https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/01/abasmanesh-3.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-11 01:44:092024-11-08 05:09:27live | بهبود عملکرد، یک روند دائمی است
523نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
اولین بحث استاد شد و شما درموردش صحبت کردی همین بحث تجسم شد
به محض اینکه استاد شروع کردی حرف زدن در این مورد من فهمیدم میخواهی چی بگی آره متاسفانه خیلی از ما ها در مواردهایی برداشت های اشتباه میکنیم
یعنی تاالان از اینور بوم افتاده بودیم بعداز مدتی دیگه منظورم بعداز شنیدن آگاهی هایی مانند اینجا دیگه الان از اونور بوم افتادیم
مثلا طرف تاالان داشته تو زندگی جون میکنده برا موفقیت و هرروز باسختی و تقلا کردن کار و فعالیت میکرده اما با باورهایی کاملا ایراد دار و درب و داغون و همچنین حالا که با این موضوع آشنا شده و هرروز هم داره آگاهی کسب میکنه میگه خب پس من باید دیگه هیچ کاری نکنم بلکه فقط با فکرم و تصویرسازی و تجسم برسم به خواسته هام و نعمتهای زیاد،،
اما غافل ازاینکه باید تحرک داشت و عمل کرد اما نه دیگه مانند قبل تحرکاتی با باورهای اشتباه و فقط تقلا کردن باشه بلکه حرکت و تلاش همراه با باورهای درست باشه،،
و همچنان یا از اینور بوم افتادن یا از اونور بوم افتادن
منم اول هایی که وارد این مسیر شده بودم چندروزی دچار همین برداشت اشتباه شدم اما خوشبختانه خیلی زود هوای بازی رو فهمیدم و یه فایل هم استاد گذاشت روی سایت که بعضی ها با چندروز گوش کردن و خوندن این آگاهی ها میگن دیگر کار تموم شدم ما همه چی رو فهمیدیم دیگه از این به بعد همه چی خودبخود درست میشه و این دیالوگ بظاهر دردناک برا من باعث شد زود خودمو جمع و جور کنم که یه وقت به اشتباه در توهمات بسر نبرم و فکرنکنم دیگه ازاین به بعد قرار یسری جادو هایی رخ بده و شانس های عجیب غریبی رخ بده و منم فقط حرف بزنم اما دیگه کاری از پیش نبرم،،
استاد اتفاقا من همین چندروز پیش داشتم به این دیدگاه فکرمیکردم که اگه قرار بود استاد فقط در این باره صحبت کنه ما باید تجسم کنیم اما کاری از پیش نبریم و حرکتی هم نکنیم واقعا خود من اونموقع دیگه احساس قلبیم بهم میگفت اینکارها الکی هستن و چرت و پرتن اما وقتی میبینم قاطعانه و بدون رودربایستی حرف حق میزنی و حرفها و باورهای صحیح رو میگی خیالم راحت تر میشه و باعث میشه که احساس قلبیم باورهای درست رو درک کنه و بگم بله معلومه یسری کارها و حرکت های درست رو استاد داره میگه که باید انجام بدیم
خب منم قبول دارم تجسم خوبه وکمک کننده ست و واقعا خودمن همیشه از تجسم غافل نیستم خیلی هم دوست دارم بلکه تجسم و تصویرسازی فقط قسمتی از کار هستش اما نه دیگه فقط تجسم و در عمل هیچ غلطی نباشه این نوع تفکر که فقط تجسم بدون عمل یعنی برداشت اشتباه
درک نکردن موضوع
ایمان و باور واقعی نداشتن
حرف مفت زدن
به بیراهه رفتن
توهمی فکرکردن
و………..
چونکه اگه هرکدوم از این گزینه ها وجود داشته باشه و در عمل واقعی رقم بخوره یعنی اون باوره داره درست کارمیکنه و درست داره روش کار میشه و باوری که به طور صحیح روش کاربشه اصلا ما خودبخود باعث حرکت میشیم دیگه نیاز نیست بشینیم فکرکنیم خب من الان روی باورم فکرکردم پس چطوری حرکت کنم
مثل ماشینه وقتی روشن بشه دیگه نیازی نیست بشینیم با خودمون فکرکنیم خب من چکارباید کنم که ماشین به حرکت در بیاد وقتی ما رانندگی بلد باشیم و دنده هم بزنیم و پامون رو از رو ترمز برداریم و کلاچ رو رها کنیم ماشین خودش خودکار حرکت میکنه،،
اصلا ما چرا از خداوند درخواست کردیم به چنین جایی هدایت بشیم خب به این دلیل که حرکت و تلاش هامون پرثمر باشن و راحتتر و جهت دار تر حرکت کنیم و بفهمیم که چگونه به سمت علایقمون حرکت کنیم اما چرا اکثرا بسمت حرکت نکردن و فقط حرفهای قشنگ زدن پیش رفتن من خودم الان هرزمان نتایج دلخواهم رو ندارم یا روز مورد دلخواهم رو ندارم اصلا ذره ای به قوانین و بیرون از خودم شکایت نمیکنم بلکه میگم کجای باور من و حرکت من اشتباه بوده که الان اون چیزی رو میخواهم ندارم واقعا اینو قلبا میگم دوستان یعنی هرزمان هر گله و شکایتی باشه از خودمه میگم من خوب عمل نکردم خوب باور نکردم درست حرکت نکردم و…..
وقتی به آرامش میرم بعدش میفهمم که این باور قبول کردن مسئولیت تمام زندگیم خیلی احساس بهتری بهم میده و خیالمو راحت تر میکنه و بسیار قدرت بیشتری بهم میده
پس معلومه که من خیلی قدرت در وجودم دارم که دارم به این سمت مسئولیت پذیری و مولد بودنم حرکت میکنم،،
چقدر باید شاکر خداوندی باشیم که صدای مارا حتی در عمق باورهای نادرست میشنوه که به استاد عزیز میگه بیاد چنین صحبتهایی رو در چنین فایلهایی بزنه،،
همین چند روز پیش یکی از دوستان قبل همدگرو دیدیم و چندروز یه بار همدگرو میدیدیم اونم وارد پیجی شده بنام همین قوانین و عصر آکواریوس خیلی هم به من پیشنهاد داد که بیا وارد این پیج بشو اصلا با همه فرق داره منم قاطعانه گفتم نه من از همون روز اول وارد یه مسیر دیگه شدم دیگه وارد هیچ جای دیگه نمیشم من دارم نتیجه واقعی کسب میکنم
و دیدم خیلی داره اصرار میکنه بهش گفتم فرض کن شما ماشین بوگاتی رو دوست داری اما من لامبورگینی رو دوست دارم
هردوتا خوبن اما هرکسی سلیقه ای داره
دیدم اونم دیگه قانع و مجاب شد که حرفت درسته چونکه میدونستم اگه بخوام براش توضیح بدم باید یه عالمه انرژی و زمان بذارم و آخر سر هم هیچی الکی پس من نه توضیخ میدم نه انرژی خودمو بیخودی تخلیه میکنم،،
بازم چند شب پیش هم بازم با یه فرد دیگه ای که زیر پستش نوشته بود ثروتمندترین فرد امسال در ایران بعد میگفت من 10تا راهکار دارم براتون برای ساخت ثروت و منم دیگه ادامه ندادم اما اینو میخوام بگم شاید اون بنده خدا هم کارش خوب باشه اما من همون لحظه با خودم گفتم آیا من از این مسیری که مدتهاست دارم حرکت میکنم نتیجه گرفتم دیدم بله گفتم پس دیگه هیچ مسیری رو حتی بهش فکرم نمیکنم چونکه خیلی باید مراقب این ذهن باشیم واقعا من هرچقدر که بیشتر میگذره بیشتر به این میرسم که ذهن خیلی باید هواسمون باشه که چه چیزهایی رو میشنوه میبینه و…..
واقعا هرروز بهتر درک میکنم که این ذهن تا مدتها مانند جوانه و نهالی حساس و آسیب پذیره بلکه فقط باید باهرروز مراقبت تلاش کنیم تا بعداز مدتها بشه درختی تنومند تا از خیلی آسیبهای بزرگتر مقاوم باشه،،
استاد درسته داشتی هم مثال میزدی هم واقعیت هارو میگفتی که خیلی از دوستان توی قدم دوازده از نتایج هاشون گفتن که مثلا قدم اول درآمد2میلیون داشتن اما قدم دوازدهم 1میلیارد اصلا یه احساس عجیب و باور قدرتمند کننده ی جدیدی بهم داد که من الان هر قدمی هر حرکتی هر باوری که نیازه انجام بدم که براساس عماکرد به قدم ها میتونم خیلی اتفاقها و دستاوردهای بزرگی رو رقم بزنم میتونم با هرروز قدم برداشتن بهتر و با ایمان قویتری به رویاهام و اهدافم فکرکنم،،
اما من پیشنهادی دارم برا دوستان
دوستانی که اگه تاالان توهمی فکرمیکردید و به بیراهه رفتید و حرکت نمیکردید حتی شاید خیلی سرخورده شدین حالا چه از بچه های قدیم بودین چه دوستان جدید ،،مهم نیست مهم الانه که میخواهید چگونه مسیر رو باورکنید و حرکت کنید
بقول اون مثال معروف و قدیمی میگه هرزمان جلو ضرر رو بگیری برات سوده،،
مهم نیست چقدر راهو اشتباه رفتی همین الان میتونی دوربزنی
بازم یه صحبت دیگه از جنس اهرم رنج و لذت و انگیزه بخش دیگه استاد شما هرزمان که این جریان بیماری حل بشه شما هم تشریف میارید ایران گفتم ایول پس من تا اون روز باتمام وجودم و قدرتم حرکت میکنم به سمت اهداف و موفقیت وقتی استاد اومد ایران هم بتونم برم پیشش هم اینکه حرف برا گفتن داشته باشم که من چه موفقیتهایی رو کسب کردم چه تغییراتی رو در خودم ایجاد کردم اگه واقعا فقط همین یکی موضوع رو هم بذاریم سمت لذت اون اهرم بلکه بقیه رنج های سمت اهرم رو میتونیم با لذت و ایمان انجام بدیم و قدرتمند حرکت کنیم،،
هرچند تاالان شکر خدا نتایج هایی بظاهر برا خیلی ها متوسط اما واقعا خیلی هاش برا خودم خیلی بزرگ و فوق العاده کسب کردم اما همچنان میخواهم بازم نتایج های خیلی بزرگ و بزرگتری رو هم کسب کنم که تا اونروز موعود ملاقات بااستاد عزیز فقط لذت به تمام معنا باشه
همگی به امید چنین روزهایی،،
استاد وقتی صحبت از مقاله هایی که گفتن آیا سال 2020بدترین سال بوده یا نه اما تا چند لحظه قبلش فکرنمیکردم حتی اینگونه درموردش صحبت کنی که بابا بدترین سال نبوده نسبت به سالهای قبل چیه
بلکه برا خیلی ها مانند ایلان ماسک بهترین سال بوده که توی همین شرایط و همین سالی که خیلی هاهمش میگفتن این مشکل اومد تمام کسب و کارهارو داغون کرد اما یسری ها برعکس بهترین سال و پربرکت ترین سال شده براشون پس شرایط مهم نیست بلکه مهم دیدگاه ما به شرایط مهمه واقعا این باور چقدراحساس قدرت و ایمان بیشتری میخواد تا توانست که در عمل هم اجراش کرد،،
اما اگه بشه چی میشه چه مسیرها چه ایده ها چه خلاقیت ها چه هدایت هایی رو میتونه باخودش بیاره
و چقدر هم لذت میبریم که مریم بانو تنها در پرادایس و شما هم تنها در اینجا هستی که روی خودتون کار میکنید بهتر و راحتتر ذهنتون رو پاکسازی کنید و باخداوند صحبت کنید همین عملکرد خودش یه عالمه باورهای مناسب از جنس رهایی، عدم وابستگی،و عشق واقعی رو داره برامون نمایان میکنه اما چرا من دوربرم به ندرت اینچنین چیزهایی رو مشاهده میکنم حتی یا اصلا نمیبینم که بخواهم ازشون الگو بگیرم احسنت به استاد که چنین شخصیت و الکویی ست برامون
و در پایان چقدر ابرهای زیبا و ویوی زیبا و رویایی در این ساختمان در آسمان تمپای زیبا واقعا نمایی رویایی ست خدارو بینهایت شکر از چنین نعمتهای زیبا و نامحدودش
توی عمق این کامنت که بری، کلا حالت خوب میشه چون همش از اصل گفته شده، همش از نتایج همین اصل گفته شده و همشاز طرف همونی هست که این اصل رو برقرار کرده و گفته بسم الله…. این گوی و این میدان
چقدر خوب و منطقی دوستتون رو راضی کردید میبینید چقدر بهتر از قبل داریم عمل میکنیم؟؟؟
دیگه زور نمیزنیم بقیه رو راضی کنیم یا کاری کنیم که اونا خوششون بیاد. البته که زور نمیزنیم که بقیه رو هم وادار کنیم که مثل ما فکر و همل کنند و البته طبق گفته استاد عزیزم، اگه این حرفا درستن، قطعا راه خودشون رو پیدا میکنن و هر کس هم که در مدار این آگاهی ها باشه بهش هدایت میشه چه بوسیله من، چه شما و چه دستهای بی انتهای خداوند
بازم از شما ممنونم که بازم برامون کامنت گذاشتید و قوانین رو مرور کردید
در پناه یگانه مطلق، رب بی همتا، برای خودم شما و همه عزیزانم روزهایی طلایی، پر از حال و احساس خوب رو آرزو دارم
سلام به شما دوست عزیز زهرا خانم ممنون شما لطف داری خداروشکر که براتون مفید بوده
من همیشه کامنتهای زیبای شما رو مطالعه میکنم
آره واقعا ما داریم مسیر درست رو میریم و هرروز با ادامه دادنمون بیشتر رشد میکنیم چونکه هرروز تمرکز بیشتر روی خودمون هست تا دیگران امیدوارم که شما هم همیشه پرانرژی تر از قبل حرکت کنی خداوند نگهدارت
ترکیب این فایلهای گام له گام با دوره دوازده قدم برای من خیلی تاثیرگزار شده
چون اکثر فایلها هم دقیقا در زمان همون آگاهیهای دوازده قدم ضبط شده موضوعات خیلی به هم مرتبط هستند
در دوره دوازده قدم تازه دارم میفهمم تو کل این چند سال شما چی میگفتید
البته شاید هنوز هم نفهمم ولی خیلی بهتر از قبل شده همه چیز
تو قدم سوم هستم و 0ند روز پیش به یه سوال بزرگ توی ذهنم رسیدم
چند روز پیش یک کامنت نوشتم تو عقل کل که ما باید اول از همه تکلیفمون با خودنون مشخص بشه
من هر بار که کامنتی مینویسم انگار ببشتر بدرد خودم میخوره
یعتی من تصمیم میگیرم بنویسم و در حین نوشتن چیزایی مینویسم که بعدش میگم وااااااو عجب چیزی نوشتم ، اینو من نوشتم ؟
انگار خدا میگه و من مینویسم ، اونهم اغلب در راستای رشد خودم ،
بعد از اون کامنت بارها و بارها خودم اون کامنت رو خوندم و از خودم پرسیدم حمید میخای جزو کدوم دسته باشی ؟ میخای معمولی باشی ؟ یا مثل دسته بسیار کوچکی از مردم دنیا باشی که تو یه سطح و لول کاملا متفاوتی دارن زندگی میکنند
استاد شما همیشه گفتید سوالای خوب پرسیدن باعث میشه جواب های خوب دریافت کنید
من واقعا از خودم پرسیدم میخام جزو کدوم دسته باشم ؟
و جواب به این سوال ترمزهایی درونم آشکار کرد که خودم شوکه شدم
البته تا حدودی پی برده بودم که نگاه من نسبت به اینمساله ایراد داره ولی نه تا این حد و انقدر قوی و محکم و زنگ زده
امروز صبح تو خواب و بیداری اول صبح دو تا سوال اومد روی زبونم
1 چرا کار کردن بده ؟ چرا ذهنت در برابر کار و تخصصت مقاومت داره؟؟؟؟
2 چرا پول و ثروت بده ؟ و این مقاومت هز کجا میاد؟؟؟؟
چند روز پیش هدایت شدم به خوندن یک کامنت از خانم صحرا تو عقل کل
ایشون نوشته بودن ما بدلیل درک غلط از دنیا ، کلی تلاش کردیم کلی دویدیم کلی زحمت کشیدیم ، هر راهی بلد بودیم سعی کردیم پول بسازیم و ثروتمند بشیم ولی بدلیل باورهای غلط که از عوام در ذهن ما جا گرفته ، هر چی بیشتر تلاش کردیم کمتر به پول رسیدیم ، پس به این نتیجه رسیدیم که پول بده ، پول کثیفه ، اگر پول خوب بود ، اگر به صلاحم بود که باید به پول میرسیدم، پس خدا فقر رو دوست داره و نمیخاد ما پولدار بشیم ، پس فقر برامون میشه موهبت ، میشه عامل نزدیکی به خدا ، به خدایی که فکر کردیم این خدا عاشق فقره.
امروز صبح دقیقا در مورد کار به همین نتیجه رسیدم
یعتی دقیقا به همون دلیل که ذهنم میگه پول بده ، اگر خوب یود و اگر به صلاحت بود که خدا بهت میداد ،
دقیقا همیننگاه به کار و تلاش در راستای تخصصم دارم
من در حوضه کار خودم جزو بهترین های شهر خودم هستم حتی بعضا به جرات در حد کاراای بین المللی که تو سایت ها دنبال میکنم میبینم از لحاظ کیفی در حد من نیستند ، اما امااااا
به همون دلیلی که واسه ثروت گفتم
ذهنممیگه نه ، دنبال کار و پروژه و فعالیت رفتن یعتی دنیا پرستی ، یعنی مسیر دوری از خدا
ذهنم میگه اگر کار و فعالیت خوب یود تو با این همه توانایی و اینهمه تلاش شبانه روزی تو این دوازده سال باید شرلیط و جایگاهت تغییر میکرد ، باید در دنیا یا حداقل تو کشور مطرح میشدی،
پس کار بده، تو رو از خدا دور میکنه و درگیر دنیا میشی
اسناد باورتون میشه من مدتهاست دارم تو قران دنبال میگردم ببینم خدا نگاهش در مورد کار کردن چیه ؟
انگار هنوز نگاهم اینه که من که نباید کاری بکنم ،بلکه خدااااااااااااا باید یجوری از یه جایی یهووویی منو ثروتمند کنه
انگار اون نگاه که خدا قراره یه کاری بکنه هنوز وجود داره ، بدم وجود داره
معمولا وقتی من یه ترمزی رو پیدا میکنم اولش افسرده میشم ، میگم خدایا این دیگه کجا بود ، این چی میگه آخه
آنا طبق جلسه سوم قدم سوم یاد گرفتم مخم نیست به چه دلیل منطقی حق داری ناراحت باشی
اگر ناراحت باشی و احساست بد بشه به خودت گاری بستی
الان به خودم گفتم حمید عیبی نداره ، هزاران ترنز تو این سالاا بوده که رفع شده اینهم درست میشع
تو فقط باید احساست رو خوب نگه داری
تو دنبال جوابی و خدا هدایتت میکنه
ازین زاویه به مساله نگاه کردم که حداقل الانمیدونم از کجا دارم میخورم
امروز اینجا جمعه هست و نمیدانم اونجا چندشنبه هست (یادمه سال قبل به ی دوستم که دبی بود پیام دادم الان شیراز جمعه هست اونجا چندشنبه هست با کلی تعجب گفت اینجا هم جمعه هست گفتم عه مگه میشه گفت دختر امروز کل جهان جمعه هست و منم اصرار که نه اینجوری نیست و ما فاصله زمانی داریم کلی اذیتش کردم و اخرش زیر بار نرفتم که هم دوبی هم شیراز میتونه ی روز جمعه یکسانی داشته باشه. یعنی کلا عادت دارم ادمارو اذیت کنم)
و اینکه گفتم جمعه بود از بابت گفتم که بگم من مشتری داشتم و رفتم دفتر کارم و ی مشتری که قرار بود ساعت دو بیاد اینقدر طول کشید که بالاخره ساعت 5 اومد و من تا کارشو راه انداختم و تسویه کردیم شد ساعت 6 و من نزدیک به ساعت 7 ناهار خوردم
شاید حتی از ذهن خودمم عبور میکرد که روز جمعه روز استراحته و تو رفتی سرکار و مردم دارن لذت میبرن و من برگشتم به خودم گفتم من لذت میبرم از کارکردن و برام شنبه جمعه هم نداره. اینو هم بگم که من خداروشکر شرایط مالی خوبی دارم و مجرد هستم و نیاز نیست که جمعه هم برم سرکار. وقتی ی سری مشتری ها که از شهرستان میان و یا کارمندن و میخوان جمعه ها بیان دفتر من تا جایی که بشه که اغلب بالای 99 درصد تلاش کردم که بشه که برم کارشونو راه بندازم.کلا ی روزی به خدا گفتم من رسالتم تو این دنیا چیه من بابت چی خلق شدم چه مساله ای رو قرار حل کنم ؟مدت ها گیر این سوالا بودم میگفتم معلم رسالت داره علم یاد بده پزشک درد درمان کنه پرستار مراقبت کنه هر شغلی رو تداعی میکردم رسالتش هم برام واضح بود اما نمیدونستم رسالت خودم چی بود و من ی فروشنده بودم. ی روز گفتم این فروشی که من انجام میدم دارم به چه عواملی سود می رسانم خداشاهده شاید بیش از 100 مورد نوشتم که داشتن از فروش من سود میبردن. از اداره برق شرکت مخابرات و اینترنت تولید کننده مصرف کننده واسطه عواملی که جنس رو از چین میاره تا ایران عواملی که جنس رو به مصرف کننده میرسونه و سودی که مصرف کننده از این جنس میبره و در مسیری که هزینه میکنه اینقدر نوشتم که یهو دیدم من خودم به تنهایی به تنهایی چرخ بزرگی از جهان هستی رو دارم حرکت میدم و قطعا جهان بدون من ناقص عمل میکنه با اینکه بی نهایت عاشق شغلم بودم اما این نوشته منو روانی شغلم کردن که جمعه ها هم باعشق میرم سرکار. حتی گاها شده مشتری 12 شب رسیده شیراز من رفتم جنسشوتحویل دادم یا مشتری میگه بده فلان اتوبوس بیاره که ساعت حرکت اوتوبوس ساعت 12 شبه اما من با لذت این کارو انجام میدم چون به خودم گفتم ببین دختر تو میتونستی کوه باشی درخت باشی سنگ باشی خاک باشی اما خدا تورو انسان خلق کرده و بهت مسئولیت داده وقتی کارتو خوب انجام ندی یعنی به خدا دهن کجی کردی. میخوای تو روی خدا وایسی و از زیر کار دربری؟خدایی که به تو تن سالم داده خدایی که به تو قلب پاکی داده خدایی که به تو چشمایی داده که تا این ثانیه هنوز دوربینی نتونسته به کیفیت چشم شکار کنه لحظه ها
وقتی دیدم خدا منو متمایز قرار داده نسبت به مابقی خلقتش عاشق کارکردن شدم و عاشق اینکه فعلی انجام بدم. بدی ما آدما اینه که به خاطر نتیجه شروع به انجام فعلی میشیم اخه مگه تا الان کسی با خدا معامله کرده ضرر کرده که میخوایم مطمئن بشیم اگه ثروتمند میشیم تا کار کنیم. این ثروت این پول این ماشین و خونه همگی پاداشی هست که ذهن محدود ما داره به خودش وعده میده اخه نعمت خدا که بی نهایته چه دلیلی داره دیوار بکشیم دور داشته هامون. سال ها پیش ارزو داشتم ماشین بخرم و من کلا روانی ماشین و رانندگی هستم و خدارو هزاران بار شکر که رانندگی فوق العاده ای دارم. این عشق ماشین خریدن به من حال هوایی داده بود که من اصلا رو زمین نبودم که. وقتی روزش رسید و من ماشین خریدم اصلا هیچ اتفاقی رخ نداد. به والله هیچ حتی میتونم بگم شادیش هم جنس خاصی نداشت از بس که من تو مسیر رسیدن به خریدن ماشین هزاران بار تجسمی رانندگی کرده بودم تجسمی موزیک گوش داده بودم تجمسی با سرعت از خیابانو رد شده بودم یعنی میخوام بگم اون حس هارو من دونه دونه به صورت روحی تجربه کرده بودم و روحم ارضا شده بود و وقتی فیزیکی رخ داد هیچ حس خاصی نداشت و دقیقا حتی همین اتفاق واسه ماشین جدیدم هم رخ داد. من عاشق موزیک رپ هستم قبل از اینکه این ماشین جدیدمو بخرم هزاران بار تجسمی من در حال رانندگی دارم با صدای بلند رپ میخونم و این حس رو هزاران بار تجربه کردم که از وقتی ماشین خریدم هنوز وقت نشده این فعل رو فیزیکی انجام بدم.
ما کلا کار میکنیم که روحمون ارضا بشه که هنگام انجام دادن فعلی که فیزیک ما درگیره روحمون لذت ببره. اصلا ما هر کاری که انجام میدیدم صرفا به خاطر لذت روح هست جسم که لذتی نداره که. مثلا کی تا الان گفته من 100 کیلومتر دویدم و پاهام حال اومد و ماهیچه هاش کل زدن و اشک شوق ریختن؟؟ما هر کاری میکنیم دقیقا اون روح هست که لذتشو میبره
شما ببین ارزش کارت پیش خودت چقدره؟ببین روحتو حال میده؟
ببین برای خودت مقدس و معنوی هست؟
من جز نخبه های دانشگاه بودم به محضی که فارغ اتحصیل شدم استخدام وزارت دفاع شدم به مدت ده سال با جون و دل کار کردم اما هر روز خواسته های من بزرگتر میشد و حقوقم جواب نمیداد منی که با جان و دل داشتم طراحی میکردم بوسیدم وگذاشتم کنار وارد عرصه فروش و بازاریابی شدم دقیقا هفته اول اندازه سه ماه حقوقم سود فروشم شد و این انگیزه شد که ببین این شغل توست اینکه داره اینقدر حالتو خوب میکنه به مدت 5 ساله دارم فروش انجام میدم و ناگفته نماند که شرکت بازرگانی ثبت کردم و خیلی پیشرفت کردم با اینکه در ماه 172 میلیون هم درامد داشتم اما چون باورهای محدود داشتم همش اب میشد و میرفت تو زمین. دقیقا از وقتی خودم پی به ارزش کاری که میکنم بردم ثروت مث نقل و نبات میریزه رو سرم الان که دارم این کامنت میزارم حداقل 200 میلیون بدهی دارم اما همین امروز روز جمعه بالغ بر ده میلیون سود بردم و میدونم مث اب خوردن این بدهی پرداخت میشه چون شغل با ارزش و مقدسی دارم شاید هزاران نفر شغل منو سرزنش کنن ولی من باور دارم که مقدسه و این رسالته منه و من با این شغل دارم از نعمت های خدا شکرگزاری میکنم. پسر خودت گفتی جهان خر تو خره دقیقا همینه اصلا انگاری همه خدا و کائناتش تا کمر خم شدن فقط بگی میخوام و به قول اون کلیپه دستشونو شونصدبار بچرخونن و بزنن رو چشمشون. به والله همینقدر ساده همینقدر راحت همینقدر آسان و لذت بخش. فقط اول کارتو برای خودت با ارزش کن و با جان و دل انجام بده فارغ از اینکه در جهان یا جایی مطرح بشی پسر تو وقتی اینجایی یعنی در قلب خدا مطرح شدی مابقی همه پوچ. من 36 ساله با این خانواده با این اقوام با این دوستا دارم زندگی میکنم اما از وقتی تو قلب خدا مطرح شدم هر روز هر ساعت میگن چه خوشکلی چه مهربونی چه باوقاری فامیل که کلا به من میگن خدای مرام و معرفت اصلا ی اسم و رسمی باز کردم گاها میترسم میگم خدا داره چیکار میکنه. برای سرمایه گذاری به من زنگ میزنن برای خرید ماشین به من زنگ میزنن برای مشاوره ازدواج به من زنگ میزنن برای طلاق به من زنگ میزنن برای انتخاب رشته پسرشون به من زنگ میزنن منکه دیگه مدرسه پسرونه که نرفتم. اما از وقتی فارغ از جهان و آدماش تو قلب خدا مطرح شدم اینقدر سوگولی شدم الانم شما تلاش کن سوگولی خدا بشی مابقی همه پوچ و همه هیچ. گاها خیلی دلم میخواد غرق قران بشم و مث خیلی از بچه ها برای باورهام ایه قرانی بیارم اما گاها میگم شاید هنوز به مدارش نرسیدم و شایدم اصلا رسالت من اینه توکارم موفق بشم از جنبه ثروت برای بچه ها انگیزه بشم شاید خدا جایگاه منو اینجوری تدارک دیده. شما فقط به خودت بقبولون که شغلت مقدسه و معنویه بعدش ببین خدا چجوری هر لحظه دنبال بهونست تا به زندگیت ثروت فراوان بده. دیدم که میگم.
من یه گیر خیلی بزرگی تو دورا احساس لیاقت تو وجودم پیدا کردم ، این بود که اصلا نمیتونستم خودم و تخصصم رو ارزشمند بدونم.
من تمام دانشگاه، شاگرد اول دانشگاه بودم
انقدر عاشق کارم بودم که با اینکه بدون کنکور میتونستم ارشد بخونم گفتم نه ، من میخام وارد بازار کار بشم ، کاملا میدیدم استاد ها حتی دیگه چیز جدیدی برام ندارن ، انقدر مطالعه داشتم انقدر خودم رو کارم تمرکز داشتم که صد تای ارشد خودم داشتم رشد میکردم ،
ولی بقول استاد در قدم اول ، وقتی انگیزه ها و اشتیاق ات صد باشه ولی باورهات صفر به افسردگی میرسی
کلا نابود میشی
مهم نیست چقدر انگیزه داری
انگار منم سالها تو این حالت بودم
دلیلش هم باورهای مذهبی سنگین خودم بود
و همون تفکرات غلط و دید اشتباه نسبت به خدا
همونطور که تو کامنت بالا نوشتم انگار ذهنم با همون نگاه مذهبی داشت به مساله نگاه میکرد
که آره ببین هر چی تلاش کردی نشد پس حتما به صلاحت نبوده پس اصلا کار کردن بده ،
خخخخخخ
انگار هر چی غیر مفید تر باشی بهتره
واقعا این افکار انقدر پوچ و مسخره است که الان خودم خندم میگیره
البته بهتره بگم خنده ای غم انگیز
چون هر لحظه اش به خودم ظلم گردم
من آرشیتکت هستم
هر کی کارای منو میبینه ، یعنی صد در صد ادنهایی که منو میشناسن میگن تو اینجا چیکار میکنی
تو باید دبی باشی تو باید اروپا و آمریکا کار طراحی کنی ، اینجا چه غلطی میکنی
اما ذهن من چی میگفته؟
میگفته کار تو رو هز خدا دور میکنه و دجار دنیاگرایی میشی
الان که فکر میکنم میبینم چطور به خودم ظلمکردم
الان میفهمم چرا در دوره احساس لیاقت نمیتونستم برای کارم ارزش قالا بشم
چون اصلا با خود کار کردن مشکل داشت ذهنم
خود کار ، آدمو از خدا دور پیگرد حالا ارزش مندی به کنار
دیشب هدایت شدم به جلسه قرآنی قدم دوم
دوباره گوش دادم و چقدر نگاه سیستمی تونست حالم رو بهتر کنه
ما هر چه میکشیم از نگاه انسان گونه به خداست
مهم نیست چه حرفای قشنگی میزنیم
مهم نیست چقدر خدا رو یه موجود گوگولی دلسوز فرض کردیم
تا دنیا و خدا رو درک نکنی بد ازین دنیا میخوری و به خودت ظلم میکنی
دقیقا مثل من
انقدر ذهنم تو مذهب غرق بوده که هنوز هم براش سخته درک کنه خدا انسان نیست
5نوز نمیخاد بپذیره هدف خلقت انسان چیزی جز رشد نیست
بقول شما رسالتش چیزی جز گسترش نیست
آره با نگاه جدید سعی میکنم اون لیست رو بنویسم
که من با هر کاری که طراحی و اجرا کنم مستقیم و غیر مستقیم چقدر میتونم رشد و ارزش ایحاد کنم
ببخشید مابقی اسم و فامیل نمیگم ما شیرازیا کلا اینجوری راحت تریم.
اصلا ی چیز بگم اعجوبه
اقا من امروز چندین بار هی چک میکردم ببنم اون دایره آبیه اومده یا نه. اصلا یکی بهم میگفت امروز پیغامی داری البته تو ذهنم منتظر شما نبودم چون اغلب برای کامنت خیلیا جواب گذاشته بودم اما بهم الهام میشد که امروز من پیامی دارم و شاید انصافا همین برای هم کامنت نوشتن هم جز رسالت ما باشه پسر.
الله اکبر
اخرش من یکی گیج میشم از دست قوانین های این جهان و خدا
یکی نیس بگه خدا جون چرا اینقدر مساله و معادله میتراشی لا اقل ی گزینه نظری ندارم هم اضاف کن خو. نکه همش باید تشریح کنم و با رسم شکل توضیح بدیم. بزاری دست خودش ی امتحان حسابان میکس با هندسه تحلیلی ازت میگیره هااا.خیلی اهل تعارف نیس ای خدایی که من شناختم. از وقتی تقریبا ی رشد درستی تو این سیستم داشتم گاها بهش میگم زرنگی فک کردی من آتو میدم دستت که سریع مث مختارثقفی با کائناتت دست به یکی کنی و وارونه برام عمل کنی؟؟؟اصلا از این خبرا نیس فقط نتایج عالی اونم تصاعدی. چشمتون روز بد نبینه ی مدتی شیطون رفته بود تو جلدم و حسابی جا خوش کرده بود و ذهن من هم مث اسفنج که خیس بوده که حسابی حجم گرفته بود حالا هی داشت خشک میشد این اسفنج هی کوچکتر میشد. اقا ما می اومدیم جنس با 500 هزارتومان سود میفروختیم و باز مشتری خرید نمیزد خلاصه ی روز یقه خدارو گرفتم گفتم ببین میدونی که من اعصاب معصاب ندارم اصلام حوصله ندارم بگردم ببینم کجای کار میلنگه قشنگ همین امروز به هر طریقی شده واضح میگی کجای کار میلنگه وگرنه بدجوری کلاهمون میره تو هم.
خلاصه دقیقا همین روز ی همکار 4 عدد از من خرید زد و هرکدوم رو با سود 2 میلیون به مشتری فروخت حالا منی که ادعام میشه تهیه کننده جنس هستم هر کدوم رو با 300 هزارتومان سود فروختم. همینجا قشنگ سفت چسبیدم بهش و گفتم ببین این باورته که میلنگه همون باور محدود کننده که با سود بیشتر فروش نمیره. اما نقطه ضعف همه ماها.
باور فراوانی نداریم به کل همه ماها
خلاصه معامله تموم شد و باز میز محاکمه شروع شد شونصدتا الگو و فروش آوردم وسط و خدارو شکر ای ذهن چموش روهم بسته بودم به دخت خدایی زدمشااااا یعنی زدم که صدای بز میداد و نوشابه میخورد.
گفتم لامصب پدر منو دراوردی هر لحظه از ی جات ی چی میزنه بیرون. خلاصه ما ادبش کردیم و از فردا طبق نرخ همون همکار قیمت دادیم و به طرز عالی هم فروختیم.
همه این توضیحات دادم بگم ای ذهن خدا خوب کرده مث ماهی زنده میمونه تو دست فقط داره تلاش میکنه در بره. امروز افتاده بود به جون من که چرا امروز فروش نداشتی؟منم قشنگ کوبیدم تو دهنش گفتم تا جونت دربیاد. گفتم مگه برای خدا شنبه و جمعه و دوشنبه معنی میده؟روزی من دست اون هست منم دارم تلاش میکنم و هر چی هم الهام میشه پیگیری میکنم مگه برای روزی من ساعت و روز تعیین شده اصلا؟گفتم مگه اون شب طرف ساعت 12 شب زنگ نزد سفارش داد تازه جز معدود شبایی بود که بیدار بودی توکه مث مرغ 9 شب خوابیدی که. پسه خفه خون بگیر و تا خودم بهت دستور ندادم صدات درنیاد.
یعنی ی ذره غافل بشی از این ذهن میبینی ی جنگ جهانی سوم راه انداخته و توهم بدون هیچ مهماتی وسط میدونی
کلا وقتی میای برای خدا چارچوب درست میکنی میگی من میخوام کار کنم من میخوام مفید باشم من میخوام پولدار بشم فقط اشاره فقط هدایت فقط نشانه فقط ی تلنگر یعنی کل کائنات دست به کار میشن که تورو به خواستت برسونن.
الانم قشنگ مث ی خان بهش دستور بده و بیارش پای میز محاکمه بگو ای چیه انداختی تو کله من که اگه کار کنم اگه پولدار بشم اگه عشق وحال کنم ازت دور میشم!؟قطعا اونم میگه من ننداختم خودت انداختی تو ذهنت شیطون انداخته تو ذهنت شما هم بهش بگو باشه تو ننداختی ولی راه حل که میتونی بدی که. اینو دیگه خوب بلدی حالا که میبینی ی عمر اشتباه فکر کردم پس اون فکر درسته رو حالا تو بگو. جان خودم قشنگ گفته میشه قول میدم.
من چون اصلا مذهبی نیستم نمیتونم درک کنم باوری که کار کردن ادمو از خدا دور میکنه
چون درکی ندارم حرفی ندارم اما اینو خوب میدونم خدا همیشه هست اصلا ربطی به مذهبی بودن و نبودن نداره اصلا خودت عضوی از خدایی مگه میشه از خدا دور شد یا خدا از ما دور بشه؟ندیدی تو وحشتناک ترین تصادفا ادما زنده میمونن؟ندیدی دقیقا دقیقه 90 ی مریضی به بیمارستان میرسه ونجات پیدا میکنه؟ندیدی در حین رانندگی حواست پرت میشه دقیقا لحظه ای داری تصادف میکنی حواست برمیگرده به ماشین؟ندیدی هزار بار میخواستی زمین بخوری بدجور اما یهو خودتو گرفتی؟ندیدی هزار بار گوشیت میخواسته بیفته گرفتیش که اگه نگرفته بودیش تیکه تیکه میشد و ی خسارت؟ندیدی اب میپره تو گلو ادم تا مرز مردن میری و برمیگردی؟؟؟و هزاران مثال دیگه
عامو خدا ی ثانیه هم از ما دور نمیشه اصلا خدا دیر نمیکنه اصلا غفلت نداره اصلا فراموشی نداره اصلا خدا خوابش نمیبره اصلا یادش نمیره اصلا خدا فراموش نمیکنه همیشه و همیشه سربزنگاه میرسه. بابا خدا چسبیده به ما جدا نمیشه که
اصلا خدارو رها کن و برای دل خودت پیش برو اصلا بهش فکر نکن هر لحظه هم بگو من فک میکنم این کاری که میکنم درسته برو جلو یا نتیجه عالی بهت میده یا درس عالی
داداش حمیدم حسابی نوشتمااا ولی جان خودم من هیچکاره ام خودش داره برات فرش قرمز پهن میکنه بیا از اب بیرون خودتو بتکون قدم بردار
قول میدم خیلی چیزا منتظرته
میدونم میای از خیلی اتفاقای قشنگ مینویسی نوش جانت بردارمن
شبت بخیر. اینجا ساعت 11 ونیم شبه؟ اونجا افتاب زده؟؟(الکی مثلا شما خارجی و ی کشور دور. ذهن که روز و شب نمیفهمه بزار فرکانس اینجوری بفرستیم)
آقا خدا خفت کنه من داشتم میخوابیدمااااا
ولی الان باید برات بنویسم. پسر دنبال معجزه ای؟همین اومدن من به سایت
من دو تا گوشی دارم با یکی از گوشیم داشتم با دوستم چت میکردم و شب بخیر گفتم اومدم بخوابم دیدم اون گوشیم پیام تلگرام داره رفتم خوندم دیدم از بچه های گروه یکی پیام گذاشته فایلی که استاد ایا خداوند مادر مهربان هست فایل جدیده یا قدیمی؟بهش گفتم ندیدم چک میکنم خبر میدم
اومدم سایت دیدم ی گردلی آبی کنار اسم من جار میزنه بدو پیغام داری
و دیدم شما نوشتی گفتم حتما چیزی دست پیدا کرده پس من باید براش بنویسم یعنی اون میگه. عامو من که گیج خوابم
پسر بهت قول میدم و بهت ثابت میکنم که شما به تنهایی ی چرخ بزرگ از جهانی و بدون حضور تو واقعا روند جهان به ناقصی می افته. شما ی هنرمند میشه بگی بدون معماری شما ما باید این پاییز و این زمستون سرد رو چجوری سپری کنیم؟؟؟ی چیزی میگی ادم دوتا شکم نداره یکیشو پاره کنه خب. قطعا بدون حضور تو جهان لنگ و لنگ و لنگ و لنگ و لنگ و هزاران بار لنگ
دقیقا با معماری شما و امثال شما ی خانمی با خیال راحت زیر ی سقف بچشو دنیا میاره ی شخص پیری زیر این سقف به راحتی شب با ارامش میخوابه ی یتیمی بدون حضور والدین با خیال راحت به زندگیش ادامه میده. اگه معماری و این ساختمان ها نباشه که تکلیف اینا چیه این وسط؟ی نرم افزار طراحی میخری به طراحش سود میرسونی به برنامه نویسش سود میرسونی به فروشندش سود میرسونی به شخصی که اموزش میده سود میرسونی اگه دانلود میکنی به شرکت اینترنتی سود میرسونی از بیرون میخری میزنی رو فلش به شرکت ساخت فلش سود میرسونی به فروشنده فلش مموری سود میرسونی و همینجور تا ابد…….
سیستم میزنی تو برق میشینی پای سیستم طراحی به اداره برق سود میرسونی به فروشنده سیستم سود میرسونی به عوامل حمل و نقل که سبستم به دستت رسیده سود میرسونی بین طراحی بلند میشی ی چایی میزنی به فروشنده چایی سود میرسونی ی شکلات میخوری به تمامی عوامل که این شکلات ساخته بشه و به تو برسه سود میرسونی. ی طرح میزنی و ساختمانی طبق طرح شما ساخته میشه دیگه خودت حساب کن به چندین عوامل سود میرسونی. کارگر بناکار سفید کار درو پنجره تاسیسات اب برق گاز تلفن به تمامی ماشین ها که این ابزار رو میارن حالا تمامی این افراد از این طریق به سودی میرسن و این سود رو در روشی هزینه میکنن خورد و خوراک پوشاک مسافرت و هزاران هزار موارد دیگه ……..
واقعا نمیدونی جهان بدون حضورت لنگ لنگه؟؟؟
اصلا معنی جهان بدون هنر و طراحی شما چیه؟؟؟نشنیدی میگن فلان شهر و معماریش؟؟؟خو معماری اونارو که عمه من نساخته که. قطعا شما و طراحانی امثال شما اصلا من خودم شخصا به خاطر معماری خاصی که تو ساختمان های آمریکاست عاشق آمریکام. اصلا شاخصه هر کشوری فقط به معماریش هست پسر.
اینقدر شغل شما معنوی و باارزشه که من فکر میکنم خود خدا تو این شغل انصافا دخالت مستقیم داره. بارها با صدای بلند به خودم میگفت ساناز تو باور داری که شغلت معنویه و میتونی ازش پول بسازی؟هی این جمله رو تکرار میکردم و ی وقتایی داد میزدم اینقدر میگفتم تا قبول کنم شغل من معنویه و میتونم پول بسازم و خداشاهده به محضی که باور کردم شغلم معنوی و با ارزشه دقیقا همون روز فروش شروع شد.
الانم شما هم دقیقا همین حرکتو بزن ی چوب بگیر دستت با صدای بلند با ذهنت حرف بزن هر جا هم دیدی شیطنت کرد انصافا بزنش تا تنبیه بشه کاری که من کردم. اونوقت نتیجه رو میبینی اولش ی کم سوپرایز میشی و بعدش میای برای خودت تارگت میزنی و هی تصاعدی و هی تصاعدی تر
داداش حمید نوش جونت نتایج طلایی که میگیری.
بهترین ها سهم قلب مهربانت
و من که خوشحال شدم دیدم قدم اول برداشتی میدونم ی جایی از من یاد میکنی و میگی همراهم بود. خوشحالم برای شروع مسیر جدیدت
یه خانم جوان و زیبا مثل خودته و چقدر این خانم توحیدی داره عمل میکنه ، چقدر دقیق طبق قانون داره پیش میره ، هیچی هم از قانون به طور کلاسیک نمی دونه اما خدایی که بر خودش واجب کرده هدایت تمام موجودات و داره بینظیر هدایتش میکنه
یک ساعت برام صحبت کرد و من محو حرف هاش بودم و همش میگفتم آفرین آفرین
کامنت شما رو که خوندم همون حس دیروز و داشت برام
چقدر لذت بخشه دیدن انسانهایی که درست عمل میکنن
ایشالا که خدای مهربان رزق بیشمار بهت بده که نتونی حساب کنی
من چند تا دوست شیرازی داشتم
خیلی خاطرات قشنگی باهاشون دارم
ساناز جونم سپاسگزارتم که نوشتی و این آگاهی های ناب و گسترش دادی عزیزم
تمام این سالها استاد میگفتند هر جی ثروتمند تر باشی نزد خدا محبوب تری
و من میگفتم آخه با چه سندی با چه مدرکی؟
و آیه سوره دقیقا بهم ثابت کرد این حرف استادو
دسته اول که اهل سعادتمند و مشخصاتش که داشت میگفت یاد آدمهایی افتادم که زندگیشون خوبه ها ولی خوبِ معمولی
یعنی انگار یه خونه و ماشین و زندگی و درهند مناسبی دارند
حالا اهل شقاوت
این آیه ترکیبش با سوره دخان برام همه چیزو شفاف کرد
میگه اونهایی که از قبل تو ثروت بودن
در ناز و نعمت بودن ولی بر گناهان بزرگ اسرار ورزیدند
این دقیقا خود فرعونه
که اونهمه نعمت داشت
ولی بر مسیر اشتباه خودش اسرار ورزید
که میگه ما اون مال و اموالش رو به قوم بنی اسرائیل ارث دادیم
براممنطقی شد که هر چی ثروتمند تر باشی نزد خدا محبوب تری
براممنطقی شد که چرا خدا بیشتر هز ما میخاد که ثروتمند بشیم
وگرنه مسرفین و مجرمین رو یکی نمیدونست
خدایا شکرت
سارای عزیز
چه نعمتیه که خدا از در و دیوار هدایت ات کنه
دوستان نازنینی مثل شما و ساناز عزیز و خیلیهای دیگه که کیلومترها دور تر از من هستند ولی دارن با کامنتها شون منو در مسیر رسیدن به خواسته هام کمک میکنند
من که فدای تو میشم اینقدر عشقی اخه. شیرازیا همشون دوست دارن یعنی نمیتونن دوست نداشته باشن میزنمشون تک تک. اصلا شیراز فدای تک تک شاگردای استاد قشنگم
سارای عزیزم اسمتو خیلی دوست دارم و داشتم یاد فیلم فرار از زندان افتادم خیلی قشنگ تلفظ میکنه. اصلا من همیشه میگم نوع تلفظ هست که به اسم زیبایی میده
خلاصه که اسمت قشنگه مث صورت ماهت
دوسی قشنگم ممنون که از اونجا که هستی برام انرژی میفرستی و حالمو خوب تر میکنی من چقدر خوشبختم که خدا دوستان نابی بهم داده.
اره عزیزم من تو مسیر خلق ثروت خدارو شکر خوب پیش میرم البته هم خیلی خیلی کار دارمااا ولی اینو خوب میدونم که خدا فقط چشم دوخته به قدم های ما. همین که میگی هدایت میخوام مث اب بارون شر شر هدایت میریزه میگی راه رو هموار کن برات اتوبان میکشه یعنی فقط منتظره بگی و خودشو اثبات کنه و من میگم خدایا اول بگو رسالت من چیه تو این کار
میبینی هر لحظه ی نشانه میفرسته ببین این رسالتت هست و من دیدم بدون من جهان لنگ و ناقصه گفتم خو وقتی خدا منو هدایت کرده به گردش جهان هستی سود برسونم من با کله میرم که.
دوست قشنگم ایشالا بهترین ها سهم قلب مهربونت و خدا امسال به راحت ترین شکل و در سریع ترین زمان تک تک هدف هاتو تیک بزنه و بیای بنویسی و من ذوقت کنم دوسی جونم.
مرسی از کامنت قشنگ و پر مهرت. قربون قلبت که اندازه آسمون خدا وسعت داره دختر زیبا
ممنون که شبی بهم یادآوری کرده. البته طلبکارانه نه به منظور بی ادبی نلباشه ولی بهش میگم ببین بیا عاقلانه باهم حرف بزنیم هر جا حق منه تا قرون اخر پرداخت کن هر جا هم حق توست من تا ی سلول هم تو بدنم مونده باشه بهاشو میدم. میگم ببین اینجایی که من هستم هدایت خودت بوده من ازت هدایت خواستم تو هم منو انداختی تو این مسیر خودت منو آوردی این سایت. خودت سر ی تایم هایی میگی برو سایت ی تایم هایی حتی ی کلمه هم سر زبونم نمیاری تا بنویسم ی وقتایی دقیقا وسط غرق شدن تو این سایت میگی برو فلان کار کن انصافا خودتم تا الان دیدی هر چی گفتی و من اگه هدایتت رو دریافت کردم سریع رفتم دنبالش
الانم دیگه نوبت توست. البته ی کم هم از اخلاقیات خودم بهش میگم. میگم خودت بهتر میدونی که عجولم و زود میخوام خودت بهتر میدونی که من به کم قانع نیستم خودتم بهتر میدونی که تا الان هزار بار بهم رزق دادی و منو عادت دادی به پول درشت و همیشه هم میگم ببین فلان موقع مثلا 10میلیون سود دادی اما میدونی که من دیگه تن به این عدد نمیدم باید بیشترش کنی
اونم بسیار عشقه و همش میگه چشم تو فقط حستو خوب نگه دار فقط تمرکزتو ببر سر نعمت هایی که بهت دادم اونوقت وقت کم میاری برای شمردنش
و بینهایت ار خدا ممنونم که وقتی من باوتماموجود میخام که تغییر کنم به آسانی به دست دوستان عزیزی مثل شما و بقیه دوستان ارزشمند در این سایت بهت مدد میرسونه تا رشد کنی
دیروز صبح که از خواب بیدار شدم ،صدای درونم میگفت امروز دیگه وقتشه که استاد یه لایو بزاره،نمیدونم چطور بگم،ولی مثله این بود که تشنه باشی و بدنت نیاز به آب داره و یا گرسنه ای و بدنت طلبِ غذا میکنه،..همون طلب، دیروز برای شنیدن پیام خداوند از زبان استاد عزیزم درمن وجود داشت،وچند ساعت بعد استاد اعلام کردند که امشب لایو داریم،
فقط گفتم خدایاااا شکرت ،که اینقدر زود اجابت میکنی و من صدای تو رو هربار بهتر میشنوم ،و این هدایت الله هست که هرلحظه با ما سخن میگه.
استاد جانم از شما هم سپاسگذارم ،به خاطر صحبت های به جا و تفکر برانگیزتون،
به جا از اون جهت که با چند بار گوش کردن این لایو و زیر ذربین بردن عملکرد خودم دیدم واقعا،درسته استاد!ما هنوز خیلی جاها خودمون و دور میزنیم،یعنی به جای تمرکز
روی (اصل)به فرعیات توجه میکنیم،
به جای اینکه قانون و یادبگیریم و شخصیتمون و عملکردمون و تغییر بدیم،وهماهنگ بشیم با قانون،بالعکس عمل میکنیم و میخوایم خودمون و شخصیتمون و همینطور که هست بمونه و قانون و با خودمون هماهنگ کنیم!
ودرنهایت نتیجه ای جز نا امیدی وترس و ..نداره،
هرموفقیتی بهایی داره و بهاش هم اینکه من نگاهم تغییر کنه ،باورم تغییر کنه،عزت نفسم تغییر کنه،ایمانم تغییر کنه،
بیرون زتونیست هرآنچه در عالم هست از خود بطلب هرآنچه خواهی که تویی،
در کل باید فرکانس من تغییر کنه تا جهان هم همون فرکانس و وارد زندگیم کنه،
چون قانون جهان ثابت است و مسخره خواست ماست ،مسخره فرکانس و باورماست،
خداوند اینقدر مارو عزیز کرده که همه چیز و سپرده به خودمون و،ما هستیم که خالقیم،به شرط عمل به قوانین ،ایمان و باور به این موضوع که من مسئول زندگی و خالق شرایطم هستم ،من هربار باشنیدن فایلهای شما استاد درک قشنگتری از قوانین و دارم واین روند تکاملی هست ،وادامه دار…
من بیشتر درک کردم که تغییر از خوده من باید شروع بشه:
تغییر فرکانس حسرت به فرکانس تحسین..
تغییر فرکانس نیازمندی به شکر گذاری و..
تغییر احساس بد به احساس خوب و..
تغییر فرکانس ترس به ایمان و شجاعت و..
تغییر فرکانس عدم لیاقت به ارزشمندی و احساس لیاقت و…
تغییر فرکانس وابستگی به رهایی و لذت بردن و…
تغییر فرکانس محدودیت به فراوانی …
تغییر فرکانس مقاومت به تسلیم بودن وسرسپردن..
تغییر فرکانس شرک به توحید،…
تغییر فرکانس بی توجهی به حرف مردم به توجه به خواسته..
وتغییرهای بسیاره دیگر که نیاز به جها اکبر دارد، نیاز به تکرار و در نهایت کنترل ذهن بالا دارد.نیاز به شجاعت و دله شیر داشتن میخواهد،دراین مسیر ودر این سفر باید خیلی چیزها رو قربانی کرد تا به بهترینها رسید،تا حرف مردم برات مهم باشه وتا بخواهیم همه رو راضی نگه داریم از هدف و خواستمون دورتر میشیم،من باید علاقه هام و بشناسم و تمرکز کنم روی بهتر شدن و ادامه بدم،و خداوند هم کمک میکنه وقتی من بخوام طبق قانون احساسم و خوب نگه دارم و حرکت کنم و عمل کنم.
من در دوازده قدم خیلی نسبت به گذشته تغییرات در همه ی جنبه ها داشتم،وبه اندازه که جدی گرفتم و عمل کردم این نتایج و گرفتم و الان که تصمیم دارم دوباره شروع کنم ،بسیار آماده تر هستم،چون در این مسیر بهتر خودم و شناختم و قوانین و بهتر درک کردم،هرچند که این مسیر نا محدوده و جا برای بهتر شدن خیلی هست ،اما در مقایسه با زهرای قبل خیلی تغییر کردم و میخام اینقدر ادامه بدم که اصلا دیگه یک آدم دیگه ای بشم که شبیه اون زهرای گذشته نباشه،میخام به جایی برسم که (لعلک ترضی )باشم،یک زن قوی که در همه ی جنبه ها رشد کنم و سرشار بشم از تمامه زیبایی ها و نعمت های خداوند ،هم در این دنیا و هم در آخرت.وبا تمرین ستاره ی قطبی بهتر در لحظه زندگی کنم،دوازده قدم عالیه👍
استاد چقدر قشنگ گفتید که الان اگر بمیرم نسبت به قبل راضی ترم،این خیلی حسه خوبیه که این انسان خیلی تجربه های زیبایی از نعمت ها و برکتهاو زیبایی های خداوند داشته و سرشار شده،وراضیه ،این یعنی سعادت و خوشبختی،یعنی رسیدن به آرامش و قلبی مطمعن،خدایا شکرت.
واین جمله هم که گفتید شما دنبال مسیر درست باشید،دنبال احساس خوب و اعتماد بنفس باشید اونوقت ثروت خودش به دنبال شما میاد،خیلی خوب بود،یعنی باز توجه به اصل:
احساس خوب=اتفاقات خوب
وای که چقدر حالم خوب شد ،این لایو عالی بود استاد به جانم نشست و من نکته برداری کردم و کلی برداشت ها و تجربه های خودم و هم در دفتر قشنگم نوشتم وصدای درونم گفت بیام این حس ناب و با شما و دوستان عزیزم به اشتراک بزارم و رد پایی دیگر را برای خودم به جا بزارم،
خدایا خیلی دوستت دارم،
استاد عزیزم و دوستان خوبم همیشه شاد و سعادتمند باشید❤
خداوند رو سپاسگزارم که لایق دریافت این آگاهی های ناب هستم
استاد یه نکته خیلی مهم که از شما یاد گرفتم این بود که قوانین جهان به قدری ساده هستند که کسی اونها رو باور نمیکنه
همه به دنبال یه تکنیک خاص یه روش خاص هستند
در صورتی که برای داشتن یه زندگی ایده آل در همه زمینه ها نیازی به تکنیک نیست
استاد شما همیشه خیلی ساده و با بیان شیوا و واضح قانون رو برای ما توضیح دادین
ما باید
با داشتن باورهای مناسب باورهایی که احساس خوبی به ما میده
با داشتن ایمان به خداوند و این باور که هیچ عامل بیرونی در زندگی من تاثیر نداره
با همین شرایط فعلیمون قدم برداریم و حرکت کنیم
وقتی قدم اول رو بداریم قدم های بعدی بهمون گفته میشه
ایده ها گفته میشه دستان خداوند میان شرایط محیا میشه
مهم اینه که قدم اول رو برداریم
وقتی که جهان میبینه که ما قدم برداشتیم و داریم حرکت میکنیم همه چیز دست به دست هم میده و جهان به خدمت ما درمیاد
وقتی به این باور برسی که هیچ چیز یک شبه اتفاق نمیفته حتی این جهان هم یک شبه به وجود نیمده اونوقت دیگه عجله ای نداری و با احساس خوب از مسیر و از لحظات زندگیت لذت میبری و وقتی تو حالت خوب باشه و لذت ببری از همین شرایط الانت و سپاسگزار باشی هدایت میشی به مسیر هایی که لذت بیشتری رو تجربه کنی
ما فکر میکنیم که اول باید پول بیاد بعد حرکت کنیم در صورتی که وقتی که حرکت کنی به مسیر هایی هدایت میشی که به ثروت میرسی
ثروت پاداش حرکت کردن پاداش قدم برداشتن پاداش شجاعت داشتن و پاداش رفتن در دل ترس هاست
استاد شما بهترین الگو هستین و خودتون به بهترین شکل به این قوانین عمل میکنید
اگه از قسمت یک سریال زندگی در بهشت به زندگی شما نگاه کنیم شما هرروز در حال حرکت و پیشرفت بودین
جهان هرروز در حال پیشرفت هست اگه ما هم پابه پای جهان حرکت کنیم پیشرفت میکنیم و هرروز بهتر و بهتر و بهتر میشیم
استاد چقدر ازتون یاد گرفتم که خودم و با کسی مقایسه نکنم و خودم و فقط با خودم مقایسه کنم و سعی کنم هرروز بهتر از روز قبلم باشم
استاد چقدر زیبا گفتین مهاجرت یعنی رفتن در دل نا شناخته ها هست
وقتی مهاجرت میکنی داری پا روی ترس هات میزاری و جسارت نشون میدی
و جهان پاداش این جسارت و میده
همونطور که من و همسرم چند سال پیش برای گسترش کسب و کارمون مهاجرت کردیم به یه شهر بزرگتر با وجود تمام ترس ها ولی خداوند پاداش این جسارت و به ما داد و مهمترین پاداشش این بود که با شما آشنا شدیم و بعد هرروز همه چیز بهتر و بهتر شد
و الان هم میخوایم از محل زندگیمون از جایی که توش بزرگ شدیم مهاجرت کنیم و از نقطه امن مون خارج بشیم و از وقتی این تصمیم و گرفتیم و قدم برداشتیم شرایط مهاجرت به راحتی برامون فراهم شده یعنی جهان داره هماهنگ پیش میره و شرایط و برای ما فراهم میکنه
استاد چقدر نشانه واضحی بود برای ما زمانی که گفتین رها کنیم این حاشیه امن و مهاجرت کنیم
و نکته مهمش اینجاست که وقتی همه چیز خوبه تغییر کن وقتی که شرایط ایده آل هست تغییر کن
قبل از اینکه جهان بخواد تو گوشت بزنه و مجبورت کنه که تغییر کنی تغییر کن
مومنان کسانی هستند که به چیزهایی که نمیبینند ایمان دارند و پاداش این ایمان همون چیزیه که نمیبینند
خدایا شکرت برای بودن در مسیر صحیح
و خدایا ازت سپاسگزارم که همسری دارم که هردو با هم هماهنگ هستیم و وقت برای راضی کردن هم دیگه صرف نمیکنیم چون هردو میدونیم که چی میخوایم
خدایا همه ی ما را به راه راست هدایت کن راه کسانی که به آنان نعمت داده ای
دقیقا همینه که گفتی، اینکه تو همین لایو هم دیدیم خیلی ها سولاتی میپرسن که بقول استاد معلوم نیست منبعشون کجاست و هر یه مدتی یه چیزی باب مثل عصر اکراریوم اکواریوسه 😁😂 فقط بخاطد باور کمبوده، باور کردن نیسرک للعسری بجای نیسرک للیسری هست، همه اش دنبال چیزای جدید بودن تکنیک جدید و کلی چیزهای حاشیه درحالیکه اصل رو خیلی راحت ول میکنیم وگرنه غیر از اینه که خدا خیلی شفاف و واضح گفته بابا من هر چه که در آسمانها و زمین هست مسخر شما کردم غیر از اینه که جهان روز به روز داره بیشتر رشد میکنه.
مونای عزیز نوش وجودت باشه رابطه زیبا و هماهنگی که شما و همسرت با هم دارید عزیزم، هر لحظه تون توحیدی تر و شادتر و زیباتر و ثروتمندتر در پناه رب العالمین 😍
مثل همیشه از کامنتت و درک بالات و نتایج عالیت لذت بردم
چقدر خوب گفتی که خیلیا باورشون نمیشه که قانون اینقدر آسونه و دنبال تکنیک هایی میگردن که من به شخصه اسم بعضی هاشون رو تلفظ هم نمیتونم بکنم🤩🤩
چقدر زیبا از نتایجت گفتی و اینکه اینقدر با همسر عزیزت هماهنگی که نیاز نیست هیچکدومتون برای راضی کردن اون یکی تایم بذاره. من خیلی تحسین میکنم شما زوج عاشق و بدون وابستگی رو
برات خیلی آرزوهای زیبا دارم و خودم، شما و همه دوستانم رو به دستان قادر مطلق میسپارم👌👌💫💫🌸🌸
سلام به استاد زیبااندیش و مهربونم، خانوم شایستهی با ایمان و همهی بچه های عباس منشی که مثلشون پیدا نمیشه و کمیاب یا بهتره بگم نایاب ترین شاگردهای این دانشگاه بزرگ و بی انتها هستن. استاد، پدر نازنینم، من تو دوره دوازده قدم تا قدم هشت اومدم، و نتایج فوق العاده ای گرفتم، از هر نظر که فکرش رو بکنید، من با شکیبای قبل قابل مقایسه نیستم.
یک هفته ای میشه که قدم یک رو دوباره شروع کردم، دوباره چکاپ نوشتم و تصمیم دارم وقتی به قدم هشت رسیدم بقیه قدم ها رو هم بخرم.
چند روزی بود یه سوالی تو ذهنم بود، که چون میدونم کلا سوال ها رو خداوند به راحتی پاسخ میده، قلبم منتظر جواب بود، میدونستم هر لحظه ممکنه جوابش فرا برسه، با شوق منتظر بودم که خدا ایندفعه چطور میخواد سورپرایزم کنه. چون ازش قول گرفته بودم، قول گرفتم که باید منو به تمام خواسته هام برسونه، همینطور به تمام جواب هایی که دنبالشم، و از اونجایی که « اِنَّ اللَّهَ لَا یُخلِفُ المِیعَاد» خدا هرگز زیر قولش نخواهد زد، دیشب راس ساعت ده من بدون اینکه بدونم شما میخواستین لایو بزارین اینستاگرام رو باز کردم و دیدم که لایو گذاشتید. همین که کلیک کردم و دیدم دارید دقیقا درباره جواب سوالم حرف میزنید ناخوداگاه قلبم لرزید. و صدایی در وجودم فریاد زد، خدای تو زبان دارد بی آنکه زبان داشته باشد، خدای تو حرف میزند، بی آنکه صدا داشته باشد…❤️
تمام مشکل من نوعی اینه که هنوز خدام رو اونطوری که باید نشناختم، بخاطر همین هنوز هم که هنوزه، یک درصد هم که شده تو دلم شک بوجود میاد که نکنه منو به خواستم نرسونه، اخه بندهی خوب، تو تا یادنگیری با چه خدایی روبرویی، تا نفهمی خدا کیه که نمیتونی ازش با ایمان و باور چیزی بخوای. تا اینکه از خدا خواستم خودش رو بهم ثابت کنه، گفتم خدایا من میدونم هستی، میدونم وجود داری، قرآنتو که میخونم بی اختیار اشک میریزم ولی واسه تصدیق قلبم نشانه ای بفرست. و شروع کردم به نوشتن اسم های خداوند…
وقتی به حضرت ابراهیم به عنوان پیامبر خدا نگاه میکنم، و میگم چیکار کرد که درباره خدا یاد بگیره و بیاموزه. چون بالاترین اشتیاق و آرزویی که تو زندگیمون داریم اینه که همراه و در رابطه با خداوند باشیم. و منفعتش اینه که خداوند همراه توست، هرجا که باشی…
اما برای اینکه همراه و در آغوش خداوند باشی، و از این منافع استفاده کنی، باید بدونی که خدا کیه! اصلا منطقیه که خدا رو پرستش کنیم و بگیم بهش ایمان داریم بدون اینکه بدونیم اون کیه؟ اگه میدونستیم خدا کیه تمام پرستیدن ها و دعاهامون به طور صد در صد انجام میشد.
گاهی بعضیا میپرسن چطور به دعا ها و پرستشمون به خدا ادامه بدیم؟ چطور همیشه به یادش باشیم؟ جوابش اینه که برو درباره خداوند یاد بگیر، برو دنبالش و ببین خدا کیه…
وقتی میشناسیش قدرت و اشتیاق پرستشش رو پیدا مبکنی، حداقل میدونی چه کسی رو داری ستایش میکنی.
و حضرت ابراهیم (ع) با گفتن و ایمان داشتن به «حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ اَلْوَکِیلُ» بود که نجات پیدا کرد. تو سوره بقره «و اذ قال ابراهیم رب ارنی کیف تحیی الموتی» ابراهیم (ع) در جایی از زندگی از خداوند خواست که به من نشون بده چطور مرده رو زنده میکنی! «ارنی کیف تحیی الموتی» به من نشان بده! ابراهیم (ع) از خداوند نمیپرسه که آیا مرده رو زنده میکنی یا نه! باور داره که خدا اینکار رو میکنه، اینو میدونه. ولی از خدا میخواد بهش نشون بده که چطور این کار رو انجام میده.
یاد داستان نمرود میفتیم که نمرود گفت من زندگی ها رو میگیرم و زندگی میبخشم، و بعد ابراهیم (ع) گفت ربی الذی یحیی و یمیت، خدای من کسی هست که زندگی میگیرد و میبخشد. پس به این قضیه ایمان داره.
من علم الیقین الی عین الیقین
اون میخواست علم و داناییش نسبت به خداوند رو گسترش بده. اطمینان عقلی رو به اطمینان دیداریش هم تبدیل کنه. اینجاست که میفهمیم باید دانش و اگاهیمون نسبت به پروردگار رو آپگرید کنیم. و ما داریم درباره کیحرف مبزنیم؟ ابراهیم (ع) کسی که خدا اون رو مثل دوست خودش میپنداشت. و اتخذ الله ابراهیم خلیل. اون در اغوش خداوند بود. بخاطر اشتیاقش به یادگیری درباره الله.
پس خداوند بهش گفت «اولم تومن» باور نداری؟ ابراهیم (ع) گفت: «بَلَیٰ» معلومه که باور دارم. «ولکن لیطمئن قلبی» ولی برای اطمینان و رضایت قلبیم ازت اینو مبخوام. یعنی هرچی بیشتر درباره خداوند بادبگیریم، اطمینان و باور قلبی ما هم بیشتر میشه.
خداوند به ابراهیم گفت: « فخذ اربعه من الطیر فصرهن الیک» برو و چهار پرنده بیار.
فصرهن الیک، اونو نابود کن، روش پا بزار ، لهش کن، تکه تکش کن. فکر کن کن که استخوان و پر و گوشتش از هم جدا شد. هیچکس تو جهان قادر نیست دوباره این پرنده رو زنده کنه….
«ثم اجعل علی کل جبل منهن جزءا» برو نوک کوه، چندین کوه رو بالا برو. و تکه های کوچک این پرنده رو روی یک کوه بزار. بیا پایین، از یه کوه دیگه بالا برو و تکه دیگه ای رو یه کوه دیگه بزار… میدونین چقدر طول میکشه ادم از کوه بالا بره؟ چندبن روز حتی چند هفته تا چند ماه ممکنه طول بکشه، ممکنه بین راه حتی بمیری… اما ابراهیم (ع) آمادست. آمادست که درباره خدا یادبگیره و به الهاماتش «عمل» کنه. در اون دوره مردمانش هم بودن که باید مراقبشون میبود، ولی اینطور نبود که حضرت ابراهیم به خدا بگه من خیلی سریع میخوام به این دانش دست پیدا کنم، مردمم بهم نیاز دارن. نه. هیچ عجله ای نیست وقتی میخوای به دانش الهی دست پیدا کنی. اگه حفاظت و مراقبت الله رو مبخوای باید بدونی که خدا کیه. و وقتی میگی حسبنا الله، حتی وقتی در آتش هستی هم جواب میده.ابراهیم (ع) که از کوه پایین اومد. خداوند قدم بعدی رو بهش الهام مبکنه «ثم ادعهن» صداشون کن، پرنده های مرده رو صدا بزن. صداشون بزن و قدرت و توانایی الله رو نسبت به تمام چیزهای دنیا ببین😭پس ابراهیم (ع) به پرنده ها گفت «ادعهن»
خداوند بهش گفت «یاتینک سعیا» اونها به سمت تو میان فقط صداشون بزن. و اون دید که تکه های جدا شده پرنده به هم متصل شدن و پرنده به سوی ابراهیم (ع) پرواز کرد……. داریم راجب همچین خدایی صحبت میکنیم. کن فیکون. این الله است. این کسیه که میخوای تحت حفاظت و مراقبتش باشی…. ولی وقتی الهام میکنه بهمون با همین اشتیاق بهش عمل میکنیم؟ که بعد میگیم چرا خدا به ما خواسته هامون رو نمیده؟
ان الله عزیز الحکیم…و چون ابراهیم (ع) معجزه هاش رو به چشم دیده بود در آتیش هم نترسید..
استادم…پدرم…رفیق ترین، دستان خدا
ازت ممنونم بابت این فایل زیبا که جز کلام خدا برای من چیزی نبود. انشالله خدا همه ما رو به سمت چیزی که میخوایم و بهش علاقه داریم هدایت کنه و قدم ها رو دونه به دونه با تصمیمات درست و پر از تجربه بهمون نشون بده
اخ چقدر چقدر عاشقتمم و چقدر دلم برات تنگ شده بود چقدر پرواز کردم با این همه عشقت خدای من خدای من چقدر زیبا نوشتی و چقدر زیبا از توحید گفتی چقدر عاشق این اتصال نابتمم چقدر چقدر عاشق این عشقممم چقدر غرق خدایی چقدر جای جای نوشته ی نابت بوی خداوند میده چقدر بینهیت تحسینت میکنم جان دلم قلب خواهری عاشقتمم
چقدر بینهایت تحسینت میکنم این اتصال نابت رو این عشق بیننهایتتت رو چقدر چقر بینهایت تحسینت میکنم چقدر این خنده ی نابت زیباست
عاشقتمم عاشقتمم روی ماهت رو میبوسمت زیبای خداوندم عاشقتم
دیروز بهم گفت براش بنویس… خدایا ولم کن مگه بیکارم وقت ندارم، هنوز این لایو رو هم ندیدم،بذار بعدا سر فرصت…
امروز؛ وقتی از سرکار برگشتم حین ظرف شستن یه آن محکم بهم گفت بنویس… سریع رفتم با ماژیک روی وایت بردم نوشتم «شکیبا» …که یادم باشه حتما امشب به الهامم کنم…
ای جانم…سلام به روی ماهت عزیزم…سلامی از جنس عشق و سپاس گزاری…
شکیبا!! خوب به من نگاه کن… به چشمام نگاه کن…من با چشمام حرف می زنم… منو نمیشناسی؟!… ولی من که تو رو میشناسم… چقدر مشتاق حضور ارزشمندت بودم… کجا بودی تا حالا دختر… چقدررر ذوق کردم وقتی کامنتت رو خوندم… شکیبا جانم عزیزم بذار خیلی ساده صادقانه و صمیمانه اعتراف کنم، من از همون اول خیلی نسبت بهت حسادت داشتم، هم از خودت هم از خواهر گلت… چه جالب مدت عضویت من و تو یکیه ولی من کجا تو کجا… من بهار امسال به این مجمع سراسر عشق و توحید هدایت شدم و تازه واردم(جریان مدت روز عضویتم رو فکر کنم توی کامنتم درقسمت ۱۱۰ سریال بهشت ذکر کردم)… یادمه گفتی ۱۶ سالت بود که با استاد و قانون آشنا شده بودی، و بخصوص وقتی رابطه بینظیر و هم مسیر و همراه بودن خودت و خواهرت رو فهمیدم دیگه از هر ناحیه ای که فکرش کنی سوختم… غبطه و حسادت… ولی الان عشق و صلح و آرامش غیر قابل توصیفم رو یجورایی مدیون اون حسادت هام… اون اوایل اصلا من نمیدونستم تضاد چی هست، من با اینکه اصولاً آدم حسودی نبودم توی زندگی ولی اوایل حضورم در سایت خدا به طرز عجیبی منو به کامنتا و اعضایی هدایت کرد که واقعا حس حسادتم رو برانگیخته میکرد… این تضاد منو وادار به صلح درونی کرد… چه شب ها و روزها اشک میریختم و گریه میکردم به درگاه خدا که خدایا منو خلاص کن چرا حسودیم میشه من میخام رها شم عاشق شم به معنای واقعی با خودم به صلح درونی برسم… تو نمیدونی این خدا با من چه کرده… «سکوت» بلند ترین جواب ممکنه… نمیدونم چی بگم
من به چند تا از دوستای عزیزمون که ذکر میکنم خیلی حسودیم میشد و یجورایی تنفر داشتم… چرا؟! چون خیلی خوب بودید.. خیلی حالتون خوب…
پرنسس الا؛ شکیبا کیانی فر؛ طیبه مرادی؛محمد فتحی(کینگ مارکو خودمون)… الان از دوستی و همراهی بینظیر پرنسس الا و من نگم که… من عشق و صلح درونیم رو یجورایی مدیون این دختر بینظیرم… مارکو رو هم همون اوایل خواستم سورپرایز کنم که خودش اول سورپرایزم کرد و توی قسمت ۵۳ با اون پیغام بینظیری که واسم فرستاد غافلگیر شدم( البته عمدا هنوز براش کامنت نذاشتم تا به موقش غافگیرش کنم)… طیبه مرادی رو هم خیلی وقته ازش خبر ندارم ولی خیلی وقته توی برناممه که باهاش صحبت کنم… و اما تو دختر…. بالاخره گیرت آوردم…کجا کجا؟؟!! توی قسمت ۵۳ که خودم کامنت گذاشتم،اتفاقی کامنت خودت رو هم اونجا دیدم، همون جا خواستم برات پیغام بذارم که به هر حال نشد دیگه…
کامنت خواهرت رو توی یکی قسمتای پاسخ به سوالات سریال زندگی در بهشت دیدم، همون جا هم خواستم براش کامنت مفصلی بذارم که فرصت نکردم و یادم رفت… دقیقا این یکی از جملاتی بود که مدام توی وجودم تکرار میشد:
عادله (شکیلا) ازت یه درخواست دارم لطفاً به اون خواهر خوشگلت بگو میلاد میگه پس کی میای سایت، چرا دیگه حضور فعالی نداری… یادت باشه به شکیبا بگو میلاد خیلی دوستت داره و مشتاق درخشش و حضورت پر قدرتته…
شکیبا جان حالا که خودم دیدمت یه درخواست دارم؛ لطفاً برو توی بخش کامنت های لایک شده پروفایلم و کامنتم در قسمت ۹۷ رو بخون… نمیدونم چرا اینو بهم میگه…ولی حسم میگه اینو بهت پیشنهاد بدم شاید چیزی دستگیرت بشه یا به ترمزی پی ببری…
عزیزم من صبح باید برم سرکار باید الان یکم بخوابم، انشا الله بعدا بیشتر برات مینویسم… خیلی باهات حرف دارم جانا… خیلی… خدایا شکرت خدایا شکرت شکرت شکرت
امیدوارم هر صبحی که چشمات رو باز میکنی، خداوند بهت سلام کنه، و چه سلامی خوش تر از سلام یار…
سراسر لبخند شدم، سراسر انرژی مثبت شدم وقتی کامنتت رو خوندم، نمیدونم که شما هم تو دوازده قدم بودید یا نه ولی اسمتون خیلی به چشمم خورده. احتمالا کامنت هاتون رو خوندم که اسمتون آشناست.
شاید خیلی ها به سادگی از چیزهای به ظاهر روزمره بگذرند، مثل همین کامنت هایی که در جواب دوستان داده میشه و شاید حتی خونده هم نشه. اما من نه! انقدر به نشانه ها ایمان دارم که همیشه چشم و گوشم بازه برای دریافت نشانه ها، و اینطور، رقص و شادی و گرفتن آرامش از هم صحبتی با یار و یاور و عشقم خدای مهربونم.
بله من یه مدت تو سایت کامنت نمیزاشتم اما هر روز و هر روز به فایل ها گوش میدادم، که اخیرا با این فایل لایو استاد کلا دگرگون شدم. همینه که استاد جان جانان میگن هرچه گوش بدی به فایلا بازم یچیزی هست که یاد بگیری، که البته مربوط میشه به مدارمون، و چه خوشنودم که درحال تماشای پیشرفت خود والام هستم😊و همچنین پیشرفت دوستان و همکلاسی هام تو دانشگاه بزرگ عباسمنش❤️
این کامنتتون یه تلنگری به من بود که باز هم شروع کنم به فعالیت بیشتر در سایت و گذاشتن کامنت، چون من ذاتا دختر ارومی هستم و زیاد نمیتونم چیزی که بهش فکر میکنم رو الهام کنم، اما هرچیزی که بهم الهام بشه رو خیلی خوب مینویسم و بخاطر همین عاشق نویسندگی هستم. چون احساسات با ارزش وجودم رو ثبت میکنم، یا در این سایت ارزشمند، یا در دفترهای ارزشمندم که سالهای سال برام باقی میمونن❤️که بدونم از کجا اومدم، به کجا میروم…
من دوباره قدم رو شروع کردم و الان قسمت سوم قدم اول هستم که دوباره از نو دارم نکات رو مینویسم و با اضافه کردن لایو استاد به فایل های قدم، حس میکنم خیلی بهتر دارم پیشرفت میکنم. عمل عمل عمل…
ابراهیم عمل کرد، عیسی عمل کرد، یوسف عمل کرد… چقدر دیدم از قبل هم باز تر شده
من تو دوازده قدم زندگیم از این رو به اون رو شد
من اسم دوره دوازده قدم رو گذاشتم «هیروشیمای زمانه»
واقعا همینطور عمل میکنه…از نظر سلامتی، مالی، ارامش درون…
که البته هنوز جای کار دارم
اما اما اما
من چکاپ فرکانسی سال ۹۸ رو با ۹۹ مقایسه کردم، دیدم خدای من….من فکر میکردم اونقدرها هم نتیجه نگرفتم. اما بیا و ببین…که این شکیبا یک شکیبای دیگست.
ولی انقدر برای این لایو جدید ذوق دارم که هر روز گوش ندم نمیخوابم
یه خبر خوبم میخواستم به استاد بدم ولی نتونستم منتظر شم
بزرگترین هدیه و نتیجه ای که میتونستیم من و خواهرم از ۱۲ قدم بگیریم، ازدواج خواهرم با یکی از بچه های قدم بود. سید علی خوشدل یکی از بهترین ادم های زمانست❤️و ما تو دوازده قدم بدجوری تو فرکانس هم بودیم، مثل اهن ربا به سمت هم کشیده میشدیم یک سری از بچه ها. و اینطوری شد که عادله و سید علی خوشدل هم عروسی کردن و الان یه سالی هست که شکر الله یکتا یکی از بهتریننننن ذوج هایی هستن که به چشم دیدم❤️چقدر صلح و ایماااانشون هم بیشتر شده از وقتی با هم دست تعهد دادن. مرسی استاد مرسی. میبوسمتتتتتت. خدایا شکرت
و اینکه من از یه شهرستان خیلی کوچیک طی این قدم مهاجرت کردم به یه شهر بزرگ و چقذرررررر من تجربه کسب کردم. تو کارم، تو اعتماد به نفسم. چقدر بزرگ تر شدم. و چند وقت دبگه هم دارم مهاجرت میکنم به شهری که خواهرم و علی هستن🤗و کلیییی برنامه دارم. و میخوام این فایل لایو استاد رو بهش عمل کنم و از ثمره هاش استفاده کنم و به جووون استاد جونم دعا کنم.
الهی به امید تو به عشق تو به رضای تو…به خودت توکل می کنم رب من…
سلام شکیبای نازنینم…سلام مهربون… سلام خوش زبون… سلام هم زبون… سلام خانم خوش فرکانس..سلام دختر خوش احساس… آره جانا حالم عالی عالی بود که با دیدن پاسخ ارزشمند و بینظیر شما و دیدن لایو استاد دیگه الان تو فضام و حالا حالاها فکر نکنم برگردم زمین… بیا بیرون یه نیگا به آسمون بنداز ببین شی نورانی در حال حرکت در امتداد آسمون نمیبینی… دارم ازون بالا به پهنای ایران نگاه میکنم از پشت شیشه محموله کپسول dragon ۱۱ برات دست تکون میدم ✋🙌😆😉… امیدوارم سیگنال ها و فرکانس و پیغامم رو دریافت کنی…
شکیبا جان ازت میخام که در شرایط مناسبی پیغامم رو با عشق و صبر بخونی… گفتم بهت که خیلی باهات حرف دارم… هیچ ایده ای برای صحبت ندارم فقط اون بهم گفت و منم میگم چشم… به خدا توکل میکنم حتی در کوچکترین و ریزترین مسایل،حتی در صحبت کردن و نوشتن… اون شب که برات پیغام گذاشتم هم الهام خدا…هدایت خدا بود… من واقعا هیچ الگوریتم خاصی برای کامنت خوندن ندارم اینکه بخوام مثلا از اول تا آخر همه کامنت های یه فایلو یا اینکه کامنتای لایک و امتیاز دار رو بخونم … فقط به خدا توکل میکنمو هدایتی میخونم… اون روز کاملا هدایتی کامنتت رو در این قسمت دیدم و بهم محکم الهام شد که برات کامنت بذارم…
شکیبا واقعاً نمیدونم از کجا شروع کنم و چی بهت بگم… پریروز واقعا بهت زده شدم وقتی پیغامت رو دریافت کردم،اونجا دقیقا دقیقا باز هم متوجه شدم که گوش کردن به ندای درون و عمل به ریزترین الهامات چه نتایج و اتفاقات شگفت انگیزی رو در پی داره که حتی فکرشم نمیکردم، چیشد؟! پریروز به طور کاملا غیر منتظره هدایت شدم به یه مراسم خوش میمنتی… که با پیغام شما مواجه شدم و دیدم عععههه خود شکیبا بهم پاسخ داده و جالب اینه که توی پیغامت از چیزی حرف زدی که دیگه کاملاً واضح اون نشونه و مهر تأیید خدا رو گرفتم… من هیچ وقت به خودم شک و دو دلی راه نمیدم و در اجرای ایده ها و عمل به الهامات ،وجودم سراسر ایمان و توکله، ولی گاهی آدم به نشونه و علامت نیاز داره تا مطمئن تر و سرسپرده تر شه… خیلی حسم خوبه الان چون دقیقا دارم کاری رو انجام میدم که با نشونه و علامت خدا بهم گفته شده…
شکیبا جانم من چون عزت نفس و اعتماد به نفس خیلی خوبی دارم خیلی راحت با احساس لیاقت بالا «درخواست میکنم»… ازت صادقانه و صمیمانه میخام که لطف کنی بعد از اینکه این کامنتم رو خوندی بری توی پروفایلم و حداقل این کامنتایی که ذکر میکنم رو با صبر و شکیبایی با دقت بخونی تا یکم بیشتر منو بشناسی و هم شاید چیز مفیدی دستگیرت بشه…
(عجبا… شکیبا الان که دارم به نوشتن ادامه میدم در واقع چطور بگم،الان سحرگاهه و تازه یه چند ساعتی میشه که از خواب بیدار شدم و الان دارم کامنتم رو تکمیل میکنم… دیشب در اثنای نوشتن یادم اومد که به خودم قول دادم که امشب برای جایزه دادن به خودم برای خودم پیتزا درست کنم…آخه خیلی توی این دو هفته اخیر زحمت کشیدم،به یه ایده و تصمیمی که قبلاً گوشه ذهنم سنجاق زدمُ آرشیو کردم بالاخره هدایت شدم که اقدام و عملیش کنم و همچنان هم دارم ادامش میدم تا تکمیلش کنم، من عاشق دستپخت خودم و به خصوص پیتزای خونگی خودم هستم و گهگاهی برای تشکر و قدردانی بابت عالی پیش رفتن به خودم هدیه میدمش…رفتم فروشگاه که خرید کنم وقتی برگشتم دیدم انگار داداشم درارو به روم قفل کرده… وقتی در رو باز کرد متوجه یچیزی شدم که واقعا دل هر آدمی رو به درد میاره…در لحظه اول شوکه شدم و سریع خودمو جمع کردم و به روی خودم نیاوردم، «متوجه بوی سیگار از توی اتاق برادرم شدم»… پشت کنکوریه و بنابه دلایلی که قبلاً در کامنتام ذکر کردم چند ماهیه که پیش من نقل مکان کرده و زیر یه سقف با منه…این دو روز اخیر بیشتر خونه دوستش بود و شبا با جمعی از دوستاش اونجا میخابیدن، وقتی برمیگشت خیلی پرخاش میکرد و واقعا این چند روز اخیر بدجور بدحال و دپرسه، فکر کنم به خاطر فشار و حجم مطالب درسیش و عقب افتادن از برنامه آزمون های قلمچی باشه… دیشب متوجه جدیدترین ورژن خودم و اوج مهارت کنترل ذهنم شدم که در مواجه با اون شرایط چقدر حرفه ای و با تجربه عمل کردمُ و باورهای توحیدیم خودش رو بروز داد… اینکه واقعا شاک کنندس وقتی برای اولین بار متوجه بشی که برادرت ممکنه اونقدر تحت فشار ،شکننده و ضعیف شده باشه که به لذت های کاذب و سیگار و عوامل پوچ و بی ارزش بیرونی پناه برده باشه… از نیمه شب که از خواب بیدار شدم تا الان، که دارم برات مینویسم باورم نمیشه که من اینقدر مسلط تر و با تقوا تر شده باشم که حتی واکنشی نشون ندم؛ به جای اینکه ذهن خودم رو درگیرش کنم و بهش گیر بدم و بعدش جروبحث و دعوا، خیلی سریع به طور ناخودآگاه خودمو کنترل کردم و به جای توجه به ناخواسته ها، توجه به خواستم کردم و رفتم با عشق مشغول درست کردن پیتزا شدم، آخ چقدر خوشمزه بود و به دلم نشست چه لذتی داره جایزه دادن به خود و چه کیفی میده وقتی قارچشو زیاد میکنی و گرم گرم با سس کچاپ نوش جان کنی… وای بوش آدمو مست میکنه و چه حالی میده وقتی تیکه ها رو بالا میکشی پنیرش مثل آدامس کش میاد.. میدونم دهنت آب افتاده و سه جفت غده زیرآرواره ای و زیر زبانی و بناگوشی ت شروع به ترشح بزاق کرده.. میدونم نیشت تا بناگوش بازه و داری میخندی😁😆😉😍…بخند عزیزم که منم دارم باهات میخندم… من عاشق اون خنده های شیرین دخترونت هستم😍😘… اونقدر با عشق و سپاسگزاری خوردم که بعدش دیگه خوابم گرفت و نتونستم ادامه متنم رو تکمیل کنم…ولی وقتی همین که رفتم توی رخت خواب نجواها هجوم آوردن که منو نگران برادرم کنه، منم که منفعل نموندم که بخوام پشت سر نجواها راه برم سریع با خودم شروع کردم به حرف زدم و به خودم یادآوری کردم که میلاد هرکس مسوول زندگی خودشه و مسایل و مشکلاتش به خودش مربوطه و باورهای توحیدیم رو برای خودم بازگو کردم، و کنار بالش صدای دلنشین تلاوت شحات محمد انور رو گذاشتم و با نوای ملکوتی قرآن خوابیدم،شکیبا خدا رو شکر من اونقدر در شرایط حساس و تضادها و طوفان های زیادی تمرین کنترل ذهن کردم که واقعا به این حد رسیدم که با اعتماد به نفس بالا با زبون خودم بگم که مهمترین مهارت و توانایی و ویژگی بارز من مهارت کنترل ذهنه که خیلی خیلی براش حرف دارم و دایما در حال ارتقاء و بهبود مستمرش هستم… البته بگم که اونقدر ماهر و قوی شدم که دیگه زور نمیزنم و خودکار ذهنم در کنترلمه خصوصاً در شرایط به ظاهر ناجالب و بزنگاه ها… حالا فرض کن دیشب از قوانین سرپیچی میکردم احتمالا کار به جاهای باریک و نامطلوبی کشیده میشد ولی شهد شیرینش رو الان دارم میچشم، از لحظه ای که چشمامو باز کردم و صدای سلام کردن خدا و زمزمه دلنشین خدایا شکرت توی وجودم به جریان دراومد و بعد چند ساعت صلات و معاشقه و مراقبه یا به قول شما بچه های دوازده قدم تمرین ستاره قطبی، اومدم با عشق برات بنویسم… اوه این پرانتزه هنوز بازه و چقدر طولش دادمااا )
خوب کجا بودم؟! آهان داشتم میگفتم این کامنتایی که ذکر میکنم رو یکی پس از دیگری به ترتیب سرفرصت بخون،خصوصا گفت گوها و پاسخ های زیر کامنتام با دوستای عزیزمون رو بخون هرچند که زیاد یا طولانی باشه و لطف کن بعد خوندن هر کدومش اون فایو استار رو هم بزن تا من متوجه بشم که کدوم رو خوندی… تنک یو وری ماچ لیدی 😉😆😍👍💗😊
قسمت ۲۹….«۵۳»…..فایل مسیر موفقیت…۹۷…..«« ۱۱۰ »»و کامنتای آخرم….
شکیبا جان بذار تکاملی و تدریجی حرف بزنیم و کم کم بیشتر با هم دوست میشیم؛ شکیبا جان من همین ابتدا بگم که خیلی خیلی آدم رک و صادقی هستم، خیلی آدم ساده صمیمی و دلی هستم… خیلی خوب احساسم رو میفهمم و حسم رو درک می کنم خیلی خوب هم دیگران رو میفهمم و درک میکنم….به عواطف و احساساتم تسلط بالایی دارم و خیلی راحت احساساتم رو هم بروز میدم…، یکم مقاومت داشتم بگم ولی من هر مقاومتی و محدودیت ذهنی رو میشکنم وقتی که الهام و هدایت خداوند رو دریافت کنم؛ شکیبا جان،شاید باورت نشه ولی باید صادقانه بگم که بعید بدونم کسی اندازه من تو رو بشناسه، خیلی خوب میشناسمت…خیلی خوب میفهممت… انگار….انگار………….
میدونی شاید کسی تو رو جدی نگرفته یا خیلیا دست کم گرفتنت، من از همون اول با اینکه ازت حسودیم میشد و یجورایی ازت متنفر بودم ولی ته دلم دوستت داشتم… ببین این خدا داره چیکار میکنه و چجوری هدایت میکنه که دختری که ازش بدم میومد الان دارم صاف و مستقیم بهش عشق میورزم…ببین دیگه خودت حساب کن که چقدر عالی بودی و هستی که از بین اون همه اعضا تو حسادت منو برانگیخته میکردی…هووو جریان درازی داره واسه خودش… من از همون اول یه چیزی تو چنته تو دیدم که نظر منو به خودش جلب میکرد… شکیبا جانم عزیزم میدونم قلبت الان داره تند تند میزنه و آدرنالین و هیجان وجودتو پر کرده، میدونم…آره ….. شاید باورت نشه اگه بگم؛ میدونم از خیلی جهات به هم شباهت داریم… خیییلیی… یادمه حتی، مثل گذشته خودم خابالو بودی… سختی زیادی کشیدی در گذشته… ببین من حافظه بلند مدت قوی دارم حتی یادمه شماره سایز کفشت حدوداً ۳۹ هستش، با سمیه رازگزدانی خیلی رفیقی… اونقدر سرعت تایپت بالاست خرگوشی… با هلنا نروژی و آیدا هم رفاقت دیرینه داری…. اینو دیگه کجای دلم بذارم و چجوری بهت بگم؛ چند ماه پیش به طرز عجیبی که هدایت خدا بود کاملاً هدایتی و اتفاقی یه روز توی کامنتای اینستای استاد پی در پی ازون پیج به اون پیج رفتم، میرفتم فالیوینگای بچه ها رو نیگا میکردم ببینم کی به کیه و دوستای نازنین مون رو بیشتر بشناسم که رسیدم به پیج هلنا بیوتی گل 🌹💜 و اون پایینا عکس های دسته جمعی خودت و بچه ها رو دیدم…وای باورم نمیشد که خدا در عرض یه ساعت منو تا اونجاها هدایت کنه…ببین فرکانس داره چیکار میکنه… دقیق جزییات عکساتون یادمه، تو یکم از خواهر گلت قد بلندتری و جشن تولد هم برات گرفتن،کاخ سعدآباد… اگه اشتباه نکنم شال صورتی و شلوار مشکی…راستی اون دوست ژاپنیت که مداد رنگی اصل ژاپنی با شکلات واست فرستاده،چجوری فرستادش… در جریان نتایج بینظیرت و تغییر ۱۸۰ درجه ای محشرت هستم… اگه اشتباه نکنم قصد هجرت به مشهد رو داری به امید الله یکتا… در جریان پیوند شکیلا و آقا علی گل هستم،یه پسر فوق العاده با پشتکار و درجه یک که توی کدنویسی و برنامه نویسی و حوزه آی تی کارش حرف نداره… خواهر گلت هم مثل خودت همه چی تمومه و همه فن حریف،بهش بگو میلاد میگه اگه راس میگی الان چند تا شنا میری… احتمالا الان دیگه گمونم رکورد ایران دست خودم باشه… یادمه رتبه نجومی کنکورت و جبران کردنت،بنرت رو زدن توی شهر… میدونم شمالی هستی… آهان اینو بذار همین جا بگم؛ توی فرهنگ و محاوره عامیانه اصالت به معنای رگ و ریشه و موقعیت رشد جغرافیایی آدم تلقی میشه و من تعریف دیگه ای از اصالت دارم؛ اصالت برای من به معنای جوهره حقیقی آدمه… به معنای آگاهی،بیداری،دانش،تجربه،فرهنگ و هنره…به معنای عشق صمیمیت صداقت و اصل بودنه… نه بمعنای اینکه آدم اهل کجاس و پرورش یافته چه محیط یا خانواده اشراف زاده ای باشه… آدم اصیل آدمیه که سرشار از آگاهیه…سرشار از صمیمیت و عشق خالصه… آدم با اصالت خودِ واقعیشه و سرشار از صداقت یکرنگی و صافیه……..
و شما گل بانو 🌹💞💖 برای من نمونه بارز یه آدم خودساخته و اصیلی که واسه رسیدن به اصل خودش زحمت و بهای والایی به خرج داده و همواره داره تلاش میکنه که درصد خلوص خودش رو بالاتر ببره…
شکیبا دیگه ادامه ندم که تا چه حد میشناسمت، و الا غش میکنی و شک میکنی که نکنه این منو داره رصد میکنه…. نه جانا مگه بیکارم من وقت نمیکنم خودمو هم رصد کنم چه برسه استاد یا هر کس دیگه رو … فقط اون چیزی که اون اوایل، متن هات رو میخوندم یادمه…
رفیق عزیزم نمیخام زیاد طولانی بشه. اینکه بخوام کلی از حرفام توی یه کامنت بلند بنویسم میسر نیست.. کم کم بیشتر تعامل خواهیم داشت
راجع به تک تک جمله هات حرف دارم… از…
از کامنت دلنشینت که در مورد عملگرایی گفتی و مثال دقیق و روشنی بخشت در مورد اسطوره توحید حضرت ابراهیم
از اینکه توی این مدت نبود توی سایت… آخرین کامنتات مال دو سال پیشه، و فقط دو کامنت ازون موقع تا الان گذاشتی… خودم خوب میدونم در چه اوضاع و احوالی بودی و خیلی خوب درکت میکنم بعدا بیشتر درموردش میگم…
از تلنگر و فارجع البصر بگیر تا چکاپ فرکانسیت و دوازده قدم و نتایجت …از لایو کوبنده استاد بگیر تا اونجا که گفتی گله ای میریم پیش استاد تو هم بیا….؛؛؛ ببین مجال گفتن نیست و الا تا امشب تایپ میکردم…
چند شب پیش قبل اینکه بخوابم خیلی خیلی غرق معاشقه با عزیز دلم تمام وجودم ارباب درونم خدای عزیزم شدم… بقدری گریه کردم که داداشم صدای گریه کردنمو شنید… اونقدر غرق شکرگزاری و احساس ناب الهی شدم که دلم میخواست فقط ساعتها به عشق خودش اشک بریزم و باهاش حرف بزنم….
خواستم برای پرنسس الا کامنت بذارم که اونقدر احساساتی شدم اونقدر شور و شوق و عشق توی وجودم به جریان دراومد که دستام قفل کردو نمیتونستم تایپ کنم…
حداقل برای هشت نفر از دوستای عزیزمون باید کامنت بذارم،جواب کامنتاشون رو بدم هرچند با تاخییر زیاد…هیچ عجله ای ندارم، در زمان بندی مناسب به سمتش هدایت میشم… تایمم تماما پره و کمتر وقت میکنم کامنت بذارم… چند روز پیش آیسان توی فایل مسیر موفقیت برام کامنت گذاشت و من شاخ دراوردم که این دیگه چه سیستمیه که ذره ای رد خور نداره و نانو متری هم خطا نمیره، اونجا آیسان واسه منی پیغام داد و حرف از کنکور و تحصیلات زد که سردسته کنکور و تحصیلاته و دستی بر آتش و یدی نسبتا دراز در حوزه کنکور ایران داره…حتما باید به موقع جواب درخور و مفیدی بهش بدم هرچند که واسه خودم خط کشی کردم که درموردش توی سایت با کسی ابدا صحبت نکنم و خودمو درگیر مشاوره و راهنمایی دادن به دیگران نکنم…
شکیبا یادت باشه که گفتگوی بین من و زیبا رو و همچنین گفتگوی بین من و روشا رو توی کامنتای اخیرم کامل بخونی( حالا هرچند که ادامه داره و روزای بعد بیشتر باهاشون حرف میزنم که خوب به درک و شناخت عمیق تری برسم) که حداقل یه پیش زمینه و شناخت نسبی ازم داشته باشی… حالا هرچند که حرفای خصوصی بود و من ابایی ازین موضوع ندارم…
و اما…. یکی این که از توجه به کوچکترین نشونه ها گفتی و اینکه به راحتی ازشون نمیگذری… آباریکلا به این میگن آدم نشونه شناس؛ آدمایی که در مسیر زندگی خیلی خوب به علایم رانندگی در صراط مستقیم توجه میکنن و خیلی خوب به تابلو ها و نشونه های توی جاده توجه میکنن و به قوانین احترام میذارن، خیلی زیباتر آسون تر سریعتر و لذتبخش تر به سمت خدا سرمقصد منظور و خواسته هاشون میرسن… آفررررین بر تو دختر هوشیار و نشونه شناس…
و اما و اما… خدایا شکرت چقدر حسم خوبه و آرامشی طوفانی دارم الان که میخام اینو بهت بگم؛ شکیبا گفتی شکیلا و علی اونقدر توی فرکانس هم بودن که مثل آهنربا به سمت هم کشیده شدن… نمیدونم این حس خیلی برام تازه و عمیقه، نمیدونم دقیقاً چی پیش میاد ولی میدونم که حتماً خیره و قراره کلی بیشتر از قبل یاد بگیرم و رشد کنم؛ حقیقتش نیروی گرانشی و مغناطیسی بسیار عجیبی رو از طرف تو احساس میکنم که برای خودم هم شگفت انگیزه… راجبش «فکر» نکن، «حسش» کن…
میدونی شکیبا جانم هنوز اولین کامنتت در سایت یادمه که از استعداد و مهارت بینظیر نویسندگی و نقاشیت گفتی… وقتی دیدم گفتی من دختر آرومیم و ادامه جمله…… دلم برات غش رفت، اونقدر ذوق و شوق کردم که نگو، عین خودمی… یا بهتره بگم من عین شمام😆😉😊… وقتی دیدم از نویسندگی گفتی وای نگم که چقدر قلبم به تپش افتاد…. یعنی خدایا دارم خواب میبینم؟!!!… امکان نداره احتمالاً دارم توهم میزنم… آخه مگه میشه!!! توانمندی های ارزشمند و بینظیر شکیبا رو نیگا : ( حوزه رسالت من کلا بحثش جداست و حتی کسی ندیدم توی سایت ذره ای به سمتش رفته باشه… خیلی باید مواظب باشم که لو نرم و اصلا تحت هیچ شرایطی در موردش حرف نمیزنم که چی تو سرمه و چی تو دلم)
مسلط به زبان انگلیسی و ترکی و عاشق یادگیری زبان های مختلف
نویسنده خوش ذوق کتاب و مترجم
نقاش و آرتیست حرفه ای
ورزشکار در حد تیم ملی
و کلی توانایی و مهارت دیگه
ببین من دیگه هوایی شدم رفت، باورم نمیشه هنوز… خدایا من به خودت توکل کردم و پای در ره نهادم…
همه اینا به کنار…. من شیفته و عاشق یه چیزت شدم و بس.. و اونه که منو دیوانه کرده: توحید…توحید… و توحید…. اون تشنگی و عطش سیری ناپذیرت برای غرق خدا شدن، شما رو برام خواستی کرده…. شکیبای نازنینم دوست خوبم کار از تحسین و تصدیق و قدردانی گذشته .. من بهت افتخار میکنم جانا
میخام خیلی چیزا ازت یاد بگیرم میخام تعاملی اثربخش و البته دلی و صمیمی باهات داشته باشم…
چه جالب شده امروز، این چند روز انگار اینترنت ایران مشکل داره کلا فکر کنم اون بالا خبری باشه و حضرات دس بکار شدن، امروز قطع وصلی اینترنت بود الان که شب شده و تازه برگشتم خونه دارم برات ارسالش میکنم
حالا رها باش و با فالو کردن حس و ندای درونت برو کامنتایی که گفتم رو قدم به قدم بخون… و آخر سر، سرفرصت با تمرکز هرچی دلت حست و ندای درونت گفت رو اینجا برام بنویس…
الان انتهای شمارش معکوس ارسال کامنته… یه یک ساعتی میشه که روی تصویر بینظیر پروفایلت قفل زدم و همینجور فقط نگات میکنم… تو شاهکار هنری مدرنی… اون لبخندت دل منو برده… گیسوی کمندت… چشمای نافذ و گونه های نازت… مگه غیر از اینه که نمود و مظهر زیبایی خدا هستی…
عاشقتم شکیبای دوست داشتنی 💗💜💕💖🌹 shine bright like a diamond
به خداوندی خدا ک نمیدونم چی بنویسم اصلا شوکه شدم من اومدم سایتو باز کردم ولی اصلا نگاه نکردم کجام یه پیام اومد رو گوشیم از تو سایت خارج شدم رفتم دوستم در مورد عید فطر حرف زد اخه امروز عید فطر هست و گفت ک اصلا عید قربانو قبول نداره من سعی کردم قانعش نکنم فقط گفتم من اگه ازدواجم رخ بده دوس دارم تاریخش عید قربان باشه چون عاشق ابراهیمم و دوستم ک کلا از اون ور بوم افتاده بود و ادعای روشنفکری داره کلا اینا رو قبول نداره و چنتا متن برای من فرستاد ک این اعیاد رو نقض میکرد
خلاصه یه کوچولو بحث کردیم دیدم داره حسم بد میشه گفتم ازت خواهش میکنم تمومش کن من همین رفیقم رو چون خیلی برام عزیزه یه شب بهش گفتم بهترین هدیه ای ک میتونم بهت بدم اینه و سایت عباسمنش دات کام رو بهش معرفی کردم اونم اومد یه سر زد و رفت بعدآ گفت اینا چرته و هر روز متنایی برای من میفرستاد ک قانون جذب دروغه و فلان منم دیگه اصراری نکردم بیاد اما همکارمه اکثر اوقات با همیم سعی میکنم شاد باشیم با هم و در مورد هیچ موضوعی حرف نزنیم ک حسم کنارش بد بشه
خلاصه ک این لحظه ک داشت ابراهیمو مسخره میکرد من از چتش خارج شدم اومدم سایت دیدم فقط کامنت شما روی صفحه گوشیمه
الله اکبر همش در مورد ابراهیم بود اشکم در اومد خدایا متشکرم ازت ک هر لحظه منو توی مسیر همراهی میکنی
کامنت شما فقط و فقط از طرف خدا بود برای من برای اینکه بهم بگه مسیرت درسته ادامه بده گوش به چرت و پرتای ادمای اطرافت نگیر
ابراهیم حنیف بود ابراهیم مشرک نبود
من دیشب این فایلو گوش دادم الان نیازه مجدد گوش بدم ممنونم از استادم ک اینقد زیبا ما را با اصول اشنا میکنن و توحید در کلمه و کلمه حرفاش موج میزنه
جالبه یه متنی این دوستمون برام فرستاد ک درون خود متن نوشته بود وقتشه به فروع دین توجه کنیم همون ک استاد عزیزم توی تمام فایلا تلاش داره ما به اصول توجه کنیم نه فرعیات و علت نااگاهی مردم همین توجه به فرعیاته
خدایا عاشقتم
از تو دوست خوبم خانم شکیبا بسیار سپاسگذارم بابت کامنت زیبات
میخاستم ازتون تشکر کنم به خاطر وقتی که برامون میگزارین و از قوانین بدون تغییر خدواند صحبت میکنید..
این لایو یه جمع بندی کلی برای من بوده، خیلی درسها رو بهم یاد آوری کردین.
اینها رو برای خودم مینویسم، خیلی زیاد کیف کردم با این لایو ،، همش یه یاد آوری درسهای گذشته ام بوده برام ،
اولیش اینکه من باید برم سراغ علایق ام،، به هر چیزی که عشق میکنم، هر کاری که هر چقدر وقت بگزارم براش و کارکنم در زمینه علاقه ام خسته نشم و حتی در طول شب هم بهش فکر میکنم و دلم میخاد صبح بشه و شروع کنم و ادامه بدم ..
البته این که به چی علاقه دارم هم خیلی مهمه، علاقه چیزیی که عشق توشه، احساس خوب توشه، فارغ از اینکه من اولش فکر کنم سود داره برام یا نداره،،، هر کاری که حال کنم باهاش و خوش و خرم و توی لذت باشم باهاش، این میشه علاقه من،،،
وقتی علاقه ام رو کشف کردم،بعدش باید در زمینه اون علاقه مهارتهاشو یاد بگیرم، هر چیزی که مهارتهای منو ببره بالاتر یاد بگیرم، فارغ از اینکه چقدر زمان میبره، البته که چون عشق وسطه من متوجه زمان هم نمیشم
و هر روز بیشتر و بیشتر کار کنم روی خودم، روی خودم سرمایه گذاری کنم، و احساس لیاقت رو توی خودم افزایش بدهم و
البته تمرکزم رو کامل از روی عوامل بیرونی بر دارم،، فقط خودم و خودم،،
تا روز به روز بهتر و بهتر بشم، توانمندتر بشم و تا بتوانم تصمیمات درست بگیرم و در حین مسیر به الهاماتی که بهم گفته میشه عمل کنم، اجرا کنم، قدم بردارم و برم توی دل ترسهام، و بر ترسهام غلبه کنم و نتایج روز به روز بهتر و بهتر میشه ونتیجه به صورت پول، ثروت و سلامتی و خوشبختی و آزادی زمانی و مکانی خودش رو نشون میده.
اگه من یاد بگیرم اول کار تمرکزم رو نگذارم رو اینکه برم ثروت بسازم.. اولش باید برم سراغ علایق ام، ثروت لاجرم وارد زندگی ام میشه.
من روزانه باید تصمیمات درست بگیرم توی تمام زمینه ها، من نباید همون آدم و شخصیت قبلی باشم و همون رفتارهای سابق رو داشته باشم.
حرکت میکنم، عمل میکنم و بعد نتایج خودبه به خود میاد.
این نیست که من بشیم دعا کنم و هیچ حرکتی هم نکنم و بعد نتایج بیاد،،، نه نه حرکت باید کرد، تصمیم باید گرفت، باید توی دل ترسها باید رفت،، البته که توی مسیر هم عشق و حالش رو میبرم..
یکبار دیگه برای خودم تکرار میکنم، روی مهارتهام باید کار کنم، روی اعتماد به نفس باید کار کنم، روی شجاعتم باید کار کنم، در دل ترسهام حرکت کنم… توی مسیر نقاط ضعف ام رو پیدا میکنم، بهبودشون میدهم و نقاط قوتم رو بهبود میدهم و حرکت میکنم و حرکت میکنم…
مراقبه همون کنترل ورودیهای ذهنه، اجازه ندهم هر چیز مسمومی وارد ذهنم بشه،،
وقتی خودم رو درگیر گذشته و بدبختی هاش و قربانی شدن هام، نکنم و اینکه توی آینده دور قراره چه اتفاقاتی بیافته، وقتی به این چیزها فکر نکنم مراقبه کردم،
مراقبه که چیز عجیب و غریبی نیست، همین کارهای ساده، خیلی مهم هستند،،
فکرم رو بگزارم روی همین امروز و همین لحظه که من چه کارهایی رو باید انجام بدهم و با توکل به خدا برم جلو،، همچین هدایت میشم توی مسیر،، راهها گفته میشه بهم،، فقط باید فراموش نکنم مسیرم رو،، ذهنم رو گرسنه نگذارم،
همون طور که بدن من احتیاج به غذای سالم داره، ذهنم هم غذای سالم میخاد و غذای ذهن من سایت عباس منش است و نه کتاب و مجله و فیلم و شبکههای اجتماعی و اخبار و اتفاقات ناگوار و هر چیز دیگه ای،،،
یه غذای سالم برای ذهنم پیدا کردم و اونم سایت عباس منش هست و دیگه نمیخام برم سراغ بقیه مسائل، هیپنوتیزم و فرادرمانی و این جور چیزها.
به خودم قول دادم اونقدر روی خودم سرمایه گذاری کنم، اونقدر روی خودم کار کنم، روی اعتماد به نفسم، روی حس لیاقتم، روی شناخت قوانین خداوند،،،
دلم میخاد این سایت عباس منش رو همش رو یاد بگیرم و همشو ببینم نه یکبار، چند بار، بنویسمشون، نکته برداری کنم، با آموزه هاش زندگی کنم تا زندگیم رو بسازم،، و هیچ وقت دست از کار کردن روی خودم بر نمیدارم،،
ادامه میدهم، الان همون عشقی و علاقه من به سایت عباس منش ،،مثل یه عاشق که همش به معشوقش فکر میکنه،، شبانهروز دارم به فایل ها گوش میدم و لذت میبرم و مینویسم و لذت میبرم،،،
تا حالا توی عمرم اینقدر عاشق چیزی نشده بودم،، حالا میفهمم عاشق بودن یعنی چی.. اگه اصلا نخوابم، خسته نمیشم و احتیاج به خواب ندارم،، در دل تاریکی و سکوت شب با خودم و آموزه های استاد عباس منش، و سایتش عشق بازی میکنم و لذت میبرم.
من هم دلم میخاست تجربه های جدید داشته باشم توی زندگی ام، من هم از محیط امن خودم مهاجرت کردم و رفتم توی دل ناشناخته ها، ، منم از محیط امن خودم، رفتم بیرون، از پیله ای که دورم بود، رفتم بیرون،، تا تجربه کنم، آزادی رو، دنیاهای دیگه رو،، زبان دیگه رو، فرهنگ دیگه رو،،، و چقدر شیرین است تجربه این روزها، وقتی روی وابستگی هام کار کردم، وقتی ی روی توحیدم کار کردم، وقتی قدرت رو از دیگران گرفتم و دادمش به خداوند و شرک رو کمتر و کمتر کردم و چقدر زندگی لذت بخش تر شده برام،،
خدایا شکرت،، شکرت
وقتی خودم رو با گذشته خودم مقایسه میکنم، به خودم میبالم و افتخار میکنم به خودم، وقتی از شکستهای خودم درس گرفتم و به وسیله اون شکستها موفقیت رو تجربه کردم و مطمئن هستم با استفاده از آموزه های استاد روز به روز هم بیشتر رشد و پیشرفت میکنم،
حس میکنم تا حالا تشنه میدویدم مسیر زندگی ام رو، والان آب رو پیدا کردم و دلم میخاد الان که اول مسیر هستم با استاد عباس منش، اون قدر آب بنوشم تا سیراب سیراب بشم،، واقعا تشنه بودم، و الان تازه آب رو یافتم و کمی نوشیدم ولی هنوز سیراب نشدم،، حالا حالاها باید بنوشم و بنوشم از این آب…
استاد عزیزم عاشقتم، و ازت ممنونم که یه روزی به روزمرگی خودتون ادامه ندادین و حرکت کردین و روی خودتون سرمایه گذاری کردین و به اینجا رسیدین،،
بهتون افتخار میکنم، خداوند رو شکر میکنم، به خاطر وجود با ارزشتون،، که دستی شدین از دستان خداوند و من رو هم توی این مسیر شیرین و لذت بخش وارد کردین،،
چقدر چقدر با تمام احساس ناب اتصالت چقدر چقدر زیبا نوشتی این اگاهی های ناب خداوند را چقدر با تمام وجودم این اتصال نابت این تک تک عملگرایی بینظیرت رو تحسینت میکنم عشق من چقدر بینهایت تحسینت میکنم
چقدر زیبا گفتی که من هر چقدر اب بنوشم باز تشته تر میشک وسیرابی معنا ندداره اخ چقدر عاشق این تشنگی ام که داره بیشتر به سمت سیراب شدن هدایتمون میکنه هرلحظه هدایتمون میکنه
چقدر با تمام وجودم این درک بینظیذتت این عزت نفس بینظیرت رو نازنینم بینهایت تحسینت میکنم با تمام وجودم بینهایتت تحسینت میکنم عشق من بینهایتت تحسینت میکنم بینظیر بود افرینن علاشقتمممم
عاشقتممم چقدر برام درس داشتت چقدررر بینهایت تحسینت میکنم جان من
چقدر لذت بردم خدارو هزاران بارشکر میکنم برای هرلحظه هدایت های نابش که هرلحظه هدایتمون میکنه هرلحظه هدایتمون میکنه
خدارو هزاران بارشکر میکنم
الهی که هرلحظه غرق ارامش و عشق خداوند باشی الهی که خداوند ره گشای مسیرت به سمت بینهایت نعمت ها و فراوانی ها و شادی ها ثرت ها باشه الهی که دستان تنها در دستان یگانه قدرت جهان باشه بهترین های بهترین هار برایت میخواهم نازنینممم بهترینننن های بهترین هاااارامیخواهم
درود به شما دوست عزیز و هم خانواده ی عباسمنشی کاتارینای عزیز
خیلی لذت بردم از این کامنت پر محتواتون و از اینکه دنبال علایق تون هستید و در این مسیر گام بر می دارید بهتون تبریک میگم و از اینکه به مسیر جدید و درست هدایت شدید واقعا جای تحسین داره ..
خدارو شکر
خواستم تشکر و قدر دانی کنم برای این کامنت زیباتون و از اینکه با خوندن کامنت شما و دیگر دوستان به رشد و درک آگاهی بیشتری هدایت شدم ممنون وسپاسگذارم
شعر بالا از مولانای عزیز شرح حال منه قبل و بعد از آشنایی با استاد و آشنا شدن با خودم و خدای خودم. با دیدن کلمه لایو، بیت اول این شعر تو ذهنم زمزمه شد و من این رو نشونه ای دیدم برای گنجاندن این شعر توی کامنت امروزم . نه اغراقه و نه تملق و چاپلوسی .عین حقیقته که من از یک مرده به یک زنده تبدیل شدم و از یک آدم گریان از روی عجز به ی آدم خندان از روی فضل . الان دوست دارم زنده باشم و زندگی کنم اونجوری که خدا دوست داره ولی اگر مرگم هم فرا برسه نمی ترسم و با حسرت به زندگیم نگاه نمیکنم چون توی این دو سال خوب زندگی کردم یا حداقل تلاشم رو کردم
و اما این فایل ضبط شده :
خدایا آگاهی های این فایل اونقدر زیاده که اگر خودت هادی من نباشی در مکتوب کردن اونها نمیتونم بهشون نظم بدم پس از تو میخوام که کمکم کنی تا مدیریت کنم رشته ی کلام رو تا حق مطلب رو ادا کنم:
1. تجسم:
بیست دقیقه واسه تجسم خوبه؟!!!!!
دوست عزیز تجسم یعنی چی؟!!!
مگر غیر از این که تو اینکار ما محدودیت ها رو فراموش میکنیم و با ذهنمون میریم فراتر از اونچه که در حال حاضر در دنیای ما وجود داره و میسازیم اون چیزی رو که دوست داریم خلقش کنیم ؟!
حالا برای ی همچین چیز نامحدودی مگه میشه قالب مشخص کرد که چند دقیقه و چند ساعت و چند روز باید طول بکشه؟!!
نه دوست عزیز کیفیت تجسمه که مهمه نه زمانش
باید خودمون رو از قید و بند این محدویت ها رها کنیم اگر میخوایم نامحدود تجربه کنیم
اصلا خود تجسم ی نوع حرکته ی نوع اقدامه .همین که ما خودمون رو از دنیایی که هستیم جدا میکنیم و میریم تویم دنیایی که دوست داریم خلقش کنیم و تمرکز میکنیم روی اون این خودش یک نوع حرکته پس بحث جدا دونستن تجسم از حرکت فی نفسه رد میشه
تجسم خیلی خوبه اما زمانیکه ما در جریان زندگی این کار رو انجام بدیم یعنی زندگیمون رو زندگی کنیم و درکنار اون تجسم
2. دستکاری کردن آگاهی ها و قوانین:
ما انسان ها دستکاری میکنیم اون چیزی که به ما گفته شده رو چون یک سری پیش فرضها رو داریم چون دوست داریم به شیوه خودمون عمل کنیم. یاد قرآن و ترجمه ها ی مختلف اون افتادم که هر مترجمی و مفسری طبق اون پیش فرضهایی که داشته یکسری چیزها رو کم و اضفه کرده و واسه همین که شما استاد تاکید دارین داخل پرانتزها رو نخونیم چون برداشت شخصیه .
حالا بحث بحث آموزشهای شماست. از اونجایی که آموزشهای شما برگرفته از قرآنه ما اگر برداشت های خودمون رو واردش کنیم میشه همون اتفاقی که در مورد ترجمه های قرآن افتاده .اگر ما باور داشته باشیم که قوانینی که شما دارین در موردش صحبت میکنی ثابتن دیگه برداشت های مختلف معنی نداره. ی قانون ثابت فقط ی معنی میتونه داشته باشه و اگر ما سعی کنیم به روش خودمون عمل کنیم هیچ وقت نتیجه نمیده درست مثل اینکه ما بدونیم آب در صد درجه میجوشه حالا ما اگر سعی کنیم غیر از این عمل کنیم نتیجه نمیگیریم حالا اگر میلیون ها بار هم سعی کنیم چون خلاف قوانین ثابت جهان این اتفاق نمی افته . پس من نوعی نباید چیز داخل پرانتزی به حرفهای استاد اضافه کنیم
3. حرکت :
آدم ها در خصوص حرکت به چند دسته تقسیم میشن:
یک دسته از آدم ها اصلا حرکتی توی زندگیشون وجود نداره در جهت رسیدن به خواسته هاشون پس طبیعتا نتیجه ای هم نمیگیرین حالا اگر هزار سال هم تجسم کنن
ی دسته حرکت میکنن اما در جهت نامناسب : اینا نتیجه میگیرن اما نتیجه کمه و با رنج و سختی . اینا اگر تجسم کنن میتونن جهت حرکتشون رو درست کنن
ی دسته خیلی کمی هم حرکت میکنن و هم در جهت مناسب : اینا نتیجشون همش لذت بردن و راحت رسیدن به خواسته هاست .
اینجا بحث روی دسته ی دومه. من خودم قبلا از آشنایی با استاد جز این دسته بودم یعنی اهل حرکت اما چون پیش فرض ها و باورهای غلط داشتم هیچ وقت به اون چیزهایی که میخواستم نرسیدم نتیجه بود اما خیلی کم و با سختی
اما الن خدا رو شکر دارم حرکت میکنم و در جهت مناسب و نتیجه شده لذت بردن و راحت تر رسیدن به خواسته ها. الان نتیجه خیلی بهتر شده و خیلی راحت تر اتفاق می افته هر چند رسیدن به نتایج خیلی بزرگ استمرار میخواد و ادامه دادن مسیر اما اصل راحتی ورود نعمت ها داره اتفاق میافته
————————————————————————————————
4. موفقیت:
موفقیت نتیجه :
پیدا کردن علاقه
بالا بردن مهارت ها در زمینه مورد علاقه
توکل کردن بر خداوند و ایمان داشته به هدایتش در مسیر مورد علاقه
غلبه کردن بر ترس ها و حرکت کردن
عمل کردن به ایده های الهام شده
تصمیم های روزانه برای بهبود عملکرد
بهبود دادن نقاط ضعف و نقاط قوت
استاد من نه تنها خودم از فایل هاتون استفاده میکنم اونها رو به خواهرم هم که مایل بودن دادم. ایشون فعلا عضو سایت نیستن اما فایل های دوره های دوازده قدم رو گوش میدن اتفاقی که افتاد این بود که ایشون با گوش دادن به فایل های شما به سمت کار مورد علاقش هدایت شد و تقریبا تمامی موارد بالا در موردشون اتفاق افتاد و الان شروع کرده به ساختن درآمد از چیزی که بهش علاقه داره . اینه اون چیزی که اتفاق میافته در مورد افرادی که دوست دارن از آموزشهای استفاده کنن.
خود من درسته هنوز به اون شفافیتی که باید در مورد علاقم داشته باشم نرسیدم اما از همون کاری که دارم خیلی راحت تر دارم درآمد خلق میکنم و بر خیلی از ترس هام توی این کارم غلبه کردم و اعتماد به نفسم توی این کار رفته بالاتر و توی این شرایط که خیلی ها مینالیدن خداوند خودش برام مشتری جور میکنه و حسابم رو پر میکنه چون من سعی کردم توحیدی تر بشم
—————————————————————————————————-
5. عمل کردن به ایده ها:
آدرس مصداق عمل کردن به ایده ها فارغ از نتیجه:
سایت عباس منش، صفحه اصلی، قسمت دانلودها، سریال زندگی در بهشت
اینجا فراوانی ایده ها و عمل کردن ه اونهاست و اومدن ایده ها از دل ایده های دیگه و گرفتن پاداش ها
——————————————————————————————————
6. مراقبه یعنی:
کنترل ذهن
درگیر گذشته و آینده نشدن
در لحظه زندگی کردن
تمرکز بر لحظه
برای من : بودن توی سایت ، خوندن کامنت بچه ها ، گوش دادن به فایل ها، خلاصه کردن ، نکته برداری و جدیدا هم مرور نکات در ی جای خلوت و تکرار کردن اونها برای خودم . اینکار ذهن من رو کاملا متمرکز و کنترل میکنه
7. سرمایه گذاری:
بهترین سرمایه گذاری روی خودمون،؛ روی مهارت ها مون، روی توانایی هامون
تعریفی که من قبلا طبق پیش فرض هام داشتم:
سرمایه گذاری یعنی مبلغی پول داشته باشی و اون رو بذاری توی بانک و بانک ماهانه ی مبلغی رو بهت ده !!!!!
اما خدا رو شکر الان سعی میکنم روی ذهنم و باورهام سرمایه گذاری کنم هم زمانی و هم مالی چون سودی که از این کار عایدم
میشه تمام جنبه های زندگیم رو بهبود میده و حس خالق بودن اعتماد به نفسم رو میبره بالا در تمام زمینه ها
——————————————————————————————————–
8. تسلیم خداوند بودن:
دوست عزیزی که پرسید تسلیم خداوند باشم یا قانون فرکانس خداوند یعنی همین قانو ها جدای از هم نیستن.
اگه میخواین بدونین تسلیم خداوند بودن یعنی چی و ارتباطش رو با قانون فرکانس رو بفهمی لطفا فایل مصاحبه با استاد قسمت 21 رو از قسمت فایل های دانلودی بخش اجرای توحید در عمل رو دانلود کنین و بارها گوش بدین. خود کپشن اون فایل قشنگ این موضوع رو توضیح داده. برای اینکه برای خودم هم مرور بشه .چند جملش رو مینویسم:
“تسلیم خداون بودن یعنی همان نیروی برتری که جهان را خلق نموده و در حال هدایت جهان است همان نیرویی که بدون اذن او برگی از درخت نمی افتد و خالق من است ، خدای من و حامی من است .اما سهم من از دریافت این هدایت و حمایت به اندازه ایمانم به این نیرو و هماهنگ شدن با قوانین این نیروست. به انداهزه ای که بتوانم قوانین این نیرو را در زندگیم اجرا کنم ، حمایت ، هدایت و رحمتش را دریافت میکنم و ………”
فکر میکنم همین چند جمله جواب سوال شما رو بخوبی میده
—————————————————————————————————-
9. دوره قرآنی:
همانطور که استاد هم گفتن توی دوره دوازده قدم یکی از جلسات هر قدم به قران اختصاص داره . این جلسات من رو با قرآن آشنا کرد . قرانی که چند سایز و طرح و رنگش رو توی قفسه کتابهام داشتم اما صرفا جنبه تزیین داشت!!!!!!!!!!!! و مثل اکثریت ایرانی ها قرآن پرست بودم در ظاهر اما از باطنش خبری نداشتم و هیچ وقت یکبار از اول تا آخر نخونده بودمش که بدونم اصلا چی گفته!!!!
الان خدا رو شکر قرآن خوندن جز برناه ی روزانه ی منه جوری که شده ملاک و معیار صحت و سقم اونچه که میشنوم چون قبل از آشنایی با استاد گیج شده بودم در مورد اطلاعات ضد و نقیضی که از جامعه و رسانه و مجتهد ها میشنیدم و واقع نمیدونستم کی راست میگه و کی دروغ . اما خدا رو شکر از زمانی که با استاد و قرآن آشنا شدم خیلی از سوالاتم جواب داده شد و دیگه اون حالت سردرگمی رو ندارم چون به ی منبع موثق و معتبری دسترسی دارم که هیچ چیز همهی رو فرو گذار نکرده و الان 1400 ساله که تحریفی توش رخ نداده و جه منبعی از این موثق تر برای اتعتبارسنجی اونچه که مشنوم و مبینم. و هرچی که بیشتر دارم جلو میرم به صحت گفته های استاد بیشتر ایمان میارم . افتخار میکنم که برای اولین بار در عمرم 20 جز از قرآن رو خوندم اونم با توجه به معانی آیات و پیدا کردن قوانین و ربط اونها با اموزه های استاد
——————————————————————————————————
10. مبتدی ها چکار کنن؟
اگر من به عنوان یکی از شاگردهای استاد تونستم محصولی از استا بخرم و ادامه بدم این مسیر رو بخاطر این بود که اول از فایل های رایگان استفاده کردم و نتیجه گرفتم و بعد کم کم هدایت شدم به خرید دوره ی دواز ده قدم. من فقط با استفاده از فایل های رایگان استاد در مدت 6 ماه تونستم درآمد خودم رو دوبرابر کنم و آرامش رو به خودم هدیه بدم. امکان نداره کسی از فایل های رایگان استاد نتیجه نگیره اگر واقها کار کنه و وقت و انرژی بذاره. پس اولین گام گوش دادن به فایل های رایگانه حتی اگر درکی هم نباشه چون درکه خودش به مرور ایجاد میشه
—————————————————————————————————-
11. فایل های توحیدی:
از وقتی که مریم جان هدایت شد به بروز رسانی و دسته بندی فیل های دانلودی ی نظم خاص توی فایل ها ایجاد شد و با توضیحاتی که داده شد و خوندن کامنت یکی از بچه ها من هدایت شدم به سمت فایل های اجرای توحید در عمل و از زمانی که من روی آوردم ه این فایل ها و دوباره بعد از مدت ها بهشون گوش دادم رابطم با خدای خودم عمیق تر شد و از زمانی که دارم این کار رو انجام میدم زندگی این چند ماه من کاملا متفاوت شده و به معنای واقعی کلمه دارم راحتی و آسانی زندگی کردن رو تجربه میکنم . دارم میفهمم وقتی استاد از طبیعی زندگی کردن صحبت میکرد منظورشون چی بود. شاید الان بار سومی باشه که من دارم این فال ها رو نکته برداری میکنم و مهم تر از همه به اون نکته برداریها مراجعه میکنم اونم بعد از تلنگری که توی چکاپ فرکانسی قدم دوازده خوردم با اون سوالی که استاد پرسیدن بودن که میزان مراجعتون به نکات یاد داشت شده چقدره. اونجا بود که من فهمیدم که خلاصه کردن و نکته بردای رو خیلی عالی انجام میدم اما میزان مراجعم کم بوده و از همون زمان دوباره تصمیم گرفتم به نکته بردای و مرور اون نکات. این تکنیک واقعا جواب میده .
—————————————————————————————————-
12. مقایسه کردن:
خودمون رو با خودمون مقایسه کنیم با دیروزمون با گذشتمون :
خدایا رو شکر میکنم که وقتی الان خودم رو با دو سال پیش خودم مقایسه میکنم خیلی خیلی تغییر کردم اصلا قابل
قیاس نیستن. از وقتی که برای خودم ارزش بیشتری قائلم و خودم رو بیشتر لایق میدونم جهان هم داره این رو به من
ثابت میکنه و نعمت های بیشتری رو وارد زندگیم میکنه البته به میزان تغییر مدارم .همه چیز لیقاته هم چیز عزت نفسه
اوایل درکش برام سخت بود اما حالا و بعد از دوره دوازده قدم قشنگ دارم این رو درک میکنم و تجربش میکنم.
——————————————————————————————————–
13. فهمیدن اصل و تمرین کردن برای مهارت کسب کردن توی اون:
استاد من قبل از آشنایی باش ما مدتها وقتم رو توی سایت های مختلف میگذروندم به امید اینکه راز موفقیت رو فهمم .خیلی از کتابهای مربوط به اون رو هم خوندم اما چون ی مسیر مشخصی رو نشون نمیدادن ی مدت حالم خوب میشد اما بعدش دوباره برمیگشتم به حالت قبل. حتی ی مدت هم با سایت یکی از آقایون آشنا شدم که فایلهای سابلمینال میفروختن . اما بقول شما چون تغیر شخصیته رخ نمیداد همه چیز مقطعی بود. اما خدا رو شکر از وقتی که بعد از اون قوس و کش ها ه سمت سایت شما هدایت شدم چون مسیر مشخصه دیگه سردرگم نیستم بقول خودتون ی مسیری رو پیدا کردم که ازش نتیجه گرفتم. خودم رو شناختم خدا رو شناختم به عنوان منبع همه چیز و فهیمدم که خودم باید تغییر کنم از درون تا اتفاقات زندگیم عوض بشن نه چسبیدن به ی عامل بیرونی. حالا الان دیگه مطمانم که این مسیر درسته و من همین رو باید ادامه بدم و بیتشر روی خودم کار کنم . دیگه به هیچ چیز دیگه ای نیاز ندارم نه سایت دیگه نه کتاب نه استاد . شما و خودم و خدا کافیه .
—————————————————————————————————
14. مهاجرت یعنی:
نموندن در محیط امن
حرکت کردن در دل ناشناخته ها
استفاده کردن از پتانسیل های بالقوه
غلبه بر ترس ها
استاد شاید واقعا خنده دار باشه من قبل از آشنایی با شما حتی از اینکه ی روز رو توی ی شهری میگذروندم که آشنایی اونجا
نداشتم تمام وجودم رو ترس میگرفت و دچار استرس شدید میشدم که چه اتفاقی ممکنه برام بیفته .خارج شدن از منطقه ی امنم برام ی چالش خیلی بزرگ بود و ازش وحشت داشتم. اما الان خدا رو شکر توی این زمینه خیلی بهتر شدم و میل به مهاجرت توی وجودم شکل گرفته برای تجربه های جدید و منتظرم که در زمان مناسب هدایت بشم به ی جای جدیدی که دوست دارم تجربش کنم
——————————————————————————————————-
15. چه کسی رئیس جمهور بشه؟!
خدایا شکرت که الان دو ساله از داخل ایران هم خبر ندارم چه برسه به آمریکا . چون حرفهای شما رو باور کردم که هیچ کس تاثیری روی زندگی من نداره و به عینه به این رسیدم اونم با نکیه کردن بر قدرتی که خداوند برای خلق زندگیم به من داده و با وصل شدن به تنها قدرت و فرمانروای جهانو الان من فقط جهان خودم، حکومت خودم و قلمرو خودم رو دارم و بام مهمه که مالک و فرمانرواش فقط خداونده و من هم جانشینشو نه نایب رئیس و نه وزیر و نه حشم و خدمی. ی سری قوانین ثابت هست که دارم سعی میکنم طبق اونها عمل کنم جوری که مالک و فرمانروام گفته و اختلافی بر سر قدرت وجو نداره چون قدرت من در راستای قدرت فرمانروامه و الان خیلی وقته که توی این قلمرو صلح برقراره . حالا بهضی وقتها شیطان وجود من میخواد سرکشی کنه و َاوب هایی رو در وجود من به پا کنه اما من سریع متوجه میشم و کنتراش میکنم . اینکه توی قلمرو دیگران چه اتفاقی داره می افته اصلا ربطی به من نداره و کار من نیست. مادامی که من به اون مالک و فرمانروام وصل باشم کسی قدرتی برای حمله کردن به قلمرو من نداره همونطوری که من قدرتی برای این کار ندارم.
————————————————————————————————–
16. سال 2020:
برای من شاگرد استاد عباس منش سال 1399 سالم ترین، شاد ترین، پربار ترین و پولسازترین سال عمرم بوده و با وجود اینکه چند ماه اولش رو به ظاهر بیکار شدم اما چون داشتم روی خودم کار میکردم با دوره دوازده قدم و حالم خوب بود الان چند ماهه که دارم راحتی، آرامش و آسایش چند برابری رو تجربه میکنم و همین به من بیشتر ثابت میکنه که شرایط بیرونی تاثیری روی کسی که داره دوی خودش کار میکنه نداره. خدایا شکرت
————————————————————————————————–
خدایا شکرت که کمکم کردی ذهنم رو سامان بدم برای نوشتن این کامنت.
چقدر چقدررر با تمام وجودممم بینهایت لذت بردم چقدر جامع و کامل بود خدای من
چقدر زیبا گفتی که چقدر این اتصال نابت رو یاتمام وجوودم بینهتیتتت تحسینت میکنم جان من این شعر من دیوونه کرد چقدر بینظیر بود چقدر عاشق این توحیدم چقدر زیبا گفتی که هرروز دارم توحیدی تر میشم چقدر چقدر با تمام وجودم این عشق بینهایتتت این توحید نابت رو با تمام وجودم بینهایت تحسینت میکنم جان دلم بینهایت تحسینت میکنم
چقدرر زیبا گفتی که توی جهان من تنها خودم وجود دارم هیچ کسی هیچ هیچ هیچ قدرتب نداره تنها منم که دارم خلق میکنممم و و هرلحظظه خالققق جهان خودم تنها تمنها خودممم تنهاا قدرتنت درون منه که خالق صد دئرصد هرلحظه ام تنها منننم با باورامم و هیچ چیزی بیرون من نیست
تنها قدرت مالک و فرانروا یگانه هدایتگرمون اوست که تنها قدرت اوست که برامون کافی ترین کافی ترینه وهیچ کسی هیچچ قدرتی نداره و تنهاا اونه که تمام کارامونو انجام میده هدایتمون میکنه هرلحظه هدایتمون میکنه او برامون به شدت کافی ترینه و تنها اوستتت نهایت عشق
چقدر چقدر بینظیر بود چقد با تمام اتصال و عشقتتت چقدر زیبا نکات ناب اگاهی های خداوند رو که بر کلام استاد عزیزمون الهام میکرد که نوشتی چقدر برام عالی بود وقتی از نکته برداری بیتتظیرت گفتی عاشقتمم من عاشقتمم با تمام وجودم بینهایت تحسینت میکنم عشق من بینهایتتن تحسینت میکنم عاشقتممم تو بینظیری
الهی که جریانی از نعمت و برکت و عشق و ثروت و ارامش هخرلحظه جاری ترین جاری ترین باشهه بر لحظه لحظه ات
الهی که هرلحظه دستانت در دستاان یگانه قدرت که تنها قدرت اوستت و برامون کافی ترینه تنها اوست که تمام کارامونو اونه که داره انجام میدهه هیچ کسی هیج قدرتی نداره غرق دستان او باشی
عاشقتمممم جانان من
عاشقتم بینظیر بود بینظیر
خدارو هزاران بارشکر میکنم که هرلحظه به سمت زیبایی ها به سمت نعمت ها و فراوانی ها به سمت اتصال عمیق خودش به سمت درک بهتر و عمیق تر وعمالگرایی بهترمان هدایتمون میکنه هرلحظه هدایتمون میکنه
سلام پرنسس ثابت قدم سایت. چقدر جملات من رو کاملترش کردی و دوباره به خودم برگردوندی با آگاهی های عمیق تر . منم عاشق این اتصال ناب تو هستم که نان استاپ جاری میکنه اونچه رو که دریافت میکنی. الهی که همچنان ثابت قدم تر باشی و بنویسی . چقدر کیف کردم از صفت کافی ترین که بکار بردی ی صفت عالی که بالاترین حد کافی بودن رو به نمایش میذاره. میدونم که دست توی دست خداست که این جوری داری باهاش راه میری و لذت میبری . آرزوی من هم همینه . از اینکه همیشه بهترین ها رو نثار دوستانت میکنی خیلی لذت میبرم. ان شا الله که بهترین های بهترین رو همیشه دریافت کنی.
خیلی خیلی ممنونم از کامنت فوقالعاده تون اول صبح جمعه هست و به خودم قول دادم هر روز اولین کار من خوندن کامنت های سایت باشه و امروز هدایت شدم به کامنت حال خوب کن شما
ممنونم برای کامنتی که گذاشتید
مخصوصا تکه اخر که گفتید سال 2020 براتون بهترین سال بوده
من هم سال قبل سالی اولین سالی بود به طور جدی روی مباحث استاد کار کردم و بهترین سال زندگیم بود با وجود این که خیلی نگرانی بابتش داشتم
و بهم ثابت شد این مسیر حقه
همین که کامنت هایی که میخونم باعث میشه روح و فکرم اروم بشه بهم ثابت میشع که این مسیر حقه
و نتایج دوستان رو که میبینم بهمثابت میشه این راه حقه
من هم از شما سپاسگزارم که باعث شدین با خوندن کامنت خودم اونم 4 سال پیش به یاد بیارم که چه روزهای خوشی رو سپری کردم اونم در زمانی که اون بیماری توی دنیا بوجود اومده بود و چقدر آرامش داشتم و در صلح بودم با خودم و اونم از کامنتم مشخصه که به چه دقت و حوصله ای نوشتم این کامنت رو
مرسی دوست عزیزم
و تحسین میکنم شما رو که مجددا شروع کرون له جدی کار کردن روی خودتون
دوست عزیزم چقد زیبا توضیح دادین، مرحبا به شما. امیدوارم منم بتوانم مثل شما بشوم. با تمام وجودم تحسینتون میکنم. انشاله از وضعیت الانتون هم بهتر خواهید شد
سلام به همه دوستان هم قدم در این مسیر الهی و لذت بخش🌹
ما شاگردا اینقدر هر روز میایم سایت رو چک می کنیم و منتظر صحبت های گوهربار شما هستیم که همگی فرکانس قوی ارسال می کنیم و باعث جلو دوربین اومدن شما میشه😄😊👌و این همه صحبت های ناب… خدای شکرت.
اینقدر این فایل عالی بود، کلی هیجان دارم که از کدوم بگم و بنویسم ولی به خودم مسلط میشم،😄 آرام می گیرم 😄 تا یکی یکی کلمات و جملات جاری بشن…
استاد در مورد اشتباه برداشت کردن بعضی ها از عملگرا نبودن باید بگم:
بخاطر اشتباه جا افتادن کلمه ی جذب هستش، اگر کسی کلمه ی جذب رو بشنوه فکر می کنه باید ریلکس کنه و تصور کنه به فلان ماشین یا خونه رویایی رسیده یا ازدواج فوق العاده ای داره تجربه می کنه…یک مدتی باید در کنار آموزه های شما بود، تا به درک درستی از مفاهیم جذب رسید. من به شخصه اگر قصد معرفی شما به کسی رو دارم، سعی می کنم اصلا از کلمه جذب استفاده نکنم، در عوض از کلمات موفقیت، اعتماد به نفس، عزت نفس، به آرامش رسیدن، ارتباط با خدا و این چنین کلمات استفاده کنم تا به طرف مقابلم بهتر منظورمو بیان کنم. چون این چیزهایی هستش که مردم می خوان و بیشتر از کلمه ی جذب باهاش ارتباط برقرار می کنن. ولی من هرچه بیشتر پیش رفتم، دیدم یه جورایی مبحث یکیه، همه اش به توحید و زندگی شاد و سالم میرسه، همه اش به خوشبختی و سعادت می رسه.
و کسی که به اشتباه مفهوم جذب رو برداشت کرده با همون ذهنیت وارد سایت میشه، و با همون ذهنیت عمل می کنه (ذهنیت: کاری نکنم و به خواسته هام برسم)
یا مثلا من نمی خواستم کاری نکنم، می خواستم کمتر کار کنم. نقل قول از گفته های شما: کاری باید انجام بدید ولی سخت نیست، مثل کوه کندن نیست، راحت تره. حتی همین یک جمله هم اگر من در مدار درکش نباشم، اونطوری میشنوم که خودم دوست دارم باشه. مثلا من کار انجام میدادم، پیش میرفتم، ولی مثلا اگر قبلا 100 درصد توانمو برای یک کاری میزاشتم، اوایل آشنایی با آموزه های شما، 30 درصد توان میزاشتم، (طبق همون جمله ای که نقل قول کردم). خب طبیعیه بازخورد و نتایج خیلی ضعیف داشتم و به مراتب حالم بد میشد. و مدام پیگیر ترمز توی درونم بودم که چی در درون منه که نمیزاره ثروت به زندگیم جاری بشه، درحالیکه ترمزی نیست بابا، همون گاز رو به جای 30 درصد بزارش روی 100 صددرصد، ثروت میاد. و الان در مرحله ای هستم که خیلی خیلی واضح ها و واقعیتر دارم صحبت های شمارو درک می کنم.
فقط کافیه با این سایت، فایل ها، کامنت ها و … در ارتباط باشیم، ارتباطمون رو قطع نکنیم، لاجرم بهمون گفته میشه و به درک درست تر و واضح تری میرسیم. من بعد از مدتی که کمتر عملگرا شده بودم، انگار هرچی کامنت می خوندم و هرچی فایل نگاه می کردم، همه اش به من عمل کردن رو یاداوری می کرد. مثل این جمله ی شما قبلش من خیلی به این موضوع رسیده بودم که هرچقدر ظرفم داره بزرگتر میشه، زندگی لذت بخش تر و شیرین تری از همه لحاظ دارم تجربه می کنم، و سوالم این بود چطور ظرفمو بزرگ تر کنم، و همه اش بهم گفته می شد عمل، عمل، عمل.
یا یه مثال دیگه، در فایل ثمره ی به روز رسانی بخش دانلودها که خانم شایسته در مورد این صحبت می کنن که خداوند کاراشونو پیش میبره، منم همه اش این خواسته رو از خدا داشتم. و می خواستم بدونم چطور اجازه بدم خدا پیش ببره. چون دارم طراحی سایتم رو برای بار سوم بهبود می بخشم (سایت تازه تاسیسم رو) همه اش سعی می کردم تمرکز کنم صدای خدا و الهام خدارو بشنوم…اما خب خیلی احساس نمی کردم. اتفاقا بیشتر کلافه می شدم. تا اینکه در یکی از قسمت های زندگی در بهشت، اونجایی که تراکتور در گل گیر می کنه، شما رها می کنید و میرید سراغ کار دیگه که دارید. همچنین به یاد آوردم زمان هایی که خودم این چنین عمل کرده بودم بعدش اون مساله به راحتی حل شده بود. و الان بیشتر مایل بودم همین روند رو پیش بگیرم. در روند طراحی سایتم انجام دادم. اصلا…نتیچه چی؟ هر لحظه دیوانه میشم از نتایج و به راحتی حل شدن مسائل…
خلاصه طی این یک هفته ده روز اخیر که این کارو انجام میدم، چقدر اصلا عالیه همه چی، یک قسمت که گیر می کنم، با کمی تلاش می بینم نمیشه، میرم سراغ کار بعدی و بعد از چند روز یا چند ساعت راه حل قبلی رو یهو پیدا می کنم (همین یهوها هدایت خداونده) قبلا همین طراحی سایت رو با اینکه علاقه داشتم با سختی و خسته گی و کلافه گی پیش رفتم، جاهایی که بلد نبودم اینقدر سرش می مونم که انجام بشه. و همین پافشاری ها سر همون قسمت، انرژی منو هدر می داد، حالمو بد می کرد، خسته و کلافه میشدم. الان واقعا بهتر درک می کنم اجازه بدیم خدا پیش ببره یعنی چی! بهتر درک می کنم کارها راحت تر پیش میره یعنی چی، بهتر درک می کنم کار رو باید انجام بدیم ولی سخت نیست یعنی چی!!! همین نقل قول از شمارو بهتر درک می کنم: کاری باید انجام بدید ولی سخت نیست، مثل کوه کندن نیست، راحت تره.
همچنین مطمئنم برای اینکه اجازه بدیم خدا انجام بده، فقط رهایی نیست، از خیلی جنبه ها باید بهش برسم و درک کنم. و اجازه بدم خدا پیش ببره، و میدونم به مرور بهشون آگاه میشم.
یک جمله طلایی هم که گفتید این بود که: با بالا بردن مهارت احساس لیاقت رو در خودت افزایش بده! واقعا باید این جمله رو آویزه ی گوش کرد، باید بارها به خودمون یادآوری کنیم. می دونید، هرچقدر من مهارت هام رو بالا ببرم، درونن به این حس می رسم که چقدر من توانا هستم، چقدر من قادر هستم، چقدر من لایق هستم، چقدر کاربلد هستم… و همین درونی شدن احساس لیاقت باعث میشه ما ثروت بیشتری کسب کنیم، نه اینکه عبارت تاکیدی بگیم و پاکسازی کنیم و …. و وقتی در این مسیر هستیم، یکسری اشتباهات داشتیم و طبق آموزه های شما بهشون آگاه میشیم و ترک می کنیم و باورهای درست می سازیم. مثلا به جای سرکوب کردن خودمون، میایم آگاهانه توانایی ها و نقاط مثبت خودمون رو می بینیم، به خودمون یادآوری می کنیم و ملکه ی ذهنمون میشه و همین تمرین به ظاهر ساده، باعث ایجاد احساس لیاقت میشه.
💖💖💖💖
در مورد انتخابات بایدن و ترامپ: استاد اون قسمتش من به شما افتخار کردم که اینقدر با عزت هستید و به خودم افتخار کردم که شاگرد شما هستم و بیشتر مطمئن شدم راهم درسته، اینکه در مورد پیش بینی قبلی تون صحبت کردید. اینکه خیلی واقع بینانه توضیح دادید، که قبلا چی پیش بینی کردید و پیش بینی اجرا نشد در کل ایالات. این نشان از عزت نفس و شهامت بالای شماست که وقتی این سوال رو در کامنت خوندید در موردش صحبت کردید، مگه نمی تونستید اصلا صداشو درنیارید و اصلا بهش توجه نکنید؟ خیلی از این حرکتتون خوشم اومد. عالی هستید شما استاد.
دقیقا همینی که گفتید، شما با توجه به اطرافیان خودتون، با توجه فقط به فلوریدا اون پیش بینی رو کردید، در مورد فلوریدا هم درست از آب درآمد، ولی شما از کل ایالت ها خبر نداشتید، پس اگر پیش بینی اجرا نشد، به این ربط داره که شما از کل ایالت ها خبر نداشتید.
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
استاد چون این چند وقت آموزش های کسب درآمد از سایت و اینستارو دنبال می کنم (افزایش مهارت در کار با سایت و اینستا و…) یکی از چیزهایی که مدرس دوره تاکید دارند، استوری گذاشتن هستش. درواقع در استوری ها با مخاطب دوست شدن حساب میشه، مخاطب روند کارهاتو و سبک زندگیتو ببینه و باهات بیشتر ارتباط برقرار کنه. و امروز که داشتم سفربه دور امریکا و زندگی در بهشت میدیدم به همین موضوع فکر می کردم. درواقع شما با هدایت خداوند همون استوری ها رو به شکلی دیگه در کسب کار خودتون پیاده کردید و دقیقا همون نتایج و صدالبته خیلی بیشتر از اون رو کسب کردید. چون از وقتی این دو مستند زندگی تون رو شروع کردید، از اینکه سبک زندگی تون رو میبینیم بیشتر تونستیم ارتباط برقرار کنیم، بیشتر ایمان داشته باشیم به گفته هاتون … اصلا انگار با شما، در جمع شما و در کنار شما هستیم… و این خیلی خوشاینده. علاوه بر آموزش ها، یک همچین ویدئوهایی در سایت هست… اصلا قبل از اینکه استوری اینستا راه بیوفته یا جا بیوفته، شما چندسال قبل به این شکل در کسب و کارتون عمل می کردید و این خیلی باعث افتخاره و بهتون تبریم می گم و برای ما هم درس داره.👏👏👏
به چه موضوع عالی اشاره کردی که ما تمام توان رو نمیذاریم و بعد انتظار داریم تا نتیجه بگیریم همون برداشت اشتباست که منم دچارش شده بودم قبلا و خداروشکر میکنم خیلی وقت پیش خدا هدایتم کرد و بهم کمک کرد و دوباره اومدم توی مسیر چون من خیلی عملگرا هستم توی اطرافیان ام همه منو به شجاعت و دست به عمل شدن میشناسن حتی خودمم نمیدونستم و حرکت کردن برای من طبیعی بود که بعدش از اطرافیانم همیشه می شنیدم که می گفتن که حمید تو خیلی شجاعی و نمی ترسی و هر چیزی که میگی بهش عمل میکنی و من همینجا دوست دارم از خدای قشنگم تشکر کنم که همچین شخصیت زیبایی بهم داده و من فک میکنم توی مسیر علاقه مون تمام توان رو بذاریم شاید تلاش فیزیکی زیادی داشته باشه ولی چون بهش علاقه داریم اون تلاش فیزیکی لذت بخشی هستش و بقول استاد کلی مهارت و تجربه کسب میکنیم 🌹
خیلی جالب بود برام که من چندبار در روزهای مختلف این فایل رو دیدم و هرباری که صفحه رو باز کردم این جمله شما در لحظه اول بزرگ و بولد شد برام: ترمزی نیست به جای 30 درصد تلاشتو بکن 100 درصد!
و هفته قبل هم تو نشانه امرزوم برام بولد شد که ترمز من ترس و تردید و کمال گرایی هست.
و دقیقا درسته. من از کمال گرایی که حالا اول کارمو حرفه تر کنم بعد اقدام کنم، دیر به ایده هام عمل میکنم. همش میگم خب یه طرح دیگه بکشم بهتر باشه بعد اونو پرزنت میکنم.
تصمیم گرفتم تا پایان این هفته تمام طرح هامو با همین وضعیت موجودم به مراکز مربوطه پرزنت کنم.
با وجود ترس ها باید قدم برداشت وگرنه ترس ها هرگز از بین نمیرن و ذهن هرگز مارو در قدم اول تشویق نمیکنه.
سلام و درود خدا بر تمامی انسانهای آزاده ای که همیشه به دنبال کشف قوانین و درک آن و به کار گیری آن در این مسیر زندگی هستند.❤️❤️❤️❤️
بسیار خوشحالم که یکبار دیگر متولد شدم و هر روز بیشتر به دنبال حقایق گشتم. 🌺🌺🌺
شاید از دید دیگران بسیار زندگی سخت و طاقت فرسایی داشته ام و حتی گاهی هم خودم خسته میشدم از این راه🌞🌞🌞🌞
اما بعد از 40 سال صبر و تلاش برای موفقیت و بکارگیری روشهای مختلف در آمد زایی برای راحتتر زندگی کردن،
بالاخره دریافتم که من فقط باید به ذهنم این آرامش رو بدم که در این مسیر راههایی هست که باید ببینم با کدام راه حال دلم خوش تر است.
صبورانه به باورهایم هر روز آب بدهم ودر این باورها و خاطر جمع شدن از نتیجه آنها هر روز از طریق خدا آنرا دریافت میکنم. چون لیاقت دارم و در این راه تجربیات زیادی کسب کردم
که الان قدر آن روزها را میدانم و فهمیدم که چطور و چگونه اجرا شدن آن عشق ها، آن آرزوها، آن رویاها با خدا 😍❤️
من هر روز تلاشم را بیشتر میکنم هر جا مساله ای بود که ذهنم را پریشان میکرد به خدا میسپردم و سراغ کار بعدی ام میرفتم.
اکنون باور دارم با سرعتی صد چندان با این همه آزمون و خطایی که در زندگی داشتم.
به سمت آرزوهایم در حرکتم.
و از استاد عزیزم از مریم جان از این سایت و از اینهمه انرژی مثبت که در این جا موج می زند سپاسگذارم
و از همه بیشتر شاکر و قدر دان پروردگار بزرگم هستم که مرا در بین شما دوستان عزیز قرار داد
تا هر روز هر لحظه هر جا که هستم
دلتنگتان شوم و هر چند وقت یکبار سری بزنم که بیشتر باور کنم خواب نمیبینم و در میان انسانهایی قرار گرفتم که هر کدام دستانی از دستان خدا هستند،
که به من میگویند: همه باورهایت درست بوده و تو الان در بهشت هستی.
و من میدانم اینجا کسی مرا دیوانه نمیپندارد و من در بهترین مسیر و لایق بهترینها هستم .
چون 40 سال واقعا صبر کردم بی آنکه بدانم خواستم و بی آنکه بدانم بخشیدم و رها کردم و بی آنکه بدانم بسیار بزرگ شدم حتی با آن باورهای سرکوب شده به هر آنچه میخواستم با آنکه باور نداشتم رسیدم❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️😍😍😍😍
زبان و قلم قاصر است از شکر و سپاسگذاری.
و میدانم که امسال سال من است سال جهادی اکبر
با اینهمه دوست وبا این خانواده ی صمیمی. 🙏🙏🙏🙏🙏🌺
دوست عزیزم دیدگاه شما بسیار عاااالی بود🌺😍
و ممنونم از اینهمه زیبایی که در این نوشته ها بود❤️❤️❤️❤️❤️
دوست داشتم کمی هم از خودم بگویم💋
امیدوارم در پناه خدا شادو سلامت و ثروتمند باشید. 😍😍😍😍
چقدر چقدر با تمام وجودم. این عشق بینهایتت این ارامش و احساس نابت رو با تمام وجودم بینهایت تحسینت میکنمم چقدر چقدر بینهایت تحسینت میکننم چقدر چقدر این عالیدرک بینظیرت رو بینهایت تحسینت میکنم جان من چقدر زیباگفتی که دقیقا دقیقا با کسب مهارتام. تنها میتونممم احساس ناب لیاقتمو بالاتر ببرم و به جهان اعلام کنم با عملم که من ارزشمتدترین ارزشمندترینم من لایققق لایققق و ارزشمند ترینم و تواناایی عابییی دارم چقدررر بینهایت فوق ابعاده بود عاشققنممم چقدر چقدر این عملگرایی نابت رو با تمام وجودم بینهایتتت تحسینتت میکنمم عشق منن بینعایتت تحسینتت میکنمم افریننن افرینن عشق من الهی که جریانی از نعمت و برکت و ثروت جاری ترین و جاری ترین باشه بر لحظه لحظه اتت الهیکه هرلحظه غرق عشق خداوند ونعمت و برکت و هدایتت های نابش باشیی الهی که هدایتت نور لحظه لحظه ات باشه عاشقتنننممم
عزیزم چقدر این کامنت فوق العاده و تحسین برانگیز بود.
چه نگاه زیبا و جامعه ای داشته ای به مطالب گفته شده وچقدر عالی مفاهیم را درک کردی و چه خوب با متن زیبات اونارو منتقل کردی وما تونستیم احساس نابت از این کامنت درک کنیم.اون بخش از حرفات که درباره ی شجاعت استاد بود خیلی دلنشین بود.
عزیزم تحسینت میکنم به خاطر عزت نفست,شجاعتت,حال دلت و دوست داشتنی بودنت.
سپاس برای این فایل و گسترش آگاهی هایی که دیگه مثل آب و غذا و اکسیژن شده برای من شنیدن صدا و کلام و آگاهی های شما به هر شکلی
لایو و محصول و فایل دانلودی همش گنجه ……
چون از اون وجود نورانی و ابراهیمی شما داره گقته میشه و چقدر خدارو شاکرم استاد عزیزم برای این همدمی و هم صحبتی و درک شما
یه چیزی میخواستم بگم بعد شنیدن این فایل
که همزمان شد با شنیدن فایل تجسم قدم دوم
اونم این که
برای درک شما و روش شما و منش شما استاد عباس منش عزیزم
نباید به یک فایل و یک لایو و یک جلسه اکتفا کرد
و فهم و درک شما نیاز داره که آدم با شما همدم بشه و اینقدر فایل هاتون رو ببینه و بشنوه تا اون جان مطلب رو متوجه بشه
شاید بچه هایی که این لایو رو ببینن و با شما آشنا نباشن فکر کنن شما مخالف تجسمید و یا ارزش کمی براش قائلید
فقط بک جمله و عبارت طلایی رو که از زبانتون شنیدم میگم از زبان خودتون
و اون اینه که وقتی برای بار اول سمینار دادید
اونم در تهران و اونم فقط بعد از شش ماه از تصمیمتون برای حرف زدن جلوی جمع در بندر عباس
وقتی برگزار کننده اون سمینار ازتون میپرسه که چه احساسی دارید و کمی فکر میکنید و می گید احساس خاصی ندارید
و این رو به عنوان دلیلش عنوان کردید که :
چون میلیون ها بار تو ذهنم این سمینار رو تجسم کردم و برگزار کردم ….
بله اینه استاد من
که خطابشون تو این لایو به افرادیه که حرکت رو حذف کردن و فقط نشستن و تجسم میکنن
که یه کیسه پول از آسمون نازل بشه
که نخواهد شد
من تجربه خودمو میگم
من آدمی بودم که تا روزی ۱۸ ساعت کار هم کردم
ولی فقط فکر میکردم باید کار کرد و یه موقع هایی بیهوش میشدم پای کامپیوترم
ولی الان به لطف الله یکتا و آشنایی با استاد عزیزم
اومدم بخشی از اون زمان
تاکید میکنم بخشی از اون زمان رو تجسم میکن و رو ذهنم کار میکنم و مینویسم و تمرین میکنم و دارم میبینم نتیج درخشانش رو و اینکه کارایی من صد برابر شده نسبت به قبل و احساس لذتم از کار و زندگیم خدارو شکر
من حس میکنم اینه اون چیزی که استاد منظورشونه
یعنی ترکیب ذهن و جسم
و اینکه همیشه یادمون باشه ما یه موجودی هستیم که ذهنمون ویژگی اصلیمون هست و باید تقویتش کنیم
و به لحاظ اینکه در این جهان و جسم زندگی میکینم باید حرکت هم بکنیم البته
باید ذهن رو هر روز آماده تر کنیم
و باورهامون رو قویتر کنیم
و اون وقت حرکت کنیم با الهاماتی که دریافت میکنیم
یعنی تجسمی که به حرکت منجر نشه وقت تلف کردنه
ولی تجسمی که ایده ای به آدم بده که کار رو هزرارن برابر ساده تر میکنه و ….
این تجسم و به دنبالش حرکت
من احساس میکنم منظور نظر استاد هستش
و اتفاقا تا جایی که من شنیدم و در کردم ایشون رو
تجسم و مراقبه رو بسیار بسیار لازم میدونن
ولی نه اینکه اصل قرارش بدیم و اینقدر غرق بشم در این تجسمات
که یادمون بره این تجسم باید باعث حرکت بشه
ایلان ماسک و بیل گیتس و جف بزوس هم تقریبا به اندازه ماها کار میکنند و حرکت میکنند
ولی اون ذهنی که ساختن و اون باورهایی که ساختن
باعث تفاوت از زمین تا آسمان نتایج ما با اونا شده
ولی ماهم میتونیم
منم میتونم
خدا میدونه تو کار خودم چقدر گشایش حاصل شده از عمل به حرف های استاد نازنین
و از خدا میخوام مدد بده هم من و هم همه بچه ها
اون جان مطلب رو از زبان استاد درک کنیم
که این حاصل نمیشه به نظرم مگر با تکرار و تکرار و تفکر و عمل به حرف های استاد عزیزم
استاد نازنین چقدر رویایی بود این بالکن برجتون در تمپا
خدایا شکر میکنم که میشه و استادم نشون داد بهم که میشه
خیلی راحت
یه نفر همزمان هم زندگی روستایی رو تجربه کنه با مرغ و خروس و اسب و با کار کردن در اون بهشت خاکی و گلی و آفتاب سوخته بشه
و از اون زندگی لذت ببره …
و همزمان بیاد خیلی فرش و سرحال بیاد به یه برج مجلل و با امکانات و از این فضا هم لذت ببره
اگه استاد تونسته
تو هم میتونی امین
استاد عزیز آخر لایو هم سطح با ابرها شده بودید روی بالکن و چقدر این منظره رویایی بود
و قبل لایو هم مارو با اون طلوع بی نظیر خورشید غرق در لذت کردید
خدایا رو شکر میکنم تو عصری بدنیا اومدم که شما هم در این کره خاکی زندگی میکیند
خیلی حسرت میخوردم چرا هم عصر مولانا و حضرت علی و حضرت محمد و موسی نیستم
ولی الان این حس حسرت به یه حس شکرگزاری عمیق مبدل شده با وجود نازنین شما و درک شما و دیدن شما
در عصر مولانا یک نفر باید کار و زندگیش رو رها میکرد وشب تا صبح دنبال مولانا میرفت …
ولی به لطف الله یکتا
به لطف گسترش کائنات
به لطف آرزوها و تجسمات انسان هایی که این موبایل و اینترنت و اینستاگرام و فضای وب رو اول تجسم و بعد باور و خلق کردن
من میتونم هم پشت سیستمم بشینم و اهدافم رو دنبال کنم و کار کنم و حرکت کنم
و همزمان از شراب آگاهی های شما بنوشم و مست شم و لذت ببرم
عاشقتونم استاد عزیز شیرین تر از عسلم
خدارو شکر میکنم برای این همه نعمت و زیبایی در زندگیم
بسیاری از ما ادم ها اعم از خوده من دوست داریم قانون با ما یکی بشه. خدا خودش رو با ما تنظیم کنه نه اینکه ما بخایم تغییر کنیم..
همون ترس ها همون نگرانی ها همون وابستگی ها همون واکنش ها و همون عکس العمل هارو داریم بعد میگیم داریم رو باور هامون کار میکنیم قانون جذب گفته فلان و بهمان.. و اینها ی سری توهمات بیش نیست.
استاد تو قسمت ۱۱۶و ۱۱۸سریال زندگی در بهشت ب این موضوع اشاره کردند همانطور تو جلسه چهارم روانشناسی ثروت یک بصورت اختصاصی تر.
و اینها فقط ی سری حرف های مفته ک ما میگیم امروز چند ساعت روی باورهام کار کردم و ی کیسه پول از اون بالا میفته پایین..
ایا باوری ک داری روش کار میکنی باعث شده رفتارت عوض بشه؟
چقدر واکنشت عوض شده چقدر قدرت تصمیم گیریت بهتر شده؟
چقدر ترس هات کمتر شده؟
نتیجه تمام دوره ها و حرف های استاد اینه ک ی جسارتی در ما ایجاد بشه برای حرکت.. مثلا قبلا میترسیدیم فلان کارو کنیم الان بعد از فلان دوره دیگ ترسمون خیلی کمتر شده..
مثلا ب دلیل باورهای اشتباه مسیر نادرست میرفتیم الان دیگ باورمون درست شده از مسیر درست پول میسازیم.
مثل اینکه ک ما ی فیلم اموزشی در مورد یادگیری با نحوه کار با یک ابزار رو نگاه کنیم بعد توقع داشته باشیم اون ابزاره اونجوری ک ما میخایم کارکنه.. وقتی بلند نشی عملی اجرا کنی مهم نیست صدساعت فایل نگاه میکنی یا یک ساعت.
ایمانی ک عمل نیاورد حرف مفت است
بواسطه باورهای درست ک ما ساختیم الهامات خداوند رو واضحتر دریافت میکنیم و باعث میشه ک ما حرکت کنیم و اون الهام و ایده رو عملی کنیم..مثل نوح ک کشتی ساخت..مثل ابراهیم ک چاقو گذاشت سر اسماعیل ببره..مثل محمد ک هجرت کرد..مثل استاد ک از بندرعباس حرکت کرد ب تهران و مثلا دوره تندخوانی برگذار کرد..
مگ نمیگی باور ساختی بلند شو حرکت کن ببین چقدر باور ساختی چقدر ایمان داری؟
اگ روی باورهامون کار میکنیم باعث میشه ک ما هدایت بشیم ب سمت علایقمون و مهارت کسب کنیم تو مسیر اون چیزی ک بهش علاقه داریم..درسته ک وقتی ما داریم رو باورمون کار میکنیم خداوند خیلی کارها و همزمانی هارو برامون ایجاد میکنه ادمهایی میاره تو زندگیمون ک باعث کمک ب پیشرفت میشه اما:
تا وقتی ما حرکت نکنیم هیچ اتفاقی نمیفته
تا وقتی ما تغییر نکنیم هیچ اتفاقی نمیفته
و این باورها اینجوریه ک تا وقتی ما کار میکنیم نتیجه میگیریم وقتی دیگ بیخیال میشیم ذهن برمیگرده ب دوران قبل از استاد..
ب نظر من هم بزرگترین پاشنه اشیل ما در باورسازی و ثروت اینه ک عوامل بیرونی مث رعیس جمهور شدن ی فرد شانس قرعه کشی بورس و… تاثیر گذاره در میزان موفقیت ما..
ب امید الله یکتا با کار کردن روی دوره روانشناسی ثروت یک و عزت نفس خیلی باعث میشه ک من ترسهام کمتر بشه وعوامل بیرونی روز ب روز تاثیرش در ذهنم کمتر بشه و توانایی ها و خدایی ک تو وجودمه رو بهتر بشناسم.
خداوند هدایتگر و حمایتگر هممون باشه انشالله.💖💖
خداروشکر بابت دیدن زیبایی ها و ارامش این شهر فوق العاده 😍😍😍😍😍
درود برشما.با مطالعه دیدگاهتون بسیار خوشحال شدم و ممنونم برای مطالب.چون همونطور که در دیدگاه خودم هم گفتم نقطه ضعف من رو گفتین دقیقا و چقدر خوشحالم که هدایت شدم به این لایو و این دیدگاه .و این دقیقا همون هدایت ها هست.جواب سوالات هم روندی از تکامل هست و بازهم خداروشکر
خواندن دیدگاه شما بزرگوار امشب من رو با خود حقیقی ام روبرو کرد و تلنگری به موقع به وجودم بود .من امشب با چشمان بازتر به جنبه ی ترسوی ؤجودم نگاه کردم و واقعا درک کردم که ایمانی که عمل نیاره حرف مفته .
وقتی ادعای ایمان و توکل به خدای عزیزم رو دارم و جالبه که به مراجعانم هم مننقل میکنم که به خدا توکل داشته باشند ولی خودم آدم عملگرایی نیستم وسالها خودم رو گول زدم و الان می فهمم که خود واقعیم رو بخاطر ترسهام کنار گذاشته بودم واقعا درک میکنم که ایمانی که عمل میاره حرف مفته و اونوقته که ادعای کار کردن روی باورها بزرگترین فریب خودم هست.
تصمیم می گیرم خودم رو پیدا کنم خؤدم رو بازیابی و اصلاح کنم و حتما نتایج این جست و جو و کنکاش رو با دوستانم به اشتراک میذارم.
از شما دوست عزیز هم بخاطر بیان دیدگاهتون که تلنگر که نه بلکه تشر محکمی به وجودم بود سپاسگزارم.
من بخودم تعهد دادم ک شخصیت عملگرایی از خودم بسازم..
کامنت من هم لطف خدا بودو زبان خدا بود.. خداروشکر ک کامنتم ب شما دوست عزیز کمک کرده. ـاینکه تصمیم گرفتی خودت رو پیدا کنی خیلی عالیه..چون ما تا ب خود شناسی نرسیم ب خدا شناسی نمیرسیم..وقتی خودمون رو نشناسیم ترس هامون رو نشناسیم نمیتونیم پیشرفتی کنیم.
انشالله دفعه بعدی از نتایج فوق العادت بنویسی دوست گرامی🌹
سپاسگزارم خداوند را که به من این فرصت را مهیا ساخت تا نشانه امروزم را بیبینم، قضیه طوری اس که من از خیلی مدت ها قبل با این سایت آشنا بودم ولی بنابر بر باورها و فرکانس های داشتم که در سایت عضو می شدم ولی یک کاری میشد که نمی توانستم ازش استفاده ولی خیلی علاقه سوزان داشتم که عضو این خانواده باشم تا بلاخره که فرکانسم هم فرکانس همه اعضای این خانواده شد و منم عضو شدم و کاملا آگاهی پیدا کردم چندین فایل رایگان را دانلود کردم، حالا هم وقتی میخواستم نشانه امروزم را بیبینم گفتم خدایا هدایتم کن که من کدام یک دوره های استاد را خرید کنم و روی خودم کار کنم. بر علاوه که دوره برایم گفته خیلی چیزهای دیگری در کامنت های دوستان بمن گفته شد که وقتی دوره روانشناسی ثروت یک را خرید کنم چگونه عملی بسازم، چگونه درک اش کنم، و چگونه با تمام وجودم باورش کنم. خیلی خوشحالم، خیلی شادم و از اینکه عضو این خانواده ثروتمند، صحتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت شدم. خدا را شکر گزارم شکر شکر شکر شکر شکر شکر.
عاشقتم خدای من، که تو با من چی کردی اینقدر هدایتم کردی به این سایت این قدر هدایتم کردی و همه چیزها را و هم مساله ها را برایم راه حل گذاشتی و عضو این خانواده شدم و هر روز بمن فرصت میدهی که به فایل های استاد گوش کنم فکر کنم و احساس خوب، احساس آرامش، احساس لیاقت کنم. خیلی زیاد متشکرم خدای من.
دوستان و عزیزان از همه شما متشکرم شاد باشید خوشحال باشید پر قدرت و پر انرژی مثبت باشید الله یار و مدد گار شما دوست تان دارم.
و کامنت شما دوست عزیزم حسن جان واقعا چراغ روشنی شد که دو دوره را خرید کنم دوره روانشناسی یک و دوره عزت نفس را همچنان گفته که باید به گفته های استاد عمل کنم با عملم درمیابم که چقدر باورش کردم و چقدر تغییرات را روی خودم ایجاد کردم و چگونه باید تغییر کنم ممنون ازت حسن جان شاد باشی صحتمند و سلامت باشی.
از خداوند وهاب برات ثروت و نعمت در دنیا و اخرت را ارزو دارم..
تبریک میگم بهت بابت ورودت ب دنیای عباسمنشی ها،، دوست عزیزم پیشاپیش موفقیت هایی ک در اینده با خرید دوره روانشناسی ثروت و عزت نفس نصیبت میشه را تبریک میگم. ـ
چه عالی توضیح دادید این نشانه امروز من بود هنوز فایل رو دانلود نکردم و نظر شما رو خوندم و اشک از چشمانم جاری شدم انگار خداوند از زبان شما با من حرف زد وراه رو به من گفت
خدایا کمکم کن تا بتونم بهتر از قبل روی خودم کار کنم
به نام پاکی ها
سلام به همگی
اولین بحث استاد شد و شما درموردش صحبت کردی همین بحث تجسم شد
به محض اینکه استاد شروع کردی حرف زدن در این مورد من فهمیدم میخواهی چی بگی آره متاسفانه خیلی از ما ها در مواردهایی برداشت های اشتباه میکنیم
یعنی تاالان از اینور بوم افتاده بودیم بعداز مدتی دیگه منظورم بعداز شنیدن آگاهی هایی مانند اینجا دیگه الان از اونور بوم افتادیم
مثلا طرف تاالان داشته تو زندگی جون میکنده برا موفقیت و هرروز باسختی و تقلا کردن کار و فعالیت میکرده اما با باورهایی کاملا ایراد دار و درب و داغون و همچنین حالا که با این موضوع آشنا شده و هرروز هم داره آگاهی کسب میکنه میگه خب پس من باید دیگه هیچ کاری نکنم بلکه فقط با فکرم و تصویرسازی و تجسم برسم به خواسته هام و نعمتهای زیاد،،
اما غافل ازاینکه باید تحرک داشت و عمل کرد اما نه دیگه مانند قبل تحرکاتی با باورهای اشتباه و فقط تقلا کردن باشه بلکه حرکت و تلاش همراه با باورهای درست باشه،،
و همچنان یا از اینور بوم افتادن یا از اونور بوم افتادن
منم اول هایی که وارد این مسیر شده بودم چندروزی دچار همین برداشت اشتباه شدم اما خوشبختانه خیلی زود هوای بازی رو فهمیدم و یه فایل هم استاد گذاشت روی سایت که بعضی ها با چندروز گوش کردن و خوندن این آگاهی ها میگن دیگر کار تموم شدم ما همه چی رو فهمیدیم دیگه از این به بعد همه چی خودبخود درست میشه و این دیالوگ بظاهر دردناک برا من باعث شد زود خودمو جمع و جور کنم که یه وقت به اشتباه در توهمات بسر نبرم و فکرنکنم دیگه ازاین به بعد قرار یسری جادو هایی رخ بده و شانس های عجیب غریبی رخ بده و منم فقط حرف بزنم اما دیگه کاری از پیش نبرم،،
استاد اتفاقا من همین چندروز پیش داشتم به این دیدگاه فکرمیکردم که اگه قرار بود استاد فقط در این باره صحبت کنه ما باید تجسم کنیم اما کاری از پیش نبریم و حرکتی هم نکنیم واقعا خود من اونموقع دیگه احساس قلبیم بهم میگفت اینکارها الکی هستن و چرت و پرتن اما وقتی میبینم قاطعانه و بدون رودربایستی حرف حق میزنی و حرفها و باورهای صحیح رو میگی خیالم راحت تر میشه و باعث میشه که احساس قلبیم باورهای درست رو درک کنه و بگم بله معلومه یسری کارها و حرکت های درست رو استاد داره میگه که باید انجام بدیم
خب منم قبول دارم تجسم خوبه وکمک کننده ست و واقعا خودمن همیشه از تجسم غافل نیستم خیلی هم دوست دارم بلکه تجسم و تصویرسازی فقط قسمتی از کار هستش اما نه دیگه فقط تجسم و در عمل هیچ غلطی نباشه این نوع تفکر که فقط تجسم بدون عمل یعنی برداشت اشتباه
درک نکردن موضوع
ایمان و باور واقعی نداشتن
حرف مفت زدن
به بیراهه رفتن
توهمی فکرکردن
و………..
چونکه اگه هرکدوم از این گزینه ها وجود داشته باشه و در عمل واقعی رقم بخوره یعنی اون باوره داره درست کارمیکنه و درست داره روش کار میشه و باوری که به طور صحیح روش کاربشه اصلا ما خودبخود باعث حرکت میشیم دیگه نیاز نیست بشینیم فکرکنیم خب من الان روی باورم فکرکردم پس چطوری حرکت کنم
مثل ماشینه وقتی روشن بشه دیگه نیازی نیست بشینیم با خودمون فکرکنیم خب من چکارباید کنم که ماشین به حرکت در بیاد وقتی ما رانندگی بلد باشیم و دنده هم بزنیم و پامون رو از رو ترمز برداریم و کلاچ رو رها کنیم ماشین خودش خودکار حرکت میکنه،،
اصلا ما چرا از خداوند درخواست کردیم به چنین جایی هدایت بشیم خب به این دلیل که حرکت و تلاش هامون پرثمر باشن و راحتتر و جهت دار تر حرکت کنیم و بفهمیم که چگونه به سمت علایقمون حرکت کنیم اما چرا اکثرا بسمت حرکت نکردن و فقط حرفهای قشنگ زدن پیش رفتن من خودم الان هرزمان نتایج دلخواهم رو ندارم یا روز مورد دلخواهم رو ندارم اصلا ذره ای به قوانین و بیرون از خودم شکایت نمیکنم بلکه میگم کجای باور من و حرکت من اشتباه بوده که الان اون چیزی رو میخواهم ندارم واقعا اینو قلبا میگم دوستان یعنی هرزمان هر گله و شکایتی باشه از خودمه میگم من خوب عمل نکردم خوب باور نکردم درست حرکت نکردم و…..
وقتی به آرامش میرم بعدش میفهمم که این باور قبول کردن مسئولیت تمام زندگیم خیلی احساس بهتری بهم میده و خیالمو راحت تر میکنه و بسیار قدرت بیشتری بهم میده
پس معلومه که من خیلی قدرت در وجودم دارم که دارم به این سمت مسئولیت پذیری و مولد بودنم حرکت میکنم،،
چقدر باید شاکر خداوندی باشیم که صدای مارا حتی در عمق باورهای نادرست میشنوه که به استاد عزیز میگه بیاد چنین صحبتهایی رو در چنین فایلهایی بزنه،،
همین چند روز پیش یکی از دوستان قبل همدگرو دیدیم و چندروز یه بار همدگرو میدیدیم اونم وارد پیجی شده بنام همین قوانین و عصر آکواریوس خیلی هم به من پیشنهاد داد که بیا وارد این پیج بشو اصلا با همه فرق داره منم قاطعانه گفتم نه من از همون روز اول وارد یه مسیر دیگه شدم دیگه وارد هیچ جای دیگه نمیشم من دارم نتیجه واقعی کسب میکنم
و دیدم خیلی داره اصرار میکنه بهش گفتم فرض کن شما ماشین بوگاتی رو دوست داری اما من لامبورگینی رو دوست دارم
هردوتا خوبن اما هرکسی سلیقه ای داره
دیدم اونم دیگه قانع و مجاب شد که حرفت درسته چونکه میدونستم اگه بخوام براش توضیح بدم باید یه عالمه انرژی و زمان بذارم و آخر سر هم هیچی الکی پس من نه توضیخ میدم نه انرژی خودمو بیخودی تخلیه میکنم،،
بازم چند شب پیش هم بازم با یه فرد دیگه ای که زیر پستش نوشته بود ثروتمندترین فرد امسال در ایران بعد میگفت من 10تا راهکار دارم براتون برای ساخت ثروت و منم دیگه ادامه ندادم اما اینو میخوام بگم شاید اون بنده خدا هم کارش خوب باشه اما من همون لحظه با خودم گفتم آیا من از این مسیری که مدتهاست دارم حرکت میکنم نتیجه گرفتم دیدم بله گفتم پس دیگه هیچ مسیری رو حتی بهش فکرم نمیکنم چونکه خیلی باید مراقب این ذهن باشیم واقعا من هرچقدر که بیشتر میگذره بیشتر به این میرسم که ذهن خیلی باید هواسمون باشه که چه چیزهایی رو میشنوه میبینه و…..
واقعا هرروز بهتر درک میکنم که این ذهن تا مدتها مانند جوانه و نهالی حساس و آسیب پذیره بلکه فقط باید باهرروز مراقبت تلاش کنیم تا بعداز مدتها بشه درختی تنومند تا از خیلی آسیبهای بزرگتر مقاوم باشه،،
استاد درسته داشتی هم مثال میزدی هم واقعیت هارو میگفتی که خیلی از دوستان توی قدم دوازده از نتایج هاشون گفتن که مثلا قدم اول درآمد2میلیون داشتن اما قدم دوازدهم 1میلیارد اصلا یه احساس عجیب و باور قدرتمند کننده ی جدیدی بهم داد که من الان هر قدمی هر حرکتی هر باوری که نیازه انجام بدم که براساس عماکرد به قدم ها میتونم خیلی اتفاقها و دستاوردهای بزرگی رو رقم بزنم میتونم با هرروز قدم برداشتن بهتر و با ایمان قویتری به رویاهام و اهدافم فکرکنم،،
اما من پیشنهادی دارم برا دوستان
دوستانی که اگه تاالان توهمی فکرمیکردید و به بیراهه رفتید و حرکت نمیکردید حتی شاید خیلی سرخورده شدین حالا چه از بچه های قدیم بودین چه دوستان جدید ،،مهم نیست مهم الانه که میخواهید چگونه مسیر رو باورکنید و حرکت کنید
بقول اون مثال معروف و قدیمی میگه هرزمان جلو ضرر رو بگیری برات سوده،،
مهم نیست چقدر راهو اشتباه رفتی همین الان میتونی دوربزنی
بازم یه صحبت دیگه از جنس اهرم رنج و لذت و انگیزه بخش دیگه استاد شما هرزمان که این جریان بیماری حل بشه شما هم تشریف میارید ایران گفتم ایول پس من تا اون روز باتمام وجودم و قدرتم حرکت میکنم به سمت اهداف و موفقیت وقتی استاد اومد ایران هم بتونم برم پیشش هم اینکه حرف برا گفتن داشته باشم که من چه موفقیتهایی رو کسب کردم چه تغییراتی رو در خودم ایجاد کردم اگه واقعا فقط همین یکی موضوع رو هم بذاریم سمت لذت اون اهرم بلکه بقیه رنج های سمت اهرم رو میتونیم با لذت و ایمان انجام بدیم و قدرتمند حرکت کنیم،،
هرچند تاالان شکر خدا نتایج هایی بظاهر برا خیلی ها متوسط اما واقعا خیلی هاش برا خودم خیلی بزرگ و فوق العاده کسب کردم اما همچنان میخواهم بازم نتایج های خیلی بزرگ و بزرگتری رو هم کسب کنم که تا اونروز موعود ملاقات بااستاد عزیز فقط لذت به تمام معنا باشه
همگی به امید چنین روزهایی،،
استاد وقتی صحبت از مقاله هایی که گفتن آیا سال 2020بدترین سال بوده یا نه اما تا چند لحظه قبلش فکرنمیکردم حتی اینگونه درموردش صحبت کنی که بابا بدترین سال نبوده نسبت به سالهای قبل چیه
بلکه برا خیلی ها مانند ایلان ماسک بهترین سال بوده که توی همین شرایط و همین سالی که خیلی هاهمش میگفتن این مشکل اومد تمام کسب و کارهارو داغون کرد اما یسری ها برعکس بهترین سال و پربرکت ترین سال شده براشون پس شرایط مهم نیست بلکه مهم دیدگاه ما به شرایط مهمه واقعا این باور چقدراحساس قدرت و ایمان بیشتری میخواد تا توانست که در عمل هم اجراش کرد،،
اما اگه بشه چی میشه چه مسیرها چه ایده ها چه خلاقیت ها چه هدایت هایی رو میتونه باخودش بیاره
و چقدر هم لذت میبریم که مریم بانو تنها در پرادایس و شما هم تنها در اینجا هستی که روی خودتون کار میکنید بهتر و راحتتر ذهنتون رو پاکسازی کنید و باخداوند صحبت کنید همین عملکرد خودش یه عالمه باورهای مناسب از جنس رهایی، عدم وابستگی،و عشق واقعی رو داره برامون نمایان میکنه اما چرا من دوربرم به ندرت اینچنین چیزهایی رو مشاهده میکنم حتی یا اصلا نمیبینم که بخواهم ازشون الگو بگیرم احسنت به استاد که چنین شخصیت و الکویی ست برامون
و در پایان چقدر ابرهای زیبا و ویوی زیبا و رویایی در این ساختمان در آسمان تمپای زیبا واقعا نمایی رویایی ست خدارو بینهایت شکر از چنین نعمتهای زیبا و نامحدودش
همتون رو در خوشبختی بی انتها آرزومندم،،،،
به نام یگانه خالق هستی
سلام به دوست عزیز و توانمندم
بسیار از کامنت زیباتون لذت بردم
توی عمق این کامنت که بری، کلا حالت خوب میشه چون همش از اصل گفته شده، همش از نتایج همین اصل گفته شده و همشاز طرف همونی هست که این اصل رو برقرار کرده و گفته بسم الله…. این گوی و این میدان
چقدر خوب و منطقی دوستتون رو راضی کردید میبینید چقدر بهتر از قبل داریم عمل میکنیم؟؟؟
دیگه زور نمیزنیم بقیه رو راضی کنیم یا کاری کنیم که اونا خوششون بیاد. البته که زور نمیزنیم که بقیه رو هم وادار کنیم که مثل ما فکر و همل کنند و البته طبق گفته استاد عزیزم، اگه این حرفا درستن، قطعا راه خودشون رو پیدا میکنن و هر کس هم که در مدار این آگاهی ها باشه بهش هدایت میشه چه بوسیله من، چه شما و چه دستهای بی انتهای خداوند
بازم از شما ممنونم که بازم برامون کامنت گذاشتید و قوانین رو مرور کردید
در پناه یگانه مطلق، رب بی همتا، برای خودم شما و همه عزیزانم روزهایی طلایی، پر از حال و احساس خوب رو آرزو دارم
به نام خدای عزیز
سلام به شما دوست عزیز زهرا خانم ممنون شما لطف داری خداروشکر که براتون مفید بوده
من همیشه کامنتهای زیبای شما رو مطالعه میکنم
آره واقعا ما داریم مسیر درست رو میریم و هرروز با ادامه دادنمون بیشتر رشد میکنیم چونکه هرروز تمرکز بیشتر روی خودمون هست تا دیگران امیدوارم که شما هم همیشه پرانرژی تر از قبل حرکت کنی خداوند نگهدارت
سلام استاد عزیزم
ترکیب این فایلهای گام له گام با دوره دوازده قدم برای من خیلی تاثیرگزار شده
چون اکثر فایلها هم دقیقا در زمان همون آگاهیهای دوازده قدم ضبط شده موضوعات خیلی به هم مرتبط هستند
در دوره دوازده قدم تازه دارم میفهمم تو کل این چند سال شما چی میگفتید
البته شاید هنوز هم نفهمم ولی خیلی بهتر از قبل شده همه چیز
تو قدم سوم هستم و 0ند روز پیش به یه سوال بزرگ توی ذهنم رسیدم
چند روز پیش یک کامنت نوشتم تو عقل کل که ما باید اول از همه تکلیفمون با خودنون مشخص بشه
من هر بار که کامنتی مینویسم انگار ببشتر بدرد خودم میخوره
یعتی من تصمیم میگیرم بنویسم و در حین نوشتن چیزایی مینویسم که بعدش میگم وااااااو عجب چیزی نوشتم ، اینو من نوشتم ؟
انگار خدا میگه و من مینویسم ، اونهم اغلب در راستای رشد خودم ،
بعد از اون کامنت بارها و بارها خودم اون کامنت رو خوندم و از خودم پرسیدم حمید میخای جزو کدوم دسته باشی ؟ میخای معمولی باشی ؟ یا مثل دسته بسیار کوچکی از مردم دنیا باشی که تو یه سطح و لول کاملا متفاوتی دارن زندگی میکنند
استاد شما همیشه گفتید سوالای خوب پرسیدن باعث میشه جواب های خوب دریافت کنید
من واقعا از خودم پرسیدم میخام جزو کدوم دسته باشم ؟
و جواب به این سوال ترمزهایی درونم آشکار کرد که خودم شوکه شدم
البته تا حدودی پی برده بودم که نگاه من نسبت به اینمساله ایراد داره ولی نه تا این حد و انقدر قوی و محکم و زنگ زده
امروز صبح تو خواب و بیداری اول صبح دو تا سوال اومد روی زبونم
1 چرا کار کردن بده ؟ چرا ذهنت در برابر کار و تخصصت مقاومت داره؟؟؟؟
2 چرا پول و ثروت بده ؟ و این مقاومت هز کجا میاد؟؟؟؟
چند روز پیش هدایت شدم به خوندن یک کامنت از خانم صحرا تو عقل کل
ایشون نوشته بودن ما بدلیل درک غلط از دنیا ، کلی تلاش کردیم کلی دویدیم کلی زحمت کشیدیم ، هر راهی بلد بودیم سعی کردیم پول بسازیم و ثروتمند بشیم ولی بدلیل باورهای غلط که از عوام در ذهن ما جا گرفته ، هر چی بیشتر تلاش کردیم کمتر به پول رسیدیم ، پس به این نتیجه رسیدیم که پول بده ، پول کثیفه ، اگر پول خوب بود ، اگر به صلاحم بود که باید به پول میرسیدم، پس خدا فقر رو دوست داره و نمیخاد ما پولدار بشیم ، پس فقر برامون میشه موهبت ، میشه عامل نزدیکی به خدا ، به خدایی که فکر کردیم این خدا عاشق فقره.
امروز صبح دقیقا در مورد کار به همین نتیجه رسیدم
یعتی دقیقا به همون دلیل که ذهنم میگه پول بده ، اگر خوب یود و اگر به صلاحت بود که خدا بهت میداد ،
دقیقا همیننگاه به کار و تلاش در راستای تخصصم دارم
من در حوضه کار خودم جزو بهترین های شهر خودم هستم حتی بعضا به جرات در حد کاراای بین المللی که تو سایت ها دنبال میکنم میبینم از لحاظ کیفی در حد من نیستند ، اما امااااا
به همون دلیلی که واسه ثروت گفتم
ذهنممیگه نه ، دنبال کار و پروژه و فعالیت رفتن یعتی دنیا پرستی ، یعنی مسیر دوری از خدا
ذهنم میگه اگر کار و فعالیت خوب یود تو با این همه توانایی و اینهمه تلاش شبانه روزی تو این دوازده سال باید شرلیط و جایگاهت تغییر میکرد ، باید در دنیا یا حداقل تو کشور مطرح میشدی،
پس کار بده، تو رو از خدا دور میکنه و درگیر دنیا میشی
اسناد باورتون میشه من مدتهاست دارم تو قران دنبال میگردم ببینم خدا نگاهش در مورد کار کردن چیه ؟
انگار هنوز نگاهم اینه که من که نباید کاری بکنم ،بلکه خدااااااااااااا باید یجوری از یه جایی یهووویی منو ثروتمند کنه
انگار اون نگاه که خدا قراره یه کاری بکنه هنوز وجود داره ، بدم وجود داره
معمولا وقتی من یه ترمزی رو پیدا میکنم اولش افسرده میشم ، میگم خدایا این دیگه کجا بود ، این چی میگه آخه
آنا طبق جلسه سوم قدم سوم یاد گرفتم مخم نیست به چه دلیل منطقی حق داری ناراحت باشی
اگر ناراحت باشی و احساست بد بشه به خودت گاری بستی
الان به خودم گفتم حمید عیبی نداره ، هزاران ترنز تو این سالاا بوده که رفع شده اینهم درست میشع
تو فقط باید احساست رو خوب نگه داری
تو دنبال جوابی و خدا هدایتت میکنه
ازین زاویه به مساله نگاه کردم که حداقل الانمیدونم از کجا دارم میخورم
اللنمیدونم دلیل شرلی فعلی چیه
این بده ها ولی خوبه
خدایا شکرت
این فایل دقیقا برای من بود استاد
بینهایت از شما ممنون و سپاسگزارم
در پناه خدا باشید
به نام خدای معجزه ها
سلام اقا حمید وقت شما بخیر
امروز اینجا جمعه هست و نمیدانم اونجا چندشنبه هست (یادمه سال قبل به ی دوستم که دبی بود پیام دادم الان شیراز جمعه هست اونجا چندشنبه هست با کلی تعجب گفت اینجا هم جمعه هست گفتم عه مگه میشه گفت دختر امروز کل جهان جمعه هست و منم اصرار که نه اینجوری نیست و ما فاصله زمانی داریم کلی اذیتش کردم و اخرش زیر بار نرفتم که هم دوبی هم شیراز میتونه ی روز جمعه یکسانی داشته باشه. یعنی کلا عادت دارم ادمارو اذیت کنم)
و اینکه گفتم جمعه بود از بابت گفتم که بگم من مشتری داشتم و رفتم دفتر کارم و ی مشتری که قرار بود ساعت دو بیاد اینقدر طول کشید که بالاخره ساعت 5 اومد و من تا کارشو راه انداختم و تسویه کردیم شد ساعت 6 و من نزدیک به ساعت 7 ناهار خوردم
شاید حتی از ذهن خودمم عبور میکرد که روز جمعه روز استراحته و تو رفتی سرکار و مردم دارن لذت میبرن و من برگشتم به خودم گفتم من لذت میبرم از کارکردن و برام شنبه جمعه هم نداره. اینو هم بگم که من خداروشکر شرایط مالی خوبی دارم و مجرد هستم و نیاز نیست که جمعه هم برم سرکار. وقتی ی سری مشتری ها که از شهرستان میان و یا کارمندن و میخوان جمعه ها بیان دفتر من تا جایی که بشه که اغلب بالای 99 درصد تلاش کردم که بشه که برم کارشونو راه بندازم.کلا ی روزی به خدا گفتم من رسالتم تو این دنیا چیه من بابت چی خلق شدم چه مساله ای رو قرار حل کنم ؟مدت ها گیر این سوالا بودم میگفتم معلم رسالت داره علم یاد بده پزشک درد درمان کنه پرستار مراقبت کنه هر شغلی رو تداعی میکردم رسالتش هم برام واضح بود اما نمیدونستم رسالت خودم چی بود و من ی فروشنده بودم. ی روز گفتم این فروشی که من انجام میدم دارم به چه عواملی سود می رسانم خداشاهده شاید بیش از 100 مورد نوشتم که داشتن از فروش من سود میبردن. از اداره برق شرکت مخابرات و اینترنت تولید کننده مصرف کننده واسطه عواملی که جنس رو از چین میاره تا ایران عواملی که جنس رو به مصرف کننده میرسونه و سودی که مصرف کننده از این جنس میبره و در مسیری که هزینه میکنه اینقدر نوشتم که یهو دیدم من خودم به تنهایی به تنهایی چرخ بزرگی از جهان هستی رو دارم حرکت میدم و قطعا جهان بدون من ناقص عمل میکنه با اینکه بی نهایت عاشق شغلم بودم اما این نوشته منو روانی شغلم کردن که جمعه ها هم باعشق میرم سرکار. حتی گاها شده مشتری 12 شب رسیده شیراز من رفتم جنسشوتحویل دادم یا مشتری میگه بده فلان اتوبوس بیاره که ساعت حرکت اوتوبوس ساعت 12 شبه اما من با لذت این کارو انجام میدم چون به خودم گفتم ببین دختر تو میتونستی کوه باشی درخت باشی سنگ باشی خاک باشی اما خدا تورو انسان خلق کرده و بهت مسئولیت داده وقتی کارتو خوب انجام ندی یعنی به خدا دهن کجی کردی. میخوای تو روی خدا وایسی و از زیر کار دربری؟خدایی که به تو تن سالم داده خدایی که به تو قلب پاکی داده خدایی که به تو چشمایی داده که تا این ثانیه هنوز دوربینی نتونسته به کیفیت چشم شکار کنه لحظه ها
وقتی دیدم خدا منو متمایز قرار داده نسبت به مابقی خلقتش عاشق کارکردن شدم و عاشق اینکه فعلی انجام بدم. بدی ما آدما اینه که به خاطر نتیجه شروع به انجام فعلی میشیم اخه مگه تا الان کسی با خدا معامله کرده ضرر کرده که میخوایم مطمئن بشیم اگه ثروتمند میشیم تا کار کنیم. این ثروت این پول این ماشین و خونه همگی پاداشی هست که ذهن محدود ما داره به خودش وعده میده اخه نعمت خدا که بی نهایته چه دلیلی داره دیوار بکشیم دور داشته هامون. سال ها پیش ارزو داشتم ماشین بخرم و من کلا روانی ماشین و رانندگی هستم و خدارو هزاران بار شکر که رانندگی فوق العاده ای دارم. این عشق ماشین خریدن به من حال هوایی داده بود که من اصلا رو زمین نبودم که. وقتی روزش رسید و من ماشین خریدم اصلا هیچ اتفاقی رخ نداد. به والله هیچ حتی میتونم بگم شادیش هم جنس خاصی نداشت از بس که من تو مسیر رسیدن به خریدن ماشین هزاران بار تجسمی رانندگی کرده بودم تجسمی موزیک گوش داده بودم تجمسی با سرعت از خیابانو رد شده بودم یعنی میخوام بگم اون حس هارو من دونه دونه به صورت روحی تجربه کرده بودم و روحم ارضا شده بود و وقتی فیزیکی رخ داد هیچ حس خاصی نداشت و دقیقا حتی همین اتفاق واسه ماشین جدیدم هم رخ داد. من عاشق موزیک رپ هستم قبل از اینکه این ماشین جدیدمو بخرم هزاران بار تجسمی من در حال رانندگی دارم با صدای بلند رپ میخونم و این حس رو هزاران بار تجربه کردم که از وقتی ماشین خریدم هنوز وقت نشده این فعل رو فیزیکی انجام بدم.
ما کلا کار میکنیم که روحمون ارضا بشه که هنگام انجام دادن فعلی که فیزیک ما درگیره روحمون لذت ببره. اصلا ما هر کاری که انجام میدیدم صرفا به خاطر لذت روح هست جسم که لذتی نداره که. مثلا کی تا الان گفته من 100 کیلومتر دویدم و پاهام حال اومد و ماهیچه هاش کل زدن و اشک شوق ریختن؟؟ما هر کاری میکنیم دقیقا اون روح هست که لذتشو میبره
شما ببین ارزش کارت پیش خودت چقدره؟ببین روحتو حال میده؟
ببین برای خودت مقدس و معنوی هست؟
من جز نخبه های دانشگاه بودم به محضی که فارغ اتحصیل شدم استخدام وزارت دفاع شدم به مدت ده سال با جون و دل کار کردم اما هر روز خواسته های من بزرگتر میشد و حقوقم جواب نمیداد منی که با جان و دل داشتم طراحی میکردم بوسیدم وگذاشتم کنار وارد عرصه فروش و بازاریابی شدم دقیقا هفته اول اندازه سه ماه حقوقم سود فروشم شد و این انگیزه شد که ببین این شغل توست اینکه داره اینقدر حالتو خوب میکنه به مدت 5 ساله دارم فروش انجام میدم و ناگفته نماند که شرکت بازرگانی ثبت کردم و خیلی پیشرفت کردم با اینکه در ماه 172 میلیون هم درامد داشتم اما چون باورهای محدود داشتم همش اب میشد و میرفت تو زمین. دقیقا از وقتی خودم پی به ارزش کاری که میکنم بردم ثروت مث نقل و نبات میریزه رو سرم الان که دارم این کامنت میزارم حداقل 200 میلیون بدهی دارم اما همین امروز روز جمعه بالغ بر ده میلیون سود بردم و میدونم مث اب خوردن این بدهی پرداخت میشه چون شغل با ارزش و مقدسی دارم شاید هزاران نفر شغل منو سرزنش کنن ولی من باور دارم که مقدسه و این رسالته منه و من با این شغل دارم از نعمت های خدا شکرگزاری میکنم. پسر خودت گفتی جهان خر تو خره دقیقا همینه اصلا انگاری همه خدا و کائناتش تا کمر خم شدن فقط بگی میخوام و به قول اون کلیپه دستشونو شونصدبار بچرخونن و بزنن رو چشمشون. به والله همینقدر ساده همینقدر راحت همینقدر آسان و لذت بخش. فقط اول کارتو برای خودت با ارزش کن و با جان و دل انجام بده فارغ از اینکه در جهان یا جایی مطرح بشی پسر تو وقتی اینجایی یعنی در قلب خدا مطرح شدی مابقی همه پوچ. من 36 ساله با این خانواده با این اقوام با این دوستا دارم زندگی میکنم اما از وقتی تو قلب خدا مطرح شدم هر روز هر ساعت میگن چه خوشکلی چه مهربونی چه باوقاری فامیل که کلا به من میگن خدای مرام و معرفت اصلا ی اسم و رسمی باز کردم گاها میترسم میگم خدا داره چیکار میکنه. برای سرمایه گذاری به من زنگ میزنن برای خرید ماشین به من زنگ میزنن برای مشاوره ازدواج به من زنگ میزنن برای طلاق به من زنگ میزنن برای انتخاب رشته پسرشون به من زنگ میزنن منکه دیگه مدرسه پسرونه که نرفتم. اما از وقتی فارغ از جهان و آدماش تو قلب خدا مطرح شدم اینقدر سوگولی شدم الانم شما تلاش کن سوگولی خدا بشی مابقی همه پوچ و همه هیچ. گاها خیلی دلم میخواد غرق قران بشم و مث خیلی از بچه ها برای باورهام ایه قرانی بیارم اما گاها میگم شاید هنوز به مدارش نرسیدم و شایدم اصلا رسالت من اینه توکارم موفق بشم از جنبه ثروت برای بچه ها انگیزه بشم شاید خدا جایگاه منو اینجوری تدارک دیده. شما فقط به خودت بقبولون که شغلت مقدسه و معنویه بعدش ببین خدا چجوری هر لحظه دنبال بهونست تا به زندگیت ثروت فراوان بده. دیدم که میگم.
بهترینا سهم قلب مهربونت داداش گلم
سلام ساناز عزیز
ممنونم که برام نوشتی
تمام حرفهات درسته
تمامشون
من یه گیر خیلی بزرگی تو دورا احساس لیاقت تو وجودم پیدا کردم ، این بود که اصلا نمیتونستم خودم و تخصصم رو ارزشمند بدونم.
من تمام دانشگاه، شاگرد اول دانشگاه بودم
انقدر عاشق کارم بودم که با اینکه بدون کنکور میتونستم ارشد بخونم گفتم نه ، من میخام وارد بازار کار بشم ، کاملا میدیدم استاد ها حتی دیگه چیز جدیدی برام ندارن ، انقدر مطالعه داشتم انقدر خودم رو کارم تمرکز داشتم که صد تای ارشد خودم داشتم رشد میکردم ،
ولی بقول استاد در قدم اول ، وقتی انگیزه ها و اشتیاق ات صد باشه ولی باورهات صفر به افسردگی میرسی
کلا نابود میشی
مهم نیست چقدر انگیزه داری
انگار منم سالها تو این حالت بودم
دلیلش هم باورهای مذهبی سنگین خودم بود
و همون تفکرات غلط و دید اشتباه نسبت به خدا
همونطور که تو کامنت بالا نوشتم انگار ذهنم با همون نگاه مذهبی داشت به مساله نگاه میکرد
که آره ببین هر چی تلاش کردی نشد پس حتما به صلاحت نبوده پس اصلا کار کردن بده ،
خخخخخخ
انگار هر چی غیر مفید تر باشی بهتره
واقعا این افکار انقدر پوچ و مسخره است که الان خودم خندم میگیره
البته بهتره بگم خنده ای غم انگیز
چون هر لحظه اش به خودم ظلم گردم
من آرشیتکت هستم
هر کی کارای منو میبینه ، یعنی صد در صد ادنهایی که منو میشناسن میگن تو اینجا چیکار میکنی
تو باید دبی باشی تو باید اروپا و آمریکا کار طراحی کنی ، اینجا چه غلطی میکنی
اما ذهن من چی میگفته؟
میگفته کار تو رو هز خدا دور میکنه و دجار دنیاگرایی میشی
الان که فکر میکنم میبینم چطور به خودم ظلمکردم
الان میفهمم چرا در دوره احساس لیاقت نمیتونستم برای کارم ارزش قالا بشم
چون اصلا با خود کار کردن مشکل داشت ذهنم
خود کار ، آدمو از خدا دور پیگرد حالا ارزش مندی به کنار
دیشب هدایت شدم به جلسه قرآنی قدم دوم
دوباره گوش دادم و چقدر نگاه سیستمی تونست حالم رو بهتر کنه
ما هر چه میکشیم از نگاه انسان گونه به خداست
مهم نیست چه حرفای قشنگی میزنیم
مهم نیست چقدر خدا رو یه موجود گوگولی دلسوز فرض کردیم
تا دنیا و خدا رو درک نکنی بد ازین دنیا میخوری و به خودت ظلم میکنی
دقیقا مثل من
انقدر ذهنم تو مذهب غرق بوده که هنوز هم براش سخته درک کنه خدا انسان نیست
5نوز نمیخاد بپذیره هدف خلقت انسان چیزی جز رشد نیست
بقول شما رسالتش چیزی جز گسترش نیست
آره با نگاه جدید سعی میکنم اون لیست رو بنویسم
که من با هر کاری که طراحی و اجرا کنم مستقیم و غیر مستقیم چقدر میتونم رشد و ارزش ایحاد کنم
هم برای خودم و هم دنیا
خداروشکر برای وجود قوانین ثابت این دنیا
خداروشکر برای تمام هدایتهاش
خدارو شکر برای دوستانی که براممینویسن
خدارو شکر برای وجود ساناز
ممنونم ساناز عزززیز ، ممنونم
در پناه خدا باشی
به نام خدای معجزه ها
سلام داداش حمید
ببخشید مابقی اسم و فامیل نمیگم ما شیرازیا کلا اینجوری راحت تریم.
اصلا ی چیز بگم اعجوبه
اقا من امروز چندین بار هی چک میکردم ببنم اون دایره آبیه اومده یا نه. اصلا یکی بهم میگفت امروز پیغامی داری البته تو ذهنم منتظر شما نبودم چون اغلب برای کامنت خیلیا جواب گذاشته بودم اما بهم الهام میشد که امروز من پیامی دارم و شاید انصافا همین برای هم کامنت نوشتن هم جز رسالت ما باشه پسر.
الله اکبر
اخرش من یکی گیج میشم از دست قوانین های این جهان و خدا
یکی نیس بگه خدا جون چرا اینقدر مساله و معادله میتراشی لا اقل ی گزینه نظری ندارم هم اضاف کن خو. نکه همش باید تشریح کنم و با رسم شکل توضیح بدیم. بزاری دست خودش ی امتحان حسابان میکس با هندسه تحلیلی ازت میگیره هااا.خیلی اهل تعارف نیس ای خدایی که من شناختم. از وقتی تقریبا ی رشد درستی تو این سیستم داشتم گاها بهش میگم زرنگی فک کردی من آتو میدم دستت که سریع مث مختارثقفی با کائناتت دست به یکی کنی و وارونه برام عمل کنی؟؟؟اصلا از این خبرا نیس فقط نتایج عالی اونم تصاعدی. چشمتون روز بد نبینه ی مدتی شیطون رفته بود تو جلدم و حسابی جا خوش کرده بود و ذهن من هم مث اسفنج که خیس بوده که حسابی حجم گرفته بود حالا هی داشت خشک میشد این اسفنج هی کوچکتر میشد. اقا ما می اومدیم جنس با 500 هزارتومان سود میفروختیم و باز مشتری خرید نمیزد خلاصه ی روز یقه خدارو گرفتم گفتم ببین میدونی که من اعصاب معصاب ندارم اصلام حوصله ندارم بگردم ببینم کجای کار میلنگه قشنگ همین امروز به هر طریقی شده واضح میگی کجای کار میلنگه وگرنه بدجوری کلاهمون میره تو هم.
خلاصه دقیقا همین روز ی همکار 4 عدد از من خرید زد و هرکدوم رو با سود 2 میلیون به مشتری فروخت حالا منی که ادعام میشه تهیه کننده جنس هستم هر کدوم رو با 300 هزارتومان سود فروختم. همینجا قشنگ سفت چسبیدم بهش و گفتم ببین این باورته که میلنگه همون باور محدود کننده که با سود بیشتر فروش نمیره. اما نقطه ضعف همه ماها.
باور فراوانی نداریم به کل همه ماها
خلاصه معامله تموم شد و باز میز محاکمه شروع شد شونصدتا الگو و فروش آوردم وسط و خدارو شکر ای ذهن چموش روهم بسته بودم به دخت خدایی زدمشااااا یعنی زدم که صدای بز میداد و نوشابه میخورد.
گفتم لامصب پدر منو دراوردی هر لحظه از ی جات ی چی میزنه بیرون. خلاصه ما ادبش کردیم و از فردا طبق نرخ همون همکار قیمت دادیم و به طرز عالی هم فروختیم.
همه این توضیحات دادم بگم ای ذهن خدا خوب کرده مث ماهی زنده میمونه تو دست فقط داره تلاش میکنه در بره. امروز افتاده بود به جون من که چرا امروز فروش نداشتی؟منم قشنگ کوبیدم تو دهنش گفتم تا جونت دربیاد. گفتم مگه برای خدا شنبه و جمعه و دوشنبه معنی میده؟روزی من دست اون هست منم دارم تلاش میکنم و هر چی هم الهام میشه پیگیری میکنم مگه برای روزی من ساعت و روز تعیین شده اصلا؟گفتم مگه اون شب طرف ساعت 12 شب زنگ نزد سفارش داد تازه جز معدود شبایی بود که بیدار بودی توکه مث مرغ 9 شب خوابیدی که. پسه خفه خون بگیر و تا خودم بهت دستور ندادم صدات درنیاد.
یعنی ی ذره غافل بشی از این ذهن میبینی ی جنگ جهانی سوم راه انداخته و توهم بدون هیچ مهماتی وسط میدونی
کلا وقتی میای برای خدا چارچوب درست میکنی میگی من میخوام کار کنم من میخوام مفید باشم من میخوام پولدار بشم فقط اشاره فقط هدایت فقط نشانه فقط ی تلنگر یعنی کل کائنات دست به کار میشن که تورو به خواستت برسونن.
الانم قشنگ مث ی خان بهش دستور بده و بیارش پای میز محاکمه بگو ای چیه انداختی تو کله من که اگه کار کنم اگه پولدار بشم اگه عشق وحال کنم ازت دور میشم!؟قطعا اونم میگه من ننداختم خودت انداختی تو ذهنت شیطون انداخته تو ذهنت شما هم بهش بگو باشه تو ننداختی ولی راه حل که میتونی بدی که. اینو دیگه خوب بلدی حالا که میبینی ی عمر اشتباه فکر کردم پس اون فکر درسته رو حالا تو بگو. جان خودم قشنگ گفته میشه قول میدم.
من چون اصلا مذهبی نیستم نمیتونم درک کنم باوری که کار کردن ادمو از خدا دور میکنه
چون درکی ندارم حرفی ندارم اما اینو خوب میدونم خدا همیشه هست اصلا ربطی به مذهبی بودن و نبودن نداره اصلا خودت عضوی از خدایی مگه میشه از خدا دور شد یا خدا از ما دور بشه؟ندیدی تو وحشتناک ترین تصادفا ادما زنده میمونن؟ندیدی دقیقا دقیقه 90 ی مریضی به بیمارستان میرسه ونجات پیدا میکنه؟ندیدی در حین رانندگی حواست پرت میشه دقیقا لحظه ای داری تصادف میکنی حواست برمیگرده به ماشین؟ندیدی هزار بار میخواستی زمین بخوری بدجور اما یهو خودتو گرفتی؟ندیدی هزار بار گوشیت میخواسته بیفته گرفتیش که اگه نگرفته بودیش تیکه تیکه میشد و ی خسارت؟ندیدی اب میپره تو گلو ادم تا مرز مردن میری و برمیگردی؟؟؟و هزاران مثال دیگه
عامو خدا ی ثانیه هم از ما دور نمیشه اصلا خدا دیر نمیکنه اصلا غفلت نداره اصلا فراموشی نداره اصلا خدا خوابش نمیبره اصلا یادش نمیره اصلا خدا فراموش نمیکنه همیشه و همیشه سربزنگاه میرسه. بابا خدا چسبیده به ما جدا نمیشه که
اصلا خدارو رها کن و برای دل خودت پیش برو اصلا بهش فکر نکن هر لحظه هم بگو من فک میکنم این کاری که میکنم درسته برو جلو یا نتیجه عالی بهت میده یا درس عالی
داداش حمیدم حسابی نوشتمااا ولی جان خودم من هیچکاره ام خودش داره برات فرش قرمز پهن میکنه بیا از اب بیرون خودتو بتکون قدم بردار
قول میدم خیلی چیزا منتظرته
میدونم میای از خیلی اتفاقای قشنگ مینویسی نوش جانت بردارمن
شبت بخیرو دست خدای مهربون
سلام ساناز عزیز
همون شب که برام کامنت گذاشتی، با خودم فکر کردم
و از خدا خواستم
گفتم خدایا من خسته شدم ، نمیدونم ، خودت باید هدایتم کنی
خوابیدم
و حدود یکساعت بعد خدا بیدارم کرد
گفت آیه 197 و 198 سوره بقره رو بخون
گفت برو کامنت خودت در دوره حل مساعل رو هم بخون
که دقیقا در مورد همین مساله است که یادت رفته
در آیه 197 میگه اگر در مناسک حج بودید باید از رابطه جنسی با همسرتون دوری کنید
یعنی در واقع داره اولویت بندی میکنه
میگه بین لذت جنسی و کسب آگاهی، اولویت رو به کسی آگاهی بدا
میگه وقت برای لذت جنسی زیاده الان که اینجا هستی وقتت و تمرکزت رو بزار روی کسب آگاهی
اما در ایه 198 میگه
حتی در زمان مناسک حج از کسب روزی و تجارت قافل نشو
احتمالا عده ای تندرو مردم رو از تجارت در هنگام مناسک حج باز میداشتند و خدا میگه بر شما گناهی نیست که در زمان حج به تجارت بپردازید
در ایه قبل بین حج و رابطه جنسی، حج رو مهم تر معرفی کرد
ولی در این آیه بین حج و تجارت ، تجارت رومهم تر معرفی کرد
یعنی اولویت خدا ، تجارت وکسب و طلب روزی از فضل خداست
و باز امشب همچنین اتفاق مشابهی افتاد
دوباره از خدا خواستم
گفت باید هدایتم کنی تا منطقم بتونه ذهنم رو خاموش کنه
دوباره هدایتم کرد به کامنتی از خودم که در دوره احساس لیاقت نوشته بودم و باز یادم رفته بود
بخشی از کامنت این بود:
تمام دارایی موسی یه چوب خشکیده بوده
ولی تمام معجزات موسی هم با همین تکه چوب خشک اتفاق میفته.
خدا با آنچه تو در اختیار داری برات معجزه میکنه
یعنی خدا برای آوردن معجزه تو زندگیت احتیاج به چیز اضافی نداره
با همون جیزی که تو داری معجزاتشو جاری میکنه
من چی دارم ؟ مثلا توانایی معماری و کارهای اینچنینی
کار و توانائی فقط یک وسیله برای دریافت معجزات
و نعمات خداست
همونقدر که احمقانه است که من سعی کنم در حال حاضر یک تکه چوب خشک مثل عصا پیدا کنم چون معجزه رو به اون چوب ربط دادم
دقیقا همینقدر مسخره است که دریافت نعنتهارو به یه کار یا شغل یا توانایی خاص ربط بدم
هر کسی با همونجیزایی که در اختیار داره مجرایی باز میکنه تا معجزات و نعمتها و ثروتها رو دریافت کنه
چوب موسی تنها چیزی بوده که دم دستش بوده
چوب من چیه ؟ معماری
چوب من چیه ؟ شغل و تواناییهای من
پس مقدسه
نه برای همه بلکه برای من
کار و کسب و توانایی من مجرایی برای ورود معجزات خدا به زندگی منه
کار من وسیله ای برای رشد دنیاست
گسترش دنیا که با دست خالی اتفاق نمیفته
گسترش دنیا با نگاه کردن و دست روی دست گذاشتن که اتفاق نمیفته
این هدایت ها خیلی برام جالب بود
دوست داشتم باهات در میون بزارم
بنام خدای مهربون
سلام به روی ماهت حمید رضا
امروز داشتم سوره واقعه رو میخوندم
خداوند وقتی داره مشخصات جهنمیان میده و کسانی که در آتش میسوزن
در ایه 45 میگه آنها کسانی هستن که قبل از ثروت هستن
یعنی در فقر
خیلی مهم که مولد ثروت باشیم
اصلا فکر کن وظیفه ات اینکه پول تولید کنی
مثل ابر که وظیفه اش تولید بارانِ
مثل آتش که وظیفه اش گرماس
باید تولید پول جز وظایفمون بشه
آقا من وظیفه دارم پول تولید کنم و این تولید باید رو به افزایش باشه
اصلا پول و از مذهب و خدا بکش بیرون
مثل اینکه وظیفه اس که شب مسواک بزنی
مگه میگی اگه مسواک بزنم از خدا دور میشم !!!!!!؟؟؟
خدا رو بزار برای مراسم های دیگه ات
آقا جان ما وظیفه داریم مولد پول باشیم و این و مولد بودن اصلا ربطی به نیاز یا هر دلیل دیگه یی نداره
ما فقط وظیفه داریم پول تولید کنیم
اگه این بره تو مغز ما ، بقیه اش درست میشه
صبح که بیدار میشیم بگیم الهی به امید خودت امروز میخوام فلان عدد بسازم
اصلا کاری به حساب کتاب نداشته باش فقط خلق کن همین
مثل دستگاه پرینتر
فقط چاپ میکنه
تو هم فقط پول چاپ کن
نه برای خرج کردنش نقشه و برنامه داشته باش
نه روش حساب کن
فقط بساز همین
این قدم اول
زمانیکه به اندازه یی ساختی که بری مرحله بعدی
بهت گفته میشه
موفق باشی
به نام خدای معجزه ها
سلام داش حمید
شبت بخیر. اینجا ساعت 11 ونیم شبه؟ اونجا افتاب زده؟؟(الکی مثلا شما خارجی و ی کشور دور. ذهن که روز و شب نمیفهمه بزار فرکانس اینجوری بفرستیم)
آقا خدا خفت کنه من داشتم میخوابیدمااااا
ولی الان باید برات بنویسم. پسر دنبال معجزه ای؟همین اومدن من به سایت
من دو تا گوشی دارم با یکی از گوشیم داشتم با دوستم چت میکردم و شب بخیر گفتم اومدم بخوابم دیدم اون گوشیم پیام تلگرام داره رفتم خوندم دیدم از بچه های گروه یکی پیام گذاشته فایلی که استاد ایا خداوند مادر مهربان هست فایل جدیده یا قدیمی؟بهش گفتم ندیدم چک میکنم خبر میدم
اومدم سایت دیدم ی گردلی آبی کنار اسم من جار میزنه بدو پیغام داری
و دیدم شما نوشتی گفتم حتما چیزی دست پیدا کرده پس من باید براش بنویسم یعنی اون میگه. عامو من که گیج خوابم
پسر بهت قول میدم و بهت ثابت میکنم که شما به تنهایی ی چرخ بزرگ از جهانی و بدون حضور تو واقعا روند جهان به ناقصی می افته. شما ی هنرمند میشه بگی بدون معماری شما ما باید این پاییز و این زمستون سرد رو چجوری سپری کنیم؟؟؟ی چیزی میگی ادم دوتا شکم نداره یکیشو پاره کنه خب. قطعا بدون حضور تو جهان لنگ و لنگ و لنگ و لنگ و لنگ و هزاران بار لنگ
دقیقا با معماری شما و امثال شما ی خانمی با خیال راحت زیر ی سقف بچشو دنیا میاره ی شخص پیری زیر این سقف به راحتی شب با ارامش میخوابه ی یتیمی بدون حضور والدین با خیال راحت به زندگیش ادامه میده. اگه معماری و این ساختمان ها نباشه که تکلیف اینا چیه این وسط؟ی نرم افزار طراحی میخری به طراحش سود میرسونی به برنامه نویسش سود میرسونی به فروشندش سود میرسونی به شخصی که اموزش میده سود میرسونی اگه دانلود میکنی به شرکت اینترنتی سود میرسونی از بیرون میخری میزنی رو فلش به شرکت ساخت فلش سود میرسونی به فروشنده فلش مموری سود میرسونی و همینجور تا ابد…….
سیستم میزنی تو برق میشینی پای سیستم طراحی به اداره برق سود میرسونی به فروشنده سیستم سود میرسونی به عوامل حمل و نقل که سبستم به دستت رسیده سود میرسونی بین طراحی بلند میشی ی چایی میزنی به فروشنده چایی سود میرسونی ی شکلات میخوری به تمامی عوامل که این شکلات ساخته بشه و به تو برسه سود میرسونی. ی طرح میزنی و ساختمانی طبق طرح شما ساخته میشه دیگه خودت حساب کن به چندین عوامل سود میرسونی. کارگر بناکار سفید کار درو پنجره تاسیسات اب برق گاز تلفن به تمامی ماشین ها که این ابزار رو میارن حالا تمامی این افراد از این طریق به سودی میرسن و این سود رو در روشی هزینه میکنن خورد و خوراک پوشاک مسافرت و هزاران هزار موارد دیگه ……..
واقعا نمیدونی جهان بدون حضورت لنگ لنگه؟؟؟
اصلا معنی جهان بدون هنر و طراحی شما چیه؟؟؟نشنیدی میگن فلان شهر و معماریش؟؟؟خو معماری اونارو که عمه من نساخته که. قطعا شما و طراحانی امثال شما اصلا من خودم شخصا به خاطر معماری خاصی که تو ساختمان های آمریکاست عاشق آمریکام. اصلا شاخصه هر کشوری فقط به معماریش هست پسر.
اینقدر شغل شما معنوی و باارزشه که من فکر میکنم خود خدا تو این شغل انصافا دخالت مستقیم داره. بارها با صدای بلند به خودم میگفت ساناز تو باور داری که شغلت معنویه و میتونی ازش پول بسازی؟هی این جمله رو تکرار میکردم و ی وقتایی داد میزدم اینقدر میگفتم تا قبول کنم شغل من معنویه و میتونم پول بسازم و خداشاهده به محضی که باور کردم شغلم معنوی و با ارزشه دقیقا همون روز فروش شروع شد.
الانم شما هم دقیقا همین حرکتو بزن ی چوب بگیر دستت با صدای بلند با ذهنت حرف بزن هر جا هم دیدی شیطنت کرد انصافا بزنش تا تنبیه بشه کاری که من کردم. اونوقت نتیجه رو میبینی اولش ی کم سوپرایز میشی و بعدش میای برای خودت تارگت میزنی و هی تصاعدی و هی تصاعدی تر
داداش حمید نوش جونت نتایج طلایی که میگیری.
بهترین ها سهم قلب مهربانت
و من که خوشحال شدم دیدم قدم اول برداشتی میدونم ی جایی از من یاد میکنی و میگی همراهم بود. خوشحالم برای شروع مسیر جدیدت
خدا شریک لحظه هات
بنام خدای مهربون
سلام به روی ماهت ساناز زیبا و توحیدی
خیلی تحسینت کردم
خیلی کارت درسته ، آفرین آفرین
عشق کردم با کامنت زیبا و پر از آگاهی ات عزیزم
اتفاقا دیروز با خانوم برادرم حرف میزدم
یه خانم جوان و زیبا مثل خودته و چقدر این خانم توحیدی داره عمل میکنه ، چقدر دقیق طبق قانون داره پیش میره ، هیچی هم از قانون به طور کلاسیک نمی دونه اما خدایی که بر خودش واجب کرده هدایت تمام موجودات و داره بینظیر هدایتش میکنه
یک ساعت برام صحبت کرد و من محو حرف هاش بودم و همش میگفتم آفرین آفرین
کامنت شما رو که خوندم همون حس دیروز و داشت برام
چقدر لذت بخشه دیدن انسانهایی که درست عمل میکنن
ایشالا که خدای مهربان رزق بیشمار بهت بده که نتونی حساب کنی
من چند تا دوست شیرازی داشتم
خیلی خاطرات قشنگی باهاشون دارم
ساناز جونم سپاسگزارتم که نوشتی و این آگاهی های ناب و گسترش دادی عزیزم
روی ماهت و می بوسم
سلام سارای عزیزم
سارای بینظیر و فوق العاده
چند روز پیش یه دوستی کامنتی گذاشته بود در مورد اسراف
و من اونجا چیزهایی نوشته بودم
خیلی جالبه که بعضی وقتها خودم یه جیزی مینویسم که انگار من ننوشتم
یعنی بعدا که میخونم تازه خودم میفهمم
ریشه کلمه اسراف ، س ر ف
خدا گفت برو این ریشه رو سرچ کن تا بفهمی مسرفین چه کسانی هستند
و چه جااب که معانی متفاوتی میشه ازش درک کرد
ولی در کل همونی بود گه خودم نوشته بودم
یعنی کسی که درست از نعمتهاش استفاده نمیکنه
کسی که قدر نعمتهاشو نمیدونه
کسی که سپاسگزار نیست
کسی که احمقه و نعمت هارو نمیبینه
کسی که کوره و نهمتهاشو نمیبینه
و لاجرم در جهان بعدی هم کور محشور میشه
و جاابتر اینکه خدا مجرمین رو مسرفین میدونه
این آیه 45 سوره واقعه تیر خلاص بود برای من
در سوره دخان دیروز خوندم:
بزار یه ترنزی بزرگی رو برام حل شد بگم اول
در جلسه پنج قدم اول که استاد در مورد سوره حمد گفتند
که میگه خدایا مارو هدایت کن به نعمتها
ولی ذهن من میگفت حالا کی گفته ثروت جزو نعمتهاست
یعنی در اسم حد ذهنم مقاومت داشت
حالا بریم سر سوره دخان
میگه :
فرعون ، باغها و چشمه سارها و کشتزارها و …. داشت
تو آیه بعدی میگه اینها نعمتهایی بود که در اختیار داشت
اقااااا ذهن من منعجر شد
گفتم یعنی باغ و ملک و ویلا و …. نعمته؟؟؟؟؟؟
الله و اکبر
بعد میگه فرعون از مسرفین بود که قدر اینهارو ندونست
یعنی اسکل بود که قدر ندونست
و بواسطه اسرار بر رفتارهاش اینهارو هز دست داد
حالا بیایم به سوره واقعه
یعنی من دیوانه شدم از این سوره
قشنگ ذهنمو خاموش کرد
یاد کلمه هنالک افتادم که ذکریا گفت هاااااا حالا فهمیدم
حالا درکگردم
تو سوره واقعه میگه آدمها سه دسته هستند
یکی اهل سعادت
یکی اهل شقاوت
یکی که السابقون السابقون اولئک المقربون هستند
اینها همون پنج درصده ( میدونی کیو میگم ) هستند
دیروز یه ویدئو از یه ویلای فوق لاکچری تو دبی داشتم میدیدم
از حجم لاکچری بودنش هر چی بگم کم گفتم
وقتی داشتم مشخصات اون دسته سوم ( السابقون ) میخوندم دقیقا یاد اون ویلا افتادم
تمام این سالها استاد میگفتند هر جی ثروتمند تر باشی نزد خدا محبوب تری
و من میگفتم آخه با چه سندی با چه مدرکی؟
و آیه سوره دقیقا بهم ثابت کرد این حرف استادو
دسته اول که اهل سعادتمند و مشخصاتش که داشت میگفت یاد آدمهایی افتادم که زندگیشون خوبه ها ولی خوبِ معمولی
یعنی انگار یه خونه و ماشین و زندگی و درهند مناسبی دارند
حالا اهل شقاوت
این آیه ترکیبش با سوره دخان برام همه چیزو شفاف کرد
میگه اونهایی که از قبل تو ثروت بودن
در ناز و نعمت بودن ولی بر گناهان بزرگ اسرار ورزیدند
این دقیقا خود فرعونه
که اونهمه نعمت داشت
ولی بر مسیر اشتباه خودش اسرار ورزید
که میگه ما اون مال و اموالش رو به قوم بنی اسرائیل ارث دادیم
براممنطقی شد که هر چی ثروتمند تر باشی نزد خدا محبوب تری
براممنطقی شد که چرا خدا بیشتر هز ما میخاد که ثروتمند بشیم
وگرنه مسرفین و مجرمین رو یکی نمیدونست
خدایا شکرت
سارای عزیز
چه نعمتیه که خدا از در و دیوار هدایت ات کنه
دوستان نازنینی مثل شما و ساناز عزیز و خیلیهای دیگه که کیلومترها دور تر از من هستند ولی دارن با کامنتها شون منو در مسیر رسیدن به خواسته هام کمک میکنند
ممنونم ازت
بخاطر قلب بزرگ ک مهربونت
عاشقتم
به نام خدای معجزه ها
سلام سارای قشنگم گل دختر این سرزمین
من که فدای تو میشم اینقدر عشقی اخه. شیرازیا همشون دوست دارن یعنی نمیتونن دوست نداشته باشن میزنمشون تک تک. اصلا شیراز فدای تک تک شاگردای استاد قشنگم
سارای عزیزم اسمتو خیلی دوست دارم و داشتم یاد فیلم فرار از زندان افتادم خیلی قشنگ تلفظ میکنه. اصلا من همیشه میگم نوع تلفظ هست که به اسم زیبایی میده
خلاصه که اسمت قشنگه مث صورت ماهت
دوسی قشنگم ممنون که از اونجا که هستی برام انرژی میفرستی و حالمو خوب تر میکنی من چقدر خوشبختم که خدا دوستان نابی بهم داده.
اره عزیزم من تو مسیر خلق ثروت خدارو شکر خوب پیش میرم البته هم خیلی خیلی کار دارمااا ولی اینو خوب میدونم که خدا فقط چشم دوخته به قدم های ما. همین که میگی هدایت میخوام مث اب بارون شر شر هدایت میریزه میگی راه رو هموار کن برات اتوبان میکشه یعنی فقط منتظره بگی و خودشو اثبات کنه و من میگم خدایا اول بگو رسالت من چیه تو این کار
میبینی هر لحظه ی نشانه میفرسته ببین این رسالتت هست و من دیدم بدون من جهان لنگ و ناقصه گفتم خو وقتی خدا منو هدایت کرده به گردش جهان هستی سود برسونم من با کله میرم که.
دوست قشنگم ایشالا بهترین ها سهم قلب مهربونت و خدا امسال به راحت ترین شکل و در سریع ترین زمان تک تک هدف هاتو تیک بزنه و بیای بنویسی و من ذوقت کنم دوسی جونم.
من قربونت عزیزم
خدا شریک لحظه هات
سلام ساناز عزیزم
باز هم ممنونم که برام نوشتی.
بعضی وقتها یه نفر از بیرون خیلی راحت تر میتونه کمکت کنه تا ابراداتت رو بفهمی.
یوقتایی آدم یادش میده که صاف بره از خود خدا بخواد که این مساله رو حل کنه
هی زور میزنی که خودت حلش کنی
آره وقتی خدا هست وقتی کلید همه سوالات دست اونه ،
چرا ازش نخوایم
خود خدا تضمین کرده هدایتت میکنم
حالا من هم واقعا میخام ، وافعا میخام به جایگاهی که شایستگیها دارم برسم
من چی از سلیمان کم دارم ؟
ساناز عزیزم
ممنونم
بینهایت ازت ممنونم
سلام ساناز عزیز
ممنونم که انقدر محکم و قاطع براممینویسی
یه جوری مینویسی آدم میترسه که بهش عمل نکنه
باید انقدر با خودم تکرار کنم تا آروم آروم ذهنم اینطوری به مساله نگاه کنه
خخخخح
دمت گرم
ممنونم ازت
بینهایت ممنونم
عاشقتم
همین
سلام سانازجان
دوست عزیزهم فرکانسیم
چقددددر زیبا وخوب مینویسی
چقددددر طلبکارانه باخداحرف میزنی ودرخواست میکنی
همونطورکه استادعزیزمون نظرشون اینه که همیشه طلبکارانه ازخدا درخواست کنید
میبینم شماچه خوب عمل می کنیدبه توصیه های کاربردی همیشگی استاد .
بخاطرهمین روحیه ی طلبکارنه تون هست که مراحل کاربردی توبیزینس تون بسیاردیده میشه وشماخیلی زود چالش هاوتضادهای زندگی قشنگتون روباهدایت هاوحمایت های توحیدی والهی ، حل می کنیدوهرباربه مرحله ی بالاترصعود می کنید
همیشه باهمین فرمون پیش برید سانازعزیز تابه تکامل درتمامی مراحل زندگیتون برسید
هرچندکه تکامل انتهاندارد
شاد ، شاکر ، سلامت ، ثروتمندوسعادتمندباشیددوست عزیز.
به نام خدای معجزه ها
سلام دوست قشنگم
شبت بخیرو شادی
نمیدونم اونجا چخبره شایدم شب باشه
مرسی از کامنت قشنگ و پر مهرت. قربون قلبت که اندازه آسمون خدا وسعت داره دختر زیبا
ممنون که شبی بهم یادآوری کرده. البته طلبکارانه نه به منظور بی ادبی نلباشه ولی بهش میگم ببین بیا عاقلانه باهم حرف بزنیم هر جا حق منه تا قرون اخر پرداخت کن هر جا هم حق توست من تا ی سلول هم تو بدنم مونده باشه بهاشو میدم. میگم ببین اینجایی که من هستم هدایت خودت بوده من ازت هدایت خواستم تو هم منو انداختی تو این مسیر خودت منو آوردی این سایت. خودت سر ی تایم هایی میگی برو سایت ی تایم هایی حتی ی کلمه هم سر زبونم نمیاری تا بنویسم ی وقتایی دقیقا وسط غرق شدن تو این سایت میگی برو فلان کار کن انصافا خودتم تا الان دیدی هر چی گفتی و من اگه هدایتت رو دریافت کردم سریع رفتم دنبالش
الانم دیگه نوبت توست. البته ی کم هم از اخلاقیات خودم بهش میگم. میگم خودت بهتر میدونی که عجولم و زود میخوام خودت بهتر میدونی که من به کم قانع نیستم خودتم بهتر میدونی که تا الان هزار بار بهم رزق دادی و منو عادت دادی به پول درشت و همیشه هم میگم ببین فلان موقع مثلا 10میلیون سود دادی اما میدونی که من دیگه تن به این عدد نمیدم باید بیشترش کنی
اونم بسیار عشقه و همش میگه چشم تو فقط حستو خوب نگه دار فقط تمرکزتو ببر سر نعمت هایی که بهت دادم اونوقت وقت کم میاری برای شمردنش
خدایا هزاران بار شکرت
مرسی دوست قشنگم
راستی خانم
خیلی خیلی اسمتون قشنگه بد رقم به دل میشینه
خدایا شکرت
بهترین ها سهم قلب مهربونت دختر زیبا
سلام اقای نارنجی ثانی
وقتتون بخیر
من گام21هستم و امروز که داشتم کامنتهای پرامتیازش رو میخوندم کامنت اندیشه عزیز منو یاد این کامنت شماانداخت
abasmanesh.com
این لینکش هست امیدوارم براتون مفید باشه،و متشکرم ازتون بابت کامنتهای ارزشمندتون درعقل کل.
سانازعزیزازشما هم متشکرم بابت پاسخ های ارزشمندی ک نوشتین.
درپناه خدا
سلام مهسای عزیز
واقعا ممنونم ازت
بینهایت سپاسگزارم ازت
و بینهایت ار خدا ممنونم که وقتی من باوتماموجود میخام که تغییر کنم به آسانی به دست دوستان عزیزی مثل شما و بقیه دوستان ارزشمند در این سایت بهت مدد میرسونه تا رشد کنی
در پناه خدا باشی مهسای عزززیز
به نام خداوند هدایتگر و مهربان
سلام به عزیزای دلم⚘
دیروز صبح که از خواب بیدار شدم ،صدای درونم میگفت امروز دیگه وقتشه که استاد یه لایو بزاره،نمیدونم چطور بگم،ولی مثله این بود که تشنه باشی و بدنت نیاز به آب داره و یا گرسنه ای و بدنت طلبِ غذا میکنه،..همون طلب، دیروز برای شنیدن پیام خداوند از زبان استاد عزیزم درمن وجود داشت،وچند ساعت بعد استاد اعلام کردند که امشب لایو داریم،
فقط گفتم خدایاااا شکرت ،که اینقدر زود اجابت میکنی و من صدای تو رو هربار بهتر میشنوم ،و این هدایت الله هست که هرلحظه با ما سخن میگه.
استاد جانم از شما هم سپاسگذارم ،به خاطر صحبت های به جا و تفکر برانگیزتون،
به جا از اون جهت که با چند بار گوش کردن این لایو و زیر ذربین بردن عملکرد خودم دیدم واقعا،درسته استاد!ما هنوز خیلی جاها خودمون و دور میزنیم،یعنی به جای تمرکز
روی (اصل)به فرعیات توجه میکنیم،
به جای اینکه قانون و یادبگیریم و شخصیتمون و عملکردمون و تغییر بدیم،وهماهنگ بشیم با قانون،بالعکس عمل میکنیم و میخوایم خودمون و شخصیتمون و همینطور که هست بمونه و قانون و با خودمون هماهنگ کنیم!
ودرنهایت نتیجه ای جز نا امیدی وترس و ..نداره،
هرموفقیتی بهایی داره و بهاش هم اینکه من نگاهم تغییر کنه ،باورم تغییر کنه،عزت نفسم تغییر کنه،ایمانم تغییر کنه،
بیرون زتونیست هرآنچه در عالم هست از خود بطلب هرآنچه خواهی که تویی،
در کل باید فرکانس من تغییر کنه تا جهان هم همون فرکانس و وارد زندگیم کنه،
چون قانون جهان ثابت است و مسخره خواست ماست ،مسخره فرکانس و باورماست،
خداوند اینقدر مارو عزیز کرده که همه چیز و سپرده به خودمون و،ما هستیم که خالقیم،به شرط عمل به قوانین ،ایمان و باور به این موضوع که من مسئول زندگی و خالق شرایطم هستم ،من هربار باشنیدن فایلهای شما استاد درک قشنگتری از قوانین و دارم واین روند تکاملی هست ،وادامه دار…
من بیشتر درک کردم که تغییر از خوده من باید شروع بشه:
تغییر فرکانس حسرت به فرکانس تحسین..
تغییر فرکانس نیازمندی به شکر گذاری و..
تغییر احساس بد به احساس خوب و..
تغییر فرکانس ترس به ایمان و شجاعت و..
تغییر فرکانس عدم لیاقت به ارزشمندی و احساس لیاقت و…
تغییر فرکانس وابستگی به رهایی و لذت بردن و…
تغییر فرکانس محدودیت به فراوانی …
تغییر فرکانس مقاومت به تسلیم بودن وسرسپردن..
تغییر فرکانس شرک به توحید،…
تغییر فرکانس بی توجهی به حرف مردم به توجه به خواسته..
وتغییرهای بسیاره دیگر که نیاز به جها اکبر دارد، نیاز به تکرار و در نهایت کنترل ذهن بالا دارد.نیاز به شجاعت و دله شیر داشتن میخواهد،دراین مسیر ودر این سفر باید خیلی چیزها رو قربانی کرد تا به بهترینها رسید،تا حرف مردم برات مهم باشه وتا بخواهیم همه رو راضی نگه داریم از هدف و خواستمون دورتر میشیم،من باید علاقه هام و بشناسم و تمرکز کنم روی بهتر شدن و ادامه بدم،و خداوند هم کمک میکنه وقتی من بخوام طبق قانون احساسم و خوب نگه دارم و حرکت کنم و عمل کنم.
من در دوازده قدم خیلی نسبت به گذشته تغییرات در همه ی جنبه ها داشتم،وبه اندازه که جدی گرفتم و عمل کردم این نتایج و گرفتم و الان که تصمیم دارم دوباره شروع کنم ،بسیار آماده تر هستم،چون در این مسیر بهتر خودم و شناختم و قوانین و بهتر درک کردم،هرچند که این مسیر نا محدوده و جا برای بهتر شدن خیلی هست ،اما در مقایسه با زهرای قبل خیلی تغییر کردم و میخام اینقدر ادامه بدم که اصلا دیگه یک آدم دیگه ای بشم که شبیه اون زهرای گذشته نباشه،میخام به جایی برسم که (لعلک ترضی )باشم،یک زن قوی که در همه ی جنبه ها رشد کنم و سرشار بشم از تمامه زیبایی ها و نعمت های خداوند ،هم در این دنیا و هم در آخرت.وبا تمرین ستاره ی قطبی بهتر در لحظه زندگی کنم،دوازده قدم عالیه👍
استاد چقدر قشنگ گفتید که الان اگر بمیرم نسبت به قبل راضی ترم،این خیلی حسه خوبیه که این انسان خیلی تجربه های زیبایی از نعمت ها و برکتهاو زیبایی های خداوند داشته و سرشار شده،وراضیه ،این یعنی سعادت و خوشبختی،یعنی رسیدن به آرامش و قلبی مطمعن،خدایا شکرت.
واین جمله هم که گفتید شما دنبال مسیر درست باشید،دنبال احساس خوب و اعتماد بنفس باشید اونوقت ثروت خودش به دنبال شما میاد،خیلی خوب بود،یعنی باز توجه به اصل:
احساس خوب=اتفاقات خوب
وای که چقدر حالم خوب شد ،این لایو عالی بود استاد به جانم نشست و من نکته برداری کردم و کلی برداشت ها و تجربه های خودم و هم در دفتر قشنگم نوشتم وصدای درونم گفت بیام این حس ناب و با شما و دوستان عزیزم به اشتراک بزارم و رد پایی دیگر را برای خودم به جا بزارم،
خدایا خیلی دوستت دارم،
استاد عزیزم و دوستان خوبم همیشه شاد و سعادتمند باشید❤
به نام خدایی که همین نزدیکی ست
سلام زهرای عزیزم
ازت ممنونم که این پیام ارزشمند رو بهمون هدیه دادی
این پیام زیباتون برام بوی خدا رو داشت
این پیام الهی تون برام ارامش الهی رو هدیه داد
و با تمام وجودم شما عزیزم رو تحسین میکنم که اینقدر عالی مدارتون رو هر روز بالاتر میبرید
با تمام وجودم شما عزیزم رو تحسین میکنم که این نتایج بی نظیر رو گرفتین
و با تمام وجودم تحسین میکنم شما دوست الهی م رو که دارید هر روز قدرتمندتر این مسیر الهی رو ادامه میدید
بازم از شما دوست عزیزم ممنونم که این پیام زیبا رو بهمون هدیه دادی
خدایا شکرت
الهی که همیشه تنت سالم دلت شاد و لبت خندون باشه عزیزم
الهی که همیشه غرق در عشق خدا باشین
الهی که همیشه حساب های بانکی تون پر از دلار باشه
الهی که مثل همین حالا لبت خندون خندون باشه عزیزم
دوست دارم بهترین خواهر دنیا
ادامه میدیم این مسیر الهی رو قدرتمندتر و قوی ترو با اراده ی پولادین مون همراه با الله یکتا
خدایا تنها و تنها خودت برامون کافی هستی
به نام خدا
سلام دوست با محبتم
این از فضل خداست که به ما بخشیده تا بتونیم احساسمون رو با نوشتن اینجا بیان کنیم،
وسپاسگذارم از تحسین شما و آرزوهای قشنگی که برای من دارید،
شما هم همیشه در پناه خدا،شادتر و عاشق تر و سلامت تر و ثروتمندتر باشید❤
به نام خداوند هدایتگر
سلام به استاد عزیزم و مریم نازنینم
خداوند رو سپاسگزارم که لایق دریافت این آگاهی های ناب هستم
استاد یه نکته خیلی مهم که از شما یاد گرفتم این بود که قوانین جهان به قدری ساده هستند که کسی اونها رو باور نمیکنه
همه به دنبال یه تکنیک خاص یه روش خاص هستند
در صورتی که برای داشتن یه زندگی ایده آل در همه زمینه ها نیازی به تکنیک نیست
استاد شما همیشه خیلی ساده و با بیان شیوا و واضح قانون رو برای ما توضیح دادین
ما باید
با داشتن باورهای مناسب باورهایی که احساس خوبی به ما میده
با داشتن ایمان به خداوند و این باور که هیچ عامل بیرونی در زندگی من تاثیر نداره
با همین شرایط فعلیمون قدم برداریم و حرکت کنیم
وقتی قدم اول رو بداریم قدم های بعدی بهمون گفته میشه
ایده ها گفته میشه دستان خداوند میان شرایط محیا میشه
مهم اینه که قدم اول رو برداریم
وقتی که جهان میبینه که ما قدم برداشتیم و داریم حرکت میکنیم همه چیز دست به دست هم میده و جهان به خدمت ما درمیاد
وقتی به این باور برسی که هیچ چیز یک شبه اتفاق نمیفته حتی این جهان هم یک شبه به وجود نیمده اونوقت دیگه عجله ای نداری و با احساس خوب از مسیر و از لحظات زندگیت لذت میبری و وقتی تو حالت خوب باشه و لذت ببری از همین شرایط الانت و سپاسگزار باشی هدایت میشی به مسیر هایی که لذت بیشتری رو تجربه کنی
ما فکر میکنیم که اول باید پول بیاد بعد حرکت کنیم در صورتی که وقتی که حرکت کنی به مسیر هایی هدایت میشی که به ثروت میرسی
ثروت پاداش حرکت کردن پاداش قدم برداشتن پاداش شجاعت داشتن و پاداش رفتن در دل ترس هاست
استاد شما بهترین الگو هستین و خودتون به بهترین شکل به این قوانین عمل میکنید
اگه از قسمت یک سریال زندگی در بهشت به زندگی شما نگاه کنیم شما هرروز در حال حرکت و پیشرفت بودین
جهان هرروز در حال پیشرفت هست اگه ما هم پابه پای جهان حرکت کنیم پیشرفت میکنیم و هرروز بهتر و بهتر و بهتر میشیم
استاد چقدر ازتون یاد گرفتم که خودم و با کسی مقایسه نکنم و خودم و فقط با خودم مقایسه کنم و سعی کنم هرروز بهتر از روز قبلم باشم
استاد چقدر زیبا گفتین مهاجرت یعنی رفتن در دل نا شناخته ها هست
وقتی مهاجرت میکنی داری پا روی ترس هات میزاری و جسارت نشون میدی
و جهان پاداش این جسارت و میده
همونطور که من و همسرم چند سال پیش برای گسترش کسب و کارمون مهاجرت کردیم به یه شهر بزرگتر با وجود تمام ترس ها ولی خداوند پاداش این جسارت و به ما داد و مهمترین پاداشش این بود که با شما آشنا شدیم و بعد هرروز همه چیز بهتر و بهتر شد
و الان هم میخوایم از محل زندگیمون از جایی که توش بزرگ شدیم مهاجرت کنیم و از نقطه امن مون خارج بشیم و از وقتی این تصمیم و گرفتیم و قدم برداشتیم شرایط مهاجرت به راحتی برامون فراهم شده یعنی جهان داره هماهنگ پیش میره و شرایط و برای ما فراهم میکنه
استاد چقدر نشانه واضحی بود برای ما زمانی که گفتین رها کنیم این حاشیه امن و مهاجرت کنیم
و نکته مهمش اینجاست که وقتی همه چیز خوبه تغییر کن وقتی که شرایط ایده آل هست تغییر کن
قبل از اینکه جهان بخواد تو گوشت بزنه و مجبورت کنه که تغییر کنی تغییر کن
مومنان کسانی هستند که به چیزهایی که نمیبینند ایمان دارند و پاداش این ایمان همون چیزیه که نمیبینند
خدایا شکرت برای بودن در مسیر صحیح
و خدایا ازت سپاسگزارم که همسری دارم که هردو با هم هماهنگ هستیم و وقت برای راضی کردن هم دیگه صرف نمیکنیم چون هردو میدونیم که چی میخوایم
خدایا همه ی ما را به راه راست هدایت کن راه کسانی که به آنان نعمت داده ای
بنام خدایی که بشدت کافیست
مونای عزیز ســــــــلام😍
دقیقا همینه که گفتی، اینکه تو همین لایو هم دیدیم خیلی ها سولاتی میپرسن که بقول استاد معلوم نیست منبعشون کجاست و هر یه مدتی یه چیزی باب مثل عصر اکراریوم اکواریوسه 😁😂 فقط بخاطد باور کمبوده، باور کردن نیسرک للعسری بجای نیسرک للیسری هست، همه اش دنبال چیزای جدید بودن تکنیک جدید و کلی چیزهای حاشیه درحالیکه اصل رو خیلی راحت ول میکنیم وگرنه غیر از اینه که خدا خیلی شفاف و واضح گفته بابا من هر چه که در آسمانها و زمین هست مسخر شما کردم غیر از اینه که جهان روز به روز داره بیشتر رشد میکنه.
مونای عزیز نوش وجودت باشه رابطه زیبا و هماهنگی که شما و همسرت با هم دارید عزیزم، هر لحظه تون توحیدی تر و شادتر و زیباتر و ثروتمندتر در پناه رب العالمین 😍
سلام دوست خوبم زینب عزیزم
سپاسگزارم ازت برای نگاه قشنگت
ممنونم که برام نوشتی
امیدوارم که زندگیت هرروز پر از اتفاقات قشنگ باشه در پناه خدای مهربون
به نام یگانه خالق هستی و سلام به مونای عزیزم
مثل همیشه از کامنتت و درک بالات و نتایج عالیت لذت بردم
چقدر خوب گفتی که خیلیا باورشون نمیشه که قانون اینقدر آسونه و دنبال تکنیک هایی میگردن که من به شخصه اسم بعضی هاشون رو تلفظ هم نمیتونم بکنم🤩🤩
چقدر زیبا از نتایجت گفتی و اینکه اینقدر با همسر عزیزت هماهنگی که نیاز نیست هیچکدومتون برای راضی کردن اون یکی تایم بذاره. من خیلی تحسین میکنم شما زوج عاشق و بدون وابستگی رو
برات خیلی آرزوهای زیبا دارم و خودم، شما و همه دوستانم رو به دستان قادر مطلق میسپارم👌👌💫💫🌸🌸
سلام زهرا جان دوست خوبم
ازت سپاسگزارم عزیزم
خدارو شکر که دوستان خوبی مثل تو دارم
امیدوارم که زندگیت پر از اتفاقات قشنگ باشه در پناه خدای مهربون
به نام خدای مهربان
خدایا تو را با تمام وجودم شکر میکنم که دارم با عشق و با احساس الهی و بینظیرم برای دوست عزیزم مینویسم
سلام مونا جان
ممنونم از شما دوست عزیزم که این پیام زیبا رو بهمون هدیه دادین
چون این کامنت زیباتون برام ارامش خدا رو هدیه داد
این پیام زیباتون برام نشانه های الهی رو داشت
و با تمام وجودم این اعتماد به نفس و شجاعت شما و همسر عزیزتون رو تحسین میکنم
تحسین میکنم این رابطه ی زیبای بدون وابستگی تون رو
تحسین میکنم به خاطر مهاجرت های عالی تون
تحسینم میکنم این ایمان و توکل تون رو
و چقدر عالی خدا داشت با پیام شما عزیزم بهم کلی عشق رو هدیه میداد
بازم ممنونم ازت مونای نازنینم که این کامنت زیبا رو بهمون هدیه دادین
الهی که همیشه زندگیتون پر از عشق و زیبایی خدا باشه
الهی که همیشه خوشبخت ترین موفق ترین و ثروتمندترین و توحیدی ترین و پولدارترین زوج دنیا باشین
الهی که همیشه شاد شاد شاد باشن عزیزم
خدایا شکرت
ادامه میدیم این مسیر الهی رو مصمم تر و قدرتمندتر و قوی تر و با اراده ی قوی تر همراه با الله مهربان
خدایا تنها و تنها خودت برامون کافی هستی
سلام دوست عزیزمم ممنونم از کامنت زیباتون واقعا خواندش درس های خوبی برای من داشت
دوست عزیز سوالی خدمتت داشتم
من میخوام بدون اینکه طلاق بگیرم همسرم از زندگیم بره بیرون و ازدواج دوم داشته باشم
البته هم سنم کم هست ۲۱سالمه
هم اینکه نمیدونم چه کار کنم
میدونم من خالق زندگیم هستم ولی هنوز قدرتمند در این شرایط نشدم
دیشب شب سختی رو گذروندم
گفتم خدایا هدایتم اسم شما اومد برام بعدش کامنتتون بعدش بهم گفته شد براش بنویس
ممنونم از پاسخی که به سوالم میدین بیصبرانه منتظرم
سلام دوست خوبم
جهان نمیتونه آدم هایی که با هم هم فرکانس نیستن و به مدت طولانی پیش هم نگه داره
اگه رو خودت کار کنی و تغییر کنی کسی که باهات هم فرکانس نیست از زندگیت میره خیلی راحت بدون هیچ مشکلی یا اینکه با تو هم فرکانس میشه.
خدا یار و هدایتگرت باشه
بسم الله الرحمن الرحیم
دیوانه و دلبسته ای اقبال خودت باش
سرگرم خودت عاشق احوال خودت باش
یک لحظه نخور حسرت آنرا که نداری
راضی به همین چند قلم مال خودت باش
دنبال کسی باش که دنبال تو باشد
اینگونه اگر نیست به دنبال خودت باش
پرواز قشنگ است ولی بی غم و محنت
محنت نکش از غیر و پروبال خودت باش
صد سال اگر زنده بمانی، گذرانی
پس شاکر هر لحظه و هر سال خودت باش
.
.
سلام به استاد زیبااندیش و مهربونم، خانوم شایستهی با ایمان و همهی بچه های عباس منشی که مثلشون پیدا نمیشه و کمیاب یا بهتره بگم نایاب ترین شاگردهای این دانشگاه بزرگ و بی انتها هستن. استاد، پدر نازنینم، من تو دوره دوازده قدم تا قدم هشت اومدم، و نتایج فوق العاده ای گرفتم، از هر نظر که فکرش رو بکنید، من با شکیبای قبل قابل مقایسه نیستم.
یک هفته ای میشه که قدم یک رو دوباره شروع کردم، دوباره چکاپ نوشتم و تصمیم دارم وقتی به قدم هشت رسیدم بقیه قدم ها رو هم بخرم.
چند روزی بود یه سوالی تو ذهنم بود، که چون میدونم کلا سوال ها رو خداوند به راحتی پاسخ میده، قلبم منتظر جواب بود، میدونستم هر لحظه ممکنه جوابش فرا برسه، با شوق منتظر بودم که خدا ایندفعه چطور میخواد سورپرایزم کنه. چون ازش قول گرفته بودم، قول گرفتم که باید منو به تمام خواسته هام برسونه، همینطور به تمام جواب هایی که دنبالشم، و از اونجایی که « اِنَّ اللَّهَ لَا یُخلِفُ المِیعَاد» خدا هرگز زیر قولش نخواهد زد، دیشب راس ساعت ده من بدون اینکه بدونم شما میخواستین لایو بزارین اینستاگرام رو باز کردم و دیدم که لایو گذاشتید. همین که کلیک کردم و دیدم دارید دقیقا درباره جواب سوالم حرف میزنید ناخوداگاه قلبم لرزید. و صدایی در وجودم فریاد زد، خدای تو زبان دارد بی آنکه زبان داشته باشد، خدای تو حرف میزند، بی آنکه صدا داشته باشد…❤️
تمام مشکل من نوعی اینه که هنوز خدام رو اونطوری که باید نشناختم، بخاطر همین هنوز هم که هنوزه، یک درصد هم که شده تو دلم شک بوجود میاد که نکنه منو به خواستم نرسونه، اخه بندهی خوب، تو تا یادنگیری با چه خدایی روبرویی، تا نفهمی خدا کیه که نمیتونی ازش با ایمان و باور چیزی بخوای. تا اینکه از خدا خواستم خودش رو بهم ثابت کنه، گفتم خدایا من میدونم هستی، میدونم وجود داری، قرآنتو که میخونم بی اختیار اشک میریزم ولی واسه تصدیق قلبم نشانه ای بفرست. و شروع کردم به نوشتن اسم های خداوند…
وقتی به حضرت ابراهیم به عنوان پیامبر خدا نگاه میکنم، و میگم چیکار کرد که درباره خدا یاد بگیره و بیاموزه. چون بالاترین اشتیاق و آرزویی که تو زندگیمون داریم اینه که همراه و در رابطه با خداوند باشیم. و منفعتش اینه که خداوند همراه توست، هرجا که باشی…
اما برای اینکه همراه و در آغوش خداوند باشی، و از این منافع استفاده کنی، باید بدونی که خدا کیه! اصلا منطقیه که خدا رو پرستش کنیم و بگیم بهش ایمان داریم بدون اینکه بدونیم اون کیه؟ اگه میدونستیم خدا کیه تمام پرستیدن ها و دعاهامون به طور صد در صد انجام میشد.
گاهی بعضیا میپرسن چطور به دعا ها و پرستشمون به خدا ادامه بدیم؟ چطور همیشه به یادش باشیم؟ جوابش اینه که برو درباره خداوند یاد بگیر، برو دنبالش و ببین خدا کیه…
وقتی میشناسیش قدرت و اشتیاق پرستشش رو پیدا مبکنی، حداقل میدونی چه کسی رو داری ستایش میکنی.
و حضرت ابراهیم (ع) با گفتن و ایمان داشتن به «حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ اَلْوَکِیلُ» بود که نجات پیدا کرد. تو سوره بقره «و اذ قال ابراهیم رب ارنی کیف تحیی الموتی» ابراهیم (ع) در جایی از زندگی از خداوند خواست که به من نشون بده چطور مرده رو زنده میکنی! «ارنی کیف تحیی الموتی» به من نشان بده! ابراهیم (ع) از خداوند نمیپرسه که آیا مرده رو زنده میکنی یا نه! باور داره که خدا اینکار رو میکنه، اینو میدونه. ولی از خدا میخواد بهش نشون بده که چطور این کار رو انجام میده.
یاد داستان نمرود میفتیم که نمرود گفت من زندگی ها رو میگیرم و زندگی میبخشم، و بعد ابراهیم (ع) گفت ربی الذی یحیی و یمیت، خدای من کسی هست که زندگی میگیرد و میبخشد. پس به این قضیه ایمان داره.
من علم الیقین الی عین الیقین
اون میخواست علم و داناییش نسبت به خداوند رو گسترش بده. اطمینان عقلی رو به اطمینان دیداریش هم تبدیل کنه. اینجاست که میفهمیم باید دانش و اگاهیمون نسبت به پروردگار رو آپگرید کنیم. و ما داریم درباره کیحرف مبزنیم؟ ابراهیم (ع) کسی که خدا اون رو مثل دوست خودش میپنداشت. و اتخذ الله ابراهیم خلیل. اون در اغوش خداوند بود. بخاطر اشتیاقش به یادگیری درباره الله.
پس خداوند بهش گفت «اولم تومن» باور نداری؟ ابراهیم (ع) گفت: «بَلَیٰ» معلومه که باور دارم. «ولکن لیطمئن قلبی» ولی برای اطمینان و رضایت قلبیم ازت اینو مبخوام. یعنی هرچی بیشتر درباره خداوند بادبگیریم، اطمینان و باور قلبی ما هم بیشتر میشه.
خداوند به ابراهیم گفت: « فخذ اربعه من الطیر فصرهن الیک» برو و چهار پرنده بیار.
فصرهن الیک، اونو نابود کن، روش پا بزار ، لهش کن، تکه تکش کن. فکر کن کن که استخوان و پر و گوشتش از هم جدا شد. هیچکس تو جهان قادر نیست دوباره این پرنده رو زنده کنه….
«ثم اجعل علی کل جبل منهن جزءا» برو نوک کوه، چندین کوه رو بالا برو. و تکه های کوچک این پرنده رو روی یک کوه بزار. بیا پایین، از یه کوه دیگه بالا برو و تکه دیگه ای رو یه کوه دیگه بزار… میدونین چقدر طول میکشه ادم از کوه بالا بره؟ چندبن روز حتی چند هفته تا چند ماه ممکنه طول بکشه، ممکنه بین راه حتی بمیری… اما ابراهیم (ع) آمادست. آمادست که درباره خدا یادبگیره و به الهاماتش «عمل» کنه. در اون دوره مردمانش هم بودن که باید مراقبشون میبود، ولی اینطور نبود که حضرت ابراهیم به خدا بگه من خیلی سریع میخوام به این دانش دست پیدا کنم، مردمم بهم نیاز دارن. نه. هیچ عجله ای نیست وقتی میخوای به دانش الهی دست پیدا کنی. اگه حفاظت و مراقبت الله رو مبخوای باید بدونی که خدا کیه. و وقتی میگی حسبنا الله، حتی وقتی در آتش هستی هم جواب میده.ابراهیم (ع) که از کوه پایین اومد. خداوند قدم بعدی رو بهش الهام مبکنه «ثم ادعهن» صداشون کن، پرنده های مرده رو صدا بزن. صداشون بزن و قدرت و توانایی الله رو نسبت به تمام چیزهای دنیا ببین😭پس ابراهیم (ع) به پرنده ها گفت «ادعهن»
خداوند بهش گفت «یاتینک سعیا» اونها به سمت تو میان فقط صداشون بزن. و اون دید که تکه های جدا شده پرنده به هم متصل شدن و پرنده به سوی ابراهیم (ع) پرواز کرد……. داریم راجب همچین خدایی صحبت میکنیم. کن فیکون. این الله است. این کسیه که میخوای تحت حفاظت و مراقبتش باشی…. ولی وقتی الهام میکنه بهمون با همین اشتیاق بهش عمل میکنیم؟ که بعد میگیم چرا خدا به ما خواسته هامون رو نمیده؟
ان الله عزیز الحکیم…و چون ابراهیم (ع) معجزه هاش رو به چشم دیده بود در آتیش هم نترسید..
استادم…پدرم…رفیق ترین، دستان خدا
ازت ممنونم بابت این فایل زیبا که جز کلام خدا برای من چیزی نبود. انشالله خدا همه ما رو به سمت چیزی که میخوایم و بهش علاقه داریم هدایت کنه و قدم ها رو دونه به دونه با تصمیمات درست و پر از تجربه بهمون نشون بده
آمین یا رب العالمین❤️
سلام به عشق من
به زیبای ممن
به خواهر نازنین توحیدی من
اخ چقدر چقدر عاشقتمم و چقدر دلم برات تنگ شده بود چقدر پرواز کردم با این همه عشقت خدای من خدای من چقدر زیبا نوشتی و چقدر زیبا از توحید گفتی چقدر عاشق این اتصال نابتمم چقدر چقدر عاشق این عشقممم چقدر غرق خدایی چقدر جای جای نوشته ی نابت بوی خداوند میده چقدر بینهیت تحسینت میکنم جان دلم قلب خواهری عاشقتمم
چقدر بینهایت تحسینت میکنم این اتصال نابت رو این عشق بیننهایتتت رو چقدر چقر بینهایت تحسینت میکنم چقدر این خنده ی نابت زیباست
عاشقتمم عاشقتمم روی ماهت رو میبوسمت زیبای خداوندم عاشقتم
الهی که هرلحظه غرق شادی غرق اتصال غرق عشق بینهایتتت خداوندم باشی
الهی که هرانچه در دل داری به چشم ببینی
الهی که هرلحظه دستان در دستان یگانه هدایتگر و قدرت جهان باشه گکه هرلحظه هدایتمون میکنه هرلحظه هدایتمون میکنه
عاشقتمم منن عاشقتممم نازنین دلم
دیروز بهم گفت براش بنویس… خدایا ولم کن مگه بیکارم وقت ندارم، هنوز این لایو رو هم ندیدم،بذار بعدا سر فرصت…
امروز؛ وقتی از سرکار برگشتم حین ظرف شستن یه آن محکم بهم گفت بنویس… سریع رفتم با ماژیک روی وایت بردم نوشتم «شکیبا» …که یادم باشه حتما امشب به الهامم کنم…
ای جانم…سلام به روی ماهت عزیزم…سلامی از جنس عشق و سپاس گزاری…
شکیبا!! خوب به من نگاه کن… به چشمام نگاه کن…من با چشمام حرف می زنم… منو نمیشناسی؟!… ولی من که تو رو میشناسم… چقدر مشتاق حضور ارزشمندت بودم… کجا بودی تا حالا دختر… چقدررر ذوق کردم وقتی کامنتت رو خوندم… شکیبا جانم عزیزم بذار خیلی ساده صادقانه و صمیمانه اعتراف کنم، من از همون اول خیلی نسبت بهت حسادت داشتم، هم از خودت هم از خواهر گلت… چه جالب مدت عضویت من و تو یکیه ولی من کجا تو کجا… من بهار امسال به این مجمع سراسر عشق و توحید هدایت شدم و تازه واردم(جریان مدت روز عضویتم رو فکر کنم توی کامنتم درقسمت ۱۱۰ سریال بهشت ذکر کردم)… یادمه گفتی ۱۶ سالت بود که با استاد و قانون آشنا شده بودی، و بخصوص وقتی رابطه بینظیر و هم مسیر و همراه بودن خودت و خواهرت رو فهمیدم دیگه از هر ناحیه ای که فکرش کنی سوختم… غبطه و حسادت… ولی الان عشق و صلح و آرامش غیر قابل توصیفم رو یجورایی مدیون اون حسادت هام… اون اوایل اصلا من نمیدونستم تضاد چی هست، من با اینکه اصولاً آدم حسودی نبودم توی زندگی ولی اوایل حضورم در سایت خدا به طرز عجیبی منو به کامنتا و اعضایی هدایت کرد که واقعا حس حسادتم رو برانگیخته میکرد… این تضاد منو وادار به صلح درونی کرد… چه شب ها و روزها اشک میریختم و گریه میکردم به درگاه خدا که خدایا منو خلاص کن چرا حسودیم میشه من میخام رها شم عاشق شم به معنای واقعی با خودم به صلح درونی برسم… تو نمیدونی این خدا با من چه کرده… «سکوت» بلند ترین جواب ممکنه… نمیدونم چی بگم
من به چند تا از دوستای عزیزمون که ذکر میکنم خیلی حسودیم میشد و یجورایی تنفر داشتم… چرا؟! چون خیلی خوب بودید.. خیلی حالتون خوب…
پرنسس الا؛ شکیبا کیانی فر؛ طیبه مرادی؛محمد فتحی(کینگ مارکو خودمون)… الان از دوستی و همراهی بینظیر پرنسس الا و من نگم که… من عشق و صلح درونیم رو یجورایی مدیون این دختر بینظیرم… مارکو رو هم همون اوایل خواستم سورپرایز کنم که خودش اول سورپرایزم کرد و توی قسمت ۵۳ با اون پیغام بینظیری که واسم فرستاد غافلگیر شدم( البته عمدا هنوز براش کامنت نذاشتم تا به موقش غافگیرش کنم)… طیبه مرادی رو هم خیلی وقته ازش خبر ندارم ولی خیلی وقته توی برناممه که باهاش صحبت کنم… و اما تو دختر…. بالاخره گیرت آوردم…کجا کجا؟؟!! توی قسمت ۵۳ که خودم کامنت گذاشتم،اتفاقی کامنت خودت رو هم اونجا دیدم، همون جا خواستم برات پیغام بذارم که به هر حال نشد دیگه…
کامنت خواهرت رو توی یکی قسمتای پاسخ به سوالات سریال زندگی در بهشت دیدم، همون جا هم خواستم براش کامنت مفصلی بذارم که فرصت نکردم و یادم رفت… دقیقا این یکی از جملاتی بود که مدام توی وجودم تکرار میشد:
عادله (شکیلا) ازت یه درخواست دارم لطفاً به اون خواهر خوشگلت بگو میلاد میگه پس کی میای سایت، چرا دیگه حضور فعالی نداری… یادت باشه به شکیبا بگو میلاد خیلی دوستت داره و مشتاق درخشش و حضورت پر قدرتته…
شکیبا جان حالا که خودم دیدمت یه درخواست دارم؛ لطفاً برو توی بخش کامنت های لایک شده پروفایلم و کامنتم در قسمت ۹۷ رو بخون… نمیدونم چرا اینو بهم میگه…ولی حسم میگه اینو بهت پیشنهاد بدم شاید چیزی دستگیرت بشه یا به ترمزی پی ببری…
عزیزم من صبح باید برم سرکار باید الان یکم بخوابم، انشا الله بعدا بیشتر برات مینویسم… خیلی باهات حرف دارم جانا… خیلی… خدایا شکرت خدایا شکرت شکرت شکرت
اون خدا داره واضح بهم میگه که بهت بگم…
عاشقتم شکیبا جان
و عاشقانه دوستت دارم دختر گل 🌹💕💖💜💞
به نام آرامش جان و جهان
سلام به میلاد عزیز و مهربون
امیدوارم حال دلت عالی عالی باشه
امیدوارم هر صبحی که چشمات رو باز میکنی، خداوند بهت سلام کنه، و چه سلامی خوش تر از سلام یار…
سراسر لبخند شدم، سراسر انرژی مثبت شدم وقتی کامنتت رو خوندم، نمیدونم که شما هم تو دوازده قدم بودید یا نه ولی اسمتون خیلی به چشمم خورده. احتمالا کامنت هاتون رو خوندم که اسمتون آشناست.
شاید خیلی ها به سادگی از چیزهای به ظاهر روزمره بگذرند، مثل همین کامنت هایی که در جواب دوستان داده میشه و شاید حتی خونده هم نشه. اما من نه! انقدر به نشانه ها ایمان دارم که همیشه چشم و گوشم بازه برای دریافت نشانه ها، و اینطور، رقص و شادی و گرفتن آرامش از هم صحبتی با یار و یاور و عشقم خدای مهربونم.
بله من یه مدت تو سایت کامنت نمیزاشتم اما هر روز و هر روز به فایل ها گوش میدادم، که اخیرا با این فایل لایو استاد کلا دگرگون شدم. همینه که استاد جان جانان میگن هرچه گوش بدی به فایلا بازم یچیزی هست که یاد بگیری، که البته مربوط میشه به مدارمون، و چه خوشنودم که درحال تماشای پیشرفت خود والام هستم😊و همچنین پیشرفت دوستان و همکلاسی هام تو دانشگاه بزرگ عباسمنش❤️
این کامنتتون یه تلنگری به من بود که باز هم شروع کنم به فعالیت بیشتر در سایت و گذاشتن کامنت، چون من ذاتا دختر ارومی هستم و زیاد نمیتونم چیزی که بهش فکر میکنم رو الهام کنم، اما هرچیزی که بهم الهام بشه رو خیلی خوب مینویسم و بخاطر همین عاشق نویسندگی هستم. چون احساسات با ارزش وجودم رو ثبت میکنم، یا در این سایت ارزشمند، یا در دفترهای ارزشمندم که سالهای سال برام باقی میمونن❤️که بدونم از کجا اومدم، به کجا میروم…
من دوباره قدم رو شروع کردم و الان قسمت سوم قدم اول هستم که دوباره از نو دارم نکات رو مینویسم و با اضافه کردن لایو استاد به فایل های قدم، حس میکنم خیلی بهتر دارم پیشرفت میکنم. عمل عمل عمل…
ابراهیم عمل کرد، عیسی عمل کرد، یوسف عمل کرد… چقدر دیدم از قبل هم باز تر شده
من تو دوازده قدم زندگیم از این رو به اون رو شد
من اسم دوره دوازده قدم رو گذاشتم «هیروشیمای زمانه»
واقعا همینطور عمل میکنه…از نظر سلامتی، مالی، ارامش درون…
که البته هنوز جای کار دارم
اما اما اما
من چکاپ فرکانسی سال ۹۸ رو با ۹۹ مقایسه کردم، دیدم خدای من….من فکر میکردم اونقدرها هم نتیجه نگرفتم. اما بیا و ببین…که این شکیبا یک شکیبای دیگست.
ولی انقدر برای این لایو جدید ذوق دارم که هر روز گوش ندم نمیخوابم
یه خبر خوبم میخواستم به استاد بدم ولی نتونستم منتظر شم
بزرگترین هدیه و نتیجه ای که میتونستیم من و خواهرم از ۱۲ قدم بگیریم، ازدواج خواهرم با یکی از بچه های قدم بود. سید علی خوشدل یکی از بهترین ادم های زمانست❤️و ما تو دوازده قدم بدجوری تو فرکانس هم بودیم، مثل اهن ربا به سمت هم کشیده میشدیم یک سری از بچه ها. و اینطوری شد که عادله و سید علی خوشدل هم عروسی کردن و الان یه سالی هست که شکر الله یکتا یکی از بهتریننننن ذوج هایی هستن که به چشم دیدم❤️چقدر صلح و ایماااانشون هم بیشتر شده از وقتی با هم دست تعهد دادن. مرسی استاد مرسی. میبوسمتتتتتت. خدایا شکرت
و اینکه من از یه شهرستان خیلی کوچیک طی این قدم مهاجرت کردم به یه شهر بزرگ و چقذرررررر من تجربه کسب کردم. تو کارم، تو اعتماد به نفسم. چقدر بزرگ تر شدم. و چند وقت دبگه هم دارم مهاجرت میکنم به شهری که خواهرم و علی هستن🤗و کلیییی برنامه دارم. و میخوام این فایل لایو استاد رو بهش عمل کنم و از ثمره هاش استفاده کنم و به جووون استاد جونم دعا کنم.
استاد اگه میخونی، تصدقت😍خیلی عاشقتممممم. همینطور خانوم شایسته عشقققق من❤️
میلاد جان، کلی خوشحالم کردی
انشالله استاد بعد از اروم شدن همه چی به ایران بیان
ما با بچه ها قرار گذاشتیم بیایم انقد استادو بغل کنیمممم ماچش کنیمممم کلی بخندیم. شما هم بیاین.
ما گله ای میایم استاد جان لطفا جای بغلتو واسه هممون باز کن🤗😂❤️فدای شما
«شکیبا»
الهی به امید تو به عشق تو به رضای تو…به خودت توکل می کنم رب من…
سلام شکیبای نازنینم…سلام مهربون… سلام خوش زبون… سلام هم زبون… سلام خانم خوش فرکانس..سلام دختر خوش احساس… آره جانا حالم عالی عالی بود که با دیدن پاسخ ارزشمند و بینظیر شما و دیدن لایو استاد دیگه الان تو فضام و حالا حالاها فکر نکنم برگردم زمین… بیا بیرون یه نیگا به آسمون بنداز ببین شی نورانی در حال حرکت در امتداد آسمون نمیبینی… دارم ازون بالا به پهنای ایران نگاه میکنم از پشت شیشه محموله کپسول dragon ۱۱ برات دست تکون میدم ✋🙌😆😉… امیدوارم سیگنال ها و فرکانس و پیغامم رو دریافت کنی…
شکیبا جان ازت میخام که در شرایط مناسبی پیغامم رو با عشق و صبر بخونی… گفتم بهت که خیلی باهات حرف دارم… هیچ ایده ای برای صحبت ندارم فقط اون بهم گفت و منم میگم چشم… به خدا توکل میکنم حتی در کوچکترین و ریزترین مسایل،حتی در صحبت کردن و نوشتن… اون شب که برات پیغام گذاشتم هم الهام خدا…هدایت خدا بود… من واقعا هیچ الگوریتم خاصی برای کامنت خوندن ندارم اینکه بخوام مثلا از اول تا آخر همه کامنت های یه فایلو یا اینکه کامنتای لایک و امتیاز دار رو بخونم … فقط به خدا توکل میکنمو هدایتی میخونم… اون روز کاملا هدایتی کامنتت رو در این قسمت دیدم و بهم محکم الهام شد که برات کامنت بذارم…
شکیبا واقعاً نمیدونم از کجا شروع کنم و چی بهت بگم… پریروز واقعا بهت زده شدم وقتی پیغامت رو دریافت کردم،اونجا دقیقا دقیقا باز هم متوجه شدم که گوش کردن به ندای درون و عمل به ریزترین الهامات چه نتایج و اتفاقات شگفت انگیزی رو در پی داره که حتی فکرشم نمیکردم، چیشد؟! پریروز به طور کاملا غیر منتظره هدایت شدم به یه مراسم خوش میمنتی… که با پیغام شما مواجه شدم و دیدم عععههه خود شکیبا بهم پاسخ داده و جالب اینه که توی پیغامت از چیزی حرف زدی که دیگه کاملاً واضح اون نشونه و مهر تأیید خدا رو گرفتم… من هیچ وقت به خودم شک و دو دلی راه نمیدم و در اجرای ایده ها و عمل به الهامات ،وجودم سراسر ایمان و توکله، ولی گاهی آدم به نشونه و علامت نیاز داره تا مطمئن تر و سرسپرده تر شه… خیلی حسم خوبه الان چون دقیقا دارم کاری رو انجام میدم که با نشونه و علامت خدا بهم گفته شده…
شکیبا جانم من چون عزت نفس و اعتماد به نفس خیلی خوبی دارم خیلی راحت با احساس لیاقت بالا «درخواست میکنم»… ازت صادقانه و صمیمانه میخام که لطف کنی بعد از اینکه این کامنتم رو خوندی بری توی پروفایلم و حداقل این کامنتایی که ذکر میکنم رو با صبر و شکیبایی با دقت بخونی تا یکم بیشتر منو بشناسی و هم شاید چیز مفیدی دستگیرت بشه…
(عجبا… شکیبا الان که دارم به نوشتن ادامه میدم در واقع چطور بگم،الان سحرگاهه و تازه یه چند ساعتی میشه که از خواب بیدار شدم و الان دارم کامنتم رو تکمیل میکنم… دیشب در اثنای نوشتن یادم اومد که به خودم قول دادم که امشب برای جایزه دادن به خودم برای خودم پیتزا درست کنم…آخه خیلی توی این دو هفته اخیر زحمت کشیدم،به یه ایده و تصمیمی که قبلاً گوشه ذهنم سنجاق زدمُ آرشیو کردم بالاخره هدایت شدم که اقدام و عملیش کنم و همچنان هم دارم ادامش میدم تا تکمیلش کنم، من عاشق دستپخت خودم و به خصوص پیتزای خونگی خودم هستم و گهگاهی برای تشکر و قدردانی بابت عالی پیش رفتن به خودم هدیه میدمش…رفتم فروشگاه که خرید کنم وقتی برگشتم دیدم انگار داداشم درارو به روم قفل کرده… وقتی در رو باز کرد متوجه یچیزی شدم که واقعا دل هر آدمی رو به درد میاره…در لحظه اول شوکه شدم و سریع خودمو جمع کردم و به روی خودم نیاوردم، «متوجه بوی سیگار از توی اتاق برادرم شدم»… پشت کنکوریه و بنابه دلایلی که قبلاً در کامنتام ذکر کردم چند ماهیه که پیش من نقل مکان کرده و زیر یه سقف با منه…این دو روز اخیر بیشتر خونه دوستش بود و شبا با جمعی از دوستاش اونجا میخابیدن، وقتی برمیگشت خیلی پرخاش میکرد و واقعا این چند روز اخیر بدجور بدحال و دپرسه، فکر کنم به خاطر فشار و حجم مطالب درسیش و عقب افتادن از برنامه آزمون های قلمچی باشه… دیشب متوجه جدیدترین ورژن خودم و اوج مهارت کنترل ذهنم شدم که در مواجه با اون شرایط چقدر حرفه ای و با تجربه عمل کردمُ و باورهای توحیدیم خودش رو بروز داد… اینکه واقعا شاک کنندس وقتی برای اولین بار متوجه بشی که برادرت ممکنه اونقدر تحت فشار ،شکننده و ضعیف شده باشه که به لذت های کاذب و سیگار و عوامل پوچ و بی ارزش بیرونی پناه برده باشه… از نیمه شب که از خواب بیدار شدم تا الان، که دارم برات مینویسم باورم نمیشه که من اینقدر مسلط تر و با تقوا تر شده باشم که حتی واکنشی نشون ندم؛ به جای اینکه ذهن خودم رو درگیرش کنم و بهش گیر بدم و بعدش جروبحث و دعوا، خیلی سریع به طور ناخودآگاه خودمو کنترل کردم و به جای توجه به ناخواسته ها، توجه به خواستم کردم و رفتم با عشق مشغول درست کردن پیتزا شدم، آخ چقدر خوشمزه بود و به دلم نشست چه لذتی داره جایزه دادن به خود و چه کیفی میده وقتی قارچشو زیاد میکنی و گرم گرم با سس کچاپ نوش جان کنی… وای بوش آدمو مست میکنه و چه حالی میده وقتی تیکه ها رو بالا میکشی پنیرش مثل آدامس کش میاد.. میدونم دهنت آب افتاده و سه جفت غده زیرآرواره ای و زیر زبانی و بناگوشی ت شروع به ترشح بزاق کرده.. میدونم نیشت تا بناگوش بازه و داری میخندی😁😆😉😍…بخند عزیزم که منم دارم باهات میخندم… من عاشق اون خنده های شیرین دخترونت هستم😍😘… اونقدر با عشق و سپاسگزاری خوردم که بعدش دیگه خوابم گرفت و نتونستم ادامه متنم رو تکمیل کنم…ولی وقتی همین که رفتم توی رخت خواب نجواها هجوم آوردن که منو نگران برادرم کنه، منم که منفعل نموندم که بخوام پشت سر نجواها راه برم سریع با خودم شروع کردم به حرف زدم و به خودم یادآوری کردم که میلاد هرکس مسوول زندگی خودشه و مسایل و مشکلاتش به خودش مربوطه و باورهای توحیدیم رو برای خودم بازگو کردم، و کنار بالش صدای دلنشین تلاوت شحات محمد انور رو گذاشتم و با نوای ملکوتی قرآن خوابیدم،شکیبا خدا رو شکر من اونقدر در شرایط حساس و تضادها و طوفان های زیادی تمرین کنترل ذهن کردم که واقعا به این حد رسیدم که با اعتماد به نفس بالا با زبون خودم بگم که مهمترین مهارت و توانایی و ویژگی بارز من مهارت کنترل ذهنه که خیلی خیلی براش حرف دارم و دایما در حال ارتقاء و بهبود مستمرش هستم… البته بگم که اونقدر ماهر و قوی شدم که دیگه زور نمیزنم و خودکار ذهنم در کنترلمه خصوصاً در شرایط به ظاهر ناجالب و بزنگاه ها… حالا فرض کن دیشب از قوانین سرپیچی میکردم احتمالا کار به جاهای باریک و نامطلوبی کشیده میشد ولی شهد شیرینش رو الان دارم میچشم، از لحظه ای که چشمامو باز کردم و صدای سلام کردن خدا و زمزمه دلنشین خدایا شکرت توی وجودم به جریان دراومد و بعد چند ساعت صلات و معاشقه و مراقبه یا به قول شما بچه های دوازده قدم تمرین ستاره قطبی، اومدم با عشق برات بنویسم… اوه این پرانتزه هنوز بازه و چقدر طولش دادمااا )
خوب کجا بودم؟! آهان داشتم میگفتم این کامنتایی که ذکر میکنم رو یکی پس از دیگری به ترتیب سرفرصت بخون،خصوصا گفت گوها و پاسخ های زیر کامنتام با دوستای عزیزمون رو بخون هرچند که زیاد یا طولانی باشه و لطف کن بعد خوندن هر کدومش اون فایو استار رو هم بزن تا من متوجه بشم که کدوم رو خوندی… تنک یو وری ماچ لیدی 😉😆😍👍💗😊
قسمت ۲۹….«۵۳»…..فایل مسیر موفقیت…۹۷…..«« ۱۱۰ »»و کامنتای آخرم….
شکیبا جان بذار تکاملی و تدریجی حرف بزنیم و کم کم بیشتر با هم دوست میشیم؛ شکیبا جان من همین ابتدا بگم که خیلی خیلی آدم رک و صادقی هستم، خیلی آدم ساده صمیمی و دلی هستم… خیلی خوب احساسم رو میفهمم و حسم رو درک می کنم خیلی خوب هم دیگران رو میفهمم و درک میکنم….به عواطف و احساساتم تسلط بالایی دارم و خیلی راحت احساساتم رو هم بروز میدم…، یکم مقاومت داشتم بگم ولی من هر مقاومتی و محدودیت ذهنی رو میشکنم وقتی که الهام و هدایت خداوند رو دریافت کنم؛ شکیبا جان،شاید باورت نشه ولی باید صادقانه بگم که بعید بدونم کسی اندازه من تو رو بشناسه، خیلی خوب میشناسمت…خیلی خوب میفهممت… انگار….انگار………….
میدونی شاید کسی تو رو جدی نگرفته یا خیلیا دست کم گرفتنت، من از همون اول با اینکه ازت حسودیم میشد و یجورایی ازت متنفر بودم ولی ته دلم دوستت داشتم… ببین این خدا داره چیکار میکنه و چجوری هدایت میکنه که دختری که ازش بدم میومد الان دارم صاف و مستقیم بهش عشق میورزم…ببین دیگه خودت حساب کن که چقدر عالی بودی و هستی که از بین اون همه اعضا تو حسادت منو برانگیخته میکردی…هووو جریان درازی داره واسه خودش… من از همون اول یه چیزی تو چنته تو دیدم که نظر منو به خودش جلب میکرد… شکیبا جانم عزیزم میدونم قلبت الان داره تند تند میزنه و آدرنالین و هیجان وجودتو پر کرده، میدونم…آره ….. شاید باورت نشه اگه بگم؛ میدونم از خیلی جهات به هم شباهت داریم… خیییلیی… یادمه حتی، مثل گذشته خودم خابالو بودی… سختی زیادی کشیدی در گذشته… ببین من حافظه بلند مدت قوی دارم حتی یادمه شماره سایز کفشت حدوداً ۳۹ هستش، با سمیه رازگزدانی خیلی رفیقی… اونقدر سرعت تایپت بالاست خرگوشی… با هلنا نروژی و آیدا هم رفاقت دیرینه داری…. اینو دیگه کجای دلم بذارم و چجوری بهت بگم؛ چند ماه پیش به طرز عجیبی که هدایت خدا بود کاملاً هدایتی و اتفاقی یه روز توی کامنتای اینستای استاد پی در پی ازون پیج به اون پیج رفتم، میرفتم فالیوینگای بچه ها رو نیگا میکردم ببینم کی به کیه و دوستای نازنین مون رو بیشتر بشناسم که رسیدم به پیج هلنا بیوتی گل 🌹💜 و اون پایینا عکس های دسته جمعی خودت و بچه ها رو دیدم…وای باورم نمیشد که خدا در عرض یه ساعت منو تا اونجاها هدایت کنه…ببین فرکانس داره چیکار میکنه… دقیق جزییات عکساتون یادمه، تو یکم از خواهر گلت قد بلندتری و جشن تولد هم برات گرفتن،کاخ سعدآباد… اگه اشتباه نکنم شال صورتی و شلوار مشکی…راستی اون دوست ژاپنیت که مداد رنگی اصل ژاپنی با شکلات واست فرستاده،چجوری فرستادش… در جریان نتایج بینظیرت و تغییر ۱۸۰ درجه ای محشرت هستم… اگه اشتباه نکنم قصد هجرت به مشهد رو داری به امید الله یکتا… در جریان پیوند شکیلا و آقا علی گل هستم،یه پسر فوق العاده با پشتکار و درجه یک که توی کدنویسی و برنامه نویسی و حوزه آی تی کارش حرف نداره… خواهر گلت هم مثل خودت همه چی تمومه و همه فن حریف،بهش بگو میلاد میگه اگه راس میگی الان چند تا شنا میری… احتمالا الان دیگه گمونم رکورد ایران دست خودم باشه… یادمه رتبه نجومی کنکورت و جبران کردنت،بنرت رو زدن توی شهر… میدونم شمالی هستی… آهان اینو بذار همین جا بگم؛ توی فرهنگ و محاوره عامیانه اصالت به معنای رگ و ریشه و موقعیت رشد جغرافیایی آدم تلقی میشه و من تعریف دیگه ای از اصالت دارم؛ اصالت برای من به معنای جوهره حقیقی آدمه… به معنای آگاهی،بیداری،دانش،تجربه،فرهنگ و هنره…به معنای عشق صمیمیت صداقت و اصل بودنه… نه بمعنای اینکه آدم اهل کجاس و پرورش یافته چه محیط یا خانواده اشراف زاده ای باشه… آدم اصیل آدمیه که سرشار از آگاهیه…سرشار از صمیمیت و عشق خالصه… آدم با اصالت خودِ واقعیشه و سرشار از صداقت یکرنگی و صافیه……..
و شما گل بانو 🌹💞💖 برای من نمونه بارز یه آدم خودساخته و اصیلی که واسه رسیدن به اصل خودش زحمت و بهای والایی به خرج داده و همواره داره تلاش میکنه که درصد خلوص خودش رو بالاتر ببره…
شکیبا دیگه ادامه ندم که تا چه حد میشناسمت، و الا غش میکنی و شک میکنی که نکنه این منو داره رصد میکنه…. نه جانا مگه بیکارم من وقت نمیکنم خودمو هم رصد کنم چه برسه استاد یا هر کس دیگه رو … فقط اون چیزی که اون اوایل، متن هات رو میخوندم یادمه…
رفیق عزیزم نمیخام زیاد طولانی بشه. اینکه بخوام کلی از حرفام توی یه کامنت بلند بنویسم میسر نیست.. کم کم بیشتر تعامل خواهیم داشت
راجع به تک تک جمله هات حرف دارم… از…
از کامنت دلنشینت که در مورد عملگرایی گفتی و مثال دقیق و روشنی بخشت در مورد اسطوره توحید حضرت ابراهیم
از اینکه توی این مدت نبود توی سایت… آخرین کامنتات مال دو سال پیشه، و فقط دو کامنت ازون موقع تا الان گذاشتی… خودم خوب میدونم در چه اوضاع و احوالی بودی و خیلی خوب درکت میکنم بعدا بیشتر درموردش میگم…
از تلنگر و فارجع البصر بگیر تا چکاپ فرکانسیت و دوازده قدم و نتایجت …از لایو کوبنده استاد بگیر تا اونجا که گفتی گله ای میریم پیش استاد تو هم بیا….؛؛؛ ببین مجال گفتن نیست و الا تا امشب تایپ میکردم…
چند شب پیش قبل اینکه بخوابم خیلی خیلی غرق معاشقه با عزیز دلم تمام وجودم ارباب درونم خدای عزیزم شدم… بقدری گریه کردم که داداشم صدای گریه کردنمو شنید… اونقدر غرق شکرگزاری و احساس ناب الهی شدم که دلم میخواست فقط ساعتها به عشق خودش اشک بریزم و باهاش حرف بزنم….
خواستم برای پرنسس الا کامنت بذارم که اونقدر احساساتی شدم اونقدر شور و شوق و عشق توی وجودم به جریان دراومد که دستام قفل کردو نمیتونستم تایپ کنم…
حداقل برای هشت نفر از دوستای عزیزمون باید کامنت بذارم،جواب کامنتاشون رو بدم هرچند با تاخییر زیاد…هیچ عجله ای ندارم، در زمان بندی مناسب به سمتش هدایت میشم… تایمم تماما پره و کمتر وقت میکنم کامنت بذارم… چند روز پیش آیسان توی فایل مسیر موفقیت برام کامنت گذاشت و من شاخ دراوردم که این دیگه چه سیستمیه که ذره ای رد خور نداره و نانو متری هم خطا نمیره، اونجا آیسان واسه منی پیغام داد و حرف از کنکور و تحصیلات زد که سردسته کنکور و تحصیلاته و دستی بر آتش و یدی نسبتا دراز در حوزه کنکور ایران داره…حتما باید به موقع جواب درخور و مفیدی بهش بدم هرچند که واسه خودم خط کشی کردم که درموردش توی سایت با کسی ابدا صحبت نکنم و خودمو درگیر مشاوره و راهنمایی دادن به دیگران نکنم…
شکیبا یادت باشه که گفتگوی بین من و زیبا رو و همچنین گفتگوی بین من و روشا رو توی کامنتای اخیرم کامل بخونی( حالا هرچند که ادامه داره و روزای بعد بیشتر باهاشون حرف میزنم که خوب به درک و شناخت عمیق تری برسم) که حداقل یه پیش زمینه و شناخت نسبی ازم داشته باشی… حالا هرچند که حرفای خصوصی بود و من ابایی ازین موضوع ندارم…
و اما…. یکی این که از توجه به کوچکترین نشونه ها گفتی و اینکه به راحتی ازشون نمیگذری… آباریکلا به این میگن آدم نشونه شناس؛ آدمایی که در مسیر زندگی خیلی خوب به علایم رانندگی در صراط مستقیم توجه میکنن و خیلی خوب به تابلو ها و نشونه های توی جاده توجه میکنن و به قوانین احترام میذارن، خیلی زیباتر آسون تر سریعتر و لذتبخش تر به سمت خدا سرمقصد منظور و خواسته هاشون میرسن… آفررررین بر تو دختر هوشیار و نشونه شناس…
و اما و اما… خدایا شکرت چقدر حسم خوبه و آرامشی طوفانی دارم الان که میخام اینو بهت بگم؛ شکیبا گفتی شکیلا و علی اونقدر توی فرکانس هم بودن که مثل آهنربا به سمت هم کشیده شدن… نمیدونم این حس خیلی برام تازه و عمیقه، نمیدونم دقیقاً چی پیش میاد ولی میدونم که حتماً خیره و قراره کلی بیشتر از قبل یاد بگیرم و رشد کنم؛ حقیقتش نیروی گرانشی و مغناطیسی بسیار عجیبی رو از طرف تو احساس میکنم که برای خودم هم شگفت انگیزه… راجبش «فکر» نکن، «حسش» کن…
میدونی شکیبا جانم هنوز اولین کامنتت در سایت یادمه که از استعداد و مهارت بینظیر نویسندگی و نقاشیت گفتی… وقتی دیدم گفتی من دختر آرومیم و ادامه جمله…… دلم برات غش رفت، اونقدر ذوق و شوق کردم که نگو، عین خودمی… یا بهتره بگم من عین شمام😆😉😊… وقتی دیدم از نویسندگی گفتی وای نگم که چقدر قلبم به تپش افتاد…. یعنی خدایا دارم خواب میبینم؟!!!… امکان نداره احتمالاً دارم توهم میزنم… آخه مگه میشه!!! توانمندی های ارزشمند و بینظیر شکیبا رو نیگا : ( حوزه رسالت من کلا بحثش جداست و حتی کسی ندیدم توی سایت ذره ای به سمتش رفته باشه… خیلی باید مواظب باشم که لو نرم و اصلا تحت هیچ شرایطی در موردش حرف نمیزنم که چی تو سرمه و چی تو دلم)
مسلط به زبان انگلیسی و ترکی و عاشق یادگیری زبان های مختلف
نویسنده خوش ذوق کتاب و مترجم
نقاش و آرتیست حرفه ای
ورزشکار در حد تیم ملی
و کلی توانایی و مهارت دیگه
ببین من دیگه هوایی شدم رفت، باورم نمیشه هنوز… خدایا من به خودت توکل کردم و پای در ره نهادم…
همه اینا به کنار…. من شیفته و عاشق یه چیزت شدم و بس.. و اونه که منو دیوانه کرده: توحید…توحید… و توحید…. اون تشنگی و عطش سیری ناپذیرت برای غرق خدا شدن، شما رو برام خواستی کرده…. شکیبای نازنینم دوست خوبم کار از تحسین و تصدیق و قدردانی گذشته .. من بهت افتخار میکنم جانا
میخام خیلی چیزا ازت یاد بگیرم میخام تعاملی اثربخش و البته دلی و صمیمی باهات داشته باشم…
چه جالب شده امروز، این چند روز انگار اینترنت ایران مشکل داره کلا فکر کنم اون بالا خبری باشه و حضرات دس بکار شدن، امروز قطع وصلی اینترنت بود الان که شب شده و تازه برگشتم خونه دارم برات ارسالش میکنم
حالا رها باش و با فالو کردن حس و ندای درونت برو کامنتایی که گفتم رو قدم به قدم بخون… و آخر سر، سرفرصت با تمرکز هرچی دلت حست و ندای درونت گفت رو اینجا برام بنویس…
الان انتهای شمارش معکوس ارسال کامنته… یه یک ساعتی میشه که روی تصویر بینظیر پروفایلت قفل زدم و همینجور فقط نگات میکنم… تو شاهکار هنری مدرنی… اون لبخندت دل منو برده… گیسوی کمندت… چشمای نافذ و گونه های نازت… مگه غیر از اینه که نمود و مظهر زیبایی خدا هستی…
عاشقتم شکیبای دوست داشتنی 💗💜💕💖🌹 shine bright like a diamond
از «میلا» به «شکیبا»
بسم الله الرحمن الرحیم
شرف دست همین بس که نوشتن با اوست
خوش ترین مایه دلبستگی من با اوست
سلام خواهر عزیز تر از جانم
امیدوارم حال دلت عالی باشه میخواستم بهت بگم
یک کره زمینو در نظر بگیر بزرگتر از مال خودمون پر از تشکر و سپاس گذاری
اون دنیا با تمام عشقم تقدیم به تو
داستان زندگی من مفصله و خیلی وقته تو دلم مونده
ماجرا از این قراره که که من در سال 99 با شما و خواهر فوق العادتون آشنا شدم
و همیشه برای من حکم خواهر بزرگتر نداشته ام را داشتید
شما امید به زندگی برای من شدید انگیزه برای حرکت کردن و فرصتی برای تغییر کردن شدید برای من
خیلی ازتون ممنونم خیلی ازتون سپاس گذارم
شاید خیلیا جرعت و جسارت برای اعتراف کردن به این موضوع رو نداشته باشن
ولی واقعیت اینه که
شما انسانهای بسیار بزرگ و خاص هستیدو قدرتمند در این مسیر
شما از روی استاد الگو برداری میکنید من از روی شما
شما روی ردپاهای استاد قدم میذارید من روی ردپاهای شما
من به وجود شما افتخار میکنم و دوست دارم شما هم به من افتخار کنید
دوست دارم بخشی از خانواده سه نفره شما باشم
نمی دونم این کامنت چه تاثیری میذاره روی شما روی خودم ولی باید می نوشتمش
امیوارم کار درستی کرده باشم
سلام به خانواده صمیمی عباس منش
سلام به دوست هم فرکانسیم خانم شکیبا
به خداوندی خدا ک نمیدونم چی بنویسم اصلا شوکه شدم من اومدم سایتو باز کردم ولی اصلا نگاه نکردم کجام یه پیام اومد رو گوشیم از تو سایت خارج شدم رفتم دوستم در مورد عید فطر حرف زد اخه امروز عید فطر هست و گفت ک اصلا عید قربانو قبول نداره من سعی کردم قانعش نکنم فقط گفتم من اگه ازدواجم رخ بده دوس دارم تاریخش عید قربان باشه چون عاشق ابراهیمم و دوستم ک کلا از اون ور بوم افتاده بود و ادعای روشنفکری داره کلا اینا رو قبول نداره و چنتا متن برای من فرستاد ک این اعیاد رو نقض میکرد
خلاصه یه کوچولو بحث کردیم دیدم داره حسم بد میشه گفتم ازت خواهش میکنم تمومش کن من همین رفیقم رو چون خیلی برام عزیزه یه شب بهش گفتم بهترین هدیه ای ک میتونم بهت بدم اینه و سایت عباسمنش دات کام رو بهش معرفی کردم اونم اومد یه سر زد و رفت بعدآ گفت اینا چرته و هر روز متنایی برای من میفرستاد ک قانون جذب دروغه و فلان منم دیگه اصراری نکردم بیاد اما همکارمه اکثر اوقات با همیم سعی میکنم شاد باشیم با هم و در مورد هیچ موضوعی حرف نزنیم ک حسم کنارش بد بشه
خلاصه ک این لحظه ک داشت ابراهیمو مسخره میکرد من از چتش خارج شدم اومدم سایت دیدم فقط کامنت شما روی صفحه گوشیمه
الله اکبر همش در مورد ابراهیم بود اشکم در اومد خدایا متشکرم ازت ک هر لحظه منو توی مسیر همراهی میکنی
کامنت شما فقط و فقط از طرف خدا بود برای من برای اینکه بهم بگه مسیرت درسته ادامه بده گوش به چرت و پرتای ادمای اطرافت نگیر
ابراهیم حنیف بود ابراهیم مشرک نبود
من دیشب این فایلو گوش دادم الان نیازه مجدد گوش بدم ممنونم از استادم ک اینقد زیبا ما را با اصول اشنا میکنن و توحید در کلمه و کلمه حرفاش موج میزنه
جالبه یه متنی این دوستمون برام فرستاد ک درون خود متن نوشته بود وقتشه به فروع دین توجه کنیم همون ک استاد عزیزم توی تمام فایلا تلاش داره ما به اصول توجه کنیم نه فرعیات و علت نااگاهی مردم همین توجه به فرعیاته
خدایا عاشقتم
از تو دوست خوبم خانم شکیبا بسیار سپاسگذارم بابت کامنت زیبات
خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت
سلام خوبی عزیزم
من کیمیام
یه حسی گفت برات کامنت بزارم
خیلی مقاومت کردم اما نشد خخ
واااای دختر بخاطر تمام نتایجی گرفتی دمت گرم. آفرین خیلی خوب داری پیش میری و در مسیر هستی
این فایل حقیقتا جواب خیلی از سوالات منم داد
از طریق کامنت شما هدایت شدم یه بااار دیگه ببینمش
نوشته هات راجب ابراهیم منو به فکر فرووو برد ک منم خدای خودم رو بهتر بشناسم. منم ازش بخام هدایتم کنه بیشتر بشناسم. درک کنم و به قول تو ببینم
خداروشکر خیلی حس خوبی داره
❤️
راستی حسرت. حسادت!
کامنت میلاد رو هم خوندم
تلنگر خوبی بهم زد. خداروشکر الان راحتتر میتونم تحسین کنم اما خیلی جای کار داره و دارم روش کار میکنم😉
خدایا سپاس گزاااارم ک هدایت میشم به کامنتهای زیبا شما
خیلی لذت بخشه خوندن از دوستانم در این سایت
خیلی خیلی
چون حس میکنی آدم هایی هستند ک باهات هم مسیرو همراه و همسفر هستند
خدارووووشکر ک مهاجرت کردی. خیلی برات خوشحااالم
بهترین ها رو آرزو میکنم از خدا مهربونم برای تو دوست عزیزم
فلا
ببخشید ببخشید
معذرت میخوام
نمی خواستم ناراحتت کنم
واقعیت اینه که من حسادت میکنم بهت بخاطر همه چیزای که داری و من ندارم
از اول می دونستم این رابطه وابستگی محضه و سرانجام خوبی نداره پایان خوشی نداره
ولی نمی تونستم فکر تو رو از تو سرم بیرون بکشم و این منو دیوونه کرده بود فشار زیادی روی خودم احساس میکردم برای اینکه خیلی زود موفق بشم
از اول می دونستم من و تو هیچ وقت وجود نخواهد داشت و پیوندی بین ما نیست هیچ مایی وجود نداره
می خواستم یکی مقصر این داستان بکنم
ولی ولی
این خود منم که مقصر اصلی هستم
نه تقصیر خداست نه تقصیر توعه نه تقصیر استاده تقصیر خودمه اگر به این ذلت و خواری و بدبختی افتادم تقصیر خودمه
و حتی قدرت اقرار کردن به این موضوع رو نداشتم
حتی متوجه نبودم داشتم چیکار می کردم حتی نیگام نکردم ببینم دارم به کجا ها کشیده میشم
ببخشید متاسفم
سلام به استاد عباس منش عزیزم ،
میخاستم ازتون تشکر کنم به خاطر وقتی که برامون میگزارین و از قوانین بدون تغییر خدواند صحبت میکنید..
این لایو یه جمع بندی کلی برای من بوده، خیلی درسها رو بهم یاد آوری کردین.
اینها رو برای خودم مینویسم، خیلی زیاد کیف کردم با این لایو ،، همش یه یاد آوری درسهای گذشته ام بوده برام ،
اولیش اینکه من باید برم سراغ علایق ام،، به هر چیزی که عشق میکنم، هر کاری که هر چقدر وقت بگزارم براش و کارکنم در زمینه علاقه ام خسته نشم و حتی در طول شب هم بهش فکر میکنم و دلم میخاد صبح بشه و شروع کنم و ادامه بدم ..
البته این که به چی علاقه دارم هم خیلی مهمه، علاقه چیزیی که عشق توشه، احساس خوب توشه، فارغ از اینکه من اولش فکر کنم سود داره برام یا نداره،،، هر کاری که حال کنم باهاش و خوش و خرم و توی لذت باشم باهاش، این میشه علاقه من،،،
وقتی علاقه ام رو کشف کردم،بعدش باید در زمینه اون علاقه مهارتهاشو یاد بگیرم، هر چیزی که مهارتهای منو ببره بالاتر یاد بگیرم، فارغ از اینکه چقدر زمان میبره، البته که چون عشق وسطه من متوجه زمان هم نمیشم
و هر روز بیشتر و بیشتر کار کنم روی خودم، روی خودم سرمایه گذاری کنم، و احساس لیاقت رو توی خودم افزایش بدهم و
البته تمرکزم رو کامل از روی عوامل بیرونی بر دارم،، فقط خودم و خودم،،
تا روز به روز بهتر و بهتر بشم، توانمندتر بشم و تا بتوانم تصمیمات درست بگیرم و در حین مسیر به الهاماتی که بهم گفته میشه عمل کنم، اجرا کنم، قدم بردارم و برم توی دل ترسهام، و بر ترسهام غلبه کنم و نتایج روز به روز بهتر و بهتر میشه ونتیجه به صورت پول، ثروت و سلامتی و خوشبختی و آزادی زمانی و مکانی خودش رو نشون میده.
اگه من یاد بگیرم اول کار تمرکزم رو نگذارم رو اینکه برم ثروت بسازم.. اولش باید برم سراغ علایق ام، ثروت لاجرم وارد زندگی ام میشه.
من روزانه باید تصمیمات درست بگیرم توی تمام زمینه ها، من نباید همون آدم و شخصیت قبلی باشم و همون رفتارهای سابق رو داشته باشم.
حرکت میکنم، عمل میکنم و بعد نتایج خودبه به خود میاد.
این نیست که من بشیم دعا کنم و هیچ حرکتی هم نکنم و بعد نتایج بیاد،،، نه نه حرکت باید کرد، تصمیم باید گرفت، باید توی دل ترسها باید رفت،، البته که توی مسیر هم عشق و حالش رو میبرم..
یکبار دیگه برای خودم تکرار میکنم، روی مهارتهام باید کار کنم، روی اعتماد به نفس باید کار کنم، روی شجاعتم باید کار کنم، در دل ترسهام حرکت کنم… توی مسیر نقاط ضعف ام رو پیدا میکنم، بهبودشون میدهم و نقاط قوتم رو بهبود میدهم و حرکت میکنم و حرکت میکنم…
مراقبه همون کنترل ورودیهای ذهنه، اجازه ندهم هر چیز مسمومی وارد ذهنم بشه،،
وقتی خودم رو درگیر گذشته و بدبختی هاش و قربانی شدن هام، نکنم و اینکه توی آینده دور قراره چه اتفاقاتی بیافته، وقتی به این چیزها فکر نکنم مراقبه کردم،
مراقبه که چیز عجیب و غریبی نیست، همین کارهای ساده، خیلی مهم هستند،،
فکرم رو بگزارم روی همین امروز و همین لحظه که من چه کارهایی رو باید انجام بدهم و با توکل به خدا برم جلو،، همچین هدایت میشم توی مسیر،، راهها گفته میشه بهم،، فقط باید فراموش نکنم مسیرم رو،، ذهنم رو گرسنه نگذارم،
همون طور که بدن من احتیاج به غذای سالم داره، ذهنم هم غذای سالم میخاد و غذای ذهن من سایت عباس منش است و نه کتاب و مجله و فیلم و شبکههای اجتماعی و اخبار و اتفاقات ناگوار و هر چیز دیگه ای،،،
یه غذای سالم برای ذهنم پیدا کردم و اونم سایت عباس منش هست و دیگه نمیخام برم سراغ بقیه مسائل، هیپنوتیزم و فرادرمانی و این جور چیزها.
به خودم قول دادم اونقدر روی خودم سرمایه گذاری کنم، اونقدر روی خودم کار کنم، روی اعتماد به نفسم، روی حس لیاقتم، روی شناخت قوانین خداوند،،،
دلم میخاد این سایت عباس منش رو همش رو یاد بگیرم و همشو ببینم نه یکبار، چند بار، بنویسمشون، نکته برداری کنم، با آموزه هاش زندگی کنم تا زندگیم رو بسازم،، و هیچ وقت دست از کار کردن روی خودم بر نمیدارم،،
ادامه میدهم، الان همون عشقی و علاقه من به سایت عباس منش ،،مثل یه عاشق که همش به معشوقش فکر میکنه،، شبانهروز دارم به فایل ها گوش میدم و لذت میبرم و مینویسم و لذت میبرم،،،
تا حالا توی عمرم اینقدر عاشق چیزی نشده بودم،، حالا میفهمم عاشق بودن یعنی چی.. اگه اصلا نخوابم، خسته نمیشم و احتیاج به خواب ندارم،، در دل تاریکی و سکوت شب با خودم و آموزه های استاد عباس منش، و سایتش عشق بازی میکنم و لذت میبرم.
من هم دلم میخاست تجربه های جدید داشته باشم توی زندگی ام، من هم از محیط امن خودم مهاجرت کردم و رفتم توی دل ناشناخته ها، ، منم از محیط امن خودم، رفتم بیرون، از پیله ای که دورم بود، رفتم بیرون،، تا تجربه کنم، آزادی رو، دنیاهای دیگه رو،، زبان دیگه رو، فرهنگ دیگه رو،،، و چقدر شیرین است تجربه این روزها، وقتی روی وابستگی هام کار کردم، وقتی ی روی توحیدم کار کردم، وقتی قدرت رو از دیگران گرفتم و دادمش به خداوند و شرک رو کمتر و کمتر کردم و چقدر زندگی لذت بخش تر شده برام،،
خدایا شکرت،، شکرت
وقتی خودم رو با گذشته خودم مقایسه میکنم، به خودم میبالم و افتخار میکنم به خودم، وقتی از شکستهای خودم درس گرفتم و به وسیله اون شکستها موفقیت رو تجربه کردم و مطمئن هستم با استفاده از آموزه های استاد روز به روز هم بیشتر رشد و پیشرفت میکنم،
حس میکنم تا حالا تشنه میدویدم مسیر زندگی ام رو، والان آب رو پیدا کردم و دلم میخاد الان که اول مسیر هستم با استاد عباس منش، اون قدر آب بنوشم تا سیراب سیراب بشم،، واقعا تشنه بودم، و الان تازه آب رو یافتم و کمی نوشیدم ولی هنوز سیراب نشدم،، حالا حالاها باید بنوشم و بنوشم از این آب…
استاد عزیزم عاشقتم، و ازت ممنونم که یه روزی به روزمرگی خودتون ادامه ندادین و حرکت کردین و روی خودتون سرمایه گذاری کردین و به اینجا رسیدین،،
بهتون افتخار میکنم، خداوند رو شکر میکنم، به خاطر وجود با ارزشتون،، که دستی شدین از دستان خداوند و من رو هم توی این مسیر شیرین و لذت بخش وارد کردین،،
عاشقتونم و دوستتون دارم
دوست عزیز کامنت عالی گذاشتین، چندین بار با لذت خوندم. خوشابحالت ، تحسینتون میکنم
سلام نازنین من
سلام بر دوست بینظیرم
چقدر چقدر با تمام احساس ناب اتصالت چقدر چقدر زیبا نوشتی این اگاهی های ناب خداوند را چقدر با تمام وجودم این اتصال نابت این تک تک عملگرایی بینظیرت رو تحسینت میکنم عشق من چقدر بینهایت تحسینت میکنم
چقدر زیبا گفتی که من هر چقدر اب بنوشم باز تشته تر میشک وسیرابی معنا ندداره اخ چقدر عاشق این تشنگی ام که داره بیشتر به سمت سیراب شدن هدایتمون میکنه هرلحظه هدایتمون میکنه
چقدر با تمام وجودم این درک بینظیذتت این عزت نفس بینظیرت رو نازنینم بینهایت تحسینت میکنم با تمام وجودم بینهایتت تحسینت میکنم عشق من بینهایتت تحسینت میکنم بینظیر بود افرینن علاشقتمممم
عاشقتممم چقدر برام درس داشتت چقدررر بینهایت تحسینت میکنم جان من
چقدر لذت بردم خدارو هزاران بارشکر میکنم برای هرلحظه هدایت های نابش که هرلحظه هدایتمون میکنه هرلحظه هدایتمون میکنه
خدارو هزاران بارشکر میکنم
الهی که هرلحظه غرق ارامش و عشق خداوند باشی الهی که خداوند ره گشای مسیرت به سمت بینهایت نعمت ها و فراوانی ها و شادی ها ثرت ها باشه الهی که دستان تنها در دستان یگانه قدرت جهان باشه بهترین های بهترین هار برایت میخواهم نازنینممم بهترینننن های بهترین هاااارامیخواهم
عاشقتمم من عاشقتم
به نام خدا
سلام دوست عزیز
سپاسگذارم از پیامه زیباتون که به نکته های عمیقی اشاره کردید.
وچقدر نگاهتون قشنگه،که از مسائل زندگی درس میگیرید و قوی تر ادامه میدید،
واقعا ما مثله تشنگانی هستیم که دنبال آب بودیم و حالا داریم از این آب زلال مینوشیم،
خدایا شکرت.
درود به شما دوست عزیز و هم خانواده ی عباسمنشی کاتارینای عزیز
خیلی لذت بردم از این کامنت پر محتواتون و از اینکه دنبال علایق تون هستید و در این مسیر گام بر می دارید بهتون تبریک میگم و از اینکه به مسیر جدید و درست هدایت شدید واقعا جای تحسین داره ..
خدارو شکر
خواستم تشکر و قدر دانی کنم برای این کامنت زیباتون و از اینکه با خوندن کامنت شما و دیگر دوستان به رشد و درک آگاهی بیشتری هدایت شدم ممنون وسپاسگذارم
شاد و موفق باشید
💐💐💐🙏🙏🙏
مرده بدم زنده شدم گریه بدم خنده شدم
دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم
دیده سیر است مرا جان دلیر است مرا
زهره شیر است مرا زهره تابنده شدم
گفت که دیوانه نهای لایق این خانه نهای
رفتم دیوانه شدم سلسله بندنده شدم
گفت که سرمست نهای رو که از این دست نهای
رفتم و سرمست شدم وز طرب آکنده شدم
گفت که تو کشته نهای در طرب آغشته نهای
پیش رخ زنده کنش کشته و افکنده شدم
گفت که تو زیرککی مست خیالی و شکی
گول شدم هول شدم وز همه برکنده شدم
گفت که تو شمع شدی قبله این جمع شدی
جمع نیم شمع نیم دود پراکنده شدم
گفت که شیخی و سری پیش رو و راهبری
شیخ نیم پیش نیم امر تو را بنده شدم
گفت که با بال و پری من پر و بالت ندهم
در هوس بال و پرش بیپر و پرکنده شدم
گفت مرا دولت نو راه مرو رنجه مشو
زانک من از لطف و کرم سوی تو آینده شدم
گفت مرا عشق کهن از بر ما نقل مکن
گفتم آری نکنم ساکن و باشنده شدم
چشمه خورشید تویی سایه گه بید منم
چونک زدی بر سر من پست و گدازنده شدم
تابش جان یافت دلم وا شد و بشکافت دلم
اطلس نو بافت دلم دشمن این ژنده شدم
صورت جان وقت سحر لاف همیزد ز بطر
بنده و خربنده بدم شاه و خداونده شدم
شکر کند کاغذ تو از شکر بیحد تو
کآمد او در بر من با وی ماننده شدم
شکر کند خاک دژم از فلک و چرخ به خم
کز نظر وگردش او نورپذیرنده شدم
شکر کند چرخ فلک از ملک و ملک و ملک
کز کرم و بخشش او روشن بخشنده شدم
شکر کند عارف حق کز همه بردیم سبق
بر زبر هفت طبق اختر رخشنده شدم
زهره بدم ماه شدم چرخ دو صد تاه شدم
یوسف بودم ز کنون یوسف زاینده شدم
از توام ای شهره قمر در من و در خود بنگر
کز اثر خنده تو گلشن خندنده شدم
باش چو شطرنج روان خامش و خود جمله زبان
کز رخ آن شاه جهان فرخ و فرخنده شدم
با سلام خدمت استاد عزیزم
شعر بالا از مولانای عزیز شرح حال منه قبل و بعد از آشنایی با استاد و آشنا شدن با خودم و خدای خودم. با دیدن کلمه لایو، بیت اول این شعر تو ذهنم زمزمه شد و من این رو نشونه ای دیدم برای گنجاندن این شعر توی کامنت امروزم . نه اغراقه و نه تملق و چاپلوسی .عین حقیقته که من از یک مرده به یک زنده تبدیل شدم و از یک آدم گریان از روی عجز به ی آدم خندان از روی فضل . الان دوست دارم زنده باشم و زندگی کنم اونجوری که خدا دوست داره ولی اگر مرگم هم فرا برسه نمی ترسم و با حسرت به زندگیم نگاه نمیکنم چون توی این دو سال خوب زندگی کردم یا حداقل تلاشم رو کردم
و اما این فایل ضبط شده :
خدایا آگاهی های این فایل اونقدر زیاده که اگر خودت هادی من نباشی در مکتوب کردن اونها نمیتونم بهشون نظم بدم پس از تو میخوام که کمکم کنی تا مدیریت کنم رشته ی کلام رو تا حق مطلب رو ادا کنم:
1. تجسم:
بیست دقیقه واسه تجسم خوبه؟!!!!!
دوست عزیز تجسم یعنی چی؟!!!
مگر غیر از این که تو اینکار ما محدودیت ها رو فراموش میکنیم و با ذهنمون میریم فراتر از اونچه که در حال حاضر در دنیای ما وجود داره و میسازیم اون چیزی رو که دوست داریم خلقش کنیم ؟!
حالا برای ی همچین چیز نامحدودی مگه میشه قالب مشخص کرد که چند دقیقه و چند ساعت و چند روز باید طول بکشه؟!!
نه دوست عزیز کیفیت تجسمه که مهمه نه زمانش
باید خودمون رو از قید و بند این محدویت ها رها کنیم اگر میخوایم نامحدود تجربه کنیم
اصلا خود تجسم ی نوع حرکته ی نوع اقدامه .همین که ما خودمون رو از دنیایی که هستیم جدا میکنیم و میریم تویم دنیایی که دوست داریم خلقش کنیم و تمرکز میکنیم روی اون این خودش یک نوع حرکته پس بحث جدا دونستن تجسم از حرکت فی نفسه رد میشه
تجسم خیلی خوبه اما زمانیکه ما در جریان زندگی این کار رو انجام بدیم یعنی زندگیمون رو زندگی کنیم و درکنار اون تجسم
2. دستکاری کردن آگاهی ها و قوانین:
ما انسان ها دستکاری میکنیم اون چیزی که به ما گفته شده رو چون یک سری پیش فرضها رو داریم چون دوست داریم به شیوه خودمون عمل کنیم. یاد قرآن و ترجمه ها ی مختلف اون افتادم که هر مترجمی و مفسری طبق اون پیش فرضهایی که داشته یکسری چیزها رو کم و اضفه کرده و واسه همین که شما استاد تاکید دارین داخل پرانتزها رو نخونیم چون برداشت شخصیه .
حالا بحث بحث آموزشهای شماست. از اونجایی که آموزشهای شما برگرفته از قرآنه ما اگر برداشت های خودمون رو واردش کنیم میشه همون اتفاقی که در مورد ترجمه های قرآن افتاده .اگر ما باور داشته باشیم که قوانینی که شما دارین در موردش صحبت میکنی ثابتن دیگه برداشت های مختلف معنی نداره. ی قانون ثابت فقط ی معنی میتونه داشته باشه و اگر ما سعی کنیم به روش خودمون عمل کنیم هیچ وقت نتیجه نمیده درست مثل اینکه ما بدونیم آب در صد درجه میجوشه حالا ما اگر سعی کنیم غیر از این عمل کنیم نتیجه نمیگیریم حالا اگر میلیون ها بار هم سعی کنیم چون خلاف قوانین ثابت جهان این اتفاق نمی افته . پس من نوعی نباید چیز داخل پرانتزی به حرفهای استاد اضافه کنیم
3. حرکت :
آدم ها در خصوص حرکت به چند دسته تقسیم میشن:
یک دسته از آدم ها اصلا حرکتی توی زندگیشون وجود نداره در جهت رسیدن به خواسته هاشون پس طبیعتا نتیجه ای هم نمیگیرین حالا اگر هزار سال هم تجسم کنن
ی دسته حرکت میکنن اما در جهت نامناسب : اینا نتیجه میگیرن اما نتیجه کمه و با رنج و سختی . اینا اگر تجسم کنن میتونن جهت حرکتشون رو درست کنن
ی دسته خیلی کمی هم حرکت میکنن و هم در جهت مناسب : اینا نتیجشون همش لذت بردن و راحت رسیدن به خواسته هاست .
اینجا بحث روی دسته ی دومه. من خودم قبلا از آشنایی با استاد جز این دسته بودم یعنی اهل حرکت اما چون پیش فرض ها و باورهای غلط داشتم هیچ وقت به اون چیزهایی که میخواستم نرسیدم نتیجه بود اما خیلی کم و با سختی
اما الن خدا رو شکر دارم حرکت میکنم و در جهت مناسب و نتیجه شده لذت بردن و راحت تر رسیدن به خواسته ها. الان نتیجه خیلی بهتر شده و خیلی راحت تر اتفاق می افته هر چند رسیدن به نتایج خیلی بزرگ استمرار میخواد و ادامه دادن مسیر اما اصل راحتی ورود نعمت ها داره اتفاق میافته
————————————————————————————————
4. موفقیت:
موفقیت نتیجه :
پیدا کردن علاقه
بالا بردن مهارت ها در زمینه مورد علاقه
توکل کردن بر خداوند و ایمان داشته به هدایتش در مسیر مورد علاقه
غلبه کردن بر ترس ها و حرکت کردن
عمل کردن به ایده های الهام شده
تصمیم های روزانه برای بهبود عملکرد
بهبود دادن نقاط ضعف و نقاط قوت
استاد من نه تنها خودم از فایل هاتون استفاده میکنم اونها رو به خواهرم هم که مایل بودن دادم. ایشون فعلا عضو سایت نیستن اما فایل های دوره های دوازده قدم رو گوش میدن اتفاقی که افتاد این بود که ایشون با گوش دادن به فایل های شما به سمت کار مورد علاقش هدایت شد و تقریبا تمامی موارد بالا در موردشون اتفاق افتاد و الان شروع کرده به ساختن درآمد از چیزی که بهش علاقه داره . اینه اون چیزی که اتفاق میافته در مورد افرادی که دوست دارن از آموزشهای استفاده کنن.
خود من درسته هنوز به اون شفافیتی که باید در مورد علاقم داشته باشم نرسیدم اما از همون کاری که دارم خیلی راحت تر دارم درآمد خلق میکنم و بر خیلی از ترس هام توی این کارم غلبه کردم و اعتماد به نفسم توی این کار رفته بالاتر و توی این شرایط که خیلی ها مینالیدن خداوند خودش برام مشتری جور میکنه و حسابم رو پر میکنه چون من سعی کردم توحیدی تر بشم
—————————————————————————————————-
5. عمل کردن به ایده ها:
آدرس مصداق عمل کردن به ایده ها فارغ از نتیجه:
سایت عباس منش، صفحه اصلی، قسمت دانلودها، سریال زندگی در بهشت
اینجا فراوانی ایده ها و عمل کردن ه اونهاست و اومدن ایده ها از دل ایده های دیگه و گرفتن پاداش ها
——————————————————————————————————
6. مراقبه یعنی:
کنترل ذهن
درگیر گذشته و آینده نشدن
در لحظه زندگی کردن
تمرکز بر لحظه
برای من : بودن توی سایت ، خوندن کامنت بچه ها ، گوش دادن به فایل ها، خلاصه کردن ، نکته برداری و جدیدا هم مرور نکات در ی جای خلوت و تکرار کردن اونها برای خودم . اینکار ذهن من رو کاملا متمرکز و کنترل میکنه
7. سرمایه گذاری:
بهترین سرمایه گذاری روی خودمون،؛ روی مهارت ها مون، روی توانایی هامون
تعریفی که من قبلا طبق پیش فرض هام داشتم:
سرمایه گذاری یعنی مبلغی پول داشته باشی و اون رو بذاری توی بانک و بانک ماهانه ی مبلغی رو بهت ده !!!!!
اما خدا رو شکر الان سعی میکنم روی ذهنم و باورهام سرمایه گذاری کنم هم زمانی و هم مالی چون سودی که از این کار عایدم
میشه تمام جنبه های زندگیم رو بهبود میده و حس خالق بودن اعتماد به نفسم رو میبره بالا در تمام زمینه ها
——————————————————————————————————–
8. تسلیم خداوند بودن:
دوست عزیزی که پرسید تسلیم خداوند باشم یا قانون فرکانس خداوند یعنی همین قانو ها جدای از هم نیستن.
اگه میخواین بدونین تسلیم خداوند بودن یعنی چی و ارتباطش رو با قانون فرکانس رو بفهمی لطفا فایل مصاحبه با استاد قسمت 21 رو از قسمت فایل های دانلودی بخش اجرای توحید در عمل رو دانلود کنین و بارها گوش بدین. خود کپشن اون فایل قشنگ این موضوع رو توضیح داده. برای اینکه برای خودم هم مرور بشه .چند جملش رو مینویسم:
“تسلیم خداون بودن یعنی همان نیروی برتری که جهان را خلق نموده و در حال هدایت جهان است همان نیرویی که بدون اذن او برگی از درخت نمی افتد و خالق من است ، خدای من و حامی من است .اما سهم من از دریافت این هدایت و حمایت به اندازه ایمانم به این نیرو و هماهنگ شدن با قوانین این نیروست. به انداهزه ای که بتوانم قوانین این نیرو را در زندگیم اجرا کنم ، حمایت ، هدایت و رحمتش را دریافت میکنم و ………”
فکر میکنم همین چند جمله جواب سوال شما رو بخوبی میده
—————————————————————————————————-
9. دوره قرآنی:
همانطور که استاد هم گفتن توی دوره دوازده قدم یکی از جلسات هر قدم به قران اختصاص داره . این جلسات من رو با قرآن آشنا کرد . قرانی که چند سایز و طرح و رنگش رو توی قفسه کتابهام داشتم اما صرفا جنبه تزیین داشت!!!!!!!!!!!! و مثل اکثریت ایرانی ها قرآن پرست بودم در ظاهر اما از باطنش خبری نداشتم و هیچ وقت یکبار از اول تا آخر نخونده بودمش که بدونم اصلا چی گفته!!!!
الان خدا رو شکر قرآن خوندن جز برناه ی روزانه ی منه جوری که شده ملاک و معیار صحت و سقم اونچه که میشنوم چون قبل از آشنایی با استاد گیج شده بودم در مورد اطلاعات ضد و نقیضی که از جامعه و رسانه و مجتهد ها میشنیدم و واقع نمیدونستم کی راست میگه و کی دروغ . اما خدا رو شکر از زمانی که با استاد و قرآن آشنا شدم خیلی از سوالاتم جواب داده شد و دیگه اون حالت سردرگمی رو ندارم چون به ی منبع موثق و معتبری دسترسی دارم که هیچ چیز همهی رو فرو گذار نکرده و الان 1400 ساله که تحریفی توش رخ نداده و جه منبعی از این موثق تر برای اتعتبارسنجی اونچه که مشنوم و مبینم. و هرچی که بیشتر دارم جلو میرم به صحت گفته های استاد بیشتر ایمان میارم . افتخار میکنم که برای اولین بار در عمرم 20 جز از قرآن رو خوندم اونم با توجه به معانی آیات و پیدا کردن قوانین و ربط اونها با اموزه های استاد
——————————————————————————————————
10. مبتدی ها چکار کنن؟
اگر من به عنوان یکی از شاگردهای استاد تونستم محصولی از استا بخرم و ادامه بدم این مسیر رو بخاطر این بود که اول از فایل های رایگان استفاده کردم و نتیجه گرفتم و بعد کم کم هدایت شدم به خرید دوره ی دواز ده قدم. من فقط با استفاده از فایل های رایگان استاد در مدت 6 ماه تونستم درآمد خودم رو دوبرابر کنم و آرامش رو به خودم هدیه بدم. امکان نداره کسی از فایل های رایگان استاد نتیجه نگیره اگر واقها کار کنه و وقت و انرژی بذاره. پس اولین گام گوش دادن به فایل های رایگانه حتی اگر درکی هم نباشه چون درکه خودش به مرور ایجاد میشه
—————————————————————————————————-
11. فایل های توحیدی:
از وقتی که مریم جان هدایت شد به بروز رسانی و دسته بندی فیل های دانلودی ی نظم خاص توی فایل ها ایجاد شد و با توضیحاتی که داده شد و خوندن کامنت یکی از بچه ها من هدایت شدم به سمت فایل های اجرای توحید در عمل و از زمانی که من روی آوردم ه این فایل ها و دوباره بعد از مدت ها بهشون گوش دادم رابطم با خدای خودم عمیق تر شد و از زمانی که دارم این کار رو انجام میدم زندگی این چند ماه من کاملا متفاوت شده و به معنای واقعی کلمه دارم راحتی و آسانی زندگی کردن رو تجربه میکنم . دارم میفهمم وقتی استاد از طبیعی زندگی کردن صحبت میکرد منظورشون چی بود. شاید الان بار سومی باشه که من دارم این فال ها رو نکته برداری میکنم و مهم تر از همه به اون نکته برداریها مراجعه میکنم اونم بعد از تلنگری که توی چکاپ فرکانسی قدم دوازده خوردم با اون سوالی که استاد پرسیدن بودن که میزان مراجعتون به نکات یاد داشت شده چقدره. اونجا بود که من فهمیدم که خلاصه کردن و نکته بردای رو خیلی عالی انجام میدم اما میزان مراجعم کم بوده و از همون زمان دوباره تصمیم گرفتم به نکته بردای و مرور اون نکات. این تکنیک واقعا جواب میده .
—————————————————————————————————-
12. مقایسه کردن:
خودمون رو با خودمون مقایسه کنیم با دیروزمون با گذشتمون :
خدایا رو شکر میکنم که وقتی الان خودم رو با دو سال پیش خودم مقایسه میکنم خیلی خیلی تغییر کردم اصلا قابل
قیاس نیستن. از وقتی که برای خودم ارزش بیشتری قائلم و خودم رو بیشتر لایق میدونم جهان هم داره این رو به من
ثابت میکنه و نعمت های بیشتری رو وارد زندگیم میکنه البته به میزان تغییر مدارم .همه چیز لیقاته هم چیز عزت نفسه
اوایل درکش برام سخت بود اما حالا و بعد از دوره دوازده قدم قشنگ دارم این رو درک میکنم و تجربش میکنم.
——————————————————————————————————–
13. فهمیدن اصل و تمرین کردن برای مهارت کسب کردن توی اون:
استاد من قبل از آشنایی باش ما مدتها وقتم رو توی سایت های مختلف میگذروندم به امید اینکه راز موفقیت رو فهمم .خیلی از کتابهای مربوط به اون رو هم خوندم اما چون ی مسیر مشخصی رو نشون نمیدادن ی مدت حالم خوب میشد اما بعدش دوباره برمیگشتم به حالت قبل. حتی ی مدت هم با سایت یکی از آقایون آشنا شدم که فایلهای سابلمینال میفروختن . اما بقول شما چون تغیر شخصیته رخ نمیداد همه چیز مقطعی بود. اما خدا رو شکر از وقتی که بعد از اون قوس و کش ها ه سمت سایت شما هدایت شدم چون مسیر مشخصه دیگه سردرگم نیستم بقول خودتون ی مسیری رو پیدا کردم که ازش نتیجه گرفتم. خودم رو شناختم خدا رو شناختم به عنوان منبع همه چیز و فهیمدم که خودم باید تغییر کنم از درون تا اتفاقات زندگیم عوض بشن نه چسبیدن به ی عامل بیرونی. حالا الان دیگه مطمانم که این مسیر درسته و من همین رو باید ادامه بدم و بیتشر روی خودم کار کنم . دیگه به هیچ چیز دیگه ای نیاز ندارم نه سایت دیگه نه کتاب نه استاد . شما و خودم و خدا کافیه .
—————————————————————————————————
14. مهاجرت یعنی:
نموندن در محیط امن
حرکت کردن در دل ناشناخته ها
استفاده کردن از پتانسیل های بالقوه
غلبه بر ترس ها
استاد شاید واقعا خنده دار باشه من قبل از آشنایی با شما حتی از اینکه ی روز رو توی ی شهری میگذروندم که آشنایی اونجا
نداشتم تمام وجودم رو ترس میگرفت و دچار استرس شدید میشدم که چه اتفاقی ممکنه برام بیفته .خارج شدن از منطقه ی امنم برام ی چالش خیلی بزرگ بود و ازش وحشت داشتم. اما الان خدا رو شکر توی این زمینه خیلی بهتر شدم و میل به مهاجرت توی وجودم شکل گرفته برای تجربه های جدید و منتظرم که در زمان مناسب هدایت بشم به ی جای جدیدی که دوست دارم تجربش کنم
——————————————————————————————————-
15. چه کسی رئیس جمهور بشه؟!
خدایا شکرت که الان دو ساله از داخل ایران هم خبر ندارم چه برسه به آمریکا . چون حرفهای شما رو باور کردم که هیچ کس تاثیری روی زندگی من نداره و به عینه به این رسیدم اونم با نکیه کردن بر قدرتی که خداوند برای خلق زندگیم به من داده و با وصل شدن به تنها قدرت و فرمانروای جهانو الان من فقط جهان خودم، حکومت خودم و قلمرو خودم رو دارم و بام مهمه که مالک و فرمانرواش فقط خداونده و من هم جانشینشو نه نایب رئیس و نه وزیر و نه حشم و خدمی. ی سری قوانین ثابت هست که دارم سعی میکنم طبق اونها عمل کنم جوری که مالک و فرمانروام گفته و اختلافی بر سر قدرت وجو نداره چون قدرت من در راستای قدرت فرمانروامه و الان خیلی وقته که توی این قلمرو صلح برقراره . حالا بهضی وقتها شیطان وجود من میخواد سرکشی کنه و َاوب هایی رو در وجود من به پا کنه اما من سریع متوجه میشم و کنتراش میکنم . اینکه توی قلمرو دیگران چه اتفاقی داره می افته اصلا ربطی به من نداره و کار من نیست. مادامی که من به اون مالک و فرمانروام وصل باشم کسی قدرتی برای حمله کردن به قلمرو من نداره همونطوری که من قدرتی برای این کار ندارم.
————————————————————————————————–
16. سال 2020:
برای من شاگرد استاد عباس منش سال 1399 سالم ترین، شاد ترین، پربار ترین و پولسازترین سال عمرم بوده و با وجود اینکه چند ماه اولش رو به ظاهر بیکار شدم اما چون داشتم روی خودم کار میکردم با دوره دوازده قدم و حالم خوب بود الان چند ماهه که دارم راحتی، آرامش و آسایش چند برابری رو تجربه میکنم و همین به من بیشتر ثابت میکنه که شرایط بیرونی تاثیری روی کسی که داره دوی خودش کار میکنه نداره. خدایا شکرت
————————————————————————————————–
خدایا شکرت که کمکم کردی ذهنم رو سامان بدم برای نوشتن این کامنت.
سپاسگزارم استاد
سلام به روی ماهت نسرین نازنین من
سلام عشق دل من
چقدر چقدررر با تمام وجودممم بینهایت لذت بردم چقدر جامع و کامل بود خدای من
چقدر زیبا گفتی که چقدر این اتصال نابت رو یاتمام وجوودم بینهتیتتت تحسینت میکنم جان من این شعر من دیوونه کرد چقدر بینظیر بود چقدر عاشق این توحیدم چقدر زیبا گفتی که هرروز دارم توحیدی تر میشم چقدر چقدر با تمام وجودم این عشق بینهایتتت این توحید نابت رو با تمام وجودم بینهایت تحسینت میکنم جان دلم بینهایت تحسینت میکنم
چقدرر زیبا گفتی که توی جهان من تنها خودم وجود دارم هیچ کسی هیچ هیچ هیچ قدرتب نداره تنها منم که دارم خلق میکنممم و و هرلحظظه خالققق جهان خودم تنها تمنها خودممم تنهاا قدرتنت درون منه که خالق صد دئرصد هرلحظه ام تنها منننم با باورامم و هیچ چیزی بیرون من نیست
تنها قدرت مالک و فرانروا یگانه هدایتگرمون اوست که تنها قدرت اوست که برامون کافی ترین کافی ترینه وهیچ کسی هیچچ قدرتی نداره و تنهاا اونه که تمام کارامونو انجام میده هدایتمون میکنه هرلحظه هدایتمون میکنه او برامون به شدت کافی ترینه و تنها اوستتت نهایت عشق
چقدر چقدر بینظیر بود چقد با تمام اتصال و عشقتتت چقدر زیبا نکات ناب اگاهی های خداوند رو که بر کلام استاد عزیزمون الهام میکرد که نوشتی چقدر برام عالی بود وقتی از نکته برداری بیتتظیرت گفتی عاشقتمم من عاشقتمم با تمام وجودم بینهایت تحسینت میکنم عشق من بینهایتتن تحسینت میکنم عاشقتممم تو بینظیری
الهی که هرلحظه غرق عشق خداوند غرق ارامش غرق اتصال نابش باشی
الهی که جریانی از نعمت و برکت و عشق و ثروت و ارامش هخرلحظه جاری ترین جاری ترین باشهه بر لحظه لحظه ات
الهی که هرلحظه دستانت در دستاان یگانه قدرت که تنها قدرت اوستت و برامون کافی ترینه تنها اوست که تمام کارامونو اونه که داره انجام میدهه هیچ کسی هیج قدرتی نداره غرق دستان او باشی
عاشقتمممم جانان من
عاشقتم بینظیر بود بینظیر
خدارو هزاران بارشکر میکنم که هرلحظه به سمت زیبایی ها به سمت نعمت ها و فراوانی ها به سمت اتصال عمیق خودش به سمت درک بهتر و عمیق تر وعمالگرایی بهترمان هدایتمون میکنه هرلحظه هدایتمون میکنه
خدارو هزاران بارشکر میکنم
سلام پرنسس ثابت قدم سایت. چقدر جملات من رو کاملترش کردی و دوباره به خودم برگردوندی با آگاهی های عمیق تر . منم عاشق این اتصال ناب تو هستم که نان استاپ جاری میکنه اونچه رو که دریافت میکنی. الهی که همچنان ثابت قدم تر باشی و بنویسی . چقدر کیف کردم از صفت کافی ترین که بکار بردی ی صفت عالی که بالاترین حد کافی بودن رو به نمایش میذاره. میدونم که دست توی دست خداست که این جوری داری باهاش راه میری و لذت میبری . آرزوی من هم همینه . از اینکه همیشه بهترین ها رو نثار دوستانت میکنی خیلی لذت میبرم. ان شا الله که بهترین های بهترین رو همیشه دریافت کنی.
بسم الله الرحمن الرحیم
خیلی خیلی ممنونم از کامنت فوقالعاده تون اول صبح جمعه هست و به خودم قول دادم هر روز اولین کار من خوندن کامنت های سایت باشه و امروز هدایت شدم به کامنت حال خوب کن شما
ممنونم برای کامنتی که گذاشتید
مخصوصا تکه اخر که گفتید سال 2020 براتون بهترین سال بوده
من هم سال قبل سالی اولین سالی بود به طور جدی روی مباحث استاد کار کردم و بهترین سال زندگیم بود با وجود این که خیلی نگرانی بابتش داشتم
و بهم ثابت شد این مسیر حقه
همین که کامنت هایی که میخونم باعث میشه روح و فکرم اروم بشه بهم ثابت میشع که این مسیر حقه
و نتایج دوستان رو که میبینم بهمثابت میشه این راه حقه
سلام به آقا صدرا عزیز
من هم از شما سپاسگزارم که باعث شدین با خوندن کامنت خودم اونم 4 سال پیش به یاد بیارم که چه روزهای خوشی رو سپری کردم اونم در زمانی که اون بیماری توی دنیا بوجود اومده بود و چقدر آرامش داشتم و در صلح بودم با خودم و اونم از کامنتم مشخصه که به چه دقت و حوصله ای نوشتم این کامنت رو
مرسی دوست عزیزم
و تحسین میکنم شما رو که مجددا شروع کرون له جدی کار کردن روی خودتون
غرق در نعمت ها و نور خداوند بشین
دوست عزیزم چقد زیبا توضیح دادین، مرحبا به شما. امیدوارم منم بتوانم مثل شما بشوم. با تمام وجودم تحسینتون میکنم. انشاله از وضعیت الانتون هم بهتر خواهید شد
سلام دوست خوبم . ممنون از حسن توجهتون. قطعا همین که اینجا هستین و توی این مسیر یعنی لایق هستین .بقیش هم فقط کار کردن روی خودمون. سپاس
سلام به استاد بزرگوار🌹
سلام به همه دوستان هم قدم در این مسیر الهی و لذت بخش🌹
ما شاگردا اینقدر هر روز میایم سایت رو چک می کنیم و منتظر صحبت های گوهربار شما هستیم که همگی فرکانس قوی ارسال می کنیم و باعث جلو دوربین اومدن شما میشه😄😊👌و این همه صحبت های ناب… خدای شکرت.
اینقدر این فایل عالی بود، کلی هیجان دارم که از کدوم بگم و بنویسم ولی به خودم مسلط میشم،😄 آرام می گیرم 😄 تا یکی یکی کلمات و جملات جاری بشن…
استاد در مورد اشتباه برداشت کردن بعضی ها از عملگرا نبودن باید بگم:
بخاطر اشتباه جا افتادن کلمه ی جذب هستش، اگر کسی کلمه ی جذب رو بشنوه فکر می کنه باید ریلکس کنه و تصور کنه به فلان ماشین یا خونه رویایی رسیده یا ازدواج فوق العاده ای داره تجربه می کنه…یک مدتی باید در کنار آموزه های شما بود، تا به درک درستی از مفاهیم جذب رسید. من به شخصه اگر قصد معرفی شما به کسی رو دارم، سعی می کنم اصلا از کلمه جذب استفاده نکنم، در عوض از کلمات موفقیت، اعتماد به نفس، عزت نفس، به آرامش رسیدن، ارتباط با خدا و این چنین کلمات استفاده کنم تا به طرف مقابلم بهتر منظورمو بیان کنم. چون این چیزهایی هستش که مردم می خوان و بیشتر از کلمه ی جذب باهاش ارتباط برقرار می کنن. ولی من هرچه بیشتر پیش رفتم، دیدم یه جورایی مبحث یکیه، همه اش به توحید و زندگی شاد و سالم میرسه، همه اش به خوشبختی و سعادت می رسه.
و کسی که به اشتباه مفهوم جذب رو برداشت کرده با همون ذهنیت وارد سایت میشه، و با همون ذهنیت عمل می کنه (ذهنیت: کاری نکنم و به خواسته هام برسم)
یا مثلا من نمی خواستم کاری نکنم، می خواستم کمتر کار کنم. نقل قول از گفته های شما: کاری باید انجام بدید ولی سخت نیست، مثل کوه کندن نیست، راحت تره. حتی همین یک جمله هم اگر من در مدار درکش نباشم، اونطوری میشنوم که خودم دوست دارم باشه. مثلا من کار انجام میدادم، پیش میرفتم، ولی مثلا اگر قبلا 100 درصد توانمو برای یک کاری میزاشتم، اوایل آشنایی با آموزه های شما، 30 درصد توان میزاشتم، (طبق همون جمله ای که نقل قول کردم). خب طبیعیه بازخورد و نتایج خیلی ضعیف داشتم و به مراتب حالم بد میشد. و مدام پیگیر ترمز توی درونم بودم که چی در درون منه که نمیزاره ثروت به زندگیم جاری بشه، درحالیکه ترمزی نیست بابا، همون گاز رو به جای 30 درصد بزارش روی 100 صددرصد، ثروت میاد. و الان در مرحله ای هستم که خیلی خیلی واضح ها و واقعیتر دارم صحبت های شمارو درک می کنم.
فقط کافیه با این سایت، فایل ها، کامنت ها و … در ارتباط باشیم، ارتباطمون رو قطع نکنیم، لاجرم بهمون گفته میشه و به درک درست تر و واضح تری میرسیم. من بعد از مدتی که کمتر عملگرا شده بودم، انگار هرچی کامنت می خوندم و هرچی فایل نگاه می کردم، همه اش به من عمل کردن رو یاداوری می کرد. مثل این جمله ی شما قبلش من خیلی به این موضوع رسیده بودم که هرچقدر ظرفم داره بزرگتر میشه، زندگی لذت بخش تر و شیرین تری از همه لحاظ دارم تجربه می کنم، و سوالم این بود چطور ظرفمو بزرگ تر کنم، و همه اش بهم گفته می شد عمل، عمل، عمل.
یا یه مثال دیگه، در فایل ثمره ی به روز رسانی بخش دانلودها که خانم شایسته در مورد این صحبت می کنن که خداوند کاراشونو پیش میبره، منم همه اش این خواسته رو از خدا داشتم. و می خواستم بدونم چطور اجازه بدم خدا پیش ببره. چون دارم طراحی سایتم رو برای بار سوم بهبود می بخشم (سایت تازه تاسیسم رو) همه اش سعی می کردم تمرکز کنم صدای خدا و الهام خدارو بشنوم…اما خب خیلی احساس نمی کردم. اتفاقا بیشتر کلافه می شدم. تا اینکه در یکی از قسمت های زندگی در بهشت، اونجایی که تراکتور در گل گیر می کنه، شما رها می کنید و میرید سراغ کار دیگه که دارید. همچنین به یاد آوردم زمان هایی که خودم این چنین عمل کرده بودم بعدش اون مساله به راحتی حل شده بود. و الان بیشتر مایل بودم همین روند رو پیش بگیرم. در روند طراحی سایتم انجام دادم. اصلا…نتیچه چی؟ هر لحظه دیوانه میشم از نتایج و به راحتی حل شدن مسائل…
خلاصه طی این یک هفته ده روز اخیر که این کارو انجام میدم، چقدر اصلا عالیه همه چی، یک قسمت که گیر می کنم، با کمی تلاش می بینم نمیشه، میرم سراغ کار بعدی و بعد از چند روز یا چند ساعت راه حل قبلی رو یهو پیدا می کنم (همین یهوها هدایت خداونده) قبلا همین طراحی سایت رو با اینکه علاقه داشتم با سختی و خسته گی و کلافه گی پیش رفتم، جاهایی که بلد نبودم اینقدر سرش می مونم که انجام بشه. و همین پافشاری ها سر همون قسمت، انرژی منو هدر می داد، حالمو بد می کرد، خسته و کلافه میشدم. الان واقعا بهتر درک می کنم اجازه بدیم خدا پیش ببره یعنی چی! بهتر درک می کنم کارها راحت تر پیش میره یعنی چی، بهتر درک می کنم کار رو باید انجام بدیم ولی سخت نیست یعنی چی!!! همین نقل قول از شمارو بهتر درک می کنم: کاری باید انجام بدید ولی سخت نیست، مثل کوه کندن نیست، راحت تره.
همچنین مطمئنم برای اینکه اجازه بدیم خدا انجام بده، فقط رهایی نیست، از خیلی جنبه ها باید بهش برسم و درک کنم. و اجازه بدم خدا پیش ببره، و میدونم به مرور بهشون آگاه میشم.
یک جمله طلایی هم که گفتید این بود که: با بالا بردن مهارت احساس لیاقت رو در خودت افزایش بده! واقعا باید این جمله رو آویزه ی گوش کرد، باید بارها به خودمون یادآوری کنیم. می دونید، هرچقدر من مهارت هام رو بالا ببرم، درونن به این حس می رسم که چقدر من توانا هستم، چقدر من قادر هستم، چقدر من لایق هستم، چقدر کاربلد هستم… و همین درونی شدن احساس لیاقت باعث میشه ما ثروت بیشتری کسب کنیم، نه اینکه عبارت تاکیدی بگیم و پاکسازی کنیم و …. و وقتی در این مسیر هستیم، یکسری اشتباهات داشتیم و طبق آموزه های شما بهشون آگاه میشیم و ترک می کنیم و باورهای درست می سازیم. مثلا به جای سرکوب کردن خودمون، میایم آگاهانه توانایی ها و نقاط مثبت خودمون رو می بینیم، به خودمون یادآوری می کنیم و ملکه ی ذهنمون میشه و همین تمرین به ظاهر ساده، باعث ایجاد احساس لیاقت میشه.
💖💖💖💖
در مورد انتخابات بایدن و ترامپ: استاد اون قسمتش من به شما افتخار کردم که اینقدر با عزت هستید و به خودم افتخار کردم که شاگرد شما هستم و بیشتر مطمئن شدم راهم درسته، اینکه در مورد پیش بینی قبلی تون صحبت کردید. اینکه خیلی واقع بینانه توضیح دادید، که قبلا چی پیش بینی کردید و پیش بینی اجرا نشد در کل ایالات. این نشان از عزت نفس و شهامت بالای شماست که وقتی این سوال رو در کامنت خوندید در موردش صحبت کردید، مگه نمی تونستید اصلا صداشو درنیارید و اصلا بهش توجه نکنید؟ خیلی از این حرکتتون خوشم اومد. عالی هستید شما استاد.
دقیقا همینی که گفتید، شما با توجه به اطرافیان خودتون، با توجه فقط به فلوریدا اون پیش بینی رو کردید، در مورد فلوریدا هم درست از آب درآمد، ولی شما از کل ایالت ها خبر نداشتید، پس اگر پیش بینی اجرا نشد، به این ربط داره که شما از کل ایالت ها خبر نداشتید.
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
استاد چون این چند وقت آموزش های کسب درآمد از سایت و اینستارو دنبال می کنم (افزایش مهارت در کار با سایت و اینستا و…) یکی از چیزهایی که مدرس دوره تاکید دارند، استوری گذاشتن هستش. درواقع در استوری ها با مخاطب دوست شدن حساب میشه، مخاطب روند کارهاتو و سبک زندگیتو ببینه و باهات بیشتر ارتباط برقرار کنه. و امروز که داشتم سفربه دور امریکا و زندگی در بهشت میدیدم به همین موضوع فکر می کردم. درواقع شما با هدایت خداوند همون استوری ها رو به شکلی دیگه در کسب کار خودتون پیاده کردید و دقیقا همون نتایج و صدالبته خیلی بیشتر از اون رو کسب کردید. چون از وقتی این دو مستند زندگی تون رو شروع کردید، از اینکه سبک زندگی تون رو میبینیم بیشتر تونستیم ارتباط برقرار کنیم، بیشتر ایمان داشته باشیم به گفته هاتون … اصلا انگار با شما، در جمع شما و در کنار شما هستیم… و این خیلی خوشاینده. علاوه بر آموزش ها، یک همچین ویدئوهایی در سایت هست… اصلا قبل از اینکه استوری اینستا راه بیوفته یا جا بیوفته، شما چندسال قبل به این شکل در کسب و کارتون عمل می کردید و این خیلی باعث افتخاره و بهتون تبریم می گم و برای ما هم درس داره.👏👏👏
به امید خبرای بزرگتر و بیشتر از نتایجم…
سلام زلیخا خانم
آفرین بهتون تبریک
به چه موضوع عالی اشاره کردی که ما تمام توان رو نمیذاریم و بعد انتظار داریم تا نتیجه بگیریم همون برداشت اشتباست که منم دچارش شده بودم قبلا و خداروشکر میکنم خیلی وقت پیش خدا هدایتم کرد و بهم کمک کرد و دوباره اومدم توی مسیر چون من خیلی عملگرا هستم توی اطرافیان ام همه منو به شجاعت و دست به عمل شدن میشناسن حتی خودمم نمیدونستم و حرکت کردن برای من طبیعی بود که بعدش از اطرافیانم همیشه می شنیدم که می گفتن که حمید تو خیلی شجاعی و نمی ترسی و هر چیزی که میگی بهش عمل میکنی و من همینجا دوست دارم از خدای قشنگم تشکر کنم که همچین شخصیت زیبایی بهم داده و من فک میکنم توی مسیر علاقه مون تمام توان رو بذاریم شاید تلاش فیزیکی زیادی داشته باشه ولی چون بهش علاقه داریم اون تلاش فیزیکی لذت بخشی هستش و بقول استاد کلی مهارت و تجربه کسب میکنیم 🌹
سلام دوست عزیز و ممنون از کامنتت
خیلی جالب بود برام که من چندبار در روزهای مختلف این فایل رو دیدم و هرباری که صفحه رو باز کردم این جمله شما در لحظه اول بزرگ و بولد شد برام: ترمزی نیست به جای 30 درصد تلاشتو بکن 100 درصد!
و هفته قبل هم تو نشانه امرزوم برام بولد شد که ترمز من ترس و تردید و کمال گرایی هست.
و دقیقا درسته. من از کمال گرایی که حالا اول کارمو حرفه تر کنم بعد اقدام کنم، دیر به ایده هام عمل میکنم. همش میگم خب یه طرح دیگه بکشم بهتر باشه بعد اونو پرزنت میکنم.
تصمیم گرفتم تا پایان این هفته تمام طرح هامو با همین وضعیت موجودم به مراکز مربوطه پرزنت کنم.
با وجود ترس ها باید قدم برداشت وگرنه ترس ها هرگز از بین نمیرن و ذهن هرگز مارو در قدم اول تشویق نمیکنه.
بازم ممنون
سلام و درود خدا بر تمامی انسانهای آزاده ای که همیشه به دنبال کشف قوانین و درک آن و به کار گیری آن در این مسیر زندگی هستند.❤️❤️❤️❤️
بسیار خوشحالم که یکبار دیگر متولد شدم و هر روز بیشتر به دنبال حقایق گشتم. 🌺🌺🌺
شاید از دید دیگران بسیار زندگی سخت و طاقت فرسایی داشته ام و حتی گاهی هم خودم خسته میشدم از این راه🌞🌞🌞🌞
اما بعد از 40 سال صبر و تلاش برای موفقیت و بکارگیری روشهای مختلف در آمد زایی برای راحتتر زندگی کردن،
بالاخره دریافتم که من فقط باید به ذهنم این آرامش رو بدم که در این مسیر راههایی هست که باید ببینم با کدام راه حال دلم خوش تر است.
صبورانه به باورهایم هر روز آب بدهم ودر این باورها و خاطر جمع شدن از نتیجه آنها هر روز از طریق خدا آنرا دریافت میکنم. چون لیاقت دارم و در این راه تجربیات زیادی کسب کردم
که الان قدر آن روزها را میدانم و فهمیدم که چطور و چگونه اجرا شدن آن عشق ها، آن آرزوها، آن رویاها با خدا 😍❤️
من هر روز تلاشم را بیشتر میکنم هر جا مساله ای بود که ذهنم را پریشان میکرد به خدا میسپردم و سراغ کار بعدی ام میرفتم.
اکنون باور دارم با سرعتی صد چندان با این همه آزمون و خطایی که در زندگی داشتم.
به سمت آرزوهایم در حرکتم.
و از استاد عزیزم از مریم جان از این سایت و از اینهمه انرژی مثبت که در این جا موج می زند سپاسگذارم
و از همه بیشتر شاکر و قدر دان پروردگار بزرگم هستم که مرا در بین شما دوستان عزیز قرار داد
تا هر روز هر لحظه هر جا که هستم
دلتنگتان شوم و هر چند وقت یکبار سری بزنم که بیشتر باور کنم خواب نمیبینم و در میان انسانهایی قرار گرفتم که هر کدام دستانی از دستان خدا هستند،
که به من میگویند: همه باورهایت درست بوده و تو الان در بهشت هستی.
و من میدانم اینجا کسی مرا دیوانه نمیپندارد و من در بهترین مسیر و لایق بهترینها هستم .
چون 40 سال واقعا صبر کردم بی آنکه بدانم خواستم و بی آنکه بدانم بخشیدم و رها کردم و بی آنکه بدانم بسیار بزرگ شدم حتی با آن باورهای سرکوب شده به هر آنچه میخواستم با آنکه باور نداشتم رسیدم❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️😍😍😍😍
زبان و قلم قاصر است از شکر و سپاسگذاری.
و میدانم که امسال سال من است سال جهادی اکبر
با اینهمه دوست وبا این خانواده ی صمیمی. 🙏🙏🙏🙏🙏🌺
دوست عزیزم دیدگاه شما بسیار عاااالی بود🌺😍
و ممنونم از اینهمه زیبایی که در این نوشته ها بود❤️❤️❤️❤️❤️
دوست داشتم کمی هم از خودم بگویم💋
امیدوارم در پناه خدا شادو سلامت و ثروتمند باشید. 😍😍😍😍
سلام بر زلیخای نازنینم عشق من
چقدر چقدر با تمام وجودم. این عشق بینهایتت این ارامش و احساس نابت رو با تمام وجودم بینهایت تحسینت میکنمم چقدر چقدر بینهایت تحسینت میکننم چقدر چقدر این عالیدرک بینظیرت رو بینهایت تحسینت میکنم جان من چقدر زیباگفتی که دقیقا دقیقا با کسب مهارتام. تنها میتونممم احساس ناب لیاقتمو بالاتر ببرم و به جهان اعلام کنم با عملم که من ارزشمتدترین ارزشمندترینم من لایققق لایققق و ارزشمند ترینم و تواناایی عابییی دارم چقدررر بینهایت فوق ابعاده بود عاشققنممم چقدر چقدر این عملگرایی نابت رو با تمام وجودم بینهایتتت تحسینتت میکنمم عشق منن بینعایتت تحسینتت میکنمم افریننن افرینن عشق من الهی که جریانی از نعمت و برکت و ثروت جاری ترین و جاری ترین باشه بر لحظه لحظه اتت الهیکه هرلحظه غرق عشق خداوند ونعمت و برکت و هدایتت های نابش باشیی الهی که هدایتت نور لحظه لحظه ات باشه عاشقتنننممم
سلام بر دوستان
بسیار عالی و کاربردی…
جذب = هدایت به مسیر درست
هدایت در حرکت کردن معنی پیدا میکنه
جذب = حرکت و هدایت، حرکت و هدایت، حرکت و هدایت و و و
سلام زلیخای نازنین
عزیزم چقدر این کامنت فوق العاده و تحسین برانگیز بود.
چه نگاه زیبا و جامعه ای داشته ای به مطالب گفته شده وچقدر عالی مفاهیم را درک کردی و چه خوب با متن زیبات اونارو منتقل کردی وما تونستیم احساس نابت از این کامنت درک کنیم.اون بخش از حرفات که درباره ی شجاعت استاد بود خیلی دلنشین بود.
عزیزم تحسینت میکنم به خاطر عزت نفست,شجاعتت,حال دلت و دوست داشتنی بودنت.
لحظه هات پر از شادی و آرامش و سلامتی
چقدر زیبا نوشتی زلیخای عزیزم
انشالله سایتت پر بار بشه.
به نام الله یکتا
سلام بر استاد شیرین تر از عسلم
سپاس برای این فایل و گسترش آگاهی هایی که دیگه مثل آب و غذا و اکسیژن شده برای من شنیدن صدا و کلام و آگاهی های شما به هر شکلی
لایو و محصول و فایل دانلودی همش گنجه ……
چون از اون وجود نورانی و ابراهیمی شما داره گقته میشه و چقدر خدارو شاکرم استاد عزیزم برای این همدمی و هم صحبتی و درک شما
یه چیزی میخواستم بگم بعد شنیدن این فایل
که همزمان شد با شنیدن فایل تجسم قدم دوم
اونم این که
برای درک شما و روش شما و منش شما استاد عباس منش عزیزم
نباید به یک فایل و یک لایو و یک جلسه اکتفا کرد
و فهم و درک شما نیاز داره که آدم با شما همدم بشه و اینقدر فایل هاتون رو ببینه و بشنوه تا اون جان مطلب رو متوجه بشه
شاید بچه هایی که این لایو رو ببینن و با شما آشنا نباشن فکر کنن شما مخالف تجسمید و یا ارزش کمی براش قائلید
فقط بک جمله و عبارت طلایی رو که از زبانتون شنیدم میگم از زبان خودتون
و اون اینه که وقتی برای بار اول سمینار دادید
اونم در تهران و اونم فقط بعد از شش ماه از تصمیمتون برای حرف زدن جلوی جمع در بندر عباس
وقتی برگزار کننده اون سمینار ازتون میپرسه که چه احساسی دارید و کمی فکر میکنید و می گید احساس خاصی ندارید
و این رو به عنوان دلیلش عنوان کردید که :
چون میلیون ها بار تو ذهنم این سمینار رو تجسم کردم و برگزار کردم ….
بله اینه استاد من
که خطابشون تو این لایو به افرادیه که حرکت رو حذف کردن و فقط نشستن و تجسم میکنن
که یه کیسه پول از آسمون نازل بشه
که نخواهد شد
من تجربه خودمو میگم
من آدمی بودم که تا روزی ۱۸ ساعت کار هم کردم
ولی فقط فکر میکردم باید کار کرد و یه موقع هایی بیهوش میشدم پای کامپیوترم
ولی الان به لطف الله یکتا و آشنایی با استاد عزیزم
اومدم بخشی از اون زمان
تاکید میکنم بخشی از اون زمان رو تجسم میکن و رو ذهنم کار میکنم و مینویسم و تمرین میکنم و دارم میبینم نتیج درخشانش رو و اینکه کارایی من صد برابر شده نسبت به قبل و احساس لذتم از کار و زندگیم خدارو شکر
من حس میکنم اینه اون چیزی که استاد منظورشونه
یعنی ترکیب ذهن و جسم
و اینکه همیشه یادمون باشه ما یه موجودی هستیم که ذهنمون ویژگی اصلیمون هست و باید تقویتش کنیم
و به لحاظ اینکه در این جهان و جسم زندگی میکینم باید حرکت هم بکنیم البته
باید ذهن رو هر روز آماده تر کنیم
و باورهامون رو قویتر کنیم
و اون وقت حرکت کنیم با الهاماتی که دریافت میکنیم
یعنی تجسمی که به حرکت منجر نشه وقت تلف کردنه
ولی تجسمی که ایده ای به آدم بده که کار رو هزرارن برابر ساده تر میکنه و ….
این تجسم و به دنبالش حرکت
من احساس میکنم منظور نظر استاد هستش
و اتفاقا تا جایی که من شنیدم و در کردم ایشون رو
تجسم و مراقبه رو بسیار بسیار لازم میدونن
ولی نه اینکه اصل قرارش بدیم و اینقدر غرق بشم در این تجسمات
که یادمون بره این تجسم باید باعث حرکت بشه
ایلان ماسک و بیل گیتس و جف بزوس هم تقریبا به اندازه ماها کار میکنند و حرکت میکنند
ولی اون ذهنی که ساختن و اون باورهایی که ساختن
باعث تفاوت از زمین تا آسمان نتایج ما با اونا شده
ولی ماهم میتونیم
منم میتونم
خدا میدونه تو کار خودم چقدر گشایش حاصل شده از عمل به حرف های استاد نازنین
و از خدا میخوام مدد بده هم من و هم همه بچه ها
اون جان مطلب رو از زبان استاد درک کنیم
که این حاصل نمیشه به نظرم مگر با تکرار و تکرار و تفکر و عمل به حرف های استاد عزیزم
استاد نازنین چقدر رویایی بود این بالکن برجتون در تمپا
خدایا شکر میکنم که میشه و استادم نشون داد بهم که میشه
خیلی راحت
یه نفر همزمان هم زندگی روستایی رو تجربه کنه با مرغ و خروس و اسب و با کار کردن در اون بهشت خاکی و گلی و آفتاب سوخته بشه
و از اون زندگی لذت ببره …
و همزمان بیاد خیلی فرش و سرحال بیاد به یه برج مجلل و با امکانات و از این فضا هم لذت ببره
اگه استاد تونسته
تو هم میتونی امین
استاد عزیز آخر لایو هم سطح با ابرها شده بودید روی بالکن و چقدر این منظره رویایی بود
و قبل لایو هم مارو با اون طلوع بی نظیر خورشید غرق در لذت کردید
خدایا رو شکر میکنم تو عصری بدنیا اومدم که شما هم در این کره خاکی زندگی میکیند
خیلی حسرت میخوردم چرا هم عصر مولانا و حضرت علی و حضرت محمد و موسی نیستم
ولی الان این حس حسرت به یه حس شکرگزاری عمیق مبدل شده با وجود نازنین شما و درک شما و دیدن شما
در عصر مولانا یک نفر باید کار و زندگیش رو رها میکرد وشب تا صبح دنبال مولانا میرفت …
ولی به لطف الله یکتا
به لطف گسترش کائنات
به لطف آرزوها و تجسمات انسان هایی که این موبایل و اینترنت و اینستاگرام و فضای وب رو اول تجسم و بعد باور و خلق کردن
من میتونم هم پشت سیستمم بشینم و اهدافم رو دنبال کنم و کار کنم و حرکت کنم
و همزمان از شراب آگاهی های شما بنوشم و مست شم و لذت ببرم
عاشقتونم استاد عزیز شیرین تر از عسلم
خدارو شکر میکنم برای این همه نعمت و زیبایی در زندگیم
به نام خدا
سلام.
بسیاری از ما ادم ها اعم از خوده من دوست داریم قانون با ما یکی بشه. خدا خودش رو با ما تنظیم کنه نه اینکه ما بخایم تغییر کنیم..
همون ترس ها همون نگرانی ها همون وابستگی ها همون واکنش ها و همون عکس العمل هارو داریم بعد میگیم داریم رو باور هامون کار میکنیم قانون جذب گفته فلان و بهمان.. و اینها ی سری توهمات بیش نیست.
استاد تو قسمت ۱۱۶و ۱۱۸سریال زندگی در بهشت ب این موضوع اشاره کردند همانطور تو جلسه چهارم روانشناسی ثروت یک بصورت اختصاصی تر.
و اینها فقط ی سری حرف های مفته ک ما میگیم امروز چند ساعت روی باورهام کار کردم و ی کیسه پول از اون بالا میفته پایین..
ایا باوری ک داری روش کار میکنی باعث شده رفتارت عوض بشه؟
چقدر واکنشت عوض شده چقدر قدرت تصمیم گیریت بهتر شده؟
چقدر ترس هات کمتر شده؟
نتیجه تمام دوره ها و حرف های استاد اینه ک ی جسارتی در ما ایجاد بشه برای حرکت.. مثلا قبلا میترسیدیم فلان کارو کنیم الان بعد از فلان دوره دیگ ترسمون خیلی کمتر شده..
مثلا ب دلیل باورهای اشتباه مسیر نادرست میرفتیم الان دیگ باورمون درست شده از مسیر درست پول میسازیم.
مثل اینکه ک ما ی فیلم اموزشی در مورد یادگیری با نحوه کار با یک ابزار رو نگاه کنیم بعد توقع داشته باشیم اون ابزاره اونجوری ک ما میخایم کارکنه.. وقتی بلند نشی عملی اجرا کنی مهم نیست صدساعت فایل نگاه میکنی یا یک ساعت.
ایمانی ک عمل نیاورد حرف مفت است
بواسطه باورهای درست ک ما ساختیم الهامات خداوند رو واضحتر دریافت میکنیم و باعث میشه ک ما حرکت کنیم و اون الهام و ایده رو عملی کنیم..مثل نوح ک کشتی ساخت..مثل ابراهیم ک چاقو گذاشت سر اسماعیل ببره..مثل محمد ک هجرت کرد..مثل استاد ک از بندرعباس حرکت کرد ب تهران و مثلا دوره تندخوانی برگذار کرد..
مگ نمیگی باور ساختی بلند شو حرکت کن ببین چقدر باور ساختی چقدر ایمان داری؟
اگ روی باورهامون کار میکنیم باعث میشه ک ما هدایت بشیم ب سمت علایقمون و مهارت کسب کنیم تو مسیر اون چیزی ک بهش علاقه داریم..درسته ک وقتی ما داریم رو باورمون کار میکنیم خداوند خیلی کارها و همزمانی هارو برامون ایجاد میکنه ادمهایی میاره تو زندگیمون ک باعث کمک ب پیشرفت میشه اما:
تا وقتی ما حرکت نکنیم هیچ اتفاقی نمیفته
تا وقتی ما تغییر نکنیم هیچ اتفاقی نمیفته
و این باورها اینجوریه ک تا وقتی ما کار میکنیم نتیجه میگیریم وقتی دیگ بیخیال میشیم ذهن برمیگرده ب دوران قبل از استاد..
ب نظر من هم بزرگترین پاشنه اشیل ما در باورسازی و ثروت اینه ک عوامل بیرونی مث رعیس جمهور شدن ی فرد شانس قرعه کشی بورس و… تاثیر گذاره در میزان موفقیت ما..
ب امید الله یکتا با کار کردن روی دوره روانشناسی ثروت یک و عزت نفس خیلی باعث میشه ک من ترسهام کمتر بشه وعوامل بیرونی روز ب روز تاثیرش در ذهنم کمتر بشه و توانایی ها و خدایی ک تو وجودمه رو بهتر بشناسم.
خداوند هدایتگر و حمایتگر هممون باشه انشالله.💖💖
خداروشکر بابت دیدن زیبایی ها و ارامش این شهر فوق العاده 😍😍😍😍😍
تشکر استاد عزیزم بابت لایو.😘
درود برشما.با مطالعه دیدگاهتون بسیار خوشحال شدم و ممنونم برای مطالب.چون همونطور که در دیدگاه خودم هم گفتم نقطه ضعف من رو گفتین دقیقا و چقدر خوشحالم که هدایت شدم به این لایو و این دیدگاه .و این دقیقا همون هدایت ها هست.جواب سوالات هم روندی از تکامل هست و بازهم خداروشکر
سلام دوست عزیز
خداروشکر در مسیر هدایت، هدایت شدی ب این لایو.
و خداروشکر ک دیدگاهم ب شما کمک کرده. این لطف خداست. 💖
ارزوی بهترین ها برات دارم دوست خوبم. 🌹
سلام به شما دوست عزیز
خواندن دیدگاه شما بزرگوار امشب من رو با خود حقیقی ام روبرو کرد و تلنگری به موقع به وجودم بود .من امشب با چشمان بازتر به جنبه ی ترسوی ؤجودم نگاه کردم و واقعا درک کردم که ایمانی که عمل نیاره حرف مفته .
وقتی ادعای ایمان و توکل به خدای عزیزم رو دارم و جالبه که به مراجعانم هم مننقل میکنم که به خدا توکل داشته باشند ولی خودم آدم عملگرایی نیستم وسالها خودم رو گول زدم و الان می فهمم که خود واقعیم رو بخاطر ترسهام کنار گذاشته بودم واقعا درک میکنم که ایمانی که عمل میاره حرف مفته و اونوقته که ادعای کار کردن روی باورها بزرگترین فریب خودم هست.
تصمیم می گیرم خودم رو پیدا کنم خؤدم رو بازیابی و اصلاح کنم و حتما نتایج این جست و جو و کنکاش رو با دوستانم به اشتراک میذارم.
از شما دوست عزیز هم بخاطر بیان دیدگاهتون که تلنگر که نه بلکه تشر محکمی به وجودم بود سپاسگزارم.
سلام دوست عزیزم
ما اگ بخایم پیشرفت کنیم خدا بسمتی هدایت میکنه ک ترس هامون بشناسیم پاشنه اشیلمون بشناسیم.
باید ایمانمون ب حدی قوی بشه ک عملگرا باشیم..
من بخودم تعهد دادم ک شخصیت عملگرایی از خودم بسازم..
کامنت من هم لطف خدا بودو زبان خدا بود.. خداروشکر ک کامنتم ب شما دوست عزیز کمک کرده. ـاینکه تصمیم گرفتی خودت رو پیدا کنی خیلی عالیه..چون ما تا ب خود شناسی نرسیم ب خدا شناسی نمیرسیم..وقتی خودمون رو نشناسیم ترس هامون رو نشناسیم نمیتونیم پیشرفتی کنیم.
انشالله دفعه بعدی از نتایج فوق العادت بنویسی دوست گرامی🌹
سلام درود الله یکتا بر شما دوست عزیز
سپاسگزارم خداوند را که به من این فرصت را مهیا ساخت تا نشانه امروزم را بیبینم، قضیه طوری اس که من از خیلی مدت ها قبل با این سایت آشنا بودم ولی بنابر بر باورها و فرکانس های داشتم که در سایت عضو می شدم ولی یک کاری میشد که نمی توانستم ازش استفاده ولی خیلی علاقه سوزان داشتم که عضو این خانواده باشم تا بلاخره که فرکانسم هم فرکانس همه اعضای این خانواده شد و منم عضو شدم و کاملا آگاهی پیدا کردم چندین فایل رایگان را دانلود کردم، حالا هم وقتی میخواستم نشانه امروزم را بیبینم گفتم خدایا هدایتم کن که من کدام یک دوره های استاد را خرید کنم و روی خودم کار کنم. بر علاوه که دوره برایم گفته خیلی چیزهای دیگری در کامنت های دوستان بمن گفته شد که وقتی دوره روانشناسی ثروت یک را خرید کنم چگونه عملی بسازم، چگونه درک اش کنم، و چگونه با تمام وجودم باورش کنم. خیلی خوشحالم، خیلی شادم و از اینکه عضو این خانواده ثروتمند، صحتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت شدم. خدا را شکر گزارم شکر شکر شکر شکر شکر شکر.
عاشقتم خدای من، که تو با من چی کردی اینقدر هدایتم کردی به این سایت این قدر هدایتم کردی و همه چیزها را و هم مساله ها را برایم راه حل گذاشتی و عضو این خانواده شدم و هر روز بمن فرصت میدهی که به فایل های استاد گوش کنم فکر کنم و احساس خوب، احساس آرامش، احساس لیاقت کنم. خیلی زیاد متشکرم خدای من.
دوستان و عزیزان از همه شما متشکرم شاد باشید خوشحال باشید پر قدرت و پر انرژی مثبت باشید الله یار و مدد گار شما دوست تان دارم.
و کامنت شما دوست عزیزم حسن جان واقعا چراغ روشنی شد که دو دوره را خرید کنم دوره روانشناسی یک و دوره عزت نفس را همچنان گفته که باید به گفته های استاد عمل کنم با عملم درمیابم که چقدر باورش کردم و چقدر تغییرات را روی خودم ایجاد کردم و چگونه باید تغییر کنم ممنون ازت حسن جان شاد باشی صحتمند و سلامت باشی.
سلام دوست عزیزم.
از خداوند وهاب برات ثروت و نعمت در دنیا و اخرت را ارزو دارم..
تبریک میگم بهت بابت ورودت ب دنیای عباسمنشی ها،، دوست عزیزم پیشاپیش موفقیت هایی ک در اینده با خرید دوره روانشناسی ثروت و عزت نفس نصیبت میشه را تبریک میگم. ـ
چه عالی توضیح دادید این نشانه امروز من بود هنوز فایل رو دانلود نکردم و نظر شما رو خوندم و اشک از چشمانم جاری شدم انگار خداوند از زبان شما با من حرف زد وراه رو به من گفت
خدایا کمکم کن تا بتونم بهتر از قبل روی خودم کار کنم
خدایا تنها تورا می پرستم وتنها از تو یاری میجویم
سلام دوست عزیز
خداروشکر کامنت من ک زبان خدا بود به شما کمک کرده.
ارزوی بهترین هارو برات دارم.
سلام دوست گرامی بسیار از شما سپاسگزارم وخیلی خوشحال هستم که در این جمع هستم
همیشه موفق شاد و سلامت باشید