سرفصل آموزش های این فایل:
- چگونه دلیل اصلی نتایج را از یاد نبریم؛
- چگونه از مسیر عمل به قانون، خارج نشویم؛
- درمان معلولیت باوری و خلق زندگی دلخواه؛
- انسان فراموش کار است. نتایج، خیلی زود برای ما بدیهی می شود، خیلی راحت فراموش می کنیم که دلیل نتایج، کار کردن روی باورهایمان بوده است. در نتیجه از بهبود باورها غافل می شویم و دوباره به مسیر قبلی بر می گردیم. سپس اوضاع هم به همان شرایط نادلخواه قبلی بر می گردد؛
- سپاسگزاری ابزاری است برای خلع سلاح ذهن و دوباره برگشتن به مسیر خلق زندگی دلخوه؛
- وقتی با این باور که : احساس خوب = اتفاقات خوب ذهن خود را کنترل می کنی، فارغ از اینکه شرایط چیست، ورق به نفع تو بر می گردد؛
- چقدر ما توانمند هستیم برای اینکه شرایط زندگی مان را تغییر دهیم و چقدر راحت می توانیم این توانایی را فراموش کنیم و وارد روزمرگی و حاشیه ها شویم؛
- قانون تغییر مکان زندگی؛
برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری live | خروج از جامعه "معلولان باوری" و خلق زندگی دلخواه194MB26 دقیقه
- فایل صوتی live | خروج از جامعه "معلولان باوری" و خلق زندگی دلخواه25MB26 دقیقه
به نام خدای معجزه ها
سلام استاد عزیزم و مریم زیبا که شماها دردونه قلب من هستین
خدایا دمت گرم
سلام دوستای نازنینم هم فرکانسی های من تو این مکتب الهی
خدایا هزاران بار شکرت که امروز هم بهم فرصت دادی بیام و بنویسم خدایا دمت گرم
دلم نمیخواد از این فایل دل بکنم یعنی خود دل من دلش نمیاد کنده بشه
نمیدانم کی بود
نمیدانم حتی چندشنبه بود اصلا یادم نمیاد چقدر موجودی داشتم ولی میدونم خیلی خیلی کم بود سوار ماشینم شدم رفتم یکی از باکلاس ترین نوشت افزار شهرم. فک کنم ادرس قبلیشو رفته بودم خیابان زرهی سر بعثت. عاشق دفترهایی هستم که رنگ جلدشون گل گلی و صورتی باشن نمیدونم چندتا ولی حداقل 3 تا خریدم اصلا نمیدونم چی شد هدایت شدم به دفترهایی که اف قیمتی خورده بودن و با جیب من هم خوانی داشتن به مسئولش گفتم خودکار برند سی کلاس یا بیک میخوام اوناکه نوکشون کلفت باشه چون برام مهمه دست خطم قشنگ بیفته و اینو هم بگم به لطف الله بشدت دست خط قشنگی دارم اینم خدایا شکرت
ی خودکار از ی برندی برام معرفی کرد که عجیب قشنگ جوهر میداد و خطم خوشکل میشد.
فک کنم اولین دفتری که شروع کردم رنگ جلدش صورتی بود اون خودکار جدیده و ی سانازی که تعهدی داشت قدم برمیداشت برای تغییر و من هیچ انتخابی نداشتم جز اینکه به هر قیمتی شده تغییر کنم. دقیقا همون مثال قشنگی که استاد تو دوره دوازده قدم فک کنم جلسه دوم از قدم دوم بود اگه بدونین دارین از ی صخره پرت میشین و هیچ راهی ندارین که چنگ بزنین به ی بوته خار و همین چنگ زدن تنها راه زنده موندن شماست.
مدت ها بود عضو سایت بودم اما برای خودمم عجیب بود هر روز ی دفتر دست بگیرم و بابت هر چیزی که دارم یا میبینم شکر کنم و حال خوب بسازم
خدایا بی نهایت سپاس گذارم امروز منو بیدار کردی
خدایا بی نهایت سپاس گذارم بهم فرصت زندگی دادی
خدایا بی نهایت سپاس گذارم امروز فرصت دارم از فراوانی جهان هستی استقاده کنم و لذت ببرم
خدایا بی نهایت سپاس گذارم امروز تو خیابون محلمون رانندگی میکنم
خدایا بی نهایت سپاس گذارم کرم مرطوب کنندمو خریدم
خدایا بی نهایت سپاس گذارم ماشینم بنزین داره
خدایا بی نهایت سپاس گذارم گوشیم زنگ خورد و مشتری قیمت جنس گرفت
خدایا بی نهایت سپاس گذارم گوشی مدل بالا دارم
و هزاران جمله ای که با خدایا بی نهایت سپاس گذارم هر روز شروع میشد
و از بین این همه دفتر هایی که پر کردم ی جمله سپاس گذاری در جای جای سلول های تن من حک شد
خدایا شکرت امروز صبحونه خوردم
شاید بار غم این جمله رو فقط خودم بدونم چقدره. برای کسی که عاشق صبحونه بوده و تمام انرژی روزانشو از خوردن صبحونه میگرفته چه بلایی سرش اومده بوده که توان ی صبحونه ساده رو نداشته و زمانی که نجات پیدا کرده و صبحونه خورده و تشکر کرده. این سپاس گذاری جنسش از تمام داشته های دنیا برام فرق داشت.
یادمه وقتی مشغول شدم به خوردن صبحونه خدا میدونه چه شوقی تو وجود من غل غل میکرد که ببین داری خوب پیش میری داری قدم برمیداری دووم بیار.
شاید خوردن و نخوردن ی صبحونه برای تمام عالم ی چیز مسخره باشه اما من در حجمی از غم و افسردگی بودم که باور نمیکردم ی روز بتونم صبحونه بخورم.
خدایا هزاران بار شکرت
و من هر روز مینوشتم. هر روز که چه عرض کنم انصافا تمام ساعت روز مینوشتم
خدا میدونه من چقدر خالی کردم ذهنمو.
ولی انصافا خیلی برای من طول کشید تا تونستم خدارو پیدا کنم
به خودم میگفتم ببین ی سنگی پیدا کردی و از این سنگ ی مجسمه الماس بیرون میاد شروع کن بشم الله
خیلی تصورش برام راحت بود حس میکردم ی پارچ اب پاشیدم رو سنگ و گرد و خاکش رفت و برام شفاف شد
عه ساناز ببین داری خوب پیش میری؟فقط دووم بیار و قدم بردار
خدا میدونه در این جهان به این وسعتش با 8 میلیارد جمعیتش تنها ی سانازی بود از ورژن اینده که داشت به ساناز ورژن گذشته امید و انگیزه میداد. اینقدر که من خودم به خودم حرف زدم و بهش امید دادم هیچ معلمی به دانش اموزش اینقدر برای تعلیم حرف نزده
و همین هم کافی بود ی دلسوزی مث خودم برای خودم
ی ثانیه الان من اگه از هزاران جنبه و زاویه هم بهش نگاه کنی و هزاران دلیل و برهان بیاری و هزاران سخت گیری کنی نمیتونه به هیچ وجه شبیه ی ثانیه اون روزهای من باشه.
و این یعنی انقلاب در زندگی من که هنوز هم بسیار بسیار جا داره برای رشد خیلی خیلی بهتر و تمام این موفقیتها و حال خوب دقیقا از همون کلمه به کلمه شکرگزاری بابت حتی اینکه نون سر سفره داشتم میاد.
خدایا هزاران بار شکرت.
الان این تایم من در عشق ترین لحظه ی زندگیم دارم کامنت مینویسم. با عشقم اومدیم سر ساختمانی که داره برای کارگاهش میسازه من جدا شدم از اونا و اومدم تو ی فضای باز با خدا عشق بازی میکنم و بدهی هامو به این سایت پرداخت میکنم. و حتی برای شب مادرم تماس گرفته شام درست کردم بیا. من شدم محبوب قلب همه ادم هایی که اطرافم هستن. خدایا دمت گرم
خدایا هزاران بار شکرت
خدایا هزاران بار شکرت
خدایا هزاران بار شکرت
به نام خدای معجزه ها
سلام استاد عشق تر جان ومریم زیبا
و سلام به همه همراهان این مسیر الهی و مقدس
خدایا هزاران بار شکرت که امروز هم بهم فرصت دادی بیام و بنویسم.
وای خدای من
استاد این فایل شاهکاره به والله شاهکاره
دقیقا مث این میمونه کلید بدی دست ی نفر بگی نگاه بابا بنداز رو این در برو تو. این کاخه این قصره این جواهره این الماسه
و طرف باید چقدر مشرک و بی ایمان باشه که حتی حاضر نشه در رو باز کنه
الله اکبر
انصافا سپاس گذاره شاه کلیده به والله شاه کلیده
دقیقا همین امروز صبح داشتم با عزیز دلم صبحونه میخوردم کلی ازم تشکر کرد که نون تازه گرفتم و بردم
تو قلبم گفتم خدای مهربان من خدای معجزه گر من فقط خودت میدونی چه معجزه ای به من دادی دقیقا همین ی سال و خورده ای پیش آرزو داشتم بتونم حتی ی لقمه صبحونه بخورم اما الان دارم با ی پارتنر فوق العاده تو ی رابطه فوق العاده با عشق و لذت صبحونه میخورم فقط خدا میدونه چه نعمته این اتفاق. و خدایا هزاران بار شکرت
من تک تک کلمه های این فایل رو با جان و دل گوش دادم و دلم میخواست تمام لحظه های زندگیم فقط همین فایل پلی بشه و من بگم جانم
انگاری وقتی میای بابت وجود ی نعمتی شکرگزاری میکنی خدا میخواد بهت ثابت کنه که راضی به زحمت شکرگزاری ما نبوده و به جبرانش نعمت ها بریزه رو سرمون. انگاری میگه بابا خجالتم نده منکه کاری نکردم خیلی خیلی بیشتر از این باید بهت پاداش بدم
خدا میدونه هزاران نعمت مادی هست که هر لحظه میطلبه بابتش سپاس گذار باشیم اما هر صبح که بیدار میشم به محضی که چشامو باز میکنم و روشنایی روز رو متوجه میشم میگم خدای مهربان دمت گرم که دوباره بهم فرصت زندگی دادی. فرصت اینکه دوباره تو خیابون های شهرم رانندگی کنم دوباره از وجود ماشینم لذت ببرم دوباره موزیک رپ پلی کنم و با صدای بلند بخونم دوباره برم دفتر کارم و نسکافه بزنم دوباره با مشتری و همکاری ها سرو کله بزنم و هرکی هم ازم خرید نکنه بهشون بگم الهی دلت درد بیاد(تکیه کلام همیشگی من)
خدا مهربان تر از واژه مهربان هست اونکه مث من درگیر زمان نیست که براش اصلا روز و شب معنی نمیده اما من روزها وقتی چشامو به هر سمتی میبرم فقط نعمت و زیبایی میبینم و شب ها موقع آرامش گرفتن هم بهش میگم دمت گرم که بی وقفه میبخشی
اصلا خدا چه میدونه من کی ام کجام چه شکلی ام من فقط فرکانس میفرستم و هر خواسته ای که دارم به شکل فرکانس براش میفرستم و رو فرکانس هام حک کردم هر کدام برای چه خواسته ای هست انگاری شدم مشتری ثابت خدا و اونم دیگه کم کم داره با من همکاری حساب میکنه میگه تو که هر روز دم دری و داری سفارش میدی میگم خب آره خیلی مسیرهارو اومدم دیگه وقتشه وقتی فقط به قدرت محض تو تکیه کردم جواب طلایی بدی بهم و چقدر اون بیشتر از من ذوق میکنه
اصلا نوع ذوق کردنش تو نعمت دادنش مشخصه. امروز خودش برام مشتری فرستاد اونم سود توپ
اصلا شده مث آینه همین که درخواست میدی سه سوته جواب میده
خدایا هزاران بار شکرت
دلم میخواد ادامه کامنت رو صبح موقع بیدار شدن بنویسم نمیدانم چرا ولی اینجوری شده دیگه
خدایا دمت گرم