سرفصل آموزش های این فایل:
- چگونه دلیل اصلی نتایج را از یاد نبریم؛
- چگونه از مسیر عمل به قانون، خارج نشویم؛
- درمان معلولیت باوری و خلق زندگی دلخواه؛
- انسان فراموش کار است. نتایج، خیلی زود برای ما بدیهی می شود، خیلی راحت فراموش می کنیم که دلیل نتایج، کار کردن روی باورهایمان بوده است. در نتیجه از بهبود باورها غافل می شویم و دوباره به مسیر قبلی بر می گردیم. سپس اوضاع هم به همان شرایط نادلخواه قبلی بر می گردد؛
- سپاسگزاری ابزاری است برای خلع سلاح ذهن و دوباره برگشتن به مسیر خلق زندگی دلخوه؛
- وقتی با این باور که : احساس خوب = اتفاقات خوب ذهن خود را کنترل می کنی، فارغ از اینکه شرایط چیست، ورق به نفع تو بر می گردد؛
- چقدر ما توانمند هستیم برای اینکه شرایط زندگی مان را تغییر دهیم و چقدر راحت می توانیم این توانایی را فراموش کنیم و وارد روزمرگی و حاشیه ها شویم؛
- قانون تغییر مکان زندگی؛
برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری live | خروج از جامعه "معلولان باوری" و خلق زندگی دلخواه194MB26 دقیقه
- فایل صوتی live | خروج از جامعه "معلولان باوری" و خلق زندگی دلخواه25MB26 دقیقه
به نام خدای مهربانم
سلام
واقعا یکی از ویژگی های ارزشمندی که این سایت داره اینه که فایلها یه جوری میاد روی سایت که دقیقا و دقیقا مطابق با نیازهای اون دوره از زندگیمونه
سپاسگزاری
بعضی وقتا گول میخورم ازینکه نه این شیوه جالبی نیست برای زندگی اصلا منطقی نیست که حال خوب احساس خوب چون قانون یادمون میره .
دقیقا همین موقع ها بود با کتاب سپاسگزاری اشنا شدم و واقعا دلم میخواست وضعیت زندگیم رو به همین شیوه تغییر بدم . اون وقتها نمیدونستم توجه به نکات مثبت نفرت انگیزترین ادم زندگیم که همیشه رو مخم بود باعث میشه به چندماه نرسیده بره یک شهر دیگههه. سرعت جوابدهی افکار مثبت فوق العاده بالاست .در این حد که 15 16 سال با یکی هر روز جنگ داشتی در ظاهر و البته باطن بعد فقط چندماه میای اون احساس نفرت رو نسبت بهش کم میکنی و دیگه ازش بدت نمیاد و بهش حق میدی حتی با توجه به نکات مثبت. الله اکبر و اون میره یه شهر دیگه برای زندگی
یعنی اگه ذهنم بگه قانون تو روابط جواب نمیده این نتیجه رو محکم میزنم تو صورتش
استاد یاد جلسه اول قدم اول افتادم که میگفتید شما باید فکت هایی از قانون داشته باشید تا بتوانید در موارد بعدی هم ازش استفده کنید
مورد بعدی یادمه بخاطر حریم شخصی کم من از خونمون متنفر بودم همش غر میزدم چرا اینطوریه چرا اون طوریه. بازم تصمیم گرفتم از قانون براش استفاده کنم و شروع کردم هر روز به نکات مثبت خونمون توجه کردن و اتفاقی که کاملا خود بخود افتاد این بود که خونه ما دوطبقه بود و واقعا بدلیل الکی مقاومت پدر مادرم یک طبقه بلا استفاده مونده بود . اتفاقی که افتاد اونها رفتند طبقه پایین و طبقه دوم دربست در اختیار خودم شد . من غر میزدم چرا تو اتاقمم حریم ندارم الان اتاق که هیچی سالن و اشپزخونه و سرویس جدا هم دارم . واقعا راضیم کرددد . هرجا میخوام گلهامو میزارم . دوتا میز یکی برای نقاشی یکی برای لبتاب دارم و…. سپاسگزاری عالی جواب داد برام
در مورد هرموردی با تمرکز احساس خوبی داشته باشم اصلا به طرز ویژه ای تغییر میکنه
بابای من از سال 88 فکرکنم بازنشست بود و همیشه خونه . هروقت هم میگفتیم برای روحیه خودت برو سرکار گوش نمیکرد و منم بازم استفاده کردم از قانون و بخاطر ان همه ویژگی های خوبش سپاسگزار بودم کی باورش میشد بعد این همه سال بره سرکار نه صرفا بخاطر مالی .بخاطر حال بهتر خودش ولی اتفاق زودتر از انچه فکر کنید افتاد . واقعا خدا قابلیت اینو داره بمحض تغییر فرکانس ما به خوب 15 سال رو تو چندماه جبران کنه
من اون اوایل انقدر بخاطر لباسام سپاسگزار بودم اخه خیلیییی بدبین بودم نمیدونستم چی دارم که سپاسگزارش باشم بخاطر همین برا لباسام خیلی سپاسگزار بودم و تبدیل شدن به سه تا کمد و چارتا کشو لباس که اکثرا رو هنوز نپوشیدم و نو موندن . یا خیلیاشونم یکی دوبار
قانون روی سلامتی خیلی خوب جواب میده من همیشه بخاطر زیبایی موهام سپاسگزار بودم و انقدر پرپشت شدن و چندتا مو سفید داشتم که اونم ندارم
استاد تو فایل یه جایی راجب اینکه لبتابت بهتر کار میکنه گفتن یاد یه چیزی افتادم یه بار یه مشکلی براش پیش اومد ولی گفتم اشکالی نداره و کسی که ازش لبتابمو خریده بودم بردم پیشش یه مهندس نرم افزار داشت و گفت باید بمونه من گفتم الهی شکر لابد خیره برام و شروع کردم به احساس خوب حالا اولشم الکی بودا ولی بعد راستکی شد و این شد که زنگم زد گفت یه باره ویندوز 11 هم برات بنصبم گفتم خب باشه و فرداش که رفتم دیدم تا اخر گارانتی نرم افزاریم که سه سال بود دوهفته باقی موند و هم لبتابمو درست کرد و هم ویندوز جدید شد و البته بی هزینه. من باید به لبتابم میرسیرم ولی اینطوری باعث شد بموقع برسم
دیگه چیزی یادم نیست ولی خودم به شخصه دیدم خواسته یا مکان خاصی یا خرید خاصی بهم احساس شادی نمیده . شادی یه شخصیته که دوست دارم تو این برهه از زندگیم بیشتر یادش بگیرم. چون فکر میکنم به اندازه کافی شاد نیستم شایدم چون هنوز شادی برای من یعنی رقصیدن و جشن!!!!!!
الان که دارم دوره مودت رو کار میکنم می بینم که بازهم قانون همینه و بس. بعضی شبها انقدر احساسمو خوب میکنم که دلم میخواد از دور ادمهای اطرافمو ببوسم و بگم چقدر برام عزیزن و بهشون حق میدم اگه گاهی بد بشن و بعدبه خودمم حق میدم اگه گاهی بی انصافی میکنم
امیدوارم همه در مسیر شادی باشیم