live | خروج از جامعه "معلولان باوری" و خلق زندگی دلخواه

سرفصل آموزش های این فایل:

  • چگونه دلیل اصلی نتایج را از یاد نبریم؛
  • چگونه از مسیر عمل به قانون، خارج نشویم؛
  • درمان معلولیت باوری و خلق زندگی دلخواه؛
  • انسان فراموش کار است. نتایج، خیلی زود برای ما بدیهی می شود، خیلی راحت فراموش می کنیم که دلیل نتایج، کار کردن روی باورهایمان بوده است. در نتیجه از بهبود باورها غافل می شویم و دوباره به مسیر قبلی بر می گردیم. سپس اوضاع هم به همان شرایط نادلخواه قبلی بر می گردد؛
  • سپاسگزاری ابزاری است برای خلع سلاح ذهن و دوباره برگشتن به مسیر خلق زندگی دلخوه؛
  • وقتی با این باور که : احساس خوب = اتفاقات خوب ذهن خود را کنترل می کنی، فارغ از اینکه شرایط چیست، ورق به نفع تو بر می گردد؛
  • چقدر ما توانمند هستیم برای اینکه شرایط زندگی مان را تغییر دهیم و چقدر راحت می توانیم این توانایی را فراموش کنیم و وارد روزمرگی و حاشیه ها شویم؛
  • قانون تغییر مکان زندگی؛

برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری live | خروج از جامعه "معلولان باوری" و خلق زندگی دلخواه
    194MB
    26 دقیقه
  • فایل صوتی live | خروج از جامعه "معلولان باوری" و خلق زندگی دلخواه
    25MB
    26 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

517 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «مصطفی خدابخشی» در این صفحه: 4
  1. -
    مصطفی خدابخشی گفته:
    مدت عضویت: 2068 روز

    بنام خداوند مهربان

    سلام به خانواده صمیمی عباسمنش

    خروج از جامعه معلولان باوری و خلق زندگی دلخواه

    اول از همه تشکر میکنم بابت این وقفه‌ای که وسط پروژه ایجاد شد، تا یه مروری داشته باشیم از این حجم کلان آگاهی‌ها…

    🟢 چکار کنم که بعد از مدتی کار کردن روی خودم، به روزمرگی برنگردم، بیخیال نشم؟ و با جدیت و ثبات قدم مسیر رو ادامه بدم.

    جواب این سوال برمیگرده به اینکه شما چقدر باور کردی که خودت و فرکانس‌ت داره اتفاقات رو برات رغم میزنه.

    لازمه که شما اهمیت ”باورها” و تاثیرش رو تو زندگیت درک کنی. این تنها شمایی که با فرکانست، اتفاقات و رویدادها رو به زندگیت دعوت و خلق‌شون میکنی!

    وقتی یه مدت کار میکنی و نتیجه عالی میگیری، ذهن وادارت میکنه که برگردی به روال قبل، چون عادت‌های خوبت نهادینه نشده هنوز، اما نباید بزاری این اتفاق بیافته دیگه… البته شاید لازم باشه ضربه کار نکردن رو بخوری تا اونوقت متوجه بشی داستان چیه! و بعد با تعهد بیشتر تو این مسیر بمونی!

    نتیجه کار کردن باید بشه احساس خوب دائمی شما، اینم نباشه 2 ساعت کار کنی ولی باز برگردی به همون سبک زندگی قبلی، در واقع تاثیر اون 2 ساعت باید پخش بشه تو 24 ساعت و بعد کم کم کل زندگیت.

    یه مدتی زماک لازمه تا باورها و عادت‌های جدیدت روت کنن، ریشه کنن تو ناخودآگاهت.

    انسان این ویژگی رو داره که زود فراموش کنه، یعنی جسم و ذهنش اینجوریه، وقتی روی باورها کار میکنی… بعد مدتی ذهن‌ت میره دنبال روزمرگی… میره مسائلی میاره و خودش رو درگیر این مسائل میکنه. بعد نتیجش میشه حال بد شما. و اینجا وظیفه شماست که دستش رو بگیری و نزاری تو مسائل گیر کنه!

    شما که روح باشی، در واقع به خرد کیهانی وصلی و پاسخ‌ها رو داری، اما جسم و ذهن تو که نمیتونه اینور داستان رو اصلا تصور کنه، میره دنبال اینکه یه خاکی بریزم تو سرم. هیچ چیز، هیچ چیز و هیچ چیز به قدری بزرگ و عذاب‌آور نیست که نشه هیچ کاریش نکرد ولی ذهن از یه مسئله واقعا کوچیک میتونه ”بزرگ عذاب‌آور” بسازه.

    پس راه حل چیه؟

    سپاس‌گذاری

    فرقی نمیکنه شما تو چه مرحله‌ای از زندگی هستی، در هر مرحله، سپاسگذاری شما، معجزه میکنه.

    بازم بزارید یه مثال بزنم (در کنار مثال استاد)

    من برای یه جایی کار میکردم که واقعا براش کلی زحمت هم کشیدم، آخر سر یه مسئله‌ای من استعفا دادم و با یه حالت دعوا با مدیریت اونجا اومدم بیرون، بعد از مدتی دیدم یه سری وسایل پیش من مونده که باید تحویل میدادم، اینم شنیده بودم که سپاسگذاری باعث میشه نتایج برگرده، منم یه روز گفتم تستش کنم و نشستم تمام ویژگی‌های مثبت مدیریت و زیبایی‌هایی که اونجا بود رو نوشتم، از یه سلام کردن با انرژیش تا مثلا گیاهی که گذاشته بود تو محیط کار و… یه صفحه یا بیشتر شد گمونم، و بعد اونو برای خودم میخوندم. خلاصه یه حسی میگفت ببر این وسایل رو تحویل بده، اما، اما، اما. ذهن من هیچ جوره نمیخواست برگرده اون محل. خلاصه من گفتم باید اجرا بشه، رفتم و پیش خودم گفتم نهایت با منشی صحبت میکنم و تحویلش میدم و میام. ولی وقتی که رسیدم جلو میز منشی، ایشون خودشون پشت میز بودن و یه لحظه خواستم برگردم، ولی گفتم دیگه هر چی شد… خلاصه ایشون با چنان روی گشاده سلام و احوالپرسی کردن که اصلا من جا خوردم!

    اتفاقا اصلا هم اون تصاویری که ذهنم ساخته بود نشد و نتیجه کاملا برعکس شد و میدونمم که دلیلش همون سپاسگذاری بود. البته استاد من همون موقع یه درخواست دیگه دادم اونجا که یه کاری برام انجام بدن، ولی چون ایمان نداشتم، موافقت نشد. ولی اشکال نداره، خدا که دستش بازه.. از جای دیگه میرسونه!

    لازمه که ما همیشه روی بخشی از خودمون کار کنیم، و همیشه یه جایی هست… اینم برام چالش بود که خب من الان از کجا بدونم کجا رو باید درست کنم؟ مگه یه موضوعه؟ ولی اینم گفته شد که آقا جان تو پا در ره بگذار، خود راه به تو خواهد گفت چون باید کرد.

    تو هر مکالمه یا کار کردن خودش میگه امروز روی فراوانی یا مثلا ترمز‌ها یا مثلا هدایت کار کن…

    چیزی که من الان سعی میکنم هی گوشزد کنم، اینه که خودت رو، فکرهاتو مانیتور کن، بررسی کن، آیا فکری هست که حس عالی بهت میده؟ یا فکری هست که حس بد بهت میده؟

    چطور میشه فکر رو هدایتش کرد به سمت فکر بهتر و حس بهتر.

    قانون تا زمانی که ازش درست استفاده کنی، درست جواب میده! حالا چی باعث میشه گمراه بشیم؟

    * توجه به منفی‌ها… که این زمانی شروع میشه که شما توجه به زیبایی‌ها نکردی…

    * چسبیدن به یه زیبایی… اون زیبایی، حالا پول، جنس مخالف و …

    که اینم از عدم باور فراوانی میاد.

    خلاصه ته داستان اینه که شما ناسپاسی!

    پس

    ️ آگاه باش که چه فکری تو سرت هست و مدیریتش کن!

    ️ سپاسگذاری کن تا انرژی که داری آگاهانه صرف خلق زیبایی‌ها بشه، بجای اینکه ذهن انرژی رو برداره صرف نازیبایی‌ها کنه. (یه رقابته سر اینکه کی انرژی رو کجا مصرف کنه، روح یا ذهن؟ زیبایی یا نازیبایی؟)

    سپاسگذاری یه ابزاری هست که معجزه میکنه!

    سپاسگذاری باید واقعی باشه، شکلی که قلبت رو شارژ کنه!

    یادمه اوایل چقدر با این مفاهیم غریبه بودم، یعنی استاد میگفت قلبت باید باز بشه، من میگفتم: هههههههه؟؟؟

    ولی الان بهتر میتونم بفهمم که وقتی سپاسگذاری میکنی، یه طعم شیرین و رضایتمندی وجودت رو میگیره، یه لبخند قشنگ میاد صورتت، غرق در افکارت، گونه‌هات درد میگیرن پس که کشیده شدن…و خودت اصلا حالیت نیس..اینا همون سپاسگذاریه…

    بنظر من سپاسگذاری چیز پیچیده‌ای نیست، و در دسترس‌ترین ابزار و در عین حال خفن‌ترینه که هر چیزی رو حل میکنه! ربطی هم به دین نداره! وقتی شما یه گل زیبا میبینی و ذوق میکنی، شما سپاسگذاری! وقتی بیشتر انجامش میدی، ظرفت بزرگ‌تر میشه. وقتی ذوق داری برای دیدن زیبایی‌ها، شما سپاسگذاری!

    راجع به نعمت‌ها، میخوای بنویس، بگو یا ذهنی حس کن! در هر حال اون فرکانس سپاسگذاریه که ارسال میشه! و جون کندن هم نیست دیگه… بقیه داستان لذت بردنه!

    وقتی شما نعمت‌ها رو میشماری، میبینی مثلا از 100، 95 تا رو داری و ندیدی، ولی سر اون 5 تا که نداری، علم شنگه راه انداختی، که اونم تقصیر خودت و باورهاته…

    من یه بازی ذهنی برای ثروت راه انداختم که موازات با مبحث چرخ اقتصاد رو چرخوندنه!

    میگم هر 10 هزار تومن یا 100 هزار تومنی که میره به جهان و من خرج میکنم، 10 برابرش برمیگرده بهم…به همین سادگی… بعد 100 تومن که خرج میکنم، میگم ایول ایول 1 میلیون وارد شد… یا 1 تومن میدم میگم ایول 10 تومن وارد شد… الکی و فیلم بازی کردن هم نیست دیگه.. هزینه یه روز زندگی کردن رو این کره خاکی چقدره واقعا؟ بعد میبینم وقتی زنده‌ام و هستم میگم که بله، همینطوره.

    مثلا همین اکسیژنی که واقعا نمیبینیمش، اگر ثروت کل آدم‌های دنیا رو بزاری روی هم، مگه میشه تامین کردش؟ یا قلبی که میتپه… یا کلیه‌هایی که کار میکنن… مغزی که بدون هیچ داستانی سال‌هاست داره خوب کار میکنه…

    خدایا شکرت واقعا.

    وقتی مثل داستان استاد شما دیگه نگاه حق جانبه نداری، و رو به سپاسگذاری میکنی، اون شرایط واقعا به نفع شما برمیگرده! به شرطی که واقعا رها کنی!

    من یکی خیلی کار دارم و حالا مثلا میگم قانونم بلدم و مشکل از فلانیه! ولی تلاشم اینه که بگم آقا فارغ از اینکه چی در جریانه من باید کلا بزنم به جاده جنگلیه! تمرکز روی زیبایی‌ها، روی نعمت‌هام، و بسپارم تا خداوند هدایت کنه! اگر بتونم اینطور رفتار کنم اوضاع 180 درجه میتواند تغییر کند!!! حتی اگر روزنه‌ای رو الان من نمیتونم ببینم! همه چیز به سود من میشود.

    در پایان بگم، اینکه شما فرکانس و توجه ات رو داری چجوری خرج میکنی، باید بشه دغدغه ذهنی شما! یعنی این سوال که آقا من دارم چی میفرستم، من دارم چکار میکنم؟ این باید بشه کار شما، زندگی شما، نگرش شما، عادت و سبک زندگی شما‌.

    رقابت با دیگرانی هم نیست دیگه، هر کس فارغ از دوست و خانواده، نتیجه فکرهای خودش رو داره میگیره، همسر و دوست دختر هم نداره دیگه.. لوط که لوط بود، بهش گفته شد ولش کن! اون از عذاب شوندگان است.

    دیگران هر کاری شما بکنی، وقتی نخوان تغییری کنن، شما انگار که میخوای آب رو تو مشتت نگه داری.

    واقعیت اینه که با توجه به پیشرفت جامعه، افراد با ”معلولیت باوری” تعدادشون بسیار بسیار زیاده تا افرادی که آگاهانه خالق زندگی خودشونن.

    1 درصد آگاه و خالق از جامعه در آرامش زندگیشون رو میسازن. من جز کدوم درصدم؟

    در پناه الله مهربان، ثروتمند باشید در تمام ابعاد زندگیتون، چون ثروت خودشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  2. -
    مصطفی خدابخشی گفته:
    مدت عضویت: 2068 روز

    بنام خدای مهربانم

    سلام و درود به خانواده صمیمی عباسمنش

    یه آمپول فوق آگاهی بود این لایو.

    بریم سراغ جلسه رایگان اما پر از نکات گوهربار استاد عزیزم:

    ۱. چکار کنیم که بعد از مدتی کار کردن روی باورهام رهاش نکنم. یا به عبارتی دیگه تداوم خودم رو حفظ کنم؟ چون میدونیم دیگه تا زمانی که داریم کار میکنیم نتایج هم ظهور پیدا میکنن دیگه:

    موضوع اینه که ما واقعا چقدر از صمیم قلب اعتقاد داریم به این موضوع و داریم بهش عمل میکنیم؟

    چقدر باور داریم که نتایج ما در گرو

    همین احساس خوب داشتن هست؟

    احساس آرامش داشتن هست؟

    سپاسگذاری هست؟

    توجه به نکات مثبت هست؟

    چقدر داریم باور میکنیم که همین چند تا کار ساده دارن اتفاقات زندگی ما رو رقم میزنن؟

    احساس خوب رو بیاید برا خودمون بازش کنیم…ینی چی واقعا احساس خوب؟

    خب یه معتاد رو هم اگه بش بگی چی حالته خوب میکنه شاید بگه یه گرم از فلان مواد….اما واقعا احساس خوب اینه؟

    حالا جالبه برام نمیدونم جلسات استاد هماهنگ میشن با اتفاقات زندگی من، چجوریه؟ نمیدونم…خیلی از اتفاقاتی که استادمثال میزنه روی صحبتش با منه…

    چند وقت پیش یه رابطه عاطفی داشتم و خب ترکید اون رابطه😅😅 بعد الان نگاه میکنم میبینم چقدر من واقعیتش چسبیده بودم به این رابطه و اون فرد.

    اون وابستگی روابط رو خراب میکنه دوستان..اینو جدی بگیرید.

    وقتی یه چیزی رو شدیدا میخوایمش و داریمش و باز هی میخوایمش و بهش چسبیدیم، از همون چیز/فرد ضرر میخوریم.

    انسان کلا فراموش کاره…ینی یادش میره این رابطه رو خودش جذب کرده بعد چون براش عادی میشه اون رابطه، هی کم کم برمیگرده به همون شرایط قبل ، گیر دادن ها و ….احساس بد و گریه و غصه خوردن..

    دوتا نگاه هست تو این قضیه:

    یکی که میگه چرا اینجوری شد؟ حتما طرف یه مشکلی داره و بدرد من نمیخوره یا حالا هرچی

    اما نگاه دومی میگه مشکل از من و فرکانس های خود منه که این نتایج رقم خورده، قانون خوب جواب داد اما تا زمانی که من داشتم ازش استفاده میکردم.

    این رابطه با قانون بوجود اومده اما من بجای ادامه همون مسیری که موجب این رابطه شده، شروع کردم درگیر حواشی شدم. چرا؟ چون ذهن چموش رو اگه نبریش سمت سپاسگذاری و تمرکز بر نکات مثبت و … این ذهن میره یه سمت دیگه….سمت عیب جویی، گیر دادن، حواشی،عع چرا اینکارو نکردی؟ چرا اون کارو نکردی؟ چرا لباست اینجوریه؟

    اینو خوب میفهمم چرا که خودم تجربش کردم.

    یواش یواش بجای اینکه خودم حال خودم رو خوب کنم احتیاج داشتم که فلانی بهم پیام بده و حالم رو خوب کنه.

    بخاطر همین خیلی از ماها فراموش میکنیم که عامل اصلی رسیدن ما به خوشبختی چی بوده!

    عامل اصلی اون احساس خوب بوده!

    احساس سپاسگذاری بوده

    توجه به نکات مثبت خودم و طرف مقابل بوده

    ولی اگه همیشه به یاد خودم بیارم و ندم تو حاشیه- یعنی ما باید همیشه افکار خودمون رو، احساس خودمون رو مانیتود کنیم.

    یه سری افکار بد، احساس ناجور یا حال جسمی بد که میاد سراغم باید درک کنم که دارم میرم تو حاشیه. باید دوباره شروع کنم. با تمرکز بیشتر روی احساس خوب.

    اون ویژگی های خوب خودم و طرف مقابلم رو بنویسم

    سپاسگذاری بنویسم.

    سپاسگذاری به تنهایی معجزه میکنه. در هر شرایطی که باشی سپاسگذاری یه درجه هی میبره شما رو بالاتر

    شیطان ولی میگه خیلی از بندگانت سپاسگذار نیستن درحالی که من از بالا و پایین و چپ و راست میام.

    سپاسگذاری که احساس خوب بده به ما ها، سپاسگذاری واقعی…چون سر جهان رو نمیشه کلاه گذاشت…فرکانس کار میکنه.

    سپاسگذاری که قلبت باز بشه

    حالت خوب بشه

    تمرکزت میره رو نعمت ها

    سلامتیت رو میبینی

    زیبایی های اطرافت رو میبینی

    چه چه بلبل رو میبینی

    فرکانس ارسالیت فرق کنه و دیگه اون قبل نباشی

    اگر تمرین درست انجام بشه اتفاقات خوب از در و دیوار وارد زندگی تون میشه

    سپاسگذاری بخاطر چیزهایی که داری، شرایطی که داری.

    اگر آدم شروع کنه و به خاطر چیزهایی که داره سپاسگذار باشه و بنویسه دروازه هایی از نعمت به زندگیش باز میشه:

    آقا سپاسگذاری صحیح و درست و حسابی احساس آدم رو تغییر میده، نتیجش رو قلبت بهت میگه که شما در مسیر درست هستید. احساس تون خوب میشه، بدن تون رها میشه، دردهای فیزیکی تون کم میشه، بدنتون سبک میشه، آرامش پیدا میکنید. خیلی مواقع با نوشتن این احساس رو زنده کنید.

    وقتی آدم شروع میکنه به نوشتن متوجه میشه چقدر نگاه نکرده درواقع و شرمنده میشه که چه نعمت هایی داشته که میتونسته نداشته باشه…

    اون تصادفی که بخیر گذشت

    اون اتفاق بدی که نیافتاد

    اون تسویه حسابی که راحت انجام شد.

    انسان همینه ها…ینی ما باید خودمون رو به عنوان کسی که شکست میخوره تو این مسیر، ولی بازم میتونه بلند بشه.

    شیطان میتونه کاری کنه که تو بهشت باشی و احساس بدبختی کنی.

    میگه خودش که میبینی خیلی از بندگانت رو که شکرگذار نیستند در حالی که من از بالا و پایین و چپ و راست بر اونها وارد میشم.

    دوستان اون ترازوی توجه دست ماست

    اینکه چقدر سمت بدی ها سنگین بشه یا سمت خوبی ها همش دست ماست

    به قول قرآن اگر شکرگذار باشید شما را می افزاییم. ظرف درون شما رو بزرگتر میکنیم.

    سپاسگذاری بزرگترین ترازوی دریافت نعمت هاست. سپاسگذاری که احساس خوب بهتون بده

    سپاسگذاری که بگه لا خوف علیهم و لا هم یحزنون.

    سپاسگذار ویژگی های مثبت خودم باشم.ویژگی هایی که دارم. نقاط مثبت خودم.

    هر شکلی که بهتر جواب میده دیگه: نوشتن باشه، صحبت کردن با خودت باشه، صحبت با خدای خودت باشه.

    در همون لحظه تک تک سلول های بدن شما فرکانس جدید رو دریافت میکنن و فرکانس برگشتی متفاوتی رو ارسال میکنند. تجربه بانک استاد.

    اینکه بدون اینکه کاری به دیگران داشته باشیم، نکات مثبت اطرافیان رو برانگیخته کنیم. با کار کردن روی فرکانس خودمون، با توجه به زیبایی ها و نکات مثبت اون محل.

    چقدر واقعا ما راحت میتونیم شرایط رو تغیر بدیم(مثال بانک استاد) و چقدر راحت تر ما میتونیم این قضیه رو فراموش کنیم که شرایط میتونه جور دیگه ای هم رغم بخوره.

    بهرحال شیطان درون میگه شرایط همینه، اونها باهات دشمن ان.

    اما خدای درون چی؟ میگه این ظاهر قضیه اس. تو میتونی ظاهر قضیه رو تغییر بدی.

    اگر فرکانس درست بفرستی،

    اگر کانون توجه ات رو تغییر بدی،

    اگرباورهات رو درست کنی،

    اگر سپاسگذار باشی،

    اگر تمرکزت رو بزاری رو چیزهای زیباتر

    این قدرت منه

    من ابرقدرتمندم

    همیشه همه چی تو دستای من بوده…

    ۲. تو این جهان افراد کمی هستن که واقعا متعهدانه روی خودشون و باورهاشون و فرکانس هاشون دارن کار میکنن.

    اون رویای صادقه استاد:

    اصلا مقایسه ای در کار نیست.

    اصلا مسابقه ای در کار نیست.

    همه معلول اند.

    ۹۹.۹% مردم جهان اینطوری اند.

    توانایی کنترل ذهنشون رو ندارند.

    الان مردم واقعا فرکانس خودشون رو رو چی میزارن؟ توجه شون رو چی هست؟

    ماهواره؟ تلویزیون؟ جنگ؟ بیماری؟فقر؟

    یه تعداد اندکی هستن که متعهدانه دارن رو فرکانشون و خودشون کار میکنن.

    اگر شما واقعا تمرکز کنید روی سپاسگذاری، توجه کنید به نکات مثبت، روی احساس خوب و ثابت قدم باشید، نتایج رو خواهید دید.

    (البته تا زمانی که داری از این قوانین استفاده میکنی)

    ۳. در مورد تغییر مکان زندگی بگید:

    وقتی دارید روی خودتون کار میکنید به جاهای بهتر هدایت میشید، ینی جهان یجورایی هل تون میده به مسیر بهتر.

    ینی وقتی دارید روی خودتون کار میکنید به مکانهایی هدایت میشید که با فرکانس های حال حاضر شما خیلی مناسب تره. خیلی ساده هدایت میشید. مگر اینکه شما یه سری وابستگی ها داشته باشی و البته که جهان هم از کسانی که مهاجرت میکنن حمایت میکنه.

    کسی که ایمانش رو نشون میده، جهان کمکش میکنه و درهایی از نعمت و برکت رو روش باز میکنه.

    در پایان سپاسگذارم از خدای مهربانم که جهان رو خیلی ساده آفریده با قوانین ساده تر.

    اینکه این جهان تکنیک خاص و خفنی نمیخواد.

    بازی خیلی سادس.

    هیچ شب خاصی وجود نداره، هبچ روز خاصی نیست

    همه روزها عیدن

    همه روزها پر از برکت و شادیه

    جهان با فرکانس های من هماهنگه

    وقتی من در حال ارسال فرکانس خوبم، اتفاقات خوب رو تجربه میکنم و وقتی در حال ارسال فرکانس نامناسب ام، تجربیات نامناسب رد هم تجربه خواهم کرد.

    با همین بحث ساده سپاسگذاری، توجه به نکات مثبت، توجه به نقاط قوت خودم و بقیه و ایجاد باورهای مناسب که ترس هام رو کمتر میکنه دیگه…

    وقتی من ترس هام کمتر بشه، احساسم خوب میشه دیگه

    ایمان من بیشتر میشه

    توکل من بیشتر میشه

    آرامش من بیشتر میشه

    رهاتر میشم

    آزاد میشم

    هیچ فرمول جادویی و تکنیک فضایی وجود نداره…

    اون دایره سنگی زرد مال مایاها نیست

    فقط یه لاکپشته

    وقتی تونستی ذهنت رو کنترل کنی،

    دنیات رو کنترل میکنی و هرچقدر تمرین کنی، توش قوی تر میشی

    مثل تمرین پیانو میمونه ولی قبول دارم که درکش سخت تره چون ما پیانو رو به چشم میبینیم که داره کار میکنه ولی تو بحث فرکانس عملا ما چیزی نمیبینیم….

    میگیم علت فلان نتیجه فرکانسای من بوده، نبوده… ولی خدا به کسانی پاداش میده که ایمان داشته باشن به قوانین

    به بما کسبت ایدیهم

    به بما قدمت ایدیهم

    به بما کانو یعلمون

    به صراط انعمت علیهم

    خود قرآن خیلی ساده گفته که ما این رو ساده کردیم برای کسانی که می اندیشن

    هنون بحث حزن و آیاتی که آورده شده که آقا اندوهگین مباش!!!

    دیگه آیه از این ساده تر؟؟

    در پایانم میخوام تحسین کنم این مسیر اللهی رو که ما رو در صراط انعمت علیهم قرار میده. و آزادی مکانی، مالی و رمانی رو نصیب ما میکنه.

    فرقی نمیکنه هیچ فرقی بین آزادی که استاد عباسمنش داره و آزادی که من دارم نیست! فقط مرحله و مدار هامون متفاوته.

    خوب متوجه شدم نسبت به قبل خیلی آزاد ترم ولی اینم خوب میدونم که خیلی جای پیشرفت دارم.

    پس نگران نیستم چون دارم آینده مسیر خودم رو میبینم.

    خیلی خوب متوجه میشم که استاد میگه من آینده ام رو بصورت عمومی و پابلیک گفتم چطور میشه…الان هیچ تعجبی نمیکنم. میگم خب نتیجه مسیر مگه قراره چیزی غیر از این باشه؟؟؟؟

    واقعا خداوند رو سپاسگذارم…

    واقعا واقعا واقعا تفاوتی بین محصدلات و فایل های رایگان نیست…

    رایگان و غیر رایگان فقط یه برچسبه

    چرا که الان تو ابن مدارم فایلی به ارزشمندی این جلسه که لایو هم بود ندیدم و تجربه نکردم.

    چقدر این جلسه پربار و گوهربار و ارزشمند بود و هست و من هی بازم باید گوشش بدم.

    از خدای مهربانم سپاسگذارم بخاطر این مسیر پر از برکت، سلامتی و عشق..از چشمای زیباتون ممنونم که کامنت من رو مطالعه کردین.

    و از خدای مهربانم براتون طلب ثروت و سلامتی و شادی بیشتر و بیشتر رو آررومندم.

    فروردین ۱۴۰۰

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  3. -
    مصطفی خدابخشی گفته:
    مدت عضویت: 2068 روز

    عادله عزیز..

    جالب بود کامنتت، مخصوصا پیرو بحث زمان…

    بنظرم خب ما آدم‌ها زمان رو احتیاج داریم تا بتونیم این دنیای دو بعدی رو درک کنیم. امروز یه پیامی گرفتم برای شما هم مینویسم، ثانیه‌ها هربار میمیرن و هر ثانیه لحضه‌ها خلق میشن، این واقعیته؟ یا دید ماست به جهان برای اینکه بتونیم درکش کنیم؟ زمان و عمر ماهم شروع و پاینی داره، میتونیم بگیم ما در ثانیه‌ای زندگی کردیم و در ثانیه‌ای این تجربه مادی تموم شد. این منطقی ترین تعریفی هست که میشه نسبت به زمان داشت. وگرنه که ثانیه‌ها هر لحضه میمیرند.

    بازم این باورما، تعریف ماست که میگه چند سالم هست و لذت بردن در هر زمانی ممکن.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    مصطفی خدابخشی گفته:
    مدت عضویت: 2068 روز

    نسترن عزیز

    از اینکه کامنتی برام نوشتی واقعا مچکرم.

    واقعا سپاسگذاری نعمت بزرگی هست که خداوند لطف کرده و بهمون تاکید کرده.

    تو قدم 4 استاد یه جایی توضیح میده نعمت به شکل‌های مختلف میاد تو زندگی و هر چقدر چشمام رو به روی این نوع نعمت‌ها باز کردم، زیبایی زیادی وارد زندگیم شده.

    نعمت‌های زیادتری وارد میشود.‌

    در پناه الله مهربان باشی عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: