live | خروج از جامعه "معلولان باوری" و خلق زندگی دلخواه

سرفصل آموزش های این فایل:

  • چگونه دلیل اصلی نتایج را از یاد نبریم؛
  • چگونه از مسیر عمل به قانون، خارج نشویم؛
  • درمان معلولیت باوری و خلق زندگی دلخواه؛
  • انسان فراموش کار است. نتایج، خیلی زود برای ما بدیهی می شود، خیلی راحت فراموش می کنیم که دلیل نتایج، کار کردن روی باورهایمان بوده است. در نتیجه از بهبود باورها غافل می شویم و دوباره به مسیر قبلی بر می گردیم. سپس اوضاع هم به همان شرایط نادلخواه قبلی بر می گردد؛
  • سپاسگزاری ابزاری است برای خلع سلاح ذهن و دوباره برگشتن به مسیر خلق زندگی دلخوه؛
  • وقتی با این باور که : احساس خوب = اتفاقات خوب ذهن خود را کنترل می کنی، فارغ از اینکه شرایط چیست، ورق به نفع تو بر می گردد؛
  • چقدر ما توانمند هستیم برای اینکه شرایط زندگی مان را تغییر دهیم و چقدر راحت می توانیم این توانایی را فراموش کنیم و وارد روزمرگی و حاشیه ها شویم؛
  • قانون تغییر مکان زندگی؛

برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری live | خروج از جامعه "معلولان باوری" و خلق زندگی دلخواه
    194MB
    26 دقیقه
  • فایل صوتی live | خروج از جامعه "معلولان باوری" و خلق زندگی دلخواه
    25MB
    26 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

517 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «مهناز بمانزاده» در این صفحه: 1
  1. -
    مهناز بمانزاده گفته:
    مدت عضویت: 1082 روز

    بنام خداوند وهاب

    سلام به دوستان عزیزم و استاد بی نظیرم، مریم جان عزیزم که همیشه زحمت پشت صحنه رو میکشه

    نمیدونم از کجا شروع کنم!! امروز دقیقااا برای من هم همین اتفاق منتها در قالبی دیگه افتاد صبح قرار بود برای انجام یه کاری برم دادگاه که البته مربوط به یکی از نزدیکانم بود خیلی صبح اول صبح این موضوع اعصاب منو بهم ریخت و دائم غر زدم که وای الان چقدر شلوغه همه کارام میمونه،هوا گررمه وووو دقیقا در حال ناراحتی بودم که یهو یه ماشین نزدیک بود بهم بزنه همونجا به خودم اومدم گفتم مهناز داری کل روزتو خراب میکنی و صدای استاد توی گوش من نجوا میکرد که در هر لحظه فقط باید سپاسگزار بود و خداوند رو هیچوقت فراموش نکن ،نجواهای شیطانو خاموش کردم و فقط سپاسگزاری کردم خودم رو اروم کردم

    هوا به صورت عجیبی خنک تر از روزای دیگه بود،به راحتی یه جای پارک خوب اونم توی شلوغ ترین خیابون یزد پیدا کردمو توی دادگاهم با اینکه همه میگفتن کارمند اون قسمت خیلی بداخلاقه من فقط توی دلم بخاطر صبوریش و مهربونیش و اینکه کار منو راه میندازه از خداوند سپاسگزاری میکردم و دقیقا کارم انجام شد وقتی از پله ها میومدم پایین فقط لبخند روی لبم بود و بازهم سپاسگزاری

    استاد عزیزم چقدر من هر روز از خداوند برای شما عالی ترین و بهترین انفاقات رو ارزو میکنم شما نمیدونید از مهناز عجووول واسه تموم کردم کارا، بی صبر،ایراد گیر از همه ،

    چه ادم دیگه ای ساختین ادمی که الان ثانیه به ثانیه لب از سپاسگزاری نمیکشه و واقعا احساس خوشبختی میکنم

    در پناه خدای خوبم باشید️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: