live | خروج از جامعه "معلولان باوری" و خلق زندگی دلخواه

سرفصل آموزش های این فایل:

  • چگونه دلیل اصلی نتایج را از یاد نبریم؛
  • چگونه از مسیر عمل به قانون، خارج نشویم؛
  • درمان معلولیت باوری و خلق زندگی دلخواه؛
  • انسان فراموش کار است. نتایج، خیلی زود برای ما بدیهی می شود، خیلی راحت فراموش می کنیم که دلیل نتایج، کار کردن روی باورهایمان بوده است. در نتیجه از بهبود باورها غافل می شویم و دوباره به مسیر قبلی بر می گردیم. سپس اوضاع هم به همان شرایط نادلخواه قبلی بر می گردد؛
  • سپاسگزاری ابزاری است برای خلع سلاح ذهن و دوباره برگشتن به مسیر خلق زندگی دلخوه؛
  • وقتی با این باور که : احساس خوب = اتفاقات خوب ذهن خود را کنترل می کنی، فارغ از اینکه شرایط چیست، ورق به نفع تو بر می گردد؛
  • چقدر ما توانمند هستیم برای اینکه شرایط زندگی مان را تغییر دهیم و چقدر راحت می توانیم این توانایی را فراموش کنیم و وارد روزمرگی و حاشیه ها شویم؛
  • قانون تغییر مکان زندگی؛

برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری live | خروج از جامعه "معلولان باوری" و خلق زندگی دلخواه
    194MB
    26 دقیقه
  • فایل صوتی live | خروج از جامعه "معلولان باوری" و خلق زندگی دلخواه
    25MB
    26 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

517 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «رضوان یوسفی» در این صفحه: 2
  1. -
    رضوان یوسفی گفته:
    مدت عضویت: 2259 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم الرزاق الوهاب العلیم الحکیم القریب المجیب

    سلام به استاد عزیزم و مریم بانوی زیبا و قشنگم و دوستان توحیدی ام در این سایت الهی و مقدس

    قبل از آشنایی با استاد و البته تا همین یکی و دوسال پیش وقتی می آمدم بیمارستان، حالم بد میشد و استرس می گرفتم و حتی جای آمپول های قبلی که زده بود شروع به درد کردن می کرد. و با خودم می گفتم: این پرستارها و پزشکان چطور هر روز این صحنه های دلخراش رو می بینند و بیخیال هستند، و حتی موقع ای که سعیده از خاطرات بیمارستان تعریف می کرد، اصلا نمیتونستم این رو هضم کنم که میشه در این محیط کنترل ذهن کرد. تا اینکه مامانم دیروز بستری شد و من اومدم پیشش که ببینمش و اینکه بمونم بجای خواهرم تا شب که اون بجای من بیاد و من برگردم خونه. ولی دیروز آنقدر بهم خوش گذشت و کلی حالم عالی بود و تمام پرستارها برام حکم سعیده رو داشت و دوست داشتم اونها رو بغل کنم و بوس کنم ولی خوب دیگه نمیشه. تو دلم این کار رو می کردم.خلاصه آنقدر محیط بیمارستانی که به قبرستان معروف است و بد اون رو می گفتند که برای من همان گلستان شد و من دیگهنرفتم خونه و شب خونه خاله ام موندم و صبح برگشتم که دوباره این زیباییها رو ببینم. بیمارستان گلستان اهواز بخاطر عمل های سختی که انجام میده و پذیرش بیماران بدحال هیچ کس خاطره خوبی از ا ن نداره. ولی من دارم از خدای خودم بخاطر این پرسنل متعد و کاری و مهربان و خوب، این امکانات و این تمیزی و این رسیدگی به بیماران تشکر می کنم اینجا کلی نعمت برای سپاس گذاری هست. از سالن انتظاری که الان تو اون نشستم که شبیه تالار عروسی است با کاشیکاری شیک و قشنگ و مبل های چرم مشکی با دسته چوبی که از صندلی انتظار فرودگاه راحتر و قشنگ تر است و تلوزیون بزرگ با نمایش کارتون و فیلم و بوفه بزرگی که تقریبا میشه گفت همه چی داره، و مرا یاد وال مارت هایی که استاد و مریم جان می رفتند انداخت که همه چی تو اون پیدا می‌شد که البته این رو به اون فروشنده خانم مهربون گفتم و برای خودم قهوه و دلستر و یه شیشه الکل برای سالن ام خریدم. و ماجرای اینجا

    نشستن و نوشتن کامنت هم هدایتی بود. من صبح ساعت 8 اومدم که جام رو با خواهرم عوض کنم اما بخاطر ویزیت دکتر نمیذاشتن کسی بره داخل و من بیرون ماندم بعد خواهرم فلاسک چای رو بهم داد گفت:برو بوفه آبجوش پرش کن چای توش ریختم. من تا رفتم بیرون محوطه و خواستم برگردم، نگهبانی نذاشت برم داخل، بهش گفتم من همراه هستم و اومدم فلاسک رو آبجوش کنم، گفت میدونم فعلا نمیشه یکی دو ساعت دیگه. منم گفتم باشه. رفتم داخل قسمت رادیولوژی نشستم. ولی همه رو داشتن بیرون می کردند که همه برن تو سالن انتظار پرسه ویزیت تمام بشه. بعد همون نگهبانی که قسمت مغز و اعصاب بود اومد گفت برید بیرون ، رو به من کرد و گفت شما که آشنا هستید برید بیرون. منم بهش گفتم حالا که آشنا هستم میشه لطف کنید این فلاسک چای رو بدید خواهرم. اون هم با لبخند گفت باشه و فلاسک رو گرفت و منم ازش تشکر کردم و اومدم سالن انتظار. و فایل گوش دادم و قهوه خورم و کلی تغییرات درونی خودم رو شاهد شدم. اول اینکه تمام آدم ها در نظرم تحسین برانگیز و دوست داشتنی می آمدند و بخاطر وجود تک تک این آدم اا خدا را شکر کردم.

    این که حالم از اون حال گریه و غم به خوشحالی تبدیل شده، این معجزه ای بیش نیست. الان این قدر دلم آرام و خوشحال است که انگار دارم میرم پردایس یه روز شگفت انگیز رو کنار استاد و مریم بانو داشته باشم.

    خدایا شکررررررررت.

    استاد عزیزم از اینکه مدرس توحیدی ام شدید سپاسگزارم.

    خدایا شکررررررررت برای ایم حجم از زیبایی و نعمت و قشنگی.

    در پناه حق همه ی ما روز به روز به خدای مهربان نزدیک و نزدیک تر بشیم و هدایت ها را واضح و واضح تر بشنویم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  2. -
    رضوان یوسفی گفته:
    مدت عضویت: 2259 روز

    به نام خدایی که در این نزدیکی ایست و بشدت کافی

    سلام مائده جان دختر زیبا صورت و زیبا سیرت و خوش اندام و توحیدی

    اولین باری که اسم و پروفایل شما رو دیدیم که کنار یه موتور مشکی گرفته بودید من اون عکس رو ذخیره کردم خیلی تحسین برانگیز بود هم استایل و موتور خفنی داشتید از کامنت اون روز چیزی یادم نمیاد فقط تصویر و نام شما در ذهنم حک شد و از تصویر شما یه دختر شجاع و دلیر دریافت می شد،ولی در ذهنم بک گراند، زندگی تون، یک دختر پولدار با احترام تمام و کمال از بچگی بود. و الان با خوندن این کامنت، فهمیدم تصورم از بودن دختر شجاع و دلیر درست بود، فقط در مورد گذشته شما کاملا اشتباه کردم و البته شاید این طور بهتر باشه که قدر این احترام‌ خود ساخته رو بیشتر میدونید و اگه از بچگی بهتون احترام میذاشتند شاید اصلا معنی اون رو متوجه نبودید و یه چیز عادی بود. و الان ارزش بسیاری برای شما داره. من شما را بسیار زیاد تحسین می کنم،از اینکه با کار کردن روی خودتان به پدر و مادرت و اطرافیان کمک کردی. شما (البته اول استاد و بقیه دوستانی که در این مسر هستند)مصداق عینی این دو بیت مولانا هستید.

    مگو همه به جنگند و ز صلح من چه آید

    تو یکی نه‌ای هزاری تو چراغ خود برافروز

    که یکی چراغ روشن ز هزار مرده بهتر

    که به است یک قد خوش ز هزار قامت کوز

    براتون بهترین ها رو آرزو می کنم.

    در پناه حق پاینده و پایدار و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید. الهی آمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: