live | خروج از جامعه "معلولان باوری" و خلق زندگی دلخواه

سرفصل آموزش های این فایل:

  • چگونه دلیل اصلی نتایج را از یاد نبریم؛
  • چگونه از مسیر عمل به قانون، خارج نشویم؛
  • درمان معلولیت باوری و خلق زندگی دلخواه؛
  • انسان فراموش کار است. نتایج، خیلی زود برای ما بدیهی می شود، خیلی راحت فراموش می کنیم که دلیل نتایج، کار کردن روی باورهایمان بوده است. در نتیجه از بهبود باورها غافل می شویم و دوباره به مسیر قبلی بر می گردیم. سپس اوضاع هم به همان شرایط نادلخواه قبلی بر می گردد؛
  • سپاسگزاری ابزاری است برای خلع سلاح ذهن و دوباره برگشتن به مسیر خلق زندگی دلخوه؛
  • وقتی با این باور که : احساس خوب = اتفاقات خوب ذهن خود را کنترل می کنی، فارغ از اینکه شرایط چیست، ورق به نفع تو بر می گردد؛
  • چقدر ما توانمند هستیم برای اینکه شرایط زندگی مان را تغییر دهیم و چقدر راحت می توانیم این توانایی را فراموش کنیم و وارد روزمرگی و حاشیه ها شویم؛
  • قانون تغییر مکان زندگی؛

برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری live | خروج از جامعه "معلولان باوری" و خلق زندگی دلخواه
    194MB
    26 دقیقه
  • فایل صوتی live | خروج از جامعه "معلولان باوری" و خلق زندگی دلخواه
    25MB
    26 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

517 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «Leyla» در این صفحه: 1
  1. -
    Leyla گفته:
    مدت عضویت: 1225 روز

    سلاممم و وقت بخیر به همه ی عزیزانم

    گام 17:

    بازم هم من موفقیت سال 97 یادم افتاد،دقیقا همین داستانی که استاد ابتدای فایل گفتن. من اون تایم قانون رو هم نمیدونستم ولی عمل میکردم،توحید رو اجرا میکردم،هر روز 6 صبح بلند میشدم درس خوندن،2ماه از حواشی دور بودم و حتی مهمونی و عقد صمیمی ترین دوستم هم نرفتم،فقط محیط خونه بود و ازمون و کتاب و درس برای کنکور.خیلی ارامش داشتم و مسئولیت تصمیمی که گرفتم رو پذیرفتم و بهاش رو هم دادم بدون این که در مورد این مباحث چیزی بدونم.

    تابستون نتایج کنکور اومد و مثل بوم صداکرد

    من اصلا باوررر نمیکردم این نتیجه ی فوق العاده رو

    ولی یادم رفت،رفتم تو حاشیه.محیط دانشگا و دوستام و …حواس من رو پرت کرد.یادم رفت که مسیر چی بود و من بخاطر چی به این نتیجه ی بزرگ رسیده بودم.

    جالبم هست وقتی از جلسه کنکور اومدم بیردن،به خودم قول دادم که نتیجه هر چی که شد، من توی این حال و هوای ارامش و رهایی بمونم ولی بازم یادم رفت.

    اینقدر این قانون عالیههه که تا چند سالی من رو ساپورت کرد و تا 2 یا 3 سالی همه چی خیلی خوب بود ولی یواش یواش اوضاع داشت بد میشد، یواش یواش یه سری مسائل شروع کردن به آلارم دادن که لیلااا باید کاری بکنی،باید مسیرت رو عوض کنی.

    من کسی بودم که از همون روز اول،برای ثبت نام دانشگا با ماشین خودم رفتم و همیشه زیرپام ماشین بود و اوضاع خیلی خوب بود ولی وقتی ادم روی خودش کار نکنه و مسیر رو ادامه نده،نتایج خوب پایدار نمی مونن.

    چقدرر این حواشی میتونه ادم رو غرق خودش کنه،درگیر حواشی شدم،یادم رفته بود مسئولیت پذیری رو،یادم رفته بود از چه راهی به موفقیت رسیدم.

    خب دانشگا و درس رو اوکی کردم به لطف خدا،پس درامدم چی میشه؟کلاس ساز و زبانم چی میشه؟ کارم و…..

    توی این 2سال و نیم هم که با استاد عزیزم کار کردم، خیلیییی نتایج فوق العاده ای دیدم ولی به نظر خودم چون وارد حواشی میشدم، نمیزاشت نتایج به صورت پایدار بمونه. یه مدت کار میکردم روی خودم بعد دوباره همون حواشی گذشته،دوستام و اینستا و این چی میگه اون چی میگه، حرف مردم و….

    الان خدا رو بی نهایت ممنون و سپاسگذارم بخاطر ادامه دادنم، بخاطر نتایج بی نظیری که در طی این چند هفته با این دوره گرفتم، بخاطر درکی که از اصل پیدا کردم.

    منی که تا الان هیچ شغل و درامدی نداشتم و خرج و مخارجم رو خانواده میدادن، از 15 مهرماه 1403 که خدا بهم این کار رو الهام کرد، شروع کردم به انجام دادنش و طی این چند روز یعنی از 15ام تا امروز که 25ام هست، نزدیک 10 روزه که من مخارجم رو خودم دارم میدم،من دیگه از خانوادم پول نمیگیرم،سود این کار خداروشکر اینقدر بالاس که تونستم هم مخارجم رو بدم،هم برای کارم خرج کنم و هم مقداری توی جیب خودم پول بمونه،منی که از زیر صفر شروع کردم.

    چرا میگم از زیر صفر؟ چون یه سری بدهکاری های کوچیک داشتم تا قبل از این که این کار رو شروع کنم و باید اونارو پرداخت میکردم و زندگی داشت بهم آلارم می داد.

    خدا من رو به کاری هدایت کرد که دارم هفتگی پولم رو میگیرم، یعنی نیازی نیست تا اخر ماه صبر کنم تا پولم رو بگیرم و این برای من فوق العادس.

    این سری که داشتم کار میکردم، اینقدررر خدا توی کارم برکت انداخت که باورم نمیشد اینقدررر تعداد و سودش برام بالا شده باشه.هی به خواهرم میگفتم چند تا؟گفتی چندتا شدن؟؟باورم نمیشد.اینا همه معجزات اگاهی های این فایل ها و عمل کردن به الهامیه که خدا بهم گفت.

    من این ماه برای اولین بار پول کلاسم رو خودم دادم،از جیب خودم. الان خانواده نمیدونن من این شغل رو شروع کردم و هر پولی که ازشون میگیرم رو میزارم جاش و خرج نمیکنم چون توی فایل 1 این دوره، استاد راجب مسئولیت پذیری 100 در 100 مسائل زندگی گفتن و منم به لطف و کمک خدا این کار رو شروع کردم.احساس بی نظیری دارم از این که دستم توی جیب خودمه و خودم دارم مخارجم رو میدم.

    3ماه تابستون کار پایان نامم مونده بود زمین و ازاول مهر شروع کردم و کلی کنترل ذهن کردم و ادامه دادم. خدا داره کارهام رو جلو میبره و بهم کمک میکنه و از این که این مسئولیتم رو هم دارم انجام میدم خیلی حالم خوبه.

    الان توی کلاس سازی قرار گرفتم که اون انتظاری که من از ساز زدن داشتم رو کامل برام برآورده کرده و این عالیههه برای من چون همیشه دنبالش بودم.

    این روزا وقتی احساس میکنم از موضوعی میترسم،مثل یه آلارمه توی مغز من که میگم باید انجامش بدی،برو تو دلش، فقط از این طریقه که میتونی با ترست مقابله کنی. صبح از زنگ زدن به یه فردی میترسیدم که وای الان می گه بیا این جا و ….بعد گفتم عع ترسه؟انجامش میدم.(توی یکی از گام ها استاد میگفت که باید با ترس ها روبه رو بشی،باید بری تو دلش)این همون کنترل ذهنه. انجامش دادم و دیدم که اصلااا اینطور که ذهنم میگفت نشد و خیلی عالییی ما صحبت کردیم.

    توی این هفته سرما خوردم و ذهنم گفت وایی حالا با این همه کار این چی بود،کارات می مونه،نمیرسی انجامشون بدی،همش باید استراحت کنی و…..گفتم نههههه من به لطف خدا میدونم چه جوری ذهنم رو کنترل کنم و به طرز معجزه اسایی در عرض یک روز کاملاااا خوب شدم،فقط یک روز

    درمورد سپاسگذاری،یه تابستونی بود من هر روز چندین صفحه سپاسگذاری مینوشتم،اینقدررر قدرت سپاسگذاری بالاس که به من یه رضایت عجیبی از زندگی داده بود. زندگی من همون بود ولی فرقش اون احساس رضایت بی نظیری بود که خدا بهم داده بود.خیلیییی حالم خوب بود فقط بخاطر همین یه قلم،بخاطر نوشتن سپاسگذاری.

    در مورد افراد هم وقتی که شروع میکنم سپاسگذاری کردن بخاطر ویژگی هاشون و کارهایی که برای من انجام دادن، اصلاا داستان به کلی برمیگرده. یعنی وقتی احساس میکنم فردی یه ذره رفتارش با من برگشته، وقتی راجبش سپاسگذاری میکنم کلا میشه یه ادم دیگه ای،اینقدر که رفتارش با من عالییی میشه.این درحالیه که ممکنه همون ادم با دوستام رفتار بدی داشته باشه ولی با من خوبه چون راجبش سپاسگذاری کردم و همیشه راجبش خوب میگم.

    چقدرر این خوابی که استاد تعریف کردن به ادم احساس رهایی و ارامش میده. واقعا مسابقه ای در کار نیست،فقط ماهستیم، هیچ کسی نیست که بخوایم باهاش مسابقه بدیم، تقلا کنیم، خودمون رو به دیگران ثابت کنیم. ما فقط باید تمرکزمون رو بزاریم روی خودمون، فقط باید روی خودمون سرمایه گذاری کنیم، فقط باید اصل رو بچسبیم و ادامه بدیم و همین مسیر درست رو بارها و بارها تکرار کنیم.

    من ایمان دارم که این مسیر معجزه میکنه،ایمان دارم که خدا هر روز زندگی من رو بهتر و بهتر میکنه و کمکم میکنه چون دارم هر روز به طرز عالیییی کنترل ذهن میکنم و ادامه میدم،چون به کمک خدا توی مسیر درست موندم و میدونم که روز به روز هم اوضاع من بهتر و بهتر میشه؛)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: