live | خروج از جامعه "معلولان باوری" و خلق زندگی دلخواه

سرفصل آموزش های این فایل:

  • چگونه دلیل اصلی نتایج را از یاد نبریم؛
  • چگونه از مسیر عمل به قانون، خارج نشویم؛
  • درمان معلولیت باوری و خلق زندگی دلخواه؛
  • انسان فراموش کار است. نتایج، خیلی زود برای ما بدیهی می شود، خیلی راحت فراموش می کنیم که دلیل نتایج، کار کردن روی باورهایمان بوده است. در نتیجه از بهبود باورها غافل می شویم و دوباره به مسیر قبلی بر می گردیم. سپس اوضاع هم به همان شرایط نادلخواه قبلی بر می گردد؛
  • سپاسگزاری ابزاری است برای خلع سلاح ذهن و دوباره برگشتن به مسیر خلق زندگی دلخوه؛
  • وقتی با این باور که : احساس خوب = اتفاقات خوب ذهن خود را کنترل می کنی، فارغ از اینکه شرایط چیست، ورق به نفع تو بر می گردد؛
  • چقدر ما توانمند هستیم برای اینکه شرایط زندگی مان را تغییر دهیم و چقدر راحت می توانیم این توانایی را فراموش کنیم و وارد روزمرگی و حاشیه ها شویم؛
  • قانون تغییر مکان زندگی؛

برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری live | خروج از جامعه "معلولان باوری" و خلق زندگی دلخواه
    194MB
    26 دقیقه
  • فایل صوتی live | خروج از جامعه "معلولان باوری" و خلق زندگی دلخواه
    25MB
    26 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

517 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سارا تقوی» در این صفحه: 1
  1. -
    سارا تقوی گفته:
    مدت عضویت: 1384 روز

    با سلام و احترام

    سه تا نکته میخاستم بگم که ترمز ذهنی خودمه و اینجا استاد بهشون اشاره کرد.

    اول، سپاسگداری باعث میشه که نعمت های بیشتر و اتفاقات بهتر وارد زندگیمون بشه. جالبه من یک عمر برعکس این حرف رو شنیدم. مامانم اعتقاد راسخ داشت که هر کس شکرگزارتر باشه خدا و بنده هاش بیشتر بهش زور میگن. حتی خودش و مادبزرگم رو خیلی شاکر میدونست و میگفت میبینی ما چون شکرگزاریم خدا بهمون توجه نمیکنه. البته که الان متوجه میشم که ناسپاس بودن و مدام در حال غیبت کردن بودن. شرک خفی داشتن و شدیدا به چشم زخم و اینکه دیگرا حسودی زندگی اونا رو میکنن داشتن. یک قصه ای هم تعریف میکردن که خدا به یکی بلا میفرستاد اون شکر میکرد، خدا هم بیشتر براش می فرستاد😁 من خیلی وقته شکرگزاری و نوشتن نعمت هام رو شروع کردم که بهم ارامش میده اما هنوز ته دلم میگه نکنه شکر کنی خدا ازت بگیره که دارم رو این باور غلط کار میکنم.

    دوم. وقتی استاد قضیه بانک رو داشتن تعریف میکردن، من یه لحظه با خودم گفتم حتما رفتن حساب استاد رو چک کردن بعد گفتن این پولداره کارش رو انجام بدیم. بیشتر که فکر کردم روی این عقیده ام، با خودم گفتم اصلا به فرص که این شکلی باشه، میشه نتیجه گرفت که وقتی ما به نکات مثبت توجه میکنیم، فرد مقابل هم به این فکر میکنه که چه نکته مثبت و منفعتی وجود داره که کار ما رو راه بندازه و بالعکس.

    سوم، وقتی استاد گفتن که من چند سال پیش زندگی خودم رو پیش بینی کردم و گفتم مطمین هستم که چند ساله آینده به این خواسته هام میرسم و چه موقعیتی در زندگی دارم ته دلم یه جوری مور مور شد. چون همیشه به من یاد دادن که اگر تو با اطمینان از چیزی صحبت کنی حتما خداوند نمیزاره بهش برسی که بهت بگه نباید از خودت مطمین باشی باید بگی انشالله و به خدا توکل کنی. همیشه هم قصه ملانصرالدین رو تعریف میکنن که میخاست بره باغش چون نگفت انشالله کلی بلا سرش اومد و در نهایت مجبور شد که از کاری که میکنه مظمین نباشه. و میگن که ادم از یه دقیقه دیگش خبر نداره هیچ وقت نباید مطمئن حرف بزنه.

    این باورهای غلط به قول استاد یک شبه به وجود نیومده که با یه بار تمرین از بین بره، خیلی هاشون پاشنه آشیل هستن چون در بطن جامعه و خانواده اموزش داده میشن، اما انشالله با کار کردن گام به گام درست میشن.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: