سرفصل آموزش های این فایل:
- چگونه دلیل اصلی نتایج را از یاد نبریم؛
- چگونه از مسیر عمل به قانون، خارج نشویم؛
- درمان معلولیت باوری و خلق زندگی دلخواه؛
- انسان فراموش کار است. نتایج، خیلی زود برای ما بدیهی می شود، خیلی راحت فراموش می کنیم که دلیل نتایج، کار کردن روی باورهایمان بوده است. در نتیجه از بهبود باورها غافل می شویم و دوباره به مسیر قبلی بر می گردیم. سپس اوضاع هم به همان شرایط نادلخواه قبلی بر می گردد؛
- سپاسگزاری ابزاری است برای خلع سلاح ذهن و دوباره برگشتن به مسیر خلق زندگی دلخوه؛
- وقتی با این باور که : احساس خوب = اتفاقات خوب ذهن خود را کنترل می کنی، فارغ از اینکه شرایط چیست، ورق به نفع تو بر می گردد؛
- چقدر ما توانمند هستیم برای اینکه شرایط زندگی مان را تغییر دهیم و چقدر راحت می توانیم این توانایی را فراموش کنیم و وارد روزمرگی و حاشیه ها شویم؛
- قانون تغییر مکان زندگی؛
برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری live | خروج از جامعه "معلولان باوری" و خلق زندگی دلخواه194MB26 دقیقه
- فایل صوتی live | خروج از جامعه "معلولان باوری" و خلق زندگی دلخواه25MB26 دقیقه
سلام
لایو 21
چکار کنم دست از کار کردن روی باورهامون برنداریم ؟؟
هرچقدر باور کنیم این نوع نگاه این نوع نگرش جواب بده، پس ما ادامه میدیم
وقتی باور میکنم سپاسگزاری حال منو خوب میکنه، وقتی باور میکنم باور فراوانی بهم احساس ارامش میده، وقتی باور میکنم قوانین جهان ثابته بهم ارامش میده ک عجله نکنم و اهسته قدم های تکاملی ام رو بردارم و بزارم ظرف وجودی ام خودش بزرگ شه،
وقتی باور میکنم احساس خوبم اتفاقات خوب رو رقم میزنه و احساس بدم اتفاقات بد برام بوجود میاره
وقتی بیشتر اون درخواست هایی ک دارم تو ستاره قطبی بهش میرسم و ایمانم بیشتر میشه، وقتی می بینم ک میتونم خلق کنم اون چیزی رو ک میخوام(البته باتوجه ب ظرف وجودی ام و باور و ایمانم ب خدا)، وقتی قانون اعراض و برانگیختگی روابط، رفتار اون فرد رو 100 درصد تغییر میده ووووو
من این نتایج رو دیدم پس چرا دست از کار کردن رو باورهام بکشم
انسان فراموشکاره
عاملی ک باعث نتایج خوب شده رو فراموش میکنه، ولی شما تا وقتی از قانون استفاده کنی و روی خودت کار کنی جواب می گیری، و وقتی یادمون بره توجه ب نکات مثبت رو، تقوا رو، سپاسگزاری رو، احساس خوب رو، رفته رفته نتایج خوبت از بین میره
باید همیشه ب یاد خودمون بیاریم ک این احساس خوب و باورهای قبلی ک درخودمون ساختیم مارو ب این جایی ک هستیم رسونده
یه نشانه و هینت ای ک بهمون کمک میکنه بفهمیم از مسیر خارج شدیم و ب خودمون برگردیم اینه ک اعضای بدن مون شروع ب آلارم دادن میکنن
دقیقا استاد من یه موقع هایی ک میبینم حالم خنثی یا مثلا فس شدم می بینم عهههههه من مدتی عه سپاسگزار داشته هام نیستم هی ب خدا فقط بلدم درخواست بدم هی ب خودم میگم نه من تا تیک اون خواسته ام رو نزنم خوشحال نمیشم تا اون پول ب حسابم نیاد تا ب اون هدفم نرسم خوشحال نمیشم و ب خودم میام می بینم از لحظه حالم هم لذت نمیبرم و این میشه دلیل نبود احساس خوبم
و اینجاست ک اهمیت تمرین ستاره قطبی رو میفهمم، اینکه از اول صبح فرکانس ام رو تنظیم کنم رو داشته هام و درخواست بدم ک چه اتفاقات زیبایی رو میخوام تجربه کنم و خودم می بینم به عینه وقتی تمرین رو با جدیت انجام میدم چ اتفاقات خوبی میوفته برام و من رو چقدر متمرکزتر روی نکات مثبت روزم میکنه و همینطور خود ب خود سپاسگزارتر میشم
باید ب خودم یادآوری کنم سپاسگزاری باید حال دلم رو خوب کنه، انقدر نتیجه اش خوب بوده برام ک من رو در صلح با خودم قوی تر میکنه، من رو آرام تر میکنه، من حتی از باد خنکی ک توی اتوبوس شلوغ یا مترو بهم میخوره انقدر حالم خوب میشه و ب خودم میگم آفرین ناعمه چقدر آرام و درصلح هستی و همین من رو هدایت میکنه ب بهترین شرایط
همون قانون آسان گیر برخودکارها
کز روی طبع
سخت میگیرد جهان بر مردمان سخت کوش(سخت گیر)
سپاسگزاری بزرگ ترین دروازه رسیدن ب نعمت هاست
در رابطه با تمرکز بر نکات مثبت مثل خاطره بانک شما،دقیقا برای منم پیش اومده استاد، و در این شرایط من متوجه اینکه قانون جواب میده میشم، وقتی من توجه ام روی نکات مثبت هست هدایت میشم ب افرادی ک کارم رو عالی انجام میدن، مثلا برای من،خواهرم و مادرم یک کار بانکی مشابه بوجود اومد درصورتی ک من رفتم و هدایت شدم ب یک غرفه ک کارمندی بسیار محترم اونجا بود حتی گفت من شما رو میشناسم شعبه قبلی ک بودیم شمارو دیدم یکبار و با یک روی بسیار خوش و محترمانه کار من رو انجام داد ولی مادرو خواهر من 2 یا 3 بار مراجعه کردن ب بانک و هربار با کلی حرف ک اینا کار راه نمیندازن و اینا میومدن خونه،و من توجهی نمیکنم ب حرف هاشون و این خیلی خوبه ک ادم نتیجه یک سری افراد رو از نزدیک می بینه و میفهمه ک من نباید اصلا مثل این شخص رفتار کنم، من باید تمرکزم روی نکات مثبت افراد باشه باید تحسین کنم نباید غر بزنم گله و شکایت کنم
بهترین کار اینه ک بجای اینکه تمرکز کنیم روی ظاهر بد یک اتفاق بیایم تمرکز کنیم روی نکات مثبت اطراف مون و ب قولی نیمه پر لیوان رو ببینیم و در این جور مواقع هست ک ما باید ایمان مون نشون بدیم با تقوا با کنترل ذهن و صبر داشتن
ما میتونیم از تضادها و اتفاقات به ظاهر تاکید میکنم به ظاهر بدی ک برامون رخ میده، نکات مثبت شو بکشیم بیرون و افسار ذهن مون رو بگیریم دستمون نزاریم شیطان باخودش ببره و هی اوضاع و بد و بدتر کنه بلکه ما باید ناظر بر افکارمون باشیم و همون ابتدا افسارشو بگیریم و هدایت اش کنیم ب راه راست همون ابتدا ک کار آسونه انجامش بدیم خیلی راحت تر از پسش برمیایم
وای استاد اینو گفتین ک همه معلول ان، ینی بیشترین سپاسگزاری من از همین بابته از خدای عزیزم
استاد من یک آدم هایی رو می بینم وقت شون انرژی شون رو جوونی شون رو پای چی میزارن، بخودم میگم اخه بابا جان تو یه بار ب دنیا اومدی چطوری میتونی انقدر وقتت رو هدر بدی، میبینم از همه لحاظ داغون، از روابط های الکی ک فقط دردسر و حاشیه است، از سالم نبودن تفریحات شون وابستگی ب سیگار و با قرص خوابیدن، از چرخیدن الکی تو فضای مجازی، از بحث های بیهوده و الکی و ب قول خودشون فلسفی طور، از ندوستن قوانین جهان، از نشناختن خدا، بعد خودم رو مقایسه میکنم باهاشون استاد ینی هنگ میکنم میگم خدایا من که از اینا سنم خیلی کمتره من ک از لحاظ ثروت و یا مثلا جایگاه شغلی هنوز مونده تا ب اینا برسم ( مثلا دکتره یارو ثروت هم داره) بعد می بینم آقا هیچ سر درنمیاره از قانون، با خودش و جهان در صلح نیست اصن نمیدونه جهان همچین قوانینی داره، یا پسرهایی ک دیگه نزدیک 40-30 سال شون شده هنوز ک هنوزه شکایت از مملکت ک کار براشون جور کنه، اخه شرک تا ب کجا تا ب کِی
اصن وقتی می بینم ملت انقدر تو در و دیوارن میگم بابااااااا من صد تای این حال خوب و معنویت با خدام و صلح با خودم رو ب جایگاه و ثروت این افراد نمیدم، و همینا باعث میشه من سپاسگزارتر باشم ک با شما و سایت آشنا شدم، واقعا سپاسگزارم از شما از خدای عزیزم ک هدایتم کردم
استاد شده من مثلا میرم برای پیاده روی، از خانم های مسن میرم و میپرسم مثلا یه نصیحتی پیشنهادی چیزی دارن بهم بگن بیشتر واقعا برای افزایش عزت نفس خودم هست ک قانون درخواست رو انجام بدم و ببینم این مردم کجای کارن، بعد آقا بحث جایی کشیده شد دیدم باز دارن قدرت رو میدن دست بنده های خدا و شرک دارن، همون لحظه گفتم اوکی ممنون بای، ینی من حتی از مثلا باتجربه ترین هاشون هم اطلاعاتم از قوانین بیشتر بود، بد میگم بنده خداها شما این دنیا هم تو دیوار بودین اون دنیا ک کارتون سخت تره
و من هم می بینم ب عینه ک تمام بدبختی های مردم برای شرکی ک دارن هست، اصن چیزی ب نام توحید و رب رو نمیشناسن، قدرت کی داره دولت، مجلس، دلار، گوشت مرغ، تخم مرغ
ای خدا اینا همون شرک هایی هست ک تو قران میگه، زمان پیامبرها یک جور بوده الان اینجوریه تو زمونه ما
ینی یه موقع هایی ب خودم میگم این آدما یه درخواست کوچولو از خدا نداشتن ک هدایت بشن ب سمت آشنا شدن با قوانین و خداوند
افسوس ک اون دنیا وضع تون بدتره
ینی من ب خودم میگم همیشه حق نداری این دنیاتو خوب نسازی چون تو قراره ابدی بری یه جا ولی اینکه کجا خودت انتخاب میکنی چطوری ؟ با ساختن این دنیات، و تمام تلاشم برای اینه ک بتونم اینجا توی این دنیای مادی حالم رو خوب کنم ب انعمت علیهم برسم تا با عشق برم اون دنیا بگم بزن بریممممم
عملکرد ما نشون میده ک چه باور هایی داریم
بنظرم همون لحظاتی ک باید ایمان مون رو نشون بدیم
همون لحظاتی ک باوجود ترس میریم تو دلش، همون لحظاتی ک فقط و فقط خدارو داریم، ک فقط ب خودش توکل میکنیم،سعی میکنیم یکی یکی شرک هامون رو از بین ببریم، بنده تر بشیم،موحد تر بشیم، تنها خودش رو بپرستیم، همون لحظاتی ک باید عمل کنیم ب ایده هامون، بند کفش هامون رو سفت کنیم، نترسیم از پدر از رئیس از دولت از گرونی از حرف های بیهوده اطرافیان، همون لحظاتی ک از صابرین هستیم با امید
حرکت کردن
استاد : من کلا موافق حرکت هستم
حرکت ب امید پیشرفت
ب امید درک بهتر جهان
ب امید تجربه های جدیدتر
حالا این حرکت کردن میشه مهاجرت کردن، میشه بیرون اومدن از منطقه امن مون، هرچی ک باعث بشه ما بیشتر تجربه کنیم جهان رو
مثالش خود من ک هربار شغلم رو عوض کردم، کلیییی رشد کردم از گسترش ارتباطات و عزت نفس، کشف کردن توانایی ها و استعداد هام، حتی موحدتر هم میشدم،رابطه ام ب خدا نزدیکتر میشه، درسته اولش ک میخوای استارت رو بزنی ترس از نشدن داری ولی اون ایمانه می چربه ب قول استاد
استاد دقیقا من خودم دیدم افرادی از فامیل مون ک مهاجرت کردن و ب قولی فرار کردن حالا چ از طریق ازدواج ک اصن براشون مهم نبوده با طرف میتونن زندگی کنن یا نه،و بدنبال موفقیت و ثروت در یک جای دیگه گشتن، و الان ک تو اون کشور هستن همش بدو بدو از این سفارت ب اون سفارت، و دقیقا همون ادمی هستن ک اینجا شاد نبودن از این جایی ک بودن لذت نمیبردن و حالا هم ک اونجا هستن شادی درشون نمیبینم،هیچ گردش و تفریح ای ندارن، و این روزا می بینم خیلی هارو ک بدو بدو دارن برای فروش و رفتن و منی ک اصلا تو بحثاشون شرکت نمیکنم و حرصی نمیزنم برای اینکه ایران هستیم، چراکه خدایی ک تو اینجا نتونی پیدا کنی و از زندگیت لذت نبری هرجای دنیا هم بری وضع ات باز همینه
در مورد قران خوندن هم من هرچه بیشتر میخونم بیشتر متوجه میشم ک چقدر آسان و ب قول شما منطقی هست، انقدر قوانین بهتر زندگی کردن رو بهمون گفته خدا ک ادم حظ میکنه، من ک عاشق قران خوندن شدم
وقتی میخونی ادم میفهمه ک آره ب قول شما همه چیز توحیده همهههههههه چیز
همه چیز فقط رب رو باور کردنه، از رب خواستن عه، قدرت رو فقط ب رب دادن عه
ممنونم برای این فایل عالی