سرفصل آموزش های این فایل:
- چگونه دلیل اصلی نتایج را از یاد نبریم؛
- چگونه از مسیر عمل به قانون، خارج نشویم؛
- درمان معلولیت باوری و خلق زندگی دلخواه؛
- انسان فراموش کار است. نتایج، خیلی زود برای ما بدیهی می شود، خیلی راحت فراموش می کنیم که دلیل نتایج، کار کردن روی باورهایمان بوده است. در نتیجه از بهبود باورها غافل می شویم و دوباره به مسیر قبلی بر می گردیم. سپس اوضاع هم به همان شرایط نادلخواه قبلی بر می گردد؛
- سپاسگزاری ابزاری است برای خلع سلاح ذهن و دوباره برگشتن به مسیر خلق زندگی دلخوه؛
- وقتی با این باور که : احساس خوب = اتفاقات خوب ذهن خود را کنترل می کنی، فارغ از اینکه شرایط چیست، ورق به نفع تو بر می گردد؛
- چقدر ما توانمند هستیم برای اینکه شرایط زندگی مان را تغییر دهیم و چقدر راحت می توانیم این توانایی را فراموش کنیم و وارد روزمرگی و حاشیه ها شویم؛
- قانون تغییر مکان زندگی؛
برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری live | خروج از جامعه "معلولان باوری" و خلق زندگی دلخواه194MB26 دقیقه
- فایل صوتی live | خروج از جامعه "معلولان باوری" و خلق زندگی دلخواه25MB26 دقیقه
درود بر تو استاد عزیزم
کلا قرآن برای آدم های زود باوره ، برای آدم های ساده ای که کمتر در معرض منطق های زمینی قرار گرفتند ، برای آدم هایی که آلایش کمتری دارند ، برای کسانیه که کمتر در معرض غبار های انسانی و ساخت و ساز های ذهنی به ظاهر منطقی قرار داشتند ، منطق قرآن را افرادی سریع تر درک میکنند که در ذهن شون آپارتمان ها و برج های کمتری از مصالح ورودی های محیطی ساخته اند …. بله استاد عزیزم ! قرآن اونقدر ساده س که ما باورش نمی کنیم چون ما هزاران قرآن در ذهن خودمون درست کردیم و اونها را مثل وحی منزل پذیرفتیم و طبیعیه که کتاب به این سادگی و جملات تا این حد مشخص را باور نکنیم ، ما اصولا قبول نداریم که زندگی دارای یک شیوه طبیعی ست و ما کلا ، بودن در حالت نرمال را قبول نداریم …. مایی که سنگلاخ را باور کردیم طبیعیه که الیس الله بکاف عبده را باور نمی کنیم ، ما ، الا بذکر الله تطمئن القلوب را نمی تونیم از ته جون بگیم و باهاش آروم بشیم و برای آدم های زمین با این منطق های سخت و سیمانی ، طبیعیه که سپاسگزاری و آثار سپاسگزاری قابل باور نباشه ، ما خدا را کافی نمی دونیم ، ما یاد گرفتیم که روی دیگران حساب کنیم چون هیچکس نگفت که از انرژی خداوند چجوری استفاده کنیم ، خیلی ها هنوز با انرژی بودن و نیرو بودن خدا مشکل دارند ولی احمقانه نیروی آدم ها را در زندگی خودشون باور کردند … من صدبار فایل تنها روی خدا حساب کنید را گوش کردم اما هربار میفهمم که دفعه قبلی کمتر درکش کرده بودم یعنی باید روزی هزار بار به یاد خودم بیارم که الیس الله بکاف عبده و آیا خداوند برای بنده اش کافی نیست تا یادم بیاد که انرژی خلق کننده من به تنهایی برای من کافیه و اونه که دستها را می فرسته نه اینکه من بلند بشم برم و دست پیدا کنم …..
استاد یه جمله ناب گفتی در این لایو که کسانی از سپاسگزاری نتیجه میگیرند که باور کنند سپاسگزاری میتونه نتایج را و شرایط را و موقعیت ها را و افراد را تغییر بده … درسته استاد ، واقعا باور سپاسگزاری بعنوان یک تکنیک برای زندگی میتونه نتیجه ایجاد کنه و این چیزیه که خیلی ها قبولش نمی کنند … من بخاطر پاشنه آشیل م چند ماهی را در شرایط روحی بسیار سختی گذروندم اما نتیجه تمام اون سختی ها این بود که الان دیگه حرفهای تو مثل آبی که توی اسفنج نفوذ میکنه براحتی در ذهن من فرو میره و مقاومتی در برابر حرفهات ندارم یعنی اونقدر نرم و لطیف شدم که باور میکنم …. و هرگز فکر نمی کردم بعد از عبور از اون پاشنه آشیل دردناک به این درجه از درک برسم …
من فهمیدم که توحید همه چیزه و توحید ، هم درده و هم درمان یعنی در مسیر توحید ممکنه به درد و تضاد بربخوری و بعد با توحید درمان میشی و همینه که استاد میگه اگر در مسیر توحید باشید هر اتفاقی که براتون بیفته ، درسته … حتی اگر در ظاهر اتفاق بدی باشه ، و تضاد به معنی مجازات نیست بلکه تضاد ، اون چیزیه که از درون خودمون میجوشه و به سطح میاد و وقتی به سطح میاد ما دردش را حس میکنیم اما نمی دونیم که اون درد همیشه در ما نهفته بوده و حالا با کار کردن روی خودمون ، شناسایی شده و به بیرون از وجود ما هدایت میشه و وقتی به سطح میاد و می خواد از ما خارج بشه ما در قالب درد و شرایط نا خواسته ، حسش میکنیم اما نمی دونیم که در حال تجربه چه نعمتی هستیم ، نعمت گذر از یک نا خواسته و آمادگی برای دریافت خواسته و وقتی تضاد از ما خارج بشه ما فضایی بکر و روحانی را در خودمون حس میکنیم ، فضایی که تا الان از شرک پرشده بود و ما نمی فهمیدیم اما حالا اون جنس سبکی و بی وزنی را حس میکنیم و وقتی به این حالت می رسیم حرفهای استاد در ما متفاوت از قبل اثر میکنه و ما اینو میفهمیم…. و من اینا را با تمام وجودم حسشون کردم … و حالا از اینکه تونستم رنج های سخت و سیمانی خودم را به الماسی از جنس لطافت تبدیل کنم خیلی خوشحالم ، از اینکه آدمی شدم که منطق ساده قرآن را میتونه در خودش براحتی هضم کنه و باور کنه خیلی خوشحالم ، از اینکه فهمیدم پدرم اون آدم گنده ای که من فکر می کردم هرچی میگه درسته ، نیست و من خودم میتونم کامل تر از هرکسی برای ساختن زندگی خودم باشم خیلی خوشحالم … از اینکه فهمیدم من اون فرزند آخری نیستم که همه ازش بیشتر می فهمیدند و درست تر می گفتند خیلی خوشحالم … از اینکه دارم می بینم که همون افراد بواسطه پذیرفتن خبرهای بی بی سی و شبکه من و تو چجوری حالشون بد میشه و من خودم هستم که خوراک ذهنم را تعیین میکنم خیلی خوشحالم …
سپاسگزاری یک کار آرام کننده و یک مسکن برای سپری کردن لحظه های سخت نیست بلکه یک راهکار بسیار قوی و مهم برای خلق زندگی دلخواهه …فقط باید اینو باورش کرد …