سرفصل آموزش های این فایل:
- چگونه دلیل اصلی نتایج را از یاد نبریم؛
- چگونه از مسیر عمل به قانون، خارج نشویم؛
- درمان معلولیت باوری و خلق زندگی دلخواه؛
- انسان فراموش کار است. نتایج، خیلی زود برای ما بدیهی می شود، خیلی راحت فراموش می کنیم که دلیل نتایج، کار کردن روی باورهایمان بوده است. در نتیجه از بهبود باورها غافل می شویم و دوباره به مسیر قبلی بر می گردیم. سپس اوضاع هم به همان شرایط نادلخواه قبلی بر می گردد؛
- سپاسگزاری ابزاری است برای خلع سلاح ذهن و دوباره برگشتن به مسیر خلق زندگی دلخوه؛
- وقتی با این باور که : احساس خوب = اتفاقات خوب ذهن خود را کنترل می کنی، فارغ از اینکه شرایط چیست، ورق به نفع تو بر می گردد؛
- چقدر ما توانمند هستیم برای اینکه شرایط زندگی مان را تغییر دهیم و چقدر راحت می توانیم این توانایی را فراموش کنیم و وارد روزمرگی و حاشیه ها شویم؛
- قانون تغییر مکان زندگی؛
برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری live | خروج از جامعه "معلولان باوری" و خلق زندگی دلخواه194MB26 دقیقه
- فایل صوتی live | خروج از جامعه "معلولان باوری" و خلق زندگی دلخواه25MB26 دقیقه
به نام الله یکتای بی همتا
سلام ودرود برهمه خوبان وهمراهان خصوصا استاد عزیز ومریم بانوی گرامی
جلسه هفدهم ازقدمهای خانه تکانی ذهن
من خداروشکرمیکنم که دراین جلسه هستم ودارم پیش رفت وتغییراتم رو با روش استادمشاهده میکنم واگاهیهایم رو نسبت به خودم وعملکردم مانیتور میکنم واین با شرکت دراین دوره برام میسر شده واقعا خدایا شکرت شکرت
براساس گفته های استاد نسبت به جلسه امروز من چند روز پیش برق مغازه امروز ودفتر اینده شرکتم رو که دارم توش کارمیکنم قطع شد ه بودو یه بارهم سابقه داشته زمانی که هنوز کارم راعملا شروع نکرده بودم اما این بار درزمان میانه کاروشلوغی ان با کسی که قبلا این مشکل روحل کرده بود تماس گرفتم وخواستم فورا بیاد ومشکل روحل کنه اما اون گفت الان نیستم وبهانه اورد برای فردا صبح قرارگذاشت من هم خب گفتم باشه دیگه فازمنفی نگیرم نصف روز کارم تعطیل شد فردا صبح بنده خدا نیومد زنگ زدم جواب نداد پیامک گزاشتم جواب نداد باز فازمنفی نگرفتم کارمندم ساعت 8»30 دقیقه اومده بود دم دفترگفت برق ندارم بهش گفتم بروخونه برق درست میشه وقتی درست شد بهت زنگ میزنم بیا اما کلافه بودم که طرف چرانیومد کم کم حالم داشت فاز منفی میشد حرفایی روزیر زبونی میگفتم همسرم گفت توکه همش به ما دعوت به خونسردی وحال خوب میدی چرا خودت عمل نمی کنی این شد که به خودم اومدم وگفتم راست میگه مگه قرارنیست توی مدارمثبت باشم ودارم قدمهای خانه تکونی ذهن روانجام میدم اینجا میدان عمله پس خودت تعهدت رو بهش عمل کن حواست باشه باز زنگ زدم طرف جواب نداد براش پیام دادم سرم شلوغه کارهای مردم مونده یه جوری التماسانه بعد فکرکردم چراالتماس میکنم اگه به التماس باشه که پیش کسی دیگه باید التماس کرد که صاحب همه چی هست نه بنده خدا که به قولش عمل نمیکنه بعد دوباره به یاد درسهای استاد افتادم ببینم چیکارکردم که این بدقولی طرف پیش اومده یادم اومد چند روز پیش یه اتفاقی افتاد که باید جایی میرفتم به همراه چند نفرکه البته همه ما هیت امنا اونجا بودیم وبرای اخراج یک فردی تصمیم می گرفتیم واون شخص خودش توجلسه حاضر نبود که ازخودش دفاع کنه والبته من قبلش خبرنداشتم وازمن خواستند توجلسه حاضربشم ونگفتند برای چی هست وبعدش برای اون بنده خدا یی که مشکلاتی پیش اورده بود هرچند مقصر هم بود ولی دلم راضی نبود به حضورم تواون جمع باخودم گفتم این اثر رفتارهای نازیبای خودمون هست اما بعدش گفتم من اشتباه کردم
وباید به بنده خدا که توجلسه حاضر نبود که ازخودش به هرحال دفاع کنه وشاید احساس پشیمونی داشته باشه یا از خودش دفاع کنه حکم صادر شد ما که قاضی نیستیم قضاوت حکم هم شرایط خودش روداره که باید برای همه رعایت بشه تا باعدالت رفتار بشه وخدا خودش بهتر میدونه که من قصد وغرضی نداشتم اینجا احساسم عوض شد وحتی نسبت به فردی که با من وکارم بدقولی کرده بود ازته دل گذشتم که همسرم گفت فلانی هم یه کسی روتوهمون زمینه میشناسه شاید بتونه کارتو انجام بده وقتی بهش زنگ زدم درصورتی که خودم دوستم رو که اشناداشت قبلا یادم بود ولی توی این بازه زمانی درگیری قطعی برق دفتر اصلا به یادم نیومد تا زمانی که فرکانسم رووذهنم روتنطیم کردم برروی نکات مثبت ویهو به یاد همسرم افتاد وبه یاد اوری کرد و من زنگ زدم ودوستم فورا بااون فرد متخصص تماس گرفت واون هم با یه همکاردیگه اش بعد ازیک ساعت که مسافتشون دوربود اومدند ومشکل برق ما روحل کردند وگفتند که یک مشکلی هم ازقبل درسیستم برقی شما بوده که خیلی خطرناک بود وفردی برای شما کار انجام داده مرتکبش شده وخودشون اون مشکل روهم درستش کردند
که من حتی تا حالا نمی دونستم یعنی اگه همون نفرقبلی میومد که خودش سیستم برقی روبسته بود همون اشتباه وهمون خطری که پنهان بود ودوباره به مشکل جدیدی میخوردم بله این هستش قدرت تمرکز ونگرش مثبت واینکه به رفتاروگفتاروذهنمون مسلط باشیم
که چی واردش میشه وچه احساسی روبه ما منتقل میکنه ووقتی من درگیر این بودم که کارم تعطیل شده کارهای مردم مونده
وچیزهای دیگه وبد قولی طرف که قراربود صبح زود باید میومد وازروزقبل که نیومد وعده کرده بود برای فردا صبح اصلا نیومد واین وقتی خودم ورفتارم رو رصد کردم دیدم ازکجا داره اب میخوره واصلاحش کردم وچه زود همه چی تغیر که کرد هیچ یه مثله که خیلی خطرناک بود روهم رفع شد فراترازاون رفع مشکلی که داشتم یعنی همیشه بیشترازانتظارما کارها ومشکلات حل وفصل میشن خدایا شکرت بابت این همه درس واگاهی وحکمت ونتایج دراین مسیر عالی وفوق العاده