سرفصل آموزش های این فایل:
- چگونه دلیل اصلی نتایج را از یاد نبریم؛
- چگونه از مسیر عمل به قانون، خارج نشویم؛
- درمان معلولیت باوری و خلق زندگی دلخواه؛
- انسان فراموش کار است. نتایج، خیلی زود برای ما بدیهی می شود، خیلی راحت فراموش می کنیم که دلیل نتایج، کار کردن روی باورهایمان بوده است. در نتیجه از بهبود باورها غافل می شویم و دوباره به مسیر قبلی بر می گردیم. سپس اوضاع هم به همان شرایط نادلخواه قبلی بر می گردد؛
- سپاسگزاری ابزاری است برای خلع سلاح ذهن و دوباره برگشتن به مسیر خلق زندگی دلخوه؛
- وقتی با این باور که : احساس خوب = اتفاقات خوب ذهن خود را کنترل می کنی، فارغ از اینکه شرایط چیست، ورق به نفع تو بر می گردد؛
- چقدر ما توانمند هستیم برای اینکه شرایط زندگی مان را تغییر دهیم و چقدر راحت می توانیم این توانایی را فراموش کنیم و وارد روزمرگی و حاشیه ها شویم؛
- قانون تغییر مکان زندگی؛
برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری live | خروج از جامعه "معلولان باوری" و خلق زندگی دلخواه194MB26 دقیقه
- فایل صوتی live | خروج از جامعه "معلولان باوری" و خلق زندگی دلخواه25MB26 دقیقه
سلام به اساتید عزیزم
سلام به دوستان خوبم
استاد جان، این فایل چند روز پیش فایل نشانه من بود و هم کلی همزمانی جالب برای من داشت، و هم اونقدرررر نکته و مطلب داشت که چند روز طول کشید تا تکمیلش کردم. یعنی دقیقا حس کردم که به اندازه یکی از جلسات 12 قدم، نکته و آگاهی داره و باید چندین و چند بار گوشش بدم که آگاهی هاش رو دریافت کنم.
استاد، اینقدر ررررر این فایل هماهنگه با شرایط فعلی من، که خودم باورم نمیشد این همه شباهت رو.
و اونقدر من با این فایل گریه کردم …. به خصوص قسمتهایی که درباره سپاسگزاری صحبت کردید.
وقتی داشتم از روی نکاتی که یادداشت کرده بودم میخوندم که صوتی تایپشون کنم، اون قسمتهایی که درباره شیطان گفتین و اینکه مانع میشه که ما سپاسگزار باشیم، اونقدر باهاشون گریه کردم…..
داستان همزمانیهای این فایل رو از اینجا شروع میکنم که در ادامه یه تصمیمی که اخیرا گرفته بودم، یه سری نجواها توی ذهنم هر از گاهی (شاید هم بیشتر از هر از گاهی)، میومدن و من سعی میکردم از هر روشی که بلدم برای خوب نگه داشتن احساسم استفاده کنم. تا اینکه، شب که میخواستم وضو بگیرم که نماز بخونم، یکم حس کردم که دیگه دارم بیتاب میشم از دست این نجواها و همینطور که داشتم وضو میگرفتم ناخودآگاه، 3 بار آب به صورتم زدم و همزمان 3 بار گفتم خدایا از شر نجواهای شیطان به تو پناه میبرم.
و بعدش اومدم فایل نشانه ام رو باز کردم و شروع کردم به خوندن متن فایل و میخواستم بعد از نماز بیام خود فایل رو ببینم…
شروع کردم به خوندن متن فایل، و همینکه چشمم به کلمه شیطان افتاد، و آیه ای که توی متن فایل بود رو خوندم، به خودم گفتم خدایا شکرت چقدر سریع الجوابی و همون لحظه حس کردم که حتما توی این فایل کلی از جوابهای سوالات من هست…
استاد، صحبتهای این فایل درباره سپاسگزاری فوق العاده بودن…… قشنگ آدم اون حس باز شدن قلب رو احساس میکنه…. من این فایل رو روی گوشیم هم دانلود کردم که به خصوص این قسمت سپاسگزاریش رو مرتب گوش بدم.
اونجا که گفتین: ««شیطان گفته من از چپ و راست و پشت سر و بالای سر بندگان تو میام، و تو میبینی که خیلی از اونها سپاسگزار نیستن!»»، مو به تنم سیخ کرد.
و اینو هم چقدر دوست داشتم که گفتین:
««ولی خدای درون ما میاد میگه:
نه…. این ظاهر قضیه است. و تو میتونی ظاهرو تغییر بدی،
اگر که فرکانس مناسب رو بفرستی، و اگر باورهاتو درست کنی.
اگر سپاسگزار باشی،
اگر احساس خوبی داشته باشی،
اگر تمرکزت رو بذاری روی چیزهای زیباتر. »»
و اینکه:
سپاسگزاریی واقعیه:
که به قول قرآن: لا خوف علیهم و لا هم یحزنون. یعنی سپاسگزاریی که باعث میشه نه ترسی و نه غمی توی وجود آدم باشه.
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
بریم سراغ آگاهی های فایل
سوال اول:
چه کار کنم تا بعد از یه مدت روی کار کردن روی باورها، رها نکنم؟ (یعنی از کار دست نکشم و ادامه بدم)
این موضوع برمیگرده به اینکه چقدر ما داریم باور میکنیم که چقدر تاثیر انجام این کارها رو باور میکنیم؟
این کار کردن روی ذهنمون،
توجه کردن به نکات مثبت،
نوشتن
احساس سپاسگزاری داشتن
و اینکه وقتی که صبح از خواب بیدار میشیم سپاسگذار باشیم
و چقدر باور میکنیم که این نوع نگاه، این نوع تفکر و این نوع نگرش، داره نتایج خوبتری رو برامون به وجود میاره؟
برای اینکه ببینیم این موضوع که خودم میتونم با افکارم یه سری اتفاقات رو خلق کنم، میشود یا نمیشود، میتونیم شروع کنیم:
روی توجه به نکات مثبت،
روی احساس خوب،
و روی بحث سپاسگزاری
(که همه اینا برمیگرده به احساس خوب)، کار کنیم.
یعنی شما چه توجه کنید به:
نکات مثبت،
چه سپاسگزار باشید،
چه به خداوند فکر کنید،
چه در مورد ایمان صحبت کنید، ….
تهش میرسیم به احساس خوب.
و وقتی میای این کار رو انجام میدی، میبینی که اصلا یه سری اتفاقات به صورت کاملاً واضح داره رخ میده. یعنی: یه سری همزمانیها، یه سری اتفاقات و یه سری موقعیتهایی رخ میده که:
دیگه اصلاً نمیتونی قدرت خلق کنندگی ذهنت رو کتمان کنی.
و بعدش باید سعی کنی که این روند رو ادامه بدی. ولی اینو هم باید بدونی که انسان فراموشکاره… یعنی آدم خیلی زود فراموش میکنه که داره با افکارش زندگیش رو رقم میزنه. یعنی، یه سری نتایج توی میاد توی زندگی آدم. بعد ممکنه که ما درگیر اون نتایج بشیم.
مثلاً شما میای:
با ذهنت،
با کار کردن روی باورهات،
با احساس سپاسگزاری،
با توجه به نکات مثبت خودت و دیگران،
یک رابطه عاطفی خیلی خوبی رو که کاملاً برات باورنکردنی بوده رو جذبش میکنی. یعنی رفتی توی یه رابطه عاطفی و اولش خیلی خوشحالی و خدا رو شکر میکنی…. خدایا تو به وعدت عمل کردی…. دیدی من تونستم خلق کنم…. فلانی رو که اصلاً فکر نمیکردم بتونم باهاش همچین رابطهای رو داشته باشم، الان ما با هم توی رابطه هستیم….
حالا اتفاقی که میافته اینه که، ما یادمون میره که عاملی که سبب شد این نتیجه رخ بده چی بوده، و میریم توی دل نتیجه و میریم توی دل اون رابطه عاطفی.
و بعد انقدر درگیر میشیم و انقدر یادمون میره و انقدر برمیگردیم به همون ویژگیهای قبلیمون، که اون رابطه هم خراب میشه!
یعنی اولش خیلی خوب پیش میره، بعد یواش یواش به سختی میرسه. بعد یواش یواش نابود میشه! و بعد ما میشینیم غصه میخوریم.
حالا توی یه همچین شرایطی، ممکنه بعضیا به این نتیجه برسن که:
««ای بابا… قانون جواب نداد»»!!!
یا یه عدهای که یه ذره بهتر فکر میکنن، بگن:
««قانون جواب داد تا وقتی که من داشتم ازش استفاده میکردم، ولی من درگیر یه رابطه عاطفی شدم… همون رابطه باورنکردنی که به واسطه قانون برام به وجود اومد، ….
ولی من بجای اینکه اون مسیر درستی که رو که باعث شد این نتیجه رو خلق کنم ادامه بدم، رفتم درگیر حواشی شدم!
و فراموش کردم:
اون تمرکز بر نکات مثبت رو.
یواش یواش شروع کردم به گیر دادن! به قر زدن! به تمرکز به نکات منفی!
یواش یواش رفتم توی حالت وابستگی!
یواش یواش به جای اینکه خودم حال خودم رو خوب کنم، نیاز داشتم که اون یه کاری انجام بده که احساس من بهتر بشه و خیلی چیزای دیگه»».
خلاصه به خاطر همینه که خیلی از ماها فراموش میکنیم که عامل اصلی رسیدن ما به خوشبختی چی بوده؟ و ممکنه وسط راه، راهو گم کنیم.
ولی باید همیشه به یاد خودمون بیاریم عوامل اصلی رو. که البته نیاز داره که تمرین کنیم.
+ و اینو هم باید درنظر داشته باشیم که این موضوع برای همه افراد میتونه پیش بیاد.
حتی خود استاد هم گفتن که یه مدتی فراموش کردن که چه عواملی باعث شده که ایشون زندگی بهتری داشته باشن، و داشتن میرفتن توی حاشیه و فراموش کردن اصل رو.
حالا راه حلش چیه؟
راهش اینه که مثل ایشون، مدام به خودت یادآوری کنی
یعنی مدام سعی کنی خودت رو مانیتور کنی
افکارت رو مانیتور کنی
سلامتیت رو مانیتور کنی
و یه ذره که احساست خوب نباشه، یه ذره که افکار بد بیاد توی ذهنت، یا یه ذره که از لحاظ سلامتی احساس کردی که بدنت داره یه سری آلارمها رو میده، بفهمی که داری از مسیر خارج میشی.
حالا بعدش باید چیکار کرد؟
اون وقت دوباره شروع کن با تمرکز بیشتر روی:
احساس خوب،
مخصوصاً روی احساس سپاسگزاری
کار کن.
یعنی سپاسگزاری یه ابزاریه که توی هر حالتی،
توی هر حالتی، معجزه میکنه
معجزه میکنه.
به قول قرآن شیطان میگه من از چپ و راست و پشت سر و بالای سر بندگان تو میام، و تو میبینی که خیلی از اونها سپاسگزار نیستن:
ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَیْمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ وَلَا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شَاکِرِینَ ﴿17﴾
سپس از پیشرو و از پشت سر و از طرف راست و از طرف چپ آنها، به سراغ آنها میروم و اکثر آنها را شکرگزار نخواهی یافت. (سوره اعراف -آیه 17)
یعنی سپاسگزاری یه ابزاریه که در تمام موارد، چه توی قله موفقیت باشی، و چه توی قعر ذلت باشی، سپاسگزاری یه ابزاریه که میتونه کمک کنه برای اینکه اوضاعت بهتر بشه. توی هر حالتی که هستی….
ولی سپاسگزاریی که وقتی انجامش میدی قلبت باز میشه
حالت خوب میشه
تمرکزت میره روی نعمتهات، روی سلامتیت، روی زیباییهای اطرافت، روی چهچه یه پرندهای که داری میشنوی….
و وقتی این کار رو میکنی دیگه بوم بوم بوم اتفاقات عالی از در و دیوار وارد زندگیت میشه.
سپاسگزاری به خاطر چیزهایی که داریم یعنی، توی هر شرایطی که هستیم، یه چیزایی هست که آدم میتونه به خاطرش سپاسگزار باشه. حالا اگر آدم شروع کنه و سپاسگزار خداوند باشه به خاطر اون نعمتهاش، اون وقته که دروازه دریافت نعمتها به روش باز میشه.
ولی سپاسگزاریی احساس خوب بده… اصلا جهان اینطوری نیست که ما بیایم یه ادایی در بیاریم و فیلم بازی کنیم و الکی بگم سپاسگزارم و خدایا شکرت! نه….
زمانی سپاسگزاری واقعیه که وقتی شما انجامش میدی، قلبتون به شما میگه که توی مسیر درست هستی….
احساست خوب میشه…
بدنت رها میشه، دردهای فیزیکیت کم میشه…. بدنت سبک میشه….
آرامش پیدا میکنی.
این حالتها خیلی مواقع با نوشتن پیش میان…. خیلی موقعها با نوشتن…. اصلاً جادو میکنه نوشتن.
خیلی مواقع، موقع نوشتن اصلاً اشک آدم در میاد. چون وقتی که مینویسی تازه میفهمی که چقدر نگاه نکرده بودی به این همه نعمتی که دور و برت بوده!
چون شیطان همیشه این توانایی رو داره که شما توی بهشت باشی، ولی به خاطر یه موضوع بسیار جزئی کاری کنه برات که حس کنی انگار توی جهنمی!!!
یعنی با اینکه شما توی بهشتی و همه چیز بینهایت عالیه، فقط یه موضوع جزئی و کوچیک پیش اومده؛ این شیطان میتونه کاری کنه با شما، که فکر کنید توی جهنمی!!! فقط به خاطر همون موضوع کوچیک! فقط به خاطر همون موضوع!!!
به خاطر همین وقتی که آدم سپاسگزاری میکنه و لیست نعمتهایی رو که داره مینویسه، اصلاً شرمنده میشه…. میگه:«« آقا من این همه نعمت دارم و این همه اتفاقات خوب داره توی زندگیم میافته، بعد من فقط به خاطر اون یه دونه موضوع، ناسپاسم»»!!!
و استاد هم که این همه سال هست که دارن روی خودشون کار میکنن و همیشه هم سعی کردن خودشون رو توی مسیر درست نگه دارن، هر چقدر که بیشتر میگذره، ایشون روی سپاسگزاری بیشتر تاکید میکنن.
به قول قرآن:
وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ ۖ وَلَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ ﴿٧﴾ سوره ابراهیم
و هنگامی را که پروردگارتان اعلام داشت: اگر شکرگزاری کنید، بر شما خواهم افزود؛ و اگر ناسپاسی کنید، مجازاتم شدید است.
اگر سپاسگزار باشید، بر شما میافزایم…. یعنی شما را میافزایم…. شما را بزرگ میکنم.
یعنی اگر کسی میومد قرآن رو از نگاه قوانین میخوند، حتماً به این فرمول میرسید که: سپاسگزاری بزرگترین دروازه دریافت نعمتهاست.
یعنی میرسید به اینکه من بیام سپاسگزار باشم. سپاسگزار واقعی باشم، نه ادا و اطوار.
سپاسگزاری که به قول قرآن: لا خوف علیهم و لا هم یحزنون. یعنی سپاسگزاریی که باعث میشه نه ترسی و نه غمی توی وجود آدم باشه، باعث میشه که آدم تمرکزش رو بذاره روی داشتههاش، روی نعمتهاش، روی استعدادهاش.
اصلا تو بیا فقط سپاسگزاری کن برای استعدادها و تواناییهایی که داری و در مورد کارهایی که میتونی انجام بدی.
در مورد ویژگیهای مثبت خودت بیا سپاسگزار خداوند باش.
بیا بنویس لیستش رو:
خدایا سپاسگزارم به خاطر این ویژگیم، این استعدادم، این تواناییم، این شکل ظاهریم.
بشینید بنویسید…. بعد ببینید چقدر نعمت هست…
و همینکه شروع میکنید به نوشتن سپاسگزاریهاتون، (حالا یا به صورت نوشتنی یا گفتنی یا تجسمی یا با خدا صحبت کردن، به هر شکلی که بهتر میتونید انجام بدید و هر شکلی که براتون بهتر جواب میده) وقتی که میاید انجام بدید، معجزهاش رو میبینید.
اصلاً این نیست که کلی طول بکشه و زمان ببره! نه…. همون لحظه اتفاق میافته. همون لحظه، تک تک سلولهای بدن شما واکنش نشون میدن به این نوع فرکانس جدید.
همون لحظه و در همون روز، آدمهایی که شاید با شما رفتار ناجالبی داشتن و اصلاً انگار مشکل داشتن با شما، رفتارشون برمیگرده و ورق برمیگرده….
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
جملات و نکات مهم خاطره استاد که ما هم میتونیم توی شرایط مشابه، ازشون استفاده کنیم:
+ من الان باید بتونم ذهنم رو کنترل کنم و تمرکز کنم بر روی زیباییها و سپاسگزار خداوند باشم به خاطر نعمتهایی که دارم.
+ خدایا شکرت به خاطر این نعمتهایی که هست.
+ به خودت بگو: بین من الان اگر بتونم ذهنم رو کنترل کنم، همه بازی برمیگرده.
حتی اگر ظاهر قضیه جالب نباشه و اینطور نشون نده، اگر بتونم الان ذهنم رو کنترل کنم و اگر الان بتونم تمرکز کنم بر روی زیباییها، و نعمتهایی که دارم، اونوقت همین رفتار برمیگرده و من میتونم رفتار آدمها رو با خودم برانگیخته کنم.
حتی اگر ظاهر قضیه اینجور نباشه!
+….ولی ماهایی که قانون رو میدونیم باید این موقعها بتونیم عمل کنیم دیگه.
+ سعی کردم تمرکزم رو بذارم روی زیباییها و سپاسگزاری کنم و با خودم صحبت کنم و احساسم رو خوب کنم؛ به جای اینکه تمرکز کنم روی اینکه اینا چرا اینجوری رفتار کردن؟!
یعنی اجازه ندیم که این حرفهایی که میخواد ماجرا را از دید حق به جانب ببینه، توی ذهنمون بیاد. [ناراحت بودن رو برای خودت منطقی نکن…. نخواید که با منطق به خودت ثابت کنی که چرا من باید توی این شرایط ناراحت باشم و ناراحت بودن من منطقیه].
به جای این حرفها:
+ بیا تمرکز کن بر روی زیباییها: چقدر زیباست، چقدر فوق العاده است، چقدر بانک خوبیه، چقدر امکانات خوبه.
و در اون لحظه شروع کن به کار کردن روی ذهنت و هرچی میتونی توی ذهنت زیباییها رو ببین.
توی مثالی که استاد از تجربه بانک گفتن، ظاهر قضیه بدترین حالت بود… ولی وقتی ایشون تونستن ذهنشون رو کنترل کنن، و باور داشتن که اگر بتونن ذهنشون رو کنترل کنن، بازی عوض میشه (با اینکه ظاهر قضیه اصلاً جالب نبود)، اینقدر اوضاع تغییر کرد که تبدیل شد به یه تجربهای که انقدر شیرین بود، و علاوه بر درخواست اولیه شون، با درخواستهای بعدیشون هم موافقت کردن و با کمال میل براشون انجام دادن. و همه چیز 180 درجه تغییر کرد! و این همه اتفاقات خوب افتاد.
و این مثال نشون میده که ببینیم که چقدر ما توانا هستیم برای اینکه بتونیم به جای اینکه ظاهر[نامناسب] قضیه رو ببینیم، بیایم:
تمرکز کنیم بر روی چیزی که به ما احساس بهتری میده،
و بیایم سپاسگزار باشیم،
و توجهمون رو برداریم از روی اون چیزهای منفی، و توجهمون رو بذاریم روی چیزهای خوب.
و همه این اتفاقات بدون هیچ حرفی انجام شدن!!! یعنی همه چیز در درون استاد اتفاق افتاد.
[یعنی اینطور نبود که ایشون بخوان با یک عمل فیزیکی، کاری رو انجام بدن یا مثلاً کسی رو راضی کنن. این خداونده که دلها رو نرم میکنه]. و حتی رئیس بانک پیششون مونده تا کاراشون انجام بشه، در حالی که اصلاً اصل قضیه این بود که ایشون وقت قبلی نگرفته بودن!
و این نشون میده که چقدر ما توانمندیم برای اینکه شرایط زندگیمون رو تغییر بدیم و چقدر راحت، حتی خود استاد که دارن آموزش میدن، ممکنه فراموش کنن این قضیه رو!
و چقدر راحت شیطان میتونه گمراهمون کنه!!! یعنی بیاد ظواهر رو به ما نشون بده و بگه: آقا این همینی هست، که میبینی…. اینا امروز اینجورین!!! همینه که هست! مگه نمیبینی چجوری دارن برخورد میکنن؟!
و میاد خیلی منطقی ظاهر قضیه رو اینجوری بهت نشون میده، و میگه: همینه که هست!
ولی خدای درون ما میاد میگه:
نه…. این ظاهر قضیه است. و تو میتونی ظاهرو تغییر بدی،
اگر که فرکانس مناسب رو بفرستی، و اگر باورهاتو درست کنی.
اگر سپاسگزار باشی،
اگر احساس خوبی داشته باشی،
اگر تمرکزت رو بذاری روی چیزهای زیباتر.
+ و نکته اینه که: خیلی اتفاقات هست که داره تغییر میکنه، و ما داریم تمرکزمون رو تغییر میدیم و میذاریم روی نکات مثبت، و داره اتفاقات هم تغییر میکنه، ولی مثلاً فرداش یا یه هفته بعدش خودش رو نشون میده. و شاید ما به این دقت متوجه نشیم.
ولی برای تک تک ماهایی که توی این مسیر هستیم، این اتفاق افتاده که اومدی روی یه چیز زیبا تمرکز کردی و همون موقع یه دوستی بهت زنگ زده، یا همون موقع یه خبر خوشی شنیدی، یا پول پیدا کردی، و خلاصه همون موقع یه اتفاق خوب افتاده.
+ وقتی که در مورد قوانین خداوند صحبت میکنیم انرژی میگیرم.
توی دنیای امروز آدمای کمی هستن که دارن روی اصل و روی توحید کار میکنن. روی زیباییها، روی نعمتها و روی سپاسگزاری.
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
موضوع دوم: من باید چه کاری انجام بدم که همون نتایجی که توی روابط، توی سلامتی و توی کارم گرفتم رو، از لحاظ مالی هم بگیرم؟
اصلاً مسابقهای در کار نیست… اصلاً مسابقهای در کار نیست.
تو اصلاً نیاز نداری که با بقیه مسابقه بدی…. تو توی دنیایی داری زندگی میکنی که 99.9 درصد آدمها از لحاظ فکری معلول هستن!
تو بشین روی باورهات کار کن. اصلاً بحث، بحث مسابقه نیست، کمبود نیست، بحث زود رسیدن نیست.
یعنی الان مردم و شبکههای اجتماعی دارن وقتشون رو، فرکانس و تمرکزشون رو روی چی میذارن؟!
توی زندگیشون دارن به چی فکر میکنن؟ دارن در مورد چی صحبت میکنن؟ واقعاً تمرکزشون روی چیه؟!
در مورد بدبختی، کمبود، نگرانیهاشون، جنگها و بیماریها!!! به خاطر همین هم هست که تعداد کمیان که دارن روی باورهاشون به درستی کار میکنن.
اصلاً نگران رقابت با بقیه نباش…. اصلاً بقیهای وجود نداره.
و هر چقدر بیشتر میگذره، ما داریم بیشتر میبینیم که اصلا در فضای جامعه جهانی، مردم گمراهن! خوشون رو گم کردن! به خاطر همین هم هستم که همه دارن تقلا میکنن. به خاط همینم هستم که همه دارن زجر میکشن و مشکلات و درگیریهای فراوانی دارن.
به خاطر اینکه اصلا تمرکزشون روی نازیبائهاست!!!! تمرکزشون روی ناشکریه…. روی مشکلاته!
+ به خاطر همین:
اگر تو واقعا متعد باشی (مثل اون تعهدی که استاد داشتن و دارن)،
و اون مسیری که استاد رفتن رو بری،
و تمرکز کنی روی زیبایها،
تمرکز کنی روی فراوانی،
و تمرکز کنی روی سپاسگزاری،…… اصلا باورت نمیشه که چقدر زود میتونه دنیات تغییر کنه.
دنیای دیگران نه….. دنیای تو تغییر میکنه….. ممکنه دنیای خواهر و برادر و پدر و مادرت و دوستان و فرزندانت تغییری نکنه ها… چون اونا نتایج خودشون رو میگیرین.
ولی دنیای تو تغییر میکنه… خیلی خیلی زود تغییر میکنه
و اونایی که توی این مسیر ثابت قدم بودن دیدن؛….
دیدن تغییر در دنیای اطرافشون رو، تا وقتی که دارن این مسیر رو ادامه میدن.
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
چرا من نمیتونم با سپاسگزاری ارتباط برقرار کنم؟
وقتی که توی مدارش قرار بگیری، اونقدر با سپاسگزاری ارتباط برقرار میکنی که اشکات بند نمیاد…
وقتی که این حرفهای استاد رو میشنوی، ممکنه اولش که توی مدارش نیستی نفهمیشون. ولی وقتی که برات اتفاق میوفته، اونوقت قضیه مدارها رو خیلی خیلی خوب تجربه میکنی و خیلی خوب میفهمیش.
چون این حرفها، هی به مرور زمان، هی بیشتر و بیشتر برات قابل درک میشه، به وسیله:
بیشتر کار کردن،
با بیشتر توی این مسیر حرکت کردن،
مخصوصا با تجربه کردن.
تجربه کردنه احساسی که ما داریم درموردش صحبت میکنیم.
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
سوال: بهترین راه شناسایی باورها چیه؟
بهترین راه شناسایی باورها، عملکرد شماست. عملکرد شما، عملکرد شما نشون میده که باورهای شما چیه.
به این جمله فکر کنید:
عملکرد شما، نه حرفهاتون، (نه ادا و اطوارتون)، عملکردتون نشون میده که چه باوری دارید.
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
150 قسمت سریال زندگی در بهشت در کمتر از 1 سال که حدودا 1 روز در میان یک قسمت روی سایت رفته.
فایلهایی که توی سایت هست حتی فایلهای رایگان، خیلی فوق العاده هستن. وقت بذار از اول تا آخر، بارها و بارها ببینشون و بعد اگر احساس کردی محصولی بهت کمک میکنه، اون محصول رو بخر و بعد ببین که چقدر زندگیت تغییر میکنه.
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
از تعییر مکان زندگی بگید:
وقتی که آدم روی خودش کار میکنه خود به خود، یکی سری اتفاقاتی میوفته. و اگر اون فضایی که توی اطرافش هست، فضای نامناسبی باشه، هدایت میشه به فضاهای بهتر. یعنی یه جوارایی جهان هولتون میده به حرکت کردن. مگر اینکه یه سری وابستگی های شدید داشته باشی، یه سری بندها و زنجیرهایی داشته باشی که نذاره حرکت کنی.
وگرنه وقتی آدم میاد روی خودش کار میکنه، اگر اون مکانی که هست مکان جالبی نباشه، و مکانهای جالبتری باشه برای فرکانسهای جدیدش، (ممکنه اون مکانی که شما هستی هم مکان خوبی باشه ولی مکانهایی وجود داشته باشه که از لحاظ فیزیکی برای فرکانس جدیدت که داره شکل میگیره، جای بهتریه)، اونوقت، وقتی که ما درست روی خودمون کار میکنیم، هدایت میشیم، خیلی ساده…. خیلی ساده هدایت میشیم، مگر اینکه یه سری مقاومتها داشته باشیم.
اما اگر مثل استاد، مقاومتی روی جای خاصی نداشته باشی توی زندگیت، به محض اینکه تغییر فرکانس میدی، این اتفاق میوفته و جهان هم هدایت میکنه.
+ و اصلش اینه که:
آنچه که از لحاظ فیزیکی و واقعی در اطراف ما اتفاق میوفته، هماهنگه با فرکانسهای ما. و وقتی که ما تغییر میکنیم اطراف ما هم تغییر میکنه. اگر جای بهتری باشه برای فرکانسهای الان ما، و ما هم یه علاقه ای داشته باشیم برای اینکه حرکت کنیم، خیلی زود هدایت میشیم و حرکت میکنیم.
استاد بارها گفتن که موافق حرکت کردن هستن. حرکت فیزیکی یا کلا هر حرکتی:
هر حرکتی که به امید پیشرفت باشه،
هر حرکتی که به امید درک بهتر جهان باشه،
هر حرکتی که به امید تجربه های جدیدتر باشه.
استاد خیلی موافق اینا هستن. حالا این اتفاق میتونه توی فضای مهاجرتی بیفته یا توی خیلی مسائل دیگه. به خاطر همین، استاد یه احترام ویژهای برای اون افرادی که مهاجرت میکنن قائل هستن (افرادی که خودشون مهاجرت میکنن). و این افراد، خیلی پیشرفت میکنن.
البته ما باید اینو بدونیم که اون مهاجرت فاکتور اصلی نیست، بلکه اون باوره و اون ایمانه فاکتور اصلیه. وقتی که کسی از یه جائی فرار کنه، احتمالاً اونجاییم که میره جای جالبی نخواهد بود.
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
احساس لیاقت در رابطه عاطفی؟
توی دوره عشق و مودت خیلی در مورد این موضوع صحبت شده و توصیه استاد اینه که اونایی که میخوان رابطه عاطفی خوبی داشته باشن، دوره عشق و مودت در روابط رو از سایت عباس منش دات کام خریداری کنن که خیلی بهشون کمک میکنه.
و اینو بدونیم که اون سرمایه گذاری که ما روی محصولات سایت میکنیم، خیلی خیلی بیشتر از اونی که فکرشو میکنیم توی زندگیمون به شکل خوشبختی، آرامش، سلامتی و ثروت وارد میشه.
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
احساس ترس؟
احساس ترس کاملاً توهمیه….
چون وقتی که آدم توی دل ترسهاش میره میبینه که اصلاً ترسهاش وجود نداشتن. یعنی همه ترسها، مثل ترس از تنهایی، ترس از حرف مردم، ترس از شکست، ترس از تاریکی و غیره، وقتی رفتیم توی دلش، و با ایمان حرکت کردیم، دیدیم که اصلاً ترسی وجود نداره.
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
در مورد قرآن بیشتر صحبت کنید
توی دوره قانون آفرینش بخش قرآنی هست و توی دوره 12 قدم هم که توی هر قدم، یه جلسه راجع به مباحث قرآنی صحبت شده.
کلاً فکر نکن که یه تکنیکها و باورهای خاصی هست که باعث میشه نتیجه بگیری!!! نه….
بازی خیلی ساده است….. بازی خیلی ساده است و برمیگرده به کنترل ذهن.
اینکه دنبال یه سری تکنیکها و روشهای خاص باشی، همش توهماته…. همش فرعیاته!!!
اصلا جهان اینجوری عمل نمیکنه….. جهان داره هر لحظه با فرکانسهای من کار میکنه و پاسخی که جهان داره به من میده متناسب با فرکانسهای هر لحظه منه.
فرکانسهای منم مشخصه: وقتی احساس خوبی دارم، فرکانسهای خوبی ارسال میکنم و وقتی احساس بدی دارم، فرکانسهای بدی ارسال میکنم. به همین سادگی….
حالا بقیهاش اینه که من سعی کنم آگاهانه با همون چیزای ساده که اصلاً تکنیک عجیب و غریبی نیست، فرکانس مثبت بفرستم.
چجوری فرکانس مثبت بفرستم؟
با همون بحث سپاسگزاری،
با همون بحث تمرکز کردن و نوشتن نکات مثبت،
با همون توجه کردن به زیباییهای اطرافم،
با توجه کردن به نکات مثبت اطرافیانم و نکات مثبت خودم،
با همون باورهای مناسب در مورد مسائل مالی،
و با همون باورهای مناسبی که باعث میشه ترسهای من کمتر بشه
مثلاً وقتی من بیشتر و بیشتر به باور فراوانی اعتقاد پیدا کنم، ترسهای من در مورد آینده مالیم کمتر میشه. (وقتی باور کمبود دارم ترسهای من بیشتره).
+ هر چیز که باعث بشه:
ترسهای من کمتر بشه
و ایمان من بیشتر بشه
آرامش من بیشتر بشه
توکل من بیشتر بشه
احساس رهایی من بیشتر بشه
یعنی اینکه من دارم در مسیر درست حرکت میکنم.
+ کلا بازی خیلی ساده است….
بازی خیلی ساده است…. همه چیز خیلی خیلی سادهتر از اون چیزیه که ما فکر میکنیم. وقتی بتونی ذهنت رو کنترل کنی، میتونی دنیات رو کنترل کنی و هر چقدر که تمرین کنی، توی این کار قویتر میشی.
به خاطر همین هم اگر میخوای توی این مسیر نتیجه بگیری سراغ چیزا و تکنیکهای عجیب غریب نرو، دنبال تکنیک خاصی نباش.
اصلاً داستان عجیبی نیست. حتی در مورد قرآن هم ما یه همچمن چیزی شنیده بودیم، در حالیکه خود قرآن گفته که ما این آیات را برای شما آسان کردیم آیا کسی هست که پند بگیرد؟ بارها و بارها این آیه ها رو تکرار کرده: (آیات 17،22،32 و 40 سوره قمر)
وَلَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ
و یقیناً ما قرآن را برای پند گرفتن آسان کردیم، پس آیا پند گیرنده ای هست؟
بعد وقتی بیای با این ذهنیت نگاه کنی، میبینی که چقدر ساده و راحت داره قوانین رو میگه. مثلاً چقدر واضح داره در مورد حزن، در مورد بما کسبت ایدیهم، بما کانوا یعملون، بما قدمت ایدیهم، در مورد سپاسگزاری، در مورد توحید، در مورد رب، در مورد الله، در مورد داستان پیامبران: حضرت ابراهیم، حضرت موسی، پیامبر، حضرت عیسی صحبت کرده. و وقتی میای همه این داستانها رو کنار هم میذاری، میبینی که کلاً داره قوانین رو میگه و اصلاً هیچ پیچیدگی خاصی هم در کار نیست.
در نهایت منظور اینه که: کل داستان ساده است… اینو اصلاً پیچیده نکن توی ذهنت.
برای خوشبختی و برای موفقیت، دنبال چیزهای عجیب غریب و متفاوت نباش. چون خیلی ساده است، نمیبینیدش! چون ساده است، فکر میکنید تاثیری نداره!
و اینا، نگاه و تجربههای استاده، و از سالها قبل در مورد آینده خودشون پیشبینی کرده بودن. چرا؟
چون مطمئن بودن که قانون داره عمل میکنه و جواب میده و اصلاً پیچیده نیست….. باید توی این مسیر برن و هی بهتر بشن توی این مسیر، و تموم شد و رفت…..
الان ما داریم اون نتایج رو توی زندگی استاد میبینیم که با اطمینان میگن:
بازی ساده است…. بازی اصلاً پیچیده نیست. اصلاً تکنیک خاصی وجود نداره. اصلاً اصلاً پیچیده نیست، فقط کافیه که ما همین چیزهای ساده رو تمرین کنیم و کار کنیم تکرار کنیم و هی بهتر و بهتر بشیم و هی بهتر شدنمون باعث بشه که اعتماد به نفسمون بالا بره. باعث بشه باورمون به این قوانین بیشتر بشه و هی بیشتر روش کار کنیم و بیشتر ذهنمون رو کنترل کنیم و بیشتر هم نتایج بهتری بگیریم.
و این مسیریه که استاد رفتن که در تمام ابعاد انقدر زندگی خوبی رو دارن تجربه میکنن که یکی از بهترین مسیرهای زندگی در دنیاست که میشه تصور کرد. که قبل از 40 سالگی به جایی برسی که چنین آزادی زمانی داشته باشی که هر وقت که بخوای، هر جوری که بخوای، بتونی زندگی کنی.
آزادی زمانی یعنی: هر وقت بخوای، هرجوری که بخوای زندگی کنی و هیچ اما و اگر و باید و نبایدی در مورد زمانت نباشه.
استاد آزادی مکانی دارن که: هر وقت که بخوان، هر جایی که بخوان میتونن برن….
آزادی مالی دارن که: هر وقت که بخوان، هر چیزی رو که بخوان، به هر شکلی که بخوان، میتونن تهیه کنن…
سلامتی و روابطشون و همه چیزای دیگهای که توی زندگی استاد هست، که فقط بحث پول و حساب بانکی هم نیست. بحث، بحث استفاده و لذت بردن از اون چیزیه که آدم توی زندگیش داره و اینا چیزایین که خلق شدن.
اگر به نتایج و حرفهای استاد باور داریم، باید باور کنیم که بازی پیچیده نیست…. باور کنیم که بازی پیچیده نیست.
چون ساده است، خیلی خیلیا نمیبیننش!!!
چون ساده است، باورش نمیکنن!!!
وقتی در مورد سپاسگزاری صحبت میشه، ممکنه بعضیا فکر کنن که حالا چیز خاصی هم نیست! (چون از قدیم راجع بهش زیاد شنیدن، فکر میکنن حرف سطحیه) و باید به جای این، دنبال تکنیکهای خاصی بگردن!
نه…. تکنیک خاصی نیست….
در کل، کل داستان کنترل ذهنه.
اگر بتونیم ذهنمون رو کنترل کنیم، زندگیمون رو میتونیم کنترل کنیم.
حالا چه راهی برای کنترل ذهن پیدا کنیم؟
باید از همین روشهای ساده استفاده کنیم.
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
+ اینکه کامنتهای پیج استاد انقدر با بقیه جاها متفاوته، نشون دهنده اینه که بچههایی که اینجا هستن، کیفیت کامنتهاشون، کیفیت صحبتهاشون، و عشقی که میورزن، حرفهای خدایی که میزنن، متفاوت با جاهای دیگه است. و این نشون میده که وقتی که ما روی خودمون کار میکنیم، مدار اطراف ما تغییر میکنه…. ممکنه یه سری آدما، جاهای دیگه باشن ولی توی مدار ما نیستن و توی زندگی ما هم نیستن.
دوست داشتم کامنتم رو با این جمله که استاد توی لایو گفتن، تموم کنم:
عزت شما هم زیاد و ابدی باشه دوست عزیزم و خدا شما رو هم حفظ کنه.
خدایا شکرت