدم ولی هیچکدوم از این کارا جواب نداد و من نتونستم حتی تو تیم فیکس بازی کنم و بعدش هم از تیم کنار رفتم.یادمه همیشه تو هدفگذاری هام هم این عجله رو کامل داشتم و به همین علت هم اینجور حرکتای احمقانه میکردم.مثلا مینوشتم میخوام تا ۶ ماه دیگه بشم بهترین فوتبالیست استانمون و کلا از اینجور عجله کردنها ، دلیل اینکه میخواستم بهترین بشم هم این بود که میخواستم خودمو به بقیه ثابت کنم و نشون بدم که چقدر توانام و جالبه فکر کنم اون زمان فایلهایی هم استاد داشت در مورد هدفگذاری و در مورد تکامل هم شنیده بودم ولی اون اثبات کردن خودم به دیگران و احساس عدم لیاقت درونی و اون باور کمبودی که میگفت دیر شد دیر شد ، داره میشه ۱۸ سالت ، داره میشه ۲۰ سالت ، وای عقب نیافتی ، فلانی الان کجاست تو الان کجایی ؟ ، فرصتها تمام میشه ، سنت که بره بالا دیگه تیمی قبولت نمیکنه و از این دست باور کمبودها که باعث شده بود من همش در حال دویدن باشم ، عجله کنم ، کلا زندگیم رو دور تند بود ، مسافرت نمیرفتم ، تفریح نمیرفتم میگفتم عوضش میمونم روی خودم کار میکنم ، تمرین میکنم مهارتهام رو افزایش میدم ، سریع رشد میکنم و اصلا تو ذهنم لذت بردن از زندگی ، وقت تلف کردن بود چون عجله داشتم ، چون میگفتم وقتی تفریح میکنم یا مسافرت رفتم ، دارم عقب میافتم از پیشرفت توی فوتبالم ، چون فکر میکردم موفقیت توی فوتبال یه زمان خاصی داره که اگر بگذره دیگه تمامه.وای خدا این باور کمبود با آدم چیکار میکنه.
وقتی هم اینطوری هدفگذاری میکردم ، خب نمیرسیدم و باز بیشتر توی منجلاب باور کمبود و عدم رعایت تکامل فرو میرفتم و عزت نفسمم تحت تاثیر قرار میگرفت و میآمد پایین تر
کلا اون روزا دست به هرکاری میزدم ، خاکستر میشد چون خیلی عجول بودم و اصلا نمیتونستم بپذیرم که آقا نمیشه تو یه مدت کوتاهی رشد عظیم داشت مخصوصا تو که تا حالا اصلا بصورت حرفه ای بازی نکردی و حتی کل مسابقات رسمیت به انگشتهای یک دست نمیرسه و کلی هم از لحاظ ذهنی افت داشتی و مدارت اومده پایین ولی اون موقع اصلا و ابدا تو کتم نمیرفت.یاد فیلم کلیک افتادم که طرف دنبال یه راه میانبر بود که سریع تر به خواسته هاش برسه و یه کنترل جادویی پیدا کرد و هی زندگیش رو میزد جلو ، اتفاقات رو میزد جلو و اصلا لذتی از زندگیش نمیبرد و بعدشم به خاطر اینکه عجله داشت تو کل مسیر ، نمیتونست با خانوادش وقت بگذرونه ، همسرش ازش جدا شد چون طرف اصلا زمانی نمیذاشت برای همسرش که باهاش صحبت کنه چون همش درگیر کار بود و روابطش با پدرش بهم خورد ، حتی جلوتر که رفت کلی چاق شد و دچار بیماری شد و رفت بیمارستان و آخرشم مرد درحالیکه اصلا از زندگیش راضی نبود.
دقیقا این اتفاقیه که اگر ما هم قانون تکامل رو رعایت نکنیم میافته ، با این تفاوت که اصلا به هیچ خواسته ای نمیرسیم ، حالا تو این فیلم نشون میداد که طرف به موفقیت کاری رسیده ولی اصلا تو دنیای واقعی این اتفاق نمی افته و فردی که عجله داره نه به موفقیت کاری نه پول نه اعتبار نه روابط خوب نه سلامتی نه عزت نفس نه هیچی میرسه و همش تو زندگیش زجر کشیده و اینقدر این مسیر براش زجر آور بوده که کلا قید خواسته ها و قید عشق و علاقش رو میزنه و میگه من دیگه سراغ فوتبال نمیرم یا فوتبال اصلا خوب نیست جواب نمیده.زده میشه از همه چی.افسردگی میگیره.به پوچی میرسه ، پوچی یعنی چی؟ یعنی نمیتونه نعمتهاش رو ببینه و شکرگزار شون باشه و احساس میکنه هیچی نداره و راضی نیست از شرایطش
البته من خدارو شکر میکنم که اون زمان با استاد آشنا شده بودم و افسرده نشدم ، نشکستم.سعی میکردم جوری نگاه کنم که به حال بهتر برسم و سعی میکردم ذهنم رو کنترل کنم و باز دوباره از نو شروع میکردم ولی هربار که دوباره شروع میکردم انگیزه و اشتیاق بسیار کمتر بود و قدمهام بی رمق تر و سختی کار بیشتر چون کلی باور غلط به خاطر عدم رعایت تکامل ایجاد شده بود و باورهای غلط قبلی هم محکمتر شده بود.
خیلی زمان گذاشتم که دوباره به صفر برسم و خیلی تلاش های ذهنی داشتم برای از نو ساختن عزت نفس تخریب شدم.برای از نو باور کردن یه سری چیزا مثل فراوانی جهان.تازه الان یکمی از صفر فاصله گرفتم و دارم مخصوصا تو بحث مالی و مهارت توی فوتبال ، بهشت بیشتری تجربه میکنم.خیلی وقته که از لحاظ حال خوب به یه ثباتی رسیدم و اکثرا حالم خوبه ولی حالا دارم کم کم میوه های اون کنترل ذهنم رو میگیرم تازه هنوز خیلی خوبم قانون تکامل رو در عمل اجرا نمیکردم و همین حالاشم خیلی کار دارم ولی به نسبتی که خوب اجرا کردم ، حالمم خوبتر بوده ، عجلم کمتر بوده و راحتتر و خود بخود تر هم رسیدم و بی استرس تر بودم.
بیاد آوری این تجربیات گذشتم که تا بحال به این شکل دقیق نیامده بودم بررسی کنم ، بهم درس بزرگی داد که اگر دوباره بخوام عجله کنم اینبار در بحث مالی ، تمام بلاهایی که سر خودم آوردم به خاطر اینکه میخواستم بهترین فوتبالیست استان بشم ، اینجا ۱۰ برابرش رو تجربه میکنم و نابود کامل میشم و آخرشم مثل خیلیایی که اینطور بودن ، تهش یا زندانه یا مواد مخدر و تو جوب مردن یا خودکشی یا زنده بودن و زندگی کردن در جایی که سگ هم زندگی نمیکنه و روزی هزار بار آرزوی مرگ کردن و لرزیدن تو سرمای زمستون و از آفتاب سوختن توی گرمای تابستون.
تو بحث مالی هم تکامل رو طی نکردن میتونه گرفتن قرض باشه ، وامباشه ، فروختن چیزی برای خرید چیزی دیگر باشه یا دادن پول به کسی یا دستگاهی تا پولمو چند برابر کنه چون این تفکر محدودیته و آخرش باعث میشه به جایی برسی که تکامل رو نادیده بگیری چون از درون احساس لیاقت نیست و باور کمبود هم هست ، میتونه این تکامل طی نکردن به شکل قسطی خریدن چیزی باشه که در مورد من ، به خاطر عجله نزدیک بود به سمت قرض گرفتن برم که اگر خدا دستم رو نگرفته بود با هدایتم به عقل کل و از اونجا هدایتم به راهکارهای دوره ثروت ۱ و همون مقاله اول که چرا محصولم فروش نمیره ، اگر هدایت نمیشدم ، افتاده بودم دوباره تو چاه چون تا لبه چاه اومده بودم و اگر اون فشارهای ذهنی ادامه پیدا میکرد و منم کنترلشون نمیکردم ، در یک آن ممکن بود عقلم رو از دست بدم و اون کارو بکنم و باز مثل تجارب قبل ، برای بیرون اومدن از اون چاه ، خدا میدونه چقدر باید زمان میذاشتم و هیچ بهره ای هم از اون چیزی که میخواستم با اون قرض بخرم نمیبردم و به هدفم از خرید اون چیز نمیرسیدم.
خیلی چیزا رو هم نمیشد بنویسم تو این کامنت و بنظرم همین ها هم خیلی خوب بوده و مفهوم رو رسونده.جالبه همین چند روزه فقط به خودم دقت کردم دیدم چقدر جاها عجله دارم مثلا میشینم موقع غذا خوردنم ، یه چیزی دیگه هم میبینم یا یه سری کارهایی که فکر میکنم کمتر مهمه رو میخوام سریع انجام بدم که به مهما برسم و عجله دارم یا مثلاً برای روزم برنامه مینویسم و چندتا فایل استاد رو میزارم که کار کنم روشون ولی در نهایت به یکیشون هم نمیرسم که کامل و خوب انجام بدم چون اگر بخوام یک فایل رو هم ببینم هم بنویسم هم نظر بزارم هم کامنت بخونم هم متنش رو بخونم ، بیشتر از یه روز وقت میبره و عجله من باعث میشد تمرکز خوبی روی فایلها نباشه و بخوام زودتر تمامش کنم برم بعدی که دیر نشه که البته این خیلی نسبت به قبل بهتر شده.الانمیگم زمان زیاده فرصت زیاده.با عجله نمیتونم اون نتیجه دلخواهی که میخوام رو بگیرم.
خدایا منو دوستانم رو در مسیر درک و اجرای قانون تکامل و سایر قوانین که همشون ریشه در توحید دارن ، یاری ده
خدایا مارو به راه راست راه کسانی که به آنها نعمت داده ای نه کسانی که برآنها غضب کرده ای نه گمراهان هدایت کن
جالبه الان بهتر میفهمم کیا غضب شدگان و گمراهانن؟ دقیقا کسایی که قانون تکامل رو رعایت نمیکنن چون به قول خاله مریم تو اون مقاله دوره ثروت ۱ ، شیطان از روزنه عدم درک تکامل مارو ناامید و گمراه میکنه. اول کاری میکنه که ما با دست خودمون غضب شده بشیم یعنی کسی که از نعمت دوره و بعدش کلا گمراه مون میکنه و به نا امیدی میرسیم.
جالبه تو آیه اول میگیم سپاس خدایی رو که قدرت دستشه ، اونی که نعمتش و رحمتش همه گیره و به همه توجه خاصی داره( پس اگر اینطوره چرا من بخوام با کسی رقابت کنم ، چرا تو سر کسی بخوام بزنم چیزی رو ، خدا که به منم دسترسی نعماتش رو داده و به منم توجه ویژه ای داره ، نیازی ندارم برای ارزشمند شدن ، بقیه تاییدم کنن که بخوام از بقیه جلو بزنم یا ثابت کنم خودمو چون اینقدر ارزشمندم که خدا بهم توجه ویژه داره و منو جانشین خودش قرار داده) و مالک روز قیامته.بعد میگیم ایاک نعبد و ایاک نستعین یعنی همون توحید که تو قدرتی و تو خان نعمتت همه جا گستردس و البته که به همه هم توجه خاص داری ، تو مالک روز قیامتی و حساب کتاب اعمالمون دستته ، ما تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم (ما به قدرتت باور داریم و باور داریم که این قدرت بهمون داده شده که زندگیمون رو بسازیم و میدونیم هیچ کسی تاثیری در زندگیمون نداره چون تویی که رحمان و رحیمی و ربی) ، اهدنا الصراط المستقیم ، صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم و الضالین ، ما رو به راه راست راه کسانی که به آنها نعمت داده ای نه غضب شدگان و نه گمراهان هدایت کن
و چه راهی راست تر از راهی که تکامل در اون طی بشه و این راه نعمت هم بهمون میده و دیگه غضب نمیشیم که کلی بلا و مصیبت و حال بد و … داشته باشیم و گمراه بشیم و دقیقا اون توحیده که باعث میشه عجله نکنیم و جالبه میگیم خدایا هدایتمون کن در همون راهی که راسته و نعمت توشه( تکامل ) و نه غضب و گمراهی (عدم رعایت تکامل ) یعنی توی این راه تکاملی هم خودت هدایتگر مون باش ، ما فقط تو رو میبینیم و انتظارمون فقط از توئه
خدایا سپاسگزارتم
هرچقدر شکرت بگم کم گفتم
بینظیر بود این درک آخری که از سوره حمد بهم الهام شد
حالم خیلی عالیه
ممنونم رب من
عاشقتم استاد عزیزم
عاشقتونم خاله مریم و دوستای گلم
خدا نگهدار همگی
سلام به استاد عزیز وخانم شایسته
خیلی ممنونم استاد از لایو خیلی عالی و این همه اگاهی و قوانین ثابت کیهانی که با مثالای متنوع بیان میکنید..وقتی واسه هر اگاهی مثالای روزمره یا بدیهی رو بیان میکنید خیلی خیلی واسه ادم روشن تر و قابل درک تر هست مثلا گفتن که زمان اقای خاتمی یه عده که میگفتن اگر خاتمی قبول بشه همه چی عالی میشه ..ولی دقیقا اون عده همون موقم به هیچ جا نرسیدن هنوزم مینالن وهنوزم دوس دارن به گذشته برگردن..
راستی استاد هرازگاهی از جلوی تالار تفاهم خیابان کبکابیان رد میشم میگم استاد کجای؟؟..
چرا اون موقع من نتونستم با شما اشنا شم..البته خب تو فرکانس شما نبودم..خدارو شکر میکنم حدود پنج ماه به سایت بینطیر شما و خانواده استاد عباس منش هدایت شدم..
سلام بر استاد گرامی ،
الان که به صورت اتفاقی هدایت شدم به لایو قسمت نوزدهم و صحبت های استاد رو گوش کردم و اینکه توضیحات کاملی رو در این زمینه دادن لذت بردم ،
استاد بزار ی مطلب خدمت شما عرض کنم من ۳۷ سالگیم دیروز تموم شد وارد ۳۸ سالگی شدم و از سن ۱۷ سالگی وارد بازار کار شدم چون سربازی هم معاف شده بودم زود وارد بازار کار شدم ، تو این ۲۰ سال ۵ بار شکست مالی خوردم الان باید اعتراف کنم با شجاعت که تمام این شکست ها بخاطر عمل نکردن به تکامل و باور نداشتن به این موضوع بود ، یعنی جهان ۵ بار چک و لغیم کرد ، پوست منو کند فقط هم مقصرش خودم بودم فکر میکردم که میشه یک شبه ره صد ساله بری ، تو هر کاری تکامل باید طی بشه و این لایو طلای ۱۸ عیار هست باید تک تک صحبت های استاد را با طلا نوشت یعنی اگر فقط همین یک فایل رو درک کنیم تو زندگی از خیلی از ضررها جلوگیری میکنه ، ولی به قول استاد ادم ها باور ندارن و تکامل رو طی نمیکنن و چک و لغت میخورن ،
استاد واقعا دمت گرررررم 👌
از تو باید مجسمه طلا درست کرد بزارن جای مجسمه آزادی تو امریکا😍❤❤❤❤❤