live | بهبود عملکرد، یک روند دائمی است - صفحه 22 (به ترتیب امتیاز)

523 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مریم پهلوان گفته:
    مدت عضویت: 2044 روز

    به نام خدای بخشنده ام.سلام به همگی.

    نکات این فایل عالی

    یک سری ها میرن باشگاه وبرنامه ورزشی وغذایی خودشون رو به سلیقه خودشون تغییر می‌دهند بعد آخر سر میگن نه این باشگاه بد بود به درد نمیخوره نتیجه نگرفتم.به شکلی که خودشون فهمیدن عمل میکنن. یک سری آدمها تلاش میکنن صبح تاشب اما درجهت برعکس خواسته هاشون درمسیر مقاومت وباورهای نامناسب ونتیجه نمیگیرن.

    یک سری آدمها هم هیچ حرکتی نمیکنن وتمرکزشون این بود که از بیرون یه اتفاقی بیفته زندکی رویایی رو تجسم میکردن اما درعمل هیچ مهارتی نداشتن هیچ کاری نمیکردن اگر مهارت‌هایتان رو افزایش ندهیم بر ترسهامون غلبه نکنیم واحساس لیاقت را درخودمون ایجاد نکنیم که هیچ اتفاقی نمیفته.

    روزانه باید هر روز تصمیم های درست بگیریم وعمل کنیم اگر درهر موردی هست مثلا رابطه عاطفی هست هر روز باید یه کاری براش انجام بدم تا بهبود پیدا بکنه.تمام پیامبران هم عمل کردن ویکجا ننشستند.

    خدا مسیر رو میگه اینکه ما حرکت کنیم یا نه این مهمه.رو اعتمادبه نفست کارکن روشجاعتت کارکن در دل ترسهات برو نقاط قوت رو بهبود بده نقاط ضعف رو برطرف کن.

    مراقبه کنترل ذهن هست درگیر گذشته وآینده نشو همه رو بریز دور.ذهن رو بزار روی لحظه الان وبگو امروز چه کاری انجام بدم خوبه.

    روی خودتون سرمایه گذاری کنیدروشخصیتتون رو جسارتتون وقتی توانا بشید صدها برابر بهت سود میرسه.مقایسه باید بین خودمون وگذشته خودمون باشد.

    کسی که اعتماد به نفس دارد راحت می‌تونه نه بگه

    فقط یک فن رو یاد بگیر ودرست یاد بگیر ودرهمون مهارت کافی رو یاد بگیر. استاد اصل قانون را یاد گرفته تو همون هی بیشتر مهارت پیدامیکنه دیگه دنبال چیزای اضافه نیست.

    وقتی یک مسیر درست رو می‌روی ونتیجه های خوب میگیری اگر ولش کنی دوباره به شرایط قبل برمیگردی مثل دوست استاد که وقتی درمسیر بوده حمله عصبی خوب شده وقتی از مسیر خارج شده دوباره بیماریش عود کرده.مثل اینکه غذا خورده سیر شده میگه دیگه نمیخورم چند روزی کافیه خوب دوباره گرسنه میشی

    کشتی گیری که بایک سری فن ها وتمرینها قهرمان شده دوباره باید همونها رو هی ادامه بده وتو ش بهتر بشه .

    اگر از چیزی ترس داری باید تو دلش بری آرام آرام اگر از صحبت درجمع میترسی واردش شو تمرین آگهی بازرگانی رو انجام بده اگر از تاریکی میترسی واردش شو برو جاهای تاریک تا ترست بریزه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    نیلوفر مرادی گفته:
    مدت عضویت: 891 روز

    به نام خداوند بخشنده

    سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی و بانو شایسته عزبز

    گام شانزدهم خانه تکانی ذهن

    تا ما حرکتی نکنیم و اقدام عملی انجام ندیم، قدم بعدی به ما گفته نمی شود بنابراین پیشرفتی نداریم.

    ما باید دنبال علاقمون بریم و توی اون کار مهارت کسب کنیم و متخصص بشیم. در این صورت موفق می شویم. ولی با نشستن و تجسم کردن و جمله ی تأکیدی بدون اقدام و کار کردن به هیچ جا نمی‌رسیم.

    حرکت کردن مهم ترین گام موفقیت است نه فقط تجسم کردن و نشستن.

    عمل گرایی در کنار باور سازی، حرکت و ایمان و اجرای ایده‌ها و الهامات و هدایت الهی.

    بهترین سرمایه گذاری، بهبود داعمی روی شخصیت فردی و رفتار، و احساس لیاقت ، تقوی ، کنترل ذهن ، توحید ، تمرکز بر نکات مثبت ، تمرین و درک اصل قانون جهان هستی است.

    بهترین مقایسه، مقایسه خودمون با گذشته خودمون هست. و دیدن بهبود در مسیر و پیشرفت خودمون هست. نه مقایسه خودمون با دیگران.

    مهاجرت یعنی حرکت در دل ناشناخته ها ترس ها و حرکت و قدم برداشتن در مسیر خواسته هاست.

    تجربه اتفاقات جدید و یاد گیری های جدید، خروج از ناحیه امن و استفاده از پتانسیل های تازه.

    در کشورهای پیشرفته اکثریت مردم مهاجر هستند مثل آمریکا، کانادا و استرالیا

    در پناه الله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    ص گفته:
    مدت عضویت: 2546 روز

    سلام خدمت همه دوستان

    یک انتقادی که من همیشه برای استاد داشتم و هیچ وقت جواب نگرفتم و قانع نشدم اینکه استاد نقشه راه و مشخص نمیکنن

    تو یه فایلی میگن توجه کنید کانون توجه و کنترل کنید به نکات مثبت توجه کنید که کل ماجرا اینه به خدا همینه اگه میخای باورهات عوض بشه کنترل کانون توجه کن

    تو این فایل اشاره میکنن که باید بری مهارتت و افزایش بدی ( تضادی ندارم با این موضوع) ولی اینکه بچه ها یا خود من حداقل سرگیجه میگیریم اینه که آقا بالاخره کدومه ما باید توحیدی رفتار کنیم کنترل کانون توجه کنیم افزایش مهارت بدیم یا اگه همه باهم هست چرا آنقدر به نکات مثبت توجه داشتن تاکید میشه بیس فایل های استاد کنترل کانون توجه هست میدونید مشخص نیست ترتیب و اولویت تغییرات با چیه یا میگن باور همه چیزه میریم رو باور کار کنیم یهو تو یه فایلی میگن باید توحیدی عمل کنی باید تسلیم بشی خدا همه کار و می‌کنه الان تو این فایل کسی که اینجوری میگه رو نقض می‌کنه

    فکر میکنم خیلی ها براشون این سوال باشه

    لطفاً یه جوری اولویت بندی کنید بدونیم ما باید چه چیزایی و تغییر بدیم و بعد بریم مرحله بعد واقعا دیگه برای من خسته کننده است

    قرار بود تو سه ماه من تغییرات و ببینم الان شد 6 سال ولی اون جور که باید تغییرات اتفاق نیفتاد

    امیدوارم یه روزی این موضوع درست بشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      فاطمه گفته:
      مدت عضویت: 1339 روز

      سلام دوست عزیز

      ایمان وباور و توجه به نکات مثبت و عمل گرایی باید در کنار هم باشند تا نتیجه ببیاد

      استاد اول فایل گفتند خودشو ودوستاش ادمای الافی نبودند وبسیار تلاش می کردن که موفق باشند اما نتایج دلخواه ایجاد نمیشد

      پس اومدن فهمیدن که باوراش مشکل داره وبا تلاش شبانه روزی باوراشو تغییر داد و همزمان عمل هم می کرد وبعد نتیجه ظاهر شد.

      یعنی اگه اهل عمل کردنی و نتیجه نمیاد ،پس باورات مشکل داره،اگه عمل نمی کنی که دیگه هیچی

      یعنی ایمان وباور و عمل صالح باید درکنار هم قرار بگیرد تا نتیجه بیاد

      صحبت های استاد هیچ تناقضی ندارد ،اما شما صحبت هاشو اونطور که دوست دارین بشنوین ،تفسیر می کنید،احتمالا اگه عین من از ورود به دل ناشناخته ها می ترسین فقط به باور و توجه به نکات مثبت تمرکز می کنید ،اما این به تنهایی کافی نیست.

      پس شد ایمان وباور و توجه به نکات مثبت و شکر گذاری درکنار هم وباهم ،نه هیچ کدام به تنهایی .

      اما چون عمل کردن اصل ماجراس وسخته ،ما اونو میزاریم توی حاشیه و بعد طلب کار میشیم که چرا نتیجه نمیاد.

      موفق باشین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        ص گفته:
        مدت عضویت: 2546 روز

        سلام فاطمه جان ممنون از پاسخ کامل و صحیح شما

        درسته من هم باهاتون موافقم من می‌دونم که باید توجه کنم به نکات مثبت و توحیدی عمل کنم ، خود بحث کانون توجه مفصل قابل توضیح هست که بهش نمی پردازم

        منتها بعد از به کار گیری همه اونا در کنار هم باز نتیجه حاصل نشده

        من وقتی به گذشته فکر میکنم میبینم با اینکه هیچ شناختی از قوانین نداشتم نتایج خیلی خوبی گرفته بودم الان احساس میکنم مث یه فلج رو ویلچرم هیچ کاری نمیتونم انجام بدم چرا که جایگاه اون مطالب و دقیق نمی‌دونم از این رو گفتم که استاد اینا رو نظم نمییدن و ما هم نمی‌دونیم حالا استاد هی میگن من نمیتونم لقمه آماده درست کنم براتون ولی این ماجرای نقشه راه مهمتر از خود قوانین هست مثال میزنم

        من خواننده ام وقتی میخام دنبال حرفه خودم برم میبینم بابا جان من برای اینکه کار تولید کنم باید هزینه کنم و اون هزینه رو ندارم خب طبیعتاً باید برم دنبال یه کاری که پول داشته باشه استاد میاد میگه اقاااااااا وقتی به یه کاری علاقه داری و یه کار دیگه میکنی نتیجه نمی‌گیری( کشف قوانین جلسه 6 آپدیت نشده) خب طبیعتاً میگم آره درسته وقتی میام رو کار خودم پولی توش ندارع که خب بعد میگم خداوند هدایت می‌کنه تو بحث توحید من بسیار عالی رفتم جلو و نتایج خیلی خوب توحیدی حاصل. شد ولی اونا باز کمک نمیکنه من در کارم موفق بشم بعد میگم بابا نکنه من علاقه ام این نیست ، بعد میبینم 20 ساله بدون هیچ درآمدی میخونم چون عاشق خوندنم

        بعد میام میگم من الان باید کنترل کانون توجه کنم توجه کنم به نکات مثبت و واقعا اینکارارو در اسکیل بالایی انجام میدم چون من کاملا میتونم از نگاه کردن به نور تیر برق ذوق زده بشم و حسم عوض بشه وقتی اینو ادامه میدم یهو میبینی هدایت شدم به عدم فراوانی با خودم میگم مگه این نبود که نکات مثبت و ببینی و توجه کنی میری سمت نعمت پس چرا من اومدم به فقر ؟؟!! میگم خب حتما اونجوری که باید نشده بعد میبینم یارو هیچ خبری از این مباحث ندارع هر روز پیشرفت هر روز داره می‌ره جلو بابا من وقتی اینا رو نمیدونستم که خیلی خوب بودم بعد اینجوری هی دور خودم می‌چرخم می‌دونی چی میگم استاد هم که جوابگو نیست و نمیتونه بشینه همه رو جواب بده تمام سایت و حفظ شدم از بس فایل ها رو گوش کردم دیگه واقعا نمی‌دونم چیکار کنم

        روانشناسی ثروت 1 و دارم عزت نفس و دارم کشف قوانین و دوره روابط به همراه دوره تضاد آنقدر اینا رو گوش کردم که حد ندارع اون که هیچ همه رو به کار گرفتم میگم من خودم احساس میکنم یه تکه از پازل نیست اون تکه گمشده نمی‌دونم چیه

        هر چی کامنت میخونم هر چی فایل گوش میکنم هیچ تاثیری نداره

        امیدوارم واقعا یه جور مشخص بشه چیکار باید انجام بدیم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
        • -
          فاطمه گفته:
          مدت عضویت: 1339 روز

          سلام دوست عزیزم

          منم همین مشکل رو دارم

          تمام فایل ها رو اونقدر گوش کردم که حفظم

          یعنی اطلاعاتم بسیار زیاده اما عمل نمی کنم چون ترس دارم

          یعنی اگه قانونو بلد باشیم وعمل نکنیم فایده ای نداره

          و نتیجه ی عمل نکردن میشه ناامیدی و خسته شدن

          اون تیکه ی گم شده ی پازل من وشما عمل کردنه

          منم تو کار خودم به مهارت رسیدم

          عای روی خودم کار کردم

          اینقد نوشتم و اینقد فایل دیدم که دیگه ذهنم میگه بابا بسه برو تفریح کن ،اما عمل درکار نیست چون می ترسم

          چون به خودم و توانایی هام ایمان ندارم.

          استاد همیشه می گفتن من به هر ایده ای عمل می کردم

          ولی من نه ،چون می ترسیدم

          احتمالا ذهن شما دچار کمال گرایی شده وایده های کوچیک رو بیفایده میدونه

          منم کارم شده دوره خریدن ودوره دیدن

          قبلا که بااستاد آشنا نبودم ناخودآگاه لذت می بردم وعمل می کردم و نتیجه می گرفتم اما الان چون اشتباهی فک می کردم باید کل باورامو اول بسازم وبعد عمل کنم ،هیچ اقدامی نمی کردم

          واین برمی گرده به درک اشتباه من از قانون

          پس عمل کنید حتی با وجود ترس

          واینم جز تکامل منه وبتازگی با خرید عزت نفس متوجه شدم وهدایت شدم که همین لحظه وقت اقدامه.

          چون عالم بی عمل به درد نمی خوره ونتیجه نمی گیره وفقط گیج میشه

          کمال گرایی رو‌کنار بزارید و کوچک ترین نتایج خودتونو‌تحسین کنید

          علت گذشته خوبتون ،عملکرد شماست

          وحتما قانون رو نااگاهانه اجرا کردین.

          الان که اگاه هستین اگه عمل کنید به الهامات حتما نتایج خیلی بزرگتری می گیرید

          عزت نفس هم خیلی مهمه وروش بیشتر کار کنید

          موفق باشید

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
          • -
            ص گفته:
            مدت عضویت: 2546 روز

            سلام فاطمه جان امیدوارم حالت خوب باشه

            بله این مشکل رو دارم من کمال گرایی و دارم و پاشنه آشیل من هست ، اره اینم درسته که من سپاسگزاری کمتری دارم حتی من به یاد میارم زمان هایی رو که بی پول بودم و حالم چقدربد بود و حالا به هر دلیلی هم که یک پولی می‌رسید دستمون بازم حالمون خوب نبود با خودم میگفتم ببین داشتن و نداشتن در تو اثری نداره حتی این موضوع می‌تونه باعث بی انگیزگی هم بشه

            منتها من ازت می‌خوام به یه چیزی توجه کنی اونم اینه دیدی بسیاری از افراد باورهای نامناسب و دارن ولی نتایج و دارن؟ من خیلی پرسیدم از افراد موفق که آقا دلیل موفقیتت چی بوده مثلا اومده گفته من زودتر اقدام کردم اگه زودتر اقدام نمی‌کردم نمیشد یا مثلا استاد رفته بودن پیش هاکوپیان که بپرسن دلیل موفقیت شون چی هست که ایشون هم گفته بودن زود بیدار شدن از خواب

            خب ما هیچکدوم کامل نیستیم همه مون این باگ ها رو داریم ولی سوالی که برای من ایجاد میشه اینه چرا افرادی که نتایجی در زندگی شون دارن و من دنبال اون نتایج هستم و با اینکه آگاهی خیلی خوبی نسبت به قوانین دارم و اونا ندارن چرا اینطوریه چرا من نمیتونم چیزای ابتدایی زندگی مو درست کنم ؟اونا حتی نمیدونن باور چیه ممکنه بگید به صورت ناخودآگاه طرف بار اومده بله درسته منتها در هر صورت برای هیچ کدام جهان حالت ایزوله ندارع اونم باور مخرب داره پس چرا نتایج و داره ؟!

            من خیلی سوال میپرسم از خودم و دوست دارم منطق داشته باشم هدف من از طرح سوال در این فایل دست یافتن به یک جواب و منطق بسیار قوی بود هر چند که من سالهاست دنبال این جواب ها میگردم ولی نمیشنوم ما قرار بود به اندازه ای که کار میکنیم نتایج و ببینیم نه اینکه از اونی هم که بودیم بدتر بشیم

            سرتون و درد آوردم به امید پیدا کردن جواب ها

            ممنونم

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
          • -
            ص گفته:
            مدت عضویت: 2546 روز

            سلام فاطمه جان

            ببین من ترسی از عملکرد ندارم من کلا آدمی هستم بسیار تلاشگر بزار بهتون اینجور مثال بزنم که من اکثر آلبوم های استاد شجریان و کار کردم و خوندم زمانیکه پیش استاد رفتم تعجب کرد از اینهمه پشت کار و تمرین و تلاش سورپرایز شد بنده خدا …

            بگذریم من از کارم استعفا دادم این بزرگترین کاری بود که کردم چون کمپانیی که من کار میکردم ، دانشجویان دانشگاه شریف دنبال این بودن بیان اونجا همه چیز عالی بود ولی من به خاطر عشقم استعفا دادم کافیه رو موضوعی تمرکز کنم حتما حلش خواهم کرد این موضوع رو هم حل میکنم می‌دونم

            منتها بحث اینکه چه چیزی مونده عمل نکنیم خودش ماجراست مثلا من در بحث دریافت الهامات درونی خیلی خوبم عالیم اصلا تماما هم وقتی از خداوند میپرسم بهم میگه چیکار کنم و عجیب جواب میده شاید بگی خب مسئله حله که اینم بپرس ، خب جوابش اینه می‌پرسیم منتها به جهت فرکانسی چون در اون سطح نیستیم دریافت نمی کنیم پس میمونه تکامل و رعایت کنیم من تماما متوجه آگاهی هوایی که گفته شده هستم عملکرد هم دارم به اندازه ظرفیتم منتها به همون اندازه که کار کردم نتیجه نیومده

            در گذشته هم که نتایج عجیب غریبی گرفتم و هم مدیون دوره های عرفان حلقه هستم درسته که استاد اصلا موافق اینا نیست و خیلی ها اصلا نمیدونن چیه و حالا قصد دشمنی هم دارند ولی من ازش نتیجه هایی گرفتم که کمتر کسی گرفته اگاهیی هایی در اختیارم قرار گرفت فوق العاده منتها اون بیشتر در مباحث عوالم بالا کار کرد داشت و روی مسائل زمینی هم تا حد معقول تأثیر داشت یادمه حتی در عرض 6 ماه یا کمتر خواسته ماشین داشتن و در من ایجاد کردن با اینکه من اصلا علاقه ای به ماشین نداشتم و خیلی راحت پولش جور شد خیلی راحت رفتم و خریدم و …..

            خیلی ها تعجب میکردن که چطور یک نفر از منفی 10 بیاد بشه مثبت 10 اونم در عرض 4 سال در یک شهر غریب که دو سال بود یک وعده غذا داشتم می‌دونی همه اینا رو گفتم بگم من چنین آدمی هستم با پشتکار بالا ، هوش خیلی خوب

            اما در بحث محصولات استاد وقتی نتیجه نمی‌ده چون از خودم مطمئنم میگم شاید یه چیزی این وسط کمه گفته نشده بعد میگم ممکنه مشکل من در روانشناسی ثروت3 حله بشه ولی خب پولش و ندارم اونم بخرم

            در کل کار موفقیت در این سایت برای من بسیار سخت شده و خسته شدم هیچ کسی هم جوابگو نیست تا بخوای بگی هم میگن درست عمل نمیکنی و قانون تکامل و …

            سرتون و در نیارم این مشکلی که من میگم مشکل خیلی هاست و امیدوارم راهکاری براش پیدا بشه

            سپاسگزارم

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
            • -
              فاطمه گفته:
              مدت عضویت: 1339 روز

              سلام دوست خوبم

              با توجه به نتایجی که گرفتین ،بنظرم شما دست اوردهاتونو ارزشمند نمی دونین و فقط منتظر نتایج بزرگ هستین

              احتمالا مشکل شما کمال گراییه

              باید بخاطر کوچکترین داشته ها و دستاوردهاتون سپاسگزار باشید و به خواسته ها نچسبین

              تا زمانی که فرکانس نداشتن ارسال می کنین ،به خواسته ها نمی رسین

              شما تمرکزتون روی نداشته ها تون هست

              واز خودتون راضی نیستید

              بسیار سپاسگزار ی کنید

              بسیار از خودتون تشکر وتحسین کنید

              تا نتایج بزرگ‌هم بیاد

              وقتی نتایج نمیاد حتما یه ایرادی در شما هست

              هدایت بخواید حتما جواب به شما داده میشه

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      زهراهدایتی گفته:
      مدت عضویت: 480 روز

      سلام دوست عزیزم

      به نظرم این اصل هایی که شمامیگید کدوم مهمه مثل یه لباس میمونه مثلا جنس وکیفیت ش مهمه واصله چون بهترین مرواریددوزی هارم اگر روی لباس بی کیفیت که اصلا پارچش کیفیت نداره انجام بدی وقتت وهدردادی چون تواولین بارکه میپوشی پارچه ازبین میره ،مثل کنترل ذهن که اصله .

      یامثلا رنگ پارچه که اگه خوب نباشه اصلا به چشم نمیاد یادریک بارشست وشو رنگش بره وعوض شه لباست خراب میشه مثل اصل احساس خوب اتفاقات خوب .

      ودوخت یه لباس انصافا چه قدر مهمه که یه پارچه ای باشه طرف برداره به بدترین طرح بدوزه ویه پارچه خوشگل وخراب کنه اصلابه درنمیخوره یاوقت پوشیدنش لباسه درزهاش ازهم بازبشه به چه دردمیخوره ،مثل کانون توجه وتجسم چه قدر مهمه .

      یاحتی این لباس حالاخوبه همه چیش اوکیه توبردار یه اتوی داغ بچسبون بهش ،اندازه ی اتوهم که بسوزه لباس سوخته رونمیتونی بپوشی پس اتوکردنش یا شستنش با وایتکس یا شوینده های مناسب چه قدرمیتونه برالباس مهم باشه ،پس این وبدون که وقتی استادمیگن تسلیم دربرابر پروردگار مهمه یعنی اصله یعنی مهمه چون ذهن های ماهاهیچ کدوم کامل نیست ،باید خودمون بسپاریم به خدا که هدایت مون کنه وهدایت فقط درزمان تسلیم ممکنه ،البته که همیشه هرلحطه هدایت هاش هست ولی مادرزمان تسلیم میفهمیم .

      برای من هیچ وقت سوالی شبیه شماپیش نیومده که بگم چرااستاد یک بارمیگه کانون توجه مهمه یاچرایه بارمیگه احساس خوب مهمه یااستمرارمهمه یاتوکل یاایمان چون میدونم همه شون مهمه من که توانایی دارم همه شون ودرکنار هم انجام بدم ،پس چراانجام ندم؟ خداوند بیشترازمامشتاق تغییرماست ،پس مطمن باش شماکه میخواستی تویه سه ماه تغییرکنی باید زاویه ی دیدتو عوض کنی اگرواقعا وبه شکل درست ومتعهد بودی وباورکردی به حرف های استاد وعمل کردی مطمن باش تغییرات ومیبینی اولش شاید خیلی کوچیک باشه ولی وقتی توجه بهشون میکنی بزرگ تروبزرگ ترمیشن مثلا تو توی سه ماه کمترمریض شدی یاحوصلت بیشترشده یا اخلاقت بهترشده یاداری بیشترفکر میکنی،یاسرچیزای چرت وپرت که قبلامیرفتی دیگه نمیری ،آرامشت بیشترشده، ایناهمش تغییره اولش کوچیکه ولی باید بفهمی توجه کنی شکرگذاری کنی تابزرگ شن .شاید کسی ازیه فایل یه چیز دیگه برداشت کنه ومن یه چیزدیگه هرکس به اندازه ی درکش شاید یه نفر مثلاتوی یه سال خیلی نتیجه ی بزرگتری بگیره وشاید کس دیگه توی 6 سال همون نتیجه هاروبگیره این مربوط به خودشون میشه که چه طور درک میکنن وبرداشت میکنن .

      مطمن باش این مسیرخیلی درسته ،ادامه بده ،دوست عزیزم .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
      • -
        ص گفته:
        مدت عضویت: 2546 روز

        سلام زهرا جان مرسی از کامنتت و مثال قشنگت

        درست میگین ، گیر من همینه من وقتی میرم دوره عزت نفس و گوش میکنم پاس داده میشم به کشف قوانین اونو میبینم شوت میشم سمت توحید ، توحید و درست میکنم ، کانون توجه و کنترل ذهن میاد وسط اینا رو درست میکنم یهو یه موشک میخوره وسط زندگیم بعد من خسته میشم مستأصل از اینکه دیگه چه کاری باید میکردم که نکردم حالا فک کن این وسط یه سری کج فهمی ها هم داشته باشی واقعا آدم سردرگم میشه من واقعا الان عاجز موندم مث یه آدمی که فلج رو ویلچره نه میتونم جلو برم نه میتونم عقب برگردم میخام برم یه کاری کنم پول بیاد تمرکزم از کار اصلی برداشته میشه میخام بیام تو حوزه خوانندگی خودم پولی توش نیست استاد هم که میگه سرمایه نمیخاد و با هر چی داری شروع کن میریم اونم انجام میدیم باز اتفاقی نمیفته یهو یاد قانون تکامل میفتیم میگیم اینه بعد مدتی میبینیم اونم نیست سن مون بالا می‌ره میگن چرا فک میکنی سن مهمه با چه معیاری میگی موفق نمیشی چون سنم بالا رفته خلاصه که 4 دست و پا در یک باتلاقی گیر کردیم که واقعا جوابی پیدا نمیشه که آدم بتونه از اون حالت در بیاد

        بازم ممنون

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      سارا صارمی گفته:
      مدت عضویت: 2093 روز

      سلام دوست عزیز

      ببینید تاکید استاد عمل کردن به الهامات هست.

      کنترل کردن کانون توجه و کارکردن روی باورها زمینه اصلی آموزشهاست.

      حالا وقتی به صورت ذهنی این کارها رو انجام میدیم ، در نتیجش یه سری ایده میاد و ما باید اون ایده ها رو عملی کنیم تا نتایج فیزیکی ظاهر شن .

      ضمن اینکه من اینو متوجه شدم که ما باید هدفمون از کارکردن روی خودمون رشد شخصیتمون باشه و بهبود ، بعد نتایج خودشون میان

      من خودم برای نتایج خیلی تقلا میکردم ، الان که عمیق رو خودم کار می کنم متوجه شدم که این منتظر بودنه یه جور چسبیدنه که باعث میشه از مسیر دور بشی و فقط خستگی به تنت میمونه.

      امیدوارم تونسته باشم خوب توضیح بدم … برای شما بهترین ها رو آرزو می کنم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
      • -
        ص گفته:
        مدت عضویت: 2546 روز

        سلام

        خیلی ممنون سارا جان از توضیحاتی که دادید

        بله اینا رو متوجه هستم ببینید استاد کلا اولویت بندی ندارن ینی نمیان بگن بچه ها شما برای رسیدن به خواسته ها باید این موارد و داشته باشید این و این و ….که من تو این دوره ها سعی کردم اینا رو بگم فکر نکنید فقط با توجه کردن و کنترل کانون توجه بهش میرسیداااا فک نکنید توحید و فهمیدید و تمومه ماجرا نه اینا همش باید باشه

        حالا شاید بگید خب همینم هست و تو خودت داری میگی !!!

        بله منتها من فکر میکنم سایت به این بزرگی باید یه سری قدم‌ها و اولویت های داشته باشه مثلا کلاس اول و بره بعد بره دو و سوم

        اما اینجا یهو از دوره دبیرستان شروع میشه بعد می‌ره دانشگاه بعد میاد می‌ره تو کلاس دوم و تو نمیدونی ترم چندی چی فهمیدی چی و نگرفتی و …..می‌دونی چی میگم فکر میکنم بهتر بود از این آشفتگی به سمت نظم می رفتیم خیلی هامون مطمئن باش نتیجه های اصلی و نگرفتیم همش نتایج حاشیه و ریز و گاها مهم بوده منتها فکر میکنم همه ما بیشترین گیرمون رو اینه که نمی‌دونیم بالاخره چیکار باید کنیم

        یادمه من تا باور فراوانی و کار کردم و متوجه شدم فراوانیه به طرز عجیبی خوشحال بودم ولی بعد چند روز هدایت شدم به کمبود شوکه شدم تا زمانی که فراوانی و نمیدونستم همه چیز گل و بلبل بود ولی وقتی فهمیدم همه چیز ریخت بهم البته این و من به فال نیک گرفتم

        منتها هنوزم که هنوزه من نفهمیدم کی قراره اتفاقات بیفته مطمئن باشید به مطالبی که گفته شده تا 70-80 درصد عمل شده ولی خب نتیجه ای نداشته

        نمیگم صفر بوده نه نامردیه ولی خب اون چیزی که دنبالشیم نبوده من الان برام جذابیتی ندارد بشینم تمرکز کنم رو نکات مثبت چون یهو میبینی میخورم به بی پولی حالا باید بیام باورهای ثروت و بررسی کنم نه می‌دونم چه باور مخربی دارم نه می‌دونم چطور عوض کنم و همینجوری می‌چرخم واسه خودم

        در کل خیلی خوب میشد یک دیدگاه کلی یک چشم اندازی تعریف میشد تا آدم تکلیف خودش و بدونه چیکار کنه

        به هر حال ممنون

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
        • -
          سارا صارمی گفته:
          مدت عضویت: 2093 روز

          دوست عزیزم

          نمی دونم دوره کشف قوانین رو دارید یا نه ، اما توی جلسه 8 اون دوره استاد در مورد چگونگی برنامه داشتن و چه جوری کارکردن روی خودمون توضیح میدن . می دونید استاد سرفصلهای اصلی رو میگن اما ما باید تشخیص بدیم که اولویت کارکردنمون چی باشه .

          توصیه من توی این مرحله به شما اینه که ببینید اصلا چه چیزهایی باعث میشه حستون خوب نباشه ، یعنی توی این مرحله ریشه افکارتون رو پیدا کنید ، بعد براساس اون ریشه ها خودتون به مسیرتون جهت بدید ، مثلا اولویت اینه که روی باورهای ثروت ساز کار کنید یا حس ارزشمندی یا سلامتی یا توحیدی یا …

          منظورم اینه که تمرکزتون توی این مرحله روی شناختن خودتون باشه ، من خودم دارم این مسیر رو میرم و توی این مرحله اصلا تازه دارم متوجه میشم که اتفاقات قبلی رو برای چی تجربه کردم و کمی هم تونستم تکامل رو درک کنم .

          در واقع ما باید مراحل رشد رو طی کنیم و بعدش نتایج میان و فقط هم خودمون می تونیم بفهمیم که نقطه شروع و ترتیب مراحل برای ما چی هست.

          مثلا من توی این خودشناسی ها کلا متوجه شدم که ته افکارم خیلی بدبینی دارم و روی از دست دادن خیلی متمرکز هستم ، خیلی هم تایید طلبی دارم و حالا بر اساس این موضوعات دارم تمرکزی فایل ها رو گوش میدم .

          در کل تلاش کنید آروم باشید و تقلا نکنید و نگران نتایج نباشید ، فقط روی شناختن و تغییر دادن خودتون متمرکز بشید ، بعدش اصلا خودبه خود درست میشه ، من اینو بارها تجربه کردم و بهش ایمان دارم .

          امیدوارم توضیحاتم مفید باشه واستون و خیلی زود نتایج فوق العاده وارد زندگیتون بشه .

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
          • -
            ص گفته:
            مدت عضویت: 2546 روز

            سلام سارا جان ممنونم

            ببینید من 6 سال هست هر شب با گفتگوها و فایل ها و کامنت خوندن ها شب و روز کردم میدونید بالغ بر 2000 تا کامنت خوندم شایدم بیشتر همه فایل ها رو کار کردم آوردم تو کار منتها اون چیزی که استاد میگه یه سری چیزاش یا درست نیست یا کمه چون 6 سال زمان کمی برای تحقیق و بررسی نیست و شکر خدا آنقدری آدم هوش داره که بتونه تشخیص بده اصل و فرع چیه من مطمئنم که به موضوعات اشراف کامل دارم شاید حضوری بشینیم صحبت کنیم من قابلیت اینو دارم رو موضوع ریز بشم و چیزایی بگم که خود استاد به خاطر مسائل کلی واردش نشدن و الحق کار درستی هست

            همه اینا رو گفتم بهتون بگم شما هم مثل من و یا سایر دوستان که این کامنت و میخونن یه سری نتایج سطحی حاصل میکنن در کل به چیزایی میرسن که خوبه اوکیه ولی خواسته اصلی شون نیست چرا آنقدر مطمئنم چون در کامنت ها اشاره میشه یه مدت یه نتتایجی حاصل میشه طرف با ذوق و شوق میاد می‌نویسه بعداً دوباره فس میشه و ول می‌کنه

            بله من دوره کشف قوانین و هر دو ورژن و خرید کردم که به نظرم دوره اول خیلی بهتر از دوره دومه با اینکه دوره دوم و خانم شایسته خیلی بیشتر توضیح دادن که در نوع خودش بی نظیره ولی میخام بگم تو همون بحث گاز و ترمز چقدر از افراد مث من گیر میکنن در کل بخوام بگم صادقانه بدون هیچ غرض ورزی بگم من نتیجه دلخواه نمی‌گیرم جلسه 6 کشف قوانین استاد گفت کارت و استعفا بده بیا سمت علاقت ، مهم نیست سرمایه نداری مهم نیست چقدر تو کارت سابقه داری بیا بیرون مهم باورته مهم ایمان به خداست خداوند خودش حل می‌کنه

            با این حرف اومدیم استعفا دادیم نشستیم به خاک سیاه الان تو این فایل جدید اینا رو نمیگه می‌دونی اگه شما هم روزی دیدی نتیجه نمی‌گیری نه به خاطر اینکه درست عمل نمیکنی نه به خاطر اینه کل ماجرا این نیست حتی دقت کنی شما هی باید محصول بخری روانشناسی یک و تموم کردی دو رو بخر بعد سه رو بخر مطمئن باشید اون جواب اصلی و نداده و نخواهد داد این نظر منه به عنوان فردی که سالهاست دارم تو این حوزه کار میکنم

            امیدوارم اشتباه کنم

            بازم سپاس از شما

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    مریم دستجردی گفته:
    مدت عضویت: 1850 روز

    به نام خالق شگفتی ساز سلام.

    این سومین بارهست که می نویسم دوبار قبلی پاک شد البته هر بار بهتر از دفعه قبل میشه.

    خدایا قلم و قلبم را در یک راستا قرار ده.

    ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت هست. خلاصه قسمتی از آگاهی های این فایل. چقدر قانون را درک کردم؟ در مسیر درست قرار دارم؟ یا گمراه هستم و همچی را آن طور که دوست دارم می شنوم. اصلا عمل کردن یعنی چی؟ تو مترو هستم تو اتوبوس فایل گوش کنم به جای این که بازی کنم. من که می دانم باید شخصیت سپاس گزار بسازم جوری که احساس بی‌نیازی کنم مثل استاد. دوستانی چون آقای عطار روشن و لیلای عزیز و… پس باید زمان بزارم انرژی بزارم برای بیشتر دیدن و تایید کردن آنچه که دارم. برای گفت و گو با الله ازطرفی همین طور که روی افکارم کار میکنم باید روی مهارت هام هم کار کنم البته با رعایت قانون تکامل (انتظار بی جا از خودم نداشته باشم مثلا یه شبه نخواهم بشم پیکاسو)

    وقتی روی باورهام کار میکنم یعنی فایل گوش می کنم در جهت اجرایی کردن این باورها یک سری الهامات گفته میشه که من باید بهش عمل کنم شاید در وهله اول بهش نگاه کنم عقلانی نباشه. ترس ناک باشه اما وقتی از رب العالمین کمک بخواهیم خودش در جهت اجرا کردن هم حمایتم می کند. یادم باشه خدا از باگ ها من خبر داره پس کاری که بهم می‌سپارد به اندازه توان من هست نه بیشتر نه کمتر و با انجام دادنش من رشد می کنم به این می گویند عمل کردن.

    حالا من چقدر از این آگاهی ها رو که رب العالمین یادآوری کرد عمل می کنم؟ صادقانه بگم در قسمت اولش یعنی تمرکز بهتر و بیشتر روی نعمت ها و داشته ها نیاز به تمرین و تمرین و تمرین ….. دارم. هنوز ابتدای راه هستم و پاشنه آشیل من دقیقا همین نقطه هست چرا که متوجه شدم منم منم هام برای شخصیت سپاس گزار تو خالی. هرچند خیلی بهتر از قبل شدم. مورد دوم عمل به الهامات و حرکت کردن. این جور نبوده که اصلا هیچ کاری نکنم، چرا در حوزه های مختلفی چون طراحی به مدت یک ماه در حد خودآموز حسابداری برای پدر به صورت جدی دو سال کارآموزی تولید محتوا شش ماه و دوخت جامدادی چرمی یک ماه اما همگی بعد یه مدت رهاش کردم قشنگ تو در و دیوار بودم به خصوص وقتی که می فهمیدم دقیقا آن چیزی که می خواهم نیست. کلا همه چی را میزاشتم کنار فاصله بین هر کدام میشدم عالم بی عمل.

    حالا چه جوریم ؟ رشته ادبیات نمایشی دقیقا اون چیزی که می خواهم نبست اما این بار دروغ چرا اولش مثل بقیه دلسرد شدم و خواستم کنار بزارمش ولی خداجونم مسیر بهتری پیش روم گذاشته فعلا دارم حرکت می‌کنم و از قبلی ها درس گرفتم اگر میخواهم به محیط بهتر شرایط مطلوب تر هدایت بشم باید روی شخصیت شکارچی نکات مثبت کار کنم راه دیگه ای ندارد. این خانه از بیان خراب است می‌کوبیم و از نو می سازیم انشالله.

    یا حق.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    سارا صارمی گفته:
    مدت عضویت: 2093 روز

    سلام به استاد عزیزم ، خانم شایسته عزیزم و دوستان ارزشمندم

    خدارو شکر می کنم که توی این مسیر هستیم و داریم ادامه میدیم ، واقعا این موضوع خیلی جای سپاسگزاری برای من داره. من قبلا خیلی فایل گوش می کردم و گاهی اوقات هم کامنت می خوندم اما از ابتدای این پروژه خانه تکانی به خودم تعهد دادم که کامنت بذارم و واقعا باعث شده درکم از آگاهی ها متفاوت بشه و عملگرا تر بشم . الان متوجه میشم که استاد چقدر تاکید دارن که کامنت بذاریم …

    خب من بقیه فایل رو گوش کردم و حالا می خوام ادامه برداشتهام رو بنویسم :

    – تعریف استاد از مراقبه رو خیلی دوست داشتم ، اینکه ذهنمون رو پاک کنیم و بیایم توی لحظه … هر بدی به ما شده و هر ظلمی و هر تجربه نادلخواهی رو دیگه بهش فک نکنیم و بیایم به حال توجه کنیم … سخته اما اگه بتونیم مطمئنم نتایج فوق العادس

    البته من خودم یه مدت زیادی میرفتم کلاسهای این سبکی ، نمی خوام بگم بد بودن اما کار رو خیلی سخت می کردن و اصلا هدف آدم گم میشد ، یعنی اصلا درگیر آداب و رسوم اون میشدم و دیگه برام موثر نبود ، انگار یه سری وظیفه به وظایفم اضافه شده بود فقط و خودش شده بود یه مشغولیت ذهنی … خدا رو شکر به این مسیر ساده تر هدایت شدم و الان حتی در زمان کار کردن هم می تونم مراقبه کنم ، با لذت بردن ، با خلق کردن و با تجربه خودم …

    – سرمایه گذاری روی خودمون کنیم ، روی مهارتهامون ، روی نقاط ضعف و نقاط قوتمون ، روی توانمندیهامون و این مسیر درست برای رسیدن به ثروته … می دونید استاد یه چیزی که تازگی ها دارم در آموزشهای شما متوجه میشم اینه که شما دارید رفتن و موندن توی مسیری رو به ما نشون میدید که اساسش بی نیاز شدنه … یعنی ما برای تجربه خوشبختی حقیقی و حتی رسیدن به خواسته هامون از آدمها ، از محیط زندگی ، از هوش و استعداد ، از زیبایی ظاهری و خیلی چیزای دیگه بی نیاز میشیم .

    چقدر خوبه ! توی این دنیا که همه به فکر اینن که از چیزی عقب نیفتن و هم زندگیشون پر شده از تلاش فیزیکی برای پر کردن خلاهاشون یا حرصهاشون ، ما داریم این آموزش ها رو می بینیم … البته خودم هم هنوز توی اون دسته هستما ، نمی خوام بگم من دیگه آخرشم اما انگار دارم آگاه میشم که خدا منو توی چه بهشتی آورده ! در عین اینکه در ظاهر چیزی نیست ، می تونم آروم باشم و لذت ببرم و همه چیز به نگاه من ربط داره .

    – وقتی مسیر درست رو فهمیدیم دیگه دنبال حاشیه نریم ، بخاطر همین استاد از جایی که زندگی رو درک کرده ، فقط متمرکز شده رو تمرین کردن و درک کردن مباحث زیر :

    بحث توحید

    بحث توکل

    بحث تصمیم گیری

    بحث شجاعت و رفتن تو دل ترسها و ایمان داشتن

    بحث کنترل ذهن

    یعنی استاد دیگه پراکندگی ذهنی و نشت فکری نداره که بگه برم کتاب دیگه ای بخونم شاید مطالب توی اونا باشه

    پس من هم باید روی این مباحث متمرکز شم ، انشالله خدا کمکمون کنه که اگه خودمون بخوایم خدا هم مسیر رو باز می کنه

    – مبحث آخر هم که بحث رفتن توی دل ترسهاست ، که راهی هست برای غلبه بر ترسها . در واقع از این طریق با یه سری چیزها روبرو میشیم و می فهمیم که توی اون شرایط هم راهکارها هست و اونقدر که تو ذهنمون بزرگه در واقعیت بزرگ و اذیت کننده نیست .

    اما برای خودمن ترسهایی مثل اینکه اگه فلانی ازم ناراحت بشه ، یا اگه فلانی این فکر رو کنه یا … اینا ترسای سخت تر و بزرگتری هستن ، انگار باید بیشتر رو باورهام کار کنم تا بتونم توی دل این ترسها هم برم و قطعا باید روی باورهای توحیدی کار کنم …

    خب خدارو شکر می کنم برای فرصت تامل رو آگاهی ها و کامنت گذاشتن … خدایا شکرت

    از استادم و خانم شایسته هم سپاسگزارم و برای هممون بهترین ها رو می خوام .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    مینا کاشی گفته:
    مدت عضویت: 1283 روز

    به نام رب العالمین

    گام شانزدهم

    سلام بر استاد عزیز و تک تک دوستان عزیزم

    بهترین فنی که باید یاد بگیریم و تکرار کنیم همون تقوی است.

    حالا تقوی چیه ؟

    تقوی همون کنترل ذهن است .

    حالا کنترل ذهن چیه ؟

    کانون توجه ما است. ورودی ذهن است .

    و این فن تاثیرگذارترین فن در زندگی است.

    و استاد در عمل این فن را سال ها است تمرین میکنند و نتایج استاد هم به عنوان الگو نشان دهنده نتیجه این فن است.

    و در قرآن هم مرتب این فن را اشاره میکند .

    در قرآن ایمان و تقوا با هم میاد.

    پس ابتدا باید توحید را قبول کنیم و فقط و فقط خدا را فرمانروای عالم بپذیریم و بعد از آن کنترل ذهن کنیم.

    مواظب ورودیمون باشیم به چه چیزی داریم توجه میکنیم ؟

    به چه آت و آشغالهایی توجه میکنیم و وارد ذهنمون میکنیم .

    به چه کسانی بها میدیم ؟ چقدر شرک داریم ؟

    چقدر آدم ها و دولت ها و روسا را خدای خودمون میدونیم.

    به نظر من بت پرستی فقط در دوران جاهلیت نبوده بلکه الان خیلی خیلی بدتر ادامه پیدا کرده فقط شکل ظاهر بت پرستی فرق کرده.

    در دوران جاهلیت بت ها مثلا سنگ ها بودند و ستاره ها و ماه و خورشید و گاو و ….‌ خداها بودند .

    امروزه خداها تبدیل به آدم های زندگیمون شده.

    مدرن شدیم و خداهامون هم مدرن شده.

    آیا قدرت را به آدم های اطرافمون میدیم قدرت را به رئیسمون میدیم قدرت را به رهبران جامعه میدیم قدرت را به کی میدیم؟

    این همون خدای ما است

    این همون شرک ما است

    پس وقتی میترسیم و قدرت را به دیگران میدیم یعنی شرک داریم و ایمان نداریم .

    و بی خودی مثلا نماز میخونیم بی دلیل و بی توجه سوره حمد را میخونیم.

    بی توجه ایاک نعبد و ایاک نستعین را میگوییم.

    بی توجه مراقبه میکنیم .

    پس:

    نتیجه نمیگیریم.

    دلیل؟

    ایمان و تقوی نیست

    به قول کامنت یکی از دوستان که در جایی نوشته بود که ما به سفارش اینترنتیمون ایمان داریم اما به خدا فرمانروای عالمیان ایمان نداریم.

    خوب وقتی به خدا به عنوان فرمانروای کائنات ایمان نداریم توقع چه چیزی را داریم.

    حالا از صبح تا شب بشینیم و مراقبه کنیم چه فایده؟

    از صبح تا شب نماز بخونیم و روزه بگیریم و قرآن بخونیم چه فایده؟

    ما اصل قانون را زیر پا میزاریم و توقع داریم نتیجه بگیریم.

    ما به قول استاد میخواهیم بریم شمال و هدف شمال است اما وقتی سال های سال به سمت جنوب یا شرق و … حرکت کنیم خوب معلومه به شمال نمیرسیم. حالا هی بگیم آقا من دارم حرکت میکنم چرا نمیرسم.

    بله حرکت میکنی اما به سمت اشتباه.

    پایه و رکن ما اشتباه بوده .

    ما باید ابتدا پایه را درست کنیم .

    پایه” توحید” است. ابتدا باید توحید را درست کنیم . وقتی ما مثلا از مدیرمون میخواهیم خدا هم میگه برو از مدیرت بگیر.

    خدا میگه مگه از من خواستی؟ تو از همه درخواست کردی الا من

    پس برو از همونا دریافت کن.

    در یکی از فایل های استاد اشاره میکنه که ما دنبال خورده نون ها از دست این و اون هستیم.

    تا وقتی که اینجوری هستیم همون خورده نون نصیبمون میشه.

    اما وقتی دنبال خود نون از خدای عالمیان از رب العالمین هستیم حالا راه را درست رفتیم . حالا اولین درس زندگی که ایمان به خدا است را رفتیم .

    حالا وقت حرکت است . حرکت به سمت هدف.

    حالا باید مواظب ورودی باشیم و کنترل ذهن کنیم .

    و نتایج از وقتی شروع میشه که ایمان و تقوی باهم باشه .

    کانون توجهمون به غیر خدا برداشته بشه و حالا وقتی ته دلت قرص باشه وقتی ایمان داشته باشی هر کاری بکنی جواب میگیری.

    دیگه بقیه اش بر میگرده به اینکه به چه چیزی توجه میکنیم.

    حالا دیگه هر چیزی را که توجه میکنیم از جنس همون نصیبمون میشه.

    و وقتی ایمان به خدا داریم ناخودآگاه هر توجهی که منجر به ترس بشه از ما میگذره.

    چون ایمان به قدرت بزرگ داریم.

    مثل بچه ها .

    ایمانشون اینقدر قویه هیچ وقت نمیگن آیا میشه؟ مثلا میگن : مامان ناهار چی داریم. ؟ نوع غذا را میپرسن. نمیگن آیا اصلا ناهار داریم.

    ایمان دارن که همه چیز هست .

    ما هم باید به خدا اینجوری ایمان داشته باشیم و فقط نوع درخواستمون فرق کنه.

    بچه نمیگه چه جوری به من شیر میرسه .

    فقط گریه میکنه که شیر میخواد چون ابزار سخن بچه گریه است. با گریه گفتگو میکنه و درخواستش را میگه.

    حالا ما هم با به دل شاد از خدا بخواهیم . چجوریش را بسپریم به خودش.

    همونجوری که ما را به دنیا آورده همونجوری که فصل ها تکرار میشن . همونجوری که باران میباره و هزاران همونجوری ها.

    ایمان را از بچه ها یاد بگیریم .

    و اگر بچه ها از همون بچگی یاد بگیرن که به چیزهای خوب توجه کنند اگه توی خانواده ها ایمان ها قوی بشه و توی مدارس ایمان ها قوی بشه . بچه ها در بستری عالی رشد میکنند و حتما ایلان ماسک هایی به وجود می آیند که ایمان دارند که میشه.

    پس ما فقط باید یک قانون را تکرار کنیم و اونم ایمان همراه با کنترل ذهن است.

    حالا برای هرکسی مدلش فرق میکنه . یه کسی با مراقبه میتونه کنترل ذهن کنه یه کسی با خوندن شعر مولانا یه کسی قرآن میخونه یه کسی ساز میزنه یه کسی نماز میخونه یه کسی نقاشی میکشه .

    مهم اون لحظاتی است که به اون خدا وصل میشیم به اون اصل خود وجودیمون وصل میشیم.

    و اگه وصل بشیم دیگه همه چیز تمومه.

    دیگه نه ترسی وجود داره و نه غمی.

    دیگه لعلک ترضی میشیم .

    خدایا شکرت برای نوشتن این جملات که خودم هم نفهمیدم و فقط تایپ کردم. انگار هر آنچه آموخته بودم نوشته شد برای خودم . برای اینکه یه روزی برگردم و ببینم و بخونم .

    به خودم هر روز بگم تو قانون را فهمیدی دیگه یاد گرفتی فقط باید عمل کنی.

    هر روز عمل کنی .

    هر لحظه عمل کنی‌

    هر روز یک کمی بهتر شو یه کمی ببیشتر به آنچه درک کردی عمل کن.

    هر روز به خودت یادآوری کن که کنترل ذهن چیه؟

    هر روز بگو :

    کنترل ذهن یعنی راستگویی و صداقت

    کنترل ذهن یعنی تحسین دیگران و دیدن خوبی های دیگران

    کنترل ذهن یعنی عاشق خودت باش و خودت را با خودت مقایسه کن

    کنترل ذهن یعنی هر روز ورژن بهتری از خودت را به دنیا نشان بده

    کنترل ذهن یعنی هر روز بهترین خودت باش در حد توانایی هایی که داری

    کنترل ذهن یعنی لبخند بزن شاد باش و بخاطر تک تک نعمت هایی که اکنون داری سپاسگزار باش.

    و حتما و حتما طبق قانون بی تغییر جهان هستی زندگی را زندگی میکنی فقط در همین لحظه.

    و قدر معجزه زندگی را در همین لحظه میدانی.

    خدایا شکرت بخاطر زندگیم بخاطر این نوشته در همین لحظه

    دوستتون دارم سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    مستانه گفته:
    مدت عضویت: 1077 روز

    به نام رب العالمین

    سلام به همه دوستان خدا

    بهبود عملکرد یک روند دائمی است

    به خودم میگم مستان جان دقت کن استاد میفرمایند دائمی

    نه اینکه دو روز کار کنی روی خودت و نتیجه اش رو هم ببینی و فکر کنی نتایج پایدار میمونن

    نه عزیزم تا وقتی روی خودت کار کنی روی خودت و مهارتهات سرمایه گذاری کنی میتونی انتظار نتیجه داشته باشی . تو حرکت کن صد درصد برکت شامل حالت میشه . چون باور داری به خدایی که میشنوه و جواب میده . چون باور داری کار خوب نتیجه خوب میاره . موفقیت موفقیت میاره.

    من عاشق اینجام.برام مثل طبیعت رفتنه. بین فایلهای مختلف قدم برمیدارم و زندگی رو لمس میکنم. حقیقت زندگی و خودم رو

    خداجونم شکرت.

    استاد عزیزم و مریم جان سپاسگزارم

    دوستان متعهدم دمتون گرم…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    زینب اسماعیلی گفته:
    مدت عضویت: 1777 روز

    به نام ربّ یگانه هدایتگر جهان هستی

    گام پانزدهم از پروژه “خانه تکانی ذهن، گام به گام”

    سلام به دوستان عزیزم در این پروژه هدایتی

    وقتی صحبت از مهاجرت میشه، قلب من نه تنها باز تر میشه

    سراسر وجودم پر از آرامش و آماده و تشنه حرکت کردن میشه

    انگار که روحم با این کلمه غریبه نباشه و بخشی از وجودش باشه! بخش اعظمی که سراسر با هیجان و اشتیاق پر شده برای تجربه و ماجراجویی کردن..

    چیزی که من دوست دارم این جلسه دربارش بنویسم

    وقتی درباره مهاجرت و این مفهوم فکر کردم، متوجه رد پر رنگی از این مفهوم در زندگیم شدم! اول با خودم گفتم من که هنوز تجربه مهاجرت کردن رو نداشتم البته فعلا (به معنای تغییر مکان و جغرافیا) اما وقتی عمیق تر به این موضوع نگاه کردم متوجه شدم که دختررر اصلا مهاجرت و مفهومش در این کلمه و معنای ظاهری که خودت رو بهش محدود کردی نمی گنجه

    این تجربه شیرینی بوده که از بدو تولد با من و ما بوده!! آره فقط باید زاویه دید رو عوض کرد فقط باید ساده تر به موضوع نگاه کرد و ردش رو در تجربیات قبلی پیدا کرد فقط باید کمی تعقل کرد.. آره این قشنگه که با شنیدن کلمه مهاجرت اولین چیزی که به ذهن من و خیلی از ما ها میرسه اینه که بریم یه کشور دیگه شایدم یه شهر دیگه.. ولی چقدر قشنگ تر و بهتره که بیام این مفهوم رو به یک مفهوم قابل لمس و قابل دسترس تبدیلش کنم، چیزی که همیشه در تجربیاتم ردش ملموس بوده و تجربش کردم و در یک کلمه و معنا خلاصه و محدودش نکنم مثلا

    اگر می بینم امروز نسبت به دیروزم علم و آگاهی‌ بیشتری دارم، می تونم از این آگاهی ها در عمل استفاده کنم و قدم برمی‌دارم من در مسیر هجرت هستم!

    اگر می بینم امروز نسبت به دیروزم مشتاق تر هستم برای تجربه کردن و قرار گرفتن در جریان زندگی و شنیدن هدایت خداوند من در مسیر هجرت هستم!

    اگر می بینم امروز از دیروز ایمانم قوی تر شده، قدم هام محکم شده و تصمیم هام قاطع تره من در مسیر هجرت هستم!

    اگر می بینم امروز آرام تر هستم، جهان اطرافم رو پر از زیبایی و فرصت و نعمت می بینم من در مسیر هجرت هستم!

    اگر می بینم امروز سعی می کنم بیشتر سپاسگزار باشم، زیبایی های بیشتری رو در افراد و اطرافم ببینم و نکات مثبت شون رو تحسین کنم من در مسیر هجرت هستم!

    اگر می بینم امروز یک قدم در جهت سپاسگزاری از بدنم و سلامتیش بر میدارم و با عشق و لذت ورزش می کنم من در مسیر هجرت هستم!

    اگر می بینم کمی امیدوار ترم، کمی با جسارت بیشتری قدم بر می دارم و ادامه میدم من در مسیر هجرت هستم!

    اگر می بینم امروز نسبت به دیروز از مسائلم کمتر می ترسم و با شجاعت بیشتری پیش قدم میشم برای حل کردن اونها و مشتاقم خودم رو به چالش بکشم و اصلا تشویق می کنم خودم رو برای روبرو شدن با ترس هام من در مسیر هجرت هستم!

    اگر می بینم نسبت به قبل مشتاق ترم برای به چالش کشیدن خودم و توانمندی هام، برای به چالش کشیدن پتانسیل هام و بالفعل کردن اونها من در مسیر هجرت هستم!

    اگر می بینم امروز با اعتماد به نفس بیشتری از توانمندی ها و دستاورد هام صحبت می کنم یا تون صدا و فیزیک بدن استوار تری دارم من در مسیر هجرت هستم!

    اگر می بینم امروز با ایمان بیشتری روی مهارت ها و نقاط قوت و پروژه هام کار می کنم و ایده های خلاقانه تری برای اجرا کردن شون دارم من در مسیر هجرت هستم!

    اگر می بینم امروز توی مسیر قرار دارم، روی خودم و ساخت شخصیتم کار می کنم و ورودی های ذهنم رو کنترل می کنم و سعی می کنم از زاویه دید زیبا تری پیرامونم رو ببینم من در مسیر هجرت هستم! 

    اگر می بینم امروز خودم رو بیشتر لایق عشق خداوند و بنده هاش و تجربه نعمت ها و زیبایی ها می دونم و آماده هستم برای تجربه این جنس از اتفاقات من در مسیر هجرت هستم!

    اگر می بینم امروز به همه چیز و همه کس با عشق و تحسین و شگفتی نگاه می کنم و منتظرم که با بهترین و با کیفیت ترین افراد و تجربیات احاطه بشم من در مسیر هجرت هستم!

      اگر می بینم امروز فرصت این رو دارم که با انسان های دوست‌داشتنی و فوق‌العاده‌ای ملاقات کنم و اونها رو بشناسم، تحسین کنم و رد پاهاشون رو دنبال کنم من در مسیر هجرت هستم!

    اگر می بینم امروز می تونم از بازی کردن با بردار کوچیک ترم، از دیدن خنده های عزیزانم لذت ببرم و شکارچی ماهر تری شدم من در مسیر هجرت هستم!

    اگر می بینم امروز می تونم آهنگ های فوق‌العاده و زیبا گوش بدم و رها و بدون هیچ فکری خودم رو به دست این سمفونی های زیبا بسپارم من در مسیر هجرت هستم!

    اگر امروز می تونم با نگاه کردن به آبی آسمون زیبا، یا ابر های مخملی و طلوع و غروب خورشید، یا شنیدن آواز شب و جشن شادی امواج دریا، یا سوسو زدن ستاره ها و ماه زیبا دوباره به اصل خودم متصل بشم و صلوه کنم من در مسیر هجرت هستم!

    اگر می بینم امروز درحال تجربه چیزهایی هستم که قبلا در زندگیم نبوده من در مسیر هجرت هستم!

    و صدها اگر می بینم های دیگه که مثال ها داریم از این هجرت کردن ها.. وقتی از این زاویه به پروسه مهاجرت نگاه می کنم می بینم که  از بدو تولد ما درحال مهاجرت بودیم!! هنوز هم هستیم و تا آخرین روز زندگی این پروسه ادامه داره حتی لحظه ای که بخوایم از این جهان زیبا بریم باز هم درحال مهاجرت هستیم..

    من عاشق این کانسپت هستم،، اینکه انقدر این مفهوم جدای ناپذیر، عمیق و یکی هست با ذات ما..ذات انسانی که مدام درحال حرکت و مهاجرت به مدار های بالاتر هست لازم نیست خودمون رو محدود کنیم به تغییر جغرافیا بلکه ردّش رو در همین مهاجرت های به ظاهر جزئی زندگی ببینیم تا این باور ایجاد یا حتی قوی تر بشه که مهاجرت یک مفهوم جدای ناپذیر و همیشگی با ماست،، همینقدر قابل دسترس همینقدر ملموس

    با یادآوری مهاجرت هایی که از نظر شخصیتی داشتیم تا به شخصیت فعلی برسیم یا حتی مهاجرت هایی که محله به محله از یک شهر داشتیم، اون همه قدم هایی که برای شناخت محله جدید وفق دادن خودمون باهاش و پیدا کردن دوست های عالی برداشتیم، برای شناخت کوچه خیابون های اطراف، یاد گرفتن مسیر ها و دسترسی به امکانات یا حتی مهاجرت هایی که از یک شغل به شغل دیگه داشتیم، اون همه مهارت های جدیدی که باید از اول پرورش بدیم حرکت کنیم تجربه کسب کنیم مهارت ها رو افزایش بدیم ایده بدیم مسئله حل کنیم روند رو طی کنیم کسب و کار رو گسترش بدیم و.. یا حتی مهاجرت هایی که از شهر به شهر دیگه یا حتی از استان به استان دیگه و از کشور به کشور دیگه داشتیم.. همه این ها شواهدی هستند از اینکه اولا ما چقدر مهاجران حرفه‌ای هستیم که تا اینجا پیشروی داشتیم و دوم مهاجرت های بعدی در هر ابعادی که بخواد باشه همونقدر قابل دسترس و باور پذیره برای ما که قبلیا بودن!

    و این زیبایی پیدا کردن منطق ها و دیدن ردّ ظریف تجربه های مشابه و ریشه اونهاست؛ نقطه مشترک همه این تجربیات راکد و ثابت نموندن هست،، حرکت کردن و قدم برداشتن برای تغییر هست برای یادگیری هست برای بهتر کردن و لذت بیشتر بردن از موقعیت هست،، تغییر موقعیت از وضعیت قبلی به وضعیتی کمی بهتر از قبل هست؛

    وقتی از این دیدگاه به موضوع مهاجرت نگاه کردم، دیدم چقدر نسبت به قبل برای ذهنم امکان پذیر تر و قابل باور تر شده این مفهومی که از لحظه تولدم درحال تجربش هستم و دلم قرص تره که قطعا و بدون شک در اِسکِیل های بزرگتر هم این مفهوم رو در زمانش تجربه می‌کنم،،

    از طرفی متوجه اون کنجکاوی مقدسی شدم که از اصلی ترین دلایل پوش کردن خودم به سمت تجربه این جنس از هجرت بوده تا جایی که از فضای امنم خارج بشم و از صفر در جهان دیگه ای از اول شروع کنم برای خلق کردن

    استاد حالا متوجه میشم که چرا اصرار دارید این کنجکاوی مقدس رو پرورش بدیم چون جسارتی رو در ما ایجاد میکنه برای حرکت و قرار گرفتن بیشتر در این مسیر و تجربه کردن زیبایی ها و فراوانی های بیشتر؛

    این تکه از متن خانم شایسته عزیز هم در این جلسه واقعا بی نظیر و برای من هدایت بود که با خودم دربارش مفصل صحبت کردم ودوست دارم دوباره یادآوری کنم که

    “” موضوع این نیست که چه خواسته‌هایی داری‌، بلکه موضوع این است که چه ظرفی برای آن خواسته‌ها آماده کرده‌ای.

    نکته اعجاز آفرین ماجرا اینجاست که: وقتی ظرف وجود شما آنقدر بزرگتر می شود که مکان فعلی زندگی شما، توانایی ارائه نعمت هایی هم سنگ با ظرف شما را ندارد، جهان حتی شما را از لحاظ فیزیکی به مکان های بهتر، هدایت می کند. مکان هایی که توانایی ارائه نعمت های متناسب با ظرف وجود شما را دارند””

    خداروشکر بخاطر فرصتی که دارم تا این گام رو هم با تعهد بردارم^^

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      سعید سادات گفته:
      مدت عضویت: 1190 روز

      زینب اسماعیلی بزرگوار

      بینهایت سپاسگذارم که وقت گذاشتید و نوشتید

      سپاسگذارم که الهام قلبتون رو در قالب کلمات جاری کردید تا بر آگاهی های ما افزوده شود

      سپاسگذارم که آگاهم کردی از معنی و مفهوم مهاجرت

      با خواندن دیدگاه مقدس شما به تفکر فرو رفتم

      تفکری که برابر با هفتاد سال عبادت است

      تفکر به اینکه آیا به اندازه کافی به آگاهی هایم عمل میکنم تا مطمئن شوم که در مسیر هجرت هستم

      چقدر زیبا چشمانم را باز کردی که ما از لحظه تولد تا کنون در حال تجربه هجرت در ابعاد مختلف آن هستیم

      سپاسگذارم که نوشتید

      بازم برامون از درک و آگاهی های فراوانتون بنویسید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    مریم گفته:
    مدت عضویت: 640 روز

    بنام خدای مهربان

    سلام به استاد عزیزم

    روز 90 ام

    این فایل خیلی برای من آگاهی داشت ،اینکه فقط بشینم و تجسم کنم و هیچ عملی نداشته باشم هیچ گونه تغییری در زندگی من حاصل نمیشه من باید به دانسته هام عمل کنم و وارد ترس هام بشم و به خدا توکل کنم

    و اینکه مهارتهای جدیدی یاد بگیرم خودم رو به چالش بکشم و توانایی هام رو با تمرین و تکرار بالا ببرم روی اعتماد بنفسم و احساس لیاقتم خیلی کار کنم که پاشنه آشیل من هستش

    و در لحظه زندگی کردن و از لحظه لذت بردن رو خیلی خیلی باید تمرین کنم با اینکه نسبت به گذشته خوب شدم و واقعاً خیلی سعی میکنم به گذشته و آینده فکر نکنم ولی هنوز خیلی جا دارم که به اون مرحله ای که آرزویش رو دارم برسم

    خداوند همه ی مارو به راه راست هدایت کند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    الهام وابراهیم گفته:
    مدت عضویت: 1545 روز

    سلام به استاد عزیزم ومریم جانم

    (ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت هست.)

    «… مَنْ آمَنَ‌ … وَ عَمِلَ صالِحاً … وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ؛[5]

    کسانى که … ایمان آوردند، و … کارى شایسته انجام دهند… و نه ترسى بر آنهاست و نه اندوهگین مى‌شوند. »

    وقتی که با وجود ترس حرکت کنی و بری تو دل ترسات..وایمان وباورت قویتر میشه ونه می‌ترسی ونگرانی..

    با حرکت کردن تو دل ترسات بعدش که بر میگردیم نگاه می‌کنی.میگی همین بود چقدر من ترس‌های واهی داشتم.

    من چندین وچن بار رفتم تو دل ترسام وقویتر شدم و همین آخری که منو وعشقم با وجود ترسامون رفتم رستوران فست فودی وسنتی زدیم.البته با رعایت تکامل مون شروع کردیم ..اولایلی اصلا بلد نبودیم اما کم‌کم یاد گرفتیم اعتماد به نفس مون بالا رفت و هرروز داریم روی بهبود گرایی کار میکنیم.

    چیکار کنیم راحتر و خوشمزه تر درست کنیم.

    خدایا شکرت

    اگه منو عشقم می‌خواستیم با ذهن منطقی خودمون .. هیچوقت حرکت نمی‌کردیم.

    اما با توجه به الهاماتون حرکت کردیم وآرام آرام داریم رشد میکنیم.

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: