live | بهبود عملکرد، یک روند دائمی است

سرفصل آموزش های این فایل:

  • مفهوم ایمانی که استمرار در عمل می آورد؛
  • افراد دسته اول: عامل حرکت کردن و عمل کردن را دارند اما در مسیر خلاف جهت با خواسته:
    • افراد پرتلاش اما با باورهای محدود کننده، اهل عمل هستند اما تلاش های آنها در مسیر مقاومت یعنی مسیر خلاف جهت خواسته های آنهاست. به همین دلیل، با وجود تلاش فراوان، تغییر در بهبود شرایط رخ نمی دهد؛
  • افراد دسته دوم: کلا عامل “عمل کردن” را ندارند:
    • آنها افرادی بی عمل با باورهای محدود کننده اند که فقط توهم افتادن یک گونی پول از آسمان و موفقیت یک شبه را دارند. به همین دلیل معمولا بیشتر از بقیه دچار ترفندهای پونزی می شوند؛
  • دوره 12 قدم، فرایند تکاملی بهبود باورها و تغییر شخصیت است. آدمهای دسته اول، با کار کردن روی آموزه های این دوره و بهبودهای دائمی باورهای خود، به مسیر هم جهت به خواسته چرخش می کنند، به همین دلیل است که در زمان کوتاه تری، تغییرات قابل توجهی در شرایط آنها رخ می دهد با اینکه حتی کار فیزیکی آنها نیز به مراتب نسبت به قبل سبک تر می شود؛
  • مهم ترین تأثیر کار کردن با آگاهی های دوره 12 قدم برای افراد دسته دوم، درک “ایمانی است که عمل می آورد”. دوره 12 قدم، با یاد دادن قانون تکامل به این افراد و اجبار آنها برای هماهنگ شدن با این قانون، نه تنها شرایط آنها را بهبود می دهد بلکه آنها را از گزند ضررهای خانمان سوز نجات می دهد که ریشه در طمع و عدم رعایت تکامل دارد.
  • بهبود یعنی، تصمیمات سازنده دائمی در مسیر خواسته و اجرای آنها؛
  • بهبود یعنی، شناسایی روزانه ترس ها و  ورود به دل آنها؛
  • قانون ساده است، قانون ثابت است. فقط کار ما تمرین و تکرار و تکرار و تکرار و یادآوری و یادآوری قانون به خودمان است تا بتوانیم در اجرای آن بیشتر مهارت کسب کنیم؛
  • به جای هدر دادن انرژی خود در مسیرهای متفاوت، مسیر اصلی (صراط مستقیم) را بشناس و بر حرکت در این مسیر، استمرار بورز؛
  • مفهوم مهاجرت از دیدگاه استاد عباس منش؛

منابع کامل درباره این محتوا: دوره 12 قدم

مختصری درباره دوره 12 قدم:

۱۲ قدم‌، استاد کنترل کانون توجه است. استاد نظارت بر ذهن، استاد قرار دادن منطق هایی قوی در برابر استدلال های ذهن به نحویکه ذهن، خلع سلاح شود و مقاومت های ذهنی از بین برود. 12 قدم استاد “باز گذاشتن دست خداوند” است برای هدایت به سمت “چگونگی” درباره یک خواسته

۱۲ قدم به شما هوشیاری درباره احساستان را یاد می دهد، چک کردن کانون توجه تان و نظارت بر آنها را یاد می دهد تا در هر لحظه، اصلاح مسیر کنی، نشتی های انرژی را ببندی، با فرکانس خداوند هماهنگ شوی و روی شانه های خداوند بمانی.

زندگی به شیوه‌ی ۱۲ قدم‌، نه تنها مسیر تکاملی‌ “زندگی در شرایط دلخواه” را کوتاه‌تر می‌کند‌ بلکه این مسیر را دلپذیر تر هم می کند. زیرا دسترسی شما به آگاهی های خالص این دوره، شما را از هزاران آزمون خطا برای یافتن مسیر درست، بی نیاز می کند. از پیمودن صدها جاده انحرافی و گمراه کننده نتایج می دهد. آزمون خطاهایی که گاهی می تواند به قیمت تمام زندگی آدم تمام شود یا جاده هایی که می تواند برای سالها، آدم را در گمراهی فرو ببرد. 

12 قدم، از همان اولین قدم، “اصل زندگی در خوشبختی” را نه تنها خیلی شفاف به شما می گوید، بلکه راهکارهایی ساده و قابل اجرا برای به کار بردن اصل، به شما می دهد. به همین دلیل، هر قدمی که با آگاهی های 12 قدم بر میداری، به اندازه ی سالها، شما را در مسیر خواسته هایت پیش می برد.

یکی از دلایل مهمی که افراد با وجود تلاش فراوان به خواسته خود نمی رسند، داشتن مقاومت های ذهنی بسیار درباره آن خواسته است. این مقاومت های ذهنی که حاصل باورهای محدود کننده درباره خواسته هاست، فرد را در مسیری قرار می دهد که کاملا خلاف جهت به خواسته اوست. حرکت در مسیر خلاف جهت با خواسته مثل حرکت در یک جاده سنگلاخی است در حالیکه  گاری زهوار در رفته با چرخ های شکسته و بسیار سنگین، به او وصل شده است. این گاری سنگین، تمثیلی از باورهای محدودکننده است که هر بار مانعی در مسیر برای شما می تراشد. طبیعی است که با وجود چنین بار سنگین و چنین جاده سنگلاخی، فرد به این راحتی به مقصد نرسد. به همین دلیل است که بعضی از افراد، در حالیکه به شدت اهل عمل هم هستند، اما با وجود تلاش فراوان، به خواسته های مد نظر خود نرسیده اند و بهبود مد نظر آنها در شرایط شان ایجاد نشده است.

آگاهی های دوره ۱۲ قدم‌، با ارائه منطق های قوی، هر بار استدلال های ذهنی محدود کننده را زیر سوال می برد به نحویکه شما برای اولین بار به درستی آنچه درباره رسیدن به خواسته ها شنیده اید، شک می کنید و انگشت اتهام را برای اولین بار سمت باورهای خودتان می برید. در نتیجه اولاً دیگر دنبال مقصر بیرونی نمی گردید، ثانیاً حاضر به پذیرفتن آن محدودیت ها نیستید و برای تغییر آنها مصمم می شوید. حذف مقاومت های ذهنی از این نقطه شروع می شود.

سپس با تغییر سبک زندگی به شیوه 12 قدم، هر بار مقاومت های بیشتری از ذهن شما  حذف می شود. در نتیجه هر بار آن گاری سبک تر می شود و آن جاده هموار تر. هرچه مقاومت های ذهنی شما در برابر خواسته هایتان کمتر می شود، ظرف وجود شما بزرگتر می شود چون فضا برای بروز باورهای توحیدی، باز می شود. این ظرف وجود بزرگتر، هر بار شما را آماده دسترسی به فرصت ها و نعمت های بیشتر می کند. زیرا موضوع این نیست که چه خواسته‌هایی داری‌، بلکه موضوع این است که چه ظرفی برای آن خواسته‌ها آماده کرده‌ای.

نکته اعجاز آفرین ماجرا اینجاست که: وقتی ظرف وجود شما آنقدر بزرگتر می شود که مکان فعلی زندگی شما، توانایی ارائه نعمت هایی هم سنگ با ظرف شما را ندارد، جهان حتی شما را از لحاظ فیزیکی به مکان های بهتر، هدایت می کند. مکان هایی که توانایی ارائه نعمت های متناسب با ظرف وجود شما را دارند.

برای مطالعه محتوای دوره 12 قدم کلیک کنید


برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری live | بهبود عملکرد، یک روند دائمی است
    279MB
    42 دقیقه
  • فایل صوتی live | بهبود عملکرد، یک روند دائمی است
    40MB
    42 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

523 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «حمید رضا نارنجی ثانی» در این صفحه: 7
  1. -
    حمید رضا نارنجی ثانی گفته:
    مدت عضویت: 2003 روز

    سلام استاد عزیزم

    ترکیب این فایلهای گام له گام با دوره دوازده قدم برای من خیلی تاثیرگزار شده

    چون اکثر فایلها هم دقیقا در زمان همون آگاهی‌های دوازده قدم ضبط شده موضوعات خیلی به هم مرتبط هستند

    در دوره دوازده قدم تازه دارم میفهمم تو کل این چند سال شما چی میگفتید

    البته شاید هنوز هم نفهمم ولی خیلی بهتر از قبل شده همه چیز

    تو قدم سوم هستم و 0ند روز پیش به یه سوال بزرگ توی ذهنم رسیدم

    چند روز پیش یک کامنت نوشتم تو عقل کل که ما باید اول از همه تکلیفمون با خودنون مشخص بشه

    من هر بار که کامنتی مینویسم انگار ببشتر بدرد خودم میخوره

    یعتی من تصمیم میگیرم بنویسم و در حین نوشتن چیزایی مینویسم که بعدش میگم وااااااو عجب چیزی نوشتم ، اینو من نوشتم ؟

    انگار خدا میگه و من مینویسم ، اونهم اغلب در راستای رشد خودم ،

    بعد از اون کامنت بارها و بارها خودم اون کامنت رو خوندم و از خودم پرسیدم حمید میخای جزو کدوم دسته باشی ؟ میخای معمولی باشی ؟ یا مثل دسته بسیار کوچکی از مردم دنیا باشی که تو یه سطح و لول کاملا متفاوتی دارن زندگی می‌کنند

    استاد شما همیشه گفتید سوالای خوب پرسیدن باعث میشه جواب های خوب دریافت کنید

    من واقعا از خودم پرسیدم میخام جزو کدوم دسته باشم ؟

    و جواب به این سوال ترمزهایی درونم آشکار کرد که خودم شوکه شدم

    البته تا حدودی پی برده بودم که نگاه من نسبت به این‌مساله ایراد داره ولی نه تا این حد و انقدر قوی و محکم و زنگ زده

    امروز صبح تو خواب و بیداری اول صبح دو تا سوال اومد روی زبونم

    1 چرا کار کردن بده ؟ چرا ذهنت در برابر کار و تخصصت مقاومت داره؟؟؟؟

    2 چرا پول و ثروت بده ؟ و این مقاومت هز کجا میاد؟؟؟؟

    چند روز پیش هدایت شدم به خوندن یک کامنت از خانم صحرا تو عقل کل

    ایشون نوشته بودن ما بدلیل درک غلط از دنیا ، کلی تلاش کردیم کلی دویدیم کلی زحمت کشیدیم ، هر راهی بلد بودیم سعی کردیم پول بسازیم و ثروتمند بشیم ولی بدلیل باورهای غلط که از عوام در ذهن ما جا گرفته ، هر چی بیشتر تلاش کردیم کمتر به پول رسیدیم ، پس به این نتیجه رسیدیم که پول بده ، پول کثیفه ، اگر پول خوب بود ، اگر به صلاحم بود که باید به پول می‌رسیدم، پس خدا فقر رو دوست داره و نمیخاد ما پولدار بشیم ، پس فقر برامون میشه موهبت ، میشه عامل نزدیکی به خدا ، به خدایی که فکر کردیم این خدا عاشق فقره.

    امروز صبح دقیقا در مورد کار به همین نتیجه رسیدم

    یعتی دقیقا به همون دلیل که ذهنم میگه پول بده ، اگر خوب یود و اگر به صلاحت بود که خدا بهت میداد ،

    دقیقا همین‌نگاه به کار و تلاش در راستای تخصصم دارم

    من در حوضه کار خودم جزو بهترین های شهر خودم هستم حتی بعضا به جرات در حد کاراای بین المللی که تو سایت ها دنبال میکنم میبینم از لحاظ کیفی در حد من نیستند ، اما امااااا

    به همون دلیلی که واسه ثروت گفتم

    ذهنم‌میگه نه ، دنبال کار و پروژه و فعالیت رفتن یعتی دنیا پرستی ، یعنی مسیر دوری از خدا

    ذهنم میگه اگر کار و فعالیت خوب یود تو با این همه توانایی و این‌همه تلاش شبانه روزی تو این دوازده سال باید شرلیط و جایگاهت تغییر میکرد ، باید در دنیا یا حداقل تو کشور مطرح میشدی،

    پس کار بده، تو رو از خدا دور میکنه و درگیر دنیا میشی

    اسناد باورتون میشه من مدتهاست دارم تو قران دنبال میگردم ببینم خدا نگاهش در مورد کار کردن چیه ؟

    انگار هنوز نگاهم اینه که من که نباید کاری بکنم ،بلکه خدااااااااااااا باید یجوری از یه جایی یهووویی منو ثروتمند کنه

    انگار اون نگاه که خدا قراره یه کاری بکنه هنوز وجود داره ، بدم وجود داره

    معمولا وقتی من یه ترمزی رو پیدا میکنم اولش افسرده میشم ، میگم خدایا این دیگه کجا بود ، این چی میگه آخه

    آنا طبق جلسه سوم قدم سوم یاد گرفتم مخم نیست به چه دلیل منطقی حق داری ناراحت باشی

    اگر ناراحت باشی و احساست بد بشه به خودت گاری بستی

    الان به خودم گفتم حمید عیبی نداره ، هزاران ترنز تو این سالاا بوده که رفع شده اینهم درست میشع

    تو فقط باید احساست رو خوب نگه داری

    تو دنبال جوابی و خدا هدایتت میکنه

    ازین زاویه به مساله نگاه کردم که حداقل الان‌میدونم از کجا دارم میخورم

    اللن‌میدونم دلیل شرلی فعلی چیه

    این بده ها ولی خوبه

    خدایا شکرت

    این فایل دقیقا برای من بود استاد

    بینهایت از شما ممنون و سپاسگزارم

    در پناه خدا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 43 رای:
  2. -
    حمید رضا نارنجی ثانی گفته:
    مدت عضویت: 2003 روز

    سلام ساناز عزیز

    ممنونم که برام نوشتی

    تمام حرفهات درسته

    تمامشون

    من یه گیر خیلی بزرگی تو دورا احساس لیاقت تو وجودم پیدا کردم ، این بود که اصلا نمیتونستم خودم و تخصصم رو ارزشمند بدونم.

    من تمام دانشگاه، شاگرد اول دانشگاه بودم

    انقدر عاشق کارم بودم که با اینکه بدون کنکور میتونستم ارشد بخونم گفتم نه ، من میخام وارد بازار کار بشم ، کاملا میدیدم استاد ها حتی دیگه چیز جدیدی برام ندارن ، انقدر مطالعه داشتم انقدر خودم رو کارم تمرکز داشتم که صد تای ارشد خودم داشتم رشد میکردم ،

    ولی بقول استاد در قدم اول ، وقتی انگیزه ها و اشتیاق ات صد باشه ولی باورهات صفر به افسردگی میرسی

    کلا نابود میشی

    مهم نیست چقدر انگیزه داری

    انگار منم سالها تو این حالت بودم

    دلیلش هم باورهای مذهبی سنگین خودم بود

    و همون تفکرات غلط و دید اشتباه نسبت به خدا

    همونطور که تو کامنت بالا نوشتم انگار ذهنم با همون نگاه مذهبی داشت به مساله نگاه می‌کرد

    که آره ببین هر چی تلاش کردی نشد پس حتما به صلاحت نبوده پس اصلا کار کردن بده ،

    خخخخخخ

    انگار هر چی غیر مفید تر باشی بهتره

    واقعا این افکار انقدر پوچ و مسخره است که الان خودم خندم میگیره

    البته بهتره بگم خنده ای غم انگیز

    چون هر لحظه اش به خودم ظلم گردم

    من آرشیتکت هستم

    هر کی کارای منو میبینه ، یعنی صد در صد ادنهایی که منو میشناسن میگن تو اینجا چیکار میکنی

    تو باید دبی باشی تو باید اروپا و آمریکا کار طراحی کنی ، اینجا چه غلطی میکنی

    اما ذهن من چی می‌گفته؟

    می‌گفته کار تو رو هز خدا دور میکنه و دجار دنیاگرایی میشی

    الان که فکر میکنم میبینم چطور به خودم ظلم‌کردم

    الان میفهمم چرا در دوره احساس لیاقت نمیتونستم برای کارم ارزش قالا بشم

    چون اصلا با خود کار کردن مشکل داشت ذهنم

    خود کار ، آدمو از خدا دور پیگرد حالا ارزش مندی به کنار

    دیشب هدایت شدم به جلسه قرآنی قدم دوم

    دوباره گوش دادم و چقدر نگاه سیستمی تونست حالم رو بهتر کنه

    ما هر چه میکشیم از نگاه انسان گونه به خداست

    مهم نیست چه حرفای قشنگی میزنیم

    مهم نیست چقدر خدا رو یه موجود گوگولی دلسوز فرض کردیم

    تا دنیا و خدا رو درک نکنی بد ازین دنیا میخوری و به خودت ظلم میکنی

    دقیقا مثل من

    انقدر ذهنم تو مذهب غرق بوده که هنوز هم براش سخته درک کنه خدا انسان نیست

    5نوز نمیخاد بپذیره هدف خلقت انسان چیزی جز رشد نیست

    بقول شما رسالتش چیزی جز گسترش نیست

    آره با نگاه جدید سعی میکنم اون لیست رو بنویسم

    که من با هر کاری که طراحی و اجرا کنم مستقیم و غیر مستقیم چقدر میتونم رشد و ارزش ایحاد کنم

    هم برای خودم و هم دنیا

    خداروشکر برای وجود قوانین ثابت این دنیا

    خداروشکر برای تمام هدایتهاش

    خدارو شکر برای دوستانی که برام‌مینویسن

    خدارو شکر برای وجود ساناز

    ممنونم ساناز عزززیز ، ممنونم

    در پناه خدا باشی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  3. -
    حمید رضا نارنجی ثانی گفته:
    مدت عضویت: 2003 روز

    سلام ساناز عزیزم

    باز هم ممنونم که برام نوشتی.

    بعضی وقتها یه نفر از بیرون خیلی راحت تر میتونه کمکت کنه تا ابراداتت رو بفهمی.

    یوقتایی آدم یادش میده که صاف بره از خود خدا بخواد که این مساله رو حل کنه

    هی زور میزنی که خودت حلش کنی

    آره وقتی خدا هست وقتی کلید همه سوالات دست اونه ،

    چرا ازش نخوایم

    خود خدا تضمین کرده هدایتت میکنم

    حالا من هم واقعا میخام ، وافعا میخام به جایگاهی که شایستگی‌ها دارم برسم

    من چی از سلیمان کم دارم ؟

    ساناز عزیزم

    ممنونم

    بینهایت ازت ممنونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  4. -
    حمید رضا نارنجی ثانی گفته:
    مدت عضویت: 2003 روز

    سلام ساناز عزیز

    همون شب که برام کامنت گذاشتی، با خودم فکر کردم

    و از خدا خواستم

    گفتم خدایا من خسته شدم ، نمیدونم ، خودت باید هدایتم کنی

    خوابیدم

    و حدود یکساعت بعد خدا بیدارم کرد

    گفت آیه 197 و 198 سوره بقره رو بخون

    گفت برو کامنت خودت در دوره حل مساعل رو هم بخون

    که دقیقا در مورد همین مساله است که یادت رفته

    در آیه 197 میگه اگر در مناسک حج بودید باید از رابطه جنسی با همسرتون دوری کنید

    یعنی در واقع داره اولویت بندی میکنه

    میگه بین لذت جنسی و کسب آگاهی، اولویت رو به کسی آگاهی بدا

    میگه وقت برای لذت جنسی زیاده الان که اینجا هستی وقتت و تمرکزت رو بزار روی کسب آگاهی

    اما در ایه 198 میگه

    حتی در زمان مناسک حج از کسب روزی و تجارت قافل نشو

    احتمالا عده ای تندرو مردم رو از تجارت در هنگام مناسک حج باز می‌داشتند و خدا میگه بر شما گناهی نیست که در زمان حج به تجارت بپردازید

    در ایه قبل بین حج و رابطه جنسی، حج رو مهم تر معرفی کرد

    ولی در این‌ آیه بین حج و تجارت ، تجارت رو‌مهم تر معرفی کرد

    یعنی اولویت خدا ، تجارت و‌کسب و طلب روزی از فضل خداست

    و باز امشب هم‌چنین اتفاق مشابهی افتاد

    دوباره از خدا خواستم

    گفت باید هدایتم کنی تا منطقم بتونه ذهنم رو خاموش کنه

    دوباره هدایتم کرد به کامنتی از خودم که در دوره احساس لیاقت نوشته بودم و باز یادم رفته بود

    بخشی از کامنت این بود:

    تمام دارایی موسی یه چوب خشکیده بوده

    ولی تمام معجزات موسی هم با همین تکه چوب خشک اتفاق میفته.

    خدا با آنچه تو در اختیار داری برات معجزه میکنه

    یعنی خدا برای آوردن معجزه تو زندگیت احتیاج به چیز اضافی نداره

    با همون جیزی که تو داری معجزاتشو جاری میکنه

    من چی دارم ؟ مثلا توانایی معماری و کارهای اینچنینی

    کار و توانائی فقط یک وسیله برای دریافت معجزات

    و نعمات خداست

    همونقدر که احمقانه است که من سعی کنم در حال حاضر یک تکه چوب خشک مثل عصا پیدا کنم چون معجزه رو به اون چوب ربط دادم

    دقیقا همینقدر مسخره است که دریافت نعنتهارو به یه کار یا شغل یا توانایی خاص ربط بدم

    هر کسی با همونجیزایی که در اختیار داره مجرایی باز میکنه تا معجزات و نعمتها و ثروتها رو دریافت کنه

    چوب موسی تنها چیزی بوده که دم دستش بوده

    چوب من چیه ؟ معماری

    چوب من چیه ؟ شغل و توانایی‌های من

    پس مقدسه

    نه برای همه بلکه برای من

    کار و کسب و توانایی من مجرایی برای ورود معجزات خدا به زندگی منه

    کار من وسیله ای برای رشد دنیاست

    گسترش دنیا که با دست خالی اتفاق نمیفته

    گسترش دنیا با نگاه کردن و دست روی دست گذاشتن که اتفاق نمیفته

    این هدایت ها خیلی برام جالب بود

    دوست داشتم باهات در میون بزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 32 رای:
  5. -
    حمید رضا نارنجی ثانی گفته:
    مدت عضویت: 2003 روز

    سلام ساناز عزیز

    ممنونم که انقدر محکم و قاطع برام‌مینویسی

    یه جوری مینویسی آدم میترسه که بهش عمل نکنه

    باید انقدر با خودم تکرار کنم تا آروم آروم ذهنم اینطوری به مساله نگاه کنه

    خخخخح

    دمت گرم

    ممنونم ازت

    بینهایت ممنونم

    عاشقتم

    همین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  6. -
    حمید رضا نارنجی ثانی گفته:
    مدت عضویت: 2003 روز

    سلام سارای عزیزم

    سارای بی‌نظیر و فوق العاده

    چند روز پیش یه دوستی کامنتی گذاشته بود در مورد اسراف

    و من اونجا چیزهایی نوشته بودم

    خیلی جالبه که بعضی وقتها خودم یه جیزی مینویسم که انگار من ننوشتم

    یعنی بعدا که میخونم تازه خودم میفهمم

    ریشه کلمه اسراف ، س ر ف

    خدا گفت برو این ریشه رو سرچ کن تا بفهمی مسرفین چه کسانی هستند

    و چه جااب که معانی متفاوتی میشه ازش درک‌ کرد

    ولی در کل همونی بود گه خودم نوشته بودم

    یعنی کسی که درست از نعمتهاش استفاده نمیکنه

    کسی که قدر نعمتهاشو نمیدونه

    کسی که سپاسگزار نیست

    کسی که احمقه و نعمت هارو نمیبینه

    کسی که کوره و نهمتهاشو نمیبینه

    و لاجرم در جهان بعدی هم کور محشور میشه

    و جاابتر اینکه خدا مجرمین رو مسرفین میدونه

    این آیه 45 سوره واقعه تیر خلاص بود برای من

    در سوره دخان دیروز خوندم:

    بزار یه ترنزی بزرگی رو برام حل شد بگم اول

    در جلسه پنج قدم اول که استاد در مورد سوره حمد گفتند

    که میگه خدایا مارو هدایت کن به نعمتها

    ولی ذهن من می‌گفت حالا کی گفته ثروت جزو نعمتهاست

    یعنی در اسم حد ذهنم مقاومت داشت

    حالا بریم سر سوره دخان

    میگه :

    فرعون ، باغها و چشمه سارها و کشتزارها و …. داشت

    تو آیه بعدی میگه اینها نعمتهایی بود که در اختیار داشت

    اقااااا ذهن من منعجر شد

    گفتم یعنی باغ و ملک و ویلا و …. نعمته؟؟؟؟؟؟

    الله و اکبر

    بعد میگه فرعون از مسرفین بود که قدر اینهارو ندونست

    یعنی اسکل بود که قدر ندونست

    و بواسطه اسرار بر رفتارهاش اینهارو هز دست داد

    حالا بیایم به سوره واقعه

    یعنی من دیوانه شدم از این سوره

    قشنگ ذهنمو خاموش کرد

    یاد کلمه هنالک افتادم که ذکریا گفت هاااااا حالا فهمیدم

    حالا درک‌گردم

    تو سوره واقعه میگه آدمها سه دسته هستند

    یکی اهل سعادت

    یکی اهل شقاوت

    یکی که السابقون السابقون اولئک المقربون هستند

    اینها همون پنج درصده ( میدونی کیو میگم ) هستند

    دیروز یه ویدئو از یه ویلای فوق لاکچری تو دبی داشتم میدیدم

    از حجم لاکچری بودنش هر چی بگم کم گفتم

    وقتی داشتم مشخصات اون دسته سوم ( السابقون ) میخوندم دقیقا یاد اون ویلا افتادم

    تمام این سالها استاد می‌گفتند هر جی ثروتمند تر باشی نزد خدا محبوب تری

    و من میگفتم آخه با چه سندی با چه مدرکی؟

    و آیه سوره دقیقا بهم ثابت کرد این حرف استادو

    دسته اول که اهل سعادتمند و مشخصاتش که داشت میگفت یاد آدمهایی افتادم که زندگیشون خوبه ها ولی خوبِ معمولی

    یعنی انگار یه خونه و ماشین و زندگی و درهند مناسبی دارند

    حالا اهل شقاوت

    این آیه ترکیبش با سوره دخان برام همه چیزو شفاف کرد

    میگه اونهایی که از قبل تو ثروت بودن

    در ناز و نعمت بودن ولی بر گناهان بزرگ‌ اسرار ورزیدند

    این دقیقا خود فرعونه

    که اونهمه نعمت داشت

    ولی بر مسیر اشتباه خودش اسرار ورزید

    که میگه ما اون مال و اموالش رو به قوم بنی اسرائیل ارث دادیم

    برام‌منطقی شد که هر چی ثروتمند تر باشی نزد خدا محبوب تری

    برام‌منطقی شد که چرا خدا بیشتر هز ما میخاد که ثروتمند بشیم

    وگرنه مسرفین و مجرمین رو یکی نمیدونست

    خدایا شکرت

    سارای عزیز

    چه نعمتیه که خدا از در و دیوار هدایت ات کنه

    دوستان نازنینی مثل شما و ساناز عزیز و خیلی‌های دیگه که کیلومترها دور تر از من هستند ولی دارن با کامنتها شون منو در مسیر رسیدن به خواسته هام کمک می‌کنند

    ممنونم ازت

    بخاطر قلب بزرگ ک مهربونت

    عاشقتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
  7. -
    حمید رضا نارنجی ثانی گفته:
    مدت عضویت: 2003 روز

    سلام مهسای عزیز

    واقعا ممنونم ازت

    بینهایت سپاسگزارم ازت

    و بینهایت ار خدا ممنونم که وقتی من باوتمام‌وجود میخام که تغییر کنم به آسانی به دست دوستان عزیزی مثل شما و بقیه دوستان ارزشمند در این سایت بهت مدد میرسونه تا رشد کنی

    در پناه خدا باشی مهسای عزززیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: