live | خروج از جامعه "معلولان باوری" و خلق زندگی دلخواه

سرفصل آموزش های این فایل:

  • چگونه دلیل اصلی نتایج را از یاد نبریم؛
  • چگونه از مسیر عمل به قانون، خارج نشویم؛
  • درمان معلولیت باوری و خلق زندگی دلخواه؛
  • انسان فراموش کار است. نتایج، خیلی زود برای ما بدیهی می شود، خیلی راحت فراموش می کنیم که دلیل نتایج، کار کردن روی باورهایمان بوده است. در نتیجه از بهبود باورها غافل می شویم و دوباره به مسیر قبلی بر می گردیم. سپس اوضاع هم به همان شرایط نادلخواه قبلی بر می گردد؛
  • سپاسگزاری ابزاری است برای خلع سلاح ذهن و دوباره برگشتن به مسیر خلق زندگی دلخوه؛
  • وقتی با این باور که : احساس خوب = اتفاقات خوب ذهن خود را کنترل می کنی، فارغ از اینکه شرایط چیست، ورق به نفع تو بر می گردد؛
  • چقدر ما توانمند هستیم برای اینکه شرایط زندگی مان را تغییر دهیم و چقدر راحت می توانیم این توانایی را فراموش کنیم و وارد روزمرگی و حاشیه ها شویم؛
  • قانون تغییر مکان زندگی؛

برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری live | خروج از جامعه "معلولان باوری" و خلق زندگی دلخواه
    194MB
    26 دقیقه
  • فایل صوتی live | خروج از جامعه "معلولان باوری" و خلق زندگی دلخواه
    25MB
    26 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

517 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «رضا زارعی» در این صفحه: 3
  1. -
    رضا زارعی گفته:
    مدت عضویت: 1046 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام به همگی عزیزانم

    سپاس گزار خداوندم بابت حضور در این جمع بهشتی و بودن در فضای این آگاهی ها

    سپاس گزار خداوندم بابت لیاقتی که در من دید و منو لایق و محرم اسرار خود گردانید

    سپاس گزار خداوندم که به ماهیچه‌ های قلب من اجازه‌ی یک ثانیه استراحت نداده تا من نفس بکشم و بندگی کنم ، سپاس گزارم ای رب الارباب ای بی نیاز از عبادت خلق و خلایق همه به تو محتاج و فقیر ،ای دلیل حال خوب من ،ای امید هر لحظه‌ی من ،ای قوت و قدرت و توان من ، ای زور بازوهای من ، ای روشنایی چشم من ،ای شنوایی گوش من ، سپاس گزارم ای رب یکتای من بابت اینکه منو از عدم آفریدی و به من فرصت تجربه‌ی خودم رو عطا کردی ،

    سپاس گزارم پروردگار یکتای من بابت اینکه منو از نطفه‌ای ضعیف پرورشم دادی و تنومندم ساختی ،صاحب من یکتای من مولای من ارباب من من به یاد میارم که حتی از نگه داشتن گردنم عاجز بودم و تو با مهر منو در آغوش کشیدی و تنومندم ساختی ، یکتای من هدایت کن تا همواره عاری از غرور و سپاس گزار نعمت های بیشمارت باشم

    سپاس گزار باشم ؟؟؟ چقد ؟؟؟ تا کی ؟؟؟

    اگر هر لحظه هم با تمام وجودم بخاطر نعمت هام سپاس گزار باشم باز هم حتی ذره ای سپاس گزار نیستم ،ای که درهای رحمتت همواره به من و همه باز است

    تو به من قدرت خلق دادی و با اینکه همه چیز از یادم رفته بود تو منو هدایت کردی و به یاد من آوردی و چقدر سپاس گزار این مسیر باشم ؟؟؟

    امروز سره یه ساختمونی داشتیم کار میکردیم و کناف می‌زدیم که رفتم طبقه پایین یادم نیست بخاطر چی ،یه دوستی داشت آب و سیمان قاطی میکرد و تو فکر بود ، و رد شدم و یه چند لحظه بعد گف که آخه واقعا برای چی داریم کار میکنیم ؟؟؟ پیش خودم فکر میکنم آخه تا کی باید کار کنی ؟؟؟ و چرا وضع اینطوریه و اینا ، بهش گفتم یعنی واقعا در حین قاطی کردن سیمان داشتی به اینا فک میکردی ؟؟؟گف آره ،خیلیم بنده خدا عمیق به فکر فرو رفته بود و گف که بچه هام که دارن بزرگ میشن و اونارم باید دستشونو بگیرم و اینا

    گفتم پدرت دستت رو گرفته ؟؟؟گف نه

    گفتم تو چرا باید دست بچه هاتو بگیری ؟؟

    گف نه اون قدیم بوده و الان جدیده و اوضاع فرق کرده ، باید یه سرمایه اولیه بدی به بچه تا کار رو شروع کنه

    گفتم ببین من الان دارم روز مرد پیش این بابا کار میکنم با یه حقوق کم و‌هدفم اینه که یاد بگیرم ،حالا وقتی یاد گرفتم و راه افتادم و ماهی شد مثلا nمیلیون تومن درآمدم ،اونوخ من چه سرمایه اولیه ای توی این کار گذاشتم به جز زمانم و این اشتیاق ؟؟؟به فکر فرو رفت ،قشنگ معلوم بود حرفا داره نفوذ می‌کنه ،از ته دل انگار تاییدشون کرد و گفتم که به جای اینکه به فکره جور کردن سرمایه اولیه برای بچه هات باشی ،فقط کافیه توی خونه جلوی اونها غر نزنی و از بدبختی نگی ،به بچه هات به جای سرمایه اولیه اعتماد به نفس بده ،جرات بده ،جسارت بده ،جوری تربیتشون کن که بزدل بار نیان و اونوخ همه چی بهشون دادی ،فقط گوش میداد با کوهی از تعجب که انگار یه تیکه ی گمشده ی مهمی رو یافته داشت سرتکون‌ میداد و تایید میکرد ، و از اون تایید کردن ها نبود که طرف روش نشه رو حرفت حرفی بزنه ها ،نه قشنگ احساس میکردم این بابا تشنه ی این حرفاست ، گفتم راجب اینکه میگی تا کی کار کنم و اینا به چی علاقه داری ؟ گف به صنعت و مکانیکی ،گفتم چرا نمیری یاد بگیری ؟؟؟ گف خب بلدم تعویض روغن و پنچرگیری و اینارو قشنگ بلدم ولی متاسفانه سرمایه اولیه ندارم ،قشنگ پاشنه اشیلش این سرمایه اولیه بود ،گفتم حتما باید سرمایه میلیاردی داشته باشی برا مغازه زدن ؟؟؟گف چیکار کنم ؟؟؟

    گفتم برو این همه مکانیکی ،برو داخل بگو من یه همچین مهارتی دارم و درصدی حاضرم کار کنم ،با لگد انداختنت بیرون ،برو بعدی ،برو بعدی برو بعدی ،انقد برو تا بشه ،(دیگه بحث باور رو نمی‌تونستم باز کنم )و اصن این حرفها خود جوش داشت میومد ،انگار که دنیارو بهش دادن ،نمیدونم عمل می‌کنه یا نه ولی می‌دونی چی برام جالبه ؟؟؟

    پاسخ خدا به این شخص (تنم داره مور مور میشه ,اینو نوشتم )

    یعنی خدا چقدر قشنگ جواب همه‌ی سوالاتشو داد از طریق من و من اصن اختیاری نداشتم و حرفها میومد ،

    و بعدش گفتم پیش خودم ببین اینکه خدا توی قرآن میگه از هر چیزی که روزی اونها کردیم انفاق میکنن ،همینه ها ،من پولی ندادم به این شخص ،ولی حرفهای من اگر در مسیر باشه می‌تونه زندگیشو دگر گون کنه و من از روزی مثبت اندیشی و آرامش و حال خوبی که نصیبم کرده خداوند به این شخص بخشیدم و قشنگ حس میکردم که چقدر تشنه ی جواب بود با هر کلمه‌ ای که ادا میشد .

    رفت و برگشت و دوباره تشکر کرد و رفت .

    حالا بخاطر چی سپاس گزار بودم من امروز سر این جریان ؟؟؟

    اینکه روزانه و به افکارم که نگاه میکنم اکثرا افکار قدرتمند کنندس و مثل این بابا که حین سیمان قاطی کردن این قد افکار منفی داشت نیستم و چقدر تفاوته بین این دونگرش

    چقدر می‌تونه فکر آدم ، ادمو زجر بده واقعا ،عذاب بده ها ،

    نکته بعدی که سپاس گزارش بودم ،اینکه ناخودآگاه باورهای خوبی در پس زمینه‌ی ذهنم داره اجرا میشه و فقط باید این باورها قدرت بگیره و تکرار و تکرار و تکرار بشه

    نکته بعدی ،اینکه به هیچ عنوان به اون شخص به چشم یک شخص بی لیاقت و کارگر نگاه نکردم (البته وقتی که متصل باشی بهش ،همه ی کارهات و رفتارات درسته و امکان نداره خطا کنی ) و شکر خدا نه به اون شخص به همه ،مدتهاست که دارم تمرین میکنم که همه‌ی ادمهارو ارزشمند بدونم و همه‌ی اونها توی ذهن من جایگاه یکسانی داشته باشن ،چه پولدار و چه بی پول و فقط ذات مقدس خداوند رو در اونها ببینم ،نه جایگاه اونها رو .

    صدهزار مرتبه شکرت

    سپاس گزار باشم به خاطر عصر :

    امروز عصر تمرین پا داشتم و به شدت سنگین کار کردم و لذت میبرم از این جور تمرین و کوفتگی روز بعد تمرین

    اما زیر پرس پای سنگین بودم و دوتا حرکت مونده بود تا بزنم و هیچ توانی نداشتم ،خدا شاهده به زور رفتم بالا و گفتم چجوری بیام پایین که بعدی بزنم ،همونجا گفتم خدایا من ناتوانم در مقابل این وزنه تو بزن و به والله قسم زیر اون فشار مطمئن بودم که خدا میزنع این وزنه رو ،به‌والله قسم زیر اون فشار تکرار آخر رو راحت تر از تمام اون 9تکرار قبلی زدم ،

    الله اکبر ، چه وزنه اییه که خدا نتونه بزنه ؟؟؟سوپر ستش رو زدم و ست بعدی یه کم دوباره سنگین کردم و گفتم خدایا من کاملا ناتوانم بدون تو تو بزن و بخاطر اون تکرار آخرکه پاسخ داد با ایمان بیشتر درخواست کردم و مطمئن تر و خدا شاهده با وجود سنگینی وزنه نسبت به وزنه قبلی و اینکه با تمرکز میزدم ،راحت 8تکرار رو زدم و گفتم خدای من ……….

    قبل اینکه برم زیر وزنه گفتم خدایا من روی خودم هیچ حسابی نمیکنم ،روی تو حساب میکنم و به والله قسم قدرتی به من داد این جمله که عین آب خوردن 8تا تکرار رو زدم

    حالا شیطان این وسط چی میگف ؟؟؟

    میگف اون تکرار آخر ست قبلی که کمک خواستی ،خدا کمکت نکرد ،چون توی تکرار یکی مونده به آخر که‌وزنه بالا بود و یه چند ثانیه استراحت کردی ،به خاطر همون تکرار آخر و زدی ،گفتم زر نزن بابا هیچ توانی توی پاهای من نمونده بود ،

    و بله شیطان همیشه امادست

    الهی صدهزار مرتبه شکرت

    امروز یک روز عالی داشتم و فردا از امروز بهتر خواهد بود به لطف خداوند و هدایتش

    صاحب من تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری می‌جویم .

    در پناه رب توانا .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    رضا زارعی گفته:
    مدت عضویت: 1046 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام به همگی عزیزان

    سلام به استاد عزیزم و خانوم شایسته عزیز

    خدایا سپاس گزارم بابت اینکه در این فضا هستم ،در این فضای الهی و درمدار این آگاهی ها

    خدایا سپاس گزارم بابت قوانین ساده و بدون تغییرت که وقتی روشون کار میکنم اتفاقات خوب و هر آن چیزی که میخواهم از درو دیوار وارد زندگیم میشن و من فقط به نحوی پامو از رو ترمزها برمیدارم و اصن خوده جهان و خداوند داره گاز میده ،و من احساس میکنم با تمام وجودم که من خالق زندگیمم و ذهن من داره اتفاقات رو رقم میزنع ، آره خداوند جهان رو جوری طراحی کرده که هرروز به سمت گسترش در تمام ابعاد می‌ره و این گسترش با خودش هرروز فرصت ها و موقعیت های بیشتر فراهم می‌کنه برای رشد و فقط کافیه که من باور کنم و توی مدارش قرار بگیرم ، استاد عزیزم راجب مثال بی نظیری که زدید اینکه شیطان توانایی اینو داره که کاری کنه با ما که اگر تو بهشتم باشیم به خاطر شکستن ناخن انگشت کوچیکه پامون فک کنیم تو جهنمیم و این مثال خیلی شبیه اون حدیث بی نظیر پیامبر راجب شرک بود ، من تحسینتون میکنم که انقد بی نظیرید استاد عزیزم ، و موضوع سپاس گزاری که صحبت کردید راجبش و من می‌خوام از تجربه دوسه روز پیش بنویسم و حرف شمارو تایید کنم که میگید ما یادمون می‌ره ، چند روز پیش به خاطر یک سری از اتفاقات مدارم اومده بود پایین و خدارو سپاس گزارم که در مدار پایین که باشم هیچ کاری سعی میکنم نکنم و از خدا میخوام که خدایا منو هدایت کن به مسیر درست و به گرفتن تصمیمات درست و مثل همیشه که بهترین راه کنترل ذهنم سایت عباس منش دات کامه اومدم تو سایت و رو خودم کار کردم و قبل اینکه رو خودم کار کنم نجواها زیاد شده بود و اصن اوضاع قمر در عقرب بود از همه لحاظ اما خیلی زود در عرض سه روزی که روی خودم کار کردم که همیشه این کار و میکنم اما یک سری تضادها باعث شده بود که راجب تصمیماتی بلاتکلیف باشم و اصن تو‌مدار پایین همه چی به هم ریختس و الآنم نمیتونم درست توضیحش بدم ،اما در عرض سه روز تمرکز بر نکات مثبت و سپاس گزاری و گوش دادن فایل و نوشتن آگاهی ها همه چی برگشت یه پیشنهاد خوب که یه ورودی خوب وارد حسابم شد دیروز یه پیشنهاد کاری خوب و پولی که وارد زندگیم شد و امروز حسم گفت برو تو حسابت و رفتم و پول واریز شده به حسابم برا همین میگم که باتمام وجودم احساس میکنم که خالق شرایط هستم و این با تکرار هزاران باروتابی نهایت می‌تونه بهتر بشه و می‌خوام بگم الان که در این شرایطم که سه روز پیش این آرامش و بودن در این مدار و این ورودی مالی و این روابط خوب که در عرض سه روز درست شد (البته بگم که من تکاملم طی شده بود راجب این اتفاقات خوب معجزه اساو فقط چند روزی نتونستم تمریناتمو انجام بدم و اوضاع به هم ریخته بود)ولی می‌خوام بگم که الان که به خواسته های سه روز پیشم رسیدم اصن انگار نه انگار که من سه روز پیش اصن آرزوم بود اینا از ته دلم و اصن خیلی خیلی کم سپاس گزار خداوندیم که منو هدایت کرد ؟؟؟چرا چون شیطان توانایی اینو داره که هی من فراموش کنم نعمت هامو و اینکه تو چه مداری بودم و الان کجا هستم از دوست عزیزی که این سوال خوب رو پرسید سپاس گزارم اینکه چیکار کنیم که بعد از کار کردن روی باور هامون رها نکنیم ؟؟؟ و جوابهای عالی استاد مثل همیشه و کل داستان هستی برمیگرده به مسعلع سپاس گزاری و خداوند خودش رو شکور مینامه ،خوده خداوند سپاس گزاره فکرشو بکن ،اونوخ ما خیلی سطحی میگیریمش به قول استاد ومثال بانک رو استاد زدن که چقدر میشه در هر لحظه خالق بود و جهنم رو تبدیل به بهشت کرد و ما این توانایی رو داریم ،و کنترل ذهن یعنی کنترل زندگی و تمام ،هیچ رمزی درکار نیست هیچ رمزی و هیچ مسابقه ای ، اگر ما بتوانیم در هر شرایطی با تمرکز بر نکات مثبت به احساس بهتری برسیم اوضاع صددرصد به نفع ما پیش خواهد رفت و این وعده و قانون خداونده ، و کل داستان کنترل ذهنه ،چطوری ذهن کنترل میشه با همین تمریناتی که به قول استاد انقد سادس که هیشکی باورش نمیشه و همه دنبال پیچیدگین ، سپاس گزاری بابت داشته هامون بزرگترین کلید دریافت نعمت هاست ،سپاس گزاری بابت استعدادها و توانایی هامون و این همه نعمت که دور و برمون هست که ما با تمرکز برنکات مثبت و با قرار گرفتن در مدار زیبایی ها از حجم زیبایی و نعمتی که دور و برمون بود و ما نمی دیدیم مبهوت خواهیم شد .

    ما فقط روی خودمون کار میکنیم و خداوند بقیه کارها و انجام میده مثل اینکه استاد تو بانک به گوشه میشینه و بدون اینکه لب تکون بزنه تو درونش رو خود شکار می‌کنه و خداوند مدیر بانک رو از جاش بلند می‌کنه و می‌فرسته تا درخواست‌های استاد رو اجابت کنه در نهایت عزت و احترام و این اون نکته ای هست که استاد گفت و تا ابد تو گوش من خواهد موند انشالله ،اینکه استاد گفت منی که حتی دارم آموز شنیدم چقدر میتونم زود فراموش کنم قانون رو و اصل رو ،پس در نتیجه ما مدام باید روی خودمون کار کنیم نه مثل غذا خوردن بلکه به نظرم مثل نفس کشیدن باید هر لحظه باشه .

    خدایا شکرت بابت همه چیز ،خیلی دوست دارم همش بنویسم ،ولی دارم میرم به جایی و برگردم با خیال راحت بشینم روی سایت و کار کنم و اتفاقات رقم بخوره (خدایا عاشقتم)

    در پناه الله یکتا .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  3. -
    رضا زارعی گفته:
    مدت عضویت: 1046 روز

    سلام عادله جان عزیز

    امیدوارم حال دلت عالی باشه

    با خوندن کامنتت و اون جمله‌ی زیبایی که برای استاد نوشتی کلی لذت بردم و خنده روی لبم بود

    و چقدر با این جمله من حال کردم اینکه نوشتی ، تحولات درونی رو باید جشن گرفت نه روزها و مناسبت هایی رو که خوش بودن رو مشروط میکنی به اون روزها

    و چقدر این جمله درسته و قلبم تاییدش می‌کنه

    هرروز تولده و با هر روزی که صبح بیدار میشیم ،یک‌تولد دوباره و یک فرصت دوباره از جانب پروردگاره

    الهی صدهزار مرتبه شکرت .

    در پناه الله یکتا باشی دوست عزیزم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: