live | خروج از جامعه "معلولان باوری" و خلق زندگی دلخواه

سرفصل آموزش های این فایل:

  • چگونه دلیل اصلی نتایج را از یاد نبریم؛
  • چگونه از مسیر عمل به قانون، خارج نشویم؛
  • درمان معلولیت باوری و خلق زندگی دلخواه؛
  • انسان فراموش کار است. نتایج، خیلی زود برای ما بدیهی می شود، خیلی راحت فراموش می کنیم که دلیل نتایج، کار کردن روی باورهایمان بوده است. در نتیجه از بهبود باورها غافل می شویم و دوباره به مسیر قبلی بر می گردیم. سپس اوضاع هم به همان شرایط نادلخواه قبلی بر می گردد؛
  • سپاسگزاری ابزاری است برای خلع سلاح ذهن و دوباره برگشتن به مسیر خلق زندگی دلخوه؛
  • وقتی با این باور که : احساس خوب = اتفاقات خوب ذهن خود را کنترل می کنی، فارغ از اینکه شرایط چیست، ورق به نفع تو بر می گردد؛
  • چقدر ما توانمند هستیم برای اینکه شرایط زندگی مان را تغییر دهیم و چقدر راحت می توانیم این توانایی را فراموش کنیم و وارد روزمرگی و حاشیه ها شویم؛
  • قانون تغییر مکان زندگی؛

برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری live | خروج از جامعه "معلولان باوری" و خلق زندگی دلخواه
    194MB
    26 دقیقه
  • فایل صوتی live | خروج از جامعه "معلولان باوری" و خلق زندگی دلخواه
    25MB
    26 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

517 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «ریحانه» در این صفحه: 1
  1. -
    ریحانه گفته:
    مدت عضویت: 1595 روز

    سلام عرض میکنم خدمت استاد بزرگوار و دوستان عزیز

    این اولین باره که درسایت نظرمو مینویسم

    بر خودم واجبب دونستم که این اتفاق رو برای شما عزیزان تعریف کنم چرا که بقول استاد آدم هرچی نشانه های قانون رو بیشتر ببینه ایمانش هم بیشتر و بیشتر میشه.

    بعد اینکه گواهی نامم رو گرفتم همیشه تو ذهنم ترس تصادف و اینکه من نمیتونم ماهرانه رانندگی کنم رو پروش میدادم.قسمتی از این ترس رو گردن خانواده مینداختم که اجازه نمیدادن تنها پشت فرمون بشینم و فقط میتونستم کنارشون اون هم جاهایی که شلوغ نیست بشینم.

    با وجود اینکه رانندگیم خیلی خوب شده بود این ماجرا تا بیشتر از دوسال ادامه داشت.(قطعا مقصرش خودم بودم)

    میدونستم اگه خودم ماشین بخرم دیگه مستقل میشم و کسی نیست که دائما ایراد بگیره و بهم استرس وارد کنه.

    چون دائما از خونه محبور بودم بیرون برم بخاطر دانشگاه و کارآموزی ها بخصوص جاهای دور از منزل چشمم به بقیه بود که تو رفت و آمد کمکم کنن و یا برام زودتر ماشین بخرن.

    افکار منفی (من بد شانسم یا من لیاقت ندارم یا همه چیز تقصیر خانوادم هست و…) و حسادت به اطرافیان هم سن و سالم که ماشین داشتند حال خوب رو کاملا از من گرفته بود و انگار همه جنبه های زندگیم از رابطم با اطرافیان تا درس و سلامتی و.. اثر منفی گذاشته شده بود و فک میکردم همش دارم بدشانسی تو جنبه های مختلف زندگیم میارم و بقیه به من اهمیت نمیدن.

    تا اینکه با استاد عزیزم آشنا شدم و صحبت هاشون رو گوش میکردم.مدتی با خودم فکر میکردم و متوجه شدم نیازهست رو باورهام کار کنم.

    بعد چند ماه تغییرات رو حس کردم البته جزئی ولی همون هم برام ارزشمند بود.با وجود اینکه کار کردن رو خودم رو خیلی بیشتر نکردم و حتی گاهی پسرفت میکنم اما باز هم تاثیرات مثبت و حال بهتر رو یافتم.

    سعی کردم بقیه رو مقصر ندونم سعی کردم خودم رو لایق داشتن ماشین مناسب بدونم سعی کردم اعتماد به نفس رو بالا ببرم.به جنبه های مثبت زندگیم فکر کنم و شکرگزارررر خداوند مهربان باشم.از خدا خواستم بهم کمک کنه در همه جهات زندگیم و دستمو بگیره.

    البته خیلی وقتها افکار منفی سراغم میاد ولی تلاش کردم کمتر توجه کنم چون با توجه به اونها حال روحیم بدتر میشد.

    کم کم اون حس داشتن کمبود مالی و حرص تو وجودم کمرنگ شد.تا اینکه به لطف خدای مهربونم شرایطی رو برام ایجاد کرد و به قول استاد دست های خداوند بسراغم اومد که بتونم در پیش فروش خودرو ثبتنام کنم.خیلی ها بهم میگفتن که اینا همش الکیه و ماشین ها رو فقط واس خودشون نگه میدارن و…بار اول اسمم در نیومد و افکار منفی دیگران تو سرم میومد ولی هربار سعی کردم حواسم رو پرت کنم و به چیزهای مثبت فکر کنم.

    سری دوم با حال بهتری ثبتنام کردم و با خودم گفتم اگرم اسمم درنیاد اشکالی نداره خدا از یک طریق دیگه منو به خواستم میرسونه.دیروز قرعه کشی بود و و نشانه دیروزم هم این فایل زیبا.بعد گوش دادن بهش با حال خوب شروع کردم به شکرگزاری و در ذهنم برخی نعمت های خداوند رو مرور کردم سپس شروع کردم به تجسممم…اینکه فردا که زمان اعلام نتایج هست بهم پیامک تبریک میرسه.تجسم اینکه پشت ماشینم نشستم و دارم از رانندگی لذت میبرم و به محل کار موردعلاقم میرم.این تجسمات کلی حس شادی و هیجان بهم داد و ناخودآگاه لبخند رو لبهام نشست.

    از صبح منتظر بودم سایت نتایج رو اعلام کنه و حسم به موفقیت قوی بود

    تا اینکه امروز ظهر ۱۴۰۰/۳/۹پیامک بهم رسید.ضمن عرض تبریک شما در طرح فروش محصولات منتخب شده اید…

    خدایا شکرت که منو هدایت کردییییی

    دوستان عزیزم میخوام بگم حتی بعد شنیدن این خبر با وجود اینکه کلییی ذوق کردم و خدارو شکر گفتم ولی بازهم افکار منفی سراغم اومد (ممکنه ماشینو خیلی دیر تحویل بدن ؛ نکنه سر جاپارک تو پارکینگ به مشکل بخوری ؛ نکنه اون دوستت که همسرش بخاطر مشکلات مالی ماشینشو فروخت ناراحت بشه و…)اما تلاشمو میکنم که بهشون توجه نکنم.

    بدونین افکارمنفی همیشه میان این ماییم که اونها رو موندنی یا رفتنی میکنیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای: